ميقات سبز

آیت الله دکتر مهدی هادوی تهرانی

- ۱ -


بانگ رحيل

شب تاريك و بيم‏موج وگردابى چنين‏حايل كجا دانند حال ما سبكباران ساحل‏ها در شرايطى كه الفباى ارتباط از حروف »معنويت« خالى است و انديشه و خواهش انسان‏ها فقط در قالب‏هاى مادى ترجمه مى‏شود، گزينش مسير آينده‏ى جوان نمى‏تواند خالى از اين عامل تأثيرگذار باشد، و در چنين شرايطى، انتخاب تحصيل در حوزه‏ى علميه، بايد از انگيزه‏اى ملكوتى برخوردار باشد تا جوان بتواند مسيرى بر خلاف روح عمومى جامعه برگزيند و به دور از هر چه آرمان جوانان هم سال و هم دوره، پاى در راهى نهد كه هيچ آينده‏ى روشن مادّى را نويد نمى‏دهد! و عموم طلاب حوزه‏هاى شيعى، در نخستين گام‏هاى اين مسير از چنين انگيزه‏ى بالا و والايى برخوردارند.
همه‏ى ما در آغاز گزينش حوزه‏ى علميّه به عنوان مسير آينده‏مان دلخوش داشتيم كه روزى معمار روح آدميان باشيم و راهى را برويم كه به جز پيامبران در آن گام نمى‏زنند.
همه‏ى ما در ابتداى اين انتخاب حياتى و فرشته‏گونه به جز رضاى خالق و رسيدن به اوج »فلولا نفر من كل فرقة طائفة ليتفقهوا...« هيچ انديشه‏ى ديگرى را در تصميم‏گيرى خويش دخالت نداده‏ايم و... بر اين اساس توفيق اين حركت الهى و اين گام بلند را يافته‏ايم.
اما....
پس از گذشت سالى چند، و يا ماه و روزهايى اندك، بارش مشكلات و تعدد موانع، راه را برايمان غير قابل عبور كرد.
پرسش‏هاى بى‏شمارى كه هيچ كس را براى پاسخگوييش نمى‏شناسيم و دردها و غم‏هايى كه حتى چاهى را براى بازگوييش نمى‏يابيم....
و بزرگان و معمّرين، يا فارغ از رهاندن غريق، در تلاش گرفتن گليم خويش و گذر از ميانه‏ى طوفانى هستند كه ما تازه آن را ديده‏ايم... و يا سبكبار و آسوده، در ساحل عرفان و زهد خويش، جامه‏ى تقوا و علم را چنان بر خود پيچيده‏اند كه هيچ تاريكى را نمى‏بينند و هيچ بيمى از موج و گرداب‏هاى حايل برايشان تصور ندارد! و ما... در اين ميانه، سرگردان، با كوله‏بارى از پرسش و ابهام... كه نه مسير دسته‏ى اول در توانمان است و نه روش گروه دوّم در ايمانمان.
و چه بسيار از جوانانى كه در همان ابتدا، دست از همه‏ى آرمان‏ها شسته و راهى ديگر را انتخاب مى‏كنند و يا... مى‏مانند و مى‏سازند اما با انگيزه‏اى فرسوده و انديشه‏اى فرساينده....
اين جزوه‏ى كوچك، حاصل دست نويسنده‏اى است كه خود چون همه‏ى ما و شما اين مسير را با همه‏ى موانعش طى كرده و به سرانجام رسانده و در تلاش پاسخ به پرسش‏هايى است كه ما تاكنون كمتر برايش پاسخى يافته‏ايم.
بازگشت به باورهاى نخستين، انتخاب شيوه‏ى تحصيل، نگاهى اميدوار به آينده، و فردايى روشن و همراه با خشنودى امام زمين و زمان... نكاتى است كه در همت واژگان اين نوشتار است.
كتاب هم‏دم دومين اثر خود را به همه‏ى شما جوانانى كه عليرغم خواست‏هاى دنياى مادى، پاى در راهى نهاده‏ايد كه فرشش بال فرشتگان است و افقش رضاى خداوند سبحان، تقديم مى‏كند، تا هم‏دم تنهايى‏ها و تلاش‏هايتان باشد.
شما كه در بازار مكاره‏ى جهان معاصر و رنگ‏هاى سرخ و بنفش داشتن‏ها و خواستن‏ها - كه هر چشم و دلى را به دلبستگى‏ها و وابستگى‏ها مى‏خواند - در سبزترين ميقات هستى، آبى‏ترين احرام - زهد - را به تن كرده و به طواف قطعه‏اى از بهشت ايستاده‏ايد؛ لبيك، اللهم لبيك، لبيك لا شريك لك لبيك، ان الحمد والنعمة لك و المُلك... هم‏دم لبيك سبز عوامل اختيارى عوامل غير اختيارى

لبيك سبز

لبيك گفتن به آسمانى‏ترين نداى زمان ما و آغاز مسيرى كه به جز انبيا در آن گام ننهاده‏اند، كار چندان آسانى نيست.
انتخاب تحصيل در حوزه‏ى علميه كه زلال‏ترين آرمان جوانان خداجوى است، بايد از انگيزه‏اى بسيار قوى برخوردار باشد، چرا كه اين مسير نه تنها هيچ آينده‏ى روشن مادى را در پى ندارد كه مسيرى صعب است و راهى ناهموار و چنانچه پيامبران در راه هدف مقدسشان سختى بسيار و رنج فراوان ديده‏اند، طالب علم انبيا نيز مصون از اين مشقت‏ها و آزارها نيست.
همه‏ى ما هنگامى كه گام در اين راه گذارديم و اين هدف را برگزيديم، در نخستين روزهاى شروع، از انگيزه‏اى وصف نشدنى و علاقه‏اى تصور نكردنى برخوردار بوديم.
اما چرا تمامى ما كه چنين قوى و باانگيزه وارد شديم، توفيق به پايان رساندن شايسته‏ى آن را به يكسان پيدا نمى‏كنيم؟ و چرا كسانى كه از ميان ما قله‏هاى رفيع دانش را فتح مى‏كنند، بسيار اندكند و شخصيت‏هاى برجسته‏ى حوزوى كه از انبوه دانش پژوهان بيرون مى‏آيند، انگشت شمارند؟ عوامل مختلفى در اين عدم توفيق و توقف در ميانه‏ى راه مؤثرند كه مى‏توان آنها را به دو دسته تقسيم كرد:
1 .عوامل غير اختيارى
2 .عوامل اختيارى

1 . عوامل غيراختيارى

عوامل متعددى ممكن است در مسير تحصيلات طلبه ظهور كند كه قابل پيش بينى نيست.
چه بسيار افراد مستعد و علاقه‏مند كه به حوزه روى مى‏آورند اما عواملى غير قابل پيش بينى آنها را از ادامه راه باز مى‏دارد.
مشكلات جسمانى، بيمارى‏هاى سخت و طولانى، مشكلات خانوادگى، درگيرى‏هاى فرساينده با همسر و يا نزديكان و يا مسايلى همچون جنگ.
چه بسيار از جوانانى كه با عشق وافر به حوزه آمدند اما با شروع جنگ تحميلى، دفاع مقدس از ارزش‏ها را برخود فرض دانستند و رفتند و در بهشت رضوان خدا آرميدند - يادشان هميشه زنده باد - بسيارى از اينان اگر مى‏ماندند و در شرايطى عادى به تحصيل ادامه مى‏دادند، چه بسا از برجستگان حوزه و از مجتهدين سرآمد مى‏شدند.
اما حادثه‏اى همچون جنگ آنان را به وظيفه‏اى ديگر خواند.
حادثه‏اى كه قابل پيش بينى نبود.
عواملى از اين دست به جهت غير قابل پيش بينى بودن، قابليت برنامه ريزى هم ندارد.
و هر روز و هر لحظه حادثه‏اى در كمين ماست كه ممكن است ما را از ادامه راه باز دارد.
براى رفع اين چنين موانعى هيچ راهى نيست جز اينكه دست به دعا برداريم و از ايزد قادر بخواهيم عوامل عدم توفيق را از سر راه ما بردارد و باور كنيم بسيارى از بزرگان بيش از آنكه موفقيتشان حاصل كوشش و تلاششان باشد، وامدار سوز و گداز عاشقانه‏ى خود و دعاى خير پدر و مادرشان بوده است.

2 . عوامل اختيارى

بخشى از موانع در اختيار ماست و بايد برنامه ريزى صحيح براى مقابله با اين عوامل بازدارنده داشته باشيم.
گر چه ممكن است برنامه ريزى ما چندان سودى نبخشد و در نهايت راه به جايى نبريم اما به هر حال ما بايد وظيفه خود را به انجام برسانيم.
حاصل از آن خداست و به فرمايش امام امت‏قدس سره ما مأمور به وظيفه‏ايم و مأمور به نتيجه نيستيم.
بايد وظيفه‏مان را تشخيص دهيم و در راه آن كمال تلاش خود را مبذول نماييم.
قبل از اينكه وارد موانع و عوامل اختيارى شويم، ذكر نكته‏اى خالى از فايده نيست.
بدون شك در حوزه‏ى علميه نواقصى وجود دارد كه مانع پيشرفت شايسته‏ى طلبه مى‏شود.
هر كس حوزه را مبرّا از نقص بداند، قطعاً خود فرد ناقصى است كه نمى‏تواند آفاق جديد را ببيند و كشف كند.
تغيير در برنامه‏ريزى، انتخاب متون درسى، گزينش افراد و نيروى انسانى، شيوه‏هاى آموزشى و... برطرف كردن اين موانع در دست قدرتمند بزرگان و مديران حوزه است كه مطمئناً در تلاش آن هستند.
اما ما به عنوان طلبه اگر بخواهيم منتظر بمانيم تا كاستى‏هاى حوزه برطرف شود، متون و روش‏هاى ايده‏آل فراهم گردد تا پس از آن به تحصيل بپردازيم، بايد هر چه زودتر طلبگى را رها كرده و دست از تحصيل بشوييم؛ چرا كه هرگز چنين زمانى فرا نخواهد رسيد.
اين تصور پيدا نشود كه هيچ وقت چنين اتفاقى نخواهد افتاد و هيچ‏گاه حوزه به سمت بهبود اوضاع آموزشى حركت نمى‏كند، هرگز.
اين حركت شروع شده و ادامه خواهد يافت اما اين اتفاق چيزى نيست كه ناگهان پيش آيد و به ما مجال دهد كه شروع به تحصيل جدى نماييم.
تغييرات در همه‏ى مجموعه‏هاى آموزشى با آهستگى كه ضرورت اين مجموعه‏هاست، صورت مى‏گيرد.
گاهى سال‏ها زمان براى تغيير لازم است تا به نقطه‏ى مطلوب برسيم و البته وقتى هم كه به آن نقطه رسيديم، خواهيم ديد كه آنجا هم پايان كا ر نيست و باز افق‏هاى تازه‏ترى در پيش روى ماست.
گاهى طلاب جوان به جهت اينكه كتابى را مناسب حال خويش نمى‏بينند منتظر نوشته‏اى تازه مى‏مانند و درس نمى‏خوانند تا متن لازم آماده شود.
اين جوانان بايد بدانند گر چه متن فعلى درسى كمال مطلوب نيست اما همين نوشته‏ها و همين شكل آموزشى و همين شيوه‏هاى تحصيلى كه در اختيار داريم از ارزشمندترين شيوه‏هاى معاصر است و در برخى از مراكز پيشرفته‏ى آموزشى جهان، شيوه‏هايى در حال تجربه است كه سال‏ها نظير آن شيوه‏ها در حوزه‏هاى علوم دينى متدوال بوده است و بايد دانست در بستر همين شيوه و همين فضا و بلكه نامناسب‏تر از آن بزرگانى تربيت شده و رشد كرده‏اند كه مورد احترام همه‏ى دانشمندان جهانند.
امروز وضعيت آموزشى نسبت به سال‏هاى گذشته تفاوت بسيار كرده و خيلى بهتر شده است.
شايد ده درصد از امكانات امروز حدود بيست سال پيش - دوران تحصيل ما - وجود نداشت و دوران قبل از آن امكانات به مراتب ضعيف‏تر و ناقص‏تر از آن دوران بود.
اما در همين ادوار و با همين فضاى محدود و امكانات كم، شخصيت‏هاى بزرگى در حوزه پديدار شدند.
كه اثرات برجاى مانده از آنان شگفت آور و باور نكردنى است.
بنابراين طلبه‏ى امروز نبايد با اندك كاستى و سستى در هر يك از مؤلفه‏هاى حوزوى، دست از تلاش بردارد و به اميد رفع تمامى نواقص به انتظار بنشيند.
طلبه بايد ببيند كه بعضى از بزرگان ما سلسله كتاب‏هايى به رشته‏ى تأليف در آورده‏اند كه مطالعه‏ى آنها نياز به يك عمر زمان دارد.
و واقعاً چگونه ممكن است در مدتى كوتاه‏تر از آنچه براى مطالعه لازم است، كتابى نوشت، توليد انديشه در زمانى كمتر از زمان مرور انديشه!! بديهى است وقتى احساس وظيفه كنيم و به وظيفه‏ى الهى عمل كرده و همه‏ى وجودمان را در راه نشر معارف اسلامى به كار گيريم، چنين توفيقاتى نيز نصيبمان مى‏شود.
حال بپردازيم به عوامل منفى رشد و موانع موفقيت در تحصيل كه در اختيار ما و قابل تغيير است.
عواملى كه با عكس‏العمل به موقع و صحيح از ميان برداشته شده و راه تحصيل هموار مى‏شود.
اغلب ما در انتظار وقوع معجزه‏اى هستيم كه تحولى در ما ايجاد كرده و همه‏ى مشكلات ما را حل كند.
امر خارق‏العاده‏اى كه تغييرات اساسى در اركان زندگى به وجود آورده و موانع را كاملاً از ميان بردارد، معجزه‏اى كه معمولاً همه در زندگى خود در انتظار آنند.
اما طلبه بايد بداند كه هيچ معجزه‏اى در كار نيست و خارج از چهار چوب سنت‏هايى كه خداوند بر اين عالم حاكم كرده، هيچ اتفاقى به وقوع نخواهد پيوست حتى انبيا نيز در بستر همين سنت‏ها تلاش كردند و به انجام وظيفه‏شان پرداختند.
ما نيز به عنوان ادامه دهنده‏ى راه آنان، بايد بيش از همه و پيش از همه، تن به سنت‏هاى جارى الهى در زمين بدهيم.
در ابتداى راه و اولين گام ورود به حوزه بايد از خود بپرسيم: انگيزه مان از تحصيل در حوزه چيست؟ و عواملى كه ما را به اين راه خوانده كدام است؟ و برنامه مان براى آينده‏ى خودمان چيست؟ گاه انگيزه، يافتن پاسخى براى پرسشى فرساينده است.
پرسشى در زمينه‏اى اقتصادى، اخلاقى و يا احكام، پرسشى كه پرسشگر را به هر سو مى‏برد تا جوابى بيابد، بدون يافتن جواب، زندگى برايش بى‏معنا مى‏شود.
و چون در زواياى مختلف زندگى به اين پاسخ دست پيدا نمى‏كند، در نهايت حوزه را محل پاسخ پرسش هاى خويش مى‏بيند و به آن روى مى‏آورد.
چنين انگيزه‏اى از والاترين انگيزه‏هاى ورود به حوزه است و چنين افرادى از شخصيت‏هاى موفق حوزه خواهند شد.
همه‏ى شخصيت‏هاى بزرگ اين گونه وارد حوزه شده‏اند.
هدف بسيارى از آنان يافتن پاسخ سئوالاتشان بوده است.
آنها مى‏خواستند بدانند واقعاً اسلام چه مى‏گويد؟ عقايد، اخلاق و احكام اين دين چيست و »انسان« در اين تفكر چه جايگاهى دارد؟ اينان براى پاسخ‏هاى خود شروع به تحقيق كردند و حاصل تحقيق آنان كتاب‏هاى فراوان و گوناگونى شده كه اينك به دست ما رسيده است! آنها هرگز در ابتداى راه هدف را مدرس شدن، نويسنده شدن يا به اشتهار رسيدن قرار نداده‏اند.
هدف آنها گرفتن جواب براى پرسش‏هايشان بوده گرچه به همه‏ى مواردى هم كه مورد نظرشان نبوده رسيده‏اند، آنها شخصيت‏هاى مهم و ماندنى در تاريخ اسلام و حوزه شده‏اند اما هرگز تصميمشان شخصيت مهم شدن نبوده است.
آنها نويسندگان زبردستى معرفى شده‏اند در حالى كه هرگز با نيت نويسنده شدن به حوزه نيامده‏اند.
و اگر كارهايشان و آثارشان براى ما باوركردنى نيست، براى خود آنها نيز قطعاً غيرقابل باورتر بوده است و هرگز گمان نمى‏كردند كه به اين قله‏ها دسترسى پيدا كنند؛ چرا كه هرگز در انديشه‏ى آن نبودند.
آنها به معراج مى‏انديشيدند و بديهى است كه در اين معراج معنوى از چنين قله‏هايى نيز گذر كنند.
شهيد مطهرى يكى از اين نمونه هاست، ايشان انگيزه‏ى خود را از طلبه شدن، يافتن پاسخ به سئوالاتى مى‏داند كه شبانه روز ذهن وى را در دوران نوجوانى به خود مشغول مى‏داشت و دايم در تلاش براى يافتن پاسخى مناسب براى آنها بود.
شهيد مطهرى علت روى آوردنش به حوزه را دست يافتن به تصويرى درست از جهان مى‏داند و اين مهم را حاصل همه‏ى عمر طلبگى خود معرفى مى‏كند(1)! ما نيز بايد هدف و انگيزه‏ى خود را در شروع مسير به گونه‏اى روشن و شفاف براى خود تبيين كنيم و اگر انگيزه‏هايى ظاهرى، كم ارزش و بدون عمق ما را به اين مسير كشانده، سريعاً خود را اصلاح نماييم.
چه بسا افرادى كه با انگيزه‏هايى نه چندان خدايى به حوزه آمدند و پس از مدتى نه تنها رشدى حاصل نكردند كه از فضاى حوزه طرد شدند يا منشأ آثارى منفى و سوء گرديدند.
بايد انگيزه‏هاى غير الهى را از سر بيرون كرد.
عمر و جوانى اولين سرمايه‏اى است كه از دست مى‏دهيم واگر اهداف و انگيزه‏هامان را زود سامان ندهيم، نخستين چيزى را كه از دست خواهيم داد جوانى و عمرمان است كه هرگز برگشت نخواهد داشت.
يكى از افراد محترم و روحانيون با ارزش - كه اكنون در ميان ما نيست و به ديار باقى شتافته - در ميانه‏ى راه تحصيل حوزوى عزم تحصيلات دانشگاهى كرد و با تلاشى كه داشت دكتراى خود را اخذ نمود.
ايشان تا آخر عمر افسوس سال‏هايى را مى‏خورد كه در اين مسير تلف كرده است و هميشه مى‏گفت: »اى كاش دكتراى مرا مى‏گرفتند و به جاى آن هفت سال كه به رفت و شد بين تهران و قم براى گرفتن دكترا صرف كردم، هفت روز از آن روزهاى پرنشاط را به من مى‏دادند.
« واقعاً اين نوع سخن گفتن تكان دهنده و عجيب است!! ما بهاى سنگينى را پرداخت مى‏كنيم، جوانى، توانايى، نشاط و... عمرمان را صرف مى‏كنيم، چرا اين همه را در مسيرى خرج كنيم كه در انتها از آن پشيمان باشيم.
بياييم و با اصلاح اهداف خود و تعالى و ارتقاى انگيزه‏هاى خويش، ثانيه ثانيه عمرمان را با خدا معامله كنيم.
از موانع ديگر پيشرفت حوزه، بى انگيزه شدن است! يعنى با انگيزه‏اى بالا و خدايى به حوزه بياييم اما كم كم آن را از دست بدهيم و اين آفت در ميان طلاب جوان مكرر ديده شده است.
كسى كه انگيزه‏اش را از دست داد، ديگر نمى‏تواند درس بخواند حتى اگر در درس هم شركت كند، هيچ فايده‏اى برايش ندارد و درس را نمى‏فهمد.
در طول درس استاد، مرتب از خود سئوال مى‏كند: اينها همه براى چه؟ اين مسايل چه فايده‏اى دارد و ثمره‏اش چيست؟! چرا مدت درس اين قدر طولانى است و كلاس تمام نمى‏شود!! و... جلسه‏ى درس برايش رنج آور و غير قابل تحمل مى‏شود.
در حالى كه اگر باانگيزه در دروس شركت كند، همه‏ى توانايى‏هاى ادراكى‏اش به كار مى‏افتد تا درس را بهتر بفهمد؛ و مى‏فهمد و از فهميدن خود لذت مى‏برد و هيچ لذتى در عالم همچون لذت فهميدن نيست.
او زمان كلاس را حس نمى‏كند و هنگامى كه درس تمام مى‏شود، خود را هنوز تشنه مى‏يابد و به انتظار جلسه‏ى بعد ثانيه شمارى مى‏كند.
يكى از آفاتى كه كمك فراوانى به بى انگيزه شدن طلبه مى‏كند اين است كه افرادى را مد نظر قرار دهد كه پس از سال‏ها ماندن در حوزه هيچ بهره‏اى نبرده باشند.
نه از نظر علمى پيشرفتى داشته باشند و نه از نظر اخلاقى به مقامى رسيده باشند.
با ديدن اين افراد اين سؤال براى طلبه جان مى‏گيرد كه اگر حاصل طلبگى اين است پس چه نتيجه‏اى در اين همه زحمت و صرف عمر؟! با ديدن چنين افرادى نااميدى عارض طلبه شده و طلبگى را انتخاب صحيح براى رسيدن به اهداف خويش نمى‏بيند.
از اين‏رو به ما بسيار سفارش شده است كه زندگى بزرگان را مطالعه كنيم، در زندگى شخصيت‏هاى حوزه دقت كنيم و از سختى‏ها و زحمت‏هاى آنان و تعالى شان درس بگيريم.
از مرحوم آية اللَّه - بروجردى - كه چندان فاصله‏ى زمانى با ما ندارد - نقل مى‏كنند كه ايشان فرموده بود: »در دوران طلبگى در حجره نشسته بودم و مطالعه مى‏كردم.
ناگهان ديدم درِ حجره باز شد و تعدادى طلبه سراسيمه به داخل ريختند كه آتش را خاموش كنند! سر كه بلند كردم ديدم اطاقم يكسره دود شده است.
چراغ نفتى كه براى گرما از آن استفاده مى‏كردم، دود زده بود.
اين دود آنقدر زياد شده بود كه از اطراف در به بيرون سركشيده بود به گونه‏اى كه طلبه‏ها فكر كرده بودند حجره آتش گرفته و براى خاموش كردن آتش به حجره‏ى من ريخته بودند، در حالى‏كه من چنان در مطالعه و نوشتن حاشيه بر كتابى غرق بودم كه اصلاً متوجه دود غليظ ناشى از چراغ مجاور خود نشدم!« اينها بازى نيست، اينها تظاهر نيست.
نمى‏شود شخص اظهار غفلت كند در حالى‏كه احتمال خفه شدن مى‏رود.
اين انگيزه‏ى قدرتمند و عشق است كه چنين كارهايى مى‏كند.
عاشق اين مسير و فرد انگيزه‏دار، شب و روز و گرما و سرما نمى‏شناسد و هميشه در انديشه‏ى رسيدن است.
مرحوم صاحب حدائق در بحرين زندگى مى‏كرده، وضع معيشتى سختى داشته، براى فرار از اين تنگنا به اصفهان مى‏آيد و در يكى از روستاهاى آن مقيم مى‏شود و ضمن اشتغال به كار به نوشتن و مطالعه مى‏پردازد.
كتاب حدائق الناظره در حالى به رشته‏ى تحرير درآمده كه مؤلفش مشغول كشاورزى بوده است.
اين كتاب، گرچه با مذاق اخبارى‏گرى نگاشته شده، اما بسيار مورد اعتنا و مراجعه‏ى مرحوم شيخ انصارى است و يك دوره‏ى كامل فقه است.
اينها معجزه‏ى انگيزه‏ى قوى است.
اگر انگيزه درست بود بايد آن را حفظ كرد.
يكى از عواملى كه انگيزه‏ى ما را تضعيف مى‏كند، منفى بافى است.
تكرار مفاهيم منفى آثار سويى دارد كه يكى از آنها تلقين روحيه‏ى منفى‏گرايى و تضعيف انگيزه است.
اگر انگيزه درست و متعالى نيست، بايد آن را اصلاح و تقويت كرد و اگر ممكن نمى‏شود بهتر اين است كه طلبگى را از بنيان رها كرده و به كار ديگرى مشغول شويم.
در اين مسير اگر خوب باشيم، خوشبختى دنيا و آخرت و بركات زمين و آسمان بر ما بارش خواهد گرفت و اگر بد باشيم، باعث فناى خود و ديگران - ديگرانى كه در سعه‏ى وجودى ما تأثير پذيرند - مى‏شويم.
در مسير طلبگى خوبى و بدى دامنه‏اى گسترده‏تر از ساير مسيرها دارد.
همه‏ى ما مى‏توانيم طلبه‏هاى موفق و برجسته در حوزه باشيم ولى به اين شرط كه انگيزه‏اى بالا و هدفى متعالى را در دل بپرورانيم.
براى اين مهم بايد خود را باور كنيم و توانايى‏هاى خود را بشناسيم .
»العالم من عَرَف قدره و كفى بالمرء جهلاً ألّا يعرف قدره(2)» در پرتو نور عقل، انسان بايد خودش را بشناسد، جايگاه خودش را دريابد، استعداد خويش را بفهمد، هميشه خود را با امكانات و شرايط موجود وفق دهد، هرگز خود را با ديگران مقايسه نكند، حتى در مطالعه‏ى زندگى بزرگان، توانايى‏هاى خويش را بسنجد، نه اينكه بخواهد به هر صورت كه ممكن است، اداى بزرگان را درآورد.
مثلاً مرحوم صاحب مفتاح الكرامه بسيار كم مى‏خوابيده است - يك ساعت در روز آنهم به حالت نشسته و به صورت چرت زدن!! - مرحوم شعرانى نيز بسيار كم مى‏خوابيده است. اين مطلب را به مرحوم علامه طباطبايى مى‏گويند. ايشان مى‏فرمايد: »آنهايى كه موفق نمى‏شوند به خاطر اين نيست كه زياد مى‏خوابند به خاطر اين است كه نمى‏توانند از بيدارى‏هايشان استفاده كنند!« اين نقل قول صحيح و مستند باشد يا نباشد، كلام، كلام درستى است. كسانى هستند كه توانايى كم خوابيدن را ندارند، اينان نبايد به مرحوم شعرانى يا صاحب مفتاح الكرامه تأسى كنند و خود را به تكلف و زحمت بيهوده بيندازند. اينان بايد با شناخت توانايى‏هاى ديگر خويش، اين نقيصه را جبران كنند و از ساعات بيدارى شان استفاده بهينه را بنمايند.
طلاب جوان بايد قدر خود را بشناسند و ميزان ارزش‏هاى وجودى خود را دريابند و متناسب با آن حركت كنند.
هر يك از جوانان امروز حوزه مى‏توانند با تلاش و اخلاص افراد مفيد و شخصيت‏هاى كارآمد فردا باشند.
جامعه فقط به فقيه و فيلسوف نيازمند نيست.
جامعه‏ى ما و جامعه‏ى جهانى نياز به همه گونه انسان فرهيخته و توانا دارد.
جامعه نياز به همه‏ى تخصص‏هاى دينى و الهى و در همه‏ى سطوح دارد.
بايد تلاش كرد و خدا را و فقط خدا را در نظر داشت و به قصد نصرت دين او قيام نمود و مطمئن بود كه »ان تنصراللَّه ينصركم و يثبت اقدامكم(3)».
اگر با اين انگيزه حركت كرديم، خداوند همه‏ى بركاتش را بر ما نازل مى‏كند و ديرى نمى‏گذرد كه بال فرشتگان را در زير گام‏هايمان احساس مى‏كنيم.
كار براى خدا، تحصيل براى خدا، تحقيق و نوشتن براى خدا و... بدون هيچ توقع و چشمداشت مادى.
همچون پيامبران »قل ماسألتكم من اجرٍ فهو لكم ان اجرى الا على‏اللّه(4)» پاداش را بايد از خدا طلب كرد و هر چه بيشتر به اين مفاهيم والا دست پيدا نمود.