آيت الله نجفى
مرعشى در پيچ و خم زندگى و مناعت طبع او
|
آيت
الله نجفى مرعشى پس از فوت پدرش در 1238 قمرى يعنى از سن 23
سالگى گرفتار فقر و بى چيزى شديد بود، چنانكه گاهى گرسنه مى
ماند. در يك مورد خود ايشان تصريح كرده است كه هنگامى كه در
مدرسه قوام زندگى مى كرد، چند شبانه روز غذائى به دست نياورد و
رنگ چهره اش به زردى گرائيد و اين گرسنگى او را بسيار ناتوان
ساخته بود و با اينكه دوستان هم حجره اش با وى بسيار صميمى
بودند و اين تغيير حالت او را مى ديدند نتوانستند به گرسنگى و
فقر او پى ببدند.
بارها در نجف اشرف براى خريدن كتاب لباسهاى خود را گرو مى
گذاشت و يا مى فروخت از جمله وقتى كه قصد داشت كتاب
((رياض العلماء))
را خريدارى كند مجبور شد لباسها و ساعت خود را بفروشد و ماهها
نماز و روزه استيجارى مى گرفت تا بتواند از اجرت آن كتاب مورد
نظرش را بخرد.
همسر ايشان نقل كرده است كه مدت شصت سال با آيت الله مرعشى
نجفى زندگى كردم و در اين مدت هيچگاه نسبت به من با تحكم سخن
نگفت و با من رفتارى تند و خشونت آميز نداشت .
تا آن زمان كه خود قادر به حركت كردن و انجام كارى بود نمى
گذاشت ديگران كارى برايش انجام دهند تا آنجا كه هر وقت تشنه مى
شد خود به آشپزخانه مى رفت و آب مى آشاميد.
(254)
عزت نفس
قناعت |
عزت نفس و قناعت
مرحوم سردار كابلى |
مولف
كتاب ((زندگانى سردار كابلى
)) مى نويسد: به علت تسلطى كه وى
بر زبانهاى اردو، انگليسى ، عربى ، و هندى و عبرى داشت . در
ايام جوانيش مرحوم مخبر السلطنه هدايت و مرحوم ميرزا عبدالرزاق
خان مهندس بغايرى او را به عنوان مترجم رسمى به وزارت خارجه
ايران و سفارتخانه هاى انگليس و آمريكا و عراق معرفى كرده
بودند ولى ايشان اين كار را در هيچ جا نپذيرفت ، وقتى من علت
استنكاف از قبول چنين كارى را جويا شدم او در پاسخ من اين
ابيات را خواند:
چوبه نانى دو سه و خوردنكى
|
در وثاقى دو سه گز در دو سه
گز
|
مى توان ساخت چه مى بايد
بود
|
بسته بستگلسى تو بر تو
(255)
|
رويا
تعبير |
سردار كابلى در
خواب ديد اوراق قرآن زير دست و پاست |
مرحوم
سردار كابلى فرمودند: در ابتداى سلطنت پهلوى در خواب ديدم كه
اوراق قرآن زير دست و پاى مردم افتاده است و در كوچه و بازار
پراكنده شده است ، با يك دنيا حزن و اندوه از خواب بيدار شدم و
خواب را چنين تعبير كردم كه : وضعى پيش مى آيد كه احكام قرآنى
تعطيل گشته از بين مى رود و طورى مى شود كه همگان گوئى با
كردار و رفتارشان احكام اسلامى را لگدمال مى كنند و چنان شد كه
همه ديدند آن همه مفاسد و بيدينى را.
(256)
آيت الله اراكى
امام خمينى |
نظر آيت الله
اراكى درباره امام خمينى |
ايشان
((حضرت امام خمينى
)) مرد بسيار جليلى است و شناختم
او را به جلالت و مرد بسيار پاكى است . پاك ، پاكى نفس و پاكى
ذاتى و درونى دارد و اين بر همه خلق معلوم شده است ما در مدت
پنجاه سال كه با اين مرد بزرگ آشنايى داريم جز تقوا و ديانت و
سخاوت و شجاعت و شهامت و بزرگى و جديت در علوم نقلى و عقلى و
مقامات عالى و... در او (عيبى و ايرادى ) نيافتم ... اين مرد
قد مردانگى علم كرد و دست غيبى هم با او همراهى كرد و در مقابل
كفر ايستادگى كرد به طورى كه همه ملت ايران گفتند: مرگ بر شاه
...
او (حضرت امام ) جان در كف دست گذاشته است و در تبليغ قرآن و
دين اسلام جانبازى مى كند و حاضر براى شهادت شده است ...
خداوند يك قوه عجيبى در ايشان خلق فرموده است كه به هيچ احدى
چنين قوه اى نداده .... او مانند جدش على بن ابى طالب عليه
السلام است در مقابل عمرو بن عبدود (داستان او را ذكر مى كند)
خداوند از چشم بد محفوظش بدارد، يك چنين كسى كمياب است و بلكه
نظير ندارد خداوند عاقبتش را ختم به خير نمايد انشاء الله و
آنچه را كه مى خواهد و در دل دارد نصيبش فرمايد.
البته امت مسلمان ايران از اين نعمت عظماى خدائى قدردانى
نمايند و با تمام قوا يدا لسانا و جان نثارى و فداكارى يارى
نمايند و خداى ناكرده به واسطه افكار شيطانى نسبت به ايشان ظلم
عظيمى به نفس خود نكنند كه حساب آنهائى كه بهتانى و يا فكر
(بدى ) به اين شخص بزرگ داشته باشند با كرام الكاتبين است ،
حمايت اين مرد حمايت سيد المرسلين و ائمه طاهرين و حجه بن
الحسن عليهم السلام است و كوتاهى كردن از اين مرد كوتاهى كردن
از آنها است ...(257)
امام خمينى
مردان بزرگ |
نكاتى چند از
ارتباط امام خمينى با خدا به روايت حاج احمد آقاى خمينى
|
مرحوم
حجه الاسلام و المسلمين حاج احمد خمينى در پاسخ سوال از اينكه
ارتباط مرحوم امام با خدا چگونه بود فرموده است :
عبادت و ارتباط امام با خدا چيزى نيست كه بتوانم ترسيمش كنم
امام چنان در خدا فانى است و چنان از معشوق خود سخن مى گويد كه
موى بر اندام انسان راست مى شود گاهى در مصائب و گرفتاريها كه
مسئولين خدمت امام مى رسند ايشان از خدا سخن مى گويند كه گوئى
هيچ نمى بينند جز خدا، چنان مى گويند نترسيد كه خدا با ماست كه
نور ايمان را در دل هاى حاضرين مى پاشند...
نمازهاى شب و راز و نيازهاى امام و گريه و ناله هاى نميه شبشان
چنان شديد است كه انسان بى اختيار به گريه مى افتد....
در نوروز سال 1342 زمانى كه قم كربلا شده بود و مدرسه فيضيه
قتلگاه ، عده اى آمدند كه امام منزلشان را ترك كنند و چند شبى
در جاى ديگر باشند، امام به آنان گفتند: متكى به خدا باشيد
برويد كه خمينى از اينجا هيچ كجا نخواهد رفت .
و اين اتكا فقط در مقدار و درجه و رابطه با خداى تعالى شانه
حاصل مى شود... و به خدا قسم اين ارتباط موجب پيروزى انقلاب شد
مردم بى جهت به كسى آن هم به اين صورت توجه نمى كنند.
شبى كه عازم ايران بوديم در هواپيما امام براى نماز شب
برخاستند و چنان مى گريستند كه خدمه فرانسوى تعجب كرده و مى
پرسيدند: امام از چيزى ناراحتند؟ من با اشاره به آنها حالى
كردم كه اين كار، هر شب امام است .
وقتى امام را براى زندان از قم مى بردند، امام با حالتى نماز
شب خوانده اند كه يكى از همراهيان امام ، مثل اينكه سرگرد عصار
بود كه بعدا به من گفت : كه ما تحت تاثير شديد نماز امام واقع
شديم و يكى از آنها تا تهران گريه كرده بود من به امام گفتم :
كه اينگونه مى گويند. ايشان فرمودند: من از او پرسيدم : چرا
گريه مى كنى ؟ گفت : آقا شما را دوست دارم ، گفتم : پس چرا مرا
دستگير كرده ايد؟ گفت : اگر به اختيار من بود همين حالا شما را
به قم بر مى گردانيدم .
امام در طول پانزده سالى كه در نجف بودند هر شب به زيارت
اميرالمؤمنين - عليه السلام - مى رفتند و بارها مى گفتند كه
دشمن مرا به اين موهبت الهى رساند.
شبى در عراق كودتا شد و عبور و مرور را غدغن كردند موقع زيارت
، امام نبودند، من دلواپس شدم اطاقها را گشتم ايشان را نيافتم
رفتم پشت بام ديدم امام رو به حرم حضرت مشغول زيارت هستند.
روز اولى كه شاه رفت ما نوفل لو شاتو بوديم ، نزديك به سيصد
الى چهارصد خبرنگار اطراف منزل امام جمع شده بودند تختى
گذاشتند امام روى آن ايستادند تمام دوربين ها كار مى كرد قرار
بود هر چند نفر خبرنگار يك سوال كند دو سه سوال از امام كردند
كه صداى اذان ظهر شنيده شد بلافاصله امام آنجا را ترك كردند و
فرمودند وقت فضيلت نماز ظهر مى گذرد تمام مردم از اينكه امام
بدون جهت صحنه را ترك كردند تعجب كردند كسى از امام خواهش كرد
كه چند دقيقه اى صبر كند تا حداقل چهار پنج سوال ديگر بكنند
امام با عصبانيت فرمودند به هيچ وجه نمى شود. و رفتند، از اين
قضايا زياد است ...
وقتى كه تحرير الوسيله امام را در نجف چاپ كردند روى آن نوشته
بودند: تاليف رئيس حوزه علميه نجف . ايشان شديدا اعتراض كرده و
دستور دادند كه تمامى آنها را ببرند چاپخانه و محو كنند با
اينكه كتابهاى مراجع را با اين القاب مى نويسند و نسبت به امام
بسيار عادى است ولى روح روح الله از اين مسائل متاثر مى شود و
غير از اين هم از رهبر انقلاب اسلامى انتظار نيست .
(258)
از حضرت امام صادق عليه السلام منقول است كه فرمود:
((كونوا
دعاه الناس بغير السنتكم ليرو منكم الورع و الاجتهاد و الصلاه
و الخير فان ذلك داعيه .))
اين روايت بطور خلاصه مى گويد: يك انسان متعهد و وارسته نه
تنها با زبان و بيانش تبليغ و ارشاد مى كند بلكه اعمال و
رفتارش نيز براى مردم سرمشق و الگو و اندرز بخش است ، اصولا يك
انسان مهذب عملش موجب اندرز و هدايت و ارشاد است نمونه بارز
اين انسانها امام خمينى است .
امام خمينى
مردان بزرگ |
تاثير وجود امام
در فرانسه و چند خاطره |
حجه
الاسلام فردوسى نماينده محترم مجلس گفته است :
هجرت امام به پاريس تحولى عظيم بوجود آورد و برداشت و دركى كه
غربيها از اسلام داشتند و مسلمانان را به باد مسخره مى گرفتند
به كلى دگرگون شد اخلاق و رفتار و زندگى امام آنچنان تاثيرى
گذاشت كه به گفته يكى از دانشمندان اگر تمام بودجه يك ساله
حوزه علميه را صرف مى كرديم براى تربيت مبلغ و تاليف و ترجمه
كتاب و به اروپا مى فرستاديم نمى توانستيم به اندازه اقامت
چهار ماهه امام در پاريس اسلام را در دنيا معرفى كنيم ، مردم
پاريس از راديو و تلويزيون خواسته بودند اين اسلامى كه رهبرش
در نوفل لوشاتو زندگى مى كند و با يك اعلاميه امت 36 ميليونى
ايران را به حركت در مى آورد چيست ؟ براى ما معرفى كنيد. كه
متاءسفانه فيلمى كه بتواند معرف اسلام واقعى باشد نداشتيم .
تلويزيون فرانسه مجبور شد هر شب يك ربع ساعت فيلم محمد (ص ) را
بدون صدا پخش كند و هر شب هنگام اخبار عكس امام را نشان بدهد و
اخبار مربوط به آن بزرگوار را براى مردم بگويد. در كوچه و
خيابان كه مى رفتيم مردم با چشم عطوفت و مهربانى به ما مى
نگريستند و برخورد مودبانه اى داشتند هنگامى كه امام به اقامه
نماز بيرون مى آمدند همسايگان به تماشا مى پرداختند و سيماى
نورانى اين رهبر الهى را نظاره مى كردند و احساسات گرم و پرشور
خود را ابراز مى نمودند.
- امام خمينى
- هديه |
كم كم
ايام اقامت به پايان مى رسيد و آغاز هجرتى عظيم تر فرا مى رسيد
مقارن غروب آفتاب بود كه ديدم دوشيزه فرانسوى درب اقامتگاه
ايستاده اند و تقاضاى ملاقات دارند، ملاقات امكان نداشت از
آنان عذر خواهى كردم شيشه كوچكى دستشان بود محتوى مقدارى خاك ،
درب شيشه مهر و موم بود اظهار كردند اگر ملاقات ممكن نيست رسم
ما بر اين است كه وقتى به كسى علاقه مند شديم و ارادات پيدا
كرديم هنگامى جدائى و خداحافظى بهترين هديه را به او تقديم
كنيم و اين خاك وطن ماست كه پيش ما عزيز است اين مقدار خاك را
به حضور امام تقديم كنيد و براى هر كدام يك قطعه عكس با امضاى
امام برايمان بياوريد....
محضر امام رسيده و جريان را عرضه داشتم ، امام با تبسمى شيرين
شيشه را گرفتند و دو قطعه عكس را توشيح فرمودند و به آنان دادم
عكس را بوسيدند و با تشكر رفتند.
- امام خمينى |
خداحافظى با رئيس
پليس فرانسه |
شب حركت
از پاريس رئيس پليس با افرادش براى خداحافظى خدمت امام رسيدند
امام از آنان تشكر كرد تشكر نامه قرائت و به آنان داده شد،
جمله اى كه رئيس پليس گفت و به نظر من جالب بود اين است كه گفت
: از بركت وجود شما در نوفل لوشاتو ما موفق شديم شخصيتهائى را
ملاقات كنيم كه هرگز در دوران زندگيمان اين شخصيتها را نمى
ديديم .
- امام خمينى
- تاريخ انقلاب |
مگر مى خواهند
كورش كبير را وارد ايران كنند
|
پانزده
سال است كه ملت ايران به فراق رهبرشان مبتلايند و مشتاقانه و
بى تابانه آرزوى ديدارش را دارند معلوم است خبر آمدن امام چه
انعكاسى خواهد داشت و مردم براى ورود امامشان چه خواهند كرد.
گفته مى شد كه اى امام روزى كه بيائى از تهران تا قم را فرش مى
كنيم .
روزى از كميته استقبال از تهران زنگ زدند، تلفن كننده شهيد
مظلوم آيت الله دكتر بهشتى بود فرمود براى ورود امام برنامه
هائى تنظيم شده براى اينكه امام در جريان باشد به عرضشان
برسانيد: فرودگاه را چراغانى و فرش مى كنيم تا بهشت زهرا و
با هليكوپتر مى رويم و...من خدمت امام رسيدم و مطالب آقايان را
گزارش كردم امام پس از استماع دقيق ... با همان قاطعيت و صراحت
خاص خود سربلند كرده فرمود برو به آقايان بگو: مگر مى خواهند
كورش كبير را وارد ايران كنند ابدا اين كار لازم نيست ، يك
طلبه از ايران خارج شده و همان طلبه به ايران باز مى گردد، من
مى خواهم در ميان امتم باشم و همراه آنان بروم ولو پايمال شوم
....(259)
- امام خمينى
- ساده زيستى |
امام بزرگترين انسان در كوچكترين خانه
خبرنگار آمريكائى را گيج كرده است |
حجه
الاسلام رحيميان گويد: حضرت امام در طول مدتى كه در نجف اشرف
اقامت داشتند در خانه اى محقر و فرسوده در پيچ و خم يكى از
كوچه هاى شارع الرسول همچون صدها طلبه معمولى اجاره نشين بودند
و در بعد از پيروزى انقلاب چه در ايامى كه در قم اقامت داشتند
همچون بسيارى از مستضعفان منزل بسيار قديمى آقاى امام جمارانى
كه بعد از فوت پدرشان به چند قطعه كوچك تقسيم شده است كه
ساختمان قديمى آن در اختيار خانواده امام است و بخش ديگرى از
آن كه منزل كوچكى است با مساحت حدود 120 متر مربع و حدود 70
متر زيربنا و متعلق به آقاى سيد حسن حسينى داماد آقاى جمارانى
در اجاره حضرت امام بود اين منزل كوچك و ساده ، جايگاه انسانى
بود كه براريكه دلهاى مشتاق صدها ميليون مسلمان و مستضعف جهان
حكومت مى راند انسانى كه با تكيه بر قدرت ايمان و نفوذ الهيش
تمام كاخهاى ابر قدرتهاى شيطانى را به لرزه در آورد.
عظمت و وارستگى و ساده زيستى حضرت امام بويژه براى كسانى بيشتر
شگفت آور است كه جباران و حكام مستكبر جهان ماديت را در كاخهاى
ننگين و افسانه ايشان از نزديك ديده اند. يك روز كه جمعى از
خبرنگاران خارجى به جماران آمده بودند يكى از آنان جوانى بود
ظاهرا آمريكائى كه سخت از ديدن خانه و اقامتگاه امام شگفت زده
و گيج شده بود با آن كه همه چيز را با چشم خود مى ديد باز هم
براى او قابل هضم و باور نبود لذاگوئى دنبال چيز غير عادى مى
گشت و در اين حال حس كنجكاوى او روى يك نكته قفل شده بود و در
جستجوى كسى بود كه آزادانه استسفار كند تا نكته مورد نظرش را
باز و معماى خود را حل كند كه با برخورد به اينجانب با شور و
شوق سرصحبت را باز كرد زبانش را نمى فهميدم ولى زبانحالش گويا
بود بالاخره مترجمى پيدا شد و حرفش را ترجمه كرد. روى حياط
كوچك منزل امام داربستى فلزى نصب شده تا به منظور جلوگيرى از
سرماى زمستان و آفتاب و گرماى تابستان روى آن پارچه برزنت پهن
شود. سوالش اين بود كه اين لوله ها و نرده ها براى چيست ؟ آيا
برق در آنها جريان دارد؟ و بعد پرسيد كه واقعا خانه امام همين
است ؟ در آنها جريان دارد؟ و بعد پرسيد كه واقعا خانه امام
همين است ؟ با توضيح و جواب من تعجبش زيادتر شد و در ادامه
نكته اى به او گفتم كه حتى سوال آن به ذهن كنجكاو خبرنگارى او
خطور نكرده بود توضيخ دادم : تازه اين خانه كه مى بينيد ملك
امام نيست و اجاره اى است تعجبش بيشتر شد با آنكه از چهره اش
معلوم بود كه نمى تواند باور كند، تصور چنين چيزى او را شديدا
تحت تاثير قرار داده اشك در چشمانش حلقه زد، منقلب شد و انگار
كه افق جديدى به رويش گشوده شد ولى چشمش از ديدن آن تار و پود
و....با فهميدن اين نكته يعنى اجاره اى بودن خانه كه قابل رويت
با چشم دور بينش نبود با تمام وجود از اينجانب تشكر كرد.
(260)
- امام خمينى
- تربت |
همسر يك شهيد
لبنانى مهر كربلا از امام خواسته |
همسر
يكى از شهداى لبنان نامه اى براى حضرت امام خمينى (قدس سره )
نوشته بود عبارت اديبانه و مودبانه نامه دريائى متلاطم از شور
و شوق و عشق نويسنده را نسبت به امام ترسيم مى كرد، بعد از يك
دنيا اظهار محبت و پاكباختگى نوشته بود تنها در خواستم از
پيشگاه مقدستان اين است كه يك مهر كربلا برايم لطف فرمائيد كه
تا زنده ام روى آن سر به سجده خدا گذارم و بعد از مرگم نيز آن
را در كفنم بگذارم تا....
نويسنده مقاله حجه السلام آقاى رحيميان گويد: يقين داشتم كه
حضرت امام با اطلاع از مضمون نامه ، مهر كربلا را براى اين
همسر شهيد خواهد داد ولى احتمال مى دادم كه مهر اضافى نداشته
باشد و در دسترسشان نباشد لذا يك مهر كربلا كه مدتى بود به
دستم رسيده بود به خدمتشان تقديم كردم حضرت امام مهر را گرفتند
و براى آن همسر شهيد فرستادند و چون به دفتر برگشتم هنوز ظهر
نشده بود كه يكى از دوستان وارسته و متعبد كه از قم مى آمد،
نزد حقير آمد و يك مهر كربلا از جيبش در آورده گفت : اين مهر
مال حدود چهل سال قبل است كه اخيرا مادر زنم بعنوان يادگار به
من داده است و من امروز به دلم افتاده آن را به شما بدهم برخود
لرزيدم شگفت زده شدم و در فكر فرو رفتم ، او هم از وضعيت من
متحير شد و وقتى قضيه صبح را برايش نقل كردم منقلب گرديد.
هنوز فكرم از اين قضيه عجيب فارغ نشده بود كه عصر هنگامى كه از
خانه به دفتر آمدم يك كارتن بزرگ در كنار ميزم ديدم كه به
وسيله وزارت خارجه همراه با نامه اى براى اينجانب رسيده بود
كارتن را باز كردم ديدم پر از مهر است و دو نامه كه يكى از
سفراى خوب جمهورى اسلامى در يكى از شيخ نشينهاى خليج فارس بود
نوشته بود: اين مهرها را يكى از مقلدين و شيفتگان حضرت امام از
مدتها قبل از كربلا آورده و تقاضا كرده كه تقديم محضرشان شود،
مهرها را برداشتيم صبح خدمت امام برديم و جريان را برايش عرض
كرديم مهرها به ده شكل بود ما از هر كدام يك مهر به خدمت امام
نشان داديم امام فرمود همين براى من بس است باقى را بين ديگران
تقسيم كنيد تقسيم كرديم سهم من نيز ده عدد شد و مصداقى از (من
جاء بالحسنه فله عشر امثالها) را در كمترين زمان به چشم ديدم .
(261)
- امام خمينى
- قاطعيت |
نمونه هائى چند از
تعبد امام خمينى نسبت به اجراى حكم خدا
|
حضرت
امام خمينى نسبت به اجراى احكام الهى تعبد خاصى داشتند، حجه
الاسلام شيخ على اكبر آشتيانى نماينده ولى فقيه در ژاندارمرى
جمهورى اسلامى ايران گفته است : در اين مورد خاطره اى در ذهن
دارم كه به نقل از حاج احمد آقا بيان مى كنم : حجه الاسلام و
المسلمين آقاى سيدمحمد صادق لواسانى از دوستان و نزديكان حضرت
امام بودند ارتباط ايشان با امام آنقدر زياد بود كه در فرصتهاى
مناسب بطور خصوصى معمولا در روزهاى چهارشنبه با امام ملاقات
داشتند. آقاى سيد محمد صادق لواسانى از علماى بزرگ و ياران
قديمى حضرت امام بودند و از اشخاص قابل اعتماد حضرت امام
بودند و حضرت امام در كنار ايشان احساس آرامش مى كردند.
در جريان كودتاى قطب زاده وقتى اعضاء باند كودتا دستگير شدند
پس از محاكمه بعضى به اعدام محكوم شدند. يكى از اعضاى باند
مذكور كه به اعدام محكوم شده بود به مناسبتى با آقاى سيد محمد
صادق لواسانى تماس برقرار كرده و روى جهاتى كه فعلا از ذكر آن
صرفنظر مى كنيم در ايشان نفوذ كرده و از آقاى لواسانى خواسته
بود تا نزد حضرت امام از ايشان شفاعت كند شايد تخفيفى در
مجازات اعدامش قائل شوند.
آقاى لواسانى به حضور امام شرفياب شدند و جريان را به عرض امام
رسانيدند و از امام درخواست كردند كه از اعدام شخصى مورد نظر
چشم پوشى شود. امام صراحتا اين خواهش را رد كردند، آقاى
لواسانى مجددا اصرار كرد لكن امام قبول نكردند تا جائى كه آقاى
لواسانى به گريه افتاد و مصرا از حضرت امام درخواست عفو مى كرد
امام فرمودند: با تمام ارادتى كه به شما دارم نمى توانم رضايت
خلق را بر رضايت خالق مقدم بدارم ، نمى توانم خشنودى شما را بر
خشنودى خدا مقدم بدارم و نمى توانم روابط را بر مقررات الهى
مقدم بدارم ، بنابراين بايد حكم خدا اجرا شود.
خاطره اى ديگر در تعبد امام نسبت به احكام خداوند نقل مى كند
كه زمانى كه مرحوم آيت الله طالقانى در اعتراض به دستگيرى
فرزندش چند روزى از نظرها پنهان شدند و پس از آنكه خدمت امام
رسيدند امام به ايشان فرمودند: پسر شما يكى از منحرفين وابسته
به گروهكهاى چپ است و نبايد از اين بابت كه دستگير شده اند
ناراحت شويد سپس اضافه كردند: (و الله اگر احمد پسرم دچار
كوچكترين انحراف باشد و حكمش مرگ باشد من شخصا او را خواهم كشت
)
(262)
- امام خمينى
- دعا
- ذكر |
دعائى كه امام
خمينى مكرر مى خواندند
|
حضرت
امام اول وقت نماز مى خواند و قبل از نماز به تلاوت قرآن مشغول
مى شدند و پس از اتمام نماز مغرب و عشاء به داخل حياط رفته و
رو به قبله در حالى كه با انگشت به طرف قبله اشاره مى كرد حدود
5 دقيقه دعائى را زير لب زمزمه مى كرد از يك فرد موثق نقل شده
كه اين ذكر را مى خواندند:
تحصنت بدار سقفها لا اله الا الله و نورها محمد رسول الله و
بابها على ولى الله و اركانها لاحول و لا قوه الا بالله .
مرتبا تكرار مى كردند. و نيز از امام نقل شده كه ذكر
((اللهم صل على محمد و آل محمد و
ادفع عنا البلاء المبرم من السماء انك على كل شى ء قدير))
هفت مرتبه در ساعات آخر روز جمعه خوانده شود.
(263)
- امام خمينى
- ارزش |
ارزش امضاى امام
خمينى قدس سره |
حجه
الاسلام آقاى رحيميان در خاطرات خود نقل كرده است روزانه چند
قرآن و چند عكس از حضرت امام را كه بيشتر مربوط به خانواده
شهداء و بچه هاى جبهه بود امضا مى كردند....
قابل ذكر است كه چندى قبل بريده يكى از جرائى آمريكا را براى
حضرت امام فرستاده بودند كه در آن گزارش امضاى حضرت امام به
عنوان گرانترين امضا در يكى از بازارهاى بورس به فروش رسيده
است كه به عرض امام رسيد و هيچ اعتنائى نكرد.
(264)
- امام خمينى
- تاليف |
داستان جالب پيدا
شدن تاليفات شرح فصوص به خط امام خمينى (ره )
|
در
دوران ستمشاهى كتابخانه حضرت امام و از جمله كتابهاى خطى و
مولفات ايشان به وسيله ساواك غارت شد ولى پس از پيروزى انقلاب
اسلامى عمده تاليفات حضرت امام در ساواك پيدا شد اما حواشى
امام بر فصوص الحكم در بين آنها نبود تا سال 1362 كه طى يك
ماجراى عجيب آن هم پيدا شد.
ماجرا از اين قرار است كه پيرمردى دوره گرد و دستفروش تعدادى
مجله و كتابهاى قديمى را براى فروش به مدرسه علميه همدان مى
آورد و يكى از طلاب بطور اتفاقى به كتاب (شرح فصوص و يك كتاب
خطى ديگر برخورد مى كند و هر دو را به قيمت 50 تومان مى خرد،
بعد از چندى در حال ورق زدن كتاب ((شرح
فصوص )) متوجه مى شود كه آنچه در
حواشى كتاب مرقوم شده است خطى است و در ذيل هر فرازى نوشته شده
(روح الله خمينى ) يا روح الله موسوى بدوا هيچ چيز به ذهنش نمى
رسد ولى با تامل و دقت بيشتر امضاى حضرت امام را جلوى ديدگانش
مى يابد باز هم باور نميكند براى مشورت خدمت آيت الله حسين
نورى كه در آن زمان نماينده امام و امام جمعه همدان بودند مى
روند همين كه آقاى نورى كتاب را مى بيند با توجه به اينكه
شناخت دقيق از خط امام داشته و سابقه اطلاع از اين تاليف متوجه
مى شوند كه اين كتاب همان همان تعليقات امام بر شرح فصوص الحكم
است و كتاب خطى ديگر نيز حواشى مرحوم آيت الله شهيد حاج آقا
مصطفى خمينى بر كفايه الاصول مرحوم آخوند خراسانى است .
نماينده حضرت امام با پرداخت مژگانى به طلبه مذكور كتابها را
مى گيرند و به خدمت حضرت امام مى آورند، حضرت امام هيچ واكنشى
نسبت به پيدا شدن فصوصشان نمى دهند ولى دقايقى در كتاب خطى
مرحوم حاج آقا مصطفى غرق مى شوند....
حضرت امام در پرتو اين وارستگى مطلق و پيوند به حق نه هنگام به
غارت رفتن گنجينه تاليفات خود به ماتم و اندوه نشستند و نه در
زمان پيدا شدن آنها به شادمانى و سرور برخاستند و نه هيچگاه
تمايلى به چاپ و انتشار آثارشان به ديگران اظهار داشتند و نه
خود كمترين اقدامى و سرمايه گذارى در اين راه كردند و آنچه هم
چاپ و منتشر شده يا با اصرار و اقدام ديگران بوده يا چون بعضى
از تاليفات معظم له به صورت خطى و دست به دست به وسيله
شاگردانشان از دير زمان نسخه بردارى و تكثير شده بود، با همت
برخى از آنان به چاپ رسيده است ولى هنوز عمده اين آثار گرانقدر
به چاپ نرسيده است و با كمال تاءسف تعدادى از آنها نيز در فراز
و نشيبهاى زندگى حضرت امام مفقود گرديده است كه از جمله
مهمترين آنها تعليقات و حواشى بر اسفار است .
بحمدالله به دنبال چاپ تعليقات فصوص ، فكر اقدام براى چاپ و
نشر مجموعه آثار امام شكل جدى به خود گرفت و تاكنون گامهاى
مقدماتى برداشته شده و اميد مى رود اين خدمت بزرگ به فرهنگ و
معارف اسلامى به زودى انجام گيرد.
(265) |
جلوگيرى از اسراف
توسط امام خمينى (قدس سره )
|
آيت
الله خامنه اى فرموده است : يك بار برادرى كه مسئول امور مالى
امام بود، پشت يك پاكت چيزى نوشت و خدمت امام فرستاد، ايشان در
يك كاغذ كوچك جواب داد و زير آن نوشت : شما در اين قطعه كوچك
را جمع آورى مى كرد و هنگامى كه مى خواست براى امام چيزى
بنويسد روى آن كاغذ پاره ها مى نوشت . امام هم زيرش جواب مى
نوشت .
بسيار اتفاق مى افتاد كه ايشان شبها از اندرون بيرون مى آمدند
و اگر چراغى روشن بود خاموش مى كردند و افراد را تو بيخ مى
كردند كه چرا چراغ را روشن گذاشته و خاموش نكرده اند.
در هنگام وضو گرفتن يك قطره آب اضافه مصرف نمى كردند و حتى در
فاصله بين مسح و شستشوى دست راست و چپ شير آب را مى بست .
امام مرتب دستور مى داد كه در مصارف دقت شود.
(266)
حضرت على - عليه السلام - به عاملين خود نوشت :
((ادقوا
اقلامكم و قاربوا بين سطوركم و احذفوا من فضولكم و اقصر
المعانى و اياكم و الاكثار فان اموال المسلمين لا تحتمل
الاضرار))
نوك قلمهاى خود را تيز كنيد بين سطرهاى نوشته هاى خود زياد
فاصله نيندازيد حرفهاى زيادى را حذف كنيد و روى كاغذ نياوريد و
به بيان اصل مطلب و معنى بپردازيد و لفاظى نكنيد و از زياده
روى در مصرف بپرهيزيد چه بيت المال مسلمين تحمل اينگونه ضررها
را ندارد.
(267) |
پذيرائى حضرت امام
خمينى (ره ) از يكى از شاگردان بيمار خود
|
آيت
الله سيد عزالدين زنجانى نقل كرده است در ايامى كه من به درس
اسفار امام خمينى عليه الرحمه مى رفتم مبتلا به بيمارى
((حصبه ))
شدم فصل زمستان بود، آن موقع ((حصبه
)) بيمارى خطرناكى بشمار مى آمد
منزل ما در گذر جدا بود و منزل امام نيز در حوالى همان گذر
بود، ايشان پس از آنكه از بيمارى من آگاه شدند هر صبح و شب
به عيادت من مى آمدند، يادم هست كه ايشان يكشب به عيادت من
آمده بودند دكترى قبل از ايشان آمده بود، دواى اشتباهى داده
بود و حال من بسيار بد بود. حضرت امام اين مرد ربانى بزرگوار،
در آن زمستان سرد پياده به دنبال طبيبى كه به طرز قديمى معالجه
مى كرد رفت و او را آورد و پس از بهبودى نسبى حال من ، منزل را
ترك فرمودند آنگاه وسائل انتقال مرا به بيمارستان فراهم ساختند
و اينها هيچوقت فراموش شدنى نيست .
و نيز به خاطر دارم در آن ايام طلبگى هر چه تلاش كردم كه در
سلام دادن به ايشان سبقت بگيرم موفق نشدم .
در همان اوان يكى از اتباع كسروى (مخالف شيعه ) كتابى به نام
((اسرار هزار ساله
)) نوشت و در آن به مقدسات شيعه
از قبيل زيارت قبور و مشاهد ائمه عليهم السلام ايراد و انتقاد
كرده بود حضرت امام درس اسفار را ترك كردند و پاسخهاى آن كتاب
را نوشتند كه فعلا به صورت كتاب ((كشف
الاسرار)) معروف است .
(268) |
نمونه هائى از اخلاق امام خمينى از
زبان مرحوم حاج احمد آقا (قدس سره ) به صورت پرسش و پاسخ
|
جنگ نه
از نظر مادى بلكه از نظر معنوى ابهت غرب را شكست جنگ اگر نبود
پيام امام به گورباچف معنا نداشت و جنگ موجب شد كه اين برداشت
كه با فرهنگ غرب و آن چيزى كه به عنوان اسوه و اساس حركتهاى
مادى يعنى ديدگاههاست و با آنها نمى توان جنگيد جنگ ما اين
تصور را باطل كرد والا ما مى دانيم كه اگر آمريكا بخواهد ما را
نابود كند او خيلى اسلحه دارد و ما نداريم اما اينكه ملتى به
خاطر اينكه اسلحه ندارد چيزى نگويد را در دنيا باطل كرد.
س - در شرايط بمباران و موشكباران و...حضرت امام در ارتباط با
خانواده در آن شرايط چه برخوردى داشتند؟
ج - وقتى جنگ شروع شد مدتى طول كشيد تا كار به بمباران شهرها
كشيد. در ابتداى جنگ از ستاد مشترك كسى آمد كه مربوط به تيم
مهندسى بود و يك مكان ضد بمب و مستحكم براى امام درست كرد اما
حضرت امام فرمودند من به اينجا نمى روم و هر چه هم كه من گفتم
حداقل شما بياييد و اطاق مذكور را ببينيد ايشان فرمودند: من از
همين بيرون كه آنجا را ديده ام و به آنجا نخواهم آمد و تا وقتى
كه تهران زير موشكباران دشمن قرار گرفت در اطاق معمولى خودشان
بودند و خيلى معمولى برخورد مى كردند.
وقتى هم كه من خيلى اصرار كردم ايشان قسم خوردند كه من اين كار
را نخواهم كرد و بين من و بقيه افراد هيچ تفاوتى نيست . ايشان
مى گفت : اگر بمبى به خانه من بخورد و پاسدارهاى اطراف منزل
كشته شوند و من در اطاق ضد بمب زنده بمانم ديگر من به درد
رهبرى نمى خورم . من زمانى مى توانم مردم را رهبرى كنم كه
زندگى من مثل آنها باشد و همه در كنار همديگر باشيم .
از نظر خانوادگى هم من به شما بگويم كه سالها پيش وقتى مامورين
ساواك به خانه ما ريختند كه امام را بگيرند، مادر من در حياط
ايستاده بود كه من از خانه بيرون دويدم و ايشان به من گفت
((پدرت را بردند اگر مى خواهى او
را ببينى زودتر برو)) كلا مادرم
و خواهرانم اهل اين حرفها نيستند و ترسو نيستند و فقط
نگرانيشان در مورد حال امام بود. نكته ديگر اين است كه امام
اصلا مايل نبودند كه يك چنين صحبتهايى در آن زمان بشود.
يك نكته اى به خاطرم آمد كه برايتان نقل كنم ، يك روز كه تهران
شديدا زير بمباران و موشكباران بود مادرم وارد اطاق شدند و
ديدند كه يك پتويى كج افتاده است با نهايت خونسردى مرا صدا
زدند كه بيا و سر پتو را بگير تا آن را درست كنيم و امام از
اين حرف خنده اش گرفت .
س - كداميك از رفتارهاى ويژه حضرت امام مى تواند به عنوان يك
الگوى خاص مورد استفاده جوانهاى مذهبى واقع شود؟
- به نظر من مهمترين خصلت امام دو چيز بود يكى صداقت و ديگرى
صمييت ، يعنى امام هرگز اينگونه نبود كه يك جايى حرفى بزند و
جاى ديگر همان حرفش را عوض كند. رفتار امام در بيرون از خانه و
درون خانه يكى بود و فقط در خانه كمى رسميت ايشان كم رنگ مى
شد. بارها شده بود كه من وقتى وارد خانه مى شدم مى ديدم كه
ايشان مشغول بازى با كودكان هستند و با ماردم خيلى صميمى و
صادق بودند. حتى تا وقتى كه مادرم سر سفره نمى آمد امكان نداشت
كه ايشان غذا بخورند.
س - نظر امام در مورد نيروهاى مسلح چه بود؟
امام در نيروهاى رزمنده از همه بيشتر به بسيجيها نظر داشت چون
در ميان آنها از پيرمردهايى با موهاى سپيد گرفته تا نوجوانان
پرشور حضور داشتند و سرباز واقعى امام بودند. اينها آدمهايى
بودند كه از جان و مالشان گذشتند به دنبال دستور امام وارد
مبارزه اى شديد شدند. از سپاهى ها هم به عنوان بچه هاى انقلاب
نام مى برد و خيلى به آنها علاقه داشت او در مورد ارتش هم
همه مى دانيم كه ايشان از اول مدافع اين برادرها بودند. حتى
زمانى كه صحبتهايى در مورد انحلال ارتش بود ايشان شديدا مخالف
بودند.
(269) |
گواهى و شهادت مرحوم حاج احمد آقا
خمينى به ساده زيستى آيت الله خامنه اى |
((مرحوم ))
حجه الاسلام و المسلمين حاج سيد احمد آقاى خمينى : توقع امام
از دست اندركاران و مسئولان نظام اسلامى اين بود كه آنها هم
مثل مردم عادى زندگى كنند ساده و بى آلايش و بى تكلف باشند
امام تاكيد داشتند كه مسئولان به هيچوجه اسراف نكنند و از بيت
المال بهتر از اموال شخصى خودشان مواظبت كنند و از ذخارف دنيوى
دورى كنند و مردمى باشند.
(270)
و نيز فرمودند در اينجا برخود واجب مى دانم كه اين را شهادت
بدهم كه زندگى داخلى حضرت آيت الله خامنه اى بسيار ساده است نه
از باب اينكه رهبر عزيز انقلابمان به اين حرفها نياز داشته
باشد بلكه وظيفه خود مى دانم تا اين مهم را به مردم انقلابى
ايران بگويم من از داخل منزل ايشان مطلعم ، در منزلشان بيش از
يك نوع غذا بر سر سفره ندارند، خانواده ايشان روى موكت زندگى
ميكنند روزى منزل ايشان رفتم يك فرش مندرس آنجا بود كه از زبرى
آن به موكت پناه بردم
(271)
قال اميرالمؤمنين (ع ):
((ان الله جعلنى اماما لخلقه ففرض على التقدير
فى نفسى و مطعمى و مشربى و ملبسى كضعفاء الناس كى يقتدى الفقير
بفقرى و لا يطفى الغنى غناه ))
اميرالمؤمنين - عليه السلام - فرمود: خدا مرا پيشواى خلق خود
قرار داده و بر من واجب كرده كه درباره خوراك و پوشاك و نوشابه
مانند مردم ضعيف و مستمند برخود تنگ گيرم تا فقير از فقر من
پيروى كند و ثروتمند به وسيله ثروتش سركشى و طغيان ننمايد.
(272) |
آيت الله خامنه اى
كه ساده زيستى او را شايد بعضى ها باور نكنند
|
حجه
الاسلام و المسلمين سيد على اكبر حسينى نماينده مردم تهران در
مجلس شوراى اسلامى گفت : با آشنائى نزديكى كه بنده با شخصيت
والاى حضرت آيت الله خامنه اى دارم ايشان را فردى زاهد حقيقى و
راغب به آخرت شناخته ام و در زندگى خصوصى ايشان آنچنان سادگى و
زهد حكمفرما است كه گاهى براى مردم قابل قبول و باور نيست .
سالها قبل در زمان رياست جمهورى به ايشان عرض كردم كه : تهيه
كنندگان برنامه اخلاق در خانواده مايلند اگر اجازه بدهيد
گفتگوئى با شما و خانواده حضرتعالى داشته باشيم تا مردم ملاحظه
كنند. ايشان پس از تاملى گفتند: ولى در اين زمينه يك مشكلى
وجود دارد. سوال كردم مشكل چيست ؟ فرمودند اگر دوربين زندگى
ساده و معمولى مرا براى مردم نشان دهد ممكن است مردم باور
نكنند كه من يك زندگى ساده دارم .
همچنين يكبار آقاى رفيق دوست به بنده گفت : در زمان رياست
جمهورى آيت الله خامنه اى براى زندگى خصوصى خود يخچال نداشتند
و من يك يخچال براى ايشان تهيه كردم و پس از مدتى اين يخچال
خراب شده بود و ايشان تا پايان دوره رياست جمهورى اظهار نكردند
كه اين وسيله خراب شده است و مدتى بدون يخچال زندگى مى كردند و
اينها نمونه اى از زهد ايشان در زندگى است .
(273) |
مرحوم درچه اى از
غذائى كه شبهه رشوه داشت با استفراغ رها شد
|
مرحوم
همائى درباره استادش آيت الله سيد محمد باقر درچه اى چنين مى
گويد: يكى از بازرگانان ثروتمندان آن بزرگوار را با چند تن از
علما و طلاب دعوت كرده بود. سفره اى گسترده بود از غذاهاى
متنوع با انواع تكلف ، آن مرحوم به عادت هميشگى مقدار كمى غذا
تناول كرد پس از آنكه دست و دهانها شسته شد ميزبان قباله اى را
كه مشتمل بر مسئله اى كه به فتواى سيد حرام بود براى امضا حضور
آن مرد روحانى آورد، وى دانست كه آن مهمانى مقدمه اى براى
امضاى اين سند بوده و شبهه رشوه داشته است . رنگش تغيير كرد و
تنش به لرزه افتاد و فرمود: من به تو چه بدى كرده بودم كه اين
زقوم را به حلق من كردى ؟ چرا اين نوشته را پيش از ناهار
نياوردى تا دست به اين غذا آلوده نكنم پس آشفته حال برخاست و
دوان دوان به مدرسه آمد و كنار باغچه مدرسه مقابل حجره اش نشست
و با انگشت به حلق فرو كردن همه را استفراغ كرد و پس از آن نفس
راحتى
(274)
كشيد. |
شرايط رهبرى در
قرآن و نهج البلاغه |
در قرآن
كريم در ميان همه شرايط رهبرى بر دو ويژگى تاكيد شده ، يكى
ويژگى صبر و ديگرى ويژگى يقين ، معلوم مى شود كه از نظر اين
كتاب آسمانى اين دو خصيصه در راس همه خصائص امامت و رهبرى است
. در سوره سجده آيه 24 مى خوانيم :
((و جعلنا
منهم ائمه يهدون بامرنا لما صبروا و كانوا باياتنا يوقنون
))
و از آنها (بنى اسرائيل ) رهبرانى برگزيديم كه به فرمان ما
مردم را رهبرى مى كردند بدان جهت كه صبر نمودند، و به آيات ما
يقين داشتند.
صبر به معناى استقامت و شكيبائى در برابر سختى ها و مشكلات
فردى و اجتماعى يكى از شرايط اصلى رهبرى است ...
انسانهاى سست اراده كه فاقد روح استقامت هستند توان تحمل
سختيهاى مبارزه و روياروئى با حوادث بزرگ و مشكلات مديريت
جامعه را ندارند، ولذا سپردن موقعيت رهبرى به آنها نادرست بلكه
خطرناك است .
امام على - عليه السلام - در دومين روزى كه با اصرار شديد مردم
زمام امور جامعه اسلامى را به دست گرفت در بيان مهمترين شرايط
رهبرى فرمود:
((لا يحمل
هذا لامر الا اهل الصبر بمواقع الامر))
(275)
جز كسى كه اهل صبر و مقاومت و داراى ديد سياسى است نمى تواند
بار رهبرى را بر دوش كشد.
اين معنا در خطبه 173 نهج البلاغه بدين صورت مطرح شده است :
((احق
الناس بهذا الامر اقواهم عليه و اعلمهم بامر الله فيه ...و لا
يحمل هذا العلم الا اهل البصر و الصبر و العلم بمواقع الحق
))
(276)
سزاوارترين مردم به رهبرى كسى است كه از ديگران توانائى بيشترى
در اين زمينه دارد، و بهتر از ديگران فرمان خدا را در اين
رابطه مى داند...جز كسى كه داراى ديد رهبرى و از صبر و مقاومت
برخوردار، و با جايگاه هاى حق آشنا است ، نمى تواند پرچم رهبرى
را بر دوش گيرد.
امام در اين دو متن در كنار ديد سياسى و بينش رهبرى ، از عنصر
صبر و مقاومت به عنوان تبيين شرايط رهبرى كه مى تواند در جامعه
اسلامى زمام امور را به دست گيرد به خود و همراهان خويش در
برابر توطئه هائى كه در كمين نشسته اند هشدار مى دهد.
(277) |
وظيفه عالمان دفاع
از مظلومان و مبارزه با ظالمان |
مبارزه
عليه كسانى كه با زر و زور و تزوير موجب استضعاف توده ها و
تباه كردن استعدادها و اسارت انديشه ها گشته اند از اساسى ترين
كار عالمان و مبلغان است ، همدست شدن با ستمگران شيوه عالمان
دنيا پرست و مبلغان خود فروخته است .
((افضل
الجهاد كلمه حق عند سلطان جائر))
(278)
استبداد ستيزى و استعمار زدائى از ويژگيهاى عالمان راستين و
صاحبان درد و سوز است كه بهترين نمونه اش در اين قرن حضرت امام
خمينى (ره ) است كه با كمال صراحت و شجاعت مى فرمود: يك موى
شما كوخ نشينان بر همه آن كاخ نشينان ترجيح دارد
(279)
و اين دستور قرآن و امر خداست بر پيامبرش :
((و لا
تطرد يدعون ربهم بالغدواه والعشى يريدون وجهه ما عليك من
حسابهم من شى و ما من حسابك عليهم من شى فتطردهم فتكون من
الظالمين ))
(280)
آنان را كه صبح و شام خدا را مى خوانند و جز ذات پاك او نظرى
ندارند از خود دور نكن نه چيزى از حساب آنان برعهده توست و نه
چيزى از حساب تو بر عهده ايشان است . اگر آنان را طرد كنى از
ستمگران خواهى شد. |
ميرزاى كوچك
آغازگر انقلاب عراق |
شيخ آقا
بزرگ تهرانى مى نويسد: ميرزا محمد تقى شيرازى
((ميرزاى كوچك ))
پيش ار فتواى جهاد فتواى جهاد فتواى ديگر داده بود مبنى بر
اينكه انتخاب غير مسلمان جايز نيست .
داستان از اين قرار بود كه دولت انگليس ملت عراق را مجبور كرده
بود تا نماينده دولت بريتانيا سرپرستى كاكس را به عنوان رئيس
حكومت عراق بپذيرند. اينجا بود كه آن مرجع بزرگ و آگاه تدبير
حيله گرانه استعمار را درك كرده و راز آن را دانست اين بود كه
فتواى خويش را صادر كرد و به محض صدور فتوا مردم عراق براى
امتثال امر او قيام كردند و در كربلا در خانه ميرزا اجتماعاتى
چند پديد آوردند و...
مورخ شامى خيرالدين زركلى مى نويسد: محمد تقى شيرازى مجتهد
شيعى از اركان انقلاب عراق عليه انگليس به سال 1920 و نخستين
كس از عالمان دين كه نداى انقلاب را سر داد و اين فتوا را صادر
كرد: ((ان
المسلم لا يجوز له ان يختار غير المسلم حاكما عليه
)) جايز نيست مسلمان ،
غير مسلمان را حاكم و امير خود بشناسد. همين فتوا نخستين فرياد
انقلاب بود.
(281) |
حجه
الاسلام حاج سيد باقر از قول والدشان آيت الله العظمى آقاى
گلپايگانى نقل كرده اند كه فرموده است در اوائل كشف حجاب به
دستور رضاشاه هر كدام از علما براى مبارزه با آن نظرى داشتند و
من بسيار ناراحت بودم از اينكه وظيفه ما چيست چاره نديدم جز
اينكه توسل به حضرت ولى عصر اروحنا فداه پيدا كنم و استمداد از
آن حضرت بنمايم ، عرض كردم : يا بن الحسن وظيفه مرا معين
نمائيد شب در عالم خواب ديدم تابلوى بسيار بزرگيست با خطى درشت
و خوانا نوشته شده : ((فاذا ظهر
عليكم الفتن فعليكم بشيخ عبدالكريم ))
از خواب بيدار شده خدمت مرحوم حاج شيخ رفته خوابم را نقل كردم
و ايشان فرمودند: بايد كمر را بست تا از هر راه ممكن اقدام
نمائيم .
(282) |
ملاقات ناگهانى
رضاشاه با مرحوم آيت الله حائرى |
آن
روزها كه سردسته قراقان و عامل چشم و گوش بسته انگليس در ايران
كه با نيرنگ و حمايت همه جانبه سفارت انگليس در تهران در مدت
كوتاه و باور نكردنى از درجه ((ميرپنجى
)) نيروى قزاق و مقامهاى سردار
سپهى وزارت جنگ و رئيس الوزرائى و بالاخره سلطنت و (پادشاهى )
رسيده بود، هر روز يكى از سنگرهاى مهم و استوار (هويت ملى )
مردم مسلمان ايران را به نفع بيگانگان تخريب و منهدم مى كرد و
به سراغ ويران سازى سنگر جلوتر، پيش مى تاخت در اين يورشهاى بى
رحمانه و بى وقفه نه تنها نابودى و تغيير آداب و سنن و فرهنگ
ملى مردم دنبال مى شد بلكه مقدسات مورد احترام و عقايد و ايمان
مذهبى مردم مسلمان نيز مورد تهاجم و هتك حرمت قرار مى گرفت .
در خلال مجموع آن ماهها و سالهاى ننگين و شوم 17 دى ماه سال
1314 ه ش روز شومى است كه در آن ياغيان و دشمنان دين خدا با
عملى ساختن برنامه ننگينى به نام (كشف حجاب ) از طريق عامل خود
رضاخان پهلوى بزرگترين تعددى را نسبت به حرمت حريم نواميس
مسلمين مرتكب شده و يكى از ضروريات دين مقدس اسلام را زير پا
گذاشتند.
گو اينكه آن روز از وارثان انبياء كسى در صحنه نبود كه فريادى
در ظلمت شب گونه آن زمان برآورد و سكوت موحش عصر شب را بشكند،
اما نه ، فريادهائى بود و لكن در سينه ها خفه مى شد. روايتى كه
اكنون بازگو مى شود و ما آن را از يكى از عالمان كهنسال اخذ
كرده ايم :
پس از واقعه منحوسه كشف حجاب در ايران حوزه علميه نوپا و در
عين حال سركوب شده آن روز قم نمى دانست كه در برابر اين جنايت
عظيم چه عكس العملى از خود نشان دهد و از طرفى خوف از هم
پاشيده شدن اين مركز نوپا در ميان بود و از طرفى ديگر در برابر
تكليف نهى از منكر سكوت روا نبود.
فضلاى مختلف در راسشان امام خمينى قرار داشت به مرحوم حاج شيخ
عبدالكريم حائرى گفتند: در هر صورت چاره اى جز اين از ضروريات
دين است و ما بايد از آن دفاع كنيم لااقل رفع تكليف از حوزه و
مرجعيت شيعه مى شوند و اين عتراض در تاريخ مى ماند. لذا آيت
الله حائرى تلگراف مختصرى با اين مضمون خطاب به رضاشاه نوشتند
كه : حجاب از مسلمات دين اسلام است و كشف آن براى زنان نبايد
اجبارى و الزامى باشد و.... روز بعد حاج شيخ عبدالكريم با چند
تن از ياران خود در منزل نشسته بودند كه كسى درب خانه را زد
خادم حاج شيخ براى باز كردن در منزل رفت و بلافاصله با حالت
وحشتناك برگشته گفت : شاه آمده است . او راست مى گفت اين خود
رضاخان بود كه تنها تا آنجا آمده بود و به كسان خود دستور داده
بود به داخل نيايند.
رضاخان فرصت اين را ندارد كه كسى به استقبال او رفته و به او
تعارف كند كه : بفرمائيد و....سر و كله خشمگين او در حالى كه
يك اسلحه كمرى نيز در دست داشت ظاهر شد او بدون سلام و تعارف
خطاب به حاج شيخ عبدالكريم گفت : آيا مرا مى شناسيد و مى دانيد
من چه كسى هستم ؟ حاج شيخ فرمود: بلى شما رضاشاه هستيد. رضا
خان گفت : شما كى هستيد؟ حاج شيخ جواب داد: عبدالكريم يزدى
مسئول حوزه علميه قم .
رضاخان گفت : نه ، من يزيد بن معاويه هستم و شما امام حسين ،
شما از من چه مى خواهيد؟ رفتارتان را عوض كنيد وگرنه حوزه قم
را با خاك يكسان مى كنم ، كشور مجاور ما (تركيه آتاترك ) كشف
حجاب كرده و به اروپا ملحق شده است ما نيز بايد اين كار را
بكنيم و اين تصميم هرگز لغو نمى شود. او بعد از گفتن اين سخنان
بدون اينكه منتظر پاسخ ديگر بماند غضبناك و به سرعت از آنجا
دور شد....
(اين مطالب را آيت الله شيخ حيدر على محقق از علماى معمر
اصفهان به نقل از شاهد عينى آن مرحوم شيخ محمد حسين فاضل
اصفهانى برايمان نقل كردند.)
(283)
اين فقط يكى از گزارشهاى مربوط به اوضاع خفقان رضاخانى است كه
در آن همه نفسها بريده ، قلمها شكسته مقدسات و ارزشها لگد مال
شده بود، در چنان فضاى خفقان آلود بود كه باز يكى از عالمان
دين و وارثان انبيا كه در سراسر زندگى او عنصر غيرت و حميت
اسلامى و اقدام شجاعانه به امر به معروف و نهى ازمنكر رضاخان
پهلوى در هنگامى كه او در اوج قدرت سلطنت بود و كسى در برابر
او جرئت نفس كشيدن نداشت چنين نوشته اند: |