لمجموع , ج6 , ص 295, المهذب , ج2 , ص 217.
633- 634- بداية المجتهد, ج1 , ص 258, الموطا, ج2 , ص 51, 52.
635-
بدائع الصنائع , ج1 , ص 97 و پس از آن .
636- اصول
بزدوى , ج2 , ص 537, ارشاد الفحول , ص 179.
637- اصول
سرخسى , ج1 , ص 246.
638-
ارشاد الفحول , ص 179.
639-
مفتاح الوصول فى علم الاصول , ص 114.
640-
ارشاد الفحول , ص 179.
641- ابن
حزم , الاحكام , ج7 , ص 887 و پس از آن .
642-
مفتاح الوصول , ص 114.
643-
مختصر المنتهى , ج2 , ص 179.
644-
تـوبـه /36, شـمار ماهها نزد خداوند و در كتاب الهى روزى كه كه آسمانها و زمين را
آفريد دوازده ماه است و چهار تاى آنها حرام .
اين آيين استوار است .
در اين ماهها بر خود ستم مكنيد.
645-
امـروز و فـردا كـردن فـرد تـوانـگـر (در پرداخت بدهى مردم ), ستمكارى است .
در حديث ابـوهـريـره بـه جـاى عـبـارت پيش گفته عبارت (مطل الغنى ظلم ) آمده است .
ر.ك .
العدة , ج4 , ص 117.
646- نساء
/101, چون به سفر رويد بر شما خرده نيست كه اگر بترسيد كافران شما را بيازارند نماز
خود رابشكنيد.
647- نساء
/23.
648-
الـمـوطـا, هـمـراه با شرح زرقانى , ج2 , ص 113, تبيين الحقائق , ج1 , ص 142,
المهذب , ج1 , ص 142,و المغنى , ج2 , ص 576.
649-
بـقـره /187, اى كسانى كه ايمان آورده ايد درباره كشتگان قصاص بر شما نوشته شده است
: آزاد به آزاد, برده به برده , و زن به زن .
650-
مائده /45, در آن بر ايشان نوشتيم كه جان در برابر جان .
651- آل
عمران /120, اى كسانى كه ايمان آورده ايد, ربا را به چند برابر مخوريد.
652-
تفسير طبرى , ج7 , ص 204.
653-
بـقـره /279, اگر توبه كنيد سرمايه هايتان از آن خود شماست , نه ستم مى كنيد و نه
بر شما ستم مى شود.
654- بقره
/187, در حالى كه در مسجد اعتكاف كرده ايد با زنان همبستر نشويد.
655-
مفتاح الوصول , ص 119.
656-
المهذب , ج2 , ص 194, فتح القدير, ج2 , ص 113.
657-
مـقـصـود از صـفت نزد اصوليين تقييد لفظى با معناى مشترك به لفظى ديگر است كه به
برخى از معانى آن لفظ مشترك اختصاص دارد و شرط و غايت هم نيست .
658-
آمـدى , الاحـكـام , ج2 , ص 214, الـقـواعـد, ص 286, شـرح تـنـقيح الفصول ,ص 54,
مفتاح الـوصول ,ص 117, ارشاد الفحول , ص 181, منهاج الوصول الى شرح معيار العقول فى
اصول الزيديه , ص 46 وپس از آن , زركلى , الاعلام , ج3 , ص 215.
659- هر
كس نخل تلقيح شده اى بخرد ميوه آن از آن فروشنده است مگر اين كه خريدار [ملكيت ] آن
راشرط كند .
ر.ك .
فتح البارى , ج4 , ص 215, نيل الاوطار, ج5 , ص 182.
660-
الـمـهـذب , ج1 , ص 279, الـمـغـنـى , ج5 , ص 191, الـبـدائع , ج5 , ص 164, خـفيف ,
اسباب اختلاف الفقهاء, ص 152.
661-
المغنى , ج5 , ص 191.
662-
مـقـصود از اين , شرط لغوى است , يعنى آنچه (ان ) و (اذا) يا واژه هايى جايگزين
آنها بر سرش درآمـده بـاشـد و بر سببيت نخست (شرط) و مسبب بودن دوم (مشروط) دلالت
مى كند, چه , در اصطلاح متكلمين شرط چيزى است كه مشروط بر آن توقف دارد و خود داخل
مشروط نيست .
663-
القواعد,ص 286, ارشاد الفحول , ص 181.
664- طلاق
/6, اگر آنان باردار بودند, خرجى ايشان را بدهيد تا بار خود بنهند.
665- فتح
القدير, ج4 , ص 403 و پس از آن .
666-
المغنى , ج9 , ص 289, برديسى , اصول الفقه , ص 380.
667-
ارشاد الفحول , ص 181, القواعد, ص 288.
668- اگر
آب به دو قله برسد چيزى آن را نجس نمى كند .
ر.ك .
سبل السلام , ج1 , ص 106.
669- قله
در اصل به معناى سبويى است كه اگر پر آب شود يك انسان متوسط بتواند آن را بردارد,
از نظرشافعيه دو قله حجم مكعبى را پر مى كند كه هر يك از ابعاد آن يك ذراع و ربع
است ـ م .
670-
مفتاح الوصول , ص 119.
671- آب
پـاك كـنـنده است , چيزى آن را نجس نمى كند .
ـ ابو سعيد خدرى اين حديث را روايت كـرده و سه تن از صاحبان سنن (به استثناى ابن
ماجه ) آن را در كتب خود آورده اند و احمد آن را صحيح دانسته است .
ر.ك .
سبل السلام , ج1 , ص 16.
672-
البداية , ج1 , ص 79 و پس از آن .
673-
وقـتـى معامله كردى بگو: به شرط آن كه فريب نخورده باشم .
اين حديث مورد اتفاق است .
ر.ك .
سبل السلام , ج3 , ص 35.
674-
سـپـس در هر كالايى كه خريدى سه شب خيار دارى , اگر از معامله راضى بودى آن را نگه
مى دارى , واگر راضى نبودى برمى گردانى .
ر.ك .
سبل السلام , ج3 , ص 35.
675-
المهذب , ج1 , ص 158.
676-
المغنى , ج4 , ص 95 و پس از آن .
677- فتح
القدير, ج6 , ص 301, خفيف , اسباب اختلاف الفقهاء, ص 157, سبل السلام , ج3 , ص 35 و
پس از آن .
678-
الـبـتـه مـقـصـود از نسخ نسخ قبل از وفات پيامبر(ص ) است , چه , پس از عصر تشريع
نسخ وجودندارد.
679-
تيسير التحرير, ج1 , ص 136 و پس از آن , حاشية الازميرى , ج1 , ص 398.
680- اصول
سرخسى , ج1 , ص 164, كشف الاسرار, ج1 , ص 46.
681- اصول
سرخسى , ج1 , ص 165.
682- توبه
/36, با همه مشركان پيكار كنيد, چونان كه آنان با همه شما جنگيدند, و بدانيد خداوند
با پرواپيشگان است .
683- اصول
بزدوى , ج1 , ص 50, عباس حماده , اصول , ص 438.
684- كشف
الاسرار, ج1 , ص 44.
685-
احـزاب /53, شـما را هرگز نه حق آن است كه پيامبر خدا را آزار دهيد و نه آن كه پس
از او باهمسرانش ازدواج كنيد.
686-
جـهـاد تـار وز قيامت برقرار است .
اين حديث به گونه هاى ديگر هم روايت شده است .
ر.ك .
نيل الاوطار, ج6 , ص 143.
687-
نـماز نيست مگر به سوره حمد .
در روايت عباده , به نقل احمد, ابوداوود, ترمذى و ابن حبان آمده است كه فرمود: شايد
شما پشت سر امامتان قرائت مى كنيد؟
گفتيم : آرى , فرمود: اين كار را نكنيد مگر درحمد, زيرا براى آن كه حمد را نخواند
نمازى نيست .
ر.ك .
سبل السلام , ج1 , ص 170 و پس از آن .
688- در
روايـت جـابـر از پيامبر(ص ) كه احمد آن را صحيح دانسته آمده است : هر كس پشت سر
امامى نمازگزارد قرائت امام قرائت او هم هست .
ر.ك .
سبل السلام , ج1 , ص 171.
689- سبل
السلام , ج1 , ص 171.
690- نيل
المرب , ج1 , ص 57.
691-
اعراف /240, چون قرآن خوانده شود بدان گوش فرا دهيد و سكوت گزينيد.
692- چـون
قـرآن خوانده شود سكوت گزينيد .
ر.ك .
سبل السلام , ج1 , ص 171, منهج السالك فى مذهب الامام مالك , ص 33.
693-
مـقـصـود از نـكـاح در ايـن بحث نكاح دايم است كه از ديدگاه اهل سنت تنها نوع نكاح
به شمارمى رود.
694- اصول
سرخسى , ج1 , ص 166, اصول بزدوى , ج1 , ص 50 , 51.
695- فتح
القدير, ج3 , ص 249.
696- طلاق
/2, دو تن از عادلان را از ميان خود گواه گيريد.
697- نور
/4, و هرگز گواهى آنان را نپذيريد.
698-
مـقـصـود آيـه هـاى 4 و 5 سـوره نـور اسـت : (والـذين يرمون المحصنات ثم لم ياتوا
باربعة شهداءفاجلدوهم ثمانين جلدة ولاتقتلوا لهم شهادة ابدا واولئك هم الفاسقون الا
الذين تابوا من بعد ذلـك واصـلحوا فان اللّه غفور رحيم ) (كسانى كه زنان پاكدامن را
به زنا متهم مى كنند و پس از آن چـهـار گـواه نـمى آورند, آنان را هشتاد تازيانه
زنيد, هرگز گواهى آنان را نپذيريد و اينان همان فـاسقانند, مگر كسانى كه پس از آن
توبه كردند و كردار شايسته به جاى آورند .
خداوند بخشنده و مهربان است ).
699-
المعتمد, ج1 , ص 319.
700-
المستصفى , ج1 , ص 384 و پس از آن .
701- روضة
الناظر, ج2 , ص 27.
702-
مختصر المنتهى , ج2 , ص 168.
703-
ابراهيم عبدالهادى , الفصول اللؤلؤيه , نسخه خطى دارالكتب مصر.
704-
مبادى الوصول الى علم الاصول , ص 64 و 65.
705-
التقرير والتحبير, ج1 , ص 151.
706- همان
, ج1 , ص 152, الام , ج7 , ص 180.
707-
المحصول .
708-
التحرير, ج1 , ص 143.
709- سبكى
, تاج الدين , الابهاج فى شرح المنهاج , ج1 , ص 136.
710-
مختصر المنتهى , ج2 , ص 168.
711-
زركشى , البحر المحيط, چنان كه شوكانى اقتباس كرده است .
ر.ك .
ارشاد الفحول , ص 175.
712- ابن
حزم , الاحكام , ج3 , ص 291.
713-
المستصفى , ص 282.
714-
شاطبى , الموافقات , ج4 , ص 105, عبدالقادر بدران , المدخل الى مذهب الامام احمد, ص
183 و پس از آن , محمد سلام مدكور, المدخل للفقه الاسلامى , ص 286 و پس از آن .
715-
الـبـته به معنايى كه نزد حنفيه براى محكم هست , و گرنه از ديدگاه اكثريت محكم
تاويل مى پذيرد, زيراجنس براى نص و ظاهر است .
716-
مختصر المنتهى , ج2 , ص 169.
717- روضة
الناظر, ج2 , ص 31 و پس از آن , ارشاد الفحول , ص 177, المستصفى , ص 282.
718- هـر
كسى پيش از سپيده نيت روزه نكند او را روزه اى نيست .
نسائى اين حديث را نقل كرده است .
ر.ك .
سنن نسائى , ج4 , ص 169.
719-
المهذب , ج1 , ص 80 و پس از آن .
720- بلغة
السالك , ج1 , ص 228.
721- نيل
المرب , ج1 , ص 97.
722-
الخلاف , ج1 , ص 376 و پس از آن .
723- ايـن
حـديـث را احـمد و مسلم و صاحبان سنن روايت كرده اند و آنچه در اين جا آمده لفظ
حديث مسلم است .
724- فتح
البارى , ج4 , ص 100.
725-
الهدايه , ج2 , ص 45 و پس از آن , التحرير, ج1 , ص 154.
726- فتح
البارى , ج4 , ص 100, صحيح مسلم , همراه با شرح نووى , ج8 , ص 13.
727-
مختصر المنتهى , ج2 , ص 171.
728- صحيح
مسلم , با شرح نووى , ج8 , ص 4.
729- همان
, ج8 , ص 8.
730- هر
زنى كه بدون اذن ولى خود ازدواج كند ازدواجش باطل است .
در حـديـث ديـگرى از عايشه نيز آمده است كه رسول خدا(ص ) فرمود: هر زنى كه بدون اذن
ولى خـودازدواج كـنـد ازدواج باطل است و اگر مرد با او همبستر شود, به سبب بهره اى
كه از او برده بايد به وى مهر بپردازد و اگر با يكديگر اختلاف و نزاع كنند, حاكم
ولى كسى است كه وليى ندارد.
صـاحبان سنن ـ به استثناى نسائى ـ اين حديث را در كتب خود آورده اند : ر.ك .
سبل السلام , ج3 , ص 117,118.
731-
التحرير, ج1 , ص 153, 154, مختصر المنتهى , ج2 , ص 170.
732-
التحرير, ج1 , صص 153, 154, مختصر المنتهى , ج2 , ص 170.
733-
بخارى اين حديث را روايت كرده است .
ر.ك .
سبل السلام , ج2 , ص 122.
734-
گـفـتنى است اختلافى كه در اين جا وجود دارد تنها در مورد گوسفند نيست , بلكه ساير
چهارپايان مشمول زكات همانند گاو و شتر را نيز دربرمى گيرد.
735-
مختصر المنتهى , ج2 , ص 170.
736-
التحرير, ج1 , ص 153.
737- همان
.
738- همان
ماخذ, ج1 , ص 153, مختصر المنتهى , ج2 , ص 169.
739-
التحرير, ج1 , ص 153, مختصر المنتهى , ج2 , ص 170.
740- اصول
سرخسى , ج1 , ص 176.
741-
همانند آنچه در طرار و نباش وجود دارد.
742-
التحرير, ج1 , ص 158.
743- همان
, و مشكاة الانوار, ج1 , ص 115.
744- همان
دو منبع .
745-
تقويم الادله , ص 204.
746-
درسـت بـرخلاف جيب بر كه اختصاص وى به عنوان خاص (طرار) به واسطه فزونى معناى سرقت
دراوست و به همين دليل هم در شمول حكم سرقت بر او اختلافى نكرده اند.
747- فتح
القدير, ج5 , ص 374, المحلى , ج11 , ص 350 و پس از آن .
748- اصول
سرخسى , ج1 , ص 167.
749- فتح
القدير, ج5 , ص 375.
750-
مـعالم السنن , ج3 , ص 313 ـ خطابى مى گويد: مقصود آن است كه مردم آن اندازه به خود
مـشـغـول مى شوند و كسى براى مردگان قبر نمى كند كه قيمت قبر به قيمت يك برده مى
رسد.
ر.ك , همان , ج3 ,ص 312 و پس از آن .
751- اصول
سرخسى , ج1 , ص 168, مشكاة الانوار, ج1 , ص 115.
752- نساء
/78, بگو همه از نزد خداست .
753- نساء
/79, آنچه نيكى به تو رسد از خدا و آنچه بدى به تو رسد از خود تو است .
754-
حاشيه ازميرى بر شرح مرآة الوصول , ج1 , ص 408.
755-
بـقـره /237, اگر با آن كه مهرى براى ايشان تعيين كرده ايد پيش از آن كه با آنان
همبستر شويد طلاق داديد, نصف مهرى كه تعيين كرده ايد از آن ايشان است .
مگر اين كه آنان خود بگذرند, يا آن كه بستن نكاح به دست اوست بگذرد.
756-
شـافـعـى , احـكـام الـقـرآن , ج1 , ص 200, الام , ج5 , ص 66, ابـن عـربـى , احكام
القرآن , ج1 , ص 219,المغنى , ج6 , ص 729, بداية المجتهد, ج2 , ص 23.
757- اصول
سرخسى , ج1 , ص 168, تقويم الادله , ص 306, اصول بزدوى , ج1 , ص 54.
758- چنان
نماز بگزاريد كه مى بينيد من نماز مى گزارم .
759- توبه
/103, از داراييهاى آنان زكاتى بگير كه بدان آنها را پاك مى سازى و تزكيه مى كنى .
760-
معارج /19, انسان ناشكيب آفريده شده است .
761-
معارج /20 و 21, چون بديى به او رسد بى تابى كند و چون خيرى به او رسد به ديگران
ندهد.
762- اصول
سرخسى , ج1 , ص 168.
763- ابن
اثير, النهايه فى غريب الحديث , ج2 , ص 203.
764- جصاص
, اصول الفقه , نسخه خطى دارالكتب مصر, ورقه 55, 56, (موضوع متشابه ).
765-
اصـول سـرخـسـى , ج1 , ص 169, اصول بزدوى , ج1 , ص 55, التوضيح , ج1 , ص 127 و پس
از آن ,المرآة , ج1 , ص 412 و پس از آن .
766-
مـائده /6: پـس صورت و دستهايتان تا آرنج را بشوييد و بر سروپاهايتان تا برآمدگى
پشت پا مسح بكشيد.
767-
المجموع , ج1 , ص 414 و پس از آن .
768-
الخلاف , ج1 , ص 16 و پس از آن .
769- همان
.
770-
المجموع , ج1 , ص 414.
771- همان
.
772- در
زبان عربى اشعار بسيارى از اين قبيل وجود دارد از جمله اين بيت : لم يبق الا اسـيـر
غـيـر مـنـفـلـت ـــــ و موثوق فى عقال الاسر مكبول شـاعـر در ايـن جـا (موثوق ) را
به واسطه مجاورت با (منفلت ) به جر آورده , در حالى كه اصل آن , به عطف بر (اسير)
مرفوع است .
773-
بـقـره /222, به آنان نزديك نشويد مگر آن كه پاك شوند .
پس آنگاه كه پاك شدند بدان سان كه خداوند فرمانتان داده است به سراغ آنان رويد.
774-
جـصـاص , احكام القرآن , ج1 , ص 412, فتح القدير, ج1 , ص 118, بداية المجتهد, ج1 ,
ص 45 و پس ازآن .
775- ابـن
حـزم , الاحـكـام , ج1 , ص 42, شـمـس الاصـول , ج1 , ص 173, مبادى الوصول الى علم
الاصول ,ص 67, آمدى , الاحكام , ج2 , ص 162.
776- شرح
تنقيح الفصول , ص 274.
777- اصل
مختار در اسم فاعل مختير, به كسره يا, و در اسم مفعول مختير به فتحه يا بوده و پس
از قلب ياءبه الف چنين اشتراكى حاصل آمده است .
778-
مائده /1, چهارپايان براى شما حلال شده اند مگر آنچه بر شما خوانده مى شود.
779-
اللمع , ص 27.
780-
نهاية السؤول , ج2 , ص 143.
781- بقره
/67, خداوند فرمانتان مى دهد گاوى بكشيد.
782-
نهاية السؤول , ج2 , ص 144.
783-
مائده /64, بلكه دو دست او گشوده است .
784- شمس
الاصول , ج1 , ص 175.
785- آمدى
, الاحكام , ج2 , ص 167.
786- همان
, ج2 , ص 169.
787-
نهاية السؤول , ج2 , ص 147.
788- آمدى
, الاحكام , ج2 , ص 173.
789- همان
.
790- حديث
پيامبر(ص ): نماز نيست مگر به حمد.
791- حديث
پيامبر(ص ): براى آن كه از شب نيت نكند روزه اى نيست .
792-
التقرير والتحبير, ج1 , ص 166.
793-
نمازى نيست مگر به طهور.
794- براى
همسايه مسجد نمازى نيست مگر در مسجد.
795- آل
عمران /7.
796-
سـيوطى , الاتقان فى علوم القرآن , ج2 , ص 2, اللمع , ص 29, البرهان , نسخه خطى ,
ورقه 12, المنهاج ,با حاشيه بخيت , ج2 , ص 61, مبادى الوصول الى علم الاصول , ص 66.
797- حج
/77, اى كسانى كه ايمان آورده ايد ركوع كنيد و سجده گزاريد.
798-
انعام /151, نفسى را كه خداوند حرام قرار داده است مكشيد, مگر به حق .
799- كشف
الاسرار, ج2 , ص 359.
800-
تخريج الفروع على الاصول , ص 139 و پس از آن .
801- فتح
القدير,ج3 , ص 219 و پس از آن .
802- نساء
/22, با آنان كه پدرانتان با ايشان نكاح كرده اند نكاح نكنيد.
803-
مـحـرم نـه بـراى خود عقد مى كند و نه براى ديگران : ـ ابوداوود اين حديث را روايت
كرده است .
ر.ك معالم السنن ,ج2 , ص 182.
نـسـائى هـمين حديث را با زياده (و خواستگارى هم نمى كند) نقل كرده است .
ر.ك .
نيل الاوطار, ج5 ,ص 16.
804- نكاح
در عقد حقيقت شرعى و در همبستر شدن حقيقت لغوى است .
805-
زلزال /2, و زمين سنگينيهاى خويش را برون افكند.
806- ابـن
مالك مى گويد: مفرد آن [ لفظ عربى ] كلمه است , قول اعم از آن , و گاه به كلمه كلام
نيز قصدمى شود .
ر.ك .
الفيه .
807-
احـزاب /56, خـداونـد و فـرشتگان او بر پيامبر صلوات مى فرستند, بر او و خاندانش
صلوات فرستيد.
808- كهف
/77, ديوارى كه مى خواست فرو پاشد.
809- يوسف
/82, از آن آبادى بپرس .
810- ابـن
عبدالسلام , الاشاره الى الايجاز فى بعض انواع المجاز, ص 9 و پس از آن , و ابوالنور
زهير, اصول الفقه , ج2 , ص 64.
811- نساء
/43, يا به زنان دست زديد.
812- هود
/71, پس حيض شد و او را به پسر مژده داديم .
813-
التقرير والتحبير, ج2 , ص 35, كشف الاسرار, ج2 , ص 360.
814-
كـشـف الاسـرار, ج2 , ص 361, عـمـر خباز, المغنى فى اصول الفقه , نسخه خطى كتابخانه
عـمومى اوقاف ,بغداد, التقرير و التحبير, ج2 , ص 23, حاشية الازميرى , ص 441 و پس
از آن , اصول سرخسى , ج1 ,ص 170.
815-
خـوراك را بـه خـورك مـفـروشـيد مگر آن كه برابر به برابر باشد .
ـ اين حديث به روايتهاى گـونـاگـون آمـده ,و ابن ماجه در سنن , ج2 , ص 15 آنها را
آورده , بيهقى در السنن الكبرى , ج5 , ص 315, 316 آنـهـا را باعبارت (لاتبيعوا
العطام بالطعام الاكيل بكيل ) نقل كرده , و مسلم آن را به عبارت (الطعام بالطعام
مثلابمثل ) در صحيح خود, ج1 , ص 694 و 695 آورده است .
816-
درهـم را به دو درهم و صاع را به دو ساع نفروشيد .
ـ در روايت مسلم آمده است : دينار را به دو دينار ودرهم را به دو درهم نفروشيد .
ر.ك .
صحيح مسلم , ج3 , ص 9 و 120.
817-
التقرير والتحبير, ج2 , ص 23.
818-
مائده /41.
819- نور
/2.
820- كشف
الاسرار, ج2 , ص 360, شرح فتح القدير, ح7 , ص 10, التقرير والتحبير, ج2 , ص 23.
821- همان
, ج2 , ص 24.
822-
تفسير آيات الاحكام , كتاب درسى سال دوم دانشگاه الازهر, 1373 ه .
ق .
/1953م .
, ص 110.
823-
مقصود لمس مستقيم و بدون مانع و پوشش است .
824-
مائده /6, نساء 43, يا با زنان تماس گرفتيد.
825-
همانند اين حديث عايشه كه پيامبر زنان خود را بوسيد و سپس براى نماز روانه مسجد شد,
بى آن كه وضويى ديگر سازد .
اين حديث را احمد روايت كرده است .
826- بقره
/237.
827- خفيف
, اسباب اختلاف الفقهاء, ص 28, المندب , ج1 , ص 23.
828- اصول
سرخسى , ج1 , ص 173, التقرير و التحبير, ج2 , ص 25 و پس از آن .
829-
اسنوى مع البدخشى , ج1 , ص 378, القواعد, ص 124.
830-
القواعد, ص 124.
831- كشف
الاسرار, ج2 , ص 260.
832- نور
/4.
833-
القواعد, ص 125.
834- شرح
الصاوى على الشرح الكبير, ص 17.
835-
التوضيح على التنقيح , ج1 , ص 249, كشف الاسرار, ج2 , ص 523.
836- كشف
الاسرار, ج1 , ص 28.
837-
الاشباه والنظائر, ص 318 و پس از آن .
838-
الـشـرح الـصـغـير, ج1 , ص 425 و پس از آن , نيل المرب , ج2 , ص 93 و پس از آن ,
شرح فتح القدير,ج4 , ص 3 و پس از آن , الدر المختار, ج3 , ص 302, 303, بدائع
الصنائع , ج3 , ص 106 و پس از آن ,الـمـهـذب , ج2 , ص 82, الـخـلاف , ج2 , ص 231,
الـمـحـلـى , ج1 , ص 185 و پس از آن , شمس الاصول ,ج1 , ص 253, 254.
839-
سـنـت در قـرآن كـريـم بدين معنا به كار رفته است .
از آن جمله در آيه 55 سوره كهف كه مى فرمايد: (الاان تاتيهم سنة الاولين ), يعنى
مگر همان شيوه عملى كه گذشتگان داشته اند براى آنان آورده شود.
در حـديث شريف هم آمده است ) (من سن فى الاسلام سنة حسنه فلااجرها و اجرمن عمل بها
الى يـوم القيامه و من سن سنة سيئه كان عليه وزرها و وزر من عمل بها الى يوم
القيامه ), يعنى هر كه در اسـلام طريقه اى نيكو بنيان نهد پاداش آن و پاداش هر كه
تا روز قيامت بدان عمل كند از آن او خـواهـد بـود و هر كس شيوه اى بد بنيان گذارد
گناه آن و گناه هر كه تا روز قيامت بدان عمل كند براى او خواهد بود .
ـ ر.ك .
صحيح مسلم , ص 507.
840-
حاشيه تفتازانى بر التوضيح , ج2 , ص 242.
841- اسول
الاستنباط, ص 12.
842- خطا
و فراموشى و آنچه بدان مجبور شوند از امت من برداشته شده است .
843-
نكاحى نيست مگر به دو گواه عادل و به وليى برخوردار از رشد.
844-
بـيـنـه بـر مـدعـى و سوگند بر كسى است كه انكار مى كند .
ـ اين حديث را بيهقى با سند صحيح روايت كرده است .
ر.ك .
سبل السلام , ج4 , ص 132.
845-
نهاية السؤول , ج2 , ص 198, ارشاد الفحول , ص 35.
846-
چـنان نماز بگزاريد كه مى بينيد من نماز مى گزارم .
ـ حديث را مسلم نقل كرده است .
ر.ك سبل السلام ,ج1 , ص 170.
847-
مـناسك خود را از من فرا گيريد: مسلم ااين حديث را روايت كرده است .
ر.ك سبل السلام , ج1 ,ص 170.
848- بقره
/196, حج و عمره را براى خدا كامل كنيد.
849-
نهاية السؤول , ج2 , ص 198.
850-
اللمع , ص 37, نهاية السؤول , ارشاد الفحول , ص 36.
851-
مفتاح الوصول , ص 121.
852- نسخه
خطى كتابخانه مركزى بغداد.
853- نسخه
خطى دارالكتب مصر.
854-
ارشاد الفحول , ص 37, ابن حزم , الاحكام , ج1 , ص 139.
855-
ارشاد الفحول , ص 38.
856-
منهاج الوصول , ج2 , ص 197, اللمع , ص 37, ارشاد الفحول , ص 38.
857-
منهاج الوصول , ج2 , ص 197.
858- همان
.
859-
المسوده فى اصول الفقه الحنبلى , ص 67.
860-
اللمع , ص 37.
861-
المسوده , ص 67, منهاج الوصول , ج2 , ص 197.
862-
مـقـصود آن دسته از افعالى است كه نه برخاسته از سرشت و طبع او, نه خاص او, و نه
بيان چيزهايى است كه شرعى بودنش معلوم و حكمتش (قبل از علم او) نامعلوم است .
863- فتح
القدير, ج9 , ص 506 و پس از آن , و بداية المجتهد, ج1 , ص 415.
864- فتح
القدير, ج9 , ص 605 و پس از آن .
865-
المهذب , ج1 , ص 237.
866- نيل
المرب , ج1 , ص 112.
867- فتح
القدير, ج9 , ص 506 و پس از آن .
868- بلغة
السالك , ج1 , ص 286.
869-
الخلاف , ج2 , ص 526.
870-
بداية المجتهد, ج1 , ص 347ـ348.
871-
المندب , ج1 , ص 35.
872- نساء
/29.
873-
المجموع , ج2 , ص 289.
874-
الهداية , ج1 , ص 124 .
ـ البته گفتنى است حنفيه بر اين نظر اتفاق ندارند.
875-
المهذب , ج1 , ص 35.
876- بلغة
السالك , ج1 , ص 63.
877- نيل
المرب , ج1 , ص 126.
878-
الخلاف , ج1 , ص 38.
879- نساء
/43, و اگر بيمار يا در سفر بوديد, يا كسى از شما از آبريز بيرون آمد, يا با زنان
همبستر شديد وآب نيافتيد.. ..
880-
المجموع , ج2 , ص 289, بداية المجتهد, ج1 , ص 64.
881- آل
عمران /31.
882- نساء
/64.
883- نساء
/80.
884- نحل
/44.
885-
احزاب /36.
886- حشر
/7.
887-
بخارى , مسلم , و ابوداوود اين حديث را روايت كرده اند و متن آن چنين است : (من صنع
امرا عـلـى غيرامرنا فهورد) (هر كس كارى بر غير امر ما انجام دهد مردود است ) ر.ك
قواعد التحديث , ص 53.
888- همان
.
889-
تيسير التحرير, ج1 , ص 22.
890- نحل
/44.
891- از
ابـوهـريـره روايـت است كه گويد: پيامبر خدا(ص ) فرمود: (هر حيوان وحشى كه داراى
دنـدانـهـاى تـيزباشد خوردنش حرام است ) .
ـ اين حديث را مسلم روايت كرده و ابن عباس چنين بـدان افـزوده كه (هرپرنده داراى
چنگال هم حرام است ) .
حديث اخير را ترمذى آورده است .
ر.ك .
سبل السلام , ج4 ,ص 72.
892- نجم
/3 و 4.
893- سند,
عبارت است از طريق حديث به رجالى كه آن را روايت كرده اند, يا عبارت است از خبر
دادن ازطريق متن .
ر.ك .
قواعد التحديث , 202.
اسناد عبارت است از نسبت دادن حديث به كسى كه آن را گفته است .
ر.ك همان ماخذ.
مـتـن نـيـز عـبـارت اسـت از حديثى كه مفاهيم بدان برپاست .
النخبة النهبانيه فى علم مصطلح الحديث ,ص 14.
894- كشف
الاسرار, ج2 , ص 680, شرح تنقيح الفصول , ص 349, شمس الاصول , ج2 , ص 13 و پس ازآن
.
895- شرح
تنقيح الفصول , ص 349, طلعة الشمس , ج2 , ص 12.
896-
مؤمنون /44, سپس پيامبران خود را يكى از پس ديگرى فرستاديم .
897-
المستصفى , ص 158.
898-
نهاية السؤول , ج2 , ص 222, شمس الاصول , ج2 , ص 10.
899-
المستصفى , ص 158, شمس الاصول , ج2 , ص 8.
900-
نهاية السؤول , ج2 , ص 256, شمس الاصول , ج2 , ص 11.
901- هر
كس بر من دروغ بندد بايد كه جايگاه خويش در آتش برگزيند.
902-
حـافـظ ابـوعـمـرو عـثمان بن صلاح شهرزورى كردى , ساكن دمشق و صاحب كتاب علوم
الحديث كه به مقدمه ابن صلاح نامور شده است .
او در سال 643 ه .
ق .
درگذشت .
903- از
ابـوحنفيه نقل شده است كه : تنها بدان دليل به جواز مسح بر كفش فتوا دادم كه بروشنى
روز به مارسيده و بيم آن دارم هر كس منكر آن گردد كافر شود .
ر.ك .
مسلم الثبوت , ج2 , ص 120.
904-
نهاية السؤول , ج2 , ص 109.
905- شمس
الاصول , ج2 , ص 13 و 14.
906- همان
.
907- كشف
الاسرار, ج2 , ص 688.
908- همان
.
909- شمس
الاصول , ج3 , ص 14.
910-
مـقـصـود از طـمـانينه آرامش و تسكين بيشتر نسبت به چيزى است كه شخص آن را درك مى
كند.
911- كشف
الاسرار, ج2 , ص 688.
912- اصول
بزدوى , ج2 , ص 688 و پس از آن .
913- كشف
الاسرار, ج2 , ص 689.
914- همان
.
915- شرح
التوضيح على التنقيح , ج2 , ص 246, كشف الاسرار, ج2 , ص 690.
916- طلعة
الشمس , ج2 , ص 15.
917- توبه
/122.
918- آمدى
, الاحكام , ج1 , ص 250 و پس از آن .
919-
حجرات /6, اگر فاسقى براى شما خبرى آورد, تحقيق كنيد.
920- فتح
الغفار بشرح المنار, ج2 , ص 79.
921-
كـشـف الاسـرار, ج2 , ص 690 و پـس از آن , التوضيح على التنقيح , ج2 , ص 264, شرح
تنقيح الفصول ,ص 375.
922- فتح
الغفار بشرح المنار, ج2 , ص 79, كشف الاسرار, ج2 , ص 69 و پس از آن .
923- با
آنان به همان شيوه اى عمل كنيد كه با اهل كتاب .
ر.ك .
سبل السلام , ج4 , ص 65.
924- اصول
سرخسى , ج1 , ص 346, و شمس الاصول , ج2 , ص 31.
925- شرح
تنقيح الفصول , ص 358, و شمس الاصول , ج2 , ص 31.
926- يعنى
آن كه به خود مطمئن نباشد و اين احتمال را هم بدهد كه ممكن است فراموش كند, و
افـزون بـر آن در ضبط حديث كوتاهى نكند, بلكه پيوسته به خود بدگمان باشد و حديث را
با خود تكرار كند.
927- اصول
بزدوى , ج2 , ص 716, و شمس الاصول , ج2 , ص 31.
928-
قـاضـى در حال خشم قضاوت نكند .
ـ حديث ابوبكر است كه گروهى آن را روايت كرده اند.
ر.ك .
صـحـيـح بـخـارى , ج9 , ص 65, صـحـيح مسلم , ج2 , ص 62, السنن الكبرى , ج10 , ص 14
.
در روايت ديگرى است كه (هيچ كس در حالت خشم ميان دو تن داورى نكند) .
اين حديث مورد اتفاق است .
ر.ك .
سبل السلام , ج4 , ص 120.
929-
المستصفى , ص 182.
930- شرح
تنقيح الفصول , ص 359.
931- فتح
الغفار بشرح المنار, ج2 , ص 87.
932-
صدرالشريعه مى گويد: راوى يا معروف به روايت كردن است يا مجهول , يعنى آن كه تنها
به نـقـل يـك يـادو حـديـث شناخته شده است , راوى معروف , يا همانند خلفاى راشدين و
عبداللّه ها [عبداللّه بن عباس ,عبداللّه بن عمر, عبداللّه بن عمروبن عاص ] به فقه
و اجتهاد نيز معروف است كه در ايـن صـورت حـديـثـش پذيرفته مى شود, خواه موافق قياس
باشد خواه مخالف آن .
و يا همانند ابـوهـريـره و انس تنها به روايت كردن معروف است كه در اين حالت اگر
حديثش با قياس موافق بـاشد و يا با قياسى موافق و با قياسى ديگر مخالف باشد پذيرفته
مى شود, ولى اگر حديثش با همه قياسها مخالف باشد از ديدگاه ما پذيرفته نمى شود .
ر.ك .
شرح التوضيح على التنقيح , ج2 , ص 250 و 251.
933-
المستصفى , ص 183 و 184.
934- در
ميان هر نسل تنها عادلان اين علم را برمى گيرند.
935- شرح
تنقيح الفصول , ص 364.
936- اصول
سرخسى , ج1 , ص 342.
937- شرح
التوضيح على التنقيح , ج2 , ص 254.
938- كشف
الاسرار, ج2 , ص 702.
939- اصول
سرخسى , ج1 , ص 342.
940- كشف
الاسرار, ج2 , ص 706.
941-
مشكاة الانوار فى اصول المنار, ج2 , ص 38.
942- اصول
سرخسى , ج2 , ص 707 و پس از آن , كشف الاسرار, ج1 , ص 343 و 344.
943- شرح
التوضيح على التنقيح , ج2 , ص 255.
944- همان
, كشف الاسرار, ج2 , ص 706.
945- همان
.
946- همان
.
947- احمد
و صاحبان سنن اين حديث را نقل كرده اند, ترمذى آن را صحيح خوانده و گروهى نيز آن
راحسن دانسته اند .
ر.ك .
سبل السلام , ج2 , ص 197 و 198.
948-
سـبـل السلام , ج2 , ص 197 و 198, كشف الاسرار, ج2 , ص 706, شرح التوضيح على
التنقيح , ج2 ,ص 255, التحرير, ج2 , ص 250.
949- كشف
الاسرار, ج2 , ص 707, سبل السلام , ج3 , ص 149, الخلاف .
از شافعى نقل شده است كه درمصر از اين فتوا برگشت و حديث بروع را حجت دانست .
950- توبه
/32.
951-
يـعـنـى عـبـداللّه بـن مـسـعـود, عـبداللّه بن عباس , و عبداللّه بن عمر .
البته اين بنابر تفسير صـدرالـشـريـعه درالتوضيح است .
اما فندى مى گويد: نزد محدثان مشهور آن است كه (عبادله ) وقـتـى بدون هيچ قيدى گفته
شود به چهار تن برمى گردد كه عبداللّه بن مسعود از آنان نيست .
وى سـپـس بـه نـقـل از نـووى (در تـهـذيـب الاسماء واللغات ) مى افزايد: عبداللّه
بن زبير يكى از عـبداللّه هاى چهارگانه است و آنان عبارتند از:عبداللّه بن عمر,
عبداللّه بن عباس , عبداللّه بن زبير و عـبـداللّه بـن عـمروبن عاص .
امام احمد و ساير محدثان نيز چنين گفته اند: ر.ك .
حاشيه فندى بر التوضيح , ج2 , ص 250.
952-
كـشـف الاسـرار, ج2 , ص 698, شـرح التوضيح على التنقيح , ج2 , ص 250, فتح الغفار
بشرح المنار, ج2 ,ص 80.
953- كشف
الاسرار, ج2 , ص 703.
954- اين
حديث به طرق و عبارتهاى ديگر نيز, همراه با دلايلى ديگر كه معارض آن است يا ناسخ و
يـامـخـصـص آن شمرده مى شود نقل شده است .
ر.ك .
صحيح مسلم , ج1 , ص 154, سنن ابوداوود, ج1 ,ص 48, و نيل الاوطار, ج1 , ص 245 و پس
از آن .
955- ابـن
حـجـر عـسـقلانى مى گويد: اين حديث عبداللّه بن عمر كه مى گويد: (مرده را غسل مـى
داديم و پس ازآن برخى از ما غسل مى كردند و برخى ديگر غسل نمى كردند) نزد احمد
داراى سـنـدى صحيح است , امااين كه مى گويد: (و هر كه جنازه را حمل كند بايد وضو
سازد) در حالى است كه من هيچ كسى سراغ ندارم كه گفته باشد وضو براى كسى كه جنازه را
حمل كرده واجب يا مستحب است .
ر.ك .
بلوغ المرام ,ج2 , ص 69 و 70.
956- كشف
الاسرار, ج2 , ص 698.
957- همان
, ج2 , ص 699.
958- شرح
تنقيح الفصول , ص 387.
959- اصول
سرخسى , ج1 , ص 339 و پس از آن , اصول بزدوى , ج2 , ص 698, التوضيح على التنقيح ,
ج2 ,ص 250.
960- از
ابـوهـريـره روايت شده است كه گفت : دو زن از هذيل با يكديگر زدوخورد كردند و يكى
سـنـگى به سمت ديگرى پرتاب كرد و او و جنينى را كه در شكم داشت كشت .
پس نزاع خود را نزد پيامبر(ص )آوردند و آن حضرت چنين حكم كرد كه ديه جنين يك برده
يا كنيز است , و ديه زن نيز بر عاقله [فاميل نزديك پدرى ] قاتل است و فرزند مقتوله
و همراهان او از وى ارث مى برد .
ابوداوود و نـسـائى ايـن حـديـث را به طريق ابن عباس آورده اند كه گفت : عمر پرسيد
چه كسى مى تواند دربـاره قـضاوت پيامبردر مورد جنين شهادت دهد .
در اين هنگام حمل بن نابغه گفت : من ميان دو زن بودم .
يكى از آن دوديگرى را مضروب ساخت .. .
ـ ادامه حديث .
ابن حبان و حاكم اين حديث را صحيح خوانده اند.
ر.ك .
سبل السلام , ج3 , ص 238 و 239, العدة , ج4 , ص 325.
961- از
رافع بن خديج روايت مى شود كه گفت : ما بيش از ديگر انصار مزرعه در اختيار داشتيم و
زمين رااجاره مى داديم , بر اين قرار كه [مثلا] اين زمين از آن ما و آن زمين از آن
ايشان باشد .
گاه مـى شـد كه اين زمين محصول مى داد و آن يكى نه .
او [ پيامبر] ما را از اين كار نهى كرد .
اما ما را از تقسيم به حسب سهام نهى فرمود .
ر.ك .
العدة , ج4 , صص 141, 142.
962- ايـن
روايـت با همين عبارت و به همين مضمون از طرق متعددى نقل شده است .
ر.ك .
نيل الاوطار,ج5 , ص 240, معالم السنن , ج3 , ص 147.
963- كشف
الاسرار, ج2 , ص 298 و پس از آن .
964- همان
, ج2 , ص 703 و پس از آن .
965- از
آن جـمـلـه است روايت ابن مسعود كه مى گويد: پيامبر فرمود: هر كس گوسفندى كه
پـسـتـانـش را پـرشـيـرنـگه داشته اند خريدارى كند و آن را پس دهد بايد همراهش يك
صاع هم برگرداند .
بخارى اين حديث را نقل كرده است .
ر.ك .
سبل السلام , ج3 , ص 27.
966-
گوسفند و شتر را تصريه نكنيد كه هر كس آن را بخرد پس از دوشيدنش يكى از اين دو راى
را اختياركند: اگر بخواهد آن را نگه دارد و اگر بخواهد آن را همراه با يك صاع خرما
برگرداند.
967- هم
از ابوهريره .
968- او
سه روز خيار دارد .
ر.ك .
سبل السلام , ج3 , ص 26.
969- همان
.
970- بلغة
السالك , ج2 , ص 53.
971-
المهذب , ج10 , ص 282 و پس از آن .
972-
الخلاف , ج1 , ص 550 و پس از آن .
973- سبل
السلام , ج3 , ص 26.
974-
حاشيه مرجانى بر التوضيح على التنقيح , ج3 , ص 74 و پس از آن .
975- كشف
الاسرار, ج2 , ص 702, فتح الغفار بشرح المنار, ج2 , ص 81 و 82.
976- كشف
الاسرار, ج2 , ص 703.
977-
بـقـره /194, پـس هـر كـه به شما تجاوز كرد, همان سان كه به شما تجاوز كرده است ,
به او تجاوز كنيد.
978- نحل
/126, و اگر كيفر داديد به همانند آنچه بدان كيفر داده شده ايد كيفر دهيد.
979- هر
كس سهم خود در يك برده را آزاد كند, چنانچه فردى توانمند باشد سهم شريكش نيز در اين
برده براى او قيمت گذارى [و به او واگذار] مى شود.
از ابـن عـمـر روايـت شده است كه گفت : رسول خدا فرمود: هر كس سهمى خود در يك برده
را بـفـروشـد ومالى هم به قيمت آن برده داشته باشد, قيمت يك بنده از او ستانده و
سهم هر يك از شـريـكهايش به آنان داده مى شود و بنده از جانب او آزاد مى شود .
اما اگر چنين نباشد [ او مالى به انـدازه قيمت آن برده در اختيار نداشته باشد] همان
اندازه كه خود آزاد كرده است آزاد مى شود .
ـ اين روايت مورد اتفاق است .
ر.ك .
سبل السلام , ج4 , ص 139.
گـروهى همين حديث را از ابوهريره هم روايت كرده اند .
ر.ك .
فتح البارى , ج6 , ص 77, 82, نصب الرايه ,ج3 , ص 282, نيل الاوطار, ج7 , ص 73.
980-
التقرير و التحبير, ج1 , ص 250, كشف الاسرار, ج2 , ص 711, فتح الغفار, ج2 , ص 82.
981-
يـعنى از مسايلى نباشد كه عامه و خاصه براى عمل بدانها به دانستنشان نيازمندند, چه
, در غـير اين صورت [ در صورت سروكار داشتن همگان با مساله ] متواتر نبودنش غريب مى
نمايد, چه , صاحب شريعت فرمان داشته است كه آنچه را مردم بدان نياز دارند برايشان
تبيين كند .
بنابراين , در صـورتـى كـه مساله از مسائل مورد ابتلاى همگان باشد ظاهر آن است كه
صاحب شريعت بيان آن براى همه مردم راوانگذاشته است .
بدين ترتيب اگر در جايى حديث در مسائلى از اين دست روايت شـود و مشهور نباشددرمى
يابيم سهو است يا نسخ شده است .
ر.ك .
اصول سرخسى , ج1 , ص 367 و پس از آن .
982-
مقصود حنفيه است .
983- هـر
كـس بـه آلـت خـود دست زند بايد وضو بگيرد .
پنج تن از صاحبان صحاح اين حديث را آورده انـد,ترمذى و ابن حبان آن را صحيح دانسته
اند, و بخارى گفته : اين صحيح ترين حديث در اين باب است .
شافعى , احمد, ابن خزيمه , حاكم و ابن جارود اين حديث را در كتب خود آورده اند و
دارقطنى گفته :اين حديث صحيح و ثابت شده است .
ر.ك .
سبل السلام , ج1 , ص 66.