فاطمه و همسر زكريا، نمونه ى صالحات و خاشعات
.. وَ أَصْلَحْنا لَهُ زَوْجَهُ إِنَّهُمْ كانُوا يُسارِعُونَ فِي الْخَيْراتِ
وَ يَدْعُونَنا رَغَباً وَ رَهَباً وَ كانُوا لَنا خاشِعِينَ [انبياء/90.] .
.. و ما همسر زكريا را برايش صالح و شايسته گردانديم، زيرا آنها در كارهاى خير
پيشقدم بودند و ما را با حالت بيم و اميد مى خواندند و همواره در برابر ما خاضع و
خاشع بودند.
اليزابت خاله ى حضرت مريم و همسر حضرت زكريا با اينكه عقيم و نازا بود اما
خداوند به خاطر كمالاتى كه داشت فرزندى به وى عنايت فرمود به نام يحيى كه آنها را
از تنهايى نجات داد. و همان طور كه در قسمت بعد در تفسير «وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ
عَلى حُبِّهِ مِسْكيناً وَ يَتيماً و اَسيراً» خواهد آمد، فاطمه ى زهرا (س) يكى از
بارزترين مصداق آيه ى فوق است؛ كسى كه نمونه ى سبقت در خيرات و اميدوارى به خدا و
خشوع در برابر او بود.
فاطمه و همسر عمران، نمونه ى وفاى به عهد و نذر
إِذْ قالَتِ امْرَأَتُ عِمْرانَ رَبِّ إِنِّي نَذَرْتُ لَكَ ما فِي بَطْنِي
مُحَرَّراً فَتَقَبَّلْ مِنِّي... [آل عمران/ 35.] آنگاه كه همسر عمران اظهار داشت:
پروردگارا، آنچه در رحم دارم براى تو نذر مى كنم كه به عنوان خدمتگزار خانه ى تو
انجام وظيفه كند. اين نذر را از من بپذير...
اين نذر بيانگر آن است كه قلب آنه، همسر عمران، آنچنان سرشار از ايمان و صداقت و
اخلاص نسبت به خدا بود كه عزيزترين متعلقات خود يعنى فرزندش را براى خدا نذر كرد و
چون فرزندش به دنيا آمد، صدق و راستى و وفاى به عهد و نذرش را به اثبات رساند و جگر
گوشه اش را به بيت المقدس هديه كرد. خداوند نيز به پاداش اين صدق و اخلاص، مريم
صديقه را كه نذر مادرش بود به نيكويى پذيرفت (فَتَقَبَّلَها رَبُّها بِقَبُولٍ
حَسَنٍ) [آل عمران/ 37.] و او را همچون شكوفه اى زيبا بخوبى پرورش داد (وَ
اَنْبَتَها نَباتاً حَسَناً) [آل عمران/ 37.] و پيامبرى چون حضرت زكريا سرپرستى اش
را عهده دار شد و خداوند از روزيهاى بهشتى در كنار محرابش برايش مهيا ساخت.
فاطمه ى زهرا (س) نيز نمونه ى صداقت و وفادارى به نذر و عهد با پروردگار بود كه
درباره اش در سوره ى «هل اتى» آمده است: «يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ...» [دهر/ 7.]
الگوى زندگى و شوهردارى
مقدمه
نياز جامعه ى كنونى به الگوى زندگى جامعه ى كنونى آنچنان در زندگى ماشينى و
مصرفى غرق شده است كه از درك اين حقيقيت بى خبر مانده كه اساس زندگى، ماشين و مصرف
نيست بلكه مناسبات انسانى و همكارى و محبت ورزى زن و شوهر و پدر و مادر و فرزند است
و همه ى زندگى بر محور مودت و محبت زن و مرد و فرزند دور مى زند.
در زندگانى فاطمه ى زهرا (س) مى بينيم كه آنقدر همبستگى و عشق و علاقه ى
خانوادگى با شوهر و فرزند و پدر و مادر برقرار است كه چون پدر رحلت مى كند، از گريه
ى او مردم مدينه سخت متأثر مى شوند و به او پيغام مى دهند كه يا شب گريه كند يا
روز، و در ديدار با زنان مدينه اظهار مى دارد «اصبحت واللَّه عاتقة عن دنياكم» (من
در حالى صبح كردم كه از دنياى شما بيزارم) و براى مرگ و ديدار پدر لحظه شمارى مى
كند.
آرى، فاطمه ى زهرا (س) به آدمهاى ماشينى و مصرفى كه علاقه به پدر و مادر و همسر
و فرزند را فداى رسيدن به صنعت و سياست و پول كرده اند و فرزندان را به پانسيون و
پدر و مادر را به خانه ى سالمندان و همسران را به خارج از خانه و خانواده تبعيد مى
كنند، مى آموزد كه اين دنياى پر سر و صداى ماشينى در برابر جريان عظيم عشق و زندگى
و مرگ كه اساسى ترين جريان حيات بشرى است، امرى گذران و سطحى است و خانواده بزرگتر
از حكومت و دولت، و فداكارى عميق تر از جنگ اقتصادى به دل مى نشيند و خوشبختى در
دارايى و مقام و قدرت و زندگى لوكس و ماشينى و مصرفى نيست.
خانواده و پرستارى از فرزند بنايى استوار است و پيامبر اكرم (ص) مى فرمودند:
ما مِنْ شَىْ ءٍ اَحَبُّ اِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ بَيْتٍ يُعَمّر فى
الْاِسْلامِ بِالنِّكاح [فروع كافى، ج 5، ص 328.] هيچ بنياد اسلامى نزد خداوند عزّ
و جل پسنديده تر از بناى ازدواج و خانواده نيست. و يل دورانت مى گويد: «اصل خانواده
در ناتوانى بى اندازه ى كودك و استعداد روزافزون او، پس از تولد، براى رشد و تربيت
است».
خداوند طبيعت خانواده را طورى قرار داده است كه «هُنَّ لِباسٌ لَكُمْ وَ اَنْتُم
لِباسٌ لَهُنَّ» [بقره/ 187.] (زنان لباس شمايند و شما لباس زنانيد). يعنى خداوند
مردان را در خدمت زنان و زنان را در خدمت مردان و كودكان درآورده است و در اين
خدمتگزارى، سِرّ پايدارترين و عميق ترين هسته ى رضايت زن و مرد نهفته است.
بنابراين، پيوند ازدواج براى قانونى ساختن رابطه ى عشقى و شهوانى زن و مرد نيست
بلكه پيوندى است ميان پدر و مادر و فرزند و براى حفظ و بقاى نسل.
فاطمه ى زهرا (س) با اينكه عمرش كوتاه بود اما زندگى خانوادگيش از كيفيت بسيار
بالايى برخوردار بود و خداوند او را مادر نسلى كثير و بابركت قرار داد.
معيار انتخاب همسر براى فاطمه ى زهرا (س) مال و منال نبود بلكه آن همه
خواستگاران ثروتمند را رد كرد و على (ع) را براى همسرى پذيرفت كه به جاى مال، علم و
شجاعت داشت.
متأسفانه جامعه ى كنونى مال و ثروت را اساس زندگى مى داند و در بسيارى از ممالك
پدر و مادر دختر خود را به كسى مى دهند كه استعداد ميلياردر شدن داشته باشد. با اين
حال، بسيارى از غربيها پس از چشيدن طعم تلخ زندگى مادّى، در حال بازگشت و در جستجوى
الگوى نيكويى هستند كه زندگى واقعى را با آنان بازگرداند، زيرا زن به طور فطرى
خواهان زندگى بر پايه ى عشق معنوى و صفاى باطنى است نه اميال و شهوات جسمانى.
بسيارى از جوانان در غرب با اين فطرت پاك به اسلام مى گرايند، زيرا تمدن مادى و
ماشينى همه ى وسايل رفاه را برايشان فراهم ساخته اما زندگى زناشويى و ارتباط
خانوادگى را از آنان گرفته است. به قول ويل دورانت: «ايمنى اجتماعى افزايش يافته
ولى ايمنى فردى كمتر شده، زندگى جسمانى سالم تر ولى زندگى اقتصادى در زحمت، جوانان
دليرتر و از خود راضى تر ولى از نظر مادى بسيار بيچاره و از نظر اقتصادى جاهل، و به
جهت تهى بودن كيسه جرأت ازدواج پيدا نمى كنند و آن را به تأخير مى اندازند.
دختر شهرى كه از انتظار زياد خسته شده است، سرانجام مردى را پيدا مى كند كه دستش
را براى ازدواج به سويش دراز مى كند. آنها ازدواج مى كنند اما به صورت نوعى قرارداد
تجارتى كه با سر رسيدن مدت، هر دو از قيد آن آزاد مى شوند.
منهاى لذت عميقى كه مراسم باشكوه عقد ازدواج در خاطراتشان براى هميشه ماندگار مى
كند و پيوند معنوى ميان آن دو برقرار مى سازد، آنها با عشقى آسان رهسپار خانه مى
شوند اما خانه اى وجود ندارد و حياطى آراسته با گل و گياه در انتظار آنان نيست.
آنان خود را در اتاق بى روح آپارتمان زندانى مى كنند؛ اتاق تنگى كه حوصله ندارند با
رنگ و سليقه ى خود آن را بيارايند. آنچه هست سستى و ملامت و خاطرات تيره است.
چيزى نمى گذرد كه زن نوميد مى گردد، زيرا در آن خانه چيزى كه آن چهار ديوارى را
تحمل پذير كند نيست. به هر بهانه اى كه هست آنجا را ترك مى كند. مردم هم نوميد مى
شود زيرا به هنگام بازگشت به آن خانه كسى در انتظارش نيست تا با لبخند در را به
رويش باز كند و با آماده كردن خانه و تهيه ى غذاى آراسته و سفره ى گسترده، خستگى را
از تنش بدر آورد. در آن خانه صداى كودكى سكوت شب را به هم نمى زند و شادى كودكان
روز را درخشان تر نمى گرداند. در اين خانه از خودگذشتگى و محبت جاى خود را به
خودپرستى و خودبينى و بى اعتمادى داده است.
اين ازدواج و زندگى نيست بلكه نوعى همكارى جنسى است به جاى همكارى پدرى و مادرى،
و چون اساس و ريشه ندارد رو به زوال و فساد مى گذارد. انس و الفت به تحقير مى
انجامد و ديگر زن با همه ى فداكارى و گشاده دستى چيزى ندارد كه بدهد. چون بچه ندارد
براى ناساگارى هزار بهانه دارد. زن از آن مهر روزهاى نخست كه از ميان رفته مى نالد
و ديگر در خانه به بدن و لباس و رفتار و گفتار خود، كه وقتى مرد را به سوى او مى
كشاند و او را در نظر مرد درخشان تر جلوه مى داد، توجهى نمى كند. و بدين ترتيب طلاق
سر مى رسد. متأسفانه در غرب و كشورهاى غربزده سال به سال ازدواجها ديرتر و جداييها
زودتر فرامى رسند.» [لذات فلسفه، ترجمه ى دكتر عباس زرياب خوئى، تهران 1370، صص
167- 170.] قرآن با ارائه ى زندگى خديجه و فاطمه (س)، بهترين الگوى رفتارى را براى
خوشبختى خانوادگى ارائه مى دهد.
خديجه، همسر نيكوكار پيامبر
و َ إِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الدّارَ الْآخِرَةَ
فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِناتِ مِنْكُنَّ أَجْراً عَظِيماً [احزاب/ 29.]
(اى همسران پيامبر) اگر طالب خدا و رسول او و سراى آخرت هستيد، مسلّماً خداوند براى
نيكوكاران شما پاداش عظيمى مهيّا كرده است.
در ميان همسران پيامبر اكرم (ص) خديجه نمونه و الگوى بانوان نيكوكار بود. او زنى
بود ثروتمند اما طالب خدا و پيامبر خدا و سراى آخرت. از اين رو پيامبر را قبل از
اينكه به پيغمبرى و مقام و موقعيتى برسند به همسرى برگزيد در صورتى كه پيامبر در آن
هنگام تنگدست بودند و خديجه قبل از هر كس به ايشان ايمان آورد و تمام دارايى خود را
در راه اسلام خرج كرد، تا جايى كه گفته مى شود اسلام با مال خديجه و شمشير على بن
ابى طالب (ع) رونق گرفت و مفسران آيه ى «وَ وَجَدَكَ عائِلاً فَاَغْنى» [ضحى/ 8.]
مى نويسند خدا با مال خديجه پيغمبر را غنى ساخت. [تفسير مواهب عليه (حسينى)، يك
جلدى، چاپ لاهور، ص 1375.] در روايات اهل سنت آمده كه خديجه «خيرالنساء» است [صحيح
بخارى، كتاب 63، باب 10؛ صحيح مسلم، كتاب 44، باب 69؛ مسند احمد بن حنبل، اول، صص
84 و 116 و 132 و 143.] و پيامبر اكرم (ص) وى را به خانه اى از نى در بهشت بشارت
دادند [صحيح بخارى، كتاب 63، باب 20 و كتاب 78 باب 23 و كتاب 97 بابهاى 32 و 35؛
سنن ترمذى، كتاب 46، باب 61؛ مسند احمد بن حنبل، اول، صص 205 و 316.] و مصداق وعده
ى الهى در آيه ى فوق شد.
بزرگترين پاداشى كه خداوند به اين بانوى نيكوكار عنايت فرمود، اعطاى دخترى از
پيامبر عظيم الشأن اسلام (ص) به وى به نام فاطمه ى زهرا (س) بود.
پرستارى پاره ى پيامبر از پيامبر در جبهه
در جنگ احد پيامبر اكرم (ص) مجروح شدند و خون از سر و صورت و دندان مبارك آن
حضرت سرازير گشت. فاطمه ى زهرا (س) اين بانوى نيكوكار كه به كار پرستارى مجروحان در
پشت جبهه اشتغال داشت، خود را به پدر رساند. على (ع) با ظرفى آب مى آورد و فاطمه
(س) صورت پيامبر را شستشو مى داد، براى بند آوردن خون از تخم مرغ استفاده كرد و آب
بر سر آن حضرت ريخت، اما خون بند نيامد. فاطمه (س) قطعه ى بوريايى را آتش زد تا به
صورت خاكستر درآمد و آنگاه خاكستر را در محل ريزش خون قرار داد و خون بند آمد.
[سفينة البحار، ج 1، ص 140؛ صحيح بخارى 4/ 72 و 56/ 89 و 163 و 64/ 24 و 67/ 123 و
76/ 27؛ صحيح مسلم، 32/ 101؛ سنن ترمذى، 26/ 34؛ مسند احمد بن حنبل، 5/ 330 و 334.]
فاطمه و صفورا، نمونه ى حيا و حسن انتخاب همسر
فَجاءَتْهُ إِحْداهُما تَمْشِي عَلَى اسْتِحْياءٍ... [قصص/25.] يكى از آن دو زن
كه به آزرم راه مى رفت نزد او (موسى) آمد...
صفورا دختر شعيب و همسر موسى نمونه ى و الگوى حيا و حسن انتخاب همسر بود. ولى با
حالت آزرم و حيايى كه داشت پيش موسى آمد و اظهار داشت: پدرم تو را دعوت مى كند تا
پاداش آن آبيارى كه براى ما كردى بپردازد.
با اينكه موسى مردى تهيدست و فاقد خانه و كاشانه و شغل و مقام است اما معيار
صفورا براى انتخاب مردم توانايى و امانت است. با آن حيايى كه دارد اينچنين به پدر
خود پيشنهاد مى كند:
يا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَيْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِيُّ الْأَمِينُ
[قصص/ 26.] اى پدر، اين مرد را به كار بگمار كه بهترين كسى كه بايد به خدمت برگزيد
آن است كه توانا و امين باشد.
به دنبال اين اظهار كمال از سوى صفورا، شعيب به موسى پيشنهاد ازدواج با دخترش را
مى كند:
إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُنْكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَيَّ هاتَيْنِ عَلى أَنْ
تَأْجُرَنِي ثَمانِيَ حِجَجٍ... [قصص/ 26.] من اراده ى آن دارم كه يكى از دو دخترم
را به نكاح تو درآورم بر اين مهر كه هشت سال مرا خدمت كنى...
نتيجه ى حياى صفورا در دعوت مردى به نزد پدر و حسن معيارش در انتخاب مرد، به
جايى مى رسد كه پيغمبرى چون موسى حاضر مى شود هشت سال براى خاندان شعيب خدمت كند:
شبان وادى ايمن گهى رسد به مراد
كه هشت سال به جان خدمت شعيب كند
(سعدى)
حيا و آزرم بخصوص براى بانوان از مهمترين صفات كمال و لازمه ى روح
خداپرستى و ايمان است.
ديده ى بى شرم پسنديده نيست
در نظر عقل خود آن ديده نيست
دل كه پر از حلم و حيا مى شود
آينه ى نور خدا مى شود
فاطمه ى زهرا (س) از ميان آن همه خواستگاران اعيان و اشراف، على (ع) را برگزيد
كه هيچ گونه ثروتى نداشت جز اينكه مانند حضرت موسى قوى و امين بود و همان طور كه
صفورا به پدرش شعيب اظهار داشت «بهترين كسى كه بايد به خدمت برگزيد آن است كه قوى و
امين باشد»، فاطمه ى زهرا (س) نيز در مورد على (ع) به پدرش اظهار داشت: «يا اَبَة
خير زَوْجٍ». [كنزالعمال، ج 13، ص 108؛ المراجعات، ص 303؛ بحارالانوار، ج 43، ص
132.] (على بهترين همسر است).
همچنين اگر صفورا در زمان حيات خود نمونه ى حيا بود، فاطمه ى زهرا (س) حتى براى
بعد از مرگ خود نيز رعايت حيا را مى كند و اظهار مى دارد:
اِنّى قَدِ اسْتَقْبَحْتُ ما يُصْنع بِالنّساءِ انّه يُطرح عَلى الْمَرأة
الثُّوب فَيِصِفُها لِمَنْ رأى. فَلا تَحْمِيلنى عَلى سَرير ظاهرٍ، اُسْترنى سَتَرك
اللّه مِنَ النّارِ [كشف الغمه ى اربلى، ج 2، ص 67؛ التهذيب، ج 1، ص 469؛ الطبقات
الكبرى، ج 8، ص 28؛ كنزالعمال، ج 289 16؛ حليةالاولياء حافظ ابونعيم اصفهانى، ج 2،
ص 43 و...] چقدر زشت مى دانم جنازه اى را كه براى زنان مى رساند و او را به روى
تابوت سرباز مى گذارند و به روى آن پارچه اى مى افكنند كه اندام زن را در معرض ديد
بينندگان قرار مى دهد. مرا بر روى تابوت آنچنانى مگذار و اندام مرا بپوشان، كه خدا
تو را از آتش قيامت بپوشاند.
فاطمه، نمونه صالحات
زن شايسته براى همسرى بزرگان مهاجرين و انصار براى خواستگارى فاطمه (س) نزد
پيامبر اكرم (ص) مى آمدند و آن حضرت در برابر هر كدام سكوت مى كردند تا اينكه على
(ع) آمد و با مهريه اى كم با وى موافقت نمودند. پيامبر در اين مورد به على (ع)
گفتند كه اگر توان اين مهريه را دارد چه بهتر، وگرنه آن را سبك تر بگيرد. لبخندى
مسرّت آميز بر چهره ى على (ع) نمايان گشت و به دنبال فراهم آورد مهريه روانه گشت.
پيامبر اكرم (ص) جمعى از مهاجرين و انصار را دعوت كردند (و در خطبه ى عقد)
گفتند:
«خداوند ازدواج را سبب ملحق شدن افراد به يكديگر قرار داده و فرموده است: و َ
هُوَ الَّذِي خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً وَ كانَ
رَبُّكَ قَدِيراً [فرقان/ 54.] و هموست كه از آب (نطفه ى مرد و زن) بشر را بيافريد
و بين آنان خويشى و بستگى و ازدواج قرار داد، و پروردگارت بر هر چيز تواناست.
بنابراين، امر خدايتعالى به قضايش و قضايش به قدرش جارى مى شود و براى هر قدرى
اجلى و براى هر اجلى كتابى است:
يَمْحُوا اللّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتابِ [رعد/ 39.]
خداوند آنچه را بخواهد محو يا ثابت مى كند و نزد وى امّ الكتاب است.
آنگاه خداوند تعالى بفرمود كه فاطمه (س) دختر خديجه را به ازدواج على بن ابى
طالب (ع) درآورم. بنابراين شما شاهد باشيد كه من وى را در برابر 400 مثقال نقره
مهريه به ازدواج وى درآوردم.» سپس پيامبر (ص) فرش پشمى سفيدى به آن دو اهدا فرمودند
و زنان انصار نيز هداياى خود را تقديم داشتند و دو سرانداز زيبا براى عروس و مقدارى
عطريات و بعضى از زيورهاى طلا و جواهر كمياب را به وى عاريه دادند.
پيامبر به همسران خود عايشه و امّ سلمه دستور دادند فاطمه (س) را براى رفتن به
خانه ى على (ع) آماده كنند و به جاى مادرش خديجه رحمهااللَّه باشند. و آن دو اتاق
عروس را فرش و تزيين كردند و گوشه اى از اتاق را براى گذاشتن لباس و ساير وسايل
آماده ساختند و اظهار داشتند: ما هيچ عروسى را بهتر از عروسى فاطمه نديديم.
جهيزيه ى فاطمه ى زهرا (س) دختر پيامبر خدا (ص) عبارت بود از يك دست رختخواب و
دو بالش و يك فرش پشمى و پوستين گوسفندى كه به صورت فرش درآمده بود و ظرفى كه در آن
روغن براى آشپزى بود و مشكى براى آب و يك كوزه ى گلى و يك ليوان آبخورى و مقدارى
كاسه.
پيامبر (ص) فرمودند: اى على، براى عروسى بايد وليمه داد.
يكى از انصار اظهار داشت: من قوچى دارم، آن را براى دعوت دوستان تقديم مى دارم.
على (ع) جمعى از مهاجرين و انصار را دعوت كرد و بوى خوش و كشمش و خرما را حاضر
ساخت و چون ميهمانان شام خوردند و رفتند و كسى جز على (ع) نماند، پيامبر خدا (ص)
دختر خود فاطمه (س) را فراخواندند.
بانوان نيز همه رفته بودند و تنها يك زن در كنار فاطمه (س) مانده بود. پيامبر
(ص) از وى پرسيدند كه چه عاملى باعث ماندنش در كنار فاطمه (س) شده است؟ او عرضه
داشت: من كسى هستم كه از دخترتان نگهبانى مى كنم.
دختران در شب زفاف نياز به زنى از نزديكان دارند كه در صورت نياز به آنها كمك
كند.
اين زن اسماء بنت عميس بود. پيغمبر به او فرمودند: من از خدا مى خواهم كه تو را
از هر سو از شيطان نگهبانى كند.
آنگاه عروس خانم آمد در حالى كه زنان وى را با بوى خوش و زيور و لباس آراسته
بودند. چون فاطمه (س) داماد را ديد كه در كنار پدر نشسته است، گريان شد! پيامبر (ص)
از آن بيم داشتند كه نكند سبب گريه ى وى اين باشد كه شوهرش جوانى بدون مال است و از
اين متأثر شده كه او على (ع) را بر بسپارى از ثروتمندان مهاجر و انصار برگزيده است
هر چند كه همگى همسن پدرش بودند، و على (ع) از نظر سن از همه به وى نزديكتر بود
[كشف الغمة فى معرفة الائمه، علامه ى محقق اربلى، ج 1، ص 351.] پيامبر (ص) از فاطمه
علت گريه اش را پرسيدند. فاطمه جواب نداد!...
شايد به ياد مادرش سيّده ى طاهره امّ المؤمنين خديجه افتاده بود و آرز و مى كرد
اى كاش به جاى اسماء بنت عميس بود و به جاى دو زن پدرش جهيزيه ى وى را مهيا مى ساخت
و شايد به خاطر جدايى از پدر بود كه سيل آسا در سكوتى غمناك مى گريست.
پيامبر كوشيدند تا او را از گريه بازدارند اما نتيجه اى نداشت. برايش سوگند ياد
كردند كه از هيچ كوششى براى گزينش بهترين شوهر كوتاهى نكرده و بهترين جوانان بنى
هاشم را براى وى انتخاب كرده اند و افزودند: سوگند به آن كس كه جان من در دست اوست،
شوهرت جوانى است كه در دنيا سعادتمند و در آخرت از صالحان است.
پيامبر از اسماء خواستند كه ظرفى از آب گلاب بياورد و آنگاه از آن به سر و صورت
فاطمه (س) و على (ع) پاشيدند و براى فاطمه چنين دعا كردند:
اَللّهُمَّ اِنَّها مِنّى وَ اِنّى مِنْها.
خداوندا، فاطمه از من است و من از اويم.
اَللّهُمَّ كَما اَذْهَبْتَ عَنِّى الرِّجْسَ وَ طَهَّرْتَنى فَطَهِّرها.
خداوندا، همچنانكه پليدى را از من دور و مرا پاك ساخته اى، فاطمه را پاك نگاه
دار.
اَللّهُمَّ اِنّى اُعيذُها و ذُرِّيَّتَها بِكَ مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجيم.
خدايا، من وى و ذرّيه اش را از شيطان رانده شده به تو پناه مى دهم.
سپس به همان صورت براى على (ع) دعا كردند:
اَللّهُمَّ هؤُلاءِ هُمْ اَهلِ بَيْتى فَاذْهَبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ
طَهِّرْهُمْ تَطْهيراً.
خداوندا، اينان اهل بيت من هستند، پليدى را از آنان دور بدار و آنان را پاكيزه
گردان.
على (ع) عرضه داشت: اى پيامبر خدا، مرا بيشتر دوست دارى يا فاطمه را؟ پيامبر (ص)
فرمودند: او براى من محبوب تر و تو برايم عزيزترى.
سپس اين دعا را براى على (ع) خواندند:
اَللّهُمَّ اِنّى اُعيذُه بِكَ وَ ذُرِّيَّتَهُ مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجيم.
خدايا، من وى و نسلش را از شر شيطان رانده شده در پناه تو قرار مى دهم. و آنگاه
در حالى كه آن دو را تنها مى گذاشتند برايشان چنين دعا كردند:
جَمَعَ اللَّهُ شَمْلَكُما وَ اَسْعَدَ جِدَّكُما وَ بارَكَ عَلَيْكُما وَ
اَخْرَجَ مِنْكُما كَثيراً طَيِّباً [كشف الغمه فى معرفة الائمه، ج 1، ص 352.]
خداوند جدايى شما را به يگانگى تبديل كند و كوشش شما را سعيد گرداند و بركت خود را
بر شما فرو فرستد و از شما دو تن افراد پاك طينت بسيار پديد آورد.
مريم و فاطمه، نمونه ى تقوا و حافظات للغيب
قالَتْ اِنّى اَعُوذُ بِالرَّحْمنِ مِنْكَ اِن كُنْتَ تَقِيّاً. [مريم/ 18.]
(مريم چون جبرئيل را به صورت انسانى ديد) گفت اگر پرهيزگار هستى از توبه خداى رحمان
پناه مى برم.
حضرت مريم در پنهان نمونه ى تقوا و حافظات للغيب بود و چون چشمش به جبرئيل افتاد
كه به صورت انسانى بر وى ظاهر شد، به خداى رحمن پناه برد از اينكه در معصيتى افتد و
او را به تقوا فرا خواند.
فاطمه ى زهرا (س) نيز در غياب شوهر اسوه و الگوى حافظات للغيب بود، تا جايى كه
وقتى مرد نابينايى همراه پدرش به خانه اش آمد، بلافاطمه خود را پوشاند. پيغمبر (ص)
فرمودند: چطور در برابر وى خود را پوشاندى؟ او مردى نابيناست. فاطمه (س) فرمود: اگر او مرد نمى بيند من كه او را مى بينم و ممكن است اگر در
پشت پرده نباشم او بوى مرا بشنود.