در اين جا سؤالى از دانشمندان اهل سنّت در ريختن به خانه امام و بردن امام با آن وضع نامطلوب داريم، و آن اينكه فرض مى كنيم كه خلافت يك امرى انتخابى بود، و از پيامبر در اين مورد هيچ نصّى در مورد هيچ كس نرسيده بود، و اين امر را به انتخاب امّت واگذار نموده بود.
ولى آيا لازم نبود كه ياران پيامبر براى انتخاب خليفه به رهنمودهاى قرآن عمل كنند؟ آيا از تعاليم اسلام اين نيست كه هيچ مسلمان نبايد به خانه كسى وارد شود مگر اينكه قبلاً اذن بگيرد و اگر صاحب خانه از پذيرش مهمان معذرت خواست عذر او را بپذيرد و بدون اينكه برنجد از همانجا برگردد.
«يا ايّها الذين امَنوا لاتدخلو بيوتاً غير بيوتكم حتّى تستأنسوا وَتسلّموا عَلى اَهْلِها ... وَانْ قيل لكم ارجعوا فارجعوا هوازكى لكم ...»
قرآن مجيد گذشته از اين دستور اخلاقى، براى خانه اى را كه در آن هر صبح و شام نام خدا برده مى شود و او را پرستش مى كنند، احترام خاصى قائل است و خداوند به تعظيم و تكريم آن خانه فرمان داده است.
«فى بَيوت اَذِنَ اللّهُ اَنْ تُرْفعَ وَيُذْكَر فيها اَسْمُهُ يُسَبِّحُ له فيها بالغدّو و الاصالِ».
(چراغ پرفروغ توحيد) در خانه هايى قرار دارد كه خداوند اذن فرموده است ديوارهاى آن را بالا ببرند (يا آن را تعظيم و تكريم كنند) خانه هايى كه در هر صبح و شام نام خدا برده مى شود و خداوند در آن تقديس مى شود.
بعضى از مفسّران مقصود از اين بيوت را مساجد و يا بيوت انبياء دانسته اند ولى دليلى بر اين انحصار نيست.
چه اينكه بر طبق رواياتى از شيعه و اهل سنّت خانه حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام)و فاطمه (س) از برترين آنهاست.
در روايتى از امام محمّد باقر (عليه السلام) وارد شده است كه فرموده اند:
«هى بيوتُ الانبياء وَبَيْتُ علىّ (عليه السلام) مِنْها».
همچنين در كتب اهل سنّت از چندين طريق نقل شده كه وقتى كه پيامبر اين آيه را قرائت فرمود.
شخصى از آن حضرت پرسيد: منظور چه بيوتى است؟
فرمود: بيوت الانبياء.
ابوبكر پرسيد: اين خانه (و اشاره به خانه فاطمه (س) و على (عليه السلام)كرد) نيز از آن جمله است؟
پيامبر فرمود: نَعم، مِنْ افاضلِها.
آرى! اين از برترين آنهاست.
آيا اين از تعظيم و تكريم است كه خانه اى را كه رسول گرامى اسلام آن را از بهترين و برترين مصداق آن بيان كرده حمله برند و درِ آن را بشكند و به زور در آن وارد شوند و ساكن آن خانه را به صورت بسيار نامطلوب و زننده به مسجد ببرند؟
اگر بگويند كه اين خانه محّل اجتماع مخالفين خلافت شده بود و اهل خانه تصميم به امتناع از بيعت داشته اند و رهبر مسلمين حق دارد افرادى را كه از بيعت سرباز مى زنند و برخلاف مسلمين قدم برمى دارند، اقداماتى عليه آنها بكند.
اين عذر قابل قبول نيست، آتش زدن خانه بر حضرت فاطمه (س) و اميرالمؤمنين(عليه السلام) و حسنين چه عذرى مى تواند از براى رجال خلافت باشد؟ و اجتماع در بيت فاطمه (س) زمانى مخالفت با مسلمين و خارق اجماع شمرده مى شود كه قبلاً اجماعى صورت گرفته باشد و افرادى مثل اميرالمؤمنين (عليه السلام) و ساير متحصنين در بيت فاطمه (س) داخل در آن شده باشند، و خارج بودن شخصيّتى چون اميرالمؤمنين (عليه السلام) و رجال بنى هاشم از اجماع ديگر چه چيزى از اجماع باقى مى گذارد؟(26) زيرا بناست كه خليفه به اجماع امّت انتخاب شود تا خلافتش مشروعيّت يابد و قبل از اجماع و بيعت رجال اجماع، چه مشروعيّتى و چه خلافتى؟ تا فرمانش در شكستن حرمت خانه و تهديد مخالفين مشروع باشد.