شرح و تفسير دعای مكارم الاخلاق
(جلد ۳)

محمد تقی فلسفی

- ۱۸ -


سلام الهى برآل محمد(ص ) 
آن عده از علماى عراق وخراسان كه درمجلس ماءمون بودند، به اتفاق گفتند: مقصود خداوند از يس حضرت محمد(ص ) است وآل يس راكه حضرت رضا به آل محمد (ص ) تفسير نمود، مورد قبولشان واقع شد، واين شهر در نظر ماءمون كه خود مرد تحصيل كرده وعالمى بود، بسى مهم تلقى گرديد و آن را بيانى از معدن نبوت خواند. اما پيش از حضرت على بن موسى الرضا(ع ) حضرت اميرالمومنين عليهما السلام اين مطلب رادرباره يس و آل يس فرموده بود:
عن على عليه السلام قال : سمى اللّه تعالى النبى عليه السلام فى القرآن سبعة اسماء محمد واحمد وطه ويس والمزمّل والمدّثر عبداللّه ! (575)
على (ع ) فرمود: خداوند، نبى اكرم را در قرآن شريف به هفت اسم ناميده وآن اسماء رادر متن حديث بيان نمود:
عن على عليه السلام فى قوله : عزّ وجلّ سلام على آل يس محمد صلّى اللّه عليه وآله و نحن آل يس . (576)
على (ع ) در بيان كلام الهى سلام على آل يس فرمود: حضرت محمد (ص )، يس است وما آل يس .
عن ابن عباس فى قوله عزّ وجلّ: سلام على آل يس قال : على آل محمد عليهم السلام .
ابن عباس در تفسير آيه سلام على آل يس گفته است :مراد آل محمد عليهم السلام اند. (577)
معنى يس دركتب تفاسير  
در تفاسير خاصه وعامه راجع به معناى يس علاوه بر نام حضرت محمد صلّى اللّه عليه وآله كلمات ديگرى ذكرشده :
يا انسان ، يا رجل ، ودر تفسير تبيان ومجمع البيان آمده :
وقيل معناه : يا سيدالاولين والآخرين .
به هر صورت ، مقصود از يس نبى اكرم (ص ) است باهر لغتى كه بگوييم وشاهد روشن آن ، كلمات بعداز يس است . خداوند مى فرمايد:
يس . والقرآن الحكيم . انّك لمن المرسلين . على صراط مستقيم . (578)
قسم به قرآن كريم كه تو از رسولان الهى هستى . بر صراط مستقيم .
مخاطب درآيه ، پيمبر گرامى اسلام (ص ) است ودعوتش بر راه حق وصواب .
عن ابيعبداللّه عليه السلام قال : يس اسم رسول اللّه صلّى اللّه عليه وآله والدليل على ذلك قوله : انّك لمن المرسلين . على صراط مستقيم . (579)
امام صادق (ع ) فرمود: يس اسم پيغمبر اكرم (ص ) است ودليل اين سخن دربعد خداوند آمده كه :تواز جمله پيمبران هستى وبه مردم راه واضح ومستقيم راارائه مى نمائى .
پاره اى ازسخنان براثر بغض  
ماءمون وعده اى از علما ورجال دولت عباسى در باطن مخالف على بن موسى الرضا(ع ) بودند وكوشش داشتند تاازسخنان آن حضرت خرده اى بگيرند و آن رابر ملا كنند. اما امام (ع ) درمجلس ماءمون باحضور علماءآيه راآل يس قرائت نمود وفرمود: مقصود، آل رسول اكرم (ص ) است نه تنها كسى در مجلس اعتراض ننمود، بلكه مامون آن بيان را از معدن نبوت خواند. ولى بعدا زآنكه بغض ها نسبت به اهل بيت افزايش يافت ، قرائت ال ياسين (580) شايع شد وقرآن هارا ال ياسين نوشتند وقرائت آل ياسين به معنى واقعى اش را ناديده گرفتن وحتى درباره آن سخنانى ساختند، از آن جمله زمخشرى گفت :
ومن قراء على آل ياسين فعلى انّ ياسين اسم ابى الياس ‍ اضيف اليه الآل . (581)
كسى كه آل ياسين قرائت نموده ، براين اساس است كه ياسين نام پدر الياس است كه برآن كلمه آل افزودذه شده است .
به آقاى زمخشرى بايد گفت كه ابن عباس خود ازمفسرين قرآن وازكسانى است كه بعضى از قرّاء، قرائت خود رابر وى عرضه نموده وازاو روايت كرده اندآل ياسين خوانده وگفته : مقصود، آل محمد (ص ) است .
قال ابن عباس : آل ياسين آل محمد صلّى اللّه عليه وآله و ياسين اسم من اسمائه . (582)
ابن عباس گفت گفته : آل ياسين آل محمد (ص ) است و ياسين يكى از اسماء رسول اكرم (ص ) مى باشد.
اينك به اصل بحث كه صلوة حضرت بار تعالى وملائكه است ، برمى گرديم . قرآن شريف درباره رسول اكرم (ص ) فرمود:
انّ اللّه وملائكته يصلّون على النبى . (583)
خداوند به پيمبرش رحمت مى فرستد وفرشتگان او راتنزيه مى كنند.
ودرباره مومنين فرموده است :
هوالّذى يصلّى عليكم وملائكته ليخرجكم من الظلمات الى النّور وكان بالمومنين رحيما. (584)
صلوات الهى وملائكه بر اهل ايمان  
خداوند، اهل ايمان را مخاطب ساخته وفرموده اوست كه برشما رحمت مى فرستد وفرشتگانش درباره شما دعا مى كنند تا ازتيرگى ها وظلمات جهلتان بيرونتان برند وبه محيط نورانى علم وآگاهى منتقلتان نمايند كه خداوند نسبت به اهل ايمان مهربان است .
از اين آيه استفاده مى شود: كسانى كه از ايمان واقعى برخوردارند، همواره مشمول رحمت بارى تعالى ودعاى فرشتگان هستند وبراثر اين فيض دائم پيوسته بر نورانيتشان افزوده مى شود. درباره معرفى صلوة ورحمت پروردگار درموردآنان فرموده است :
وبشّرالصابرين الذين اذا اصابتهم مصيبة قالوا انّا للّه وانّا اليه راجعون . اولئك عليهم الصلوات من ربهم ورحمة واولئك هم المهتدون . (585)
صابرين كسانى هستند كه وقتى مصيبتى دامن گيرشان شود، مى گويند: همه ما مملوك خداونديم وبازگشت همه ما به سوى اوست . صلوات ورحمت بارى تعالى شامل حال آنهاست واينان گروه هدايت يافتگان اند.
به طورى كه ضمن بحث مذكور افتاد، دربعضى روايات ، صلوات خداوند بررسول اكرم (ص ) وبرمومنين به رحمت تفسير شده است . اما درآيه مربوط به صابرين ، صلوات ورحمت باهم آمده ودر كنار يكديگر ذكر شده اند.
صابرين مشمول صلوات ورحمت الهى  
اولئك عليهم صلوات من ربهم ورحمة .
آيا صلوات ورحمت دو چيزند ومغايرباهم ، يا آنكه هردو يك حقيقت اند باتفاوت در مراتب ودرجات ، مانند تفاوت نور آفتاب با نور يك لامپ قوى است درنور افكن ؟ صلوات رسول اكرم (ص ) دريك آيه آمده وآن صلواتى است متناسب با مقام رفيع آن حضرت ، وصلوات مومنين درآيه ديگر آمده وآن نيز متناسب با درجات ومراتب ايمان آنان است . ازاين رو، امام سجاد(ع ) دردعاى خود براى حضرت محمد وآلش ، افضل صلوات رااز پيشگاه الهى درخواست نموده است .
اللّهم صلّ على محمد وآله كافضل ما صليت على احد من خلقك قبله .
بار الها! رحمت فرست بر محمد وآلش ، همانند برتين ويالاترين رحمتى كه پيش ازآن حضرت به يكى ازبندگانت فرستاده اى .
درباره مومنين خداوند فرموده :
هوالّذى يصلّى عليكم وملائكته . (586)
خداوند است كه برشما رحمت مى فرستد وهمچنين فرشتگانش .
صلوات الهى به تناسب درجات صبر صابرين  
رحمت به مومنين به اعتبار تفاوت درجات ايمانشان متفاوت است ، ولى سخنى از صلوات افضل وبرتر نيست .همچنين صلوات فرشتگان درباره رسول اكرم (ص ) به معناى تزكيه وتنزيه است ، ولى درباره مومنين به معناى دعا درپيشگاه الهى است . اما آيه مربوط به صبر وصابرين از طرفى شامل صبرهاى جانكاه وطاقت فرساى رسول اكرم (ص )، على (ع )، وصديقه اطهر(س ) وسايرائمه معصومين مى شود واز طرف ديگر، صبر افراد بايمان راكه به مبداء ومعاد معتقدند وبراى خدا صبر مى كنند، دربر مى گيرد. ولى مى دانيم صلوات خداوند برصبر رسول معظم (ص ) وعترت طاهرينش ‍ صلوات افضل وبرتر است ولى صلوات الهى درباره مومنين صابر به اعتبار تفاوت درجات ايمان وصبرشان متفاوت است ، اما درصلوات آنان سخن از افضل وبرتر نيست . شايد بتوان گفت اين كه درآيه صبر صلوات ورحمت باهم ذكر شده صلوات ناظر برصبر بينظير پيمبر(ص ) وعترتش باشد كه افضل وبرتراست ورحمت ناظر به اجر مومنين صابر باشد.
حضرت على بن الحسين (ع ) در قطعه دعاى مورد بحث امروز به پيشگاه الهى عرض مى كند:
اللّهم صلّ على محمد وآله كافضل ما صلّيت على احد من خلقك قبله وانت مصلى على احد بعده .
بار الها! رحمت فرست بر محمد وآلش همانند برترين وبالاترين رحمت وصلواتى كه پيش ازآن حضرت بريكى ازبندگانت فرستاده اى وبعداز آن حضرت نيز صلوات افضل رابر يكى از بندگانت خواهى فرستاد.
حضرت ابراهيم (ع ) مشمول صلوات برتر 
اين عبارت حاوى سه مطلب است : اول آنكه حضرت زين العابدين (ع 9 صلوات افضل وبرتر را براى محمد وآلش ازخداوند درخواست مى نمايد ودرباره آن توضيح مختصرى داده شد. دوم عرض مى كند: بارالها! صلواتت بر رسول اكرم (ص ) وآل طاهرينش همانند برترين صلواتى باشد كه پيش از پيمبر اسلام (ص ) بريكى ازبندگانت فرستاده اى . ما نمى دانيم كه بارى تعالى قبل از پيشواى اسلام (ص ) بركدامين بنده صالحش افضل صلوات رافرستاده است ، ولى ازرواياتى كه ذيل آيه :
انّ اللّه وملائكته يصلّون على النبى .
دركتب تفاسير وهمچنين ديگر كتب حديث آمده ، مى توان گفت : بنده مشمول صلوات افضل وبرتر، حضرت ابراهيم (ع ) است .
عن كعب بن عجزه قال : لما نزلت هذه الآية قلنا يا رسول اللّه ! هذا السلام عليك قد عرفناه ، فكيف الصلوة عليك ؟ قال قولوا: اللّهم صلّ على محمد وآل محمد كما صلّيت على ابراهيم وآل ابراهيم انّك حميد مجيد وبارك على محمد وآل محمد كما باركت على ابراهيم وآل ابراهيم انّك حميد مجيد. (587)
كعب بن عجره مى گويد: وقتى آيه مذكور بر رسول اكرم (ص ) نازل شد به حضرت عرض كرديم : ما سلام گفتن بر شما رادانستيم چگونه برشما صلوات بفرستيم ؟ فرمود: بگوئيد بارالها! درود فرست بر محمدو آلش ‍ همچنان كه درود فرستاده اى كه برابراهيم وآل ابراهيم كه توستايش شده با مجد وعظمتى ، بار الها! كرامت خود راادامه بده برمحمد وآلش ، همانطور كه ادامه دادى برابراهيم خليل وآلش كه تو حميد ومجيدى .
صلوات برتر برآل محمد(ص ) وآل ابراهيم (ع )  
عن النبى صلّى اللّه عليه وآله قال قولوا:صلّى اللّه محمد وعلى آل محمد كما صلّيت على ابراهيم وعلى آل ابراهيم فى العالمين انّك حميد مجيد. (588)
رسول اكرم (ص ) به درخواست كنندگان تعليم صوات فرمود: بگوئيد: بار الها! درود فرست بر محمد وبرآلش همانطور كه درودفرستادى بر ابراهيم وبرآل ابراهيم درعالم كه تو حميد ومجيدى .
ابراهيم (ع 9، آن موحد عالى قدر وثابت قدمى بود كه در راه اطاعت اوامر الهى به تمامى مصائب ومشكلات تن داد، آماده شد فرزند خود اسمعيل رابه امر او قربانى كند، براى مبارزه با بت پرستى وبت پرستان در فرصت مناسب به بتخانه رفت وبتها راشكست وبراثر اين كار مشركين آنچنان خشمگين شدند كه تصميم گرفتند كه ابراهيم رادر آتش بسوزانند وآن حضرت براى خداآماده آن خطر عظيم گرديد، حتى براى نجات خويش از يارى جبرئيل امين چشم پوشيد، فقط به فيض بارى تعالى متوجه بود وسرانجام قادر متعال نجاتش داد. اين انسان الهى وعالى قدر با خدمات بزرگ وپرارزشى كه در راه اعلاى حق انجام داده بود شايسته آن شد كه مشمول افضل صلوات الهى گردد.
صلوات مومنين بر پيامبر (ص ) به معنى دعاست  
حضرت زين العابدين (ع ) ازخداوند چنين صلواتى راكه پيش از نبى اكرم (ص ) نصيب ابراهيم (ع ) گرديده ، براى حضرت محمد وآلش درخواست نمود. صلواتى اينچنين بعداز نبى اكرم (ص ) شايسته على (ع ) وصديقه اطهر(س ) وسايرائمه معصومين (ع )است . نمى دانيم در طول قرون واعصار آيا كسى بعد ازپيمبر ( ص ) ومعصومين (ع ) آمده يا خواهدآمد كه شايسته افضل صلوات الهى باشد يانه ؟
از مجموع آنچه به عرض رسيد، معناى صلوات خداوند وفرشتگان وچگونگى صلوات مومنين بر حضرت محمد وآلش روشن شد. اما ضمن سخنرانى دو روايات از امام صادق وامام كاظم (ع ) مذكور افتاد كه صلوات مومنين به دعا تفسير شده است .
البته مردم با ايمان به نسبت درجات فهم ودركشان درباره آن حضرت دعا مى كنند، ولى ابن اثير در نهايه مضمونى را ذكر نموده كه بالنسبه جالب توجه است ودر اينجا تقديم شنوندگان مى گردد.
فامّا قولنا اللّهم صلّ على محمد وآل محمد فمعناه . عظمه فى الدينا باعلاء ذكره واظهار دعوته وابقاء شريعته ، وفى الآخرة بتشفيعه فى امّته وتضعيف اجره ومثوبته . (589)
معنى صلوة ما درباره حضرت محمد (ص ) اين است كه دعا مى كنيم : پروردگارا! با رفعت نام ونشر دعوت وپايدارى شريعت پيمبر اسلام در دنيا وبا قبول شفاعت او درامت ومضاعف ساختن اجر وثوابش در آخرت او را بزرگ وبا عظمت فرما.
در جمله آخر آيه صلوة برنبى اكرم (ص )امر به تسليم شده است .
عن ابيعبداللّه (ع ): واما قوله عزّ وجلّ وسلموا تسليما فانه يعنى التسليم له فيما ورد عنه . (590)
تسليم شدن ومنشاء متفاوت آن  
امام صادق (ع ) فرموده : ام قول حضرت بار يتعالى كه فرموده است : وسلّموا تسليما، دراين جمله خداوند اراده فرموده تلسيم نبى معظم باشيد در تمام آنچه از حضرتش به شما رسيده است .
تسليم شدن وسر طاعت فرو آوردن به صور مختلف قابل تصور است ، از آن جمله گاهى لشكر شكست خورده ومغلوبى در مقابل لشكر نيرومند كه ظالم ومتجاوز است سر تسليم فرود مى آورد وناچار زور گويى هاى لشكر غالب راتحمل مى نمايد. اين تسليم مصداق شعر شاعر است :

در كف شير نر خونخواره اى
غير تسليم رضا كو چاره اى
گاهى تسليم براساس عقل وعلم وبر وفق حق ومصلحت است ، مانندتسليم شدن مرض درمقابل طبيب عالم ومورد اعتمادكه رشته تخصصش بيمارى همان مريض است واز نظر علمى وتجربى به تمام نكات ودقايق بيمارى وى وقوف وآگاهى دارد. آن مريض بى قيد وشرط وبا اراده خود، تسليم طبيب مى شود تا درپرتو دستورهاى صحيح وبه موقع او، صحت وسلامت خود رااعاده دهد. بعضى روايان تسليم مردم رادر مقابل تعاليم دينى وسعادت آفرين حضرت بارى تعالى ،همانند تسليم مريض در مقابل طبيب خوانده اند:
عن النبى صلّى اللّه عليه وآله قال : يا عباداللّه انتم كالمرضى و ربه العالمين كالطبيب فصلاح المرضى فى ما يعلمه الطبيب وتدبيره به لا فيما يشتهيه المريض ويقتره . الى فسلّموا للّه امره تكون من الفائزين . (591)
تسليم مرض درمقابل طبيب بر اساس مصلحت است
رسول اكرم (ص ) فرمود: اى بندگان خدا! شما همانند مرضى هستيد وپروردگار عالميان مانندطبيب ، خير وصلاح مرضى در آن چيزى است كه طبيب مى داند وتدبير خود رابراى درمان بيمار برآن استوار مى سازد نه آن چيزى كه مريض ميل دارد وآن را براى خود انتخاب مى كند، پس آگاهانه تسليم امر الهى شويد تابه پيروزى نائل گرديد.
تسليم واقعى بيمار در مقابل پزشك متخصص ومورد اعتماد، از باور درونى وى سر چشمه مى گيرد وسپس آن باور موجب تسليم مى شود واز پى تسليم شدن ، دستورهاى طبيب را با دقت به كا رمى بندد وخود درآن دستورها اظهار عقيده نمى كند وسخنى برخلاف نمى گويد. مسلمان واقعى نيز درمقابل اوامر بارى تعالى تسليم بى قيد وشرط است ودستورهاى خداوند عالم وعادل وحكيم را بى چون وچرا اجرا مى نمايد وبر اثر آن به سعادت واقعى نائل مى گردد. على (ع 9 منازل ومراحل روحى وعملى مسلمان راستين را در شاءن دين بيان نموده است .
قال على (ع ): لا نسبن الاسلام نسبه لاينسبها احد قبلى ولاينسبه احد بعدى الّا بمثل ذلك : انّ الاسلام هوالتسليم ، والتسليم هواليقين والقين هوالتصديق والتصديق هوالاقرار والاقرار هوالعمل والعمل هو الاداء. انّ المومن لم ياءخذ دينه عن راية ولكن اتاه من ربه فاءخذه . (592)
على (ع ) فرمود: منسب مى كنم اسلام را به نسبتى كه احدى قبل ازمن وبعد ازمن منتسب نكرده ونمى كند آن را مگر اينچنين : اسلام عبارت ازتسليم است ، وتسليم عبارت از يقين است ويقين تصديق است ، وتصديق اقرار است واقرار عمل است ، وعمل اداى تكليف .
شخص باايمان دين خود را از راءى خويش نمى گيرد، بلكه دينش از طرف بارى تعالى آمده واو آن را فرا گرفته است .
تسليم مومن به امر الهى براى نيل  به سعادت است
حضرت على بن موسى الرضا (ع ) راجع به تسليم فرد باايمان در مقابل حق تعالى ومداخله ندادن نظر وانديشه شخصى خود چنين فرموده است :
اعلموا انّ راءس طاعت اللّه سبحانه التسليم لما عقلنا و مالم نعقل . (593)
بدانيد كه عاليترين مراتب اطاعت خداوند، تسليم دربرابر اوامر اوست ، خواه عقل ما آن را درك كند يا درك ننمايد.
به شرحى كه توضيح داده شد، حضرت زين العابدين در قطعه دعاى مورد بحث امروز، به پيشگاه خداوند عرض مى كند:
اللّهم صلّ على محمد وآله كافضل ما صلّيت على احد من خلقك قبله وانت مصلا على احد بعده .
بار الها! درود فرست بر محمد وآلش همانند بهترين وبرترين درودى كه پيش از آن حضرت بريكى از بندگان صالحت فرستاده اى يا بعداز آن حضرت نيز بريكى از بندگانت خواهى فرستاد.
89: وآتنا فى الدنيا حسنة وفى الآخرة حسنه وقنى برحمتك عذاب النار.  
اين چند جمله آخرين قسمت از دعاى شريف مكارم الاخلاق است .
امام سحاد از پيشگاه مقدس بارى تعالى درخواست مى نمايد: پروردگارا! در دنيا به ما خوبى عطا فرما ودر آخرت نيز به ما خوبى عطا فرما، ودر ظل رحمتت مرا زاعذاب دوزخ مصون ومحفوظ دار.
به خواست خداوند تونا اين چند جمله موضوع بحث وسخنرانى امورز است .
قيام قيامت ومكتب پيامبران  
قيام قيامت وبرپاشدن روز جزا يكى از اساسى ترين اركان اعتقادى وايمانى در مكتب آسمانى پيمبران الهى است تمام انبياء از آمدن چنين روزى خبر داده وانسانهارا به مسئوليتشان در پيشگاه بارى تعالى متوجه نموده اند. درقرآن شريف آيات بسيارى است كه مردم را از عالم آخرت وزنده شدن دوباره آنان ورسيدگى به حساب اعمالشان وثواب وعقابى كه در پى دارند، آگاه نموده وخاطر نشان ساخته اند كه شما بيهوده ولغو آفريده نشده ايد.
افحسبتم انّما خلقناك عبثا وانّكم الينا لا ترجعون . (594)
آيا پنداشته ايد كه ما شما را لغو وبى حساب آفريده ايم وگمان داريد كه به سوى ما باز نمى گرديد؟
بشر اسير محسوس است وقيامت نامحسوس  
بد بختانه بشر دردنيا اسير محسوسات وملموسات است ، هرچه را كه مى شنود، مى خواهد ببيند يا آن را لمس نمايد، لذا واقعيتهاى نامحسوس ‍ وحقايق پنهان را نفى مى كند يا لااقل با دودلى وترديد آن راتلقى مى نمايد وامر معاد از اين قبيل است . يكى از مشركين قطعه كوچكى از استخوان پوسيده يك انسان مرده را حضور رسول اكرم (ص ) مى برد وآن را با دوانگشت خود مى فشرد ونرم مى گردد، به آن مى دمد، درفضا پراكنده مى شود. سپس به حضرت عرض مى كند:
من يحيى العظام وهى رميم . قل يحييها الّذى انشاءها اول مرة . (595)
اين استخوان پوسيده را چه كسى زنده مى كند! بگو آن كس كه اولين بار به وجودش آورده وبه آن حيات بخشيده است .
بشر به طور طبيعى درفكر كمال نامحدود است وانديشه هاى بى نهايت در سر مى پرورد، هرقدر تحصيل علم كند وا زدانش ها آگاهى يابد قانع نمى شود ومى خواهد به تمام دانستنيها واقف گردد، هر قدر مال وثروت گرد آورد، سير نمى شود وبراى ثروت بيشتر تلاش مى كند.
اگر به فرض روزى مالك تمام اموال كره زمين گردد، فكر مى كند آيا دراجرام سماوى معادن طلا ونقره وجود دارد يا نه ، واگر دارد چگونه مى تواند برآنها دست يابد. آدمى به هر مرتبه سلطه وقدرت پيدا كند، در جستجوى قدرت فزونتر درشعاع بيشتر است . آدمى به زندگى ابدى وپايدار فكر مى كند ودر تمناى لذايذ نامحدود وپايان ناپذير است اين تمايل فطرى كه با سرشت انسانها آميخته ودر نهاد آدميان نهفته است ، آفريده پروردگار حكيم است . باتوجه به اينكه در دنياى محدود وزود گذر تمنيات نامحدود انسانها اغنا نمى گردد وبادر نظر گرفتن اين امر كه آفريدگار حكيم عمل لغو نمى كند وتمنيات نامحدود انسانها بى حساب آفريده نشده است ، اين سئوال پيش ‍ مى آيد كه خواسته هاى بى نهايت آدميان چگونه ودر كجا اغنا مى شود. كلام كوتاه معلم بزرگ اسلام ، حضرت على (ع ) به اين پرسش پاسخ مى گويد:
قيامت جوابگوى تمنيات نا محدود بشر است  
لكل شئى من الدينا انقضاء وفناء ولكل شئى من الآخرة خلود وبقاء. (596)
على (ع ) فرموده : براى تمام چيزهايى كه از دنياست ، پايان وفناست وبراى هرچيزى كه از آخرت است ، ابديت وبقاء.
ماديون مرگ انسان را همانند مرگ نبات وحيوان مى پندارند وآن را به معناى فنا ونابودى آدمى تصور مى كنند. ولى پيروان مكتب انبياء از نظر دينى و روحيون دانشمنداز نظر علمى به بقاء روح عقيده دارند ومى گويند: بارويداد مرگ ، بدن مى ميرد، در خاك متلاشى مى شود ومواد تجزيه شده اش به مخزن طبيعت بر مى گردد، ولى روحش باقى وجاودان است وبا مردن بدن از ميان نمى رود. على (ع ) دراين باره نيز چنين فرموده است :
ايّها الناس ! انّا خلقنا وايّاكم للبقاء لاللفناء ولكنّكم من دار الى دار تنقلون . فتزوّدوا لما انت صائرون اليه وخالدون فيه والاسلام . (597)
اى مردم ! ما وشما براى باقى ماندن آفريده شده ايم نه براى فانى شدن ، لكن تغير مكان مى دهيد واز خانه اى به خانه ديگر انتقال مى يابيد پس از اين سراى گذران براى عالمى كه رهسپار آن هستيد وبراى هميشه در آن مى مانيد توشه اى برداريد.
دنيا براى آخرت به منزله شكم مادر براى جنين است  
بنابراين ، تمنيات بى نهايت ونامحدود كه درضمير بشر نهفته است ، لغو آفريده نشده اند وطبق مكتب آسمانى پيامبران الهى آن تمايلات ودر عالم آخرت كه سراى جاودان است اغناء خواهند شد. شكم مادر براى جنين عالمى است قبل از دار دنيا ودنيا براى انسانها عالمى است قبل از عالم آخرت ، اعضاء وجوارح وهمچنين قوا و نيروهايى كه جنين براى زندگى دنيا لازم دارد، طبق نظام حكيمانه خلقت در رحم مادر به وى اعطا مى گردد. انسانها نيز درشكم مادر روزگار بايد به ششايستگى خود را بسازند وزمينه رفاه وآسايش خويشتن را براى زندگى ابدى عالم آخرت مهيا نمايند، واين معناى كلام على (ع ) است كه فرمود:ازاين دنياى گذران براى عالم جاودان توشه اى برداريد.
آدمى داراى دو بعداست يكى بعد حيوانى وآن ديگر بعد انسانى . اگر بخواهد طبق كتاب آفرينش خود قدم بردارد، بايد همواره متوجه هر دو بعد خويشتن باشذ وبه گونه اى عمل كند كه قواى هر دوبعد را به كمال لايقشان برساند واين منطق حكيمانه اولياى الهى در شرع مقدس اسلام است .
عن كاظم (ع ) ليس منّا من ترك دنياه لدينه او ترك دينه لدنياه . (598)
در حديث امام كاظم (ع ) آمده است كه فرمود: از ما نيست وبه مكتب تربيتى ما بستگى ندارد آن كس دنياى خود رابراى دين خويش ترك گويد يا آنكه دين خود رابراى دنياى خويشتن رها نمايد.
روش مومنين پيروى از اولياى دين  
كسانى در دنيا ازنيكى هاى اين سرا ود رآرخت از خوبى هاى آن سرا بهره مند مى شوند كه درايام زندگى وگذران دار تكليف براى هردو جهان فعاليت مى كنند، يك قسمت عمرشان در كارهاى دنيوى وتاءمين معاش وجلب لذايذ مشروع صرف مى شود وقسمت ديگر درعبادات واجب ومستحب وساير كارهايى كه موجب رضاى بارى تعالى است . اينان از روش رسول اكرم (ص ) وائمه معصومين (ع ) پيروى مى نمايند، نه دنيا رابراى دين ترك مى گويند ونه دين رابراى دنيا از دست مى دهند. قرآن شريف درباره اين گروهى كه راه حق وصواب را مى پيمايند فرموده :
ومنهم من يقول : رب /ّنا آتنا فى الدنيا حسنة وفى الاخرة حسنه وقنا عذاب النار. (599)
بعضى از مسلمانان كه واقع گرا ووظيفه شناس هستند مى گويند: بار الها! در دنيا به ما خوبى عطا فرما ودر آخرت نيز از خوبى برخوردارمان نما و ما رااز آتش دوزخ مصون ومحفوظ دار.
گروه ديگرى از مسلمانان هستند كه به روز جزاء عقيده دارند واز ثواب وعقايد الهى سخن مى گويند، اما به قدرى مجذوب دينا وعلايق آن شده اند كه براى خود فرصتى باقى نگذارده اند تا به وظايف دينى خود عمل كنند وبراى آخرت خويش ذخيره اى تهيه نمايند. قرآن شريف در چند مورد ازاين گروه نام برده وبى نصيبى آنان را از حسنات آخرت خاطر نشان فرموده است .
فمن الناس من يقول ربّنا آتنا فى الدنيا وما له فى الاخرة من خلّاق . (600)
بعضى از مردم تنگ نظرند كه فقط از بارى تعالى درخواست مطاع دنيا دارند واينان در آخرت فاقد سرمايه فضيلت وكمال اند.
ومن كان يريد حرث الدنيا نوته منها وماله فى الاخرد من نصيب . (601)
كسى كه در دنيا تمام توجه اش معطوف به امور مادى ومنا دنيوى است ، ما خواسته مادياش به وى اعطامى نماييم ، اما او درقيامت ازذخاير نجات بخش معنوى بهره اى نخواهد داشت .
اسلام دين فطرت واحكامش بر وفق آيين خلقت  
خلاصه ، اسلام دينى است بر وفق فطرت وآيين خلقت ، برنامه اش جمع بين تمايلات حيوانى وتعالى انسانى است . اگر كسى هريك از اين دو بعد را ناديده انگارد، برخلاف فطرت عمل كرده واز نظام خلقت سرباز زده است . هم اكنون در دار دنيا گروهى هستند به نام مرتاضين هند كه با اراده واختيار خود به سخت ترين رايضت ها تن مى دهند، ازخانه وزندگى ، اززن وفرزند، وازلباس خوب وتغذيه صحيح چشم مى پوشند وبه گفته شاعر به جاى غذاى كامل به يك بادام قانع اند.
دل عاشق به پيغامى بسازد
رياضت كش به بادامى بسازد
اين همه مشقت ها را براى آن تحمل مى كنند كه با سركوب نمودن بعد حيوانى خويش به تعالى معنوى وكمال انسانى نايل گردند. درآيين كليسا نيز مردان راهب وزنان جوان تارك دنيا بسياراند كه مسير عادى زندگى را ترك گفته ، ازدواج را يكى ازسنن متقن آفرينش است عملى پليد تلقى نموده واز انجام آن خوددارى مى كنند وترك دنيا را وسيله نيل به عاليترين مدارج سعادت انسانى خود مى پندارند بعضى از مردان وزنان مسلمان نيز گاهى به فكر رهبانيت مى افتند وبه منظور دست يافتن به تعالى معنوى وكمال روحانى ، انديشه ترك لذايذ دنيا در ضميرشان پديد مى آمد وچون افكار خود رابا رسول اكرم (ص ) يا يكى از ائمه درميان مى گذراردند اولياى دين آنان را ازچينين عملى جدا منع مى نمودند وبرحذر مى داشتند.
انديشه هاى نادرست عثمان مظعون  
عن على عليه السلام انه قال : جاء عثمان بن مظعون الى رسول اللّه صلّى اللّه عليه وآله فقال يا رسول اللّه قد غلبنى حديث النفس ولم احدّث شيئا حتى استاءمرتك . قال بم حدثتك نفسك يا عثمان ؟ قال : هممت ان اسيح فى الارض . قال : فلا تسح فيها فان سياحة امتى المساجد. قال : هممت ان احرم اللحم على نفسى . فقال : لا تفعل فان لاشتبهيه واكله . ولوساءلت اللّه ان يطعمنيه كل يوم لفعل . قال : هممت ان اجب نفسى . قال : يا عثمان ! ليس ‍ منّا من فعل ذلك بنفسه ولاباحد. انّ وجاء امتى الصيام . قال : وهممت ان احرم خولة على نفسى ، يعنى امراته . قال : لا تفعل يا عثمان !
عثمان بن مظعون يكى از مسلمانان ثابت قدم واز اصحاب بزرگوار رسول اكرم (ص ) بود. على (ع ) فرمود: عثمان بن مظعون حضور پيمبر اكرم (ص ) آمد، عرض كرد: يا رسول اللّه ! افكارى در ضميرم پديد آمده اما قدمى برنداشتم تا شرفياب شوم واستجازه نمايم حضرت فرمود: نفست با توچه مى گويد؟ عرض كرد: به فكرم آمده كه زن وفرزند را ترك گويم ، ازخانه وزندگى چشم بپوشم ، به جهانگردى وبه سير وسياحت بروم . حضرت فرمود: چنين مكن سياحت امت من در مساجداست . عرض كرد: مى خواهم خوردن گوشت رابرخود تحريم كنم . فرمود: چنين مكن بمن به گوشت تمايل دارم ومى خورم ، اگر از خداوند بخواهم هرروز گوشت راطعام من قرار دهد دعايم رامستجاب مى فرمايد. عرض كرد: يارسول اللّه مى خواهم عضو خود راناقص كنم تا فاقد تمايل جنسى شوم . فرمود: عثمان از مانيست وبه مكتب مابستگى ندارد كسى كه چنين عملى رادر مورد خود ياديگرى انجام دهد وبى ميلى امت من درعمل جنسى بايد از راه روزه گرفتن باشد. عرض كرد6 مى خواهم آميزش با همسر خود رابرخويشتن تحريم نمايم . فرمود: چنين مكن .
على (ع ) وعاصم بن زياد  
علاءبن زياد از اصحاب على (ع ) بود به حضرت از برادرش عاصم بن زياد شكايت كرد كه ابايى در بر كرده وتارك دنيا شده است . فرمود اورا نزد من آوريد. وقتى به حضورش شرفياب شد.
قال : يا عدى نفسه ! لقد استهام بك الخبيث ، اما رحمته اهلك وولدك ؟ اترى اللّه احلّ لك الطيّبات وهو يكره ان تاءخذها؟ انت اهون على اللّه من ذلك ؟ قال : يا امير المومنين ! هذا انت فى خشونة ملبسك وخشوبة ماكلك . قال : ويحك ، انى لست كانت ، انّ اللّه تعالى فرض على ائمة العدل ان يقدّروا انفسهم بضعفة الناس كئلا يتبيغ بالفقير فقره .
فرمود: اى دشمنك نفس خود! شيطان سرگردانت نموده است چرا به زن وفرزندت ترحم ننمودى ؟ به نظرت اين كه خداوند چيزهاى پاكيزه رابر تو حلال نموده كراهت دارد كه تو ازآنها بهره مند شوى ؟ توحقيرتر ازآن هستى كه درباره خداوند چنين بينديشى عاصم گفت : ياعلى ! شما خود لباسى زبر دربرداريد ونانى سخت وخشك مى خوريد حضرت فرمود: من مانند تونيستم خداوند مقرر داشته كه پيشوايان عدل به زندگى خود را با ضعفاى جامعه اندازه گيرى كنند تا فقر فقير موجب هيجانش نشود.
عاصم تصور كرده بود اگر چگونگى زندگى خود را با وضع زندگى امام (ع ) تطبيق دهد راه تعالى راپيموده است حضرت با كمال صراحت عمل او را نادرست خواند وبه وى فهماند كه امام عادل (ع ) به امر بارى تعالى وظيفه خاصى را به عهده دارد، بايد زندگى خود رابازندگى تهيدستان تطبيق دهد تافقر درضمير فقرا موجب تهييج نشود.
نفى رهبانيت در اسلام  
وفى الخبر:لارهبانية ولاتبتّل فى الاسلام . (602)
در حديث آمده كه رهبانيت وتبتل در اسلام نيست .
مجمع البحرين پس از ذكر حديث مى گويد:
اراد بالتبتّل الانقطاع عن الدينا وترك النكاح .
مراد از تبتل منقطع شدن از دنيا وترك زناشويى است .
انّ امراءة ساءلت ابا جعفر (ع ). فقالت : اصلحك اللّه ، انّى متبتلة . فقال لها: وماالتبتّل عندك ؟ قالت : لا اريد التزويج ابدا. قال : ولم ؟قال : التمس فى ذلك الفضل . فقال : انصرفى ، فلو كان فى ذلك فضل لكانت فاطمه عليها السلام احق به منك ، انه ليس احد يسبقها الى الفضل . (603)
زنى به محضر امام باقر(ع ) شرفياب شد پس از دعا درباره آن حضرت عرض كرد من متبتله هستم . فرمود: مرادت ازتبتل چيست ؟ گفت : اراده ام اين است كه هرگز ازدواج ننمايم . فرمود: براى چه ؟ پاسخ داد: مى خواهم از راه اين عمل به فضل وبرترى دست يابم . حضرت فرمود:از اين تصميمت منصرف شوداگر دراين كار فضيلتى وجود مى داشت براى نيل به آن حضرت فاطمه (ع ) از تو شايسته تر بود، بى گمان احدى در فضيلت بر اوپيشى ندارد.
اسلام وتعادل دين ودنيا  
از چند حديثى كه معروض افتاد، اين نتيجه به دست آمد كه رهبانيت براى مرد وزن ومسلمان به هر صورت كه باشد ممنوع است اسلام اجازه نمى دهد كه مسلمانان به نام ترك دنيا، همسر وفرزندان خويش را ترك گويند، خوردن غذاهاى پاك رابر خود حرام دارند، از انتخاب همسر وآميزش جنسى خوددارى نمايند. خلاصه مسلمان حق ندارد به نام تعالى معنوى واحياى شاءن انسانى دنياى خويش را ناديده انگارد وغراض خود را واپس زند بلكه بايد در دنيا ودين ، مماده ومعنا، وحيوانيت وانسانيت را به موازات هم مورد توجه قراردهد. وهريك رادر جاى خود اغناء نمايد. مسلمان موظف است در دار تكليف جمع بين دنيا وآخرت نمايد وهيچ يك رابرديگرى ترك نگويد وبايد موازنه وتعادل را در اعمال دينى و دنيوى رعايت كند ومتوجه باشد كه در هيچ يك از امور مربوط به آن دو زياده روى ننمايد ودراين باره نيز رواياتى از اولياى گرامى اسلام رسيده كه دراينجا پاره اى ازآنها ذكر مى شود.
عن ابيعبداللّه (ع ) قال : قال رسول اللّه (ص )، يا على انّ هذا الدين متين فاوغل فيه برفق ولاتبغض الى نفسك عبادته ربك ، فانّ المنبط (يعنى المنفرط) لاظهرا ابقى ولاارضا قطع . فاعمل من يرجوا من يموت هرما واحذر حذر من يتخوف عن يموت غدا. (604)
امام صادق (ع ) حديث نمود كه رسول اكرم (ص ) به على (ع ) فرمود: اى على ! دين مقدس اسلام محكم ومتين است بارفق ومدارا درآن حركت كن وبه گونه اى عمل منما كه نفس خود رادشمن عبادت پروردگار بنمايى . مسافرى كه در پيمودن راه افراط نموده ، نه براى مركب توانى باقى گذارده ونه راهى را طى كرده است . دردين عمل كن مانند كسى كه اميدوار است درپيرى بميرد، يعنى وقت زياد دارد وبرحذر باش مانند كسى كه خائف است فردا بميرد يعنى جز فرصتى كوتاه در اختيار ندارد.
عبادت خالى ازافراط وتفريط  
عن ابى بصير ابيعبداللّه عليه السلام قال : مرّبى ابى وانا بالطواف وانا حدث وقد اجتهدت فى العبادة .فرآنى وانا اتصاب عرفا. فقال لى : يا جعفر! يابنىّ! انّ اللّه اذا احبّ عبدا ادخله الجنّ ورضى عنه باليسير. (605)
ابى بصير از امام صادق (ع ) حديث نموده كه فرمود: پدرم در طواف برمن گذر كرد. من جوان بودم ودرعبادت مجاهده بسيار مى كردم . مرا ديد درحالى كه عرق مى ريختم . به من فرمود: فرزند! خداوند وقتى بنده اى رادوست داشته باشد، اورابه بهشت مى برد واز عبادت كم ومحدود او راضى مى شود.
روايات بسيارى از اولياى گرامى اسلام رسيده است كه در آنها به مسلمانان توصيه شده در عبادات زياده روى وافراط ننمايند. اعمال دينى را به طور متعادل انجامم ده ود راينجابه دو روايتى كه مذكرو افتا اكتفا مى شود.
مومن واعتدال در امور دنيا  
در باره امور مربوط به دنيا اخبارى از اولياى دين رسيده كه مسلمانان را به اعتدال فرا خوانده ومراتب كراهت وناخشنودى خويش را در توسعه هاى غير ضرورى وتجمل گرايى نسبت به امور مختلف زندگى ، ابراز نموده اند وبراى آگاهى بيشتر شنوندگان دراين جا بعضى ازآن روايات به عرض ‍ مى رسد:
على (ع ) در بصره براى عيادت علاء بن زياد حارثى كه از اصحابش بود به منزل او رفت . وقتى چشمش به وسعت خانه وى افتاد فرمود:
ما كنت تصنع بسعة هذه الدار فى الدنيا وانت اليها فى الاخرة كنت احوج وبلى ان شئت بلغت بها الاخرة تقرى فيها الضعيف وتصل فيها الرحم وتطلع منها الحقوق مطالعها فاذا انت قد بلغت بها الاخرة . (606)
فرمود: تو در دنيا به اين خانه وسيع چه نيازى دارى با آنكه درآخرت نيازت بيشتر است سپس فرمود بلى اگر بخواهى از راه اين خانه وسيع به آخرت برسى بايد مهمان دعوت كنى وازآنهاپذيرايى نمايى ، صله رحم وارحام خود را به اين منزل بخوانى يا اين ونزل ديدگاهى باشد براى اظهار حق واز اين راه حقوق صاحبان حق ارآشكار نمايى دراين صورت با داشتن اين خانه وسيع به آخرت دست يافته اى .
احساس برترى و تفوق براثر افزايش مال ،كثرت اولاد، وسعت منزل ، ساختمان مجلل ، اساس بيت گران قيمت ، تجمل در لباس وديگر امورى از اين قبيل ، مى تواند در ضمير افراد ضعيف النفس اثر نامطلوب بگذارد معنويتشان را ضعيف كند ورفته رفته ياد خداوند را از صفحه خاطرشان بزدايد. قرآن دراين باره با اهل ايمان سخن گفته وآنان را ازاين خطربرحذر فرموده است :
يا ايّها الّذين آمنوا لا تهلكم اموالكم ولا اولدكم عن ذكراللّه ومن يفعل ذلك فاولئك هم الخاصرون . (607)
اى كسانى كه ايمان آورذه ايد متوجه باشيد كه علاقه به مال واولاد شماراازياد بارى تعالى غافل نكند وكسانى كه چنين كنند وموجبات غفلت خود رافراهم آورند، زيان كارند.
معيار قدر ومنزلت انسان  
درمقابل اين افرادضعيف النفس كه افزايش سرمايه هاى دنيوى رابراى خود معيار برترى وتفوق مى پندارند، افرادى بزرگوارى يافت مى شوند كه هرگز ارزش شخصيت خود را با امور مادى نمى سنجند.
قيل للامام الباقر(ع ): من اعظم الناس قدرا؟ قال (ع ): من لم يرالدينا لنفسه قدرا. (608)
از امام باقر سئوال شد منزلت كدام انسان برتر وبالاتر ازهمه مردم است ؟ فرمود: كسى كه دنيا رابراى خود مايه قدرومنزلت نبيند.
گاهى زياده روى وافراط در امور دنيوى نه فقط به توازن مادى ومعنوى انسان آسيب مى رساندبلكه ممكن است در مواقعى موجب ايذاء دگران گردد ومايه ناراحتى برادران دينى شود ونمونه اى ازاين عمل درحديث آمده است .رسول اكرم (ص ) عذاب قيامت كسى را بيان نمود كه دردنيابنايى رابه منظور ريا پايه گذارى ميكند.
قيل يا رسول اللّه ! كيف يابنى ! رياءوسمعت ؟ قال : يبنى فضلا على ما يكفيه استطاله منه على جيرانه ومباهاة لا خوانه . (609)
عرض شد يا رسول اللّه ! چگونه بناى رياء وسمعه مى سازد؟ فرمود: ساختمان مرتفعى رابنيان مى نهد كه بيش از حد احتياج وزايد از كفاف اوست واين ساختمان مرتفع به همسايگان زيان مى رساند وآنان را ازنور آفتاب محروم مى كند بعلاوه مى خواند بااين عمل به برادران دينى خود فخر فروشى نمايد.
موازنه بين بعد حيوانى وانسانى  
نتيجه مجموع بحث آن شد كه بشر داراى دوبعداست يكى بعد حيوانى وآن ديگر بعد انسانى پيروى از كتاب خلقت ونظام آفرينش ايجاب مى كند كه آدمى برنامه زندگى رابه گونه اى تنظيم كند كه عملا هردو بعد مورد توجهش ‍ باشد، نه به رهبانيت گرايش يابد كه بعد حيوانيش پايمال گردد، نه تمام سعى وجديتش را صرف دنيا نمايد واز انسان بودن خود غافل شود واين برنامه دين فطرى اسلام وخط مشى مسلمانان راستين است .
عن النبى (ص ): اعظم الناس هما المومن ، يهتم بامر ادنيا وامر آخرته . (610)
رسول اكرم (ص ) فرمود: بلند همت ترين مردم افراد باايمان اند كه سعى خود را در امر دنيا وآخرت به كار مى برند وبراى هردو فعاليت مى نمايند.
اين گروه اند كه حق دارند درمقام دعا به پيشگاه خدا عرض كنند:
ربّنا آتنا فى الدنيا حسنة وفى الاخرة حسنة . (611)
پروردگارا! دردنيا با حسنات اعطا نما ودر آخرت نيز ماراازاعطاى حسنات آن عالم برخوردار فرما.
عن ابيعبداللّه (ع ) فى قوله عزّ وجلّ:ربّنا آتنا فى الدنيا حسنة وفى الاخرة حسنة قال : رضوان اللّه والجنة فى الاخرة والسعة فى الرزق والمعاش وحسن الخلق فى الدنيا. (612)
امام صادق (ع ) درتبيين اين آيه فرموده است رضوان خدا وبهشت خلد درآخرت است وگشايش رزق ، توسعه معاش وحسن خلق در دنياست .
معنى حسنه دردنياو آخرت  
بزرگترين حسنه درعالم آخرت ، رضوان بارى تعالى است واين حسنه نصيب كسانى مى شود كه دردنيا براى آخرت كار مى كنند، ازاوامر بارى تعالى اطاعت مى نمايند واز منهياتش اجتناب مى ورزند. ازجمله حسنات بزرگ دنيا، توسعه معاش وحسن خلق است كه در كلام امام (ع ) آمده اين دوحسنه نيز در دنيا نصيب كسانى مى شود كه براى كسب روز فعاليت دارند ووظيفه خود راانجام مى دهند وسربار مردم نيستند ودرتخلق به اخلاق خوب مجاهده مى نمايند وخود رابه سجاياى انسانى عادت مى دهند وبا مردم به خوبى معاشرت مى كنند وبراى نيل به ساير حسنات دنيا آن طور كه بايد وشايد فعاليت دارند.
حضرت على بن الحسين (ع ) دعاى شريف مكارم الاخلاق را با آيه اى از قرآن شريف كه محتواى آن بهترين وعاليترين درخواست سعادت است پايان داده و عرض مى كند :
وآتنا فى الدنيا حسنة وفى الاخرة حسنة
پروردگارا! به ما دردنيا حسنه عطا فرما ودر آخرت نيز از حسنه برخوردارمان نما.
امام سجاد(ع ) يكى از شايسته ترى انسانهايى است كه طبق دستور بارى تعالى متوجه دنيا وآخرت خويش بود و براى هردو سعى وتلاش مى نمود وعملا قدم بر مى داشت . چنين انسان مطيع از اوامر الهى حق دارد بگويد وآتنا فى الدنياحسنة وفى الاخرة حسنة .
امام سجاد(ع ) وادب درگفتار  
درقرآن شريف خاصه مسلمانان وظيفه شناس كه درباره خود دعاى جمعى دارند، حاوى سه مطلب است : اول حسنه دنيا، دوم حسنه آخرت ، سوم مصونيت ازآتش دوزخ . امام (ع ) جمله اول ودوم را كه درقرآن كريم آمده براى عموم برادران دينى خود درخواست نموده ودر كلام خود آورده است اما جمله سوم را كه مصونيت است فقط براى خود درخواست نموده وبه جاى آنكه بگويد:
وقنا عذاب النار.
پروردگارا! ماراازآتش دوزخ مصون ومحفوظ بدار.
عرض مى كند:
وقنى برحمتك عذاب النار.
بار الها! مرابه رحمت خود ازعذاب آتش مصون بدار.
مصونيت از عذاب رابراى خود تقاضا كرده تا كسانى از گفته حضرت برداشت غير صحيح ننمايند ونگويند كه امام مسلمانان را شايسته عذاب دوزخ دانسته وبراى نجات آنان دعا ميكند. ناگفته نماند كه امام (ع ) كلمه رحمت را درجمله سوم دعا اضافه نموده وبه پيشگاه الهى عرض مى كند:
وقنى برحمتك عذاب النار.
بار الها! مرابه رحمت خود ازعذاب آتش مصون بدار.
براى آنكه استمداد امام (ع ) از رحمت الهى است بعلاوه با اين عبارت به پيروان خود مى فهماند كه رهايى ازعذاب دوزخ تنها بافضل ورحمت خداوند ميسراست .

 

next page

back page