در
آمدم و اجازه ورود خواستم و فرمود نه يكه سخت ترى خوردم و درنگى نكردم
و براى بار سوم اجازه خواستم ، رسول خدا فرمود اى ام سلمه وارد شو من
وارد شدم على برابر او زانو زده بود و عرض ميكرد يا رسول اللّه پدر و
مادرم قربانت چون چنين و چنان شود بمن چه دستورى ميدهى ؟ فرمود دستور
صبر است دوباره پرسيد فرمود صبر در باره سوم فرمود يا على اى برادر چون
چنين كنند شمشير خود بكش و بر شانه گذار و بزن و پيشرو تا مرا بر خورى
و شمشيرت از خونشان بچكد سپس رو بمن كرد و فرمود اى ام سلمه چرا افسرده
اى ؟ عرضكردم براى اينكه مرا رد كرديد، فرمود بخاطر دلتنگى از تو ردت
نكردم تو در نظر خدا و رسولش نيكوئى ولى چون آمدى جبرئيل سمت راست من
بود و على سمت چپم و جبرئيل گزارش پيشامدهاى پس از من را بمن ميداد و
بمن سفارش ميكرد كه آنها را بعلى وصيت كنم ، اى ام سلمه بشنو و گواه
باش كه اين على بن ابى طالب (ع) وزير منست در دنيا و وزير منست در آخرت
اى ام سلمه بشنو و گواه باش اين على بن ابى طالب پرچمدار منست در
دنيا و پرچمدار منست در قيامت ، اى ام سلمه بشنو و گواه باش اين على بن
ابى طالب وصى و خليفه من است پس از من و عمل كننده به وعده هاى من است
و راننده نااهلان از حوض من است ، اى ام سلمه بشنو و گواه باش اين على
بن ابى طالب سيد مسلمانان و امام متقيان و پيشواى دست و روسفيدان و
كشنده ناكثان و قاسطان و مارقانست ، گفتم يا رسول اللّه ناكثان كيانند؟
فرمود آنها كه در مدينه بيعت كنند و در بصره بشكنند، گفتم قاسطان
كيانند؟ فرمود معاويه و اصحاب شامى او، گفتم مارقان كيانند؟ فرمود
اصحاب نهروان ،
مولاى ام سلمه گفت عقده دلم را گشودى خدا بتو فرج دهد بخدا هرگز بعلى
(ع) بد نگويم .
11- شيخى از ثماله گويد:
وارد بر زنى از تميم شدم كه پير فرتوتى بود و بمردم حديث ميگفت باو
گفتم خدايت رحم كند بمن حديثى از فضائل امير المؤمنين باز گو، گفت من
برايت حديث بگويم با اينكه اين استاد نزد من حاضر است و ميبينى خوابيده
است ، گفتم اين كيست ؟ گفت ابو حمراء خادم رسول خدا است ، من نزد او
نشستم و او سخن مرا كه شنيد برخاست نشست و گفت چيست ؟ گفتم رحمك اللّه
از آنچه ديدى رسول خدا (ص) با على ميكرد بمن باز گو زيرا خدا از تو آن
را بازپرسى كند گفت بر مرد مطلعى وارد شدى آنچه ديدم كه رسول خدا (ص)
با على ميكرد يك روز بمن گفت اى ابو حمراء برو و صد تن از عرب و پنجاه
تن از عجم و سى تن از قبط و بيست تن از حبش را نزد من حاضر كن من آنها
را آوردم ، فرمود عرب را در صف كن و عجم را دنبال آنها صف كن و قبط را
دنبال عجم و حبش را دنبال قبط سپس محمد (ص) برخاست حمد و ستايش حق كرد
و خدا را ببيانى تمجيد كرد كه مردم مانند آن را نشنيده بودند.
سپس فرمود اى گروه عرب و عجم و قبط و حبش شما اعتراف كرديد كه نيست
معبود حقى جز خدا يگانه است و شريك ندارد و محمد بنده و فرستاده او است
؟ گفتند آرى ، سه بار فرمود خدايا گواه باشد در بار سوم فرمود شما
اعتراف داريد كه نيست معبود حقى جز خدا و محمد بنده و رسول خدا است و
على بن ابى طالب
امير مؤمنان و ولى امر است بعد از من گفتند بار خدايا آرى سه بار فرمود
خدايا گواه باش سپس فرمود اى على برو و كاغذ و دواتى برايم بياور آن را
گرفت و بدست على (ع) داد و فرمود بنويس ، عرضكرد چه بنويسم ؟ فرمود
بنويس اينست كه عرب و عجم و قبط و حبشه اعتراف دارند كه نيست معبود حقى
جز خدا و محمد بنده و رسول او است و على بن ابى طالب امير مؤمنانست و
امام بعد از من ، سپس آن عهدنامه را مهر كرد و بعلى سپرد و تا كنون آن
را نديدم ؟ گفتم خدايت رحمت كند بيفزا برايم ، گفت روز عرفه رسول خدا
بيرون آمد و دست على را بدست داشت و فرمود اى گروه خلائق براستى خداى
تبارك و تعالى امروز بشما مباهات ميكند كه همه شما را بيامرزد سپس رو
بعلى كرد و فرمود تو را بالخصوص بيامرزد و فرمود اى على (ع) نزديك من
آى نزديك او رفت و پيغمبر فرمود حق سعادت را كسى دارد كه تو را دوست
دارد و اطاعت كند و همه شقاوت از آن كسى است كه تو را دشمن دارد و
برابر تو بايستد و بغض تو را داشته باشد اى على دروغ گفت كسى كه گمان
برد مرا دوست و دشمن تو است اى على هر كه با تو جنگند با من جنگيده و
هر كه با من جنگد با خدا جنگيده اى على هر كه تو را دشمن دارد مرا دشمن
داشته هر كه مرا دشمن دارد خدا را دشمن داشته و خدا او را بخت برگشته
كند و بدوزخ برد.
مجلس شصت و يكم جمعه پنج روز از ماه ربيع الاخر
368 مانده
1- رسول خدا (ص)
فرمود:
اى فاطمه براستى خداى تبارك و تعالى از خشم تو خشم كند و بخشنوديت
خشنود شود راوى حديث گويد صندل آمد و بامام ششم عرضكرد يا ابا عبد
اللّه اين جوانان از قول شما احاديث ناستوده اى براى ما نقل كنند،
فرمود چه حديثى ؟ گفت از قول شما گويند خدا بخشم فاطمه خشم كند و برضاى
او راضى شود امام ششم فرمود اى صندل مگر در ضمن روايات شما نيست كه
خداى تبارك و تعالى بخشم بنده مؤمن خود خشم كند و بخشنوديش خشنود شود؟
فرمود چرا گفت تو منكرى كه فاطمه (ع) مؤمنه است و خدا بخشم او خشم كند
و بخشنوديش خشنود شود؟ گفت خدا داناتر است كه رسالت خود را بكه عطا
كند.
2- برسول خدا (ص) خبر رسيد كه :
سعد بن معاذ مرده آن حضرت با اصحاب خود آمدند و دستور داد سعد را غسل
دهند و خود بر در ايستاد و چون حنوط و كفنش كردند و تابوتش برداشتند
رسول خدا بى كفش و رداء او را تشييع كرد و گاهى سمت تابوتش را ميگرفت
و گاهى سمت چپ آن را بگورش رسانيد و خود ميان گور او رفت لحدش را درست
كرد و خشت بر او چيده ميفرمود سنگ بمن دهيد و گل بدهيد و ميان خشتها را
گل ميزد و چون تمام شد و خاك بر او ريخت و قبرش را ساخت رسول خدا (ص)
فرمود من ميدانم كهنه مى شود و كهنگى باو سرايت ميكند ولى خدا دوست
دارد هر كه عمل نمايد و محكمش
نمايد چون از قبرش پرداختند مادر سعد برخاست و گفت اى سعد بر تو گوارا
باد بهشت رسول خدا فرمود اى مادر سعد آرام باش و با پروردگارت قطع مكن
زيرا سعد گرفتار فشار قبر شد گويد رسول خدا (ص) برگشت و مردم برگشتند و
ب آن حضرت گفتند يا رسول اللّه ما ديديم با سعد آن كردى كه با احدى
نكردى تو بى رداء و كفش دنباله جنازه اش را رفتى فرمود فرشته ها بى ردا
و پاى برهنه دنبال او بودند و من ب آنها تاسى كردم ، گفتند راست و چپ
تابوتش را گرفتى ؟ فرمود دستم بدست جبرئيل بود و هر جا را ميگرفت
ميگرفتم ، گفتند تو دستور غسلش را دادى و بر او نماز خواندى و او را
بدست خود در گور نهادى و باز هم فرمودى كه سعد فشار قبر دارد؟ فرمود
آرى با خاندان خود بداخلاقى ميكرد.
3- رسول خدا (ص) بابى درداء فرمود:
هر كه صبح كند تندرست و آسوده و خوراك آن روز را دارد گويا همه دنيا را
باو دادند، اى پسر جعشم بس است از دنيا تو را آنچه رفع گرسنگى تو كند و
عورتت را بپوشد و اگر خانه هم داشته باشى كه در آن جا كنى چه خوب است و
اگر مركب سوارى هم داشته باشى به به و گر نه همان نان و كوزه اى آب و
بيش از آن حسابش بر تو است يا عذابش .
4- هرون بن خارجه گويد:
امام صادق (ع) بمن فرمود از منزلت تا مسجد كوفه چه اندازه است ؟ باو
گزارش دادم ، فرمود فرشته مقرب و پيغمبر مرسل و بنده نيكى كه داخل كوفه
شده باشد نماند مگر آنكه در آن نماز خوانده ، رسول خدا را در شب معراج
بر آن گذر دادند و فرشته اى براى آن حضرت اجازه خواست و دو ركعت نماز
در آن خواند، نماز واجب در آن برابر هزار نماز است و نافله برابر
پانصد، نشستن در آن بى تلاوت قرآن هم عبادتست و اگر چه خود را بر زمين
بكشى ب آن برو.
5- ابن ابى ليلى گويد:
كعب بن عجره بمن گفت نميخواهى هديه اى بتو دهم ، براستى رسول خدا (ص)
نزد ما بيرون آمد و گفتيم يا رسول اللّه ما دانستيم كه چگونه بر تو
درود فرستيم بفرما كه صلوات بر تو چگونه است ؟ فرمود بگوئيد اللهم صل
على محمد كما صليت على ابراهيم انك حميد مجيد و بارك على آل محمد كما
باركت على آل ابراهيم انك حميد مجيد.
6- رسول خدا (ص) فرمود:
بسا ژوليده ژنده پوش دوره گردى كه اگر خدا را قسم دهد اجابت كند او را.
7- على (ع) فرمود:
شنيدم رسول خدا در تفسير آيه هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلَّا
الْإِحْسانُ (در سوره
الرحمن ) ميفرمود براستى خداى عز و جل فرموده چيست پاداش كسى كه نعمت
يگانه پرستى باو دادمى ؟ جز بهشت .
8- امام صادق (ع) فرمود:
سزاوارتر كسى كه آرزوى توانگرى مردم كند بخيلانند زيرا چون مردم توانگر
شوند دست از مالشان باز دارند سزاوارتر كسى كه براى مردم آرزوى خوبى
كنند معيوبانند زيرا چون مردم خوب باشند چشم از عيوبشان باز دارند و
سزاوارتر كسى كه آرزوى بردبارى مردم كنند سفيهانند كه محتاجند مردم از
آنها درگذرند ولى وضع چنين شده كه بخيلان آرزوى فقر مردم دارند و
معيوبان آرزوى عيب در مردم دارند و سفيهان آرزوى سفاهت مردم دارند با
اينكه فقر نياز به بخيل آرد و فساد مايه عيب جوئى از معيوبانست و سفاهت
سبب كيفر گنهكاران :
9- امير المؤمنين (ع) فرمود:
حاضران در نماز جمعه سه طبقه اند اول آنها كه با تواضع آرامش پيش از
امام حاضر شوند و نماز جمعه كفاره گناهانشان باشد تا جمعه ديگر و
باضافه سه روز چون خدا فرمايد (انعام - 160) هر كه حسنه آرد ده برابر
آن دارد، دوم مرديكه با جنجال و تملق و دلتنگى حاضر آن شود اين هم
گناهش ريخته شود، سوم مردى كه در حال خطبه امام آيد كه خلاف سنة رفته و
از آن ها است كه چون از خدا درخواست كند و اگر خواهد باو عطا كند و اگر
خواهد محرومش سازد.
10- على بن ابى طالب (ع) فرمود:
برسول خدا از وامى شكايت كردم فرمود ((بگو اللهم اغننى بحلالك عن حرامك
و بفضلك عمن سواك )) اگر باندازه كوه صبير قرض داشته باشى خدا ادا كند
و صبير بزرگترين كوه يمن است .
11- على بن ابى طالب (ع) فرمود:
رسول خدا (ص) فرمود من شهر حكمتم كه بهشت است و تو اى على در آنى و
چگونه كسى ره ببهشت برد جز از درش .
12- عروة بن زبير از جدش نقل كند كه :
مردى در حضور عمر بعلى بد گفته عمر باو گفت صاحب اين قبر را ميشناسى
محمد بن عبد اللّه بن عبد المطلب است و على پسر ابى طالب بن عبد المطلب
است جز بنيكى نام على را مبر كه اگر او را عيب كنى اين را در قبرش آزار
كردى .
13- امام صادق (ع) فرمود:
مردمى كه از بستر خود برخيزند سه دسته اند دسته اى سودمند و بى زيان
دسته اى زيان مند و بى سود و دسته اى بى سود و بى زيان دسته سودمند بى
زيان آنكه از خواب برخيزد و وضوء سازد و نماز بخواند و ذكر، خدا گويد
آن دسته كه بمعصيت گذرانند تا بخوابند زيانمند و بى سود و آن دسته كه
تا صبح بخوابند نه سود برند و نه زيان .
14- امام صادق (ع) فرمود:
هر كه دوست دارد خدا سختيهاى جان كندن را بر او آسان كند بايد صله رحم
كند و بپدر و مادرش نيكى كند چون چنين باشد خدا جان كندن را بر او آسان
كند و در زندگى دچار پريشانى و فقر نشود.
15- فرمود:
هر كه خواهد خدايش در رحمت خود درآورد و ببهشتش برد خوش خلق و با انصاف
باشد نسبت بخود و يتيم نواز و ضعيف پرور و متواضع براى خدا باشد.
16- على (ع) فرمود:
هر كه بمسجد رود يكى از هشت فائده ببرد: برادرى دينى يا دانشى تازه يا
آيه محكم يا رحمتى كه انتظار ميرود يا سخنى كه او را از هلاكت برگرداند
و يا كلمه دليل بر هدايت يا آنكه گناهى را ترك كند براى ترس يا شرم .
17- امام پنجم (ع) فرمود:
همانا خداى عز و جل از جمعه تا جمعه ديگر سى و پنج نماز بر مردم فرض
كرده است كه يك نمازش واجب كرده بجماعت باشد و آن نماز جمعه است كه نه
صنف را از آن معاف كرده : كودك و پيرمرد و ديوانه و بنده و زن و بيمار
و كور و هر كه دو فرسخ و زياده دور است .
18- فرمود:
قنوت وتر مانند قنوت نماز جمعه است در دعاى قنوت ميخوانى :
تظاهر الاعداء و كثرة عدونا و قلة عددنا فافرج ذلك يا رب بفتح منك
تعجله و نصر منك تعزه و امام عدل تظهره اله الحق رب العالمين )).
در قنوت وتر پس از اين دعا هفتاد بار ميگوئى استغفر اللّه و اتوب اليه
و بسيار بخدا از دوزخ پناه ميبرى و بعد از سلام نماز سه بار ميگوئى
سبحان ربى الملك القدوس العزيز الحكيم و سه بار الحمد الرب الصباح
الحمد لفالق الاصباح .
19- عبد اللّه بن فضاله گويد:
از امام پنجم يا ششم شنيدم ميفرمود چون پسر بچه سه سالش شد باو هفت بار
تلقين كنند لا إِلهَ إِلَّا اللّهُ و او را واگذارند تا سه سال و هفت
ماه و ده روز و باو تلقين كنند مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّهِ هفت بار و او
را گذارند تا چهار ساله شود و هفت بار صلى اللّه على محمد باو تلقين
كنند و او را واگذارند تا پنجساله شود و از او پرسند كدام دست راست تو
است و كدام چپ چون آن را بداند بسوى قبله اش وادارند و باو گويند سجده
كند و او را واگذارند تا شش ساله شود و چون شش سالش تمام شود بنمازش
وادارند و ركوع و سجود باو آموزند و نگذارند تا هفت سالش تمام شود و
سپس باو گويند روى و دستت را بشوى و چون شست بگذارند نه سالش تمام شود
و پس از تمام نه سال وضوء باو آموزند و اگر مسامحه كند او را براى ياد
گرفتن آن بزنند و دستور نمازش دهند و براى آن او را بزنند و چون وضوء و
نماز آموخت خدا او را و پدر و مادرش را بيامرزد ان شاء اللّه تعالى .
مجلس شصت و دوم سه شنبه سلخ ربيع الاخر 368
1- امام صادق (ع) فرمود:
هر كه نماز مغرب را بى جهت پس اندازد تا ستاره همه در هم نمود شوند من
از او بخدا بيزارم .
2- فرمود:
بسا چوب ريحان و شاخه انار خلال نكنيد كه رگ خوره را تحريك ميكنند.
3- حمزة بن حمران گويد:
خدمت امام صادق (ع) رسيدم فرمود حمزه از كجا آمدى ؟ گفتم از كوفه گريست
تا ريشش از اشگش تر شد عرضكردم يا ابن رسول اللّه چرا اين قدر گريستى
فرمود بياد عمويم زيد افتادم و آنچه باو كردند آمدم و گريستم ، عرضكردم
چه وضع او را ياد كردند؟ فرمود وضع كشتن او را كه تيرى بپيشانيش رسيد و
پسرش يحيى آمد و خود را بروى او انداخت و گفت اى پدر مژده گير كه برسول
خدا و على و فاطمه و حسن و حسين وارد ميشوى (ص) فرمود آرى پسر جانم
آهنگرى آوردند و آن تير را از پيشانيش بيرون كشيد و جانش با آن برآمد
او را آوردند در ته جوى آب بستانى دفن كردند و آب بر آن جوى بستند ولى
غلام سندى جاسوس با آنها بود، فردا نزد يوسف بن عمر رفت و او را از
مدفن او خبر كرد و يوسف بن عمر او را برآورد و در كناسه بدار زد و چهار
سال بالاى دار ماند و سپس دستور دادند او را سوختند و خاكسترش را بباد
دادند خدا لعنت كند قاتل و خاذل او را و بخدا شكوه كنم از آنچه بما
خانواده پيغمبرش پس از او رسيد و از او يارى خواهم كه بهتر يار است .
4- على بن الحسين (ع) فرمود:
در اين ميان كه روزى امير مؤمنان با اصحابش نشسته بود و آنها را براى
نبرد صف بندى ميكرد پيره مرديكه رنج سفر در او نمودار بود خدمت او آمد
و گفت يا امير المؤمنين من از سوى شام نزد تو آمدم پيرى سالخورده ام و
بيشمار فضل تو را شنيدم و بگمانم ترورت كنند از آنچه خدا بتو آموخته
مرا بياموز، فرمود آرى اى شيخ هر كه دو روزش برابر باشد مغبونست و هر
كه دنيا همت او باشد هنگام مرگ سخت افسوس خورد و هر كه فردايش بدتر از
ديروز است محرومست هر كه با تامين دنيايش غم آخرت ندارد هلاكست و هر كه
كمى خود را وانرسد هوس بر او چيره شود و هر كه در كاستى است مرگ او
بهتر است .
اى شيخ دنيا خرم و شيرين است و اهلى دارد و آخرت هم اهلى دارد كه از
مفاخره با دنيا داران خوددارى كنند و بدنيا رشك نبرند و بخوشى آن شاد
نشوند و از تنگى آن غم نخورند اى شيخ هر كه از شبيخون نگرانست خوابش كم
است چه شتاب دارند شبها و روزها براى عمر بنده پس زبانت در بند و سخنت
بشمار كم گو جز در نيكى اى شيخ براى مردم بپسند آنچه براى خود پسندى و
با مردم آن كن كه دوست دارى با تو كنند.
سپس رو بيارانش كرد و فرمود اى مردم نميبينيد كه اهل دنيا در هر بام و
شام احوال دگرگونى دارند يكى بر خاك هلاك افتاده و ديگرى عيادت كند و
يا عيادت شود و آن يك در جان كندنست و اميدى باو نيست و آن ديگرى ميان
كفن است ، طالب دنيا را مرگ در دنبال است غافلى كه از او غفلت نشود
ماندها دنبال گذشته ها ميروند، زيد بن صوحان عبدى عرضكرد يا امير
المؤمنين كدام زور چيره تر و نيرومندتر است ؟
فرمود هواى نفس ، كدام خوارى خوارتر است ؟ فرمود حرص بر دنيا كدام فقر
سختتر است ؟ فرمود كفر پس از ايمان ، كدام دعوت گمراه كننده تر است ؟
فرمود آنكه دعوت بنيست كند، كدام عمل برتر است ؟
فرمود تقوى ، كدام عمل كاميابتر است ؟ فرمود جستن آنچه نزد خداست ؟
كدام رفيق بدتر است ؟ فرمود آنكه معصيت خدا را برايت بيارايد، كدام خلق
بدبختترند؟ فرمود آنكه دينش را بدنياى ديگر بفروشد كدام مردم
نيرومندترند؟ فرمود بردبار، كدام كس بخيلتر است ؟ فرمود آنكه مال حرام
بدست آرد و در غير حق صرف كند، كدام كس زيرك تر است ؟ فرمود كسى كه راه
حق از باطل بشناسد و بحق گرايد، كدام كس بردبارتر است ؟ فرمود آنكه خشم
نگيرد، كدام كس راى ثابتتر دارد؟ فرمود آنكه مردم از خود نفريبندش و
دنيا بخود آرائى او را نفريبد، كدام كس احمقست ؟ فرمود آنكه زير و رو
شدن دنيا را بيند و فريفته آن گردد كدام مردم افسوس خورترند؟ فرمود
آنكه از دنيا و آخرت محروم است كه آن زيان آشكاريست ، كدام مردم
كورترند؟ فرمود آنكه عمل ريا كند و ثواب از خدا خواهد، كدام قناعت بهتر
است ؟ فرمود قانع ب آنچه خدا باو داده ، كدام مصيبت سختتر است ؟
فرمود مصيبت در دين ، كدام عمل پيش خدا محبوبتر است ، فرمود انتظار فرج
، كدام مردم نزد خدا بهترند؟
فرمود ترساتر و با تقواترشان و زاهدترشان در دنيا، كدام سخن نزد خدا
بهتر است ؟ فرمود كثرت ذكر و زارى و دعا بدرگاهش ، كدام گفتار راستتر
است ؟ فرمود شهادت باينكه معبود حقى جز خدا نيست ، گفت كدام عمل پيش
خدا بزرگتر است ؟ فرمود تسليم و ورع ، چه كس گراميتر است ؟ فرمود آنكه
براستى در جبهه ها عمل كند.
سپس رو ب آن پير مرد كرد فرمود به راستى خداى عز و جل خلقى آفريده كه
دنيا در نظر آن تنگ است و از آن و كالاى آن روگردانند و مشتاق دار
السلامى هستند كه خدا آنها را بدان دعوت كرده و بر تنگى معاش و ناراحتى
صبر كردند و مشتاق آنچه نزد خداست شدند از كرامت و جان خود را براى
رضاى خدا دادند و سرانجامشان شهادت بود و خدا را ملاقات كردند كه از
آنها خشنود بود و دانستند كه مرگ راه گذشته ها و باقيمانده ها است و
براى آخرت خود جز طلا و نقره پس انداز كردند و بر صرف قوت صبر كردند و
زيادى را پيش داشتند و راه خدا دوست داشتند آنان چراغ هدايت و اهل
بهشتند و السلام .
آن شيخ گفت من كه بهشت را با تو و يارانت مينگرم آن را بگذارم و كجا
بروم اى امير المؤمنين
ساز و برگى بمن ده كه بر دشمنت بتازم ، امير المؤمنين باو ساز و برگ
داد و در نبرد جلو او شمشير ميزد و پيش ميرفت و امير المؤمنين از شهامت
او در شگفت ميشد و چون نبرد سخت شد اسب خود پيش راند تا كشته شد و يكى
از ياران على دنبال او رفت و ديد بخاك افتاده و اسب او حاضر است و تيغش
در بازو است آن ها را برگرفت و پس از خاتمه نبرد خدمت امير المؤمنين
آورد امير المؤ منين برايش طلب رحمت كرد و فرمود بخدا اين مرد بحق
خوشبخت بود بر برادر خود رحمت جوئيد.
5- پيغمبر (ص) بر سعد بن معاذ رحمت فرستاد و
فرمود:
نود هزار فرشته با جبرئيل برايش رحمت خواستند، فرمود اى جبرئيل از چه
راه مستحق رحمت بر شما شده ؟ گفت بخاطر خواندن قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ
ايستاده و نشسته و سواره و پياده و در رفتن و در آمدن .
6- امام صادق (ع) فرمود:
روانيست زن خود را بى زيور گذارد گرچه گردن بند بگردن آويزد و خوش
نيست كه دستش بيخضاب باشد گرچه حنا را بر آن بمالد و پاك كند و گرچه
سالخورده هم باشد.
7- امام باقر (ع) فرمود:
در روز محشر كه خدا بندگان را بر انگيزد روزها را بياورد و مردم آنها
را بنام و نشان بشناسند پيش از همه روز جمعه است كه نور درخشانى دارد و
روزهاى ديگر دنبال اويند و او مانند عروس محترمى است كه بخانه صاحب
مقام و مكنتى ميبرند، روز جمعه گواه و نگهدار كسى است كه بدان بشتابد و
مؤمنان بحساب سبقت بجمعه سبقت ببهشت كنند.
8- فرمود:
خدا يك مرد بيابانى را بدو كلمه دعا آمرزيد گفت خدايا اگر مرا عذاب كنى
اهل آنم و اگر بيامرزى مرا اهل آنى ، خدا او را آمرزيد.
9- فرمود:
چيزى دل را بيشتر از گناه فاسد نكند دل كه آلوده بگناه شد مغلوب آن
گردد تا وارونه شود.
10- فرمود:
يك جوان يهودى بسيار نزد پيغمبر مى آمد تا بجائى كه او را لايق خدمت
شمرد و بسا او را دنبال حاجتى ميفرستاد و بسا بود كه براى حضرت نامه
مينوشت ، چند روزى حضرت او را نديد و احوال او را پرسيد يكى گفت من او
را در حال مرگ واگذاشتم و آمدم پيغمبر با جمعى اصحابش بالين او آمدند
آن حضرت بركتى داشت كه با هر كه سخن ميكرد جوابش ميداد فرمود اى فلانى
آن جوان
چشم گشود و گفت لبيك يا ابا القاسم فرمود بگو
اشهد ان لا اله الا اللّه حمد خدا را كه امروز به وسيله من نفسى را از
دوزخ نجات داد.
11- فرمود:
هر كه گل خورد خارش بدن گيرد و ببواسير مبتلا شود و درد بد در او تحريك
گردد و قوت پاهايش برود و هر چه از كارش كم شود نسبت بايام تندرستى
مورد محاسبه قرار گيرد و بر آن عذاب شود.
12- رسول خدا فرمود:
چهار چيز است كه هر كدام در خانه اى رخنه كرد ويرانش كند و ببركت آباد
نگردد، خيانت ، دزدى ، ميخوارى و زنا.
13- فاطمه (ع) خدمت پيغمبر آمد و از ضعف حال نام
برد، پيغمبر باو فرمود:
تو نميدانى على چه مقامى نزد من دارد؟ دوازده سال داشت كه كارهاى مرا
اداره ميكرد، در شانزده سالگى برابرم شمشير زد و نوزده سالگى پهلوان ها
را كشت و در بيست سالگى هموم مرا بر طرف كرد، بيست و دو ساله بود كه در
خيبر را از جا برداشت كه پنجاه مرد نميتوانستند آن را بردارند، چهره
فاطمه از شادى برافروخت و سر پايش قرار نداشت تا نزد على برگشت و باو
گزارش داد در جوابش فرمود چه حالى داشتى اگر همه تفضلات خدا را بر من
برايت بازمى گفت .
14- رسول خدا (ص) فرمود:
هر كه يك دينار صله در اين دنيا بيكى از خاندانم بدهد روز قيامت
يكقنطار باو عوض دهم .
15- امام صادق (ع) فرمايد:
رسول خدا (ص) فرمود هر كه نماز واجب را از وقتش پس اندازد فرداى قيامت
شفاعت من باو نرسد.
16- امام باقر (ع) فرمود:
چون نماز عصر جمعه را خواندى بگو خدايا رحمت فرست بر محمد و بر اوصياء
پسنديده او بهترين رحمت خود را و بهترين بركت خود را به آنها عطا كن و
درود بر آنان
و بر ارواحشان و اجسادشان و رحمت خدا و بركاتش ، هر كه بعد از عصر آن
را بخواند خداى عز و جل براى او صد هزار حسنه نويسد و صد هزار گناه از
او محو كند و صد هزار حاجت او برآورد و صد هزار درجه او را بدان بالا
برد.
17- سليمان بن مهران گويد:
روزى شرفياب حضور امام صادق (ع) شدم و چند تن از شيعه ها آنجا بودند و
شنيدم ميفرمود اى گروه شيعه زينت ما باشيد و زشتى ما نباشيد با مردم
خوش زبانى كنيد و زبان خود نگهداريد و از زياده گوئى و بدگوئى بازش
داريد.
18- رسول خدا (ص) فرمود:
خوشا بر كسى كه مرا بيند و خوشا بر كسى كه ببيند آنكه مرا ديده يا كسى
كه او را ديده است .