طه /54 و 128, براستى در اين آياتى براى خردمندان است .
271- 272-
اسراء /32, به زنا نزديك مشويد كه زشت است و بد راهى است .
273-
اسراء /34, به مال يتيم نزديك نشويد.
274- بقره
/188, داراييهايتان را ميان خود به بيهودگى و ناروا مخوريد.
275-
جـمـعه /9, اى كسانى كه ايمان آورده ايد, چون روز جمعه بانگ نماز داده شود به سوى
ياد خدا بشتابيدو خريد و فروش را واگذاريد.
276- حج
/30, از بتان كه ناپاكى اند بپرهيزيد و از سخن دروغ دورى گزينيد.
277-
مـائده /3, مـردار, خون , گوشت خوك و آنچه به نام جز خدا ذبح شده بر شما حرام گشته
است .
278- نساء
/23, مادرانتان , دخترانتان , خواهرانتان .. .
بر شما حرام شده اند.
279- نحل
/90, از زشتى و ناپسندى و سركشى بازمى دارد.
280- بقره
/229, برايتان حلال نيست چيزى از آنچه به آنان داده ايد بازستانيد.
281- بقره
/221, برايتان حلال نيست چيزى از آنچه به آنان داده ايد باز ستانيد.
282-
مائده /87, آنچه را گواراست و خداوند بر شما حلال ساخته بر خود حرام مكنيد.
283-
مائده /101, درباره چيزهايى نپرسيد كه اگر برايتان آشكار شود ناخشنودتان كند.
284-
ابراهيم /42, مپندار كه خداوند از آنچه ستمگران مى كنند بى خبر است .
285- طـه
/131, بـدان آراسـتگى زندگى اين جهانى كه همسران آنها را از آن برخوردار ساختيم چشم
مدوز.
286-
تـحـريم /7, اى كسانى كه كفر ورزيده ايد امروز بهانه نياوريد كه بدانچه مى كرديد
سزا داده خواهيدشد.
287- توبه
/40, اندوه مدار كه خداوند با ماست .
288- آل
عمران /8, پروردگارا پس از آن كه هدايتمان كردى بر دلهايمان زنگار ترديد مياور.
289- بقره
/132, جز به مسلمانى نميريد.
290- قصص
/30, مترس كه تو از ايمنى يافتگانى .
291-
سالمى اباضى در چهار بيت شعر اين نظريه ها را چنين ترسيم مى كند.
حكم نهى تحريم , دوام و فوريت است تا هيچگاه حرام صورت نپذيرد اما برخى گفته اند
نهى در حقيقت براى كراهت و تنزيه است بـرخـى از تـعـيين مدلول پرهيز كرده توقف
گزيده اند, بدين پندار كه مقصود از آن تبيين نشده است .
هـمـچـنـيـن گـفـته شده نهى مشترك ميان آن دو است .
اما گزيده ترين نظريه همان است كه گذشت .
ر.ك .
سالمى اباضى , طلعة الشمس , ج1 , ص 67.
292-
الـتـقـريـر و الـتـحبير, همراه با التحرير, ج1 , ص 329, مختصر المنتهى , ج2 , ص
65, آمدى , الاحـكـام فـى اصـول الاحـكـام , ج2 , ص 48, اصـول بزدوى , ج1 , ص 275 و
پس از آن , شرح تنقيح الفصول ,ص 168.
293-
ديدگاه اكثريت همين است .
294- حشر
/7, از آنچه از آن نهيتان مى كند دست بداريد.
295- ابو
نور, اصول الفقه , ص 180.
296-
مشكاة الانوار فى اصول المنار, ج1 , ص 77.
297-
المسوده فى اصول الحنبلى , ص 81.
298- از
ابـوسـعيد خدرى روايت شده است كه رسول خدا(ص ) فرمود: تمامى زمين مسجد است ,
مـگـرقـبرستان و حمام .
ـ اين حديث را ترمذى روايت كرده و حديثى معيوب است , زيرا در متصل بـودن يـا
درمـرسـل بـودن آن اخـتـلاف وجود دارد, چه , اين حديث را حماد به صورت متصل از
عـمروبن يحيى , ازپدرش , از پيامبر (ص ) نقل كرده , و ثورى آن را به طور مرسل از
عمروبن يحيى از پدرش ازپيامبر(ص ) روايت كرده است .
ر.ك .
: سبل السلام , ج1 , ص 136.
از عـبداللّه بن عمر هم روايت شده است كه پيامبر(ص ) از نمازگزاردن در هفت مكان نهى
فرمود: محل ريختن زباله , كشتارگاه , قبرستان , وسط راه , جاى بستن شتران , و بر
فراز بام كعبه .
ـ ترمذى اين حديث را روايت كرده و آن را ضعيف خوانده است .
ر.ك .
همان , و مفتاح الوصول , ص 50.
ظاهرا هفتمين مكان نهى شده حمام است .
299- سبل
السلام , ج1 , ص 79.
300- همان
, ج1 , ص 112 و پس از آن .
301-
المسوده , ص 81.
302- شرح
تنقيح الفصول , ص 173.
303-
منهاج الوصول , ج2 , ص 50.
304-
مختصر التحرير فى الاصول (مربوط به اصول حنبلى ), ص 339.
305- ابن
حزم , الاحكام فى اصول الاحكام , ج3 , ص 259.
306- آمدى
, الاحكام فى اصول الاحكام , ج2 , ص 48.
307-
ارشاد الفحول , ص 111.
308- شرح
تنقيح الفصول , ص 173.
309- ابن
لحام , القواعد, ص 192.
310-
نهاية السؤول , ج2 , ص 54.
311- حلى
, مبادى الوصول الى علم الاصول , ص 117.
312-
مشكاة الانوار فى اصول المنار, ج1 , ص 78 و 79.
313- ابن
عمر بر فساد ازدواج با زنان مشرك به آيه (ولاتنحكوا المشركات ) استدلال كرده است و
صحابه نيزبراى اثبات فساد بيع ربوى به آيه (وذروا مابقى من الربا) و همچنين به حديث
(لاتبيعوا الذهب بالذهب ...) استدلال كرده اند.
314-
الـبته مؤلف بيان نكرده كه چه تلازمى ميان تحريم و فساد, بويژه در معاملات وجود
دارد و چـگـونـه مى توان از طريق دليلى كه تحريم را ثابت مى كند به اين مدعا رسيد
كه منهى عنه فاسد است ـ م .
315-
حاشية ابن عابدين , ج3 , ص 156.
316-
مفتاح الوصول فى علم الاصول , ص 50 و 51.
317- ج1 ,
ص 365.
318-
المهذب , ج2 , ص 46.
319-
بـخـارى , عـبـدالـعـزيـز, كشف الاسرار, همراه با اصول بزدوى , ج2 , ص 259 و پس از
آن , و قرافى ,الفروق , ج2 , ص 83 و پس از آن .
320-
مقصود از بيع ملاقيح فروختن حملى است كه در رحم زن است , و بيع مضامين نيز فروختن
آنچه درصلب مردان است ـ م .
321-
الفروق , ج2 , ص 85 و پس از آن , شرح تنقيح الفصول فى اختصار المحصول , ص 174.
322- همان
.
323-
مـنـهـاج الوصول , ج2 , ص 51 و پس از آن , و آمدى , الاحكام فى اصول الاحكام , ج2 ,
ص 48 و پس ازآن .
324-
المدخل لمذهب الامام احمد, ص 106, و الفروق , ج2 , ص 84.
325-
مقصود على ظاهرى است .
326- ابن
حزم , الاحكام فى اصول الاحكام , ج3 , ص 307.
327- شمس
الاصول , همراه با طلعة الشمس , ج1 , ص 75.
328- بلغة
السالك , ج1 , ص 323.
329- مغنى
المحتاج , ج1 , ص 433.
330-
المغنى , ج9 , ص 23.
331- ابن
حزم , المحلى , ج8 , ص 7.
332-
زيلعى , شرح كنزالعمال , ج 1, ص 345, و التوضيح على التنقيح , ج2 , ص 231.
333- نيل
الاوطار, ج4 , ص 262.
334-
مـضـمـون اين روايت مورد اتفاق صحاح , و لفظ اين جا لفظ روايت بخارى است .
ر.ك : سبل السلام ,ج3 , ص 111.
335-
المغنى , ج6 , ص 607.
336- سبل
السلام , ج3 , ص 111.
337-
حاشية الدسوقى على الشرح الكبير, ج2 , ص 217.
338- فتح
البارى , ج9 , ص 157, بداية المجتهد, ج2 , ص 3, و نيل الاوطار, ج6 , ص 107.
339- طلاق
/1, اى پيامبر, چون زنان را طلاق دهيد, آنان را به عده شان طلاق دهيد.
340-
الخلاف , ج2 , ص 228.
341-
روايت مورد اتفاق است .
ر.ك : سبل السلام , ج3 , ص 169.
342-
منهاج الوصول , ج2 , ص 59.
343-
صـاحـب مـسلم الثبوت مى گويد: مقيد چيزى است كه به گونه اى از اطلاق و فراگيرى خارج
شود .
ج2 ,ص 162.
344- نساء
/92, هر كس مؤمنى را به خطا بكشد كفاره آن آزاد كردن يك بنده مؤمن است .
345-
تحريم /5, شايد اگر طلاقتان دهد پروردگارش به جاى شما زنانى بهتر شوى ديده با شوى
نديده به اودهد كه مسلمان , مؤمن , توبه كننده , پرستشگر و روزه دارند.
346- بقره
/184, پس هر كه بيمار يا در سفر باشد چند روزى ديگر روزه بدارد.
347- چنان
كه خواهد آمد اين ديدگاه اكثريت در اين مساله است .
348-
سالمى اباضى در بيت شعرى مى گويد: حـكم مطلق و مقيد آن است كه آنجا كه با يكديگر
برخوردى ندارند (يعنى حكما و سببا با يكديگر مختلفند)هر يك مدلول خود را داشته
باشند .
ر.ك : شمس الاصول , ج1 , ص 77.
349-
ارشاد الفحول , ص 164.
350- نساء
/92, پس روزه دو ماه پى درپى .
351-
مـجادله /4, پس هر كه نيابد, روزه دو ماه پى درپى كفاره اوست , پيش از آن كه زن و
مرد با يكديگرهمبستر شوند.
352-
مـقصود از حمل مطلق بر مقيد آن است كه مطلق را به مقيد تفسير كنيم و بگوييم مقصود
از مـطـلـق هـمان چيزى است كه دليل مقيد تعيين مى كند .
در سرتاسر اين كتاب هر جا از حمل دليلى بر دليل ديگر سخن گفته مى شود به همين
معناست ـ م .
353-
ارشاد الفحول , ص 164 و 165.
354- شمس
الاصول , همراه با طلعة الشمس , ج1 , ص 81.
355-
الاحكام فى اصول الاحكام , ج2 , ص 163.
مـشـاهـده مى شود كه آمدى ابتدا اتفاق نظر را مشروط بدان دانسته است كه مطلق و مقيد
هر دو مـثبت حكم وسبب باشند .
اما بعدا آن را تعميم داده است , زيرا مى گويد: (اگر لفظ دال بر نفى يا نـهـى حـكـم
و سـبب باشد, در اين صورت هم در وجوب عمل به مضمون هر دو و جمع ميان آنها اختلافى
وجود ندارد وپيداست كه جمع فقط با حمل مطلق بر مقيد شدنى است .
تـلـمـسـانى هم كه از علماى مالكيه است درباره اين صورت ادعاى اتفاق كرده است .
ر.ك : مفتاح الوصول ,ص 107.
356-
تخريج الفروع , ص 134.
357- شرح
تنقيح الفصول , ص 266.
358-
مختصر التحرير, ص 214.
359- امام
احمد, به روايت فرزندش عبداللّه , اين حديث را از عمران بن حسين , از پيامبر(ص )
نقل كـرده وبـيهقى نيز آن را با همين لفظ به نقل از عايشه آورده است .
شافعى هم مى گويد: از حسن بن ابى الحسن روايت شده است كه پيامبر خدا(ص ) فرمود:
(لانكاح الابولى و شاهدى عدل ) .
بيهقى نيز اين حديث رابه همين لفظ روايت كرده است .
ر.ك .
السنن الكبرى , چاپ اول , ج7 , ص 125
360- ايـن حـديث را ابوبردة بن ابى موسى از پدرش نقل كرده كه رسول خدا(ص )
فرمود (نكاحى نيست مگر به ولى ) .
احمد و چهار امام ديگر حديث , اين روايت را نقل كرده اند, ابن مدينى و ترمذى آن
راصحيح دانسته اند و ابن حبان آن را به سبب ارسالش معيوب دانسته است .
ر.ك : سبل السلام , ج3 ,ص 199.
361-
البدايه , همراه با الهدايه و شرح فتح القدير, ج3 , ص 199.
362-
بـيـهـقـى اين حديث را از طريق شافعى از ابن عباس نقل كرده است .
ر.ك .
السنن الكبرى , ج7 ,ص 112.
363-
الاحكام فى اصول الاحكام , ج2 , ص 163.
364-
التحرير, ج1 , ص 296.
365- صدر
الشريعه , شرح التوضيح على التنقيح , ج1 , ص 275 و276.
366- حديث
مورد اتفاق است .
ر.ك : سبل السلام , ج2 ,9, ص 125 و 126.
367- سبل
السلام , ج2 , ص 138.
368-
جزئيات اين دو حديث را در السنن الكبرى , (ج4 , ص 98ـ102) بنگريد.
369-
دارقـطـنـى و بـيـهـقـى اين حديث را آورده اند و سند آن ضعيف است .
ر.ك : سبل السلام , ج2 ,ص 138.
370-
المهذب , ج1 , ص 163, المغنى , ج3 , ص 56, حاشية الدسوقى على الشرح الكبير, ج1 , ص
505, نيل الاوطار, ج4 , ص 154, تخريج الفروع , ص 135, و ابن دقيق , الاحكام , ج1 ,
ص 405.
371- فتح
القدير, ج2 , ص 172 و پس از آن .
372-
البته هيچ كدام از اينها دلالت نمى كند كه حنفيه حمل مطلق بر مقيد را هرگز نمى
پذيرند, بـلـكـه در بـرخـى موارد به اين قاعده عمل كرده و در برخى ديگر بدان عمل
نكرده اند .
گواه اين حقيقت گفته ابن عابدين است كه مى گويد در صورت اتحاد حكم و حادثه , حمل
مطلق بر مقيد در مـذهـب مـا مـشهور است , وهمين مطلبى است كه در متن المنار و
التوضيح و التلويح و ديگر كتب بدان تصريح شده است و بدين دليل آنچه به نقل از نهايه
بدان استناد مى شود پذيرفته نيست .
ـ ر.ك : رد المختار, ج4 , ص 554.
373-
ارشاد الفحول , ص 164, و شمس الاصول , ج1 , ص 81.
374-
مائده /38, مرد و زن دزد, دستشان را ببريد.
375-
مـائده /8, اى كـسـانـى كـه ايـمـان آورده ايـد چون براى نماز برخاستيد صورتهايتان
و نيز دستهايتان , تاآرنج , را بشوييد.
376- نساء
/43, و آبى نيافتيد بر خاك پاك تيمم كنيد و صورت و دستهايتان را مسح بكشيد.
377-
الاحكام فى اصول الاحكام , ج2 , ص 162.
378-
المجموع , ج2 , ص 213 و پس از آن .
379-
هـمـانـنـد حـديث جابربن عبداللّه كه گويد: پيامبر(ص ) فرمود: (تيمم ضربتى است براى
صورت و ضربتى براى دستها تا آرنج ) .
اين حديث را حاكم و دارقطنى روايت كرده اند.
380- فتح
القدير, ج1 , ص 126.
381- بلغة
السالك , ج1 , ص 68.
382- ابن
دقيق , الاحكام , ج1 , ص 151, 152.
383-
مـجـادله /3, كسانى كه با زنان خود ظهار مى كنند و سپس از آنچه گفته اند برمى گردند
آزاد كردن يك برده كفاره آن است پيش از آن كه با يكديگر همبستر شوند.
384- نساء
/92, هر كس مؤمنى را به خطا بكشد آزاد كردن يك برده مؤمن كفاره آن است .
385-
التوضيح مع التلويح , ج1 , ص 275.
386-
شيرازى , اللمع , ص 24.
387-
هـمان .
ـ او در همين كتاب مى گويد: برخى از شافعيه گفته اند: مطلق از طريق قياس بر مقيد
حمل مى شودو همين قول صحيحتر است .
388-
منهاج الوصول , ج2 , ص 139.
389- آمدى
, الاحكام فى اصول الاحكام , ج2 , ص 165.
390-
مفتاح الوصول الى علم الاصول , ص 108.
391- روضة
الناظر, ج2 , ص 194, و القواعد, ص 120, 121.
392-
المحصول , نسخه خطى دارالكتب مصر.
393- بقرع
/184, پس چندى از روزهاى ديگر.
394- بقره
/196, پس هر كه نيابد سه روز در حج روزه گيرد و هفت روز هم آنگاه كه برگشتيد.
395-
مجادله /4, پس روزه دو ماه پى در پى .
396-
المحصول .
397-
تخريج الفروع على الاصول , ص 135.
398- بـه
عنوان مثال , در دو دليل مطلق (برده آزاد كن ) و (برده اى مؤمن آزاد كن ) اگر به
دليل مقيد عمل كنيم بر ايمان يقين حاصل خواهد شد كه خواسته امر كننده را برآورده
ايم , چون (برده مؤمن ) به هر حال برده است , و ما با عمل به مقيد به مطلق هم عمل
كرده ايم و برائت ذمه يقينى بر ايـمـان حاصل شده است .
درحالى كه اگر به دليل مطلق عمل كنيم و مثلا برده اى غير مسلمان آزاد كـنيم چنين
يقينى فراهم نخواهدآمد و هنوز اين احتمال برجاى خواهد بود كه شايد خواسته امـر
كننده برده اى مؤمن بوده و بدين ترتيب ما از عهده آنچه بدان امر شده ايم برنيامده
ايم و هنوز برائت ذمه حاصل نشده است ـ م .
399- رازى
, المحصول .
400-
منهاج الوصول , ج2 , ص 56.
401- هـر
كـس از ديـن برگردد او را بكشيد .
ـ بخارى و مسلم و همچنين نويسندگان سنن اين حديث را ازابن عباس روايت كرده اند .
ر.ك : سبل السلام , ج3 , ص 356.
402- اين
حديث را ابوداوود روايت كرده و ضعيف خوانده است .
ر.ك : سبل السلام , ج1 , ص 105.
403-
مفتاح الوصول , ص 84.
404- هـر
كارى مى خواهيد بكنيد مگر آميزش .
ـ اين حديث را مسلم روايت كرده است .
ر.ك .
سبل السلام ,ج1 , ص 14.
405-
مجادله /3, كسانى كه با زن خود ظهار مى كنند.
406-
مفتاح الوصول , ص 84.
407- بقره
/228, زنان طلاق يافته سه قرء در انتظار باشند.
408- نساء
/11, خداوند درباره فرزندانتان به شمار سفارش مى كند كه پسر را سهمى دو برابر دختر
است .
409-
خداوند حق هر صاحب حقى را به او داده است و بر اين اساس براى وارث وصيت نتوان كرد.
ـ احـمدو چهار تن ديگر از صاحبان سنن و نسائى اين حديث را روايت كرده اند .
ر.ك : سبل السلام , ج3 ,ص 106.
410- نساء
/23, مادرانتان بر شما حرام شده اند.
411-
مائده /3, مردار بر شما حرام شده است .
412-
مفتاح الوصول , 89.
413-
نهاية السؤول , ج2 , ص 68.
414-
مفتاح الوصول , ص 90.
415- هود
/6, هيچ جنبنده اى در زمين نيست مگر آن كه روزى اش بر خداست .
416- بقره
/193, هر چيزى را از آب زنده گردانيديم .
417-
البته اين بر مبناى كسانى است كه قياس را مى پذيرند ـ م .
418- بقره
/193, با آنان بجنگيد تا فتنه از ميان برود.
419- اين
حديث مورد اتفاق است .
ـ ر.ك : سبل السلام , ج4 , ص 65.
420- كشف
الاسرار, همراه با اصول بزدوى , ج2 , ص 306.
421- اصول
سرخسى , ج1 , ص 132.
422- همان
.
423- نساء
/24, آنچه جز اينهاست برايتان حلال شده است .
424- زن
را همشوى عمه و خاله اش نتوان كرد .
ر.ك : شرح تنقيح الفصول , ص 203, نهاية السؤول , ج2 ,ص 68, مـخـتـصر التحرير, ص
209, مشكاة الانوار فى اصول المنار, ج1 , ص 86, طلعة الشمس همراه باشمس الاصول , ج1
, ص 103, و مختصر المنتهى , همراه با العضد و السعد, ج2 , ص 149.
425- نساء
/101, بر شما خرده اى نيست كه نماز را بشكنيد.
426- بقره
/184, پس هر كه بيمار يا در سفر باشد چندى از روزهاى ديگر.
427-
الشرح الصغير, همراه با بلغة السالك , ج1 , ص 160.
428-
عـمـر خـبـاز, المغنى فى اصول الفقه , نسخه خطى كتابخانه عمومى اوقاف بغداد .
ـ نووى , المجموع , ج4 ,ص 202.
429- نساء
/24, آنچه جز اينهاست برايتان حلال شده است .
430- حديث
مورد اتفاق است .
ـ ر.ك .
: سبل السلام , ج3 , ص 124.
431-
الخلاف , ج2 , ص 160.
432- شرح
التوضيح على التنقيح , ج1 , ص 207.
433-
منهاج الوصول , ج2 , ص 75.
434- عصر
/1ـ3, سوگند به عصر كه انسان در زيانكارى است , مگر آنان كه ايمان آورده اند.
435-
نـساء /12, نيم آنچه زنانتان برجاى گذاشته اند از آن شماست , اگر كه آنان فرزندى
نداشته باشند.
436-
گوسفند سائمه (بيابان چر) مشمول زكات است .
437-
مائده /6, پس صورتها و دستهايتان را تا آرنج بشوييد.
438- رعد
/16, بگو خداوند آفريننده هر چيز است .
439- بقره
/228, زنان طلاق يافته سه قرء انتظار كشند.
440- طلاق
/4, زنان آبستن عده شان آن است كه بار خود بنهند.
441- نور
/2, هر يك از مرد و زن زناكار را صد تازيانه زنيد.
442- شرح
تنقيح الفصول , ص 202, و سبل السلام , ج3 , ص 18.
443- نساء
/11, خداوند درباره فرزندانتان به شما سفارش مى كند كه پسر را همانند سهم دو دختر
است .
444- نـه
مـسـلمان از كافر ارث مى برد و نه كافر از مسلمان .
ـ اين حديث مورد اتفاق است .
ر.ك : سبل السلام ,ج3 , ص 98.
445- در
آن چه آسمان يا چشمه آبياريش كرده يا خود ريشه به آب رسانده است يك دهم محصول زكات
آن است .
ر.ك : سبل السلام , ج2 , ص 132.
446- در
آن چـه كمتر از پنج وسق [هر وسق حدود 180 كيلو يا يك بار شتر] است زكات نيست .
ـ مسلم اين حديث را روايت كرده است .
ر.ك : سبل السلام , ج2 , ص 132.
447-
ارشاد الفحول , ص 158.
448- قاتل
هيچ بهره اى از ميراث ندارد .
ر.ك : سبل السلام , ج2 , ص 132.
449- شمس
الاصول , ج1 , ص 107.
450-
البته در قصاص مسلمان به قتل مسلمان , و كافر به قتل كافر, و همچنين عدم قتل مسلمان
به كافر حربى اختلاف نظرى وجود ندارد.
451-
المغنى , ج7 , ص 652.
452- بقره
/187, بر شما درباره كشتگان قصاص نوشته شده است , آزاد به آزاد, برده به برده , و
زن به زن .
453-
مؤمنان در خون با يكديگر برابرند و كمترين آنان در برابر پيمان خود مسؤول است و همه
در مـقـابل ديگران يك دست اند, نه مسلمان در برابر كافر كشته مى شود و نه كسى كه
پيمان دارد در پيمانش .
ـ حاكم اين حديث را صحيح دانسته است .
ر.ك : سبل السلام , ج3 , ص 234.
454- فتح
القدير, ص 217 و پس از آن , نيل الاوطار, ج7 , ص 10, و زيلعى , نصب الراية , ج4 , ص
335.
455-
ارشاد الفحول , ص 159, المستصفى , ص 253, آمدى , الاحكام , ج2 , ص 259, شمس الاصول
, ج1 ,ص 108, و مختصر المنتهى , ج2 , ص 153.
456- شـرح
تـنـقـيـح الـفـصـول , ص 203, المستصفى , ص 253, اللمع , ص 21, و شمس الاصول , ج1
,ص 108.
457- همان
منبع .
458- شرح
تنقيح الفصول , ص 204.
459- كشف
الاسرار, ج1 , ص 154.
460- شرح
تنقيح الفصول , ص 204.
461- كشف
الاسرار, ج1 , ص 154.
462- گندم
را به گندم نفروشيد.
463- بقره
/275, خداوند خريد و فروش را حلال كرده است .
464- كشف
الاسرار, ج1 , ص 154.
465-
المستصفى , ص 355 و 356, آمدى , الاحكام , ج2 , ص 159.
466- يعنى
كسى كه فرزند و پدر ندارد .
ر.ك : قرطبى , الجامع لاحكام القرآن , ج6 , ص 28.
467- نساء
/176, از تو حكم مى خواهند .
بگو: خداوند درباره كلاله برايتان حكم مى كند: اگر مردى بميرد وفرزند نداشته , اما
خواهرى داشته باشد نيمى از آنچه بر جاى گذاشته از آن خواهر است , و [در برابر]اين
مرد هم اگر خواهرش فرزندى نداشته باشد از او ارث مى برد .
اما اگر خواهران دو تن بـاشـند دو سوم آنچه برجاى گذاشته از آن ايشان است و اگر هم
چند تن زن و مرد باشند مرد را سهمى همانند سهم دوزن است .
468- بقره
/275, خداوند خريد و فروش را حلال كرده است .
469- طـلا
به طلا, نقره به نقره , گندم به گندم , جو به جو, خرما به خرما, نمك به نمك همانند
بـه همانند هم وزن به هم وزن و دست به دست خريد و فروش شود .
اما اگر اين انواع در مبادله با هم متفاوت باشند هرگونه كه مى خواهيد بفروشيد,
مشروط به آن كه دست به دست (نقد) باشد.
اين حديث را مسلم روايت كرده است .
ر.ك : سبل السلام , ج3 , ص 37.
470- آل
عمران /97, هر كس بدان درآيد درامان است .
471-
تفسير طبرى , ج7 , ص 34, كشف الاسرار, ج1 , ص 296.
472-
تخريج الفروع , ص 75, كشف الاسرار, ج1 , ص 269.
473- پـاك
شـدن ظرفى كه سگ آن را ليسيده بدان است كه ظرف را هفت بار و نخستين آنها با خـاك
بـشـويـند.ـ مسلم اين روايت را نقل كرده و در روايتى ديگر از اوست كه (فليرقه )
[خاك را بـريزد] .
همچنين درروايت ترمذى (احداهن او اولاهن بالتراب ) آمده است .
ر.ك : سبل السلام , ج1 , ص 22.
474-
مفتاح الوصول , ص 105.
475-
الـتـحـريـر, هـمـراه با التقرير و التعبير, ج1 , ص 282, بلغة السالك , ج1 , ص 337,
المسوده , ص 125,ابوسنه , العرف والعاده , ص 91.
476-
اللمع , ص 21.
477-
المسوده , ص 124.
478- طلعة
الشمس , ج1 , ص 159.
479-
نهاية السؤول , ج2 , ص 128.
480-
الفروق , ج1 , ص 172, و شرح تنقيح الفصول , ص 212.
481-
نـهـايـة الـسـؤول , ج2 , ص 182, مـبادى الوصول الى علم الاصول , ص 138, ارشاد
الفحول , ص 161.
482-
بـقـره /233, مادران فرزندان خود را دو سال كامل شير مى دهند, البته براى آن كه
بخواهد شير دادن راكامل كند.
483- ابن
عربى , الاحكام , ج1 , ص 204.
484-
المهذب , ج2 , ص 167.
485-
الخلاف , ج2 , ص 335.
486- همان
, و ابن عربى , الاحكام , ج1 , ص 204.
487-
الهدايه , همراه با فتح القدير, ج6 , ص 288.
488- از
ابـوهـريـره روايت شده كه گفت : رسول خدا (ص ) از دو بيع در يك بيع نهى كرد .
ـ اين حـديث رااحمد و نسائى روايت كرده و ابن حبان و ترمذى هم آن را صحيح خوانده
اند .
ر.ك : سبل السلام , ج3 ,ص 16.
489- به
حديث عايشه و بريره در سبل السلام , ج3 , ص 10 مراجعه كنيد.
490-
المهذب , ج1 , ص 281.
491-
نهاية السؤول , ج1 , ص 224, ارشاد الفحول , ص 19, التقرير و التحرير, ج1 , ص 182.
492- همان
منبع .
493-
نهاية السؤول , ج2 , ص 226, ابوالنور زهير, ج1 , ص 39.
494- بقره
/238.
495-
تكوير /17, سوگند به شب آن گاه كه فرا رسد [يا پشت كند].
496- كشف
الاسرار, ج1 , ص 39, نهاية السؤول , ج2 , ص 226.
497-
بـديـن تـرتـيـب بـراى مـثـال دربـاره واژه (قـرء) اختلافى نيست , چرا كه دو معناى
آن با همديگرناسازگارند.
498-
مختصر المنتهى , ج1 , ص 127.
499-
ارشاد الفحول , ص 20.
500-
احزاب /56, خداوند و فرشتگان او بر پيامبر درود مى فرستند.
501- حج
/18, آيا نمى بينى كه هر كه در آسمانها و زمين است خدا را سجده مى كند؟
502- كشف
الاسرار, ج1 , ص 40.
503- طلعة
الشمس , ج1 , ص 138.
504-
تفاوت ميان وضع , استعمال و حمل آن است كه وضع عبارت است از اين كه لفظى را براى
معنايى قرار دهند و اين كارى است كه واضع آن را انجام مى دهد .
اما استعمال [كاربرد] كار متكلم اسـت و بـدان مـعـنا كه لفظى به كار گرفته و معنايى
از آن اراده شود .
حمل [برداشت ] هم كارى اسـت كـه شـنـونـده انـجـام مى دهد و آن اين است كه مقصود
متكلم يا چيزى را كه مقصود او را دربـرمـى گـيـرد از لفظى كه به كارگرفته دريابد,
همانند آن كه مشترك را بر هر دو معناى آن حمل كند.
505- حـج
/28, تـا مـنـافـعى را كه براى آنان است ببينند و در روزهايى معلوم بر آنچه خداوند
از چهارپايان بديشان روزى كرده است او را ياد كنند.
506-
شافعى , الام , ج2 , ص 174.
507- در
الـشـرح الصغير در دير, ج1 , ص 287 آمده است : شرايط صحت قربانى چهار تاست : كه در
روزباشد, بنابراين در شب جايز نيست .
508- هود
/65, بگو در اين سرايتان سه روز بهره بريد.
509- آل
عمران /41, گفت : نزد تو مى آيم تا به مدت سه روز تنها به رمز با مردم سخن گويى .
510- حاقه
/7, آن باد را هفت شب وهشت روز بر آنان مسلط كرد تا بشدت بوزد.
511-
المجموع , ج1 , ص 434.
512-
مـائده /6, اى كـسـانى كه ايمان آورده ايد, چون به نماز برخاستيد صورتها و
دستهايتان را تا آرنج بشوييدو سر و پاهايتان را مسح كنيد.
513-
الهدايه , ج1 , ص 35, القواعد, ص 131.
514-
القواعد, ص 141, فتح القدير, ج1 , ص 14, المهذب , ج1 , ص 7, و الشرح الصغير, ج1 , ص
40.
515- بقره
/238.
516-
بدائع الصنائع , ج3 , ص 198, المهذب , ج2 , ص 143, بداية المجتهد, ج2 , ص 74 و پس
از آن .
517-
نـسـاء /22, زنـانـى را كه پدرانتان به همسرى گرفته اند همسر مگيريد, مگر آنچه
گذشته است .
518-
احـزاب /49, اى كسانى كه ايمان آورده ايد, اگر زنان مؤمنى را به همسرى گيريد و سپس
پـيـش از آن كـه بـا آنان همبستر شويد طلاقشان دهيد, بر آنان حق نگه داشتن عده به
خاطر شما نداريد.
519- نساء
/69, يتيمان را بيازماييد تا زمانى كه به آمادگى همبسترى برسند.
520-
بـقره /230, پس اگر زن را طلاق دهد, آن زن برايش حلال نيست تا زمانى كه زن با مردى
جز اوازدواج كند.
521- فتح
القدير, ج2 , ص 357, المهذب , ج2 , ص 43.
522- ابن
نجيم , الرسائل الزينيه , نسخه خطى شماره 27 در كتابخانه الازهر, رساله بيست و ششم
.
523-
انعام /21, از آنچه نام خداوند بر آن گفته نشده نخوريد .
اين فسق است .
524-
تخريج الفروع , ص 194, فتح القدير, ج8 , ص 54, 55, المهذب , ج1 , ص 252.
525- ايـن
گـونه از كلى بدان سبب مشكك [ترديد برانگيز] ناميده شده كه بيننده يا شنونده در
متواطى بودن يامشترك بودن آن ترديد مى كند.
526-
مقصود از نص در اين جا و در ساير جاهايى كه در اين مبحث به كار مى رود, متن دليل
نقلى يعنى آيه يا روايت است , نه نص در برابر ظاهر ـ م .
527-
تيسير التحرير, ج1 , ص 86.
528- اصول
سرخسى , ج1 , ص 236, و كشف الاسرار, ج1 , ص 68.
529-
نـسـاء /3, اگر بترسيد كه درباره يتيمان عدالت نورزيد, پس آنچه از زنان گوارايتان
آمد به ازدواج خوددرآوريد, دو دو, سه سه و چهار چهار, و اگر بترسيد كه عدالت نكنيد
همان يكى .
530- بقره
/275, خداوند خريد و فروش را حلال و ربا را حرام كرده است .
531- كشف
الاسرار, ج1 , ص 68.
532- همان
.
533- بقره
/187, در شبهاى روزه آميزش با زنان برايتان حلال شده است .
آنان جامه اى براى شما و شـمـاجـامه اى براى آنان هستيد .
خداوند مى داند شما به خود خيانت مى ورزيد .
پس بر شما توبه كـرد و شـمـا رابـخـشـيد .
اكنون باآنان درآميزيد و آنچه را خداوند برايتان نوشته است بخواهيد و بـخوريد و
بياشاميد, تابرايتان در بامدادگاه رشته سفيد از رشته سياه باز شناخته آيد .
سپس روزه را تا شب به انجام رسانيد.
534-
بـقـره /233, مادران دو سال كامل فرزندان خود را شير مى دهند, البته براى آن كه
بخواهد شير دادن راكامل كنند, و خوراك و پوشاك آنان به اندازه مناسب بر پدران
فرزندان است .
535- اصول
سرخسى , ج ,, ص 237, المرآة , ج2 , ص 75.
536- كشف
الاسرار, ج1 , ص 70.
537- اصول
سرخسى , ج1 , ص 240.
538- حلى
, كنز العرفان فى فقه القرآن , ج1 , ص 172.
539-
الخلاف , ج1 , ص 380.
540-
البدائع , ج4 , ص 36 و پس از آن , فتح القدير, ج3 , ص 347.
541- اين
حديث را مسلم و بخارى روايت كرده اند.
542-
التوضيح , ج1 , ص 131.
543- كشف
الاسرار, ج1 , ص 73, د .
محمد صالح اديب , تفسير النصوص , ج1 , ص 516.
544- اساس
البلاغه , ص 235 و پس از آن .
گفتنى است برخى از اصوليين فحواى خطاب را در جايى مى دانند كه آنچه مسكوت مانده بيش
از آنچه ازآن سخن به ميان آمده به حكم سزاوار باشد.
545- كشف
الاسرار, ج1 , ص 73.
546-
نـسـاء 10, كـسـانـى كـه دارايـيـهاى يتيمان را به ستم مى خورند آتشى است در درون
كه مى خورند و بزودى به دوزخ درخواهند آمد.
547-
نـسـاء /23, مـادرانـتـان , دخترانتان , خواهرانتان , عمه هايتان , خاله هايتان ,
دختران برادر و دختران خواهربر شما حرام شده اند.
548-
عبدالعزيز بن احمد بخارى (ف .
730 ه .
ق .
).
549-
كـمـال الدين محمدبن عبدالواحدبن عبدالحميدبن مسعود سيواسى اسكندرى , مشهور به ابن
همام (ف .
861 ه .
ق .
).
550-
اسراء 23, پروردگارت چنين حكم كرد كه جز او را نپرستيد و به پدر و مادر نيكى كنيد .
آن گـاه كـه يكى يا هر دوى آنها نزد تو پير شدند يا ايشان اف مگوى و آنان را مران و
سخنى شايسته با ايشان بگوى .
551- نور
/2, مرد و زن زناكار, هر كدام آنها را صد تازيانه زنيد.
552-
جـصـاص , احـكـام الـقـرآن , ج3 , ص 303, الـمغنى , ج8 , ص 186 و پس از آن , المهذب
, ج2 , ص 268,نـيـل الاوطار, ج7 , ص 122, حاشيه الدسوقى على الشرح الكبير, ج4 , ص
314 و پس از آن , فتح القدير,ج4 , ص 150 و پس از آن .
553- نساء
/92, هر كس مومنى را به خطا بكشد آزاد كردن يك برده مؤمن [كفاره اوست ].
554- مسلم
الثبوت , ج1 , ص 409, التحرير, ج1 , ص 113.
555-
زيلعى , تبيين الحقائق (شرح كنزالعمال ), ج6 , ص 11 و پس از آن .
556-
نـساء /93, هر كس مؤمنى را به عمد بكشد كيفر او دوزخ است و جاودان در آن خواهد بود
و خداوندبر او خشم گرفته , او را لعن فرستاده , و عذابى بزرگ برايش مهيا ساخته است
.
557- مسلم
الثبوت , ج1 , ص 253 و پس از آن .
558-
المنار, (همراه با شرح ابن ملك ), ج1 , ص 529.
559-
التلويح , ج1 , ص 137.
560- اصول
بزدوى , همراه با كشف الاسرار, ج1 , ص 76.
561-
خـداوند خطا, فراموشى و آنچه را بدان ناگزير شوند از امت من برداشته است .
ـ اين حديث در بـسيارى از كتب فقه و اصول به لفظ ((رفع عن امتى )) آمده , اما در
اللالى سيوطى چنين ذكر شـده كـه حـديـثى به اين لفظ وجود ندارد و نزديكترين چيزى كه
وجود دارد روايت ابن عدى در الـكـامـل به نقل از ابوبكر, به اين لفظ است : ((رفع
اللّه عن هذه الامه ثلاثا: الخطا والنسيان و الامر يـكـرهـون عليه )) .
ر.ك سخاوى ,المقاصد الحسنه , ص 228, 229, و عجلونى , كشف الخفاء و مزيل الالتباس ,
ج1 , ص 432.
562- علق
/17, پس هم مجلسان خود را بخواند.
563-
مجادله /3.
564- كشف
الاسرار, ج1 , ص 760, التوضيح , ج1 , ص 140.
565-
البته نزد متقدمان حنفيه و نه متاخران آنها.
566-
ارشاد الفحول , ص 131, كشف الاسرار, ج2 , ص 564.
567-
تخريج الفروع , ص 145, اصول بزدوى , ج1 , ص 76.
568-
ارشاد الفحول , ص 131.
569-
تخريج الفروع , ص 145.
570-
ارشاد الفحول , ص 131.
571- بقره
/197, حج چند ماهى معلوم است .
572-
اللمع , ص 16.
573-
المستصفى , ص 371.
574-
اللمع , ص 17.
575- نووى
, المجموع , (همراه با مغنى المحتاج ), ج1 , ص 430.
576- فتح
القدير, ج1 , ص 395.
577- همان
, البدائع , ج3 , ص 100.
578-
حاشية الدسوقى على الشرح الكبير, ج1 , ص 525.
579- روزه
ات را تـا پـايـان بـرسان , كه خداوند تو را آب و غذا داده است .
در روايت ابوهريره آمده است : هركس در حالى كه روزه است بخورد يا بياشامد بايد روزه
اش را تا پايان ببرد.
580-
المجموع , ج6 , ص 285.
581- نيل
المرب , ج1 , ص 100.
582-
المحلى , ج6 , ص 220.
583- نيل
الاوطار, ج6 , ص 249.
584- هـر
كـس در حـالـى كه روزه است بخوريد يا بياشامد بايد روزه خويش را تا پايان ببرد, چه
, خداوند او راغذا و آب داده است .
ر.ك : سبل السلام , ج2 , ص 212.
585- فتح
القدير, ج3 , ص 488.
586- همان
.
587-
البدائع , ج3 , ص 182.
588- سـه
چيز است كه جدى آنها جدى و شوخى آنها هم جدى است .
نكاح , طلاق , و رجوع ـ اين حـديث را احمد, ابوداوود, ترمذى , و ابن ماجه روايت
كرده اند, و ترمذى درباره آن گفته : حديثى حـسـن , ولى غريب است .
گفتنى است مشهور كتب فقه , به جاى (الرجعه ) و (العتاق ) را آورده اند.
ر.ك .
نيل الاوطار,ج6 , ص 49.
589-
الشرح الكبير, (با حاشيه دسوقى ), ج2 , ص 376.
590-
المهذب , ج3 , ص 78.
591-
المغنى , ج7 , ص 118.
592-
المختصر النافع , ج1 , ص 197.
593-
مـنـهـاج الوصول فى شرح معيار العقول , درباره اصول زيديه , نسخه خطى دارالكتب مصر,
ورق142 .
594-
المحلى , ج10 , ص 102.
595- در
صورتى كه اكراه و اجبار او مستند به حقى نباشد.
596-
برديسى , زكريا, الاكراه بين الشريعة والقانون , ص 393 و پس از آن .
597- نحل
/106, مگر كسى كه دلش به ايمان آرام است , ولى ناگزير شده است .
598- جايى
كه دست بسته است نه طلاق جارى است و نه عتق .
599-
فـقـهـاى عـراق اغـلاق را بـه غـضـب تفسير كرده اند .
ـ ر.ك .
اغاثة اللهفان فى حكم طلاق الغضبان ,ص 11.
600-
مختصر المنتهى , ج2 , ص 171.
601- نساء
/23, دختر خوانده هايى كه در دامان شما هستند از زنانى كه با آنان همبستر شده ايد.
602-
نهاية السؤول , ج1 , ص 311.
603-
مائده /38, دست زن و مرد دزد را ببريد.
604- آمدى
, الاحكام , ج2 , ص 209.
605-
اسراء /23.
606-
البرهان , نسخه خطى كتابخانه مركزى بغداد.
607- آمدى
, الاحكام , ج2 , ص 210.
608-
مختصر المنتهى , ج2 , ص 1973, التقرير والتحبير, ج1 , ص 112.
609-
مبادى الوصول الى علم الاصول .
610-
تـقـويم الادله , ص 240 و پس از آن , اصول بزدوى , ج1 , ص 74 و پس از آن , و اصول
سرخسى , ج1 ,ص 245 و پس از آن .
611-
ارشاد الفحول , ص 178.
612-
التقرير والتحبير, ج1 , ص 109, و ابن قدامه , روضه الناظر, ج2 , ص 201.
613-
منهاج الوصول فى اصول الزيديه , نسخه خطى دارالكتب مصر, ورق 109.
614- آمدى
, الاحكام , ج2 , ص 211.
615-
ارشاد الفحول , ص 178.
616-
حـاشـيـه سعدالدين تفتازانى , (همراه با مختصر المنتهى ), ج2 , ص 173 .
در اين كتاب آمده است : دليل ما آن است كه اين صيغه ها اين معانى را مى رسانده اند
قبل از آن كه قياس تشريع شود.
617-
منهاج الوصول , ج1 , ص 311.
618- همان
.
619- ابن
حزم , الاحكام , ج7 , ص 929.
620-
تقويم الادله , نسخه خطى دارالكتب مصر, ص 237ـ244.
621- اصول
سرخسى , ج1 , ص 241ـ242.
622-
التقرير والتحبير, ج1 , ص 110.
623-
تفسير النصوص , ص 491.
624- يعنى
در روز ماه رمضان .
625-
صـحـاح هفتگانه اين حديث را روايت كرده اند و لفظى كه در اينجا آمده روايت مسلم است
.
ر.ك .
سبل السلام , ج2 , ص 163.
626-
المجموع , ج6 , ص 295.
627- سبل
السلام , ج2 , ص 163.
628-
بـدايـة الـمـجتهد, ج2 , ص 338, در اين كتاب آمده است : اگر چيزى را به عنوان غذا
يا دوا بخورد يابياشامد هم قضا و هم كفاره بر او واجب است .
629- همان
, ج1 , ص 258, و بلغة السالك , ج1 , ص 236.
630-
الخلاف , ج1 , ص 388.
631- اصول
سرخسى , ج1 , ص 244 و پس از آن , مسلم الثبوت , ج1 , ص 409, و المنار, ج1 , ص 532.
632-
غزالى , شفاء الغليل , ص 63.