در مكتب فاطمه

على قائمى

- ۱ -


مدخل

اين بخش را با رعايت اختصار طرح و عرضه مى كنم، آن هم تنها در دو فصل: فصلى از آن در معرفى اين اثر است كه در آن پس از ذكر مقدمه اى به تعريف كلمه مكتب پرداخته و آنگاه مكتبى بودن حيات فاطمه را مورد بررسى قرار مى دهيم و نيز عرضه خواهيم داشت كه فاطمه الگوى مكتب اسلام است و مى تواند و بايد مورد استناد و سرمشق زنان جامعه ما باشد.

فصل ديگر آن در مورد ضرورت بحث از فاطمه است و مى خواهيم بگوئيم كه چرا از ميان اين همه مباحث و مسائل موجود به بحث و بررسى درباره فاطمه پرداخته ايم؟

- در توجيه ضرورت آن از حيات مكتبى زن در عصر ما از خواسته زنان در رشد، خواستارى ها در حل و رفع تعارضات موجود، از ميلها در زدودن آثار منفى تبليغى عليه زن و اسلام، از ضرورت هشيارى زن براى ظلم زدائى، از نياز به رهائى او از سرخوردگى ها بحث خواهيم كرد و البته با تكيه به اين هشدار كه كار معرفى فاطمه امرى دشوار است و بهره گيرى از درس هاى حيات و جنبه هاى الگوئى او در عين حال امرى ضرورى است.

در معرفى كتاب

مقدمه

مباحثى را كه در پيش رو داريد شامل مجموعه اى است از بحثها و سخنرانى ها كه در طى سنوات گذشته در مجامع عمومى و علمى، در سيمنارها و كنگره هائى كه بمناسبت بزرگداشت ياد فاطمه عليهاالسلام و يا به اسم روز زن برگزار شده بودند ايراد شده و يا به صورت نوشته هائى عرضه گرديده اند.

بخشهاى مهمى از اين مباحث را براى عرضه در مجلسى كه در تهران طى دو سال متوالى در ايام فاطميّه تشكيل مى شد تهيه ديده و در جمع عزيزانى كه از نظر عده اندك و از نظر فضل و سخندانى در سطح نسبتاً بالائى بوده اند بصورت سخنرانى بيان داشته ام كه بعدها پس از بررسى مجدد و اصلاح و تكميل به صورت مدون درآمده و در اين مجموعه جاى گرفته اند. قسمت هاى ديگر آن نيز در شهرهاى شيراز، قم، و... و يا در سمينارها عرضه گرديده اند.

مباحث كه هر كدام بصورت مقاله اى مستقل عرضه گرديده اند در معرفى زندگى فاطمه عليهاالسلام دختر پيامبر اسلام و شؤون و حالات و مقالات و خدمات و مشى ها و مواضع و مبارزات و حق طلبى هاى او... مى باشند و انسجام و بهم پيوستگى آنها بصورتى هستند كه مى توانند عنوانى نسبتاً جامع و درس آموز را بخود اختصاص دهند و به همين نظر ما آن را به نام در مكتب فاطمه عليهاالسلام نامگذارى كرده ايم.

امّا چرا مكتب

اين نامگذارى از روى آگاهى و بجا و مناسب بوده است بدان خاطر كه:

- مكتب عبارتست از مجموعه اى از نظرات، باورها، مشى و روش ها در جنبه هاى مختلف حيات سياسى، اجتماعى، اقتصادى، فلسفى و هنرى و...

- برخى مكتب را عبارت از راه و روش زندگى، منطق زندگى و يا مجموعه اى از معتقدات فردى يا جمعى دانسته اند.

- گروهى آن را عبارت دانسته اند از طرز فكرى جامع الاطراف و قابل اجرا و عمل در عرصه حيات فردى يا اجتماعى هر مكتب ضمن اينكه فلسفه زندگى را نشان مى دهد بايد مجهز به منطق باشد، آرمان آفرين باشد، ديدها و نگرش ها را نسبت به مسائل ماده و معنى روشن سازد، مقررات آن ضوابط را نشان دهد، خط مشى و عملكردها را نشان دهد، شيوه هاى متغير و متفاوت براى وصول به اغراض را تحت نظر گيرد و از آن دفاع و يا آنها را اصلاح كند.

- هر مكتب داراى دو جزء اساسى است: يكى انديشه است كه داراى جنبه زيربنائى است و ديد و جهان بينى آن را نشان مى دهد. معمولاً پيش فرض ها، مقبولات، نگرش ها، بينش هاى يك مكتب بر آن استوار است. و ديگرى عمل است كه در واقع نشان مى دهد آنچه را كه از نظر تئورى بيان مى دارد به چه صورتى قابل پياده شدن است. در واقع عمل پيوند خود را با انديشه مكتب نشان مى دهد.

در مكتب بودن حيات فاطمه

در اين بررسى و مجموعه بحثها كه درباره زندگى، حالات و مواضع عملكردها و كلاً رفتار عملى فاطمه عليهاالسلام است اين باور وجود داشته كه حيات فاطمه عليهاالسلام معرفى كننده شيوه عملى اسلام و بصورت يك مكتب است. مكتبى كه آن را وحى و هدايت عملى آن را شخص پيامبر و اميرالمؤمنين على عليه السلام بر عهده و در تحت نظارت داشته اند و فاطمه عليهاالسلام خود قهرمان اجراى آن مكتب است.

آنچه را كه فاطمه عليهاالسلام آورده و اجرا كرده است از جانب رب العالمين است كه به صورت وحى بر رسول گرامى اسلام القاء شده و او هم آن ها را بدون كمترين غفلت و اشتباهى به دخترش تعليم كرده است. فاطمه عليهاالسلام خود معصومه است، در كنار پدرى معصوم تربيت شده و با همسرى معصوم پيوند زناشوئى بسته و فرزندانى معصوم و امام از خود تحويل عرصه جهان داده است.

پدرش رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و پيامبر خاتم است. آورنده قرآن و پيام خداوند است. دستورالعمل حيات سعادتمندانه بشر را تا روز واپسين در اساسنامه حيات بنام كتاب آورده، ميزانهاى و معيارهاى حيات و رشد را به انسانها معرفى كرده و عملاً آنها را مورد آزمايش و اجرا و نمايش گذارده است و براى اتمام حجت به انسانها عرضه آنها را با بيّنات همراه نموده است و 23 سال آئين اسلام را با جنبه الگوئى خويش عرضه و تبليغ كرده و راه و رسم عملى آن را به مردم آموخته است.

اما در آنچه كه مربوط به حيات زنان است آئين اسلام را الگوئى تام و تمام ضرور بود تا خداى را بر آن نيز حجتى باشد. در دوران دعوت پيامبر در مكه آن رسالت عظيم را خديجه ايفا كرد و پس از رحلت او و مخصوصاً در مدينه فاطمه عليهاالسلام دختر او عهده دار ايفاى آن شد.

بدين سان رسالت پيامبر در عين كمال و با عرضه ارائه الگوى مناسب انجام پذيرفت و مسأله مبنائى و اساسى ويژه اى باقى نماند كه امت اسلامى بخاطر آن دچار سردرگمى باشد و خود پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود من براى شما همه آنچه را كه مايه سعادت دنيا و آخرت شما است آورده ام.

فاطمه الگوى مكتب

فاطمه عليهاالسلام الگوى مكتب اسلام است. بانوئى است كه در دوران حيات كوتاهش مراحل مختلف دعوت و رسالت پيامبر را ديده و در خانه وحى رشد كرده و با شعاع وحى انس گرفته است. او در نقش هاى مختلفى كه براى حيات زنان پديد مى آيد روزگار گذرانده و در عرصه اى نشان داده است كه زن چگونه بايد باشد.

- دخترى بود براى پدر و مادر خويش و در اين جنبه الگوئى راستين.

- همسرى بود براى شوهرش على كه خود پيشواى شاهدان است.

- مادرى بود نمونه براى فرزندان و پرورشكار نسلى شهيد.

- مديرى بود براى كانون خانوادگى در گرم داشتن آن در منتهاى كوشش و تلاش.

- رهبرى بود براى جامعه زنان و امر هدايت آنها را بر عهده داشت.

- تيماردارى بود براى مردم و امت پدر در عين رحمت و شفقت.

- و بالاخره در جامعه اسلامى زنى بود عاقله، كامله، مومن راستين، مجاهد و مبارز، حق گوى و حق طلب متحمل و بردبار، داراى حيات احساسى توأم با تعقل، در جريان زندگى عملى اسلام، داراى مشى خاص در سياست و اقتصاد، مديريت و تربيت، بت شكنى و هدايت و...

او به تأييد دوست و دشمن، مورد عنايت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله بود، سيّدة نساء العالمين بود، خيرالنساء بود و مايه فخر زنان، مجرى كامل دستورات الهى بود و تابع خدا، همه حركات و سكناتش درس آموز، راهگشا و داراى جنبه الگوئى در خور تبعيت و رعايت و در كل مى ارزد كه مجموعه اى از شيوه عملكرد و حيات او را بصورت مكتبى عرضه بداريم.

كارى كه ما انجام داده ايم

كتاب حاضر در بردارنده سرى مباحثى است كه هر كدام تحت عنوانى مستقل عرضه و ارائه شده اند ولى در جمع همانند دانه هاى تسبيح هاى در دنبال هم و در رشته اى قرار دارند كه كليتّى را از حيات فاطمه عليهاالسلام عرضه مى دارند. نظم و انتظام مطالب در مواقع سخنرانى و عرضه بر اينگونه نبوده اند، ما در حين تدوين با جابجا كردن مباحث آنها را در قالب اين فصول و بخش ها درآورده ايم.

من اين كتاب را در رديف سرى آثارى قرار داده ام كه در معرفى حضرات معصومين عليهم السلام بنگارش درآمده و در خور مطالعه عامّه افراد مخصوصاً گروه نوجوانان و جوانان است. بدين نظر سعى شده است كه كتاب در عين جامعيّت و مستند بودن، به زبانى نسبتاً ساده تر عرضه و ارائه گردد امّا اينكه در اين راه تا جه ميزان موفق بوده ام امرى است كه خوانندگان درباره آن بايد قضاوت كنند.

من خداى متعال را سپاس گذارم كه توفيق اين خدمت ناچيز را به من عطا فرموده و مسألت دارم كفاف عمرى همراه با توفيق عنايت فرمايد تا اين سرى از خدمات را درباره ديگر حضرات معصومين عليهم السلام به پايان رسانم و هم اميد است مطالعه اين سرى از آثار خوانندگان را مفيد افتد و راه رشد و الگوگيرى و تبعيت از اسوه هاى جاويدان مكتب اسلام را برايشان هموار نمايد. انشاءالله.

على قائمى

- پانزدهم ماه مبارك رمضان 1412 همزمان با سالروز ولادت امام مجتبى عليه السلام

- و آغاز نوروز 1371

سخنى در ضرورت بحث

مقدّمه

شايد براى عده اى از مردم عادى، اقداماتى از اينگونه، و بحث و بررسى درباره فاطمه عليهاالسلام دختر پيامبر، امرى غير لازم و غير ضرور بحساب آيد و ذهنيتشان اين باشد كه مجالس وعظ و منابر دائماً از حضرات معصومين عليهم السلام سخن دارند و خواستاران هدايت، راه صواب را از آنها بدست مى آورند ديگر نيازى به ذكر اينگونه مباحث نيست و يا بايد به مسائلى ديگر كه در جامعه مشكل آفرينند و كمتر مورد عنايت نويسندگان و گويندگان قرار مى گيرند پرداخته شود.

اين طرز فكر اگر از ديدى درست باشد از ديدهائى ديگر به صواب نخواهد بود. زيرا سير حيات اجتماعى، با شيوه هائى كه مردم در پيش گرفته اند حكايت از عدم تكافو و يا كم اثرى آن تلاش ها دارد. وجود عيب و اشكال در فرستنده و گيرنده توجه به صورت و ظاهر امور بدون پرداختن به عمق ها، تكيه بر مباحثى كه از نوع تكرار مكرراتند، بدون اتكاء به جنبه هاى مهم و اساسى، نخواهند توانست ديوار مقاومى در برابر سيل بنيان كن تبليغات غلط و ناصواب ايجاد نمايند و يا در جامعه تحوّل و تغييرى سازنده پديد آورند.

دستگاههاى متنوع ارتباط جمعى كه در خانه ها و برنامه آنها در دلها استقرار يافته اند سرعت نفوذى برق آسا دارند و برنامه هاى تبليغاتى سنتى از مجالس و منابر سرعت و نفوذى ابرآسا. و حاصل اين تفاوت اثرى در حد واژگونه كردن افكار و حتى پوستين وارونه پوشاندن را از خود بروز مى دهد و محصول آنچنان مى شود كه آن مستضعف فكرى و آن زن غافل و جاهل الگوى حيات زنانه را در زنى بازيگر آن هم نه مسلمان خلاصه مى بيند، آنچنان كه گوئى در اين ديار و روزگار فاطمه اى و زينبى حضور نداشته اند و يا نامى از سميّه شهيد، فضه و اسماء و... بگوشش نخورده است.

بدين سان تلاشى اينگونه بهر ميزان كه بسيار و حتى مكرر باشند كى مى توانند در مقام تأثير گذارى معادى و يا برتر آن دستگاهها باشند و از نفوذ و رنگ دهى آنها بكاهند. كار و تلاش در اين زمينه ها بايد بسيار شوند و گوش ها و چشم ها را پر كنند و انديشه ها را تحت نفوذ گيرند.

در ضرورت اين اقدام

اينكه در اين برهه از زمان و تحت اين شرايء با وجود آن همه نوشته ها و آثار درباره فاطمه (ع) باز هم سخن ولو مكرر ولى در چهره اى ديگر مطرح مى كنيم به دلايل متعددى است كه از آن جمله اند:

1- حيات مكتبى زن: زندگى مكتب و عقيدتى در همه اعصار و براى همه زنان ضرورى بود و در عصر ما به دلايل زير ضرورتر و لازم تر به دليل:

- تحولات سياسى عظيم و پردامنه در جامعه جهانى و مخصوصاً در جامعه ما كه در پس بيدارى هاى نشأت گرفته از تجديد حيات مكتبى پديد آمده اند.

- وجود و پيدايش تضادهاى جديد فكرى و گرايش هاى متضاد كه لازمه چنان تحوّل و بيدارى هاست.

- خواستارى انجام وظيفه در اين بحران براى آنها كه در اين عصر هم بمانند ديگر اعصار رضاى خداوند را مى طلبند.

- وجود و پيدايش جديد اين باور كه خداى مى خواهد زن نيز همانند مرد به مرحله كمال مقدّر خود برسد و توانائى انتخاب احسن را داشته باشد و سرمايه هاى باطنى و ظاهرى او بميزانى هستند كه تحقق اين خواسته را براى او ميسر سازند و او به منتهاى سير خود كه وصول به عبوديت است برسد.

- و بالاخره دريافت اين مسأله كه وصول به سعادت جز در سايه حيات مكتبى ميسر نيست.

- بدين سان عرضه راه و رسمى از آن حيات كه عملاً سعادت آفرين بوده است مى تواند راه وصول به اين مقصد را هموار نمايد و براى جامعه زنان رهنمودى باشد.

2- خواسته زنان در رشد: در عصر ما برخلاف اعصار پيشين نوعى بيدارى و هشيارى براى زنان پديد آمده كه خواستار رشد خود شده اند، چنانند كه گوئى از آن همه پايبندى هاى اسارت بار، و از آن همه وابستگى ها به ظواهر خفت آور سرخورده شده و مى خواهند خود را از آن برهانند و اوج گيرند، در كمال اوج سر بر فلك بسايند.

در طريق تحقق اين آمال و مقاصد، حركت ها و نهضت هائى در گوشه و كنار جهان به راه انداخته اند و عليه جوّ و شرايط موجود به عصيان پرداخته اند. چه بسيار از آنان كه در اين طبقه راه عوضى رفته و از بيراهه و انحراف سر درآوردند و اين امر حتى دامنگير برخى از طرفداران مذهب نيز شده است.

ما در اين مسير كسانى را مى شناسيم كه به اسم مذهب از مذهب روى گرداندند، دچار راه و روشى شده اند كه بى مسؤوليت است پاى بند به اسلامند ولى نه اسلامى قرآنى، بلكه اسلامى كه تفسير آياتش مبتنى بر ذوق و سليقه شخصى، نشأت گرفته از هواى نفس و بر اساس توجيه دستگاههاى تبليغاتى غرب است.

مسلمانند ولى خود را فارغ از هرگونه عقوبت و جزاى رفتار نامناسب مى يابند. خود را متعهد مى شناسند ولى گرفتار اشرافيتى لختى آفرينند. از آگاهى و علم كه بگفته سقراط سرچشمه فضيلت هاست دور مانده و با تصنعى كه دارند سير قهقرائى را براى خود برگزيده اند.

اگر بحثها و بررسيها بتوانند گرهى از مشكل آنها بگشايند و راهى را به سوى مقصدى سعادت آفرين به آنها نشان دهند خود خدمتى خواهد بود، در

عين آنكه ضرورتى شرعى نيز بحساب مى آيد. قسمى از مقاصد اين بررسيها تحقق چنين خواسته اى است و البته در همه حال اثر بخشى بشرط خواهندگى زنان از خداوند است.

3- حل و رفع تعارضات: گمان ما اين است كه بشريت امروز بيش از هر عصر ديگرى دچار تضادها و تعارضات در زمينه هاى فكرى، عاطفى، اخلاقى، اقتصادى، سياسى و حتى مذهبى است و خواستار آن است خويش را از اين شرايط نامناسب رهائى بخشيده و راهى را به سوى سعادت خود برگزيند.

او در مسير رشدخواهى با عوامل متباينى روبروست كه هر كدام او را به سوئى كشانده و جهت مى دهند اين تضاد و تعارض در زندگى زن محسوس تر و داراى حضور بيشتر و در نتيجه فروريختگى عقيدتى و درهمى فكرى براى او زيادتر است.

او انسانى است كه قرنها در پى نجات از اسارت خود بوده و متأسفانه راه جديدى را كه براى خود برگزيده مجدداً او را به اسارت مى كشاند. او در پى آن بود كه گريبان خود را از چنگال عوامل اسارت بار دور دارد ولى مجدداً به گريبانگيرى ديگرى دچار گرديده است.

- او مى خواهد آزاد باشد ولى نمى داند از چه چيز؟ خواستار مدنيت است ولى در عمل گرفتار جاهليت، راه مدنيت مسرفان، عياشان و طاغوتيان را تعقيب مى كند، در عين اينكه احساس مى كند با شريعت و فطرت او سازگار نيست.

- زن امروز در پى رهائى از اسارت است ولى در نهايت اسير آزادى ريائى ديگرى است. درگير پيله هاى اوهام و در زير پرده هاى رنگارنگ آن محجوب مانده و نمى داند چگونه از اين جهل ها، فريب ها، و پرده ها خود را نجات بخشد و چگونه از اين بى هويّتى بيرون آيد. بحث و بررسى حيات فاطمه عليهاالسلام مى تواند در اين زمينه راهگشا باشد و آن دشوارى ها و موانع رشد را از سر راه بردارد و زن را بيدار كرده و بخود آورد.

4- زدودن آثار منفى تبليغاتى: دستگاههاى تبليغاتى امروز جهان در قالب آگاه كردن، متمدن ساختن و آزاد كردن زنان از قيدها و بندهاى بشر ساخته، سعى دارند زن را در جهل و غفلت جديدى غوطه دهند و او را چون گذشته ولى بگونه اى ديگر تحت استعمار خود نگه دارند. و در اين راه ترفندهائى را به كار مى بندند از آن جمله:

- عوامل و منابع هشياركننده را مخدوش عرضه مى نمايند.

- اسلام را بعنوان آئينى قديمى و غير قابل استفاده براى دنياى امروز معرفى مى نمايند.

- ارزش هاى شريف و رشددهنده را به زير سؤال مى برند.

- در قالب تحريك عواطف مى كوشند الگوهاى ناصوابى را در اذهان جاى دهند.

- و در نهايت انديشه هاى سطحى ورزيده نشده را در مسير خلاف قرار مى دهند.

در چنين شرايط و احوال: احساس مسؤوليت آگاهان در پيشگاه خدا و وجدان بايد نيرومند و بيدار باشد و خواستارى نجات از عوامل اسارت آور و دورى از شرايط انحطاط ايجاب مى كند كه به دنبال راه و شيوه اى روند كه انسانها را در مقابل آن تبليغات مقاوم سازد.

اينكه دستگاههاى تبليغاتى جهان مسأله نهضت و آزادى زن را مطرح كنند براى ما مسأله اى نيست و اينكه نهضتى براى آزادى زن پديد آيد امرى خلاف عقل و شريعت نخواهد بود. ولى بدان شرط كه اين حركت در مجراى وقار و عفاف باشد، و هم با اين قيد كه زن را كلفتى جديد با كمربندى زرين نسازند و بعيد است كه گردانندگان نهضت هاى موجود جهان با رعايت چنان قيود و شرايطى به پيش روند و عمل آنها گمان و استبعاد را تأييد مى كند.

عرضه و معرفى راه و روش فاطمه عليهاالسلام و نوع مواضع او در رابطه با شرايط و عوامل زندگى بنظر ما بيدارى آفرين و تبليغ سوز است و مى تواند نقش و اثر نفوذهاى فاسد را براندازد و بدين نظر مفيد و راهگشا و پيشگيرى آن وظيفه هر انسانى است.

5- هشيارى براى ظلم زدائى: در نگاهى كلّى و عميق مى توان گفت زن مظلومه تاريخ است. در طول قرنها بر او ستم بسيار رانده اند و او را به سخت ترين و گاهى پست ترين كارها واداشته اند، نه او را قدرت تن و توانى جسمى بود كه از خود به دفاع بپردازد و نه توان علمى كه به مبارزه فكرى در اثبات و كسب حقانيت خود اقدام نمايد. و بدين سان حياتشان حياتى توأم با استضعاف بود.

در روزگاران ما نيز بسيارى از آنان به آرزوى دستيابى به آزادى به اسم تمدن و حقوق زن بازيچه دست استعمار شدند، گروهى از آنها به اسم استقلال اسير و برده گشتند، جمعى از آنان ناخودآگاه در خدمت تبليغات سرمايه دارى و كسب درآمد براى ديگران درآمدند و برخى از آنها هم در گوشه و كنار اين جهان وسيع در رديف كالاى مصرفى در كاباره ها و دانسينگ ها بساط عيش مطربان را رونق بخشيدند.

امروزه در بسيارى از نقاط جهان بعلت جهل و غفلت بعضى از زنان شرافت انسانى و معنويت او زير سؤال است و متجاوزان و آلودگان در قالب آزادى زن در پى به يغما بردن شرافت او هستند در تبليغ براى همرنگ كردن آنها بر اساس مدلى كه خود ساخته و بدان دلبسته اند همه تلاش خود را به كار مى برند. بدين سان ستمى كه در گذشته براى زنان بود بيشتر و خطرناكتر شد. آرى آن روز ستم ها اغلب بصورت جسمى بودند و امروز به صورت فكرى و معنوى، و طبيعى است كه آثار اين ستم گرانتر و سنگين تر باشد.

زن امروز در پى نجات خود از اين مخمصه ها، در مبارزه به اين ستم عظيم الگوئى براى ظلم ستيزى مى طلبد و در اين راه چه الگوئى برترى از فاطمه عليهاالسلام زن امروزه با بهره گيرى از راه و رسم حق طلبى ها و مبارزه هاى فاطمه عليهاالسلام مى تواند على نظامات فاسد موجود عصيان كند و در برابر آنانكه حيات او را به بازيچه گرفته اند بايستد و زندگى خود را در نهايت در مسير رضاى خدا قرار دهد، بويژه كه موضعگيرى هاى فاطمه عليهاالسلام در مسير رشد معصومانه و بدور از خلل است، آگاهى از شيوه زندگى او درس آموز و جرأت آفرين است و سعى در بكارگيرى آن موجد رشد و جاودانگى است.

6- رهائى از سرخوردگى ها: و بالاخره وضع زن در دنياى امروز چنان است كه گوئى از اين همه تبليغات و آوازه گرى ها، از اين همه مكتب سازى ها و نغمه پراكنى ها، و از اين همه تلاش ها در عين بى ثمرى ها خسته و فرسوده شده و خواستار راه رسمى بى دغه دغه تر است، راهى كه هم شرور و مفاسد را از او دور دارد و هم فطرت و وجدانش را قانع سازد.

زن امروز نه تنها در ايران، بلكه در همه جاى جهان الگو مى خواهد، نمونه موفق در زندگى سعادتمندانه را جستجو مى كند، اسوه اى در خور تبعيت را مى طلبد، تا در سايه آن چگونه شدن و چگونه ماندن را دريابد و البته شرايط جوّ، و نسيم هاى ملايم كه در عرصه هاى ملى و بين المللى در حال وزيدن اند، امكان وصول به چنين اغراضى را نويد مى دهند. و عظمت و جلال زن در گرد بهره گيرى از اين فرصت و قرار گرفتن در مسير وزش اين نسيم ملايم است.

در اين بحران جهانى و در اين عصر پر از آشفتگى و تضاد و تعارض، در ميان انبوهى از اين درهمى و آشوب، معرفى فاطمه عليهاالسلام و راه او مى تواند پويندگان حق را اقناع كند و آرزوها و مقاصدى را كه زن قرنها در جستجوى آن بود تحقق بخشد.

ارزش معرفى شخصيت ها

علاوه بر توجه به موارد فوق به اين نكته نيز توجه كنيم كه اصولاً در راهيابى بيك مكتب و شيوه هاى حيات مكتبى به غير از مطالعه در ابواب و فصول تعاليم مكتب ضرورى است به مطالعه جوانب و ابعاد حيات شخصيت هاى آن مكتب نيز بپردازيم. اين اقدام از آن بابت است كه آنان نمونه هاى عملى مكتب خويشند و راه و رسم عملى آنان درس آموز و هدايت كننده اند.

در آشنائى به اسلام به غير از مطالعه در كتب و ابواب فقهى ضرورى است به مطالعه زندگى سران و بزرگان، مخصوصاً حضرت معصومان عليهم السلام و شاگردان و پيروان راستين آنها از صحابه و تابعين بپردازيم و بكوشيم كشف كنيم، آنان چگونه تربيت شدند؟ چگونه زيستند؟ و در عرصه حيات مكتبى خود چه كردند؟ و چرا چنان كردند؟ و هم در طول مدت زندگى شان از فكر و بينش و عمل، در موضعگيرى ها و مقابله ها چه آثارى را از خود بر جاى گذاردند؟ و...

در سايه چنين بررسى ها است كه مى توان مايه هاى اوليه زندگى را بدست آورده درس چگونه زيستن را از آنها آموخت و نيز با تكيه بر عمل به دستورات و راه و روش آنها جلوى بسيارى از سقوطها و انحطاطها را سد كرد و اين شيوه شايد از مهمترين و بهترين شيوه هاى رشد و تربيت باشد ضمن اينكه جداً مورد سفارش اسلام نيز هست.

امروزه كه خطر سقوط فكرى دامن عده اى را گرفته و به گروهى ديگر هم نزديك گرديده است بنظر ما با اتكاى به چنين شيوه اى مى توان از خطر جست و سنگرى محكم براى حفظ و صيانت از خود و دفاعى جانانه از عقيده و فكر پديد آورد و اين امر خود رسالت و مسؤوليت آگاهان را بيشتر مى سازد.

در كار معرّفى فاطمه

درباره فاطمه عليهاالسلام چه بگوئيم كه ديگران گفتنى ها را گفته و در شأن و موقعيت او داد سخن داده اند. مؤلف كتاب فاطمة الزّهراء، بيش از 250 جلد كتابى چاپ و حدود 50 جلد كتاب خطى را كه در معرفى او نوشته شده اند ذكر كرده است. مطالعه اين كتب و آثارى از اينگونه، عقول را مى پروراند، افكار و نفوس را به سوى عالم برتر جهت مى دهد و در درون انسان روشنائى و صفائى پديد مى آورد.

در عصرى كه ابرهاى ماديّت مى روند تا جلو نور حقيقت را بگيرند، و در دوره اى كه بشريت جز لذّت مادى و غريزى چيزى را لذّت نمى شناسد، نور و فروغ فاطمه عليهاالسلام مى تواند راه ما را روشن و انسانيت را كه مصداقش غريب و خود در تبعيد است حيات نو و حضورى ببخشد و اين بشرطى است كه در درون ذهن خود دريچه اى را به سوى شناخت فاطمه عليهاالسلام بگشائيم.

اگر به لذّتى كه فاطمه عليهاالسلام در سايه حيات مكتبى بدست آورد دست يابيم چنان خواهيم شد كه ديگر لذات موجود را لذات نخواهيم خواند. و اگر نور و پرتو درخشان فاطمه عليهاالسلام را در جانها و دلها روشن سازيم ديگر به درخشندگى ها و نورافشانيهاى اين جهان دل را خوش نخواهيم ساخت. در ترك لذات اين جهان لذّتى است كه ادراك آن را زاهدان و پاكان و آنها كه تحت اسارت و تملك دنيا قرار نگرفته اند ادراك مى كنند. تعمق در حيات فاطمه عليهاالسلام و شيوه و سيرت او زمينه چنان ادراكى را در آدمى فراهم خواهد ساخت.

درسها از فاطمه

فاطمه عليهاالسلام را معرفى مى كنيم و تاريخ حيات او را از نظر مى گذرانيم، با اين باور و اعتماد كه سراسر زندگى او درس است، درس چگونه زيستن است، چگونه زن بودن، چگونه مبارزه كردن، درس هدفدارى و ايده دارى و بدنبال هدف ارزنده تا پاى جان دويدن و ضربات دردانگيز غلاف شمشير را تحمل كردن و از دفاع دست برنداشتن، درس مسؤوليت و تعهّد، درس وظيفه شناسى، درس نيايش و بندگى خدا، درس همسرى و همسردارى، درس مادرى و فرزندپرورى، درس سنگرسازى خانه، درس مديريت و هدايت، درس رشد و اعتلاء، درس اوج گيرى و پيشرفت، از خاك سر برآوردن و در خاك فانى نشدن، درس صيرورت و شدن، درس جهد جدّى براى وصول به مقام قرب، و پا بر فرق همه ماديات نهادن و ورود به مقام قربى كه در آن ديدار بى پرده يار ابدى ميسر گشتن و در خوان رضوان و جنّت او در عين راضيه و مرضيه بودن داخل شدن.

در اين دوران گيجى و بهت زدگى و حيرت فكرى، در اين دوران تصادمات و تعارضات فكرى و بالاخره در عصر جاهليت نو، كه همگان را نياز به شركت در درس و كلاس و تعليم خداوندى است فاطمه عليهاالسلام مى تواند معلمى درس آموز و كتاب درسى بانوان ما تاريخ زندگى فاطمه عليهاالسلام و تصميم جدّى شان در اين راه عامل رشد و سعادت باشد.

بهره گيرى ها از درس هاى فاطمه

درس هاى فاطمه عليهاالسلام براى همه انسانهاست، مخصوصاً براى زنان جهان، و اين بدليل زن بودن فاطمه عليهاالسلام و قابليت تطابق مسائل زنان با اوست و هم به دليل چند بعدى بودن حياتش، و حضور او در عرصه هاى گوناگون، خانوادگى، اجتماعى، سياسى، اقتصادى و فرهنگى است.

اين دروس جامع و همه جانبه و در نهايت بصورت مكتبى قابل عرضه اند اين مسأله اى نيست كه تنها ما مدعى آن باشيم توصيه هاى رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله در دوستى فاطمه عليهاالسلام و انتساب آن دوستى به دوستى خود و سرانجام به دوستى خداوند خود رمزى براى الگوگيرى از اوست.

آرى، فاطمه عليهاالسلام زنى است كه در چهارده قرن قبل مى زيسته ولى بعلت خاتم بودن مكتبش امروز هم مى تواند نقش راهبرى و هدايت انسانها، بويژه زنان را داشته باشد. او در دنيائى منهاى صنعت مى زيسته است ولى شيوه زندگى و راه و رسم تكامل او چنان است كه گوئى زنان امروزى در دنياى صنعت بيش از ديگران به درس آموزى از او نياز دارند.

مرا در اين زمينه شكى نيست كه اگر دنياى غرب، با همه فرورفتگى ها در ماديت و لذات مادى، تصوير صحنه هاى حيات فاطمه عليهاالسلام را آنچنان كه بود ببيند، متحول مى گردد، در اندرونش دگرگونى ايجاد مى شود، و به سوى راه و رسم او روى مى آورد و ما مواردى بسيار از اين تجارب را در طول زمان به آزمايش گذارده ايم و اثراتش را ديده ايم. اين توفيق بدان خاطر است كه انسان را فطرتى الهى و خدا آشناست و اگر با حقايق سره و خالص برخورد و آشنائى پيدا كند تسليم جاذبه هاى آن مى شود.

جنبه الگوئى فاطمه

فاطمه عليهاالسلام الگوست، الگوى كار، الگوى عالى انسانيت، الگوى عشق و پرستش، الگوى خودآگاهى مستمر، الگوى تقوا و شرف و عفت، الگوى بيدارى وجدان، الگوى عصمت و كرامت، الگوى عقل و كياست، الگوى زنان مسلمان و در همه آنها اسوه اى شاهد و نمونه اى عالى و درخشان از تربيت محمد صلى اللَّه عليه و آله.

الگوگيرى از فاطمه عليهاالسلام موجب فطام از شر و فطام از آتش است زيرا كه خود او بدان خاطر فاطمه عليهاالسلام ناميده شد كه از شر و آتش بازداشته شد. (و انّما سميّت فاطمه عليهاالسلام لانها فطمت عن الشرّ، و انما سميّت فاطمه عليهاالسلام لانها فطمت عن النار.) [ص 15 ج 43 بحار.]

اين مايه افتخار جامعه اسلامى زنان است كه الگوئى چون فاطمه عليهاالسلام دارند كه معصومه است و محصوره از گناه و مايه ننگ است براى آنها كه با وجود فاطمه عليهاالسلام بدنبال الگوئى ديگرند و از او سر برتافته و يا قدرش را نشناخته اند.

زنان و فاطمه

فاطمه عليهاالسلام زنى است كه وجود او منشأ خير بسيار و سببى براى برهم زدن شيوه ها باورهاى نادرست گذشته درباره زنهاست. او موجد راه و روشى جديد در حيات زنان و خود عامل بدان است. به شيوه هائى پرداخت كه براى همه زنان و براى هميشه مى تواند درس آموز باشد.

فاطمه عليهاالسلام بدليل معصومه بودنش الگوئى قابل اعتماد است، راه و سير او مى تواند بر جانها و روانها حاكم گردد. وجودش در سراسر عمر با هيچ بدى نياميخته و راه و رسمش بى هيچ مشكلى در همه اعصار و در همه جوامع قابل اجرا و عمل است، عملى كه مايه نجات زن در شرايط ناگوارى كه براى او ايجاد شده و مى رود كه او را تا سر حد سقوط به پيش براند.

اگر در جامعه بشرى امروز سردرگمى هاست، و اگر در بين نسل نورسيده بى بند و بارى وجود دارد، و اگر در بين جمعى و نسلى لغزش و انحرافى بچشم مى خورد بدان خاطر است كه زنان امروزى به مكاتبى وابسته شده اند كه در آن ها نارسائى هاى عميق بچشم مى خورد، به الگوهائى دل بسته اند كه در خور اعتنا نيستند، و چهره هايى از خود پديد آورده اند كه هويت و اصالت آنها را به زير سؤال مى برد.

آرى، اگر الگوها از نوع الگوهاى ظاهرى و تصنعى نبودند، اگر لذائذ منحصر به لذايذ نشأت گرفته از مادّيات نبود، و اگر رشد آدمى تنها در چارچوب رشد مادى مورد توجيه نبود شايد براى جامعه زنان مهجوريت كمتر بود و يا اسارت و تسليم محدودتر بود. مشكل اساسى زنان در همه جاى جهان و از جمله در جامعه اسلامى مان در اين است كه از تنه اصلى خود جدا شدند از خود گسستند و به غير پيوستند، و اين نابسمانيها فرياد و انعكاسى شكوه آميز از آن جدائى هاست.

در همه حال

فراموش نكنيم كه سخن درباره فاطمه عليهاالسلام است، فاطمه اى كه لقب زهرا دارد، يعنى درخشان و درخشنده، در ميان امت اسلام او چون گوهرى تابان است و بر تارك زنان جهان چون افسرى پرتوافكن. در سرى مباحث بعدى ما سعى بعمل خواهد آمد گوشه هائى از پرده هاى حيات او را بالا زنيم و در رفع اين محجوبيت در حدود امكان اقدامى كرده باشيم. اقدام ما نيز در اين مسير كامل نخواهد بود كه زيرا به تناسب فرصت و جوّ محض انس و سخن مطالب گرد آمده اند.

اللّهم صلى على فاطمه عليهاالسلام بنت نبيّك و زوجة وليّك و ام السبطين، الحسن والحسين سيّد شباب اهل الجنه والسلام عليهم و عليكم و رحمة الله و بركاته.