معرفت يافتگان
(از مجموعه شميم عرش )

پژوهشكده تزكيه اخلاقى امام على عليه السلام

- پى‏نوشت‏ها -
- ۱ -


1- مرحوم ملا هادى سبزوارى در سال 1212 ه .ق در سبزوار به دنيا آمد در سن 8 سالگى ، پدرش را از دست داد، ملا هادى تحت حمايت حاج ملا حسين سبزوارى به مشهد عزيمت نمود و در محضر وى به مدت 10 سال منطق و رياضى آموخت و آنگاه آوازه حكمت اشراق او را به اصفهان جذب كرد و به آن ديار شتافت . حاجى سبزوارى پس از فراگيرى حكمت متعاليه ، حكمت اشراق و مشاء به مشهد بازگشته و مدت 5 سال رحل اقامت افكند، در اين مدت نزديك به هزار تن از تشنگان معرفت را از خرمن دانش خويش سيراب نمود در حالى كه به طلبه ها وجهى پرداخت مى كرد، خود به سختى زندگى مى گذراند. در فضيلت و بزرگوارى اين مرد الهى همين بس كه در غياب طلبه ها به حجره هاى آنان مى رفت و مقدارى پول در اتاق آنها مى گذاشت . او هر شب ثلث آخر شب را بيدار و در تاريكى به عبادت مى پرداخت حاجى در عيد غدير به فقرا و سادات يك قران و به غير سادات ده شاهى عيدى مى داد و محرم هر سال ، ده شب مجلس روضه خوانى بر پا كرده و به مستمندان غذا مى بخشيد. عليرغم اينكه حاجى اموال موروثى بسيار داشته ، اما در زمان حيات از فرط بخشش فقط يك جفت گاو، باغ انگور و خانه اى محقر برايش باقى مانده كه زيرزمين آن خانه زيستگاه حاجى بود. بارى او در اتاقى ساده ، كه بر كف آن بوريايى پهن كرده بود، بدون تشك مى خوابيد و متكايش را از پشم زبر و خشن قرار داده بود تا خود با وجود مقام و موقعيت اعتبارى از پايين ترين سطح زندگى برخوردار باشد. او كه در شعر و شاعرى متبحر بود تنها از روى تفنن شعر مى سرود و ساير اوقات خويش را با تمام توان صرف تاءليف و تحقيق مى نمود و تنها در فراغتهاى پيش آمده طبعى را آزموده و شعرى مى سرائيد.
از آنجا كه اجل بر هيچ كس مجال و جولان نمى دهد. در غروبى غمگين در تاريخ 28 ذى حجه سال 1289 جان از كالبد خاكى او رهسپار ديار اخروى شد. او در طول عمر پربركت خويش آثار و تاليفات ارزشمندى از خود به جاى گذاشت كه برخى از آنان چنين اند:
1. شرح منظومه حكمت
2. اسرار الحكم
3. ديوان اشعار
4. مفاتيح الغيب
5. حواشى بر آثار ملاصدرا (اسفار اربعه و مفاتيح الغيب و مبداء و معاد) و آثار ارزنده ديگر.
2- عراقى .
3- اگر استخاره چيزى جز طلب خير نيست ؛ و اگر تفاوت طلب خير - استخاره - با شناخت عواقب و نتايج كارها و از راه - تفاءل - بسيار است ؛ و اگر عليرغم نامطلوب بودن تفاءل به قرآن :
قال الصادق عليه السلام : لاتتفاءل بالقرآن
حضرت امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
با قرآن تفاءل نكن .
استخاره از جمله سيره هاى مطلوب شارع دينى بوده :
قال اميرالمومنين عليه السلام : من وصايا اميرالمومنين الى انبه الحسن عليهما السلام ... و اكثر الاستخاره .
سفارشات حضرت اميرالمومنين عليه السلام :
از جمله سفارشات اميرالمومنين على عليه السلام به فرزندش حضرت امام حسن عليه السلام ، زياد استخاره كردن است .
و از راه آن مى توان به نظر مطلوب دست يافت :
قال الصادق عليه السلام : قلت لابيعبدالله عليه السلام اريد الشيى و استخير الله فيه فلا يوفق فيه الراى ، فقال : افتتح المصحف فانظر الى اول ماترى فخذبه ان شاء الله .
حضرت امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
گاهى براى امرى استخاره مى كنم ولى جواب استخاره با نيت مطابقت نمى كند.
و اگر قوام استخاره از قرآن به فهم قلبى استخاره كننده وابسته است ؛ و اگر اين فهم قلبى از آن هر كس نبوده و توفيقى و بلكه توفيقى است ؛ و اگر معدن يافت توفيق در محبت و احترام به ائمه عليهم السلام نهفته است ، پس بايد كه با احترام بر آنان و خواسته هايشان ، به توفيقات توفيقى آن چنانى دست يافت :
 

فرصت شمار طريقه رندى كه اين نشان
 
چون راه گنج بر همه كسى آشكار نيست .
 
(عطار)
بديهى است ويژگى اين نوع فهم هاى بشرى ، قداست آن است ؛ زيرا با وجود استعداد ادراكى انسان براى يافت القاءات دستورى ، مدركات به دست آمده از ويژگى تقدسى خاص بهره دارد. به همين دليل رضايت قلبى به آن مدركات استخاره اى نشانه سعادتمندى است :
قال النبى صلى الله عليه و آله و سلم : من سعادة ابن آدم استخارته الله و رضاه بما قضى الله و من شقوة ابن آدم تركه استخارة الله و سخطه بما قضى الله .
پيامبر عظيم الشاءن اسلام صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد:
از سعادت فرزند آدم اين است كه وقتى استخاره مى كند و به آنچه خدا برايش حكم مى كند، راضى باشد و از بدبختى فرزند آدم ترك استخاره و نارضايتى از حكم الهى است .
چنانكه عمل نكردن به آن دريافت هاى استخاره اى نشانه شقاوتمندى :
قال الصادق عليه السلام : ... من شقاء عبدى ان يعمل الاعمال و لا يستخيربى .
حضرت امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
خداوند عزوجل مى فرمايد: از بدبختى بنده من آن است كه عملى را بدون استخاره انجام دهد. و دشمن انسان نسبت به حكم خداوندى است . آرى ! اگر آدمى پس از استشاره و نيافتن نتيجه مورد نظر و حيرت روحى براى انجام كار مهمى استخاره نكرد و به بلايايى گرفتار آمد، بايد خويشتن را ملامت كند:
 
آتش عشقش ز غيرت در دلم
 
تاختن آورد همچو شير مست
 
بانگ بر من زد كه : اى خودشناسى
 
دل بماده : چند باشى بت پرستى .
 
(عطار)
محمد بن مضارب عن الصادق عليه السلام قال : من دخل فى امر بغير استخاره ثم ابتلى لم يؤ جر.
حضرت امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
هر كس بدون استخاره وارد كارى شده و به سبب آن عمل گرفتار آيد پاداشى نمى برد.
در حالى كه استخاره كننده را ندامتى نيست :
قال اميرالمومنين عليه السلام : ماندم من استخار.
حضرت اميرالمومنين امام على عليه السلام مى فرمايد:
كسى كه استخاره كند پشيمان نمى شود.
و او در همان بار نخست به مطلوب حقيقى خويش دست خواهد يافت :
هارون بن خارجة عن الصادق عليه السلام قال : من استخار الله مرة واحدة و هو راض به ، خار الله له حتما.
حضرت امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
هر كه در امرى فقط به يك استخاره اكتفا كند و از نتيجه آن راضى باشد خداوند حتما براى او اختيار خواهد كرد.
اشارات :
الف ) ممكن بودن يافت هاى پنهان :
عاقل از انگور مى بيند همى عاشق از معدوم شبى بيند همى .
(مولوى )
ب ) توفيقى بودن دركهاى پنهان
دست از مس وجود چو مردان ره بشوى تا كيمياى عشق بيابى و زر شوى .
(حافظ)
ج ) روابط تكوينى ميان احترام رفتارى به اهل البيت عليهم السلام و روشنايى ادراكى انسان
د) حاضر و ناظر بودن امامان نسبت به رفتارهاى انسانى .
ه ) رفتارهاى تشويقى و تقديرى ائمه نسبت به محبان مقيد به احترام .
4- در سال 1276 (هق ) در روستاى مهرجود (از توابع ميبد يزد) در خانواده اى كشاورز و پارسا ديده به دنيا گشود كه بعدها خدمات ارزنده و مهمى به فرهنگ شيعه و جوامع اسلامى نمود و همچون ستاره اى تابنده بر تارك اسلام درخشيد. ايشان مقدمات علوم را در اردكان يزد از محضر محمد العلمااردكانى و ديگر اساتيد، آموخت و آنگاه به شهر يزد عزيمت نموده و به مدرسه خان راه يافت و در حلقه شاگردان حاج ميرزا سيد حسين دامق و آقا سيد يحيى كبير در آمده و به تحصيل پرداخت سپس در سنين جوانى با عزمى راسخ و شوقى غالب براى فراگيرى هر چه بيشتر علوم حوزوى ، يزد را به مقصد عتبات مقدسه ترك و راهى سامراء گرديد و از محضر اساتيد بزرگى چون حضرات آيات حاج شيخ فضل الله نورى و مرحوم ميرزا ابراهيم محلاتى شيروانى و مرحوم سيد محمد فشاركى و چند تن از علماء ديگر آن سامان بهره ها برد. اولين اقدام مرحوم حائرى كه در سال 1340 انجام گرديد تاءسيس حوزه علميه قم ، آن هم در شرايط آن روز تاريخ ايران كه تقريبا مصادف با كودتاى انگليسى رضاخان بود، مى باشد. كه با تلاش و فداكارى فراوان وى و همكارى خالصانه مراجع بزرگ آن روزگار شهر قم اين مهم شكل يافت . رضاخان پس از تحكيم پايه هاى قدرت ، تلاش گسترده اى را براى انحلال حوزه نوپاى قم برداشت كه اگر لطف امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشريف و همت و پشتكار مرحوم حاج شيخ و ياران باوفايش نبود بى هيچ ترديدى اثرى از آن تلاشها باقى نمى ماند.
بارى ! او مردى فوق العاده ، خوش اخلاق و خوش برخورد بود. به اهل علم و فضيلت عشق و علاقه مى ورزيد. ايشان از تقوى باطنى برخوردار بود و پس از رسيدن به مقام مرجعيت دينى بارها مى فرمود: من هرگز براى رياست و زعامت دست و پا نكرده ام . از معظم له دو فرزند برومند ماند. كه هر يك ستاره اى فروزان در دنياى علم حقيقى بود و از مفاخر عصر ما به شمار مى آيند.
مرحوم آية الله حاج شيخ عبدالكريم حائرى در راه وصول به اهداف خود صبرى كم نظير و اراده و تصميمى شجاعانه و مردانگى عجيبى از خود نشان داد. تا آنكه در دامان خود مردان بزرگى و از جمله رادمردى همچون امام خمينى قدس سره شريف را پرورش دهد كه روزى دودمان حكومت شاهنشاهى را بر باد دهد.
بارى ! آثار و تاءليفات به جا مانده از اين عالم فرزانه ارزشمند عبارتند از:
1. تقريرات
2. درالفوائد
3. كتاب الرضاع
4. كتاب الصلاة
5. المواريث
6. النكاح
روزى برخى از حوزويان به مرحوم حاج شيخ عبدالكريم حائرى اصرار مى كنند تا وى نامه اى به رضا شاه پيرامون اوضاع روز، كشف حجاب ، و... بنويسد. آنگاه وى را تهديد مى كنند كه در صورت امتناع ايشان ، آنان خود به نام آن مرجع بزرگ نامه اى تند از براى رضا خان مى فرستند!
مرحوم حائرى كه با تيزهوشى اوضاع سياسى آن دوران را خطرناك مى يافت و هر گونه حمله سياسى به رضا خان را باعث تهاجم تند و گستاخانه رضا خان و در نهايت نابودى حوزه نوپاى قم مى پنداشت ابتدا مخالفت كرده ، و با ناراحتى تهديد به تكذيب مى كند ولى پس از اصرار اطرافيان ، بالاخره ناچار به نوشتن نامه اى مى شود كه در آن نسبت به روند ضديت حكومت رضا خانى به فقه جعفرى اعتراض مى نمايد.
پس از ارسال نامه ، رضا خان پيامى از براى او فرستاده كه در آن به تغيير روند سياسى سكوت ايشان ، اعتراض مى كند در پايان نامه ، وعده پاسخ مثبتى مى دهد.
چندى بعد ناگاه نيروهاى نظامى به مدرسه فيضيه و ساير مدارس ريخته و آنها را در اختيار گرفته آنگاه پس از برداشتن عمامه از طلاب و روحانيون برخى از آنان را دستگير مى نمايند، سپس به شدت رفت و آمد آنان را محدود مى سازند.
مرحوم آية الله العظمى حاج شيخ عبدالكريم رحمة الله عليه از حوادث پديد آمده سخت آزرده خاطر شده به بستر بيمارى مى افتد آنگاه با غم و اندوه فراوان در سن 83 سالگى از دنيا مى رود، ماءموران رضا خانى كه از تشييع جنازه آن مرجع بزرگ احساس خطر مى كردند، با گماردن ماءموران ويژه ، مانع از برگزارى مجلس ترحيم براى وى شدند.
5- ابلاغ هشدارها از ناحيه اهل بيت عليهم السلام گاه از طريق اشخاص حقيقى و گاه به صورت نامه و گاه از راه روياهاى صادقانه است . درست است كه امام عصر عليه السلام در پس پرده غيبت است ، ولى او خورشيد پنهان پشت ابرهاست كه بدون نور او و ارشادات و هشدارهايش حيات بشريت نابود خواهد شد، اگر اين اصل پذيرفته شده است كه در روياهاى مربوط به اهل بيت عليهم السلام ، شيطان ، قدرت تصرف ندارد؛ بنابراين بايد آن خواب را روياى صادق دانست ؛ و اگر مفاد برخى از روياها همانند اخبار بهترين شاهد صدق بر حقانيت آنهاست ؛ و اگر متن لوح با مفاد روايات تطبيق كبروى داشته ولو برخلاف متن روايات ، بيان مصداق نيز شده است ؛ و اگر نورانيت ، نشان از منسوب بودن مفاد، به مقام ولايت است ، پس بايد لوح نورانى فوق را پيام وظيفه ساز از براى عالمان آن دوران پنداشت كه مى بايست در آن دوران سخت رضا خانى از روش مماشات و سكوت پيروى مى كردند، ولو افرادى همچون مرحوم مدرس ، نيز مى بايستى با حضور در مراكز قدرت سياسى تلاش مى كردند تا رضا خان به اهداف نامبارك خود دست نيابد و يا از صحنه حكومت دور شود، ولى وظيفه حوزه دينى نوپاى آن روز، غير از وظيفه عالمان آن دوران بود.
اساسا بايد توجه داشت كه ميان وظايف حوزوات دينى و وظايف حوزويان تلازم لاينفك نيست وظيفه حوزه دينى ، كادر سازى ، نظريه پردازى و افتاء و نظارت بر اجراء فتاوى است در حالى كه وظيفه حوزويان متناسب با مقام و موقعيت آنان تعريف مى شود پس آنچه كه مرحوم حائرى رحمة الله عليه به تاءييد صريح حضرت بقية الله عليه السلام انجام مى داد تلاش خردمندانه ، زيركانه و مظلومانه مقام فقاهت و مرجعيت حوزه دينى در سازماندهى روحانيت شيعه در مركزيت جغرافياى سياسى شيعيان بود، در حالى كه وظيفه عالمان دينى در مراكز قدرت سياسى ، مبارزه و افشاگرى ستمگران و رژيم هاى حاكم بود.
وظيفه حوزه دينى سازماندهى و ساختن بود در حالى كه وظيفه حوزويان سياسى آن روزگار در مراكز حكومت سياسى ايران ، مبارزه كردن ، تخريب كردن و افشا كردن چهره ننگين فتنه انگيزان سياسى حاكم بر مرزهاى جغرافيايى شيعه بود. اگر هر تغيير و تحولى و يا انقلابى با سازندگى و تخريب همراه است پس انقلاب روحانيت شيعه نيز از اين قانون مستثنى نبود اين است كه حوزويان در درون حوزه دينى بايد با چنين متن هايى نورانى ، هشدار مى يافتند، تا مبادا سرنوشت حوزه دينى با سرنوشت آن حوزويان به هم گره زده شود، همان طور كه امام عصر عليه السلام از مدرس حمايت مى فرمود، از مرحوم حائرى رحمة الله عليه نيز چنين حمايت مى كرد و پيغام اش را توسط يكى از فقيهان بزرگ حوزه دينى براى تمام حوزويان در درون حوزه مى رساند كه مبادا حركت هاى تند و احساسى سبب نابودى حوزه نوپاى شيعه شود.
اشارات :
1. ارزش معنوى حوزه هاى دينى به دليل امكان حضور حضرت بقية الله عليه السلام در آنها.
2. نشان دادن ياران به يكديگر در عالم رويا براى پديد آوردن حس اعتماد ميان انصار حوزه هاى دينى .
3. ملاقات و يا ارسال پيام ، وسيله اى براى عرضه هشدارهاى سياسى و وظيفه اى از سوى مقام ولايت .
4. مانع شدن حضور برخى براى تشرف يافتن به حضور مقدس اهل البيت عليهم السلام عليرغم بزرگ مقام آنان .
5. سفيد و سبز رنگهاى برتر در دستگاه ديوانى اهل البيت عليهم السلام .
6. تعيين مصداق برتر براى تصدى مرجعيت دينى در دوران نيابت عام از سوى مقام ولايت عظماى تكوينى و تشريعى .
7. تثبيت موقعيت افراد صالح و روشهاى رفتارى كلان و كلى آنان با ارسال پيامهاى نورانى از سوى اهل البيت عليهم السلام .
6- آية الله العظمى حاج سيد محمد رضا گلپايگانى رحمة الله عليه فرزند حجة الاسلام والمسلمين آقا سيد محمد باقر گلپايگانى در هشتم ماه ذى القعده 1316 در قريه گوگد از توابع گلپايگان به دنيا آمد و اين ولادت در اثر توسل به ساحت قدسى ثامن الحجج صورت پذيرفته بود. در سن نه سالگى پدرشان از دنيا رفت و از سن طفوليت به تحصيل مقدمات علوم دينى پرداخت . در سال 1336 به محضر آية الله العظمى شيخ عبدالكريم حائرى رحمة الله عليه مشرف شد و در دروس فقه و اصول آية الله حائرى شركت نمود. ايشان از محضر بزرگانى چون ، آية الله العظمى حاج شيخ عبدالكريم حائرى رحمة الله عليه و آية الله ملامحمد تقى گوگدى و چند تن از علماء عظام آن سامان كسب فيض نمودند. خصوصيات اخلاقى و مكارم ايشان بر هيچ كس پوشيده نيست ، او ذهنى تيز و فعال و پشتكارى عجيب در تفقه پيرامون مسائل فقهى و اصولى داشت ، او مرد دعا توسل ، اهل نماز و تهجد و حليف شب و انيس خلوت بود، به نماز و دعا و قرآن عشق مى ورزيد، از ويژگيهاى بارز آن استوانه علم و تقوى و معنويت ، انس و عشق به كتاب الهى - قرآن - به عنوان محور زندگى بود، او به راستى در دوران معاصر از شخصيتهاى والايى است كه به ريسمان قرآن چنگ زده و در فهم متشابهات آن به محكماتش پناه مى برد و در سايه قرآن به آرامش مطلوب و محجوب خود دست مى يافت .
از جمله نكات جالب رفتارى ايشان اين بود كه او به هنگام ورود به مسجد اعظم جهت تدريس دروس عالى حوزه ، حتى ، نماز تحيت مسجد را مى خواند و به هنگام جلوس بر منبر براى حافظان حوزه خصوصا بنيانگذار آن ، فاتحه و دعا مى خواند، و اگر روزى فاتحه ، فراموش مى شد او بين درس ، كلام را قطع و فاتحه مى خواند و پس از درس نيز به زيارت حضرت معصومه عليهاالسلام مى شتافت . اين سيرت رفتارى وى تا اواخر عمر - كه پادردشان شديد نشده بود - ادامه داشت . او در مبارزات سياسى از پيشقراولان انقلاب بود، خدمات او در حوادث 15 خرداد، مبارزه جدى او با مراسم جشن 2500 ساله شاهنشاهى پهلوى ، قيام او بر عليه شاه به هنگام تغيير تاريخ هجرى قمرى به تاريخ شاهنشاهى و بالاخره يارى حضرت امام خمينى قدس سره در تمامى دورانهاى شروع و تثبيت انقلاب و بالاخره حمايت آشكار و پنهان وى در تاءييد حزب الله ، از جمله فعاليتهاى سياسى آن مرجع بود.
سرانجام اين فقيه اهل بيت عليهم السلام پس از عمرى تلاش و تحمل مرارتها، محنتها و سختى هاى بسيار در راه دين و كشور و حوزه هاى علوم دينى ، در شب بيست و چهار جمادى الاخر 1414، به هنگام اذان مغرب در بيمارستان شهيد رجائى تهران به ديار قدس پرواز و بالاخره در حرم مطهر حضرت معصومه عليهاالسلام چهره در نقاب خاك فرو كشيد.
تاءليفات و آثارى كه از ايشان به طبع رسيده است ، عبارتند از:
1. افاضة العوائد فى التعليق على در الفوائد .
2. حاشيه بر عروة الوثقى
3. هداية العباد، عربى
4. مناسك حج
5. رساله اى در عدم تحريف قرآن ، فارسى
و ده ها اثر ارزنده ديگر.
7- آسوده شيرازى .
8- اگر على عليه السلام فرمود:
قال اميرالمومنين عليه السلام : سبب الوقار الحلم .
حضرت اميرالمومنين عليه السلام مى فرمايد:
صبر و بردبارى باعث وقار و متانت است .
و يا:
قال اميرالمومنين عليه السلام : الوقار ينجد (نتيجة ) الحلم .
و اگر غايت و نتيجه علم ، حلم است :
حضرت اميرالمومنين عليه السلام مى فرمايد:
وقار و متانت باعث صبر و بردبارى مى شود.
قال اميرالمومنين عليه السلام : غاية العلم السكينة و الحلم .
حضرت اميرالمومنين عليه السلام مى فرمايد:
هدف علم ، آرامش و بردبارى است .
پس مى توان نتيجه گرفت كه علم سبب وقار بوده و علم ، وقارآفرين است .
و از سويى ديگر، اگر راهنماى عاقل ، تفكر است و راهنماى تفكر و سكوت و خاموشى است :
قال الكاظم عليه السلام : لكل شى ء دليل ، و دليل التفكر الصمت .
حضرت امام موسى كاظم عليه السلام مى فرمايد:
براى هر چيز نشانه اى است و نشانه عاقل ، تفكر و انديشه است و نشانه تفكر، سكوت و خاموشى است .
و اگر سكوت و خاموشى ، وقارآفرين است :
قال اميرالمومنين عليه السلام : بالصمت يكثر الوقار
حضرت اميرالمومنين عليه السلام مى فرمايد:
با سكوت و خاموشى ، وقار و متانت افزون مى شود.
پس مى توان بر رابطه ميان تفكر و علم آموزى و وقار از باب دو نتيجه يك واقعيت نيز تاءكيد كرد. اين جهت است كه بايد نيروهاى حزب الله ، بر يافت آن همت بگمارند:
قال النبى صلى الله عليه و اله و سلم : عليكم بالسكينة و الوقار
پيامبر عظيم الشاءن اسلام صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد:
شما را به آرامش و متانت سفارش مى كنم .
و نيكى ها و زيبايى هاى ناشى از آن را بهره بگيرند:
قال النبى صلى الله عليه و اله و سلم : ليس البر فى حسن اللباس و الزى ، ولكن البر فى السكينة و الوقار، جمال الرجل الوقار.
پيامبر عظيم الشاءن اسلام صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد:
نيكويى در زيبايى و ظاهر نيست بلكه در آرامش و متانت است . همانا كه زيبايى مردان در متانت و وقار آنهاست .
و نورانيت چهره هايشان را از آن برداشت نمايند:
قال اميرالمومنين عليه السلام : وقار الرجل نور وزينة .
حضرت اميرالمومنين عليه السلام مى فرمايد:
وقار و متانت براى مرد نور و زينت است .
9- بحارالانوار، ج 8، ص 368، روايت 41.
10- موقعيت شناسى فقيهان دينى در عرضه به موقع هشدارهاى فكرى ، از بزرگترين عوامل موفقيت آنان در رسيدن به اهداف و مقاصد فقاهت دينى است گاه شرايط و جو زمانه و موقعيت مخاطبان به گونه اى است كه مردمان را آماده شنيدن كلام حق و پذيرش مى نمايد در حالى كه در شرايط ديگر چنين تاءثيرى وجود ندارد اين خطيب و فقيه دينى است كه با درك زيركانه از شرايط، به مقتضاى حال شنوندگان و ميزان پذيرش آنان به عرضه معارف دينى و تثبيت حقانيت شيعه مى پردازد و در اين راه نيز به موفقيت هاى بزرگى دست مى يابد.
از بزرگترين عالمان حوزوات دينى در قرون اخير علامه بزرگ مرحوم علامه امينى است كه يكه و تنها براى دفاع از تشيع ، به كشورهاى مختلف سفر كرد و با دستيابى به كتب اصلى و منابع غنى فرهنگ شيعه ، كتابى به نام الغدير را تدوين نمود كه تا كنون چند هزار نفر را به سوى تشيع كشانده است .
از ويژگيهاى اين مرد بزرگ شجاعت و بى باكى او در دفاع جانانه از مقام ولايت على عليه السلام است او به راستى جاودانه ترين شيوه و اثر گرانبها را براى تشيع به ارمغان داده است كه كمتر كسى را همچون او مى توان يافت .
در همين حادثه ، او پس از حضور شجاعانه در شهر حله و تصرف جو آن شهر با بهره گيرى از خطبه ها
و سخنرانيهاى دلنشين و شيوا، ابتدا عاميان از عوام را و سپس خواص از عوام را به سوى خويش به احترام مى كشاند، آنگاه وظيفه هشدارى اش را بدون ملاحظه موقعيت آن فقيهان از عوام ، بر اساس يك روايت انجام مى دهد، شايد كه هدايت شوند؛ زيرا براى هدايت و يا ارشاد شدن گاه تنها و تنها يك روايت كافى است ؛ چرا كه روايت ، كلام معصوم است و كلام معصوم ، واقعى ترين و دلنشين ترين كلام هاست پس مى توان با يك روايت ، جمعيت انبوهى را منكوب كرد و انسانهايى را به صراط حق كشاند.
اشارات :
1. ضرورت ظهور فقيهان حوزه دينى در شهرها و روستاها براى باور كردن اعتقادات پنهان و يا عرضه كردن معارف حق
2. لزوم بهره گيرى از جمع ها براى تثبيت حقانيت تشيع .
3. ضرورت رودربايستى نداشتن در عرضه كلام حق و ملاحظه نكردن انتظارات بى جاى عوام .
4. ضرورت توجه به شيوه احتجاجى فقيهان دينى براى منكوب كردن اعتقادى عوامان مذهبى .
5. تاءثير كلام معصوم در هدايت و ارشاد مردمان حتى پس از گذشت قرنها.
6. لزوم تمركز فشار تبليغى استدلالى و يا جدلى به علماء از عوام آن هم در مقابل مردم عادى .
7. ضرورت نجات جان تازه گروندگان به شيعه در صورت احساس خطر جانى براى آنان پس از پذيرش كلام حق .
8. لزوم بهره گيرى از شيوه هاى جنگ روانى براى منكوب كردن اعتقادى ناباوران بر مكتب حق .
11- سالها پيش در شهر كوچك خمين ، دلها تنها در يك خانه آرام مى گرفت و آن ، جايى جز بيت مرحوم آية الله مجاهد آقا مصطفى خمينى نبود، در آن سالها كه وى به شدت با خان هاى ظالم منطقه مى جنگيد، و در اين راه نيز جان خود را فدا كرد، خداوند پسرى از سلاله عشق به آنان عنايت كرد كه او را روح الله ناميدند. او آخرين فرزند آن خانواده بود پدرش مرحوم سيد مصطفى فردى روحانى و دانشمند بود. مادرش بانو هاجر كه خود زنى از خاندان روحانى بود از جمله شيرزنان تاريخ معاصر و از بانوان نمونه تاريخ غيبت كبرى است او توانست ضمن انتقام از ظالمان منطقه و سركوب كردن اشرار، فرزندى را به جامعه شيعه و حوزوات دينى تحويل دهد كه تجديد حيات اسلام را در قرون معاصر رقم زند.
بارى ! روح الله از همان دوران كودكى درس را آغاز كرد، ابتدا در منزل نزد معلمى به نام ميرزا محمود به خواندن و نوشتن مشغول شد سپس قدم به مكتب گذاشت و در نزد استاد مكتبى كه ملا ابوالقاسم نام داشت تحصيلاتش را دنبال كرد تا آنكه در سن پانزده سالگى غمى ديگر بر غمهايش سنگينى كرد و مادرش را نيز از دست داد، رنج دورى از مادر و پدر خيلى زود او را با واقعيات تلخ جهان آشنا كرد. او با شناخت زيركانه و دقيق حوادث ، خود را براى تحمل سختيهاى فراوان آماده ساخت . به طورى كه در كوران حوادث نه تنها خم به ابرو نياورد بلكه با توكل و اعتماد بر خداوند تلاش مضاعفى را براى فراگيرى علم و دانش آغاز كرد. تحصيل علوم اسلامى را نزد برادر بزرگوارش سيد مرتضى پسنديده ، با خواندن صرف و نحو و منطق آغاز، آنگاه براى تكميل علوم حوزوى در سال 1339 قمرى به اراك رفت و به بهره گيرى از زبان ادبيات پرداخت ، آنگاه به همراه تعدادى از بزرگان و دوستان فاضل خويش به قم هجرت نمود و به تحصيلات عاليه خويش و تدريس ‍ در حوزه دينى قم همت گماشت كرد. در 35 سالگى داراى مبانى متقن ، مستقل و محكم شده و در زمره فضلاى نامى و نوابغ علمى حوزه قرار گرفت . وى در همان دوران در كنار تحصيل و تدريس دست به تاءليف و تصنيف زد و اين شوق را حتى در تمام دوران نهضت از سال 1341 تا 1356 همچنان ادامه داد. در سيزدهم خرداد 1342 با نطقى پرشور ضمن آغاز يك طوفان سياسى بر عليه آمريكا و غربيان ، شاه و حكومت شاهنشاهى را سخت در معرض تهديد قرار داد، او با اجراى رسالتى سنگين كه بر عهده داشت مردم را به مبارزه بر عليه شاه فرا خواند ولى با فشار رژيم و به مسلسل بسته شدن مردم ، نهضت دوران ساكت خويش را آغاز كرد تا آنكه پس از شهادت فرزندش مصطفى به دست رژيم جلاد پهلوى و طغيان طلاب و روحانيون بر عليه نوشتارهاى اهانت آميز نوكران دربارى ، نهضتى از قم شروع كند كه نتيجه آن پس از حدود يك سال و اندى فرو ريختن رژيم ستمشاهى پهلوى در بهمن 57 بود.
او با رهبرى انقلابى خويش ، انقلاب و حكومت را از دست نامحرمان نجات داد و پس از پشت سر گذراندن تمامى توطئه ها و بخصوص پايان تلخ جنگ تحميلى ، حملات تهاجمى خود را به غرب با فتواى سلمان رشدى و به شرق با نامه به گورباچف شدت بخشيد تا آنكه پس از ثبات سياسى نظام و حكومت اسلامى ، به بستر بيمارى افتاد، تا اينكه در روز سه شنبه 13 خرداد 68 ساعت ده و بيست دقيقه بعد از ظهر به ديار معشوق شتافت .
آرى او چشمه جوشان انقلابى شد كه جانى تازه به اسلام و شيعه بخشيد و غربيان را به لرزه انداخت و شرقيان را به نابودى كشانيد. او با معنويت و دستمايه هاى اخلاقى و عبادى خويش براى اولين بار تئورى نهضت مردمى را به جاى كودتا، به آزاديخواهان جهان عرضه كرد. و به آنان آموخت كه اگر به دنبال آزادى واقعى اند بايد از دين آن هم دين واقعى بهره گيرند. اسلام و تشيع پايگاه جهان و اينك نام او يادآور مجاهدتهاى فقيهان تاريخ شيعه است ، و فرياد او نداگر آزادى و دين خدايى در جهان ماديت كنونى است . او از صحابيان مقام ولايت ائمه عليهم السلام بود كه در راه آنان از همه چيز گذشت و با تحمل فشارها و سختى هاى فراوان يك لحظه از اعتلاى نام اجداد طاهرين خويش غفلت نورزيد. آن روز بود كه ملت همه زمزمه كردند:
 
داغ ما در هجر رهبر كمتر از يعقوب نيست
 
او پسر گم كرده بود و ما پدر گم كرده ايم
 
آثار و تاءليفات آن فقيد فرزانه عبارتند از:
1. مكاسب محرمه
2. يك دوره اصول
3. تحريرالوسيله
4. كشف الاسرار
5. چهل حديث
6. ديوان
7. انوار الهداية فى تاءليف الكفاية
12- امام خمينى قدس سره .
13- حافظ.
14- حزب اللهيان !
1. اگر خمينى قدس سره عمرى را در انجام وظايف دينى و يافت مكارم اخلاقى صرف كرده بود، پس تماميت استعداد رفتن را يافته بود:
 
با توسن سرخ بادپا خواهم رفت
 
تا شهر نگار آشنا خواهم رفت
 
بار سفر از ديار خود خواهم بست
 
با همسفران به كربلا خواهم رفت
 
حسن احمدزاده عطائى
قال العسكرى عن آبائه اميرالمومنين عليه السلام : ما الاستعداد للموت ؟ قال : اداء الفرائض ، و اجتناب المحارم ، و الاشتمال على المكارم ، ثم لايبالى اوقع الموت ، ام وقع الموت عليه ، و الله ما يبالى ابن ابى طالب اوقع على الموت ام وقع الموت عليه .
از حضرت اميرالمومنين امام على عليه السلام پرسيدند:
استعداد براى مرگ چگونه است ؟ فرمود: انجام فرايض ، دورى از گناهان و به دست آوردن مكارم اخلاقى ، بعد از اين فرد نگران نيست كه مرگ بر او واقع شده يا او بر مرگ واقع گرديده است به خدا قسم پسر ابى طالب نگران نيست كه مرگ بر او اتفاق بيفتد يا او بر مرگ واقع شود.
و اگر خمينى قدس سره عاشقانه به بهشت مى نگريست :
قال اميرالمومنين عليه السلام : شوقوا اءنفسكم الى نعيم الجنه تحبوا الموت و تمقتوا الحياة
حضرت اميرالمومنين عليه السلام مى فرمايد:
اگر خود را مشتاق نعمتهاى بهشتى نماييد، مرگ را مى پسنديد و از زندگى متنفر مى شويد.
و اگر خمينى قدس سره با دورى از گناهان ، مرگ را بر خويش آسان مى يافت :
النبى صلى الله عليه و ال و سلم : واقلل من الذنوب يسهل عليك الموت .
پيامبر عظيم الشاءن اسلام صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد:
... براى آسان نمودن مرگ از گناهانت بكاه .
و اگر او ملائك استقبال كننده را به درگاه خويش مى يافت :
قرآن كريم : الذين تتوفاهم الملائكه طيبين يقولون سلام عليكم ادخلوا الجنة كنتم تعملون .
خدا در قرآن مى فرمايد:
هنگامى كه فرشتگان ، روح پاكشان را مى گيرند به آنها مى گويند كه شما به خاطر اعمال نكويى كه در دنيا به جا آورديد اكنون به بهشت ابدى درآئيد.
و اگر او عمرى را براى ديدار اجدادش در عشق محبت آنان مى سوخت :
ابن سنان عن الصادق عليه السلام قال : ما يموت موال لنا مبغض لاعدائنا الا و يحضره رسول الله صلى الله عليه و ال و سلم و اميرالمومنين و الحسن و الحسين صلوات الله عليهم فيرونه و يبشرونه ، و ان كان غير موال لنا يراهم بحيث يسوؤ ه ، و الدليل على ذلك قول اميرالمومنين عليه السلام لحارث الهمدانى :
 
يا حار همدان من يمت يرنى
 
من مؤ من او منافق قبلا
 
امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
و اگر از دوستان ما نباشد آنها را به گونه اى ناخوشايند مى بيند بدليل سخن امام على عليه السلام به حارث همدانى كه فرمود: اى حارث هر كس بميرد مرا مى بيند خواه مومن باشد خواه منافق .
پس او را بايد كه رفتن را آغاز مى كرد؛ زيرا كه برتر از مرگ شيرين ، درمانى براى خود نمى يافت :
قال اميرالمومنين عليه السلام : نعم الدواء الاجل .
حضرت اميرالمومنين امام على عليه السلام مى فرمايد:
بهترين درمان مرگ است .
 
همه در عشق خود فنا طلبند
 
كه بقا در فناى ايشانست .
 
عراقى .
2. اگر هر چيزى را اندازه اى و هر اندازه اى را اجلى است :
قال اميرالمومنين عليه السلام : جعل الله لكل شى ء قدرا، و لكل قدر اءجلا.
حضرت اميرالمومنين امام على عليه السلام مى فرمايد:
خداوند براى هر چيز اندازه اى گذاشته و براى هر اندازه اى اجلى است .
و اگر عمر انسانى اندازه حيات دنيوى اوست :
قال اميرالمومنين عليه السلام : انما انت عدد ايام ، فكل يوم يمضى عليك يمضى ببعضك فخفض فى الطلب و اءجمل فى المكتسب .
حضرت اميرالمومنين امام على عليه السلام مى فرمايد:
اى انسان تو عبارت از تعدادى روز هستى ، هر روز كه مى گذرد مقدارى از وجودت كم مى شود پس طلب و كسب خود را كم كن .
پس اين عمر را نيز اجلى است :
قرآن كريم : انا نحن نحيى الموتى و نكتب ما قدموا و آثارهم و كل شى ء احصيناه فى امام مبين .
خدا در قرآن كريم مى فرمايد:
كسى عمر طولانى نمى كند و يا از عمرش كاسته نمى شود مگر اين كه در علم خدا ثبت است و اين كار بر خدا بسيار آسان است .
حال كه خمينى قدس سره از اين مهريه سعادت :
قال اميرالمومنين عليه السلام : ان عمرك مهر سعادتك ان اءنفذته فى طاعة ربك
حضرت اميرالمومنين امام على عليه السلام مى فرمايد:
اگر مى خواهى عمر تو پشتوانه سعادت و خوشبختيت باشد آن را در اطاعت خدا صرف كن .
در اطاعت خداوندى بهره گرفته و رشد خويش را به كمال يافت :
قال اميرالمومنين عليه السلام : اعمل لكل يوم بما فيه ترشد.
حضرت اميرالمومنين امام على عليه السلام مى فرمايد:
در هر روز آنچه باعث رشد تو مى شود انجام ده .
در اين راه نيز مصائب فراوان ديد:
قال اميرالمومنين عليه السلام : من طال عمره كثرت مصائبه
حضرت اميرالمومنين امام على عليه السلام مى فرمايد:
هر كس عمرش افزون شود مصائبش زياد مى گردد.
پس چرا او از اين اجل مسمى فرار مى كند:
قال اميرالمومنين عليه السلام : الاجل مساق النفس ، و الهرب منه موافاته .
حضرت اميرالمومنين امام على عليه السلام مى فرمايد:
اجل ، مسير و راه نفس مى باشد و فرار از آن بيهوده است .
و آن را به آغوش نكشد و اين از حصن حصين دورى نجويد:
قال اميرالمومنين عليه السلام : الاجل حصن حصين .
حضرت اميرالمومنين امام على عليه السلام مى فرمايد:
مرگ سد محكمى است .
 
دلى كز عشق جانان دردمند است
 
همو داند كه قدر عشق چندست .
 
(عطار.)
3. آن زمان كه وقت رفتن آيد، همه اسباب و وسايل از كار افتاده و يا فراموش مى شوند:
قال اميرالمومنين عليه السلام : الموت الزم لكم من ظلكم و اءملك لكم من انفسكم .
حضرت اميرالمومنين امام على عليه السلام مى فرمايد:
مرگ بيش از سايه ملازم شماست ، و بيش از خودتان بر نفستان مسلط است .
پس بايد كه از وقتهاى باقيمانده بهره گرفت :
قال اميرالمومنين عليه السلام : ان المغبون من غبن عمره ...
حضرت اميرالمومنين امام على عليه السلام مى فرمايد:
زيانكار، كسى است كه عمرش را باخته باشد.
4. اگر مومنان روحشان يك روح و بدنشان يكى است :
قال الصادق عليه السلام : المومنون فى تبارهم و تراحمهم و تعاطفهم كمثل الجسد اذا اشتكى تداعى له سائره بالسهر و الحمى .
حضرت امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
مومنان در نيكوكارى و رحمت و عاطفه نسبت به يكديگر، مانند بدن آدمى هستند. اگر عضوى به درد آيد، همه بدن به تب و بى خوابى گرفتار مى گردد.
و اگر چشمها، طلايع قلبهاست :
قال اميرالمومنين عليه السلام : العيون طلائع القلوب .
حضرت اميرالمومنين امام على عليه السلام مى فرمايد:
چشم طليعه قلب است .
پس مومنان را اين امكان هست كه با نگاه قلبهايشان را به يكديگر مرتبط ساخته و با معرفت حضورى حرفها و خواسته هايشان را به يكديگر منتقل سازند.
آرى ! اين چنين گفتگوى بى كلام را بايد از خصائص مومنان واقعى پنداشت .
15- آيا اين حادثه بزرگ ، تجلى خالق به خلق از براى خلق نيست ؟
قال اميرالمومنين عليه السلام : الحمد لله المتجلى لخلقه بخلقه .
حضرت اميرالمومنين امام على عليه السلام مى فرمايد: سپاس خدايى را كه با خلقتش براى مخلوقاتش آشكار گشت .
آيا اين رفتار غير عادى كودكى نورسيده ، اعلام ظهور براى عرضه مخفى ترين امور روشن ! از درون واقعيات پنهان نيست ؟
قال اميرالمومنين عليه السلام : الحمد لله الذى بطن خفيات الامور و دلت عليه اعلام الظهور.
حضرت اميرالمومنين امام على عليه السلام مى فرمايد:
سپاس خدايى را كه از امور مخفى و پنهان آگاه است و بر وجود او امور روشن دلالت دارند، و بينايان از ديدن او عاجزند نه كسانى كه او را نديده اند، انكارش مى كنند و نه كسانى كه به وجود او اقرار دارند، او را مى بينند.
آيا آن گفتارهاى بلند از كودكى نابغه مصداق اين بيان اميرالمومنين عليه السلام :
قال اميرالمومنين عليه السلام : الذى بطن من خفيات الامور و ظهر فى العقول بما يرى فى خلقه من علامات التدبير، الذى سئلت الانبياء عنه فلم تصفه بحد و لا ببعض ، بل و صفته بفعاله و دلت عليه باياته ، لاتستطيع عقول المتفكرين جحده ، لان من كانت السماوات و الارض فطرته و ما فيهن و ما بيهن و هو الصانع لهن ، فلا مدفع لقد رته .
حضرت اميرالمومنين امام على عليه السلام مى فرمايد:
كسى كه به خصيات امور آگاه است و با نشانه هاى خلقت و تدبيرش ، براى خردمندان آشكار است پيامبران او را به اندازه و مقدار توصيف ننمودند بلكه او را با افعال و كردارش توصيف كردند، و با آيات و نشانه ها وجودش را دلالت نمودند. عقل انديشمندان قادر به انكار او نيست چرا كه هر چه در آسمانها و زمين و درون آنهاست آفريده و مخلوق اوست و براى قدرت او دفع كننده اى نيست .
نيست ؟ چرا اين كودك به كمال رسيده ، سخن را از خلاقيت آغاز كرد و با مرگ خويش درس اسفار اربعه به يكى از بزرگترين عارفان حوزوى آموخت ؟ آيا او بر همان تدبير واقعى به پدر نگفت تمام هستى عين الربط به خالق است و او و پدرش و تمام پديده ها وابسته مطلق به اويند:
قال اميرالمومنين عليه السلام : كل قائم بغيره مصنوع ، و كل موجود فى سواه معلوم
حضرت اميرالمومنين امام على عليه السلام مى فرمايد:
هر جنبنده اى آفريده اوست و هر موجودى مخلوق اوست .
آيا آغاز سرود زيباى كودك ترجمان :
قرآن كريم : فلينظر الانسان مم خلق
خدا در قرآن مى فرمايد:
انسان مغرور در بدو خلقت خويش بنگرد كه از چه آفريده شده است .
نبود؟
اى عزيز! ببين معرفت واقعى را كه بروز و ظهورش سن نمى شناسد، كودكى و بزرگى نمى شناسد، در معرفت دينى گاه اين فرزند است كه به پدر عالم اش دانش برتر را مى آموزاند. او كه ناخواسته در زندگى موقت از سوى حق تعالى ، خواسته به دنيا آمده بود تا پيام وحى را به زبان كودكى براى پدر بخواند او كه عصاره فلسفه الهى را با زبان كودكى اش به پدر عرضه مى كند؛ او كه به زبان اعتراض ، كوچك ديده شدنش را با بيان معارف بلند جبران مى كند، او كه از خود به پدر مى پرسد، تا از پدر به باغبان وجود دست يابد؛ او كه از توحيد شروع مى كند و با مرگ نابهنگام خويش به معاد ابدى به فلاح و رستگارى دست مى يابد؛ او كه سخن گفتن اش را از ارتباط عينى و ربطى آغاز مى كند و فنايش را عليرغم ميل ناخواسته پدرش ، با انقطاع عينى و ربطى به ظهور مى رساند؛ او كه پاسخ من تو را آفريده ام را با مرگ خويش به پدر نشان مى دهد كه تو واقعا چنين نيستى ؟ چون اگر چنين بودى ، بايد مى توانستى از مرگ من جلوگيرى مى كردى ! او كه با گفتارش ، آرامش ‍ طبيعى فكر پدر را به هم مى ريخت تا آنچه را كه نبايد، بروز دهد تا شايد پدر عارفش روزهاى بحرانى را همانند روزهاى در آرامش يكسان بسازد؛ او كه از خودشناسى شروع كرد تا به خداشناسى دست يافت ؛ او كه با شناخت از خدا، فناى در او شد؛ او كه با مرگش جان پدر عارفش را به آتش كشيد تا شعله هاى سوختنش در زمانى دور و دراز، هزاران قلب آكنده از محبت خدا را به آتش عرفان دينى بسوزاند.
اشارات :
1. ارزش و اعتبار فرزندان ازدواج موقت .
2. لزوم توجه به رفتارهاى كودكان جهت شناخت امكان بروزهاى غيرعادى .
3. ضرورت تطبيق اعتقادات در بحران با اعتقادات در حالت عادى .
4. لزوم پرهيز عارفان از گفتارهاى نقمت آفرين از درگاه ربوبى .
5. پيام دار بودن مرگ ناخواسته از براى عارفان بر مرگ .
16- از جمله علماء برجسته و پارسا، مرحوم آية الله حاج شيخ مرتضى حائرى قدس سره فرزند مؤ سس حوزه علميه قم آية الله العظمى حاج شيخ عبدالكريم حائرى است . او در روز 14 ذى الحجه سال 1334 در شهر اراك ديده به جهان گشود و پس از طى دوران طفوليت ، تحصيلات ابتدايى را در نزد پدر بزرگوارش آموخت و سپس در سن 18 سالگى به شهر كربلا مهاجرت كرد تا ساليان سال در نزد مرحوم فاضل اردكانى به تحقيق بپردازد.
آية الله حائرى از شخصيتهاى برجسته زمان بودند به گونه اى كه رهبر فقيد انقلاب اسلامى حضرت امام خمينى قدس سره پيرامون وى چنين نگاشت : ايشان در علم و عمل به حق خلف بزرگوار مرحوم آية الله العظمى شيخ عبدالكريم بودند اين بزرگوار علاوه بر مقام فقاهت و عدالت از صفاى باطن به طور شايسته برخوردار و از اوايل نهضت اسلامى ايران از اشخاص پيشقدم در اين نهضت مقدس بودند.
مرحوم آية الله حائرى مردى فوق العاده خوش اخلاق و خوش برخورد بود و بيش از پنجاه سال در حوزه علميه قم به تدريس و تربيت شاگرد در سطوح مختلف پرداخت و از اين راه نيز نقش بسزايى در پيشرفت حوزه در ابعاد مختلف داشت . آية الله حائرى در مدت عمر بابركت 64 بار به زيارت قبر مطهر حضرت رضا عليه السلام شتافت . تا آنكه پس از 72 سال بالاخره در 14 اسفند 1364 برابر با 23 جمادى الثانى 1406 قمرى به ديار حق شتافت .
17- پدر مرجع معروف ابتداى مشروطيت ، آية الله مرحوم حاج ميرزا حسين تهرانى رحمت الله عليه .
18- عراقى .
19- اگر حكمت واقعى ، اعطائى و اشراقى است :
قرآن كريم : يؤ تى الحكمة من يشاء و من يؤ ت الحكمة فقد اوتى خيرا كثيرا و ما يذكر الا اولواالالباب .
خدا در قرآن مى فرمايد:
خداوند، دانش و حكمت را به هر كه خواهد و شايسته بيند عطا مى كند و هر كه را به حكمت و دانش رساند، درباره او مرحمت بسيار فرموده است . اين حقيقت را متذكر نشوند مگر خردمندان عالم .
و اگر حكمت از راه غلبه بر شهوات :
قال اميرالمومنين عليه السلام : اغلب الشهوة تكمل لك الحكمة
حضرت اميرالمومنين امام على عليه السلام مى فرمايد:
بر شهوت غلبه كن ، تا حكمتت كامل شود.
دورى از دنيا:
قال اميرالمومنين عليه السلام : حد الحكمة الاعراض عن دارالفناء، و التوله بدار البقاء.
حضرت اميرالمومنين امام على عليه السلام مى فرمايد:
حدود حكمت اين است : از دار فانى روى گردانى و به دار باقى علاقمند شوى .
و ترك لذات آن :
هيثم بن واقد حريرى عن الصادق عليه السلام قال : من زهد فى الدنيا اثبت الله الحكمة فى قلبه و اءنطق بها لسانه ...
حضرت امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
هر كس در دنيا زهد كند، خداوند حكمت را به قلبش راه مى دهد و زبانش را به آن گويا مى نمايد.
و بخصوص در گرسنگى به دست آمدنى است :
قال اميرالمومنين عن النبى صلى الله عليه و ال و سلم : يا احمد! ان العبد اذا اجاع بطنه و حفظ لسانه علمته الحكمة ...
در حديث معراج :
اى احمد! اگر بنده ام شكم خود را گرسنه نمايد و زبانش را حفظ كند حكمت را به او مى آموزم .
و اگر طبيب واقعى خداوند است : زيرا كه اوست كه خالق انسانهاست :
قال نبى صلى الله عليه و ال و سلم : الله الطبيب بل انت رجل رفيق ، طبيبها الذى خلقها.
پيامبر عظيم الشاءن اسلام صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد:
همانا كه خداوند طبيب است ، و تو اى پزشك وسيله اى بيش نيستى ، طبيب او آن كسى است كه او را خلق نمود.
پس بايد علوم را و از جمله طبابت را از آن خداوند و عطاياى او دانست و چون عطاياى ويژه خداوندى از براى ايثارگران و محسنان است ، پس با احسان و ايثار است كه مى توان به آن عطاياى پنهان و آن ذخاير ناپيدا دست يافت .

 
بار الها درد را درمان توئى
 
آگه از رنج و غم پنهان توئى
 
در جهان آرزو سرگشته ام
 
خانه بر دوشم مرا سامان توئى
 
نعمتم بخشيده اى از حد فزون
 
بنده مسكينم و يزدان توئى
 
(محمد حسين كسرائى )
پس اى عزيز حزب اللهى ! بكوش تا با عرضه بالاترين مرتبه احسان يعنى ايثار:
قال اميرالمومنين عليه السلام : الايثار غاية الاحسان .
حضرت اميرالمومنين امام على عليه السلام مى فرمايد:
ايثار بالاترين مرتبه ايمان است .
حكمتها را به تسخير درآورى و از ره آن عمرى را در خدمت بر مردمان بگذرانى تا عاقبت سعادتمندى آخرت خويش را تضمين نمايى .
اى عزيز! با مردمان با انصاف رفتار كن و با شيعيان به ايثار:
قال اميرالمومنين عليه السلام : عامل سائر الناس بالانصاف ، و عامل المؤ منين بالايثار.
حضرت اميرالمومنين امام على عليه السلام مى فرمايد:
با همه مردم از روى انصاف ، و با مومنان بر اساس ايثار رفتار كن .
و از راه آن ملكات اخلاقى خويش را:
قال اميرالمومنين عليه السلام : لاتكمل المكارم الا بالعفاف و الايثار.
حضرت اميرالمومنين امام على عليه السلام مى فرمايد:
مكارم اخلاق ، جز با عفت و ايثار كامل نمى شود.
و بلكه جوهر پنهان خود را به كمال برسان :
قال اميرالمومنين عليه السلام : عند الايثار على النفس يتبين جواهر الكرماء.
حضرت اميرالمومنين امام على عليه السلام مى فرمايد:
در ايثار بر نفس ، جوهره كريمان آشكار مى شود.
و اين را نيز بدان ، كه ايثار به عنوان بالاترين مرتبه ايمان :
قال اميرالمومنين عليه السلام : الايثار اعلى الايمان
حضرت اميرالمومنين امام على عليه السلام مى فرمايد:
ايثار بالاترين مرتبه ايمان است .
در درگاه ربوبى ، آنچنان ارزشمند است كه براى ياد از ايثارگران ، كلام مدح آميز خويش را نازل كرده است :
قرآن كريم : و يطعمون الطعام على حبه مسكينا و يتيما و اءسيرا.
خدا در قرآن مى فرمايد:
غذاى خود را با اين كه به آن نياز دارند به مسكين و يتيم و اسير مى دهند.
و از برايشان راءفت خويش را نثارشان مى نمايد:
فى قوله تعالى : و من الناس من يشرى نفسه البتغاء مرضات الله و الله رؤ ف بالعباد.
كلام خداوند:
... و بعضى مردانند (منظور على عليه السلام است ) كه به خاطر رضاى خداوند از جان خود مى گذرند (مانند شبى كه على عليه السلام به جاى پيغمبر در بستر خوابيد) و خدا به بندگان خود مهربان است .
اشارات :
1. تقوم يافت موفقيت هاى ويژه از راه ايثار و احسان دارايى ها در بلايا و سختى ها.
2. لزوم ترجيح ديگران بر خود و امور خود، را به خدا واگذار كردن .
3. تقدم ارزش ايثار به هويت و چيستى ايثار برتر و به زيادى نبودن ارزش ايثار:
قال الصادق عليه السلام : ... ليس البر بالكثر و ذلك ان الله عزوجل يقول فى كتابه : و يؤ ثرون على ... و من عرفه الله بذلك احبه الله .
حضرت امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
نيكى به زيادى و كثرت نيست چرا كه خداوند عزوجل مى فرمايد بر خود ايثار مى كنند... و خدا هر كس را به اين صفت بشناسد دوست خواهد داشت .
 
مالك دينار ندانى كه كيست
 
آنكه ندانست كه دينار چيست
 
گنج به ايثار توان يافتن
 
برگ گل از خار توان يافتن
 
آب رخ مرد ز دريا دلى است
 
حاصل درويش ز بى حاصلى است
 
زاد ره روح زنان دادن است
 
زندگى شمع ز جان دادن است
 
د) مرتبط بودن بسيارى از حقايق زندگى و در نتيجه لزوم يافت بسيارى از مجهولات زندگى افراد موفق و ويژه از راه شناخت رفتارهاى خاص و مورد پسند الهى .
 
در پرده و بى پرده همه روى تو ديدم
 
در آخر هر نقطه به خط تو رسيديم
 
شرح غزل نام تو گل داد به لب ها
 
لب بر لب هر نى كه به فرياد دميديم
 
در ساكت و غوغاى سماوات و به صحرا
 
جز زمزمه سبز كلامت نشنيديم
 
بلبل به لب از روح بهار تو سخن داشت
 
گل بوى تو مى داد ز هر باغ كه چيديم
 
باقى چو توئى عاشق و معشوق تو باقيست
 
ساقى چو توئى غير تو در جام نديديم
 
(عزيزالله زيادى )
ه ) توفيقات را صرفا از منظر دانش و زحمتهاى تجربى نديدن و باز كردن حسابى خاص و ويژه از براى امور رفتارى منجر به معرفتهاى علمى ويژه .
و) باور بر امكان يافت معرفت علمى از راه ملكات و سجاياى اخلاقى تكميل يافته .

20- حجة الاسلام محمد حسين بهجتى اردكانى .
21- اگر ماده حيات از تمام بدن آدمى ناشى شده :
قال اميرالمومنين عن النبى صلى الله عليه و آله و سلم : فاذا جامع الرجل اهله خرج الماء من كل عرق و شعرة .
پيامبر عظيم الشاءن اسلام صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد:
هنگامى كه مرد با همسر خود نزديكى نمايد آب از هر رگ و موئى از بدن او خارج مى گردد.
و روح انسان در خروج آن نقش آفرين است :
فضل بن شاذان عن الرضا عليه السلام : قلم اءمروا بالغسل من الجنابة ؟ قيل : من اءجل ان الجنابة من نفس الانسان .
حضرت امام رضا عليه السلام مى فرمايد:
به چه علت به غسل جنابت امر شدند؟ به علت اين كه جنابت از نفس و جان انسان است .
و اگر خروج مايع باعث تغيير مكانيسم بدنى شده و بدن را در فشار خاصى قرار مى دهد كه تعديل مجدد آن تنها از راه طهارت آن هم با آب ميسور است :

محمد بن سنان عن الرضا عليه السلام : علة غسل الجنابة النظافة ، و تطهير الانسان نفسه مما اصابه من اذاه و تطهير سائر جسده لان الجنابة خارجة من كل جسده فلذلك وجب عليه تطهير جسده .
حضرت امام رضا عليه السلام مى فرمايد:
علت غسل جنابت ، نظافت و پاك شدن نفس انسانى از ناپاكيها و تطهير تمام بدن است ، چرا كه ماده جنابت از تمام بدن خارج مى شود پس پاك كردن تمام بدن نيز واجب است .
و اگر شارع دينى متصدى اعتبار احكام متناسب با جوهر بدنى و روحى آدميان است :
قرآن كريم : و قال : و ان كنتم جنبا فاطهروا...
خدا در قرآن مى فرمايد:
هنگامى كه جنب شديد خود را پاكيزه و طاهر كنيد.
و اگر به هم ريختگى روحى و جسمى آدميان پس از دفع مايع حيات ، آدمى را به صورت ، موجودى خبيث و غير قابل تحمل براى اشخاص صالح :
جابر جعفى عن على بن الحسين عليه السلام قال : اقبل اعرابى الى المدينه فلما كان قرب المدينه خضخض و دخل على الحسين عليه السلام فقال له : يا اعرابى اما تستحيى ؟ اتدخل الى امامك و انت جنب ؟ ثم قال : انتم معاشر العرب اذا خلوتم خضخضتم ، فقال الاعرابى : قد بلغت حاجتى فيما جئت له ، فخرج من عنده و اغتسل ، و رجع اليه فساءله عما كان فى قلبه .
جابر جعفى :
جابر جعفى از زين العابدين عليه السلام نقل كرد: فردى اعرابى هنگامى كه به نزديكى مدينه رسيد استمناء كرد و آنگاه كه وارد مدينه شد به حضور امام حسين عليه السلام رسيد امام فرمود: اعرابى آيا شرم نمى كنى در حال جنابت بر امامت وارد شدى ؟ سپس فرمود: شما قوم عرب هنگامى كه تنها مى شويد، استمناء مى كنيد، اعرابى گفت : به چيزى كه به خاطر آن آمدم رسيدم ، از نزد ايشان خارج شد و غسل نمود، سپس نزد او بازگشت و از آنچه در قلبش بود از ايشان سوال كرد.
مكانهاى مقدس :
قرآن كريم : يا ايها الذين آمنوا لا تقربوا الصلوة و انتم سكرى ...
خدا در قرآن مى فرمايد:
اى اهل ايمان هرگز با حال مستى به نماز نياييد تا بدانيد چه مى گوييد و چه مى كنيد و در حال جنابت نيز به نماز نياييد مگر آنكه مسافر باشيد تا وقتى كه غسل كنيد.
ايام الهى :
عبدالله بن طلحه النهدى عن الصادق عليه السلام قال : ثلاثة لا يقبل الله لهم صلاة ، جبار كفر، و جنب نام على غير طهارة ، و متضمخ بخلوق .
حضرت امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
از جمله كسانى كه نماز آنان قبول نمى شود فرد جنبى است كه بدون غسل ، شب را به صبح برساند.
كتاب الهى :
ابى الدنيا المعمر المغربى عن الاميرالمومنين عليه السلام قال : كان رسول الله صلى الله عليه و آله و و سلم لا يحجزه عن القرائت القرآن الا الجنابة .
حضرت اميرالمومنين امام على عليه السلام مى فرمايد:
چيزى جز جنابت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم را از قرائت قرآن منع نمى كرد.
و بالاخره حتى از براى خويشتن خويش :
قال الباقر عن آبائه عن اميرالمومنين عليه السلام : لاينام المسلم و هو جنب ، و لاينام الا على طهور، فان لم يجد الماء فليتيمم بالصعيد.
حضرت اميرالمومنين امام على عليه السلام مى فرمايد:
مسلمان تا خود را از جنابت پاك نكند، نمى خوابد، و اگر آب پيدا نشود با خاك تيمم مى كند.
در مى آورد؛ و اگر پاكى از آن خباثت ، درونى جسمانى شرط ايمان :
قال النبى صلى الله عليه و آله و سلم : الطهور شطر الايمان .
پيامبر عظيم الشاءن اسلام صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد:
طهارت قسمتى از ايمان است .
است ؛ و اگر غسل پاك كننده آدمى از آن خباثت است :
قال الصادق عليه السلام : ... اللهم اجعله لى طهورا و شفاء و نورا.
حضرت امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
خداوندا آب را براى من (مايه ) پاكيزگى و شفا و نور قرار ده .
و اگر همانند قرائت الفاظ قرآن ، فهم از حقايق پنهان قرآن :
قال النبى صلى الله عليه و آله و سلم : ما انزل الله عزوجل آية الا لها ظهر و بطن ، و كل حرف حد، و كل حد مطلع .
پيامبر عظيم الشاءن اسلام صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد:
خداوند آيه اى نازل نكرده مگر اين كه ظاهر و باطنى داشته باشد و هر حرف حدى است و هر حدى مطلعى .
نيز منوط به طهارت و پاكى انسانها و مراتب وجودى آنهاست :
قال على بن الحسين عليه السلام : كتاب الله عزوجل على اربعه اشياء على العبارة ، و الاشاره ...
حضرت امام زين العابدين عليه السلام مى فرمايد:
كتاب خداى عزوجل بر چهار جزء تقسيم مى شود: عبارت ، اشارت ، لطائف و حقايق . عبارت براى عوام مردم ، اشارت براى خواص ، لطائف براى اولياء و حقايق براى انبياء است .
و اگر فضاى ناپاك مانع از درك حقايق نورانى است :
قال اميرالمومنين عليه السلام : نور لمن استضاء به و شاهد لمن خاصم به و فلج لمن حاج به و علم (حلم ) لمن وعى و حكم لمن قضى .
حضرت اميرالمومنين عليه السلام مى فرمايد:
قرآن براى كسى كه از آن طلب روشنايى مى كند و براى كسى كه به وسيله آن مجادله مى كند گواه ، و براى كسى كه به آن احتجاج مى نمايد گشايش ، كه آن را درك مى كند ذاتش ، و براى كسى كه با آن قضاوت مى كند حكم است .
پس مى توان بر اين باور شد درك حقايق از راه علوم غيبى قرآن بدون طهارت يابنده ، و فضاى پاك ، امكان پذير نمى باشد، چنانكه حادثه فوق گوياى آن است .
اشارات :
1. اگر علم جفر از علوم اختصاصى اهل بيت عليهم السلام و قرآن كريم است ؛ و اگر اين علم توسط خود اهل بيت عليهم السلام به صورت محدود، آن هم به خواص از صحابيان خويش عرضه شده است ؛ و اگر اين علوم از براى هر كسى ياراى درك و استفاده اش نيست ، ولى هستند كسانى كه بر اين دانش قرآنى سلطه محدود داشته و از آن براى رفع موانع مرتاضان حرفه اى و دكان داران فتنه گر بهره مى گيرند.
2. لزوم تحقيق كامل از بود و نبود دانش هاى خاص قرآنى از مدعيان بهره مندى آن .
3. تاءثير مستقيم حالات آلودگى جسمى در باز و بسته شدن حجابهاى ادراكى و بينايى .
4. لزوم تطهير دائمى حزب اللهيان از خبائث جسمى و روحى براى يافت حقايق قرآنى .
5. جامعيت قرآن نسبت به تمام علوم ، وقايع و حوادث تاريخ بشر و حتى نيت افراد عادى !
من منطقى چو منطق قرآن نديده ام ارزنده تر ز گفته يزدان نديده ام
هر گز سخن نگفت كسى چون خدا، بلى يك آيه همچو آيه قرآن نديده ام
(سيد ابوالفضل ناصرچيان )
6. وجود فنون و دانشهاى كاملا پيچيده و آشكار نشده در قرآن
بود قرآن كتابى پاى در سر كلام ايزد علام ذوالمن
اگر امروز از فهم تو دور است شود فردا تو را فاش و مبرهن .
(صغير اصفهانى )