آئينه ايزد نما حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها

آيت الله محمد رضا ربانى

- ۱۰ -


للعارف الجامى
در آن خلوت كه هستى بى نشان بود
بكنج نيستى عالم نهان بود
وجودى بود از قيد دوئى دور
ز گفتگوى مائى و توئى دور
وجودى مطلق از قيد مظاهر
بنور خويشتن بر خويش ظاهر
دلارا شاهدى در حجله غيب
مبرا دامنش از تهمت عيب
نه با آئينه رويش در ميانه
نه زلفش را كشيده دست شانه
صبا از طره اش نگسسته تارى
نديده چشمش از سرمه غبارى
نه گشته با گلش همسايه سنبل
نه بسته سبزه اش پيرايه گل
رخش ساده ز هر خطى و خالى
نديده هيچ چشمى زو خيالى )
نواى دلبرى با خويش مى ساخت
قمار عاشقى با خويش مى باخت
ولى ز آنجا كه حكم خوب روئى است
ز پرده رو در تندخوئى است
پرى رو تاب متسورى ندارد
چو بندى در ز روزن سر بر آرد
چو هر جا هست حسن اينش تقاضاست
نخستين جنبش از حسن ازل خاست
برون زد خيمه ز اقليم تقدس
تجلى كرد در آفاق و انفس
ز هر آئينه كان بنمود روئى
به هر جا خاست از وى گفتگوئى
از آن يك لمعه بر ملك و ملك تافت
ملك سر گشته خود را چون فلك يافت
همه سبوحيان سبوح گويان
شدند از بى خودى سبوح جويان
ز غواصان اين بحر فلك فلك
بر آيد غلغل سبحان ذى الملك
از آن لمعه فروغى بر گل افتاد
ز گل شورى بحان بلبل افتاد
رخ خود شمع ز آن آتش برافروخت
به هر كاشانه صد پروانه را سوخت
به هر پرده كه بينى پرده گى اوست
قضا جنبان هر دل بردگى اوست
دلى ككان عاشق خوبان دلجوست
اگر داند و گرنه عاشق اوست
توئى آئينه هم آئينه آرا
توئى پوشيده و هم آشكارا
چو نيكو بنگرى آئينه هم اوست
نه تنها گنج هم گنجينه هم اوست
خمش كاين قصه پايانى ندارد
زبانى و زبانى دانى ندارد
همان بهتر كه اندر عشق پيچيم
كه بى اين گفتگو هيچيم هيچيم .
ثم جعل الثواب على طاعته و وضع العقاب على معصيته ذياده لعباده عن نقمته و حياشته منه الى جنته .
سپس خداوند حكيم و عادل در قبال اطاعت از او ثواب و اجر قرار داد و بر معصيت و نافرمانى از او براى آنها عقاب و كيفر مقرر فرمود تا بدين وسيله بندگان را از خشم و عذاب خود رهانيده و بسوى جنت و بهشت كه مظهر رحمت او مى باشد سوق دهد.
آنگاه در خطبه عرشيه و عرفانيه خود كه متضمن اسرار و حكم بسيار است چنين در فشانى فرمود به عظمت شخصيت پدرش حضرت ختمى مرتبت محمد و اسرار بعثت آنحضرت اشارت مى فرمايد.
و اشهد ان ابى محمدا عبده و رسوله اختاره و انتجبه قبل ان ارسله و سماه قبل ان اجتباه و اصطفاه قبل ان ابتعثه اذ الخلايق بالغيب مكنونته و بستر الاهاويل مصونته . و بنهايته العدم مقرونته علما من الله تعاالى بمائيل الامور و احاطته بحوادث الدهور و معرفته بمواقع المقدور.
گواهى و شهادت ميدهم كه پدر بزرگوارم حضرت محمد بنده و عبد مقرب خدا و رسول الله و سفير اعظم اوست و گواهى ميدهم كه او مختار و برگزيده خداست از ميان خلق اولين و آخرين و اين انتخاب و اختيار و برگزيدگى از صقع ربوبى قبل از ارسال و فرستادن او بعنوان پيامبرى بسوى خلق براى هدايت آنان بوده است .
(عرفا گفته اند القابل من فيضه الاقدس معلوم مى شود گزينش و مختاريت خدا او را در حضرت اسمائيه بوده كه او را برگزيده و انتخاب نمود. از ميان كل ماسوى و اين گزينش در آن هنگام بوده كه جميع خلايق و كافه اشياء در حجاب غيب مستور و در پس پرده اوهام مكنون و پوشيده و هووز قدم در عرصه ايجاد نگذاشته بودند لقوله (ص ) كنت نبيا و آدم بين الماء والطين .
بودم آنروز من از طايفه باده كشان
كه نه از تاك نشان بود و نه از تاك نشان
اين انتخاب از علم ازلى احاطى الهى به مال و عواقب امور و احاطه علميه استيعابيه و حضوريه الهيه بحوادث دهور و معرفت او بمواقع مقدور نشات گرفت . زيرا خداى متعال علم بازل و ابد داشت پس او ميدانست چه كسى شايستگى برگزيدگى او را از ميان خلايق دارد و همان را منتخب و مهتار و برگزيده خود قرار داد (العطيات على مقدار القابليات )
و آنكه هفت اقليم عالم را نهاد
هر كسى را آنچه لايق بود داد
آنگاه حضرت فاطمه عليهاالسلام به سر بعثت پدرش حضرت رسول خاتم (ص ) و دوران و زمان قبل از بعثت آن بزرگوار مطالبى در خطبه اش ايراد ميفرمايد كه بدين قرار است : قالت سلام الله عليها:
ابتعثه الله تعالى اتماما لامره و عزيمته على امضاء حكمه و انفاذا لمقادير حتمه فراى الامم فرقا فى اديانها عكفا على نيرآنهاعابده لا و ثانها منكره لله مع عرفانها فانار الله بمحمد صلى الله عليه و آله ظلمها و كشف عن القلوب بهمها و جلى عن اابصار غممها و قام فى الناس بالهدايته و انقذهم من الغوايته و بصرهم من العمايته و هداهم الى الدين القويم و دعاهم الى الطريق المستقيم .

ذات اقدس الويه حضرت رسول اكرم و نبى خاتم محمد صلى الله عليه و آله و سلم را بر انگيخت تا با بعثت آنحضرت امر خود را كامل و به اتمام رساند و حكم خود را اجرا كند و اراده حكيمانه خود را نسبت به آنچه مقدر ساخته به انجام رساند.
(در هنگام بعثت رسول خاتم مشاهده مى شد كه جميع امم در عالم فرقه و تمام ملل و نحل همه متفرق و متشتت گشته هر گروه و دسته اى آئينى و دينى را پذيرا گرديده اند. گروهى آتش پرستى و گروهى به بت پرستى گرائيده اند دسته اى عاكف و معتكف و ملازم آتشكده ها و گروهى پرستنده و عابد اصنام و بتها گوناگون بودند و منكر خدائى بودند (كه بحكم فطرت او را مى شناختند)
( پس در چنين زمانى و دورانى كه ظلمت جهل و نادانى سراسر جهان و گيتى را فرا گرفته بود خداوند متعال بنور حضرت محمد و ضياء آفتاب جهان تاب مقام خاتميت بلطف خود در پرتو پدرم خاتم انبياء و سرور اصفيا پيغمبر برگزيده خود شبستان تاريك انديشه بشر را روشن و بنور توحيد و يكتاپرستى منور ساخت و دلها را از تيره گى كفر و شرك و عناد و نفاق رهانيد و ابرهاى سياه و تيره و تار را از جلوى ابصار و ديدگان آنان برطرف ساخت .)
(قيام فرمود حضرت ختمى مرتبت محمد صلى الله عليه و آله بفرمان ذات اقدس احديت جلت عظمته در ميان مردم بجهت هدايت آنان و نجات دادن ايشان از ضلالت و گمراهى و بينا كردن آنها از نابينائى و كور دلى و جامعه بشريت را بدين قويم و محكم كه دين مبين اسلام است رهنمون شده و بصراط مستقيم حق در تمام شئون اعتقادى و اخلاقى و افعالى كه صراط الله و راه راست مى باشد دعوت نمايد) كما اشار اليه نص ‍ الكتاب الالهى لقد من الله على المومنين اذ بعث فيهم رسولا من انفسهم يتلو عليهم اياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمته و ان كانوا من قبل لفى ضلال مبين آيه 164 سوره آل عمران ذات احديت هنگامى حضرت ختمى مرتبت را بميان جهان بشريت مبعوث گردانيد كه بشريت در نهايت ضلالت و گمراهى آشكار بود.
مردماز حيث جهالت در آخرين نقطه نزول در سير قهقرائى و انحطاط اخلاقى بوده و انسانيت هويت معنوى خود را از دست داده و روح انسانيت بكلى از جهان آدميت سلب گرديده و سبعيت جاى گزين آن شده بود.
در آن زمان در سراسر جهان كه در قلمرو بشر بود كفر و نفاق و شرك و هواپرستى جاى گزين خداپرستى و يكتاپرستى بود مردم در آن زمان داراى مذاهب باطله و مسلكهاى متشتته و معتقدات غلط بودن آتش فتنه و فساد و آشوب و ظلم و جور و تعدى سراسر گيتى را فرا گرفته بود.
بالجمله آن زمان يعنى قبل از بعثت حضرت ختمى مرتبت زمان فترت رسل و تفرق سبل و انحراف ملل و اختلاف دول و نيران ضلال مشتعل و مردم به امور باطله مشتغل بودند در آن زمان و دوران كه شغل عرب عبادت اوثان و كار عجم تعظيم نيران و سعى ترك تخريب بلاد و تعذيب عباد بود و در آن عصر و زمان كه عمل هند عبادت بقر و سجود و حجر و يهود بر جحود و نصارى حيارى و ساير فرق در بوادى ضلال و جمهور امم در اوديه خيال بودند و خلاصه در عصر و زمانى كه مردم جهان محتاج ترين زمانها بودند بوجود نبى و رهبرى كه آنان را بصراط مستقيم هدايت كند و آنها را از گمراهى نجات بخشد فهل يليق بحكمه الملك الحق المبين ان لا يرسل رحمته للعالمين و لا يبعث من يجدد امر الدين و هل ظهر احد يصلح لهذا لشان و يوسس هذا البنيان الا محمد بن عبدالله خاتم النبين و سيدالمرسلين و اشرف الاولين و آلاخرين الذى كان نبيا و آدم بين الماء صلوات الله و سلامه عليه و على آله و عترته الطيبين الطاهرين المعصومين :
پس شايسته و سزاوار بود كه ذات احديت براى نجات بشريت از ظلمت جهلت و به منظور هدايت كافه خلق و جهان انسانيت يگانه معلم و مربى نهائى عقل كل هادى سبل و استاد نهائى و عالى رتبه علم توحيد و معارف ربانيه و آموزگار نهائى حكمت علميه و عمليه ايمانيه و مكمل مكارم اخلاق انسانيه و بنيان گذار قسط و عدالت و دعوت كننده به حق و حقيقت پيغمبر رحمت حضرت ختمى مرتبت محمد مصطفى عليه و آله آلاف التحيه و الثناء را بعنوان سراج منير و چراغ نور افكن جهان بسوى خلق بفرستند تا با اشراق نور نبوت و ضياء خاتميت و تابش نور دانش و حكمت عالم را منور و روشن سازد چنانكه خطاب به حبيبش خاتم انبياء و سرور اصفيا در قران حكيم چنين فرموده است يا ايها النبى انا ارسلناك شاهدا و مبشرا و نذيرا و داعيا الى الله و سراجا منيرا (آيه 46 سوره احزاب)
(زهى شاهنشه اورنگ لولاك
يگانه علت ايجاد افلاك
نبى ابطحى عبد مويد
حبيب حق ابوالقاسم محمد (ص )
شد او موصوف و بس از بى قرينى
به وصف رحمه للعالمينى
فصاحت بنده در سفتن وى
ملاحت خوشه چينى خرمن وى
كرم شرمنده طبع كريمش
دو عالم غرق در لطف عميمش
دمى كادم ميان ماء و طين بود
نبوت جان احمد را قرين بود
كسى كاو بيند آن زيبا شمائل
بديدار خدا گرديد مايل
نه : گويم كه آن مير مصدق
بگفتار من رانى قدراى الحق
بعالم اين مثل را اشتهار است
كه نتوان گفت از يك گل بهار است
خلاف اينكه در عين زمستان
كه خارستان بدى يكسر گلستان
بهار آورد آن يك گل جهان را
بهارى كان نمى بيند خزان را
بدين معنى كه بودى از جهالت
همه عالم پر از كفر و ضلالت
بنا بر ظلم و جور و شور و شر بود
ز شب روز خلايق تيره تر بود
شد آن خورشيد ايمان پرتو افكن
به اشراقى جهان را كرد روشن
در اين كون مجازى تا مكان داشت
دمادم اهد قومى بر زبان داشت
اگر از او در دندان شكستند
اگر پيشانيش از كينه خستند
اگر نشنيد از آن قوم سيه روز
سخنهاى غم افزاى روان سوز
بهر صبح و مسا از بهر امت
طلب از حق نكرد الا كه رحمت
نه حد هر نبى در عالم اين است
كه حد رحمته للعالمين است
محمد كافرينش هست خاكش
هزاران آفرين بر جان پاكش
ثم قبضه الله اليه قبض رافته و اختيار و رغبته و ايثار فمحمد صلى الله عليه و آله فى راحته عن تعب هذه الدار قد حف بالملائكته الابرار و رضوان الرب الغفار و مجاوره الملك الجبار صلى الله على ابى نبيه و امينه على الوحى و صفيه و خيرته من الخلق و رضيته و السلام عليه و رحمته الله و بركاته .
آنگاه حضرت احديت جلت عظمته روح مقدس حضرت ختمى مرتبت را برافت و مهربانى و رغبت بقرب خود قبض و اختيار نمود و آخرت را براى او برگزيد و او را از تعب و رنج اين جهان دل آسوده و راحت ساخت و فرشتگان مقرب خود را بر او گماشت تا با رضا و خوشنودى پروردگار ملك جبار و رب غفار وصول و قرب يافت .
صلوات و درود و تحيت و رحمت بى نهايت از صقع احديت بر روح پرفتوح پدرم حضرت محمد كه او پيامبر خدا و امين وحى او و برگزيده و منتخب از ميان جميع خلق او بود.
(محمد كافرينش هست خاكش
هزاران آفرين بر جان پاكش )
ثم التفتت الى اهل المجلس و قالت : انتم عباد الله نصب امره و نهيه و حملته دينه و وحيه و امناء الله على انفسمك و بلغائه الى الامم و زعمتم حق له فيكم و عهد قدمه اليكم و بقيته استخلفها عليكم كتاب الله الناطق و القرآن الصادق و النور الساطع و الضياء اللامع بينته بصائره منكشفته سرائره متجليته ظواهره مغتبط به اشياعه قائد الى الرضوان اتباعه مود الى النجاه استماعه به تنال حجج الله المنوره و عزائمه المفسره و محارمه المخدره و بيناته الجاليته و براهينه الكافيته و فضائله المندوبته و رخصه الموهوبتهو شرائعه المكتوبته .
حضرت فاطمه (ع )سپس التفات و توجهى بحضار مجلس فرموده و اين چنين به سخنان خود ادامه داد اى مردم شما اى يندگان خدا شما محل اوامر و نواهى پروردگار و حامل دين و وحى او هستيد و شما امينان خدا بر نفس و جان خود و شما پيام آور او بسوى آمتها هستيد.
حقى كاز سوى خدا بر عهده داريد و پيمانى را كه با او بسته ايد پذيرفته ايد و آنچه كرا كه پيغمبر خدا پس از خود در ميان شما باقى گذارده كتاب الله الناطق و قرآن صادق مى باشد كتابى كه نور آن ساطع و شعاع او فروزان و لامع و درخشان مى باشد اين قرآن دلائلش واضح و روشن و سرائرش ‍ منكشف و هويدا و ظواهرش متجلى و نورافكن و ابتاع و پيروانش پرافتخار و مورد رشك و غبطه مردم جهان واقع شده اند.
قرآن كتابى است كه تابعين خود را به بهشت رضوان رهنمون است استماع قرآن و عمل بآن كه منطق وحى است موجب رستگارى و سعادت در نشائه دنيا و آخرت است در پرتو قرآن دليلهاى روشن الهى را مى توان شهود نمود و آيات او را توان ديد و تفسير احكام را از حلال و حرام و اسرار آنرا ادراك نمود و بقوانين الهيه و براهين كافيه و فضيلتهاى مندوبه و رخصت هاى موهوبه در نظام تشريع الهى مى توان دست يافت .
تنبيه ارشادى
مسلمين سراسر جهان بايد افتخار و مباهات بوجود حضرت ختمى مرتبت محمد پيغمبر بزرگوار كه مختار و برگزيده پروردگار از ميان جميع پيامبران است به نمايند و شكر نعمت بعثت آنحضرت را كه ذات اقدس احديت جلت عظمته به آنان ارزانى داشته بجاى آورند و سپاس گذار باشند.
چنين پيغمبرى با اين عظمت و شرافت و بزرگى شان و مرتبت بسوى ايشان فرستاده و بعثت آنحضرت را بر اهل ايمان و حوزه انسانيت و جهان آدمين منت گذارده است و بايد قدر اين پيامبر عظيم الشان را دانسته از مسلك و قرآن و سنت و شريعت و آئين آن حضر تبعيت نمايند.
وظيفه مسلمين و مؤ منين است كه هميشه از آنحضرت و اوصياء قديسين او كه واجد مقام ولايت كليه مطلقه اند و سمت اولى الامرى دارند اطاعت نموده سر بر خط آنها كه صراط الله و صراط مستقيم الهى است نهاده و از صراط حق منحرف نشوند تا سعادت دنيا و آخرت و خوشبختى و فيروزى و فوز و فلاح و رستگارى در نظامين و نشاتين ملك و ملكوت از هر جهت و هر بابت نصيب و بهره آنان گردد.
اين فرمانى است كه از صقع الوهى صادر شده و اين راهى است مستقيم در تمام شئون كه ذات اقدس ربوبى اطاعت و تبعيت و پيروى آنرا به ما دستور داده است و به اين توصيه ائيست كه پيغمبر اكرم و نبى خاتم (ص ) سفارش ‍ آن را بما فرموده است و مخصوصا نص صريح كتاب آسمانى قرآن مجيد و روايت معتبر مورد اتفاق عامه اطيعو الله و اطيعوالرسول و اولى الامر منكم آيه 59 سوره نساء ونيز قال الله تعالى : و ان هذا صراطى مستقيما فاتبعوه و لا تتبعو السبل فتفرق بكم عن سبيله آيه 153 سوره انعام .
قال رسول الله صلى الله عليه و آله (انى تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتى ما ان تمسكتم بهما لن تضلوا ابدا) (حديث معتبر نبوى مورد اتفاق عامه و خاصه
پيغمبر اكرم (ص ) فرمود من دو چيز گرانبها در ميان شا امتم باقى مى گذارم و آن عبارت است از كتاب خدا قرآن و ديگرى عترت معصومين من ماداميكه شما مسلمين و مؤ منين متمسك باين دو چيز باشيد هرگز گمراه نخواهيد شد.
(سايه قرآن و عترت بر سر قاطبه مسلمين مستدام باد)
صد شكر كه ايزدمان بنواخت بفضل خويش
تا رهبر ما فرمود احمد شه بطحا را
بر عالميان نازيم از پيروى قرآن
كز ساحت دين برديم ما سبقت اعلا را
گر راه خدا جوئى اين راه حقيقت رو
از دست مهل جانا اين عروه وثقى را
قرآن كه بهمين گوهر از قلزم توحيد است
روشن كند از نورش يكتائى يكتا را
اين در يتيم آمد چون در صف صرافان
بشكست بهاى آن مقدار گهرها را
انجيل و اوستا چون ذرات نظام شمس
خورشيد بود قرآن نبود خبر اعمى را
با روشنى خورشيد از شمع مدد جستن
جز راه سفه نبود مر عاقل بينا را
ما تابع قرآنيم هر بر سر اين خوانيم
ما باده كش قرآن از خم زده صهبا را
با عترت و با قرآن بستيم سر پيمان
هرگز ندهيم از دست اين عروه وثقى را
سرمست شراب عشق از ميكده عترت
بر طره آن جانان آويخته جانها را
جز پيروى از قرآن جز عترت و آنجانان
راهى به سعادت نيست اين نشائه و عقبى را
فجعل الله الايمان تطهيرا لكم من الشراك و الصلوه تنريها لكم عن الكبر و الزكاه تزكيه للنفس و نماء فى الرزق و الصيام تثبتا للاخلاص و الحج تشييدا للدين و العدل تنسيفا للقلوب و طاعتنا نظاما للملته و اما متنا امانا من الفرقته و الجهاد عزا للاسلام و ذلا لاهل الكفر و النفاق و الصبر معونته على استيجاب الاجر و الامر بالمعروف و النهى عن المنكر مصلحته للعامه و برا الولدين وقايته من السخط وصلته الارحام منماه للعدد و القصاص حقنا للدماء و الوفاء بالنذر تعريضا للمغفره و توفيته المكائيل و الموازين تغييرا للبخس والنهى عن شرب الخمر تنزيها عن الرجس و اجتناب القذف حجابا عن اللعنته و ترك السرقته ايجابا للعفته و حرم الله الشرك اخلاصا له بالربوبيه . فاتقوالله حق تقاته و لا تموتن الا و انتم مسلمون و اطيعو الله فيما امركم به و نهاكم عنه فانه انما يخشى الله من عباده العلماء:
در اين قسمت از خطبه شريفه حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها به بيان برخى از احكام و حكمت و فلسفه آن اشاره مى فرمايد.
خداوند متعال ايمان را براى تطهير شما از لوث شرك و كفر و زدودن هرگونه پليدى قرار داد و نماز را براى تنزيه دلهاى شما از كبر و نخوت و غرور و هواپرستى و خودپرستى در نظام تشيع قرار داد و زكات را براى تزكيه نفس و مال و جان و افزايش رزق و روزى مقرر فرمود و روزه را براى تثبيت اخلاص ‍ بندگان در عمل مقرر فرمود (چه روزه عملى است سرى و خلوص محض را در بر دارد. لذا در حديث آمده الصوم لى و انا اجزى به يعنى روزه براى من است و من خود جزاى روزه دار هستم .
خداوند حج را براى تشييد و تحكيم مبانى دين مقرر نمود و عدالت را براى ارتباط و تاليف قلوب و نظم و انتظام مقرر فرمود چنانكه اطاعت و پيروى ما را باعث نظام و انتظام ملت اسلاميه و امامت و پيشوائى ما را مانع تفرقه و جدائى مسلمين از يكديگر مقرر نمود خداوند جهاد را موجب عزت اسلام و مسلمين و سبب ذلت و خوارى كفار و منافقين قرار داد و صبر را موجب استحقاق اجر و پاداش و امر بمعروف و نهى از منكر را براى مصالح عامه مردم و احسان و نيكى بپدر و مادر را سبب جلوگيرى از غضب و خشم پروردگار قرار داد و صله ارحام را براى زيادى عدد و كثرت نفوس مسلمين و افزايش جميع و پيوستگى با يكديگر مقرر فرمود و قصاص را براى حفظ خونهاى مردم وايفاى به نذر را موجب مغفرت و آمرزش الهى و تمام پيمودن كيلها و موازين را مانع از كم فروشى و حفظ اموال از نقص و زيان قرار داد و نهى از مى خوارگى و شرب خمر را براى تنزيه و پاكى از پليديها و دورى از رجس و مفاسد بسيارى كه از نوشيدن شراب باعث مى شود حكم بحرمت و اجتناب از آن فرموده است (و به همين جهت است كه (ام الخبائث ) ناميده شده است .
و اجتناب از قذف را بر مصونيت از لعنت و ترك سرقت و دزدى را براى حصول عفت و امنيت و ترك شرك را براى اخلاص در عبوديت پروردگار قرار داد خداوند شرك را حرام نمود تا بندگان او از روى اخلاص و خلوص ‍ بعبوديت او پردازند و با توحيد خالص خدا را پرستش نموده خود را از شرك جلى و خفى رهائى بخشند و بنده مخلص خدا باشند. آنگاه مردم را به تقوى و پرهيزگارى سفارش نموده ميفرمايد: فاتقوالله حق تقاته الخ پس ‍ از خدا بترسيد و راه تقوا و پرهيزگارى را در مرتبه اعلاى آن چنانچه شايسته و حق تقوى است پيش گيريد در اين صورت است كه بمسلمانى واقعى با مردن روبرو و بلقاء الله نائل خواهيد شد.
اى مردم خداى متعال را نسبت به آنچه فرمان داده و امر فرموده مطيع و فرمانبر باشيد و نسبت به آنچه از آن شما را نهى نموده احتراز نمائيد زيرا تنها علماى ربانين و دانشمندان واقعى هستند كه از حق تعالى ترس و هراس ‍ دارند كما قال الله تعالى (انما يخشى الله من عباده العلماء) آيه 28 سوره فاطر
ثم قالت (ع )نايها الناس اعملوا انى فاطمه و ابى محمد صلى الله عليه و آله اقول عودا و بدوا و لا اقول ما اقول غلطا و لا افعل ما افعل شططا (لقد جائكم رسول من انفسكم عزيز عليه ما عنتم حريص عليمك بالمومنين روف رحيم ، آيه 128 سوره توبه .
فان تغزوه و تعرفوه تجدوه ابى دون نسائكم و اخا ابن عمى دون رجالكم و لنعم المعزى اليه صلى الله عليه و اله .
فبلغ الرسالته صادعا بالنذاره مائلا عن مدجته المشركين ضاربا ثبجهم اخذ باكظامهم داعيا الى سبيل ربه بالحكمته الموعظته الحسنته يكسر الاصنام و ينكت الهام حتى انهزم الجمع و ولو الدبر حتى تفرى الليل عن صبحه و اسفر الحق عن محضه و نطق ز عيم الدين و خرست شقاشق الشياطين و طاح و شيظ النفاق و انحلت عقد الكفر و الشقاق و فهتم بكلمته الاخلاص فى نفر من البيض الخما(ص ) و كنتم على شفا حفره من النار. مذقته الشارب و نهزه الطامع و قبسته العجلان و موطى الاقدام تشربون الطرق و تقتاتون الورق اذلته خاسئين تخافون ان يتخطفكم الناس من حولكم فانقذكم الله تبارك و تعالى بمحمد صلى الله عليه و آله : بعد اللتيا و التى و بعد ان منى ببهم الرجال و ذوبان العرب و مزده اهل الكتاب كلما اوقد و نارا للحرب اطفاها الله اونجم قرن للشيطان و فغرت فاعزه من المشركين قذف اخاه فى لهواتها فلا ينكفى حتى يطاصما خها باخمصه و يخمد لهبها بسيفه مكدودا فى ذات الله مجتهدا فى امر الله قريبا من رسول الله سيد اوليائه مشمرا ناصحا مجدا كادحا و انتم فى رفاهيته من العيش و ادعون فاكهون آمنون تتربصون بناالدوائر و تتوكفون الاخبار و تنكصون عند النزال و تفروق عند القتال .
فلما اختار الله لنبيه دار انبيائه و ماوى اصفيائه ظهر فيكم حسيكته النفاق و سمل جلباب الدين و نطق كاظم الغاوين و نبغ خامل الاقلين و هدر فنيق المبطلين فخطر فى عرصاتكم و اطلع الشيطان راسه من مغرزه هاتفا بكم فالفاكم لدعوته مستجيبين و للغره فيه ملاحظين ثم استنهضكم فوجدكم خفافا و احمشكم فالفاكم غضابا فوسمتم غير ابلكم و اوردتم غير شربكم هذا و العهد قريب و الكلم رحيب و الجرح لما يندمل .
و الرسول لما يقبر ابتدارا زعمتم خوف الفتنه ال فى الفتنته سقطواو ان جهنم لمحيطته بالكافرين فهيهات منكم و كيف بكم و انى توفكون .

سپس فرمود ايها الناس بدانيد كه من فاطمه ام و پدر بزرگوارم حضرت محمد صلى الله عليه و آله است آنچه در آغاز سخن خود گفته در پايان هم همان سخن را مى گويم و آنچه را مى گويم حساب شده است من بر خلاف واقع و حقيقت سخن نرانم و آنچه مى گويم بر اساس حق و حقيقت است .
همانا رسول و پيغمبرى از جنس شما براى هدايت خلق آمد كه عزيز و بزرگوار است اين پيغمبر نوع پرور نابمسامانى و پريشانى و جهل و نادانى شما بر او سخت و دشوار مى نمود و بر آسايش و نجات شما از فلاكت و مشكلات بسيار حريص و بمومنين روف و مهربان است (چه پيغمبر ختمى مرتبت مظهر رحمت رحمانيه و رحيميه الهيه است بحكم نص قرآن )
شما اگر اين رسول عظيم الشان را نيك بشناسيد خواهيد ديد كه او پدر من است نه پدر زنان شما و تصديق خواهيد نمود كه او برادر پسر عم من نه برادر مردان شما چه پرافتخار است اين نسب درود و رحمت نامتناهى الهى بر او و الش باد اين پيغمبر عاليقدر رسالت خود را به مردم ابلاغ نمود و آنان را از عذاب خداوند حسب الامر الهى برحذر ساخت و با مشركين بمبارزه و معارضه پرداخت و شمشير بر گردن آنان نهاده و حلقوم آنها را به سختى در هم فشرد!
او مردم را با برهان و حكمت و موعظه حسنه و اندرز سودمند و نيكو براه خدا رهنمون بود بتهاى بت پرستان در هم شكست و نيكو براه خدا رهنمون بود بتهاى بت پرستان در هم شكست و روساى مشركين را قلع و قمع نموده (خرطوم آنان را بخاك ماليد) و جمع آنها را از هم گسيخت تا اينكه ظلمت شب تار زدوده شد و صبح درخشنده توحيد و ايمان دميد و درخشيد و برقع و نقاب از چهره حق و حقيقت بيك سو افكنده گرديد و زبان و نطق زعيم و پيشواى دين بگفتار حق باز شد و زبان مخالفان مسلك توحيد و عربده كشان پيروان شياطين لال و بخاموشى گرائيد و تاج نفاق بر زمين فروافتاد گره هاى كفر و شقاق و نفاق از هم گسسته گشت تا زبان شما به كلمه توحيد و اخلاص و اقرار به لا اله الا الله گويا شد.
در حاليكه شما گروهى اندك بوديد و از نادارى و فقر و تهى دستى رويتان سفيد و رنگتان پريده و شكمهايتان بر پشت چسبيده بود شما در آن دوران و در آن روزگار بر كنار دوزخى از اتش بوديد و از كمى نفرات و قلت عدد همچون جرعه براى تشنه و يا چون لقمه براى گرسنه و شكارى براى هر درنده بوديد و در واقع چنان ذليل و خار بوديد كه پايمال هر رهگذرى مى شديد و همانا شما بوديد كه از آب گنديده و ناگوار مى نوشيديد و شما بوديد كه از پوست جانور و مردار سد جوع ميگرديد و شما بوديد كه در نهايت درجه بدبختى و مذلت و پستى به زندگى خود ادامه ميداديد و هميشه در بيم و هراس بوديد كه كدام دسته متخاصم و متهاجم شما را زودتر بربايند و اسير خود گردانند.
ولى خداوند رحمان به بركت وجود خاتم پيغمبران حضرت محمد پدر بزرگوار شما را از نابسامانى و دشوارى و بدبختى و مذلت نجات بخشيد و شما را وقتى رهائى و آسودگى بخشيد كه با مصائب بسيار دست بگريبان و مانند گوئى در دست شبحعان عرب و گرگان بيابان سرگردان و در كف سر كشان و مردان اهل كتاب زبون و خوار بوديد و آنها هر دم آتش جنگ بر مى افروختند و خداوند متعال به سبب پدرم آن آتش فتنه را خاموش ‍ مى فرمود و هرگاه ستاره وسوسه و شاخ شيطان نمايان مى گشت و فتنه اى برپا مى گرديد و يا مشركى دهان بياوه گوئى مى گشود آن بزرگوار برادرش ‍ على مرتضى ان حيدر كرار غير فرار و آن شير عرصه شجاعت و شهامت را در دهان و كام آنان مى افكند على عليه السلام هم بفرمان پدرم تا آنزمان كه با صمصام بران و ذوالفقار خود مغز و سر مخالفان را نكوبد و بينى آنان را بخاك مذلت نمالد و آتش فتنه را خاموش نكند دست از پيكار بر نمى داشت و ترك امر پيغمبر نمى نمود تا دفع آنها را نكند.
و آن قهرمان صفحه امكان امير اهل ايمان شوهر من على مرتضى بود، كه اتش فتنه فساد جنگ را به تيغ بى دريغ خود فرو مى نشانيد و در راه رضاى خدا خود را به تعجب و رنج مى انداخت تا شما در امان و راحت باشيد و از خدا و رسول خدا اطاعت نمائيد او على مرتضى شوهر من بود كه براى خوشنودى پروردگار واطاعت امر پيغمبر بزرگوار اهتمام تمام داشت و قرب برسول الله داشته و از همه بالاتر آنكه او سيد آوليا بود او بود كه دامن همت را در اطاعت خدا و اجراى حق به كسر بالازده و خيرخواه خلايق بود او بود كه در نصيحت مردم و پند و اندرز موعظت آنان سعى و كوشش فراوان مبذول داشت تا شما در آسايش و خوشى و عيش بسر بريد و در مهد ايمنى بياسائيد و متنعم به نعمت امنيت باشيد.
اما بالعكس شما مردم منافق پيوسته براى ما خاندان نبوت انتظار بلاها و فتنه ها داشتيد و منتظر اخبار وحشت انگيز و دهشت آميز بوديد چون اعلام جنگى مى شد خود را كنار مى كشيديد و پهلو تهى مى نموديد و به هنگام جنگ و كارزار عقب گرد ميكرديد و در ميدان نبرد و در صحنه جنگ با دشمن فرار را برقرار اختيار مى نموديد.
چون خداوند متعال سران جاودان پيغمبران خود را براى حبيب و پيغمبر خود حضرت محمد مصطفى پدر بزرگوار برگزيد و اختيار فرمود و آرامگاه و ماواى اصفيايش را براى او پسنديد و انتخاب نمود و منزلگاه او ساخت كينه هاى درونى و دوروئى شما مردم منافق ظاهر و آشكار و پرده دين دريده گرديد هر گمراهى مدعى و هر جاه طلبى بجولان در آمده شيطان صفت با مكر و تزوير سر از كمين گاه خود به در آورد و مركب جهالت در ميدان بطالت دوانيد و شما مردم منافق خو را بسوى خود فرا خواند چه او شما را مى شناخت لذا شما را آماده دعوت و منتظر فريب خويش يافت شما هم در پى مقصد شوم او دويديد و به اسانى در دام فريبش خزيديد و سريعا بسوى او گرويديد آتش انتقام را در دلهاتان برافروخت و اين كار ناشايسته موجب اين گرديد كه شما بر غير شتر خود داغ نهيد و در غير آبشخور خود بغير حق وارد شويد.
با آنكه از عهد و قرار فيمابين رسول الله و شما چيزى نميگذشت (شما مرتكب اين عمل باطل گرديديد و اين كار شما در حالى بود كه هنوز چند روزى از رحلت پيغمبرتان نگذشته بود و سوز سينه ما خاموش و جراحت دل ما التيام نيافته و جسد مطهر آنحضرت دفن نگرديده بود شما مردم به بهانه برنخاستن فتنه حق را از مسير خود خارج نموديد و حال اينكه شما بدست خود فتنه و شر ايجاد كرديد و خود در دام فتنه گرفتار آميديد و سقوط نموديد و جهنم را كه مجسمه قهر و غضب خدا است براى خود آماده ساختيد پس آگاه باشيد كه دوزخ ماواى فتنه انگيزان و كافران است و محققا محيط بر كافرين است .
هيهات شما كجا و فتنه خواباندن كجا بنگريد شيطان شما را به كجا مى كشاند و بكجا مى كشاند و بكجا سوق ميدهد و انى توفكون . و هذا كتاب الله بين اظهركم اموره ظاهره و احكامه زاهره و اعلامه باهره و زواجره لائحته و اوامره واضحته و قد خلفتموه و راء ظهوركم ارغبته عنه تريدون ام بغيره تحكمون (بس للظالمين بدلا) ايه 50 كهف
و من يبتع غير الاسلام دينا فلن يقبل منه و هو فى الاخره من الخاسرين ) آيه 85 آل عمران - ثم لم تلبثوا الاريث ان تسكن نفرتها و يسلس ‍ قيادها ثم اخذتم تورون و قدتها و تهيجون جمرتها و تستجيبون لهتاف الشيطان الغوى و اطفاء انوار الدين الجلى و اهماد سنن النبى اصفى تسرون حسوا فى ارتغاء و تمشون لاهله و ولده فى الخمر و الضراء و نصبر منكم على مثل حز المدى و وخز السنان فى الحشا و انتم تزعمون الا ارث لنا افحكم الجاهليته تبغون و من احسن من الله حكما لقوم يوقنون افلا تعلمون )
بلى تجلى لكم كالشمس الضياحيته انى ابنته ايها المسلمون ااغلب على ارثيه يابن ابى قحافته افى كتاب الله ان ترث اباك و لا ارث ابى . (((لقد جئت شيافريا) افعلى عمد تركتم كتاب الله و نبذتموه وراء ظهور كم اذيقول (و ورث سليمان داود) سوره نمل آيه 16. و قال فيما اقتص من خبر يحى بن زكريا (ع ) اذ قال رب وهب لى من لدنك وليا يرثنى و يرث من آل بعقوب ) آيه 46 سوره مريم
و قال (والو الارحام بعضهم اولى ببعض فى كتاب الله ) آيه 75 سوره انفال .
و قال (يوصيكم الله فى اولادكم للذكر مثل حظ الانثيين ) آيه 11 سوره نساء
و قال و ان ترك خير الوصيه للو الدين و الاقربين بالمعروف حقا على المتقين ) آيه 180 بقره - و زعمتم الا حظوه لى و لا ارث من ابى لا رحم بيننا افخصكم الله بايته اخرج منها ابى ام هل تقولون اهل ملتين لا يتوار ثان و لست انا و ابى من اهل ملته واحده ام انتم اعلم بخصوص القرآن و عمومه من ابى و ابن عمى فذونكها مخطومته مرحولته تلقاك يوم حشرك فنعم الحكم الله و الزعيم محمد و الموعد القيامته و عند الساعته ما تخسرون و لا ينفعكم اذ تندمون و لكل نباء مستقر و سوف تعلمون من ياتيه عذاب يخزيه و يحل عليه و عذاب مقيم

فرمود اى مردم اينكه اين كتاب خدا است كه در برابر چشم شماست مشاهده مى كنيد قرآن همه امورش ظاهر و هويدا و تمام احكامش روشن و فروزان و همه نشانه هايش آشكارا و همه اوامر و نواهى آن واضح و در تمام شئون نورانى و رهنما است .
اما شما دستورات آنرا با اين وصف درخشانى كه دارد متاءسفانه پشت سر افكنده ايد و به احكام آن عمل نميكنيد ايا از كتاب خدا روى بر تافته و از آن اعرض مى كنيد و تسليم بحكومت قرآن كه منطق وحى خدا است نمى شويد و مى خواهيد حاكمى غير از قرآن بگيريد كه در ميان شما داروى نمايد پس بد بدلى در قبال كتاب خدا براى خود انتخاب نموده و شما ستمكاريد.
خدا ميفرمايد هر كس دينى غير از اسلام و حاكمى غير از قرآن انتخاب كند در پيشگاه الهى هرگز پذيرفته نخواهد بود و او در آخرت در زمره زيانكاران خواهد بود.
اى مردم شما بعد از رحلت پپيغمبر ختمى مرتبت حق را كه خلافت از آنحضرت است غصب نموديد و مانع شديد كه حق بمستحق له برسد و بدون توقف بغصب حق شروع كرديد و بدعت ها در دين نهاديد و صداى شيطان گمراه كننده را اجابت نموديد و به پيروى از او نور دين را خاموش ‍ كرديد و تضييع حق كرديد.
شما هستيد كه سنتهاى پيغمبر اكرم را محو نموديد و در پس پرده بمكر و حيله و تزوير آثار و ماثر دين مبين اسلام را باين زودى فراموش ساختيد و بدعتهاى عصر و دوران جهاهليت از نو شايع و رايج نموديد شما خوشحاليد كه كينه ها ئيكه از رسول اكرم (ص ) در دل داشتند درباره خانواده اش بكار برديد در حاليكه نبى اكرم بود كه شما را از شقاوت بسعادت رسانيد و ما هم بر ضررها و فتنه و فساد و غصب شما مانند كسى كه با كارد و نيزه پوست او را پاره كنند و چاره نداشته باشد صبر و تتحمل ميكنيم تا در پيشگاه حق و عدالت پروردگار وارد شويم .
شما گمان ميكنيد من از پدرم ارث نمى برم چه گمان باطل كه بر خلاف نص ‍ صريح قرآن است . آيا شما ميگوئيد من از پدرم ارث نمى برم اين حكم را از دوران جاهليت گرفته ايد.
اى مردم چه كس از خداوند بهتر و محكمتر حكم و قضاوت مى كند اما براى آنان است كه ايقان به آخرت دارند ايا شما نمى دانيد كه آخرتى و حسابى و كتابى است .
اى مردم مانند آفتاب و روشنى آن بر همه مشهود است كه من يگانه دختر پيغمبر خاتم هستم و حضرت محمد صلى الله عليه و آله و سلم پدر من است .
اى گروه مسلمين ايا سزاوار است جاه طلبان بر من غلبه نمايند و حق مرا به برند و شما ار من حمايت نكنيد؟
(يابن ابى قحافه افى كتاب الله ان ترث اباك و لا ارث ابى ، اى پسر ابى قحافه آيا در كتاب خدا نوشته شده كه تو از پدرت ارث به برى و من از پدرت ارث نبرم عجب افتراء بزرگى بر خدا بسته اى و چه نسبتى بقرآن مى دهى . چه نسبت ناروائى آيا با علم بحكم قرآن و دانستن احكام ارث از روى عمد و از سر عناد كتاب خدا را ترك و به پشت سر انداخته و بر طبق آن عمل نمى كنى در حاليكه قرآن در باب ارث بآياتى چند تصريح نموده است و از آن جمله فرموده سليمان از پدرش داود ارث برد و نيز آنجا كه حكايت يحى فرزند زكريا را بازگو مى كند مى فرمايد پروردگارا مرا از جانب خود فرزندى عطا فرما كه وارث من و خاندان يعقوب باشد. و نيز مى فرمايد بحكم خدا اولو الرحام و خويشاوندان رحمى بعضى بر بعضى در باب ارث تقدم دارند و سزاوار ترند بحق خود.
و نيز فرموده خداوند شما را درباره اولاد و فرزندانتان وصيت و سفارش ‍ مى كند به نيكى و مقرر ميفرميد كه سهم الارث يك پسر برابر بهره دو دختر است .
و نيز ميفرمايد بر شما واجب است كه نزديك مردن خود وصيت كنيد از براى والدين و خويشاوندان و بديده انصاف سفارش و به نيكى وصيت كنيد واين شايسته متقين و پرهيزگاران است .
آيا شما بخيال باطل خود چنين پنداشته ايد كه من از پدرم هيچ بهره و نصيبى ندارم واز پدرم ارث نمى برم يا ميگوئيد هيچ قرايتى و خويشاوندى ميان ما وجود ندارد.
آى خداوند آيه اى بدين گونه فرستاده كه مرا از فرزندى پدرم خارج كنيد و مرا از ارث پدرم ممنوع و محروم سازيد.
يا انكه ميگويد اهل دو ملت از يكديگر ارث نمى برند آى من و پدرم از اهل يك ملت نيستيم كه از اين جهت از ارث پدرم منع مى كنيد.
يا آنكه دعوى آن داريد كه از پدرم و پسر عمم على عليهما الصلوه و السلام به خاص و عام قرآن داناتر هستيد يا اساسا بمبدء و معاد و بما انزل الله ايمان و اعتقاد نداريد اگر اينطور است مركب خلافت را با تمام وسائل بدون معارض بگير و تصاحب كن تا در روز محشر در پيشگاه خداى دادگر از تو دادخواهى كنم اما بدان كه حضرت محمد (ص ) دادخواه و خداوند حاكم و داور است و عده گاه من و تو در پيشگاه الهى در قيامت و يوم الحشر است در آن ساعت است كه گمراهان خواهند ديد كه زيان كرده اند و با خسران جبران ناپذير روبرو هستند و ندامت و پشيمانى براى شما نفعى و سودى و فايده اى در آنروز رستخيز نخواهد داشت .
كه براى هر خبر زمانى مقرر و وقتى معين است و بزودى خواهند دانست كه چه كسى بعذابى كه خوارش مى سازد گرفتار مى آيد و چه عذاب جاويد بر سر او فرود مى آيد و دامنگير او مى شود.
ثم رمت (ع ) بطرفها نحو الانصار) فقالت عليهاالسلام يا معشر الفتيه و اعضاد الملته و حصنته الاسلام ما هذه الغميزه فى حقى و السنته عن ظلامتى اما كان رسول الله صلى الله عليه و آله ابى يقول المرء يحفظ فى ولده .
سرعان ما احدثتم و عجلان ذااهالته و لكم طاقته بما احاول و قوه على ما اطلب و ازاول اتقولون مات محمد صلى الله عليه و آله فخطب جليل استوسع وهيه و استنهر فتقه و انفتق رتقه و اظلمت الارض لغيبته و كسفت النجوم لمصيبته و اكدت الامال و خشعت الجبال و اضيع الحريم و ازيلت الحرمته عند مماته فتلك و الله الناز لته الكبرى و المصيبته العظمى لا مثلها نازلته و لا بائقته عاجلته اعلن بها كتاب الله جل ثناوئه فى افنيتكم فى ممساكم و مصبحكم هتافا و صراخا و تلاوتا والحانا و لقبله ما حل بانبياء الله و رسله حكم فصل و قضاء حتم . (و ما محمد الارسول قد خلت من قبله الرسل افان مات او قتل انقلبتم على اعقابكم و من ينقلب على عقبيه فلن يضرالله شيئا و سيجزى الله الشاكرين آيه 144 سوره آل عمران .
سپس حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها رو بطرف انصار نمود و بآنان چنين فرمود اى گروه جوانان و اى بازوان توانمند ملت و اى ياوران اسلام و حافظين حدود احكام قرآن و پايگاه هاى دين چه سستى و سهل انگارى است در شما كه در حق من روا ميداريد با اينكه ميدانيد چه ظلم و ستمى بر من شده است . آيا پدرم رسول الله صلى الله عليه و آله نفرمود احترام و بزرگداشت مرد بايست در مورد اولاد و فرزندانش هم رعايت شود و احترام بفرزند احترام به پدر اوست اما شما چه زود دين و آئين خدا را تغيير داديد و فراموش نموديد و بدعتها پديد آورديد و اوضاع را واژگون گرديد و از راه راست منحرف و به بيراهه گام نهاديد و آنچه پدرم درباره من سافرش نموده بود بر خلاف آن رفتار كرديد و با چه عجله و سرعتى از فرزند دلبند رسول خدا دست كشيديد و در اين هنگامه بيدادگرى و ستمكارى او را تنها و مظلوم بحال خود گذارديد با آنكه شما را قدرت و توانائى بر حمايت من هست و شما مى توانيد اقدام بيارى من و احقاق حق بنمائيد.
آيا شما ميگوئيد پيغمبر خدا حضرت محمد (ص ) از دنيا رفت و با رفتن او همه چيز تمام شد بنابراين دست از يارى فرزندش كشيده حاضر بدفاع از او و احقاق حق فرزند او نمى باشيد ارى مرگ پيغمبر ضربه هولناك و فاجعه عظيمى بود كه بر پيكر اسلام فرود آمد بر اثر رحلت آنحضرت اوضاع بكلى عوض گرديد زمين تاريك و ظلمانى و اختران و نجوم نقاب كسوف بر چهره كشيدند و اميدها تبديل بياس و نااميدى و كوهها خاشع و متزلزل و حريم افراد شكسته و احرامات و گراميداشتها پايمال گرديد بخدا سوگند وفات آنحضرت حادثه بزرگ و مصيبت نازله كبرى و بزرگى بود كه مانندش نه در ازل بوده و نه در ابد خواهد آمد (چه پيغمبرى كه وجودش رحمت از براى تمام عالميان و نعمت از براى تمام جهان بود از اين عالم رخت بربست و بجوار رحمت حق عند مليك مقتدر شتافت و بلقاء الله پيوست .)
آيا اين فقدان رسول الله (ص ) بايست باعث پشت كردن شما نسبت بدين خدا گردد اين مزدن نه تنها براى خاتم انبياء بلكه براى جميع سفراء الهى بوده است و شما در قرآن كه هر صبح و شام آنرا تلاوت مى كنيد خدا از اين فاجعه خبر داده است و اين حكم حتمى و قضاى حتمى الهى است .
خدا ميفرمايد و ما محمد الارسول قد خلت من قبله الرسل افان مات او قتل انقلبتم على اعقابكم و من ينقلب على عقبيه فلن يضرالله شياء و سيجزى الله الشاكرين آيه 144 سوره آل عمران
يعنى و محمد (ص ) نيست مگر پيغمبرى از جانب خدا كه پيش از او پيغمبرانى بودند و از اين جهان در گذشتند آيا اگر او نيز بميرد يا كشته شود شما بدين و جاهليت خود باز ميگرديد پس هر كس بازگشت كند و از دين خدا برگردد بخدا ضررى نخواهد رسانيد بلكه خود را بزيان انداخته و هر كس شكر نعمت دين گذارد و در اسلام ثابت و پايدار ماند البته خدا جزاى نيك بشكر گذاران عطا خواهد كرد.
آنگاه حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها طايفه اوس و خزرج را بنام مادرشان قبيله مخاطب ساخته و فرمود: ايها بنى قبيله اهضم تراث ابى و انتم بمراى منى و مسمع و منتدى و مجمع تلبسكم الدعوه و تشملكم الخبره و انتم ذوالعدد و العدد و العده و الاداه و القوه و عندكم السلاح و الجنته توافيكم الدعوه فلا تجيبون و تاتيكم الصرخته فلا تغيثون و انتم موصوفون و بالكفاح معروفون بالخير و الصلاح و النخبته التى انتخبت و الخيره التى اخيرت قاتلتم العرب و تحملتم الكد و التعب و ناطحتم الامم و كافتحم البهيم فلا نبرح اوتبرحون نامركم فتاتمرون حتى اذا دارت بنارحى الاسلام و در حلب الايام و خضعت نعره الشرك و سكنت فوره الافك و خمدت نيران الكفر و هدات دعوه الهرج و استوسق نظام الدين فانى جرتم بعد البيان و اسررتم بعد الاعلان و نكصتم بعد الاقدام و اشركتم بعد الايمان (الا تقاتلون قوما نكثوا ايمانهم و هموا باخراج الرسول و هم بداوكم اول مره اتخشوهم فالله احق ان تخشوه ان كنتم مؤ منين آيه 13 سوره توبه الا قد ارى ان قد اخلدتم الى الخفض و ابعدتم من هو احق بالبسط و القبض و خلوتم بالدعته و بخوتم من الضيق بالسعته و فمججتم ما وعيتم (و دسعتم الذى تسوغتم فان تكفروا انتم و من فى الارض جميعا فان الله غنى حميد) ايه 8 سوره ابراهيم الا و قد قلت ما قلت على معرفته منى بالخذلته التى خامرتكم و الغدره التى استشعرتها قلوبكم و لكنها فيضه النفس و نفثته الغيظ و خور القناء و بثه الصدور و تقدمه الحجته فدو نكموها فاحتقبوها دبرد الظهر نقبته الخف باقيته العار موسومته تعضب الله و شنار الابد موصولته بنار الله الموقده التى تطلع على الافئده فبعين الله ما تفعلون و سيعلم الذين ضللموا اى منقلب . ينقلبون و انا ابنته نذير لكم بين يدى عذاب شديد فاعملموا انا عاملون و انتظروا انا منتظرون .
فاطمه زهرا عليهاالسلام در مقام استمداد طايفه بنى قيله را مخاطب ساخته و چنين فرموده است : اى پسران قيله (اى قبيله هاى اوس و خزرج ) آيا سزاوار است كه بظلم و ستم ارث مرا تصاحب كنند و حق مرا پايمال نمايند و شما حاضر و ناظر اعمال ظالمانه و غاصبانه آنها باشيد و دادخواهى مرا بشنويد و ساكت بمانيد با اينكه همه شما بر مظلوميت من مطلع و مستحضر هستيد در عين اينكه شما همه تان صاحب افراد و اعداد واسباب و ادوات جنگ و قوه و نيرو و سپر واسلحه مى باشيد.
من شما را بيارى اجراى حكم قرآن مى خوانم اما ميدانم شما مرا اجابت نمى كنيد و با آكه ناله مرا مى شنويد بفرياد من نمى رسيد. در صورتيكه شما بشجاعت و دلاورى و مردانگى موصوف و به نيكوئى معروف هستيد شما اشراف و برگزيدگان مردم مسلمان بوديد كه به فضيلت برگزيده شديد و بخوبى ها شهرت يافتيد.
شما بوديد كه با قبايل گمراه عرب كارزارها و نبردها نموديد و رنج و تعب و محنت فراوان را تحمل كرديد و سرافراز از ميدان نبرد بيرون آمديد شما بوديد كه پيوسته در راه همگام ما و سر بر فرمان ما داشتيد تا اينكه آسياى اسلام بر محور وجود ما بگردش در آمد و شير در پستان مادر روزگار رو بفزونى نهاد و نعره شرك در گلو خفه شد و فوران گناه و فساد و دروغ بيارميد و فروكش كرد و آتش كفر افسرده و خامد و خاموش گرديد و دعوت هرج و فتنه و بى نظمى ساكن و متوقف ماند و دين و آئين الهى نظم و انتظام يافت .
اكنون چه باعث شده است شما را كه پس از آن احوال باز بحيرانى و سرگردانى دچار شده حقايق را پس از هويدا و آشكار شدن مكتوم و پنهان ميداريد شما را چه موجب شده است كه باين زودى نقض عهد نموده و بعقب بازگشته و به شرك و بى دينى گرائيده ايد. چرا با مردمى كه پيمانهاى خود را شكستند و پس از قبول اسلام و ايمان راه كفر و شرك را پيشه خود ساختند و همت و اهتمام و كوشش و پافشارى در اخراج و بيرون راندن رسول اكرم (ص ) نمودند و بر ضد شما و دشمن از هر جهت بودند نمى جنگيد و پيكار نمى كنيد اينها در آغاز از خود شما شروع كرده اند اى از آنها مى ترسيد و حال آنكه سزاوارتر آن است كه فقط از خدا به ترسيد اگر به او ايمان و ايقان داريد.
مردم آگاه باشيد شما داريد در مسير ناحق قدم بر ميداريد چه شما با اين اعمال باطل خود را در لغزش و اشتباه گرفتار شده ايد.
شما آن كسى را به بايد و شايستگى در قبض و بسط امور جامعه دارد و احق بمنصب خلافت است و خلافت الهيه حق مسلم اوست از خود دور ساخته ايد و با راحتى و اسايش طلبى خلوت گزيده ايد و از سعادت پشت كرده رو بشقاوت آورده ايد شما هستيد كه معارف الهيه ار كه وسيله پدرم و پسر عمم آموخته و فرا گرفته ايد از دل بيرون ريختيد و بهمان داب جاهليت و عادت ديرينه خود كه كفر و شرك است بازگشت نموديد. اى مردم بدانيد اگر شما و همه اهل عالم بكفر و شرك گرائيد خدا غنى و بى نياز است و در خور ستايش است
( گر جمله كائنات كافر گردند
بر دامن كبرياش ننشيند گرد)
مردم من آنچه وظيفه بيان و ابلاغ و اتمام حجت بود بشما گفتم در عين اينكه ميدانم گفتار من در شما تاثيرى نخواهد بخشيد چه شما مردمى خيانت پيشه و در چنگال زبونى گرفتاريد و چنان نيست كه دلهاى شما مستشعر بر اين حقايق و واقعيات نباشد. اما
(بر سيه دل چه سود خواندن وعظ
نرود ميخ آهنى در سنگ )
ميدانستم كه كناره گرفتن شما از ما با گوشت و پوست شما آميخته و احساس كردم كه مكر و فريب و وسوسه بدلهاى شما رسوخ كرده و سراسر وجود شما را فرا گرفته است و گفتارم در شما مردم منافق خو بلااثر است .)
ولى چه كنم كه دلى پرخون دارم و دردها و الم ها و اندوهها در سينه ام جمع شده است خواستم تا با شما اتمام حجت كنم و عذرى براى كسى باقى نماند:
اكنون كه جريان چنين است اين مركب خلافت را بگيريد و بناحق غصب كنيد و هرگز رهايش مسازيد اما بدانيد و آگاه باشيد پشت اين شتر مجروح و زخم است داغ ننگ و رسوايى ابدى همراه اوست و شما را آسوده نخواهد گذارد
(توان بحلق فرو بردن و استخوان درشت
ولى شكم بدرد چون بگيرد اندر ناف )
شما با آتش قهر و غضب و خشم خدا روبرو هستند و آخر الامر شما را خشم خدا بيازارد (آتشى كه هر دم فروزد و مجسمه قهر خداست و دل و جان را بسوزد.)
آنچه مى كنيد در نزد خدا حاضر است و ستمكاران به زودى در مى يابند كه به چه مكانى باز مى گردد.
و انا انبته نذير لكم من دختر پيامبرى هستم كه سمت و عنوان نذير داشت و شما را از عذاب الهى بر حذر مى داشت . حال شما آنچه در توان داريد انجام دهيد ما نيز آنچه وظيفه خود مى دانيم بدان عمل
مى كنيم شما منتظر نتيجه عمل خود باشيد و ما نيز منبظر داورى حق خواهيم بود فانتظروا انا منتظرون
فاجابها ابوبكر عبدالله بن عثمان
فقال يا ابيه رسول الله لقد كان ابوك بالمومنين عطوفا كريما رؤ فا رحيما و على الكافرين عذابا اليما و عقابا عظيما فان عزوناه وجدناه اباك دون النساء و اخالبعلك دون الاخلا اثره على كل حميم و ساعده فى كل امر جسيم لا يحبكم الا كل سعيد و لا يبغضكم ال كل شتى فانتم عترة رسول الله (ص ) الطيبون وا الخيرة النساء و ابيته خير الانبياء صادقته فى قولك سابقته فى و فور عقلك . غير مردودة عن حقك و لا مصدودة عن صدقك و والله ما عدوت راى رسول الله ولا عملت الا باذنه .
انى سمعت رسول الله (ص ) يقول (نحن معاشر الانبياء لا نورث ذهبا و لا فضته و لا دارا و لا عقارا و انما نورث الكتاب و الحكمته و العلم و النبوة و ما كان لنا من طعمته فلولى الامر بعدنا ان يحكم فيه بحكمه .
و قد جعلنا ما حاولته فى الكراع و السلاح يقابل به المسلمون و يجاهدون الكفار و يجادلون المردة ثم الفجار و ذالك با جماع من المسلمين لم اتفرد به و حدى و لم استبد بما كان الراى فيه عندى و هذه حالى و مالى هى لك و بين يديك لا نزوى عنك و لا ندخر دونك و انت سيدة امته ابيك و الشجرة الطيبه لبنيك لا يدفع مالك من فضلك و لا بوضع من فرعك و اصلك و حكمك نافذ فيما ملكت يداى فهل ترين ان اخالف فى ذالك اباك صلى الله عليه و آله .

next page

fehrest page

back page