بخش سوم فلسفه تحريم اسراف
آثار مثبت پرهيزاز اسراف
اين بخش از كتاب عهده دار بحث در موضوعي است كه
در حدّ خود از اهميّت بسياري برخوردار بوده و قابل
دقّت و توجّه شايان است؛ زيرا اين مبحث نشان مي
دهد كه چرا همواره بايد اعتدال در مخارج را در نظر
داشت و از آن غفلت ننمود.
مطابق مذهب شيعه، همه احكام و قوانين اسلامى،
داراي مصالح و مفاسد واقعي هستند و براساس انگيزه
ها و فلسفه هاي محكمي استوار شده اند و هريك از
آنها در جايگاه خود عالي ترين هدفها و مقصدها را
در زمينه هاي گوناگون - در زندگي فردي و اجتماعي
انسان - دنبال مي نمايند كه بعضي از آنها را
امامان معصوم بيان داشته و برخي را نيز عقل درك مي
كند و بسياري از آنها هم از دسترس فكر و انديشه ما
دورند و به ناچار ظرف ذهن و عقل ما از دستيابي به
دان ها محجوب است.
در اين بحث، تا حدودي به آثار مثبت ميانه روي و
پيامدهاي سوء اسراف و به سخن ديگر، به فلسفه تحريم
اسراف، پرداخته خواهد شد؛ گرچه اين نوشتار مدّعي
نيست كه تمام دلايل اين حكم نوراني را بيان كرده؛
ولي شايد بتواند با استفاده از سخنان اهل بيت
معصوم ه به موارد مهم آن اشاره كند.
پرهيز از اسراف در زمينه اقتصادى، سرمايه هاي
فرد و جامعه را از تلف شدن نگاه داشته، دوام حيات
مادّي انسان را در هنگام مواجهه با مشكلات زندگي
بيمه خواهد كرد و در بُعد اخلاقي مبارزه با اسراف
فرد و جامعه را قادر مي سازد، تا به اساسي ترين
مسؤوليت انساني و اخلاقي خود - كه كمك به مستمندان
و همدردي با آنهاست - بپردازد.
دوري از اسراف است كه خيمه زندگي را همچنان بر
پايه محكم اعتدال، نگه مي دارد و جامعه را از وقوع
جرمهايي از قبيل دزدى، رشوه و كلاهبرداري و
پيامدهاي آن، محافظت مي نمايد.
ميانه روي و اعتدال در بُعد سياسى، مبارزه اي
كارآمد با استعمار - كه در صدد تحميل زندگي آميخته
به اسراف و تبذير در ممالك تحت سلطه است - به شمار
مي رود.
و سرانجام با پرهيز از اسراف در زمينه شرافت
انسانى، بشر به بالاترين وظيفه خود در برابر
خداوند و پروردگار خود - كه شكرگزاري و احترام به
نعمت هاي بي پايان اوست - لباس عمل مي پوشاند.
اكنون به تفصيل درباره هر يك از موارد ياد شده
سخن مي گوييم:.
1 . تأمين بنيه مالي
توجه به اعتدال و صرفه جويي در هزينه زندگي
مايه بقا و توانايي مالي زندگي و در نتيجه، حافظ
مناعت و شخصيّت انساني آدمي است؛ در حالي كه عدم
رعايت آن، تنگدستي و سختي معيشت به بار مي آورد و
شيرازه حيات اقتصادي انسان را از هم مي گسلد.
درآمد زندگى، به سان چشمه آبي است كه در بستر
رودي به جريان افتد. اين آب اگر مهار نشود، به هدر
مي رود؛ ولي اگر در جاي مناسبي سدّ زده شود و با
محاسبه دقيق، مقدار ورودي آن تعيين و بر همان اساس
راه هاي خروجي اندازه گيري شود، نه تنها آبي به
هدر نمي رود، بلكه مي توان از آن با برنامه ريزي
صحيح استفاده خوبي برد و مقدار زيادي نيز ذخيره
خواهد گشت تا در فصل تابستان - كه سد با درآمد
كمتري از آب و تقاضاي بيشتري روبه روست - مورد
بهره برداري قرار گيرد.
در روايتي اميرالمؤمنين ژ فرمودند:.
ميانه روي مايه فزوني ثروت و اسراف مايه تباهي
آن است.(1).
و نيز همان حضرت مي فرمايد:.
اي انسان! اگر از دنيا به اندازه رفع نياز
بخواهى، كمترين درآمد هم تو را بس است و اگر طالب
زندگي مسرفانه و بيش از حدّ كفايت باشى، تمام
درآمد دنيا هم تو را كافي نخواهد بود.(2).
در روايت ديگري حضرت امام صادق ژ فرمودند:.
كسي كه ميانه روي را در مخارج زندگي خود پيشه
كند ضمانت مي كنم كه فقير و محتاج نشود.(3).
همچنين از نبي اكرم ْ و ائمه معصومين ه روايت
شده كه فرموده اند:.
نجات انسان در سه چيز است: ترس از خدا در آشكار
و پنهان، ميانه روي در تنگدستي و توانگري و عدالت
ورزي در خوشنودي و غضب.(4).
حكما نيز، تدبير منزل را از شعبه هاي حكمت عملي
به حساب آورده اند و اعتدال و محاسبه درست و دخل و
خرج نيز، خود از موارد تدبير منزل است.
در صورتي كه براساس نتايج آمارگيري (مركز آمار
ايران) از هزينه و درآمد خانوارهاي شهري و روستايي
كشور در سال 1367 متوسط هزينه يك خانوار شهرى، 180
هزار تومان - ماهانه معادل 15 هزار تومان - بوده
است. در صورتي كه متوسّط در آمد سالانه يك خانوار
شهري 133997 تومان برآورد شده است.
... و نيز در همان سال، يك خانوار روستايى،
هزينه متوسطي در حدود 106 هزار تومان داشته است كه
معادل 8800 تومان مي شود؛ در حالي كه در آمد متوسط
سالانه آن در حدود 90862 تومان بوده است و اين
درحالي است كه هزينه دخانيات در خانواده شهري 4/4
درصد و در خانوار روستايي 5/8 درصد از كل هزينه را
تشكيل مي دهد.(5).
حال اين اختلاف فاحش بين هزينه و درآمد، به
خصوص در خانواده هاي شهري را از چه طريقي مي توان
حل كرد اوّلين پاسخي كه در مورد اين سؤال به ذهن
هر كس وارد مي شود بالا بردن مقدار درآمد است، ولي
تجربه نشان مي دهد كه افزايش درآمد جز به افزودن
خواسته ها و هزينه كمك نمي كند؛ از آن گذشته آيا
افزايش درآمد به طور صحيح براي همگان ميسّر است و
آيا اين پيشنهاد، دعوت غير مستقيم از عده اي براي
ارتكاب جرم نيست ممكن است گفته شود براي از بين
بردن اين نابرابري مي توان به پايين آوردن نرخ
كالاها و كاهش تورّم توسّل جست. اين سخن گرچه درست
است ولي آيا چنين كاري در هر اوضاعي به آساني قابل
دست يابي و دوام است تا به عنوان راه حلّ اساسي
مطرح شود در اين صورت به اعتقاد ما براي نزديك
نمودن اين فاصله، راهي به جز قناعت و كنترل خواسته
ها و قطع مصارف بي ثمر و يا مضرّي همچون دخانيات
كه رقمي بالا در كل هزينه را تشكيل مي دهد، باقي
نمي ماند.
تأمين آينده زندگي
چرخ زندگي در مسير پرفراز و نشيب خود، همواره
در خطر مواجهه با حادثه ها و اتفاقات غيرقابل پيش
بيني قرار دارد. اندازه گيري در مخارج نسبت به
درآمد، براساس ضرورت ها و پس از مقداري از مازاد
بر مصرف، بنيان زندگي را تا حدّ زيادي در مقابله
با اين خطرها، محافظت خواهد نمود. اين آينده نگري
تنها در محدوده مسائل شخصي و خانواده نبوده بلكه
فراتر از آن در اقتصاد جامعه و نظام حكومتي از
اهميت بيشتري برخوردار است؛ زيرا حوادثي از قبيل
زلزله هاي ويرانگر، سيل ها و طوفان هاي خانمان
برانداز، جنگ و ساير سوانح غير قابل پيش بينى، در
هر زمان ممكن است براي جامعه پيش آيد. مسؤولان
حكومتي بايد همراه با تأمين نيازهاي ضروري مردم و
پرهيز از اسراف و تبذير در اموال عمومى، مقداري از
درآمد اضافي را براي شرايط اضطراري در نظر
بگيرند.(6).
اميرالمؤمنين ژ درنامه اي به زياد بن ابيه،
جانشين عبدالله بن عباس استاندار امام در بصره مي
نويسد:.
اسراف را رها كرده ميانه روي پيشه كن و در
امروز به فكر فردايت باش. به اندازه ضرورت از
اموال حكومتي بردار و اضافه آن را براي روز نيازت
به مركز فرست.(7).
گذشته از اين كه منابع ملّي يك كشور اختصاص به
يك نسل نداشته و اعقاب جامعه نيز در آن ذي حقند؛
استفاده از اين ثروت ها بايد به صورتي باشد كه
همگان امكان بهره برداري از آن را در طول زمان
داشته باشند.
2 . نفي زمينه جرمهاي مالي
گرچه اين بحث را مي توان تكمله اي از موضوع پيش
به حساب آورد؛ ولي به جهت اهميّت بسيار آن، به
عنوان اثر مستقلّي از آثار پرهيز از اسراف، بيان
مي گردد. همان گونه كه گفته شد، اسراف موجب افزايش
مخارج زندگي خواهد بود و در نتيجه وقتي درآمد
طبيعي مشروع زندگى، جوابگوي آن هزينه سنگين نباشد،
چنانچه انسان از وجود ايماني ريشه دار و عميق بي
بهره باشد - كه نوعاً كساني كه داراي يك چنين
زندگي مسرفانه اي مي باشند همين گونه هستند - به
جرايم اقتصادي و اجتماعي كشيده خواهد شد.
جرم هايي نظير گرانفروشى، احتكار، رشوه خوارى،
دزدي و كلاهبرداري و غير آن، يا مانند حرص و آز و
مال اندوزى، ريشه در اخلاق دارد و يا مثل ترس از
تنگدستي و فقر، از عامل رواني برخوردار است و يا
اين كه جنبه سياسي و مبارزه با نظام و حكومت دارد.
و در بسياري از موارد هم معلول وضعيّت اقتصادي و
مالي مجرم است و اين وضعيت نامطلوب اقتصادي نيز
عوامل مختلفي دارد، كه مهم ترين آنهإ؛ه ه اسراف و
تبذير و ناهماهنگي بين درآمد و هزينه زندگي است.
اسراف، بر هم زننده تعادل و موازنه بين دخل و
خرج و نيز نابودكننده توانايي مالي زندگي و
فرساينده ثروت و امكانات حيات است.
اسراف است كه شخص مسرف را دچار فقر و عدم كفاف
درآمد مي سازد و او را در جهت تأمين مخارج زندگي
با اشكال مواجه مي نمايد؛ او اگر بخواهد به همين
درآمد عادي و طبيعي اش اكتفا كند، توانايي
پاسخگويي به نيازهاي خود و خانواده اش را ندارد و
در نتيجه يا بايد تن به اضافه كاري هاي طاقت فرسا
و ملال آور بدهد - اگر از ارتكاب جرم، در خود
احساس گناه كند - و يا به ناچار دامن خويش را به
جرايمي از قبيل آنچه گفته شد بيالايد، تا بتواند
بدين وسيله چرخ زندگي پرخرج و پرهزينه خود را
همچنان در حركت نگه دارد.
چكيده سخن اين كه، اسراف زاينده فقر و افزايش
دهنده نيازهاست و آن هم سرمنشأ اين گونه اعمال
خلاف است.
شايد سخن حضرت صادق ژ اشاره به همين پيامدهاي
زشت عدم كفاف درآمد به هزينه داشته باشد آن جا كه
فرمود:.
كِادَ الفَقْرُ أن يَكُونَ كُفْراً؛.
فقر و احتياج انسان را تا مرحله كفر نزديك مي
سازد.(8).
و نيز در قسمتي از حديثي كه از همان حضرت روايت
شده است، به نقل از تورات فرمود:.
كسي كه به درآمد كم از راه حلال قناعت ورزد،
هزينه زندگي اش سبك و كسب و معامله اش پاكيزه
خواهد گشت و از دايره ارتكاب فجور بيرون مي
رود.(9).
بر اين اساس تنها راه نجات و بهترين حربه براي
مسدود نمودن راههاي ارتكاب اين گونه جرم ها، پرهيز
از اسراف و تبذير و اتخاذ طريقه ميان روي در مخارج
زندگي است.
3 . كمك به نيازمندان
فاصله عميق و شرم آور سطح زندگي بين فقير و غني
لكّه ننگي است كه هنوز از دامن بشريت زدوده نشده
است و تاكنون انسان هيچ گاه - علي رغم تلاش انبيا
و مصلحان در جهت تعديل و كم كردن اين فاصله - جز
در موارد محدود، موفق به حلّ آن نگرديده است.
به راستي چرا بايد انساني به خود اجازه دهد در
رفاه كامل به سر برد؛ در حالي كه مي داند كساني از
همنوعان او حتّي از امكانات اوليّه براي زندگي
ساده اي نيز محرومند.
اميرالمؤمنين ژ فرمودند:.
اگر بخواهم، به صافي شده اين عسل و مغز اين
گندم و بافته هاي اين ابريشم دست مي يابم، ولي چه
دور است كه خواهش نفس بر من پيروز شود و شدّت حرص
مرا به برگزيدن طعام ها بكشاند و حال آن كه شايد
در (حجاز)(10) يا (يمامه)(11) كسي باشد كه طمع در
قرص نان نداشته باشد - چون در دسترسش نيست - و سير
شدن را به ياد ندارد. يا چه دور است كه من با شكم
پر بخوابم و پيرامونم شكم هاي گرسنه و جگرهاي
سوخته باشد.(12).
در اين جا ممكن است اين اشكال به ذهن بيايد كه
خداوند امكانات زمين و آسمان را در اختيار بشر
قرار داده و قوّه كار و توانايي فعاليّت به همگان
بخشيده است ولذا بر هركس لازم است تا خود عهده دار
تأمين زندگي شخصي خويش باشد و براين اساس، دعوت به
كمك به ديگرى، چيزي جز ترويج تنبلي و سربارگي
نيست.
پاسخ اين است كه قاعده و اصل هم بر همين است و
كسي حق ندارد بي جهت بار زندگي خويش را به دوش
ديگران بگذارد و خود را كلّ بر آنان نمايد؛ بلكه
موظّف است با به كارگيري توان و استعداد خدادادي
اش و نيز با استفاده از مواهب الهى، چرخ زندگي
خويش را خود درحركت نگه دارد؛ ولي آيا هميشه و در
مورد تمام افراد جامعه انجام اين وظيفه عملي است.
نقص استعداد و عدم توانايي كار - چه در اصل
خلقت و چه در اثر سانحه هاي اتفاقي يا تلف شدن
سرمايه به جهت رويدادهاي طبيعي و امثال آن - لازمه
وجود اين نظام احسن است كه خداي بزرگ، جهان رإ؛ ه
ه براساس آن آفريده است و در اين صورت آيا قانون،
مطابق همان نظام احسن حكم نمي كند كه اين گونه
افراد، بايد در جامعه اداره گردند و حق حيات داشته
باشند و آيا تأمين زندگي اين انسان ها، كه دستشان
از تصرف در منابع درآمدزا كوتاه شده است، جز با
كمك و مساعدت متمكنان و اهل ثروت راه ديگري دارد.
دعوت به دستگيري و انفاق به نيازمندان، نه تنها
تشويق به تنبلي نيست؛ بلكه خود دعوتي براي كار و
تلاش بيشتر است؛ زيرا وقتي شخصي اطمينان يافت كه
اگر در طريق حركت و سعي براي تأمين زندگي خود،
دچار آفت و نقصي شود، جامعه او را رها نكرده و
مخارج او را به عهده خواهد گرفت، با شوق و نيروي
بيشتري به دنبال كسب و كار خواهد رفت و همين طور
درجهت مصالح اجتماع با علاقه و اطمينان خاطر
جانفشاني و از خود گذشتگي نشان خواهد داد. ولي اگر
ببيند چنانچه در راه كار براي خود و يا مصالح
عمومى، صدمه اي بر او وارد شود، جامعه بدو بي
توجّهي خواهد كرد، گذشته از اين كه به سرنوشت
اجتماع بي علاقه خواهد شد، انگيزه هاي كار براي
امور شخصي نيز در وجودش سست مي شود و هميشه سعي
خواهد كرد در پيشه خود با احتياط عمل نمايد و
كارهاي بي خطر و ساده اي برگزيند تا اساس زندگي اش
تهديد نشود.لذا در حقيقت آنچه بايد اهل ثروت به
نيازمندان بدهند، چيزي است كه آفريدگار جهان لازم
فرموده است و آن را روزي و حقّ آنان دانسته است و
از آثار مهم تحريم اسراف اين است كه:.
با پرهيز از آن درمخارج زندگى، متموّلان فرصت
مي يابند تا از درآمد اضافه بر نيازهاي خود به
ديگران كمك كنند و به اداي اين حق الهي و انساني
به پاخيزند.
اكنون نگاهي به وضعيت اسف بار گرسنگان در جهان
مي اندازيم و آن گاه به زندگي مترفان دنيا نظري مي
افكنيم و سپس راه چاره را بررسي خواهيم كرد.
گرسنگي در جهان
در اين زمينه به خبرهايي تكان دهنده از زبان
آمار مي پردازيم:.
طبق برآورد كارشناسان بانك جهاني در چند سال
پيش، 500 ميليون كودك و سالمند، گرفتار كم غذايي
مزمنند و بيش از 800 ميليون انسان در شرايط فقر
مطلق به سر مي برند....
در سال 1984 دبير كل (يونيسف)(13) اظهار داشت:
شمار كودكان كه به دليل كم غذايي و گرفتار شدن به
بيماريهاي عمدتاً پيشگيري پذير، قبل از پنجمين
بهار زندگي خود جان مي سپارند، به اين شرح است: 15
ميليون در هر سال و 41000 نفر در هر روز و 28 نفر
در هر دقيقه.(14)فائو(15)، پيش بيني كرده است كه
24 كشور افريقايي عمدتاً به دليل خشكسالي در معرض
كمبود شديد غذايي قرار دارند.(16).
به گزارش ديگري در اين زمينه از (گاردين هفتگى)
توجه كنيد:.
تيره روزي مردم موريتاني به وصف نمي آيد يك
كودك از هر پنج كودك قبل از رسيدن به پنجمين بهار
زندگي جان مي سپارد. از هر سه كودك، يكي گرفتار كم
غذايي مزمن است و از هر چهار كودك، سه كودك هرگز
به مدرسه نمي روند. خانواده ها گرفتار پريشاني و
فروپاشي اند.(17)در قحط سال 1973 در اتيوپى،
خشكسالي و گرسنگي به بهاي جان 200000 نفر تمام شد.
در نيمه نخستين سال 1984 از بيشتر از 300000
قرباني سخن در ميان بود و درباره افريقا مي توان
گفت: 150 تا 450 ميليون نفر دستخوش كم غذايي اند و
30 تا 35 ميليون تن در معرض خطر قحطي قرار
دارند.(18).
اينها ارقامي هستند كه سازمان هاي جهاني و بين
المللي آن را به ثبت رسانده اند و چه بسيارند
انسان هاي گرسنه و بي غذايي كه در سرتاسر گيتي به
سر مي برند و به قلم آمار در نيامده اند!.
دنياي استكبار
اكنون كه تا حدّي گوشه اي از وضعيّت دردآور و
زندگي جانكاه گرسنگان از نظرتان گذشت، نگاهي نيز
به اردوگاه استكبار مي افكنيم؛ گرچه هيچ گاه نمي
توان تنها با اين ارقام جزيي و محدود، به واقعيّت
آنچه در آن جا مي گذرد پي برد. كافي است بدانيد،
هم اكنون سالانه در سطح جهان در حدود 1000 ميليارد
دلار، صرف هزينه هاي تسليحاتي مي شود.(19).
ويلي برانت مي گويد:.
جهان در هر هشت يا نه ساعت، حدود يك ميليارد
دلار صرف تسليحات مي كند. پولي كه مي شود كم وبيش
در هر روز (سه برنامه افريقا) را با آن به سامان
رساند و اين پولي است كه در هر روز از هر سال تلف
مي شود.(20).
و نيز همو مي گويد:.
اگر حتّي بخش كوچكي از منابع پرارزشي كه اكنون
در راه تداركات بيهوده نظامي به هدر مي رود، صرف
توسعه اجتماعي و اقتصادى، به ويژه مبارزه با
تنگدستي دوسوم ازمردم جهان گردد، در شرايط زندگي و
امنيّت دنياي ما بي گمان بهبود چشمگيري پديد خواهد
آمد.(21).
و باز مي نويسد:.
هزينه هاي نظامي يك نيم روز جهان، براي تأمين
اعتبار مورد نياز برنامه مبارزه با مالارياي
(سازمان بهداشت جهانى) كفايت مي كند و با پولي كه
صرف توليد يك تانك مدرن مي شود، مي توان كيفيّت
ذخيره سازىِ 100000تن برنج را بهبود بخشيد و از
اين راه از ضايع شدن بيش از 4000 تن برنج درسال،
يا غذاي روزانه 8 ميليون نفر،پيشگيري كرد. با همين
مبلغ مي توان براي 30000 كودك حدود 1000 كلاس بنا
كرد. با هزينه يك هواپيماي جنگي مي توان حدود
40000 داروخانه روستايي برپا كرد و همكاران من اين
نمونه را نيز اضافه كرده اند: هزينه توليد يك
زيردريايي هسته اي مساوي است با مجموع بودجه هاي
آموزشي 23 كشور روبه رشد با 160ميليون كودك كه در
سنين مدرسه رفتن هستند.(22).
مجلّه تايم مورخ 8 سپتامبر 1986 مي نويسد:.
درحال حاضر، دوازده عضو بازار مشترك اروپا،
ساعتي 63000 دلار خرج مي كنند تا، 4/1 ميليون تن
كره مازاد خود را در سردخانه ها نگه دارند. در
تابستان امسال ذخيره مازاد پودر شير اين بازار به
988000 تن رسيد. مقامات بازار مشترك مي كوشند تا
با دادن كره اضافه به گوساله ها و پودرهاي شير
اضافي به گاوها از ذخاير انبوه خود بكاهند. اما
بنابر برآورد كارشناسان امر، حدود نيمي از اين كره
ها و ديگر موادّي كه در سردخانه ها نگهداري مي
شود، فاسد شده و ديگر براي خوراك انسانها و حتي
حيوانات مناسب نيست.(23).
و باز مي نويسد:.
در بازار مشترك در طول پنج سال گذشته مواد
كشاورزي فروش نرفته چهار برابر شده و اكنون ارزشي
معادل 2/10 ميليارد دلار دارد.
علاوه بر كوه كره و غلّه زيادى، شراب هاي مازاد
اين بازار اكنون، 1500 استخر بزرگ به ابعاد استخر
مسابقات المپيك را لبريز مي كند.(24).
در اين مورد توضيحي لازم نمي بينم و شما را
لحظه اي با اين ارقام - كه به عنوان مشتي از خروار
است - تنها مي گذارم.
راه چاره
گاهي مي پرسند: آيا راه نجاتي هم وجود دارد و
يا اين كه تقدير اين است كه همواره عدّه بسياري در
گرسنگي و گروه هاي زيادي هم در ناز و نعمت و اسراف
و تبذير - با مراتب بسياري كه دارد - به سر ببرند.
به طور مسلّم چنين اعتقادي دور از حقيقت است، و
اين گونه تقدير غيرقابل تغييري وجود ندارد و بايد
در پي يافتن عامل اين تيره روزيها بود تا راه چاره
را پيدا نمود.
(رابرت مالتوس) انگليسي - (1766 - 1834) يكي از
علماي مكتب اقتصادي كلاسيك - بر طبق محاسبات مفصل
و بحث هاي متعددي معتقد شد كه افزايش جمعيت بشر به
طور تصاعد هندسى (25) بوده؛ يعني در هر 25 سال دو
برابر، و در هر پنجاه سال چهار برابر، و در هر 75
سال هشت برابر، و در هر صد سال شانزده برابر خواهد
بود. درصورتي كه افزايش مواد غذايي لازم براي بشر
به طور تصاعد عددي است؛ يعني مثلاً درمدت 25 سال
يك برابر، مقدار خواربار بشر اضافه مي شود و
بنابراين در سال بيست و پنجم محصولات غذايي دو
برابر شده و در سال پنجاهم سه برابر و در سال
هفتاد و پنجم چهار برابر و در هر صد سال فقط پنج
برابر شده است و چون زمين هاي قابل زراعت محدود
است بنابراين افزايش موادغذايي هم به زودي متوقف
خواهد گرديد.(26).
اين نظريه به روشني اساس مشكلات اقتصادي موجود
در جهان را روند سريع افزايش جمعيت مي داند و راه
مقابله با آن را كنترل شديد تناسل و استقبال ازمرگ
و ميرهاي عمومي و جنگ هاي وسيع خانمان برانداز
پيشنهاد مي نمايد.
نظريه مالتوس كه به استعمارگران توسعه طلب، كمك
شاياني نمود و دستاويزي براي قتل عام هاي آنان به
شمار آمد در نظر اكثر دانشمندان اقتصاد پس ازاو
مردود شد؛ ولي در عين حال هنوز نيزعده اي از
كارشناسان مسائل اقتصاد جهاني با اصرار زياد رشد
جمعيت را عامل مهمّ نابساماني هاي اقتصادي و
گرسنگي مي دانند. ويلي برانت مي گويد:.
معمولاً به اين نكته كه رشد جمعيّت عامل اصلي
گرسنگي و پريشاني درجهان سوم است چندان توجهي نمي
شود. مردم ترجيح مي دهند كه اين عامل را در صنعتي
بودن شمال و استعمارگري درجنوب جستجو كنند و به
سادگي از ياد مي برند كه در شرايط كنوني اقتصاد
جهان، مردمان تنگدست ناتوان تر از آنند كه از
استثمار شدن خود جلوگيري كنند.(27).
گرچه در شرايط كنوني كه منابع و ذخاير زمين به
دست استعمارگران به نابودي كشيده مي شود، افزايش
جمعيت مشكل آفرين و در تشديد وضعيت نابه هنجار
محرومين سهم مؤثّري دارد؛ ولي نمي توان از آن به
عنوان يك عامل واقعي و اصلي ياد كرد؛ زيرا به گفته
خود او و ساير كارشناسان مسائل اقتصادي مي توان با
همين امكانات و توليدات كنوني حتّي بيشتر از
ساكنان فعلي روي زمين آذوقه داد.(28) همو مي
گويد:.
پنج سال پيش برآورد مي شد كه حتي پنج درصد از
مخارج نظامي جهان كفايت مي كند تا كشورهاي فقير
بتوانند ماشين آلات و وسايل كشاورزي مورد نياز خود
را تهيه كنند و ظرف يك دهه از لحاظ غذا به
خودبسندگي برسند.(29).
و اما در زمينه امكانات طبيعي و بالقوه زمين،
به اين نمونه توجه كنيد:.
اگر يك قطره آب حوض يا دريا را زير ميكروسكپ
بگذاريد، در آن ميلياردها موجودات زنده ذرّه بيني
خواهيد ديد كه بيشتر از نوع نباتات مي باشند. اين
موجودات يك سلّولي خلق السّاعه مي باشند؛ يعني يك
جفت اينها پس از چند روز از ميليارد تجاوز مي
نمايند. اين موجودات، مانند ساير نباتات از آب و
هوا تغذيه مي كنند و املاح مورد نياز خود را، از
نمك دريا مي گيرند. اين گياه هاي يك سلولى، داراي
مواد سفيده اي كمي قند و كمي چربي و ويتامين هاي
بسيارند و چون در آب دريا زندگي مي نمايند و اين
آب داراي 91 عنصر مفيد است؛ يعني تمام املاح زمين،
به مرور حل و به دريا ريخته شده است. لذا در تركيب
بدنشان همه فلزّات و شبه فلزات مفيد وجود دارد.
درهر ليتر آب دريا، حدود پنج تا شش ميلي گرم از
اين موجودات وجود دارد و مي توان از هر متر مكعب
آب دريا تقريباً پنج گرم آن را به دست آورد. اين
آرد غذاي ايد آل بشر است، زيرا صددرصد خاصيّت
غذايي دارد و آنچه براي زندگاني لازم و ضروري است
در آن جمع است. از طرف ديگر چنانكه قبلاً گفتيم
اين موجودات خلق السّاعه مي باشند و آب دريا چشمه
لايزال آنهاست و هر چه بگيريم تمام شدني نبوده و
به زودي با توالد و تناسل جاي آن پر مي شود. از
طرف ديگر مقدار آب دريا بسيار زياد است و مي
توانيم هر روز ميلياردها تن از اين آرد را از يك
گوشه دريا بگيريم و تمام ساكنين روي زمين را چه
انسان و چه حيوان با اين آرد، غذا دهيم و حتي به
جاي كود به نباتات بدهيم. خلاصه بشر را از گرسنگي
نجات دهيم از نظر تنوع غذايي هم اين آرد قابل
تحسين است؛ زيرا موجودات ذره بيني دريا يك نوع و
دو نوع نيستند و با خوردن يك قاشق از اين آرد،
مابيش از 21 نوع غذا به دست مي آوريم.(30).
بنابراين اگر فرض كنيم، جهان به حدي از رشد و
تربيت برسد كه تمامي هزينه هاي نظامي را متوقف و
يك جا آن را در راه رفاه و امكانات زندگي بشر به
مصرف برساند و از اسراف و تبذيرهاي بي حدّ و حساب
در موارد ديگر كه نمونه هايي از آن بيان شد نيز
دوري جويد و تمامي زمينهاي قابل كشت و امكانات
طبيعي ديگر مورد بهره برداري قرار گيرد، آيا باز
هم رشد جمعيّت براي جهان مشكلي به وجود خواهد
آورد.
البته همان گونه كه اشاره شد، مدار گفتگو در
اين جا شرايط ايدآل است؛ گرچه در اوضاع كنوني نقش
رشد بي رويه جمعيّت در تشديد بحران قابل انكار
نيست و نيز در بحث كنوني بُعد اقتصادي آن مطرح است
در صورتي كه در بررسي اين موضوع بايد ابعاد ديگري
از قبيل تعليم و تربيت، بهداشت و درمان، خدمات و
غير آن نيز مورد توجه قرار گيرد، كه اينك جاي بحث
آن نيست.
گاهي هم از بروز عوامل طبيعي از قبيل خشكسالي
هاي پي درپي و امثال آن به عنوان عاملي براي اين
ضايعات ناگوار ياد مي شود و براي نمونه خشكسالي
هاي مناطقي از افريقا و تلفات ناشي از آن ذكر مي
شود.(31).
در صورتي كه به نظر ما گرچه اين گونه خشكسالي
ها در ايجاد زمينه مساعد براي گرسنگي و فقر، قابل
ترديد نيست؛ ولي از آن به عنوان يك عامل اصلي ياد
كردن خطاست، زيرا قحط و خشكسالي معلول عوامل
متعدّد طبيعي است و ممكن است به اراده خداوند، روي
جهات و مصالحي براي امتحان ديگر انسان ها در
ادعاهايي كه مبني بر تعهد و بشردوستي دارند، در
تمام نقاط عالم؛ به ويژه در مناطقي كه زمينه
مساعدتري براي اين گونه عوامل وجود دارد و ياكساني
كه بايد به كمك و دستگيري امتحان شوند در غير اين
مناطق هستند، پيش آيد. بايد دانست كه خداوند با
بروز خشكسالي و امثال آن روزي هيچ يك از بندگانش
را قطع نكرده؛ بلكه وظيفه اي را بر دوش ديگران مي
گذارد. روي اين جهت فقر و پريشاني جمعيت هاي قحط
زده، از ناحيه عوامل طبيعي نيست؛ بلكه بايد آن را
در نظام هاي ستمگر حاكم برجهان و ثروتمندان بي درد
جستجو كرد.
برخي هم ريشه همه مشكلات را در مالكيت فردي
دانسته و آن را (ام الفساد) همه نارسايي ها و اساس
تمامي تبعيضات و فاصله هاي طبقاتي به حساب آورده
اند؛ ولي تجربه كشورهاي كمونيستي و فروپاشي نظام
هاي مبتني بر آن حاكي از سرخوردگي و ناكامي اين
مكتب در حلّ معضلات اقتصادي است و پيروي از آن در
طىّ ساليان دراز، حاصلي جز صفهاي طويل و كميابي و
نيازمندي به محصولات وارداتي - كه نتيجه فروكش
كردن انگيزه هاي شخصي در توليد است - به ارمغان
نياورده است.
نظري به روايات
در بسياري از روايات، اهل بيت عصمت و طهارت ه
توانگران بي توجه و مانعين حقوق فقرا را مسؤول
اصلي وضعيّت نابسامان تهيدستان معرفي نموده اند.
در روايت معتبري محمد بن مسلم وزراةبن اعين از
حضرت صادق ژ نقل مي كنند كه فرمود:.
خداوند در اموال اغنيا براي نيازمندان به
مقداري كه به تمامي نيازهاي آنان برسد، واجب كرده
است و اگر اين اندازه كافي نبود زياده از آن را
قرار مي داد. پريشان حالي تنگدستان به جهت عدم
كفايت آن مقدار واجب نيست؛ بلكه از ناحيه كساني
است كه حقوق فقرا را در اموال خود نگه داشته، به
آنها ردّ نمي كنند و چنانچه مردم حقوق يكديگر را
رعايت كنند و حق را به صاحب آن برسانند زندگي فردي
و اجتماعي آنان سالم و از خير و بركت آكنده خواهد
بود.(32).
گرچه مقصود از حق فقرا در اموال اهل ثروت، در
ابتداي اين حديث شريف همان زكات واجب بوده و خمس
را هم شامل است؛ زيرا گذشته از اين كه اين گونه
روايات درباره زكات و در آن باب آمده، تنها همين
زكات و خمس است كه اندازه معيني داشته و بيش از آن
واجب نيست؛ درحالي كه انفاقات ديگر حد مشخص و
معلومي ندارد، ولي به طور مسلّم حقوق در آخر حديث
و احاديث مشابه آن، عموميّت داشته و تنها منحصر به
زكات نيست و شاهد بر اين، روايات بسياري است و از
جمله آنها روايت معتبر سماعة بن مهران از امام
صادق ژ است كه آن حضرت فرمود:حق معلوم، از زكات
نيست و آن چيزي است كه هر جمعه و يا هر ماه از مال
خويش خارج مي كني و هركس به مقدار وسعت و فضل خودش
انفاق مي كند و اين كه خداوند مي فرمايد:.
اگر اموالي كه انفاق مي كنيد مخفيانه به
نيازمندان بدهيد براي شما بهتر است (33) غير از
زكات است. و (ماعون) هم از زكات نيست؛ بلكه خدمتي
كه به ديگران مي كني و مالي كه به قرض مي دهي و
وسيله زندگيي كه در اختيار نيازمندان مي گذارى،
(ماعون) است. آنچه در راه (صله رحم) نيز مي پردازي
از زكات نيست و خداوند مي فرمايد: و كساني كه در
اموالشان حق معلومي است (34) و آن چيزي است كه شخص
بر خودش لازم مي كند تا به اندازه طاقت خود از مال
و جان به ديگران كمك نمايد.(35).
اما اين كه حضرت در آغاز حديث فرمود: اين مقدار
واجب براي رفع نياز مستمندان كفايت است، مقصود
هنگامي است كه تمامي مردم به انجام اين تكليف قيام
كنند و در اين صورت، گرفتاري تهيدستان بر طرف شده
و رفاه فراگير مي شود وگرنه اقدام گروهي بر اداي
زكات هميشه بوده و در عين حال پريشان حالي و فقر
نيز در قشرهايي از جامعه همواره وجود داشته است.
غرض اين كه درماندگي و فقر تهيدستان نتيجه منع
ثروتمندان و متمولين جامعه از اداي حقوق آنهاست و
تنها با اداي زكات و يا خمس نمي توان در قبال
گرسنگي تنگدستان جامعه از خود سلب تكليف و مسؤوليت
كرد و همان گونه كه در حديث قبل حضرت امام صادق ژ
فرمودند: (حقوق فقرا منحصر به زكات نيست) بايد
براي رسيدن به جامعه اي سالم و انسانى، همراه با
تلاش پيگير در راه ايجاد نظام هاي عادلانه در سطح
جهان، براي پايان دادن به هوسرانيهاي مترفين دنيا
و رساندن حقوق محرومين عالم به آنان، همگان با در
پيش گرفتن ميانه روي و اعتدال و پرهيز از اسراف و
تبذير، در خود اين امكان را به وجود بياورند، تا
اضافه بر مخارج لازم زندگي خود را در راه رفاه
قشرهاي كم درآمد و نيازمند جامعه به مصرف برسانند.
در قسمتي از حديث (ابان بن تغلب) از حضرت امام
صادق ژ آمده است:.
آيا خيال مي كني خداوند كساني را كه نعمت مي
دهد گرامي داشته و به كسي كه نعمت و ثروت نمي دهد،
توهين روا داشته است نه، اين گونه نيست؛ بلكه ثروت
از آن خداوند است كه به عنوان امانت نزد شخصي قرار
مي دهد و به آن كساني كه داراي اين نعمت هستند،
اجازه داده تا با رعايت ميانه روي و اعتدال
بخورند، بياشامند، بپوشند، ازدواج كنند و مركب
سواري بگيرند و زيادي آن را به نيازمندان اهل
ايمان برگردانند و بدين وسيله اوضاع پريشان و
پراكنده آنان را اصلاح نمايند. اگر كسي اين گونه
عمل كرد خوردن، نوشيدن و مركب سواري بر او حلال
است و اگر غير از اين باشد، تمامي اين موارد بر او
حرام خواهد بود.(36).
نوح بن شعيب از نادر خادم نقل مي كند:.
روزي غلامان حضرت رضا ژ ميوه اي را مي خوردند؛
ولي پيش از آن كه آن را كاملاً مصرف كنند، دور
انداختند. حضرت فرمود: سبحان اللّه! اگر شما از آن
بي نيازيد، عدّه اي از مردم از آن بي نياز نيستند،
آن را به كسي كه محتاج است بخورانيد.(37).
4 . مبارزه با استعمار
همان گونه كه درگذشته بيان شد، ترويج از مصرف
زدگي و اسراف و تبذير، از شيوه هاي استعمار براي
نفوذ و استيلاي بر تمام شؤون و جوانب مختلف
كشورهاي ضعيف به خصوص كشورهاي اسلامي است. در اين
صورت مبارزه با اسراف، در هر شكلي از آن، از مخارج
كلان تا مصارف جزيى، خود نوعي مبارزه با استعمار و
برخورد و مقابله با ريشه ها و زمينه هاي نفوذ آن
نيز خواهد بود.
اين موضوع را گرچه نمي توان به عنوان فلسفه اي
براي حرمت اسراف دانست؛ زيرا در زمان تشريع اين
حكم، اين جهت و مصلحت در پرهيز از اسراف وجود
نداشته است؛ ولي بر شمردن آن در رديف مهمترين آثار
و خواص مثبت اين قانون الهى، امري مسلّم و غيرقابل
ترديد است.
5 . احترام به نعمتها
از آثار مثبت پرهيز از اسراف، احترام و تعظيم
نعمت هاي خداوندي و شكر نعمت است، در حالي كه
اسراف، توهين و كم بهادادن به الطاف و مواهب الهي
است كه آن هم ره آوردي جز زوال و سلب نعمت هاي
الهي نخواهد داشت. اين مطلب در روايات، به ويژه
درباره آنچه مربوط به آذوقه مردم و از همه مهم تر
نان - كه اصلي ترين و عمومي ترين غذاي آنان است -
تأكيد و سفارش بيشتري شده است.
امام صادق ژ از پدران گرامي اش از رسول اكرم ْ
نقل كرده اندكه فرمود:.
هر كس به پاره نان و يا خرمايي برخورد كند، سپس
آن را تناول كند، پيش از آن كه شكمش از آن فارع
شود، خداوند او را خواهد آمرزيد.(38).
باز حضرت صادق ژ درحديثي فرمودند:.
رسول خدا ْ برعايشه وارد شد، پاره ناني بر زمين
ديد و نزديك بود آن را زير پابگيرد آن را برگرفت و
تناول نمود و سپس به عايشه فرمود: نعمت هاي الهي
را تعظيم و تكريم كن؛ زيرا اين چنين نيست كه نعمت
هاي خداوندي از ميان گروهي رخت بربندد و سپس به
زودي به آنها برگردد.(39).
همچنين درحديث ديگري همان حضرت فرمودند:.
خداوند در روزىِ گروهي از مردم وسعت و گشايش
داد، تا هنگامي كه سر به طغيان گذاشتند و سنگ را
براي تطهير خود خشن احساس كردند. از اين رو براي
اين كار از نان استفاده مي كردند. در اين هنگام
خداوند آنان را به قحط و گرسنگي گرفتار كرد و آن
گروه به ناچار آذوقه هاي خود را در انبارها ذخيره
مي نمودند تا محفوظ بماند. خداوند حشره يا چيزي
شبيه آن را برانگيخت تا ذخيره آنان را فاسد نمايد
و بدين رو مجبور شدند براي تأمين آذوقه خود به
همان پاره نانهاي آلوده روي آورند.(40).
اسراف و رفاه عمومي
در خاتمه اين بخش، بحث را با طرح يك سؤال و
پاسخ بدان به پايان مي بريم و آن اين كه برخي مي
گويند: اگر فرض كنيم روزي بيايد كه تمامي انسان ها
در رفاه و آسايش به سر ببرند و صفحه گيتي از وجود
انسان هاي تنگدست و نيازمند خالي بماند، آيا بازهم
(اسراف) عملي نكوهيده و ناپسند به شمار خواهد آمد.
پاسخ بدين سؤال از آنچه تاكنون گفته شد روشن
است؛ زيرا همه فلسفه تحريم اسراف امكان كمك به
تهيدستان نيست، بلكه برخي از آنها، مانند احترام
به نعمت هاي الهي و تأمين بنيه مالى، در هر دوره و
با هر شرايطي وجود دارند. اضافه بر اين كه، اصولاً
تأمين رفاه و آسايش جهاني - كه تنها در عصر حكومت
حضرت مهدى(عج) تحقق خواهد يافت - يكي از عوامل
عمده آن، همين جلوگيري از اسرافگري ها و برچيدن
بساط مسرفان در سطح جهان است و باز هم در سايه عمل
به همين دستور الهي است كه ريشه فقر و تنگدستي
خشكيده و جهان غرق در نعمت و رفاه و بقاي اين حالت
نيز در پرتو آن عملي مي شود.
پىنوشتها:
1. وسائل الشيعه، ج 15، ص
258.
2. همان، ص 241.
3. همان ، ص 259.
4. همان، ج 6، ص 24.
5. اطلاعات سياسي اقتصادى، سال چهارم، شماره 6،
خردادو تير 1369، ص 74.
6. درست در حدود ساعت 35 دقيقه بعد از نيمه شب
روز پنج شنبه، 31/3/1370 زلزله اي پر قدرت، قسمت
وسيعي از ايران را به لرزه در آورد. اين زلزله
توانست منطقه گسترده اي از دو استان گيلان و زنجان
را به ويرانه اي تبديل كند.
7. نهج البلاغه، نامه 21 و احتمال هم مي رود
مقصود امام ژ اين باشد كه:.
امروز به فكر قيامت باش. به اندازه ضرورت از
اموال شخصي ات استفاده كن و اضافه آن را صدقه بده
(كه در اين صورت باز اشاره به يكي ديگر از فوايد
ميانه روي است و بحث آن خواهد آمد).
8. سفينة البحار، ج 2، ص 378.
9. اصول كافى، ج 2، ص 138.
10. مكه و مدينه و ساير شهرهاي آن.
11. شهري است در يمن.
12. نهج البلاغه، فيض الاسلام، نامه 45.
13. سازمان بهداشت جهاني كودكان، وابسته به
سازمان ملل متحد.
14. جهان مسلح، جهان گرسنه، از ويلي برانت، ص
110، 111.
15. سازمان خواربار و كشاورزي جهانى.
16. همان، ص 117.
17. پاورقي همان كتاب از مترجم، ص 116 -
موريتانى، در غرب افريقا و جنوب صحرا و الجزاير و
شمال سنگال و مالي واقع است و در حدود يك ميليون و
ششصد هزار نفر جمعيت دارد.
18. همان، ص 119.
19. همان: ص 53.
20. همان، ص 211. اين برآورد مربوط به سالهاي
1363 - 1364 است.
21. همان، ص 272.
22. همان، ص 93.
23. همان، ص 11، مقدمه.
24. همان ص 13، مقدمه.
25. تصاعد هندسي عبارت است از: سلسله اعداد
پياپي كه هر يك از آنها مساوي با حاصل ضرب عدد پيش
از خودش در يك عدد ثابت باشد؛ مثلاً:.
5*2=10*2=20*2=40*2=80*2=160
يك تصاعد هندسي است.
و تصاعد عددي يا حسابي عبارت است از: سلسله
اعداد پياپي كه هر يك از آنها مساوي با مجموع عدد
پيش از خود و يك عدد ثابت باشد، هر يك از اعداد
اين سلسله را يك جمله تصاعد و عدد ثابت را قدر
نسبت تصاعد مي نامند؛ مثلاً:.
5+2=7+2=9+2=11+2=13+2=15 .
را يك جمله تصاعد عددي مي نامند. به نقل از:
علي حجتي كرمانى، پاورقيهايي بر اقتصاد در مكتب
اسلام، ص 35.
26. امام موسي صدر، اقتصاد در مكتب اسلام، ص
35.
27. جهان مسلح، جهان گرسنه، ص 106.
28. همان، ص 103 و 109.
29. همان، ص 91.
30. غياث الدين جزايرى، اسرار خوراكيها، ص 142
- 143.
31. گزارش فائو، به نقل از: جهان مسلح، جهان
گرسنه، ص 117.
32. وسائل الشيعه، ج 6، باب وجوب الزكاة، ص 3،
حديث 2.
33. بقره (2) آيه 271.
34. معارج (70) آيه 25.
35. وسائل الشيعه، ج 6، باب 7 از ابواب ماتجب
فيه الزكاة، ص 31، حديث 11.
36. سفينة البحار - ص 615، ماده (سرف).
37. وسائل الشيعه، ج 16، باب 69 ازابواب آداب
المائده، حديث 1.
38. همان، ج 16، ص 608.
39. همان، ص 607.
40. همان، ج 16، ص 611.