در مكتب فاطمه

على قائمى

- ۳ -


مقام و رتبت فاطمه

مقدّمه

سخن از فاطمه عليهاالسلام است، شخصيتى كه جلالت و بزرگى او در قالب مفاهيم و الفاظ نمى گنجد. و افراد عادى بشر را توان آن نيست كه در شان و عظمت او سخن گويند. درجه رشد او، و شأن كمالات او را خدا مى شناسد، و رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و همسر گراميش امير مؤمنان عليه السلام و بس ديگران را نرسد از كنه معرفتش سر درآورند.

در اينصورت ما را چه توان و امكانى است كه در شأن او سخن گوئيم؟ آنچه را كه ما مى گوئيم و ديگران پيش از ما درباره ى او گفته اند در حدّ عرض ارادتى است نه تعريف واقعى، و تازه بهمانگونه كه مى بينيم و با تعريف ناقصى كه از او در دست است فاطمه عليهاالسلام را بتى ساخته اند كه بشريت بايد در برابرش زانو زند. او را فرشته اى تصوير كرده اند كه ديگران بايد به تقديس او بپردازند.

بيان ما از شأن و جلال فاطمه عليهاالسلام و عظمت و فضائل او در حد فهم و ادراك محدود ماست و آن هم بدان اميد است كه باشد از آسمان ولايت او روزنه اى در انديشه و روان پديد آيد، دلمان به نور وجودش روشن گردد و درس آموزى از او ما را در برابر حوادث روزگار مقاوم سازد. وگرنه بگفته فاضلى شاعر به اين نكته واقفيم كه: اتريد ان تحصى فضائل فاطمه عليهاالسلام نفد الحساب و فضلها لم ينفد [عبدالعظيم ربيعى.] .

آيا تو مى خواهى فضائل فاطمه را بشماره درآورى شمارش و حساب بپايان مى رسد ولى فضل او پايان نمى يابد

مظهرى از انسان كامل

اگر بخواهيم فاطمه عليهاالسلام را در عبادتى كوتاه معرفى كنيم، خواهيم گفت او همان انسان كاملى است كه قرآن و روايات چهره آن را تصوير كرده اند. زنى است كه مى توان گفت مَثَل اعلاى نفس بشرى است و مظهر صفات و اسماى الهى. از معدود زنانى است كه توانسته است به مرحله كمال انسانى دست يابد. قاضى بيضاوى در تفسير خود مى نويسد:

- عَنِ النَّبى عليهِ الصلوة والسلام: كَمُلَ مِنَ الرَّجالِ كَثيرٌ و لَمْ يَكْمُلْ مِن النساء اِلّا اَرْبَع: آسيه بِنتَ مُزاحِم، مَريَم بِنْتَ عُمران، خديجه بِنْتَ خويلد، فاطِمه عليهاالسلام بِنْت محمّد صلى اللَّه عليه و آله [انوار التنزيل - آيات آخر سوره تحريم] رسول خدا كه درود و رحمت خدا بر او باد فرمود در مراحل رشد و تكامل انسانى مردان بسيارى به مرحله كمال مقدر خود رسيده اند ولى از زنان جز چهار تن به آن مقام دست نيافته اند و آن چهار عبارتند از: آسيه، مريم، خديجه و فاطمه عليهاالسلام.

او برترين بانوى اسلام و سيده زنان عالم است. گوهرى تابناك در منظومه و رشته نسل پيامبر است و فرشته اى است از ملكوت اعلى. او همسر شهيد است و مام شهيدان، تربيت كننده نسل شهيد است و خود زن شهيده واجد كمالات انسانى است و نمونه تربيت محمّد صلى اللَّه عليه و آله.

او تنها زنى است كه از همان آغاز حيات و تشكّل، بر اساس اصول متعالى اسلام و ارزشهاى اسلامى رشد و پرورش يافته و به درجه اى رسيده است كه او در عالم زنان همتائى و در عالم مردان كفوى جز على عليه السلام نبوده است. سرمايه گذارى هاى تربيتى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله درباره او ثمر داد و كوشش هاى خود او نيز عاملى مهم در رشد او بحساب مى آمده است.

در وصف او

فاطمه عليهاالسلام را به اوصاف و القابى ستوده اند كه ما بخشى از آن را در بحث پيشين ذكر كرده ايم و البته در قالب القاب و اسماء و تعابير، ولى مى توانيم مراتبى را بشرح زير بر آن بيفزائيم و متذكر شويم كه او: و لى خداست، محل اسرار ربّ العالمين است، دختر ولى خدا پيامبر است و همسر ولى ديگر خدا امير مؤمنان عليه السلام است و مادر اولياى خدا از حضرت ائمه و معصومان است.

او ذخيره بزرگ الهى و ذخيره دار حجت خداوند است. نور چشم رسول است، دردانه خديجه كبرى است، معجزه تربيت محمد صلى اللَّه عليه و آله است و پرورنده امامان و حجت هاى الهى مهدى عليه السلام ذخيره امت و بقيّةالله فى الارض از فاطمه عليهاالسلام پديد، فاطمه عليهاالسلام مظهر است، مظهر عفت، مظهر طهارت نفس، مظهر تقوا، مظهر حلم و متانت، مظهر ادب، مظهر خدمت، مظهر شجاعت، مظهر عصمت، مظهر مظلوميت، مظهر حق طلبى، مظهر مبارزه و سياست، مظهر عبادت، مظهر عشق به خدا، مظهر رحمت، مظهر اشك و آه و ناله، مظهر عصيان عليه ظلم و تجاوز مظهر قهر عليه دشمنان خدا.

برترى او از فرشتگان و انبياء گذشته

فاطمه عليهاالسلام انسان است ولى تعبيرات ديگران، از جمله رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله درباره او تعبير فرشته اى است در صورت انسان. رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: فاطِمة خُلِقَتْ حُورِيَه فى صُورَةٍ اِنْسية [بحار ج 43 ص 91] و بر اساس پاره اى از ديگر روايات او فوق فرشته است و حتى فرشتگان در خدمت او بودند، و از انفاس قدسيه اش بهره مى گرفتند.

كدام فرشته است كه خداى را چون فاطمه عليهاالسلام با تمام وجود پرستيده باشد؟ و با آن همه علم و ايمان و اخلاص در پيشگاه او به خضوع و خشوع بايستد؟ و كدام فرشته است كه پيك الهى در ورود به آستانش از او اجازه بطلبد؟ روايات و اسناد ما نشان مى دهند كه او حتى از فرشتگان مقرب خداى هم برتر است و حتى فرشته مرگ در زمان رحلت رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله بايد از او اجازه ورود بطلبد.

به نصّ بسيارى از احاديث و روايات فاطمه عليهاالسلام از بسيارى از انبياى گذشته افضل بود، و حتى روايات ما در اين زمينه استثنائى قائل نشده اند. پاره اى از روايات گويند كه پيامبران حتى همشأن و همتاى فاطمه عليهاالسلام در ازدواج نبودند و اگر على نبود براى فاطمه عليهاالسلام كفوى نبود.

كوشش و تلاش انسان ها زمينه ساز اوجهاست و انسان در سايه آن تلاش ها مى تواند قدرت توان گيرد. به پرواز درآيد در آدمى قدرت سيرى است از منهاى بينهايت تا باضافه بينهايت. آنجا كه جاى رشد است اگر آدمى در آن گام نهد تا اعلى عليين به پيش مى رود، و به جائى مى رسد كه فرشته وحى گويد لَو دنُوتُ اَنْملةً لَاحْتَرقتُ اگر بميزان گام مورچه اى قدم فراتر گذارم خواهم سوخت (به جايگاه بلند ثم دنى فتدّلى فكان قاب قولين اوادنى [آيه 8 سوره نجم] برسد) و آنجا كه جاى سقوط است اگر در آن افتند تا اسفل سافلين سقوط خواهند كرد (ثمّ رددناه اَسْفَلَ سافِلينَ [آيه 8 سوره نجم]) و در گزينش دو مسير حق انتخاب با خود انسان است. فاطمه عليهاالسلام راه اول را برگزيد و همسر نوح طريق دوم را و ديگر انسانها هم در بين دو مسيرند يا به اين نزديكترند و يا به آن.

در حسب و نسب

فاطمه عليهاالسلام از تبار پاكان و نيكان است، از اصلاب شامحة و مطهره اى پديد آمد كه هرگز آلودگى هاى جاهليت آن را نيالوده است، از نطفه اى پديد آمد كه مايه اوليه آن را غذاى بهشتى تشكيل مى داد و در رحمى پرورش يافت كه هرگز وسوسه غذاى شبهه ناك در جريان خود او وارد نشد.

 

مَنْ مَثَلِ فاطِمة الزَهراءِ فى نَسبٍ
وَ فى فَخارٍ وَ فى فَضلَ وَ فى حَسَب
و اللّهُ فَضَلّها حَقاً وَ شَرَّفها اِذْ كانَتِ ابنة خير العَجمِ وَالْعَرَبِ در جنبه حسب و نسب و فضل و افتخار چه كسى مى تواند چون فاطمه عليهاالسلام باشد. او دختر بهترين افراد عرب و عجم است و خداوند است كه او را اشرف و افضل قرار داده است و او را حقاً چنين برترى و شرافتى بر ديگران است و دختر بهترين افراد عجم و عرب است.

او وارث انبياء، از سلاله ابراهيم، آن پيامبر بت شكن و از نسل اسمعيل ذبيح آن قربانى راه صفا و اخلاص و از نسل خاتم انبياء سيد رسولان و هم انس و همسر سيد اوصياست، پدر سر سلسله انبياى الهى و مصداق و شأن لَوْلاكَ لَما خَلَقْتُ الاَفلاك است و وضع مادر را هم ديده ايم كه سَيِدة نِساء العالَمين بود. و خود هم اولين بانوى اسلام است.

در شأن خاندانش پيامبر فرمود: يا فاطمة مِنّا خير الاَنبياء وَ هُوَ اَبُوكِ اى فاطمه عليهاالسلام بهترين پيامبران از ماست و آن پدر تست.

- وَ مِنّا خَيْر الاوصياء وَ هَو بعلك بهترين اوصياء از ماست و آن شوهر تست

- وَ مِنّا خَيْر الشُّهَداءَ و هُوَ حَمزة عَمّ ابيكِ بهترين شهيدان از ماست كه آن حمزه سيدالشهداء عموى پدر تست.

- وَ مِنّا من لَهُ جَناحانِ يَطيرُ بِهِما فِى الجَنَّةِ حَيْثُ شاءَ وَ هَوَ جَعْفَرُ اِبن عَمّ اَبيكِ و از ما شهيدى است كه او را در بهشت دو بال است كه وسيله آن در بهشت بهر كجاى كه بخواهد پرواز مى كند و آن جعفر پسر عموى پيامبر تست و َ منّا سِبطا هذِهِ الاُمَّةِ وَ سيّد شَبابِ اَهْلِ الجَنّة الحَسَن وَالحُسين وَ هما اِتباكِ از ما دو سبط پيامبر اين امتند كه سيد جوانان اهل بهشتند و آن حسن و حسين دو پسر تواند. و َ اللذى نَفْسى بِيَدِهِ مِنَّا مَهدىُّ هذِهِ الْاُمَه وَ هُوَ مِنْ ولْدِكِ و قسم به آنكس كه جانم در دست اوست مهدى اين امت از ماست و او از فرزند تست. [ص 436 ينابيع المودّه.] .

جايگاهش نزد پيامبر

فاطمه عليهاالسلام را نزد پيامبر احترامى عظيم بود بسى فراتر از احترام پدرى به دخترش و اين بگونه اى بود كه حيرت ديگران را برمى انگيخت او با آن همه شأن و عظمت دست دخترش را مى بوسيد و بگفته ى عايشه هرگاه كه فاطمه عليهاالسلام بر پيامبر وارد مى شد رسول خدا به احترامش از جاى برمى خاست و پيشانى او را مى بوسيد [ص 41 ذخائرالعقبى] و يا در حين ورود از او جداً استقبال مى كرد و يا در حين خروج از محضرش مشايعتش مى فرمود.

در شأن وصف فاطمه عليهاالسلام و در انتساب او بخودش پيامبر كلمات والا و عجيب بكار مى برد. گاهى مى فرمود فاطمه عليهاالسلام يك شاخه گل است (ريحانه) زمانى مى فرمود فاطمه عليهاالسلام پاره تن من است (بضعة منّى) و گاهى مى فرمود فاطمه عليهاالسلام عزيزترين مردم به نزد من است. [ص 132 منتهى الآمال.]

يا مى فرمود هر كه فاطمه عليهاالسلام را شادان كند مرا شادان كرده است، و هر كه فاطمه عليهاالسلام را بيازارد مرا آزرده است، با اين اضافه كه شادى و غضب من، يا محبت و آزارم، همانند محبت و آزار خداوند است، حتى در پاسخ به سؤال فاطمه عليهاالسلام و على از پيامبر كه كدام محبوبتر و عزيزترند فرمود فاطِمة اَحَبُّ اِلىَّ مِنْكَ وَ اَنْتَ يا على اَعَزَّ عَلَىَّ مِنها [ص 522 اسدالغابة ج 5] فاطمه عليهاالسلام از تو نزد من محبوبتر است و تو اى على از فاطمه عليهاالسلام نزد من عزيزترى. و اينگونه سخنان از يك سو شأن فاطمه عليهاالسلام را نشان مى دهد و از سوئى ديگر درس تربيتى است براى پدران و مادران در رابطه با دخترشان كه او را بحساب آورند و وزن و قدر او را كمتر از پسر ندانند، تعصبهاى ناروا را درباره دختران ناديده گيرند و... ضمن اينكه اين سخن انسان مى تواند نوعى پيشگيرى از جرأت خصم بر فاطمه عليهاالسلام باشد تا به او جسارتى نكنند و يا شأن او را نزد همسر بالا برند و...

فاطمه مصداق آيات

بر اساس اسنادى كه در دست و مورد قبول و اتفاق فريقين است فاطمه عليهاالسلام مصداق آيات متعدد قرآن است كه ما را توان آن نيست همه آنها را احصاء كرده و به شرحش بپردازيم. ذيلاً به چند مورد آن اشاره مى كنيم و اين جمله را هم مى افزائيم كه نكته اى ظريف است. فاطمه عليهاالسلام مصداق آيات قرآن است و نسل و ذريه اش مصداق تفسيرى آن ها و اين پيوندى ملكوتى بين قرآن و فاطمه عليهاالسلام و ذريّه اوست. اما آن آيات.

1- مصداق آيه قدر: امام صادق عليه السلام در تفسير و معنى آيه انَّا انْزَلناهُ فى ليلَة الْقَدر، [آيه 1 سوره قدر] فاطمه عليهاالسلام را معنى آن دانسته و مصداق كسى مى داند كه در شب قدر نازل شده.

2- مصداق خير كثير: خداى در قرآن او را كوثر يا خير كثير ناميد و اساس نزول آن كوتاه كردن شرّ سخن مشركان از سر پيامبر بود. او مصداق آيه انا اعطيناك الكوثر [آيه 1 سوره كوثر] است و شماتت كنندگان پيامبر مصداق ابترند، خير كثير است و مجسمه خير، استوانه بركت است و اسطوره بالندگى.

3-مصداق آيه نسائنا: در داستان مباهله كه بين پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و مسيحيان نجران پديد آمد، سرانجام قرار شد طرفين ادعا خود با زنان و فرزندان خويش براى نفرين متقابل حاضر گردند تا ناق در معرض خشم و لعن خدا قرار گيرد. در آن روزگار زنان گرانقدرى در دنياى اسلام حضور داشتند مثل صفيه عمه پيامبر، اسماء همسر ابوبكر، ام هانى و ديگران، ولى هيچكدام مصداق نسائنا قرار نگرفتند.

رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فاطمه عليهاالسلام را بعنوان الگوى زن و مصداق و نماينده كلى زنان اسلام و بر اين اساس نام او را در قرآن در قالب نسائنا [آيه 54 سوره آل عمران] ثبت داد. و هم بر اين بنيان جايگاه قربى براى زن معين كرد كه برخلاف طرز فكر معهود بود.

4- مصداق آيه تطهير: او مصداق آيه اِنّما يُريدُ اللَّه لِيُذهِب عَنْكُم الرَجسِ اَهلَ البَيْتِ وَ يُطَهِّركُم تَطْهيراً [آيه 33- تطهير] در قرآن است در كتاب صواعق المحرقه، تفسير طبرى، و كتب ديگر از رسول خدا نقل شد كه اين آيه درباره من على عليه السلام حسن و حسين و فاطمه [شرف المؤبد ص 7] عليهاالسلام نازل شده است [ص 198 در المنثور ج 5- ص 124 ينابيع المودّة.] و طبرى در تفسير خود 15 روايت به سندهاى مختلف در اين باره ذكر مى كند.

5- مصداق اهل بيت: او مصداق كامل اهل بيت رسول خداست. [همان آيه تطهير] كه در دامان وحى پرورش يافته و اهل عصمت و تقوا مصون از لغزش، و كاملترين افراد اهل بيت و عزيزترين آنها در نزد رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله است.

6- مصداق آيه ايثار و اطعام: او مصداق آيه شريفه قرآن است كه: وَ يُؤثِرُونَ عَلى اَنْفُسِهِم وَ لَو كانَ بِهِم خَصاصة [آيه 9 حشر] و مصداق آيه وَ يُطْعِمُونَ الطَعامَ عَلى حبِهِ مِسْكيناً وَ يَتيماً وَ اَسيراً [سوره دهر آيه 8] اوست كه بهمراه على و فرزندان خود و فضّه افطارى خود را در راه خدا داد و با آب روزه را افطار كرد و اين عمل تا سه روز پى درپى ادامه يافت.

7- مصداق نگهدارى خود از آتش: فاطمه عليهاالسلام بر اساس نامش و طبق سندى كه ذكر شد از آتش دوزخ دور و بر كنار معرفى شد: (فُطِمَتْ عَنِ النّار.) اما آيه قرآن در اين مورد صريح تر است زيرا باتفاق فريقين او مصداق آيه فَوَقيهُم اللَّهَ شَرَّ ذلكَ اليَوْم [آيه 11 سوره انسان] است. و اين نشان مى دهد كه دورى از عذاب خدا لياقت، انسانيت و عبادت مى خواهد و ربطى به زن يا مرد بودن ندارد. و اين برخلاف انديشه رايج بود كه زن همكار شيطان است و اهل دوزخ است.

8- مصداق ذى القربى: او از نظر خويشاوندى دختر پيامبر و نزديكترين خويشاوند اوست. پس مصداق همان ذى القربائى است كه در قرآن مودّت او درخواست شده قُلْ لا اسألُكم عَلَيْهِ اَجْراً اِلا المَوَدَةَ فِى الْقُربى [آيه 23 سوره شورا] جز فاطمه عليهاالسلام چه كسى است كه خون پيامبر را در رگهاى خود داشته باشد و بضعه رسول و پاره تن او باشد؟ از او خويشاوندتر كيست؟

9- آيات ديگر او هم چنان بر اساس روايات متعدد ديگر مصداق آيات زير است:

- آيه شريفه ى وَالقَمَر اِذا تَليها [آيه 2 سوره شمس] آيه وَ جَمِعَ الْشَمسُ وَالقَمَرُ در امر ازدواجش [آيه 9 قيامت] آيه اِنَّ الْابرار يشرَبُونَ مِنْ كأسٍ كانَ مِزاجها كافوراً [آيه 5- انسان]، مصداق آيه مَرَج الْبَحرينِ يَلْتِقِيانِ [آيه 19 سوره رحمان] و...

نظرى به روايات

روايات ما كه در شأن و مقام فاطمه عليهاالسلام آمده و از نظر كثرت به حد تواتر رسيده اند چنان بسيارند كه احصاء آنها خود مجلداتى را مى طلبد و اين روايات تنها از يك منبع و راوى ذكر نشده و يا تنها از سوى شيعيان نيستند كه اهل سنت نيز در اين زمينه داد سخن داده اند و كتب آنها پر است از اينگونه روايات.

اگر بناى اظهار و بررسى باشد مى توان آنها را بدسته هائى تقسيم كرد از آن جمله رواياتى كه از سوى پيامبر در شأن فاطمه عليهاالسلام ذكر شده اند در يك گروه، و رواياتى كه از سوى على عليه السلام يا ديگر امامان ذكر شده اند هر كدام در يك گروه، و رواياتى كه از سوى صحابه و موافق و مخالف ذكر شده اند هر يك در دسته اى و گروهى ديگر. و در اين بحث ما را توان ذكر آنها نيست.

رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود فاطمه عليهاالسلام بهترين زنان اهل بهشت است [ص 76 كشف الغمه ج 2] و هم به او فرمود: يا فاطِمَه، اِنّ اللَّه اصْطَفاكِ وَ طَهَّركِ وَاصْطَفاكِ عَلى نِساء العالَمينَ [بحار ج 43 ص 24.] اى فاطمه عليهاالسلام خداى ترا برگزيد و مطهرت گردانيد و ترا بر زنان جهان برترى داده و گزينش و انتخاب كرده است. و هم فرمود: دخترم فاطمه عليهاالسلام سيده زنان از گذشتگان و آيندگان است. فامّا البنتى فاطمه فاِنَّها سَيِدة نِساء العالَمين مِنَ الْاَوَّلين والآخرينَ. و يا در سخن ديگرى فرمود او از همه زنان جهان برتر است. [ص 219 كنزالعمّال ج 6] و يا فرمود كه او سيده نساء اهل الجنه است و اين تعريف ها نوعى درس آموزى هستند به مردم كه ديگران دريابند به چه كسانى متوسل شوند و از چه كسانى براى زندگى الگو گيرند.

سخن ديگران درباره فاطمه

ما از زبان حضرات معصومان عليهم السلام درباره فاطمه عليهاالسلام بحث نكنيم كه آنها جاى خود دارند از ديگران بگوئيم و از جمله از عايشه همسر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله كه مى گفت كسى را نديدم از فاطمه عليهاالسلام راستگوتر باشد جز پدرش. [ج 1 مناقب ص 462] ابن ملّقن گويد عايشه سر فاطمه عليهاالسلام را بوسيد و گفت اى كاش من موئى بر سر تو بودم. [ص 229 خصايص.]

ابوبكر پس از وفات پيامبر در برابر سخنان و احقاق حق فاطمه عليهاالسلام از او، در مقام پاسخ گفت: اَنْتِ مَعدِنُ الحِكمَةَ وَ مَوْطِنُ الهدى وَالرَحْمَة، وَ ركنُ الدِينَ وَ عَيْن الحُجَّة [بحار ج 8 كمپانى ص 111] تو معدن حكمتى، مركز هدايت و رحمتى، ركن و اساس دين و عين محبت خدائى...

(البته ما فعلاً وارد اين بحث نمى شويم كه اگر فاطمه عليهاالسلام براستى چنين بود پس چرا در رابطه با سخنان درخواستهاى او موضع خلاف در پيش گرفتند؟ چرا كتك زدن او را دستور داده و يا لااقل در برابر صدمه و آزارش سكوت كردند و دم برنياوردند آرى آنجا كه پاى مطامع و منافع در ميان باشد، درخت شرف را مى سوزانند و حتى تنها يادگار رسول خاتم سيلى مى خورد و ديگران خاموش مى مانند...)

تعبيرها از فاطمه

تعبيراتى كه از فاطمه عليهاالسلام در دست است بگونه اى است كه حكايت از مقام و عظمت والاى او دارند. بر اساس روايات متعدد عبارات و كلماتى در شأن او بسيار و از آن جمله است: او فاضله است، عليمه است، محدثه است (يعنى فرشته سخن مى گويد)

معصومه است و محصوره از گناه، رشيده است، شهيده است بمعناى خاص و عامش، كنيز خداست، واجد بوى بهشت است، مدافع حق است و حق طلب، مادر امامان است، ادامه شجره نبوت است تقيه و نقيه است، پاره تن پيامبر، يا بضعة رسول است، سيده زنان است، و...

فاطمه عليهاالسلام را برتر از مريم دانسته اند زيرا كه مريم مادر يك عيسى است و فاطمه عليهاالسلام مادر 11 امام معصوم، كه عيسى فرزند مريم در عين نبوت بايد در پشت سر مهدى او نماز بگذارد. امام صادق عليه السلام فرمود خداوند فرمود از نور فاطمه عليهاالسلام امامانى پديد آوردم كه به امر من قيام كنند و افراد با بحقم هدايت نمايند. [ص 92 الزهراء.] و از اينگونه تعبيرات درباره او بسيارند، كه برخى از آنها صفات موهبتى هستند و برخى ديگر صفات مكتب و زنان ما با بهره گيرى از جنبه الگوئى او مى توانند بسيارى از صفات مورد انتساب فاطمه عليهاالسلام را بدست آورند و يا لااقل قدم در جاى قدم او بگذارند. او طاهره است و از هر آلودگى و ناپاكى به دور است و زن مى تواند طاهره باشد بشرطى كه راه فاطمه عليهاالسلام را طى كند، در برابر وقايع و جريانات و در مشى ها و حركت ها و در برخورد با نامحرم چون فاطمه عليهاالسلام موضع گيرد.

شرف و افتخار فاطمه

شرف و افتخار فاطمه عليهاالسلام در اين است كه از همه گسسته و بخدا پيوسته است، بنده حق است و تسليم او، عابده اى است بى مانند كه با تمام وجود به پرستش خداى پرداخته است. در پيشگاه حكم و فرمان الهى كَالْمِيَّتِ بَيْنِ يَدَىِ الغسّال است. تنها و تنها در پى آن است دريابد كه خداوند از چه چيز خرسند است، چه امرى بنظر او مبغوض است، رضايتش در چيست؟ سخطش در كدام عمل و رفتار؟ و او همان را مورد عنايت قرار دهد.

فاطمه عليهاالسلام در سايه بندگى خدا خير نساء اهل الجنة [ص 135 كشف الغمه] شد، و بهمين خاطر افضل نساء اهل الارض بحساب آمد [ص 137 كشف الغمه] و در سايه چنين امرى است كه نور او از نور عظمت خدا مشتق مى شود. [ص 133 المختصر] و رهيابى ها در سايه ادامه راه اوست و افضليت در سايه بهره مندى از هدايت او، و بهترين زن بودن در سايه پذيرش جنبه الگوئى او.

فاطمه عليهاالسلام در سايه بندگى خدا به درجه اى رسيده كه مى تواند عزيز خدا باشد و ميوه دل پيامبر بحساب آيد، همتا و همراز على باشد و همپرواز با سيد اوصيا و سرانجام، ميزان و معيار سنجش حق و باطل، و كفر و ايمان براى ديگران گردد. فاطمه عليهاالسلام يك محك انسانيت و فضيلت است و زنان ملاك اعتلاء و انحطاط خود را بر اساس او بايد در نظر گيرند. رمز عظمت را در او بايد بجويند و سعادتمندى را در گرو ادامه راهش بدانند.

فاطمه عليهاالسلام آبرومند درگاه خداوند است، و اين آبرو را در سايه اطاعت تسليم خود به خدا پديد آورده و دانسته است كه عزت از آن خداست. اِنَّ العِزَّةِ لِلَّهِ جميعاً [آيه 139 سوره نساء] و فاطمه عليهاالسلام كوشيد خود را در مسير عزت خدائى قرار دهد و عزيز گردد.

او دريافته است كه حكومت بر دلها در سايه سازش با خدا و پيوند با او حاصل مى شود، نه در سايه خودآرائى و نه در سايه فريب و نيرنگ. دلها را خداى مى گرداند نه مردم، صفاى باطن و رشد در سايه بندگى خدا بدست مى آيد نه در سايه دلقكى و موى افشانى و رنگ كارى و اين دريافت درسى مهم براى همه زنان در طول تاريخ است. و اگر زنى چون فاطمه عليهاالسلام با خدا بسازد و در نزدش آبرويى پيدا كند، چنان خواهد شد كه پيامبر بجاى او بنشيند و گندم او را آسياب كند. و از او بوى بهشت استشمام كند.

مقام عصمت او

فاطمه عليهاالسلام داراى مقام عصمت است [ص 16 بحار ج 25] بدين معنى كه معصومه است، يعنى محصوره از گناه، يعنى ممنوع و محفوظ از لغزش و انحراف و از اين ديد مى تواند الگو باشد. عصمت يك سبب شعورى است كه به هيچوجه مغلوب نمى شود و از انواع شعور و ادراكى نيست كه ما با آن آشنائيم و از سنخ علوم و ادراكات متعارضى نيست كه قابل اكتساب و تعلم باشد [ص 126 ج 9- الميزان.]

پس در راه و روش فاطمه عليهاالسلام اشتباه و لغزشى نيست. آيه تطهير هم او را از رجس و خطا دور معرفى مى كند و حديث معروف انّ الله اصطفاك و طهّرك... نيز آن را تأييد مى نمايد. البته مقام بصيرتش و ادراكش از جهان و ماسواى آن خود عامل ديگرى براى دورى او از لغزش است.

عصمت موجد صورت علمى ريشه دارى است كه پديد آورند. آثارى از اخلاق چون شجاعت، عفت و سخاوت است و مانع پديد آمدن جبن، خمود و شره، بخل، تبذير، تدّبر و بر اين اساس فاطمه عليهاالسلام داراى فضايل اخلاقى است به صورت كامل و مطلق و به دور از رذايل اخلاقى است آن هم در صورت كلى آن، او نه تنها تن به گناه نمى دهد، بلكه حتى ترك اولائى از او سر نمى زند. هرگز قول و فعلى را مرتكب نمى شود كه در آن شائبه ترك اولى و يا گناه باشد. بدين سان او در خورتر از هركس در داشتن جنبه الگوئى است.

مقام علم او

فاطمه عليهاالسلام زنى عالمه است، عالمه اى كه بلا معلّمه است [ص 13 بحار ج 43]، معلم ا و خداست و علم موهبتى به او عنايت كرده در عين اينكه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله در مسؤوليت پدرى بالاى سر او بوده و راه رشد و آگاهى را براى او هموار كرده است. چه بسيارند سؤالات و پرسش هائى كه فاطمه عليهاالسلام در طول مدت حياتش از پدر پرسيده و براى آنها پاسخ مناسب و عملى يافته است.

مقام علمى فاطمه عليهاالسلام را در نحوه برخورد او نسبت به خود و ديگران، و نسبت به خداى جهان و پديده هاى آفرينش مى توان يافت، همچنين در عرصه الهيات و در عرصه ادب و سخن تنها خطبه او در مسجد، آن هم در چنان حال و هوائى، كافى است كه او را فردى نمونه و زبده قلمداد كند و برترى و علو فكرى او را نسبت به ديگران نشان دهد.

- او در مقام دانش بجائى رسيد كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله درباره اش فرمود فَطَمَها الّه تَبارَكَ وَ تَعالى بِالْعِلْمِ و او در اين مقام همانند مقام عصمتش از انبياى پيشين پيش تر رفته است. چنين امرى نبايد استبعادى را پديد آورد زيرا آدمى در سايه بندگى خدا مى تواند به جائى رسد كه واجد سمع و بصر الهى گردد. (كُنْتُ سَمْعُهُ اللَّذى يَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرُهُ اللَّذى يَبْصُرُ بِهِ و براى انسانى واجد چشم و گوش خدائى سر درآوردن از حقايق و اسرار امرى عادى و طبيعى است.

مقام تقواى فاطمه

فاطمه عليهاالسلام داراى ملكه تقواست و بدين خاطر همه گاه هشيار است كه معصيتى پديد نيايد و جز در مسير فضايل حركت نكند. هواى حق را بر هواى دل ترجيح مى دهد و در اين راه به جائى مى رسد كه براى افراد عادى جامعه قابل تعليل نيست. همچون فردى عادى از پدر تقاضاى خدمتكارى مى كند، و برخلاف آن درخواست پيامبر خدا به او تسبيح ويژه اى براى تكبير و ستايش خدا مى آموزد، و فاطمه عليهاالسلام خداى را بر اين عطاى پيامبر سپاس مى گذارد.

عمل و رفتار فاطمه عليهاالسلام برخلاف مقتضاى تقوا نيست و بدين خاطر هرگز مرتكب امرى خلاف تقوى نيست، و هرگز اسير حرص و طمع نيست، از شأن و موقعيت خود، پدر، و همسر سوء استفاده نمى كند. در مسير خود دچار گمراهى و سردرگمى نمى شود.

- او راه تقوا را در پيش مى گيرد و در خور شأنى مى گردد كه خداى براى او راه دررو و نجات از مشكل را كه در قرآن وعده داده است فراهم مى سازد و من يَتّق اللَّه يَجْعَلَ لَهُ مَخْرَجاً [آيه 2 سوره طلاق] شما در عالم انسانى كدام زن را سراغ داريد كه در تقوا بتواند همدوش و همگام فاطمه عليهاالسلام باشد؟ پس وعده الهى درباره او محقق مى گردد.

- او سعى به هدايت طلبى و رهيابى مى كند و مى كوشد اهل هدايت و در معرض راهنمائى خدا واقع گردد. در نتيجه خداوند عوامل زيان و ضرربخشى گمراهان را از ساخت او دور مى دارد. عَلَيْكُمْ اَنْفُسَكُمْ لا يَضرِّكُمْ مَنْ ضَلّ اِذْ اِهْتَديتُم. [آيه 105 سوره مائده] و اين هم وعده ديگر خداوند است كه فاطمه عليهاالسلام خود را در معرض آن قرار مى دهد.

- و بالاخره او خود را با سر منشأ عزت و سرافرازى همگام مى كند و در نتيجه پيوند عزت براى او پديد آمده و مصداق اين آيه قرآن مى شود و للّه العِزَةَ وَ لِرَسُولِه وَ لِلمؤمنينَ در جنبه ايمان و باور داشت چه كسى در عالم زنان چون فاطمه عليهاالسلام است؟ پس حق است كه عزت و آبرومندى از آن او باشد.

بخاطر عصمتش و مقام علميش همه حركات و مواضعش بر اساس حكمت بالغه الهى و خود در اين جنبه نيز الگويى تام و تمام است. ديگران هم وظيفه تبعيت از راه و رسم او را دارند و هم خود موظفند در مسيرى قرار گيرند كه حاصل آن رشد و كمال و دستيابى به بصيرتى براى يافتن راه خود باشد.

آبرويش نزد خدا

فاطمه عليهاالسلام آن بنده اى است كه در نزد خدا آبروئى عظيم و پردامنه پيدا مى كند. تا حدى كه خداى به رضاى فاطمه عليهاالسلام خرسند و به غضب فاطمه عليهاالسلام غضبناك مى شود، اِنَّ اللَّه يَرْضَى لِرضاءِ فاطِمَة وَ يَغْضِبُ لِغَضَبَها [مناقب خوارزمى ج 1 ص 52] و نمونه همين سخن در آثار ديگر راويان از اهل شيعه و سنت زياد بچشم مى خورد. [مستدرك حاكم ج 3 ص

153- ص 113 الزهراء.]

به امام صادق عليه السلام گفتند كه برخى اين حديث را باور ندارند

- آيا قابل قبول است كه خداى از خشم فاطمه عليهاالسلام بخشم آيد؟ امام فرمود چرا باور نمى داريد؟ آيا شما باور نداريد كه خداى از خشم بنده مؤمن بخشم مى آيد؟ فاطمه عليهاالسلام نيز زنى با ايمان است و طبيعى است خداى از خشمش بخشم مى آيد. [ص 22 بحار ج 43.]

فاطمه عليهاالسلام در پيشگاه خدا و در سايه عبادت قرب و آبرو پيدا كرده و در مثال آبرومنديش اين بس كه براى او مائده اى آسمانى نازل مى شد آن هم، نه يكبار و دوبار، بلكه بصورتى مكرر. رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله بهمراه على مرتضى بر او وارد شدند در حاليكه هر دو بمانند فاطمه عليهاالسلام گرسنه بودند. ظرف غذائى گوارا در كنار او يافتند. پرسيدند اَنّى لكِ هذا؟ اين غذا از كجا پديد آمد؟ پاسخ داد مِنْ عندالله

- از جانب خدا. [ص 22 بحار ج 43.]

همچنين اين سخن از سلمان است كه گفت بهنگامى كه فاطمه عليهاالسلام در مسجد قصد نفرين كردن كرد و غضبناك شد. ديدم ديوارهاى مسجد مى لرزد. و امام باقر عليه السلام فرمود بخدا سوگند اگر فاطمه عليهاالسلام گيسو مى گشود و لب به نفرين باز مى كرد زمين اهل خود را فرومى برد و يا عذاب بر مردم نازل مى شد و اين حقيقتى است كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله به فاطمه عليهاالسلام فرمود: يا فاطِمَة اِن اله عَزَّ وَ جَلَّ يَغْضِبُ لِغَضَبِكِ وَ يَرْضى لِرِضاكِ [اسدالغابه ج 5 ص 522.]

مقام شفاعت

بخاطر آبرومنديش در پيشگاه خداوند فاطمه عليهاالسلام داراى مقام شفاعت است، و اين سخنى است كه پيامبر درباره اش فرموده بود: جَعَل اللَّه مهر فاطِمَة الزَّهراء شَفَاعَة المُذِنبينَ مِنْ اُمِّ اَبيها [زندگانى حضرت زهراء] خداوند مهر فاطمه زهرا عليهاالسلام را شفاعت گنكهكاران امت پدرش قرار داد. (البته بدان شرط كه لايق و در خور شفاعت گردند) امام باقر عليه السلام فرمود: در قيامت كنار آتش دوزخ، براى مادر ما فاطمه عليهاالسلام جايگاهى بلند است كه بمنظور شفاعت و نجات دوستان مى ايستد و گنهكاران به دختر پيامبر پناه مى برند

- و امام صادق عليه السلام هم در تأييد اين سخن فرمود معنى خير كثير همين است و او نفع بسيارى را بخاطر آبرومنديش در پيشگاه خدا متوجه امت مى سازد.

در اين ادعا جاى تعجب و استبعادى نيست. خداوند اين چنين مى كند كه به بنده اى مقام عزت و شفاعت مى بخشد، بدون اينكه بنده اى را در آن امر مستقل و يا خود را در اين جنبه خلع يد كند. برخلاف تصور گروهى كه آن را محال مى دانند اين دعوى مبناى قرآنى دارد بدينگونه كه: جانها بدست خداست (اللَّه يَتَوفى الاَنْفسَ حين مَوتِها [آيه 42 سوره زمر]) ولى آن را در اختيار فرشته مرگ قرار مى دهد بدون اينكه آن حق را از خود سلب كند (قُلْ يَتوفيّكُم مَلَك المَوت اللذى و كُلّ بِكُمْ [آيه 11 سوره سجده]

- در امر شفاعت (قُل للّه الشّفاعة جميعاً [آيه 44 سوره زمر.]

در عين حال به اين آيات توجه كنيد: مَنْ ذَاللذى يَشفَعُ عِندَه اِلّا باذنِهِ [آيه 255 سوره بقره]

- وَ لا يَشْفَعُونَ اِلّا لِمَن ارْتَضى. [آيه 28 سوره انبياء.]

ديگر مقامات

ما را توان آن نيست كه همه كمالات او را در اين محدوده ذكر كنيم. اوج رتبت و مقام او بحدى است كه هيچ پرنده تيزبالى به درك مقامش دست نمى يابد و چند بعدى بودن حياتش سبب مى شود كه اگر يك جنبه آن را مورد عنايت قرار دهيم از ديگر جنبه ها بازمى مانيم. ناگزير به صورت اشاره اى به مواردى از آنها را به صورت گذرا متذكر مى شويم:

- او از نور عظمت خدا خلق شده (لَاِنّ اللَّه تعالى خَلَقَها مِنْ نُورِ عَظمَتِه [ص 92 الزهراء]، حوراء انسيه است و نطفه ى او از ميوه بهشتى است. پيامبر بوى بهشت را از فاطمه عليهاالسلام مى شنيد [ص 20 رياحين الشريعه ج 1] شب قدر هزار ماه و فاطمه عليهاالسلام تأويل شب قدر است [ص 97 بحار ج 25]، محور اهل بيت است [با توجه به حديث كسا] از زنان برگزيده جهان است (سيدة نِساء اهلَ الْارضِ [بحار 43 ص 36.]) زهرا از صابرين است [ص 65 رياحين الشريعه ج 1] و بهشت براى فاطمه عليهالسلام خلق شده [ص 213 بحار ج 36] و داراى مقام شفاعت است [ص 203 رياحين ج 1]، با جبرئيل مراوده داشت، و براى او مائده نازل مى شد، خدا پيش از خلقت دنيويش امتحانش كرد و موفقش يافت، آبرومند نزد خداست، امانتدار خلفاى الهى است، مادر مهدى است و...

همانگونه كه ذكر شد ريشه و منشأ كمالات او عبادت، اطاعت و تسليم است. زهد و تقوا و امانتدارى تكليف و رعايت آن است. متعهد و مسؤول است، داراى وقار و استقامت است. غضب دارد و بى باك نيست، زبان دارد و اهل همز و لمز نيست. او زنى است كه موقعيت خود را عرصه تكليف يافته و آگاهانه و فضيلت مندانه در راه وصول به آن به پيش مى رود و هدفى جز جلب رضاى الهى ندارد.

درود بر فاطمه

شأن و مقام او را از سخنانى كه ديگران درباره ى او گفته اند، مخصوصاً حضرات معصومان عليهم السلام مى توان دريافت مثل درودهائى كه مرحوم مجلسى از زبان معصوم عليه السلام درباره او گفته است [تحفةالزائر] السَّلام عَلى نَفْسِ اللّه القائمة بالسُنَن السَلام عَلى نَفْسِ اللَّه العُليا، و شَجَرِة طُوبى، و سِدرة المُنْتَهى وَالمثَل الْاَعْلى و...

اما در اين قسمت مى خواهيم از زبان فردى غير معصوم درودى را درباره فاطمه عليهاالسلام نقل كنيم. محيى الدين عربى در كتاب مناقب براى هر يك از چهارده معصوم عليهم السلام خطبه اى دارد كه در آن شؤونى را از آن معصومان نقل مى كند. درباره فاطمه سلام الله عليها چنين مى سرايد: و َ صَلّ عَلَى الجَوهَرة القُدسيّةِ فى تَعيُّن الانسيَّةِ

- صُورَة النَفْسِ الكُلّيّةَ

- جَوادِ العالَم العَقْلِية

- بِضَعة الحَقيقة النَبوية مَطَلع الاَنوارِ العَلويَة

- عَيْنِ عُيُونِ الاَسرارِ الفاطِمية

- الناجِيَة المُنْجِية لِمُحّبيها عَنِ النّارِ، ثَمَرةِ. شَجَرة اليَقين، سيّدة نِساء العالَمينَ، المَعرُوفَة بالْقَدْرِ، الْمجهولِه بِالقَبْرِ، قُرَّةِ عَينِ الرَسُولِ، الزهراء البَتُولِ، عَلَيها الصلوة والسلام.