مقدمه
بسمه تعالى كتاب بانوى نمونه اسلام در سال 1349 تأليف و انتشار يافت. در اثر
الطاف خاص خداوندى و توجهات ويژه ى دختر گرامى رسول خدا، (ص) مورد توجه خوانندگان
محترم قرار گرفت. به طورى كه در طول اين مدت، متجاوز از سى مرتبه، توسط ناشرين
متعدد، چاپ و پخش شد. چنانكه قبلاً نوشته بودم پرونده كتاب براى تجديد نظر واضافات
مفتوح بوده و هست، و به همين جهت چندين مرتبه مورد تجديد نظر قرار گرفت. اكنون نيز
خوشوقتم كه كتاب مزبور را با تجديد نظر و مطالبى جديد خدمت خوانندگان گرامى تقديم
مى دارم. بدين اميد كه در قيامت نيز مورد توجه و لطف آن حضرت قرار گيريم.
ابراهيم امينى آبان ماه 1369
پيشگفتار
بسم اللَّه الرحمن الرحيم كسانى كه با تاريخ سر و كار دارند و مقدارى از عمرشان
را به مطالعه ى شرح حال و بيوگرافى رجال گذشته و بانوان معروف اختصاص مى دهند، ممكن
است هدفهاى مختلفى داشته باشند. گروهى خواندن و مطالعه ى كتابهاى تاريخ را يك نوع
سرگرمى مى شمارند، ساعتهاى فراغت خودشان را با خواندن كتابهاى تاريخ مى گذرانند.
تاريخ مى خوانند تا در ضمن گذراندن وقت و سرگرمى، مطالب و داستانهاى شگفت انگير و
جالبى را ياد بگيرند و در انجمن هاى دوستانه با آب و تاب براى ديگران تعريف كنند.
عده ى ديگرى از خواندان تاريخ هدفهاى عالى تر و ارزنده ترى دارند. شرح حال رجال
بزرگ را مطالعه مى كنند تا درس زندگى بياموزند. رمز عظمت و موفقيت اشخاص را از
لابلاى تاريخ بدست مى آورند تا از اعمال و رفتارشان سرمشق بگيرند. علل شكست افراد و
عوامل انحطاط ملتها را از درون تاريخ استخراج مى نمايند تا خودشان بدانها گرفتار
نشوند و اجتماعشان را از آنها برحذر دارند.
همچنين كسانى كه شرح حال پيغمبران بزرگ را مى خوانند و زندگى ائمه اطهار و رجال
دين را مورد بررسى قرار مى دهند دو دسته اند.
يك دسته، هدفى جز گذراندن وقت و سرگرمى ندارند. مناقب پيمبران و امامان را مى
خوانند تا در ضمن سرگرمى داستانهاى شگفت انگيزى را ياد بگيرند و در مجالس تكرار
كنند. از خواندن و شنيدن مطالب عجيب و غريب لذت مى برند و به ثواب استماع فضايل و
مراثى اهل بيت قناعت مى كنند.
دسته ى ديگر، زندگى و شرح حال برگزيدگان الهى را مطالعه مى كنند تا راز عظمت و
محبوبيت آنان را به دست آورند و طريق زندگى و راه و روش آنان را كه همان صراط
مستقيم ديانت است بشناسند و از اعمال و رفتارشان درس زندگى بياموزند.
متأسفانه اكثر كسانى كه به تاريخ ائمه مراجعه مى كنند از دسته ى اول هستند. اكثر
كتابهاى مناقب و تواريخ پيغمبران و ائمه ى اطهار نيز مناسب حال آن دسته و بر طبق
مذاق آنان تهيه شده است. كتابهاى مناقب پر است از مطالب شگفت انگيز و گاهى اغراق
آميز. ولى در مورد زندگى اجتماعى و سياسى و اخلاقى و طرز رفتار و گفتار و كردار
آنان با اختصار برگزار شده است. هر مسلمانى درباره ى پيغمبر و هر يك از امامان
چندين داستان شگفت انگيز شنيده و بياد دارد. ليكن از برنامه هاى اجتماعى آنان و
اعمال و كردار فردى و طرز رفتارشان با ستمكاران و خلفاى وقت چندان اطلاعى ندارد.
منظور نويسنده اينست كه زندگى حضرت زهرا عليهاالسلام را از لحاظ دوم مورد بررسى
و تجزيه و تحليل قرار دهد. به همين جهت اگر پاره اى از مناقب و داستانها از قلم
افتاده، نبايد مورد ايراد واقع شود، زيرا منظور اصلّى اين بوده كه شخصيت آن حضرت از
لحاظ طرز زندگى و اخلاق و رفتار روشن شود.
متأسفانه زندگى آن بانوى بزرگ تا حدى تاريك مانده و در مدارك اوليه ى اسلام مطلب
زيادى ندارد. اين ابهام معلول چند علت است:
علت اول: دوران زندگى حضرت زهرا (عليهاالسلام) كوتاه بود و از هيجده سال تجاوز
نكرد. در حدود نصف اين مدت، قبل از بلوغ بود كه چندان مورد توجه واقع نمى شد. از
بلوغ تا مرگ هم زياد فاصله نداشت.
علت دوم: حضرت زهرا عليهاالسلام چون زن بود و اكثر دوران زندگى او در داخل خانه
سپرى مى شد كمتر كسى مى توانست به طور كامل از زندگى داخلى او اطلاع پيدا كند.
علت سوم: افكار مردم آن عصر بدان پايه نبود كه براى زندگى دختر پيغمبر و بانوى
نمونه ى اسلام اهميت و ارزش زيادى قائل باشند تا در حفظ جزئيات آن كوشش نمايند.
به هر حال، گرچه جزئيات زندگى و سير و سلوك آن بانوى نمونه بطور كامل ضبط نشده،
ولى نويسنده سعى كرده كه از همان مقدار موجود، با تجزيه و تحليل، شخصيت او را مجسم
سازد. لذا گاهى ناچار شده از روش معمول تاريخ نگاران- اكتفا كردن به نقل متن قضايا-
تجاوز نموده و به نتيجه گيرى و تجزيه و تحليل بپردازد.
بانوى نمونه:
اسلام براى حفظ منافع بانوان و رشد و ترقى آنان احكام و قوانين و برنامه هاى
خاصى دارد. يكى از راههايى كه مى توان به وسيله ى آن، بانوى شايسته ى اسلام و آثار
و نتائج درخشان تربيت اسلامى را مشاهده نمود ايسنت كه بانوان صدر اسلام و تربيت
يافتگان مكتب وحى را به طور كامل بشناسيم و جزئيات زندگى آنان را مورد بررسى و
كنجكاوى قرار دهيم.
حضرت زهرا (عليهاالسلام) بدون شك در راس تمام بانون اسلام قرار دارد. زيرا او
تنها بانويى است كه پدرش معصوم، شوهرش معصوم و خودش نيز معصوم بوده است. محيط پرورش
و زندگى زهرا محيط عصمت و طهارت بوده است. دوران كودكى خويش را در خانه ى شخص اول
اسلام يعنى پيغمبر برگزيده اى كه تحت تربيت مستقيم پروردگار جهان قرار داشت، طى
كرد. دوران خانه دارى و بچه دارى را در خانه ى دومين شخصيت ممتاز اسلام يعنى على بن
ابى طالب (عليه السلام) گذراند. در اين دوران كوتاه دو پسر معصوم يعنى حسن و حسين
را تربيت كرد و دو دختر شجاع و فداكار، مانند زينب و ام كلثوم، به جامعه تحويل داد.
در چنين خانه اى به طور قطع مى توان نتايج درخشان احكام و برنامه هاى اسلامى را
آشكارا مشاهده نمود و بانوى شايسته و نمونه ى اسلام را پيدا كرد.
روش ما:
نويسندگان چند دسته اند:
يك دسته تنها مطالبى را معتبر و با ارزش مى دانند كه در كتابها و مدارك اهل سنت
موجود باشد و از نقل مطالبى كه مدرك آنها منحصر به كتابهاى شيعه باشد جداً امتناع
مى وزند، بلكه با نظر بدبينى بدانها مى نگرند.
دسته ى ديگر، تنها مطالبى را معتبر مى دانند كه در مدارك و كتابهاى شيعه موجود
باشد. و از نقل هر گونه مطلبى كه مدركش منحصر به كتابهاى اهل سنت باشد خوددارى مى
نمايند.
به نظر نگارنده، هر دو دسته طريق افراط و تفريط را پيموده و بدون جهت، بسيارى از
حقائق را ناديده گرفته اند. زيرا در بين كتابهاى اهل سنت، مى توان حقائقى را يافت
كه در كتابهاى شيعه موجود نيست و در بين كتابها و مدارك شيعه هم مى توان حقائقى را
پيدا كرد كه در كتابهاى اهل سنت يافته نمى شود. شيعيان نيز داراى كتابهايى بوده اند
و بسيارى از مطالب را از طريق ائمه ى اطهار و اهل بيت پيغمبر كه به عنوان مراجع
علمى معرفى شده اند، دريافت داشته اند.
مؤلفين شيعه از حيث زمان بر مؤلفين عامه تقدم دارند. دور از انصاف است كه بعضى
از نويسندگان، كتابها و مدارك شيعه را به كلى ناديده گرفته تنها به نقل مطالبى
اكتفا مى كنند كه در كتابها و مآخذ اهل سنت يافته مى شود. اين افراد، بيش از حد به
كتابهاى اهل سنت خوشبين هستند. خيال مى كنند همه ى نويسندگان آن كتابها افرادى بوده
اند عاشق و شيفته حقيقت و خالى و مبرا از هر گونه تعصب، و همه ى حقائق و واقعيات را
نوشته اند، پس اگر چيزى در آنها وجود داشت معلوم مى شود موضوع بى اساسى است. در
صورتى كه اين مطلب درست نيست، زيرا هر كس با كمال بى طرفى كتابهاى اهل سنت را مورد
دقت و بررسى قرار دهد و بين مدارك و كتابهايشان مقايسه كند بلكه چاپهاى متعدد يك
كتاب را در مقابل هم قرار دهد مى فهمد كه اين همه اظهار خوشبينى و حسن ظن، بى اساس
است و چنان نبوده كه همه ى آنان از اعمال تعصب و غرض ورزى منزه باشند.
بنابراين ما، هم از كتابهاى اهل سنت استفاده نموده ايم هم از كتابها و مدارك
شيعه و در پاره اى از مطالب كه نويسندگان عامه بنابر مصالحى از نوشتن آنها خوددارى
نموده يا به طور اجمال و اشاره از آنها گذشته اند، از مدارك و كتابهاى شيعه استفاده
نموده ايم.
ابراهيم امينى قم- حوزه علميه شهريور ماه 1349
از ولادت تا ازدواج
شخصيت هر كس تا حدود زيادى، به اوضاع خانوادگى و شخصيت و اخلاق پدر و مادر و
محيط نشو و نماى او بستگى دارد. پدر و مادرند كه شالوده و اساس شخصيت فرزند را مى
ريزند و او را در قالب روحيات و اخلاق خودشان ريخته تحويل جامعه مى دهند، به طوريكه
مى توان گفت: هر فرزندى نمونه و آيينه ى تمام نماى شخصيت پدر و مادر و طرز تربيت
آنهاست.
در تعريف و توصيف پدر فاطمه عليهاالسلام احتياجى به توضيح و شرح نيست، زيرا
شخصيت فوق العاده و عظمت روحى و اخلاق پسنديده و همت عالى و فداكارى و شجاعت پيغمبر
اكرم (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) بر هيچ مسلمان بلكه بر هيچ فرد مطلعى پوشيده
نيست. در عظمت آنحضرت همين بس كه خدا درباره اش مى فرمايد: «اى محمد اخلاق تو بزرگ
و شگفت آور است» [سوره ى قلم آيه ى 4.] ما اگر بخواهيم وارد تعريف و توصيف اخلاق
پدر فاطمه شويم سخن بطول مى انجامد و از مقصد باز مى مانيم.
مادر فاطمه
مادر فاطمه زنى بود به نام خديجه دختر خويلد. خديجه در يكى از خانواده هاى اصيل
و شريف قريش به دنيا آمد و تربيت يافت. افراد خانواده اش همه دانشمند و فداكار و
روحانى و حمايت كننده از خانه ى كعبه بودند.هنگاميكه «تبّع» پادشاه يمن تصميم گرفت
حجرالاسود را از مسجدالحرام به يمن منتقل كند، خويلد پدر خديجه در مقام دفاع
برخاست. بواسطه ى مبارزات و فداكاريهاى او بود كه «تبّع» از تصميم خويش منصرف شد و
آن سنگ مقدس را از جايش حركت نداد. [الروض الانف ج 1 ص 213.] «اسد بن عبدالعزى» جد
خديجه يكى از اعضاء برجسته ى پيمان «خلف الفضول» است. پيمان مذكور را گروهى از رجال
با شخصيت و عدالت خواه عرب بستند و قرار گذاشتند كه از مظلومين دفاع كنند و در يارى
كردن درماندگان كوشش نمايند. رسول خدا نيز در آن انجمن عضويت داشت و مى فرمود: من
در خانه ى «عبداللَّه بن جدعان» حاضر بودم كه پيمان بسته شد و اگر مرا دعوت نمايند
با كمال ميل شركت مى كنم. [سيره ى ابن هشام ج 1 ص 141.] «ورقة بن نوفل» پسرعموى
خديجه يكى از افرادى بود كه پرستش بتها را نمى پسنديدند و از مدتها قبل در صدد
تحقيق و كنجكاوى بودند تا دين حق را بيابند.
«در يكى از عيدها كه قريش مشغول عبادت يكى از بتها بودند، چهار نفر كه يكى از
آنان «ورقة بن نوفل» بود، جلسه ى سرى تشكيل دادند و درباره ى اعمال مردم به بحث و
كنجكاوى پرداختند و نظرشان بدانجا منتهى شد كه مردم در عبادت بتها سخت در اشتباهند
و دين حضرت ابراهيم را از دست داده اند. بتهائى را پرستش مى كنند كه نه مى شنوند و
نه مى بينند و هيچ نفع و ضررى ندارند. سپس تصميم گرفتند در بلاد متفرق شوند تا دين
واقعى حضرت ابراهيم را بيابند». [سيره ى ابن هشام ج 1 ص 237.] «ورقة بن نوفل»
پسرعموى خديجه، همان مرد دانشمندى است كه وقتى از جانب خدا به پيغمبر (صلّى اللَّه
عليه و آله و سلّم) وحى شد و داستان نازل شدن جبرئيل را براى خديجه شرح داد، خديجه
براى تحقيق قضيه، نزد او رفت و جريان را برايش شرح داد، و از رمز آن حادثه تازه
جويا شد.