(1) - ممكن
است سؤال شود پس چرا در قرآن ضبط (درج) نشده است؟پاسخ آن كه قرآن همه آن چه وحى
بوده، نيست... بلكه فقط وحىِ امورِ كلى قانونى و هدايتى است... مطالب ديگرى نيز وحى
شده كه در قرآن ثبت نگرديده... راجع به سند حديث در خاتمه بحثى خواهيم داشت.
(2) -
به
نظر من دعاى معروف ماه رجب: «... لا فرق بينك و بينها إلاّ أنّهم عبادك...» فرقى
ميان تو اى خداوند وميان پيامبر واهل بيت عليهمالسلام نيست جز اين كه آنها بندگان
تو هستند...» از همين باب مىباشد. اگر حديث: «لو لاك...» نيز طبق قاعده باشد نبايد
مطرود بدانيم. ضمنا چنان كه بعدا خواهيم گفت، نقل روايات ضعيف در فروع اعتقادى از
باب احتمال و رجاء، اگر ضررى به محكمات اعتقادى نداشته باشد. همچون مستحبات و
مكروهات در احكام، مأجور و موجب ثواب مىباشد. به هر حال سخن در درك برخى فضايل
پيامبر صلىاللهعليهوآله و اهل بيت عليهمالسلام و به ويژه حضرت فاطمه زهرا
عليهاالسلام مىباشد، به مقدار فهم اندك خويش و ذكر فضايل هر چند احتمالى نيز ثواب
دارد.
(3) -
ذاتى
فلسفى مراد لوازم وجود خاص (وجودات اشياء) است و ذاتى منطقى در اصطلاح به اجزاء
ماهيّت گفته مىشود. فى المثل حركت ذاتى اشياء مادى است، به معناى ذاتى فلسفى، و
حيوانيت و شعور و درك، ذاتى انسان هستند به معناى ذاتى منطقى.
(4) -
همه
اشياء تسبيح خدا مىكنند، لكن شما در نمىيابيد، اسراء، / 44.
(5) -
پس
به آسمان و زمين گفت: بياييد به ميل يا به كراهت، گفتند: به ميل و اطاعت مىآييم.
فصّلت، /11.
(6) -
جمع
جلوه، منظور آن كه موجودات هر يك جلوهاى و تجلّى اى از وجود خالق خويش اند.
(7) -
كافى، ج 1، ص 442، ح12.
(8) -
همان، ح11.
(9) -
«ثم
دنى فتدلّى فكان قاب قوسين أو أدنى»، نجم، آيه 8-9.
(10) -
«... لا فرق بينك و بينها إلاّ أنهم عبادك...» از دعاهاى ماه رجب از ناحيه مقدسه
حضرت ولى عصر ارواحنا فداه به نقل شيخ طوسى به دست محمد بن عثمان رسيده است.
(11) -
كافى، ج 1، ص 425، ح 67.
(12) -
مرحوم فيض نيز در كلمات مكنونه از على عليهالسلام نقل مىكند: «ان للّه تعالى
شرابا لاوليائه اذا شربوا سكروا و اذا سكروا طربوا و اذا طربوا طابوا و اذا طابوا
ذابوا و اذا ذابوا خلصوا و اذا خلصوا طلبوا و اذا طلبوا وجدوا و اذا وجدوا وصلوا و
اذا وصلوا اتصلوا و اذا اتصلوا لا فرق بينهم و بين حبيبهم؛ خداوند براى دوستان و
صاحب منصبانش شرابى دارد كه وقتى مىخورند مست مىشوند و چون مست شدند بطرب مىآيند
و چون به طرب آمدند پاك مىشوند و چون پاك شدند ذوب مىشوند و چون ذوب شدند خالص
مىشوند و چون خالص شدند طلب مىكنندو چون طلب كردند مىيابند و چون يافتند وصل
مىشوند و چون وصل شدند پيوند محكم پيدا مىكنند و چون چنين شدند فرقى ميانشان و
محبوبشان نيست». مرحوم سيد حيدر آملى نيز آن را در جامع الاسرار، ص 381، نقل كرده
است.
(13) -
قلم
/ 2.
(14) -
قصص، / 16.
(15) -
طه،
/ 121.
(16) -
معجم
الرجال، ج7، ص83.
(17) -
بحارالانوار، ج 88، ص314.
(18) -
پس
خداى عزّ و جلّ فرمود: «اى ملائكه من و اى ساكنان آسمانهايم، من نيافريدم آسمانى
برافراشته و نه زمينى گسترده و نه ماهى نورافشان و نه خورشيدى درخشان و نه فلكى در
گردش و نه دريايى در جريان، و نه كشتى اى شناور...، مگر در محبت اين پنج تن كه در
زير عبايند....».
(19) -
جامع الاسرار.
(20) -
جامع الاسرار، ص706.
(21) -
همان، ص381.
(22) -
مائده/ 67.
(23) -
مائده / 3.
(24) -
البته و صد البته كه بعضى از مقدمات عصمت اعطايى، نيز اختيارى شخص معصوم است
واكتساب آن مستلزم ثواب است لكن نفس «مقام عصمت» يك مسئوليت الهى است. اين اشاره
مختصر از آن باب كه حتى بعضى بزرگان عصمت را فقط نتيجه معرفت دانسته: «يك شناخت
كامل از خداوند» معنى كردهاند؛ آرى معرفت و شناخت بايد باشد لكن مقام عصمت، منصب
اعطايى است نه اكتسابى. اعطاء بر اثر لياقت ذاتى و رفتارى سالم عين مقام امامت يا
رسالت كه مقامى اعطايى است، هر چند بايد زمينه آن كه لياقت ذاتى است قبلا محقق
باشد..
(25) -
انبياء/ 73.
(26) -
پيامبر وقتى عازم سفر چند روزهاى مىگرديد، جانشينى معين مىفرمود چنان كه در جنگ
تبوك هم على عليهالسلام را به جاى خود در مدينه تعيين فرمود. حال چگونه ممكن است
كه براى پس از رحلت خود كسى را جانشين نفرموده باشد؟ عجيب اين كه خلفا پس از پيامبر
صلىاللهعليهوآله براى خود و جانشينى خود دستور داده و همه اين را قبول دارند
چطور راضى مىشوند كه پيامبر صلىاللهعليهوآله را اين همه غافل از آينده امت
قلمداد كنند؟! آيا خلفا بيش از پيامبر به فكر امت بودهاند؟!
(27) -
بحارالانوار، ج43، ص160.
(28) -
ملخص
ابطال القياس و الرأى، تأليف ابن حزم، ص66، تاريخ بغداد، تأليف خطيب بغدادى، 3/42،
مجموعه فتاواى ابن تيميه، 20/212، ابوحنيفه، تأليف ابوزهر، 3/42 و... به نقل از
«ركبت السفينة»
(29) -
الجامع، تأليف ابن عبدالبر، 2/132، الايقاظ، ص72، الاتباع ص79، جامع بيان العلم،
2/33.
(30) -
القول المفيد، ص79 و وفيات الاعيان، ابن خلّكان، 3/246) -
(31) -
الإنصاف، ص105، إسلامنا، ص62، الإيقاظ، ص100، أعلام الموقعين، 2/286.
(32) -
مجموعه فتاواى ابن تيميّه، 20/212 و... به نقل از ركبت السفينة، ص35.
(33) -
أضواء على السنّة المحمّدية، محمود ابوريّه، ص 384 و ركبت السفينة، ص36.
(34) -
ركبت
السفينة، ص40.
(35) -
خاطرات سيد جمال، تأليف اسد حيدر، ص177.
(36) -
عبارات اينها را در «ركبت السفينة» ملاحظه كنيد.
(37) -
تأويل مختلف الحديث، تأليف ابن قتيبه، ص63.
(38) -
تاريخ بغداد = ابوحنيفه.
(39) -
الانتقاء، ص150.
(40) -
شرح
حال زمخشرى كه در آخر تفسير كشاف چاپ شده است.
(41) -
الفتاوى الحديثه، ص 203.
(42) -
الدرر الكامنة، تأليف ابن حجر عسقلانى، 1/147، مرآت الجنان، يافعى، 2/242.
(43) -
فتح
البارى، 1/227، حلية الاولياء، 1/381) -
البداية و النهاية، 8/105 و... كتاب
«ابوهريره» تأليف علامه عسگرى و همين طور كتاب «صد و پنجاه صحابى دروغى» به قلم
ايشان را ملاحظه كنيد.
(44) -
اسماء الصحابة الرواة، ص39.
(45) -
اسماء الصحابة، 465.
(46) -
كنز
العمال، 13/439.
(47) -
اسماء الصحابه، 103.
(48) -
سنن
بيهقى، 4/61.
(49) -
الاستيعاب، 2/228، الاصابة، 1/202 و 557 و 186و 463،2/29 و 299، و سنن بيهقى، 1/87
و... .
(50) -
بيش
از صد نفر از محدّثين اهل تسنن آن را نقل كردهاند.
(51) -
اسماء الصحابة الرواة، 44،47،54،56.
(52) -
همان.
(53) -
پيامبر صلىاللهعليهوآله به امر خداوند چهل روز از خديجه فاصله گرفت و به عبادت
و به نوعى اعتكاف مشغول شد. وقتى دستور رسيد كه به نزد خديجه برود غذائى كه تناول
فرمود، غذائى بودسالم و پاكيزه و منزّه، به تعبير روايت غذاى بهشتى، «سيب» كه
جبرئيل آورده بود، و پس از تناول آن غذا به نزد خديجه رفت.
(54) -
روايت صحيحه تفسير على بن ابراهيم و روايت معانى الاخبار و روايت امالى صدوق، بحار
43/4 و 18/315.
(55) -
حديث
على بن ابى حمزه در روضه كافى، 94: امام باقر عليهالسلام در بيمارى تب كه او را
رنج مىداد به فاطمهمتوسل مىشد، راوى حديث مىگويد: حضرت با صداى بلند كه از
بيرون شنيده مىشد مىفرمود: يا فاطمة بنت محمد (ص).
(56) -
حضرت
آقاى سيد مرتضى عسگرى نويسنده و محقق معروف در سخنرانى خويش در جمع طلاب مدرسه
حجتيه گفته است: «لا يصح أن يقال لولا فاطمة لما خلق النبي». همين مطلب را يكى از
مديران حوزه علميه قم در مجلس وعظ در حسينيه صفائيه قم براى عوام الناس گفته
بود...» مرا به خير تو اميد نيست شرمرسان !
(57) -
رساله تسامح در ادله سنن به نقل از اوثق الوسائل، 304.
(58) -
وسائل الشيعه، باب 18، مقدمة العبادات.
(59) -
بحارالانوار، ج25/283/279، حديث اسماعيل از امام صادق عليهالسلام و حديث كامل
تمّار از آن حضرت.
(60) -
بحارالانوار، 1/103.
(61) -
بحارالانوار، ج 57، ص 78.
(62) -
همان، ج 57، ص 58.
(63) -
كافى، 1/440 و...
(64) -
همان.
(65) -
همان.
(66) -
ايشان معناى احاديث را ارواح گرفته است. حقيقت اين است كه: روح، نفس، نور، هر يك
معناى خود را دارند، روح يك موجود مجرد فوق طبيعت است و از ملك هم برتر مىباشد،
نفس، تجلى روح و فيض او و تدبير او نسبت به بدن است، پس نفس فعل روح است و ما از
عالم نفس هستيم نه روح. اما نور اشاره به مراتب و درجات وجودى پيش از تحقق يك شىء
است، همه ما پيش از اين عالم طبيعت چيزى بودهايم، عدم محض نبودهايم، در توده گاز
يا ابر اوليه، و قبل از آن در جلوات تجردى اسماء و صفات كه آن جلوات همه نورند،
ليكن ما نورانيت خود را به علت شواغل مادى از دست دادهايم ليكن اهل بيت فوق طبيعت
هستند، حوادث طبيعت در آنها اثر تأثير گذار در روحياتشان ندارد «لم تنجسك الجاهلية
بانجاسها و لم تلبسك من مدلهمات ثيابها = يا حسين! جاهليت ترا تحت تأثير اخباث و
انجاس خود قرار نداده است».
(67) -
انشقاق/ 6.
(68) -
علل
الشرائع، 1/7 و بحارالانوار، 60/304.
(69) -
بحارالانوار، 43/198.
(70) -
سوره
الاسراء /20 .
(71) -
جاى
تفصيل و فرصت توضيح نيست كه روايت: «كان الله و لم يكن معه شىء» چه مىگويد؟ و آيا
منافاتى با اين دوام فيض واعطائى دارد يا خير؟ «فرصتى ديگر ببايد داشت و...»
(72) -
آل
عمران /103.
(73) -
فصلّت /33.
(74) -
بقره، 213.
(75) -
به
اين مناسبت بايد عرض كنم بيان مسائل اجتماعى و اخلاقى اسلام نيز اجتهاد و تخصص
مىخواهد، روايات، اطلاق و تقييد و عموم وخصوص و... دارند، هم دعوت به صبر داريم هم
دعوت به جهاد، هم اصرار بر كسب و كار داريم و هم مذمّت جمع ثروت (به حسب ظاهر برخى
ادلّه)... اين مجتهد است كه بايد موارد آنها را تشخيص دهد. در قديم حتى سخنرانيهاى
مجالس عمومى نيز در اختيار مجتهدان بود و اينك...
(76) -
به
تفسير برهان و نور الثقلين در ذيل آيه 103 آل عمران رجوع فرماييد.
(77) -
الفصول المختارة، تأليف سيد مرتضى، ص 284.
(78) -
به نقل «ردّ
الصراع» تأليف امام خنيزى.
(79) -
شرح مذاكره
مرحوم شرف الدين با شيخ سليم مفتى مصر را در كتاب مراجعات ببيند و دو كتاب اخير كه
به وسيله برخى از برادرانى كه جديدا شيعه شدهاند نوشته شده ملاحظه كنيد: كتاب «ثم
اهتديت» آقاى تيجانى و تأليفات ديگر ايشان، و كتاب «ركبت السفينة» آقاى مروان
خليفات. و اگر حوصله بيشترى داريد به كتاب پرارج «الغدير» از مرحوم علامه امينى
مراجعه فرماييد، «وفّقكم اللّه ان شاء الله».
(80) -
مائده /55.
(81) -
مائده / 67.
(82) -
مائده / 2.
(83) -
آل
عمران / 61.
(84) -
بقره
/ 124.
(85) -
اين
حديث را بزرگانى نقل كردهاند و طبق اين حديث مىتوان اين شهادت را در اذان و اقامه
و هر جاى ديگرى جاى داد.به رساله توضيح المسائل اينجانب و نيز به كتاب المعلقات على
العروة الوثقى ج2 ص196 رجوع فرماييد.
(86) -
به
كتاب ارزشمند «صاحب الغار ابوبكر أم رجل آخر» تاليف نجاح عطا الطائى رجوع فرماييد
كه معلوم شود اين مطلب كه ابوبكر همراه پيامبر بوده از اساس دروغ است!
(87) -
مائده/ 55.
(88) -
بحارالانوار، 22/162 و نيز كافى 1/70 والصدف المشحون، 2/165.
(89) -
آل
عمران، / 178.
(90) -
اين
مطلب را صفورى شافعى نيز در كتاب نزهة المجالس در ج 2، ص 227 و دهلوى در كتاب مدح
الخلفا قسمت تجهيز جيش و ديگران آوردهاند به نقل از شطرى در كتاب فاطمه از گهواره
تا قبر.