ح - تاثيرات وضعيت سياسى حكومت ، در
آستانه مجلس شانزدهم ، بر روند فعاليت فدائيان اسلام
محمدرضا شاه تا سال 1326 ش ، خود را به سان پادشاهى مشروطه نشان مى داد كه در كشور
سلطنت مى كند و نه حكومت . گرچه در پشت صحنه ، اداره ارتش را بر عهده داشت و اغلب
در تضعيف يا تقويت وزرا دخالت مى كرد، ليكن وى تا سال 1327، به طور آشكار در سياست
مداخله اى نكرد؛ اما پس از خروج قوام از مقام نخست وزيرى ، شاه خود را به مركز صحنه
سياسى كشور كشاند. از سال 1327، شاه به صورت آشكار در سياست كشور و امور حكومتى
دخالت كرد و خود به عزل و نصب نخست وزيران و وزراى كابينه آنها پرداخت .
(275)
شاه ديگر نه تنها دوران آشفتگى سياسى كشور را پشت سر نهاده بود، بلكه از اين پس
سلطنت را به عنوان اصلى ترين نهاد كشور به صحنه آورد. در مجلس پانزدهم توازن نيروها
همانند مجلس پيشين به نفع شاه بود؛ تا اينكه در اواسط بهمن ماه سال 1327 كه شاه از
دانشگاه تهران بازديد مى كرد، هدف گلوله خبرنگارى عكاس به نام ناصر فخرآيى قرار
گرفت و زخمى شد. اين سؤ قصد فرصتى به شاه داد كه ادعا كند، سؤ قصد كننده كمونيستى و
مذهبى بوده و به اين بهانه به سركوب جدى مخالفان رژيم بپردازد.
(276)
بعد از اين واقعه ، در سراسر كشور حكومت نظامى برپا شد؛ مجلات و روزنامه هاى مهم
منتقد حكومت و دربار تعطيل گرديد؛ حزب توده غير قانونى اعلام شد، آيت الله كاشانى
دستگير و ابتدا به فلك الافلاك خرم آباد و سپس به لبنان تبعيد شد.
(277)
در اين زمان ، فدائيان اسلام تصميم داشتند كه براى فعاليت علنى و آرام خود، جمعيتى
به نام مجمع مسلمانان مجاهد
(278)
تشكيل دهند كه چنين نيز شد و اين مجمع مقارن بهمن ماه 1327، رسميت يافت . در اين
زمان نواب صفوى به قم رفت و در مسجد بالاسر و آستانه مقدس ، چندين سخنرانى مهم
انجام داد. همزمان با سخنرانيهاى انتقادى نواب در قم ، واقعه تيراندازى به شاه در
دانشگاه تهران به وقوع پيوست ؛ بلافاصله شهربانى حكم دستگيرى و بازداشت نواب صفوى
را در قم صادر كرد. نواب و فدائيان اسلام از اين حادثه اطلاعى نداشتند، ساعاتى قبل
از آنكه تحت تعقيب قرار گيرند، روانه تهران شدند؛ اين شهربانى قم موفق به دستگيرى
آنان نشد. از اين زمان ، فعاليت مخفى فدائيان اسلام آغاز شد؛
(279) چرا كه نواب صفوى به دليل مبارزات سياسى ضد دولتى تحت تعقيب
ماموران رژيم قرار گرفته بود؛ چنانكه در نامه رئيس شهربانى كل كشور به فرماندارى
نظامى تهران آمده است :
فرماندارى نظامى تهران - طبق گزارش واصله چون پس از دستگير شدن
كاشانى ، نواب صفوى مشغول تحريكاتى شده است و در اين مورد پييشينه دارد، مراتب را
براى صدور اجازه تعقيب مشاراليه به استحضار مى رساند. رئيس شهربانى كل كشور - سرتيپ
صفارى .
(280)
متعاقب اين نامه ، فرماندارى نظامى تهران حكم تعقيب و بازداشت نواب صفوى را اينچنين
صادر كرد:
رياست كل شهربانى كل كشور
عطف به شماره 201513 - 22410/1، 1/12/27، راجع به نواب صفوى ،
متمنى است قدغن فرمايند طبق ماده 5 قانون حكومت نظامى ، فورى نامبرده بازداشت و تحت
تعقيب قرار گرفته ، نتيجه را ضمن تعيين تاريخ بازداشت و مشخصات كامل مشاراليه اعلام
دارند. ضمنا مراتب به منظور اقدام لازم قانونى طى همين شماره به دادسراى فرماندارى
نظامى ابلاغ گرديد. فرماندارى نظامى تهران - سرلشگر خسروانى (امضاء).
(281)
به رغم چنين حكمى مامورين دولتى نتوانستند به نواب صفوى دست يايند وى همچنان در پى
طرح نقشه مبارزه و فعاليت دينى عليه دولت بود؛ چنانكه طبق برنامه ، قريب هفتاد نفر
از فدائيان اسلام به منزل آيت الله بروجردى در قم رفتند و در آنجا تحصن كردند. آنها
اظهار تظلم ، خواستار اقدام آيت الله بروجردى براى آزادى آيت الله كاشانى از زندان
فلك الافلاك شدند. گرچه بخاطر عدم توجه آيت الله بروجردى ، نتيجه مطلوبى از اين
تحصن حاصل نگشت ، دولت مجبور شد آيت الله كاشانى را از زندان فلك الافلاك به لبنان
تبعيد كند. فدائيان اسلام متحصن در منزل آيت الله بروجردى نيز هنگام بازگشت به
تهران در بين راه توسط شهربانى دستگير و روانه زندان شدند و مدتى را در بازداشتگاه
سپرى كردند.
(282)
پس از اعلام حكومت نظامى و ايجاد خفقان شديد از سوى رژيم شاه به تاسيس مجلس موسسان
مبادرت ورزيد،
(283) تا چنانچه مجلس شوراى ملى در مقابل شاه ايستادگى كرد، جواب آنرا از
طريق مجلس موسسان بدهد . شاه مى خواست متممى براى قانون اساسى نوشته شود كه در آن
سه اصل گنجانده شود. اولا نمايندگان مجلس فرماندهى كل قوا را در اختيار شاه قرار
دهند؛ دوم اينكه مجلس سنا توسط مجلس موسسان تشكيل شود و سوم آنكه انحلال مجلسين در
اختيار شاه باشد. همچنين قرار بود مذهب حقه جعفرى الغاء شده و از رسميت بيافتد.
نواب صفوى براى جلوگيرى از الغاى مذهب جعفرى از قانون رسمى كشور، پانزده نامه با
جوهر قرمز به پانزده وكيل انتصابى - انتخابى نوشت كه در آن مخالفت صريح خود را به
نمايندگان اعلام كرد. در نتيجه اين اقدام نواب ، مجلس با 24 ساعت تاخير تشكيل شد و
اين ماده نيز با تهديد نواب صفوى از دستور كار جلسه كنار گذاشته شد.
(284)
در قم نيز سيد عبدالحسين واحدى ، سلسله فعاليتهايى را در مخالفت با تشكيل مجلس
موسسان ترتيب داد. در نتيجه ، مامورين دولتى مدرسه فيضيه را محاصره كرده وى را به
همراه روحانى اى ديگر دستگير و به تهران روانه كردند. فرادى آن روز اعلاميه اى در
مخالفت با مصوبات مجلس موسسان ، از سوى فدائيان اسلام منتشر و در سطح گسترده
توزيع گرديد. متن اعلاميه فوق چنين بود:
مصوبات مجلس موسسان در پيشگاه ملت مسلمان ايران رسميت ندارد و
ما ناظر و ديده بان اقدامات هستيم .
در اين اعلاميه از غضب و جنبش غيرتمندان هم سخن گفته و كارگردانان حكومت را از
عواقب وخيم تصميمات متخذه ، برحذر داشتند.
(285)
آيت الله كاشانى كه در تبعيد به سر مى برد، از لبنان تاسيس مجلس موسسان توسط شاه را
محكوم كرد.
(286) نواب صفوى سعى داشت آيت الله كاشانى را وارد مجلس سنا كند، ليكن با
مخالفت شاه روبرو شد.
(287) بالاخره اعضاى مجلس موسسان كه در دوران حكومت نظامى برگزيده شده
بودند، به ايجاد مجلس سنا - كه نيمى از اعضايش را شاه تعيين مى كرد، - راى مثبت
دادند. با رسميت يافتن مجلس سنا، شاه قدرتى يافت تا هر وقت كه بخواهد مجلس را منحل
كند، مشروط بر آنكه در عرض 3 ماه دوباره انتخابات برگزار و مجلس جديد را برپا كند.
شاه در چند ماه باقى مجلس پانزدهم ، مرتب از آن امتياز مى گرفت ؛ زمينهاى سلطنتى كه
در سال 1320 به دولت واگذار شده بود، دوباره به شاه برگردانده شد. تا اينكه سرانجام
دكتر منوچهر اقبال ، سلطنت طلب وفادار، وزير كشور شد و زمينه انتخابات مجلس شانزدهم
را آماده كرد.
هنگامى كه انتخابات مجلس شانزدهم و دوره نخست مجلس سنا آغاز شد، بلنداى موقعيت شاه
تسخيرناپذير به نظر مى آمد. برخى تصور مى كردند كه قدرت سلطنت ، تقريبا به اندازه
دوره پيش از 1320 رسيده است . اين وضعيت موجب شد تا اولا شاه رفته رفته پشتيبانى
مردمى خود را تا نيمه دوم سال 1328، از دست بدهد، چرا كه او پيرامون موضوع نفت با
انگليس درگير نشد؛ و ديگر اينكه قدرتمندتر شدن او مردم را بيش از پيش به ياد
استبداد و خودكامگيهاى پدرش مى انداخت ؛ از طرف ديگر بر وابستگيش به آمريكا نيز
افزوده شده بود.
(288) تا جايى كه در 22 مهر 1328، در پى كمكهاى آمريكا، زمينه سفر به آن
كشور برايش آماده شد.
(289)
در همين زمان شاه براى دستيابى به تمام قواى سياسى كشور و رساندن خود به راس مخروط
حكومت ، همه تدابير لازم را به كار بست . اقبال ، وزير كشور، هم مسئول شد تا مجلس
شانزدهم را از افراد مورد نظر شاه پر نمايد. از اين رو انتخابات مجلس دور شانزدهم
طورى ترتيب يافته بود كه هيچ يك از عناصر مخالف رژيم نتوانند به مجلس شوراى ملى راه
يابند و دولت تصميم داشت كه با تقلب در انتخابات ، مخالفين خود را از صحنه مجلس
كنار بگذارد. همين امر موجبات نگرانى مردم و مبارزين ملى - مذهبى را فراهم كرد.
(290)
در چنين شرايطى ، ورود جمعيت فدائيان اسلام به صحنه مبارزات سياسى در اين دوره ،
تحولات سياسى را بگونه اى ديگر رقم زد، بطوريكه آنها در جريان انتخابات مجلس
شانزدهم ، با تمام قدرت وارد صحنه سياسى و مبارزاتى شدند و بخاطر ورود نامزدهاى
انتخاباتى مورد تائيد آيت الله كاشانى - كه مورد پذيرش نواب صفوى نيز واقع شده بود
- به مجلس ، تلاش كردند و آنگاه كه هژير، وزير دربار، با توسل به تقلب در انتخابات
، قصد داشت كار انتخابات را مطابق ميل حكومت خاتمه دهد؛ آنها ضمن ائتلاف با جبهه
ملى تازه تاسيس شده ، به قتل هژير مبادرت ورزيدند و آنگاه با فراهم آوردن زمينه
برگزارى انتخابات مجدد مجلس شانزدهم ، زمينه ورود نمايندگان جبهه ملى و آيت الله
كاشانى را به مجلس شوراى ملى فراهم كردند. بدين ترتيب توانستند تحولات سياسى كشور
را مطابق خواست ملت مسلمان ايران تا پيروزى نهضت ملى نفت هدايت كنند و نقش عمده اى
را در اين واقعه تاريخى ايفا كنند.
ط - مبارزات فدائيان اسلام عليه نخست
وزيرى هژير وقتل وى
در 23 خرداد 1327، مجلس شوراى ملى در يك جلسه خصوصى به عبدالحسين هژير راى اعتماد
داد؛ از 120 نفر نماينده حاضر در جلسه مجلس ، 66 نفر به نخست وزيرى هژير راى مثبت
دادند. به دنبال راى اعتماد نمايندگان مجلس ، شاه نيز فرمان نخست وزيرى وى را صادر
كرد.
(291) هژير از دير باز متهم به ارتباط نزديك با انگليسى ها بود و بخصوص
ماموريت چند ساله او در انگلستان و سپس تصدى مقامهاى مهم در كشور، او را در مظان
اتهام قرار داده بود. او همچنين با سفارت انگليس سر و سرى داشت .
(292) ضمن آشنائى با زبانهاى روسى و انگليسى مدت هفت سال مترجم سفارت
شوروى بود.
(293) هژير سپس توسط سيد حسن تقى زاده به وزارت ماليه رفت و پس از مدت
زمانى به معاونت آن وزارتخانه مصوب شد. وى زمانى مدير كل بانك ملى بود، آنگاه وزير
دارايى شد؛ مدتى نيز وزارت راه را بر عهده داشت و در نهايت به نخست وزيرى رسيد.
هژير از كسانى بود كه با خانم لمبتون ، - وابسته سفارت انگليس در ايران كه نفوذ بى
ترديدى در سياست ايران داشت - رابطه خوبى برقرار كرده بود و همين امر رهگشاى او به
سوى احراز پستها و مقامات بالاى كشورى بود.
(294) وى موفق شده بود از اين طريق زمينه سفر شاه به انگليس را فراهم
كند.
(295)او در زمان نخست وزيريش با آنكه مهره انگليسى بود، به آمريكايى ها
نزديك شد و پس از مذاكره با آنها، امكان سفر شاه به آمريكا و ملاقات با ترومن ،
رئيس جمهور اين كشور را فراهم كرد. هژير با سپهبد رزم آرا شديدا درگير بود و رزم
آرا نمى توانست وجود او را تحمل كند؛ زيرا وى توانسته بود با شيوه هاى مختلف به
دربار نفوذ كند كه اين مسئله خوشايند رزم آرا كه مى خواست تنها مرد مقتدر كشور پس
از شاه باشد، نبود.
(296)
همچنين با انتخاب هژير توسط مجلس به نخست وزيرى ، شديدترين اعتراضات از سوى فدائيان
اسلام صورت گرفت . چنانكه ساعاتى پس از راى اعتماد مجلس به نخست وزيرى وى ،
گردهمائى و تظاهرات گسترده اى از سوى نواب صفوى و جمعيت فدائيان اسلام برپا شد. در
اين گردهمائى جمعيت كثيرى شركت داشتند كه در طى آن ، اعتراضهاى مردمى ابراز گرديد و
ناطقين در ضديت با حكومت وى سخن گفتند؛ در گزارش شهربانى آمده است :
بعد از ظهر روز 23 ماه جارى كه عده اى از بازاريها و فدائيان
اسلام در محوطه مسجد شاه بر عليه آقاى هژير تظاهرات مى كردند؛ چند نفر از كارمندان
روزنامه هاى قيام ايران و ايران ما، وارد محوطه مسجد شاه و پس از نجوا با يكديگر
يكى از آنها نواب صفوى را احضار و بعد از چند دقيقه مذاكره با مشاراليه نواب صفوى
خود را به ناطقين كه از افراد جمعيت فدائيان اسلام بودند، و سفارش كرد كه از حائرى
زاده و مكى نمايندگان مجلس شوراى ملى تقدير و ضمنا به نمايندگان مجلس كه به نفع
آقاى هژير راى داده اند، حمله نمايند و پس از آن يكى از ناطقين ضمن سخنرانى گفت :
ملت ايران از نمايندگانى كه به زمامدارى آقاى هژير راى داده اند، اظهار تنفر نموده
و لكن آزادى خواهى و شجاعت آقايان مكى و حائرى زاده را تقدير نموده و كاملا از اين
قبيل نمايندگان حمايت خواهند كرد.
(297)
آيت الله كاشانى نيز نسبت به هژير خوشبين نبود و او را فردى خطرناك مى دانست . وى
اعلاميه شديد اللحنى عليه نخست وزيرى هژير منتشر كرد و پس از مشاوره و گفتگوى بين
آيت الله كاشانى و نواب صفوى ، مقرر شد كه تظاهرات گسترده اى عليه هژير برپا شود.
نواب صفوى با سه سخنرانى پياپى در بازار تهران ، بازاريان را به تعطيلى بازار ترغيب
كرد كه در نتيجه 3 روز بازار تعطيل شد و مردم در مسجد سلطانى ، گردهم آمدند.
(298) اجتماع كنندگان در اين مسجد با برپايى تظاهراتى ، با شعار
مرده باد هژير خواستار بركنارى وى شدند. در اين تجمع سيد حسين امامى ، يكى
از اعضاى فدائيان اسلام ، طى سخنانى اعلام كرد:
هژير از عناصر بى دينى است كه بايستى از بين برود و من اگر در
دل سنگ باشد او را نابود خواهم كرد.
در 24 خرداد، در شهرستانهاى قم ، مشهد، اصفهان و قزوين ، تظاهرات شديدى عليه هژير
برپا شد؛ چنانكه در گزارش شهربانى آمده است :
طبق اطلاع واصله عصر روز گذشته بين فدائيان اسلام و هيئتهاى
مذهبى تهران ، صحبت از تظاهرات اهالى شهرستانها بوده و گفته مى شد: اهالى شهرستانها
با تظاهركنندگان تهران همكارى كرده و در بعضى نقاط رسما به تظاهرات پرداخته يا در
تلگرافخانه ها متحصن خواهند شد.
(299)
بالاخره در 27 خرداد تظاهرات گسترده ترى از سوى چندين هزار نفر از روحانيون و
قشرهاى مختلف مردم به رهبرى صفوى عليه هژير برپا شد.
(300)نواب صفوى پيشاپيش جمعيتى حركت مى كرد و قرآن بزرگى ميان پرچم سه
رنگ ، در دست تظاهر كنندگان بود. در نزديكى مدرسه سپهسالار، مامورين نظامى به مردم
حمله ور شدند و درگيرى خونينى بوقوع پيوست . در اين درگيرى تعداد زيادى از روحانيون
و مردم آماج گلوله قرار گرفتند و مجروح شدند. روزنامه پرچم
اسلام ، تعداد مجروحين را 26 نفر اعلام كرد.
(301) اين مسئله موجب نزديكى وكلاى جبهه ملى ،
آيت الله كاشانى و نواب صفوى گرديد. همچنين آيت الله بروجردى با صدور اعلاميه اى
حمايت قاطع خود را از مبارزات آيت الله كاشانى در برابر هژير اعلام كرد و انزجار
خود را نسبت به اهانت سربازان دولتى به حاملان قرآن مجيد، ابراز نمود. در بخشى از
اعلاميه آيت الله بروجردى چنين آمده است :
به جامعه مسلمانان و ملت ايران اعلان مى داريم در اين اوان به
زعيم بزرگ و قاعد عظيم الشان روحانى حضرت نايب الامام آقاى آيت الله كاشانى براى
سعادت كشور و صلاح جامعه ملت و دفع ظلم و ستم نهضت دينى نموده اند و جدا در مقام
مبارزه با استبداد و ديكتاتورى كه در نتيجه نخست وزيرى هژير در اين مملكت واقع مى
شود برآمده ، با عزمى راسخ براى حفظ حقوق حقه طبقات جامعه بالخصوص افراد رنجبر و
ضعفا و بينوايان كه اكثريت قالب ايران را تشكيل مى دهند؛ قيام و اقدام نموده اند،
لذا جامعه مسلمين قاطبه ايران ، بنا به وظيفه دينى و حقى تابع اراده و پيرو مجرى
قوانين دين حنيف اسلام بوده و با درود و صلوات ، از آيت الله كاشانى پشتيبانى مى
نماييم .
(302)
در بعد از ظهر روز درگيرى ، جلسه اى نيز توسط جبهه ضد ديكتاتورى ، طبق دعوت على
آزاد فرازى ، در هتل تهران تشكيل شد. اين جلسه برخلاف جلسات قبل كه با نام جبهه ضد
ديكتاتورى تشكيل مى شد، اين بار به مناسبت يكصد و بيست و پنجمين روز قتل محمد مسعود
كه در 22 بهمن 1326، توسط افراد مسلح حزب توده كشته شده بود، برپا مى گشت و دليل آن
بروز اختلاف در جبهه ضد ديكتاتورى بود.
(303) جلسه با سخنرانى على آزاد فرازى آغاز شد و سپس جعفر، وكيل دادگسترى
، كه در برپايى تظاهرات عليه هژير نقش فعالى داشت ، به سخنرانى پرداخت . در حين
سخنرانى او نواب صفوى به طور غير منتظره وارد جلسه شد كه جعفر جهان با معرفى وى به
حاضرين و تجليل فراوان از حضور او گفت :
نواب صفوى يكى از مبارزين سرسخت فدائيان اسلام و نماينده مخصوص
سيد ابوالقاسم كاشانى است . ما بسيار خرسنديم كه با ورود ايشان ، دين و سياست و
اجتماع دست به دست هم داده است و مشاراليه هم يكى از بازداشتيهاى غيرقانونى حكومت
زور و سر نيزه بوده اند
(304)
در جريان اعتراضات گسترده مردمى عليه هژير، تعدادى از شخصيتهاى برجسته از جمله نواب
صفوى توسط شهربانى بازداشت شدند. به دنبال دستگيرى نواب ، امير عبدالله كرباسچيان
عليه هژير اعلاميه اى با عنوان نبرد قطعى ملت ايران شروع شد.
صادر كرد. در اين اعلاميه آمده بود:
نواب صفوى رهبر فدائيان اسلام توقيف و دو مدير روزنامه وعده
ديگرى به جرم مبارزه با ظلم و ستم و دزدى و خيانت ، بازداشت گرديدند.. .فرياد مرده
باد هژير خائن ، مرده باد هژير جاسوس و.. سراسر ايران را به لرزه درآورده است ....
درود به مردان مبارز و فداكارى كه براى حفظ دين و آزادى و ناموس و شرف خود به
بزرگترين مبارزات عملى دست زده اند.
(305)
با دستگيرى نواب صفوى ، تلاش گسترده اى از سوى قشرهاى مختلف ، براى آزادى وى صورت
گرفت ؛ چنانچه بازاريان و مردم در منزل آيت الله كاشانى تجمع كردند و خواستار آزادى
او شدند و در نتيجه شهربانى مجبور به آزاد كردن نواب شد.
(306)
از سوى ديگر روزنامه بهمن مدعى شد به موجب اسنادى كه به
دفتر اين روزنامه رسيده است ، هژير در كليساى خيابان قوام السلطنه ، غسل تعميد
نموده و مسيحى شده است و طبق قوانين اسلام كسى كه از اسلام برگردد، مرتد خواهد شد.
در متن فوق العاده بهمن ، در اين خصوص چنين آمده بود:
هژير مسيحى شده و مرتد مى باشد - هژير در مقابل عيسى مسيح سوگند
ياد نمود كه اسلام را از ريشه بياندازد. طبق اسناد و مداركى كه در كليساى خيابان
قوام السلطنه مضبوط بوده ..... آقاى عبدالحسين هژير.... در سن هجده سالگى از ديانت
اسلام برگشته و پس از غسل تعميد و انداختن خاج در برابر مسيح پدر آسمانى خيالى خود،
سوگند ياد نمود كه نسبت به مسلمانان خصومت ورزيده و با عيسيويان مهربان و نسبت به
دول بزرگ مسيحى وفادار باشد...
(307)
بالاخره از سوى پنج نفر از وكلاى مجلس ، مكى ، حائرى زاده ، آزاد، رحيميان و
آشتيانى زاده نسبت به تير اندازى 27 خرداد، اعلام جرمى به رياست مجلس شوراى ملى
براى پيگيرى قضيه تقديم شد. در اين نامه آمده است :
1 - رياست مجلس شوراى ملى - نسبت به عمليات چند روزه تصدى آقاى
هژير و تيرباران نمودن افراد غير مسلح حامل قرآن مجيد، در روز پنج شنبه 27 خرداد
ماه 1327، اعلام جرم نموده و تقاضا داريم ، مقرر شود، چند نفر براى حفظ آثار جرم از
طرف مجلس انتخاب شوند....
(308)
در بيستم مهرماه نيز، دولت هژير از جانب نمايندگان اقليت مجلس در خصوص چهار موضوع
كلى مورد استيضاح قرار گرفت :
1 - توطئه عليه امنيت كشور به وسيله قحطى مصنوعى .
2 - اختناق آزادى .
3 - توقيف غير قانونى مطبوعات .
4 - مخالفت با اساس مشروطه و قانون اساسى .
(309)
در نتيجه مخالفتهاى گسترده گروهها و جمعيتها و اقشار مردم ، هژير و كليه وزيران
ناچار شدند استعفاى خود را به شاه تسليم كنند. متعاقب آن مجلس شوراى ملى نيز در
17 آبان ماه تمايل خود را به نخست وزيرى محمد ساعد اعلام كرد و فرمان نخست وزيرى او
صادر گشت .
(310)
در ايامى كه آيت الله كاشانى در لبنان بود، دو نامه براى نواب صفوى ارسال كرد. در
نامه اول ، آيت الله كاشانى به نواب توصيه كرده بود كه از ايران خارج شود. نوشته
بود كه در ايران قدر ما و شما را نمى دانند و خطر براى شما نزديك است . نواب در
پاسخ نامه اول چنين نوشت :
شما به حمد الله از خطر مصونيد، من هم وظيفه دارم كه در راه
وصول به هدف دينى خود و انجام مقدس الهيم پايدارى كرده و تا نوشيدن شربت شيرين
شهادت ، از ميدان مبارزه خارج نشوم و سنگر نبرد را خالى نكرده ، دشمن را آسوده خاطر
نسازم .
(311)
نامه دوم را آيت الله كاشانى زمانى به دست نواب صفوى رسيد كه مقدمات برگزارى
انتخابات شانزدهمين دوره مجلس شوراى ملى فراهم شده بود. در اين نامه آيت الله
كاشانى ضمن معرفى تعدادى از نامزدهاى نمايندگى مورد نظر خود، - از جمله : دكتر محمد
مصدق ، دكتر مظفر بقايى ، دكتر سيد على شايگان ، سيد ابوالحسن حائرى زاده ، سيد
محمود نريمان ، سيد حسين مكى ، عبدالقدير آزاد و ديگران ، - از فدائيان اسلام
خواسته بود كه در انتخابات دوره شانزدهم مجلس دخالت كرده و وكلاى مورد نظر را به
مجلس بفرستند.
از آنجا كه نواب صفوى ، آيت الله كاشانى را روحانى اى مبارز و اعمالش را خدمت به
اسلام مى دانست ، دست به كار شد و با همكارى فدائيان اسلام مسئوليت حفاظت از
صندوقهاى انتخابات را برعهده گرفتند.
آنها در شبهاى سرد پائيز تا صبح از صندوقها حفاظت كردند. در ليست دوازده نفرى تهران
نام وكلاى مورد نظر از شماره يك تا هشت قرار داشت . در اواخر انتخابات مامورين
دولتى به بهانه مراسم محرم به زور صندوقها را از مساجد به فرهنگستان منتقل كردند.
در نتيجه نام آيت الله كاشانى ، مصدق ، مكى ، و وكلاى مليون به عقب رفت و نام وكلاى
مورد نظر دولت جاى آنها را گرفت و ظاهرا كار تمام شده بود و چاره اى به نظر مردم
نمى رسيد.
در اين زمان عبدالحسين هژير، وزارت دربار را بر عهده داشت و مستقيما در انتخابات
شانزدهمين دوره مجلس دخالت مى كرد. هژير مسئوليت تبعيد آيت الله كاشانى را نيز بر
عهده گرفته بود.
(312) با دخالت مستقيم هژير در انتخابات ، بر نگرانى جبهه ملى ، آيت الله
كاشانى و فدائيان اسلام افزوده شد. از اينرو در روز 22 مهر ماه 1328، جمعيتى متشكل
از سياستمداران ، دانشجويان ، و تجار بازار به همراه دكتر مصدق و جبهه ملى ، به
عنوان اعتراض به نتيجه انتخابات ، به محوطه كاخ رفتند، تا با هژير، وزير دربار
گفتگو كنند. اين گروه چند روز در آن محل متحصن شدند.
(313) عريضه اى را نيز دكتر مصدق به دست هژير داد و پاسخ آنرا از طرف شاه
مبنى بر آزادى انتخابات و رسيدگى به شكايات ، دريافت كرد. با اينحال اين تحصن چهار
روز بعد بدون نتيجه پايان يافت ؛
(314) اما در همين مكان پس از مذاكرات مصدق با شاه ، هسته مركزى جبهه ملى
شكل گرفت .
(315)با موفق نبودن تحصن در دربار، ديگر اميدها قطع شده بود و همه
گروههاى سياسى - مذهبى ، مايوس بودند؛ اما فدائيان اسلام تصميمى گرفته بودند كه
تاريخ را به گونه اى ديگر رقم مى زد.
سيد حسين امامى ، عضو فدائيان اسلام ، جوان بيست و پنج ساله اى كه تمامى سنين جوانى
خود را در عرصه پيكار طى كرده بود، هنگام تحصن در دربار، به هژير اعلام كرده بود كه
در صورتى كه دست از تقلب در انتخابات برندارد، او را خواهد كشت . فدائيان اسلام ،
زمانى كه همه راههاى ممكن براى انجام يك انتخابات آزاد را بسته ديدند، تصميم گرفتند
سيد حسين امامى را مامور قتل هژير كنند. لذا روز 13 آبان 1328، مصادف با دوازدهم
محرم كه هژير براى شركت در مجلس عزادارى به مسجد سپهسالار رفته بود ، توسط سيد حسين
امامى ترور شد و يك روز بعد درگذشت .
(316) سيد حسين امامى نيز توسط مامورين نظامى دستگير شد. اين ترور
بزرگترين ترور سياسى بود كه تا آن روز در كشور انجام مى گرفت . فرداى آن روز
اعلاميه اى از سوى فدائيان اسلام منتشر شد و اهداف امامى از اين ترور - كه يكى از
آنها ابطال انتخابات بود، - بيان شد.
دادگاه با اعمال فشار و شكنجه هاى فراوان درصدد بود تا اعترافاتى از سيد حسين امامى
عليه صفوى و اعضاى جمعيت فدائيان اسلام بدست آورد. اما وقتى تمامى مسئوليت اقداماتش
را خود بر عهده گرفت و در اولين جلسه بازپرسى ، به عمل قتل هژير اعتراف كرد و اظهار
داشت :
به من مسلم شد وجود هژير براى مملكت ضرر دارد، لذا در صدد كشتن
او برآمدم و قريب دو ماه بود كه اسلحه شبانه روز با من بود تا بالاخره روز سوم
عاشورا توانستم برنامه خود را اجرا كنم .
(317)
در 15 آبان 1328، دادگاه نظامى به رياست سرهنگ جهانشاهى قاجار، تشكيل شد و سيد حسين
امامى توسط دادستانى ، سرهنگ جهانگيرى محاكمه شد و حكم اعدام وى صادر گرديد. سيد
حسين امامى - كه با كشتن كسروى معتقد بود كه وى را از سر راه دين برداشته است - اين
بار نيز ضمن خوددارى از تقاضاى تجديد نظر در حكم دادگاه ، اظهار كرد كه تجديد نظر
باعث اتلاف وقت است .
سر انجام سيد حسين امامى پنج روز پس از دستگيرى با شعار لا اله
الا الله ، الله اكبر و زنده باد اسلام ، در
هفدهم آبان 1328، در ميدان سپه به دار آويخته شد. ماموران رژيم به دليل ترس از
اعتراضات مردمى و عمليات فدائيان اسلام ، جسد وى را شبانه در قبرستان متروكه
امامزاده حسن تهران به خاك سپردند، اما با پافشارى نواب صفوى و آگاهى از محل دفن
او، جنازه اش از آن محل خارج و تجليل فراوان و در ميان شور و هيجان فدائيان اسلام ،
در ابن بابويه شيخ صدوق (ره ) شهررى ، به خاك سپرده شد. نواب صفوى با صدور اعلاميه
اى در شهادت سيد حسين امامى ، نوشت : خدايا اين قربانى عزيز را
در راه اسلام از ما بپذير.
آنگاه در سالگرد امامى در زمزمه اى عاشقانه چنين نگاشت :
اى امام عزيز، اگر وظايف ديگر نبود، ما هم مانند تو به تلاوت
كلام زيباى خدا برفراز چوبه دار، به صدا در مى آمديم و مثل تو آخرين نقش خود را با
كلمه دلنشين زنده باد اسلام از گلوگاه خود خارج مى ساختيم ....
(318)
علت انتخاب سيد حسين امامى براى انجام عمليات قتل هژير، از آن جهت صورت گرفت كه در
آن زمان به دليل قتل كسروى ، در بين مراجع و روحانيون و مردم ، به عنوان چهره اى
انقلابى و فردى متدين و تعصب مذهبى شناخته مى شد و همه علما از وى حمايت كرده و
براى آزاديش از زندان تلاش كرده بودند؛ لذا در اين مقطع اگر شخص ديگرى بجز امامى به
قتل هژير اقدام مى كرد، ممكن بود عمل او چندان مشروعيتى در نزد علما پيدا نكند. از
سوى ديگر سيد حسين امامى خود مسئوليت اين اقدام را بر عهده گرفت و با وجودى كه
مامورين شهربانى شب و روز او را تحت بازجوئى و شكنجه قرار داده بودند تا محرك اصلى
خود را در انجام اين عمليات معرفى كند، هرگز موفق نشدند كه ذره اى بر روح او مسلط
شوند و وى را وادار به اعتراف كنند. امامى با شهامت تمام ايستادگى كرد و نامى از
كسى در بازجوئيهاى مخوف نبرد و اظهار داشت همانطور كه قبلا به خود هژير گفته بودم ،
عمل كردم .
بازجوئيها و مصاحبه هاى سيد حسين امامى با ماموران و خبرنگاران ، رشادت ، و اظهارات
شهادت طلبانه او و آنگاه شهادت وى بر چوبه دار، از سيد حسين امامى يك انسان فداكار
و مدافع دين و ميهن در نزد علما و مردم ساخت .
(319) در واقع در نزد افكار عمومى وى توانسته بود يكى از وابستگان به
استعمار انگليس و خائنين به ملت را از ميان بردارد؛ چنانكه آيت الله كاشانى نيز
نسبت به از بين رفتن هژير نظر مساعدى داشت .
گفتگوى ، حسين فردوست با سيد حسين امامى در زندان قبل
از اعدام وى قابل تامل است . وى مى نويسد:
من همان موقع به زندان دژبان رفتم رئيس دژبان مرا به سلول ضارب
(سيد حسين امامى ) برد. او تا مرا ديد به نماز ايستاد. نمى دانم چه نمازى بود كه
فوق العاده طولانى شد.
حدود سه ربع ساعت در گوشه اتاق روى صندلى نشستم و او اصلا متوجه من نبود و مرتب راز
و نياز مى كرد و به محض اينكه نمازش تمام مى شد، نماز ديگر را شروع مى كرد ديدم كه
با اين وضع نمى شود. زمانى كه نمازش تمام شد اشاره كردم و گفتم اين كار را كنار
بگذارد، من عجله دارم . پذيرفت و روى تخت چوبى نشست و به ديوار تكيه زد و پايش را
بالا گذارد و به تسبيح انداختن پرداخت .....
(320)
حسين فردوست در ادامه مى نويسد:
از او (سيد حسين امامى ) سوال كردم ؛ چه كسى به شما دستور داد
كه هژير را ترور كنى ،؟ و... .او گفت : من صريحا مى گويم كه وظيفه شرعى خود را
انجام دادم و از كسى درخواستى ندارم . خوشحالم كه اين وظيفه را انجام دادم و
مجازاتم هر چه باشد كه اعدام است ، قبول دارم !.
(321)
مسئله ديگر انتشار اعلاميه اى است كه فدائيان اسلام پس از قتل هژير آنرا منتشر
كردند. در آن اعلاميه ها به صراحت از قتل هژير به عنوان اعدام
انقلابى ياد شده است . فدائيان اسلام در اعلاميه مزبور اهداف خود از مبادرت
به چنين عملى بدين شرح اعلام كردند:
هوالعزيز - خداى منتقم بدست فرزندان رشيد اسلام در عصر ظلمت و
تباهيها و در روزگار فساد و تباهى ها براى دفاع از جان و مال و ناموس مسلمين
انتقام مى گيرد، هژير به فرمان خدا به خاطر تجاوز به حقوق ملت مسلمان ايران محكوم
به مرگ گرديد و حكم آن به دست فرزند رشيد اسلام حضرت سيد حسين امامى اجرا شد و
خائنين بايد بدانند ما زنده ايم و بيدار و به جزئيات امور خائنين نظارت كامل داريم
. آنها بايد توبه كنند و از پيشگاه ملت مسلمان ايران عذر خواهى نمايند چنانكه خيانت
به ملت و جباريت درباره فرزندان اسلام ادامه يابد بقيه خائنين نيز تنبيه مى شوند،
انتخابات بايد لغو و تجديد شود و مردم آزادانه آراء خود را به صندوق بريزند و
صندوقها نبايد تعويض شود و خيمه شب بازيهاى گذشته نبايد تكرار گردد. در صورت تكرار
سرنوشت همه خائنين يكسان است . از طرف فدائيان اسلام - نواب صفوى .
(322)
فدائيان اسلام در اين اعلاميه با تجليل از شخصيت سيد حسين امامى ، اعلام كردند كه
بايد هرچه زودتر انتخابات دوره شانزدهم مجلس شوراى ملى لغو گردد و مجددا در محيطى
دور از زور و فشار و پرهيز از تقلب و با آزادى كامل ، مرحله دوم انتخابات انجام
شود. نظرات و اعتقادات نواب صفوى در برگزارى انتخابات آزاد مجلس شوراى ملى را در
ميان دستنوشته هاى به جاى مانده از آن شخصيت روحانى و انقلابى مشاهده كرد. چنانكه
در يكى از دستنوشته هاى وى آمده است :
آرى ، بايستى انتخابات آزاد بوده و نمايندگان مسلمان و پاك
باشند و قوانين پوسيده غيرقانونى را لغو نمايند و از اين پس قانونگذارى نفرمايند و
قانون مقدس خدا را اجرا نمايند و بر زيان مملكت اسلامى ايشان هم سخنى نگويند و در
انجام وظيفه خود در مجلس شوراى ملى تحت نظر حوزه روحانيت و علماى پاك طراز اول قرار
گيرند.
(323)
مرگ سيد حسين امامى - كه اولين قربانى مبارزات مسلحانه جمعيت فدائيان اسلام بود -
تاثير ژرف و عميقى بر روحيه شهادت طلبى همرزمان وى در تشكيلات فدائيان اسلام گذاشت
. نواب صفوى نيز در شهادت وى بسيار اندوهگين بود. اين تالم خاطر را از آن جهت مى
دانند كه امامى توانسته است در راه شهادت گوى سبقت را از همرزمانش بربايد. در حالى
كه آنها نيز آرزوى شهادت در راه خدا را دارند و اين اعتقادات در روح و محتواى
اعلاميه مشهود است . فدائيان اسلام ضمن اعلام شهادت طلبى بار ديگر دستگاه پهلوى را
تهديد كردند كه در صورت اجرا نكردن احكام و دستورات اسلامى ، انتقام خون همرزمانش
را از حكومت پهلوى خواهند گرفت . متن اعلاميه فدائيان اسلام كه در چهلم شهادت سيد
حسين امامى منتشر شده ، چنين است :
هوالعزيز... امامى در بستر شهادت آرميد. بر اين سعادتش هزاران
غبطه . در چهلمين روز عزيزترين و شجاعترين فرزند خلق مسلمان ما، عمال بيگانه
بدانند، شهادت اين عزيز همه ما فرزندان اسلام را براى شهادت بى تاب كرده و ما هر
لحظه منتظريم تا به فرمان خداى منتقم بساط خائنين را در هم بريزيم . مرگ اين فرزند
بزرگ اسلام ، آغاز همبستگى خلق ما رد راه جهاد مقدسى است كه از خونهاى پاك اماميها
جوانه مى زند. دشمن با فروش مملكت به اجنبى و به زندان افكندن احكام قرآن و تعطيل
قانون اساسى و زجر و شكنجه آزاد مردان ، مى خواهد دوباره ملت ما را به اسارت بكشد
اما مردم شريف ايران با اين قربانى و قربانيهاى ديگر در آينده نزديك بساط ظلم و ستم
و جور و خيانت را جمع خواهد نمود و شاه بايد بداند كه خيانت او به ملت ايران مسلم و
امضاى او به پاى ورقه شهادت امامى پرونده ديگرى است كه بر جنايات او افزوده مى شود
و فرزندان رشيد اسلام تا روزى كه انتقام اين عزيز را نگيرند و احكام قرآن را مو به
مو اجرا ننمايند، از پاى نخواهند نشست . درود همه خلقهاى مسلمان به روان پاك تو اى
فرزند عزيز اسلام كه مردانه زندگى كردى و مردانه جنگيدى و مردانه شهيد شدى ، بر
شهادتت هزاران غبطه .
فدائيان اسلام - نواب صفوى .
(324)
پس از واقعه ترور موفقيت آميز هژير توسط فدائيان اسلام ، مبارزات اسلامى و مليون
احساس پيروزى مى كردند و روحيه مبارزه و مقاومت در آنان تشديد شده بود. اما در ديگر
سو، شاه و دربار و ديگر عواملى كه قصد تامين خواسته هاى انگليس پيرامون مسئله نفت
را داشتند، موقتا عقب نشينى كردند. در پى آن انجمن نظارت بر انتخابات تهران ، به
استناد گزارشهايى كه درباره سوء استفاده از انتخابات دريافت كرده بود، بطلان
انتخابات تهران و حومه را اعلام كرد و يكى از مهمترين اهداف فدائيان اسلام از ترور
هژير به نتيجه رسيد و بدين ترتيب زمينه ورود مليون و آيت الله كاشانى به مجلس
شانزدهم فراهم شد. اين مسئله بر تحولات سياسى - اجتماعى بعدى در ايران تاثير
فراوانى گذاشت ؛ اگر چنين اتفاقى نمى افتاد معلوم نبود كه ملت ايران بتوانند به
مبارزه در جهت ملى كردن صنعت نفت وارد شود؛ چرا كه نقطه آغاز اين مبارزه را در مجلس
شانزدهم شوراى ملى بايد جستجو نمود.
ى - تاثيرات فدائيان اسلام بر انتخابات
مجلس شانزدهم
ترور عبدالحسين هژير بدست فدائيان اسلام ، تاريخ افتتاح مجلس سنا را تغيير داد و
انتخابات مجلس شوراى ملى كه با تمهيدات هژير تقلب گسترده اى در آن صورت گرفته بود،
از سوى رئيس انجمن نظارت بر انتخابات باطل شد. شاه نيز كه در اثر اقدام فدائيان
اسلام روحيه اش را از دست داده بود، به آمريكا سفر كرد اين سفر شاه به آمريكا 48
روز به درازا كشيد.
(325)
مدتى بعد در 27/12/1328، ساعد نيز تحت فشار افكار عمومى
مردم ، مجبور به كناره گيرى از نخست وزيرى شد. در واقع گلوله هايى كه هژير را به
خاك انداخته بود، موجبات سرنگونى ساعد را نيز فراهم كرد. با كنار رفتن ساعد،
على منصور، سياستمدار معروف دربارى ، در 5/1/1329، مامور تشكيل كابينه شد.
وى كابينه اى آمريكايى از تركيب درباريان و كسانى كه مورد تاييد آمريكا بودند،
تشكيل داد.
(326) انتخابات مجدد مجلس شانزدهم برپا شد. در مرحله دوم انتخابات كه
با قتل هژير و جانبازى سيد حسين امامى برگزار شد، به سود اعضاى جبهه ملى تمام شد و
راه براى ورود نمايندگان مورد نظر آيت الله كاشانى و جبهه ملى ، به مجلس شوراى ملى
هموار شد. از فهرست معرفى شده توسط آيت الله كاشانى به نواب صفوى ، به ترتيب افراد
ذيل به مجلس راه يافتند: دكتر محمد مصدق ، دكتر مظفر بقايى ، حسين مكى ، حائرى زاده
، آيت الله ابوالقاسم كاشانى ، عبدالقدير آزاد، دكتر سيد على شايگان ، سيد محمد
نريمان ، اللهيار صالح ، مهندس كاظم حسيبى و دكتر كريم سنجابى .
بدين ترتيب ، يكى از جنجالى ترين و تاريخ سازترين مجلس دوره هاى قانون گذارى در
كشور شكل گرفت يعنى مجلس شانزدهم شوراى ملى ، بر اثر اقدامات موثر فدائيان اسلام و
نواب صفوى شكل گرفت و با ضربه كارى سيد حسين امامى و قتل هژير، مقدمات ورود يازده
نفر نامبرده فراهم شد.
(327)
هنگامى كه آيت الله كاشانى فهرست نمايندگان مورد نظرش را از لبنان براى نواب صفوى
ارسال كرد، نواب در پاسخ نوشت :
ما با هم قرار گذاشتيم در چارچوب اسلام كار كنيم و اگر خواستيم
وكلايى انتخاب كنيم ، افرادى باشند كه جنبه مذهبى آنان بر جنبه سياسيشان بچربد و
رجحان داشته باشد، اينها كه شما كانديدا كرده ايد، نه تنها به جنبه و سمت مذهبى
ندارند بلكه علاقه مند به مذهب هم نيستند، شما با چه ملاكى اين افراد را معرفى
كرديد!.
(328)
آيت الله كاشانى هم در پاسخ به نواب صفوى نوشت :
ما اكنون رجال مذهبى كه در سياست ورزيده باشند، نداريم و لذا
مجبوريم از رجال سياسى كه جنبه ملى دارند، استفاده كنيم تا بتوانيم رفته رفته
انسانهاى متدين را تربيت بنمائيم .
(329)
اين استدلال آيت الله كاشانى تا اندازه اى نواب صفوى را قانع كرد، اما در ذهن او
همچنان ابهاماتى از اين انتخاب وكلا، باقى ماند.
(330)
با گشايش مجلس ، آيت الله كاشانى كه در شمار وكلاى منتخب تهران قرار داشت و از
مصونيت پارلمانى برخوردار بود ، از تبعيدگاه خود (لبنان ) به كشور بازگشت و به صفوف
اقليت مجلس (جبهه ملى ) در راستاى فعاليتهاى پارلمانى براى ملى كردن صنعت نفت كشور،
پيوست . در واقع حسنعلى منصور، نخست وزير، با يك تلگرافى به آيت الله كاشانى اطلاع
داد كه مى تواند به كشور بازگردد.
(331)
آيت الله كاشانى با استقبال گسترده مردم به كشور بازگشت . نواب صفوى هم تجليل
گسترده از آيت الله كاشانى را به عنوان روحانى مجاهد اسلام ، در حقيقت پيشروى مردم
مسلمان و شكست دولت مى دانست . از اين رو با سفارش وى ، فدائيان اسلام تلاش فراوانى
در با شكوه برگزار كردن مراسم استقبال از ايشان بعمل آوردند. بازگشت پرشكوه آيت
الله كاشانى بر نگرانى انگلستان نيز افزود. مردم از او همچون يك قهرمان ، استقبال
كرده بودند. جبهه ملى ، آيت الله كاشانى و فدائيان اسلام ، در مجموع اتحادى ضد
انگليسى را تشكيل دادند؛ اما تنها اميد لندن به اكثريت شورا و سنا بود. با ورود
مليون و آيت الله كاشانى به مجلس شانزدهم ، فراكسيون قوى و منسجمى از اقليت ايجاد
شد كه در مقابل ، اكثريت مطلق ، از پشتيبانيهاى دربار، ارتش ، دولت و خارج برخوردار
بود. اقليت مجلس در اين دوره نقش حساس و سرنوشت سازى را بر عهده گرفت . نواب صفوى
در اين شرايط همواره تاكيد داشت كه از اين احساسات ارزنده بايد به نفع اسلام
استفاده كرد و اركان آينده نظام و اجتماع را بر اساس مبانى اسلام پايه گذارى كرد.
جبهه ملى و ديگران نيز تاكيد مى كردند كه بايد در اين شرايط به ملى كردن نفت
انديشيد تا اقتصاد كشور سر و سامان يابد و انگليس از گردونه اقتصاد اين مملكت خارج
شود.
به اعتقاد فدائيان اسلام ، اگر از فرصت بدست آمده تنها در راه ملى كردن صنعت نفت
بهره بردارى گردد، ممكن است با خروج انگليس ، قدرتى ديگر مثل آمريكا وارد صحنه
سياسى كشور گردد؛ ليكن با اتكاى به مبانى اسلام ، مى توان از ورود و دخالت هر كشور
بيگانه اى در جريانات سياسى - اقتصادى ممانعت به عمل آورد.
پس از سفر شاه به آمريكا و همزمان با مجادلات شديد مجلس شانزدهم بر سر مسئله نفت و
اقدامات موثر در كوتاه كردن دست انگليس از صنعت نفت ايران در 3/3/29، قراداد
قرارداد خريد تسليحات نظامى از آمريكا امضاء شد. در زمينه دخالتهاى آمريكا در امور
كشورمان ، در روزنامه هاى آمريكا نوشته شد كه ايران در راس كشورهاى مشمول برنامه
كمكهاى فنى آمريكا قرار گرفته است و لذا علاقه مندى آمريكا را به تقويت و بهبود وضع
اقتصاد ايران اعلام كردند.
در روزنامه اى ديگر اعلام شد كه پست سفارت كبراى آمريكا در تهران مهمترين پست سياسى
دنياست .
(332) در چنين شرايطى طرفداران انگليس با نگرانى شاهد بودند كه بعد از
سفر شاه ، تحولاتى به سود آمريكا در جريان است . به خوبى آشكار بود كه در چنين
فضايى قرارداد گس - گلشائيان (مربوط به نفت )، در مجلس تصويب نخواهد شد. در همين
ايام نواب صفوى نيز از سوى شهربانى كه رياست آن بر عهده سرلشگر زاهدى ، بود تحت
تعقيب قرار داشت . از اين رو فعاليتهاى خود را به صورت مخفيانه انجام مى داد و
جلسات رسمى فدائيان اسلام و رهبرى عمليات اين جمعيت را بر عهده داشت و بر تمام
جريانات سياسى كشور نيز نظارت مى كرد.
فدائيان اسلام از آن جهت بر اجراى مبانى و دستورهاى اسلام در جامعه و پرهيز از
وابستگى به بيگانگان در اين برهه از زمان پافشارى مى كردند كه آنها با فداكردن يكى
از بهترين نيروهاى وفادار خود (سيد حسين امامى ) و سپس با تلاش بى وقفه اعضاى اين
جمعيت در حفظ و حراست از صندوقهاى آراى انتخابات مجلس شانزدهم و همچنين با برگزارى
گردهمائى ها و تظاهرات گسترده ضد دولتى ، زمينه ورود نمايندگان منتخب از سوى مردم
را به مجلس شانزدهم فراهم آورده بودند. كه بر مهمترين هدف اصلى اين گروه كه همان
اجراى دستورهاى اسلامى در جامعه باشد، عنايت و توجه بيشترى داشته باشند. در هر حال
آنها از اين پس وارد جريان مبارزاتى شده بودند كه بايستى آنرا به نتيجه مى رساندند،
در راس اين جريان ، مبارزات ملى كردن صنعت نفت كشور به همراهى آيت الله كاشانى و
مليون بود. نهضت ملى نفت نيز خود آبستن حوادث تاريخى بزرگى بود - نقش فدائيان اسلام
در اين وقايع و مبارزات مربوط به آن ، در صفحات بعد تشريح خواهد شد.