فهرست مطالب توضيح نگاهى
به ماجراى فدك O
فتح و اعطاى فدك به فاطمه سلام الله عليها O
اخراج نماينده حضرت زهرا سلام الله عليها و غضب فدك O
ارائه سند فدك توسط حضرت زهرا سلام الله عليها O
جعل حديث براى غصب فدك O
احتجاج مفصل حضرت زهرا سلام الله عليها در مجلس ابوبكر و عمر
O
شاهدان فاطمه سلام الله عليها بر ملكيت فدك O
نصرت طلبى حضرت زهرا و اهل بيت سلام الله عليها در سايه فدك
O
احتجاج خصوصى حضرت زهرا سلام الله عليها بر ابوبكر O
پاره كردن سند فدك O
احتجاج مفصل اميرالمؤ منين عليه السلام با ابوبكر و عمر در مسجد
O
خطابه مفصل حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها در مسجد O
سخنان حضرت زهرا سلام الله عليها براى زنان عيادت كننده O
نامه اميرالمؤ منين عليه السلام به ابوبكر درباره غضب فدك O
سخنرانى ابوبكر درباره توافق مردم بر غضب فدك O
سخنان ابوبكر در تهديد و تطميع مهاجرين و انصار O
آخرين سخنان حضرت زهرا سلام الله عليها در رابطه با فدك متن
عربى و ترجمه فارسى خطبه حضرت زهرا سلام الله عليها در ماجراى فدك 1
: الزهراء سلام الله عليها تاتى المسجد 1
: حضرت زهرا سلام الله عليها به مسجد مى آيد 2
: الحمد و الثناء 2
: حمد و ثنا 3
: بعثه الرسول الاعظم صلى الله عليه و آله و مسير الرساله 3
: بعثت پيامبر صلى الله عليه و آله و مسير رسالت 4
: خطابها مع المهاجرين و الانصار 4
: خطاب حضرت به مهاجرين و انصار 5
: القرآن و اهل البيت عليه السلام 5
: قرآن و اهل بيت عليه السلام 6
: اسرار احكام الله 6
: حكمت دستورات الهى 7
: اعلموا انى فاطمه 7
: بدانيد من فاطمه هستم 8
: مسيره الرساله المحمديه 8
: سير رسالت پيامبر صلى الله عليه و آله 9:
على عليه السلام فى ابلاغ الرساله الالهيه 9:
على عليه السلام در تبليغ رسالت 10
: ما اءظهره الناس بعد وفاه صاحب الرساله 10
: رفتار مردم بعد از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله 11
: فدك والارث 11
: فدك و ارث 12
: شكواها الى رسول الله صلى الله عليه و آله 12
: خطاب به پيامبر صلى الله عليه و آله 13
: خطابها عليه السلام مع الانصار 13
: خطاب به انصار 14
: الزهرا سلام الله عليها تظلم بمراءى و مسمع 14
: ظلم به فاطمه سلام الله عليها در انظار مردم 15
: قاتلوا ائمه الكفر 15
: با امامان كفر بجنگيد 16
: خذلان الناس عن الحق 16
: خوارى حق به دست مردم 17
: العار و النار لمن يخذل ابنه نبيه 17
: عار و عذاب بر كسى كه دختر پيامبر صلى الله عليه و آله را خوار كند
18
: انا ابنه بيكم 18
: من دختر پيامبرتان هستم 19
: جواب ابى بكرلها سلام الله عليها 19
: جواب ابوبكر 20
: الحديث الموضوع النبى لايورث
20
: حديث جعلى النبى لايورث 21
: خطابها سلام الله عليها مع ابى بكر 21
: پاسخ ابوبكر 22
: القرآن يصرح بارث الانبياء 22
: تصريح قرآن به ارث انبياء سلام الله عليها 23
: جواب ابى بكرلها سلام الله عليها 23
: جواب ابوبكر 24
: خطابها سلام الله عليها مع المسلمين و معاتبتهم 24
: خطاب به مسلمانان 25
: اثر خطبتها سلام الله عليها 25
: تاءثير خطبه حضرت 26
: ماجرى بين ابى بكر و عمر بعد خطبتها سلام الله عليها 26
: آنچه بين ابوبكر و عمر اتفاق افتاد 27
: ابوبكر يهدد الناس 27
: خطاب تهديدآميز ابوبكر به مردم 28
: استنكار ام سلمه 28
: پاسخ ام سلمه به ابوبكر 29
: خطابها مع رافع بن رفاعه تذكر غذير خم 29
: خطاب خضرت با رافع و يادآورى غدير 30
: شكواها الى اميرالمؤ منين عليه السلام 30
: شكايت به اميرالمؤ منين عليه السلام 31
: اميرالمؤ منين عليه السلام يخفف عنها الالام 31
: تسلى اميرالمؤ منين عليه السلام به حضرت زهرا سلام الله عليها
32
: عياده نساء المهاجرين و الانصار لها سلام الله عليها 32:
عيادت زنان مهاجر و انصار 33
: ما الذى نقموا من ابى احسن عليه السلام 33:
از على عليه السلام چه چيزى را نپسنديدند؟ 34
: خساره الامه بغصب حق على عليه السلام 34
: چه كسى را به جاى على عليه السلام انتخاب كردند؟! 35
: من الذى استبدلوه بعلى عليه السلام 35
: پيش بينى عاقبت غصب خلافت 36
: انذر هم بعاقبه الاغتصاب 36
: خسارت امت با غصب حق على عليه السلام 37
: عذر لا يقبل بعد التقصير 37
: عذرى كه پذيرفته نيست مدارك
خطبه فدك O
سند خطابه حضرت زهرا سلام الله عليها O
منابع خطابه حضرت زهرا سلام الله عليها O
اسناد خطابه حضرت زهرا سلام الله عليها O
روايت حضرت زينب كبرى سلام الله عليها O
روايت امام حسين عليه السلام O
روايت امام باقر عليه السلام O
روايت ابن عباس O
روايت عبدالله بن حسن بن حسين O
روايت عايشه O
روايت ابوهشام محمد O
روايت عوانه O
روايت ابن عايشه O
روايت اميرالمؤ منين عليه السلام O
روايت امام زين العابدين عليه السلام O
روايت فاطمه بنت الحسين عليه السلام O
روايت ابن عباس O
روايت عطيه عوفى O
تنظيم و ترجمه متن كامل خطبه حضرت زهرا سلام الله عليها توضيح
آنچه در اين كتاب مى خوانيد متن كامل خطبه حضرت زهرا سلام الله
عليها در ماجراى فدك و ترجمه فارسى آن در صفحه مقابل است . متن حاضر
براى اولين بار با 22 سند ارائه مى شود كه با 17 نسخه مقابله گرديده
است . مقدمه كوتاهى درباره ماجراى فدك قبل از خطبه و اسناد و منابع پس
از آن ذكر شده است .
نگاهى به ماجراى فدك
O فتح و اعطاى فدك به فاطمه سلام الله عليها
(1)
پس از فتح خيبر در سال هفتم هجرت و حدود چهار سال قبل از رحلت
پيامبر صلى الله عليه و آله ، اهل فدك تسليم شدند بدون آنكه لشكر اسلام
در فتح آنجا شركت داشته باشند، و به حكم آيه ما
افاء الله على رسوله چنين سرزمينهايى ملك شخصى پيامبر صلى الله
عليه و آله مى شود.
لذا سرزمين فدك به صورت يكپارچه از آن پيامبر صلى الله عليه و آله شد
كه مى بايست مردم فدك در آن كار مى كردند و در آمد آن را به حضرت تسليم
مى نمودند و فقط اجرت دريافت مى كردند.
بلافاصله پس از فتح فدك ، آيه وات ذا القربى حقه
نازل شد، يعنى حق خويشان را به آنان بده
، و جبرئيل در بيان آن از طرف خداوند عرضه داشت :
فدك را به فاطمه عطا كن .
پيامبر صلى الله عليه و آله حضرت زهرا سلام الله عليها را فرا خواند و
به دستور آن حضرت سند فدك بعنوان بخشوده و اعطايى پيامبر صلى الله عليه
و آله به آن حضرت تحويل داده شد. سپس با دعوت مردم ، از درآمد فدك به
عنوان اعطايى فاطمه سلام الله عليها بين مردم تقسيم كردند.
حضرت زهرا سلام الله عليها در سرزمين فدك نماينده اى قرار داد، و او پس
از محاسبات لازم و پرداخت مخارج ، در آمد آن را - كه از هفتاد هزار
سكه طلا تا صد و بيست هزار سكه نوشته اند - خدمت حضرت زهرا سلام الله
عليها تقديم مى نمود.
هر ساله حضرت به اندازه قوت خود بر مى داشت و بقيه را بين فقرا تقسيم
مى كرد، و تا هنگام رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله اين شيوه ادامه
داشت .
O اخراج نماينده حضرت
زهرا سلام الله عليها و غضب فدك
(2)
ده روز پس از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله ابوبكر ماءمورانش
را به فدك فرستاد و نماينده حضرت زهرا سلام الله عليها را از آنجا
اخراج كرد و آن را غضب نمود و در آمد آن را براى مخارج حكومت غاصبانه
خود قرار داد.
O ارائه سند فدك توسط
حضرت زهرا سلام الله عليها(3)
در اولين برخورد، عمر به حضرت زهرا سلام الله عليها گفت : آن
نوشته اى كه مى گفتى پدرت درباره فدك برايت نوشته بياور!
حضرت زهرا سلام الله عليها سند فدك را آورد و به ابوبكر نشان داد و
فرمود: اين نوشته پيامبر صلى الله عليه و آله براى من و فرزندانم است .
ابوبكر و عمر نه تنها اعتنايى به سند نكردند بلكه عمر سند فدك را از
حضرت زهرا سلام الله عليها گرفت و پيش چشم مردم آب دهان بر آن انداخت و
آن را پاره كرد و علنا مخالفت خود را با امر پيامبر صلى الله عليه و
آله اعلام نمود. اكنون بايد مراحل اتمام حجت طى مى شد تا غاصبين كار
خود را حق جلوه ندهند.
O جعل حديث براى غصب فدك
(4)
آماده سازى مدركى جعلى براى گرفتن فدك به صورت جمله
نحن معاشر الانبياء لا نورث
ما پيامبران ارث نمى گذاريم مطرح شد.
در جايى كه اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله حضور داشتند، كسى جز
عايشه و حفصه و يك عرب بيابانى به نام مالك بن اوس بن حدثان كسى به
شنيدن چنين حديثى از پيامبر صلى الله عليه و آله گواهى نداد.
O احتجاج مفصل حضرت زهرا
سلام الله عليها در مجلس ابوبكر و عمر
(5)
در اولين مرحله اتمام حجت ، حضرت زهرا سلام الله عليها به امر
اميرالمومنين عليه السلام به مجلسى آمد كه ابوبكر و عمر به همراه عده
اى به طور خصوصى در آن بودند، و ابتدا اخراج نماينده اش را مطرح كرد و
اينكه فدك بخشوده پيامبر صلى الله عليه و آله است . ابوبكر حديث جعلى
نحن معاشر الانبياء لا نورث را پيش كشيد.
حضرت زهرا سلام الله عليها فرمودند: اين اولين شهادت ناحق است . فدك را
پيامبر صلى الله عليه و آله به من بخشيده است و من شاهدانى دارم .
ابوبكر گفت : دليل خود را بياور.
حضرت زهرا سلام الله عليها تصرف مالكانه خود در زمان پيامبر صلى الله
عليه و آله را مطرح كرد و فرمود: چرا درباره چيزى كه در دست من است از
من شاهد مى خواهى !؟
ابوبكر سخن حضرت را نشنيده گرفت و بار ديگر گفت : چون غنيمت مسلمانان
است ، اگر دليل نياورى امضا نخواهم كرد!
حضرت فرمود: آيا مى خواهيد دستور پيامبر صلى الله عليه و آله را رد
كنيد و درباره ما حكمى غير از حكم مسلمانان اجرا كنيد؟! عمر با حال غضب
گفت : اين غنيمت مسلمانان است ، و بايد براى مالكيت خود دليل بياورى !
حضرت در اينجا عصمت خود را مطرح فرمودند و اينكه سيده زنان اهل بهشت
ادعاى باطل نمى نمايد، همانطورى كه شهادت كسى بر عليه آنان قبول نيست .
ولى عمر گفت : ما شهادت ديگران را بر عليه تو قبول مى كنيم !
حضرت با اشاره به آيه تطهير فرمود: كسى كه بر عليه سيده زنان اهل بهشت
شهادتى را بپذيرد ملعون و كافر است : چرا كه آنان به حكم خداوند
معصومند و آنان با ساير مردم مساوى نيستند.
سپس ابوبكر گفت : درباره فدك دليل بياور. حضرت زهرا سلام الله عليها با
ذكر آيه وآت القربى حقه فرمود:
من و فرزندانم نزديكترين خلايق به پيامبر صلى
الله عليه و آله بوديم و آن حضرت فدك را به بخشيد.
عمر گفت : بر ادعاى خود دليل بياور و شاهدانى حاضر كن !
O شاهدان فاطمه سلام الله
عليها بر ملكيت فدك
(6)
حضرت زهرا سلام الله عليها در همان مجلس ماند و كسى را فرستاد
تا اميرالمؤ منين و امام حسن و امام حسين عليه السلام و ام ايمن و
اسماء بنت عميس آمدند و به همه آنچه حضرت زهرا سلام الله عليها فرموده
بود شهادت دادند.
عمر گفت : على همسر اوست ، حسن و حسين هم پسران
او هستند.
ام ايمن هم خدمتكار اوست . اسماء بنت عميس هم قبلا همسر جعفر بن ابى
طالب بوده و خدمتگزار فاطمه سلام الله عليها است و به نفع بنى هاشم
شهادت خواهد داد. همه اين شاهدان براى منفعت خود شهادت مى دهند!!!
او درباره ام ايمن اضافه كرد كه او زنى غير عرب
است و با فصاحت نمى تواند شهادت دهد!!!
اميرالمؤ منين فرمود:
هر كس فاطمه و حسن و حسين را تكذيب كند پيامبر را تكذيب كرده است ، و
پيامبر درباره من فرمود: هر كه تو را رد كند مرا
رد كرده است ، و ام ايمن كسى است كه پيامبر براى ، به بهشت شهادت داده
است ، و براى اسماء بنت عميس و نسل او ادعا كرده است .
عمر گفت : شما همانگونه هستيد كه توصيف نموديد، ولى شهادت كسى كه به
نفع خود شهادت مى دهد قبول نمى شود!
اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود: اكنون كه ما آن طور هستيم كه خودتان
مى شناسيد و منكر نيستيد و در عين حال شهادت ما به نفع خودمان پذيرفته
نيست و شهادت پيامبر هم قبول نيست پس انا الله و انا اليه راجعون ! به
زودى ظالمان خواهند دانست كه به كجا باز مى گردند.
حضرت زهرا سلام الله عليها با حال غضب برخاست و فرمود: خدايا! اين دو
به حق دختر پيامبرت ظلم كردند. خدايا به شدت اينان را ماءخوذ فرما و
سپس حضرت زهرا سلام الله عليها مخزون و گريان از نزد بيرون آمد.
O نصرت طلبى حضرت زهرا و
اهل بيت سلام الله عليها در سايه فدك
(7)
اقدامى كه هيچكس - نه غاصبين و نه مردم -
انتظارش را نداشتند اين بود كه اميرالمومنين عليه السلام تا چندين روز
متوالى ، هر روز حضرت زهرا سلام الله عليها را به همراه امام حسن و
امام حسين عليه السلام سوار بر مركبى مى نمود و بر در خانه مهاجرين و
انصار مى برد. حضرت زهرا سلام الله عليها به آنان مى فرمود:
اى مهاجرين و انصار، خدا و دختر پيامبرتان را يارى كنيد، شما روزى كه
با پيامبر بيعت كرديد بر سر اين بيعت كرديد كه از او و فرزندانش حمايت
كنيد و از آنان منع كنيد آنچه از خود و فرزندانتان منع مى كنيد. بياييد
و به بيعت خود نسبت به پيامبر وفا كنيد.
ولى كسى به حضرت جواب مثبت نداد.
O احتجاج خصوصى حضرت زهرا
سلام الله عليها بر ابوبكر
(8)
بار ديگر اميرالمؤ منين عليه السلام به حضرت زهرا سلام الله
عليها نزد ابوبكر برو و بگو:
ادعاى مقام پدرم و خلافت او را كرده اى و جاى او
نشسته ايد؟ اگر فدك ملك تو هم بود و من از تو مى خواستم كه آن را به من
ببخشى ، بر تو واجب بو آن را به من بدهى . حضرت زهرا سلام الله
عليها نزد ابوبكر آمد اين مطالب را به او فرمود.
ابوبكر گفت : راست مى گويى . سپس ورقه اى
خواست و بر آن نوشته اى مبنى بر بازگرداندن فدك نوشت . خضرت زهرا سلام
الله عليها نوشته را برداشت و از نزد و از نزد ابوبكر بيرون آمد.
O پاره كردن سند فدك
(9)
عمر در راه حضرت را ديد و گفت : اى دختر محمد! اين نوشته چيست
!؟
فرمود: نوشته اى است كه ابوبكر بعنوان باز پس دادن فدك نوشته است . گفت
: آن را به من بده ! حضرت خوددارى كرد و آن را نداد.
در اينجا عمر جسارتى كرد كه صفحه تاريخ را سياه نمود و سوز جانكاه آن
براى هميشه دل محبان فاطمه عليه السلام را سوزاند. او با قساوت تمام در
ميان كوچه و رهگذر مردم به دختر پيامبر صلى الله عليه و آله اهانتى
عظيم كرد و با پا به فاطمه سلام الله عليها زد، و به اين اكتفا نكرد و
سيلى به صورت مبارك آن حضرت زد و طورى كه در اثر آن گوشواره حضرت شكست
. سپس نوشته ابوبكر را به زور از دست حضرت گرفت و آب دهان بر آن انداخت
و نوشته هايش را پاك كرد و آن را پاره نمود و گفت :
اين سرزمينى است كه پدر تو هم با اسب و لشكر
آنجا را فتح نكرده است !
اميرالمؤ منين عليه السلام در خانه منتظر بود. وقتى حضرت زهرا سلام
الله عليها پشت در آمد حضرت به استقبال او رفت و فرمود: اى دختر
پيامبر، چرا اين گونه غضبناك هستى ؟ حضرت زهرا سلام الله عليها جسارت
عمر را بازگو كرد.
اميرالمؤ منين عليه السلام با يك دنيا تاءسف و غصه از چنين جسارتى به
ساحت مقدس بانوى دو جهان ، بعنوان شريك غم و تسلاى آن حضرت فرمود:
آنچه نسبت به من و پدرت مرتكب شده اند از اين
بالاتر است .
O احتجاج مفصل اميرالمؤ
منين عليه السلام با ابوبكر و عمر در مسجد
(10)
مرحله احتجاج آن بود كه اميرالمومنين عليه السلام شخصا به مسجد
آمد و در حضور مهاجرين و انصار كه در اطراف ابوبكر نشسته بودند خطاب به
ابوبكر فرمود: اى ابوبكر، چرا آنچه پيامبر صلى الله عليه و آله براى
فاطمه قرار داده بود از او منع نمودى ، در حالى كه نماينده او از چند
سال قبل در آنجا بوده است ؟!
ابوبكر گفت : اين غنيمت مسلمين است اگر شاهدان عادلى بياورد به او مى
دهيم و گرنه در آن حقى ندارد.
حضرت فرمود:
اى ابوبكر، درباره ما حكمى مى نمايى بر خلاف آنچه درباره مسلمانان حكم
مى نمايى ؟ چرا از فاطمه شاهد مى خواهى در حالى كه فدك در دست راست
اوست و در زمان حيات پيامبر و بعد از آن حضرت مالك آن بوده است ؟ چرا
از مسلمين شاهد نمى خواهيد؟!
ابوبكر ساكت شد، ولى عمر گفت : اين غنيمت مسلمين است و ما با كلام تو
نمى توانيم مقابله كنيم ! اگر شاهدان عادلى آوردى قبول مى كنيم !
اميرالمؤ منين عليه السلام آيه تطهير را مطرح كرد و فرمود: آيا شهادت
كسى را بر عليه فاطمه قبول مى كنى ؟ ابوبكر گفت آرى ؟
حضرت فرمود:
پس كافرى ! زيرا شهادت خداوند را بر طهارت او رد كرده اى و شهادت مردم
را بر عليه او قبول كرده اى . همچنين حكم خدا و رسول را رد كرده اى كه
فدك را براى فاطمه قرار دادند. همانطور كه فرمان ديگر پيامبر صلى الله
عليه و آله را رد كرده اى كه از مدعى عليه شاهد مى خواهى ! تو سخن خدا
و رسول را رد كردى و گفته يك عرب بيابانى را پذيرفتى و فدك را از فاطمه
گرفتى و گمان كردى غنيمت مسلمين است .
در اينجا مردم به خشم آمدند و متوجه ظلم ابوبكر و عمر شدند و به يكديگر
نگاه كردند و گفتند: به خدا قسم على راست مى
گويد..
اميرالمؤ منين عليه السلام هم به خانه باز گشت .
O خطابه مفصل حضرت فاطمه
زهرا سلام الله عليها در مسجد
(11)
در شرايطى كه ابوبكر و عمر به همراه مهاجرين و انصار، مجلس مهمى
در مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله تشكيل داده بودند و مشغول قدرت
نمايى در مقابل خانه فاطمه عليه السلام بودند كه در فاصله چند قدمى
آنان بود، ناگهان در خانه فاطمه سلام الله عليها باز شد و بانوى با
عظمت اسلام در حالى كه عده اى از زنان گرداگرد آن حضرت بودند وارد مسجد
شده به سوى جمعيت پيش آمدند.
دختر پيامبر سر مبارك را با پوشش كامل پوشانيده و لباس سراسرى از روى
لباسها پوشيده بود. از شدت غم و ناراحتى جسمى ، قامت فاطمه سلام الله
عليها راست نبود و لباس حضرت به زمين كشيده مى شد و گاهى زير پاى
مباركش مى رفت . با ورود بزرگ بانوى جهان فورا بين زنان و مردان پرده
اى زده شد، و حضرت با زنان همراه در آن سوى پرده قرار گرفتند و روى
زمين نشستند.
ناگهان صداى فاطمه سلام الله عليها را شنيدند كه آهى جانسوز كشيد و همه
مردم به گريه در آمدند و مجلس بر خود لرزيد و همه منقلب شدند. شدت گريه
به حدى بود كه حضرت مدتى طولانى صبر كرد تا مردم ساكت شدند. حضرت خواست
سخنان خود را آغاز كه با شنيدن چند كلمه بار ديگر مردم به گريه در
آمدند و حضرت آن قدر صبر كرد تا مردم كاملا آرام شدند و آنگاه سخنان
خود را آغاز كرد.
فاطمه زهرا سلام الله عليها پس از حمد و ثناى الهى و اقرار به وحدانيت
خداوند و رسالت پيامبر صلى الله عليه و آله و بيان حكمتهايى از خلقت و
تكليف بشر و ارسال انبياء عليه السلام و خصوص نبوت پيامبر صلى الله
عليه و آله سوابق مردم با قرآن و اهل بيت عليه السلام شدند. از يك سو
سابقه مردم در كمك به دين خدا و از سوى ديگر وظيفه خطير شان نسبت به
آيندگان را متذكر شدند. همچنين عظمت قرآن و اهل بيت عليه السلام و
ارتباط آن دو با يكديگر را بيان كردند و سپس شمه اى از حكمت شرايع الهى
را ذكر نمودند.
پس از آن خود را معرفى كردند تا اهل مجلس و آينده تاريخ بدانند چه مقام
معظمى با مردم سخن گفته است و سپس سوابق و زحمات طاقت فرسا و فداكارانه
پيامبر صلى الله عليه و آله و اميرالمؤ منين عليه السلام در پرورش
نهال اسلام را ذكر كردند.
در اينجا سخن را به مطلب مورد نظر نزديك كردند و ارتداد مردم پس از
پيامبر صلى الله عليه و آله و ناديده گرفتن گذشته ها را ياد آور شدند و
اينكه آتش فتنه ها را بر عليه دين خدا و اهل بيت پيامبر عليه السلام
شعله ور مى نمايند. سپس مسئله فدك را بعنوان نمونه اى از آتشهاى بر
انگيخته آنان بر شمردند.
در اين قسمت از سخن آياتى از قرآن درباره ارث و بخصوص ارث انبياء به
ميان آوردند، و مسائلى را كه به طور خصوصى با ابوبكر و عمر مطرح كرده
بودند اين بار در حضور مردم به طور مفصل تر و علنى تر بيان كردند.
سپس خطاب به قبر پيامبر صلى الله عليه و آله از غاصبين و مردمى كه مويد
آنان بودند شكايت بردند و اين شكوه را در قالب اشعارى بيان كردند.
آنگاه خطاب را متوجه نمودند و با ياد آورى گذشته آنان در اطاعت از
اوامر پيامبر صلى الله عليه و آله و يارى دين خدا، تعجب خود را از بى
توجهى آنان نسبت به احقاق حق دختر پيامبر صلى الله عليه و آله بيان
كردند كه حتى پس از داد خواهى و فرياد كمك طلبى كسى اعتنا نمى كند!
ابوبكر از فرصت استفاده كرد و در سخنانى كوتاه حديث جعلى خود را مبتنى
بر ارث نبردن از انبيا مطرح كرد و اشاره كرد كه من غصب فدك را با مشورت
و توافق مسلمين انجام داده ام .
حضرت زهرا سلام الله عليها ضمن اينكه ساحت پيامبر صلى الله عليه و آله
را از مخالفت قرآن منزه دانستند، آيات صريح ارث انبيا عليه السلام را
مطرح كردند و ثابت كردند كه هيچ استثناى در مسئله ارث براى هيچ كس
وجود ندارد.
اين بار ابوبكر اقرار كرد كه از جوانب عاجزم و فقط مسلمين را بين خود و
تو قرار مى دهم . اينجا بود كه حضرت زهرا سلام الله عليها خطاب را
متوجه مسلمين نموند و به شدت آنان را كه به سوى سخن باطل روى آورده
بودند مورد مواخذه قرار دادند و به عذاب بشارت دادند و اشاره كردند كه
اگر مردم هم به آن راضى نباشند خدا راضى است .
در اينجا سخنان خضرت پايان يافت و در راه بازگشت به خانه ، رافع بن
رفاعه به آن حضرت گفت : چرا على قبلا ما را آگاه نكرد تا در خلافت با
ديگرى بيعت نكنيم و كار به اينجا نرسد؟! حضرت با غضب به او فرمود:
پس از واقعه غدير براى احدى عذرى باقى نمانده است .
ام سلمه نيز سر از حجره اش بيرون كرد و با خطاب توبيخ آميز به مردمى
كه خطابه حضرت زهرا سلام الله عليها را بدون نتيجه خاصى به پايان برده
بودند گفت :
آيا با مثل فاطمه اين گونه برخورد مى شود؟ آيا شما آمده ايد به فاطمه
سلام الله عليها حكم دينش را ياد دهيد؟ آيا مثل فاطمه سلام الله عليها
آنچه حقش نباشد طلب مى كند؟ آيا عنايت خاص پيامبر عليه السلام نسبت به
او فراموش كرده ايد؟
O سخنان حضرت زهرا سلام
الله عليها براى زنان عيادت كننده
(12)
اولين اثر خطابه حضرت زهرا سلام الله عليها آن بود كه زنان
مهاجر و انصار بعد از مدتى كه هيچ يادى از يادگار پيامبر صلى الله عليه
و آله نكرده بودند به عيادت حضرت آمدند و گفتند: اى دختر پيامبر،
حالتان چگونه است ؟ حضرت فرمود: از دنيايى كه با شما باشم متنفرم و آن
را رها كرده ام ، و نسبت به مردان شما غضبناكم .
آنگاه از آنان پرسيد: از على چه چيزى را
نپسنديدند؟ اگر خلافت را به دست او سپرده بودند به بهترين وجهى آن را
اداره مى كرد و بركات آسمان و زمين بر آنان نازل مى شد. سپس
فرمود: هم اكنون باردار شده و پس از زمان كوتاهى ثمره اش ظاهر مى گردد
و از آن خون و سم كشنده مى دوشيد.
زنان عيادت كننده فرمايشات حضرت زهرا سلام الله عليها را براى مردان
خود باز گو كردند. پيرو آن عده اى از بزرگان مهاجرين و انصار بعنوان
عذر خواهى نزد حضرت آمدند و به خيال خود عذرى تراشيدند و گفتند: اى
سيده النساء، اگر على قبل از بيعت اين مسئله را ياد آور مى شد سراغ
ديگرى نمى رفتيم !
حضرت زهرا سلام الله عليها فرمود: از من دور شويد، كه با بهانه هاى
بيهودتان عذر شما پذيرفته نيست و با كوتاهى هاى شما جاى هيچ سخنى باقى
نمانده است !
O نامه اميرالمؤ منين
عليه السلام به ابوبكر درباره غضب فدك
(13)
در حالى كه غاصبين مشغول قدرت نمايى بودند اميرالمؤ منين عليه
السلام نامه اى به مضامين عالى براى ابوبكر نوشت . اين نامه از حضرت
هنگامى نوشت كه ابوبكر پس از تثبيت غضب فدك بر فراز منبر با اظهار قدرت
سخنان ناروايى نسبت به مقام شامخ ولايت بر زبان راند. فرازهايى از نامه
حضرت چنين بود:
ميراث پاكان ابرار را براى خود قسمت كردند و با غضب بخشوده پيامبر صلى
الله عليه و آله (يعنى فدك ) سنگينى وزر وبال آن را بر خود خريدند. تا
آنجا كه مرا مى شناسيد هلاك كننده لشكرها و نابود كننده جنگجويان و از
بين برنده بزرگانتان و خاموش كننده غائله هاتان و قاتل شجاعانتان بوده
ام . در زمانهايى كه شما در خانه هايتان نشسته بوديد.
نخواستيد خلافت و نبوت در ما باشد چرا كه كينه هاى بدر و خونهاى احد را
به ياد آورديد! منم آنكه زنگار ناراحتى ها را از روى بهترين خلايق
(يعنى پيامبر صلى الله عليه و آله ) مى زدودم . آرام باشيد، به زودى
گرد و غبار مى نشيند و ثمره سمى قاتل خواهيد يافت . خداوند براى قضاوت
ما و پيامبر بعنوان خصم شما و قيامت براى محل مخاصمه كافى است .
O سخنرانى ابوبكر درباره
توافق مردم بر غضب فدك
(14)
وقتى ابوبكر نامه را خواند وحشت و رعب شديدى او را گرفت و گفت :
عجيب است ! چه جراءتى نسبت به من دارد كه ديگرى ندارد!؟
سپس دستور داد تا مردم جمع شوند و بر ايشان سخنرانى كرد و ضمن آن
اقدامات خود را به اتفاق و توافق مردم نسبت داد و چنين گفت : اى
مهاجرين و انصار، مى دانيد كه من درباره باغهاى فدك بعد از پيامبر صلى
الله عليه و آله با شما مشورت كردم و شما گفتيد:
پيامبران ارث نمى گذارند، و اين اموال فدك بايد به غنيمت ها اضافه شود!
ما هم اين نظر شما را به اجرا گذاشتيم ، ولى مدعى آن اين مطلب را نمى
پذيرد. اين مدعى فدك است كه مى ترساند و تهديد مى كند و به جان پيامبرش
قسم ياد مى كند كه آن را با خون كشنده بيالايد.
به خدا قسم من خلافت را باز پس دام ولى مورد قبول واقع نشد!! همه اينها
براى احتراز از كراهت فرزند ابوطالب و فرار از درگيرى با او بود. مرا
با فرزند ابوطالب چه كار است ؟ آيا كسى با او به منازعه پرداخته كه بر
او غالب شود؟!
پس از اين سخنرانى ، عمر كه احساس ضعف در سخنان ابوبكر را به خوبى
متوجه شده بود در مجلس مشورت به او گفت : تو فقط اين گونه سخن مى گويى
. سبحان الله ! چه قلب وحشت زده اى پيدا كرده اى و نفست بى تحمل شده
است ! من گردنهاى عرب را براى تو خم كردم ، و حكومت شورى را برايت
تثبيت نمودم . اگر چنين نبود پسر ابوطالب استخوانهايت را آرد مى كرد!
خدا را شكر كن كه من در كنار تو هستم !
ابوبكر گفت : اى عمر، تو را به خدا سوگند مى دهم كه مرا از مغلطه ها و
مانع سازيهاى خود رها كنى . به خدا سوگند اگر او بخواهد من و تو را
بكشد با دست چپش مى كشد و نيازى به دست راست ندارد!
O سخنان ابوبكر در تهديد
و تطميع مهاجرين و انصار
(15)
غاصبين فدك با تخريب زمينه هاى اجتماعى به دست خود، احساس خطر
جدى كردند و چاره نهايى را در تهديد و ارعاب ديدند كه در ضمن آن
تطميعهايى هم به چشم مى خورد. ابوبكر بر منبر رفت و مردم به مخاطب قرار
داد و گفت : اى مردم ، اين چه گونه فرادادن به هر سخنى است ؟ اين
آرزوها در زمان پيامبر كجا بود!؟ از ضعيفان كمك مى گيريد و زنان را به
يارى مى طلبيد سپس رو به انصار كرد و گفت : اين انصار، سفيهان شما به
من رسيده است و اين در حالى است كه شما سزاوارترين مردم به حفظ عهد
پيامبريد.
بدانيد كه من نسبت به كسى كه مستحق مجازات نباشد دست و زبان باز نخواهم
كرد.
ابوبكر در پايان تهديداتش وارد جنبه تطميع مردم شد و براى خريدارى فكر
مردم گفت : بعد از همه اينها، فردا صبح همه
گرفتن سهميه هاى خود از بيت المال بياييد، و اين آخرين راه مؤ
ثر بود كه براى روز مبادا ذخيره كرده بودند.
O آخرين سخنان حضرت زهرا
سلام الله عليها در رابطه با فدك
(16)
در آخرين روزهاى عمر حضرت ، يكى از زنان طرفدار سقيفه بعنوان
عيادت نزد حضرت آمد. حضرت بعنوان آخرين سخنى كه درباره فدك بر زبان
آورد به او فرمود:
آنگاه كه پيامبر صلى الله عليه و آله از دنيا رفت ابوبكر و عمر با
جراءت تمام فدك را گرفتند. فدك اعطايى پروردگار به پيامبر بود كه آن را
براى قوت فرزندان از نسل او و خودم به من بخشيده بود. اين مطلب را خدا
مى دانست و امين او شاهد بود. من صبر بر اين ظلم را باعث تقرب به درگاه
الهى در روز قيامت مى دانم ، و خورندگان آن به ظلم ، آن را شعله ور
كننده حميم در شعله هاى جهنم خواهند يافت .
اين بود داستان سرزمينى كه در يك روز شيرين به امر خداوند تعالى و به
دست پيامبر صلى الله عليه و آله به بانوى بانوان جهان تقديم شد، و چهار
سال در اوج شادمانى در آمد آن صرف مستمندان گرديد و چشمان بسيارى از
نيازمندان منتظر رسيدن در آمد فدك بود تا از بخشش فاطمه سلام الله
عليها زندگى خود را سامانى بخشند.
تا آنگاه كه به فاصله ده روز از رحلت بخشنده فدك ، يادگارى پيامبر صلى
الله عليه و آله را به عجله از دست يادگار پيامبر صلى الله عليه و آله
بيرون آوردند و شيرينى گذشته را به كام فاطمه سلام الله عليها و
شيعيانش تلخ كردند و اشك شيعيان را تا آخر روزگار بر مظلوميت صاحب فدك
حضرت زهرا سلام الله عليها جارى ساختند.
اكنون فدك بعنوان شاهدى محكم در دست شيعيان حضرت زهرا سلام الله عليها
است كه با پيمودن قرنها خود را به مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله مى
رسانند و نداى جانسوز و آه دل شكسته يادگار وحى را پاسخ مثبت مى دهند.
فاطمه سلام الله عليها اين مدرك قوى را به دست دوستان خود سپرده ، تا
در هر كجا و هر زمان نشان دهند كه نسبت به مقام عصمت كبرى بى تفاوت
نيستند.
اين سند محكم به طور علنى بر همگان روشن ساخت كه صاحب مقام
رضى فاطمه رضى الله و آنكه غضب او غضب
پروردگار است ، بر چه كسانى غضب كرد و آنان چگونه نارضايتى او را فراهم
آوردند و عكس العمل حضرت در برابر آنان چه بود.
سيده زنان جهان ، در عمر خود يك بار خطابه ايراد نموده و مخاطب او
تمامى نسلهاى آينده اند. درياى معارف اعتقادى كه بانوى علم در اين خطبه
بلند براى انسانيت ارائه فرموده ، بزرگان علم را به شرح و تبيينش
واداشته و بحرى عميق است كه كسى نتوانسته به منتهايش دست يابد. ما را
نيز در اين مختصر، جز مطالعه متن آن مجال بيشترى نيست . در انتظار
آخرين وارث زهرا سلام الله عليها روز شمارى مى كنيم تا بيايد و زربفت
سخن مادر از چنان باز نمايد كه چشمها را جلا دهد و قلبها را از اين گنج
دست ناخورده نورانى فرمايد.
متن عربى و ترجمه فارسى خطبه حضرت زهرا سلام
الله عليها در ماجراى فدك
1 : الزهراء سلام الله عليها تاتى المسجد
بسم الله الرحمن الرحيم
لما اجمع ابوبكر على منع فاطمه سلام الله عليها
فدك و صرف عاملها منها و بلغها ذلك ، لاثت خمارها على راسها و اشتملت
بجلبابها و اقبلت فى لمه من حفدتها و نساء قومها، تجر ادراعها، تطا
ذيولها، ما تخرم مشيتها مشيه رسول الله صلى الله عليه و آله .
حتى دخلت على ابى بكر المسجد و هو فى حشد من المهاجرين و الانصار و
غيرهم .
فنيطت دونها و دون الناس ملاءه فجلست . ثم انت انه ارتجت لها القلوب و
ذرفت لها العيون و اجهش القوم لها بالبكاء و النحيب ، فارتج المجلس .
ثم امهلت هنيه حتى اذا سكن تشيج القوم و هدات فورتهم افتتحت الكلام
بحمد الله و الثناء عليه و الصلاه على رسوله ، فعاد القوم فى بكائهم .
فلما امسكوا عادت عليه السلام فى كلامها فقالت :
ترجمه :
1 : حضرت زهرا سلام الله
عليها به مسجد مى آيد
بسم الله الرحمن الرحيم
هنگامى كه ابوبكر تصميم نهايى خود را در مورد غصب فدك از حضرت زهرا
سلام الله عليها گرفت و نماينده حضرت را از آنجا اخراج نمود و از اين
اخبار به آن حضرت رسيد، سر مبارك را پوشانيدند و پوشش كامل بر تن
نمودند و همراه عده اى زنان خدمتگذار و بانوان خويشاوندانشان ، براى
اعتراض به ابوبكر به راه افتادند.
هنگام راه رفتن لباس حضرت به زمين كشيده مى شد و پايين لباس زير پايشان
مى رفت ، و راه رفتشان چنان بود كه گويا پيامبر صلى الله عليه و آله
راه مى روند.
ابوبكر با عده زيادى از مهاجرين و انصار و ديگر افراد در مسجد نشسته
بودند كه حضرت وارد شدند، و با آمدن حضرت پرده اى بين ايشان و مردم
آويخته شد. حضرت زهرا سلام الله عليها نشستند و چنان از سوز دل ناله
زدند كه قلبها لرزه در آمد و اشكها جارى شد و مردم را به گريه و ضجه
واداشتند و مجلس را منقلب كردند. سپس لحظه اى درنگ نمودند تا صداى ناله
هاى مردم خاموش گرديد و از جوش و خروش افتاد.
با آرمش مجلس ، حضرت صحبت خود را با حمد و ثناى الهى و درود بر پيامبر
صلى الله عليه و آله آغاز نمود، مردم با شنيدن كلام آن حضرت بار ديگر
شروع به گريه كردند، و حضرت براى بار دوم سكوت كردند، و هنگامى كه مردم
آرام گرفتند صحبت خود را از سر گرفتند و چنين فرمودند:
2 : الحمد و الثناء
ابتداء بحمد من هو اولى بالحمد و الطول و
المجد. الحمد الله على ما انعم ، و له الشكر على ما الهم ، و اثناء بما
قدم من عموم نعم ابتداها، و سبوغ آلاء اسدادها، و احسان منن والاها.
احمده بمحامد جم عن الاحصاء عددها، و ناى عن المجازاه امدها، و تفاوت
عن الادراك ابدها، و ندبهم لا ستزادتها بالشكر لاتصالها، و استخذى
الخلق بانزالها، و استحمد الى الخلائق باجزالها، و ثنى بالندب الى
امثالها.
و اشهد ان لا اله الله وحده لا شريك له ، كلمه جعل الاخلاص تاءويلها، و
ضمن القلوب موصولها، و ابان فى الفكر معقولها. الممتنع من الابصار
روينه ، و من الالسن صفته ، و من الاوهام الا حاطه به . ابتدع الاشياء
لا من شى ء كان قبلها، و انشاها بلا احتذاء امثله امتثلها.
كونها بقدرته و ذراها بمشيته ، من غير حاجه منه الى تكوينها و لا فائده
له فى تصويرها الا تثبيتا لحكمته ، و تنبيها على طاعنه ، و اظهارا
لقدرته ، و دلاله على ربوبيته و تعبدا لبريته ، و اعزازا لدعوته .
ثم جعل الثواب على طاعته ، و وضع العقاب على معصيته ، ذياده لعباده عن
نقمنه و حياشه لهم الى جنته .
2 : حمد و ثنا
كلام خود را آغاز مى كنم با حمد و سپاس خدايى كه به ستايش و فضل
عزت و رفعت از همه كس سزاوارتر است .
سپاس خداوند را بر نعمتهايى كه عطا فرموده ، و تشكر از او بر آنچه
الهام فرموده ، و ثنا بر نعمتهاى گسترده اى كه ابتداء عنايت نموده و
نعمتهاى فراوانى كه عطا فرموده و تفضلات پى در پى كه مرحمت كرده است .
او را سپاس مى گويم با حمدهاى بى پايانى كه از حد شمارش بيرون است ، و
قدرت بر شكر همه آنها نيست ، و نهايت آنها قابل درك نخواهد بود.
نعمتهايى كه خداوند براى ازدياد و دوام آنها ما را دعوت به شكرگزارى
نموده ، و بندگانش را بر فرستادن آنها مطيع خود گردانيده ، و براى كامل
نمودن بخششهايش از آنان حمد و ستايش خود را خواسته ، و در كنار آن به
طلب چنين نعمتهايى امر فرموده است .
گواهى مى دهم كه معبودى غير الله نيست .
تنها او معبود است و شريكى ندارد. كلمه اى است كه تاءويل آن اخلاص است
و متضمن رساندن قلوب به اعتقاد وحدانيت خداست ، و آنچه را كه عقل به آن
پى مى برد در انديشه ها ظاهر نموده است . خداوندى كه امكان ديدنش و
قدرت توصيف او براى كسى نيست ، و به خيال كسى نمى گنجد.
خداوندى كه تمام اشياء را بدون آنكه چيزى قبل از آنان باشد بوجود آورده
، و بى آنكه از نمونه هايى براى خلقت پيروى كرده باشد آنان را آفريده
است .
با قدرتش به آنان وجود داده و با اراده خود آنان را خلق فرموده ، بدون
آنكه نيازى به خلقت آنان داشته باشد يا فائده اى به او عائد شود. بلكه
علت در خلقت آن است كه حكمت خود را بر ما سوايش معلوم نمايد. و آنان را
به اطاعت خود متوجه كند و قدرت خويش را به ظهور برساند، و دلالت بر
ربوبيتش نمايد و خلق را به عبادت خود بخواند و به دعوت خود عزت و غلبه
بخشد. همچنين براى دورى آنان از عذابش و سوق آنان به بهشتش ثواب را
بر اطاعت خود و عذاب را بر معصيتش قرار داده است .
3 : بعثه الرسول الاعظم
صلى الله عليه و آله و مسير الرساله
و اشهد ان ابى محمدا عبده و رسوله ،
اختاره قبل ان يجتبله ، و اصطفاه قبل ان يبتعثه ، و سماه قبل ان
يستنجبه ، اذ الخلايق بالغيب مكنونه ، و بستر الاهاويل مصونه ، و
بنهايه العدم مقرونه ، علما من الله تعالى بمائل الامور، و احاطه
بحوادث الدهور، و معرفه بمواقع المقدور.
ابتعثه الله اتماما لامره ، و عزمته على امضاء حكمه ، و انفاذا لمقادير
حتمه .
فراى الامم فرقا فى اديانها، عكفا على نيرانها، عابده لاوثانها، منكره
لله مع عرفانها.
فانار الله بابى محمد صلى الله عليه و آله ظلمها، و فرج عن القلوب
بهمها، و جلا عن الابصار عمهها، و عن الانفس غمها. و قال فى الناس
بالهدايه فانقذهم من الغوايه ، و بصرهم من العمايه ، و هداهم الى الدين
القويم ، و دعاهم الى الطريق المستقيم .
ثم قبضه الله عز و جل اليه قبض رافه و رحمه و اختيار، رغبه بمحمد عن
تعب هذه الدار، موضوعا عنه اعباء الاوزار، محفوفا بالملائكه الابرار، و
رضوان الرب الغفار، و مجاوره الملك الجبار.
صلى الله على ابى نبيه و امينه الوحى و صفيه و خيريه من الخلق و رضيه ،
فعليه الصلاه و السلام و رحمه الله و بركاته .
3 : بعثت پيامبر صلى الله
عليه و آله و مسير رسالت
و گواهى مى دهم كه پدرم حضرت محمد بنده و فرستاده اوست ، كه
خداوند او را قبل از خلقتش اختيار نمود، و قبل از بعثتش او را برگزيده
، و پيش از انتخابش نام او را معرفى كرد. اين انتخاب هنگامى بود كه
مردم در مخفيگاه غيب پنهان بودند و در پس پرده هاى هولناك مستور و به
نهايت عدم مقرون بودند.
علت اين اختيار آن است كه خداوند به سرانجام كارها آگاه و به حوادث
روزگار احاطه دارد، و به زمان وقوع مقدرات عارف است . براى اتمام امر
خود او را مبعوث گردانيد، و به قصد اجراى احكام خود او را بر انگيخت ،
و براى انفاذ مقررات حتمى خود او را به پيامبرى اختيار نمود. آن حضرت
مردم را ديد كه هر گروهى داراى دين مخصوص به خود است ، و به آتشهاى
افروخته خود روى آورده و بتان خود را پرستش مى نمايند، و با آنكه فطرتا
معرفت خدا را دارند ولى منكر او هستند.
آنگاه خداوند متعال به بركت پدرم حضرت محمد صلى الله عليه و آله ظلمت
ها را به نورانيت مبدل ساخت ، و از قلبها قساوت را بر طرف نمود، و از
ديده ها تحير را زايل كرد، و مطالب مبهم را براى همگان روشن نمود. آن
حضرت دعوت الهى خود را با هدف هدايت مردم آغاز كرد و آنان را از گمراهى
نجات داد، و از لجاجتها آگاهى بخشيد، و آنان را به دينى محكم هدايت
نمود، و به راه مستقيم فرا خواند.
سپس خداوند عز و جل او را با راءفت و رحمت و اختيار به سوى خود خواند
تا او را از خستگى اين دنيا آسوده گرداند و سنگينى بار ناملايمات را از
او بردارد، و او را در احاطه ملائكه ابرار و رضوان پروردگار غفار و
مجاورت ملك جبار قرار دهد. درود خدا بر پدرم پيام آور و امين وحى خدا و
برگزيده و منتخب از خلق و مرضى او. درود و سلام و رحمت و بركات الهى بر
او باد.
4 : خطابها مع المهاجرين
و الانصار
ثم التفتت عليه السلام الى اهل المجلس
لجميع المهاجرين و الانصار:
و انتم عباد الله امره و نهيه ، و حمله دينه و وحيه ، و امناء الله على
انفسكم ، و بلغاوه الى الامم حولكم . زعيم حق لله فيكم ، و عهد قدمه
اليكم .
4 : خطاب حضرت به مهاجرين
و انصار
آنگاه حضرت زهرا سلام الله عليها متوجه اهل مجلس شدند، و خطاب
به تمام مهاجرين و انصار فرمودند:
شما بندگان خدا پرچم و علم امر و نهى الهى ، و در بر دارنده دين و وحى
او و پاسداران خدا بر خود، و رساننده احكام الهى به ديگر امتهايى هستيد
كه در اطراف شمايند. در بين شما شخصى است كه استحقاق زعامت دارد، و او
كسى است كه قبلا در مورد اطاعت او متعهد شده ايد.
5 : القرآن و اهل البيت
عليه السلام
و نحن بقيه استخلفها عليكم ، و معنان
كتاب الله الناطق و القرآن الصادق و النور الساطع و الضياء اللامع ،
بينه بصائره ، و آى منكشفه سرائره ، و برهان فينا متجليه ظواهره ، مديم
للبريه استماعه ، مغتبطه به اشياعه ، قائد الى الرضوان اتباعه ، مود
الى النجاه استماعه .
فيه تبيان حجج الله المنوره ، و مواعظه المكرره ، و عزائمه المفسره و
محارمه المخذره ، و احكامه الكافيه ، و بيناته الجاليه ، و جمله
الشافيه ، و فضائله المندوبه ، و رخصه الموهوبه ، و رحمته المرجوه ، و
شرائعه المكتوبه .
5 : قرآن و اهل بيت عليه
السلام
و ما يادگارانى هستيم كه خداوند ما را نمايندگان خود بر شما
قرار داده ، و به همراه ما كتاب ناطق الهى و قرآن صادق نور تابناك و
شعاع درخشنده اى است كه دليلهاى آن روشن و اسرار آياتش ظاهر است ، و با
ما دليل و برهانى است كه ظواهرش متجلى و استماع آن براى مردم هميشگى
است (و ملال آور نيست .)
پيروان او به خاطر آن مورد رشك ديگران هستند، و تبعيت او بشر را به
رضوان خدا سوق مى دهد، و گوش دادن به آن نجات را به دنبال مى آورد. در
اوست بيان دليلهاى نورانى الهى ، و پندهاى مكرر خداوند، و واجباتى كه
تبيين شده و محرماتى كه از آن منع گرديده ، و احكامى كه كافى است و
ادله اى كه روشن است و كلماتى كه شفابخش است ، و فضايلى كه بدان دعوت
شده ، و امورى كه اجازه انجام آن داده شده ، و رحمتى كه اميد آن مى
رود، و قوانينى كه واجب شده است .
6 : اسرار احكام الله
ففرض الله الايمان تطهيرا لكم من الشرك ،
و الصلاه تنزيها لكم عن الكبر، و الزكاه تزكيه للنفس و تزييدا فى الرزق
، و الصيام تثبيتا للاخلاص ، و الحج تشييدا للدين و احياء للسنن و
اعلانا للشريعه و العدل تنسيقا للقلوب و تمكينا للدين ، و طاعتنا اهل
البيت نظامت للمله ، و امامتنه امانا من الفرقه ، و الجهاد عزاللاسلام
، و الصبر معونه على استيجاب الاجر، و الامر بالمعروف مصلحه للعامه ، و
النهى عن المنكر تنزيها للدين ، و بر الوالدين وقايه من السخط، و صله
الارحام منساه فى العمر و منماه للعدد، و القصاص حقتا للدماء، و
الوفاء بالنذز تعريضا للمغفره ، و توفيه المكاييل و الموازين تغييرا
للبخس ، و النهى عن شرب الخمر تنزيها عن الرجس ، و اجتناب قذف المحصنات
حجابا للعنه ، و مجانبه السرقه ايجابا للعفه ، و التنزه عن اكل مال
اليتيم و الاستيثار به اجاره من الظلم ، و النهى عن الزنا تحصنا من
المقت ، و العدل فى الاحكام ايناسا للرعيه و ترك الجور فى الحكم اثباتا
للوعيد، و حرم الله الشرك اخلاصا له بالربوبيه . فاتقوا الله حق تقاتع
و لاتموتن الا و انتم مسلمون و لا تتولوا مدبرين ، و اطيعوا فيما امركم
به و انتهوا عما نهاكم عنه ، و اتبعوا العلم و تمسكوا به فانما يخشى
الله من عباده العلماء. فاحمدوا الله الذى بعظمته و نوره ابتغى من فى
السماوات و من فى الارض اليه الوسيله ، فنحن وسيلته فى خلفه و نحن آل
رسوله و نحن خاصته و محل قدسه و نحن حجه غيبه و ورثه انبيائه .
6 : حكمت دستورات الهى
پس خداوند ايمان را براى طهارت شما از شرك قرار داده ، و نماز
را دورى از كبر، زكات را صفاى روح و زيادى در روزى ، و روزه را تحكيم
اخلاص ، و حج را بلندى و رفعت دين و احياى سنتها و اعلان شريعت ، و
عدالت را نظام قلبها و قبولى دين ، و اطاعت ما اهل بيت را موجب نظام
داشتن ملت ، و امامت ما را امان از تفرقه و جدايى . و جهاد را عزت
اسلام ، و صبر را كمكى بر استحقاق اجر، و امر به معروف را باعث مصلحت
عمومى ، و نهى از منكر را براى تنزيه دين ، و نيكى به والدين را حفظ از
نارضايتى ، وصله ارحام را مايه طولانى شدن عمر و كثرت افراد يكدل ، و
قصاص را حفظ خونها، و وفاى به نذر را روزنه اى براى بخشش گناهان ، و
كامل نمودن كيل و وزن را براى حفظ اموال از نقص و ضرر، و نهى از نوشيدن
شراب را دورى از پليدى ، و پرهيز از نسبت ناروا به بانوان عفيفه را
مانع از لعنت ، و دورى از دزدى را سبب جلوگيرى از اعمال زشت ، و نخوردن
مال يتيم و برنداشتن آن را پناهى از ظلم ، و نهى از زنا را حفظ از غضب
الهى ، و عدالت در احكام را مايه دلگرمى مردم ، و ظلم ننمودن در حكم را
براى ترس از حق قرار داده ، و براى اخلاص در قبول ربوبيت خود شرك را
حرام نموده است .
پس تقواى الهى را در بالاترين درجه پيشه خود نماييد، و در حالى از اين
دنيا برويد كه مسلمان باشيد، و از فرامين خدا روى برنگردانيد، و آنچه
امر فرموده اطاعت كنيد و از آنچه نهى فرموده خوددارى كنيد، و پيرو علم
باشيد و بدان تمسك كنيد كه فقط آگاه از خدا مى ترسند.
پس حمد و ثناى خدايى را به جا آوريد كه با عظمت و نورش تمام اهل آسمان
و زمين در جستجوى وسيله اى به سوى اويند. و ما آن وسيله الهى در خلقتش
هستيم ، و ما آل رسول خداييم ، و ما مقربان درگاه خدا، و جايگاه قدس
او، و حجت غيبى الهى و وارث انبياى اوييم .
7 : اعلموا انى فاطمه
ثم قالت عليه السلام :
ايها الناس ، اعلموا انى فاطمه و ابى محمد رسول ربكم و خاتم انبيائكم !
اقولها عودا على بذء، و لا اقول ما اقول غلطا و لا افعل ما افعل شطا و
ما انا من الكاذبين ، فاسمعوا الى باسماع واعيه و قلوب راعيه .
7 : بدانيد من فاطمه هستم
سپس فرمود:
اى مردم بدانيد من فاطمه ام ، و پدرم محمد فرستاده پروردگارتان و خاتم
پيامبرانتان است . كلام اول و آخر من اين است ، و در اين مطلب اشتباه
نمى كنم و آنچه انجام مى دهم گزاف نيست و سخن به دروغ نمى گويم . پس
با گوشهاى شنوا و قلبهاى آگاه سخن مرا بشنويد.
8 : مسيره الرساله
المحمديه
ثم قالت : بسم الله الرحمن الرحيم ، لقد
جاء كم رسول من انفسكم عزيز عليه ما عنتم حريص عليكم بالمومنين رووف
رحيم .
فان تعزوه و تعرفوه تجدوه ابى دون نسائكم ! و اخا ابن عمى دون رجالكم !
و لنعم المعزى اليه .
فبلغ الرساله صادعا بالنداره ، مائلا عن مدرجه المشركين ، حائدا عن
سنتهم ، ضاربا لثبجهم ، آخذا باكظامهم ، داعيا الى سبيل ربه بالحكمه و
الموعظه الحسنه .
يجد الاصنام و ينكت الهام ، حتى انهزم الجمع و لوا الدبر، و حتى تفرى
الليل عن صبحه و اسفر الحق عن محضه ، و نطق زعيم الدين ، و هداءت فوره
الكفر، خرست شقاشق الشياطين ، و طاع و شيظ النفاق ، و انحلت عقد الكفر
و الشقاق ، و فهتم بكلمه الاخلاص فى نفر من البيض الخماص .
و كنتم على شفا حفره من النار فانقذكم منها نبيه ، تعبدون الاصنام و
تستقسمون بالازلام ، مذقه الشارب و نهزه الطامع و قبسه العجلان و موطى
الاقدام . تشربون الطرق و تقتاتون القد، اذله خاشعين ، تخافون ان
يتخطفكم الناس من حولكم .