مقدمه
بسم اللَّه الرحمن الرحيم اگرچه تاريخ زن - همانند خود زن - همواره در طول تاريخ
مظلوم و مورد توجه كامل قرار نگرفته، ولى آنچه - از تاريخ موجود - كم و بيش به دست
مى آيد، اسيرى، بردگى و بى ارزشى زن در جوامع مختلف، حتى در ميان متمدنها بوده است.
در ايران متمدن و ابرقدرت قبل از اسلام، زن موجودى بى اراده و مطيع بى چون و
چراى شوهر به حساب مى آمد و پس از وفاتش حق ازدواج نداشت، در حالى كه مرد بدون
محدوديت! مى توانست زن بگيرد و در ميان طبقات اشراف و بلند پايه، ازدواج با محارم
چون مادر و خواهر و... يك مساله رايج بود. [تفسيرالميزان ج 2، ص 275.] زن در ميان
اعراب وضع تاسف بارى داشت و با وى برخورد وحشيانه انجام مى دادند و اساسا او را
مخالف حيثيت و آبروى خويش تصور نموده و در اكثر افكار و رسوم غيرانسانى آنان پرده
برداشته، مى فرمايد: و اذا بشر احدهم بالانثى ظل وجهه مسودا و هو كظيم. يتوارى من
القوم من سوء مابشر به ايمسكه على هون ام يدسه فى التراب الاسا مايحكمون. [نحل / 58
- 59.] هرگاه به يكى از آنان، تولد دخترى را خبر مى دادند، صورتش از شدت ناراحتى
سياه مى شد و (به خاطر بشارت بدى كه به او داده شده بود.) از قوم و قبيله خويش كنار
مى كشيد و چنين مى انديشيد، كه او را همراه با خوارى و زبونى نگه دارد يا در خاك
پنهانش كند. (چه تصور بدى!) اما اسلام (باظهورش) نسبت به زنان، تولد جديدى بخشيد و
قانون تساوى زن و مرد را در ارزشهاى الهى و اجتماعى اعلان كرد و معيار فضيلت و
برترى را در تقوا و پرهيزگارى دانست، [حجرات / 13: يا ايها الناس انا خلقناكم من
ذكر و انثى و جعلناكم شعويا و قبائل لتعارفواان اكرمكم عنداللَّه اتقيكم.] و حقوق
هر يك را محترم شمرد و هرگونه تبعيض بى جهت و تفوق نژادى و جنسى را محكوم كرد و با
صداى بلند اعلام نمود: «و لهن مثل الذى عليهن بالمعروف، [بقره / 228.] يعنى: زن و
مرد به طور يكسان، و از حقوق شايسته اى برخوردارند.» در كمال يابى و كمال جويى،
(براى زنان) ميدان وسيعى قائل شد و هيچ محدوديت و پايانى براى آن ترسيم نكرد. لذا
زنان متدين با گامهاى استوار عملى و اعتقادى به جايى رسيدند، كه ملائكه به حضور
آنان مى رسيدند و در مسائل مختلف به گفت و شنود مى پرداختند [نمونه اى از آنان را
در فصل 18 ملاحظه فرماييد.] و گروهى از زنان آن چنان به قرب الهى نائل شدند، كه
مشمول الطاف بى نظير خداوندى گشته و پيوسته موائد آسمانى را در كنار خود مى ديدند.
نمونه اى از آنان (ام ايمن) بود. در اين زمينه پروردگار عالم، با نقل داستانى در
مورد حضرت مريم، مى فرمايد:
يكى از پيامبران به نام زكريا، كه متكفل او بود، هر وقت وارد اتاق مريم مى شد،
طعام مخصوصى كنار او مى ديد و چون از وى مى پرسيد اين طعام از كجا آمده، جواب مى
شنيد: «از جانب خداوند....» [آل عمران /37: كلما دخل عليها زكريا المحراب وجد عندها
رزقا، قال: يا مريم انى لك هذا قالت: هو من عنداللَّه....] بنابراين، ملاحظه مى
فرماييد كه زن در خودسازى و كمال جويى آن چنان پيش مى رود كه حتى پيامبرى را از رشد
و قربش متعجب مى سازد و نشان مى دهد كه زن موجود باارزش و انسانى فعال، كامل، قابل
رشد و منشا آثار خير است...
حضرت امام صادق عليه السلام (شايد به همين نكته ها اشاره مى كند و) مى
فرمايد:«اكثر الخير فى النسا، [شرح من لايحضر، ج 8، ص 93.] يعنى: بيشترين خيرها در
وجود زنان متصور است.»
فاطمه حجت خدا
اگر خداوند متعال در ميان امت اسلامى چهارده نفر «حجت معصوم» آفريده، بدون ترديد
فاطمه ى زهرا عليهاالسلام جزو برترين آنان است و پس از رسول خدا و اميرالمومنين
عليه السلام سومين شخصيت جهان هستى به حساب مى آيد و حتى برترى مقام او بر تمام
پيامبران پيشين و حضرات ائمه، غير از على عليه السلام ثابت است. [خوانندگان محترم
مى توانند دلايل ما را در فصل هفدهم ملاحظه فرمايند.] حضرت امام باقر عليه السلام
در عظمت و جلالت مادرش فاطمه عليهاالسلام مى فرمايند: لقد كانت عليهاالسلام مفروضه
الطاعه على جميع من خلق اللَّه من الجن و الانس و الطير و الوحش و الانبيا و
الملائكه [عوالم، ج 11،ص 190، دلائل الامانه، ص 28.] اطاعت فاطمه عليهاالسلام بر
تمام بندگان الهى حتى جن و انس، پرندگان و حيوانات، پيامبران و ملائكه واجب است.
اگرچه اين اطاعت، «اطاعت تشريعى» نيست، بلكه منظور از آن «اطاعت تكوينى» است ولى
تقدم او را بر انبياى ديگر نشان مى دهد. [قابل ذكر است كه روايات ديگرى در مورد
فضيلت رسول خدا و اميرالمومنان آمده و اين حديث را تفسير و مقيد نموده است،
بنابراين حضرت زهرا از نظر رتبه پس از آن دو بزرگوار است.] و لذا حضرت امام حسن
عسكرى عليه السلام در اين باره مى فرمايد:
نحن حجه اللَّه و فاطمه حجه علينا. [تفسير اطيب البيان، ج 13، ص 235.] ما حجت
خدا و فاطمه عليهاالسلام حجت ما مى باشد. و حضرت امام زمان - عجل اللَّه تعالى فرجه
الشريف - در توقيع مباركشان مى فرمايند: و فى ابنه رسول اللَّه (ص) اسوه حسنه.
[غيبت شيخ طوسى، ص 173.] (فاطمه) دختر پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله الگو و
اسوه زيبا براى مردم است. اين احاديث سه گانه (به عنوان نمونه)، نشان مى دهد حضرت
فاطمه ى زهرا عليهاالسلام يكى از حجتهاى خداوندى است و جنبه ى الگويى و رهبرى دارد
و حضرات ائمه اطهار عليهاالسلام او را بر خود مقدم، اعمال و رفتار وى را سرمشقشان
قرار مى دادند... و پيامبر صلى اللَّه عليه و آله، نيز مى فرمايند: خداوند متعال
على، همسر و فرزندانش را حجت خود در ميان مردم قرار داده است. [ان اللَّه جعل عليا
و زوجته و ابنائه حجج على خلقه. (عوالم ج 11، ص 78.).]
اهداف كتاب
فاطمه ى زهرا عليهاالسلام، تنها زن معصوم امت اسلامى است كه نقش رهبرى دارد و به
عنوان «حجت» و «اسوه» براى مردم معرفى و اطاعتش نيز واجب مى باشد. بنابراين، ابعاد
فكرى و زندگيش بايد كاملا شناخته شود و پيروان ايشان بايد بدانند كه زنان نمونه (در
مسائل تربيتى و پرورش فرزندان)، از چه شيوه هايى استفاده كنند و با شوهران خويش
چگونه برخورد نمايند؟ و بدانند زن موجودى است اجتماعى و يا بايد در درون خانه
بنشيند و به خانه دارى و پرورش فرزند مشغول گردد، و آيا زن مى تواند در صورت لزوم
در مسائل سياسى و اجتماعى دخالت نموده و در متن جامعه فعال باشد و يا او به اينگونه
مسائل ارتباطى ندارد؟!
اگرچه كتابهاى زيادى در زندگانى آن حضرت و بيان مناقب وفضائلش نگارش گرديده و
مبارزات او با خلفاى آن عصر و غصب «فدك» به طور مبسوط درج شده، ولى به نظر نگارنده
ابعاد فكرى و شيوه هاى تربيتى و شوهردارى و حضور آن حضرت در مسائل اجتماعى و سياسى
و... به طور كامل تحليل نشده است، لذا به اين فكر افتادم، با تحقيق و نگارش كتابى
جامع و فشرده، هم اين مسائل را بررسى نموده و هم تاريخ زندگى و اوصاف و فضائل آن
حضرت را به شيفتگانش تقديم نمايم.
ما در اين كتاب كه حاوى يك مقدمه و سى فصل است تاريخ زندگى آن حضرت را از ولادت
تا شهادت - هر چند فشرده - بحث كرده ايم و فضائل بى نظير او را كه بيشتر آنها از
كتابهاى اهل سنت انتخاب شده است، تقديم خوانندگان عزيز نموده ايم.
شيوه هاى تربيتى و پرورش فرزندان، تامين حقوق شوهر و آيين همسرى و رفتارهاى
ايثارگرى او با مردم و اجتماع، و آموزش و پرورش اجتماعى در مكتب آن حضرت، كاملا
ترسيم شده و ثابت كرده ايم كه دختر رسول گرامى اسلام، با حفظ شوون عصمت و حجاب و
حيا و وقار كامل، در صورت لزوم يك زن فعال سياسى و اجتماعى بود و در اين ميان خطبه
هاى دشمن شكن او در مسجد رسول اللَّه و در ميان زنان مدينه و مناظراتش با خليفه و
استمداد وى از مهاجرين و انصار و رفتن او به در خانه هاى مسلمانان متشخص، تجزيه و
تحليل گرديده است.
در اين كتاب بخشى از مصائب و ستمهاى وارده و ايام تلخ و تهاجم، - هر چند به
اختصار - آن هم از منابع و مدارك معتبر برادران اهل سنت بحث گرديده و بدون حب و بغض
به استنتاج آن رسيده ايم. و بالاخره ابعاد معنوى و عبادتهاى ملكوتى و مصاحبه هاى
طولانى آن بانو با ملائكه و جبرئيل امين، خاطر نشان شده و بحث كوتاهى از خزانه
الاسرار و كتب آسمانى و مصحف فاطمه به ميان آمده كه اميد است براى خوانندگان عزيز
سودمند بوده باشد.
انتظار دارم نكته سنج و فضلا و دانشمندانى كه اين كتاب را مورد عنايت قرار
خواهند داد، - پس از خواندن تمام آن - چنانچه نكته ابهامى داشته باشد، با ذكر دليل
به آدرس ناشر، نگارنده را در جريان قرار دهند، تا در چاپهاى بعدى تجديد نظر گردد.
14/ 2/ 1374 شمسى چهارم ذى حجه ى 1415 قمرى حوزه ى علميه ى قوم - على اكبر
بابازاده
فصل اول: اهل بيت پيامبر
اهل بيت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در قرآن و سنت جايگاه خاصى داشته و مورد
توجه پروردگار عالم و رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله مى باشد، تا جايى كه كلام
اللَّه مجيد آنان را فوق العاده تمجيد نموده و به مقام عصمت مى رساند.
پيامبر عظيم الشان اسلام صلى اللَّه عليه و آله، اين گروه را اساس اسلام خوانده
و آنان را به كشتى نوح تشبيه مى نمايد، كه امت اسلامى را از غرق شدن در درياها و
اقيانوسهاى فساد و بدبختى و انحراف و كجروى مصون مى دارد. و همچنين در سخنان ديگر،
اين افراد را عامل بركات زمين و مايه ى حيات مردم و همبستگى جامعه و جلوگيرى از
هرگونه اختلاف و بيراهه رفتن مى داند. و در فرازهايى، اهل بيت، تشبيه به ستارگان
درخشان گرديده و به توده هاى تاسى نمايند و بدين وسيله جدايى از آنان باعث بدبختى و
گرايش به حزب شيطان ناميده شده است.
در اينجا توجه شما را به چند آيه و حديث كه دلائل اين گفته ها است جلب مى كنم:
1- انما يريد اللَّه ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا. [احزاب/ 33.]
خداوند مى خواهد پليدى و گناه را از شما «اهل بيت» دور نموده و كاملا شما را پاك
گرداند.
چنانچه توجه مى فرماييد در اين آيه، اهل بيت از هرگونه رجس و ناپاكى مصون مانده
و به مقام عصمت و كمال مطلوب رسيده اند [علاقه مندان تفصيل به تفسير آيه مراجعه
فرمايند.]
مخالفت اهل بيت از شيطان است
قال رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله: النجوم امان لاهل الارض من الغرق، و اهل
بيتى امان لامتى من الاختلاف، فاذا خالفتها قبيله من العرب اختلفوا فصاروا حزب
ابليس.» [كنزالعمال، ج 12، ص 102 ش 34189.] رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود:
ستارگان درخشان آسمانى، مردم روى زمين را از غرق شدن جلوگيرى مى كنند و اهل بيت من
نيز آنان را از اختلاف حفظ مى كنند و چنانچه گروهى، از آنان دور گردند، گرفتار
اختلاف گرديده و به دامن شيطان كشيده مى شوند.
قابل توجه است كه در اين حديث (آن هم از طريق اهل سنت) مخالفين اهل بيت، از
گروندگان شيطان خوانده شده اند.
3 - عن ابى جعفر عليه السلام: قال رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله: النجوم
امان لاهل السما و اهل بيتى امان لاهل الارض، فاذا ذهبت النجوم اتى اهل السما
مايكرهون، و اذا ذهب اهل بيتى اتى اهل الارض مايكرهون، يعنى باهل بيته الائمه الذين
قرن اللَّه عزوجل طاعتهم بطاعته، فقال: «يا ايها الذين آمنوا اطيعواللَّه و اطيعو
الرسول و اولى الامر منكم» و هم المعصومون... بهم يرزق اللَّه عباده، و بهم يعمر
بلاده، و بهم ينزل القطر من السما، و بهم تخرج بركات الارض.... [بحارالانوار، ج 23،
ص 19، ح 14.] حضرت امام باقر عليه السلام از جد بزرگوارش رسول خدا صلى اللَّه عليه
و آله نقل مى كنند كه فرمودند: اگر ستارگان براى اهل آسمانها امان هستند، اهل بيت
من نيز براى اهل زمين مايه ى آرامش و امان مى باشند، چنانچه اهل آسمانها در فقدان
ستارگان دچار گرفتاريها مى شوند، مردم روى زمين نيز در فراق اهل بيت من به آفتهايى
گرفتار آيند.
آنگاه امام باقر عليه السلام اضافه مى كنند كه مراد از اهل بيت همانهايى هستند
كه خداوند (در آيه ى پنجاه و نهم سوره نسا) اطاعت آنها را در كنار اطاعت خود بيان
داشته است و آنان «معصومين» مى باشند و به بركت آنان پروردگار عالم به بندگانش روزى
مى دهد و در سايه ى آنان روى زمين و شهرها را آباد مى كند و باران را مى فرستد و
همچنين زمين انواع بركات خود را خارج مى كند....
در اين حديث مفصل كه بخشى از آن را بيان كرديم، اهل بيت مورد توجه خداوند قرار
گرفته و به بركت آنان تفضلاتى شامل حال بندگان الهى گرديده است.
احاديث زيادى در فضيلت و بركات اهل بيت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در كتب
حديث آمده است كه ما به جهت مراعات اختصار، به همين مقدار بسنده مى كنيم.
اهل بيت كيست؟
همان طورى كه ملاحظه فرموديد، اهل بيت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله، هم در قرآن
مجيد و هم در لسان روايات بويژه سخنان پيامبر صلى اللَّه عليه و آله، ارزش والايى
دارند و به توده هاى مردم سفارش شده از آنان پيروى نمايند و از نور آنان در كسب فيض
و شناختن راه حقيقت و صراط مستقيم استفاده كنند. بنابراين شناختن آنان يك فريضه ى
دينى و ضرورت اجتماعى است.
در اين موضوع نيز وظيفه مى دانيم به دامن قرآن و سنت نبوى تمسك نموده و در تعيين
و تشخيص اهل بيت، آيات و رواياتى را مورد استدلال قرار دهيم.
مراد از اهل بيت صلى اللَّه عليه و آله در قرآن و سنت، پنج تن آل عبا و به تبعيت
آنان ائمه معصوم مى باشند، هر چند گروهى از اهل سنت، زنان پيامبر صلى اللَّه عليه و
آله احيانا برخى از خانواده هاى نزديكان رسول خدا را نيز اضافه كرده اند. اينك توجه
شما را به چند آيه و حديث در اين باره جلب مى كنم. و قرن فى بيوتكن و لاتبرجن تبرج
الجاهليه الاولى و ارقمن الصلاه و آتين الزكاه و اطعن اللَّه و رسوله. انما يريد
اللَّه ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا. [احزاب/ 33.] اى زنان پيامبر!
در خانه هاى خود بمانيد و همچون دوران جاهليت نخستين ظاهر نشويد و نماز را برپا
داريد و زكات را بپردازيد و خدا و رسولش را اطاعت كنيد، خداوند فقط مى خواهد پليدى
را از شما اهل بيت دور كند و كاملا شما را پاك سازد.
يك نظر سطحى و بدون دقت، به ظاهر و صدر و ذيل اين آيه، كه در مورد زنان پيامبر
صلى اللَّه عليه و آله بحث مى كند، نشان مى دهد كه مراد از اهل بيت در آن همسران
رسول خدا است ولى نظر دقيق ادبى و اطلاع از تاريخ و علوم قرآنى اين نظر را به
دلايلى كاملا رد مى كند. زي را اولا، ضمير «عنكم» جمع مذكر است و نشان مى دهد كه
مراد از اهل بيت زنان پيامبر صلى اللَّه عليه و آله نيستند و چنانچه مراد آنان
بودند، بايد از ضمير جمع مونث استفاده مى شد، همان طورى كه در مطالب مربوط به آنان
از اين ضمير استفاده شده است. (در آيه مورد بحث ضميرهاى: قرن، بيوتكن، لاتبرجن،
اقمن، دليل اين مدعا است.) ثانيا، محتواى آيه مى رساند كه اهل بيت افراد معصومند و
از رجس و گناه مبرى هستند و تاريخ زندگى زنان پيامبر صلى اللَّه عليه و آله نشان مى
دهد كه آنان چنين نبودند و تنها در جنگ جمل، جناب عايشه باعث هلاكت بيش از هفده
هزار نفر از مردم بصره شد. [تفسير نمونه، ج 17، ص 302.] و مسيرهاى انحرافى را در
ميان مسلمين پديدار ساخته و با مولاى متقيان على بن ابى طالب عليه السلام كه صاحب
ولايت و خلافت بود به ستيز برخاست.
ثاليا، آيات مربوط و اهل بيت، در لابلاى آيات ديگر نازل شده تا دشمنان اين مكتب
نتوانند دست به تحريف قرآن بزنند. (براى اهل فن و كسانى كه در علوم تفسير مطالعاتى
دارند، اين مساله روشن است.) را بعا، روايات متعددى از طريق خود اهل سنت از خود
همسران پيامبر صلى اللَّه عليه و آله نقل شده كه اعتراف مى كنند مراد از اهل بيت
(در آيه) پنج تن آل عبا مى باشند و شما خوانندگان محترم در بخش روايات همين فصل به
تعدادى از آنها توجه خواهيد نمود.
روايات اهل سنت در مورد اهل بيت
چون اهل بيت، از ديدگاه تشيع روشن و واضح است لذا روايات اين بخش را نمى آوريم،
لذا توجه خوانندگان محترم را به چند حديث از طريق برادران اهل سنت جلب مى كنيم:
1 - عن سعد وقاص:... لما نزلت هذه الايه: «فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائكم...»
دعا رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم عليا و فاطمه و حسنا و حسينا فقال:
«اللهم هولا اهلى.» [صحيح مسلم به شرح نووى، ج 15، ص 176 - مسند احمد، ج 1، ص 185 و
فرائد سمطين، ج 2، ص 207، ش 486.] معاويه در دوران حكومت خود به سعدوقاص دستور داد
كه وى حضرت على عليه السلام را سب كند. او از اجراى اين دستور خلاف شرع و خلاف
انسانيت سرباز زد، چون معاويه از امتناع او توضيح خواست.
سعدوقاص ضمن بيان فضائل اميرالمومنين از زبان رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله
گفت:
هنگامى كه آيه ى شصت و يك سوره ى آل عمران (در مورد مباهله با «نصاراى نجران»)
نازل شد، پيامبر اسلام صلى اللَّه عليه و آله على و فاطمه و حسن و حسين
عليهماالسلام فراخوانده، آنگاه دست به دعا بلند نموده و عرض كرد:
خداوندا! اينان اهل بيت من هستند.
چنانچه خوانندگان عزيز عنايت دارند، اين حديث شريف اهل بيت پيامبر صلى اللَّه
عليه و آله را در پنج تن آل عبا تعيين مى نمايد.
2 - عن اسماعيل بن عبداللَّه بن جعفر، عن ابيه قال: لما نظر رسول اللَّه صلى
اللَّه عليه و آله الى الرحمه هابطه من السما قال: من يدعو؟ قالت زينب: انا يا رسول
اللَّه! فقال: ادعى لى عليا و فاطمه و الحسن و الحسين، قال: فدعاهم فجائوا فجعل
حسنا عن يمناه و حسينا عن يسراه و عليا و فاطمه و جاهه، ثم غشاهم كسا اخيبريا ثم
قال: اللهم ان لكل نبى اهل بيت و هولا اهلى فانزل اللَّه عزوجل: انما يريد اللَّه
ليذهب.... [فرائد سمطين، ج 2، ص 18، 19، ش 362.] اسماعيل پسر عبداللَّه جعفر از
پدرش نقل مى كند: در حالى كه باران و رحمت الهى نازل مى شد، رسول خدا با نگاه خود
به باران در ميان خانواده اش فرمودند: چه كسى آماده است كسانى را دعوت كند. همسر او
(زينب) آمادگى خود را اعلان كرد، در اين هنگام پيامبر صلى اللَّه عليه و آله
فرمودند: هرچه زودتر على، فاطمه، حسن و حسين عليهم السلام را فراخوانيد. چون آنان
آمدند، حضرت امام حسن را در طرف راست و امام حسين را در طرف چپ و حضرت على و فاطمه
عليهم السلام را در برابر خود قرار داد، سپس عباى مخصوص خيبرى را بر آنان پوشانيد،
آنگاه عرض كرد: بارالها! هر پيامبرى اهل بيتى دارد و اينان نيز «اهل بيت» من هستند،
در اين هنگام آيه سى و سه سوره اى احزاب در مورد آنان نازل شد. زينب عرض كرد: يا
رسول اللَّه! من هم زير عبا داخل شوم؟ حضرت فرمودند: نه، در جاى خود قرار بگير، تو
ان شااللَّه در خير هستى. [فقالت زينب: يا رسول اللَّه! لاادخل معك؟ فقال رسول
اللَّه: مكانك، فانك الى خير ان شااللَّه.] عامربن سعد نقل مى كند: چون جبرئيل به
حضور پيامبر صلى اللَّه عليه و آله رسيد،آن حضرت على و فاطمه و فرزندان آن دو را در
زير لباس خاصى جمع كرد و گفت: خدايا! اينان اهل بيت من هستند.
اين حديث نيز اهل بيت را در حضرت على، فاطمه، حسن و حسين عليهم السلام منحصر مى
داند.
4 - عن ثوبان مولى رسول اللَّه قال: اجلس رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله
الحسن و الحسين على فخذيه و فاطمه فى حجره و اعتنق عليا ثم قال: اللهم ان هولا اهل
بيتى. [فرائد سمطين، ج 2، ص 15، ش 360.] ثوبان غلام پيامبر صلى اللَّه عليه و آله
مى گويد: رسول خدا حسن و حسين را بر روى زانوانش قرار داد و فاطمه عليهاالسلام را
در پيش روى خود نشاند و با على عليه السلام در حالى كه معانقه مى نمود گفت: بار
خدايا! اينان اهل بيت من هستند.
5 - هنگامى كه عايشه در مورد جنگ جمل و دخالت وى در آن جنگ سوال شد، با تاسف
گفت: اين يك تقدير الهى بود، و چون در مورد على عليه السلام جويا شدند، گفت:
تسئلينى عن احب الناس كان الى رسول اللَّه؟ و زوج احب الناس كان الى رسول
اللَّه؟ لقد رايت عليا و فاطمه و حسنا و حسينا عليهم السلام و جمع رسول اللَّه صلى
اللَّه عليه و آله بثوب عليهم ثم قال:اللهم هولا اهل بيتى و حامتى فاذهب عنهم الرحس
و طهرهم تطهيرا، قالت: فقلت: يا رسول اللَّه! انا من اهلك؟ قال: تنحى فانك على
خير.... [تفسير ثعلبى به نقل مجمع البيان، ج 8، ص 357 و شبيه آن در مورد عايشه و ام
سلمه از صحيح بخارى و مسلم به نقل الميزان، ج 16، ص 336 - 337 و مجمع البيان، ج 8،
ص 357.] آيا از من در مورد كسى سوال مى كنى كه محبوبترين مردم در نزد پيامبر صلى
اللَّه عليه و آله بود؟ و از كسى مى پرسى كه همسر گرامى ترين اشخاص نزد رسول خدا
بود؟ من با چشم خود ديدم كه پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله على و فاطمه و حسن و
حسين عليهم السلام را در زير لباسى جمع كرده و مى فرمود: خداوندا! اينان خاندان و
حاميان منند، رجس و آلودگيها را از آنان ببر و پاكشان بفرما.عايشه گويد: من به رسول
خدا عرض كردم: اى پيامبر الهى! آيا من هم از آنان هستم؟ فرمود: دور باش، تو بر خير
و نيكى هست، اما جز اين گروه (اهل بيت) نمى باشى.
نظاير اين حديث در ذيل آيه ى سى و سه سوره ى احزاب در تفسيرهاى شيعه و سنى بسيار
فراوان است و همگى حاكى است كه اهل بيت مصطلح در قرآن و سخنان پيامبر صلى اللَّه
عليه و آله همان «پنج تن آل عبا» مى باشند... .
لازم به ذكر است كه گاهى اهل بيت با تعبيرهاى: «عترت و آل محمد» و امثال آنها
آمده كه در مرحله ى نخست شامل «على، و فاطمه، و حسن و حسين عليهم السلام» مى باشد و
به تبع آنان ساير ائمه معصوم عليهم السلام نيز تحت اين عنوان قرار مى گيرند، زيرا
اهداف و مسووليت و مقام و عظمت همگى آنان يكسان است. [براى تشريح بيشتر به كتاب
«تجليات ولايت» به قلم نگارنده مراجعه فرماييد.]
فصل دوم: محبت اهل بيت
خداوند اهل بيت را الگوى امت و جانشينان رسول خدا قرار داده و به آحاد مردم
سفارش كرده، كه آنان را دوست داشته و هرگز از آنان جدا نشوند وگرنه دچار انحراف
گرديده و به هلاكت مى رسند.
از سوى ديگر محبت اهل بيت اساس اسلام خوانده شده و كسى كه به اهل بيت عصمت و
طهارت علاقه مند نباشد، بدون ترديد از اسلام واقعى فرسنگها فاصله داشته و به بيراهه
مى رود.
علاوه بر اينها، محبت به اهل بيت، محبت به خدا و پيامبر صلى اللَّه عليه و آله
است و كسى كه در مسيراللَّه و رسول اللَّه است، نمى تواند از اهل بيت و محبت آنان
دور باشد، زيرا محبت اهل بيت از محبت خدا و رسولش تفكيك ناپذير است و به همين
مناسبت قرآن مجيد محبت و مودت اهل بيت را واجب ساخته و آثار و فوايدى را براى
سالكان اين راه و علاقه مندان اهل بيت مترتب نموده است.
قرآن و محبت اهل بيت
محبت اهل بيت آن چنان اهميت دارد، كه ريشه قرآنى داشته و خداوند متعال آن را
براى تمام پيروان اسلام واجب ساخته است و اين ادعا حقيقتى است كه دانشمندان و
بزرگان اهل سنت نيز بدان اعتراف دارند.
پروردگار عالم در سوره ى شورى آيه بيست و سوم مى فرمايد:
قل لااسئلكم عليه اجرا الا الموده فى القربى....
بگو من هيچ پاداشى از شما در برابر زحمات رسالتم نمى خواهم، جز دوست داشتن اهل
بيت و نزديكانم.
اين آيه بنا به تاييد و تفسير روايات متعدد از رسول خدا و خود اهل بيت عليهم
السلام محبت خاندان پيامبر صلى اللَّه عليه و آله را واجب ساخته است، كه از آن جمله
در روايتى از ابن عباس آمده است:
لما نزلت: «قل لااسئلكم عليه اجرا الا الموده فى القربى» قالوا: يا رسول اللَّه!
من هولا الذين امرنا اللَّه بمودتهم؟ قال: على و فاطمه و ولدهما. [فرائد سمطين، ج
2، ص 13، ش 359.] هنگامى كه آيه ى فوق نازل شد، جمعى از صحابه از رسول خدا سوال
كردند: اى پيامبر خدا! آنان چه كسانيند كه خداوند محبتشان را بر ما واجب ساخته است؟
حضرت در جواب فرمودند: على، فاطمه و دو فرزندانشان.
از اين حديث دو مطلب استفاده مى شود:
الف: وجوب محبت اهل بيت عليهم السلام كه با واژه ى «امرنا اللَّه» آمده.
ب: تعيين و تخصيص «ذى القربى» در اهل بيت، هر چند از باب تاكيد در آنان بوده
باشد. (و ذى القربى را اعم از اهل بيت بگيريم. تامل فرماييد) و در روايات ديگر
احمدبن حنبل در مسند خود از طريق سعيدبن جبير از عامر نقل مى كند:
لما نزلت: «قل لااسئلكم عليه اجرا الا الموده فى القربى» قالوا: يا رسول اللَّه!
من قرابتك؟ من هولا الذين وجبت علينا مودتهم؟ قال: على و فاطمه و ابناهما و قالها
ثلاثا. [مسند احمد حنب باب فضائل الصحابه، احقاق الحق، ج 3، ص 2، تفسير نمونه، ج
20، ص 410.] هنگامى كه آيه ى مذكور نازل شد، گروهى از اصحاب رسول گرامى اسلام عرض
كردند: اى رسول خدا! خويشاوندان تو كه مودت آنان بر ما واجب است كيانند؟ فرمودند:
على، فاطمه، و دو فرزند آنان و اين سخن را سه بار تكرار كرد.
از اين حديث نيز مانند حديث اول، هم فريضه ى محبت و مودت اهل بيت استفاده مى شود
و هم اينكه مراد از «ذى القربى» در مرحله ى اول اهل بيت است، هرچند به تبع آنان
شامل ساير ائمه اطهار و فرزندان ديگر رسول خدا نيز بشود. و حضرت امام حسن عليه
السلام بعد از شهادت اميرالمومنين عليه السلام در نخستين خطبه اش در معرفى خود
فرمودند:
انا من اهل البيت الذين افترض اللَّه مودتهم على كل مسلم فقال: «قل لااسئلكم
عليه اجرا الا الاموده فى القربى» [مجمع البيان، ج 9 ص 29 - الميزان، ج 18، ص 52 -
نمونه، ج 20، ص 411.] قول خداوند در آيه ى مذكور (بيست و سوم شورى) در مورد وجوب
محبت اهل بيت است، و در اين فرمان احترام و مودت آنان واجب شده است و چنانچه
مسلمانان به اين فرمان عمل كنند، به يك فريضه ى دينى عمل كرده اند و اگر آن را
ناديده بگيرند، واجبى را ناديده گرفته اند.
در اين حديث نيز مودت اهل بيت به عنوان واجب تلقى شده است.
محبت اهل بيت اساس اسلام است
اهل بيت عليهم السلام مكمل و متمم رسالت و اهداف عالى اسلام مى باشند و بدون
آنان، خلا در ميان امت مسلمين پديدار مى گردد، كه جبران آن نه تنها مشكل، بلكه محال
است و لذا در هر برهه اى وجود امام معصوم يك ضرورت دينى و اجتماعى است، خواه آن
امام در ظاهر باشد و يا در پس پرده ى غيبت همانند آفتاب در پشت ابر. [در اين زمينه
به كتاب آفتاب ولايت به قلم نگارنده مراجعه فرماييد.] در اين ميان به آحاد مسلمين
فرض است با عشق و علاقه درونى از اين الگوهاى الهى پيروى نموده و كمال خويش را دو
چندان كنند، زيرا بدون عشق و علاقه قلبى، تبعيت و پيروى ممكن نبوده و مفهوم واقعى
نخواهد داشت. و در اين فرض، (محبت درونى) پيوند و همبستگى ناگسستنى در ميان امام و
ماموم و ملت و رهبر معصوم فراهم گرديده و هيچ حادثه و خطرى نمى تواند آن آيين و
پيروانش را تهديد كند و به اين نكته رسول خدا اشاره نموده و مى فرمايند:
يا على! ان الاسلام عريان لباسه التقوى... و اساس الاسلام حبى و حب اهل
بيتى.[كنزالعمال، ج 12، ص 105 ش 34206.] يا على! همانا اسلام عريان و بدون لباس است
و تقوى و پرهيزكارى لباس آن را تشكيل مى دهد... و اساس اسلام با محبت من و اهل بيتم
متصور است.
اين حديث با مختصر تفاوتى در منابع مكتب تشيع نيز آمده است:
يا على! الاسلام عريان و لباسه الحيا، و زينته الوفا، و مروته العمل الصالح،و
عماده الورع، و لكل شى اساس و اساس الاسلام حبنا اهل البيت. [و سائل الشيعه، ج 11،
ص 141، بحارالانوار، ج 27، ص 91. با كمى تفاوت، مكارم الاخلاف ص 439.] يا على!
اسلام عريان و لباسش شرم و حيا است و زينتش وفادارى و جوانمرديش عمل صالح و ستونش
ورع و دورى از گناه و براى هر چيزى اساس و بنيانى است كه محبت ما اهل بيت اساس
اسلام به حساب مى آيد.
از اين سخنان دررباره رسول خدا استفاده مى كنيم، كه محبت اهل بيت زيربناى اسلام
و آيين الهى است و بدون محبت آنان به حقيقت اسلام نمى توان رسيد، زيرا،درخت ريشه
دار اهل بيت از همان شجره ى پرقدرت رسالت كه از منبع فيض الهى نشات گرفته است،
سرچشمه مى گيرد و جدايى آنها حتى در يك واحد كوتاه زمانى هم ممكن نيست، چنانچه رسول
گرامى اسلام مى فرمايند: .
.. خلقت انا و على من شجره واحده افنا اصلها و على فرعها و فاطمه لقاحها و الحسن
و الحسين ثمارها و اشياعنا اوراقها، فمن تعلق بغصن من اغصانها نجا و من زاغ عنها
هوى.... [مجمع البيان، ج 9، ص 28 - 29.] من على از يك درخت به وجود آمده ايم، من
اصل و ريشه ى درخت و على شاخه هاى تنومند آن مى باشد و دخترم فاطمه عليهاالسلام
عامل بارورى و فرزندانم حسن و حسين ميوه هاى آن به حساب مى آيند. و پيروان و شيعيان
ما برگهاى آن درختند، هركس از آن درخت آويزان شود نجات يافته و هر كس از آن دورى
گزيند هلاك مى گردد.
اين حديث، به صراحت، ولايت را از رسالت تفكيك ناپذير دانسته و على عليه السلام
را جان و روح پيامبر صلى اللَّه عليه و آله مى داند.
در اينجا لازم مى دانم به يك نكته ى اساسى در فريضه محبت اهل بيت اشاره كنم و آن
اينكه عشق و علاقه به خاندان معصوم رسالت مصالح زيادى در پى دارد، كه بيشتر آنها
متوجه سالكان اين راه است. پروردگار عالم در سوره سبا آيه ى چهل و هفت مى فرمايد:
قل ما سالتكم من اجر فهو لكم.
بگو: هر اجر و پاداشى از شما خواسته ام به نفع خود شماست. يعنى: اگر در آيه ى
بيست و سوم سوره ى شورى از شما خواسته شده در برابر زحمات رسالت پيامبر، به
خاندان معصوم او علاقه شديدى داشته باشيد، همگى به سود شما تمام مى گردد.