نمازهاى اين ماه
نمازهايى كه در شبهاى اين ماه وارد شده است را نبايد بطور كلى
ترك نمود بلكه نمازهاى آسان آن را كه وقت زيادى نمى گيرد و انسان را از
تحصيل علم و ساير اعمال باز نمى دارد بايد خواند. و سالك به همين منوال
عمل كند تا ايام بيض . و در شبهاى «ايام بيض
» باندازه نشاط و حال خود نمازها را زياد كند.
در شبهاى ايام بيض نمازى را كه در آن سوره «يس
»، «تبارك
» و «قل هو الله احد»
خوانده مى شود بخواند. اين نماز در اقبال از «احمد
بن ابى العين» از امام صادق (عليه السلام )
روايت شده و فضيلت زيادى نيز براى آن نقل شده است .
و بهتر است در دو شب اول ايام بيض بعضى از نمازهاى مختصرى را كه براى
اين دو شب روايت شده است ، خوانده و در شب پانزدهم نمازى را كه در
اقبال از امام صادق (عليه السلام ) روايت شده است بخواند. امام صادق
(عليه السلام ) فرمود: «در شب نيمه رجب ،
دوازده ركعت نماز مى خوانى در هر ركعت حمد و سوره اى خوانده و موقعى كه
از نماز فارغ شدى سوره «حمد»،
«معوذتين »،
«اخلاص » و
«آية الكرسى » را هر
كدام چهار بار مى گويى : سبحان الله و الحمد لله
و لا اله الا الله و الله اكبر سپس مى گويى
الله الله ربى و لا اشرك به شيئا ما شاء الله و
لا قوة الا بالله العلى العظيم .
اگر توقيفى بود در شب سيزده و چهارده ماه نيز به عبادات هميشگى خود
اضافه كرده و همانگونه كه درباره احياى شب اول گفتيم ، بخاطر مراقبت
اين شب را تا صبح به عبادت بپردازد و سه روز «ايام
بيض » را روزه بگيرد.
سيزده رجب
بزرگى اين روز بخاطر ولادت خاتم الاولياء و سرور اوصيا، برادر
رسول ، همسر بتول و شمشير كشيده خدا، اميرالمؤ منين (عليه السلام ) مى
باشد. و عقل حكم به مقام بسيار بزرگ اين روز مى كند كه با هيچ زبان و
قلمى نمى توان آن را بيان نمود. حق اوقات و روزها و بزرگى آن با مقدار
ظهور الطاف خدا در آنها اندازه گيرى مى شود. نور ولايت خاتم اولياء كه
شرط و ركن ايمان بلكه روح و خود ايمان و مانند جزء آخر علت تامه ايمان
و اسلام است در اين روز ظاهر شد و اين نعمتى است كه عقلهاى معمولى نمى
تواند ارزش آن را درك كنند. زيرا نمى توانند همه نور و كرامت و درجات
قرب سراى جاويد آخرت و لذت لقاء و همنشينى با ساكنين «ملاء
اعلى » و تمام نعمتهاى سراى باقى را كه خداوند
آنها را براى اهل ولايت و ايمان آماده نموده است را بفهمند.
گوشه اى از فضايل
اميرالمؤ منين (عليه السلام )
اگر شمشير اميرالمؤ منين نبود، كفار، مسلمين را از بين برده ، و
ستونى براى اسلام باقى نمى ماند. كارهاى او در روز بدر و حنين را به
ياد آورده و درباره فرمايش رسول راستگو و امين بيانديش آنجا كه
فرمودند: «تمامى اسلام به جنگ تمامى كفر رفته
است ».
دوست ، فضايل او را به خاطر تقيه و دشمن به خاطر بخل پنهان داشت ولى با
اين وجود فضايل او در شرق و غرب عالم پخش شد. اوست «نباء
عظيم »، «صراط مستقيم
»، «قرآن كريم
»، «امام مسلمين
»، «اميرالمؤ منين
»، «جانشين رسول
پروردگار جهانيان »، «پيشواى
رو سفيدان »، «نور
آشكار خد»، «درِ
درخواست از خداى جهانيان »، «سيماى
خدا در ميان تمام اوليايش »، «نشانه
بزرگ »، «درياى بزرگ
»، «بت شكن
»، «شكافنده سرهاى
دشمنان »، «نور كامل
خد»، «نابود كننده
كفار»، «در هم كوبنده
بدكاران »، «معدن اسرار»،
«نور انوار»، و
«مولود كعبه »، و اوست
«اصل قديم »، و«فرع
كريم » و «امام بردبار»
و اوست «رشته محكم خد»
و «سرپرست دين » اوست
«صاحب نشانه هاى روشن و معجزه هاى آشكار و
درخشان » و «نجات دهنده
از نابودى » كسى كه خداوند در آيه صريح خود از
او ياد نموده است : و انه فى ام الكتاب لدينا
لعلى حكيم اوست «برادر تنى رسول
»، «همسر بتول
»، «شمشير كشيده خد»)
و «گوش شنواى او» اوست
«نگهدارى شده از گناهان »،
«پاك شده از بدى و از عيب و تهمت
»، «برادر و جانشين
رسول (صلى الله عليه و آله و سلم »)،
«كسى كه شب در بستر او بسر برد (و جان خود را
براى او بخطر انداخت »)، «كسى
كه با جان خود او را يارى مى كرد» و
«كسى كه اندوه را در چهره او از بين مى برد».
كسى كه خداوند او را شمشير نبوت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) و
نشانه اى براى رسالتش و شاهدى بر امتش و بردارنده پرچم لشكرش و حافظ
جانش و دستى پرتوان براى او و تاجى براى سر او و درى براى سرّ او و
كليدى براى پيروزى او قرار داد. و اوست «اسم
اعظم خد»، «قرآن اكرم
»، «خانه كعبه
»، «صف»
و «زمزم »،
«صاحب عصا و نشانه »،
«مظهر عجايب و غرايب »)،
«ستاره درخشان »،
«پراكنده كننده لشكر» و
«مركز دايره مطالب علمى »
اوست «پدر امامان »،
«احياگر دين »،
«از بين برنده غصه ه»،
«سرور امت »،
«همت بلند»،
«مالك برگزيدگان »، و
«پنجمين نفر اصحاب كساء»،
«حمل كننده بيرق »،
«نقطه باء بسم الله ...»
و «رفيق پيامبران »
اوست «معلم جبرئيل »،
«امير ميكائيل » و
«حاكم عزرائيل » اوست
«تقسيم كننده طوبى و سقر»
و «پدر شبير و شبر»
اوست «سرور بشر و كسى كه نپذيرد كافر است
». اوست «پناهگاه پناه
جويان »، «فريادرس
بيچارگان و حاجتمندان »، «حاكم
روز قيامت »، «محبوب
پروردگار»، «حجت خدا بر
اولين و آخرين »، «زندگى
جهانيان و نور آنان ». اوست «سرّ
اسرار»، «نور انوار»،
«امام پاكان و امير مومنان »،
«ولى جبار»،
«نعمت خدا بر نيكوكاران و انتقام او از بدكاران
»، «مانند پهلوى خدا و
صورت نورانى و نفس وفادار او» و
((امام ابوالحسن على (عليه السلام »).
بنابراين دوستان او بايد روز ميلاد او را از شريفترين روزها دانسته و
آن را عيد بزرگ قرار دهند و بگونه اى شكرگزارى نمايند كه هيچكس از امت
پيامبران گذشته و دوره هاى سابق چنين شكرگزارى ننموده باشد. زيرا آنان
هيچگاه چنين نعمتى را نداشته اند. و شيعيان نيز بايد با شكرى به
استقبال اين روز بروند كه بالاتر از آن شكرى نباشد زيرا نعمتى در اين
روز آمده كه تمام نعمتها در مقايسه با آن كوچك است اگر انسان عقل را از
حكم كردن و حاكميت بيندازد، ديگر براى او هيچ چيزى حكمى ندارد و تكليفى
براى او نخواهد بود. و انسان مانند چهارپايان خواهد بود كه مى خورد،
لذت مى برد و مواد زائد بدن را دفع مى كند تا مرگ او فرا برسد. اما اگر
عقل را حاكم حركات و سكنات خود قرار دهد، عقل او در مورد هر چيز و هر
مطلبى حكمى واقعى يا فرضى دارد. و هميشه همينطور است . و ذره اى نيز از
حكم كردن نمى ماند. هر چيزى را كه بفهمد نيز از اين جهت كه آن را نمى
فهمد در مورد آن حكمى دارد. بنابراين اگر عاقل بفهمد كه سرورى از
اولياء خدا باعث شده كه او از عذاب و مجازات بزرگى نجات پيدا كند، عقل
حكم مى كند كه باندازه اين فايده از او تشكر كند. در حالى كه در دنياى
قبل از بعثت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) نورهاى هدايت در
درياى گمراهى محو شده ، آفتاب دين در تاريكيهاى گمراهى ، گرفته شده و
ماههاى نورانى دين پشت ابرهاى گمراهى قرار گرفته بود و بازار علم كساد
و عقلها فاسد شده بود تا جايى كه بازارى برپا كرده و بزرگان به داشتن
صفات و حالات چهار پايان افتخار كرده و دروغ و ادعاهاى بى اساس و پوچ
را از كارهاى بزرگ و عالى مى دانستند. كارشان به جايى رسيده بود كه
چوبهايى تراشيده و سنگهايى ساخته ، آنها را عبادت كرده و آنها را به
منزله پروردگار عالم و خالق مخلوقين قرار داده بودند. و براى عبادت به
آن سجده مى كردند و از روى نادانى پرستشگاههائى را براى آن بوجود آورده
بودند و با اين كارها سزاوار نابودى دائمى و شكنجه جاويد شده و با كفر
خود به آتش جهنم و عذابى دردناك نزديك شده بودند و با انحراف و پيروى
از هواى نفس ، باعث خشم خداى رحمان شده و با ستم و كوريشان آتش جهنم را
برافروخته بودند، و چه آتشهايى كه بر قبرهايشان روشن ننموده و چه
نورهايى را كه براى خود به تاريكى تبديل نكرده و چه ستمهايى را كه به
خاطر نادانى جزو عادات و رسوم قرار ندادند. و چه آسيبهايى را كه بخاطر
حماقت خود متحمل نشدند.
با ستم خود شهرها را خراب و بندگان را هلاك نمودند. از شهوات پيروى
كرده و نماز را از بين برده ، از طاعت خدا خارج شده و دختران را زنده
بگور، پيوندها را بريده و با مالك زندگى و مرگ دشمنى و با پيامبران
مخالفت كرده و سزاوار بدترين هلاكتها شده بودند. و در چنين شرايطى
خداوند متعال رسولش را فرستاد تا پرچمى براى هدايت بوده و كتاب را بر
او فرستاد و او نادانى ها را با آن از بين برده و هدايتها را انتشار
داد و كمالات را با آن كامل و نماز را با آن زنده و گمراهيها را با آن
از بين برده و عقلها را با آن جمع و علوم را با آن كامل و نور را با آن
تمام كرد؛ تا جايى كه مردم را به راه راست هدايت كرده و آنان را در
مسير هدايت قرار داد. رسولى كه نور و كتابى آشكار از جانب خدا آورد؛
كتابى كه «خداوند با آن كسانى را كه در پى بدست
آوردن رضايت او باشند، به راههاى سلام هدايت نموده ، با اذن خود آنان
را از تاريكيها به نور برده و به راه راست هدايت مى كند.»
شريعت كاملى را ايجاد و حكمت نافذى آورد تا جايى كه براى تمام حركات و
سكنات انسان احكام خاصى را كه انواع حكمتها و مصالح در آن لحاظ شده
بود، بيان كرد. و براى امت خود تمام چيزهايى را كه آنها را به خدا و
بهشت نزديك و از جهنم دور مى كند، حتى «ديه
خراش » را بيان كرد. و از هيچ چيزى و هيچ حالى
خواه كلى باشد يا جزئى پست يا مهم ، بزرگ يا كوچك نگذشته ، مگر اينكه
براى آن احكامى مطابق با حكم خداوند حكيم با اقتضاى حكمت نافذش - كه
عقل و انديشه حكيمان به كنه آن نمى رسد - قرار داده است . و بدين ترتيب
شريعت كامل و تمام و جامعى شامل حكم ظاهر و باطن و تدبير دين و دنيا
آورده است تا جايى كه براى پست ترين حالات انسان كه تخلّى است نيز
احكام و مصالح و پندها و ذكرها و دعاهايى بيان كرده كه عاقل در حيرت
فرو رفته و عقلها در شگفتى مى افتند مثلا در هنگام ورود به مستراح حكم
كرده است كه اول پاى چپ را گذاشته - زيرا در جايى وارد شده كه مناسب با
پاى چپ است - و هنگام خروج پاى راست را مقدم كند - زيرا خروج از جاى
پست با پاى راست مناسب است .
و خلاصه در زمان او و جانشينانش علومى پخش شد كه شرق و غرب را پر مى
كند. علومى از قبيل فقه ، اخلاق و معارف و حكمت را در ميان امت خود در
مدت كمى كامل نمود بطورى كه حكمت كسانى كه قبل از او و در زمان طولانى
بودند به آن مقدار نمى رسد. و شريعت و حكمت و نورى آورد كه جهانيان را
در مدت كوتاه عملهايشان به بالاترين درجات كمال و زيباترين جلوه هاى
دوستى با خداوند متعال مى رساند.
و اگر انسان نعمت بعثت را بهمين مقدار كه بيان كردم ، بفهمد - گرچه
آنچه را كه گفتيم قطره اى از درياى حقايق بعثت نيز نيست - و بداند كه
اميرالمؤ منين (عليه السلام ) براى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و
سلم ) برادر و وزيرى بود مانند نسبت هارون به موسى - مگر اين كه بعد از
رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) پيامبرى نيست - و درِ شهر علم
رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) بود و اسلام با شمشير او برپا و
هدايت با تعاليم او ميسر بود و خداوند در كتابش او را به منزله نفس
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) معرفى نموده و ولايت او را پايه
اى براى اسلام و شرطى براى ايمان قرار داده بود، گوشه اى از بزرگى اين
روز را فهميده و رايحه اى از بلندى مقام آن را استشمام مى نمايد.
بنابراين باندازه شناخت نعمت شكر آن واجب مى شود. از كارهايى كه موجب
شكر است بزرگداشت اين روز با قلب و روح است . و كسى كه مكانى را داراى
مقام بلند يا زمانى را شريف بداند بايد با او به اندازه شرفش معامله
كند و اولين كارى كه مى كند اين است كه آن را ضايع نكرده و مهمل
نگذارد. بلكه با تمام شرافتى كه براى آن معتقد است با آن روبرو شود. و
شرافتى بالاتر از شرف عبادت خدا همراه با اخلاص نيست ؛ كه اين عبادت
شامل روزه ، نماز، انفاق در راه خدا بزرگداشت حرمات و گراميداشت شعائر
الهى و زينت كردن با ذكر و فكر در باطن ، و شادى و سرور در صورت ، و
لباس تميز در پوشش ، و زيارت آن حضرت (عليه السلام ) و عرض تبريك به
رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) و به امامان بطور عمومى و به
صاحب الزمان - ارواحنا و ارواح العالمين فداه - بطور مخصوص و ذكر گوشه
اى از فضايل آن حضرت (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى باشد.
و اين روز را با آنچه درباره بپايان بردن روزهاى شريف گفتيم يعنى تسليم
اعمال به حاميان و نگهبانان روز براى اصلاح آن ، به پايان برساند.
روز پانزدهم و قسمت دوم
نماز سلمان رحمه الله
از كارهاى بسيار مهم در اين روز خواندن ده ركعت از نماز سلمان
محمدى (صلى الله عليه و آله و سلم ) است . كيفيت اين نماز همانطور است
كه در روز اول ماه خواند؛ ولى فرقش با روز اول اين است كه بعد از سلام
هر دو ركعت نماز، دستهاى خود را به دعا بلند كرده و بجاى دعايى كه در
روز اول ماه گفتيم اين دعا را مى خواند لا اله
الا الله وحده لا شريك له ، له الملك و له الحمد يحيى و يميت و هو حى
لا يموت بيده الخير و هو على كل شى ء قدير الها واحدا اءحدا فردا صمدا
لم يتخذ صاحبة و لا ولدا سپس دستهاى خود را به صورتش مى كشد.
اين روز از روزهاى مخصوص و شريف است : سرور ما در اقبال با استناد به
«ابن ابى عياش » روايت
كرده است كه گفت : «حضرت آدم (عليه السلام )
عرضه داشت خداى من ! چه روزها و و اوقاتى را بيشتر دوست دارى ؟ خداوند
متعال به او وحى كرد: اى آدم ! محبوبترين اوقات پيش من روز نيمه رجب
است . اى آدم ! در اين روز با فرمانبردارى و ميهمانى كردن ، روزه ،
دعا، استغفار و گفتن «لا اله الا الله
» به من به نزديكى بجوى . اى آدم ! مشيت من بر
اين تعلق گرفته است كه يكى از فرزندان تو را - كه مهربان ، كريم ،
دانا، بردبار و بزرگ بوده و از بداخلاقى ، خشونت و تندخويى بدور است -
به پيامبرى برانگيخته و روز نيمه رجب را به او و امتش اختصاص دهم . در
اين روز چيزى از من نمى خواهند مگر اين كه به آنها عطا مى كنم و از من
بخشش گناهان نمى خواهند مگر اينكه آنان را مى بخشم . روزى از من نمى
خواهند مگر اين كه آنها را روزى مى دهم . از من نمى خواهند جلو لغزششان
را بگيرم مگر اين كه اين كار را انجام مى دهم . از من بخشش نمى خواهند
مگر اين كه آنها را مى بخشم . اى آدم كسى كه روز نيمه رجب را روزه
گرفته و ذاكر و خاشع بوده و از فرج خود محافظت نمايد و از مال خود صدقه
دهد، پاداشى جز بهشت نزد من ندارد. اى آدم به فرزندانت بگو خود را در
رجب حفظ كنند زيرا گناه در آن بزرگ است .
بعد از اينكه عاقل فهميد اين روز در نزد
خدا چه ارزشى دارد، بايد به خود رحم كرده و نگذارد اين سرمايه بزرگ براى جبران
حالتهاى سابق و كوتاهيها و تقصيرات گذشته ، از دستش برود. زيرا مى تواند در يك روز
گذشته و آينده خود را اصلاح كند. و بايد مانند دوستى دلسوز به خود بگويد: چرا در
اين اندرز و نصيحت الهى تاءمل نمى كنى ! اندرزى كه اگر به آن عمل كنى ، تو را از
آتش جهنم و شكنجه دردناك رها و از تاريكيها به نور مى برد. متوجه باش خداى بزرگ تو
را به مجلس رحمت و امان و بخشش پادشان و سلطان و عطاى خلعتها و هدايا و اسناد فضل و
امتياز فرا خوانده و تو را در مجلس دوستان خود حاضر كرده و تو را براى رفاقت دوستان
صميمى و برگزيدگان خود برگزيده و در وعده هاى خود تصريح كرده كه با استغفار تو را
مى بخشد. پس در استغفار كوتاهى نكن و بكوش در استغفارت صادق بوده و بپرهيز كه
استغفار را تبديل به استهزاء نمايى . براى دعاى تو وعده اجابت داده است . بنابراين
به خواندن الفاظ و كلمات دعا بسنده نكرده و حال دعا را نيز در خود به وجود آور.
زيرا گاهى انسان فقط الفاظ دعا را مى خواند و خيال مى كند واقعا دعا كرده است .
مهمترين چيز در دعا شناخت خدايى كه به درگاه او دعا مى كنيم و اميدوارى به اجابت
اوست . اغلب مردم در شناخت خداوند دچار تنزيه صرف مى شوند كه ملازم با انكار خداوند
است . عده اى نيز خيال مى كنند خداوند چيز توخالى است كه بر همه چيز احاطه داشته و
در بالاى ستارگان قرار دارد و بهمين جهت خدايى را كه در مكان بالايى قرار دارد مى
خوانند يا گمان مى كنند كه خود و عالم بى نياز و قائم به نفس هستند. خلاصه اين كه
مهمترين چيز در دعا كامل نمودن شرايط آن است و كمال شرايط به اين است كه خداوند
متعال را به طور اجمال و بگونه اى شناخته كه در خور دعاكننده باشد. و اين شرط را
حتما بايد دارا باشد. و هنگام دعا او را حاضر ببيند بلكه دعاى خود را هم كه بر
زبانش جارى شده است از ناحيه خدا بداند؛ به او خوش گمان بوده و به اجابت او در
صورتيكه مضمون دعا بصلاح باشد اميدوار باشد.
در اول دعاى خود تعدادى از اسامى جماليه خدا يا آنچه با دعايش مناسب است را
بگويد؛ مدح و ثناى الهى را بجا آورده و سپس هفت بار «يا
ارحم الراحمين » گفته و به گناهان و عيوب خود و سزاوار
نبودنش براى اذن در دعا و اجابت آن اقرار كند. سپس بر محمد و آل محمد (صلى الله
عليه و آله و سلم ) صلوات بفرستد؛ به آنها متوسل شده و خداوند را در اجابت دعا به
حق آنان قسم بدهد. و نيز مطلوب خود را جداگانه نگفته و آن را شرط يا قيد يا صفتى
براى صلوات آنان قرار دهد. بهتر است مثلا بگويد: بر آنها صلوات بفرست صلواتى كه
گناهان مرا بخاطر آن ببخشى . سپس دعايش را با صلوات و با گفتن «ما
شاء الله لا قوه الا بالله » به پايان برساند. نيز هنگام
دعا گريه كند گرچه اشك او به اندازه سر سوزنى باشد. و حتما تمام اين مطالب را چهار
بار تكرار كند. زيرا خدا گداى لجوج را دوست دارد. و براى دعا شرايط ديگرى نيز هست
كه در جاى خود گفته شده .
خلاصه سالك بايد اعتقاد به راستى وعده هاى خداى متعال را در خود تقويت نمايد. و در
مورد اين وعده ها و بزرگى اين سعادت فكر كند. و متوجه اين باشد كه اين روز و اين
مقام محال است كه دو بار در سال بوجود بيايد. و هيچ اطمينان و گمانى نيست كه در سال
آينده چنين روزى را درك كرده و بتواند تقصيرات خود در اين روز را جبران نمايد. و
هنگامى كه اين توجه را در خود بوجود آورد، نخواهد گذاشت اين روز بدون بهره از دست
برود. بخصوص كه شدت احتياج خود را به مانند آن در بامداد فردا مى بيند هنگامى كه در
پيشگاه پادشاه جبار براى حساب حاضر شود. روزى كه بزرگتر از آن ، نيست . و اگر
توانست بايد دعاى استفتاح را با شرايط آن بجا بياورد و اگر نتوانست حتما دعاى تنها
را بخواند و امام حسين (عليه السلام ) را زيارت كند.
بهتر است چهار ركعت نماز و دعاى پس از آن را كه اميرالمومنين خواند، بخواند. دعايى
كه اول آن چنين است : «يا مذل كل جبار!»
و سپس حاجات خود را بخواهد. و در طول روز بياد داشته باشد كه اين روز از امورى
است كه مخصوص به اين امت بوده و بخاطر اين اختصاص و كسى كه به خاطر او اين اختصاص
بوجود آمده است ، خداى را شكر نمايد و بر محمد (صلى الله عليه و آله و سلم ) و آل
او بسيار صلوات فرستاده و دعاى زيادى به آنها بكند. و روز خود را با آنچه روزهاى
شريف را با آن به پايان مى رساند و بارها گفته شد، به پايان برساند.
سرور مراقبين (قدس سره ) در اينجا توضيحاتى در مورد روايت دعاى استفتاح داده و
عنايات اين رويداد مبارك و مراقبات با ارزشى را در اين زمينه ذكر كرده است . براى
توضيح بيشتر مى توانيد به كتاب اقبال مراجعه نماييد. و حتما مراجعه نماييد زيرا
فوايد زيادى براى اهل آن دارد. گرچه براى غافلين بى ارزش است .
بيست و هفتم رجب
بعد از روز پانزدهم به منزل ديگرى از منازل رجب و شريفترين آنها بلكه شريف
تر از تمام روزها و شبها، يعنى روز و شب بيست و هفتم رجب مى رسيم .
شب بيست و هفتم
در كتاب اقبال از «محمد بن على الطرازى
» در كتابش از امام جواد (عليه السلام ) روايت نموده كه
فرمودند: «در رجب شبى است كه براى مردم بهتر است از هرچه كه
خورشيد بر آن تابيده است و آن ، شب بيست و هفتم است كه پيامبر در صبح آن به پيامبرى
برانگيخته شد. اگر كسى از شيعيان ما در اين شب عامل باشد مانند پاداش عمل شصت سال
براى او خواهد بود - خداوند به تو شايستگى دهد گفتند: عمل در آن چيست ؟ فرمود:
هنگامى كه نماز عشا را بجا آورده و خوابيدى و بيدار شدى - قبل از نيمه شب باشد يا
بعد از آن - دوازده ركعت نماز - بصورت نمازهاى دو ركعتى - بجا مى آورى و در آن
دوازده سوره از سوره هاى كوچك مفصل (از سوره محمد تا پايان قرآن ) مى خوانى و
هنگامى كه دوازده ركعت نماز را خواندى و سلام دادى هفت بار سوره «حمد»،
هفت بار «معوذتين »، هفت بار
«قل هو الله احد»، هفت بار
«قل يا ايها الكافرون »، هفت بار
«انا انزلناه »، و هفت بار
«آية الكرسى »، مى خوانى و بعد اين
دعا را مى خوانى : الحمد لله الذى لم يتخذ صاحبة و لا
ولدا... و سپس هرچه مى خواهى از خدا بخواه - زيرا چيزى نمى خواهى مگر اين كه
اجابت مى شود مگر اين كه گناه يا قطع رحم يا هلاك گروهى از مومنين را بخواهى .
و فرداى آن را روزه مى گيرى زيرا روزه اين روز ثواب يك سال روزه را دارد. و اگر
مانعى پيش آمد كه او را از اين عمل باز داشت نمازى را كه در شب نيمه رجب روايت
كرديم بخواند زيرا آن نماز در اين شب هم وارد شده است .
درك حق شب و روز مبعث
و مهمترين مطلب ، فهميدن حق اين شب و روز است . و اين مطلب از آنچه درباره
نعمت وجود رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) و نعمت بعثتش ، در روز ولادت
اميرالمومنين (عليه السلام ) گفتيم ، فهميده مى شود زيرا كسى بالاتر از رسول خدا
نيست . او سرور تمامى مخلوقات و شريفترين و نزديكترين آنها به خدا و محبوبترين آنها
نزد خداست . اوست «نور اول »،
«حجاب اقرب »، «عقل
اول »، و «اسم اعظم
)) و هيچ پيامبر و فرشته نزديكى به خدا، نمى توانند به اين صفات برسند و
اوست رحمتى براى جهانيان . بنابراين باندازه شرف وجود او كه شريفترين موجودات است و
باندازه خيرات مبعث شريفش ، شرف اين روز و نور و خير و بركات آن بيشتر مى شود. و
بهمين اندازه حق شكر آن براى امت و شيعيانش در نزد عقل بيشتر مى شود. اى عاقل ! فكر
كن آيا آنچه را گفتيم قبول دارى ؟ اگر قبول دارى بايد جديت كنى و احتياج به تشويق
ندارى . زيرا خير خود بخود انسان را مجذوب مى كند و اگر قبول ندارى يا بايد از
عقايد اهل اسلام خارج شده يا خود و قلبت را اصلاح كنى تا ايمان پيدا كنى ولى گمانم
اين است كه كوتاهى اغلب مسلمين در اين موارد به جهت قبول نداشتن و بى ايمانى نيست -
پناه بر خدا - بلكه بخاطر غوطه ور شدن در زيباييهاى اين دنياى پست و فريب خوردن از
آن است . آنقدر سرگرم رقابت براى بدست آوردن ماديات شده اند كه از اين امور غافلند
و تا ديدار قبر از اين سرگرمى باز نمى ايستند. ياد دنيا دلهاى آنان را از ياد
خدايشان و فهم مبداء و معادشان باز داشته است .
خلاصه سالك بايد با تمام توان سعى كند اين روز آنچنانكه بايد بزرگ داشته شود و نعمت
بعثت و نور و بركات و بزرگترين سعادتها و خيراتى كه پيامبر (صلى الله عليه و آله و
سلم ) آورده است را آنگونه كه بايد، بفهمد. و اگر ببيند خوشحالى او در جشن و سرور
دنيايى بهمين اندازه يا بيشتر است ، بايد پستى نفس و وارونگى قلب خود را اصلاح
نموده و از صفات حيوانى و عالم طبيعت فاصله گرفته و خود را به عالم نور نزديك
نمايد.
روز بيست و هفتم
از كارهاى مهم در اين روز، روزه ، غسل ، زيارت پيامبر (صلى الله عليه و آله
و سلم ) و زيارت اميرالمومنين با زيارت مخصوص و ارزنده اى كه براى اين روز وارد شده
است مى باشد.
و همينطور نمازى كه در كتاب اقبال روايت شده كه قبل از ظهر خوانده مى شود. اين نماز
دوازده ركعت است در هر ركعت حمد و هر سوره اى كه توانستى مى خوانى و بين هر دو ركعت
مى گويى : الحمد لله الذى لم يتخذ... و هنگامى كه از نماز و دعا فارغ شدى
«حمد»، «قل
هو الله »، «قل يا ايها الكافرون
»، «معوذتين »،
«انا انزلناه فى ليلة القدر» و
«آية الكرسى » را هر كدام هفت بار
مى خوانى سپس هفت بار مى گويى : لا اله الا الله و الله اكبر
و سبحان الله و لا حول و لا قوة الا بالله و هفت بار مى گويى :
«الله الله ربى لا اشرك به شيئ»
سپس براى هرچه خواستى دعا مى كنى .
و نيز از اعمال مهم در اين روز خواندن دعاهاى زير مى باشد. كه يكى با اين عبارت
«يا من امر بالتجاوز» و دومى با اين
عبارت «اللهم انى اسئلك بالتجلى الاعظم »
شروع مى شود.
سيد قدس سره در كتاب اقبال درباره ارزش نعمت بعثت توضيحاتى داده است كه مى توان به
آن كتاب مراجعه نمود.
انسان بايد در مورد ايام جاهليت و دوره قبل از بعثت انديشه كند و ببيند مردم به كجا
رسيده بودند. عده اى يهودى ، عده اى مسيحى و عموم مردم بت پرست بودند. احكام اسلام
را ترك كرده ، از اخلاق انسانى جدا شده و با خلق و خوى درندگى و صفات حيوانات خو
گرفته بودند. كارشان به جايى رسيده بود كه دختران را زنده بگور كرده و بدين طريق
پيوندها را مى بريدند. به چيزهاى باطل افتخار كرده ، از عدل جدا شده و حقوق يكديگر
را از بين مى بردند. قدرتمندان را بر ناتوانان مسلط نموده انسانهاى شريف را از بين
برده ، با علماء دشمنى كرده و از حكيمان وحشت داشتند. بساط علم را برچيده ، خوبى
بردبارى و علم را انكار كرده ، قطع رحم نموده و شبيه چهارپايان شده و قمار مى
كردند؛ شراب نوشيده عقل خود را زير پا گذاشته و فرزندان خود را مى كشتند. شهرها را
خراب كرده نيكيها را فراموش نموده ، شريعتهاى الهى را از بين برده ، سرمايه ها را
نابود كرده و مرتكب كارهاى زشت مى شدند.
خودپسندى و تكبر در ميان آنها رواج پيدا كرده و به بى صبرى افتخار مى كردند. فحشاء
و منكرات را روش خود ساخته و سخنان باطل (مانند دروغ ، شهادت ناحق ) مى گفتند
پيامبران را كشته و اولياى خدا را از ميان خود بيرون مى كردند. بدكاران را حاكم بر
خود نموده و كسانى را كه اصل و نسب درستى نداشتند اطاعت مى نمودند. شيطان را عبادت
، خدا را بخشم آورده و آتش دوزخ را بر افروخته بودند. و در اثر اين امور امواج خشم
و غضب پروردگار به تلاطم آمده و نزديك بود عالم نابود شده و تازيانه غضب خدا آنها
را به جهنم براند. يا همانطور كه مشغول كارهايشان هستند آنان را در هم كوبيده و
نابود كند. چيزى نمانده بود كه آتش بر آنان فرود آمده و آنان را بسوزاند. يا در
زمين فرو روند يا باران سنگ بر آنها ببارد يا تبديل به خوك شده يا به عذاب و مجازات
و بلا و بدبختيهاى ديگرى گرفتار شوند كه عنايت پروردگار براى تمام كردن حجت و كامل
كردن رحمت شامل حالشان گرديده و خاتم پيامبران (صلى الله عليه و آله و سلم ) را با
فضايلى كه گفتيم برانگيخت تا رحمتى براى جهانيان و نشانى براى هدايت باشد. آنها را
از تاريكيها خارج كرده و به نور رساند. نادانى آنان را به علم ، گمراهيشان را به
هدايت ، هلاكتشان را به نجات ، ستم آنان را به عدل و كم خرديشان را به عقل ، نياز
آنان را به بى نيازى ، ذلتشان را به عزت ، خرابيشان را به آبادانى و خوارى آنان را
به سلطنت مبدل نموده و كفرشان را به ايمان ، جهنمشان را به بهشت ، تاريكى آنان را
به نور و ترسشان را به امنيت ، نوميديشان را به اميدوارى ، اسارت آنان را به رهايى
و بندگى آنان را به آزادگى تبديل نمايد.
در يك كلام براى آنها رسولى درس نخوانده و از خودشان بر انگيخت تا آيات الهى را بر
آنان خوانده ، آنها را تزكيه نموده و كتاب و حكمت را به آنان آموزش داده و آنان را
از اين گمراهى سخت نجات دهد.
مردم بعد از بعثت او چند دسته شدند:
گروهى برسالت و دعوت او كافر شده و سزاوار جنگيدن ، كشتن و شكنجه جاويد شدند.
گروهى نيز در ظاهر اسلام را قبول نموده ولى در دل اسلام را نپذيرفته و منافق شدند.
با اسلام ظاهرى خون آنها محفوظ شده و احكام اسلامى در مورد مسلمانان در اين دنيا در
مورد آنان جارى شد. ولى در آخرت بجهت نفاق در پائين ترين طبقات جهنم جاويد هستند.
و گروهى در ظاهر و باطن مسلمان شده و هم كار خوب و هم كارهاى بد انجام دادند. اين
دسته ممكن است بدون رفتن به جهنم به بهشت بروند.
گروهى هم ، علاوه بر داشتن صفات گروه فوق عمل صالح انجام داده و كارهاى خير زيادى
انجام دادند. پروردگار به اين دسته بهشتيهائى كه در آن نهرهايى جريان دارد، وعده
داده است . اينان هيچ عذاب و مجازاتى نمى بينند. خداوند گناهان آنها را بخشيده و
بديهايشان را به چند برابر خوبى تبديل مى كند.
و عده اى علاوه بر داشتن خصوصيات دسته قبل به منظور نزديكى به خداى متعال به تزكيه
نفس از اخلاق رذيله و آراستن آن به اخلاق عالى پرداخته كه خدا نيز آنها را به خود
نزديك و مقام ارجمندى به آنان عنايت مى كند.
و گروهى علاوه بر داشتن خصوصيات دسته قبل ، با فكر و ذكر و تلاش بسيار زياد
پروردگارشان را شناخته و آنگاه خالص از هر گونه شركى ، او را يكتا دانسته ، او را
دوست داشته و با بذل هر چه غير اوست به او نزديك شدند. و مشتاق ديدار او گرديدند.
خداوند نيز آنان را بخوبى قبول و به خود نزديك و تمامى حجابها را از آنها برداشت .
جمال خود را به آنان نشان داد و آنان نيز با ديده و قلب بدون هر گونه حجابى آن را
ديدند. آنان را به پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) و آل او (عليهم السلام )
ملحق نموده و در جايگاه صدق در كنار آنان و در نزد پادشاه مقتدر جاى داد. آنانند
سبقت گيرندگان و نزديك شدگان ؛ دوستان پيامبران و شهدا.
بهر صورت كسى كه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) را شناخته و نعمت بعثت و
فوايد و انوار و بركات و خيرات آن را درك كرده باشد، اين روز را روز بزرگى دانسته
خوشحالى و سرور و شكر او بخاطر آن بيشتر مى شود. و كسى را كه در اين روز مبعوث شده
زياد ستايش نموده و بر او درود مى فرستد و اعمالى را كه لايق اوست به او هديه مى
كند.
در آخر اين روز نيز با تسليم عمل و خواهش اصلاح آن ، به نگهبان اين روز متوسل شده و
با لطافت ، با آنان مناجات مى نمايد. زيرا لطافت سخن و عمل تاءثير آن را افزايش مى
دهد.
روز آخر رجب و قسمت سوم نماز سلمان
رحمة الله
مرحله مهم ديگرى كه در اين ماه براى سالك وجود دارد روز آخر اين ماه است .
از مهمترين اعمال اين روز خواندن قسمت سوم نماز سلمان رحمة الله - كه در مطالب روز
اول شرح آن گذشت - مى باشد. قسمت سوم آن نيز مانند دو قسمت پيشين ده ركعت است جز
اين كه بجاى دعاهاى قبل بين هر دو ركعتى اين دعا را مى خواند:
لا اله الا الله وحده لا شريك له له الملك و له الحمد يحيى و
يميت و هو حى لا يموت بيده الخير و هو على كل شى ء قدير و صلى الله على سيدنا محمد
و آله الطاهرين و لا حول و لا قوه الا بالله العلى العظيم .
در اين روز بايد در عرضه اعمال و عرض ناتوانى و كوتاهى خود تلاش نموده و همراه با
اعتراف صادقانه و حيايى خالص و با وارد شدن از در فضل بزرگ او براى تمام حالات و
اعمال خود چاره جويى نموده و آنان را اصلاح نمايد. و با دوستان رو سفيد خداوند به
او متوسل شود. كه او كريم بوده و كرامت را براى اوليا و بندگانى كه بدنبال وسيله اى
به در او آمده و محتاج به رحمت او هستند، دوست دارد. در كتاب خود آورده است :
«امن يجيب المضطر اذا دعاه و يكشف السوء؛ اى كسى كه وقتى او
را بخوانند بيچارگان را اجابت نموده و گرفتاريشان را برطرف مى نمايد.»
و باين جهت كه او «كريم العفو» مى
باشد. و «كريم العفو» را به كسى كه
گناهان را بخشيده و آنها را تبديل به چند برابر نيكى مى كند تفسير كرده اند. و بايد
در توسل و عرضه اعمال و عرض ناتوانى و كوتاهيها لطافت بخرج داده و مراقب باشد كه
مبادا با پايان ماه از حمايت مولاى خود خارج شود. و به درگاه خداى متعال تضرع نمايد
كه او را براى هميشه در حمايت خود قرار دهد و حمايت او در ماه يا حالت يا مكان خاصى
نباشد. و بايد در اين جهت اهتمام داشته و از اهل غفلت نباشد.