1- جايى است ميان عرفه و مشعر ـ مجمع البحرين .
2- در آيـه شـريفه تعبير ((زور)) آمده است دروغ را ((زور)) گفته اند چون ازجهت خود
منحرف است (مفردات , ص 387).
3- عـلامه مجلسى مى گويد: دروغ , براساس تعريف مشهور, عبارت است از خبر دادن از
چيزى به خـلاف آنـچـه در واقـع هست , خواه آن خبر باعقيده و ذهن مطابق باشد يا
نباشد به قولى : راست عبارت است ازمطابقت خبر با اعتقاد و ذهن و دروغ ضد آن است به
قولى هم : راست مطابق بودن خبر است با واقع و اعتقاد هر دو و دروغ خلاف آن مى
باشد(بحار, ج72 , ص 233).
4- يعنى زشت ترين وننگين ترين عيبهاست , يا: مايه عيبناكى ديگرخويهاى نيك مى شود.
5- جمله معروف ((دروغگو حافظه ندارد)) ناظر به همين معناست .
6- شـايـد مقصود اين باشد كه : اگر مردم درباره من از تو پرسيدند,جوابشان را سربسته
و با توريه بده (پاورقى كنز العمال ).
7- آنـچـه در ايـن حديث به عنوان پايه هاى كفر ذكر شده , در حديث پيش ازآن به عنوان
پايه هاى فـسـق يـاد شـده انـد مراجعه كنيد 8- اختصاص دادن نفى ايمان , در اين آيه
, به يگانگى خدا از آن روست كه ديگر چيزهايى كه بدانها كفر مى ورزند از توابع توحيد
است ـ نقل ازپاورقى ماخذ.
9- در لـسـان الـعـرب , ذيـل ايـن حـديـث , چنين آمده است : يعنى قصه گويى ونقل
سرگذشت پـيـشـيـنـيان , سزاوار و شايسته نيست مگر براى امير وزمامدارى كه مردم را
موعظه كند و براى عـبـرت آنـان سرگذشت پيشينيان را بازگو كند يا براى كسى كه مامور
به اين كار شده باشد كه درايـن صـورت حـكـم امـير دارد و براى كسب درآمد قصه نمى
گويد يا كسى قصه مى گويد كه بـخـواهـد بـر مـردم بـزرگى فروشد ياخودنمايى كند و
گفتارو كردارش را به رخ مردم كشد و موعظه و سخنانش حقيقى نيست , بلكه رياكارانه و
از روى تصنع است .
10- هر سخن , جايى و هر نكته , مقامى دارد.
11- جامه قوهى , جامه اى كه در قهستان كرمان مى بافتند.
12- نام نيكى گر بماند زآدمى ـــــ به كزو ماند سراى زرنگار.
13- مقصود كسى است كه پس از سه طلاقه كردن همسر خود براى اين كه براو حلال شود محلل
بگيرد و با او شرط كند كه پس از نزديكى وى راطلاق دهد.
14- باد باران آورد بازيچه جنگ .
15- پـيـامـبـر(ص ) نـزديكى انسان به مرگ و آرزو و روزى و مصائب وحوادثى را كه در
دنيا به او مـى رسـد, تـوضـيـح مى دهد يك بار اين يكى به او مى رسد و فردايش از او
برطرف مى گردد و به هـمـيـن ترتيب در معرض حوادث و پيشامدهاست تا اين كه بهره و
روزى خود را از دنيا مى گيرد وسپس از بين مى رود.
16- يـعنى انسان هدف و آماج سه چيز است : عمرش , آرزوهايش و روزيش انسان خردمند
شايسته كـار, سـكان كشتى خود را به سمت نيكوكارى وكارهاى خير متوجه مى سازد تا به
ساحل سلامت رسـد و در نتيجه اززندگى و نتيجه اعمال خود برخوردار شود و ميوه شادى و
سرور بچيندچنان كـه خـداونـد مـتـعـال مـى فرمايد: ((همان كسانى كه فرشتگان جانشان
را ـ در حالى كه پاكند ـ مـى سـتـانـنـد (و بـه آنان ) مى گويند: درود بر شما
باد,به پاداش آن چه انجام مى داديد به بهشت درآييد)) آيه 32, سوره نحل ,(نقل از
پانوشت الترغيب و الترهيب ).
17- يـعـنـى آدمـى در اقيانوس آرزوهاى شيرين خود در دنيا سير مى كند (درعالم آرزو و
خيال ) قـصـرى مـى سـازد و ملك و املاك مى خرد وفرزندانش را تعليم مى دهد و تربيت
مى كند و ديگر آرزوهـاى شـيـرين دنيا اما ناگهان مرگ به سراغش مى آيد بنابراين ,
انسان زيرك كسى است كه از فـرصـت تـنـدرسـتى و توانگرى خود استفاده كند و براى
پروردگار خود كار كند و براى آخرتش بيندوزد ـ نقل از پانوشت الترغيب و الترهيب .
18- در گذشته كه ساعت نبود, وقت را به صورت ديگرى مشخص مى كردند,از جمله با دوشيدن
شـتـر ابـتـدا شتر را چند دقيقه مى دوشيدند و وقتى شيربند مى آمد, بچه شتر را رها
مى كردند تا مـقـدارى پـستان را مى مكيد ودوباره به شير مى آمد و به اصطلاح پستان
رگ مى كرد چند دقيقه اول را((حـلـب نـاقـه دوش شـتـر)) و چـنـد دقيقه دوم را ((فواق
ناقه زمان رگ كردن پستان )) مى گفتند.