دعاشناسى موضوعى
(پژوهشى نوين در دعاى جوشن كبير )
عليرضا فراهانى منش
- ۱۳ -
دامنه جود و بخشش خداوند
(45) ((يا اَجْوَدَ مِنْ كُلِّ جَوادٍ!)).
((اى بخشنده تر از هر بخشنده !)).
(8) ((يا ذَاالْجُودِ وَالسَّخاء!)).
((اى بخشنده و بلند نظر!)).
(15) ((يا ذَاالْجُودِ وَالاِْحْسانِ!)).
((اى دارنده بخشش و نيكى !)).
(80) ((يا ذَاالْجُودِ وَالنِّعَمِ!)).
((اى صاحب بخشش و نعمت !)).
(82) ((يا مَنْ اَكْرَمَ بِجُودِهِ!)).
((اى كسى كه با جود و بخشش ، گرامى مى دارد!)).
(82) ((يا مَنْ جادَ بِلُطْفِهِ!)).
((اى كسى كه به سبب لطفش مى بخشد!)).
(100) ((يا جَواداً لا يَبْخَلُ!)).
((اى بخشنده اى كه تنگ نظرى نمى كند!)).
((جود)) به معناى ((سخاوت
و بخشندگى )) است . كسى كه داراى چنين صفتى است ، مايل است از
آنچه دارد به ديگران ببخشايد و آنها را از داشته هاى خويش بهره مند سازد. و خداوند
((جواد)) است به اين معنا كه از هيچگونه بخشش و دِهِشى
به مخلوقات و بندگان خود دريغ ندارد.
O ((يا اَجْوَدَ مِنْ كُلِّ جَوادٍ!)).
((اى بخشنده تر از هربخشنده !)).
بالاترين ((جود و بخشش )) از آن پروردگار
متعال است ، بلكه بايد گفت تنها جواد حقيقى ، خود خداوند است چه اينكه ديگران اگر
داراى جود هستند، اولاً: اين صفت را خداوند به آنان بخشيده است و ثانيا: آنچه را هم
كه به وسيله آن جود و بخشش مى كنند، خداوند به آنان داده است .
جود خداوند آنقدر فراوان است كه حضرت در ((مناجات شعبانيه
)) چنين مى فرمايد:
((اِلهى جُودُكَ بَسَطَ اَمَلى !)).
((بارالها! سخاوت تو آرزوى مرا گسترانيده است )).
يعنى هنگامى كه به جود تو مى نگرم ، تحقق آرزوهاى خويش را در آن مى يابم و وسعت جود
تو موجب مى شود كه آرزوهاى خود را در چيز كوچكى محدود نكنم بلكه آن را تا كرانه هاى
ناپيدا براى ادراكات معمولى ، بگسترانم .
البته شناختى كه اولياى الهى از ((جود))
پروردگار متعال دارند و آرزويى كه به دنبال آن هستند با شناخت و آرزوى ما بسيار
متفاوت است . ما معمولاً جود و بخشش الهى را در ابعاد مادى و آن هم به مقدارى كم مى
شناسيم و آرزوهاى مانيز (هرچند بلند بالا هم باشد) در همين چارچوب مى گنجد، در
صورتى كه جود مادى پروردگار متعال با تمام عظمتش در مقابل جود معنوى او بسيار حقير
مى نمايد.
لازم به ذكر است كه بسيارى از مطالبى كه در باب نعمتهاى الهى بيان شد در اينجا نيز
جارى است ؛ يعنى جود الهى نيز مراتب مختلفى دارد و خداوند بر اساس حسابى بسيار دقيق
به هركسى به مقدار لياقت و قابليتش جود مى نمايد و مى بخشد. بنابراين ، لازم است كه
آدمى تمام سعى و كوشش خود را در راه دستيابى به جود بى انتهاى پروردگار، صرف نمايد
و با كردار ناشايست ، خود را از آن محروم نسازد.
نكته ديگرى كه جمله ((يا اَجْوَدَ مِنْ كُلِّ جَوادٍ!))،
به ما گوشزد مى كند آن است كه مبادا جود و بخشش ديگران ، ما را از خداى خود غافل
كند و گمان كنيم كه فلان فرد يا فلان گروه ، جوادترين افراد هستند پس به دنبال آنان
روان شويم و از جودِ اَجود موجودات ، محروم بمانيم .
براى همين ملاحظه مى كنيم كه اولياى الهى چشم به جود پروردگار متعال دوخته و تمام
خواسته هاى خود را از آن بخشنده كريم طلب مى كنند. در دعاى ابى حمزه ثمالى ، حضرت
چنين مى فرمايد:
((يا خَيْرَ مَنْ سُئِلَ وَاَجْوَدَ مَنْ اَعْطى ! اَعْطِنى
سُؤْلى فى نَفْسى وَاَهْلى وَوالِدَىَّ وَوَلَدى وَاَهْلِ حُزانَتى وَاِخْوانى فيكَ)).
((اى بهترين درخواست شونده ! و اى بخشنده ترين عطا كننده !
خواسته هايم را در مورد خودم و بستگانم و والدين و فرزندانم و نزديكان و برادران
دينى ام به من عطا كن )).
البته همانطور كه گفته شد، آن بزرگان را به جود الهى معرفتى دگر است ، معرفتى كه
چنين مى گويد:
((فَوَعِزَّتِكَ يا سَيِّدى ! لَوْ نَهَرْتنى ما بَرِحْتُ مِنْ
بابِكَ وَلا كَفَفْتُ عَنْ تَمَلُّقِكَ، لِمَا انْتَهى اِلَىَّ مِنَ الْمَعْرِفَةِ
بِجُودِكَ وَكَرَمِكَ)).(217)
((به عزتت قسم اى سرورم ! كه اگر مرا از خود برانى و دور كنى ،
هرگز از درگاهت نخواهم رفت و از خواهش و تملق به درگاهت دست برنخواهم داشت ؛ زيرا
به جود و كرمت آگاهم و معرفت آن به من رسيده است )).
O ((يا ذَاالْجُودِ وَالسَّخاءِ!)).
((اى صاحب بخشش و بلند نظرى !)).
O ((يا ذَاالْجُودِ وَالاِْحْسانِ!)).
((اى صاحب بخشندگى و نيكى نمودن !)).
O ((يا ذَاالْجُودِ وَالنِّعَمِ!)).
((اى دارنده بخشش و نعمت !)).
در اين عبارات ، ((جود)) را مى توان منشاء
صفات دوّم دانست ؛ يعنى خداوند متعال چون جواد است ، پس سخى و محسن و منعم است .
البته بايد دانست كه اين صفات و صفات مشابهى مانند فضل ، كرم ، رحمت ، عطاء و ...
با يكديگر قريب المعنى و متناسب مى باشند و بدين جهت در ادعيه نيز معمولاً به همراه
يكديگر ذكر مى شوند، هرچند از لحاظ منطقى نيز رابطه اى دقيق و ظريف ما بين اين
اوصاف برقرار است .
به هرحال ، تناسب مابين جود و صفات مذكور آشكار است ، ((سخاوت
)) به معناى جوانمردى و بلندنظرى و بخشندگى است ((احسان
)) نيز به معناى نيكى نمودن است و
((نعمت )) هم به معناى راحتى آورنده و
آسايش دهنده مى باشد، حال كسى كه داراى جود، بذل و بخشش است ، در او بلند نظرى و
جوانمردى نيز هست . و چنين شخصى ، البته اهل احسان و نيكى نمودن به ديگران نيز مى
باشد. و اعمال و افعال و نيات اين شخص نيز براى ديگران نعمت به شمار مى آيد.
O ((يا مَنْ اَكْرَمَ بِجُودِهِ!)).
((اى كسى كه با بخشش گرامى مى دارد!)).
((اكرام )) به معناى گرامى داشتن و ارجمند
نمودن است . خداوند متعال به وسيله جود خود، بندگانش را كرامت مى بخشد و آنان را
بزرگ و گرامى مى دارد. بذل و بخشش الهى در هربُعد و جهتى كه باشد، چون بخشش و
عطايى از جانب پروردگار متعال است ، موجب رفع نقصى از انسان و كسب كمالى براى اوست
. و اين همان چيزى است كه موجب كرامت و بزرگوارى انسان مى شود؛ مثلاً اگر خداوند
متعال به سبب جود خود، انسان را عفو نمايد و گناهان او را ببخشايد، در واقع او را
اكرام نموده است ؛ زيرا از بين رفتن گناهان و خطاها به منزله از دست دادن نقايص و
پستيهاست و اين همان گرامى شدن آدمى است .
و يا اگر خداوند متعال با جود و بخشش خود، انسان را در ابعاد مادى يا معنوى مستغنى
و بى نياز سازد، همانگونه كه حضرت ابى عبداللّه (عليه السّلام ) در دعاى روز عرفه
مى فرمايد:
O ((اَنْتَ الَّذى بِجُودِكَ اَغْنَيْتَنى !)).
((خدايا! اين تويى كه با جودت مرا غنا بخشيدى !)).
اين غنا موجب كرامت انسان مى شود؛ يعنى خداوند با اين غنا آدمى را اكرام نموده است
؛ مثلاً خداوند به جود خودش به افرادى كه شايستگى آن را دارند، بصيرت ، معرفت ،
قدرت دستيابى به حقايق و كمالات و... عنايت مى كند و يا از نظر مادى آنان را بى
نياز از ديگران مى سازد كه تمام اين امور در واقع اكرام انسان از سوى پروردگار قادر
متعال است .
O ((يا مَنْ جادَ بِلُطْفِهِ!)).
((اى كسى كه به سبب لطفش ، مى بخشد!)).
((لطف )) به معناى مهربانى و ملايمت است ،
اين مهربانى سبب جود و بذل و بخشش مى شود؛ زيرا وقتى كه شخصى نسبت به ديگرى لطف
داشته و مهربان باشد، سعى مى كند نيازمنديهاى او را برطرف نمايد و از آنچه در توان
دارد به او بدهد و ببخشد. واضح است كه هرمقدار لطف پروردگار متعال نسبت به بنده اى
بيشتر باشد، جود الهى نيز نسبت به آن بنده ، فزونى خواهد گرفت .
O ((يا جَواداً لا يَبْخَلُ!)).
((اى بخشنده اى كه تنگ نظرى ندارد!)).
((بخل )) ضد ((جود))
و به معناى تنگ نظرى و امساك و امتناع است . و معلوم است كسى كه جواد باشد هيچگاه
بخيل نخواهد بود. اما در ((مناجات شعبانيه ))
براى آنكه جود الهى شامل حال آدمى بشود، يك شرط به اين جمله اضافه شده است :
((يا جَواداً لا يَبْخَلُ عَمَّنْ رَجا ثَوابَهُ!)).
((اى بخشنده اى كه از اميدوار به ثوابت ، دريغ نمى كنى !)).
يعنى يكى از شرايط لازم براى رسيدن به جود الهى آن است كه آدمى به پاداش و دِهِش
پروردگار متعال ((اميدوار)) باشد،
بنابراين ، كسى كه به هر دليلى از درگاه بارى تعالى نااميد است ، نمى تواند منتظر
بخشش خداوند باشد.
به عبارت ديگر، دستيابى به جود الهى مستلزم داشتن يك حالت و قابليت خاص روحى به نام
((اميد و رجاست ))؛ زيرا كسى كه نااميد از بخششهاى الهى
است ، يا خداوند را ناتوان مى داند و يا خود را به لحاظ گناه مستحق نمى داند، كه در
صورت اول بايد ايمان و عقيده خود را اصلاح نمايد و در صورت دوّم بايد موانع را
برطرف سازد.
در ((دعاى ابى حمزه ثمالى )) نيز در باره
نقش ((رجا)) چنين مى فرمايد:
((وَاَعْلَمُ اَنَّكَ لِلرّاجى بِمَوْضعِ اِجابَةٍ!)).
((بارالها! من مى دانم كه تو خواسته كسانى را كه اميدوار
هستند، اجابت مى كنى و برآورده مى سازى )).
همچنين در دعاى ابى حمزه ثمالى درباره رفتن به سوى جود پروردگار متعال و ترك
انسانهاى بخيل ، چنين آمده است :
((وَاَنَّ فِى اللَّهْفِ اِلى جُودِكَ وَالرِّضا بِقَضائِكَ
عِوَضاً مِنْ مَنْعِ الْباخِلينَ وَمَنْدُوحَةً عَمّا فى اَيْدِى الْمُستَاءثِرينَ)).
((بارالها! در ناليدن به درگاه جود و بذلت و راضى بودن به قضا
و قدرت ، عوضى وجود دارد از ندادن افراد بخيل ، و بى نيازى وجود دارد از آنچه در
دست دنيا طلبان است )).
يعنى اگر انسان منتظر بخشش پروردگار متعال و راضى به قضا و قدر الهى باشد، هرچند
اين انتظار و رضايت سخت باشد، اما آنچه از اين رهگذر نصيب انسان مى شود، بسيار بهتر
از آن است كه آدمى به انسانهاى بخيل روى آورد و به دنيايى كه در دست ديگران است ،
چشم داشته باشد.
اكنون كه سخن از ((بخل )) به ميان آمد،
بايد دانست كه بخلِ آدمى ، وسعت زيادى دارد و يكى از بدترين بخلها، بخل انسان در
انجام كارهاى نيك است ؛ يعنى اينكه انسان از بذل و بخشش تواناييها و سرمايه هاى خود
در راه پروردگار متعال ، خوددارى و امتناع ورزد، در حالى كه تمام اين سرمايه ها و
توانمندى ها را خداوند به انسان عنايت نموده است . در همين رابطه در
((تعقيب نماز ظهر)) چنين آمده است :
((اَللّهُمَّ ... اِنْ دامَ بُخْلى فَاَنْتَ اَجْوَدُ ...
اَللّهُمَّ وَاقْمَعْ بُخْلِى بِفَضْلِ جُودِكَ)).
((بارالها! ... هرچند من بخيل هستم اما جود تو بيشتر است ، ...
بارالها! بخل مرا به فراوانى جود خودت ، از بين ببر)).
يعنى خداوندا! تو به بخل من كه مانع از انجام كارهاى خير مى شود نظر نكن ، بلكه با
جود خودت با من رفتار نما و به سبب آن ، بخل مرا هم از من بگير تا بتوانم آنگونه كه
تو مى خواهى عمل نمايم .
نگاهى ديگر به جود و كرم خداوند
قبلاً درباره وسعت و دامنه ((جود الهى ))
سخن گفته شد، اينك به گوشه هاى ديگرى از اين مطلب مى پردازيم در دعاى ابى حمزه
ثمالى چنين آمده است :
((حجَّتى يا اَللّه ! فى جُرْاءتى عَلى مَسئَلَتِكَ مَعَ
اِتْيانى ماتَكْرَهُ، جُودُكَ وَكَرَمُكَ)).
((بارالها! آنچه موجب مى شود كه من با وجود گناه باز هم به
درگاه تو بيايم و از تو خواسته هايم را بطلبم ، جود و كرم تو است )).
يعنى جود و كرم تو آنقدر گسترده است كه موجب مى شود من با تمام كردارهاى قبيح وزشتم
ازتودست برندارم .درقرآن كريم نيز اين سخن به گونه اى ديگر بيان شده است :
(قُلْ يا عِبادِىَ الَّذينَ اَسْرَفُوا عَلى اَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ
رَحْمَةِ اللّهِ ... ).(218)
((بگو اى بندگانم كه بر خود ستم كرده ايد از رحمت پروردگار
ماءيوس و نااميد نباشيد)).
چه اينكه جود پروردگار متعال از رحمت او ناشى مى شود. يا به عبارتى ، جود از مصاديق
رحمت الهى است .
و در جاى ديگرى از همان دعا چنين آمده است :
((اَنْتَ الْجَوادُ الَّذى لا يَضيقُ عَفْوُكَ)).
((بارالها! تو بخشنده و جوادى هستى كه عفو و گذشتت كم و نارسا
نيست )).
بنابراين ، ما جود الهى را نبايد منحصر در دادن آب و نان بدانيم ، بلكه دادن و
بخشيدنِ عفو مغفرت و ... از جانب خداوند متعال به انسان ، از بارزترين و ضرورى ترين
مصاديق جود پروردگار متعال مى باشد؛ همچنانكه تقرب به درگاه الهى نيز با جود الهى
ميّسر مى شود.
در دعاى كميل ، حضرت چنين مى فرمايند:
((اَسْئَلُكَ بِجُودِكَ اَنْ تُدنِيَنى مِنْ قُرْبِكَ)).
((به جود و بخششت از تو مى خواهم كه مرا به قرب خويش نزديك
سازى )).
و در جاى ديگرى از همان دعاى شريف ابى حمزه ، وسعت جود و بخشش الهى چنين بيان شده
است :
((وَاَىُّ جَهْلٍ يارَبِّ لا يَسَعُهُ جُودُكَ!)).
((و كدامين جهالت و نادانى است خدايا! كه جود تو آن را فرا
نگيرد و شامل نشود)).
يعنى همه خلافها و گناهاى ما انسانها، نوعى جهالت و نادانى محسوب مى شود، اما جود
پروردگار متعال آنقدر فراوان و وسيع است كه مى تواند تمام اين جهالتها را فرا
بگيرد. اين فراگيرى به اين معنا است كه خداوند متعال با جود و بخشش فراوان خود، از
اين جهالتها مى گذرد و يا با دادن تواناييها و قابليتهاى لازم به انسان ، آدمى را
از اين جهالتها خلاصى مى بخشد.
مطلب ديگرى كه قبلاً نيز در باره آن سخن گفته شد، اميدوارى و چشم دوختن به جود و
بخشش الهى است . در دعاى ابى حمزه ثمالى چنين مى فريايد:
((وَاِلى جُودِكَ وَكَرَمِكَ اَرْفَعُ بَصَرى )).
((به جود و كرم تو چشم دوخته ام )).
و در جاى ديگر از همان دعا آمده است :
((وَبِجُودِكَ اَقْصُدُ طَلِبَتى )).
((با جود تو به دنبال خواسته هايم مى باشم )).
يعنى چون جود و بخشش تو را در نظر مى گيرم ، در رسيدن به مطلوب خويش اميدوار مى شوم
و به دنبال آن روان مى گردم .
در ((دعاى روز عرفه )) نيز درباره نوعى از
جود پروردگار متعال چنين آمده است :
((اَنْتَ الْجَوادُ بِالْعَطاءِ قَبْلَ طَلَبِ الطّالِبينَ)).
((بارالها! قبل از اينكه از تو درخواست بشود، تو بخشنده بخششها
هستى )).
در واقع بسيارى از سرمايه هاى گوناگون ما در دايره اين جود الهى قرار مى گيرد
سرمايه ها و داشته هايى كه ما در حال استفاده از آنها مى باشيم اما معمولاً از
بخشنده و دهنده آنها غافل هستيم ، سرمايه هايى كه ما براى به دست آوردن و داشتن
آنها از خداوند تقاضايى نكرده ايم و خداوند به جود فراوان خود آنها را به ما داده
است .
اما نوعى ديگر از جود الهى ، وجود دارد كه رسيدن به آن مستلزم ((درخواست
)) از پروردگار متعال مى باشد؛ يعنى بدون يك درخواست واقعى ، انسان سزاوار
آن نمى شود. بدين جهت ، چنين درخواستى را در دعاها مشاهده مى كنيم . در
((دعاى كميل ))، حضرت چنين مى فرمايند:
((وَجُدْلى بِجُودكَ)).
((به بخشش خود بر من ببخش )).
و در دعا ابى حمزه آمده است :
((فَاَنْتَ اَهْلٌ اَنْ تَجُودَ عَلَيْنا ... وَجُدْ عَلَيْنا
فَاِنّا مُحْتاجُونَ اِلى نَيْلِكَ)).
((بارالها! تو شايسته آنى كه بر ما جود و بخشندگى نمايى ، ...
و بر ما بخشندگى نما كه ما به عطاى تو احتياج داريم )).
و در اين ميان ، دسته اى از بندگان الهى آنچنان شايستگى جود و كرم الهى را پيدا مى
كنند كه همانند باب الحوايج ؛ حضرت امام موسى كاظم (عليه السّلام ) در
((دعاى جوشن صغير)) چنين مى فرمايند:
((فَقَدْ فَضَّلْتَنى عَلى كَثيرٍ مِنْ خَلْقِكَ جُوداً مِنْكَ
وَكَرَماً لا بِاسْتِحْقاقٍ مِنّى )).
((بارالها! مرا بر بسيارى از خلق خود برترى بخشيدى و اين به
خاطر جود و كرمى است كه تو دارى ، نه به خاطر استحقاقى كه من دارم )).
خداوند، كريمتر از هر كريم است
(1) ((يا كَريمُ!)).
((اى ارجمند و بزرگوار!)).
(33) ((يا اَكْرَمَ مِنْ كُلِّ كَريمٍ!)).
((اى ارجمندتر از هر ارجمند!)).
(27) ((يا اَكْرَمَ الاَْكْرَمينَ!)).
((اى بزرگوارترين بزرگواران !)).
(91) ((يا اَكْرَمَ الْكُرَماءِ!)).
((اى گرانمايه ترين گرانمايه ها!)).
(23) ((يا ذَاالْكَرامَةِ الظّاهِرَةِ!)).
((اى دارنده كرامت آشكار!)).
(82) ((يا مَنْ اَكْرَمَ بِجُودِهِ!)).
((اى كسى كه با جود و بخشش گرامى مى دارد!)).
(93) ((يا مُكْرِمُ!)).
((اى گرامى دارنده !)).
(30) ((يا مُكْرِمَ مَنِ اسْتَكْرَمَهُ!)).
((اى اكرام كننده آن كس كه از تو طلب اكرام نمايد!)).
((كرم و كرامت )) به معناى شرافت ،
بزرگوارى ، گرانمايه بودن ، ارجمند بودن ، ارزشمند بودن و با مقدار بودن است . يكى
از نتايج بارز چنين صفتى ، بخشش و بخشندگى است . بنابراين ، ((كرم
)) با ((جود، سخاوت و فضل )) قريب
المعنى مى باشد.
O ((يا كَريمُ!)).
((اى بزرگوار و ارجمند!)).
O ((يا اَكْرَمَ مِنْ كُلِّ كَريمٍ!)).
((اى بزرگوارتر از هر بزرگوار!)).
O ((يا اَكْرمَ الاَْكْرَمينَ!)).
((اى بزرگوارترين بزرگواران !)).
O ((يا اَكْرَمَ الْكُرَماءِ!)).
((اى گرانمايه ترين گرانمايه ها!)).
((كريم )) يعنى داشتن بزرگوارى و ارزشمندى
فراوان و هميشگى ، و خداوند متعال ((كريم ))
است از آن جهت كه هرآنچه مايه كرامت و ارزش است ، براى پروردگار وجود دارد؛ يعنى
خداوند صاحب و مالك همه خوبيها و ارزندگيهاست آن هم در حد اعلى ، بنابراين ، خداوند
نه تنها كريم است ، بلكه ((اكرم )) هم مى
باشد؛ زيرا ديگران اگر داراى كرم باشند، اين كرامت را از خداوند متعال كسب نموده
اند و خود فاقد همه چيز مى باشند.
قرآن كريم در سوره الرحمن ، چنين مى فرمايد:
(تَبارَكَ اسْمُ رَبِّكَ ذِى الْجَلالِ وَالاِْكْرامِ ).(219)
((پربركت است نام پروردگارت كه داراى جلال و اكرام است
)).
((جلال )) در اين آيه اشاره به صفات
جلاليه پروردگار متعال دارد؛ يعنى صفاتى كه بيان كننده پاكى و تنزيه خداوند از هر
عيب و نقصى دارند؛ مانند علوّ، عزّت ، تعالى و... اين صفات در واقع علوّ و رفعت
بارى تعالى را مى رسانند.
و ((اكرام )) نيز اشاره به صفات جماليه
پروردگار متعال دارد؛ يعنى صفاتى كه بيان كننده وجود خوبيها و حسنها براى پروردگار
متعال است ؛ مانند علم ، قدرت ، حيات ، رحمت و ... بنابراين ، هرآنچه موجب كرامتى
باشد، در بالاترين مرتبه اش براى ذات اقدس الهى ، وجود دارد.
((در ((دعاى روز عرفه ))
نيز حضرت چنين مى فرمايند:
((يا مَنْ لَهُ اَكْرَمُ الاَْسْماءِ!)).
((اى كسى كه باارزشترين و گرانقدرترين اسمها از آن تو است !)).
حال ، آنچه براى ما در اين رابطه مهم است اين است كه توجه نماييم در مقابل چگونه
خدايى قرار گرفته ايم و در برابر پروردگارى با اين همه كرامت چگونه بايد رفتار
نموده و چگونه بايداز اين همه كرم الهى استفاده و بهره بردارى كنيم و با جهالتها و
غفلتها، خود را از آن محروم نسازيم . بدين جهت ملاحظه مى كنيم كه اولياى بزرگ الهى
چگونه از كرم بى كران خداوند بهره برده و آن را واسطه درخواستهاى خود قرار داده
اند:
((جَعَلْتُ بِكَ اسْتِغاثَتى وَبِدعائِكَ تَوَسُّلى مِنْ
غَيْرِ اسْتِحْقاقٍ لاِ سْتِماعِكَ مِنّى وَلاَ اسْتيجابٍ لِعَفْوِكَ عَنّى ، بَلْ
لِثِقَتى بِكَرَمِكَ وَسُكُونى اِلى صِدْقِ وَعْدِكَ)).(220)
((بارالها! از تو يارى مى طلبم و با خواندنت به تو توسل مى
جويم نه از جهت آنكه مستحق آن باشم كه سخنم را بشنوى يا واجب باشد كه عفوت را شامل
من گردانى ، بلكه از آن جهت كه به كرم تو اطمينان دارم و به راستى وعده هايت ، خاطر
جمع هستم )).
O ((يا ذَاالْكَرامَةِ الظّاهِرَةِ!)).
((اى دارنده كرامت آشكار!)).
ممكن است منظور اين باشد كه بزرگوارى و بخشش الهى آنقدر فراوان و فراگير است كه
همگان مى توانند آن را مشاهده و ملاحظه كنند. مقدارى توجه به ابعاد گوناگون زندگى و
جهان خلقت ، اين مطلب را براى آدمى روشن مى كند. و اين در مقابل كرامتهاى غيرظاهرى
پروردگار متعال است ؛ يعنى كرامتهايى كه تنها افراد خاص كه داراى قابليتهاى خاصى مى
باشند، قادر به درك و احساس آنها هستند.
در ((تعقيب نماز ظهر)) نيز چنين آمده است
:
((اَللّهُمَّ اغْفِرْلى ... كَثيرَ تَفْريطى بِظاهِرِ كَرَمِكَ)).
((بارالها! با كرم و بزرگوارى آشكارت ، از خطاها و لغزشهاى
فراوان من درگذر)).
يعنى اگر تفريط و خطاى من فراوان است ، كرم و بخشش تو نيز فراوان و آشكار است .
O ((يا مَنْ اَكْرَمَ بِجُودِهِ!)).(221)
((اى كسى كه با جود و بخششت ، گرامى مى دارى !)).
خداوند چگونه انسان را اكرام مى كند و به او ارزش مى دهد؟ در پاسخ بايد گفت : با
جود و بخششهاى فراوان خود هر خير و خوبى كه به سبب جود الهى به انسان برسد، در واقع
اكرام انسان از سوى خداوند متعال است . در
((اعمال روزهاى ماه رمضان )) چنين آمده
است :
((اَللّهُمَّ ... وَلَم يَسئَلِ الْعِبادُ مِثْلَكَ كَرَماً
وَجُوداً!)).
((بارالها! ... بندگانت تاكنون از كسى كه در جود و كرم مانند
تو باشد، درخواست نكرده اند)).
O ((يا مُكْرِمُ!)).
((اى گرامى دارنده !)).
((يا مُكْرِمَ مَنِ اسْتَكْرَمَهُ!)).
((اى اكرام كننده آن كس كه از تو طلب اكرام نمايد!)).
اين جمله بيان كننده يكى از شرايط مهم دستيابى به كرم الهى مى باشد. و آن عبارت است
از ((استكرام ))؛ يعنى طلب كرامت نمودن از
پروردگار متعال . به عبارت ديگر، بايد از انسان ((طلبى
)) صورت گيرد تا از خداوند متعال ((بخششى
)) به انجام برسد بدين جهت ، ملاحظه مى كنيم كه اولياى الهى در ادعيه
مباركشان با زبانها و بيانهاى گوناگون به دنبال كرم خداى خويش مى باشند. البته واضح
است كه هراندازه اين درخواست و طلب حقيقى تر باشد و هراندازه معرفت آدمى به كرم
پروردگار متعال بيشتر باشد، دستيابى به اين مقصود، عملى تر خواهد شد.
البته در اينجا هم مانند بقيه موارد، بسيارى از ما انسانها دچار اشتباه شده و كرامت
و ارجمندى را در جاهاى ديگر و در دستان افراد ديگرى جستجو مى كنيم ، در حالى كه
حضرت در دعاى ابى حمزه ثمالى چنين مى فرمايند:
((وَالْحَمْدُ للّهِِ الَّذى وَكَلَنى اِلَيْهِ فَاَكْرَمَنى
وَلَم يَكِلْنى اِلىَ النّاس فَيُهينُونى )).
((حمد و ستايش خدايى را كه امور مرا به خودش واگذار نمود و در
نتيجه مرا گرامى داشت و اكرام نمود و مرا به مردم واگذار نكرد تا آنان مرا خوار و
پست نمايند)).
ما معمولاً كرامت و بزرگوارى را در امور دنيوى مى بينيم و با هزار و يك پستى به
دنبال اين كرامتهاى خيالى ، روان و دوان مى شويم . چه بسيار از پستيها و ذلتها كه
در ميان ما انسانها رنگ شرافت و كرامت به خود گرفته است و چه بسيار انسانهاى پست و
بى ارزش كه در جايگاه كرامت بخشيدن به ديگران قرار گرفته اند!
به هرحال ، رسيدن به كرامت حقيقى كه همان كرامت الهى است ، آنچنان مهم است كه
پيامبر گرامى اسلام (صلّى اللّه عليه و آله ) آن را هدف از بعثت خود بيان مى
فرمايند:
((اِنَّما بُعِثْتُ لاُِتَمِّمَ مَكارِمَ الاَخْلاقِ)).(222)
((من برانگيخته شدم تا ارزشهاى اخلاقى را كامل كنم
)).
بنابراين ، انبياى الهى هدفشان از زحمات و تعليماتشان آن بوده است كه بشر را از
پستيها و ذلتهاى گوناگون نجات بخشند و او را به ارزشهاى والا و حقيقى برسانند. و
اينجاست كه تمامى دستورات و تعاليم دينى معنا پيدا مى كند.
كرامت انسان
قرآن كريم در مورد انسان مى فرمايد:
(وَلَقَدْ كَرَّمْنا بَنى آدَمَ ... وَفَضَّلْناهُمْ عَلى كَثيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا
تَفْضيلاً ).(223)
((و ما فرزندان آدم را بسيار گرامى داشتيم ... و آنها را بر
بسيارى از مخلوقات خود برترى بخشيديم )).
يعنى خداوند متعال با بخشيدن ويژگيهايى به انسان ، او را بر ديگر مخلوقات برترى
داده است ؛ مثلاً خداوند متعال به آدمى عقل و شعور خاصى عنايت نموده است كه بسيارى
از مخلوقات ديگر فاقد آن مى باشند. و اين خود موجب برترى و كرامت آدمى مى شود. اما
بايد دانست برترى و كرامت حقيقى زمانى حاصل مى شود كه انسان از مواهب الهى در جهت
صحيح استفاده نمايد. در غير اين صورت ، اين بخششها نه تنها موجب سعادت و كرامت
انسان نمى شود بلكه او را در مرتبه اى پايين تر از ديگر موجودات قرار مى دهد. درست
مانند آنكه براى اكرام شخصى ، ثروتى به او داده شود اما آن شخص از اين ثروت ، در
جهت تباهى خود استفاده نمايد.
مطلب ديگر آنكه : همانگونه كه قبلاً بيان شد، مقتضاى كرم و بزرگوارى پروردگار متعال
، بخشش است و يكى از نمونه هاى بارز و مهم گذشت ، بخشيدن گناهان و خطاهاى آدمى است
؛ زيرا با اين كرم ، آدمى هم از عذابهاى اُخروى نجات مى يابد و هم در دنيا از
ظلمتها و ناپاكيها پاك مى شود و توانايى حركت در طريق سعادت را مى يابد. اينجاست كه
ملاحظه مى كنيم چگونه اولياى الهى با چنگ زدن به دامان كرم الهى ، چنين بخشش و كرمى
را از خداوند درخواست مى كنند در ((دعاى ابى حمزه ثمالى
))، حضرت چنين مى فرمايند:
((اِذا رَاَيْتُ مَوْلاىَ ذُنُوبى فَزِعْتُ وَاِذا رَاَيْتُ
كَرَمَكَ طَمِعْتُ)).
((بارالها! آنگاه كه به گناهان خود مى نگرم ، گريزان و ترسناك
مى شوم ، اما هنگامى كه به كرم و بزرگوارى تو نگاه مى كنم ، اميدوار شده و طمع مى
كنم )).
و در جاى ديگر مى فرمايد:
((وَلا تُؤ اخِذْنى بِاَسْوَءِ عَمَلى فَاِنَّ كَرَمَكَ
يَجِلُّ عَنْ مُجازاةِ الْمذْنِبينَ)).
((بارالها! مرا به كردار زشتم بازخواست و مؤ اخذه مكن ؛ چه
اينكه كرم و بخشش تو بالاتر از آن است كه گنهكاران را مجازات نمايى )).
و در جاى ديگر آمده است :
((تَسْتُرُ الذَّنْبَ بِكَرَمِكَ)).
((با كرم خويش ، گناهان را مى پوشانى )).
و در ((مناجات شعبانيه )) چنين آمده است :
((اِلهى ... اَطْلُبُ الْعَفْوَ مِنْكَ اِذِالْعَفْوُ نَعْتٌ
لِكَرَمِكَ)).
((بارالها! ... از تو طلب عفو مى كنم ؛ زيرا عفو، ويژگى كرم و
بزرگوارى تو است )).
اين اميد و معرفت به كرم الهى تا بدانجاست كه حضرت در ((دعاى
كميل )) چنين مى فرمايند:
((هَبْنى صَبَرْتُ عَلى حَرِّ نارِكَ فَكَيْفَ اَصْبِرُ عَنِ
النَّظَرِ اِلى كَرامَتِكَ)).
((خدايا! گيرم كه بر حرارت آتش تو صبر نمودم ، اما بر دورى و
چشم پوشى از كرمت چگونه صبر نمايم )).
و در ((مناجات شعبانيه )) پايبندى خود را
به كرم الهى چنين بيان مى فرمايند:
((اِلهى لَمْ اُسَلِّطْ عَلى حُسْنِ ظَنّى قُنُوطَ الاَْياسِ
وَلاَ انْقَطَعَ رَجائى مِنْ جَميلِ كَرَمِكَ)).
((بارالها! بر حسن ظنى كه به تو دارم نااميدى و ياءس را غالب
نمى كنم و اميدم از كرم زيبايت هرگز قطع نخواهد شد)).
و در ((اعمال شب نيمه شعبان )) آمده است :
((اَللّهُمَّ فَلا تَحْرِمْنى ما رَجَوْتُ مِن كَرَمِكَ)).
((خداوندا! مرا از آن اميدى كه به كرمت دارم محروم مگردان
)).
در مقابلِ ((كرم و كرامت )) پروردگار
متعال ، ((پستى و لئامت )) ما انسانها
قرار دارد؛ يعنى ما انسانها صرف نظر از يارى پروردگار متعال و به صورت مستقل از نور
الهى ، موجوداتى ناقص و ظلمانى هستيم كه جز بدى چيزى در ما وجود ندارد.
حضرت در ((دعاى ابى حمزه ثمالى )) در اين
باره چنين مى فرمايد:
ُكَ اِلَيْنا نازِلٌ وَشَرُّنا اِلَيْكَ صاعِدٌ وَلَمْ يَزَلْ وَلايَزالُ مَلَكٌ
كَريمٌ، يَاءْتيكَ عَنّا بِعَمَلٍ قَبيحٍ فَلا يَمْنَعُكَ ذلِكَ مِنْ اَنْ
تَحُوطَنا بِنِعَمِكَ وَتَتَفَضَّلَ عَلَيْنا بِالائِكَ فَسُبْحانَكَ مااَحْلَمَكَ
وَاَعْظَمَكَ وَاَكْرَمَكَ)).
((خير و خوبى تو به سوى ما سرازير است و شرّ و بدى ما به سوى
تو بلند است . اما هميشه تا بوده و هست تو خداى كريمى هستى ، اعمال زشت ما به سوى
تو مى آيد اما اين موجب نمى شود كه نعمتهايت ما را فرا نگيرد و خوبيهايت را بر ما
نبخشى . پس اى خداى سبحان ! تو چقدر بردبار و بزرگ و بزرگوار هستى )).
در ((دعاى روز عرفه )) نيز حضرت چنين مى
فرمايند:
((اِلهى مِنّى مايَليقُ بِلُؤْمى وَمِنْكَ مايَليقُ بِكَرَمِكَ)).
((بارالها! از من آن برآيد كه سزاوار پستى ام مى باشد و از تو
آن شايد كه به كرمت سزد)).
و مشابه اين عبارت ، در ((دعاى ابى حمزه ))
چنين آمده است :
((لَئِنْ طالَبْتَنى بِلُؤْمى لاَُ طالِبَنَّكَ بِكَرَمِكَ)).
((خدايا! اگر مرا به پستى ام بگيرى ، به راستى تو را به كرمت
خواهم گرفت )).
يعنى خدايا! تو مطابق شاءن من با من رفتار مكن بلكه بر طبق شاءن خودت با من معامله
كن ؛ زيرا شاءن و مقام موجودى چون من جز پستى و بى مقدارى چيزى نيست و مطابق با
چنين شاءنى است كه اين همه خلاف و عصيان از من سر مى زند، اما آنچه از موجودى چون
تو شايد و بايد، كرم است و بزرگوارى و اميد من نيز فقط به همين است و بس .
و در ((دعاى روز عرفه )) نيز حضرت چنين مى
فرمايند:
((اِلهى كُلَّما اَخْرَسَنى لُؤْمى ، اَنْطَقَنى كَرَمُكَ)).
((خدايا! هرگاه كه لئامت و بى مقداريم مرا گنگ و لال مى كند،
كرم و بزرگواريت مرا به زبان مى آورد)).
يعنى چون به خويشتن مى نگرم ، چيزى براى گفتن ندارم ، اما آنگاه كه به كرم تو نگاه
مى كنم . زبانم براى طلب و درخواست گشوده مى شود:
((وَبِكَرَمِكَ اَىْ رَبِّ اَسْتَفْتِحُ دعائى !)).(224)
((با توجه به كرم تو اى پروردگار! خواندن و خواستنم را آغاز مى
كنم )).
و در ((دعاى روز عرفه )) آمده است :
((وَقَدْ اَوْقَعَنى عِلْمى بِكَرَمِكَ عَلَيْكَ)).
((خدايا! علم و آگاهيم به كرمت مرا به سوى تو كشانده است
)).
مطلب ديگر آنكه : همانگونه كه در اين جهان ما را به كرم الهى احتياج است ، در جهان
آخرت نيز ما نيازمندان به كرامت پروردگار متعال مى باشيم . در ((دعاى
ابى حمزه ثمالى )) چنين مى فرمايد:
((وَاجْعَلْ لى فى لِقائِكَ الرّاحَةَ وَالْفَرَجَ
وَالْكَرامَةَ)).
((بارالها! در رسيدن و لقائت ، براى من آرامش ، گشايش و كرامت
قرار بده )).
و در جاى ديگر از همان دعا آمده است :
((يا مَنْ ... اَشارَ لى فِى الاْ خِرَةِ اِلى عَفْوِهِ
وَكَرَمِهِ)).
((اى خداوندى كه در جهان آخرت به من عفو و كرمت را نشان مى دهى
)).
و مطلب ديگر آنكه خداوند متعال به برخى از اولياى خود چنان كرامتى عنايت فرموده است
كه بايد آنان را مجسمه كرامت دانست . هرگونه نزديكى و معرفت به اين بزرگان ، سبب
كسب كرامت و هرگونه دورى از آنان سبب سلب كرامت مى شود اينجاست كه بايداز روى آوردن
به اين اولياى بزرگ الهى غفلت نكرد و با چنگ زدن به دامان ايشان خود را ازكرم آنان
بهره مندكرددر((اعمال روز سيم شعبان ))
چنين آمده است :
((اَللّهُمَّ فَصَلِّ عَلى
مُحَمَّدٍوَعِتْرَتِهِ...اَللّهُمَّوَكَمااَكْرَمْتَنا بِمَعْرِفَتِهِ
فَاَكْرِمْنابِزُلْفَتِهِ)).
((بارالها! بر محمد و خاندانش درود فرست ... بارالها! همچنانكه
ما را به معرفت آن حضرت كرامت بخشيدى ، پس به تقرب و نزديكى به آن حضرت نيز اكرام
نما)).
يعنى در واقع ((معرفت و نزديكى )) به آن
حضرت ، سرمايه هاى عظيمى هستند كه موجب گرامى شدن و ارزشمند بودن آدمى مى گردند و
به انسان شرافت و بزرگوارى مى بخشند. در ((زيارت عاشورا))
نيز درباره سيدالشهداء حضرت اباعبداللّه الحسين (عليه السّلام ) چنين آمده است :
((فَاسْئَلُ اللّهَ الَّذى اَكْرَمَ مَقامَكَ وَاَكْرَمَنى
بِكَ اَنْ يَرْزُقَنى طَلَبَ ثارِكَ مَعَ اِمامٍ مَنْصُورٍ مِنْ اَهْلِ بَيْتِ
مُحَمَّدٍ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ)).
((از خداوندى كه مقام و مرتبه تو را بلند نمود و گرامى داشت و
مرا هم به واسطه شما كرامت بخشيد، مى خواهم كه خونخواهى شما را در ركاب امامى يارى
شده از اهل بيت پيامبر اكرم (صلّى اللّه عليه و آله ) نصيبم فرمايد)).
و در جاى ديگر از همان زيارت آمده است :
((فَاَسْئَلُ اللّهَ الَّذى اَكْرَمَنى بِمَعْرِفَتِكُمْ
وَمَعْرِفَةِ اَوْلِيائِكُمْ ...)).
((از خداوندى كه مرا به سبب شناخت و معرفت شما و دوستان شما
كرامت داد مى خواهم كه ...)).
و در ((زيارت عاشوراى غير معروفه )) آمده
است :
((اَسْئَلُ اللّهَ الّذى اَكْرَمَ يا مَوالِىَّ مَقامَكُمْ
وَشَرَّفَ مَنْزِلَتَكُمْ وَشَاءْنَكُمْ اَنْ يُكْرِمَنى بِوِلايَتِكُمْ
وَمَحَبَّتِكُمْ وَالاِْيتمامِ بِكُمْ)).
((اى سرورانم ! از خداوندى كه مقام شما را گرامى نمود و جايگاه
و مرتبه شما را شرافت بخشيد، مى خواهم كه مرا هم به وسيله دوستى و محبت و اقتدا به
شما گرامى نمايد)).
يعنى ولايت و محبت آن بزرگان ، تغييراتى در انسان ايجاد مى كند و سرمايه هايى را به
انسان مى بخشد كه سبب پيدا شدن كرامت حقيقى در آدمى مى شود.
همچنين درباره كريم بودن اين بزرگان الهى ، در زيارت حضرت صاحب - عجل اللّه تعالى
فرجه الشريف - ((در صبح جمعه )) چنين آمده
است :
((اَنْتَ يا مَوْلاىَ! كَريمٌ مِنْ اَوْلادِ الْكِرامِ!)).
((تو اى سرورم ! كريمى از اولاد كريمان هستى )).
و در ((زيارت جامعه كبيره )) آمده است :
((اَلسّلامُ عَلَيْكُمْ يا ... اُصُولَ الْكَرَمِ!)).
((سلام بر شما اى ... ريشه هاى كرامت !)).
حسن ختام بحث را جمله اى از حضرت سيدالسّاجدين - عليه الاف التحية والسلام - در
دعاى ابى حمزه ثمالى قرار مى دهيم :
((فَوَعِزَّتِكَ لَوِ انْتَهَرْتَنى مابَرِحْتُ مِنْ بابِكَ
وَلا كَفَفْتُ عَنْ تَمَلُّقِكَ لِما اُلْهِمَ قَلْبى مِنَ الْمَعْرِفَةِ
بِكَرَمِكَ وَسَعَةِ رَحْمَتِكَ)).
((به عزتت قسم ! كه اگر مرا از خود برانى ، هرگز از درگاهت به
جايى نخواهم رفت و از تملق و خواهش از تو، دست برنخواهم داشت ؛ زيرا قلبم مملوّ از
معرفت به كرم و بزرگوارى و رحمت واسعه تو است )).
|