فصل اول : فضايل و كمالات فاطمه زهرا سلام الله عليها
الف : تولد فاطمه زهرا (سلام الله عليها)
1- وجود فاطمه از نور خدا
در كتاب معانى الاءخبار به سند معتبر از امام صادق (عليه السلام) روايت كرده
است : حضرت رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: حق تعالى خلق كرد نور
فاطمه را پيش از آن كه بيافريند آسمانها و زمين را.
بعضى از مردم گفتند: يا رسول الله ! مگر او داخل انس نيست ؟
حضرت فرمود: فاطمه در باطن حوريه است و به ظاهر انسيه است .
گفتند: يا رسول الله ! حقيقت اين سخن را از براى ما بيان فرما.
حضرت فرمود: حق تعالى ، فاطمه را از نور خود آفريد، پيش از آن كه آدم را خلق كند،
در هنگامى كه ارواح خلايق را آفريد. چون حق تعالى آدم را خلق كرد، نور فاطمه را بر
آدم عرض كرد.
صحابه گفتند: يا رسول الله ! پيش از آفريدن آدم ، نور فاطمه در كجا بود؟
فرمود: در حقه اى بود در زير ساق عرش .
گفتند: يا رسول الله ! خوراك او چه بود؟
گفتند: طعام او تسبيح و تهليل و تحميد حق تعالى بود. چون حق تعالى آدم (عليه
السلام) را خلق كرد و مرا از صلب او بيرون آورد و خواست كه فاطمه را از صلب من
بيرون آورد، نور فاطمه را سيبى گردانيد در بهشت ، و جبرئيل (عليه السلام) آن سيب را
براى من آورد و گفت :
السلام عليك و
رحمة الله و بركاته يا محمد! گفتم : و عليك السلام و رحمة الله اى حبيب من
جبرئيل ! پس جبرئيل گفت : اى محمد! پروردگار تو سلام مى رساند تو را. من گفتم : از
اوست سلامتى ها، و به سوى او بر مى گردد سلامها و تحيتها. پس جبرئيل گفت : اى محمد!
اين سيبى است كه حق تعالى به هديه فرستاده است به سوى تو از بهشت ، پس من آن سيب را
گرفتم به سينه خود چسبانيدم ، جبرئيل گفت : اى محمد خداوند جليل مى فرمايد: اين سيب
را بخور. چون سيب را پاره كردم نورى از آن ساطع گرديد كه من از آن ترسان شدم .
جبرئيل گفت : چرا تناول نمى كنى ؟ بخور و مترس ! به درستى كه اين نور كسى است كه
نام او در آسمان ((منصوره )) است ، و
در زمين ((فاطمه )) است ، گفتم : اى
حبيب من ، جبرئيل ! چرا در آسمان او را ((منصوره
)) گويند و در زمين ((فاطمه
))؟ جبرئيل گفت : او را در زمين ((فاطمه
)) مى گويند، از براى آن كه قطع كرده است شيعيان خود را از
آتش جهنم ، و دشمنان خود را از محبت خود بريده است ؛ و در آسمان او را
((منصوره )) مى نامند، براى آن كه
محبان خود را نصرت و يارى مى كند؛ چنان كه حق تعالى مى فرمايد:
يومئذ يفرح المؤمنون # بنصر الله ينصر من يشاء(1)
2 - تكلم در رحم مادر
ابن بابويه به سند معتبر از مفضل بن عمر روايت كرده است كه گفت : از امام
صادق (عليه السلام) سؤ ال كردم كه چگونه بود و ولادت فاطمه (سلام الله عليها)؟
حضرت امام صادق (عليه السلام) فرمود: چون خديجه (سلام الله عليها) اختيار مزاوجت
حضرت رسالت (صلى الله عليه و آله و سلم ) نمود، زنان مكه از عداوتى كه به آن حضرت
داشتند، از او هجرت نمودند و بر او سلام نمى كردند و نمى گذاشتند كه زنى به نزد او
برود. پس خديجه را به اين سبب وحشتى عظيم عارض شد، وليكن عمده غم و جزع خديجه براى
حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم ) بود كه مبادا از شدت عداوت ايشان آسيبى به
آن حضرت برسد. چون به فاطمه (سلام الله عليها) حامله شد، فاطمه در شكم با او سخن مى
گفت و مونس او بود و او را صبر مى فرمود.
خديجه (سلام الله عليها) اين حالت را از حضرت رسالت (صلى الله عليه و آله و سلم )
پنهان مى داشت . پس روزى حضرت داخل شد، شنيد كه خديجه با شخصى سخن مى گويد و كسى را
نزد او نديد، فرمود: اى خديجه ! با كه سخن مى گويى ؟
خديجه گفت : فرزندى كه در شكم من است با من سخن مى گويد و مونس من است .
حضرت رسالت (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: اينك جبرئيل مرا خبر مى دهد كه اين
فرزند دختر است ، او و نسل او طاهر با ميمنت با بركت است ، و حق تعالى نسل مرا از
او به وجود خواهد آورد، و از نسل او امامان و پيشوايان دين به هم خواهند رسيد، حق
تعالى بعد از انقضاى وحى ايشان را خليفه هاى خود خواهد گردانيد در زمين
(2).
3 - تولد حضرت زهرا(سلام الله عليها)
... و پيوسته خديجه در اين حالت بود تا آن كه ولادت جناب فاطمه (سلام الله
عليها) نزديك شد. چون درد زاييدن را در خود احساس كرد، به سوى زنان قريش و فرزندان
هاشم كس فرستاد كه نزد او حاضر شوند. ايشان در جواب او فرستادند كه : فرمان ما
نبردى و قبول قول ما نكردى و زن يتيم ابوطالب شدى كه فقير است و مالى ندارد، و ما
به اين سبب به خانه تو نمى آييم و متوجه امور تو نمى شويم .
خديجه چون پيغام ايشان را شنيد بسيار اندوهناك گرديد. در اين حالت ناگاه ديد كه
چهار زن گندمگون بلند بالا نزد او حاضر شده و به زنان بنى هاشم شبيه بودند. خديجه
از ديدن ايشان بترسيد، پس يكى از ايشان گفت : مترس اى خديجه ! كه ما رسولان
پروردگاريم به سوى تو، و ما ظهيران توييم ، منم ساره زوجه ابراهيم خليل ، و دوم
آسيه دختر مزاحم است كه رفيق تو و زن شوهر تو خواهد بود در بهشت ، و سوم مريم دختر
عمران است ، و چهارم كلثوم خواهر موسى بن عمران است ، حق تعالى ما را فرستاده است
كه در وقت ولادت نزد تو باشيم ، و تو را بر اين حالت معاونت نماييم . پس يكى از
ايشان در جانب راست خديجه نشست ، و ديگرى در جانب چپ و سوم در پيش رو و چهارم در
پشت سر.
پس فاطمه (سلام الله عليها) پاك و پاكيزه فرود آمد، و چون به زمين رسيد، نور او
ساطع گرديد، به مرتبه اى كه خانه هاى مكه را روشن گردانيد و در مشرق و مغرب زمين
موضعى نماند، مگر آن كه از آن نور روشن شد و ده نفر از حوارالعين به آن خانه در
آمدند، و هر يك ابريقى و تشتى از بهشت در دست داشتند، و ابريقهاى ايشان مملو بود از
آب كوثر. پس آن زنى كه در پيش روى خديجه نشسته بود، جناب فاطمه (سلام الله عليها)
را برداشت و به آب كوثر غسل داد و دو جامه سفيدى بيرون آورد كه از شير سفيدتر و از
مشك و عنبر خوشبوى تر بود، و فاطمه را در يك جامه پيچيد، و جامه ديگر را مقنعه او
گردانيد. پس او را به سخن درآورد. فاطمه گفت :
اشهد ان لا اله
الا الله ، و ان ابى رسول الله سيد الانبياء، و ان بعلى سيد الاوصياء، و ولدى سادة
الاسباط؛ گواهى مى دهم به يگانگى خدا و به آن كه پدرم رسول خدا بهترين
پيغمبران است ، و شوهرم بهترين اوصياى پيغمبران است ، و فرزندانم بهترين فرزند زاده
هاى پيغمبرانند)).
پس بر هر يك از آنان سلام كرد و هر يك را به نام ايشان خواند، پس آن زنان شادى
كردند، و حوريان بهشت خندان شدند، و يكديگر را بشارت دادند و اهل آسمانها يكديگر را
بشارت دادند به ولادت آن سيده زنان عالميان ، در آسمان نور روشنى هويدا شد كه پيش
تر چنان نورى نديده بودند. پس آن زنان مقدسه با خديجه خطاب كردند و گفتند: بگير اين
دختر را، كه طاهر و مطهر است و پاكيزه و بابركت است ، حق تعالى بركت داده است او را
و نسل او را.
پس خديجه او را گرفت . شاد و خوشحال پستان در دهانش گذاشت . پس فاطمه در روزى آن
قدر نمو مى كرد كه اطفال ديگر در ماهى نمو كنند و در ماهى آن قدر نمو مى كرد كه
اطفال ديگر در سال نمو كنند(3).
4 - ظاهر شدن نور در آسمان
نوشته اند: وقتى فاطمه زهرا(سلام الله عليها) به دنيا آمد نورى در آسمانها
پديدار شد كه فرشتگان قبل از آن چنين نورى را نديده بودند. همين كه فهميدند آن نور
به بركت تولد صديقه طاهره ، فاطمه زهرا(سلام الله عليها) پديد آمده همه به همديگر
ولادت آن بانوى معظمه را تبريك و تهنيت مى گفتند، و حوريان بهشتى هم به همديگر
تبريك مى گفتند(4).
5 - خلق فاطمه به صورت نور
حضرت صادق (عليه السلام) فرمود: خداوند تبارك و تعالى فرموده است : اى محمد!
من تو و على را به صورت نور آفريدم ، يعنى روح بدون بدن ، پيش از آن كه آسمانها و
زمين و عرش و دريايم را بيافرينم ، وى پيوسته مرا تهليل و تمجيد مى گفت : بعد آن را
به دو نيم تقسيم كردم و آن دو نيم را نيز به دو نيم كردم . چهار تا شد؛ يكى محمد
است ، يكى على است و حسن و حسين دوتاى ديگر مى شوند. بعد خداوند فاطمه را از نورى
كه آن را به صورت روح بدون بدن آفريده بود خلق كرد، سپس با دست خود بر ما كشيد و
نورش را در بين ما پخش نمود(5).
6 - نذر خديجه و اعلام دستور خدا
هنگامى كه خديجه (سلام الله عليها) به فاطمه (سلام الله عليها) باردار شد،
مانند ((حنه )) مادر حضرت مريم (سلام
الله عليها) چنين نذر كرد:
((خدايا! من از مادر مريم بهترم و محمد(صلى الله عليه و آله
و سلم ) شوهر من از عمران شوهر مادر مريم برتر مى باشد، اين كودكى را كه در رحم
دارم براى تو محرر كردم )) (يعنى : خالص و آزاد نمودم كه پس
از رشد و بلوغ تا آخر عمر در خدمت مسجد و دين باشد و از زاهدان و عبادت كنندگان
مسجد شود).
جبرئيل از طرف خدا نزد پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم ) آمد و عرض كرد: به
خديجه (سلام الله عليها) بفرماييد، خداوند مى فرمايد:
لا اعتاق قبل
الملك ، خلى بينى و بين صفيتى ، فانى املكها و هى ام الائمه و عتيقى من النار؛
آزاد كردن قبل از ملكيت روا نيست ، اين فرزند برگزيده ام را به من واگذار، او
(فاطمه ) مملوكه من و مادر امامان (عليه السلام) است و من او را از آتش آزاد كرده
ام
(6))).
7 - فاطمه ، سبب خلقت آدم ابوالبشر
رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: هنگامى كه خداى تعالى حضرت آدم
ابوالبشر را آفريد و از روح خود در او بدميد، آدم به جانب راست عرش نظر افكند، آن
جا پنج شبح غرقه در نور به حال سجده و ركوع مشاهده كرد. عرض كرد: خدايا، قبل از
آفريدن من ، كسى را از خاك خلق كرده اى ؟ خطاب آمد: نه ، نيافريدم . عرض كرد: پس
اين پنج شبح كه آنها را در هيئت و صورت همانند خود مى بينم چه كسانى هستند؟ خداى
تعالى فرمود: اين پنج تن از نسل تو هستند، اگر آنان نبودند تو را نمى آفريدم ،
نامهاى آنان را از اسامى خود مشتق كرده ام (و من خود آنان را نامگذارى كرده ام )،
اگر اين پنج تن نبودند، نه بهشت و دوزخ را مى آفريدم و نه عرش و كرسى را، نه آسمان
و زمين را خلق مى كردم و نه فرشتگان و انس و جن را.
منم محمود و اين محمد است ، منم عالى و اين على است ، منم فاطر و اين فاطمه است ،
منم احسان و اين حسن است ، و منم محسن و اين حسين است . به عزتم سوگند، هر بشرى اگر
به مقدار ذره بسيار كوچكى كينه و دشمنى هر يك از آنان را در دل داشته باشد، او را
در آتش دوزخ مى افكنم ... يا آدم ، اين پنج تن ، برگزيدگان من هستند و نجات و هلاك
هر كس وابسته به حب و بغضى است كه نسبت به آنان دارد. يا آدم ، هر وقت از من حاجتى
مى خواهى ، به آنان توسل كن .
ابوهريره مى گويد، پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) در ادامه سخن فرمود:
ما پنج تن كشتى نجاتيم ، هر كس با ما باشد نجات يابد، و هر كس كه از ما روگردان
شود هلاك گردد. پس هر كس حاجتى از خدا مى خواهد به وسيله ما اهل بيت از حضرت حق
تبارك مسئلت نمايد(7).
8 - آفرينش على و پيامبر به سبب
آفرينش فاطمه
در حديث جابر بن يزيد جعفى از جابر بن عبدالله انصارى از رسول الله (صلى
الله عليه و آله و سلم ) نقل شده است كه خداوند تبارك و تعالى فرمود:
يا احمد، لو لاك
لما خلقت الا فلاك و لو لا على لما خلقتك و لو لا فاطمة لما خلقتكما؛ اى
احمد! اگر تو نبودى افلاك و جهان را خلق نمى كردم ، و اگر على نبود، تو را نمى
آفريدم ، و اگر فاطمه نبود تو و على را خلق نمى كردم ))(8).
ب : نام ، كنيه و القاب فاطمه زهرا
(سلام الله عليها)
9- وجه تسميه فاطمه
پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) به حضرت فاطمه (سلام الله عليها)
فرمود: آيا مى دانى چرا اسم تو را ((فاطمه ))
نهاده اند؟
على (عليه السلام) عرض كرد: خودتان بفرماييد سبب اين تسميه چيست ؟
پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: سبب اين است كه خداى تعالى فاطمه
و شيعيان او را از آتش روز قيامت منقطع و دور نگه داشته است
(9).
10- وجه تسميه زهرا
روايتى را جابر از قول حضرت صادق (عليه السلام) نقل كرده است كه مى گويد: به
حضرت عرض كردم : به چه مناسبت حضرت را ((زهرا))
ناميده اند؟
فرمود: بدان جهت كه خداوند آن حضرت را از عظمت خود آفريد. هنگامى كه درخشيد،
آسمانها و زمين به نورش روشن شد و ديدگان ملايكه را به هم آورد و همگى در مقابل
عظمت خدا به سجده افتاده گفتند: اى خداى ما! اى آقاى ما! اين نور چيست ؟ خداوند به
آنان وحى فرستاد و فرمود: اين نورى از نور من است و آن را در آسمان خود جاى دادم ،
او را از عظمت خود آفريدم ، و از صلب يكى از پيامبرانم بيرون مى آورم و بر تمام
پيامبران برترى مى دهم و از آن نور، امامانى را بيرون مى آورم كه امر مرا بر پا
دارند و به حق من هدايت كنند و آنان را پس از پايان يافتن وحى خود، جانشينان خويش
در روى زمينم قرار مى دهم
(10).
11- علت ناميدن فاطمه
در جلد دهم بحارالانوار از حضرت باقر (عليه السلام) نقل است :
هنگامى كه فاطمه زهرا(سلام الله عليها) پا به جهان نهاد، خداى تعالى فرشته اى را
امر فرمود كه اين نام (فاطمه ) را بر زبان رسول مكرم (صلى الله عليه و آله و سلم )
جارى نمايد، سپس پروردگار جهانيان فرمود: من شير را به وسيله علم در وجود تو قطع
كردم ، و تو را از ناپاكى باز داشتم .
آن گاه حضرت باقر (عليه السلام) فرمودند: والله ، خداى تبارك و تعالى اين بانو را
از علم مملو ساخت و از ناپاكى هاى زنان در ميثاق ذر منع كرد و باز داشت .
از دو امام بزرگوار، يعنى امام رضا و امام جواد(عليه السلام) است كه فرمودند:
شنيديم ماءمون از پدرش رشيد و او از مهدى و وى از منصور و او از پدر و از جدش نقل
مى كند كه ابن عباس به معاويه گفت : آيا مى دانى كه چرا فاطمه را ((فاطمه
)) ناميده اند؟ گفت : نمى دانم .
ابن عباس گفت : زيرا خداى متعال وى و شيعيانش را از آتش در امان داشته و اين سخن
رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) است
(11).
12- محدثه بودن فاطمه
امام صادق (عليه السلام) فرمود:
فاطمه (سلام الله عليها) را ((محدثه ))
مى گويند، زيرا فرشته ها از آسمان پايين مى آمدند و به او ندا مى دادند، همان گونه
كه به مريم دختر عمران ندا داده مى شد، و آنان مى گفتند:
يا فاطمة ! ان
الله اصطفاك و طهرك و اصطفاك على نساء العالمين . يا فاطمة اقتنى لربك و اسجدى و
اركعى مع الراكعين ؛ اى فاطمه ! خداوند تو را برگزيد و پاك گردانيد و بر
زنان جهانيان برگزيد. اى فاطمه ! پروردگار خود را اطاعت نما و سجده و ركوع كن .))
پس فاطمه (سلام الله عليها) با فرشته ها سخن مى گفت و آنها با او سخن مى گفتند(12).
13- القاب زهرا(سلام الله عليها)
لقبهاى حضرت زهرا (سلام الله عليها) كه در روايات دانشمندان آمده و در شعر
جمع آورى شده است ، بدين شرح است :
1- سيدة : بانو.
2- انسية حوراء: انسان بهشتى .
3- نورية : موجودى از حقيقت نورى .
4- حانية : دلسوزى فرزندان .
5- عذراء: دوشيزه .
6- كريمة : بزرگوار.
7- رحيمة : با محبت و مهربان .
8- شهيدة : شهيد شده ، گواه .
9- عفيفة : پاكدامن .
10- قانعة : قانع ، كم توقع .
11- رشيدة : به حد رشد رسيده ، كامل .
12- شريفة : شرافتمند.
13- حبيبة : دوست و با محبت .
14- محرمة : گرامى و مورد احترام .
15- صابرة : پايدار.
16- سليمة : سالم ، اهل سازش ، بى عيب و نقص .
17- مكرمة : بزرگوار و گرامى .
18- صفية : برگزيده .
19- عالمة : دانشمند.
20- علمية : دانا.
21- معصومة : نگه داشته شده ، بى گناه .
22- مغصوبة : ربوده شده ، كسى كه حقش غصب شده .
23- مظلومة : ستمديده .
24- ميمونة : خوش يمن و با بركت .
25- منصورة : يارى شده ، خداوند او را يارى كرده است .
26- محتشمة : با حشمت و احترام .
27- جميلة : زيبا.
28- جليلة : بزرگ .
29- معظمة : احترام گذاشته شده ، گرامى .
30- حاملة البلوى بغير شكوى : بلاكش نستوه بى شكوه و شكايت .
31- حليفة العبادة و التقوى : قسم خورده پرستش و پرهيزكارى .
32- حبيبة الله : محبوب خداوند.
33- بنت الصفوة : دختر برگزيده .
34- ركن الهدى : پايه هدايت .
35- آية النبوة : نشان نبوت .
36- شفيعة العصاة : شفاعت كننده گناهكاران .
37- ام الخيرة : مادر نيكوكاران .
38- تفاحة الجنة : سيب بهشتى .
39- مطهرة : پاكيزه شده .
40- سيدة النساء: بزرگ بانوى زنان .
41- بنت المصطفى : دختر حضرت مصطفى .
42- صفوة ربها: برگزيده پروردگار.
43- موطن الهدى : جايگاه هدايت .
44- قرة عين المصطفى : نور چشم پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم )
45- بضعة المصطفى : پاره تن پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم )
46- مهجة قلب المصطفى : خون زندگى قلب مصطفى ؛ آخرين قطرات خون كه در قلب موجب
ادامه حيات است .
47- بقية المصطفى : بازمانده حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم ).
48- حكيمة : با حكمت و داراى فهم و ادراك حكيمانه .
49- فهمية : با فهم .
50- عقلية : خردمند.
51- محزونة : غمگين .
52- مكروبة : دل شكسته .
53- عليلة : بيمار و مريض .
54- عابدة : پرستنده .
55- زاهدة : پارسا.
56- قوامة : شب زنده دار.
57- باكية : گريه كننده .
58- بقية النبوة : بازمانده پيامبرى .
59- صوامة : بسيار روزه گير.
60- عطوفة : با عاطفه و محبت .
61- رئوفة : دلسوز و مهربان .
62- حنانة : غمخوار و با محبت .
63- برة : نيكوكار.
64- شفيقة : دلسوز و مهربان .
65- انانة : دردمند.
66- والدة السبطين : مادر دو نواده پيامبر.
67- دوحة النبى : شاخسار پيامبر.
68- نور سماوى : نور آسمانى .
69- زوجة الوصى : همسر جانشين پيامبر.
70- بدر تمام : ماه شب چهارده .
71- غرة غراء: سپيد روى نورانى
72- روح ابيه : روان پدر بزرگوارش حضرت رسول .
73- درة بيضاء: گوهر تابناك
74- واسطة قلادة الوجود: حلقه اتصال زنجيره هستى .
75- درة بحرالشرف والجود: در درياى شرف و سخاوت .
76- ولية الله : دوست خدا و كسى كه خداوند او را ولى قرار داده است .
77- سرالله : راز نهانى خدا.
78- امينة الوحى : امين وحى الهى .
79- عين الله : ديده خدايى .
80- مكنية فى عالم السماء: دارنده جايگاه در عالم آسمان .
81- جمال الآباء: موجب زيبايى پدران .
82- شرف الابناء: شرافت و بزرگوارى و افتخار براى فرزندان .
83- درة بحرالعلم و الكمال : در درياى دانش و كمال .
84- جوهرة العزة والجلال : گوهر تابناك عزت و بزرگوارى .
85- قطب رحى المفاخر السنية : چرخ آسياى افتخارات والا.
86- مجموعة المآثرالعلية : گردآورنده يادگارهاى برين .
87- مشكوة نورالله : چراغدان نور الهى .
88- زجاجة : شيشه و چراغدان نورانى براى نور الهى .
89- كعبة الآمال لاءهل الحاجة : كعبه آرزوهاى نيازمندان .
90- ليلة القدر: شب قدر؛ مقصود از ((ليلة القدر))
در قرآن ، فاطمه است .
91- ليلة مباركة : شب با بركت ؛ اشاره است به آيه شريفه ((انا
انزلناه فى ليلة مباركة ))(13).
92- ابنة من صلت به الملائكة : دختر آن كس كه فرشتگان بر او اقتدا كرده و نماز
گزارده اند.
93- قرار قلب امها المعظمة : آسايش بخش دل مادر بزرگوارش .
94- عالية المحل : بلند جايگاه .
95- سرالعظمة : راز بزرگى و بزرگوارى .
96- مكسورة الضلع : پهلو شكسته .
97- رضيض الصدر: سينه شكسته .
98- مغصوبة الحق : كسى كه حقش غصب شده است .
99- خفى القبر: كسى كه قبرش پنهان است .
100- مجهولة القدر: قدر ناشناخته .
101- ممتحنة : آزمايش شده .
102- المظلوم زوجها: كسى كه همسرش ستم ديده است .
103- المقتول ولدها: فرزند كشته شده .
104- كوثر: صاحب خير فراوان ، صاحب فرزندان بسيار(14).
ج : خصايص فاطمه زهرا (سلام الله
عليها)
14- اصحاب كساء
ام سلمه ، همسر گرامى پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) نقل مى كند: روزى
فاطمه (سلام الله عليها) در حالى كه ظرف سفالى در دستش و امام حسن (عليه السلام) و
امام حسين (عليه السلام) در كنارش بودند، به حضور پيامبر (صلى الله عليه و آله و
سلم ) آمد.
حضرت فرمود: پسر عمويت را نيز صدا كن بيايد.
على (عليه السلام) آمد. پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) امام حسن (عليه
السلام) را در زانوى راست و امام حسين (عليه السلام) را در زانوى چپ نشاند. على
(عليه السلام) و فاطمه (سلام الله عليها) يكى پشت سر و ديگرى در جلو نشستند.
رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: ((بار الها!
اينها اهل بيت من هستند، تمام پليدها را از آنها بزداى و آنان را پاكيزه و منزه
گردان )).
و اين مطلب را سه بار تكرار كرد.
ام سلمه مى گويد: من در آستانه در بودم . گفتم : آيا من هم از آنها هستم ؟ پيامبر
(صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: تو نيز شخص نيكو كردار هستى .
در خانه ، غير از آنها و جبرئيل كس ديگرى نبود. آن گاه پيامبر عباى خيبرى را روى
آنها انداخت و پوشاند. خودش نيز با آنها بود.
سپس جبرئيل يك طبق انار و انگور آورد. اول پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم )
خورد و آنها تسبيح گفتند. سپس امام حسن و امام حسين (عليه السلام) خوردند، باز هم
انار و انگور تسبيح گفتند. على (عليه السلام) نيز خورد و آن دو تسبيح گفتند. بعد
يكى از اصحاب وارد شد و خواست از آنها بخورد. جبرئيل گفت : از اين ميوه ها فقط
پيامبر و اولاد پيامبر و وصى او مى خورند نه كس ديگر(15).
15- نزول مائده و طمع شيطان
از اميرالمؤمنين (عليه السلام) روايت شده كه فاطمه دختر محمد (صلى الله عليه
و آله و سلم ) بيمار شد. رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) به عيادت آمد، نزد
او نشست و حالش را پرسيد. گفت : همانا من به طعام اشتها دارم ، طعام پاك . پيغمبر
اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) به طاق خانه اشاره نمود، طبقى آمد كه در آن شيره
و نان و كشك و انگور بود. پس آن را جلو فاطمه نهاد، حضرت دستش را در طبق نهاد و
نام خدا را برد و گفت : بخوريد، بسم الله ! پس فاطمه و رسول خدا و على و حسن و حسين
- عليهم السلام - خوردند. در اين بين سائلى بر در ندا داد: السلام عليكم ، ما را
طعام دهيد از آنچه خدا روزى تان كرده . پيغمبر فرمود: اخساء(چخ ). فاطمه گفت : يا
رسول الله ! شما اين جور به مسكين نمى فرموديد. فرمود: او شيطان است و همانا جبرئيل
اين طعام را از بهشت برايتان آورد و شيطان خواست كه از آن برخوردار شود و اين براى
او لايق نيست
(16).
16- روشن شدن آسمان و زمين از نور
فاطمه
ديلمى در كتاب ((ارشاد القلوب ))
از سلمان فارسى (ره ) روايت كرده است :
روزى حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم ) در مسجد نشسته بود، ناگاه عباس ، عم
آن حضرت ، داخل شد و سلام كرد و حضرت جواب او فرمود و او را مرحبا گفت .
پس عباس گفت : به چه سبب بر ما فضيلت يافته است على بن ابى
طالب ، و حال آن كه اصل ما يكى است ؟ فرمود: اى عم ! حق تعالى آفريد مرا و على را
در وقتى كه نه آسمان بود و نه زمين ، و نه بهشت و نه دوزخ ، و نه لوح بود و نه قلم
. چون حق تعالى خواست كه ما را بيافريند، تكلم نمود به كلمه اى ، و از آن نورى به
هم رسيد، پس كلمه ديگر فرمود و از آن وحى به هم رسيد، پس آن نور را به آن روح ممزوج
گردانيد، پس من و على را از آن نور و روح آفريد، پس از نور من عرش را بيرون آورد و
من از عرش بزرگ ترم ، و از نور على آسمانها را بيرون آورد، پس على جليل تر و بزرگ
تر است از آسمانها، پس بيرون آورد از نور حسن نور آفتاب را، و از نور حسين نور ماه
را، پس ايشان بزرگ ترند از آفتاب و ماه . پس ملايكه تسبيح حق تعالى مى كردند و مى
گفتند: ((سبوح قدوس ))، چه بسيار
گرامى اند اين نورها نزد حق تعالى .
چون حق تعالى خواست كه امتحان كند ملايكه را، بر ايشان فرستاد ابرى تاريك ، و چنان
فرو گرفت ملايكه را، كه يكديگر را نمى ديدند. ملايكه گفتند: اى خداوند ما و سيد و
بزرگ ما! روزى كه ما را آفريده بودى ، تا حال چنين حالتى مشاهده نكرده بوديم ، پس
از تو سؤ ال مى كنيم به حق اين نور كه ظلمت را از ما دور گردانى . پس حق تعالى نور
حضرت فاطمه (سلام الله عليها) را آفريد، مانند قنديلى و بر كنار عرش آويخت ، و از
نور آن آسمان هاى هفت گانه و زمين ها روشن گرديد، و به اين سبب فاطمه را
((زهرا)) ناميدند. پس ملايكه تسبيح و
تقديس حق تعالى كردند، و حق تعالى فرمود: به عزت و جلال خودم سوگند ياد مى كنم كه
ثواب تسبيح و تقديس شما را تا روز قيامت از براى محبان اين زن و پدر او و شوهر او و
فرزندان او قرار دادم
(17).