گويا براى حاجتى نزد من آمده اى كه از اظهار آن خجالت مى كشى؟ بدون پروا حاجت
خود را بخواه و اطمينان داشته باش كه تمام خواسته هايت قبول مى شود.
عرض كرد:
يا رسول اللَّه پدر و مادرم فداى تو باد، من در خانه ى شما بزرگ شدم و از الطاف
شما برخوردار گشتم. بهتر از پدر و مادر، در تربيت و تأديب من كوشش نمودى و به
بركت وجود شما هدايت شدم. يا رسول اللَّه! به خدا سوگند اندوخته دنيا و آخرت من
شما هستى. اكنون موقع آن شده كه براى خودم همسرى انتخاب كنم و تشكيل خانواده
دهم، تا با وى مأنوس گردم و از ناراحتيهاى خويش بكاهم. اگر صلاح بدانى و دختر
خودت فاطمه عليهاالسلام را به عقد من درآورى سعادت بزرگ نصيب من شده است.
رسول خدا كه در انتظار چنين پيشنهادى بود صورتش از سرور و شادمانى برافروخته
شد، فرمود: صبر كن تا از فاطمه اجازه بگيرم.
پيغمبر نزد فاطمه (عليهاالسلام) رفت، فرمود: دخترم! على بن ابى طالب(عليه
السلام) را به خوبى مى شناسى براى خواستگارى آمده است. آيا اجازه مى دهى ترا به
عقدش درآورم؟ فاطمه از خجالت سكوت كرد و چيزى نگفت. پيغمبر صلّى اللَّه عليه و
آله سكوت او را علامت رضايت دانست. [بحارالانوار ج 43 ص 127 ذخائر العقبى ص
29.]
توافق
رسول اكرم (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) پس از كسب اجازه به نزد على آمد
و با لبى خندان گفت: يا على! آيا براى عروسى چيزى دارى؟ پاسخ داد: يا رسول
اللَّه پدر و مادرم قربانت، شما از وضع من كاملا اطلاع داريد. تمام ثروت من
عبارت است از يك شمشير، يك زره و يك شتر.
فرمود: تو مرد جنگ و جهادى و بدون شمشير نمى توانى در راه خدا جهاد كنى،
شمشير از لوازم و احتياجات اولى تو است. شتر نيز از ضروريات زندگى ت و محسوب مى
شود، بايد به وسيله ى آن آبكشى كنى و وضع اقتصادى خودت و خانواده ات را تامين
كنى و براى اهل و عيالت كسب روزى نمايى و در مسافرت بارت را بر آن حمل كنى،
تنها چيزى كه مى توانى از آن صرف نظر كنى همان زره است. منهم به تو سخت نمى
گيرم و به همان زره اكتفا مى نمايم. يا على اكنون كه كار بدينجا رسيد، مى خواهى
بشارتى به تو بدهم و رازى را برايت آشكار سازم؟.
عرض كرد: آرى يا رسول اللَّه، پدر و مادرم فدايت، شما هميشه نيك خوى و
خوشزبان بوده ايد.
فرمود: پيش از آن كه به نزد من بيايى جبرئيل نازل شد و گفت: يا محمد! خدا
ترا از بين مخلوقاتش برگزيده و به رسالت انتخاب كرد. على (عليه السلام) را
برگزيد و برادر و وزير تو قرار داد. بايد دخترت فاطمه را با او كابين ببندى.
مجلس جشن ازدواج آنان در عالم بالا و در حضور فرشتگان برگزار شده است. خدا دو
فرزند پاك و نجيب و طيب و طاهر و نيكو به آنان عطا خواهد نمود يا على هنوز
جبرئيل بالا نرفته بود كه تو درب منزل را زدى. [بحارالانوار ج 43 ص 127.]
خطبه عقد
پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: يا على تو زودتر به مسجد برو من نيز
از عقب تو مى آيم، تا در حضور مردم مراسم عقد را برگزار كنيم و خطبه بخوانيم.
على عليه السلام مسرور و خوشحال به جانب مسجد حركت نمود. ابوبكر و عمر را در
بين راه ملاقات كرد، از جريان كار جويا شدند، گفت: رسول خدا دخترش را به من
تزويج كرد، هم اكنون از عقب مى رسد، تا در حضور جمعيت، مراسم عقد و خطبه خوانى
را انجام دهد.
پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله در حالى كه صورتش از سرور و شادمانى مى
درخشيد به مسجد تشريف برد، و به بلال فرمود: مهاجر و انصار را در مسجد جمع كن.
هنگامى كه مردم جمع شدند، بر فراز منبر رفت و پس از حمد و ثناى الهى فرمود: اى
مردم آگاه باشيد كه جبرئيل بر من نازل شد و از جانب خدا پيام آورد كه مراسم عقد
ازدواج على و فاطمه عليهاالسلام در عالم بالا و در حضور فرشتگان برگزار شده و
دستور داده كه در زمين نيز آن مراسم را انجام دهم، و شما را بر آن گواه بگيرم.
سپس نشست و به على (عليه السلام) فرمود: برخيز و خطبه عقد را بخوان.
على عليه السلام برخاست و فرمود: خدا را بر نعمت هايش سپاس مى گويم و شهادت
مى دهم كه بغير از او خدايى نيست. شهادتى كه مورد پسند و رضايت او واقع شود .
درود بر محمد صلّى اللَّه عليه و آله، درودى كه مقام و درجه اش را بالا برد. اى
مردم! خدا ازدواج را براى ما پسنديده و بدان دستور داده است. ازدواج من و فاطمه
را خدا مقدر كرده و بدان امر نموده است. اى مردم! رسول خدا فاطمه را به عقد من
درآورد و زره ام را از بابت مهر قبول كرد. از آن حضرت بپرسيد و گواه باشيد.
مسلمانان به پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله عرض كردند: يا رسول اللَّه!
فاطمه را با على كابين بسته اى؟.
رسول خدا پاسخ داد: آرى.
پس تمام حضار دست به دعا برداشته گفتند. خدا اين ازدواج را بر شما مبارك
گرداند و در ميانتان دوستى و محبت افكند. پس از ختم جلسه، پيغمبر (صلّى اللَّه
عليه و آله و سلّم) به خانه برگشت، و به زنان دستور داد براى فاطمه مجلس جشن و
شادى فراهم كنند. [مطالب اين بخش را مى توانيد در كتابهاى زير پيدا كنيد:
كشف الغمه ج 1 ص 353- 359. مناقب ابن شهر آشوب ج 3. ذخائر العقبى. تذكرة
الخواص. دلائل الامامه، مناقب خوارزمى ص 247، بحارالانوار ج 43 ص 92- 145.]
مراسم ازدواج در روز اول يا ششم ذى حجه [مناقب ابن شهر آشوب ج 3 ص 349.] سال
دوم يا سوم هجرى انجام گرفت. [بحارالانوار ج 43 ص 6 و 7.]
انتخاب داماد
اسلام به مسلمانان مى گويد: اگر جوانى براى خواستگارى دختر شما آمد بايد قبل
از هر چيز جنبه هاى دينى و اخلاقى او را بررسى كنيد. اگر با ايمان و پاكدامن و
خوش اخلاق بود با وى وصلت نماييد. اسلام عقيده دارد كه ازدواج نبايد بر پايه ى
مال و ثروت استوار گردد. اسلام مى گويد: ثروت تنها، انسان را خوشبخت نمى كند، و
فضائل اخلاقى و كمالات نفسانى و علاقه ى دينى داماد بر مال و ثروت برترى دارد.
زيرا داماد با ايمان و خوشرفتار گر چه تهى دست باشد بهتر از ثروتمند عياش و
هوسران و لا ابالى، اسباب آسايش خانواده اش را فراهم مى سازد.
پيغمبر اسلام صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: وقتى كسى به خواستگارى دختر شما
آمد اگر اخلاق و دينش را پسنديديد با وى وصلت كنيد و جواب رد به او ندهيد. اگر
برنامه ى ازدواج شما برخلاف اين دستور شد مفاسد بزرگ و گرفتارى هاى زيادى
برايتان توليد خواهد شد. [و افى كتاب نكاح ص 17.] پيغمبر اسلام نه تنها اين
مطلب را به مردم ياد مى داد بلكه خودش بدان عمل مى كرد. به همين جهت، دين و
پرهيزكارى و فضائل اخلاقى و كمالات نفسانى على عليه السلام را بر ثروت هنگفت
عبدالرحمان و عثمان ترجيح داد و تهى دستى او را يكى از عيوب ندانست.
مهر حضرت زهرا
1- يك زره كه به مبلغ چهارصد يا چهارصد و هشتاد يا پانصد درهم ارزش داشت.
2- يك دست لباس كتان يمنى.
3- يك پوست گوسفند دباغى نشده. [مناقب ابن شهر آشوب ج 3 ص 351.]
يك عمل آموزنده
اسلام قرارداد مهرهاى سنگين را به صلاح ملت نمى داند و سفارش مى كند كه اگر
دين و اخلاق داماد را پسنديديد درباره ى مهر سختگيرى نكنيد و با كم قناعت كنيد.
پيغمبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله مى فرمايد: بهترين زنان امت من كسانى
هستند كه زيبا و كم مهر باشند. [و افى كتاب نكاح ص 15.] امام صادق عليه السلام
فرمود: بدى زن در اين است كه مهرش سنگين باشد. [و افى كتاب نكاح ص 15.] اسلام
عقيده دارد كه مسابقه در ازدياد مهر، زندگى را بر مردم سخت مى كند و مشكلات
بزرگى را براى ملت بوجود مى آورد. بايد با ايجاد تسهيل در امر ازدواج ، جوانان
را به تشكيل خانواده متمايل نمود تا از هزاران مفاسد اجتماعى و امراض روحى
جلوگيرى شود. مهرهاى سنگين بنيان اقتصادى داماد را در آغاز زندگى نوين متزلزل و
سست مى كند، به محبت و صفاى زن و شوهر لطمه مى زند و جوانان را به ازدواج بى
رغبت مى كند. رسول گرامى اسلام براى اين كه عملا به مردم بفهماند كه مهرهاى
سنگين صلاح واقعى ملت نيست، دختر عزيزش را با همين مهر كه ملاحظه نموديد به عقد
على بن ابى طالب عليه السلام درآورد. حتى به عنوان دين هم چيزى بر ذمه ى او
قرار نداد.
جهاز حضرت زهرا
رسول خدا به على فرمود: هم اكنون برخيز زره اى را كه به صداق زهرا انداختى
بفروش و بهايش را نزد من حاضر كن تا براى شما جهاز و اسباب خانه اى تهيه نمايم.
على بن ابى طالب عليه السلام زره را ببازار برد و فروخت. در روايت مختلف،
بهاى آن بين چهارصد و چهارصد و هشتاد و پانصد درهم تعيين شده است. ناگفته نماند
كه بنا بر بعضى روايات، زره را عثمان خريدارى كرد و بعدا به على اهدا نمود.
[بحارالانوار ج 43 ص 130.] على عليه السلام پول زره را گرفت و خدمت پيغمبر صلّى
اللَّه عليه و آله تقديم نمود. رسول خدا، ابوبكر و سلمان فارسى و بلال را احضار
فرمود. مقدارى از پولها را به آنان داد و فرمود: به مقدارى اين پولها اسباب و
لوازم زندگى براى فاطمه عليهاالسلام خريدارى كنيد. قدرى از آن هم را به اسماء
داد و فرمود: براى دخترم عطر و بوى خوش تهيه كن. و بقيه را به ام سلمه سپرد.
ابوبكر مى گويد: وقتى پولها را شمردم ديدم شصت و سه درهم است و بوسيله ى آن
اسباب و لوازم زيرا را خريدارى كردم:
1- يك پيراهن سفيد.
2- يك روسرى بزرگ.
3- يك حله ى سياه خيبرى.
4- يك تختخواب كه از پوست خرما بافته شده بود.
5- دو عدد تشك كتانى كه يكى از پشم گوسفند و ديگرى از ليف خرما پر شده بود.
6- چهار عدد بالش از پوست ميش كه از گياهى به نام اذخر پر شده بود.
7- يك قطعه حصير هجرى.
8- يك عدد آسياى دستى.
9- يك كاسه مسى.
10- يك مشك چرمى براى آبكشى.
11- يك طشت لباسشوئى.
12- يك عدد كاسه براى شير.
13- يك ظرف آبخورى.
14- يك پرده ى پشمى.
15- يك آفتابه.
16- يك سبوى گلى.
17- يك عدد پوست براى فرش.
18- دو كوزه ى سفالين.
19- يك عبا. [مناقب ابن شهر آشوب ج 3 ص 353. كشف الغمه ج 1 ص 359.] هنگامى
كه جهاز زهرا را خدمت پيغمبر آوردند اشكش جارى شد و سرش را به جانب آسمان بلند
كرد و گفت: خدايا اين عروسى را براى كسانى كه اگر ظرفهايشان گلى است مبارك
گردان.
درسى به مسلمين
عروسى على و فاطمه عليهاالسلام يكى از حساس ترين و مهمترين نمونه هاى ازدواج
اسلامى بود. زيرا پدر دختر، بزرگترين شخصيت جزيرةالعرب بلكه جهان اسلام و
پيغمبر برگزيده ى خدا بود. دختر بهترين و عاقل ترين و باتربيت ترين و باكمال
ترين زنان اسلام و يكى از چهار زن بزرگ بشريت به شمار مى آمد و داماد هم از حيث
اصل و نسب از شريف زادگان عرب بود. از جهت علم و كمال و شجاعت بر تمام رجال
اسلام برترى داشت. جانشين رسمى و وزير و مشاور رسول خدا بود. مرد دلاور اسلام و
سپهسالار سپاه مسلمين بود. چنين ازدواجى بايد حتى القوه با شوكت و تشريفات خاصى
برگزار شود. اما چنان كه ملاحظه فرموديد، با كمال سادگى انجام گرفت. جهاز بانوى
نمونه ى اسلام بدين سادگى كه ملاحظه فرموديد تهيه شد. جالبتر اين كه همين جهاز
مختصر هم با مهريه ى خود حضرت زه را تهيه شد. نه اينكه مهريه را سر جاى خود
بگذارند و پدر دختر با هزارن گرفتارى و درد سر جهازى براى دخترش تهيه كند.
پيغمبر مى توانست، هر طور شده ولو به قرض كردن هم باشد جهاز آبرومندى، مطابق
معمول روز، براى يگانه دختر عزيزش تهيه كند و بگويد: من پيغبر خدا هستم، و بايد
مراعات شئون خودم را بكنم. دخترم نيز از بهترين زنان جهان است و بايد احترام و
آبروى او را مراعات نمايم و اسباب خوشحالى او را فراهم سازم. دامادم نيز از
رجال نامى اسلام است و خدمات و مجاهداتش بر كسى پوشيده نيست. براى احترام و
قدردانى از زحمات او بايد وسائل آبرومندى برايش تهيه كنم و...
اما پيغمبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله ضرر و مفاسد مسابقه در ازدياد جهاز
و مهر را مى دانست. و خبر داشت كه اگر مسلمين بدين بليه گرفتار شوند، فقر عمومى
و ورشكستگى اقتصادى، كثرت طلاق و خوددارى جوانان از تشكيل خانواده، ازدياد
روزافزون جوانان بى زن و دختران بى شوهر، كثرت جرائم و جنايات و بروز انواع
فحشاء، و ازدياد امراض عصبى را به دنبال خواهد داشت. از اين جهت در آن ازدواج
نمونه، كه متصديان امرش شخص اول و دوم اسلام بودند كمال سادگى بعمل آمد تا براى
ملت مسلمان و زمامداران مسلمين درس عملى آموزنده اى باشد.
على بن ابى طالب عليه السلام نيز از آن جوانان كوتاه فكرى نبود كه براى تهيه
ى مال و ثروت و به منظور جهاز مفصل ازدواج كند و اگر جهاز عروسى نقصان داشت هر
روز اسباب ناراحتى همسر بيگناهش را فراهم سازد و با سرزنشها و ايرادهاى بيجا،
بنيان زناشويى را متزلزل سازد و كاشانه ى گرم و با صفاى زناشويى را با بهانه
هاى بچه گانه و بيجا، سرد و بى صفا كند و خانه ى انس و محبت را بزندان اختيارى
تبديل سازد. على عليه السلام امام و پيشواى آينده ى ملت بود و مى خواست با اين
گونه افكار غلط مبارزه كند. مال و ثروت دنيا در نظرش ارزش نداشت.
اثاث خانه على
على بن ابى طالب عليه السلام نيز اثاث زير را براى حجله ى عروسى تهيه كرد:
1- يك چوب براى آن كه لباسهايشان را روى آن بيندازند و مشك آب را بر آن
آويزان كنند.
2- يك عدد پوست گوسفند.
3- يك عدد متكا.
4- يك عدد مشك براى آب.
5- يك عدد غربال آرد بيزى. [بحارالانوار ج 43 ص 114.]
مذاكره عروسى
على عليه السلام مى فرمايد: حدود يك ماه طول كشيد و من خجالت مى كشيدم با
پيغمبر درباره ى فاطمه صحبت كنم، ولى گاهى كه خلوت مى شد مى فرمود: يا على چه
همسر نيكو و زيبائى نصيبت شد؟ بهترين زنان عالم را تزويج تو كردم.
روزى برادرم عقيل پيش من آمد و گفت: برادر جان! من از ازدواج تو بسيار مسرور
هستم. چرا از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله خواهش نمى كنى كه فاطمه را به
خانه ات بفرستد تا بوسيله ى عروسى شما، چشم ما روشن گردد؟ پاسخ دادم: خيلى ميل
دارم عروسى كنم اما از رسول خدا خجالت مى كشم. عقيل گفت: تو را به خدا سوگند!
هم اكنون با من بيا تا خدمت پيغمبر (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) برويم.
على با برادرش عقيل آهنگ منزل رسول خدا نمودند. در بين راه به«ام ايمن»
برخورد كرده جريان را برايش گفتند. ام ايمن گفت: اجازه بدهيد من با رسول خدا در
اين باره مذاكره كنم، زيرا در اينگونه امور، حرف زنها مؤثرتر است.
ام سلمه و ساير زنان از قضيه خبردار شدند و خدمت پيغمبر صلّى اللَّه عليه و
آله مشرف گشتند. عرض كردند: يا رسول اللَّه! پدر و مادرمان به فدايت، براى
موضوعى خدمت شما رسيده ايم كه اگر خديجه زنده بود چشمش بدان روشن مى شد. وقتى
پيغمبر (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) نام خديجه را شنيد اشكش جارى شد و
فرمود: خديجه؟! كجا مانند خديجه پيدا مى شود؟ هنگامى كه مردم مرا تكذيب نمودند
مرا تصديق كرد و براى ترويج دين خدا، اموالش را در اختيار من قرار داد. خديجه
زنى بود كه خدا بر من وحى فرستاد كه بدو بشارت دهم خانه اى از زمرد در بهشت بدو
عطا خواهد كرد.
ام سلمه عرض كرد: پدر و مادرم فدايت شود، شما هر چه درباره ى خديجه مى
فرماييد صحيح است. خدا ما را با او محشور گرداند. يا رسول اللَّه! برادر و
پسرعموى شما ميل دارد همسرش را به منزل ببرد.
فرمود: پس چرا خودش در اين باره صحبتى نمى كند؟ عرض كرد: خجالت مى كشد.
پيغمبر (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) به ام ايمن فرمود: على را نزد من
حاضر كن. و قتى على (عليه السلام) خدمت پيغمبر مشرف شد فرمود: يا على! آيا ميل
دارى همسرت را به منزل ببرى.
عرض كرد: آرى يا رسول اللَّه.
فرمود: خدا مبارك كند، همين امشب يا فردا شب وسائل عروسى را فراهم مى كنم.
سپس به زنانش فرمود: فاطمه را زينت كنيد و خوشبويش نماييد و اطاقى را برايش
فرش كنيد تا مراسم عروسى را برگزار كنيم. [بحارالانوار ج 43 ص 130- 132.]