زندگانى حضرت زهرا (عليهاالسلام ) جلد اول
ترجمه و تحقيق از جلد ۴۳ بحارالانوار

علامه محمد باقر مجلسى
مترجم و محقق: محمد روحانى زمان آبادى

- ۱۱ -


و كان الله اءعلم مريم بسلامتها و بسلامة ما حملته فلا يجوز اءن يتطرق اليها خوف ، و الزهراء حملت بهما و هى لا تعلم ما يكون من حالها فى الحمل و الوضع من السلامة و العطب ، فينبغى اءن يحون فى ذلك مثوبة زائدة ، و لذلك فضل المسلمون على الملائكة يوم فى القتال ، لانهم كانوا بين الخوف و الرجاء فى سلامتهم و الملائكة ليسوا كذلك .
و قيل لها: (لا تحزنى ) (567) و قال النبى صلى الله عليه و آله يا فاطمة ! ان الله يرضى لرضاك ، و قيل لها: (فنفخنا فيه من روحنا) (568) و فاطمة عليهاالسلام خامسة اءهل العباء و افتخار جبرئيل بكل واحد منهم قوله : من مثلى و اءنا سادس خمسة .
و لها (تساقط عليك رطبا جنيا * فكلى و اشربى ) (569) يحتمل اءن النخلة و النهر كانا موجودين قبل ذلك لانه لم يبق لهما اءثر مثل ما بقى لزمزم و المقام و موضع التنور و انفلاق البحر و رد الشمس . و للزهراء عليهاالسلام حديث التمر الصيحانى و قدس الماء.
و روى اءنه بكت ام ايمن و قالت : يا رسول الله ، فاطمة زوجتها و لم تنثر عليها شيئا، فقال : يا ام ايمن لم تكذبين ؟ فان الله تعالى لما زوج فاطمة عليا اءمر اءشجار الجنة اءن تنثر عليهم من حليها و حللها و ياقوتها و درها و زمردها و استبرقها فاءخذوا منها ما لا يعلمون .
و تكلمت الملائكة مع مريم : (ان الله اصطفاك و طهرك و اصطفاك على نساء العالمين ) (570) اءراد نساء عالم اءهل زمانها كقوله لبنى اسرائيل : (و اءنى فضلتكم على العالمين ) (571) و ليسوا باءفضل من المسلمين قوله : (كنتم خير امة ) (572) ثم ان الصفات فى هذه الاية يشاركها غيرها قوله : (ان الله اصطفى آدم الى قوله ذرية بعضها من بعض ) (573) و فاطمة و ذريتها من جملتهم و قال النبى صلى الله عليه و آله : فاطمة سيدة نساء العالمين من الاولين و الاخرين و انها لتقوم فى محرابها فيسلم عليها سبعون اءلف ملك من المقربين و ينادونها بما نادت به الملائكة مريم فيقولون : يا فاطمة (ان الله اصطفاك و طهرك و اصطفاك على نساء العالمين ) (574)
و انه : (كلما دخل عليها زكريا المحراب وجد عندها رزقا) (575) ليس ‍ فى نفس الاية اءن ذلك كان الله تعالى يخلقه اختراعا اءو ياءتيها به الملك و انما هو يدل كثرة شكرها لله تعالى كما تقول : رزقنى الله اليوم درهما كما قال : (قل كل من عندالله ) (576) و للزهراء من هذا الباب ما لا ينكره مسلم من حديث المقداد و خبر الطائر و الرمان و العنب و التفاح و السفرجل و غيرها، و ذلك مما يقطع على اءنها كانت تاءكل ما لم يكن لغيرها من جميع الخلق بعد هبوط آدم و حوا، و فى الحديث : اءن النبى صلى الله عليه و آله دخل على فاطمة و هى فى مصلاها و خلفها جفنمة يفور دخانها فاءخرجت فاطمة الجفنه فوضعتها بين اءيديهما فساءل على عليه السلام : اءنى لك هذا؟ قالت : هو من فضل الله و رزقه ، ان الله يرزق من يشاء بغير حساب .
و رزق مريم من الجنة و خلق فاطمة من رزق الجنة ، و فى الحديث : فناولنى جبرئيل رطبة من رطبها فاءكلتها فتحولت ذلك نطفة فى صلبى .
و قد مدح الله تعالى مريم فى القرآن بعشرين مدحة و صح فى الاخبار لفاطمة عشرون اسما كل اسم على فضيلة ذكرها ابن بابويه فى كتاب مولد فاطمة عليهاالسلام .
و قال لها: (و مريم ابنت عمران التى اءحصنت فرجها) (577) يريد العفاف لا الملامسة و الذرية لانه لو لم يكن كذلك لجعل حملها له و وشعها و مخاضها بغير ماجرت به العادة فلما جعله على مجرى العادة دل على مقالنا و يؤ كد ذلك الاخبار الواردة فى مدح التزويج و طلب الولد و ذم الغروبة ، و قال تعالى اللزهراء و لاولادها: (انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اءهل البيت ) (578)

حسان بن ثابت :

و ان مريم اءحصنت فرجها
و جاءت بعيسى كبدر الدجى
فقد اءحصنت فرجها بعدها
و جاءت بسبطى نبى الهدى

ترجمه : به حضرت مريم راجع به حضرت عيسى بشارت داده شد و خداوند در اين باره فرمود: ((همانا خداوند تو را به كلمه (579) بشارت مى دهد، به حضرت فاطمه نيز درباره حسن و حسين عليهماالسلام بشارت داده شد چنانكه در روايت وارد شده كه پيامبر اسلام به هنگام ولادت هر يك از ايشان به فاطمه مژده داده مى فرمود: مبارك باشد، همانا فرزندى كه از تو متولد گرديد امامى خواهد بود كه بر اهل بهشت سرورى مى نمايد و خداوند متعال اين امامت و سيادت را در نسل او كامل مى كند، و منظور از آيه (و جعلنا كلمة باقية فى عقبة )، على عليه السلام مى باشد.
امام صادق عليه السلام مى فرمايد: مدت حمل حامله بودن مريم نه ساعت بوده است ، و فاصله بين تولد حسن و حسين نيز طبق روايتى كه وارد شده شش ماه بوده .
مريم دختر عمران بود و فاطمه دختر محمد (صلوات الله عليهم ) و مردم به سبب پدرانشان شرافت و احترام يافتند.
مادر حضرت مريم نذر كرده بود فرزندى بياورد كه به سبب عبادت به خداوند مقرب شود، و محمد صلى الله عليه و آله در همه حال بيش از ساير مردمان به خداوند تقرب مى جست و اين حالت موجب مى شود كه در آن وقتى كه فاطمه را از خدا، خواست به سبب برترى و فضلى كه بر ساير مردمان داشت ، بالاتر از آنچه را كه مادر مريم خواسته بود تقاضا نمايد؛ حضرت مريم را مادرش نذر كرد ولى حضرت فاطمه را پدرش ، و منزلت مادر مريم نظير مقام و منزلت پدر فاطمه عليهاالسلام نبوده است .
بر اساس آيه ((زكريا متكفل نگهدارى و تربيت مريم گرديد))، حضرت زكريا مسئووليت نگهدارى از مريم را عهده دار شد در حالى كه نگهدارى و تربيت حضرت فاطمه عليهاالسلام به عهده پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله بوده و ترديدى نيست كه افضل از همه مردم و حتى انبيا بوده اند پس ‍ كفالت ايشان نيز ارزشمندتر از كفالت سايرين خواهد بود، ضمن آنكه كفالت يتيم مستحب است ولى كفالت فرزند واجب .
مريم عيسى را در زمان جاهليت و حاكميت كفر به دنيا آورد ولى فاطمه ، حسن و حسين را پس از اسلام و بر فطرت اسلام به دنيا آورد.
خداوند حضرت مريم را بر سلامتى خود و فرزندش آگاه نمود و لذا دليلى براى اينكه مريم خائف و ترسان باشد وجود نداشت ، در حالى كه به هنگام بارداربودن فاطمه بر حسن و حسين ، او نمى دانست كه در هنگام باردارى و زايمان در چه حالى خواهد بود و اين امر باعث مى شود كه ثواب فاطمه در اين خصوص بيشتر باشد. و به همين سبب است كه مقام مسلمانان در جنگ بدر از مقام ملائكه بالاتر بود زيرا آنان درباره سلامتى خود در خوف و رجا بودند در حالى كه ملائكه چنين حالتى نداشتند و خطرى آنها را تهديد نمى كرد.
به حضرت مريم گفته شد: ((محزون مباش ))، و پيامبر اسلام نيز به فاطمه فرمود: اى فاطمه ! همانا خداوند به خشنودى تو خشنود مى گردد.
و به مريم گفته شد: ((ما از روح خود در او دميديم ))، و فاطمه پنجمين نفر از اصحاب كساء بود به طورى كه جبرئيل بر ششمين فردبودن در ميان ايشان افتخار مى كرد.
و خداوند درباره حضرت مريم فرمود: ((درخت براى تو خرماى تازه مى دهد، پس ، از آن خرما بخور و از آب نهر بياشام )) و احتمال مى رود كه آن نخل و نهر پيش از آن موجود بوده باشند زيرا اثرى از آنها باقى نمانده است ، در حالى كه اثر زمزم ، مقام ابراهيم ، موضع تنور، شكافته شدن دريا و بازگشتن آفتاب براى على عليه السلام باقى مى باشند، و براى حضرت زهرا عليهاالسلام داستان خرماى صيحانى نوعى خرماى سياه و سخت و آب مقدس اتفاق افتاد.
و روايت شده كه به هنگام ازدواج حضرت فاطمه ، ام ايمن گريه كرد و به پيامبر گفت : اى رسول خدا! فاطمه را شوهر مى دهى و چيزى نثار او نمى نمايى ؟ پس پيامبر فرمود: اى ام ايمن ! چرا تكذيب مى كنى ؟ به درستى كه خداى تعالى آنگاه كه فاطمه و على ازدواج نمودند به درختان بهشت فرمان داد تا آنچه از زر و زيور و ساير چيزهاى گرانقميت دارند فرو ريزند، و آنها به قدرى از اين تحفه هاى بهشتى برگرفتند كه كسى اندازه آن را نمى داند.
ملائكه با حضرت مريم سخن گفتند و به او مژده دادند: ((همانا خداوند تو را برگزيد و تطهير نمود و تو را برترين عالم قرار داد)) و مقصود خدواوند از ((نساء العالمين )) زنان آن زمان بوده است ، نظير قول خداى تعالى به بنى اسرائيل كه فرمود: ((من شما را بر اهل دو عالم برترى دادم )) در صورتى كه به فرموده خداوند متعال در قرآن : ((اى مسلمانان ! شما بهترين امت مى باشيد)) معلوم مى شود كه بنى اسرائيل برتر از مسلمانان نيستند پس معلوم مى شود كه سيادت و برترى حضرت مريم مربوط به زنان امت خودش بوده كما اينكه برترى بنى اسرائيل بر ساير مردمان مربوط به زمان خودش بوده است و خداوند در قرآن كريم فرموده است : ((خداوند حضرت آدم را برگزيد... (تا آنجا كه مى فرمايد) خاندان ذريه اى كه بعضى از آنها از بعضى ديگر مى باشند)) و فاطمه ذريه وى از همين خاندان هستند كه پيامبر درباره اش فرمايد: ((فاطمه عليهاالسلام سيده و سرور زنان دو عالم از اولين و آخرين آنان است ، و او هرگاه براى عبادت در محراب مى ايستد هفتاد هزار فرشته مقرب بر او سلام مى كنند)) و آنچهه را كه ملائكه به مريم گفته بودند در شاءن فاطمه بيان كرده و مى گويد: ((خداوند تو را انتخاب نمود، تطهير كرد و بر زنان دو عالم برترى و فضيلت بخشيد.))
و بر اساس آيه : ((هرگاه حضرت زكريا نزد مريم مى رفت ، در نزد او عذايى مى يافت )) معلوم نشده كه خداوند غذاى مذكور را در همان زمان خلق مى كرد يا اينكه فرشته اى غذاى او را حاضر مى نمود و از اين آيه فقط استفاده مى شود كه حضرت مريم بسيار شكرگزار بوده كما اينكه در آيه آمده است : ((بگو همه اين نعمتها از جانب خداوند است ))، و از اين قبيل فضائل و مناقب براى حضرت فاطمه عليهاالسلام آنقدر است كه هيچ مسلمانى آبها را انكار نمى كند، مثل حديث مقداد، خبر طير، انار، انگور، سيب ، گلابى و غيره ، و اين يك امر مسلم است كه حضرت فاطمه عليهاالسلام ميوه هايى تناول فرمود كه بعد از هبوط آدم و حوا، هيچ كس از آن ميوه ها نخورده بود، كما اينكه در روايت آمده كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به نزد دخترش حضرت فاطمه رفت در حالى كه وى در محراب مشغول عبادت بود، و در پشت سر ايشان كاسه بزرگى بود كه از آن بخار برمى خاست ، و فاطمه پس از فراغت از عبادت آن كاسه را در مقابل پيامبر و على عليهم السلام نهاد و در مقابل سؤ ال على كه گفت : اين غذا چگونه فراهم آمده است ، فرمود: از فضل خداوند متعال كه هر كه را بخواهد بى حساب روزى دهد.
رزق حضرت مريم از بهشت بوده ، در حالى كه خلقت فاطمه از ميوه هاى بهشتى بوده است كما اينكه در حديث آمده است كه رسول خدا فرمود: جبرئيل خرمايى از خرماهاى بهشتى را به من داد كه آن را خوردم و در اثر آن نطفه اى در صلب من ايجاد گرديد.
خداوند متعال مريم را بيست بار در قرآن مدح و تمجيد نموده ولى فاطمه عليهاالسلام داراى بيست نام است كه هر يك از آنها بر فضلى از فضائل او دلالت مى كنند و شيخ صدوق (381 ه ) آن نام ها را در كتاب مولد فاطمة آورده است .
و خداوند درباره مريم فرموده : ((مريم دختر عمران عفت خويش را محفوظ داشت و خداوند بهشت را به او عطا نمود)) و منظور از اين آيه ((عفت داشتن )) است نه ملامسه ، و بهشت نيز براى ذريه اش نمى باشد بلكه فقط به خود او اعطا گرديده است ، پس اگر مقصود خداوند عدم ملامسه بود همانا حمل و زايمان او را غيرعادى قرار مى داد، در حالى كه خداوند درباره حضرت فاطمه عليهاالسلام فرمود: ((جز اين نيست كه خداوند اراده نموده است تا هرگونه رجس و پليدى را از شما اهل بيت دور نمايد)) و در اين آيه ، عصمت را نه فقط براى فاطمه بلكه براى ذريه او نيز قرار داده است .
حسان بن ثابت در مقايسه بين مقام مريم و فاطمه گويد:
مريم عفت خود را حفظ كرد
و عيسى را كه مثل ماه شب چهارده بود به دنيا آورد
و بعد از او فاطمه عفت خود را محفوظ داشت
و دو سبط پيغمبر را كه هدايتگر امت هستند به دنيا آورد.
159/47 الفضائل (580) و الروضة : دخل رسول الله صلى الله عليه و آله على على فوجده هو و فاطمة عليهماالسلام يطحنان فى الجاروش فقال النبى صلى الله عليه و آله : اءيكما اءعيى ؟ فقال على : فاطمة يا رسول الله ! فقال لها: قومى يا بنية ! فقامت و جلس النبى صلى الله عليه و آله موضعها مع على عليه السلام فواساه فى طحن الحب (581)
ترجمه : در كتاب فضائل نوشته ابن شاذان و در كتاب الروضة نقل شده است :
روزى رسول خدا صلى الله عليه و آله وارد خانه على عليه السلام شد و ديد كه او و فاطمه عليهاالسلام مشغول به كار با آسياى دستى هستند، پيامبر خطاب به آنها فرمود: كدام يك از شما خسته هستيد؟ على عليه السلام پاسخ داد فاطمه . پيامبر خطاب به او گفت : برخيز دخترم ! پس فاطمه عليهاالسلام برخاست و پيامبر به جاى وى نشسته و با على عليه السلام مشغول آسياكردن گرديد.
160/48 كشف الغمة : (582) من كتاب معالم العترة لعبد العزيز بن الاخضر باءسانيده مرفوعا الى قتاده ، عن انس قال : قال رسول الله صلى الله عليه و آله خيز نسائها مريم و خير نسائها فاطمة بنت محمد صلى الله عليه و آله
ترجمه : انس بن مالك گويد: رسول خدا فرمود: بهترين زنان بنى اسرائيل مريم و بهترين زنان در اين زمان فاطمه دختر محمد صلى الله عليه و آله است .
161/... كشف الغمة : (583) و باسناده الى اءحمد بن حنبل (584) يرفعه الى اءنس اءن النبى صلى الله عليه و آله قال : حسبك (585) من نساء العالمين مريم بنت عمران ، و خديجة بنت خويلد، و فاطمة بنت محمد صلى الله عليه و آله و آسية بنت مزاحم امراءة فرعون (586)
ترجمه : از انس بن مالك روايت شده كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود:
بزرگترين زنان عالم مريم ، خديجه ، فاطمه ، آسيه مى باشند.
162/... و منه : (587) و باسناده عن اءنس اءن النبى صلى الله عليه و آله قال : حسبك من نساء العالمين مريم بنت عمران ، و خديجة بنت خويلد، و فاطمة بنت محمد صلى الله عليه و آله
163/... و منه : (588) قالت عائشة لفاطمة عليهاالسلام : اءلا ابشرك اءنى سمعت رسول الله صلى الله عليه و آله يقول : لسيدات نساء اءهل الجنة اءربع : مريم بنت عمران ، و فاطمة بنت محمد، و خديجة بنت خويلد و آسية بنت مزاحم امراءة فرعون (589)
ترجمه : عايشه خطاب به حضرت فاطمه عليهاالسلام گفت :
بشارت باد تو را كه من از رسول خدا صلى الله عليه و آله شنيدم :
سرور زنان بهشت چهار نفر هستند: مريم ، فاطمه ، خديجه ، آسيه .
164/... و منه : (590) و من مسند اءحمد (591) عن عائشة قالت : اءقبلت فاطمة تمشى كاءن مشيتها مشية رسول الله صلى الله عليه و آله ، فقال : مرحبا بابنتى ثم اءجلسها عن يمينه اءو عن شماله ، ثم اءسر اليها حديثا فبكت ، قلت : استخصك رسول الله صلى الله عليه و آله بحديثه ثم تبكين . ثم اءسر اليها حديثا فضحكت ، فقلت : ما راءيت كاليوم فرحا اءقرب من حزن ، فساءلتها عما قال ، فقالت : ما كنت لافشى سر رسول الله صلى الله عليه و آله ، حتى قبض رسول الله صلى الله عليه و آله ساءلتها فقالت :
اءسر الى فقال : ان جبرئيل عليه السلام كان يعارضنى بالقرآن فى كل عام مرة و انه عارضنى به العام مرتين لا اءراه الا قد حضر اءجلى ، و انك اءهل بيتى لحوقا بى و نعم السلف اءنا لك .
فبكيت لذلك ، فقال : اءلا ترضين اءن تكونى سيدة نساء هذه الامة و نساء المؤ منين ؟ قالت : فضحكت لذلك
(592)
ترجمه : عايشه گويد:
فاطمه عليهاالسلام نزد پيامبر آمد در حالى كه راه رفتن وى نظير راه رفتن پيامبر بود، رسول خدا صلى الله عليه و آله با ديدن او گفت : دخترم ! مرحبا بر تو! و سپس او را در طرف راست يا چپ خود نشانيد، آنگاه در گوش او سخنى گفت كه وى را گريان نمود، من به فاطمه گفتم :
رسول خدا صلى الله عليه و آله تو را همراز و هم صحبت خود قرار مى دهد و تو به جاى خوشحالى گريه مى كنى ؟ در اين حال پيامبر سخن ديگرى در گوش او گفت و فاطمه خندان گرديد، پس گفتم : هرگز نديده بودم كه خوشحالى و غم اينقدر به هم نزديك باشند. پس از آن ، از فاطمه درباره آنچه پيامبر در گوش او گفته بود سؤ ال كردم ، در جواب من گفت : هرگز سر رسول خدا را افشا نخواهم كرد. تا اينكه پيامبر رحلت نمود، و مجددا در اين باره سؤ ال كردم ، فاطمه گفت :
پيامبر به من گفت : جبرئيل در هر سالى يك بار قرآن را به من عرضه كرد (593) ولى امسال دو بار اين كار را انجام داده و اين عمل نشانگر آن است كه اجل من فرا رسيده و تو در ميان خاندان من اولين كسى هستى كه به من خلق خواهى شد، و من چه سلف نيكويى براى تو مى باشم . و من وقتى اين سخنان را از پيامبر شنيدم گريه ام گرفت ، پس از آن پيامبر در دفعه دوم گفت : آيا راضى نيستى كه سرور و سيده زنان امت و زنان مؤ من باشى ؟ و پدرم كه اين بشارت را داد، خنده ام گرفت .
165/... و منه : (594) و روى ابن خالويه فى كتاب الال عن اءبى عبدالله الحنبلى ، عن محمد بن اءحمد بن قضاعة ، عن عبدالله بن محمد، عن اءبى محمد العسكرى ، عن آبائه عليهم السلام قال : قال رسول الله صلى الله عليه و آله : لما خلق الله الى آدم و حوا تبخترا فى الجنة ، فقال آدم لحوا: ما خلق هو اءحسن منا، فاءوحى الله الى جبرئيل : ائت بعبدى الفردوس ‍ الاعلى ، فلما دخلا الفردوس نظرا الى جارية على درنوك من درانيك الجنة و على راءسها تاج من نور و فى اذنيها قرطان من نور قد اءشرقت الجنان من حسن وجهها؟ فقال : هذه فاطمة بنت محمد نبى من ولدك يكون فى آخر الزمان ، قال : فما هذه التاج الذى على راءسها؟ قال : بعلها على بن اءبى طالب عليه السلام ... .
قال ابن خالويه : العبل فى كلام العرب خمسة اءشياء: الزوج ، و الصنم من قوله : (اءتدعون بعلا) (595) و العبل اسم امراءة و بها سميت بعبلك ، و العبل من النخل ما شرب بعروقه من غير سقى ، و العبل السماء، و العرب يقول : السماء بعل الارض

ترجمه : ابن خالويه نحوى (370 ه ) به صورت مسند در كتاب ((الال )) از رسول خدا صلى الله عليه و آله روايت نموده كه فرمود:
هنگامى كه خداوند آدم و حوا را آفريد، آنها بر خويش مغرور شده و فخرفروشى نمودند، در اين ميان آدم به حوا گفت : خداوند تاكنون مخلوقى بهتر از ما را خلق ننموده است . و خداوند به جبرئيل وحى نمود: اين دو نفر را به ((فردوس اعلى )) ببر! هنگامى كه آن دو وارد فردوس شدند با دخترى روبرو گرديدند كه بر روى فرشى نشسته ، تاجى از نور بر سر، و دو گوشواره از نور در گوش داشت ، و تمام بهشت از نور چهره وى روشن گرديده بود، آدم گفت : اى جبرئيل ! اين دختر كيست كه بهشت از نيكويى چهره اش درخشان مى باشد؟ جبرئيل گفت : او فاطمه دختر محمد صلى الله عليه و آله است كه فرزندان تو و پيامبر آخرالزمان است . آدم گفت : اين تاج چيست كه بر سر دارد؟ جبرئيل گفت : اين شوهر او على بن ابى طالب است .
آدم گفت : اين گوشواره ها كه در گوش دارد چيست ؟ جبرئيل گفت : آنها دو فرزند او حسن و حسين هستند. آدم گفت : اى جبرئيل ! آيا ايشان قبل از من آفريده شده اند؟ جبرئيل گفت : آرى ! او چهار هزار سال قبل از تو آفريده شده است .
ابن خالويه گويد: بعل ، در زبان عرب به پنج چيز اطلاق مى شود:
1 زوج و شوهر
2 بت ، كما اينكه در صوره صافات : 125 آمده است : ((آيا بت را عبادت مى كنيد؟)).
3 نام زنى كه اسم منطقه بعلبك (596) از آن گرفته شده است .
4 نوعى نخل كه بدون نياز به آبيارى رشد مى كند. (597)
5 سقف ، كما اينكه عرب در محاورات خود گويد: ((آسمان سقف زمين است )).
166/... و منه : (598) و عن ابن خالويه من كتاب الال يرفعه الى على بن موسى الرضا، عن آبائه ، عن على عليهم السلام قال : قال رسول الله صلى الله عليه و آله اذا كان يوم القيامة نادى مناد من بطنان العرش يا معشر الخلائق غصوا اءبصاركم حتى تجوز فاطمة عليهاالسلام بنت محمد صلى الله عليه و آله .
و زاد ابن عرفة عن رجاله يرفعه الى اءبى اءيوب الانصارى ، قال : قال رسول الله صلى الله عليه و آله : اذا كان يوم القيامة نادى مناد من بطنان العرش : يا اءهل الجمع ! نكسوا رؤ وسكم و غضوا اءبصاركم حتى تجوز فاطمة عليهاالسلام على الصراط فتمر و معها و سبعون اءلف جارية من الحور العين
(599)
ترجمه : و باز ابن خالويه به سند مرفوع از رسول خدا صلى الله عليه و آله روايت مى كند:
هنگامى كه قيامت فرا مى رسد منادى از عرش ندا مى دهد: اى مردم ! سرهاى خود را پايين بياندازيد و چشمان خود را ببنديد تا فاطمه دختر محمد صلى الله عليه و آله عبور كند.
و ابن عرفه همين روايت را به سند مرفوع از رسول خدا صلى الله عليه و آله روايت كرده و در انتهاى آن آورده : تا فاطمه دختر محمد صلى الله عليه و آله از صراط عبور كند، و اين در حالى است كه هفتاد هزار حوريه او را مشايعت نموده و همراهى مى كنند.
167/... و منه : (600) عن نافع عن اءبى الحمراء قال : شهدت رسول الله صلى الله عليه و آله ثمانية اءشهر اذا خرج الى صلاة الغداة مر بباب فاطمة عليهاالسلام فقال : السلام عليكم اءهل البيت و رحمة الله و بركاته ، الصلاة ، (انما يريدالله ليذهب عنكم الرجس اءهل البيت و يطهركم تطهيرا) (601) (602)
ترجمه : ابوالحمراء گويد:
من شاهد بودم كه رسول خدا صلى الله عليه و آله مدت هشت ماه هرگاه براى نماز صبح مى رفت از در خانه فاطمه كه عبور مى كرد، مى گفت : سلام بر شما اهل بيت و رحمت خدا و بركات او نصيب شما باد، براى نماز برخيزيد درباره شما فرموده : ((همانا خداوند اراده كرده است تا هرگونه رجس و پليدى را از شما اهل بيت دور نمايد و تطهيرتان فرمايد)).
168/... و منه : (603) عن الحسين بن على ، عن اءبيه ، عن النبى صلى الله عليه و آله اءنه قال : يا فاطمة ! ان الله ليغضب لغضبك و يرضى لرضاك (604)
169/... و منه : (605) و من كتاب اءبى اسحاق الثعلبى ، عن جميع بن عمير، عن عمته ، قالت ساءلت عائشة من كان اءحب (606) الى رسول الله صلى الله عليه و آله ؟ فقالت : فاطمة عليهاالسلام . قلت : انما اءساءلك عن الرجال . قالت : زوجها، و ما يمنعه فوالله ان كان ما عملت صواما جديرا اءن يقول بما يحب الله و يرضى
ترجمه : جميع بن عمير از عمه اش روايت كرده كه گفت :
از عايشه پرسيدم : چه كسى نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله محبوبتر از همه بود؟
عايشه گفت : فاطمه .
گفتم : من درباره مردان سؤ ال كردم .
گفت : شوهرش ، به خداوند سوگند هيچ چيز مانع نمى شد از اينكه او در روزها روزه دار، و در شبها متهجد باشد و چيزى را بگويد كه خداوند آن را دوست مى دارد و به آن راضى مى شود.
170/... و منه : (607) و عن جابر قال : ما راءيت فاطمة عليهاالسلام تمشى الا ذكرت رسول الله صلى الله عليه و آله ، تميل على جانبها الايمن مرة و على جانبها الايسر مرة
171/... و منه : (608) و عن عائشة و ذكرت فاطمة عليهاالسلام : ما راءيت اءصدق منها الا اءباها (609)
ترجمه : عايشه درباره فاطمه عليهاالسلام مى گفت :
كسى را راستگوتر از فاطمه نديدم مگر پدرش .
172/... و منه : (610) و من كتاب مولد فاطمة لابن بابويه : روى اءن النبى صلى الله عليه و آله قال : اشتاقت الجنة الى اءربع من النساء: مريم بنت عمران ، و آسية بنت مزاحم زوجة فرعون ، و خديجة بنت خويلد زوجة النبى فى الدنيا و الاخرة ، و فاطمة بنت محمد
ترجمه : روايت شده كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله گفته :
بهشت مشتاق پذيرفتن چهار زن مى باشد: مريم ، آسيه ، خديجه و فاطمة .
173/... و منه : (611) و روى عن على عليه السلام قال : كنا جلوسا رسول الله صلى الله عليه و آله فقال : اءخبرونى اءى شى ء خير للنساء فعيينا بذلك كلنا حتى تفرقنا، فرجعت الى فاطمة عليهاالسلام فاءخبرتها الذى قال لنا رسول الله صلى الله عليه و آله و ليس اءحد منا علمه و لا عرفه فقالت : و لكنى اءعرفه ، خير للنساء اءن لا يرين الرجال و لا يراهن الرجال ، فرجعت الى رسول الله صلى الله عليه و آله فقلت : يا رسول الله ساءلتنا اءى شى ء خير للنساء؟ و خير لهن اءن لا يرين الرجال و لا يراهن الرجال ، قال : من اءخبرك فلم تعلمه و اءنت عندى ؟ قلت فاطمة ، فاءعجب ذلك رسول الله صلى الله عليه و آله و قال : ان فاطمة بضعة منى (612)
ترجمه : از على عليه السلام روايت شد كه فرمود:
ما نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله نشسته بوديم كه آن حضرت فرمود: به من بگوييد كه چه چيزى براى زنان بهتر است ؟
همه ما از جواب بازمانديم و متفرق شديم ، و من نزد فاطمه آمدم و آنچه را كه پيامبر از ما پرسيده بود و ما نتوانسته بوديم جواب دهيم ، براى او بازگفتم . فاطمه گفت : ولى من جواب اين سؤ ال را مى دانم ، بهترين چيز براى زنان آن است كه مردان را نبينند و مردان نيز آنان را نبينند.
على عليه السلام گويد: من به نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله بازگشتم و به آن حضرت گفتم : اى رسول خدا! من پاسخ آن سؤ ال را مى دانم و آن اين است كه بهترين چيز براى زنان آن است كه مردان را نبينند و مردان نيز آنها را نبينند.
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمودند: چرا هنگامى كه نزد من بودى اين جواب را بيان نكردى ، بگو بدانم چه كسى آن را به تو تعليم داده است ؟
گفتم : فاطمه عليهاالسلام ، پس رسول خدا صلى الله عليه و آله از اين امر تعجب كردند و گفتند: همانا فاطمه پاره اى از تن من است .
174/... و منه : (613) و روى عن مجاهد قال : خرج النبى صلى الله عليه و آله و هو آخذ بيد فاطمة عليهاالسلام فقال : من عرف هذه فقد عرفها، و من لم يعرفها فهى فاطمة بنت محمد، و هى بضعة منى و هى قلبى و روحى التى بين جنبى ، فمن آذاها فقد آذانى ، و من آذانى ، و من آذانى فلقد آذى الله (614)
ترجمه : از مجاهد روايت شده است :
روزى پيامبر در حالى كه دست فاطمه را در دست گرفته بود گفت :
هر كس اين دختر را مى شناسد، كه مى شناسد و هر كس كه نمى شناسد بداند كه او فاطمه دختر محمد پيامبر خداست ، و او پاره اى از وجود من ، قلب من و روح من است ، پس هر كه او را آزار دهد مرا آزرده است و هر كه مرا بيازارد خدا را آزرده است .
175/... و منه : (615) و عنه عليه السلام قال : قال رسول الله صلى الله عليه و آله : ان فاطمة شجنة منى يسخطنى ما اءسخطها و يرضينى ما اءرضاها (616)
ترجمه : رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمايد:
فاطمه پاره اى از وجود من است ، پس هر كه او را به غضب آورد مرا غضبناك نموده و هر كه او را خشنود نمايد مرا خشنود نموده است .
176/... و منه : (617) و نقلت من كتاب لابى اسحاق الثعلبى ، عن مجاهد قال : خرج رسول الله صلى الله عليه و آله و قد اءخذ بيد فاطمة و قال : من عرف هذه فقد عرفها، و من لم يعرفها فهى فاطمة بنت محمد، و هى بضعة منى ، و هى قلبى الذى بين جنبى ، فمن آذاها فقد آذانى ، و من آذانى فقد آذى الله
177/... و منه : (618) و عن جابر بن عبدالله قال : قال رسول الله صلى الله عليه و آله ان فاطمة شعرة منى فمن آذا شعرة منى فقد آذانى فقد آذى الله لعنه الله مل ء السماوات و الارض (619)
ترجمه : رسول خدا فرمود:
فاطمه جزئى از وجود من است ، پس هر كه او را آزار دهد مرا آزرده و هر كه مرا بيازارد خدا را آزردهه و هر كه موجب آزردگى خداوند گردد، خدا او را به اندازه آسمانها و زمين لعنت خواهد نمود يعنى او را از رحمت خود محروم خواهد ساخت .
178/... و منه : (620) و عن حذيفة : كان رسول الله صلى الله عليه و آله لا ينام حتى يقبل عرض و جنة فاطمة عليهاالسلام اءو بين ثدييها
179/... و منه : (621) و عن جعفر بن محمد عليهماالسلام : كان النبى صلى الله عليه و آله لا ينام ليلته حتى يضع وجهه بين ثديى فاطمة عليهاالسلام
180/... و منه : (622) و روى اءن محمد بن اءبى بكر قراء (و ما اءرسلنا من قبلك من رسول و لا نبى ) (623) و لا محدث قلت : و هل تحدث الملائكة الا الانبياء؟ قال : مريم لم تكن نبية و سارة امراءة ابراهيم قد عاينت الملائكة و بشروها باسحاق و من وراء اسحاق يعقوب (624) و لم تكن نبية و فاطمة بنت محمد رسول الله صلى الله عليه و آله كانت محدثه و لم تكن نبية (625)
ترجمه : روايت شده كه محمد بن ابى بكر رحمه الله آيه 51 از سوره حج را چنين تلاوت مى كرد: و ما اءرسلنا من قبلك من رسول و لا نبى و لا محدث (626) راوى مى گويد: ازاو پرسيدم : آيا ملائكه غير ازانبيا با كس ديگر گفتگو مى كنند؟ گفت : بله ، حضرت مريم پيامبر نبود در حالى كه ملائكه با او سخن گفتند، و ساره همسر حضرت ابراهيم ملائكه را ديد و آنها به وى درباره اسحاق و پس از او درباره يعقوب بشارت دادند و در صورتى كه او نيز پيامبر نبود، و فاطمه عليهاالسلام نيز با وجود اينكه پيامبر نبود ولى فرشتگان با او سخن مى گفتند.
181/... و منه : (627) و عن ام سلمة قالت : كانت فاطمة رسول الله صلى الله عليه و آله اءشبه الناس وجها و شبها برسول الله صلى الله عليه و آله (628)
ترجمه : ام سلمه گويد:
حضرت فاطمه عليهاالسلام از نظر صورت و اندام شبيه ترين مردم به پيامبر اسلام بود.
182/... و منه : (629) و روى عن على عليه السلام ، عن فاطمة عليهاالسلام قالت : قال لى رسول الله صلى الله عليه و آله : يا فاطمة ! من صلى عليك غفرالله له و اءلحقه بى حيث كنت من الجنة
ترجمه : حضرت فاطمه عليهاالسلام گفت : رسول خدا صلى الله عليه و آله به من فرمود:
اى فاطمه ! هر كه بر تو درود فرستد خداوند او را مى آمرزد و در هر جاى بهشت كه باشم او را به من ملحق مى نمايد.
183/... و منه : (630) و روى عن الزهرى ، عن على بن الحسين عليه السلام قال : قال على بن اءبى طالب لفاطمة عليهاالسلام : ساءلت اءباك فيما ساءلت اءين تلقينه يوم القيامة ؟ قالت : نعم ، قال لى : اءطلبينى عند الحوض . قلت : ان لم اءجدك ههنا؟ قال : تجدينى اذا مستظلا بعرش ربى و لن يستظل به غيرى ، قالت فاطمة : فقلت : يا اءبة ! اءهل الدنيا يوم القيامة عراة ؟ فقال : نعم يا بنية ! فقلت له : واسو اءتاه يومئذ من الله عزوجل فما خرجت حتى قال لى : هبط على جبرئيل الروح الامين عليه السلام فقال لى : يا محمد! اقراء فاطمة السلام و اءعلمها اءنها استحيت من الله تبارك و تعالى فاستحيى الله منها فقد وعدها اءن يكسوها يوم القيامة حلتين من نور. قال على عليه السلام : فقلت لها فهلا ساءلتيه عن ابن عمك ؟ فقالت : قد فعلت فقال : ان عليا اءكرم على الله عزوجل من اءن يعربه يوم القيامة
ترجمه : على عليه السلام به فاطمه عليهاالسلام گفت :
آيا از پيامبر پرسيده اى كه در روز قيامت وى را كجا ملاقات خواهى كرد؟
فاطمه گفت : بله پرسيدم و در جوابم فرمود: مرا در كنار حضو كوثر ملاقات نما. پس پرسيدم : اگر تو را در آنجا نيافتم ؟ فرمود: مرا در سايه عرش ‍ پروردگارم خواهى ديد در حالى كه كسى غير از من در آنجا نخواهد بود.
فاطمه گفت : پرسيدم : اى پدر! آيا اهل دنيا در روز قيامت عريان خواهند بود؟
پيامبر گفت : آرى ، اى دخترم !
پرسيدم : آيا من نيز برهنه خواهم بود؟
گفت : آرى ، ولى در آن روز هيچ كس به كس ديگر توجه ندارد.
گفتم : اى واى بر برهنگى من در اين روز. و هنوز از نزد پيامبر خارج نشده بودم كه مر خطاب قرار داده و گفت : اينك جبرئيل بر من نازل شده و مى گويد: اى محمد! به فاطمه سلام برسان و او را آگاه كن كه چون وى از خدا حيا مى كند، خداوند نيز از اينكه او را برهنه محشور نمايد حيا دارد و لذا وعده مى كند كه در آن روز او را با دو حجاب نورانى محشور نمايد.
على عليه السلام گفت : در اين حال به فاطمه گفتم : چرا درباره پسرعمويت نپرسيدى ؟
گفت : پرسيدم و پيامبر فرمود: همانا على در نزد خداوند گرامى تر از آن است كه وى را برهنه محشور نمايد.
184/49 فضائل شهر رمضان : (631) للصدوق ، عن محمد بن ابراهيم بن ابراهيم بن اسحاق ، عن اءحمد بن محمد الكوفى ، عن المنذر بن محمد، عن الحسن بن على الخزاز، عن الرضا عليه السلام قال فى حديث طويل : كانت فاطمة عليهاالسلام اذا طلع هلال شهر رمضان يغلب نورها الهلال و يخفى ، فاذا غابت عنه ظهر
ترجمه : امام رضا عليه السلام در ضمن حديثى طولانى گويد:
هرگاه هلال ماه رمضان طلوع مى كرد نام ماه در سه شب اول هر ماه را هلال گويند نورانيت فاطمه عليهاالسلام بر نور آن غلبه مى كرد به طورى كه نور هلال قابل مشاهده نبود، پس هنگامى كه فاطمه غايب مى گرديد نور هلال مشاهده مى شد.
185/... بشارة المصطفى : (632) بالاسناد الى اءبى على الحسن بن محمد الطوسى ، عن محمد بن الحسين المعروف بابن الصفال ، عن محمد بن معقل العجلى ، عن محمد بن اءبى الصهبان ، عن ابن فضال ، عن حمزة بن حمران ، عن الصادق ، عن اءبيه عليهماالسلام ، عن جابر بن عبدالله الانصارى قال :
صلى بنا رسول الله صلى الله عليه و آله صلاة فلما انفتل جلس فى قبلته و الناس حوله ، فبيناهم كذلك اذ اءقبل اليه شيخ من مهاجرة العرب عليه سمل قد تهلل و اءخلق و هو لا يكاد يتمالك كبرا و ضعفا، فاءقبل عليه رسول الله صلى الله عليه و آله يستحثه الخبر فقال الشيخ : يا نبى الله اءنا جائع الكبد فاءطعمنى ، و عارى الجسد فاكسنى ، و فقير فارشنى .
فقال صلى الله عليه و آله : ما اءجد لك شيئا و لكن الدال على الخير كفاعله ، انطلق الى منزل من يحب الله و رسوله و يحبه الله و رسوله ، يؤ ثر الله على نفسه ، انطلق الى حجرة فاطمة ، و كان بيتها ملاصق بيت رسول الله صلى الله عليه و آله الذى ينفرد به لنفسه من اءزواجه ، و قال : يا بلال قم فقت به على منزل فاطمة ، فانطلق الاعرابى مع بلال ، فلما وقف على باب فاطمة نادى باءعلى صوته : السلام عليكم يا اءهل البيت نبوة و مختلف الملائكة ، و مهبط جبرئيل الروح الامين بالتنزيل من عند رب العالمين ! فقالت فاطمة : و عليك السلام فمن اءنت يا هذا؟ قال : شيخ من العرب اءقبلت على اءبيك سيد البشر مهاجرا من شقة و اءنا يا بنت محمد عارى الجسد، جائع الكبد فواسينى يرحمك الله . و كان لفاطمة و على فى تلك الحال و رسول الله صلى الله عليه و آله ثلاثا ما طعموا فيها طعاما، و قد علم رسول الله صلى الله عليه و آله ذلك من شاءنهما.
فعمدت فاطمة الى جلد كبش مدبوغ بالقرظ كان ينام عليه الحسن و الحسين فقالت : خذ هذه اءيها الطارق ! فعسى الله اءن يرتاح لك ما هو خير منه . قال الاعرابى : يا بنت محمد شكوت اليك الجوع فناولتينى جلد كبش ما اءنا صانع به مع ما اءجد من السغب .
قال : فعمدت لما سمعت هذا من قوله الى عقد كان فى عنقها اءهدته فاطمة بنت عمها حمزة بن عبدالمطلب ، فقطعته من عنقها و نبدته الى الاعرابى فقالت : خذه و بعه فعسى الله اءن يعوضك به ما هو خير منه ، فاءخذ الاعرابى العقد و النطلق الى مسجد رسول الله و النبى صلى الله عليه و آله جالس فى اءصحابه ، فقال : يا رسول الله اءعطتنى فاطمة (بنت محمد) هذا العقد فقالت : بعه فعسى الله اءن يصنع لك .

next page

fehrest page

back page