طاهره:
يكى از اسامى بانوى دو جهان فاطمه ى زهرا (سلام الله عليها) طاهره است، كه به
معنى پاك و پاكيزه مى باشد. آن چه مى توان درباره ى اين اسم مبارك بحث و بررسى كرد
آيه ى تطهير مى باشد.
«انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا».
«همانا خداوند اراده كرده است رجس و پليدى هاى ظاهرى و باطنى را از شما اهل بيت
ببرد و پاك گرداند شما را پاك گرداندنى خالص» [ سوره ى احزاب، آيه 33. ] اين آيه
مباركه از اهميت فوق العاده اى برخوردار مى باشد، زيرا كه آيه ى شريفه يكى از منبع
هاى فضائل بيت نبوت و رسالت است و نيز حاوى مطالب بس مهم مى باشد در پيرامون اين
آيه ى شريفه صحبت ها و قلم فرسايى هاى بسيارى شده و اقوال و نظرهاى زيادى گفته شده
است و ما وارد بحث هاى جدالى و ادبى كه در رابطه با كلمات اين آيه شريفه شده نمى
شويم، فقط اقوال و احاديث اهل سنت و جماعت را كه صراحتا مصداق و مصاديق اين آيه و
شأن نزول آن را پنج تن مى دانند بيان مى كنيم. و باز به بحث آيه هاى قبل و بعد اين
آيه كه مربوط به همسران پيامبر است وارد نمى شويم، شما مى توانيد به كتابهاى مربوطه
مراجعه بفرماييد.
«عن ابى سعيد الخدرى عن النبى صلى الله عليه و آله و سلم فى قوله تعالى: ( انما
يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا ) قال جمع رسول الله صلى
الله عليه و آله و سلم عليا و فاطمة و الحسن و الحسين، ثم ادار عليهم الكساء فقال:
هؤلاء اهل بيتى، اذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا. و ام سلمة على الباب فقالت: يا
رسول الله الست منهم؟ فقال: انك لعلى خير او الى خير». [ ينابيع المودة، باب 33، ص
108 و صواعق المحرقه، فصل آياتى كه در فضائل اهل البيت وارده شده است، ص 85 و 294 و
ذخائر العقبى، ص 22 و الاصابة، ج 8، حرف الفاء، القسم الاول، ص 157 الى 160 فرائد
السمطين، ج 2 ص حديث. ] «ابى سعيد خدرى مى گويد: وقتى آيه مباركه ى «انما يريد الله
ليذهب... نازل شد؛ پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) على و فاطمة و حسن و
حسين (عليهم السلام) را جمع فرموده عبا را بر آنان پوشانيد و فرمود: اينان اهل بيت
من هستند، پروردگارا پليدى را از آنان ببر و پاكشان گردان. ام سلمه جلوى در بود به
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) عرض كرد: يا رسول الله آيا من از آنان نيستم،
فرمود: تو بر خير هستى ولى جزء آنان و داخل در آنان نيستى».
در اينجا مناسب است يك فصل از كتاب صواعق المحرقه را كه درباره ى آيه ى تطهير
فضيلت اهل بيت است آورده شود:
(الفصل ) فى الآيات الوارده فى فضائل اهل البيت- الاية الاولى «انما يريد الله
ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا» اكثر المفسرين على انها نزلت فى على و
فاطمه و الحسن و الحسين لتذكير ضمير عنكم و يطهركم و اخرج عن ابى سعيد الخدرى قال
انها نزلت فى خمسة، النبى صلى الله عليه و آله و سلم و على و فاطمه و الحسن و
الحسين» و اخرجه ابن جرير مرفوعا نزلت هذه الاية فى خمسة فى و فى على حسن و حسين و
فاطمه» «و اخرجه مرفوعا الطبرانى ايضا و المسلم انه صلى الله عليه و آله و سلم ادخل
اولئك تحت كسائه و قرء هذه الآية. و صح انه صلى الله عليه و آله و سلم جعل على
هؤلاء كساء و قال اللهم هؤلاء اهل بيتى و خاصتى اذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا
فقالت ام سلمه و انا معهم يا رسول الله قال انك على خير «و فى رواية انه صلى الله
عليه و آله و سلم قال بعد طهرهم تطهيرا انا حرب لمن حاربهم و سلم لمن سالمهم و عدو
لمن عادهم ». و اخرى القى عليهم كساء و وضع يده عليهما و قال اللهم ان هؤلاء آل
محمد اجعل صلواتك و بركاتك على آل محمد انك حميد مجيد، و فى اخرى ان الآية نزلت
ببيت ام سلمه فارسل رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم اليهم فجاؤا و جللهم بكساء
ثم قال صلى الله عليه و سلم نحو ما مر». و او فى اخرى انهم لما جاؤوا و اجتمعوا
فنزلت فان صحت حمل على نزولها مرتين .
«و فى اخرى انه قال اللهم هؤلاء اهل بيتى اذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهي را ثلاثا
ان ام سلمة قالت له الست من اهلك قال بلى و انه ادخلها تحت الكساء بعد ما مضى دعائه
لهم». و فى اخرى انه لما جمعهم و دعا لهم باطول مما مر» «و فى رواية صحيحة قال
واثلة بن الاصقع و انا من اهلك يا رسول الله قال و انت من اهلى قال واثلة انها ارجى
ما ارجو، قال البيهقى جعله فى حكم الاهل تشبيها لا تحقيقا و اشار المحب الدين
الطبرى الى ان هذا الفعل تكرر منه صلى الله عليه و آله و سلم فى بيت ام سلمة مرة و
فى بيت فاطمة» «و قد ورد عن الحسن من طرق بعضها سنده حسن قال انا من اهل البيت
الذين اذهب الله عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا» و فى رواية انه ادرج معهم جبرئيل و
ميكائل اشارة الى علو قدرهم».
«و فى رواية قال بعد قوله انا حرب لمن حاربهم و سلم لمن سالمهم الا من اذى
قرابتى فقد اذانى و من اذانى فقد اذى الله». و فى اخرى و الذى نفسى بيده لا يؤمن
عبد بى حتى يحبنى و لا يحبنى حتى ذوى قرابتى فاقام ذا قرابته مقام نفسه».
«اين فصل در آياتى است كه در فضائل اهل بيت وارد شده، آيه ى اولى اين است: «انما
يريد...» «همانا خداوند اراده كرده است كه پليدى هاى مادى و معنوى را از شما اهل
بيت ببرد و پاك و منزه گرداند شما را يك پاكى مطلق.
اكثر مفسرين بر اين عقيده اند كه اين آيه ى مباركه در شأن على و فاطمه و حسن و
حسين (عليهم السلام) نازل شده است، به دليل اينكه ضميرهاى «عنكم» و «يطهركم» مذكر
آمده است. و ابى سعيد خدرى هم گفته است كه آيه ى تطهير بر پنج تن نازل شده يعنى:
پيامبر اسلام، على، فاطمه، حسن و حسين (عليهم السلام). و ابن جرير طبرى اين حديث را
مرفوعه دانسته و گفته است آيه ى مباركه بنابر فرمايش پيامبر اسلام (صلى الله عليه و
آله و سلم ) بر پنج تن نازل شده و درباره ى من، على، فاطمه، حسن و حسين (عليهم
السلام) است.
طبرانى هم حديث سعيد خدرى را مرفوعه دانسته و گفته: مسلم است كه پيامبر اسلام
(صلى الله عليه و آله و سلم) على و فاطمه و حسن و حسين را تحت كسا داخل كرده و بعد
آيه مباركه تطهير را قرائت فرموده است.
ابن حجر مى گويد: صحيح است كه پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) بر على
و فاطمه و حسن و حسين (عليهم السلام) كساى خود را قرار داده و فرمود: خدايا اينان
اهل خانه من و نزديكان من هستند، خدايا از ايشان پليدى ها را ببر و ايشان را پاك
بگردان. ام سلمه حاضر بوده و عرض كرده است يا رسول الله من هم با ايشان هستم؟
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: همانا تو بر خير هستى.
در روايت ديگرى آمده است: پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) بعد از
خواندن «طهرهم تطهيرا» فرمود: من در حال جنگ هستم با كسانى كه با اهل بيت من جنگ
محاربه بكنند و كسانى كه با اهل بيت من در حال صلح و صفا هستند من هم با آنها در
حال صلح و صفا هستم و با كسانى كه با آنان دشمنى بكنند با آنها دشمن هستم.
در روايت ديگرى آمده است: پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) كساى خود را
بر على و فاطمه و حسن و حسين (عليهم السلام)انداختند و دست مباركشان را بر كسا
گذاشتند فرمود: خدايا اينان آل محمد هستند و درود و بركات خودت را بر آل محمد قرار
بده همانا تو حميد و مجيد هستى.
در روايت ديگرى وارد شده كه آيه مباركه تطهير در خانه ام سلمه نازل شده است
پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) كسى را به سوى على، فاطمه، حسن و حسين
(عليهم السلام) فرستاد و آنان خدمت پيامبر آمدند و پيامبر (صلى الله عليه و آله و
سلم ) آنان را به كساى خود پيچانده و بعد دعايى را فرمود (كه در روايت قبلى گذشت ).
در روايت ديگرى آمده است، آنان خودشان آمدند و اجتماع كردند و بعد آيه مباركه
نازل شده است ( پس اين خبر اگر صحيح باشد حمل به اين مى شود كه آيه مباركه ى تطهير
دو مرتبه نازل شده است ).
باز هم در روايت ديگرى آمده است: پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم
)فرمود: خدايا اينان اهل بيت من هستند از آنان پليدى ها را ببر و آنها را پاك
بگردان يك پاكى خالص ايشان سه مرتبه اين دعا را فرمود و بعد ام سلمه كه حاضر بود
عرض كرد: آيا من از اهل تو نيستم؟ پيامبر فرمود: بلى بعد از آن كه دعاى پيامبر بر
على و فاطمه و حسن و حسين (عليهم السلام) تمام شد ام سلمه را داخل كسا نمود.
در روايت ديگرى آمده است: پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) وقتى كه اهل
بيت را جمع فرمود قبل از آن كه داخل كسا شوند براى آنان دعا فرمود، مثل حديث گذشته.
در روايت صحيح آمده است: واثلة بن اصقع در جريان قضيه كسا حضور داشت به رسول
الله (صلى الله عليه و آله و سلم) و عرض كرد آيا من از اهل شما نيستم؟ پيامبر اسلام
(صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: تو از اهل من هستى و بعد واثله مى گويد كه اين
يكى از آرزوهايى بود كه من اميد داشتم. در اين باره بيهقى گفته است: پيامبر اسلام
(صلى الله عليه و آله و سلم) واثله را در حكم اهل بيت تشبيها قرار داده است نه
اينكه واقعا و حقيقتااو را از اهل بيت قرار داده باشد. محب الدين طبرى در اين باره
اشاره دارد كه ماجراى كسا دو مرتبه از طرف پيامبر اسلام انجام شده است: يك مرتبه در
خانه ى ام سلمه بوده است، و مرتبه ديگر هم در بيت مكرم فاطمه ى زهرا (سلام الله
عليها)!
به تحقيق از حسن از راه هايى كه بعضى از آنها سندش حسن است- منظور امام حسن
(عليه السلام) مى باشد- وارد شده كه فرمود: من از اهل بيت هستم و خداوند پليدى را
از آنان برده و آنان را پاك گردانده است.
در روايت ديگرى آمده است: پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) با اهل بيت
خود جبرئيل و ميكائيل را به جهت اينكه آنها مقام بلند و بزرگى داشتند داخل كسا
نمود».
در روايت ديگرى آمده است: پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) بعد از آن
كه فرمود: كسانى كه با اهل بيت من بجنگند و محاربه بكنند من با آنها در حال جنگم و
كسانى كه با اهل بيت من در صلح باشند با آنها در صلحم، گفت: آگاه باشيد كسى كه
نزديكان مرا اذيت بكند مرا اذيت كرده است و كسى كه مرا اذيت بكند به تحقيق خدا را
اذيت كرده است.
در روايت ديگرى آمده است: پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود قسم
به آن كسى كه جان من در دست قدرت اوست بنده اى به من ايمان نمى آورد تا اينكه مرا
دوست داشته باشد و كسى دوست من حساب نمى شود تا اينكه ذوالقربى و نزديكان مرا دوست
داشته باشد. و بعد نويسنده الصواعق المحرقه مى گويد: «پس نزديكان پيامبر اسلام (صلى
الله عليه و آله و سلم) در مقام نفس وى مى باشند و از اين جهت پيامبر اسلام (صلى
الله عليه و آله و سلم) فرمود: همانا من دو چيز گرانبها و سنگين را در بين شما
امانت مى گذارم كه اگر به آن دو متوسل شديد: هرگز گمراه نمى شويد يكى كتاب خدا و
دومى عترت و اهل بيت من هستند».
اين بود خلاصه اى از يك بخش كتاب صواعق المحرقه از فصلى كه مربوط به آيات وارده
در فضائل اهل بيت (عليهم السلام) مى باشد و حالا اين روايات از نظر صحت و سقم و يا
صحيحه و يا موثقه و يا موفوعه هر چه باشد فقط يك چيز را ثابت مى كند و آن عظمت و
مقام اهل البيت و مخصوصا مقام و منزلت بانوى دو جهان حضرت فاطمه ى زهرا (سلام الله
عليها).
«روى عن عائشة رضى الله عنها ان رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم خرج عليه
مرجل من شعر اسود موشى منقوش، فجاء الحسن بن على فادخله. ثم جاء الحسين فدخل معه،
ثم جائت فاطمة فادخلها، ثم جاء على فادخله ثم قال: ( انما يريد الله ليذهب عنكم
الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا )».
زمخشرى در تفسير خود از قول عايشه مى گويد «رسول خدا (صلى الله عليه و آله و
سلم) بيرون آمدند در حالى كه بر دوش ايشان گليمى بود داراى خطوط و از موى سياه و
نقشه دار پس امام حسن مجتبى (عليه السلام) آمد، رسول خدا او را داخل فرمود، آنگاه
حسين (عليهماالسلام) آمد و پيامبر وى را هم داخل گليم كرد، پس فاطمه و على
(عليهماالسلام) آمدند، نبى گرامى آن دو را نيز داخل در آن گليم فرمود و آنگاه اين
آيه مباركه «انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا» را تلاوت
فرمود» [ در تفسير كشاف، ج 1، ص 193. ] «فى صحيح مسلم عن عايشه ام المؤمنين رضى
الله عنها خرج النبى صلى الله عليه و آله و سلم غداة غد و عليه مرط مرجل من شعر
اسود فجاء الحسن فادخله ثم الحسين فادخله ثم جاءت فاطمه فادخلها ثم جاء على فادخله
ثم قال انما يريد الله ليذهب....» و اخرج الحاكم هذا الحديث عن عايشه» و فى سنن
الترمذى فى مناقب اهل البيت» حدثنا قتيبه بن سعيد قال حدثنا محمد بن سليمان
الاصبهانى عن يحيى بن عبيد عن عطا عن عمر بن ابى سلمة ربيب النبى صلى الله عليه و
آله و سلم قال نزلت (انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس...) فى بيت ام سلمه فدعا
النبى صلى الله عليه و سلم عليا و فاطمه و حسنا و حسينا فجللهم بكساء و على خلف
ظهره فجللهم بكساء ثم قال اللهم هؤلاء اهل بيتى فاذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا
قالت ام سلمة و انا معهم يا نبى الله قال انت على مكانك و انت الى خير». و فى سنن
الترمذى بعد ذكر مناقب الاصحاب عن ام سلمة ان النبى (صلى الله عليه و آله و سلم)
جلل على الحسن و الحسين و على و فاطمة كساء ثم قال اللهم هؤلاء اهل بيتى خاصتى اذهب
عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا فقالت ام سلمة و انا معهم يا رسول الله قال قفى فى مكانك
انك الى خير» هذا حديث حسن صحيح و هو احسن شى ء روى فى هذا الباب و فى الباب عن انس
و عمر بن ابى سلمه و ابى الحمراء. و اخرج البيهقى و الحاكم و صححه نحو حديث الترمذى
عن ام سلمة و اخرج الطبرانى و ابن جرير و ابن المنذر عن ام سلمه رضى الله عنها قالت
فى بيتى نزلت و انما يريد الله» فجائت فاطمة ببرمة فيها ثريد فقال صلى الله عليه و
سلم لها ادعى زوجك و حسنا و حسينا فدعتهم فبيناهم يأكلون اذ نزلت هذه الآية فغشاهم
بكساء خيبرى كان عليه فقال اللهم هؤلاء اهل بيتى و حامتى فاذهب عنهم الرجس و طهرهم
تطهيرا ثلاث مرات». و ايضا اخرج هذا الحديث الحاكم عن سعيد بن ابى وقاص.
«در صحيح مسلم از عايشه مادر مؤمنين نقل شده است: پيامبر (صلى الله عليه و آله و
سلم) از منزل هنگام صبح خارج شد در حالى كه بر دوش او گليمى بود از موى سياه و
داراى نقوش پس ناگاه حسن (عليه السلام) آمد و پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم)
او را داخل گليم كرد آنگاه حسين (عليه السلام) آمد پيامبر اسلام وى را هم داخل گليم
نمود و بعد فاطمه على (عليهماالسلام) آمدند، پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و
سلم) آندو را داخل گليم نمود و بعد فرمود: انما يريد الله ليذهب...!» [ ذخائر
العقبى، ص 22. ] و اين حديث را حاكم در مستدرك خود از عايشه نقل كرده است. و ترمذى
در سنن خود در مناقب اهل البيت مى گويد: قتيبة بن سعيد بن نقل از محمد بن سليمان
اصفهانى و وى هم از يحيى بن عبيد و از عطاء و از عمر پسر ابى سلمة كه ربيب پيامبر
اسلام مى باشد و ابى سلمه مى گويد: آيه «انما يرد الله ليذهب» در خانه ام سلمه نازل
شد و پيامبر اسلام على و فاطمه و حسن و حسين (عليهم السلام) را خواند و آنها را بر
كسا خود پوشاند و على پشت سر پيامبر بود و ايشان را هم بر كساء پوشاند بعد عرض كرد:
خدياا اينان اهل بيت من هستند از آنان پليدى و زشتى را ببر آنها را پاك گردان. و ام
سلمه مى گويد: من عرض كردم اى پيامبر خدا آيا من هم با ايشان هستم فرمود: تو بر جاى
خود باش و تو بر خير هستى». و باز در سنن ترمذى بعد از مناقب اصحاب از ام سلمه نقل
شده است كه پيامبر اسلام بر حسن و حسين و على و فاطمه (عليهم السلام) كسا را پوشاند
و سپس عرض كرد خدايا اينان اهل بيت من هستند و خاصان و نزديكان من هستند و پليدى را
از آنها ببر و پاك بگردان پاكى خالص. ام سلمه مى گويد: گفتم يا رسول الله آيا من هم
با آنها هستم؟ فرمود: در جاى خود بمان و تو بر خير هستى» و قندوزى مى گويد: اين
حديث صحيح و حسن است و نيكوتر حديثى است كه در اين باب (33) روايت شده و اين حديث
در باب ديگر از انس و عمر بن ابى سلمه و ابى حمراء هم آمده است. و اين حديث را
بيهقى در سنن خود و حاكم در مستدرك مثل ترمذى از ام سلمه روايت كردند و صحيح هم
دانستند.
«طبرانى و ابن جرير و ابن منذر از ام سلمه نقل كردند كه ام سلمه گفت: كه در خانه
ى من آيه «انما يريد الله ليذهب...» نازل شد و بعد فاطمه با ظرفى كه در آن حريره
بود آمد، پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: همسر و دو فرزندت حسن و
حسين را بخوان كه پيش من آيند، فاطمه ى زهرا (سلام الله عليها) آنان را آورد و همه
پيش رسول خدا نشستند و از آن حريره خوردند و آيه ى «انما يرد الله ليذهب...» نازل
شد و سپس پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) آنها را به كساى خيبرى خود
پوشاند و بعد گفت: خدايا اينان اهل بيت من و حامى دين من هستند و پليدى ها را از
آنها ببر و پاكشان گردان و اين دعا را سه مرتبه فرمود» و اين حديث را حاكم در
مستدرك خود از سعيد بن ابى وقاص هم آورده است. و خرج احمد بن حنبل و ابن جرير و ابن
ابى شيبه و الحاكم و البيهقى و الطبرانى عن واثلة بن الاصقع قال «جاء النبى صلى
الله عليه و آله و سلم الى بيت فاطمة و معه على و حسن حسين و حتى دخل فادنى عليا و
فاطمة و اجلسهما بين يديه و اجلس حسنا و حسينا كل واحد منهما على فخذه ثم لف عليهم
ثوبه و انا مستدبرهم ثم تلاهذه الآية و قال اللهم هؤلاء اهل بيتى اذهب عنهم الرجس و
طهرهم تطهيرا فقلت انا من اهلك يا رسول الله قال و انت من اهلى قال واثلة لا رجى ما
ارجوه» احمد بن حنبل در مسند خود و ابن شيبه و ابن جرير و ابن منذر و حاكم و بيهقى
طبرانى به نقل از واثلة بن اصقع مى گويد: «پيامبر اسلام در حالى كه امام على امام
حسن و امام حسين (عليهم السلام) با وى بودند به سوى خانه ى فاطمه ى زهرا (سلام الله
عليها) آمدند، تا اينكه داخل خانه ى فاطمه شدند، پيامر على و فاطمه (عليهماالسلام)
را نزد خود خواند و آن دو بزرگوار را بين دو دست خود نشاند و امام حسن و امام حسين
(عليهماالسلام) را هر كدام روى پاهاى مبارك خود نشاند،سپس بر آنان جامه ى خود را
پوشاند و من در پشت سرشان بودم و بعد پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) آيه
تطهير را تلاوت فرمود و گفت:
خدايا اينان اهل بيت من هستند و از آنها پليدى را ببر و پاك گردان، پس من عرض
كردم: يا رسول الله آيا من از شما و از اهل شما هستم؟ فرمود تو از اهل من هستى،
واثله مى گويد كه اين يكى از اميدهاى من بود». [ ينابيع المودة، باب 33، ص 108
البته اهل پيامبر است اعتبارا نه حقيقتا. ] «و اخرج ابن سعد عن الحسن بن على
رضى الله عنهما «قال فى خطبته نحن اهل البيت الذين قال الله سبحانه فينا «انما
يريد الله ليذهب عنكم الرجس...» «ابن سعد به نقل از امام حسن (عليه السلام) مى
گويد: وقتى كه حضرت بعد از شهادت حضرت على بن ابى طالب براى مردم خطبه خواند و
فرمود: ما خاندان كسانى هستيم كه خداى سبحان براى ما فرموده است: انما يريد
الله ليذهب...» [ ينابيع الموده، باب 33، ص 108 البته اهل پيامبر است اعتبارا
نه حقيقتا. ] «و اخرج احمد بن حنبل و ابن ابى شيبة عن انس بن مالك قال «ان رسول
الله صلى الله عليه و سلم كان يمر بباب فاطمة اذا خرج الى الصلوة الفجر يقول
الصلوة يا اهل البيت يرحمكم الله ثلاثا مدة ستة اشهر». [ ينابيع الموده، باب
33، ص 108 البته اهل پيامبر است اعتبارا نه حقيقا و ذخائر العقبى، ص 24 و 25 و
ينابيع المودة، ص 174 مى گويد: اين روايت از 300 صحابه روايت شده. ] احمد بن
حنبل از انس بن مالك روايت مى كند: «پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم)
هر موقع براى نماز صبح به مسجد مى رفت، از جلوى درب خانه ى حضرت فاطمه ى زهرا
(سلام الله عليها) عبور مى كرد و سه مرتبه مى فرمود: الصلوة الصلوة الصلوة و
مدت شش ماه اين كار را انجام ميداد» احمد حنبل در كتاب مناقب خود و ابن جرير و
الطبرانى هم از ابى سعيد روايت كرده اند كه اين آيه مباركه در شأن پنج تن نازل
شده است.» اين چند حديث نمونه هايى بود از رواياتى كه در رابطه با آيه ى مباركه
ى تطهير كه پنج تن آل عباء بالصراحة دلالت مى كنند و اين روايات را از باب 33
كتاب ينابيع المودة ذكر شد. در آخر اين باب روايات ديگرى هم هست كه اكثر مضمون
آنها دعاى پيامبر گرامى اسلام است بر اهل بيت خود كه بعد از جمع شدن تحت كساى
شريف فرمود، براى اطلاع بيشتر مى توانيد به كتاب مذكور مراجعه بفرماييد. ولى يك
مطلب مهم ديگر در آخر اين باب هست و آن اين است.
«قال الشريف السمهودى: كلمة
انما للحصر تدل على ان ارادته تعالى منحصرة على تطهيرهم و تأكيده بالمفعول
المطلق دليل على ان طهارتهم طهارة كاملة فى اعلى مراتب الطهارة.» «شريف سمهودى
مى گويد: كلمه انما در آيه ى مباركه براى حصر هست و دلالت دارد بر اينكه اراده
ى پروردگار منحصر بر طهارت و پاكى پنج تن آل عباست و باز تأكيد به مفعول مطلق
دليل است بر اينكه طهارت اهل بيت يك طهارت كامله و واقعى است در اعلى مراتب
طهارت، نه يك طهارت ظاهرى و صورى.» پيرامون نظر سمهودى چند نكته ضرورى است:
اولا اراده ى خداوند اراده تكوينى است نه تشريعى، اگر اراده تشريعى باشد امتياز
براى اهل بيت نيست، براى اينكه اراده تشريعى جعل و تشريع قانون و مقدرات براى
همه است و همه مى توانند در آن شريك باشند يا نباشند، براى اينكه در اراده ى
تشريعى امكان تخلف اراده و مراد هست ولى در اراده ى تكوينى امكان تخلف نيست
ثانيا كلمه «انما» براى حصر است. زيرا در كتب ادبى بيان شده كه حصر بر دو نوع
است: اضافى و حقيقى، حصر حقيقى آن است كه شما صفت را براى موصوف ثابت مى كنيد و
نفى صفت مى كنى از تمام موصوف هاى ديگر، مثلا مى گوييم محمد (صلى الله عليه و
آله و سلم) خاتم المرسلين، صفت خاتميت را براى موصوف (محمد) ثابت كرديم و نفى
خاتميت كرديم از موصوف هاى ديگر، زيد عمرو و بكر و... ولى در حصر اضافى مثلا مى
گويم زيد قائم است، خوب معلوم است كه عمرو معين قائم نيست ولى كار به بكر و
خالد و... نداريم و در مثال هم همان طور است. يعنى ثبوت طهارت براى اهل بيت است
و اهل بيت موصوف است و نفى طهارت و پاكى مى كنى از هر موصوف غير از اهل بيت،
يعنى فقط پنج تن آل عباست كه طهارت ذاتى دارند و فرزندان معصوم آنها نه غير
آنها. براى اطلاع بيشتر مى توانيد به كتابهاى ذيل مراجعه بفرماييد: طلب و
اراده، از حضرت امام خمينى (ره ) و اسفار الاربعه، بحث اراده و كتاب «فصوص» و
كتابهاى مختصر و يا مطول تفتازانى.
فخر رازى در تفسير كبيرش مى گويد: «بر دوش پيامبر اسلام (صلى الله عليه و
آله و سلم) گليم سياهى بود، حسن آمد وى را داخل كرد، آنگاه حسين آمد او را نيز
داخل فرمود، پس فاطمه و على آمدند آن دو را هم داخل آن جامه فرمود، سپس آيه ى
«انما يريد الله ليذهب...» را تلاوت فرمود». [ تفسير كبير فخر رازى، ج 8، ص 85،
المسألة الثانية، بعد مى گويد. در اين روايت اهل تفسير و حديث اتفاق دارند. ]
ابن اثير جزرى از محمد بن ابى سلمه پسر ام سلمه، نقل مى كند كه گفت:
«عن عمر بن ابى سلمة ( ربيب النبى صلى الله عليه و آله و سلم) قال لما نزلت
هذه الآية على النبى (صلى الله عليه و آله و سلم) «انما يريد الله
ليذهب...»الآية فى بيت ام سلمة فدعى النبى (صلى الله عليه و آله و سلم) فاطمة و
حسنا و حسينا فجللهم بكساء و على خلف ظهره ثم قال: هؤلاء اهل بيتى فاذهب عنهم
الرجس و طهرهم تطهيرا قالت ام سلمة: و انا معهم يا رسول الله (صلى الله عليه و
آله و سلم) قالت انت مكانك انت فى خير».
«وقتى آية «انما يريد الله...» بر پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و
سلم)نازل شد ايشان در منزل ام سلمه بود، پس رسول خدا، فاطمه و حسن و حسين
(عليهم السلام) را صدا كرد آنان را در عباى خود پوشاند در حالى كه على (عليه
السلام) در پشت ايشان بود، سپس فرمود اينان اهل بيت من هستند، خدايا از آنان
پليدى را ببر و پاكشان فرما؛ ام سلمه گفت: آيا من نيز با آنان هستم؟ پيامبر
فرمود: تو مقام خاص خود را دارى و تو بر خير هستى». [ اسد الغابة فى معرفة
الصحابة، ج 2، ص 12 و ذخائر العقبى، باب آيه تطهير، ص 21 و الاصابة، ج 8، حرف
الفاء، القسم الاول، ص 157 و تذكرة الخواص، ص 280 و اعلام النساء، ج 4 كلمه
فطم. ] در كتاب تذكرة الائمة سبط ابن جوزى آمده است:
«عن واثلة بن الاسقع قال: اتيت فاطمة عليها السلام اسئلها عن على فقالت توجه
الى رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم فجلست انتظره فاذا برسول الله قد اقبل
و معه على و الحسن و الحسين، قد اخذ كل واحد منهم حتى دخل الحجرة فاجلس الحسن
على فخذه اليمنى، و الحسين على فخذه اليسرى، و اجلس عليا و فاطمة بين يديه ثم
الف عليهم كساه او ثوبه ثم قرأ «انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس...» الآية ثم
قال اللهم هؤلاء اهل بيتى حقا».
«از واثلة بن اسقع روايت شده است به خانه ى فاطمه زهرا (سلام الله عليها)
آمدم و سراغ على (عليه السلام) را از وى گرفتم فرمود: پيش رسول خدا رفته است،
منتظر ماندم تا اينكه رسول خدا آمد و در حالى كه همراه او على و حسن و حسين
(عليهم السلام) بودند و هر كدام دست وى را گرفتند و داخل اطاق شدند، حسن را بر
زانوى راست خود نشاند حسين را بر زانوى چپ و على و فاطمه را پيش روى خود نشانده
بود؛ آنگاه عبا يا لباس خود را بر آنان پوشاند، سپس اين آيه را فرمود «انما
يريد الله» آنگاه به خداى متعال عرض كرد: پروردگارا به درستى كه اينان اهل بيت
منند». [ تذكرة الائمة سبط ابن جوزى، حالات فاطمه ى زهرا و ينابيع المودة، باب
33، ص 107 و 108 ذخائر العقبى، ص 23 و سنن ترمذى، ج 5، فضائل فاطمة الزهرا و
فرائد السمطين، ج 2، ص 22 و 23، حديث 364. ] و احدى در كتاب «اسباب النزول» به
سند خود از ام سلمه نقل مى كند:
«عن ام سلمة زوج النبى (صلى الله عليه و آله و سلم) ذكرت ان رسول الله كان
فى بيتها، فاتته فاطمة ببرمة حريره فدخلت بها عليه فقال لها: ادعى لى زوجك و
ابنتك. قال: فجاء على و الحسن و الحسين فدخلوا، فجلسوا يأكلون من تلك الحريرة،
و هو على دكان، تحته كساء خيبرى قالت: و انا فى الحجرة اصلى، فانزل الله تعالى:
«انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا» قال: فاخذ فضل
الكساء فغشاهم به ثم اخرج يديه قالوا بهما الى السماء ثم قال: اللهم هؤلاء اهل
بيتى و حامتى فاذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا. قالت فادخلت رأسى البيت فقلت:
انا معكم يا رسول الله؟ قال: ائل الى خير ائل الى خير».
«رسول خدا در منزل او بود، فاطمه ى زهرا (سلام الله عليها) با ظرفى كه در آن
حريره بود و ارد شدند، رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: همسر و دو
فرزندت را بخوان كه پيش من آيند، على و حسن و حسين (عليهم السلام) آمده و نشسته
و از آن حريره خوردند، رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) بر سكويى نشسته
بود و زير پاى ايشان عبايى خيبرى بود، ام سلمه مى گويد: من در اطاق خود نماز مى
خواندم كه خداى تعالى اين آيه را نازل فرمود: انما يريد الله...» پس باقيمانده
ى عبا را گرفته و آنان را به وسيله ى عبا پوشاند، آنگاه دستهاى خويش را به سوى
آسمان بلند كرده و عرض كرد: پروردگارا اينان اهل بيت ياران و حاميان من هستند،
پس از آنان پليدى را ببر و پاكشان گردان، من سر خود را داخل اطاق كردم و عرض
كردم: اى رسول خدا آيا من هم با شما هستم فرمود: عاقبت به خير باشى، عاقبت به
خير باشى». [ اسباب النزول و ينابيع الموده، باب 33، تفسير آيه ى تطهير، ص 108
و فرائد السمطين، ج 2، ص 22 و 23، حديث 364 و اعلام النساء، ج 4، كلمه ى فطم و
صواعق المحرقة، فصل آيات الواردة فى فضائل الاهل البيت، آيه ى تطهير، ص 85 و
ذخائر العقبى، ص 22 و 23. ] «ان النبى صلى الله عليه و آله و سلم دعا فاطمة و
عليا و حسنا و حسينا. لما نزلت: ( انما يريد الله...) فجللهم بكساء و قال:
والله هؤلاء اهل بيتى. فاذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا».
«پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) فاطمه، على، حسن و حسين را وقتى
كه آيه ى تطهير نازل شد خواند و به وسيله ى عبا آنان را پوشانيده و فرمود: قسم
به خدا اينان اهل بيت من هستند، پس خدايا پليدى را از آنان برده و پاكشان
گردان».
اين حديث را سيوطى در سه كتاب خود «درالمنثور» جلد 5 صفحه ى 198 «خصائص
كبرى»جلد 2 صفحه ى 264 و «اتقان» جلد دوم صفحه ى 200 به طرق فراوان نقل مى كند
سلسله ى اسناد حديث را به ام سلمه و عايشه و ابى سعيد خدرى و زيد بن ارقم ابن
عباس و ضحاك بن مزاحم و ابى الحمراء و عمر بن ابى سلمه و غير اينها مى رساند.
كتاب «ذخائر العقبى» در صفحه ى 21 نزول آيه را درباره ى پنج تن پاك مى داند
و از عمر بن ابى سلمه و از ام سلمه نقل مى كند: «روى عن ام سلمة ان رسول الله
صلى الله عليه و آله و سلم اخذ ثوبا و جلله فاطمة و عليا و الحسن و الحسين و هو
معهم، و قرأ هذه الآية: «انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم
تطهيرا قالت فجئت ادخل معهم فقال: مكانك انك على خير».
«از ام سلمه روايت شده: پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) جامه اى
را برداشت و فاطمه و على و حسن و حسين (عليهم السلام) را پوشانيد و آيه ى
مباركه تطهير را قرائت فرمود و ام سلمه مى گويد: من آمدم عرض كردم: با آنها
داخل شوم؟ پيامبر فرمود: بر جاى خود باش، تو بر خير هستى». و باز از ام سلمه
روايت شده در همان كتاب:
«روى عن ام سلمة ان رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم قال لفاطمة: ائتنى
بزوجك و ابنيك. فجائت بهم و اكفأ عليهم كساء مزكيا، ثم وضع يده عليهم، ثم قال
اللهم هؤلاء آل محمد، فاجعل صلواتك و بركاتك على آل محمد انك حميد مجيد.قالت ام
سلمة: فرفعت الكساء لادخل معهم فجذبه رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم و
قال: انك على خير».
«رسول خدا بر فاطمه ى زهرا گفت كه همسر و دو فرزندت را براى من بياور، فاطمة
زهرا آنها را آورد و پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) جامه اى بر آنان
پوشانده و بعد دست مبارك خود را بر سر آنها گذاشت و گفت: خدايا اينان اهل من
هستند و درود و بركات خود را بر اهل بيت محمد قرار ده همانا تو حميد و مجيد
هستى. ام سلمه مى گويد: بلند شدم تا داخل كسا و جامه شوم، رسول خدا عبا را جمع
نموده، فرمود: تو بر خير هستى».
كسانى كه اين آيه ى مبارك را در شأن اهل البيت دانستند محمد بن احمد قرطبى
در جامع الاحكام (جلد 14 صفحه ى 182) و ابن عربى در احكام القرآن (جلد دوم صفحه
ى 166) و ابن عبدالبراندلسى در الاستيعاب (جلد دوم، صفحه ى 460) و بيهقى در
السنن الكبرى (جلد دوم، صفحه ى 149) و حاكم نيشابورى در المستدرك على الصحيحين
(جلد دو، صفحه ى 416) اين كتابها قريب به آن چه كه گذشت ذكر كرده اند و از ام
سلمه نقل مى كنند:
«رسول خدا عرض كرد: پروردگارا اينان اهل بيت من هستند، ام سلمه گويد: يا
رسول الله من از اهل بيت نيستم؟ فرمود: تو بر خير هستى ولى اينان اهل بيت
منند».
امام احمد حنبل در مسند خود (جلد 1، صفحه ى 331) و نسايى در خصائص (صفحه ى
4) و محمد بن جرير طبرى در تفسير خود (جلد 22 صفحه ى 5) و خوارزمى در مناقب
(صفحه ى 35) و هيثمى در مجمع الزوائد (جلد 9 صفحه ى 166) و ابن حجر هيثمى مكى
در صواعق المحرقه (صفحه ى 85) البته در گذشته عين عبارات و كلام صواعق ذكر شد.
ترمزى در صحيح خود مى گويد: «رسول خدا از زمان نزول آيه ى مباركه ى تطهير تا
شش ماه هر وقت براى نماز بيرون مى رفت از در منزل فاطمه ى زهرا عبور مى كرد مى
گفت نماز، نماز يا اهل بيت، «انما يرد الله...» و اين عبارات هم در باب 33 از
كتاب ينابيع الموده گذشت. و ابن صباغ مالكى در فصول المهمة، صفحه ى 7، حديثى را
قريب به آن چه گذشت نقل مى كند و در آخر شعرى را ذكر مى كند:
ان النبى محمد و وصيه |
|
و ابنيه البتول الطاهرة |
اهل النبى العباء فاننى بولائهم |
|
ارجو السلامة و النجا فى الآخرة |
همانا محمد و وصى و دو فرزند و دختر پاك وى همان اهل عبايى هستند كه من به
دوستى آنان اميد سلامت و نجات در آخرت دارم.
محى الدين عربى [ فتوحات مكية، ج 1، باب 29. ] در فتوحات مكية خودش در بحث
طهارت، طهارت را دو تقسيم مى كند: ظاهرى و باطنى و بعد مى گويد: رجسى كه آيه ى
مباركه ى تطهير بيان مى كند اين است: هر چيزى كه انسان زشت و ناپسند مى شمارد
سپس مى گويد: اين معنى براى رجس همان معناى عصمتى است كه شيعه در مورد انبياء و
ائمه و فاطمه ى زهرا (عليهم السلام) قائل هستند كه اين مرتبتى عظيم و منزلتى
است بس بزرگ كه خداى مهربان برخى از بندگان خود را به آن مقام و مرتبه اختصاص
داده است. و البته لازمه ى عصمت، تبليغ احكام نيست و اگر عصمت در مورد پيامبر و
امام براى تبليغ احكام الهى است، به اين معنا نيست كه غير از پيامبر و امام كسى
ديگر داراى اين مقام بزرگ و گرانقدر يعنى عصمت نمى باشد.
شاهد و سند گوياى اين مدعى را (پاكى و پاكيزگى حضرت فاطمه) مى توان در
مناظره اى كه بين على (عليه السلام) و ابوبكر درگرفت ذكر نمود، مولى على (عليه
السلام) درباره ى عصمت زهرا اين چنين استدلال فرمود:
«قال على عليه السلام لابى بكر: يا ابابكر اتقرأ كتاب الله؟ قال: نعم. قال:
اخبرنى عن قول الله عز و جل: «انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و
يطهركم تطهيرا» فيمن نزلت؟ فينا او فى غيرنا؟ قال بل فيكم. قال: فلوا ان شهودا
شهدا على فاطمة بنت رسول الله بفاحشة ما كنت صانعا؟ قال اقيم عليها الحد كما
اقيم على نساء العالمين!! قال: كنت اذن عند الله من الكافرين قال: و لم؟ قال
لانك رددت شهادة الله لها بالطهارة، و قبلت شهادة الناس عليها...».
«على (عليه السلام) به ابوبكر فرمود: آيا كتاب خدا را مى خوانى؟ پاسخ داد:
آرى، فرمود: درباره ى كلام خدا چه مى گويى كه مى فرمايد: «انما يريد الله...»
اين آيه درباره ى چه كسى نازل شده؟ درباره ى ما يا غير ما؟ عرض كرد: درباره ى
شما نازل شده، على (عليه السلام) فرمود: اگر شاهدانى به وقوع كار زشتى بر ضد
فاطمه ى زهرا شهادت دهند تو چه مى كنى؟ ابوبكر گفت: همان گونه كه بر ديگر زنان
مسلمان در ارتكاب كارهاى زشت حد جارى مى كنم بر او هم حد جارى خواهم نمود. على
(عليه السلام) فرمود: در اين صورت در نزد خدا از زمره ى كافران محسوب خواهى شد.
ابوبكر سؤال كرد چرا؟ على (عليه السلام) فرمود: زيرا در اين صورت شهادت خداى
متعال را بر پاكى فاطمه ى زهرا رد كرده و شهادت مردم را پذيرفته اى...». [ بحار
الانوار، ج 10 و فاطمه از ولادت تا شهادت، ص 275. ] آيه ى مباركه ى تطهير از
نظر تعبير روايات بعد از آيه ى مباهله و جريان مباهله مى باشد مناسب بود كه اول
آيه ى مباركه ى مباهله بررسى مى شد، ولى براى آن يك باب جداگانه باز نموده و ان
شاءالله بحث خواهد شد. [ بحث درباره ى آيه ى مباركه ى تطهير قبل آيه ى مباهله
آورده شده (در حالى كه اول بايد آيه ى مباهله بحث و بررسى مى شد بعد آيه تطهير)
به اين جهت بود كه اول اسامى مبارك بى بى كه گرفته شد از آيات قرآن است طبق
روايات اهل سنت بحث و بررسى شد و بعد آيات ديگرى كه در شأن بى بى دو عالم نازل
شده است. ] اصل ماجراى كسا و حديث كسا بر اساس آن چه كه در روايات و كتب شيعه
آمده است فرصتى و نوشتارى ديگر مى خواهد تا به بحث درباره آن بنشينيم.
بتول:
خداوند تبارك و تعالى براى همه ى مخلوقاتش از جماد و نبات و حيوان و انسان
يك سرى قوانين و قواعدى را مقرر فرموده و همه ى مخلوقات را در برابر قوانين آن
خاضع و مطيع گردانيده است، مثلا طبيعت آتش را سوزاننده قرار داده است و اين
سوزاندن براى آتش يك قانون و سنت شده، و آتش مطيع اين قانون است.
در نتيجه تمام مخلوقات مطيع يك سرى قوانين مى باشند كه تخلف از آن امكان
ندارد، ولى خداوند اوليا و انبيا و خلفا و مخلصين (به فتح لام) خود را به واسطه
حكمت و مصلحت بالغه ى خود برتر از اين قواعد و قوانين قرار داده است و قانون را
مطيع آنها نموده است.
اوليا و انبيا كه محو و فانى شدگان به ساحت قدس رب هستند كه به اذن پروردگار
قواعد و قوانين را در برابر خود خاضع نموده اند.
گفتيم كه طبيعت آتش سوزاندن و خاكستر نمودن است، ولى همين آتش براى ابراهيم
(عليه السلام) خاضع است و گلستان مى شود. و يا در توليد مثل تا ازدواج نباشد
توليد مثل تحقق پيدا نمى كند و اين قانون براى همه مى باشد، اول بايد آميزش، طى
مراحلى كه دارد باشد تا بعد از گذشت 9 ماه به صورت انسان كامل به دنيا بيايد، و
در باقى موجودات حيوانى هم اين قانون هست. و لى در رابطه با اوليا و دوستان
مخلص خداوند اين قاعده فرق مى كند و نمونه ى بارز آن كه ريشه ى قرآنى هم دارد
حضرت عيسى (عليه السلام) پيامبر بزرگوار خداوند مى باشد و درباره ى ايشان قاعده
عكس مى شود و بلكه قانون مذكور مطيع حضرت مريم (عليهاالسلام) مى شود و حضرت
بدون تماس و آميزش و بدون انتقال نطفه ى مردى به رحم پاك وى حضرت عيسى به دنيا
مى آيد.
قرآن كريم به نمونه هاى زيادى اشاره دارد، از جمله ى آنها جوشيدن آب از زمين
آسمان در حادثه ى طوفان نوح مى باشد و نمونه ى ديگر حامله شدن ساره همسر محترم
حضرت ابراهيم به حضرت اسحاق مى باشد، در حالى كه او يائسه بود.
نمونه ى ديگر كه اگر به دست بشر عادى باشد و اگر قرن ها تلاش كند و همه ى
انسانهاى عادى هم جمع شوند نمى توانند از چوب موجود زنده ى بسازند، ولى همين
عصاى چوبى به دست مبارك حضرت موسى تبديل به مار شد. و زنده شدن مردگان به دعاى
حضرت عيسى و يا شفا يافتن كور مادرزاد و بيماران مبتلا به برص و پيسى به دعاى
آن حضرت. و يا معراج و سير حضرت ختمى مرتبت به ملكوت بالا كه به تعبير قرآن
«قاب قوسين او ادنى» [ سوره ى نجم، آيه 2. ] به اندازه ى فاصله ى دو طرف كمان
به مقام خداوند نزديك مى شود. و يا اينكه بازگشت خورشيد به امر حضرت
اميرالمؤمنين (عليه السلام) و نمونه هاى ديگر كه لا تحد و لا تحصى است.
پس از ذكر اين مقدمه برگرديم به واژه ى بتول و معنى آن و اينكه نام بانوى دو
جهان بتول است يعنى چه؟ عادت ماهانه در هر ماه براى كليه ى زنان از زمان نه
سالگى تا شصت يا پنجاه سالگى يك قانون طبيعى، قطعى و حتمى است و اين خون رحم زن
به صورت غذا براى جنين قرار داده شده است، وقتى نطفه منعقد نمى شود اين خون
بيرون مى آيد و چه بسا در موقع شير دادن بدل به شير مى گردد و در سينه مادر
جريان پيدا مى كند و كودك از آن تغذيه مى كند.
خداوند در قرآن مى فرمايد: «يسئلونك عن المحيض قل هو اذى» [ سوره ى بقره،
آيه 222. ] در موقع عادت ماهانه، تغييراتى از نظر روحى و جسمى و روحانى براى
بانوان ايجاد مى شود، اخلاق و روحيات آنان تغيير مى كند و يك نوع حالت انفعالى
و خجالت و افتادگى را در زنها ايجاد مى كند باعث ضعف در جسم و روح آنها مى
گردد. و شايد به همين جهت حكم نماز و روزه و احكام شرعى در دوران عادت ماهانه
از آنها برداشته مى شود و در مسجد و مسجد الحرام و مسجد النبى نمى توانند توقف
بكنند و قرائت چهار سوره اى كه سجده ى واجب دارد و... بر آنها حرام مى گردد.
چيزهايى كه بيان شد قوانينى بود كه جماعت زنها تابع آن هستند و نمى توانند از
آن قوانين تخلف بكنند، ولى خداى تبارك و تعالى فاطمه ى زهرا (سلام الله عليها)
را از اينكه به عادت حيض نفاس آغشته و آلوده شود كراهت داشته و به همين جهت
بوده كه وى را از همه ى پليدى ها و رجس ها پاك و پاكيزه گردانيده و تمام آن
قوانين و قواعدى را كه ديگر زنها مطيع و خاضع آن هستند، تابع و مطيع و خاضع آن
حضرت گردانيده است.
كتب روايى و حديثى اهل سنت مملو از احاديث در رابطه با كلمه ى مباركه ى بتول
مى باشد، ولى ذكر احاديث همه مدارك اهل سنت در گنجايش اين كتاب نيست و به آن
مقدار كه مقدور است، بسنده مى شود:
«انما سميت فاطمة البتول لانها تبتلت فى الحيض و النفاس».
«فاطمه بتول ناميده شده زيرا كه خداى تعالى حيض و نفاس را از وى دور فرموده
است». [ ينابيع المودة، ص 260. ] «و سميت فاطمة بتولا لانها تبتلت تقطعت عما هو
معتاد العورات فى كل شهر».
محمد صالح كشفى حنفى در مناقب از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) نقل
مى نمايد كه فرمود:
«فاطمه بتول ناميده شده زيرا كه خداود وى را از عادات ماهانه زنانه دور
داشته است». [ ذخائر العقبى، ص 26 و صواعق المحرقة و الاصابة، ج 8، حرف الفاء،
القسم الاول و اعلام النسا، كلمه ى فطم و جامع ترمذى، ج 5. ]