فلاح السائل

علاّمه بزرگوار سيّد بن طاووس

- ۱۱ -


فصل نوزدهم : آداب و اسرار نماز ظهر و تعقيبات آن

نماز، فرونشاننده آتشهاى وجودى انسان

هنگامى كه بنده اقامه و دعاى بعد از آن را به پايان رساند، و به صورتى كه نگاشتيم با قلب و قالب و دل و تن ، همانند ايستادن بنده در پيشگاه مولايش كه او را مى بيند، در پيشگاه خداوند - جلّ جلاله - قرار گرفت ، شايسته است كه افزون بر آنچه كه پيشتر ذكر نموديم ، توجّه داشته باشد كه : به وسيله اين نماز مى تواند آتشهايى را كه بر خرمن قلب و هرچه كه در دنيا و آخرت مالك آن است زده و همگى شروع به سوختن و شعله ور شدن گرديده اند، خاموش سازد، و در نتيجه در اهتمام به نماز كاملترين توفيق را داشته باشد، به گونه اى كه اگر مثلاً خانه او يا كالايش در دنيا آتش مى گرفت ، و فرزندان يا عيالش را كه در نزد او عزيز و ارجمند هستند مى سوختند، و نزديك بود كه آتش به تن او برسد، چنين مى كرد.

در روايت آمده كه پيامبر اكرم (ص ) فرمود: وقت هر نماز كه فرا مى رسد، فرشته اى در پيشاپيش مردم ندا مى دهد: بپا خيزيد به سوى خاموش كردن آتشهايى كه بر پشتتان شعله ور نموده ايد، و آنها را با نماز خواندن خاموش كنيد.

و نيز از طريق امام صادق (ع ) نقل شده كه رسول خدا(ص ) فرمودند: وقتِ هيچ نمازى فرا نمى رسد، مگر اينكه مناديى [يا: فرشته اى ] در پيشگاه خدا ندا مى كند: اى مردم ، بپاخيزيد به سوى خاموش كردن آتشهايى كه بر پشت خويش شعله ور ساخته ايد، و آنها را با نمازتان فرو نشانيد.

از طريق اهل تسنّن ، نيز به نقل از عبداللّه بن مسعود آمده كه پيامبر اكرم (ص ) فرمود: آتش گناهان را پيوسته روشن مى كنيد تا اينكه نماز صبح را مى خوانيد و آن ، آتش گناهانتان را مى شويد، سپس همچنان آتش روشن مى كنيد تا اينكه نماز ظهر را مى خوانيد و آن ، آتش گناهانتان را مى شويد، سپس همچنان آتش گناهانتان را آتش روشن مى كنيد تا اينكه نماز عصر را مى خوانيد و آن ، آتش گناهانتان را مى شويد، سپس پيوسته آتش گناهتان را روشن مى كنيد تا اينكه نماز مغرب را مى خوانيد و آن ، آتش گناهانتان را مى شويد، سپس همچنان آتش گناهانتان را روشن مى كنيد تا اينكه نماز عشا را مى خوانيد و آن ، آتش گناهانتان را مى شويد، سپس مى خوابيد و تا هنگام بيدار شدن براى شما گناه نوشته نمى شود.

بنابراين ، اين مطلب از طريقِ فَريقَيْن (شيعه و سنّى ) روايت شده پس ‍ كسى كه طالب سعادت و چشم روشنى است چگونه آن را كوچك و خوار مى شمارد؟

همچنين از عبداللّه بن مسعود روايت شده كه رسول خدا(ص ) فرمود: هنگام فرا رسيدن وقت هر نماز شنيدم كه مناديى مى گويد: اى فرزندان آدم ، بپا خيزيد و آتشهايى را كه عليهِ نَفْس خود روشن نموده ايد خاموش ‍ كنيد، پس ايشان برمى خيزند و طهارت مى گيرند و خطاها و گناهانشان مى ريزد، و نماز مى خوانند و گناهان ما بين دو نماز آمرزيده مى شود، سپس ‍ آتش گناهانشان را ما بين دو نماز روشن مى كنند، پس هنگامى كه وقت نمازِ نخست فرا مى رسد، ندا مى كند كه : اى فرزند آدم ، بپا خيزيد و آتشهايى را كه عليهِ خود روشن نموده ايد خاموش كنيد، پس برمى خيزند و طهارت مى كنند و نماز مى خوانند و گناهان مابين دو نمازشان آمرزيده مى شود، پس ‍ هنگامى كه وقت نماز مغرب فرا مى رسد مانند آن را مى گويد، و هنگامى كه وقت نماز عشا فرا مى رسد نيز مانند آن را مى گويد، پس از خواب بيدار مى شوند در حالى كه گناهانشان آمرزيده شده است .

سپس رسول خدا(ص ) فرمود: پس شبانگاهان گروهى در خير، و گروهى در شرّ سير مى كنند.

توجّه به اينكه اين نماز، آخرين نماز اوست

از جمله امور مهمّ براى هركس كه مى خواهد نماز واجب را بخواند، اين است كه مانند كسى كه زندگانى را بدرود گفته و بيم آن را دارد كه ديگر بر انجام مثل آن نماز قادر نباشد، و نيز با مغتنم شمردن برترى جايگاه و تحفه هاى فضيلت نماز بخواند، چنانكه روايت شده كه امام صادق (ع ) به عبداللّه بن يعفور - رضوان اللّه عليه - فرمود: اى عبداللّه ، هرگاه نماز واجب را خواندى ، آن را در اوّل وقتش ، و مانند كسى كه زندگانى را بدرود گفته و بيم آن را دارد كه هيچگاه به سوى آن بازنگردد نماز بخوان ، و چشمت را به جاى سجده ات بدوز، زيرا اگر مى دانستى كه چه كسى در راست و چپ توست ، بى گمان نماز را نيكو بجا مى آورى . و بدان كه در پيشاپيش كسى هستى كه تو را مى بنيد و تو او را نمى بينى .

نكوهش وارد شدن در نماز با حالت كراهت

از ديگر امور مهمّ براى نماز گزار اين است كه : با حالت كراهت و ناخوشايندى از نماز، وارد آن نشده ، و در بيرون آمدن از آن عجله نكند؛ زيرا خداوند - جلّ جلاله - درباره برخى از كسانى كه آرزوهايشان را نوميد، و امكان اقبال و توجّهشان به خود را از بين برده ، مى فرمايد:

ذلِكَ بِاءَنَّهُمْ كَرِهُوا ما اءَنْزَلَ اللّهُ، فَاءَحْبَطَ اءَعْمالَهُمْ. (187)

- و اين به خاطر آن بود كه آنان از آنچه خداوند فرو فرستاده بودن كراهت داشتند، و لذا خداوند اعمال آنان را نابود گردانيد.

و ياد نماز از مصاديق ما اءَنزَلَ اللّهُ مى باشد، پس از آن كراهت نداشته باش ، تا مبادا به هلاكت و نابودى گرفتار گردى .

مبادا گفتار كسى را بپذيرى كه مى گويد: نماز تكليف است ، و انجام تكليف بر دلها سنگين مى باشد.؛ زيرا اين سخن از خشنودى خداوندى كه به تمام اسرار آگاه است ، بدور است . و تو را همين بس كه قرآن به صراحت هشدار داده كه نماز براى غير كسانى كه در برابر خداوندِ رحمان خشوع و فروتنى دارند، سخت و گران است ، و خاشع نبودن صفت نقص است ، آنجا كه خداوند - جلّ جلاله - مى فرمايد:

وَ إِنَّها لَكَبيرَةٌ إِلاّ عَلَى الْخاشِعينَ. (188)

- و براستى كه نماز جز بر فروتنان سخت و سنگين است .

اگر نماز براى تمام نمازگزاران تكليفِ سنگين بود، خداوند - جلّ جلاله - خاشعان و فروتنان را مدح و ستايش ننموده و استثنا نمى كرد و نمى فرمود كه نماز بر آنان سنگين و گران نيست .

همچنين در پاسخ او اين كلام مقدّس صريح قرآن را بخوان كه خداوند - جلّ جلاله - مى فرمايد:

حَبَّبَ إِلَيْكُمْ الاِْيمانَ، وَ زَيَّنَهُ فى قُلُوبِكُمْ، وَ كَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَالْعِصيانَ. (189)

- خداوند ايمان را در نزد شما محبوب گردانيده و آن را در دلهايتان بياراست ، و كفر و گناه و بدكارى و نافرمانى را در نزدتان ناخوشايند جلوه داد.

و بگو: تو بر خلاف اين سخن مى گويى ، و نسبت به خداوند بهتان روا مى دارى ، آيا با وجود كراهت داشتن تو از خدمت و بندگى و تقرّب به او، اين گفتار تو كه مى گويى او - جلّ جلاله - از تو خواسته كه حضرتش - جلّ جلاله - را دوست بدارى ، و تو ادّعاى مى كنى كه او - جلّ جلاله - را دوست مى دارى ، قابل قبول است ؟ آيا نزد عقل صحيح است كه عاشق از عمل كردن براى كسب خشنودى محبوبش احساس سنگينى كند، يا از امورى كه او را به محبوبش نزديك مى كند بدش بيايد؟

اينك مى گويم : پيرامون مطلبى كه بدان اشاره نمودم ، روايت نيز وارد شده و عقل را ستوده ، از آن جمله محمّد بن ابى عمير به نقل از شخصى كه خود از امام صادق (ع ) شنيده آورده كه فرمود: هركس معصيت خدا را بكند، او را دوست ندارد. سپس حضرت شعر زير را به عنوان شاهد بازگو نموده و فرمود:

تَعْصِى الْإِلهَ وَ اءَنْتَ تُظْهِرُ حُبَّهُ

هذا مَحالٌ فِى الْقِياسِ بَديعُ

لَوْ كانَ حُبُّكَ صادِقاً، لاََطَعْتَهُ

إِنَّ الُْمحِبَّ لِمَنْ يُحِبُّ مُطيعُ

- آيا با اظهار محبّت معبودت از او نافرمانى مى كنى ؟ مقايسه اين دو امر كار نوظهورى است .

اگر محبّتت راست بود، مسلّماً از او اطاعت مى نمودى ، زيرا عاشق ، همواره فرمانبر معشوق خويش است .

شايد كسى بگويد كه اين دو بيت از محمود وَرّاق است . ولى ما مى گوييم : امام صادق (ع ) آنها را به عنوان شاهد بازگو نموده ، و روايان اين حديث به اتّفاق مورد اعتماد هستند، و روايتهاى مُرْسَل محمّد بن ابى عمير در نزد همه و شيعيان مانند روايت سنددار مى باشد.

و نيز در روايت آمده كه يونس بن ظبيان مى گويد: به امام صادق (ع ) عرض كردم : آيا اين دو مرد را از آن مرد باز نمى داريد؟ فرمود: كدام مرد و كدامين دو مرد؟ عرض كردم : آيا حجربن زايده و عامر بن جذاعه [يا: خزاعه ، يا: خداعه ] را از مفضّل بن عمر باز نمى داريد؟ فرمود: اى يونس ، از آن دو خواستم كه از او دست بكشند ولى اين كار را نكردند، سپس آن دو را خواندم و از آنها تقاضا نموده و درخواست كردم ، ولى از وى دست برنداشتند، خداوند آن دو را نيآمرزد، به خدا سوگند، مسلّماً كثير عزّة در مودّت و دوستى اش از آن دو در آنچه از مودّت من به خود انتساب مى دهند، راستگوتر است آنجا كه مى گويد:

لَقَدْ عَلِمَتْ بِالْغَيْبِ اءَنْ لا اُحِبُّها

إِذا اءَنَا لَمْ يَكْرُمْ عَلَىَّ كَريمُها

از آنجا كه من كسى را كه نزد معشوقه ام بزرگوار است گرامى نداشتم ، به صورت نهانى دانست كه من عاشق او نيستم و او را دوست نمى دارم .

بلكه به خدا سوگند، اگر مرا دوست مى داشتند، مسلّماً هركس را من دوست مى دارم ، دوست مى داشتند.

آيا به كلام منقول از امام صادق (صلوات اللّه عليه ) كه با عقل نيز سازگار است ، گوش فرا نمى دهى كه : هركس معصيت خدا را بكند، او را دوست نمى دارد. پس اگر معصيتكار دوستدار خداوند بزرگوار نباشد، چگونه كسى كه امورى را كه موجب قرب او به خداوند سبحان است ، سنگين مى شمارد، دوستدار او به شمار خواهد آمد، و يا چگونه به بهره ها و فوايد اقبال خداوند و توجّه معرفت خواهد داشت ؟

و نيز به حديث ديگر و سوگند پر فروغى كه دربردارد بنگر، آنجا كه فرمود: بلكه ، به خدا سوگند، اگر مرا دوست مى داشتند، هركس را كه من دوست مى دارم . دوست مى داشتند

و آنگهى مگر چيزى عقل را از اعتقاد داشتن به اين مطلب باز مى دارد؟ پس مبادا با عذرهاى نادرست و باطل - كه در نزد خداوندى كه به اسرار آگاه است ، و آنگاه كه با سَرِ باز و در حضور اوّلين و آخرين ، در پيشگاه او براى محاسبه مى ايستى سودى به حال تو نمى بخشد - مغالطه كنى . چگونه ممكن است با وجود كراهت داشتن از نماز و يا سنگين شمردن آن به مقام والاى خداوندى كه تو را به سوى نماز فرا خوانده و تشويق نموده معرفت داشته باشى ؟ آيا نمى دانى كه خداوند با زبان اعلام كنندگان و راويانى كه تعداد آنها به تواتر [و به حدّ يقين ] مُرْسَل و كار به آنجا رسيده كه گويى تو آن سخنان را از زبانِ سرور پيامبران فرستاده شده يعنى رسول اكرم (ص ) مى شنوى . باز خداوند - جلّ جلاله - به اين قناعت ننموده تا اينكه خود شفاهاً تو را به سوى نماز و محافظت بر آن فرا خوانده ، و با جلال و عظمت و حُرمت و هيبت خويش بر تو روى آورده و توجّه نموده و به تو فرموده است كه :

حَافِظُوا عَلَى الصَّلَواتِ وَالصَّلاةِ الْوُسْطى ، وَ قُومُوا للّهِِ قانِتينَ. (190)

- بر همه نماز و بويژه بر نماز ميانه محافظت نماييد، و با حالت خضوع براى خداوند بپا خيزيد و او را عبادت كنيد.

حال كه با وجود شناخت و معرفت به تمام آنچه كه خداوند از سعادت دنيا و دين تو را به سوى آن فرا خوانده شادمان نمى گردى ، چگونه از مسلمانان و تسليم شوندگان و تصديق كنندگان خواهى بود؟

نكوهش عجله در خروج از نماز

امّا درباره شتاب و عجله در خروج از حالت نماز، اى كاش مى دانستم كه به سوى چه چيز مى خواهى خارج شوى ؟ اى لغزشكار،(191) اى سياه روى و سياه نامه ، اى كسى كه نَفْس خويش را به دست خود در مهالك مى اندازى ، آيا مى خواهى از سعادتمندى ات خارج شوى به سوى غفلت و شقاوتت خارج گردى ؟

در روايتى آمده كه امام صادق (ع ) فرمود: هنگامى كه بنده به نماز بايستد، و نمازش را كوتاه بخواند، خداوند - تبارك و تعالى - [به فرشتگان ] مى فرمايد: آيا به بنده من نمى نگريد، گويا خيال مى كند كه برآورده شدن حوايجش به دستِ غيرِ من است ، آيا نمى داند كه برآورده شدن و خواسته هايش به دست من است ؟

و نيز روايت شده كه مولايمان امام زين العابدين (ع ) فرمود: امّا حقوق نماز آن است كه بدانى نماز وارد شدن به درگاه الهى است ، و اينكه در حال نماز در پيشگاه خدا ايستاده اى ؛ پس هرگاه اين را دانستى شايسته است كه مانند شخص ذليل و كسى كه هم ميل و رغبت دارد و هم بيم و هراس ، و هم مى ترسد و هم اميدوار است ، ايستاده ، و اظهار مَسْكَنت و تضرّع نموده ، و با آرامش و وقار [و يا: سر به زير انداختن ] و فروتنى اعضا و تواضع ، و مناجات نيكو با كسى كه در برابر او ايستاده اى مقام او را تعظيم نموده ، و از او درخواست نمايى وجودت را كه اشتباهاتت بدان احاطه نموده و گناهانت به هلاكت كشانيده ، [از آتش جهنّم ] آزاد كند. و هيچ دگرگونى و نيرويى نيست مگر به خداوند.

همچنين در حديث است كه امام صادق (ع ) فرمود: به خدا سوگند، گاهى پنجاه سال بر انسان مى گذرد در حالى كه خداوند يك نماز او را نپذيرفته است ، چه چيز از اين سخت تر؟ به خدا سوگند، شما برخى از همسايگان و يارانتان را مى شناسيد كه اگر براى شما نماز مى خواندند، به خاطر استخفاف و سبك شمردن وى ، آن را نمى پذيرفتيد، براستى كه خداوند - عزّوجلّ - جز عمل نيكو را نمى پذيرد، پس چگونه چيزى را كه سبك و كوچك شمرده شده قبول مى كند؟

ثمره نماز با حضور قلب

پس هنگامى كه بنده از اين خطرها ايمن ، و واقعاً بنده و تسليم خداوند گرديد و به او ايمان آورده ، و قلب و باطنش پاك و سالم گرديد، و توجّه كرد كه در پيشگاه خداوندى قرار دارد كه سرافراز و بزرگ و چيره و توانا و جبّار است ، و با مرحمتها و بزرگ منشى ها و نيكى هايش او را شرمنده نموده ، نزديك است كه حالش در نماز به همان صورتى گردد روايت شده امام باقر (ع ) فرمود: رسول خدا(ص ) فرمود: هنگامى كه بنده مؤمن براى انجام نماز بپا مى خيزد، خداوند به سوى او نظر رحمت مى كند (يا فرمود: خداوند به سوى او روى آورده و توجّه مى نمايد) تا اينكه نماز را به پايان ببرد، و رحمت از بالاى سرش تا كرانه آسمان بر او سايه مى افكند، و فرشتگان از گرداگرد - [يا: بالاى سر] او تا كرانه آسمان او را در برمى گيرند، و خداوند فرشته اى را او مى گمارد كه بر سرش ايستاده و بگويد: اى نمازگزار، اگر مى دانستى كه چه كسى به تو مى نگرد و با چه كسى مناجات مى كنى ، هرگز روى خود را برنمى گرداندى ، و هيچگاه از جايت تكان نمى خوردى .

حالات معصومين (عليهم السلام ) در شروع نماز

اينك بعد از ذكر امورى كه اراده نموده بوديم پيش از وارد شدن در نماز يادآور شويم ، مى گوييم : بنده بايد با حالت احساس بندگى و ذلّت و خاكساريى كه جنايتكاران دارند، به خاطر جنايتشان همانند و مقتدايان خود و اهل نجات رو به قبله بايستد، چنانكه روايت آمده كه : وقتى پيامبر اكرم (ص ) به نماز مى ايستاد، به خاطر ترس از خداوند متعال رنگ چهره اش ‍ دگرگون مى شد، و از سينه مباركش صدايى همانند صداى ظرفى كه غذا در آن پخته مى شود و به جوش مى آيد، شنيده مى شد.

و در روايت ديگر آمده كه : وقتى پيامبر اكرم (ص ) به نماز مى ايستاد، همانند جامه اى كه به زمين افتاده باشد مى شدند.

و نيز روايت شده كه حضرت علىّ بن ابى طالب (ع ) چنين بود كه هنگام فرا رسيدن وقت نماز به خود مى لرزيد و رنگ به رنگ مى شد. و وقتى به آن بزرگوار گفته مى شد: چه شده شما را اى اميرالمؤمنين ، مى فرمود: وقت اداىِ آن امانت الهى فرا رسيده كه خداوند آن را بر آسمانها و زمين و كوهها عرضه نمود و آنها از حمل آن سرپيچى كرده و هراسيدند و تنها انسان آن را حمل نمود. نمى دانم آيا آنچه را كه حمل نمودم نيكو اَدا خواهم نمود، يا خير...؟

يا حالتت آنچنان باشد كه در روايت ديگر آمده كه امام صادق (ع ) فرمود: پدر بزرگوارم پيوسته مى فرمود: وقتى علىّ بن الحسين (عليهماالسلام ) به نماز مى ايستاد، به شاخه درختى مى مانست كه هيچ قسمت از آن حركت نكند، مگر اينكه باد آن را به حركت درآورد.

و نيز در حديث آمده كه :وقتى امام باقر و صادق (عليهماالسلام ) به نماز مى ايستادند، رنگ چهره شان دگرگون ، و گاه سرخ و گاه زرد مى شد، و گويى با كسى كه مى بينند مناجات مى نمايند.

[كيفيّت ] انجام نماز ظهر

بايد بنده به همان صورتى كه در ركعت اوّل از نافله هاى ظهر و پيش از آن ذكر نموديم ، در نماز وارد شود، و با بجا آوردن نماز به اين نيّت كه : نماز واجب ظهر را به خاطر وجوبش و به منظور اينكه بدين وسيله خداوند - جلّ جلاله - را از آن جهت كه زيبنده عبادت است ، پرستش كنم بجا مى آورم ، در اخلاص نيّت و پالودن باطن خويش بكوشد، و با انجام تكبيرهاى هفتگانه و دعاهاى بين آنها نماز را شروع كند.

بهترين سوره هايى كه در نماز واجب خوانده مى شود

سوره إِنّا اءَنْزَلْناهُ فى لَيْلَةِ الْقَدْر و سوره قُلْ هُوَ اللّهُ اءَحَد از بهترين سوره هايى هستند كه در نمازهاى واجب كه سوره معيّنى بعد از حمد براى آنها مشخّص نشده - قرائت مى شود. چنانكه محمّد بن فرج امام كاظم (ع ) نوشت و درباره بهترين سوره هايى كه در نماز واجب قرائت مى شود پرسيد. و حضرت در پاسخ مرقوم فرمود: بهترين سوره هايى كه در نمازهاى واجب قرائت مى شود، سوره إِنّا اءَنْزَلْناهُ فى لَيْلَةِ الْقَدْر، و سوره قُلْ هُوَ اللّهُ اءَحَدَ است .

پس بنده دو ركعت اوّل فريضه ظهر را به صورت ركعت اوّل از نافله هاى ظهر كه گذشت ، بجا مى آورد، و وقتى نشست و شهادَتَيْن را گفت و بر پيامبر اكرم و آل او - صلّى اللّه عليه و عليهم - صلوات فرستاد، پيش از دادن سلام ، با گفتن بِحَوْلِ اللّهِ وَ قُوَّتِهِ اءَقُومُ وَ اءَقْعُدُ: (به تحوّل دادن و نيرو و قدرت خداوند، برمى خيزم و مى نشينم .) در حال قيام برمى خيزد، و هنگامى كه راست ايستاد، يا سوره حمد را قرائت مى كند و آن را با بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ آغاز مى كند، و يا سه بار سُبْحانَ اللّهِ وَ الْحَمْدُللّهِِ وَلاإِلَه إِلا اللّ هُ وَ اللّهُ اءَكْبَرُ مى گويد، و در اختيار اين دو مخيّر است البتّه خواندن تسبيحات اَفضل است .

و وقتى سوره حمد و تسبيحات را به پايان برد، ركوع نموده و از ركوع برخاسته و راست مى ايستد، و دو سجده را به همان صورت كه قبلاً توصيف نموديم بجا مى آورد، و بعد از دو سجده مى نشيند، و با گفتن بِحَوْلِ اللّهِ وَ قُوَّتِهِ، اءَقُومُ وَ اءَقْعُدُ در حالِ قيام برمى خيزد، و ركعت ديگر را درست مانند ركعت گذشته بجا مى آورد، و وقتى از دو سجده ركعت چهارم فراغت پيدا كرد، براى انجام تشهّد آخر به همان صورتى كه پيش از اين كيفيّت نشستن در پيشگاه مولى را ذكر نموديم ، مى نشيند، و در اين تشهّد مى گويد:

تشهّد مستحبّى نماز

بِسْمِ اللّهِ، وَبِاللّهِ، وَالاَْسْمآءُ الْحُسْنى كُلُّهاللّهِِ، اءَشْهَدُ اءَنْ لا إِلهِ إِلا اللّهُ وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ، وَ اءَشْهَدُ اءَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُوُلهُ (ص )، اءَرْسَلَهُ بِالْهُدى وَ دينِ الْحَقِّ، لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدّينِ كُلِّهِ، وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ، اءَلتَّحِيّاتُ للّهِِ وَ الصَّلَواتُ الطَّيِّباتُ الطّاهِراتُ الزّاكِياتُ الرّائِحاتُ الغادِياتُ [الدّامِحاتُ الْعادِياتُ] النّاعِماتُ، للّهِِ ما طابَ وَ طَهُرَ وَ زَكى وَ خَلُصَ، وَ ما خَبُثَ فَلِغَيْرِ اللّهِ.

اءَشْهَدُ اءَنْ لا إِلهَ إِلا اللّهُ، وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ، وَ اءَشْهَدُ اءَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، اءَرْسَلَهُ بِالْحَقِّ بَشيراً وَ نَذيراً بَيْنَ يَدَىِ السّاعَةِ، وَ اءَشْهَدُ اءَنَّ الْجَنَّةَ حَقُّ، وَ اءَنَّ النّارِ حَقُّ، وَاءَنَّ الساعَةَ آتِيَةٌ لارَيْبَ فيها، وَ اءَنَّ اللّهَ يَبْعَثُ مَنْ فِى الْقُبُورِ، وَ اءَشْهَدُ اءَنَّ رَبّى نِعْمَ الرَّبُّ، وَاءَنَّ مُحَمَّداً نِعْمَ الرَّسُولُ، اءَشْهَدُ ما عَلَى الرَّسُولِ إِلا الْبَلاغُ الْمُبينُ.

اءَللّهُمَّ، صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ ارْحَمْ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ، وَ بارِكْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، كَاءَفْضَلِ ما صَلَّيْتُ وَ بَارَكْتَ [وَ رَحِمْتَ] وَ تَرَحَّمْتَ وَ تَحَنَّنْتَ عَلى إِبْراهيمَ وَ آلِ إِبْراهيمَ، إِنَّكَ حَميدٌ مَجيدٌ، وَالسَّلامُ عَلَيْكَ اءَيُّهَا النَّبِىُّ، وَ رَحمَةُ اللّهِ وَ بَرَكاتُهُ، اءَلسَّلامُ عَلى جَميعِ اءَنْبِياءِ اللّهِ و مَلا ئِكَتِهِ وَ رُسُلِهِ، اءَلسَّلامُ عَلَى الاَْئِمَّةِ الْهادينَ الْمَهْدِيِّينَ، اءَلسَّلامُ عَلَيْنا وَ عَلى عِبادِاللّهِ الصّالِحينَ.

- به نام خدا، و به [وسيله ] خدا، و نامها [و كمالات ] نيكوتر همگى از آن خداست ، گواهى مى دهم كه معبودى جز خداوند نيست و شريكى براى او وجود ندارد. و گواهى مى دهم كه حضرت محمّد(ص ) بنده و فرستاده اوست ، او را همراه با هدايت و دين حقّ فرستاده ، تا بر تمام اديان چيره گرداند، هرچند ناخوشايندِ مشركان باشد. درودها و رحمتهاى پاك و پاكيزه و بى آلايش كه شام و صبح به وزش درمى آيند [و متواضعانه و جارى و روان ] و پر نعمت هستند براى خداست ، هرچه پاك و پاكيزه وبى آلايش و خالص باشد از آن خداست ، و هر چه پليد و آلوده باشد از آن غير او.

گواهى مى دهم كه معبودى جز خداوند يگانه نيست و شريكى براى او وجود ندارد، و گواهى مى دهم كه حضرت محمّد[(ص )] بنده و فرستاده اوست ، او را همراه با حقّ و به عنوان مژده دهند و بيم دهنده پياپيش قيامت گسيل داشت ، و گواهى مى دهم به اينكه بهشت و آتش [جهنّم ] حقّ است و قيامت خواهد آمد و شكّى در آن نيست ، و اينكه خداوند تمام اهل قبور را بر خواهد انگيخت ، و گواهى مى دهم كه پروردگارم بهترين پروردگار، و حضرت محمّد [(ص )] بهترين فرستاده است ، گواهى مى دهم كه بر فرستاده ، جز تبليغ و رسانيدن آشكار [دين ] چيزى نيست .

خداوندا، بر محمّد و آل محمّد درود فرست ، و محمّد و آل محمّد را مورد رحمت خويش قرار ده ، و بر محمّد و آل محمّد مبارك و خجسته گردان ، چنانكه بهترين درود و بركت [و رحمت ] و ترحّم و مهربانى و عطوفت خويش را بر ابراهيم و آل ابراهيم فرستادى ، براستى كه تو ستوده و بزرگى ، و درود و رحمت و بركات خداوند بر تو اى پيامبر، سلام بر تمام پيامبران خدا و فرشتگان و فرستادگانش ، سلام بر امامان هدايتگر هدايت يافته ، سلام بر ما و بر بندگان شايسته خدا.

نحوه سلام گفتن در نماز فُرادى و جماعت

سپس به همان صورت كه گفتيم سلام نماز را مى گويد، و اگر امام جماعت باشد و يا نماز را به فُرادى بخواند رو به قبله و با اشاره گوشه چشمانش به راست سلام مى دهد، و اگر ماءموم باشد تنها با اشاره به راست سلام مى دهد، البتّه اگر كسى در طرف چپ او نيز نشسته باشد بر سمت چپ نيز اشاره نموده و سلام مى دهد، و اگر كسى نباشد، سلام دادن از راست (192) كفايت مى كند.

و اينكه گفتيم : اگر بر سمت چپش كسى باشد و نگفتيم : اگر بر سمت راستش كسى باشد. به خاطر اين بود كه در صورت وجود امام جماعت ، ماءموم در پشت سر او نماز مى گزارد، و براى ماءموم وقتى تنها باشد، مستحبّ است كه در سمت راست امام بايستد.

تعقيبات مشترك نمازهاى واجب

1 - بعد از سلام ، به همان صورت كه پيش از اين در سلام نافله هاى ظهر ذكر نموديم ، سه بار تكبير بجا مى آورد.

علّت گفتن سه تكبير در تعقيب نماز:

شيخ فقيه سعيد ابومحمّد جعفر بن احمد قمّى در كتاب اءَدَبُ الاِْمام وَالْمَاءْمُوم در باب علّت سه بار تكبير گفتن نماز گزار بعد از سلام نماز روايت نموده كه مفضّل بن عمر مى گويد: به امام صادق (ع ) عرض كردم : به چه علّت نمازگزار بعد از سلام نماز، سه بار تكبير مى گويد؟ حضرت فرمود: هنگامى كه رسول خدا(ص ) مكّه را فتح نمود، و نماز ظهر را با اصحاب خويش در نزد حجرُ الاَسود به جماعت خواند، بعد از گفتن سلام نماز دو دستِ خويش را بلند نمود و سه بار تكبير گفت و بعد فرمود:

لا إِلهَ إِلا اللّهُ وَحْدَهُ، اءَنْجَزَ وَعْدَهُ، وَ نَصَرَ عَبْدَهُ، وَ اءَعَزَّ جُنْدَهُ، وَ هَزَمَ [يا: غَلَبَ] الاَْحْزابَ وَحْدَهُ، لا شَريكَ لَهُ، لا قَبْلَهُ وَ لابَعْدَهُ، فَلَهُ الْمُلْكُ وَلَهُ الْحَمْدُ، يُحْيى وَ يُميتُ، وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَىْءٍ قَديرٌ.

- معبودى جز خداوند يگانه نيست ، كه به وعده خود وفا، و بنده اش را يارى نمود، و لشگرش را سرافراز و پيروز گردانيد، و به تنهايى و بدون اينكه شريكى داشته باشد - نه پيش از آن و نه بعد از آن - تمام حزبها و گروهها را درهم شكست [يا: بر آنها غلبه كرد]، پس فروانروايى فقط براى اوست ، و ستايش تنها او را سزد، زنده مى كند و مى ميراند، و هم او بر هر چيز تواناست .

سپس رو به اصحاب خويش نموده و فرمود: اين تكبير و اين گفتار و دعا را در تعقيب هيچ نماز واجبى ترك نكنيد، زيرا هركس بعد از سلام نماز چنين كند و اين سخن و دعا را بخواند، شكر و سپاس خدا را بر تقويت اسلام و لشگر اسلام كه بر او واجب است ، ادا نموده است .

و نيز به طريق ديگر از زراره روايت كرده كه باقر(ع ) فرمود: وقتى سلام نماز را گفتى ، همراه با گفتن سه بار تكبير دستهاى خود را بلند كن .

ثمره تعقيب با نشاط

اينك مى گويم : شايسته است انسان همان گونه كه براى طلب امورى كه موجب سعادت اوست نشاط دارد، تعقيب نماز را با نشاط به جا آورد، چنانكه براى طلب سعادتمنديهاى خويش نشاط دارد، زيرا در روايت آمده كه حضرت جعفر بن محمّد صادق (ع ) به نقل از پدر بزرگوار، از پدران بزرگوارش فرمود رسول خدا(ص ) فرمودند:

هركس در جايى كه نماز مى خواند، در حالى كه پاهايش را روى هم بگذارد و بنشيند و خدا را ياد كند، خداوند فرشته اى را به او مى گمارد كه به او مى گويد: شرافت افزون باد، حسنات براى تو نوشته مى شود، و گناهانت پاك مى گردد، و درجاتى براى تو پايه گذارى مى گردد، تا اينكه تعقيب نماز را به پايان برده و از آن منصرف شوى .

سجده شكر

2 - بعد از نماز واجب سجده شكر نمايد، چنانكه روايت شده كه امام رضا(ع ) فرمود: سجده كردن بعد از نماز واجب ، به جهت سپاسگزارى از خداوند متعال براى توفيق يافتن بنده به اداى نماز فريضه است ، و كمترين سخنى كه در آن كفايت مى كند اين است كه سه بار بگويد:

شُكْراً للّهِِ

- خدا را شكر و سپاس مى گويم .

[راوى مى گويد:] عرض كردم : معناى اين سخن شُكْراً للّهِِ چيست ؟ فرمود: يعنى اين سجده من ، براى سپاسگزارى از خداست به خاطر اينكه مرا به خدمت و بندگى و اداى فرايض مؤفّق گردانيد. و شُكر، موجب افزونى است ، و اگر كوتاهى و نقصى در نماز باشد كه با نمازهاى نافله كامل نشده باشد، با اين سجده كامل مى گردد.

روايتى پيرامون سجده و دعا بعد از سلام نماز اهل بيت

3 - منقول است كه حسين بن زيد بن علىّ بن حسين - كه امام صادق (ع ) بعد از شهادت پدرش او را تربيت نموده و فقيه گردانيد و از ديگران بى نياز نمود - گفت ما وقتى سلام نماز را گفتيم و خواستيم كه دعا بكنيم ، هرچه مى خواهيم در حال سجده دعا مى كنيم . و زيرا از اهل بيت (عليهم السلام ) را ديدم كه چنين مى كردند، و من نيز چنين مى كنم .

اينك مى گويم : من نيز اين عمل را انجام مى دهم ، و افزون بر آن بعد از سلام نماز در حال سجده ، از خدا مى خواهم كه تمام نقصهايى را كه ممكن است در نماز باشد عفو فرمايد و نمازم را به خداوند - جلّ جلاله - مى سپارم ؛ زيرا اين مطلب سلام هر روز ماه رمضان در هنگام اخطار نقل شده است و ديگر اينكه : سجده ، محلّ قرب و نزديكى است ، آنجا كه خداوند متعال مى فرمايد:

وَاسْجُدْ وَاقْتَرِبْ. (193)

- و سجده و كرنش نما، و نزديكى جوى .(194)

3 - و بگويد آنچه را كه شايسته است در تعقيب هر نماز واجبى گفته شود، كه :

لا إِلهَ إِلا اللّهُ إِلهاً واحِداً، وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ، [لا إ لهَ إِلا اللّه إِلهاً- واحِداً-، وَ نَحْنُ لَهُ مُخْلِصُونُ]، لا إ لهَ إِلا اللّهُ لا نَعْبُدُ إِلاّ إِيّاهُ، مُخْلِصينَ لَهُ الدّينَ، وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ، لا إِلهَ إِلا اللّهُ رَبُّنا وَ رَبُّ آبائِنَا الاَْوَّلينَ، لا إِلهِ إِلا اللّهُ وَحْدَهُ وَحْدَهُ وَحْدَهُ، اءَنْجَزَ وَعْدَهُ، وَ نَصَرَ عَبْدَهُ، وَ هَزَمَ الاَْحْزابَ وَحْدَهُ، فَلَه المُلْكُ وَلَهُ الْحَمْدُ، وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَىْءٍ قَديرٌ.

- معبودى جز خداوند كه معبود يگانه است وجود ندارد، و ما [همگى ] تسليم اوييم ، [معبودى جز خداوند - يگانه - نيست و ما - اعمال خود را - براى او خالص و نموده ايم ،] معبودى جز خدا نيست ، در حالى كه عبادت خود را براى او پاكيزه نموده ايم جز او را نمى پرستيم ، هرچند ناخوشايندِ مشركان باشد. معبودى جز خدا نيست ، هم او پروردگار ما و پروردگار پدران نخست ماست . معبودى جز خداوند يگانه يگانه يگانه نيست ، به وعده خويش وفا نمود، و بنده اش را يارى فرموده ، و به تنهايى احزاب و گروهها را نابود كرد، پس فرمانروايى و ستايش تنها از آن اوست ، و او بر هر چيز تواناست .

4 - سپس مى گويد:

اءَسْتَغْفِرُاللّهَ الَّذى لا إِلهَ إِلاّ هُوَ الْحَىُّ الْقَيُّومُ، وَ اءَتُوبُ إ لَيْهِ.

- طلب آمرزش مى كنم از خداوندى كه معبودى جز او نيست ، و زنده و پاينده و برپا دارنده [خلق ] است ، و به سوى او توبه و بازگشت مى نمايم .

5 - بعد مى گويد:

اءَللّهُمَّ اهْدِنى مِنْ عِنْدِكَ، وَ اءَفِضْ عَلَىَّ مِنْ فَضْلِكَ، وَ انْشُرْ عَلَىَّ مِنْ رَحْمَتِكَ، وَ اءَنْزِلْ عَلَىَّ مِنْ بَرَكاتِكَ، سُبْحانَكَ، لا إِلهَ إِلاّ اءَنْتَ، إِغْفِرْلى ذُنُوبى كُلَّها جَميعاً، فَإِنَّهُ لايَغْفِرُ الذُّنُوبَ كُلَّها جَميعاً إِلاّ اءَنْتَ. اءَللّهُمَّ، إِنّى اءَسْاءَلُكَ مِنْ كُلِّ خَيْرٍ اءَحاطَ بِهِ عَلْمُكَ، وَ اءَعوُذُ بِكَ مِنْ كُلِّ شَرٍّ اءحاطَ بِهِ عِلْمُكَ، اءَللّهُمَّ، إِنّى اءَسْاءَلُكَ عافيَتكَ فى اءُمُورى كُلِّها، وَاءَعُوذُ بِكَ مِنْ خِزْىِ الدُّنْيا وَ عَذابِ الاَّْخِرَةِ، وَ اءَعُوذُ بِوَجْهِكَ الْكَريمِ، [وَ سُلْطانِكَ الْقَديمِ]، وَ عِزَّتِكَ الَّتى لا تُرامُ وَ قُدْرَتِكَ الَّتى لايَمْتَنِعُ مِنْها شَىْءٌ، مِنْ شَرِّ الدُّنْيا [وَالاَّْخِرَةِ] وَ شَرِّ الاَوْجاعِ كُلِّها، لا حَوْلَ وَ لاقُوَّةَ إِلاّ بِاللّهِ الْعَلِىِّ الْعَظيمِ، تَوَكَّلْتُ عَلَى الْحَىِّ الَّذى لايَمُوتُ، وَالْحَمْدُللّهِِ الَّذى لَمْ يَتَّخِذْ [صاحِبَةً وَلا] وَلَداً، وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ شَريكٌ فِى الْمُلْكِ، وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَلِىُّ مِنَ الذُّلِّ وَ كَبِّرْهُ تَكْبيراً.

- خداوندا، مرا از ناحيه خويش هدايت فرما، و از فضل و بخششت كاملاً بهره مندم ساز، و از رحمتت بر من بگستران ، و از خيرات فراوان و بركاتت بر من فرو فرست . پاك و منزّهى تو، معبودى جز تو نيست ، همه گناهان مرا بيامرز، زيرا همه گناهان را كسى جز تو نمى تواند بيامرزد، خدايا، براستى كه من از تمام خيرات و خوبيهايى كه آگاهى تو آن را فرا گرفته خواستارم ، و از تمام بديهايى كه آگاهى ات فراگرفته به تو پناه مى برم ، خداوندا، همانا در تمام امورم عافيت تو را درخواست مى نمايم ، و به تو پناه مى برم از رسوايى دنيا و عذاب آخرت ، و پناه مى برم - به روى [و اسماء و صفات ] گرامى و [سلطنت و فرمانروايى ديرينه و بى آغاز]، و عزّت و سربلندى ات كه كسى نمى تواند آهنگ آن را بنمايد، و به قدرتت كه هيچ چيز نمى تواند از آن سرپيچى كند - از شرّ دنيا [و آخرت ] و شرّ همه دردها. هيچ دگرگونى و نيرويى نيست جز به خداوند بلند مرتبه بزرگ ، توكّل كردم بر خداوند زنده اى كه هرگز نمى ميرد، و ستايش خدايى را كه هيچ كس را [به زنى و] فرزندى نگرفته ، و شريكى در سلطنت و فرمانروايى ندارد، و سرپرستى از روى خوارى و ذلّت براى او نيست ، و او را به گونه ويژه اى بزرگتر بدان .