ثُمَّ لَمْ تَلْبَثُوا اِلى رَيْثَ اَنْ تَسْكُنَ
نَفْرَتَها، وَ يَسْلَسَ قِيادَها،ثُمَّ
اَخَذْتُمْ تُورُونَ وَ قْدَتَها، وَ تُهَيِّجُونَ
جَمْرَتَها، وَ تَسْتَجيبُونَ لِهِتافِ
الشَّيْطانِ الْغَوِىِّ، وَ اِطْفاءِ
اَنْوارِالدّينِ الْجَلِيِّ، وَ اِهْمالِ سُنَنِ
النَّبِيِّ الصَّفِيِّ، تُسِرُّونَ حَسْواً فِي
ارْتِغاءٍ، وَ تَمْشُونَ لِاَهْلِهِ وَ وَلَدِهِ
فِي الْخَمَرِ وَ الضَّرَّاءِ، وَ نَصْبِرُ
مِنْكُمْ عَلى مِثْلِ حَزِّ الْمَدى، وَ
وَخْزِالسنان فى الحشا.
و انتم الان تزعمون ان لا ارث لنا افحكم
الجاهليه تبغون، و من احسن من الله حكما لقوم
يوقنون، افلا تعلمون؟ بلى، قد تجلى لكم كالشمس
الضاحيه انى ابنته.
ايها المسلمون! ااغلب على ارثى؟ يابن ابى
قحافه! افى كتاب الله ترث اباك و لا ارث ابى؟ لقد
جئت شيئا فريا، افعلى عمد تركتم كتاب الله و
نبذتموه وراء ظهموركم، اذ يقول «و ورث سليمان
داود»
[النمل : 16]، و قال فيما اقتص من خَبَرِ
زَكَرِيَّا اِذْ قالَ: «فَهَبْ لي مِنْ لَدُنْكَ
وَلِيّاً يَرِثُني وَ يَرِثُ مِنْ الِ يَعْقُوبَ»،
[مريم: 6] وَ قالَ: «وَ اوُلُوا الْاَرْحامِ
بَعضهم اولى
آنگاه آنقدر درنگ نكرديد كه اين دل رميده آرام
گيرد، و كشيدن آن سهل گردد، پس آتش گيره ها را
افروخته تر كرده، و به آتش دامن زديد تا آن را
شعله ور سازيد،و براى اجابت نداى شيطان، و براى
خاموش كردن انوار دين روشن خدا، و از بين بردن سنن
پيامبر برگزيده آماده بوديد، به بهانه خوردن، كف
شير را زير لب پنهان مى خوريد، و براى خانواده و
فرزندان او در پشت تپه ها و درختان كمين گرفته و
راه مى رفتيد، و ما بايد بر اين امور كه همچون
خنجر برّان و فرورفتن نيزه در ميان شكم است، صبر
كنيم.
و شما اكنون گمان مى بريد كه براى ما ارثى
نيست، آيا خواهان حكم جاهليت هستيد، و براى اهل
يقين چه حكمى بالاتر از حكم خداوند است، آيا نمى
دانيد؟ در حاليكه براى شما همانند آفتاب درخشان
روشن است، كه من دختر او هستم.
اى مسلمانان! آيا سزاوار است كه ارث پدرم را از
من بگيرند، اى پسر ابى قحافه،آيا در كتاب خداست كه
تو از پدرت ارث ببرى و از ارث پدرم محروم باشم امر
تازه و زشتى آوردى، آيا آگاهانه كتاب خدا را ترك
كرده و پشت سر مى اندازيد، آيا قران نمى گويد
«سليمان از داود ارث برد»، و در مورد خبر زكريا
آنگاه كه گفت: «پروردگار مرا فرزندى عنايت فرما تا
از من و خاندان يعقوب ارث برد»، و فرمود: «و
خويشاوندان رحمى به يكديگر سزاوارتر از
ببعض فى كتاب الله»،
[الاحزاب: 6 .] و قال «يوصيكم الله فى اولادكم
للذكر مثل حظ الانثين »،
[النساء 11] و قال «ان ترك خير الوصيه
الْوَصِيَّةَ لِلْوالِدَيْنِ وَ الْاَقْرَبَيْنِ
بِالْمَعْرُوفِ حَقّاً عَلَى الْمُتَّقينَ».
[البقره: 180.]
وَ زَعَمْتُمْ اَنْ لا حَظْوَةَ لي، وَ لا
اَرِثُ مِنْ اَبي، وَ لا رَحِمَ بَيْنَنا،
اَفَخَصَّكُمُ اللَّهُ بِايَةٍ اَخْرَجَ اَبي
مِنْها؟ اَمْ هَلْ تَقُولُونَ: اِنَّ اَهْلَ
مِلَّتَيْنِ لا يَتَوارَثانِ؟ اَوَ لَسْتُ اَنَا
وَ اَبي مِنْ اَهْلِ مِلَّةٍ واحِدَةٍ؟ اَمْ
اَنْتُمْ اَعْلَمُ بِخُصُوصِ الْقُرْانِ وَ
عُمُومِهِ مِنْ اَبي وَابْنِ عَمّي؟ فَدُونَكَها
مَخْطُومَةً مَرْحُولَةً تَلْقاكَ يَوْمَ
حَشْرِكَ.
فَنِعْمَ الْحَكَمُ اللَّهُ، وَ الزَّعيمُ
مُحَمَّدٌ، وَ الْمَوْعِدُ الْقِيامَةُ، وَ عِنْدَ
السَّاعَةِ يَخْسِرُ الْمُبْطِلُونَ، وَ لا
يَنْفَعُكُمْ اِذْ تَنْدِمُونَ، وَ لِكُلِّ نَبَأٍ
مُسْتَقَرٌّ، وَ لَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ
يَأْتيهِ عَذابٌ يُخْزيهِ، وَ يَحِلُّ عَلَيْهِ
عَذابٌ مُقيمٌ.
ثم رمت بطرفها نحو الانصار، فقالت:
ديگرانند»، و فرموده: «خداى تعالى به شما در
باره فرزندان سفارش مى كند كه بهره پسر دو برابر
دختر است»، و مى فرمايد: «هنگامى كه مرگ يكى از
شما فرارسد بر شما نوشته شده كه براى پدران و
مادران و نزديكان وصيت كنيد، و اين حكم حقّى است
براى پرهيزگاران».
و شما گمان مى بريد كه مرا بهره اى نبوده و
سهمى از ارث پدرم ندارم، آيا خداوند آيه اى به شما
نازل كرده كه پدرم را از آن خارج ساخته؟ يا مى
گوئيد: اهل دو دين از يكديگر ارث نمى برند؟ آيا من
و پدرم را از اهل يك دين نمى دانيد؟ و يا شما به
عام و خاص قرآن از پدر و پسرعمويم آگاهتريد؟ اينك
اين تو و اين شتر، شترى مهار زده و رحل نهاده شده،
برگير و ببر، با تو در روز رستاخيز ملاقات خواهد
كرد.
چه نيك داورى است خداوند، و نيكو دادخواهى است
پيامبر، و چه نيكو وعده گاهى است قيامت، و در آن
ساعت و آن روز اهل باطل زيان مى برند، و پشيمانى
به شما سودى نمى رساند، و براى هرخبرى قرارگاهى
است، پس خواهيد دانست كه عذاب خواركننده بر سر چه
كسى فرود خواهد آمد، و عذاب جاودانه كه را شامل مى
شود. آنگاه رو بسوى انصار كرده و فرمود:
يا مَعْشَرَ النَّقيبَةِ وَ اَعْضادَ
الْمِلَّةِ وَ حَضَنَةَ الْاِسْلامِ! ما هذِهِ
الْغَميزَةُ في حَقّي وَ السِّنَةُ عَنْ ظُلامَتي؟
اَما كانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ
عَلَيْهِ وَ الِهِ اَبي يَقُولُ: «اَلْمَرْءُ
يُحْفَظُ في وُلْدِهِ»، سَرْعانَ ما اَحْدَثْتُمْ
وَ عَجْلانَ ذا اِهالَةٍ، وَ لَكُمْ طاقَةٌ بِما
اُحاوِلُ، وَ قُوَّةٌ عَلى ما اَطْلُبُ وَ
اُزاوِلُ.
اَتَقُولُونَ ماتَ مُحَمَّدٌ؟ فَخَطْبٌ جَليلٌ
اِسْتَوْسَعَ وَ هْنُهُ، وَاسْتَنْهَرَ فَتْقُهُ،
وَ انْفَتَقَ رَتْقُهُ، وَ اُظْلِمَتِ الْاَرْضُ
لِغَيْبَتِهِ، وَ كُسِفَتِ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ
وَ انْتَثَرَتِ النُّجُومُ لِمُصيبَتِهِ، وَ
اَكْدَتِ الْامالُ، وَ خَشَعَتِ الْجِبالُ، وَ
اُضيعَ الْحَريمُ، وَ اُزيلَتِ الْحُرْمَةُ عِنْدَ
مَماتِهِ.
فَتِلْكَ وَاللَّهِ النَّازِلَةُ الْكُبْرى وَ
الْمُصيبَةُ الْعُظْمى، لامِثْلُها نازِلَةٌ، وَ
لا بائِقَةٌ عاجِلَةٌ اُعْلِنَ بِها، كِتابُ
اللَّهِ جَلَّ ثَناؤُهُ في اَفْنِيَتِكُمْ، وَ في
مُمْساكُمْ وَ مُصْبِحِكُمْ، يَهْتِفُ في
اَفْنِيَتِكُمْ هُتافاً وَ صُراخاً وَ تِلاوَةً وَ
اَلْحاناً، وَ لَقَبْلَهُ ما حَلَّ بِاَنْبِياءِ
اللَّهِ وَ رُسُلِهِ، حُكْمٌ فَصْلٌ وَ قَضاءٌ
حَتْمٌ.
«وَ ما مُحَمَّدٌ اِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ
مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ اَفَاِنْ ماتَ اَوْ
قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى اَعْقابِكُمْ وَ مَنْ
يَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَيْهِ
اى گروه نقباء، و اى بازوان ملت، اى حافظان
اسلام، اين ضعف و غفلت در مورد حق من و اين سهل
انگارى از دادخواهى من چرا؟ آيا پدرم پيامبر نمى
فرمود: «حرمت هركس در فرزندان او حفظ مى شود»، چه
بسرعت مرتكب اين اعمال شديد، و چه با عجله اين بز
لاغر، آب از دهان و دماغ او فرو ريخت، در صورتيكه
شما را طاقت و توان بر آنچه در راه آن مى كوشيم
هست، و نيرو براى حمايت من در اين مطالبه و قصدم
مى باشد.
آيا مى گوئيد محمد صلى الله عليه و آله بدرود
حيات گفت، اين مصيبتى است بزرگ و در نهايت وسعت،
شكاف آن بسيار، و درز دوخته آن شكافته، و زمين در
غياب او سراسر تاريك گرديد، و ستارگان بى فروغ، و
آرزوها به نااميدى گرائيد، كوهها از جاى فروريخت،
حرمتها پايمال شد، و احترامى براى كسى پس از وفات
او باقى نماند.
بخدا سوگند كه اين مصيبت بزرگتر و بليّه عظيم
تر است، كه همچون آن مصيبتى نبوده و بلاى جانگدازى
در اين دنيا به پايه آن نمى رسد، كتاب خدا آن را
آشكار كرده است، كتاب خدايى كه در خانه هايتان، و
در مجالس شبانه و روزانه تان، آرام و بلند، و با
تلاوت و خوانندگى آنرا مى خوانيد، اين بلائى است
كه پيش از اين به انبياء و فرستاده شدگان وارد شده
است، حكمى است حتمى، و قضائى است قطعى، خداوند مى
فرمايد:
محمد پيامبرى است كه پيش از وى پيامبران ديگرى
درگذشتند،پس اگر او بميرد و يا كشته گردد به عقب
بر مى گرديد، و آنكس كه به عقب برگردد
فلن يضر الله شيئا و سيجزى الله شيئا و سيجزى
الله الشاكرين».
[آل عمران: 144.]
ايهاً بَني قيلَةَ! ءَ اُهْضَمُ تُراثَ اَبي وَ
اَنْتُمْ بِمَرْأى مِنّي وَ مَسْمَعٍ وَ مُنْتَدى
وَ مَجْمَعٍ، تَلْبَسُكُمُ الدَّعْوَةُ وَ
تَشْمَلُكُمُ الْخُبْرَةُ، وَ اَنْتُمْ ذَوُو
الْعَدَدِ وَ الْعُدَّةِ وَ الْاَداةِ وَ
الْقُوَّةِ، وَ عِنْدَكُمُ السِّلاحُ وَ
الْجُنَّةُ، تُوافيكُمُ الدَّعْوَةُ فَلا
تُجيبُونَ، وَ تَأْتيكُمُ الصَّرْخَةُ فَلا
تُغيثُونَ، وَ اَنْتُمْ مَوْصُوفُونَ بِالْكِفاحِ،
مَعْرُوفُونَ بِالْخَيْرِ وَ الصَّلاحِ، وَ
النُّخْبَةُ الَّتي انْتُخِبَتْ، وَ الْخِيَرَةُ
الَّتِي اخْتيرَتْ لَنا اَهْلَ الْبَيْتِ.
قاتَلْتُمُ الْعَرَبَ، وَ تَحَمَّلْتُمُ
الْكَدَّ وَ التَّعَبَ، وَ ناطَحْتُمُ الْاُمَمَ،
وَ كافَحْتُمُ الْبُهَمَ، لا نَبْرَحُ اَوْ
تَبْرَحُونَ، نَأْمُرُكُمْ فَتَأْتَمِرُونَ،
حَتَّى اِذا دارَتْ بِنا رَحَى الْاِسْلامِ، وَ
دَرَّ حَلَبُ الْاَيَّامِ، وَ خَضَعَتْ نُعْرَةُ
الشِّرْكِ، وَ سَكَنَتْ فَوْرَةُ الْاِفْكِ، وَ
خَمَدَتْ نيرانُ الْكُفْرِ، وَ هَدَأَتْ دَعْوَةُ
الْهَرَجِ، وَ اسْتَوْسَقَ نِظامُ الدّينِ،
فَاَنَّى حِزْتُمْ بَعْدَ الْبَيانِ،
وَاَسْرَرْتُمْ بَعْدَ الْاِعْلانِ، وَ نَكَصْتُمْ
بَعْدَ الْاِقْدامِ، وَاَشْرَكْتُمْ بَعْدَ
الْايمانِ؟
بُؤْساً لِقَوْمٍ نَكَثُوا اَيْمانَهُمْ مِنْ
بَعْدِ عَهْدِهِمْ، وَ هَمُّوا
بخدا زيانى نمى رساند، و خدا شكر كنندگان را
پاداش خواهد داد».
اى پسران قيله- گروه انصار- آيا نسبت به ميراث
پدرم مورد ظلم واقع شوم در حاليكه مرا مى بينيد و
سخن مرا مى شنويد، و داراى انجمن و اجتماعيد، صداى
دعوت مراهمگان شنيده و از حالم آگاهى داريد، و
داراى نفرات و ذخيره ايد، و داراى ابزار و قوه
ايد، نزد شما اسلحه و زره و سپر هست، صداى دعوت من
به شما مى رسد ولى جواب نمى دهيد، و ناله فرياد
خواهيم را شنيده ولى به فريادم نمى رسيد ، در
حاليكه به شجاعت معروف و به خير و صلاح موصوف مى
باشيد، و شما برگزيدگانى بوديد كه انتخاب شده، و
منتخباتى كه براى ما اهل بيت برگزيده شديد!
با عرب پيكار كرده و متحمّل رنج و شدتها شديد،
و با امتها رزم نموده و با پهلوانان به نبرد
برخاستيد، هميشه فرمانده بوده و شما فرمانبردار،
تا آسياى اسلام به گردش افتاد، و پستان روزگار به
شير آمد، و نعره هاى شرك آميز خاموش شده، و ديگ
طمع و تهمت از جوش افتاد، و آتش كفر خاموش و دعوت
نداى هرج و مرج آرام گرفت، و نظام دين كاملاً رديف
شد، پس چرا بعد از اقرارتان به ايمان حيران شده، و
پس از آشكارى خود را مخفى گردانديد، و بعد از
پيشقدمى عقب نشستيد، و بعد ايمان شرك آورديد.
واى بر گروهى كه بعد از پيمان بستن آنرا
شكستند، و خواستند پيامبر
بِاِخْراجِ الرَّسُولِ وَ هُمْ بَدَؤُكُمْ
اَوَّلَ مَرَّةٍ، اَتَخْشَوْنَهُمْ فَاللَّهُ
اَحَقُّ اَنْ تَخْشَوْهُ اِنْ كُنْتُمْ مُؤمِنينَ.
اَلا، وَ قَدْ أَرى اَنْ قَدْ اَخْلَدْتُمْ
اِلَى الْخَفْضِ، وَ اَبْعَدْتُمْ مَنْ هُوَ
اَحَقُّ بِالْبَسْطِ وَ الْقَبْضِ، وَ خَلَوْتُمْ
بِالدَّعَةِ، وَ نَجَوْتُمْ بِالضّيقِ مِنَ
السَّعَةِ، فَمَجَجْتُمْ ما وَعَبْتُمْ، وَ
دَسَعْتُمُ الَّذى تَسَوَّغْتُمْ، فَاِنْ
تَكْفُرُوا اَنْتُمْ وَ مَنْ فِي الْاَرْضِ
جَميعاً فَاِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ حَميدٌ.
اَلا، وَ قَدْ قُلْتُ ما قُلْتُ هذا عَلى
مَعْرِفَةٍ مِنّي بِالْخِذْلَةِ الَّتي
خامَرْتُكُمْ، وَ الْغَدْرَةِ الَّتِي
اسْتَشْعَرَتْها قُلُوبُكُمْ، وَ لكِنَّها
فَيْضَةُ النَّفْسِ، وَ نَفْثَةُ الْغَيْظِ، وَ
حَوَزُ الْقَناةِ، وَ بَثَّةُ الصَّدْرِ، وَ
تَقْدِمَةُ الْحُجَّةِ، فَدُونَكُمُوها
فَاحْتَقِبُوها دَبِرَةَ الظَّهْرِ، نَقِبَةَ
الْخُفِّ، باقِيَةَ الْعارِ، مَوْسُومَةً بِغَضَبِ
الْجَبَّارِ وَ شَنارِ الْاَبَدِ، مَوْصُولَةً
بِنارِ اللَّهِ الْمُوقَدَةِ الَّتي تَطَّلِعُ
عَلَى الْاَفْئِدَةِ.
فَبِعَيْنِ اللَّهِ ما تَفْعَلُونَ، وَ
سَيَعْلَمُ الَّذينَ ظَلَمُوا اَىَّ مُنْقَلَبٍ
يَنْقَلِبُونَ، وَ اَنَا اِبْنَةُ نَذيرٍ لَكُمْ
بَيْنَ يَدَىْ عَذابٌ شَديدٌ، فَاعْمَلُوا اِنَّا
عامِلُونَ، وَ انْتَظِرُوا اِنَّا مُنْتَظِرُونَ.
فأجابها أبوبكر عبداللَّه بن عثمان، و قال:
را اخراج كنند، با آنكه آنان جنگ را آغاز
نمودند، آيا از آنان هراس دارد در حاليكه خدا
سزاوار است كه از او بهراسيد، اگر مؤمنيد.
آگاه باشيد مى بينم كه به تن آسائى جاودانه دل
داده، و كسى را كه سزاوار زمامدارى بود را دور
ساخته ايد، با راحت طلبى خلوت كرده، و از تنگناى
زندگى به فراخناى آن رسيده ايد، در اثر آن آنچه را
حفظ كرده بوديد را از دهان بيرون ريختيد، و آنچه
را فروبرده بوديد را بازگرداندند، پس بدانيد اگر
شما و هر كه در زمين است كافر شويد، خداى بزرگ از
همگان بى نياز و ستوده است.
آگاه باشيد آنچه گفتم با شناخت كاملم بود، به
سستى پديد آمده در اخلاق شما، وبى وفائى و نيرنگ
ايجاد شده در قلوب شما، و ليكن اينها جوشش دل
اندوهگين، و بيرون ريختن خشم و غضب است، و آنچه
قابل تحمّلم نيست، و جوشش سينه ام و بيان دليل و
برهان، پس خلافت را بگيريد، ولى بدانيد كه پشت اين
شتر خلافت زخم است، و پاى آن سوراخ و تاول دار،
عار و ننگش باقى و نشان از غضب خدا و ننگ ابدى
دارد، و به آتش شعله ور خدا كه بر قلبها احاطه مى
يابد متصل است. آنچه مى كنيد در برابر چشم بيناى
خداوند قرار داشته، و آنانكه ستم كردند بزودى مى
دانند كه به كدام بازگشتگاهى باز خواهند گشت، و من
دختر كسى هستم كه شما را از عذاب دردناك الهى كه
در پيش داريد خبر داد، پس هرچه خواهيد بكنيد و ما
هم كار خود را مى كنيم، و شما منتظر بمانيد و ما
هم در انتظار بسر مى بريم. آنگاه ابوبكر پاسخ داد: