مقدمه
فاطمه (عليها السلام ) ، احياگر شخصيت زن
:
پيش از اين كه نقش فاطمه زهرا (عليها السلام ) را در احياى حقوق و
شخصيت زن مورد بحث قرار دهيم ، مناسب است نگاهى گذرا به زندگى رقت بار
بانوان در گذشته هاى تاريخ داشته باشيم .
در طول تاريخ درباره زن نظرات متضاد و ضدنقيضى اظهار شده است . اديان
الهى و مكاتب بشرى نيز گرفتار طوفان تناقضات شده اند، زيرا اديان الهى
و كتابهاى آسمانى به صورت اعجاز نازل نشده اند و از اين رو همواره مورد
تحريف قرار گرفته اند. اينك نمونه هايى مى آوريم .
كارنامه زن در جهان قبل از اسلام
در منطق يونان باستان ، زن موجودى است پاك نشدنى و زاده شيطان كه تنها
براى خدمت به مردها و اطفاى آتش غريزى آنان آفريده شده است .
از ديدگاه برخى دانشمندان يونانى ، بانوان به عنصرى كه
(( گيسوان بلند و عقل كوتاه )) دارند،
نام گذارى شده اند. اين تعبيرات زشت از ادبيات يونان به ميان عربها
رسيده و به صورت ضرب المثل درآمده است
(1) .
سقراط حكيم نيز تحت تاثير همين فرهنگ قرار گرفته و مى گويد:
(( سلوك با زن ، يك نوع زجر و رياضت جانكاه است
، كه براى تقويت اراده و مالكيت بر نفس ، چشيدن اين زهر، و كشيدن اين
زجر، سودمند خواهد بود
(2) )) .
معروف است كه سقراط زن تندخويى داشته كه با كتاب و مطالعه سخت مخالف
بوده است . نقل است روزى غرق مطالعه بود و توجه خاصى به همسرش نداشت ،
وى بر حكيم خشم كرد و با دم پايى پياپى بر سر او كوبيد؛ به اين كار هم
بسنده نكرده ، يك آفتابه آب سر سقراط ريخت . سقراط گفت : فهميدم كه
هميشه بعد از رعد و برق باران مى بارد.
در كشور (( روم )) هنگامى
كه زن مرتكب جرم و گناهى مى شد، روغن داغ بر بدنش مى ريختند و سپس او
را به دم اسب مى بستند و به سرعت مى راندند. آنگاه وى را با دست و پاى
شكسته به ستون مى بستند و از فراز مجسمه ها آتش بر بدنش مى ريختند
(3) .
در چين ، زن ها (( آب هاى درد آلود
)) ناميده مى شدند كه نيك بختى و ثروت را مى
شويند.
در آيين هندو، زنان را پس از مرگ شوهر به علت فقدان روح جاودانى ، فداى
شوهر مى كردند و با تشريفات خاصى در كنار جسد همسران مى سوزاندند
(4) .
وضعيت رقت بار بانوان در تمام گستره زمين بدين منوال بوده است . گروهى
به شكنجه و آزار و تضييع حقوق آنان همت مى گماشتند و جمعى به استفاده
ابزارى آنان مى پرداختند. دسته اى تلاش مى كردند كه جنسيت او را فراموش
كنند و نقش اصلى وى را ناديده بگيرند و از تساوى حقوق بين مرد و زن و
در همه جا و تمام موارد، دم زنند و زنان را دوشادوش مردان به همه جا
بكشانند. آنان ، حجاب و پوشش زن را اسارت ، حيا و عفت او را عقده و عقب
ماندگى تلقى مى كردند.
اعراب جاهليت ، فلسفه وجودى زنان را زير سوال بردند. دختران را مايه
ننگ و ذلت شمردند و از ترس فقر و ننگ ، آنان را زنده به گور نمودند.
تورات تحريف شده مى گويد: (( خداوند زن را از
پهلوى چپ و يا دنده چپ آدم آفريد )) تا تلقين
كند كه چنين موجودى هرگز راست نخواهد شد. بى شك در اين گونه بدعتها و
تحريف هاى دينى مقاصد سياسى و الحادى پنهان بود تا به اديان الهى ضربه
سنگينى وارد نمايند، چرا كه بانوان محترم نوعا بيش از مردها به دين و
معرفت گرايش دارند و بعضا موجبات هدايت همسران ، فرزندان و پدران خود
را فراهم مى سازند. و به ندرت دين و ايمان شوهر و فرزندان خود را نابود
مى كنند.
زراره از امام صادق (عليه السلام ) مى پرسد مى گويند:
(( خدا حضرت حوا را از ضلع چپ آدم آفريده است ؟ امام ششم (عليه
السلام ) در پاسخ فرمود: خداوند از چنين نسبتى پاك و منزه است . مگر
خداوند متعال قدرت نداشت كه همسر آدم را از غير دنده چپ بيافريند تا
دستاويزى به دست ملحدان ندهد كه بگويند بعضى از اعضاى بدن حضرت آدم با
عضو ديگرش نكاح نمود
(5) )) . بلكه مطابق فرموده قرآن
، آدم و حوا را از (( نفس واحده
)) خلق كرده و هر دو را از نزديك شدن به ((
درخت مخصوص )) نهى نمود:
و لا تقر باهذه الشجره فتكونا من الظالمين
اين نهى براى آدم و حوا يكسان و مساوى اعلام گرديد، اما هر دو از
(( شجره ممنوعه )) تناول
كردند و از بهشت اخراج گرديدند و هر دو با هم دست به سوى خدا برداشتند
و عرض كردند: ربنا ظلمنا انفسنا و ان لم تغفر
لنا و ترحمنا لنكونن من الخاسرين
(6) و هر دو همسان مورد عنايت حضرت حق قرار
گرفتند. پس در نظام خلقت زن و مرد مكمل وجود يكديگرند و به يارى هم
بايد به حيات طيب برسند.
زن در گذشته تاريخ گرفتار ستم هاى گوناگون شده است . هم مورد ستم علمى
و نظرى قرار گرفته و هم از نظر عملى و رفتارى به او ستم رفته است . از
نظر علمى گفته مى شود كه زن از دنده چپ مرد آفريده شده تا همواره سركوب
شود و يا براى عشرت مرد خلق شده تا ابزار لذت گردد و از نظر عملى نيز
با همين ديدگاه رفتار نمودند. متاسفانه در ادبيات ما نيز اين نوع
تفكرات منعكس شده است :
به هر جا رفت در گوشش بخواندند |
|
كه زن را بهر عشرت آفريدند |
زن از پهلوى چپ شد آفريده |
|
كسى از چپ راستى هرگز نديده |
به او غير از هوس چيزى نگفتند |
|
از او جز جلوه ظاهر نديدند |
تاريخ بشر از ستم هاى بى شمارى كه بر جنس زن رفته لبريز است . هم اكنون
بعضى از خانواده هاى بى فرهنگ كه نه از اسلام خبرى دارند و نه از علم
روز بهره مندند، پيوسته از فقدان پسر، اظهار ناراحتى مى كنند و از
داشتن دختر ناراضى مى باشند. روح لطيف دختران را مى آزارند و همسران را
سخت نگران مى سازند. برخى از داشتن پسر بر خود مى بالند و دختر را مورد
بى مهرى قرار مى دهند كه گويا آنها انسان نيستند. غافل از اينكه تحقير
دختر و تعظيم بى اندازه پسر، يكى را عقده اى بار مى آورد و ديگرى را
لوس و از خود راضى مى سازد و در نتيجه آينده هر دو سياه و تباه مى
گردد. وانگهى نمى دانند كه دختر و پسر بودن مربوط به مردست نه زن ، چون
ظرف رحم زن تنها نقش پذيرش دارد؛ يعنى آنچه همسر مى دهد، زن قبول مى
كند. امروز مى گويند:
(( اگر ايكس بدهد يا ايگرگ
، به ترتيب دختر و پسر مى شود. ولى چگونه ايكس يا ايگرگ بدهيم براى علم
هنوز نامعلوم است .
))
شخصى براى پسر دار شدن ازدواج مجددى كرد، همسر دوم مانند اولى دو نوزاد
دختر آورد، همسر سومى را انتخاب نمود، باز هم خداوند متعال دختر به او
عنايت كرد! بنابراين دخترزايى و يا پسرزايى به وضع فيزيكى مرد بستگى
دارد. البته شرايط زمان ، مكان و تغذيه ممكن است نقش تعيين كننده داشته
باشد كه هنوز علم دقيقا كشف نكرده است .
سيره امامان (عليهم السلام )
در تاريخ آمده هنگامى كه خداوند مولودى به امام سجاد (عليه السلام )
عنايت مى كرد وقتى از سلامتى وى باخبر مى شد، مى فرمود الحمدالله كه
خداوند بچه سالمى عنايت كرد نه فرزند ناقص
(7) . پيامبر فرمود: به دختر بيشتر توجه داشته باشيد
اگر هديه اى خريدارى كرديد، نخست به دختر تقديم كنيد و سپس به پسر. در
ميان برخى از اقوام كرد و ترك و عشاير، چنان تبعيض جنسى حكومت دارد كه
به راستى اغلب دختران آنان احساس حقارت مى كنند. در بعضى از مناطق
خانواده هايى كه تنها فرزند دختر داشته باشد پيوسته ناسپاسى خود را به
رخ او مى كشند. در چنين خانواده هايى روح حساس و پاك دختر آسيب جدى مى
بيند و از كمبود محبت رنج مى برد تا آنجا كه اگر يك جوان حقه بازى
بگويد من براى تو احترام و از صميم دل دوستت دارم ، حاضر مى شود تمام
حيثيت و آبروى خود را فدا كند. متاسفانه در مملكت ما همواره به معلولها
مى پردازند، ولى به علتها توجهى ندارند، به خصوص به علل خانوادگى تا
بدانند چرا دخترها به رايگان قلب خود را در اختيار ديگرى قرار مى دهند
و يا از خانه فرار مى كنند و يا در بعضى از استانها خود را مى سوزانند
و عجب اينجاست كه والدين به جرم ارتباط دختر و پسر در يكى از مناطق
ايران تنها دختر را مجرم تلقى كرده و كارى مى كنند كه به خودكشى و يا
خودسوزى وادار مى شود اما پسرى كه او را فريب داده يا مورد تشويق قرار
مى دهند و يا بى تفاوت از كنار او مى گذرند. اگر چه گروهى در ايران راه
افراط را پيش كشيده و هر دختر بيچاره قربانى پدر و مادر و بستگان شوهر
مى شود و بعضا آزادى مطلق به دختران داده و يا دربست در اختيار همسران
قرار مى گيرند و پدر و مادر و ساير بستگان خود را فداى زن مى كنند
والدين جاهل و همسران متكبر و خودكامه و بيمار، همواره ظلم مضاعفى را
بر زنان روا داشته اند و با اين كه
(( زن
)) به عنوان
(( همسر
)) و يا
(( دختر خانواده
)) همواره شريك غم و سپر بلاى شوهر و غمخوار
پدر، مادر، خواهر و برادر و سنگ صبور اطرافيان بوده و مى باشد و پس از
طلاق يا مرگ شوهران و پدران بار مسئوليت فرزندان خانواده را يك تنه بر
دوش نهاده و بچه هاى صغير و يتيم و بى سرپرست را با تحمل كارهاى طاقت
فرسا و رنج هاى جانگداز به عشق پرورش و سامان دادن زندگى آنان ، بر خود
هموار مى سازند و با وجود اين ، هرگز از موقعيت مساوى برخوردار نبوده و
قانون گذاران و رهبران جامعه به گونه جدى و فورى به حمايت او برنخواسته
اند بلكه غالبا بانوان را به صورت عنصرى ناميمون و كم ارزش و حداقل
(( ضعيفه
)) در برابر
عنصر
(( قويه
)) يعنى
مردان ، غير قابل ترحم تلقى نموده اند، كرامت و شرافت آنان را ناديده
انگاشته اند. هر چند امروز در ميان ملتها، فرهنگ ها و تمدن اين تمايز و
تفاوت ، شدت و ضعف دارد، ولى با كمال تاسف استمرار و فراگيرى آن در
جوامع بشرى قابل انكار نمى باشد. مسئله كتك زدن ، كشتن و آواره كردن ،
زخم زبان زدن كه از شمشير تيزتر و نافذتر است ، مجادله هاى زننده و
گزنده شوهران و بستگان آنان همواره در دنيا معمول و رايج بوده و مى
باشد. منتها در هر عصرى و فرهنگى رنگ و لعاب خاصى داشته است قطع نظر از
دوران كوتاهى كه در صدر اسلام به يمن تعليمات اسلام و سيره و سنت نبوى
، زن تا حدودى ارج و منزلت انسانى خود را بازيافت ولى بار ديگر با
انحراف خلافت در عصر خلفاى اموى و عباسى رجعتى دوباره يافت . زنان زيبا
و رامشگر، مشاوران قدرتمندان گرديدند و كنيزان آوازه خوان ، مظهر عيش و
نوش عياشان دربارى شدند و آنان كه رنگ و رويى نداشتند، پست تر از حيوان
به شمار آمدند و بدين سان سيرت زيبا را فداى صورت زيبا كردند!!
حقوق متقابل اسلامى
آيين پاك محمدى (صلى الله عليه وآله ) به عنوان آخرين و پاك ترين پيام
آسمانى ، حقوق متقابلى براى زن و مرد اعلام داشته كه اگر جوامع دينى و
انسانى بدان عمل مى كردند، هرگز در حيات زناشويى اختلافى به وجود نمى
آمد و هر دو به حقوق حقه خود مى رسيدند، ولى با كمال تاسف بعضى از
حكومت هاى به ظاهر اسلامى خشونت را به آخرين مرحله رسانيدند و حق فرياد
را از زن ها سلب كردند. هم اكنون عربستان سعودى با اجراى تعدد زوجات
بدون رعايت عدالت منتهاى قساوت و بى رحمى را نسبت به زنان قديمى روا مى
دارند و اگر كوچك ترين اعتراض و حرفى بزنند آنان را از خانه بيرون مى
كنند.
در اين سده اخير پس از انقلاب اسلامى و بيدارى مسلمانها مى رفت كه در
كشورهاى اسلامى تحولى ايجاد گرديده و تبعيض بين زنان قديم و جديد و مرد
و زن از ميان برود كه حكومت طالبان ظهور كرد با تعصبات خشك و متحجرانه
خود زن ابتدايى ترين حقوق انسانى محروم نمودند و آنان را از تحصيل و
مشاغل ادارى و فرهنگى هم محروم ساختند و بدين سان چهره اسلام ناب را
ملكوك كردند. حكومت لائيك تركيه هم بر خلاف قوانين مدنى و اسلامى از
ورود دختران باحجاب به دانشگاهها ممانعت به عمل آورده و مردانى كه
زنانشان حجاب اسلامى داشتند، از ارتش اخراج كردند. فرانسه كه خود را
مهد تمدن مى داند، بر خلاف اصول بين المللى و انسانى ، حجاب و روسرى
بانوان مسلمان را در مدارس ممنوع مى سازد و خط سرخى بر چهره حقوق بشر و
آزادى هاى مدنى مى كشد و برهنگى زن را مى ستايد و پوشش را محكوم مى
نمايد!
در حالى كه بايد از خانم ها به خاطر اين نوع فداكارى ها تشكر كنند تا
كانون زندگى گرم تر شود. بعضى از مردها براى حفظ و حرمت پدر و مادر،
ازدواج و گزينش همسر را براى خدمت به والدين انجام مى دهند آنان نيز در
اشتباه اند؛ چرا كه هيچ مردى نمى تواند زنش را در استخدام پدر و مادرش
قرار دهد. رعايت حقوق والدين نبايد به تضييع حقوق همسر منجر گردد، چون
زن جز در برابر همسرش در مقابل احدى حتى والدين خودش هم مسئوليت ندارد.
به طورى كه اگر عدم آمادگى همسر در خدمت به والدين شوهر، باعث قهر پدر
و يا مادر وى شود همسر مسئول نيست فرزند پسر را در برابر والدينش
مسئوليت دارد نه همسرش . اگر والدين پسر را تحريك بر طلاق نمايند. از
نظر شرعى مسموع نمى باشد. مخالفت پدر و مادر واجب است يكى از عوامل
اختلاف خانوادگى ، دخالت هاى نارواى پدر و مادرهاست . مادرى كه با عشق
و علاقه عروسى را براى پسرش انتخاب مى كند اولين كسى است كه با بهانه
هاى واهى پرچم مخالفت را به اهتزاز در مى آورد و با آهنگ دلسوزى و عيب
جويى هاى خيرخواهانه سعى مى كند عروس را از چشم داماد هم بياندازد.
عروسان بر اثر بدانديشى ها و فرهنگ عمومى با مادر شوهران دلسوز و
شايسته هم سازش ندارند در اين ميان ، فتنه گرها و سخن چينان نيز رل
مهمى را در تشديد اختلافات بازى مى كنند تمام اين نابسامانى ها از عدم
توجه به خدا، قيامت و حقوق اسلامى سرچشمه مى گيرد. اگر طبق موازين
اسلامى باگذشت باشيم و يا حداقل همه جوان ها را مانند بچه هاى خودشان و
بزرگسالان را به مثل خواهر و برادر و پدر و مادر خود، بنگرند بسيارى از
نزاعها بر طرف مى شود. بعضى از رفتارها و گفتارها ديگران را به حساب
جوانى و بعضا ندانم كارى بگذاريم و به قول آية الله بهاء الدينى (رحمه
الله عليه ):
(( براى هر كس حدى قايل شويم و بيش
از حد از وى توقع نداشته باشيم
)) . هرگز تنازع
و تشاجر و سوء تفاهمى به وجود نمى آيد عفو و گذشت و تسامح و تساهل و از
همه مهم تر تغافل ، از عالى ترين شيوه هاى به زيستى محسوب مى شود. بعضى
از زنان و شوهران نيز ديده مى شوند كه مانند خفاش شب از آزار يكديگر
شادمان مى شوند و با نيش زبان و بحث و مجادله هاى خسته كننده و فرسايش
گر روحيه حيوانى خود را به قيمت تباه كردن زندگى زناشويى ارضاء مى
سازند با اين كه مى دانند بدترين اعمال ، توهين و آزار بندگان خداست .
برخى از كشورهاى اسلامى نيز برهنگى ، ولنگارى و بى حجابى زنان را تاييد
كرده و آنان را از هويت اسلامى دور كردند و در نتيجه نه هويت غربى پيدا
كردند و نه هويت ملى ؛ متحير و بى هدف باقى ماندند. امروزه مشاهده مى
كنيم بعضى از خواهران غافل ، حجاب را عملا به استهزاء گرفته اند و جمعى
آن را منحصر به جادر ساخته اند تا مانتو و روسرى حجاب اسلامى تلقى
نگردد. برخى هم چادر را اسارت زن شمرده اند و هيچ كدام اسلام ناب نيست
.
هر كسى از ظن خود شد يار من |
|
وز درون من نجست اسرار من |
سر من از ناله من دور نيست |
|
ليك چشم و گوش را آن نور نيست |
در حقوق متقابل زوجين ، نبايد مردها تصور كنند كه سامان دادن و پاكيزه
نگه داشتن خانه و آماده سازى نهار و شام از وظايف حتمى بانوان است كه
در صورت كوتاهى كردن ، اخم و تخم نثار همسر نمايند. مسئوليت زن تنها
تمكين و اطاعت در عدم خروج زن از خانه است ، آن هم در صورتى كه خواسته
هاى مشروع و قانونى زن را تامين نمايند و گرنه زن براى تامين ضرورتهاى
زندگى بدون اجازه شوهر خارج مى شود.
وانگهى اجازه ندادن مردها اگر به انگيزه لجاجت ، بدبينى بدانديشى و
بهانه گيرى باشد مسموع و مشروع نمى باشد؛ مثلا اگر كسى با زنى كارمند
ازدواج كند و در موقع ازدواج شرط نكند كه زن كار و تحصيل را ترك كند،
پس از ازدواج نمى تواند او را از شغل خود بازدارد و يا حقوق وى را
بازستاند. اگر زنى براى آموزش احكام و عقايد مبرم به بيرون رفتن از
منزل و شركت در جلسات دينى داشته باشد، اجازه شوهر لازم ندارد.
با تولد حضرت زهرا (عليها السلام ) و ظهور اسلام و سيره عملى پيامبر
اكرم (صلى الله عليه وآله ) فرهنگ جزيرة العرب متحول گرديد و نگرش
مسلمانها به زن و دختر تغيير بنيادى پيدا كرد؛ چنان چه در اين كتاب
سودمند يادآورى شده ، فاصله گرفتن چهل روزه پيامبر از همسر گرانقدرش
خديجه به امر خدا و در خانه ابوطالب بيتوته كردن و هر روز با جمعى از
اصحاب و مستمندان افطار نمودن و با نزول مائده آسمانى در آخرين روز
عبادت و رياضت و فرستادن آن به منزل حضرت خديجه ، همگى حاكى از عزم خاص
الهى است براى پيدايش كوثر كه كانون علم و فضايل و اسوه تقوا و ايمان و
صبر و مقاومت است .
تكوين و ساختار وجودى فاطمه (عليها السلام ) به اين مقدمات سخت و
طولانى و رياضت هاى طاقت فرسا و جدايى چهل روزه از همسر بستگى دارد. بى
جهت نيست كه فرمودند: كسى كه چهل شبانه روز اخلاص را تجربه كند، چشمه
هاى علم و حكمت از درون قلب به زبانش جارى خواهد شد. بدين جهت كوثر
تبلور علم كثير و مظهر خير كثير است كه امامان معصوم بايد از اين رحم
پاك و صلب تابناك مايه بگيرند.
خضوع و احترام مسئولانه پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله ) از فاطمه
زهرا (عليها السلام ) حرمت زن را مضاعف كرد، چرا كه پيامبر اسوه و
الگوى همه مسلمان ها است . بوسيدن دست دختر آن هم در جزيرة العرب ، يك
انقلاب فرهنگى بود كه نگرش مسلمان ها را نسبت به نوع زن تغيير اساسى
داد.
حضور فاطمه زهرا (عليها السلام ) در جبهه هاى جنگ مجوزى بود كه زنان
بايد در تمام عرصه هاى اجتماعى حضور فعال داشته باشند. عدم پذيرش
خواستگاران ثروتمند و سرشناس ، آزادى زن را در انتخاب همسر تثبيت نمود.
پذيرش حضرت على (عليه السلام ) كه آهى در بساط نداشت ، انقلابى بود كه
در معيار گزينش همسر ايجاد كرد كه ملاك ، تنها ايمان و علم و تقوا و
جهاد و مجاهده است نه شهرت و ثروت :
(( ان
اكرمكم عندالله اتقيكم
)) .
نزول سوره هاى
(( كوثر
))
و
(( نساء
)) توجه خاص
حضرت احديت را به نوع زن نشان داد. طراح حكيم براى جلوگيرى از تحريف
كتاب آسمانى قرآن ، به جاى نام فاطمه ، كوثر گذاشت تا مفهومى پربارتر و
گسترده ترى را تداعى كند؛ ولى با وجود آن ، جز فاطمه مصداق ديگرى را
برنتابد، چرا كه خير كثير و علم وافر و حوض كوثر با آخرين فراز آيه و
شان نزول آن سازگار نمى باشد. به همين دليل شيعه و سنى درباره شاءن
نزول آن سازگار نمى باشد. به همين دليل سنى و شيعه درباره شان نزول آن
نوشته اند عده اى پيامبر خدا را ابتر و مقطوع النسل خوانده اند، اين
سوره كوتاه در پاسخ آن جوسازى ها و بى نسل و ذريه خواندن حضرت محمد
(صلى الله عليه وآله ) مى باشد. بنابراين اگر معنا كنيم ما علم كثير
داديم و يا حوض كوثر داديم و بى گمان دشمن تو مقطوع النسل خواهد بود،
علم كثير در مقابل نسل كثير قرار نمى گيرد. همچنين با خير كثير و حوض
كوثر نمى توان به جنگ نفى ابتر بودن رفت ؛ بايد گفته شود در نسل دشمن ،
خيرى نيست و يا نسل كثير، نمى تواند با علم كثير و حوض كوثر معارضه
كند، در صورتى كه كوثر به معناى نسل كثير آمده و هدف از اين سوره اين
است كه ما به پيامبر نسل زيادى عطا كرديم ، ولى دشمن او را ابتر ساختيم
؛ چنانچه از بنى اميه نسلى باقى نمانده است ، ولى ميليون ها سادات در
جهان زندگى مى كنند. از حسن اتفاق ، اين سوره يكى از معجزات و پيش گويى
هاى قرآن است ؛ افشاى راز عاص بن وايل و قريش كه گمان كردند با مردن
فرزند ذكور پيامبر نسل او منقرض مى شود و راه و رسم وى نيز منتفى مى
گردد.
بنابراين به مناسبت شان نزول و صدر و ذيل آيه كوثر، فاطمه است كه
سرچشمه علم كثير و خير فراوان و ام الائمه مى باشد كه فرزندان باعث
بقاى اسلام و نام پيامبر در دنيا شدند و به همين جهت به همه امامان
معصوم يابن رسول الله گفته مى شود.
پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله ) پس از اين كه حضرت زهرا (عليها
السلام ) را به حضرت على (عليه السلام ) داد، تقسيم كار نمود؛ اداره
محيط داخل و سامان دادن به زندگى و پرورش فرزندان را به حضرت فاطمه
(عليها السلام ) موكول نمود و اداره امور خارج از منزل را به حضرت على
(عليه السلام ) سپرد.
در كتب احاديث ، حمايت و پاسداشت حرمت زن به عناوين مختلفى بيان گرديده
است . در حديث قدسى در پاسخ ملائكه از ذات احديت كه اين انوار مقدس و
پنجگانه چه كسانى هستند، در حالى كه فاطمه را محور قرار داده است ؟ مى
فرمايد:
(( فاطمه است و پدر، فاطمه است و شوهر،
فاطمه است و پسران فاطمه است
)) . براى بالا
بردن مقام زن ، تعبيرى از اين عرشى تر نمى توان گفت .
فاطمه اطهر (عليها السلام ) احياگر شخصيت و حقوق زن بود، ولى با كمال
تاسف بعد از رحلت پدر در معرض انواع ستمها قرار گرفت ؛ ليكن مردانه
ايستاد و حكومت وقت را در مسجد پيامبر (صلى الله عليه وآله ) به
استيضاح كشيد و با قدرت و با صلابت از حق خود يعنى حقوق زن و قانون
اسلام دفاع نمود. ولى تاريخ گواهى مى دهد كه نتوانستند به فاطمه پاسخ
دهند، جز اينكه حديثى جعل كردند كه :
نحن معاشر
الانبياء لا تورث درهما و لا دينارا؛ در صورتى كه تمام پيامبران
مالى و منالى به ارث گذاشته اند و قرآن ، گواه اين حقيقت است .
در اين كتاب فاطمه اطهر (عليها السلام ) به عنوان اسوه و الگوى زن و
مرد مسلمان به صورت بديع و ساده نگاشته شده تا براى همگان مفيد و
سازنده باشد.
جاهليت قديم و جديد
از آن زمان كه رسول اسلام (صلى الله عليه وآله ) بانوان را از تاريكى
جاهليت گذشته و جزيرة العرب آزاد ساخت ، بيش از چهارده قرن مى گذشت كه
، بار ديگر، زن به ظلمت جهل و جور بازگشت ، در عصر جاهليت قديم جسم زن
را زير خاك دفن مى كردند در جاهليت جديد روح و روانش را به نام تجدد،
آزادى هاى وارداتى به اسارت و تباهى مى كشند. هر زمان ، مرامى و مكتبى
زير عناوين فيمنيسم او را مى خواند، ليكن در زير پوشش فريباى تمدن ،
آزادى و حقوق زن جز فساد و جهل و اسارت ارمغانى نمى آورد. او مى بايست
هويت اصلى خود را باز مى يافت و به انسانيت خود باز مى گشت . آن هويتى
كه يك بار به هنگام طلوع خورشيد اسلام تجربه كرده بود و ثمرات شيرين آن
را چشيده و لمس نموده بود. آن روز آزادانه و در كمال شهامت مطالبات
خود را از پيامبر اكرم مى كردند و حضرت صراحت و شجاعت آنان را مى ستود
(8) .
ولى رفتار نامناسب مسلمان ها و تبليغات مزورانه غرب زده ها بر ديدگان
بانوان به گونه پرده افكنده بودند كه راه را از چاه تميز نمى دادند
حقايق را دگرگون نمودند. اسارت را آزادى ، عفت را بردگى ، و بى هويتى
را شخصيت ناميدند. در شب سياه و سرد فتنه و ستم در انتظار مردى از
سلاله پيامبر به سر مى برديم تا جايگاه راستين زن را در كلامش مشاهده
كنيم . او آمد تا بار ديگر نداى آزادى بخش اسلام را به گوش دل ها
برساند و موقعيت زن را بازگو سازد و حياتى تازه بخشد. فرمود:
(( زن مبدا همه سعادت ها بايد باشد، مع الاسف زن
را به صورت يك ملعبه در آوردند
(9) )) .
(( دامن زن محل تربيت بزرگ زنان و بزرگ مردان
است ، از دامن زن انسان ها پيدا مى شود، سعادت و شقاوت كشور بسته به
وجود زن است
(10) )) .
مطالعه اين مجموعه باعث روشن شدن زواياى زندگى كوثر پيامبر مى شود و
مقام و جايگاه زن مسلمان تبيين مى گردد. اميد مى رود كه زنان و دختران
جامعه اسلامى بلكه جوانان و مردان نيز از آن بهره وافر به دست آورده و
زندگى خود را بر اساس سيره علوى و فاطمى استوار سازند.