فلاح السائل

علاّمه بزرگوار سيّد بن طاووس

- ۳ -


توضيح دو نكته پيرامون حديث گذشته

الف - توضيح فرمايش مولايمان امام صادق - صلوات اللّه عليه - كه فرمود: اگر از جهت و سمت و سوى دعا خدا را بخوانيد، مسلّماً دعايتان را اجابت مى نمايد، اگر چه گناهكار باشيد، اين است كه هرگاه بنده در حالى كه گناهكار است ، خداوند - جلّ جلاله - را بخواند، خداوند دعاى او را استجابت مى كند؛ ولى استجابت دعايش به تاءخير مى افتد؛ زيرا از سويى خداوند - جلّ جلاله - از بنده اش مى خواهد كه توبه نموده و گناهان را ترك كند، و از سوى ديگر بنده مطالبى را با دعا از خدا درخواست مى نمايد. و وقتى امر چنين باشد، خداوند - جلّ جلاله - با زبان حال به بنده مى گويد: من از تو چيزى را كه حقّ من است - يعنى توبه - را مطالبه مى نمايم ، و تو با دعا چيزى را كه حقّ تو نيست از من درخواست مى كنى ، پس وقتى تو چيزى را كه من از تو مى خواهم و حقّ من است ، به من نمى دهى ، چگونه تعجّب مى كنى كه من در برابر كيفر خوددارى كردن تو از دادن آنچه كه من از تو درخواست نمودم ، از دادن چيزى كه تو از من مى خواهى و حقّ تو نيست خوددارى كنم ؟!

ب - توضيح گفتار امام صادق (ع ) پيرامون فرمايش خداوند - جلّ جلاله - كه فرمود: اگر روزى را از راه حلال به دست آورده و در راه حقّ و موارد درست انفاق مى نموديد، خداوند عوض آن را به شما برمى گرداند.، آن است كه اگر بنده چيزى را براى هواى نَفْس خويش ‍ كسب كند و خرج كند، و نيّتش از اين كسب و هزينه كردن معامله با خداوند - جلّ جلاله - و امتثال امر او نباشد، گويى كه اراده خداوند - جلّ جلاله - و حكمت او را در تدبير بندگان و مخلوقات بركنار نگاشته ، پس چگونه عوض انفاق او بر عهده خداوند - جلّ جلاله - باشد؟ زيرا تنها در صورتى ضمانت آن بر عهده خداوند - جلّ جلاله - خواهد بود كه بنده به خاطر امتثال امر الهى كسب نموده و به امر خدا در طاعت او انفاق كند.

11 - حضور قلب ، و تمايل نداشتن به دنيا.

زيرا در روايتى آمده كه : حضرت موسى (ع ) بر روستايى از روستاهاى بنى اسرائيل مى گذشت ، ديد كه توانگران آنان در حالى كه لباسهايى بافته شده از مو پوشيده ، و خاك بر سرشان مى ريزند، و بپا ايستاده اند، و به درگاه پروردگار اشك بر گونه هايشان جارى است ، از روى ترحّم و دلسوزى برايشان گريست ، و به درگاه پروردگار عرض كرد: اى معبود من ، اينان بنى اسرائيل هستند كه بسان كبوتر سخت مى گريند و ناله سر مى دهند، و همچون گرگ زوزه مى كشند، و همانند سگ عوعو مى كنند.

خداوند به او وحى فرمود كه : چرا چنين مى كنند؟ آيا به خاطر اينكه گنجينه من تمام شده است ، يا اينكه داراييها و عناياتم اندك شده ، يامن مهربانترين مهربانها نيستم ؟ ليكن به اطّلاع آنان برسان كه من به آنچه كه در دلهايشان است آگاهم ، آنان مرا مى خوانند در حالى كه دلهايشان از من غائب ، و به دنيا مايل است .

12 - عدم غفلت و اشتغال نداشتن به امور بيهوده .

زيرا در حديث آمده كه پيامبر اكرم (ص ) فرمود: در حالى كه به اجابت دعا يقين داريد دعا كنيد، و بدانيد كه خداوند هرگز دعاى كسى را كه قلبش ‍ غافل و مشغول به لهو و امور بيهوده باشد، مستجاب نمى فرمايد.

13 - ترك نكردن امر به معروف و نهى از منكر.

زيرا در روايت آمده كه پيامبر اكرم (ص ) فرمود: بى گمان يا امر به معروف و نهى از منكر خواهيد نمود، و يا خداوند اشرار و بدهايتان را بر نيكانتان مسلّط خواهد نمود، و در اين هنگام نيكانتان دعا خواهند نمود ولى دعاى آنان مستجاب نخواهد شد.

14 - نفرين نكردن بر دوست .

زيرا در حديث آمده كه رسول خدا(ص ) فرمود: از خدا خواستم كه نفرينِ دوست بر دوست خويش را مستجاب نگرداند.

15 - پاكيزگى خوراك و پرهيز از حرام خورى .

زيرا روايت شده كه امام صادق (ع ) فرمود: هرگاه كسى از شما خواست كه دعايش مستجاب شود، كسب خويش را پاكيزه نموده ، و از مظالم مردم خارج شود، و براستى كه دعاى بنده اى كه در شكمش مال حرام است ، يا در نزد او مظلمه اى براى احدى از بندگان خدا است ، به سوى خدا بالا نمى رود و مستجاب نمى گردد.

و نيز در روايتى آمده پيامبر اكرم (ص ) فرمود: هرگاه خوراك دعا كننده حرام باشد و غذاى حرام مصرف كند، كى دعاى او مستجاب مى گردد؟!

16 - داشتن انگشترى نقره با نگين فيروزه .

زيرا در حديث آمده كه امام صادق (ع ) فرمود: رسول خدا(ص ) فرمود خداوند سبحان فرمود: براستى كه من شرم دارم دست بنده اى را كه در آن انگشترى فيروزه است و به سوى آسمان بلند كرده ، نوميد برگردانم .

17 - داشتن انگشترى عقيق .

روايت شده كه امام صادق (ع ) فرمود: هيچ كف دستى محبوبتر از كف دستى كه در آن انگشترى عقيق باشد، به سوى خداوند - عزّوجلّ - بلند نشده است .

18 - دعا نكردن پيرامون قطع ارتباط با خويشاوندى كه قطع آن جايز نيست .

زيرا در اعمال شب نيمه شعبان و غير آن روايت و ارادت كه : دعا در آن شب مستجاب مى شود، مگر دعاى كسى كه قطع ارتباط با خويشاوندان خود نموده ، و يا درباره آن دعا نمايد.

19 - در نظر داشتن مقصود خداوند - جلّ جلاله - از دعا و مقدّم داشتن آن بر خواست خود.

به عنوان مثال : وقتى بيمار شد، مقصودش از دعا كردن براى تندرستى اش ، صرف زنده ماندن براى خواسته هاى نفسانى زودگذر و دنيايى كه او را از آخرتش بازمى دارد، نباشد؛ بلكه براى اين دعا كند كه بر اساس اراده خداوند - جلّ جلاله - كه همان طاعت و عبادت اوست ، زنده بماند.

و مثال ديگر اينكه : وقتى فرزند و يا كسى كه در نزد او عزيز است بيمار شد، دعا كردنش براى تندرستى آنان ، به خاطر ميل نفسانى خود به زنده ماندن آنان در امورى كه به مصلحت آنهاست ، يا لذّت و شيرين كامى خود، يا براى اينكه مبادا كسى به او شماتت كند، و مقاصدى از اين قبيل نباشد، بلكه دعايش براى تندرستى آنان بدين منظور باشد كه ايشان بر اساس ‍ طاعت و اراده و نظام حكمت خداوند - جلّ جلاله - پايدار و زنده باشند.

ناگفته نماند كه : ممكن است براى برخى به محض اطّلاع از شرايط اجابت دعا كه يادآور شديم ، زود حالت ياءس دست دهد، يا بر بعضى از اين روايات طعن و خرده بگيرند.

پس توجّه داشته باش كه اينها همگى شرايطِ دعايى است كه :

الف - مسلّماً مستجاب مى شود.

ب - يا بزودى مستجاب شده و ثمره مى دهد.

ج - يا درست همان چيزى كه درخواست مى شود و نه عوض آن ، حاصل مى شود.

د - يا تنها كسى كه حاجتِ بسيار دارد، نيازمند اين همه احتياط كارى است .

ه‍ - يا توجيه هاى ديگر از اين قبيل كه سازگار با تصديق اين روايات باشد.

وگرنه مسلّماً مى دانيم كه خداوند متعال دعاى ابليس را با وجود اصرار بر گناه ، و نيز دعاى افراد بسيارى را كه هنگام دعا كردن تمام اين شروط را نداشته اند اجابت فرموده است .

و در هرحال ، سزاوار است كه انسان هنگام مناجات ، در تحصيل اين شروط بكوشد، جهت به برآورده شدن حاجت - ان شاء اللّه تعالى . - احتياطكارى نموده باشد.

فصل هشتم : فوايد مناجات بسيار و فضيلت دعا در غياب مؤمنين و براى حضرت حجّت عجّل اللّه تعالى فرجه الشّريف

فوايد محافظت بر مناجات از راه عقل

1 - ذكر خداوند - جلّ جلاله - بر دل [يا:عقل ] انسان غلبه بيشترى پيدا كرده ، و در نتيجه موجب اُنس بنده با پروردگار مى گردد، و بنده در عوض ‍ اشتغال به خواطر دنيوى و اسباب ناپايدار، به خدا مشغول مى گردد، و در نتيجه همين مطلب او را به سوى مراقبت مولاى خويش ، و سلامتى از دورى از حضرت حقّ، و نيل به خشنودى او فرا مى خواند.

2 - بنده مى تواند بدين وسيله به منزلت پروردگار در قلب خويش پى ببرد؛ زيرا اگر ديد نَفْسش به تكرارِ اَذكار ميل و رغبت دارد، پى مى برد كه خداوند - جلّ جلاله - در نزد او مقام و منزلت دارد، به گونه اى كه همين منزلت ، وسيله اى براى نيل به سلامتى از خطرها مى گردد، زيرا هركس ‍ چيزى را دوست بدارد، بسيار از آن ياد مى كند.

3 - خداوند - جلّ جلاله - مى فرمايد:

اءُذْكُرُونى ، اءَذْكُرْكُمْ. (42)

و معلوم است كه اگر پادشاهى از پادشاهان دنياى فانى به يكى از بردگانش كه قدر منزلت والاى او را مى شناسد، بگويد كه : به ياد من باش ، تا اينكه من نيز به ياد تو باشم . و او همان گونه كه در محضر خداوند - جلّ جلاله - است ، در حضور آن پادشاه باشد، مسلّماً در دوام ياد او كوشش ‍ مى كند، تا مولايش به ياد او بوده ، و در دنيا و آخرت او را به ذكر و ياد خود مشرّف سازد. آيا به معناى گفته شاعر توجّه نمى كنى آنجا كه درباره معشوقه فانى خويش مى گويد:

يَوَدُّ بِاءَنْ يُمْسِىَ مَرْيضاً لَعَلَّها

اِذا سَمِعَتْ عَنْهُ، بِشَكْوىً تُراسِلُهُ

وَ يَهْتَزُّ لِلْمَعْرُوفِ فى طَلَبِ الْعُلى

لِتُذْكَرَ يَوْماً عِنْدَ سَلْمى شَمآئِلُهُ

- عاشق دوست دارد كه شب را با مريضى سپرى نمايد، تا شايد وقتى معشوقه اش [سَلْمى ] خبر او را شنيد، شكوه و گله اى به سوى او بفرستد.

و در جستجوى بلند پايگى و شرافت ، به سوى نيكى حركت مى كند، تا خلق و خوى پاكيزه و فضايلش روزى در نزد سلْمى ذكر شود.

و لذا بندگان عارف و مؤدّب و فرهيخته همواره مى كوشند كه بسيار به ياد مولاى خويش كه پيوسته آنان را مى بيند باشند، تا او نيز از ايشان ياد كند؛ و يا به فضل و كرم خويش از آنان خشنود گردد، و يا آنان را خشنود سازد.

فوائد مواظبت بر مناجات از راه نقل

از جمله فوائد محافظت بر مناجات با پروردگار از راه روايات كه من يافته ام ، چندين فائده بزرگ و آرزو كردنى است :

نخست اينكه هُلْهَم شدن به دعا، نشانه كوتاهى بلا و گرفتارى است .

چنانكه در روايت آمده كه امام صادق (ع ) فرمود: آيا مى دانيد كدام بلا طولانى و كداميك كوتاه است ؟ راوى مى گويد عرض كرديم : خير. حضرت فرمود: هرگاه به شما، و يا به يكى از شما، (43) الهام شد كه دعا كند، پس بداند كه آن بلا كوتاه خواهد بود.

دوّم اينكه : دعا كردن پيش از گرفتارى ، مسلّماً بلا و گرفتارى را دفع مى كند، ولى با دعا كردن بعد از بلا گاهى نمى توان به اميد و آرزوى خود رسيد.

چنانكه در روايت آمده كه حضرت ابوالحسن امام كاظم (ع ) فرمود: حضرت علىّ بن الحسين (عليهماالسلام ) پيوسته مى فرمود: هركس پيش ‍ از نزول بلا پيشدستى نموده و دعا كند، هنگامى كه بلا نازل مى شود دعايش ‍ مستجاب مى گردد، ولى هركس پيشتر دعا نكند، و بعد بلا بر او نازل شود وآنگاه دعا كند، دعايش مستجاب نمى گردد.

سوّم اينكه : فرشتگان ، دعاى بنده اى را كه تنها هنگام گرفتارى دعا مى كند، ولى در حال آسايش و خوشى دعا نمى كند، از رسيدن به مرحله اجابت جلوگيرى مى كنند.

چنانكه در روايت آمده كه امام صادق (ع ) فرمود: هرگاه بنده اى هنگام بلا و گرفتارى دعا كند، و در حال آسايش و خوشى دعا نكند، ملائكه جلو صداى او را مى گيرند و مى گويند: اين صداى ناآشنا و غريبى است . پيش از اين كجا بودى ؟

چهارم اينكه : پافشارى كردن و اصرار در دعا، كليد نجات و رهايى است .

چنانكه در حديث است كه امام صادق (ع ) مى فرمود: به خدا سوگند، هيچ بنده مؤمنى پيرامون حاجتى به درگاه خداوند پافشارى نمى نمايد، مگر اينكه خداوند حاجت او را برآورده مى سازد.

و نيز در روايت آمده كه امام صادق و امام باقر (عليهماالسلام ) فرمودند: به خدا سوگند، هيچ بنده مؤمنى به درگاه خداوند اصرار نمى كند، مگر اينكه خداوند دعاى او را مستجاب مى گرداند.

صفاتى كه دعا كننده از ديدگاه عقل و نقل بايد داراى آن باشد گذشت (44) ، بنابراين شايسته است كه الحاح و پا فشارى در دعا مُبتنى بر آن اصول باشد.

ذكر فضيلت دعا در غياب برادران دينى از ديدگاه روايات

اينك پس از ذكر شروط مهمّى كه موجب قبولى دعا مى شوند، لازم است فضيلت دعا در غياب برادران دينى را با استفاده از برخى رواياتى كه بدان دست يافته ايم يادآور شويم :

1 - در روايتى آمده كه امام صادق (ع ) فرمود رسول خدا (ص ) فرمودند: هركس بگويد:

اءَللّهُمَّ، اَغْفِرْ لِلْمُؤْمِنينَ وَالْمُؤْمِناتِ.

- خداوندا، مردان و زنان مؤمن را بيآمرز.

خداوند، در برابر هر مؤمنى كه از زمان آفرينش حضرت آدم (ع ) تا برپايى قيامت خلق فرموده ، يك كار نيك براى او مى نويسد، و يك گناه او را محو مى فرمايد، و يك درجه [درجه ايمانى ] او را بالا مى برد.

2 - نيز در روايت آمده كه امام صادق (ع ) فرمود: هرگاه كسى بگويد:

اءَللّهُمَّ، اغْفِرْلِلْمُؤْمِنينَ وَالْمُؤْمِناتِ وَالْمُسْلِمينَ وَ الْمُسْلِماتِ، اءَلاَْحْيآءِ مِنْهُمْ وَ جَميعَ الاَْمْواتِ.

- خدايا، مردان و زنان مؤمن و مسلمان ، و زندگان و تمام مردگان آنها را مورد مغفرت خويش قرار ده .

خداوند به شماره تمام انسانهاى گذشته و آينده ، دعا براى او مستحاب مى گرداند: [يا: دعاى آنان را براى وى مى نويسد]

3 - همچنين در اين باره است روايت بنده صالح خدا عبداللّه بن جندب - رضوان اللّه عليه - از مولايمان امام صادق (ع )، عبداللّه بن سنان مى گويد: گذرم بر عبداللّه بن جندب افتاد كه بر صفا به نماز ايستاده - وى پيرمرد كهنسالى بود ديدم كه دعا مى نمود و در دعاى خود بسيار مى گفت :اءَللّهُمَّ ، فُلانَ بْنَ فُلانٍ، اءَللّهُمَّ، فُلانَ بْنَ فُلانٍ. : (خداوندا، فلانى پسر فلانى را [بيامرز].) (45) به اندازه اى كه نتوانستم بشمارم .

پس وقتى كه سلام نماز را گفت . عرض كردم : اى عبداللّه ، هيچ موقف و جايگاهى بهتر از جايگاه تو نديده ام ، ولى از يك خصلت تو اصلاً خوشم نيآمد.

گفت : چه چيز من خوشايند تو نبود.

گفتم : به بسيارى از برادرانت دعا كردى ، ولى نشنيدم كه براى خود دعايى بكنى .

گفت : اى عبداللّه ، از مولايمان امام صادق (ع ) شنيدم كه مى فرمود: هركس در پشت سر برادر مؤمن خويش براى او دعا كند، از كناره هاى آسمان ندا مى شود: اى فلانى ، براى توست مانند آنچه كه براى برادرت درخواست نمودى ، و براى توست صد هزار برابر آن . لذا دوست نداشتم صد هزار برابر ضمانت شده را به خاطر يكى كه نمى دانم آيا مستجاب مى شود يا خير، ترك كنم .

4 - و نيز از آن جمله است روايت همين بنده صالح ، عبداللّه بن جندب - رضوان اللّه عليه - از مولايمان موسى بن جعفر امام كاظم (ع ) علىّ بن ابراهيم بن هاشم مى گويد: پدرم به من گفت : عبداللّه بن جندب را در موقف ديدم ، و هيچ موقفى بهتر از موقف او نديدم ، پيوسته دستهاى خويش را به سوى آسمان دراز كرده بود، و اشكهايش بر گونه اش جارى مى شد و به زمين مى ريخت . پس از رفتن مردم به او گفتم : اى [اَ]با محمّد، هرگز موقفى بهتر از موقف تو نديدم .

گفت : به خدا سوگند، جز براى برادرانم دعا ننمودم . و اين بخاطر آن بود كه حضرت اباالحسن موسى بن جعفر (عليهماالسلام ) به من خبر داد كه : هركس در غياب برادش براى او دعا كند، از سوى عرش ندا مى شود كه : براى توست صدهزار برابر آن ، لذا خوشم نيامد كه صدهزار برابرِ ضمانت شده را به خاطر يكى كه نمى دانم آيا مستجاب مى شود يا خير، فروگذارم .

5 - روايات گراسنگ ديگرى پيرامون دعا در غياب برادران دينى در قنوت نماز وتر از نماز شب ذكر خواهيم كرد، زيرا ديده ام اصحاب ما اماميّه ، براى كسانى كه مى خواهند دعا كنند، بيشتر در قنوت نماز وتر نماز شب دعا مى كنند. (46)

فضيلت دعا كردن براى حضرت حجّت عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف

اينك مى گويم : اگر دعا براى برادران دينى اين همه فضيلت دارد، پس ‍ فضيلت دعا براى سلطان و فرمانروايى كه سبب هستى و وجود توست . و تو معتقدى كه اگر او نبود، خداوند نه تو و نه هيچ كس از مكلّفين زمان او و تو را نمى آفريد، و اينكه لُطف الهى به وجود او - صلوات اللّه عليه - سبب تمام آنچه كه تو و غير تو در آن قرار داريد مى باشد، و وسيله تمامى خيراتى است كه بدان نايل مى گرديد، چگونه خواهد بود؟

پس مبادا و مبادا كه تا حدّى كه امكان دارد خود و يا احدى از خلايق را در دوست داشتن و دعا نمودن ، بر او مقدّم كنى . و نيز هنگام دعا كردن براى آن مولاى عظيم الشاءن حضور قلبى و زبانى داشته باش .

و مبادا گمان كنى كه علّت ذكر اين مطلب براى آن است كه آن بزرگوار به دعاى تو احتياج دارد. بسيار دور است ، بسيار دور است ، اگر چنين اعتقادى داشته باشى ، در اعتقاد دوستى ات مريض و بيمارى ؛ بلكه اين را براى آن گفتم كه حقّ بزرگ و احسان گرانبار حضرتش را بر تو بشناسانم .

و ديگر اينكه : اگر پيش از دعا براى خويش و كسانى كه نزد تو گرامى هستند، براى آن بزرگوار دعا نمايى ، خداوند - جلّ جلاله - زودتر درهاى اجابت را به روى تو خواهد گشود؛ زيرا تو - اى بنده ، - درهاى قبولى دعا را با قفلهاى جنايتها و گناهانت بسته اى ، پس اگر براى اين مولايى كه در نزد خداوند مالك زندگان و مردگان خاصّ و ويژه مى باشد دعا كنى ، خداوند به خاطر او زود درهاى اجابت را به روى تو مى گشايد، و در نتيجه تو نيز به خاطر چنگ زدن به ريسمان او در دعايى كه براى خود و ديگران مى كنى ، در زمره فضل او داخل شده ، و رحمت و كَرَمَ و عنايت خداوند - جلّ جلاله - تو را نيز فرا مى گيرد.

و مبادا بيايى و اساتيدى را كه از آنها پيروى مى كنى ، بشمارى و بگويى كه من نديده ام آنان به آنچه كه تو گفتى عمل كنند، و آنها از مولايمان كه بدو اشاره نمودى - صلوات اللّه عليه - غافل ، و نسبت به او بى اعتنا هستند.

جواب اينكه : به آنچه كه گفتم عمل كن ، كه مطلبِ حقّ است ، زيرا هركس نسبت به مولايمان بى اعتنا، و از آنچه كه ذكر نمودم غافل باشد، به خدا سوگند، كه در اشتباه فضاحت بارى مى باشد.

و حديثى كه جدّم ابوجعفر طوسى - رضوان اللّه عليه - مطلبى را كه ذكر نموديم ، گوشزد مى كند. وى روايت نموده كه بعضى از صالحين يعنى ائمّه (عليهم السلام ) فرمود: در شب بيست و سوّم ماه رمضان مكرّر - در حال سجده و ايستاده و نشسته و به طور كلّى در هر حال كه هستى - و نيز در كلّ اين ماه و در طول عمرت به هر صورت كه ممكن شد، و هرگاه كه در طول عمرت به يادت آمد، اين دعا را مكرّر مى خوانى . به اين صورت كه بعد از حمد و ستايش خداوند متعال ، و صلوات بر پيامبر اكرم حضرت محمّد (ص ) مى گويى :

اءَللّهُمَّ، كُنْ لِوَلِيِّكَ فُلانِ بْنِ فُلانٍ (47) فى هذِهِ السّاعَةِ وَ فى كُلِّ ساعَةٍ، وَليّاً وَ حافِظاً وَ قآئِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً، حَتّى تُسْكِنَهُ اءَرْضَكَ طَوْعاً، وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً.

- خدايا، در اين لحظه و در تمام لحظات ، سرپرست و نگاهدار و راهبر و يارى گر و راهنما و ديدبانِ ولىِّ حضرت حجّة بن الحسن - كه درودهاى تو بر او و بر پدرانش باد، - باش ، تا اينكه او را به صورتى كه خوشايند اوست [و همه از او فرمانبرى مى نمايند] ساكن زمين گردانيده ، و مدّت زمان طولانى در آن بهره مند سازى .

اينك اهتمام ائمّه (عليهم السلام ) را نسبت به اين دعا براى آن بزرگوار چگونه مى بينى ؟ آيا مانند كوتاهى كردن تو نسبت به آن مقام شريف است ؟ بنابراين از بسيار دعا كردن براى او - صلوات اللّه عليه - و براى كسانى كه دعا كردن براى آنان در نمازهاى واجب ، جايز است ، خوددارى مكن ؛ كه در روايتى آمده كه امام صادق (ع ) فرمود:

هر سخنى كه در نماز واجب با آن خداوند متعال را مورد خطاب قرار دهى ، كلام آدمى و گفتارى كه نماز را باطل كند نيست .

بنابراين ، عذرى در ترك اهتمام و همّت گماشتن نسبت به اين امر براى تو باقى نمى ماند.

فصل نهم : احكام و آداب مقدّمات طهارت و ادعيه آن

آداب معنوى هنگام رفتن به توالت

از جمله مقدّمات پيش از طهارت ، مطالبى است كه انسان هنگام وارد شدن در توالت و هنگام بول و غايط نمودن و اين گونه امور ضرورى ، بدان نيازمند است .

اينك مى گويم : اى بنده بد، اى پست ، چه چيز باعث شده كه بر پادشاه عالَميان و خداوندگار اوّلين و آخرين جراءت پيدا كنى ؟ و چه چيز تو را از جايگاه خويش ، كه بنده اى نيازمند و ذليل هستى ، در آورده و به فروگذارى و گستاخى و اشتغال داشتن به غير بندگى و خدمت و معامله با مالكِ روز جزا، واداشته است ؟

واى بر تو، آيا نمى بينى كه خود مخزن و حمّال كثافتهاى پست و عهده دار تميز كردن محلّ خروج پليديها مى باشى ، و اين امور را هر روز و شب مكرّر با دستت انجام مى دهى ، و تا هنگام مرگ از اين كار پست رهايى نخواهى داشت .

واى بر تو، چگونه از زير بار نشانه ذلّت و نقص سر به سوى صاحب جبروت و مالك مُلك و ملكوت بلند مى كنى ؟ آيا نمى دانى كه آغاز تو بسان پدرت ، از نطفه اى بدبو و گنديده بوده ، كه از محلّ درآمدن پيشاب كه ناپاك است بيرون مى آيد، و بعد از آن كارت حمّالى و شستن كثافت مى باشد و بعد از مرگ به صورت مُردار گنديده و زشت مى گردى .

سرت را از روى ذلّت و شرم به زير انداز و صدايت را از روى بيم و هراس آهسته كن ، و زبونىِ خويش را بشناس ، و در تدبير امور خود تاءمّل كن ، و بكوش كه مولايت تو را از اسارت بندگى رها ساخته ، و از فرومايگى اين امور پست بيرون آورد. دست به دامن او شو و به او توسّل بجوى كه تو را از اين بردگى اسارت آزاد ساخته و از آزادگان قرار داده و براى سكونت در بهشتى كه خانه آرامش و محلّ آسودگى است ، شايسته گرداند، و بدين وسيله تو را از اين كار پست و اشتغال به شستن كثافتها و محلّ خروج پليديها بالا برده ، و اين جسد سخيف و دون را ويران ساخته ، و بر بُنيادى والا و پاكيزه از اين پليديها آباد كند، به گونه اى كه براى سكونت در خانه اى كه خوشيهايش دايمى و جاودانى است ، صلاحيّت پيدا كنى كه اين دست به دامن شدن و توسّل جستن تنها در دنيا ميسّر است ، پس اگر به چيز پست و دون بسنده نمايى ، زيانكار خواهى بود و گناه از خودت مى باشد و مصيبت و گرفتارى به خودت برمى گردد.

احكام و آداب هنگام رفتن به توالت

بنده اى كه در دارفنا به اين امور مبتلاست ، خواست به توالت وارد شود، نيازمند است كه پيش از داخل شدن امورى را بداند، تا كارها و گفتارش بر مبناى شناخت و آگاهى باشد.

از جمله آن امور كه در روايات آمده است ، اين است كه :

1 - در حال اختيار و توانايى ، اگر سرش باز باشد، پيش از وارد شدن آن را بپوشاند.

2 - و جاى قضاى حاجتش از نگاه ديگران به عورتش مصون و محفوظ باشد.

3 - وقتى خواست براى اين منظور بنشيند، رو و پشت به قبله نباشد.

4 - رو به سمتى كه باد مى وزد بول ننمايد، زيرا امكان دارد كه باد آن را به سوى او برگرداند.

5 - رو به آفتاب و ماه نباشد.

6 - در سوراخهاى حيوانات ، بول نكند، زيرا امكان دارد چيزى از آنجا خارج شده و گزندى به او برساند.

7 - از نشستن در مكانهايى كه موجب آزار و اذيّت مردم است ، اجتناب كند.

8 - در آب جارى يا آب راكد، بول و غائط نكند، البتّه كراهت دوّمى شديدتر است . و اگر آب راكد كمتر از مقدار كرّ باشد، بول و غائط كردن آن را، آلوده و نجس مى كند.

9 - در حال اشتغال به قضاى حاجت ، نخورد و نياشامد.

10 - در اين حالت ، مسواك نزند؛

11 - سخن نگويد، مگر به ياد خداوند - جلّ جلاله -، و يا اينكه ناچار از سخن گفتن باشد.

12 - هنگامى كه از قضاى حاجت خويش فراغت پيدا كرد، استنجا نموده و جاى بول و غايط را با آب شستشو مى دهد. و اگر براى شستن غايط آب پيدا نشد، جاى آن را با سه سنگ و پاكيزه يا هر چيز ديگرى كه شرع مقدّس جانشين آن قرار داده ، پاك كند. و اگر عين غايط پيش از استعمال سه سنگ و چيز ديگر برطرف شده باشد، بايد آن سه را استعمال كند. و اگر عين نجاست با سه سنگ برطرف نشود، بايد بيش از سه عدد سنگ استعمال كند تا اينكه عين غايط برطرف شود.

البتّه حتّى در صورت وجود آب نيز جايز است در رفع غايط به سنگ بسنده كند، به همان صورتى كه ذكر كرديم ، ولى اگر بين سنگ و آب جمع كند، افضل و بهتر خواهد بود.

13 - وقتى از طهارت كردن محلِّ غايط فارغ شد، سه بار به آرامى از مخرج تا بيخ آلت تناسلى را دست كشد، سپس باز به آرامى سه بار از بيخ آلت تا سر آن دست كشد (48)، پس از آن را شستشو دهد، و در شستن مخرج بول ، در حالت دسترسى به آب ، غير از آب كفايت نمى كند.

و حكم زن در شستن غايط با آب همانند مرد است ، و امّا در بول نيازى به كشيدن دست و استبراء ندارد و شستن آن كفايت مى كند.

آداب و ادعيه هنگام رفتن به توالت

اينك بعضى از روايات پيرامون آداب و دعاهاى وقت دخول در توالت تا هنگام خروج از آن را كه شايسته است شخص عارف از آن غفلت نورزد، ذكر مى كنيم :

1 - هنگام وارد شدن ، پاى چپش را پيش از پاى راست در مستراح گذارد، و بگويد آنچه را كه در روايت آمده كه امام صادق (ع ) فرمود: هنگامى كه وارد توالت شدى و خواستى غايط كنى ، بگو:

بِسْمِ اللّهِ وَ بِاللّهِ، اءَعُوذُ بِاللّهِ مِنَ الْخَبيثِ الُْمخْبِثِ الرِّجْسِ النَّجِسِ الشَّيْطانِ الرَّجيمِ. إِنَّ اللّهَ هُوَ السَّميعُ الْبَصيرُ الْعَليمُ.

- به نام خدا، و به وسيله خدا، به خدا پناه مى برم از پليدِ پليد كننده و آلوده ناپاك ، شيطان رانده شده ، براستى كه خداوند شنوا و بينا و آگاه است .

2 - و اگر روايتى را خواستى كه الفاظ كمتر از اين را داشته باشد، بگو آنچه را كه روايت شده كه امام صادق (ع ) فرمود: هنگامى كه وارد توالت شدى و خواستى غايط كنى ، بگو:

بِسْمِ اللّهِ وَ بِاللّهِ، اءَعُوذُ بِاللّهِ مِنَ الرِّجْسِ النَّجِسِ الشَّيْطانِ الرَّجيمِ، إِنَّ اللّهَ هُوَ السَّميعُ الْعَليمُ.

- به نام خدا، و به [وسيله ] خدا، به خدا پناه مى برم از [شرّ] پليدِ نجس ، شيطان رانده شده ، براستى كه خداوند شنوا و آگاه است .

3 - و اگر باز كمتر از اين الفاظ را خواستى ، بگو آنچه را كه امام صادق (ع ) پيرامون حُكم توالت هنگام ورود به آن فرمود: وقتى انسان داخل توالت شد، بگويد:

بِسْمِ اللّهِ

- به نام خدا.

و وقتى براى قضاى حاجت نشست ، بگويد:

اءَللّهُمَّ، اذْهَبْ عَنِّى الاَْذى ، وَ هَنِّئْنى طَعامى .

- خداوندا، مايه رنج و آزار را از من برطرف نما، و خوراكم را گوارا فرما.

و هنگامى كه قضاى حاجت نمود، بگويد:

اءَلْحَمْدُللّهِ الَّذى اءَماطَ عَنِّى الاَْذى ، وَ هَنَّاءَنى طَعامى .

- سپاس خدايى را كه مايه رنج و اذيّت را از من دور نمود، و خوراكم را گوارا فرمود.

سپس فرمود: فرشته اى بر بندگان گمارده شده كه وقتى قضاى حاجت نمودند، سر او را برگردانده (49) مى گويد: اى فرزند آدم ، آيا به آنچه كه از شكم و اندرونت بيرون آمده نمى نگرى ، پس جز چيز پاكيزه در آن داخل مكن ، و عورتت را در حرام داخل مكن .

4 - و وقتى كه خواست خودش را بشويد، آنچه را كه جدّم ابى جعفر طوسى - رضوان اللّه عليه - روايت نموده بگويد. كه مى فرمود: هرگاه خواست خودش را شستشو دهد، بگويد:

اءَللّهُمَّ، حَصِّنْ فَرْجى ، وَ اسْتُرْعَوْرَتى ، وَ حَرّمْهُما عَلَى النّارِ، و وَفِّقْنى لِما يُرْضيكَ عَنّى ، يا ذَاالْجَلالِ وَ الاِْكْرامِ، (50)

- خداوندا، شرمگاه و عورتم را محفوظ و پوشيده بدار، و آن دو را بر آتش [جهنّم ] حرام فرما، و مرا به هر آنچه كه تو را از من خشنود مى سازد، مؤفّق گردان . اى صاحب بزرگى و بزرگوارى .

5 - وقتى از غايط فارغ شدى ، بگو آنچه را كه در روايت آمده كه امام صادق (ع ) فرمود: وقتى از غايط فارغ شدى بگو:

اءَلْحَمْدُللّهِِ الَّذى اءَماطَ عَنِّى الاَْذى ، وَ اءَذْهَبَ عَنِّى الْغائِطَ، وَ هَنَّاءَص وَ عَافاص، وَالْحَمْدُللّهِِ الَّذى يَسَّرَ الْمَساغَ، وَ سَهَّلَ الَْمخْرَجَ، وَ اءَمْضَى الاَْذى .

- سپاس خدايى را كه مايه رنج و اذيّت را از من دور، و غايط را از من برطرف نمود، و خوراك مرا گوارا نموده و تندرستى عنايت فرمود. و ستايش خداوندى را كه خوراكم را گوارا گردانيد، و بيرون آمدن آن را راحت نمود، و مايه رنج و اذيّت را بيرون راند.

و هنگامى كه خواستى از توالت بيرون بيايى ، دست به شكم ماليده ، سپس آنچه را كه جدّم ابى جعفر طوسى - رضوان اللّه عليه - روايت نموده ، بگو كه :

اءَلْحَمْدُللّهِِ الَّذى هَنَّاءَنى طَعامى وَ شَرابى ، وَ عافانى مِنَ الْبَلْوى

- سپاس خداوندى را كه خوراكى و نوشيدنى را براى من گوارا فرموده ، و از گرفتارى و [بيمارى ] عافيت و تندرستى عنايت نمود.

و هنگام بيرون آمدن از توالت پاى راست خود را پيش از پاى چپ بيرون گذاشته و بگويد:

اءَلْحَمْدُ للّهِِ الَّذى عَرَّفَنى لَذَّتَهُ، وَ اءَبْقى فى جَسَدى قُوَّتَهُ، وَ اءَخْرَجَ عَنّى اءَذاهُ، يالَها نِعْمَةً، يالَها نِعْمَةً، يالها نِعْمَةً، لايَقْدِرُونَ الْقادِرُونَ قَدْرَها. (51)

- ستايش خدايى را كه لذّت غذا را به من شناسانيد، و نيرويش را در جسمم به جا گذاشت ، و مايه رنج و اذيّت آن را از من بيرون راند. چه نعمت بزرگى ، چه نعمت بزرگى ، چه نعمت بزرگى ، كه اندازه گيران نمى توانند اندازه عظمت آن را مشخّص سازند و بدانند.

شرايط آب

آبى در خور طهارت است كه : مطلق ، و پاكيزه از نجاسات باشد، و انسان از ناحيه شرع از استعمال آن براى طهارت ماءذون باشد.

پس هرگاه چنين آبى پيدا شد بدان تطهير مى شود؛ و اگر چنين آبى پيدا نشد و آب قليل و كمتر از كرّ بود، اصل آب يقيناً پاك و طاهر است ، لذا انسان نبايد به خاطر قليل بودن ، از طهارت با آن خوددارى كند و به گمان و تخمين بگويد كه نجس شده است ، زيرا به واسطه همين خوددارى كردن و ترك طهارت و نماز، نَفْس خويش را به هلاكت انداخته و به صاحب شريعت اهانت نموده ، بلكه امور زشت و قبيحى را به فرستاده خداوند - جلّ جلاله - نسبت داده است ؛ زيرا اگر مقصودش عبادت خداوند سبحان باشد، نبايد در تدبير و گفتار الهى با او مخالفت نمايد.

و مبادا به آنچه كه بسيارى از مردم بدان مبتلايند، يعنى ترك طهارت و نماز به خاطر تَوَهُّمهاى وسواس گونه و حكم به نجس بودن آب ، مبتلا شود؛ زيرا وسواس ، يا بيمارى جسمى است ؛ و يا بيمارى و آسيب در عقيده و دين ؛ و يا درماندگى در شناخت خداوند بسيار مهربان است .

فصل دهم : آداب معنوى طهارت از ديدگاه عقل

براى كسى كه مى خواهد با آب طهارت كند مهمّ اين است كه پيش از شستن اعضاى خويش ، آنها را از چركِ گناهان و نجاست عيبهايش تطهير كند؛ زيرا اگر هنگام شستشوى آنها، از تطهير آنها از آنچه كه ناخوشايندِ مولايش است - هم او كه مى خواهد در پيشگاه او بايستد - غفلت داشته باشد، و در حال شستشوى اعضا با آب ، مبتلاى به غفلت و جراءت بر خداوند - جلّ جلاله - بوده ، و از حضور او غايب باشد، مانند كسى مى گردد كه خدا را دست انداخته و او را استهزاء مى كند، زيرا امر مهمّتر را فروگذارده و سرگرم امر كم اهميّت شده ، و تهديدى كه خداوند - جلّ جلاله - در گفتارش فرموده ، ايمن نخواهد بود، آنجا كه مى فرمايد:

اءَللّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ، وَ يَمُدُّهُمْ فى طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ. (52)

- خداوند آنها را استهزاء مى نمايد و يارى شان در طغيان و سركشى شان سرگشته و متحيّر شوند.

آيا اين روايت را نشنيده اى كه : حضرت امام حسن بن علىّ(ع ) وقتى وضو مى گرفت ، رنگ صورت مباركش دگرگون مى شد، و بندهاى بدنش به لرزه درمى آمد. در اين باره از آن حضرت پرسيده شد. آن بزرگوار فرمود: سزاوار است كسى كه در پيشگاه خداوند صاحب عرش مى ايستد، رنگش ‍ زرد گردد، و بندهاى بدنش به لرزه درآيد.

و مشابه اين حديث نيز درباره مولايمان حضرت امام حسن (ع ) نقل شده است .

و نيز آيا نشنيده اى كه مولايمان زين العابدين علىّ بن الحسين - صلوات اللّه عليهما - وقتى شروع به طهارت نماز مى كرد، صورتش زرد شده ، و بيم و هراس از آن مقامات والا بر چهره اش آشكار مى گرديد.

پس آيا در ترازو و سنجش عقل جايز است كه حضرتش (ع ) با آنكه سالم و معصوم [از گناهان و عيوب و اشتباهات ] بوده بهراسد، و تو در حالى كه بيمار هستى ايمن باشى ؟

مسلّماً هركس كه مى خواهد به منظور مناجات و گفتگوى خصوصى در محضر پادشاهى وارد شود، با آراستن و درست كردن هر چيزى كه ممكن است نگاه پادشاه بر آن بيافتد، و با هرچيز كه موجب قرب بيشتر در نزد او مى گردد، خود را آماده و مهيّا مى نمايد. و معلوم است كه نظر پاك و مقدّس ‍ خداوند - جلّ جلاله - متوجّه طهارت قلب از گناهان ، و پاكيزگى اعضا و جوارح از زخمهاى گناهان است .

و ديگر اينكه : اگر بنده به تطهير دل و اعضا و جوارح از چركهايى كه در اثر بكار زدن آنها در غير هدفى كه براى آن آفريده شده ، يعنى عبادت و پرستش خداوند، اهتمام ورزد - به اين صورت كه از خداوند مالك رحمت طلب عفو و گذشت كند، يا با نيّت صادق و خالصانه و به شايستگى توبه كند - همين اهتمام ورزيدن به امر مهمّتر لطف و كمكى از ناحيه پروردگار به او محسوب مى شود، و او را بهتر به تطهير كامل اعضا و جوارح با آب مى كشاند، و وقتى بعد از پاك نمودن آنها از گناهان ، آنها را با آب نيز تطهير نمود، نسبت به اينكه با سلامتى از گناه در محضر مناجات پروردگار وارد شود، و نسيم عطر و بُوى خوش آن مقام را استشمام نمايد، نزديكتر خواهد بود.

فصل يازدهم : احكام و آداب و ادعيه وضو

كيفيّت وضو گرفتن

در روايت آمده كه امام صادق (ع ) فرمود: روزى اميرالمؤمنين (ع ) با محمّد ابن حنفيّة نشسته بودند، حضرت فرمود: اى محمّد، ظرفى آب بياور تا براى نماز وضو بگيرم . محمّد آب آورد، حضرت آب را با دست چپ ، بر دست راستش ريختند و سپس فرمودند:

بِسْمِ اللّهِ، اءَلْحَمْدُللّهِِ الَّذى جَعَلَ المآءَ طَهُوراً، وَ لَمْ يَجْعَلْهُ نَجِساً.

- به نام خدا، سپاس خدايى را كه آب را پاكيزه و پاكيزه كننده قرار داد، و آن را نجس و آلوده قرار نداد.

سپس [به توالت رفته ] و خود را شستشو داده و فرمودند:

اءَللّهُمَّ، حَصِّنْ فَرْجى وَ اءَعِفَّهُ، وَاسْتُرْعَوْرَتى ، وَ حَرِّمنْى عَلَى النّارِ.

- خدايا، شرمگاهم را محفوظ و پاكدامن بدار، و عورتم را بپوشان ، و آن را بر آتش [جهنّم ] حرام كن .

پس از آن آب در دهان گردانيده و مضمضه نموده و فرمودند:

اءَللّهُمَّ، لَقِّنى حُجَّتى يَوْمَ اءَلْقاكَ، وَ اءَطْلِقْ لِسانى بِذِكْرِكَ [وَ شُكْرِكَ].

- خداوندا، روزى كه با تو ملاقات مى كنم ، حجّت و دليلم را به من تلقين نموده و بفهمان ، و زبانم را به ياد [و شكر گزارى ات ] بگشاى .

سپس آب داخل بينى كرده و استنشاق نموده و فرمودند:

اءَللّهُمَّ، لاتُحَرِّمْ عَلَىَّ ريحَ الْجَنَّةِ، وَ اجْعَلْنى مِمَّنْ يَشَمُّ ريحَها وَ رَوْحَها وَ رَيْحانَها وَ طيبَها.

- خدايا، بوى بهشت را بر من حرام منما، و مرا از كسانى قرار ده كه بو و نسيم و بوى خوش و عطر بهشت را مى بويند.

سپس صورت خويش را شسته و فرمودند:

اءَللّهُمَّ، بَيِّضْ وَجْهى يَوْمَ تَسْوَدُّ فيهِ الْوُجُوهُ، [و لاتُسَوِّدُ وَجْهى يَوْمَ تَبَيُّضُ فيهِ الْوُجُوهُ].

- خداوندا، روزى كه چهره ها در آن سياه مى گردد، روى مرا سپيدگردان ، [و در روزى كه رويها سفيد مى گردد، مرا رو سياه مفرما].

آنگاه دست راست خويش را شسته و فرمودند:

اءَللّهُمَّ، اءَعْطِنى كِتابى بِيَمينى ، وَالْخُلْدَ فِى الْجِنانِ بِيَسارى ، وَ حاسِبْنى حِساباً يَسيراً.

- خدايا، نامه عملم را به دست راستم بده ، و جاودانگى در بهشتت را به دست چپم ، و به صورت آسان از من حساب كشى بفرما.

سپس دست چپ خود را شستشو داده و فرمودند:

اءَللّهُمَّ، لاتُعْطِنى كِتابى بِشِمالى [وَ لا مِنْ وَرآءِ ظَهْرى ]، وَ لاتَجْعَلْها مَغْلُولَةً إِلى عُنُقى ، وَ اءَعُوذُ بِكَ مِنْ مُقَطَّعاتِ النّيرانِ.

- خداوندا، كتابم را به دست چپ [و از پشت سرم ] به من مده ، و آن را بسته برگردنم قرار مده ، و به تو پناه مى برم از جامه هاى بريده و مهيّا شده از آتش .

سپس سر خود را مسح نموده و فرمودند:

اءَللّهُمَّ، غَشِّنى بِرَحْمَتِكَ وَ بَرَكاتِكَ وَ عَفْوِكَ [وَ عافِيَتِكَ مِنَ الْبَلْوى .].

- خدايا، مرا غرق در رحمت و بركات و عفو و گذشت [و ايمن از بلا] خود بگردان .

پس از آن پاهاى خويش را مسح نموده و فرمودند:

اءَللّهُمَّ، ثَبِّتْنى عَلَى الصِّراطِ [الْمُسْتَقيمِ] يَوْمَ تَزَلُّ فيهِ الاَْقْدامُ، وَاجْعَلْ سَعْيى فيما يُرْضيكَ عَنّى . (53)

- خداوندا، در روزى كه قدمها مى لغزند مرا بر صراط [مستقيم ] ثابت و استوار گردان ، و سعى و كوششم را در چيزى قرار ده كه موجب خرسندى تو از من گردد.

سپس حضرت سرشان را بلند كرده و به محمّد نگاه نمود و فرمود: اى محمّد، هركس مانند من وضو بگيرد، و همانند من دعا كند، خداوند - عزّوجلّ - از هر قطره [آبى كه در وضوء استفاده نموده ] فرشته اى مى آفريند كه تقديس و تسبيح و تكبير بگويد، و خداوند ثواب آن را تا روز قيامت براى او مى نويسد.

احكام و آداب وضوء

در رواياتى كه از ائمّه (عليهم السلام ) در تفصيل احكام وضوء وارد شده ، آمده است كه : كسى كه مى خواهد وضو بگيرد، هنگام شستن صورت از اوّلِ [رستنگاه ] موى جلو سر آغاز نموده تا آخر چانه اش را مى شويد، و هنگام شستن دستها از روى دستها شروع نموده و از آرنج تا سر انگشتان را شستشو مى دهد، و به اندازه [پهناى ] سه انگشت جلو سرش را مسح مى كند، البتّه كمتر از اين هم كفايت مى كند و هنگام مسح كردن روى پاها از سر انگشتان شروع نموده و تا برآمدگى روى پاها را كه كعب عالى ناميده مى شود، مسح مى كند. و اگر صورت و بازوها و دستهايش را دوبار بشويد جايز است ، و بين فضيلت دو روايتى كه در اين باره نقل شده است جمع نموده است .

مُبطلات وضوء

و جنابت ، و مسّ ميّت بعد از سرد شدن بدن ميّت و پيش از غُسل دادن ميّت وضو را باطل مى كند؛ و نيز خوابى كه بر گوش و چشم غالب باشد، و همچنين هر چيزى كه عقل را از بين مى برد، و نيز بول و غايط، و خارج شدن قطعى و يقينى باد از انسان آن را باطل مى كند. و افزون بر اينها در مورد زنان ، حيض و نفاس و استحاضه از امورى است كه وضو را باطل مى كند.

فصل دوازدهم : احكام و آداب تيمّم بدل از وضو

احكام تيمّم

اين طهارت كه در عرف شرع تيمّم ناميده مى شود، رحمت و اِنعام و بزرگوارى و بخششى است از جانب خداوند - جلّ جلاله - نسبت به كسانى كه نمى توانند با آب طهارت كنند.

و ويژگى خاكى كه به آن تيمّم مى شود اين است كه : بايد پاك بوده ، و از ناحيه شرع در استعمال آن ماءذو باشيم .

و اگر كسى كه وظيفه اش تيمّم است خاك پيدا نكرد، از گرد و غبار نمدِ زين اسب و مانند آن تيمّم مى كند. و در صورت نبودن آب و خاك و در حالت اضطرار و ناچارى مى توان با هر چيز كه گرد و غبار داشته باشد، تيمّم كرد.