ميزان الحكمه جلد ۷
آيت الله محمد محمدى رى شهرى
- ۷ -
ـ هيچ چيز مانند بدعتها دين را ويران نكرد و هيچ چيز مثل طمع مرد
را تباه نساخت .
ـ پيامبر خدا9 : بد بنده اى است آن بنده اى كه طمعش او را به ننگ و پستى كشاند.
ـ بـه خـدا پـناه بريد از طمعى كه به ننگ و پستى كشاند و از طمعى كه به طمعى ديگر
بينجامد و ازطمعى كه بى حاصل است .
ـ از سـه چيز به خدا پناه بريد : از طمع بيجا و طمعى كه به ننگ و پستى مى كشاند و
طمعى كه به طمع ديگرى مى انجامد.
ـ به خدا پناه بريد از طمعى كه به ننگ وپستى مى كشاند وطمعى كه بى حاصل است .
ـ امـام صـادق7 : اگر مى خواهى كه چشمت روشن شود و به خير دنيا و آخرت دست يابى ,
چشم طمع از آنچه ديگران دارندبركن .
ـ پيامبر خدا9 : آن تخته سنگ لغزنده اى كه پاى علما روى آن قرار نمى گيرد , طمع است
.
ـ به انصار فرمود : شما در هنگام قناعت بسياريد و در هنگام طمع اندك .
ـ امام على7 : هر كه نفس خود را شربتى از طمع نوشاند در حق آن خيانت كرده است .
ـ زيبايى شر , طمع است .
ـ ريشه سيرى ناپذيرى , طمع است .
ـ ميوه طمع , بدبختى است .
ـ در تـوصـيـف پـرهيزگاران , مى فرمايد : از نشانه هاى هر پرهيزگارى اين است كه او
را دردين نـيـرومـند مى بينى و در سختيها صبور و طالب روزى حلال و در پيمودن راه
هدايت چالاك و پر نشاط و از طمع به دور.
ـ در توصيف منافقان , مى فرمايد : عدم چشمداشت را وسيله اى براى طمع خويش قرارمى
دهند , تا بدين وسيله بازارشان را رونق بخشند و كالاهاى فريبنده شان را رواج دهند.
پرهيز از طمع .
ـ امـام كـاظـم7 در انـدرز بـه هـشـام , فـرمـود : از طـمـع بـپـرهـيـز و بـه
آنـچه مردم دارند , چشمداشتى نداشته باش , چشمداشت به مخلوق را در خود بميران ,
زيرا طمع و چشمداشت كليد هر خوارى است و عقل را مى دزدد و انسانيتها را مى برد و
آبرو را مى آلايد و دانش را از بين مى برد.
ـ پـيـامـبـر خدا9 : زنهار از پوشيدن جامه طمع , زيرا كه طمع دلها را به آزمندى
شديد مى آميزد ومهر دنيا دوستى بر دلها مى زند , و آن كليد هر بدى است و منشا هر
گناهى وموجب بر باد رفتن هر كار نيكى .
ـ زنهار از طمع , كه اين خود فقرى است نقد.
ـ امام على7 : زنهار كه مركبهاى طمع تو را به تاخت ببرند و به آبشخورهاى هلاكت
رسانند.
طمع و بندگى .
ـ امام على7 : طمعكارى , بندگى هميشگى است .
ـ طمع , بندگى است و چشم طمع بركندن آزادى .
ـ امام باقر7 : بد بنده اى است آن بنده كه طمع زمام او را به پيش كشد.
ـ امـام عـلـى7 : هـر كه مى خواهد ايام عمر خود را آزاد زندگى كند , طمع را در دل
خويش جاى ندهد.
ـ بنده طمعها در بند بردگى است وهرگز روى آزادى را نمى بيند.
طمع و زبونى .
ـ امام على7 : ميوه طمع , زبونى در دنياو آخرت است .
ـ طمعكار , دربند خوارى است .
ـ طمع , قرين خوارى است .
ـ هركه جامه طمع به تن كند , خود را خوار گرداند.
ـ هركه خويشتن را از پستى طمعهابدور ندارد , خود را زبون كرده و در آخرت زبونتر و
شرمنده تر باشد.
ـ امام عسكرى7 : چه زشت است درمؤمن خواسته اى باشد كه او را به خوارى كشاند.
ـ امام على7 : زبونترين مردم , انسان طمعكار آزمند شكاك است .
ـ ذليل تر از طمعكار , وجودندارد.
ـ هيچ خصلتى , خوار كننده تر از طمع نيست .
ـ در تـوصـيـف عـيـسـى7 , مـى فـرمايد :نه همسرى داشت كه او را گرفتار كند ,نه
فرزندى كه اندوهگينش سازد , نه مالى كه او را به خود مشغول دارد و نه طمعى كه به
خواريش افكند.
طمع و فريفته شدن عقل .
ـ امام على7 : بيشترين هلاكتگاههاى خردها , زير درخشش طمعهاست .
ـ گاه فريبندگى طمعها و آرزوهاست كه خرد نادانان گول مى خورد و خردهاى مردان ,
آزموده مى شود.
ـ تباهى خردها , در جستن زياديهاست .
طمع و پارسايى .
ـ امام على7 : با پارسايى , به جنگ طمع برويد.
ـ اساس پارسايى , فرو گذاشتن طمع است .
ـ اندكى طمع , پارسايى بسيارى راتباه مى كند.
ـ هركه به طمع چسبيد , پارسايى رااز دست داد.
ـ چگونه مالك پارسايى باشد , كسى كه مملوك طمع است .
ـ پارسايى و طمع , با هم جمع نمى شوند.
شاخه هاى طمع .
ـ امام على7 : طمع چهار شاخه دارد : شادى و نازش و سرسختى و فزونخواهى .
خـداى عـز و جـل ناخوشايند است و نازش تكبر است و سرسختى بلايى است كه انسان را به
سوى دامهاى گناه مى كشاند و فزونخواهى بازى و سرگرمى و جايگزين كردن چيزهاى پست تر
به جاى چيزهاى بهتر است .
طمع ستوده .
قرآن .
((پهلوهايشان از بسترها دور مى شود و از روى ترس و طمع پروردگارشان را مى خوانند و
از آنچه روزيشان كرده ايم انفاق مى كنند)).
((چرا به خدا و آنچه از حق كه سوى ما آمده ايمان نياوريم و حال آن كه طمع داريم
پروردگارمان ما را با گروه شايستگان (به بهشت ) در آورد)).
ـ امـام سـجـاد7 ـ در دعـا ـ : سـرورم !چـون به گناهان خود مى نگرم بيمناك مى شوم و
چون به بخشش تو مى نگرم , طمع مى بندم .
ـ نـيز در دعا ـ : خدايا! به سبب اميد ديرينى كه به تو دارم و چشمداشت بزرگى كه از
تو دارم وبه سبب رافت و رحمتى كه بر خود فرض كرده اى , از تو مسالت مى كنم .
ـ در دعـا ـ : سـرورم ! مـيـل در رغبت من به توست و ترس من ازتو , به تو اميد دارم
و اميدم مرابه سوى تو كشانده است .
ـ در دعـا ـ : سـرورم ! گمان مرا به احسان و نيكيت دروغ مگردان , زيرا كه تو مورد
وثوق واعتماد منى .
طهارت و پاكى .
طهارت (وضو , غسل , تيمم ).
ـ پيامبر خدا9 : طهارت جز (يا نصف ) ايمان است .
ـ نخستين چيزى كه بنده براى آن حسابرسى مى شود , طهارت است .
ـ هيچ نمازى بدون طهارت , پذيرفته نيست .
پاك كننده ه.
قرآن .
(((بـه يـاد آوريـد) زمانى را كه (خدا) خواب سبك آرامش بخشى كه از جانب او بود بر
شما مسلط ساخت و از آسمان آبى بر شما فرو فرستاد كه با آن پاكتان گرداند و آلايش
شيطانى را از شما ببرد و دلهايتان را محكم كند و قدمهايتان را بدان استوار
گرداند)).
((و اوسـت آن كـه بادها را نويدى پيشاپيش رحمت خويش فرستاد و از آسمان آبى پاك
كننده فرو فرستاديم )).
1 ـ آب .
ـ امام صادق7 : هر آبى پاك است ,مگر آن كه بدانى نجس است .
ـ آب پاك مى كند ولى (اگر نجس شود) چيزى آن را پاك نمى كند.
ـ امـام عـلـى7 : خداوند آب را پاك وپاك كننده آفريد و هيچ چيز آن را نجس نمى كند ,
مگر آنچه رنگ يا مزه يا بوى آن را تغييردهد.
2 ـ آفتاب .
ـ امام باقر7 : هر چيزى كه آفتاب برآن بتابد , پاك است .
ـ آنچه آفتاب بخورد , پاك است .
ـ در پاسخ به پرسش از ادرارى كه پشت بام يا در محلى است كه آن جا نماز خوانده مى
شود , فرمود : چنانچه آفتاب آن را خشك كند , بر آن نماز بخوان زيرا پاك است .
3 ـ خاك .
ـ امام صادق7 : خداى عز و جل خاك را نيز , همچون آب پاك كننده قرار داده است .
ـ درباره مردى كه پايش را در جاى نجسى مى گذارد و سپس با همان پا محل پاكى را لگد
مى كند , فرمود : چنانچه پانزده گز ياهمانند آن راه رفته باشد اشكالى ندارد.
4 ـ آتش .
ـ از امـام كاظم7 سؤال شد : چنانچه گچ را با نجاست (مدفوع خشكيده ) و استخوان مرده
بپزندو سپس با آن مسجد را گچكارى كنند , آيا مى توان بر آن سجده كرد؟
حضرت فرمود : آب وآتش آن گچ را پاك كرده اند.
پاكى معنوى .
قرآن .
((خدا فقط مى خواهد آلودگى را از شما اهل بيت (پيامبر) ببرد و پاك و پاكيزه تان
گرداند)).
((و (ياد كن ) آن گاه كه فرشتگان گفتند : اى مريم ! خداوند تو را برگزيد و پاك
گردانيد و تو را بر زنان جهان برترى داد)).
((از داراييهاى آنان صدقه اى بگير تا بدين وسيله آنان را پاك كنى و برايشان دعا كن
, كه دعاى تو مايه آرامش آنهاست و خدا شنواى داناست )).
ـ امـام عـلـى7 در توصيف پيامبران , مى فرمايد : آنان را از پشتهاى بزرگوار و شريف
به زهدانهاى پاك منتقل كرد.
ـ در وصف پيامبر9 , مى فرمايد : ازنظر خوى و خصلت پاكتر از همه پاكان بود و باران
فيض و بركت وجود او بيش از هر كس ديگر ريزان بود.
ـ بـه پيامبر پاك و پاكيزه ات اقتداكن , زيرا آن حضرت براى كسى كه خواهان پيروى از
كسى باشد سرمشق است و براى كسى كه بخواهد به كسى منتسب باشد بهترين مى باشد.
ـ خداوند ايمان را براى پاك كردن از شرك واجب فرمود.
ـ همانا تقواى الهى داروى بيمارى دلهاى شماست و پاك كننده آلايش جانهايتان .
ـ شما كه از پاك بودن گريزى نداريد , پس خود را از پستى عيوب و گناهان پاك كنيد.
ـ دلهاى خود را از حسد پاك كنيد ,زيرا حسادت دلها را تيره و بيمار و نزار مى
گرداند.
ـ در نامه خود به عثمان بن حنيف , مى فرمايد : بزودى خواهم كوشيد تا زمين را از لوث
وجود اين شخص وارونه و پيكر باژگونه پاك سازم .
فرمانبرى .
فرمانبرى از خدا و آثار آن .
قرآن .
((اى كسانى كه ايمان آورده ايد! از خدا فرمان بريد واز رسول و اولياى امر خود اطاعت
كنيد.
خود را به خدا و رسول ارجاع دهيد كه اين بهتر است و نيك فرجامتر)).
ـ امـام عـلـى7 ـ خـطـاب بـه خـداى سبحان ـ : به خاطر تنهايى خود , آفريدگان را
نيافريدى و بـراى سـود بـه كـارشـان نـگـرفـتى عصيان عاصيان , از قدرت تو نكاهد و
اطاعت فرمانبرداران , برپادشاهى تو چيزى نيفزايد.
ـ آفـريـدگان را بيافريد , در حالى كه به طاعت آنان نيازى ندارد و از معصيت آنان در
امان است , زيرا نافرمانى نافرمانان به او زيان نمى زند و فرمانبرى فرمانبرداران به
او سودى نمى رساند.
ـ در نعمتى كه براى تو پيش مى آورد يا گناهى كه از تو مى پوشاند يا بلايى كه از
توبرمى گرداند , لحظه اى از لطف او دور نبوده اى , پس اگر فرمانش را برى چه خواهد
كرد؟
.
ـ طاعت خدا , غنيمت زيركان است .
ـ طاعت خدا , پناهگاهى استوار است .
ـ فرمانبرى از خدا , محكمترين رشته است .
ـ پيامبر خدا9 : طاعت خدا , نور چشم است .
ـ امام على7 : فرمانبرى از خدا , خشم پروردگار را فرو مى نشاند.
ـ طاعت , عزت تنگدست است ,صدقه , گنج توانگر است .
ـ طاعت خدا , كليد هر درستى است و مايه اصلاح هرگونه تباهى .
ـ فرمانبردار باش , تا غنيمت برى .
ـ سزاوارترين مردم به رحمت خدا , فرمانبردارترين آنهاست .
ـ با طاعت است , كه بخت روى مى آورد.
ـ با طاعت است , كه رستگارى حاصل مى شود.
ـ به طاعت شتاب , تا سعادتمند شوى .
ـ پيامبر خدا9 : فرمانبرى از خدا راجامه زيرين خود , قرار دهيد.
ـ امـام على7 : خداى سبحان طاعت (خود) را غنيمتى قرار داده است كه مردمان زيرك
وهوشيار به هنگام كوتاهى كردن ناتوانان درمانده , آن را از آن خود مى كنند.
ـ اگر نيرومندى , در طاعت خداى سبحان نيرومند باش و اگر ناتوانى در نافرمانى از خدا
, ناتوان باش .
ـ تا زمانى كه نفس تو در راه فرمانبرى از خدا ياريت مى رساند , او را گرامى دار.
ـ در طاعات خدا پايدارى ورزيد و به انجام كارهاى خير بشتابيد.
ـ خـيـرخـواه تـريـن مـردم , كـسـى اسـت كـه نسبت به خود خيرخواه تر و در برابر
پروردگارش ,فرمانبردارتر باشد.
ـ اگـر نـفـس خـويش را به طاعت خدا گيرى , آن را گرامى داشته اى و اگر در نافرمانى
او به كارگيرى , خوارش كرده اى .
ـ در همه حال خداى سبحان را اطاعت كن و دل خود را لحظه اى از بيم و اميداو , تهى
مدار.
ـ بر شما باد به فرمانبردارى از كسى كه نمى توانيد درباره او عذر نادانى آوريد.
ـ پيامبر خدا9 : به آنچه نزد خداست جز با طاعت از او , نتوان رسيد.
ـ امام سجاد7 ـ در دعا ـ : بار خدايا!بر محمد و آل محمد صلوات فرست و ما را از
كسانى قرار ده كه بـا تـوفـيـق خـود راه طـاعت ورسيدن به منازل و مقامات نيكان را
برايشان هموار كردى , پس با خدمت به تو حيات يافتند ومقرب شدند و گرامى گشتند و
آراسته گرديدند.
ـ امام هادى7 : هر كه آفريدگار رافرمان برد , از خشم و ناخشنودى مخلوق پروايى به دل
راه ندهد .
ـ امام على7 : دوست محمد كسى است كه از خدا فرمان برد , هرچند خويشاوند او نباشد و
دشمن محمد كسى است كه خدا را نافرمانى كند اگرچه از خويشان نزديك او باشد.
ـ اگـر آنـچه را رفتگان شما ديده اند مى ديديد , بيگمان بيتابى مى كرديد و مى
هراسيديد وفرمان خدا را به گوش دل مى شنيديد و فرمان مى برديد!.
ـ در نـامـه خـود بـه حـارث هـمـدانـى , مـى فرمايد : در همه كارهايت فرمانبردار
خدا باش , زيرا كه فرمانبرى از خدا , بر هر چيز ديگرى برترى دارد.
هر چه خدا فرمان داده نيكوست .
ـ پيامبر خدا9 در حجة الوداع ,فرمود : اى مردم ! به خدا سوگند چيزى نيست كه شما
را به بهشت نزديك و از آتش دوزخ دورتان گرداند , مگر اين كه شما را به آن دستور
دادم .
ـ امام على7 در سفارش به فرزند خود , مى فرمايد : خداى سبحان تو را جز به آنچه
نيكوست فرمان نداده و جز از آنچه زشت است , باز نداشته است .
نافرمانى از خداوفرمان بردن ازشيطان .
ـ امام على7 در توصيف گمراهان , مى فرمايد : پروردگارشان آنان را خواند , اما
نپذيرفتند وروى گرداندند و شيطان فراخواندشان , دعوتش را پذيرفتند و به او روى
آوردند!.
ـ پـروردگـارتـان شـمـا را فـراخواند اما شما نپذيرفتيد و پشت كرديد و شيطان شما را
فرا خواند ,دعوتش را پذيرفتيد و به او روى آورديد.
پرنعمت و همسايگى با پيامبران و نيكبختان خواند اما شما نافرمانى كرديد و روى
گردانديد ودنيا شـمـا را بـه جـايـگـاه بـدبـخـتـى و محل فنا و نيستى و انواع بلا و
رنج و گرفتارى خواند و شما فرمان برديد و پيشى گرفتيد و شتافتيد.
فرمان بردن از پيامبر و اولياى امر.
قرآن .
((اى كـسـانـى كـه ايمان آورده ايد! از خدا فرمان بريد ورسول و اولياى امر خود را
اطاعت كنيد و چنانچه در چيزى اختلاف ورزيديد , اگر به خدا و روز واپسين ايمان داريد
,اختلاف خود را به خدا و رسول ارجاع دهيد كه اين بهتر و فرجامش نيكتر است )).
ـ امـام صـادق7 : خداى عزوجل پيامبرش را در سايه مهر و محبت خويش پروراند و سپس
فرمود : ((همانا تو داراى خويى عظيم هستى )).
فرمود : ((هرچه را پيامبر براى شما آورده بگيريد و از آنچه بازتان داشته است باز
ايستيد)).
ـ خـداونـد پـيامبر خود را تربيت كرد و چون به آن جا كه خدا مى خواست رسيد , به او
فرمود :((به نيكى فرمان ده و از نادانان روى گردان )).
و فـرمـود :((همانا تو داراى خوى عظيمى هستى )) و چون بدين گونه وى را ستود , دين
خود را بـه او واگذاشت و فرمود : ((هرچه را پيامبر براى شما آورده بگيريد و از هرچه
بازتان داشته است , باز ايستيد)).
ـ امام على7 : اگر اطاعتم كنيد , به خواست خدا شما را به راه بهشت مى برم , هرچند
راهى پررنج و پر مرارت باشد.
ـ در فـرمـان ولايـت مصر به مالك اشتر , مى نويسد : مسائل دشوارى را كه از پس
آنهابرنمى آيى و امورى را كه در آنها شبهه و ترديد دارى , به خدا و رسول او ارجاع
ده , چه , خداى تعالى به كسانى كه دوست داشته ارشادشان كند , فرموده است : ((اى
كسانى كه ايمان آورده ايد!از خدا فرمان بريد و رسـول و اولـوالامـر خود را اطاعت
كنيد وچنانچه درباره چيزى اختلاف كرديد , آن را به خدا و رسول ارجاع دهيد)).
هـمـان عـمـل كـردن بـه مـحـكـمات كتاب اوست و ارجاع دادن به رسول همان عمل كردن به
سنت اوست , كه مايه اتحاد و همبستگى است و از پراكندگى و جدايى جلوگيرى مى كند.
ـ پـس از سـپـردن ولايـت مـصـر بـه مـالـك اشتر , در نامه اى به مردم مصر مى فرمايد
: اما بعد , مـن بنده اى از بندگان خدا را سوى شما فرستادم كه به روزگار ترس خواب
به ديده اش نمى رود پـس از او حـرف شنوى داشته باشيد و فرمانش را , تا جايى كه با
حق سازگار است , اطاعت كنيد ,زيرا كه او يكى از شمشيرهاى خداست .
برترين طاعته.
ـ امام على7 : برترين طاعتها , ترك لذتهاست .
ـ برترين طاعتها , كناره گرفتن از لذتهاست .
ـ برترين پارسايى , دورى كردن از شهوتهاست .
افراد شايسته فرمانبرى .
ـ امام على7 : از خردمند اطاعت كن , تا سود برى و به حرف نادان گوش مده , تا
سالم مانى .
ـ از برادرت اطاعت كن گرچه او از تو نافرمانى كند و با وى پيوند ساز , گرچه او از
تو ببرد.
ـ از علم فرمان بر و جهل را نافرمانى كن , تا رستگار شوى .
ـ كسى كه تو را به اصلاح نفست فرمان دهد , سزاوارترين كسى است كه از او اطاعت كنى .
ـ سـزاوارترين فرد براى آن كه اطاعتش كنى , كسى است كه تو را به پرهيزگارى فرمان
دهد واز هوا و هوس بازت دارد.
ـ سـزاوارترين فرد براى آن كه اطاعتش كنى , كسى است كه تو را از او گريزى نيست ونمى
توانى فرمانش را رد كنى .
ـ امام هادى7 : هر كه دوستى وانديشه اش را در اختيار تو گذاشت , تو نيز اطاعتت را
در اختيار او گذار.
ـ امـام عـلى7 : خوشا به حال كسى كه قلبى سليم دارد : از كسى كه هدايتش كند پيروى
مى كند واز آن كس كه او را به تباهى كشاند , دورى مى گزيند و با بينايى كسى كه به
او بينايى مى بخشد و بااطاعت از راهنمايى كه به او فرمان مى دهد , به راه سلامت مى
رسد.
كسانى كه شايسته اطاعت نيستند.
قرآن .
((و مى گويند : پروردگارا! ما از مهتران و بزرگانمان اطاعت كرديم و آنها ما را
گمراه كردند.
ـ امـام عـلى7 : هان ! بپرهيزيد, بپرهيزيداز فرمانبرى مهتران و بزرگانتان ! همانان
كه به حسب و نسب خود مى نازند و بدين سبب خود رابرتر از ديگران مى پندارند از اين
بى بته هاى مدعى بزرگى كه آب تيره آنان را با آب زلال خود نوشيديد و بيماريشان را
به سلامتى خود درآميختيد و باطلشان را به حق خود راه داديد وبنياد گناهانند , اطاعت
نكنيد.
ـ كسى كه به فرمانبرى از مخلوق و نافرمانى از خالق گردن نهد , دين ندارد.
ـ پيامبر خدا9 : هركس با انجام كارى كه خداى را ناخشنود مى كند فرمانروايى را خشنود
سازد , از دين خداى عزوجل خارج شده است .
ـ امـام عـلـى7 : هـركه از سستى فرمان برد , حقوق را ضايع گرداند و هركه به سخن سخن
چين گوش سپارد , دوست را از دست بدهد.
فرمانبرى (متفرقه ).
ـ امام على7 : كسى كه به تو نياز پيدا كند اطاعت او از تو , به اندازه نيازى
است كه به تو دارد.
ـ از فرادست خود فرمان بر , تا زيردست تو فرمانت برد.
ـ هرگاه طاعتها كم شود , گناهان فزونى گيرد.
ـ هركه دلش در برابر خدا تواضع داشته باشد , جسمش از طاعت خدا به ستوه نمى آيد.
عطر.
عطر.
ـ امام على7 : بوى خوش , افسون است .
ـ امام رضا7 : عطر زدن از اخلاق پيامبران است .
ـ يكى از اخلاق پيامبران : , به كاربردن بوى خوش است .
ـ امام صادق7 : عطر زدن از سنتهاى پيامبران است .
ـ رسول خدا9 براى عطر بيشتر ازغذا خرج مى كرد.
ـ پيامبر خدا9 : بوى خوش قلب را تقويت مى كند.
ـ بوى خوش قلب (يا روحيه ) راتقويت مى كند و بر نيروى جنسى مى افزايد.
ـ امام كاظم7 : شايسته است كه مرد هر روز از بوى خوش استفاده كند , اگر هر روز
نتوانست ,يك روز در ميان عطر زند و چنانچه اين هم مقدورش نبود جمعه ها را ترك نكند.
ـ امـام صـادق7 هـرگـاه روزه داشـت , بـه خـود عـطـر مـى زد و مـى فرمود : بوى خوش
تحفه روزه داراست .
ـ كسى كه روزه دارد اگر در اول روز به خود عطر زند , عقلش را از دست نمى دهد.
ـ هركه در آغاز روز به خود عطر زند ,تا شب عقلش با او خواهد بود.
ـ عثمان بن مظعون به رسول خدا9عرض كرد : مى خواهم استفاده از عطر و چند چيز ديگر
را[ كه نام برد ] كنار بگذارم .
مؤمن را مى بويند , بنابراين , (دست كم ) در روزهاى جمعه از بوى خوش استفاده كن .
ـ انس بن مالك : هرگاه عطرى به رسول خدا9 داده مى شد,آن را رد نمى كرد.
ـ امام على7 : پيامبر9 عطر و شيرينى را (كه به ايشان تعارف مى شد) رد نمى كرد.
ـ امام صادق7 : به اميرالمؤمنين7 روغنى معطر تعارف شد.
بوى خوش را رد نمى كنيم .
ـ پيامبر خدا9 : هركه براى خداى تعالى , خود را خوشبو كند در روز قيامت بويش خوشتر
از مشك تيز بوى است و هركه براى جز خدا خوشبو كند , در روز قيامت بويش گندتر از
مردار است .
عطر زنان .
ـ پـيـامـبر خدا9 : عطر زنان رنگش آشكار و بويش پنهان است و عطر مردان بويش
آشكار و رنگش ناپيداست .
ـ هر زنى كه به خود عطر زند و ازكنار عده اى (مرد) بگذرد تا بويش به مشام آنها رسد
, زناكار است .
ـ هرگاه از شما زنان كسى در نمازحاضر شد , بوى خوش به كار نبرد.
فال بد زدن .
فال بد زدن .
قرآن .
((گـفـتـنـد : ما شما را به فال بد گرفته ايم , اگر بس نكنيدسنگسارتان مى كنيم و از
ما عذابى دردناك به شما مى رسد)).
ـ پيامبر خدا9 : فال بد زدن , شرك است .
ـ هر كه فال بد زدن او را از كارش باز دارد , شرك ورزيده است .
ـ هركه براى سفر خانه اش را ترك كندو بر اثر فال بدى برگردد , به آنچه بر محمد نازل
شده كفر ورزيده است .
ـ از ما نيست كسى كه فال بد زند يابرايش فال بد زده شود (به فال بد ديگران نسبت به
خود اعتقاد داشـتـه بـاشد), پيشگويى كند يابرايش پيشگويى شود , جادو كند يا برايش
جادو شود (به پيشگو و جادوگر مراجعه كند).
ـ فال زدن از روى پريدن پرندگان وفال بد زدن و رمالى از جبت (بت ) است .
ـ راست ترين فال , فال خوب است .
ـ بهترين فال زدن , فال خوش است .
ـ هرگاه فال بدى زدى , كارت را انجام بده (و به آن فال اعتنا مكن ) , هرگاه گمان
بردى داورى مكن و هرگاه حس حسادت در تو به وجود آمد آن را دنبال نكن .
ـ فـال خـوب زدن را دوسـت داشـت وفـال بـد زدن را خوش نداشت و مى فرمود كه هركس چيز
نـاخـوشـايندى ديد كه به نظرش بدشگون مى آيد , بگويد : خدايا! خوبى را كسى جز تو
نمى دهد و بديها را كسى جز تو دفع نمى كند و هيچ جنبش و نيرويى نيست مگر به كمك تو.
ـ امـام صـادق7 : تاثير فال بد به خودت بستگى دارد : اگر آن را آسان بگيرى آسان مى
شود , اگر سخت بگيرى سخت مى شود , و اگر آن را به چيزى نگيرى چيزى نخواهد بود.
ـ پيامبر خدا9 : كفاره فال بد ,توكل است .
ـ نه سرايت (بيمارى دامى به انسان ) راست است , نه فال بد و نه شومى .
شومى .
ـ پيامبر خدا9 : اگر در چيزى شومى وجود داشته باشد , در زبان است .
ـ از پيامبر خدا9 سؤال شد : چه چيزشوم است ؟
فرمود : بدخويى .
ـ نرمى با ميمنت است و تندخويى شوم .
طينت و خميره .
طينت .
قرآن .
((اوست كسى كه شما را از گلى آفريد , سپس مدتى مقرر كرد و اجل حتمى نزد اوست .
ـ چون در حضور امام على7 سخن از تفاوت ميان آدميان به ميان آمد , حضرت فرمود :
مبداطينت مـردم , ميان آنان تفاوت ايجاد كرده است , به اين معنا كه آنها از تكه يا
قطعه اى بودند كه از زمين شـور و شـيـريـن و خاك درشت و نرم تركيب شده است , بنابر
اين , آدميان بر حسب نزديك بودن خاكشان به يكديگر با هم نزديكند و به اندازه جدايى
خاكشان از يكديگرمتفاوتند.
زشـتـرو و كـوتـاه قـامـت ژرف انـديـش و افـراد خـوش نـهـادى كـه گاه بر خلاف
طبيعتشان رفـتـارناخوشايندى از آنان سر مى زند كسانى كه خردى سرگردان دارند و
افكارشان نيز پريشان است و سخنوران قويدل .
پيروزى .
كاميابى و پيروزى .
ـ پيامبر خدا9 : پيروزى , در گرواراده قاطع و دور انديشى است .
ـ امام على7 : پيروزى در گرو دور انديشى است و دور انديشى در به كار انداختن راى .
ـ ريشه دلاورى توانمندى است و ميوه اش پيروزى .
ـ امام صادق7 : هر كه بردبار باشد ,پيروز مى شود.
ـ امام على7 : صبر , يكى از دو ظفر است .
ـ در سـفارش به فرزند خود حسن7 , مى فرمايد : بر دشمن خود با احسان و بخشش برترى
جوى , كه اين شيرين ترين پيروزى است .
ـ برترى جستن با احسان و بخشش بر دشمن , يكى از دو پيروزى است .
ـ كسى كه جوياى خوبى باشد , به آن دست يابد.
دست يابد.
ـ هـر كه بر خشم خويش چيره آيد , بر شيطان پيروز شود و هر كه خشم زمام اختيارش را
به دست گيرد , شيطان بر او پيروز شود.
ـ براى مقابله با دشمنت منتظر توانايى يافتن بر او و دست دادن فرصت باش , در اين
صورت پيروز مى شوى .
ـ از پيروزى سرمست مشو , زيرا كه از پيروزى زمانه بر خود در امان نيستى .
آنچه پيروزى محسوب نمى شود.
ـ امـام عـلـى7 : پـيـروز نيست كسى كه گناه بر او پيروز شده باشد , كسى كه از
طريق توسل به بدى چيره گردد شكست خورده است .
ـ امـام صادق7 به دو نفر كه در حضور ايشان بحث و جدل مى كردند , فرمود : بدانيد كه
هر كس از طريق ستم پيروز شد , به خوبى دست نيافت .
ويژگى پيروزى مردمان بزرگوارو فرومايه .
ـ امـام عـلـى7 : پـيـروزى مـردمـان بـزرگـوار گـذشـت و احـسـان اسـت و پـيروزى
مردمان فرومايه زورگويى و گردنكشى .
ـ پيروزى انسان بزرگوار نجات بخش است و پيروزى انسان فرومايه نابود كننده .
ناخن .
كوتاه كردن ناخنه.
ـ پيامبر خدا9 : كوتاه كردن ناخنها ازدرد بزرگ جلوگيرى مى كند و روزى را زياد
مى گرداند.
ـ امام باقر7 : ناخنها را به اين دليل بايد گرفت , كه لانه شيطانند و منشا فراموشى
.
ـ امام صادق7 : پنهان ترين وناپيداترين راهى كه از آن شيطان بر آدمى مسلط مى شود ,
لانه كردن او در زير ناخنهاست .
ـ انس : رسول خدا9 براى (نظافت )ما چنين وقت تعيين كرد كه مرد هر چهل روز موى زهارش
را بـزند , موى زير بغلش را هر وقت بلند شد بسترد , نگذارد شاربش بلند شود و هر
جمعه ناخنهايش را بگيرد.
تشويق زنان به بلند داشتن ناخنه.
ـ پيامبر خدا9 به مردها فرمود : ناخنهايتان را بگيريد و به زنان فرمود :
(ناخنهايتان را) بلندبگذاريد , زيرا اين براى شما زيباتر است .
كوتاه كردن ناخنها از حرام !.
ـ از انـدرزهـاى خـداى عزوجل به عيسى7 اين بود كه : اى عيسى ! به ستمگران بنى
اسرائيل بگو : ناخنهايتان را از درآمد حرام كوتاه كنيد و گوشهايتان را از شنيدن
دشنام كر سازيد و با دلهايتان به من رو كنيد , زيرا كه من چهره هاى شما را نمى
خواهم .
ستمگرى .
پرهيز از ستمگرى (1).
قرآن .
((و خداوند گروه ستمگران را هدايت نمى كند)).
((و امـا كـسـانى كه ايمان آوردند و كارهاى شايسته كردند , (خداوند) مزد آنها را
كامل مى دهد و خدا ستمگران را دوست ندارد)).
((ستمگران , رستگار نمى شوند)).
((اين است آفرينش خدا.
هستند)).
((تـا آنـچه كه شيطان القا مى كند براى كسانى كه در دلهايشان بيمارى است و براى سخت
دلان مايه آزمايش قرار دهد.
همانا ستمگران در ستيزه اى دور و درازند)).
((و گفته شد : اى زمين ! آب خود را فرو بر و اى آسمان ! (از بارش ) خوددارى كن و آب
كاسته شد و فرمان اجرا گشت وكشتى بر جودى نشست و گفته شد : هلاك باد , گروه ستمگران
)).
ـ امام على7 : ستمگرى پست ترين رذايل است .
ـ ستمگرى در دنيا مايه نابودى است و در آخرت مايه هلاكت .
ـ ستمگرى قدم را مى لغزاند , نعمتها را سلب مى كند و ملتها را به نابودى مى كشاند.
ـ ستمگرى , پيامدهايى مهلك دارد.
ـ به پيشگاه خدا ستمديده وارد شويدو ستمگر وارد نشويد.
ـ هر كه به بندگان خدا ستم كند, خداوندبه جاى بندگانش خصم و مدعى او باشد.
ـ چه بد توشه اى است براى آخرت ستم و تجاوز به بندگان .
ـ از خدا بترسيد , درباره عاقبت ناگوار ستمگرى در دنيا و آخرت و از فرجام بد كبر و
نخوت .
ـ در خـطـبـه اى كـه ضـمن آن از بيدادگرى بيزارى مى جويد , مى فرمايد : به خدا
سوگند اگر شـب را روى اشـتـر خار بيدار مانم و مرا بسته در كند و زنجير بكشانند ,
خوشتر دارم از اين كه در روزقـيامت با دامنى آلوده به ستم بر يكى از بندگان خدا يا
غصب كمترين چيزى از حطام دنيا بر خداو رسول او وارد شوم .
مى رود و روزگاران درازى در زير خاك مى ماند , بر كسى ستم كنم ؟
.
ـ نـيز در همين خطبه , مى فرمايد : به خدا سوگند اگر هفت اقليم را با هر آنچه در
زير افلاك آن اسـت بـه مـن دهند , بدين شرط كه باگرفتن پوست جوى از دهان مورچه اى
نافرمانى خدا كنم , هرگز چنين نخواهم كرد.
ـ امـام صادق7 : رسول خدا9 از خوردن چيزى كه مورچه با دهان و پاهاى خود حمل مى كند
,نهى فرمود.
ـ پيامبر خدا9 : ميان بهشت و بنده هفت گردنه است كه آسانترين آنها مرگ باشد.
مـى گويد : عرض كردم : اى رسول خدا! پس سخت ترين آنها چيست ؟
فرمود : ايستادن درپيشگاه خداى عزوجل آن گاه كه ستمديدگان گريبان ستمگران را
بگيرند.
ـ امام على7 : ستم كجراهه است .
ـ ستم , محو كننده است .
ـ زيانكارترين شما , ستمكارترين شماست .
پرهيز از ستمگرى (2).
ـ امام على7 : زنهار از ستمگرى , كه هر كسى ستم كرد , روزگارش ناگوار شد.
ـ زنهار از ستمگرى , زيرا ستم از كسى كه به او ستم كنى زايل مى شود و (وزر و وبالش
) بر توباقى مى ماند.
ـ از ستمگرى بپرهيز , كه ستم بزرگترين گناه است .
ـ از بيدادگرى بپرهيز , كه بيدادگر بوى بهشت را استشمام نمى كند.
ـ پيامبر خدا9 : از ستم كردن بپرهيزيد , كه دلهاى شما را ويران مى كند.
ـ روز قيامت بنده خوشحال از حسنات و كارهاى نيك خود وارد محشر مى شود.
مى آيد و مى گويد : پروردگارا , اين مرد به من ظلم كرده است .
حسنات آن مرد دادخواه گذاشته مى شود.
است مى آيند تا جايى كه حتى يك حسنه و كار نيك براى او باقى نمى ماند.
بيايد و حق خود را از او بخواهد از گناهان آن مرد برداشته و به گناهان او افزوده مى
شود.
سان همچنان داد مردم از او گرفته مى شود , تا آن كه به آتش درآيد.
ستم , خانمان برانداز است .
قرآن .
((پـيش از شما بسيار نسلها را كه ستم كردند وپيامبرانشان با حجتها سويشان آمده
بودند و ايمان آوردنى نبودند هلاك كرده ايم .
مى دهيم )).
((اينك خانه هايشان خالى مانده به سبب ستمها كه مى كرده اند و در اين براى كسانى كه
دانا باشند عبرتى است )).
ـ امام على7 : ستم يكى از دو ويرانگر است .
ـ بـراى زوال آمـدن نـعـمـت خـدا و شـتـاب بـخشيدن در خشم و انتقام او , هيچ چيز
كارگرتر ازستمگرى نيست , زيرا خداوند دعاى ستمديدگان را مى شنود و همواره در كمين
ستمگران است .
ـ هر كه ستم كند, عمرش شكسته شود.
ـ هر كه ظلم كند, عمرش شكسته شود.
ـ سوار بر مركب ستم , به نيستى كشيده شود.
ـ كسى كه بر مركب ظلم سوار شود , مركبش او را به سر در آورد.
ـ بر اثر ستم , نعمتها از بين مى رود.
ـ مرد بر مرگ فرزند مى خوابد , اما بر ستمى كه به او شده خوابش نمى برد.
ـ همانا ستمگرى و دروغگويى دين و دنياى آدمى را تباه مى سازد و عيبها و كاستيهايش
رادر نظر عيبجويان آشكار مى نمايد.
ـ هر كه ستم كند , ستمش او را به هلاكت كشاند.
ـ هر كه ستم كند , خداوند نابودى او را شتاب بخشد.
ـ از زورگويى و بيدادگرى بپرهيز , زيرا زورگويى باعث در به درى مردم مى شود
وبيدادگرى كار را به شمشير مى كشاند.
ظلم و ظلمتهاى قيامت .
ـ پيامبر خدا9 : از ظلم كردن بپرهيزيد كه آن , ظلمتهاى روز قيامت است .
ـ زنهار از ظلم , زيرا ظلم نزد خداوند , همان ظلمات روز قيامت است .
ـ امام باقر7 : ظلم در دنيا , همان ظلمات در آخرت است .
ـ پـيـامبر خدا9 در پاسخ مردى كه دوست داشت روز قيامت در روشنايى محشور شود ,فرمود
: به هيچ كس ظلم نكن , تا روز قيامت در روشنايى محشور شوى .
پرهيز از ستمگرى در مكه .
قرآن .
((كـسانى كه كفر ورزيدند و از راه خدا ومسجدالحرام , كه آن را براى مردم قرار داده
ايم و مقيم و بيرونى در آن يكسان است , باز مى دارند.
كجروى ظالمانه كند او را عذابى دردناك چشانيم )).
ـ پـيـامـبـر خـدا9 : هـر گـونـه ستمى درمكه , حتى ناسزا گفتن به خدمتكار , كجروى
است و روزه خوار در مكه همچون روزه دار درجاهاى ديگر است .
ـ امـام صـادق7 در پاسخ به سؤال ازآيه ((و هر كه در آن قصد كجروى ظالمانه كند)) ,
فرمود : هر گـونه ستمى كجروى است , كتك زدن خدمتكار بدون آن كه گناهى مرتكب شده
باشد از جمله همين كجروى است .
ايمان و ستم .
قرآن .
((كـسـانـى كـه ايـمـان آوردنـد و ايـمـانـشـان را با ستم نياميختند , همانان در
امانند و همانان رهيافته اند)).
ـ امـام صـادق7 دربـاره آيـه ((كسانى كه ايمان آوردند و ايمانشان را باستم
نياميختند)) , فرمود : يعنى باشك .
ـ نيز درباره همين آيه , فرمود : پناه به خدا , اى ابابصير , از اين كه جز كسانى
باشى كه ايمانشان را با ستم در آميختند.
انواع ستم .
ـ پيامبر خدا9 : ديوانهاى اعمال نزد خدا سه گونه است : يكى ديوانى است كه
خداوند نسبت به آن سـخـتـگـيـرى نمى كند , ديگرى ديوانى است كه خداوند از آن چيزى
را فرو نمى گذارد وسومى ديوانى است كه خداوند آن را نمى بخشايد.
شـرك اسـت , خداى تعالى فرموده است : ((هر كه به خدا شرك ورزد همانا خداوند بهشت را
براو حرام كند)).
كه به رابطه او و خدا مربوط مى شود , مانند نگرفتن روزه اى , يا نخواندن نمازى .
شااللّه , اينها را مى بخشد و گذشت مى كند.
نمى گذارد , ستم بندگان به يكديگر است كه بايد تقاص گرفت و بس .
|