زندگانى سياسى حضرت فاطمه زهرا(س)

شهين خشاوى

- ۱۱ -


خطبه ى حضرت فاطمه در حضور زنان مهاجر و انصار در بستر بيمارى

خطبه ى حضرت فاطمه در حضور زنان مهاجر و انصار در بستر بيمارى [از تعداد زنان و چه كسانى بودند كه به عيادت حضرت زهرا عليهاالسلام آمده بودند اطلاع دقيقى در دست نيست، در بلاغات النساء، ص 32، آمده است، زنان مهاجر و انصار و در شرح ابن ابى الحديد، جلد 16، ص 232 آمده است، زنانى از زنان مهاجر و انصار در تاريخ يعقوبى، جلد اول، ص 512 آمده است «زنان پيامبر تعدادى از زنان قريش». (منظور از زنان قريش، زنان مهاجرين است).] ]

دومين خطبه ى حضرت زهرا عليهاالسلام، مانند نخستين خطبه ى آن بزرگوار سرشار از بلاغت، فصاحت و حاكى از آگاهى آن حضرت بر مسائل و جريانهاى فكرى و حاكم در مدينه النبى است. خطبه اى كه از عشق به توحيد و پيروى از طريقت نبوت سرچشمه مى گيرد. مخاطبان اين خطبه و زمان و مكان ايراد آن و وضعيت روحى و جسمى حضرت با خطبه ى نخست متفاوت است. اين خطبه در حضور جمعى از زنان مدينه و به قولى ديگر زنان مهاجر و انصار در حاليكه، در بستر بيمارى در منزلش است ايراد مى فرمود.

لحن اين خطبه بسيار دردناك و غم انگيز و در عين حال كوبنده تر و در نهايت شجاعت و صراحت است. [ر. ك: خطبه آتشين بانوى اسلام سلام الله عليها در بستر شهادت، آيت اله مكارم شيرازى، دفتر پنجم، 1367، چاپ اول، ص 10.]

حضرت زهرا عليهاالسلام پس از ايراد خطبه در مسجدالنبى و ناخشنودى شديد وى از ابوبكر و عمر روش سكوت و دورى از جامعه را براى ادامه ى مبارزه برگزيده بود، كه با حضور جمعى از زنان مدينه در منزلش فرصت را مناسب دانست كه زنان را از جريانات فكرى- سياسى انحرافى آگاه سازد و به كمك آنان تحولى در افكار مردان آنها ايجاد نمايد.

اسناد و مدارك خطبه:

اين خطبه در منابع مختلفى اعم از شيعه و سنى نقل شده است كه تفاوتهائى در متون آن ديده مى شود، از جمله اين منابع عبارتند از

1- بلاغات النساء، ابن طيفور (متولد سال 204 و متوفاى 281 هجرى قمرى) كه قديمى ترين سند در دسترس است، ابن طيفور اين خطبه را با سندى كه در ذيل آمده است نقل مى كند. [ر. ك: بلاغات النساء، ص 32. در اين صفحه آمده است: اين حديث به طور كامل تنها در نزد ابى حفان به دست آمده است و گفت به من هارون پسر مسلم پسر سعدان پسر علوان از عطيه ى عوفى.]

2- «تاريخ يعقوبى» مؤلف: احمد بن ابى يعقوب (متوفاى 292 ه ق) به خطبه حضرت زهرا عليهاالسلام در بستر بيمارى اشاره كرده است. [ر. ك: تاريخ يعقوبى، جلد اول، ص 512.]

3- «معانى الاخبار» تأليف: شيوخ صدوق (متوفى 381 ه ق) كه با كمى اختلاف مانند متنى است كه ابن طيفور نوشته است. شيخ صدوق خطبه را از طريق فاطمه دختر امام حسين عليه السلام نوشته است. [ر. ك: معانى الاخبار، ص 354، در اين صفحه آمده است: «حدثنا احمد بن الحسن القطان،... حدثنا محمد بن عبدالرحمن المهلبى، قال: حدثنا عبداله بن محمد بن سليمان، عن ابيه، عن عبداله بن الحسن، عن امه فاطمه بنت الحسين و روايت ديگرى از طريق على بن ابى طالب عليه السلام در صفحه ى 356 آورده است.]

4- «الاحتجاج» تأليف: ابى منصور احمد بن على بن ابى طالب طبرسى (متوفى 588 ه ق) كه شيخى عالم و فاضل، فقيه و محدث مورد اطمينان است، او خطبه را به طور كامل از طريق سويد بن غفله نقل كرده است و اكثر علماى زمان حاضر از كتاب وى خطبه هاى حضرت زهرا عليهاالسلام را نقل مى كنند. [ر. ك: الاحتجاج، ص 146.]

5- «كشف الغمه» تاليف على بن عيسى اربلى، به سال (987 ه ق) وى خطبه را از كتاب «سقيفه» ابى بكر جوهرى نوشته است. [ر. ك: كشف الغمه، متن عربى، صص 120- 118، از طريق عبداله بن الحسين از عمه اش فاطمه دختر امام حسين عليه السلام نقل شده است.]

6- «شرح نهج البلاغه» تاليف: ابن ابى الحديد، (متوفاى 655 ه ق) در ذيل خطبه اى از حضرت على عليه السلام كه ذكرى از فدك آورده است. وى خطبه را از كتاب «سقيفه فدك» جوهرى نقل مى كند و سند را به فاطمه دختر امام حسين عليه السلام مى رساند. [ر. ك: شرح ابن ابى الحديد، جلد شانزدهم، ص 233، در اين صفحه آمده است: «و قال ابوبكر، (احمد بن عبدالعزيز جوهرى) و حدثنا محمد بن زكريا، قال: حدثنا محمد بن عبدالرحمن المهلبى، عن عبداله بن حماد بن سليمان، عن ابيه، عن عبداله بن حسن بن حسن، عن امه فاطمه بنت الحسين عليه السلام، اين متن در مقايسه با متن معانى الاخبار كه سند هر دو به فاطمه دختر امام حسين مى رسد در چند مورد اختلاف ديده مى شود.]

7- بحارالانوار، تأليف: علامه محمد باقر مجلسى (متوفاى 1111 ه ق) اين خطبه را از طرق مختلف نقل كرده است. [ر. ك: بحارالانوار، جلد 43، ص 158 به بعد.]

8- اعلام النساء، تأليف: عمر رضا كحاله، كه سند خود را ذكر نكرده است، متن خطبه آن تفاوت چندانى با متن خطبه بلاغات النساء و شرح ابن ابى الحديد ندارد. [ر. ك: علوم النساء، جلد چهارم، صص 129- 128.]

در اين جا نظر به اينكه متنى كه در «الاحتجاج» از «سويد بن غفله» [ر. ك: تذكره الحفاظ، جلد اول، ص 53 و اسد الغابه، جلد دوم، باب سين، صص 380- 379، در اين صفحات در مورد «سويد بن غفله» آمده است: «ادرك الجاهليه كبيرا و اسلم فى حياه رسول صلى الله عليه و آله و لم يره و ادى صدقته الى مصدق النبى صلى الله عليه و آله ثم قدم المدينه فوصل يوم دفن النبى صلى الله عليه و آله و كان مولد، «عام الفيل» و سكن الكوفه... و فى تهذيب «... مات سنه ثمانين».

ترجمه: سويد بن غفله، عصر جاهليت را درك كرده و قبول اسلام كرده، سپس براى ديدار پيامبر به مدينه آمد ولى روزى كه به مدينه رسيد پيامبر به خاك سپرده شد و موفق به ديدار وى صلى الله عليه و آله نگرديد و در تهذيب آمده است او در عامل الفيل متولد شد و در كوفه اقامت گزيد و در سال هشتاد هجرى وفات يافت.] نقل شده است [الاحتجاج، جلد اول، صص 149- 146.]، از منابع معتبر شيعه است، اصل قرار داده و سپس با دو منبع ديگر از اهل سنت، «بلاغات النساء» [بلاغات النساء، ص ص 33- 32.] و «شرح ابن ابى الحديد» [شرح ابن ابى الحديد، جلد شانزدهم، صص 234- 233.] مقايسه مى شود.

خطبه و ترجمه ى آن

«و قال سويد بن غفله: لما مرضت فاطمه عليهاالسلام، المرضه التى توفيت فيها، اجتمت اليها نساء المهاجرين والانصار [در بلاغات النساء، ص 32 چنين آمده است: «... عطيه العوفى قال: لما مرضت فاطمه عليهاالسلام، المرضه التى توفيت بها دخل النساء عليها...»، «عطيه عوفى گفت: هنگامى كه حضرت فاطمه عليهاالسلام بيمار شدند، همان بيمارى كه از آن وفات يافت، زنان بر آن حضرت وارد شدند در اين متن، بر خلاف متن «احتجاج» و «شرح ابن ابى الحديد» تنها «زنان» آمده است، از انصار و مهاجر نامى نمى برد.

- در شرح ابن ابى الحديد، الجزء السادس عشر، ص 233، آمده است: «قال ابوبكر: ... عن عبداله بن حسن بن حسن، عن امه فاطمه بنت الحسين عليهاالسلام، قالت: لما اشتد بفاطمه بنت رسول الله صلى الله عليه و آله الوجع و ثقلت فى علتها، اجتمع عندها نساء من نساء المهاجرين و الانصار...» «گفت ابوبكر.. از عبداله پسر حسن پسر حسن از مادرش فاطمه دختر حسين عليه السلام كه فرمود: هنگامى كه دختر رسول خدا صلى الله عليه و آله، بيمار شد و بيماريش شدت يافت، زنانى از زنان مهاجرين و انصار نزد وى جمع شدند.] ليعدنها، فقلن لها: كيف اصبحت من علتك يا ابنه رسول الله صلى الله عليه و آله؟

فحمدت الله و صلت على ابيها صلى الله عليه و آله ثم [در بلاغات النساء و شرح ابن ابى الحديد، اين عبارت ذكر نشده است.] قالت:

اصبحت و الله [در شرح ابن ابى الحديد آمده است: «والله اصبحت».] عائفه لدنيا كن، قاليه لرجا لكن [در بلاغات النساء و شرح ابن ابى الحديد آمده است: «عائفه لدنياكم، قاليه لرجالكم». به جاى ضمير مؤنث ضمير مذكر به كار رفته است كه در معنى تفاوتى نمى كند.]، لفظتهم بعد ان عجمتهم، و شناتهم بعد ان سبرتهم.

فقبحا لفلول الحد، و اللعب بعد الجد، و قرع الصفاه [در بلاغات النساء و شرح ابن ابى الحديد، عبارت «واللعب بعد الجد وقوع الصفاه» ذكر نشده است.]، و صدع [در بلاغات النساء و شرح ابن ابى الحديد، «و خور» آمده است. معانى الاخبار، ص 354 در اين صفحه آمده است: «خور» صعفه ادكسره: يعنى ضعف يا شكسته شدن.] القناه...»

ترجمه: و سويد بن غفله گويد: هنگامى كه حضرت فاطمه عليهاالسلام بيمار شد، همان بيمارى كه در آن از دنيا رفت. زنان مهاجرين و انصار براى عيادت، برگرد ايشان اجتماع كردند، و به آن حضرت عرض كردند: اى دختر رسول خدا صلى الله الله عليه و آله با اين بيمارى چگونه صبح كردى؟ حضرت زهرا عليهاالسلام سپاس خدا را به جاى آورد و بر پدرش درود فرستاد و پس از آن فرمود: به خدا سوگند ديگر مرا به دنيا و زندگى در ميان شما علاقه اى نيست و بر مردان شما خشمگينم، بعد از اينكه آنها را آزمودم و به دور افكندم (چه آنان را ضعيف و بى اراده يافتم و به كلى چشم از يارى و كمك آنها بربستم و رهايشان كردم و ديگر پس از اين صحنه ها از آنها متنفر و بيزارم). پس چه زشت است، كندى آنچه كه تيزى از آن مطلوب است و به پوچى پرداختن بعد از جديت و كوبيدن سنگ خارا (منظور انجام كارهاى سخت و مبارزه و حمله بر دشمن) و شكافته شدن سر نيزه ها.

شرح مختصر:

حضرت زهرا عليهاالسلام پس از حمد و ستايش خدا و درود بر پيامبر صلى الله الله عليه و آله، ابتدا اظهار نفرت و انزجار شديد از اجتماع مدينه النبى مى نمايد خصوصا نسبت به مهاجر و انصار به سبب فرصت طلبى و سكوت آنها و هماهنگى ايشان با جريانات انحرافى پس از رحلت رسول خدا صلى الله عليه و آله.

زمانى كه حضرت فاطمه عليهاالسلام براى برگرداندن خلافت به جاى اصليش به در منازل آنها رفت و از آنان يارى طلبيد، به كمك وى نشتافتند و با شنيدن خطبه وى واكنشى در برابر حكومت غاصب نشان ندادند. حضرت زهرا عليهاالسلام آنها را به ميوه تلخى تشبيه مى كند كه انسان ناآگاهانه آن را در دهان مى گذارد و از شدت تلخى، آن را از دهان بيرون مى اندازد.

سپس مى فرمايد: حال كه مردان شما را آزمودم و دانستم كه دنبال رفاه دنيا هستند و سستى و بى حالى را برگزيده اند از آنها بيزارم و بعد ادامه مى دهد: چه زشت است براى آن مردان كه روزى براى گسترش اسلام و عدالت فداكاريها كردند، اكنون كه از آنها شجاعت، همت و دفاع از حق انتظار مى رود، در برابر باطل محافظه كارتر و ترسو شده اند و وارد بازيهاى سياسى شده، همه ى ارزشهاى اسلامى را به بازى و معامله گرفته اند. [ر. ك. خطبه حضرت فاطمه زهراء آيت ا.. منتظرى، صص 267- 266.]

ادامه ى خطبه:

«و خطل الاراء و زلل الاهواء [در بلاغات النساء، ص 32 و شرح ابن ابى الحديد، ج 16، ص 233، «خطل الراى» ذكر شده است و «زلل الاهواء» نيامده است. و در بعضى نسخ «ختل الاراء» به معنى افكار فريبنده و نيرنگها آمده است.] و بئس ما قدمت لهم انفسهم: ان سخط الله عليهم، و فى العذاب هم خالدون لاجرم لقد [در شرح ابن ابى الحديد، به جاى «لقد»، «قد» آمده است.] قلدتهم ربقتها، و حملتهم اوقتها [در بلاغات النساء و شرح ابن ابى الحديد «و حملتهم اوقتها» ذكر نشده است.]، و سننت عليهم غاراتها [در بلاغات النساء «غارها» و در شرح ابن ابى الحديد، ج 16، ص 233، «غارتها» ذكر شده است، در بحار الانوار ج 43، ص 160، به روايت از سويد بن غفله، «غارها» آمده است.]، مجدعا و عقرا و بعدا [در شرح ابن ابى الحديد، به جاى «بعدا»، «سحقا» ذكر شده است.] للقوم الظالمين. و يحهم! انى [در شرح ابن ابى الحديد به جاى «انى»، «اين» به معنى كجا ذكر شده است.] زعزعوها [در بلاغات النساء و شرح ابن ابى الحديد، «زحزحو» به معنى «دور ساختند» ذكر شده است.] عن رواسى الرساله، و قواعد النبوه و الدلاله [در بلاغات النساء و شرح ابن ابى الحديد، «زحزحو» به معنى «دور ساختند» ذكر شده است.] و مهبط الروح الامين، و الطبين [در بلاغات النساء، ص 32، «الطبن» به معنى «... اى الخبيربها» به معنى «آگاه به آن» و در شرح ابن الحديد، «و لطيبين» ذكر شده است.] بامور الدنيا والدين؟ الا ذلك هو الخسران المبين! و ما الذى نقموا من ابى الحسن عليه السلام؟! نقموا و الله منه [در شرح ابن ابى الحديد، «منه» ذكر شده است.] نكير سيفه و قله مبالاته لحتفه [در بلاغات النساء و شرح ابن ابى الحديد، «و قله مبالاته لحتفه» ذكر شده است.]، و شده و طاته، و نكال وقعته، و تنمره فى ذات الله...».

ترجمه:

(و چه زشت است) افكار و آراء مختلف و نابخردانه و تمايلات نادرست. و (مردان شما براى سراى آخرتشان) چه ذخيره شوم و بدى پيش فرستادند، كه موجب خشم و غضب الهى بر آنها گرديد، و در عذاب جاودانه الهى گرفتار آمدند و مسئوليت بار سنگين خلافت و مشكلات و مثالب آن بر دوش خود آنها درآمد و يورش و تاخت و تاز از اطراف بر آنها شروع شد و ناگزير ستمگران را پراكندگى و تفرقه و هلاكت و نابودى و دورى از عنايت و لطف خداوند متعال است. و اى بر آنها! چگونه خلافت را از پايگاههاى محكم رسالت و اساس و پايه هاى نبوت و رهبرى و محل نزول وحى و از كسى كه به امور دنيا و دين آگاه و حاذق بود به ديگر جاى منتقل ساختند (يا از جايگاه به حق خود بيرون بردند).

آگاه باشيد: كه اين بزرگترين خسران آشكار است.

چه عاملى سبب شد كه با ابى الحسن (حضرت على عليه السلام) انتقام جويانه برخورد نمايند؟ به خدا سوگند به خاطر شمشير برنده اش كه باطل برانداز بود انتقام گرفتند. (كه هر گونه ظلم، فساد و باطل را انكار مى كرد). به خاطر اينكه او نسبت به مرگ بى اعتنا بود و سرسختانه باطل را لگدكوب مى كرد و در برخورد با دشمنان سخت گير بود و آنان را مجازات مى كرد و در راه خدا و براى خدا سخت كوش و سهمگين بود.

شرح مختصر:

حضرت زهرا عليهاالسلام فتنه سقيفه را انحراف از اصول جامعه سالم و الهى مى داند كه تعصبهاى قومى و قبيله اى، بازيهاى سياسى گروه گرايى و فرصت طلبى ها، جايگزين معيار و ارزشهاى الهى گرديده است. سپس فضايل و كرامات و ويژگيهاى منحصر به فرد على عليه السلام را بر شمرد كه اين فضايل و عظمت را عامل طرد وى عليه السلام از صحنه خلافت دانست، و زنان مدينه را به پيامدهاى ناگوار انحراف از مسير امامت هشدار داد. و غاصبين خلافت و شاهدان بى تفاوت را به عنوان قوم ظالم و ستمگر معرفى فرمود كه عاقبت آنان دور شدن از رحمت خداوند است.

ادامه ى خطبه:

«و تا الله لوما لوا [در بلاغات النساء، و شرح ابن ابى الحديد، به جاى «مالوا»، «تكافوا» آمده است.] عن المحجه الايحه، و زالو عن قبول الحجه الواضحه لردهم اليها، و حملهم عليها [در شرح ابن ابى الحديد از «عن المحجه اللائحه» تا «و حملهم عليها» ذكر نشده است و در بلاغات النساء به جاى آن آمده است: «على زمام بنده رسول امام صلى الله عليه و آله و در شرح ابن ابى الحديد، عبارت: «عن زمام بنذه اليه رسول الله صلى الله عليه و آله (لا عتلقه) آمده است. (اگر مردان شما پا در ميان مى نهادند و زمام امور خلافت را كه پيامبر صلى الله عليه و آله به على عليه السلام واگذار نمود به وى مى سپردند...».]، و لساربهم سيرا سجحا، لايكلم خشاشه [در شرح ابن ابى الحديد «حشاشه» ذكر شده است.] و لايكل سائره و لايمل [در بلاغات النساء و شرح ابن ابى الحديد، به جاى «و لايكل سائره و لا يمل» «و لا يتعتع» (رنج آور نيست) ذكر شده است.]، صافيا و رويا [در بلاغات النساء و شرح ابن ابى الحديد «صافيا» ذكر نشده، و در بلاغات النساء، «رويا» ذكر نشده است.]، تطفح صفتاه و لا يترنق جانباه [در بلاغات النساء و شرح ابن ابى الحديد «و لا يترق جانباه» ذكر نشده است.]، و لاصدرهم بطانا و نصح لهم الناهل و شبعه الكافل، و لبان لهم الزاهد من الراغب و الصادق من الكاذب...». [در بلاغات النساء در شرح ابن ابى الحديد، از عبارت «و نصح لهم سرا...» تا «و الصادق من الكاذب» ذكر نشده است و به جاى آن در بلاغات النساء، چنين آمده است: «قد تجرى بهم الرى غير متجل منهم بطائل بعمله الباهر وردعه سوره الساغب و لفتحت عليهم بركات من السماء»، و در شرح ابن ابى الحديد آمده است: «قد تحير بهم الراى، غير متحل بطائل، الا بغمر الناهل، و ردعه سوره الساغب، و لفتحت».]

ترجمه:

به خدا سوگند، (اگر حضرت على عليه السلام به خلافت مى رسيد) هر گاه مردم از حجج و راههاى آشكار خداوندى روى مى گرداندند، آن حضرت آنها را به سوى حجتهاى آشكار خدا برمى گرداند و آنان را به عمل و گرايش به آنها وادار مى نمود و به ملايمت و سهولت سيرشان مى داد و در اين كارروان نه قافله سالار و رهبر آنان را خستگى و ناتوانى مى بود و نه سواران را دلتنگى و ملالتى، همانا آنان را به محل آب گوارا وارد مى كرد و سيرابشان مى نمود. در آبشخورى لبريز از آب صاف و زلال بدون آنكه اين آب پاك آلوده گردد و آنها را سيراب شده برمى گرداند. و (اگر خلافت به دست على عليه السلام بود) به صورت آشكار و پنهان مردم را نصيحت مى كرد و خيرخواه آنان بود و از ثروت بيت المال براى خود بهره اى نمى برد و براى خود اندوخته نمى كرد جز به اندازه ى آبى و غذايى كه موجب عطش و گرسنگى باشد و دنيا پرستان و پارسايان و دروغگويان و فريبكاران از افراد صادق و راستگو شناخته مى شدند.

شرح مختصر:

حضرت زهرا عليهاالسلام براى بيان گونه هايى از حاكميت رهبرى الهى حضرت على عليه السلام مردم را به دسته اى از شتران تشنه و برنامه هاى حكومتى حضرت على عليه السلام را به چشمه آب زلال و تميز و سودمند تشبيه كرده اند. و به صفات و شرايط رهبران الهى چون، خيرخواهى امت و زهد و تقوا اشاره فرموده اند.

در آن روزگار شتر وسيله ارزشمندى براى عربها بوده است، «خشاش» چوبى بوده كه زمام شتر به آن متصل بود و آن چوب را در بينى اش فرو مى كردند، هنگام حركت دادنش، اگر شتر تمايل به حركت نداشت و با فشار و شدت زمام او را مى كشيدند بينى اش زخم مى شد.

در اين جا حضرت مى فرمايد: اگر زمام خلافت در دست على عليه السلام بود مى دانست چگونه مردم را به سوى مقصد به حركت درآورد كه هيچكس صدمه اى نبيند، اشاره به توانايى و شايستگى حضرت در ابعاد مختلف سياسى، اجتماعى، اقتصادى و... است. او هرگز تشنه قدرت و جاه و مقام و ثروت نيست [ر. ك: خطبه حضرت زهرا عليهاالسلام آيت اله منتظرى، صص 283- 82، از ولادت تا شهادت، صص 529- 528.] و اگر على عليه السلام خليفه بود مى ديد كه چه كسى به دنيا دل بسته است و چه كسى به دنيا علاقه اى ندارد. [ر. ك: در تاريخ ايران بعد از اسلام، ص 348 آمده است: بعد از شهادت حضرت على عليه السلام از وى جز قرآنى و شمشيرى با دويست و پنجاه و به قولى هفتصد درهم چيزى باقى نماند. زندگانى حضرت فاطمه عليهاالسلام سيد جعفر شهيدى، ص 176 آمده است، يك ربع قرن از ماجراى سقيفه نگذشته بود كه سيل درآمد عمومى به خانه قريش و عدنانيان سرازير شد و بزرگان و اشراف قريش ميليونها درهم و دينار ذخيره كردند.]

ادامه ى خطبه:

«و لو ان اهل القرى آمنوا و اتقوا [در بلاغات النساء و ابن ابى الحديد، اين قسمت ذكر نشده است.]، لفتحنا عليهم بركات من السماء و الارض [در بلاغات النساء، «و الارض» ذكر نشده است.] و لكن كذبوا فاخذناهم [در بلاغات النساء و شرح ابن ابى الحديد، «ولكن كذبوا» ذكر نشده است، و به جاى «فاخذناهم»، «سياخذهم» ذكر شده است.] بما كانوا يكسبون [قرآن مجيد، سوره اعراف، آيه 96.] (والذين ظلموا من هولاء سيصيبهم سيئات ما كسبوا و ما هم بمعجزين)! [قرآن مجيد، سوره زمر، آيه 51.]

الا هلم فاستمع؟! و ما عشت اراك [قرآن مجيد، سوره رعد، آيه 5.] الدهر عجبا!! و ان تعجب فعجب قولهم! [در بلاغات النساء، اين عبارت چنين آمده است: «الا هلمن، فاسمعن و ما عشتن اراكن».] ليت شعرى الى اى سناد استندوا؟! [در بلاغات النساء، اين عبارت چنين آمده است: «الدهر عجبا الى اى لجالجا و او سندوا، و در شرح ابن ابى آمده است: «الدهر عجبه، و ان تعجب فقد اعجبك الحادث، الى اى لجا استندوا».] و اى ابى عماد اعتمدوا؟! [در بلاغات النساء و شرح ابن ابى الحديد، عبارت «و الى ائى عماد اعتمدوا» و عبارت «و على ايه ذريه اقدموا و احتنكوا» ذكر نشده است.] و بايه عروه تمسكوا؟! و على ايه ذريه اقدموا و احتنكوا؟! لبئس المولى و لبئس العشير، (و بئس للظالمين بدلا)!! [قرآن مجيد، سوره كهف آيه 50، در بلاغات النساء «و بئس للظالمين بدلا» ذكر نشده است.]

استبدلوا و الله الذنابى بالقوادم، والعجز بالكاهل، فرغما لمعاطس قوم يحسبون انهم يحسنون صنعا، (الا انهم المفسدون ولكن لا يشعرون)...». [قرآن مجيد، سوره بقره، آيه 12.]

ترجمه:

سپس حضرت زهرا عليهاالسلام در ادامه به اين آيه شريفه قرآن استشهاد كرده اند: «و اگر مردم شهر و ديار همه ايمان مى آوردند و پرهيزكار مى شدند، همانا درهاى بركات آسمان و زمين را بر آنها مى گشوديم ولكن و (آيات و پيغمبران ما را) تكذيب كردند ما هم آنان را به كيفر كردار زشت رسانيديم». «و كسانى از اين مردم كه ظلم كردند به زودى نتيجه ى كارهايى كه انجام داده اند، به آنها خواهد رسيد و هرگز كارى از آنها ساخته نيست و نمى توانند از قدرت و قهر خداوند رهايى يابند».

«بيائيد و بشنويد»! تا زمانى كه در دنيا زندگى مى كنيد روزگار به شما عجايبى را مى نماياند، و اگر تعجب مى كنى، پس قول اينها تعجب آور است. (اين جمله از قرآن مجيد اقتباس شده است، كه در مورد منكرين قيام و حشر و نشر انسانها نازل شده است). [قرآن مجيد، سوره ى رعد. آيه ى 5: «و ان تعجب فعجب قولهم...». (و اگر تعجب كنى پس تعجب آور است سخن آنان كه گويند آيا هنگامى كه ما خاك شديم مجددا زنده خواهيم شد).]

سپس حضرت ادامه مى دهند، اى كاش مى دانستم اينها به چه سندى استناد كرده اند؟ و به چه ستونى تكيه كرده و اعتماد نمودند؟ و به چه دستگيره اى تمسك جسته اند و با كمك چه خاندان و قبيله اى روى آورده اند و آهنگ استيلاء و پيروزى نموده اند! و چه ياران و دوست و تكيه گاه بدى براى خودشان برگزيده اند. و اين جايگزينى براى ستمگران بسيار بد و نكوهيده است.

به خدا سوگند، كه مردان شما در اشتباهند كه پرهاى پرندگان را كه هيچ نقشى در پرواز ندارند به جاى پرهاى موثر و عامل پرواز گرفتند و دم حيوان باربر را براى حمل بار به جاى پشت او برگزيدند.

سپس بينى آن كسانى كه فتنه كردند به خاك ماليده شود در حاليكه گمان كردند كار خوبى انجام داده اند.

آگاه باشيد آنان مفسد هستند ولى درك نمى كنند.

شرح مختصر:

حضرت زهرا عليهاالسلام همه مهاجر و انصار و دست اندر كار سقيفه را مورد خطاب قرار داده اند و با اقتباس از آيه شريفه قرآن مى فرمايد: آيا آنها از قضايايى به شگفت مى آيند كه هيچ شگفت آور نيست بلكه شگفت آور اعمال و كارهاى شما مسلمانان است كه با شرع و عقل و وجدان انسانى هيچ مناسبتى ندارد.

اى كاش مى دانستم با چه سند و مدركى و با تكيه به چه تكيه گاهى و با چه دست آويزى مرتكب اين خطا شديد.

آيا مردم متوجه هستند كه فتنه سقيفه براى نابود كردن ذريه ى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله است؟ آيا مقام و منزلت اهل بيت رسول خدا را در پيشگاه خداوند مى شناسند؟! سپس حضرت قسمتى از اين آيه ى شريفه را اقتباس فرموده اند:

«يدعوا من دون الله ما لا يضره و ما لا ينفعه، ذلك هو الضلال البعيد يدعو لمن ضره اقرب من نفعه لبئس المولى و لبئس العشير». [قرآن مجيد، سوره ى حج، آيه ى 12. ترجمه ى الهى قمشه اى.]

«بدبخت كسى است كه غير از خدا را مى پرستد كه به ضرر نزديك تر از نفع است بسيار بد معبودى يافته و بسيار بد همدمى اختيار كرده است».

حضرت افراد شايسته و شجاع و آگاه به مصلحت مردم را به بالهاى جلو پرندگان كه عامل جلو برنده و پرواز و دفاع است تشبيه كرده و افرادى كه نقش و توانى در حركت و سير تكامى جامعه ندارند و به جاى رهبران و مردان لايق و كارساز انتخاب شدند به دم پرنده تشبيه كرده اند و مى فرمايد، چه جانشين هاى بدى را ظالمان برگزيدند [ر. ك: قرآن مجيد، سوره كهف، آيه ى 50.] و گمان مى كنند مصلح هستند ولى در واقع مرتكب فساد و ظلم شدند.

ادامه خطبه:

«ويحهم! افمن يهدى الى الحق احق ان يتبع، ام من لا يهدى الا ان يهدى ، فما لكم، كيف تحكمون)؟ ! [قرآن مجيد، سوره يونس: آيه 35.]

اما لعمرى [در بلاغات النساء «لعمرى الهكن» ذكر شده است. در معنى آن در پاورقى آمده است:

«اى اما و حق بقائه» و در شرح ابن ابى الحديد، در «لعمرالله» ذكر شده است.] لقد لقحت، فنظره ريثما تنتج، ثم احتلبوا مل [در بلاغات النساء و شرح ابن ابى الحديد، به جاى «مل ء»، «طلاع» ذكر شده است، كه در پاورقى بلاغات النساء آمده است: «اى ملوه».] القعب دما عبيطا و ذعافا مبيدا [در بلاغات النساء و شرح ابن ابى الحديد، به جاى «مبيدا»، «ممقرا» و به جاى «البطالون»، «التالون غب» آمده است و در بحارالانوار مجلسى جلد سوم، ص 160 به روايت از سويد بن عقله، «التالون غب»، آمده است.] هنالك يخسرو المبطلون، و يعرف البطالون [در بلاغات النساء و شرح ابن ابى الحديد، به جاى «مبيدا»، «ممقرا» و به جاى «البطالون»، «التالون غب» آمده است و در بحار الانوار مجلسى جلد سوم، ص 160 به روايت از سويد بن عقله، «التالون غب»، آمده است.] ما اسس الاولون. ثم طيبوا عن دنياكم انفسا [در بلاغات النساء و شرح ابن ابى الحديد، به جاى «دنياكم انفسا» و «انفسكم» ذكر شده است كه در پاورقى بلاغات النساء آمده است: «اى ملوه».] و اطمئنوا للفتنه جاشا و ابشروا بسيف صارم، و سطوه معتد غاشم [در بلاغات النساء و شرح ابن ابى الحديد، به جاى «دنياكم انفسا» و «انفسكم» ذكر شده است كه در پاورقى بلاغات النساء آمده است: «اى ملوه».] و بهرج شامل [در بلاغات النساء «بقرح» آمده است، و در پاورقى همان صفحه آمده است: القرح الدمل كنايه عن فساد الامور و يروى «بهرج شامل».] و استبداد من الظالمين، يدع فيئكم زهيدا، و جمعكم حصيدا، فياحسره لكم و انى بكم، وقد عميت عليكم، انلزمكموها و انتم لها كارهون...» [در بلاغات النساء، بعد از «لها كارهون آمده است: «ثم امسكت عليهاالسلام و در شرح ابن ابى الحديد آمده است: «و الحمدالله رب العالمين، و صلاته على محمد خاتم النبيين، و سيد المرسلين».]

ترجمه:

حضرت زهرا عليهاالسلام مى فرمايد: واى بر آنان!

پس از بيان اين سخن تهديدآميز، اين آيه شريفه را تلاوت فرمودند:

«... آيا آنكه خلق را به راه حق رهبرى مى كند سزاوارتر به پيروى است يا آن كه نمى كند؟ مگر آنكه خود هدايت شود...» [قرآن مجيد، سوره يونس، آيه 35، ترجمه الهى قمشه اى.]

شما را چه شده است، چگونه حكم مى كنيد.

آگاه باشيد، به جانم سوگند اين حكومتى كه تشكيل داده ايد تازه باردار شده است. پس در انتظار بمانيد تا ثمره اش را ببينيد. سپس از آن (به جاى شير) قدح هاى پر از خون تازه و سم كشنده، بدوشيد، و در اينجا است كه پويندگان طريقت باطل و طرفدارانشان گرفتار زيان مى شوند و آيندگان خواهند ديد عاقبت آنچه را كه گذشتگانشان پايه گذارى كردند.

(اكنون كه به مقصود خود نائل شده ايد) به دنياى خود دل خوش كنيد، و راضى و شادمان مباشيد و مطمئن باشيد كه فتنه هايى در انتظار شماست. و بشارت باد شما را به شمشيرهاى برنده اى كه به دنبال آن مى آيد و سلطه ستمگران كه حداكثر ظلم و تعدى را روا دارند و هرج و مرج و آشوب فرا گيرد و استقرار حكومتى مستبد از سوى ظالمين كه ثروتهاى شما را بر باد مى دهند و جمعيت شما را درو خواهند كرد.

پس حسرت و اندوه بر شما باد! كارتان به كجا خواهد انجاميد در حاليكه راه حق و رحمت خدا بر شما گم گشته است، آيا ما شما را بر راه حق وادار كنيم، در حاليكه خودتان كراهت داريد؟!

شرح مختصر:

حضرت زهرا عليهاالسلام با جملات فصيح و بليغ به طور قاطع و صريح مردم مدينه النبى را به ثمرات شوم فتنه بزرگ سقيفه هشدار مى دهد.

قانون طبيعت اينست كه جفا كاران را از نتايح كردارشان آگاه مى سازد، چنانچه شاعر گفته است:


  • «به چشم خويش ديدم بر گذرگاه «به چشم خويش ديدم بر گذرگاه

  • كه زد بر جان مورى مرغكى راه كه زد بر جان مورى مرغكى راه

 

 

  • هنوز از صيد، منقارش نپرداخت هنوز از صيد، منقارش نپرداخت

  • كه مرغى ديگر آمد كار او ساخت كه مرغى ديگر آمد كار او ساخت

 

 

  • چو بد كردى مباش ايمن ز آفات چو بد كردى مباش ايمن ز آفات

  • كه واجب شد طبيعت را مكافات كه واجب شد طبيعت را مكافات

 

 

  • سپهر، آئينه ى عدل است و شايد سپهر، آئينه ى عدل است و شايد

  • كه هرچ آن از تو بيند وا نمايد كه هرچ آن از تو بيند وا نمايد

 

 

  • ندا شد در جهان كاى هر كه بد كرد ندا شد در جهان كاى هر كه بد كرد

  • نه با جان كسان با جان خود كرد نه با جان كسان با جان خود كرد

 

 

  • مگر نشنيدى از فراش اين راه مگر نشنيدى از فراش اين راه

  • كه هر كو چاه كند افتد در آن چاه...» كه هر كو چاه كند افتد در آن چاه...»

[خسرو و شيرين، حكيم نظامى گنجوى، تصحيح و مقدمه، بهروز ثروتيان، انتشارات توس، 1366، چاپ اول: ص 725.] تا ريخ، نگرانيها و پيش بينى هاى حضرت زهرا عليهاالسلام در مورد آينده ى امت اسلامى را به اثبات رساند.

پس از قتل عمر، خلافت به عثمان بن عفان رسيد كه نام و آوازه ايى نداشت و يكبار در جنگ احد از پيش دشمن گريخته بود. خلافت وى به اشراف قريش فرصت داد تا در اداره ى جامعه نوبنياد اسلامى امتيازاتى بدست آوردند، در حاليكه مستحق آن نبودند و خود و پدرانشان از دشمنان سرسخت پيامبر و اسلام بودند، و مسلمانان با اخلاص كه در راه گسترش اسلام فداكاريها كرده بودند از صحنه ى اداره جامعه اسلامى كنار زده شدند و ايى يكى از موارد پيش بينى هاى حضرت زهرا عليهاالسلام بود كه به وقوع پيوست.

شام به معاويه پسر ابوسفيان واگذار شد و خويشاوندان عثمان كه در حقيقت نه خوش نام بودند و نه پايبند به دين، فرمانروايى ممالك اسلامى و منصب هاى عالى دولتى به آنها واگذار شد كه اين پيش آمد بر ياران پيامبر صلى الله عليه و آله گران مى آمد. [ر- ك: تاريخ تمدن اسلامى، ص 56، تاريخ ايران بعد از اسلام، تاليف: عبدالحسين زرين كوب، انتشارات، اميركبير، تهران: 1363، چاپ چهارم، صص 343- 342.] و بنى اميه رقيبان سر سخت بنى هاشم، پس از شهادت مولى الموحدين عليه السلام، خلافت اشرافى و موروثى امويان را تشكيل دادند.

آنان در دفع مسلمانان مخالف خود آنچنان سخت گرفتند كه در خلافت يزيد، اما حسين عليه السلام و يارانش به شهادت رسيدند و در «واقعه حره» مدينه عرصه ى قتل و غارت شد و به حرمين شريفين- مكه و مدينه- اهانت شد [جهت اطلاع بيشتر در مورد «واقعه ى حره و تقل مردم مدينه، رجوع شود به تاريخ يعقوبى، جلد دوم، ص 190 منتهى الامال، جلد دوم، ص 37- 35، تاريخ ايران بعد از اسلام، ص 352.] در حكومت خونين بيست ساله ى حجاج بن يوسف جمعيتى از مسلمانان دور شدند [ر- ك: ترجمه و شرح نهج البلاغه، فيض الاسلام، خطبه 115 ص 365، تاريخ يعقوبى، جلد دوم، ص 223 به بعد تاريخ ايران بعد از اسلام، ص 359.] سالها خاندان سفيانيان و مروانيان باده گسار و خنياگر دوست [ر- ك: تاريخ تمدن اسلام، ص 68- 67.] زمامدارى مسلمانان را به دست گرفتند و جنايات و تعديات زيادى در حق مردم روا داشتند.

آرى، حضرت زهرا عليهاالسلام در خطبه خود فرمودند كه انتخاب سقيفه موجب شد همه مردم از نعمت امامت اهل بيت محروم گردند، همان گونه كه عذاب و طوفان، شامل همه ى قوم نوح به جز عده ى معدودى گرديد.