ميزان الحكمه جلد ۱

آيت الله محمد محمدى رى شهرى

- ۱۱ -


ـ پـيـامبر خدا صلى اللّه عليه و آله خداوند از بدعتگذار نه روزه اى مى پذيرد نه نمازى , نه صدقه و زكاتى , نه حجى , نه عمره اى , نه جهادى , نه نقدى و نه فديه اى .
ـ عمل اندكى كه با سنت همراه باشد بهتر است از عمل بسيار كه با بدعت .
ـ هـيـچ گـفـتارى جز با كردار پذيرفته نشود و هيچ گفتار و كردارى جز با نيت و هيچ گفتار و كردار و نيتى جز با مطابقت با سنت .

توبه بدعتگذار.

ـ پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله خداوند توبه بدعتگذاررا نمى پذيرد.
وظيفه علما به هنگام پديد آمدن بدعتها.
ـ پـيـامبر خدا صلى اللّه عليه و آله هرگاه بدعتها در ميان امتم آشكار شوند بر عالم است كه علم و دانش خود را آشكار سازد هر كس چنين نكند نفرين خدا بر او باد.
ـ هر گاه بدعتها آشكار شوند و آخرين افراد اين امت اولين افراد آن را لعن و نفرين كنند, هر كس دانـشى دارد بايد آن را منتشرسازد هر كه در آن روز دانش خود را پنهان دارد همچون كسى است كه آنچه را خدا بر محمد نازل كرده كتمان كرده باشد.
ـ يـونس بن عبدالرحمن : از امامان راستگو براى ما روايت شده است كه فرموده اند: هرگاه بدعتها سـربـردارنـد عـالـم بـايد علم ودانش خود را آشكار سازد و اگر چنين نكند نور ايمان از او سلب مى شود.
بدا.

بدا.

ـ امام صادق عليه السلام خداوند عزوجل به هيچ چيز چون بدا تعظيم و بزرگداشت نشده است .
ـ امـام بـاقر عليه السلام يا امام صادق عليه السلام خداى عزوجل به چيزى مانند بدا پرستش نشده است .

معناى بدا.

ـ امام صادق عليه السلام خداوند را دو علم است : علمى نهفته واندوخته كه جز خودش كسى آن را نـداند و بدا از اين علم است و علمى كه به فرشتگان و فرستادگان و پيامبران خود آموخته است و ما آن را مى دانيم .

بداى محال .

ـ امام صادق عليه السلام هر كه خيال كند براى خداوند در نكته اى بدا حاصل مى شود كه ديروز آن را نمى دانسته است از او بيزارى جوييد.
((بـدا ـ به فتح و مد ـ در لغت به معناى آشكار شدن يك چيز پنهان و آگاه شدن به آن در صورتى كـه قـبـلا بـر ما معلوم نبوده ,مى باشد همه مسلمانان ـ بجز شمارى ناچيز ـ اين گونه بدا را براى خداوند ناشدنى و محال مى دانند و كسانى كه چنين افترايى به اماميه بزنند بيگمان تهمت و دروغ بزرگى زده اند و دامن اماميه از آن پاك و مبراست .
بـدا در عرف ـ آن گونه كه از سخنان علما و پيشوايان حديث بر مى آيد ـ به چند معناست كه همه آنها درباره خداوند درست است , از جمله :.
1 ـ آشـكـار كـردن و پديد آوردن چيزى و حكم به هستى يافتن آن به سبب تقديرى جديد و تعلق گـرفـتن اراده اى جديد به چيزى بر حسب شرايط و مصالح از اين قبيل است پديد آوردن اتفاقات روزمـره سـخـن ابـن اثـيـر ـ در حـديـث افـراد كچل و پيس و كور ـنزديك به همين معناست او مى گويد: ((براى خداوند عزوجل بدا حاصل شد كه آنان را به اين وسيله آزمايش كند: يعنى به اين حكم مى كند در اين جا بدا به اين معناست , زيرا قضا قبلا صورت مى گيرد وبدا به معناى پى بردن بـه درستى امرى و كارى است كه قبلا معلوم نبوده است بدا به اين معنا نسبت به خداوند محال و نـارواسـت ))پايان سخن ابن اثير شايد مراد ابن اثير از قضا , حكم به هستى يافتن باشد و مرادش از ايـن كـه مـى گويد قضا قبلا صورت مى گيرد, اين باشد كه علم به آن قبلا صورت مى گيرد, كه ظاهر تعليل بعدى ابن اثير نشانگر همين مطلب است .
2 ـ تـرجـيح يكى از دو امر متقابل و حكم به هستى يافتن آن بعد از تعلق گرفتن اراده غير حتمى نسبت به هر دو امر اين ترجيح ناشى از رجحان مصلحت و شروط يكى بر مصلحت و شروط ديگرى اسـت از ايـن قـبيل است اجابت دعا و بر آورده شدن خواستهاى دعا كننده , طولانى شدن عمر به سبب صله رحم و تصميم به باقى نگه داشتن مردمى بعد ازتصميم گرفتن به نابودى آنها.
3 ـ از بـيـن بـردن چـيـزى كه وجود آن در زمانى معين و با در نظر گرفتن شرايطى مشخص و مـصلحتى خاص حتمى بوده است و نيزقطع استمرار وجود آن چيز بعد از سپرى شدن آن زمان و شـرايـط و مصالح , خواه به دليل محقق شدن شرايط و مصالح , جانشينى براى آن شئ از ميان رفته گذاشته شود يا نشود از اين قبيل بدا است زنده كردن و ميراندن و قبض و بسط در امور تكوينى و نسخ ‌احكام بدون جانشين يا با جانشين در امور تكليفى نسخ نيز , همچنان كه صدوق در دو كتاب التوحيد و الاعتقادات خود تصريح كرده است , داخل در موضوع بدا مى باشد.
ابدال .

ابدال .

ـ پـيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله سه خصلت است كه هركس داشته باشد از ابدال است : خشنودى به قضاى الهى , خويشتن دارى در برابر محرمات خدا و به خشم آمدن در راه خداى عزوجل .
ـ هـمـانـا ابـدال امـت من با كردارها (ى خود) به بهشت نمى روند بلكه به سبب رحمت خداوند و سخاوت جانها و سلامت دل ومهربانى نسبت به همه مسلمانان به بهشت مى روند.
ولخرجى .

ولخرجى .

قرآن .
((حـق خـويـشـان و مسكينان و در راه ماندگان را بپرداز وهيچ ولخرجى مكن همانا ولخرجان با شياطين برادرند و شيطان نسبت به پروردگارش ناسپاس بود)).
ـ امـام على عليه السلام بخشنده باش اما ولخرجى مكن , و صرفه جو باش ليكن خسيس و سختگير مباش .
ـ ولخرجى سرلوحه فقر و نادارى است .
ـ ولخرجى همنشينى بينواست .
ـ هر كه به ولخرجى افتخار كند با تهيدستى خرد و خوار شود.

معناى ولخرجى .

ـ امـام صـادق عليه السلام ـ درباره آيه ((و ولخرجى مكن )) ـ : هر كس چيزى در راهى جز طاعت خدا انفاق كند ولخرج است و هر كس در راه خير و خوبى خرج كند مقتصد وصرفه جوى است .
ـ در پـاسخ به پرسش ابو بصير از آيه ((و ولخرجى مكن )) ـ : انسان مال خود را تلف مى كند و خود تهيدست مى ماند ابوبصير گفت :پس در مال حلال نيز ولخرجى ممكن است ؟
فرمود: آرى .
نيكوكارى .

نيكوكارى .

قرآن .
((در نـيـكـوكـارى و پـرهيزگارى همكارى كنيد نه در گناه وتجاوز و از خداى بترسيد كه او به سختى كيفر مى دهد)).
((اى كسانى كه ايمان آورده ايد! اگر با يكديگر نجوا مى كنيد در باب گناه و دشمنى و نافرمانى از پـيامبر نجوا مكنيد بلكه درباره نيكوكارى و پرهيزگارى نجوا كنيد از آن خدايى كه همگان نزد او گرد مى آييد بترسيد)).
ـ پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله بر عمر نيفزايد مگر نيكوكارى .
ـ پـاداش نيكوكارى زودتر از هر كار خوب ديگرى مى رسد و كيفر ستم و تجاوز زودتر از هر كار بد ديگرى گريبان مى گيرد.
ـ امـام باقر عليه السلام نيكوكارى و صدقه دادن پنهانى فقر را از بين مى برند, عمر را زياد و هفتاد مرگ بد و ناگوار را دفع مى كنند.
ـ امام كاظم عليه السلام هر كس به برادران و خانواده خود نيكى كند عمرش دراز شود.
ـ امام على عليه السلام نيكوكارى كهنه و پوسيده نمى شود و گناه فراموش نمى گردد.
ـ امـام صادق عليه السلام ـ از فرمايشهاى ايشان به راوى ـ : از جمله كارهاى شايسته , نيكى كردن بـه بـرادران و كـوشـش در بـرطرف ساختن نيازهاى آنان است اين كارها بينى شيطان را به خاك مـى مالد و موجب دور شدن از آتش و وارد شدن به بهشت مى گردد اين مطلب را به ياران شريف خود برسان آنان كه در سختى و آسايش به برادران نيكى مى كنند.
ـ در رستاخيز چيزى مانند يك وزنه مى آيد و به پشت مؤمن مى خورد و او را به بهشت در مى افكند پس گفته مى شود: اين همان نيكوكارى است .
ـ امام على عليه السلام نيكوكارى كردارى اصلاحگر است .
ـ امام صادق عليه السلام به پدران خود نيكى كنيد تا فرزندانتان به شما نيكى كنند.

درها و گنجهاى نيكوكارى .

ـ پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله سه چيز از درهاى نيكوكارى است : سخاوتمندى دل , گفتار نيكو و شكيبايى در برابر آزار و اذيت .
ـ امـام بـاقـر عـلـيه السلام چهار چيز از گنجهاى نيكوكارى است : نهان داشتن نياز, نهانى دادن صدقه , نهان داشتن درد و نهان داشتن مصيبت .

نشانه نيكوكار.

قرآن .
((نـيكوكارى آن نيست كه روى خود به جانب مشرق ومغرب كنيد بلكه نيكوكار كسى است كه به خدا و روز واپسين و فرشتگان و كتاب خدا و پيامبران ايمان آورد)).
((از تو درباره هلالهاى ماه مى پرسند, بگو: براى آن است كه مردم وقت كارهاى خويش و زمان حج را بشناسند و نيكوكارى اين نيست كه از پشت خانه ها به آنها داخل شويد بلكه كار پسنديده آن است كه پروا كنيد و از درها به خانه ها درآييد و از خدا بترسيد تا رستگار شويد)).
ـ پـيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله نشانه نيكوكار ده چيز است : براى خدا دوست مى دارد, براى خدا دشمنى مى ورزد, براى خدا يارو همراه مى شود, براى خدا جدا مى شود, براى خدا خشم مى گيرد, بـراى خـدا خـشـنـود مـى شود, براى خدا كار مى كند, خدا جوست , دربرابر خدا خاشع و ترسان و هراسان و پاك و با اخلاص و با حيا و مراقب خود است و براى خدا احسان و نيكى مى كند.

مراتب نيكوكارى .

ـ پـيـامبر خدا صلى اللّه عليه و آله بالا دست هر نيكى ,نيكى است تا آن كه انسان در راه خدا كشته شود از اين بالاتر نيكى وجود ندارد.

فرمان به نيكوكارى نسبت به يكديگر.

ـ امـام صـادق عليه السلام با يكديگر پيوند وارتباط داشته باشيد, به هم نيكى كنيد و نسبت به هم مهربان باشيد و همچنان كه خداى عزوجل به شما دستور داده برادرانى نيكوكارباشيد.
ـ با همديگر پيوستگى و نيكوكارى و مهربانى و مهر ورزى داشته باشيد.
ـ از خـدا بـتـرسـيد و برادرانى نيكوكار باشيد و در راه خدا يكديگر را دوست بداريد و با هم ارتباط برقرار سازيد و به هم مهر وشفقت ورزيد.

نيكوكارى كامل .

ـ پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله نيكوكارى كامل آن است كه در نهان همان رفتارى را كنى كه در آشكار انجام مى دهى .
برزخ .

برزخ .

قرآن .
((و پشت سرشان برزخى است تا روز رستاخيز)).
ـ على بن ابراهيم : برزخ ميانه دو چيز است , پاداش و كيفرى است كه در فاصله ميان دنيا و آخرت به انسان مى رسد, برزخ همان فرمايش امام صادق عليه السلام است كه مى فرمايد: به خدا سوگند من براى شما جز از برزخ نمى ترسم .
ـ امـام سجاد عليه السلام ـ در تفسير آيه ((و پشت سرشان برزخى است )) ـ : آن برزخ همان گور اسـت و آنان در گور زندگى تنگ و سختى دارند به خدا سوگند كه گور باغى ازباغهاى بهشت است يا گودالى از گودالهاى دوزخ .
ـ امـام صـادق عليه السلام برزخ همان گور است و آن پاداش و كيفر در فاصله ميان دنيا و آخرت است .
ـ به خدا سوگند از برزخ بر شما مى ترسم عرض كردم : برزخ چيست ؟
فرمود: گور, از زمان مرگ تا روز رستاخيز.
ـ امـام عـلـى عليه السلام به راهى در اندرونهاى برزخ قدم نهادند و خاك در آن جا بر ايشان چيره گشت و گوشتهايشان را خورد.
نادرستى رواياتى كه حاكى است ارواح مؤمنان .
در چينه دانهاى پرندگانى سبز رنگ است .
ـ امام صادق عليه السلام ـ در پاسخ به اين روايت كه ارواح مؤمنان در چينه دانهاى پرندگانى سبز رنـگ اسـت كه بر گرد عرش مى چرخندـ: خير, مؤمن در پيشگاه خداوند گراميتر ازآن است كه روحـش در چـينه دان مرغى قرار داده شود, بلكه روح آنها در كالبدهايى همچون كالبد خود آنان مى باشد.
ـ چون خداوند جان او (مؤمن ) را بستاند روحش را به كالبدى همچون كالبد وى در دنيا مى برد و مى خورند و مى آشامند و هرگاه كسى بر ايشان وارد شود او را با همان چهره اى كه در دنيا داشته , مى شناسند.

ارواح مؤمنان در برزخ .

قرآن .
((آنـان را كـه در راه خـدا كـشـته شده اند مرده مپندار, بلكه زنده اند و نزد پروردگارشان روزى مى خورند)).
ـ ابـوبـصير مى گويد: امام صادق عليه السلام از ارواح مؤمنان سخن به ميان آورد و فرمود: آنان با هم ديدار مى كنند عرض كردم :ديدار مى كنند؟
! فرمود: آرى و از يكديگر سؤال و جواب مى كنند و همديگر را مى شناسند به طورى كه وقتى او را ببينى مى گويى :فلانى است .
ـ امـام صـادق عـليه السلام ارواح مؤمنان در اتاقهايى در بهشت است , از غذاى آنجا مى خورند و از نوشيدنيهاى آن مى آشامند به ديدار هم مى روند و مى گويند: پروردگارا! قيامت را برپا دار تا آنچه را به ما وعده داده اى به كار بندى .
ـ امـام عـلـى عليه السلام اى پسر نباته ! در اين پشت ـ نجف ـ جانهاى تمام مردان و زنان مؤمن در كالبدهايى نورانى است بر فراز منبرهايى نورانى .
ـ اى پـسـر نـباته ! اگر پرده ها كنار زده شود هر آينه ارواح مؤمنان را در اين پشت خواهيد ديد كه حلقه زده اند و با هم ديدار مى كنندو با يكديگر سخن مى گويند در اين پشت روح هر مؤمنى هست و در دره برهوت جان هر كافرى .
ـ امام صادق عليه السلام ـ درفرمايشش به راوى ـ : خداوند ارواح مؤمنان را از شرق و غرب عالم در وادى السلام جمع مى كندعرض كردم : وادى السلام كجاست ؟
فرمود: پشت كوفه هان ! گويى آنان را مى بينم كه دسته دسته نشسته اند و با هم صحبت مى كنند.

ارواح كافران در برزخ .

قرآن :.
((خدا او را از آسيب مكرى كه برايش انديشيده بودندنگه داشت و عذاب ناگوار خاندان فرعون را در مـيـان گـرفـت هر صبح و شام بر آتش عرضه شوند و روزى كه قيامت بر پا شود ندا دهند كه خاندان فرعون را به سخت ترين عذابها درآوريد)).
ـ امـام صـادق عـليه السلام ـ درباره ارواح كافران ـ :در اتاقهايى درون آتش جا دارند, از خوراك آن مى خورند و از نوشيدنيهاى آن مى نوشند, به ديدارهم مى روند و مى گويند: بارخدايا! قيامت را بر پا مدار تا مبادا وعده اى را كه به ما داده اى اجرا كنى .
ـ جـانـهاى كافران در آتش دوزخ است و بر آن عرضه مى شوند و مى گويند: پروردگارا! قيامت را براى ما بر پا مدار و وعده اى را كه به ما داده اى اجرا مكن و آخر ما را به اول ما ملحق مكن .
ـ پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله .
ـ هنگام ايستادن بر سرجنازه كشتگان بدر ـ : ابو جهل ! عتبه ! شيبه ! اميه ! آيا وعده پروردگار خود را راست يافتيد؟
من كه آنچه را خدايم به من وعده داده بود راست يافتم عمر عرض كرد: اى پيامبر خـدا! با پيكرهاى بى جان سخن مى گويى ؟
فرمود: به خدايى كه جانم در دست اوست شما بهتر از آنان سخنان مرا نمى شنويد, فقط نمى توانند جواب بدهند.

بابركت .

قرآن .
((و هر جا كه باشم مرا بابركت ساخته و به اداى نماز وزكات در همه عمرم سفارش كرده است )).
((و بگو: اى پروردگار من ! مرا در جايگاهى پربركت فرود آور كه تو نيكترين مهمان نوازانى )).
ـ امـام صـادق عـليه السلام در تفسير آيه ((و مرا با بركت قرار داده هر جا كه باشم )) , فرمود: يعنى بسيار بهره رسان .

عوامل بركت زا.

قرآن .
((اگـر مـردم قريه ها ايمان آورده و پرهيزگارى پيشه كرده بودند, بركتهاى آسمان و زمين را به رويـشـان مى گشوديم ولى پيامبران را دروغگو خواندند ما نيز به كيفر كردارشان آنان را مؤاخذه كرديم )).
ـ امـام حسين عليه السلام در حديثى طولانى پيرامون رجعت مى فرمايد: هر آينه بركت از آسمان و زمين فرو مى ريزد تا آنجا كه درختان از سنگينى ميوه هايى كه خداوندبرايشان خواسته , مى شكنند در تـابـسـتـان ميوه زمستانى خورده مى شود و در زمستان ميوه تابستانى اين است سخن خداى تعالى كه :((اگر مردم قريه ها )).
ـ پـيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله خوراكيهاى خود را وزن و پيمانه كنيد كه بركت در خوراك وزن شده است .
ـ در سه چيز بركت است : فروش مدت دار, وام دادن به يكديگر و مخلوط كردن گندم با جو براى مصرف خانه نه براى فروش .
ـ امام رضا عليه السلام خداى عزوجل به يكى از پيامبران خود وحى فرمود كه : هرگاه اطاعت شوم خشنود گردم و چون خشنودگردم بركت دهم و بركت من بى پايانست .
ـ پـيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله بركت ده قسمت است : نه دهم آن در بازرگانى است و يك دهم ديگر در پوستها.
ـ امام على عليه السلام با عدالت و دادگرى بركتها دو چندان مى شود.

عوامل بركت زدا.

قرآن .
((اگـر مـردم قـريه ها ايمان آورده و پرهيزگارى پيشه كرده بودند بركتهاى آسمان و زمين را به رويـشـان مى گشوديم ولى پيامبران را دروغگو خواندند ما نيز به كيفر كردارشان آنان را مؤاخذه كرديم )).
ـ پـيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله چهار چيز است كه اگر يكى از آنها به خانه اى درآيد آن را ويران كند و از بركت آبادان نشود:خيانت , دزدى , شرابخوارى و زنا.
ـ امام جواد يا امام هادى ـ به داود صرمى ـ : اى داود! مال حرام رشد نمى كند و اگر هم رشد كند براى صاحبش بركتى ندارد و اگر ازآن چيزى انفاق كند پاداشى نخواهد ديد و آنچه پس از خود بر جاى گذارد ره توشه او به سوى دوزخ است .
ـ امام على عليه السلام هرگاه جنايتها آشكار شود بركتها از ميان برود.

برهان .

برهان خداوند.

قرآن .
((اى مـردم ! شـمـا را از سـوى پـروردگـارتـان بـرهانى آمده است و براى شما نورى روشنگر فرو فرستاديم )).
((ايـن دو از جـانـب پـروردگـارت بـرهـانهاى تو براى فرعون و مهتران اوست , كه آنان مردمى نافرمانند)).

برهان خواهى .

قرآن .
((يـا آن كـه مخلوقات را مى آفريند, سپس آنها را بازمى گرداند و آن كه از آسمان و زمين به شما روزى مى دهد؟
آيا معبودى با خداست ؟
بگو: اگر راست مى گوييد برهان خويش بياوريد)).
((آن كـس كه با اللّه خداى ديگرى مى خواند كه بر او هيچ برهانى ندارد جز اين نيست كه حسابش نزد پروردگارش خواهد بود, به يقين كافران رستگار نمى شوند)).
((گـفـتـنـد: جز يهوديان و ترسايان كسى به بهشت نمى رود اين آرزوى آنهاست بگو: اگر راست مى گوييد برهان خويش بياوريد)).
((و از هـر مـلـتـى شـاهدى بياوريم و گوييم : برهان خويش بياوريد آن گاه بدانند كه حق از آن خداست و آنچه به دورغ نسبت مى دادند, تباه شود.
خوشرويى .

خوشرويى .

ـ پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله خوشرويى كينه رامى زدايد.
ـ با برادرت گشاده رو برخورد كن .
ـ امام على عليه السلام خوشرويى كمند دوستى است .
ـ خوشرويى دامگه محبت و دوستى است .
ـ خوشرويى خوى آزاده است .
ـ گشاده رويى خوى آزاده است .
ـ خوشرويى نخستين دهش است .
ـ خوشرويى احسانى است بى زحمت و هزينه .
ـ خوشرويى يكى از دو دهش است .
ـ خوشرويى يكى از دو مهمان نوازى است .
ـ خوشرويى چشم اندازى خوشايند و خويى تابان است .
ـ با آنان خوشرو برخورد كن , كينه هايشان مى ميرد.
ـ با خوشرويى و گشادگى چهره , بخشش ارزش پيدا مى كند.
ـ خوشرويى ريسمان محبت است .
ـ خوشرويى با پافشارى دمساز نيست .
ـ شادى مؤمن در چهره اوست , قدرتش در دينش و اندوهش در دلش .
ـ خوشرويى تو نشانگر بزرگوارى و كرامت نفس توست .
ـ برخورد خوش , پيوند برادرى را استوارتر مى كند.
ـ پـيامبر خداصلى اللّه عليه و آله شما هرگز نمى توانيد با اموال خود همه مردم را بهره مند سازيد, پس با آنان با گشاده رويى و خوشرويى تمام برخورد كنيد.
ـ امام على عليه السلام پيامبر خدا مى فرمود: خداوند كسى را كه به چهره برادر خود رو ترش كند دشمن مى دارد.
ـ در توصيف مؤمن ـ : خنده روى است و گشاده رو, نه ترشروى و درشتخو.
ـ هـر گـاه با برادران خود رو به رو شديد و دست داديد و خوشرويى و گشاده رويى نشان داديد, هنگام جدا شدن گناهانتان ريخته است .
ـ بـهترين وسيله اى كه مردم با آن دلهاى دوستان خود را به دست مى آورند و كينه ها را از دلهاى دشـمـنـانـشـان مى زدايند خوشرويى در هنگام برخورد با آنان است و جوياى احوال آنان شدن در غيابشان و گشاده رويى با آنان در حضورشان .

برابرى هشدار و نويد.

ـ امام على عليه السلام كسى كه به تو هشدار دهد همانند كسى است كه به تو نويد دهد.