1. كافى، ج 1، ص 139.
2. على شریعتى، نیایش، صص 33 و 34.
3. صحیفه نور، ج 20، صص 82 و 152.
4. همان، ج 17، ص 265.
5. میرزا جواد ملكى تبریزى، مراقبات، ص 167 و 168.
6. قلم.
7. اصول كافى، ج 4، ص 252.
8. عطّار، تذكرة الاولیاء، ص 572.
9. از میان بردن.
10. بحارالانوار، ج 11، ص 256.
11. تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 427.
12. همان، صص 427 و 428.
13. میرزا جواد ملكى تبریزى، لقاء اللّه، ص 148.
14. همان، ص 154.
15. مقالات شمس تبریزى، ص 69.
16. و نیز آمده است كه: «حق تعالى به موساى كلیم علیهالسلام وحى فرمود: یا
موسى! آیا هرگز تحفهاى به درگاهما آوردهاى كه در بارگاه ما نباشد. عرض كرد: الهى
آن چیست كه لایق بارگاه تو است؟ فرمود: تضرّعاست كه در بارگاه جلال ما نیست»
عبدالحسین طهرانى، اسرار الصّلوة، ص 189.
17. از زنان عارفه و بلند مرتبه قرن دوم هجرى.
18. تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 435.
19. میزان الحكمه، ج 4، ص 1648.
20. مرتضى مطهرى، عدل الهى، ص 115 و 116.
21. مرتضى مطهرى، انسان و سرنوشت، ص 64 و 65.
22. اصول كافى، ج 1، ص 203.
23. ملاصدرا نیز در اسفار، ج 6، ص 396 چنین مىگوید: «هرچه خداوند در الواح
سماوى و صحیفههاىقَدَرى، یعنى همان قلوب ملائكه تاثيرگذار و نفوسِ تدبير كننده
عوالم بالا «نقش زده است، همه، كتابمحو و اثبات است و قابل تغییر است».
24. ابن قیّم جوزیه، شفاء العلیل، ص 13.
25. «آدم به حَسَب ظاهر مىگوید همه چیز با خداست. امّا وجدان و درك این مطلب كه
هیچ ضررى به مانمىرسد الّا دست اوست، هیچ منفعتى نمىرسد الّا به دست اوست، اوست
ضارّ و نافع، اینها چیزهایىاست كه دست ماها از آن كوتاه است.» امام خمینى، صحیفه
نور، ج 17، ص 265.
26. وین دایر، وجود متعالى انسان، ص 154.
27. ویل دورانت، تاریخ فلسفه، صص 168 و 169.
28. شكسپیر، مجموعه آثار، ج 1، ص 635 .
29. شهيد آيت الله دستغیب، سراى دیگر، ص 76.
30. شیخ صدوق، توحید، ص 164.
31. همان، ص 165.
32. تاج الدین حسین خوارزمى، شرح فصوص الحكم، ص 888 .
33. مولانا، فیه ما فیه، ص 495.
34. مجموعه آثار، ج 1، ص 635 .
35. چنانچه از ابن سینا نقل است: «هلاكتِ ابدى مالِ نوعى خاصِ از جهل و رذیلت
اخلاقى است كه ایندر تعداد انگشتشمارى از مردم، وجود دارد.» (به نقل از اسفار،
ملاصدرا، ج 7، ص 109.
36. دانته، كمدى الهى، ج 1، ص 91.
37. محیى الدّین عربى، فتوحات مكیّه، باب هشتاد و هفتم.
38. جامى، نَقْدُ النّصوص فى شرح نقش الفصوص، ص 189.
39. همه چیز را از رحمت آغاز كرد و به رحمت برمىگرداند.
40. از بین مىرود
41. اصول كافى، ج 3، ص 105.
42. سفینة البحار، ج 4، ص 744. (ماده وَكَلَ).
43. سیدجعفر سجادى، فرهنگِ لغات و اصطلاحات و تعبیرات عرفانى، ص 145.
44. بحارالانوار، ج 15، ص 14.
45. اصول كافى، ج 3، صص 108 و 109.
46. سفینة البحار، ج 4، ص 744.
47. رساله قشیریّه، ص 247.
48. عوالى اللئالى، ج 4، ص 7.
49. اصول كافى، ج 3، ص 116.
50. همان، صص 116 و 117.
51. امام باقر علیهالسلام : «وَ اللّهِ ما یَنْجُو مِنَ الذَّنْبِ اِلاّ مَنْ
اَقرَّبِهِ؛ به خدا سوگند، تنها آن كس از گناه مىرهد كه بهآن «نزد پروردگارش»
اعتراف كند.» بحارالانوار، ج 6، ص 36.
52. آگوستین قدیس، اعترافات، ص 107.
53. ویلیام جیمز، دین و روان، ص 153.
54. كلمه نظر گاهى به معناى دیدن و تأمل كردن است و گاهى نیز به معناى اِنظار و
مهلت دادن است،یعنى همان سهلانگارى و امروز و فردا كردن كه معناى دوم متناسب با
فراز مذكور مىباشد.
55. غرر الحكم و درر الكلم، ج 4، ص 276.
56. آگوستین نیز در كتاب اعترافات خود، ص 107 مىگوید: «اگرچه آدمیان، در انجام
گناه، علیه خدامىشورند، ولى در واقع جانهاى خود را مىآزارند و در این بدخواهى
علیه خود قیام مىكنند.»
57. همان، ج 5، ص 316.
58. میزان الحكمة، ج 7، ص 3389.
59. با معارف اسلامى آشنا شویم، ج 41، ص 148.
60. عزیز الدّین نَسَفى، الانسان الكامل، صص 322 و 323.
61. ملاّمهدى نراقى، جامع السّعادات، ج 3، ص 33.
62. ابن الوقت كنایه از وقت شناس بودن است.
63. بحارالانوار، ج 77، ص 165.
64. غرر الحكم و دررالكلم، ج 6 ، ص 140.
65. بدیع الزّمان فروزانفر، احادیث و قصص مثنوى، ص 516.
66. چه بسا از امورى كراهت دارید و حال آنكه خیر شما در آن است و چه بسا امورى
خوشایند شماستو حال آنكه براى شما شرّ است.
لیك لطفى، قهر در پنهان شده |
یا كه قهرى در دل لطف آمده |
مولانا
67. عزیزالدّین نسفى، الانسان الكامل، ص 334.
68. مفاتیح الجنان، دعاى ابوحمزه ثمالى.
69. جنبنده.
70. سُنَن ابو داوود، ج 4، ص 40.
71. حكیم حاج ملا هادى سبزوارى، شرح جوشن كبیر، صص 279 و 280.
72. مراد از حيرت در اینجا، سرگردانىِ بىحاصل نمىباشد، بلكه حيرت در اینجا،
شگفتى فوق العادهحاصل از شناخت خداوند است كه آدمى را سرگردان از این شگفتى
مىسازد.
73. بخشى از شعر حافظ.
74. مفاتیح الجنان، تعقیبات مشتركه نمازهاى واجب.
75. گوارا.
76. دعاىِ معروف به حَزین كه مستحب است بعد از نماز شب خوانده شود و در مفاتیح
ذكر گردیدهاست.
77. اصول كافى، ج 3، ص 116.
78. رشيد الدين میبدى؛ كشف الاسرار، ج 1، ص 372.
79. پناهى سمنانى، فردوسى سروده خوان وحدت و حماسه ملى، صص 398 و 399.
80. عبدالرحمان جامى، نقد النقوص فى شرح الفصوص، ص 189.
81. بدیع الزمان فروزانفر، احادیث و قصص مثنوى، ص 114.
82. اصول كافى، ج 4، ص 224.
83. همان.
84. انجیل لوقا، 7 ـ 1: 18.
85. امام خمینى، آداب الصلوة، ص 305.
86. همان، صص 175 و 176.
87. اصول كافى، ج 3، ص 114.
88. اصول كافى، ج 3، ص 115.
89. بحارالانوار، ج 77، ص 29.
90. نهج البلاغه، خطبه 64.
91. غرر الحكم و درر الكلم، ج 6، ص 226.
92. همان، ص 39.
93. روضه كافى، ص 167 و 168. به نقل از سراى دیگر، ص 35، شهيد آيت اللّه سید
عبدالحسین دستغیب.
94. مراقبت و غمخوارى.
95. غررالحكم و درر الكلم، ج 2، ص 262.
96. همان، ج 4، ص 155.
97. بحارالانوار، ج 10، ص 114.
98. غرر الحكم و درر الكلم، ج 6، ص 444.
99. عبدالرحمن جامى، مثنوى هفت اورنگ، ص 196.
100. كه تو را.
101. بحارالانوار، ج 74، ص 400.
102. تحف العقول، ص 18.
103. غرر الحكم و درر الكلم، ج 1، ص 93.
104. میزان الحكمه، ج 3، ص 1352.
105. كلیات سعدى، ص 24.
106. مصباح الشریعه، ص 412.
107. میزان الحكمه، ج 2، ص 958.
108. احمدعلى رجایى بخارایى، فرهنگ اشعار حافظ، ص 602.
109. همان، ص 601.
110. اصول كافى، ج 3، ص 131 و 132.
111. میبدى، كشف الاسرار، ج 1، ص 469.
112. مصباح الشریعه، ص 413.
113. جان راجر و پيتر مك ویلیامز، دارندگى، صص 14، 63 و 95.
114. كاترین پاندر، قانون شفا، صص 83 ، 84 و 87 .
115. نهج البلاغه، خطبه 193.
116. ندا.
117. سرعت بگیرد به سوى دیدار.
118. مركب.
119. رساله قشیریه، صص 567 و 576 و 580.
120. سید جعفر سجادى، فرهنگ لغات و اصطلاحات و تعبیرات عرفانى، ص 291.
121. رساله قشیریه، ص 582.
122. همان، ص 581.
123. امام محمد غزالى، كیمیاى سعادت، ج 2، صص 982 ـ 984.
124. شیخ عباس قمى، منتهى الآمال، ص 167.
125. سید جعفر سجادى، فرهنگ لغات و اصطلاحات و تعبیرات عرفانى، ص 302.
126. سفینة البحار، ج 3، ص 49 (ماده صدق).
127. همان، صص 49 و 50.
128. اصول كافى، ج 3، ص 164.
129. نوریان مر نوریان را جاذبندناریان مر ناریان را طالبند
(مولانا)
130. انسانهاى كریم.
131. انسانهاى پست.
132. شمس الدين محمد لاهیجى، شرح گلشن راز، ص 252.
133. همان، ص 7.
134. تفسیر نورالثقلین، ج 5، ص 132.
135. قبلى.
136. سفینة البحار، ج 2، ص 899 (ماده شَهَر).
137. اصول كافى، ج 1، ص 43.
138. گنجینه دار.
139. رها.
140. بحارالانوار، ج 19، كتاب الدعاء.
141. اصول كافى، ج 3، ص 106.
142. كشف الاسرار و عدة الابرار، ج 6 ، ص 562.
143. بحارالانوار، ج 70، ص 366.
144. كشف الاسرار و عدة الابرار، ج 9، ص 102.
145. میزان الحكمه، ج 1، ص 962.
146. همان، ص 960.
147. الانسان الكامل، صص 334 و 335.
148. رساله قشیریه، صص 556 و 566.
149. همان.
150. احمدعلى رجایى بخارایى، فرهنگ اشعار حافظ، ص 602 .
151. رساله قشیریه، ص 571.
152. فرهنگ اشعار حافظ، ص 601.
153. از زنان عارف قرن دوم هجرى قمرى.
154. قشیرى، رساله قشیریه، ص 571.
155. اصول كافى، ج 4، صص 257 ـ 259.
156. فیه ما فیه، ص 408.
157. سفینة البحار، ج 3، ص 331.
158. طناب.
159. سفینة البحار، ج 2، ص 283.
160. خوارزمى، شرح فصوص الحكم، ص 398.
161. میزان الحكمة، ج 14، ص 6680.
162. همان.
163. رحيق در اینجا اشاره به آيه 25 سوره مطففين مىباشد كه خداوند در
وصفنعمتهايىكه در بهشتبه ابرار خواهد داد چنین فرمود: «یُسْقَونَ رَحیقٍ
مَخْتُومٍ؛ابرار از شراب طهور سر به مهر در بهشتخواهند نوشید».
164. الانسان الكامل، صص 249 و 250.
165. غررالحكم و درر الكلم، ج 2، ص 189.
166. همان، ص 424.
167. همان، ج 6، ص 126.
168. همان، ج 4، ص 205.
169. همان، ص 213.
170. الانسان الكامل، ص 335.
171. محاسن برقى، ج 1، ص 410.
172. امام خمینى، سرالصلوة، ص 2.
173. تفسیر المیزان، ج 9، صص 530 و 531.
174. سعید الدین فرقانى، مشارق الدرارى، صص 450 ـ 452.
175. خواجه نصیر الدین طوسى، اوصاف الاشراف، صص 87 و 88 .
176. برترى جویى.
177. مراد، ممكن الوجود است.
178. میبدى، كشف الاسرار، ج 5، ص 94.
179. مفاتیح الجنان، مناجات نهم از مناجاتهاى خمسة عشر.
180. سید محمد حسین حسینى تهرانى، مهر تابان، ص 19.
181. تفسیر نورالثّقلین، ج 1، ص 706.
182. امام خمینى، آداب الصّلوة، صص 167 و 168.
183. تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 357.
184. دكتر قمر آریان، چهره مسیح در ادبیات فارسى، ص 208.
185. غررالحكم و دررالكلم، ج 5، ص 379.
186. میزان الحكمة، ج 7، ص 3403.
187. دستآویز.
188. گُل بابا سعیدى، فرهنگ اصطلاحاتِ عرفانى، ابن عربى، ص 180.
189. سفینةالبحار، ج 4، ص 742 (ماده وَكَل).
190. در اینكه آن مردى كه دو جامه سفید در بر داشت كه بوده است، مرحوم شیخ عباس
قمى در همانكتاب، ص 743 نقل مىنماید كه ظاهرا آن مرد یا فرشتهاى بوده است كه به
صورت بشر ظهور یافت، و یااز پیامبرانى چون خضر و یا الیاس بوده است.
191. بحارالانوار، ج 78، ص 3.
192. همان، ص 301.
193. میزان الحكمه، ج 14، ص 7168.
194. غُرَرْ الْحِكَمْ وَ دُرَدُ الْكَلم،ج 6، ص 170.
195. بازِ نر.
196. شكارگاه.
197. من.
198. چرا كند.
199. نهجالبلاغه، خطبه 86.
200. كج.
201. جنایت پیشه.
202. بالا.
203. پلیدى.
204. اسرار التوحید، ص 25.
205. اصول كافى، ج 3، صص 129 و 130.
206. همان.
207. معبودى جز تو نیست، منزهى تو، بدرستى كه من از ستمكاران بودم.
208. امرم را به خداوند واگذار مىكنم، به درستى كه خداوند به كاربندگان،
بیناست.
209. امالى شیخ صدوق، ص 6 .
210. نعمتها.
211. اصولى كافى، ج 3، ص 149.
212. شرح كبیر اَنْقَرَوى بر مثنوى معنوى مولوى، ج 10، ص 13.
213. بیدارى.
214. علامه سیوطى، جامع الصغیر، ج 2، ص 167.
215. گولپینارلى، نثر و شرحِ مثنوى شریف، ج 3، ص 808 .
216. مسیحى.
217. صفرا حالتى كه بر بدن عارض مىشود و در آن صورت، خوردن حلوا مضر مىباشد.
218. بحارالانوار، ج 78، ص 41.
219. غرر الحكم و دررالكلم، ج 3، ص 445.
220. همان، ص 142.