داستانهاى كودكى بزرگان تاريخ

جلد ۴

احمد صادقى اردستانى

- ۹ -


نابغه بزرگ، متفكر ژرف، آزاديخواه سترك و مصلح مومن اجتماعى مشرق زمين، سيد محمد فرزند سيد صفدر حسينى، معروف به ((سيد جمال الدين)) در ماه شعبان سال 1254 هجرى قمرى، در ((اسد آباد)) همدان، يا جاى ديگرى چشم به دنيا گشود.
سيد جمال الدين، خود محل ولادتش را مشخص نكرده، و براى گريز از قيد و بندهاى مرزى و سياسى، و نيز براى گسترش دامنه فعاليتهاى اصلاحى اجتماعى، خود را به جز سرزمين اسلام، به وطن ديگرى منسوب نداشته است، اما بسيارى از كتابها محل ولادت او را ((اسد آباد همدان)) نوشته اند.
او بيش از هشت سال نداشت، كه قرآن و علوم مقدماتى را نزد پدر خود خوب آموخت و پدر كه براى تعليم و تربيت فرزند فوق العهاده خود دنبال حوزه درسى مناسب مى‏گشت او را كه ده ساله شده بود، بسال 1264 به ((قزوين)) برد و براى ادامه تحصيل به عالمى سپرد، اما سيد جمال وقتى دو سال در قزوين درس خواند و فقه و اصول را خوب فرا گرفت، آن حوزه را هم براى خود تنگ و ناتوان ديد، ناچار پدرش به سال 1266 سيد را كه 12 ساله شده بود به تهران برد و جهت ادامه تحصيل او را به ((سيد محمد صادق سنگلجى)) تحويل داد.
آن استاد نيز وقتى در مورد مطالب علمى با سيد گفتگو كرد، و او را نابغه و داناى بلند مقامى يافت، بدين جهت لباس اهل علم را به تن او پوشاند و به پدرش پيشنهاد كرد، فرزند پر توان خويش را به حوزه‏هاى بزرگ و مهم عراق ببرد. سيد صفدر در حالى كه سيد جمال را به عراق مى‏برد، حدود سه ماه در ((بروجرد)) اقامت كرد، ميرزا محمد بروجردى از آنان پذيرائى نمود، و آنان روانه ((نجف اشرف)) گرديدند.
سيد صفدر در ((نجف)) پس از زيارت امام على (ع) فرزند را همراه برداشت، و او را به حضور فقيه بزرگ شيعه، شيخ مرتضى انصارى برد.
شيخ انصارى وقتى به استعداد فوق العاده و دانائى‏هاى عميق سيد جمال پى برد، مقدم او را گرامى داشت، خانه‏اى براى او تهيه كرد، تمام مخارج او را عهده دار شد، سيد صفدر به اسد آباد برگشت، و سيد جمال مدت چهار سال در حوزه‏هاى درسى آن فقيه بزرگ شركت مى‏كرد، تا اينكه در علوم تفسير و حديث و كلام و حكمت و منطق و فقه و اصول به مقام بلندى دست يافت، تا جائى كه‏9 شيخ مرتضى انصارى رتبه اجتهاد سيد جمال 16 ساله را تاييد كرد!
داستان عجيبى رخ داده است، سيد نوجمانى از دست رئيس حوزه‏نجف، شيخ اعظم انصارى مدرك اجتهاد گرفته، سخن او نقل مجلسها شده و نخست از او تجليل مى‏گردد، اما افراد ساده لوح يا مغرض وقتى متوجه مى‏شوند، سيد جمال گاهى درب حجره را به روى خود مى‏بندد و به آموختن رياضيات و علوم پزشكى و زبان فرانسه مى‏پردازد، اين وضع را با شان عالم دينى سازگار نمى‏دانند و عليه او آشوب و جنجال دردناكى به راه مى‏افتد!
شيخ انصارى وقتى از چنين آشوب خطرناكى با خبر مى‏شود، ناچار به سيد جمال پيشنهاد مى‏كند ((نجف)) را ترك بگويد، آن گاه براى معرفى سيد جمال نامه‏اى به يكى از دوستان خود در ((هندوستان)) مى‏نويسد، وضع علمى سيد را بيان مى‏دارد، مخارج سفر او را تامين مى‏كند و سيد جمال بسال 1270 از راه ((بوشهر)) وارد ((هندوستان)) شد، حدود يك سال و نيم در آن كشور اقامت نمود، خود مطالعات زيادى كرد و به افرادى هم كه از هر سو به حضورش مى‏شتافتند، آموزشهاى فقه و حكمت فراوان داد.
ولى روح پر خروش سيد جمال و دانائى عميق به معارف اسلام، او را وادار مى‏كند كه با مسافرت به كشورهاى مختلف، بخصوص كشورهاى اسلام وضع مسلمانان و فرهنگ ساير ملتها را از نزديك مورد مطالعه قرار دهد، بدين جهت از ((بمبئى)) به ((كلكته)) مى‏رود، از آنجا راهى ((حجاز)) و زيارت ((مكه)) مى‏شود، با عالمان دينى مذاكرات مهمى انجام مى‏دهد، از آنجا به نجف و كربلا مى‏رود، بعد روانه افغانستان و طهران و خراسان مى‏شود، باز به قصد ((مكه وارد هندوستان مى‏شود، اما پس از يك ماه اقامت در آنجا از مسير ((كانال سوئز)) با كشتى حدود سال 1285 وارد ((مصر)) مى‏گردد، و با استادان و عالمان دانشگاه ((الازهر)) ملاقاتها و گفتگوئى به عمل مى‏آورد، تا راه نجات آن سرزمين را نيز از چنگال استعمار انگليس بدست آورد.
پس از اقامت حدود چهل روز در مصر، در ماه رجب سال 1286، وارد ((اسلامبول)) مى‏شود و مورد استقبال صدر اعظم و رجال علمى و سياسى قرار مى‏گيرد، سيد در آنجا پيرامون هدف خود كه دستيابى به ((وحدت امت اسلامى)) است، خطابه‏اى ايراد مى‏كند، اما متاسفانه مورد حسد شيخ الاسلام شهر واقع مى‏شود و با توطئه او ((سلطان عثمانى)) دستور به بيرون رفتن سيد جمال را صادر مى‏كند!
اما سيد جمال الدين اوائل سال 1287 باز به مصر مراجعت مى‏كند و تا سال 1296، كه حدود ده سال مى‏شود در مصر اقامت مى‏نمايد، در دانشگاه ((الازهر)) به تدريس مشغول مى‏شود، و در كلاس درس او شيخ محمد عبده مفتى ديار مصر، متمهدى سودانى، اديب اسحاق نويسنده معروف و ديگران شركت مى‏جويند، او با دانشجويان ارتباط تنگاتنگ برقرار مى‏نمايد و جمعيت ((انجمن ملى)) را تاسيس مى‏كند.
اعضاى اين انجمن را چهل نفر تشكيل مى‏دهند، و آئينامه آن بر اساس تعاليم عالى اسلام، در 16 ماده تنظيم مى‏شود، و به موجب آن ((اعضاى انجمن)) تعهد مى‏نمايند آن مفاد را، كه شامل ارشاد و هدايت مردم، عمل به واجبات دينى، و دستگيرى از محرومان و نيازمندان است، در زندگى خود عملى سازند.
اين اقدام انقلابى، در راستاى احياى احكام نورانى اسلام و اتحاد امت مسلمان، موج چشمگيرى بوجود مى‏آورد و در فضاى جامعه، مظاهر عدالت و انسانيت را آشكار مى‏سازد و تعداد زيادى مسيحى و يهودى و بى دين مسلمان مى‏شوند، در مقابل وضع تجارتى انگليس 35 درصد كاسته مى‏شود، حدود هشتاد نفر از كارشناسان مسلمان از اداره‏ها و شركتهاى انگليسى بيرون مى‏آيند و بالاخره 45 درصد از نفوذ استعمار انگليس در ((مصر)) از بين مى‏رود.
آرى، اين انجمن چهل نفرى به مدت يك ماه، عقيده و احكام اسلامى را در زندگى اجتماعى پياده كردند و قدرت استعمار انگليس را متزلزل ساختند، اما چون چنين انقلاب عملى براى استعمار خطرناك بود، با توطئه شومى، سيد جمال الدين را از ((مصر)) اخراج كردند، و سيد ناچار روانه ((هندوستان)) گرديد.
سيد جمال الدين حدود 5 سال در هندوستان مى‏ماند، با خطابه‏ها و سخنرانيهاى عميق مردم را به مبانى اسلامى و مسئوليت آنان آگاه مى‏كند، اما به خاطر لشكركشى دولت انگلستان به ((مصر)) حكومت هندوستان سيد جمال را به ((كلكته)) منتقل مى‏كند.
اكنون ريشه‏هاى اساسى مشكل ملتهاى مسلمان، براى سيد جمال الدين بخوبى روشن شده است، آنان گرفتار پنج مصيبت بزرگ هستند:
1- حاكميت حاكمان مستبد و ناصالح.
2- نا آگاهى عمومى نسبت به احكام نورانى اسلام.
3- نفوذ عميق عقائد خرافى و بى اساس، در زندگى اجتماعى.
4- وجود تفرقه و اختلافهاى قومى.
5- گسترش نفوذ بيگانگان، بخصوص غرب در جوامع اسلامى.
اينجاست- سيد جمال الدين، پس از آن كه در كشورهاى مذكور فرياد و طرحهاى خود را به گوش مسلمانان مى‏رساند، راهى ((لندن)) مى‏شود، و پس از آن به ((پاريس)) وارد مى‏گردد، و با همكارى شاگرد مجاهد خود ((شيخ محمد عبده)) مجله عربى ((العروة الوثقى)) را تا 18 شماره منتشر مى‏كند و بطور رايگان به همه كشورهاى اسلامى مى‏فرستد و موج انقلابى بوجود مى‏آورد.
سپس سيد جمال، براى رساندن پيامهاى خود به گوش همگان، از سال 1302، سفرهائى را به لندن، به دعوت ناصرالدين شاه به تهران، قفقاز، پاريس، نجد، قطيف، يمن، شيراز، اصفهان آغاز مى‏كند و ناچار پس از هشت آوارگى در ((اسلامبول)) اقامت مى‏كند.
اما در اوائل سلطنت مظفر الدين شاه، در اثر رقابتى كه بين وى و سلطان عبد الحميد پادشاه عثمانى بر سر محل اقامت سيد بوجود مى‏آيد، سيد جمال الدين در شوال 1314 هجرى مسموم و شهيد مى‏شود و پيكر نحيف او را نخست مظلومانه در مقبره ((شيخلر مزارلقى)) به خاك مى‏سپارند، بعد از استخوآنها او را به ((كابل)) در افغانستان منتقل كردند.
بدين ترتيب، مشعل زندگى شصت ساله فقيه مكتب شيخ انصارى، فيلسوف، مفسر قرآن، مجاهد سترك ضد استبداد و مصلح كبير سيد جمال الدين اسد آبادى، در حالى كه براى برقرارى اتحاد و تشكيل حكومت اسلامى، به حدود شصت شهر و كشور جهان سفر نموده بود و حتى براى ((تحريم تنباكو)) نامه به ميرزا حسن شيرازى نوشت، به خاموشى گرائيد، ولى از آن تاريخ تا كنون كه بيش از يكصد سال مى‏گذرد، در تجليل از مقام او كتابها و مقالات و ياد نامه‏ها نوشته شده و كنگره‏ها در كشورهاى مختلف برگزار گرديده است.
كتابهاى به جاى مانده از اين قهرمان مشرق زمين، عبارتند از:
1- العروة الوثقى و الثورة التحررية الكبرى، با همكارى محمد عبده.
2- رساله نيجريه.
3- نامه‏ها به مراجع دينى و شخصيتهاى سياسى.
4- اسلام و علم.
5- رساله قضا و قدر.
اما از همه مهتر اين كه، سيد جمال الدين حسينى اسد آبادى، پايه گزار نهضتهاى اسلامى ضد استعمارى، از قرن سيزدهم هجرى تا كنون شناخته شده، و افكار و انديشه‏هاى انقلابى او، در همه حركتهاى اسلامى و انقلابى نقش داشته است. - نقش سيد جمال الدين، در بيدارى مشرق زمين، زندگانى و شخصيت شيخ انصارى، ص 221- 214، توازن ثروت در حكومت اسلامى، ص 175- 156، فرهنگ معين، اعلام، ص 432، نهضتهاى صد ساله اخير، لغت نامه دهخدا، ج 17، ص 95 ?
سيد عبد الحسين شرف الدين، فرزند سيد يوسف به سال 1290 هجرى قمرى در خانواده علم و فضيلت در شهر ((كاظمين- (ع))) چشم به جهان گشود.
ويژگى كودكى اين عالم بزرگ شيعى، كه از نام آوران سترك قرنهاى اخير در جهان اسلام گرديده، اين است كه از سن هشت سالگى به همراه پدر دانشمند و اعضاى خانواده خود از كاظمين (ع) به منطقه ((جبل عامل)) كشور ((لبنان)) زادگاه نياكان خود هجرت آغاز مى‏كند و زندگى او آميخته با تحولات و سختيها و مبارزه با سلاح علم و دانش، ادامه مى‏يابد.
وقتى عالم بزرگ دينى ((سيد يوسف شرف الدين)) مى‏خواست ((سيد عبد الحسين)) هشت ساله را از كاظمين (ع) به همراه خود هجرت دهد، مادر كودك ((زهرا)) دختر آيت الله سيد هادى صدر، ميل داشت فرزندش در عراق بماند و در جوار عالمان دين آموزش و پرورش بدست آورد.
اما پدر اين پيشنهاد را نپذيرفت و صلاح ندانست از فرزند خود جدا گردد، بدين جهت به هنگام ورود به منطقه ((جبل عامل)) كودك را به روستاى ((عامله)) همراه خود مى‏برد، تا در آنجا تحصيلات ابتدائى را فرا گيرد.
سيد عبد الحسين، نخست تحصيلات مقدماتى را نزد پدر آغاز مى‏كند و علوم صرف، نحو، منطق، معانى و بيان و بديع و كتاب ((نجاة العباد)) و ((شرايع الاسلام)) را نزد پدر خوب فرا مى‏گيرد. او به حدود هفده سالگى رسيده كه در همان دوران جوانى به فضل و دانش نامدار مى‏گردد.
سيد عبد الحسين، در حالى كه كمتر از بيست سال داشت، بسال 1310 با همسر و مادر و برادر كوچك خود روانه عراق مى‏شود، و براى ادامه تحصيلات عالى علوم اسلامى، مدتى را در كاظمين عليه السلام نزد جد خود سيد محمد هادى صدر مى‏ماند و سپس با همراهان به شهر ((سامراء)) هجرت مى‏كند.
سيد عبد الحسين، در شهر ((سامرا)) با جديت به تحصيل مى‏پردازد، كتاب ((شرح لمعه)) در فقه را نزد شيخ باقر حيدر، كتاب ((فصول در علم اصول)) را در حوزه درسى شيخ حسن كربلائى، كتاب ((مطول)) در علم معانى و بيان را نزد سيد محمد بحر العلوم مى‏آموزد، آن گاه در جلسه درسى اخلاق استاد بزرگ ملا فتح على سلطان آبادى، كه صبحهاى جمعه تشكيل مى‏شود و علماى بزرگ حوزه سامرا هم در آن حضور مى‏يابند، شركت مى‏كند و معارف و معلومات حكمت عملى را فرا مى‏گيرد، و بهره‏هاى فراوان تربيتى و تهذيب نفس به دست مى‏آورد.
اما در همان روزها با تحريك استعمار انگليس و به وسيله ((حكومت عثمانى)) ناصبيان شهر ((سامرا)) و نواحى آن را به آشوب مى‏كشند، رئيس حوزه علمى آيت الله سيد محمد حسن شيرازى و بسيارى از افراد به ((نجف اشرف)) مى‏روند، سيد عبد الحسين هم به نجف هجرت مى‏نمايد، و باقى مانده كتابهاى مذكور را در حوزه نجف، نزد استادان قبلى و ساير استادان تا پايان دوره سطح ادامه مى‏دهد.
سيد عبد الحسين، براى گذراندن دوره سطح عالى، كه در اصطلاح حوزه‏ها به آن ((دوره خارج)) گفته مى‏شود، در حوزه‏هاى درسى مجتهدان و عالمان بزرگى شركت مى‏جويد، كه آنان عبارتند از:
1- آيت الله آخوند محمد كاظم خراسانى، صاحب كتاب ((كفاية الاصول)).
2- آيت الله شيخ محمد طه نجف، فقيه بزرگ !
3- آيت الله شيخ آقا رضا اصفهانى، نويسنده ((مصباح الفقيه)).
4- آيت الله شيخ محمد جواد شريعتمدار، شيخ الشريعه اصفهانى.
5- آيت الله شيخ عبدالله مازندرانى.
6- آيت الله ميرزا حسين نورى، نويسنده كتاب ارزشمند ((مستدرك الوسائل))...
ظرافت فكر، انديشه عميق و برازندگى ويژه سيد عبد الحسين شرف الدين، كه در موارد ديگر كمتر مى‏توان سراغ داشت، در اين است كه اين عالم وارسته، اضافه بر حضور در حوزه درسى مجتهدان بزرگ و بلند مقام شيعه، براى آشنائى عميق با پايه‏هاى فقه اهل سنت، در حوزه درس و بحث تعدادى از عالمان بزرگ آنان شركت مى‏كند، به مبانى و مسائل فقهى آنان گوش فرا مى‏دهد و از نزديك و در كنار هم به مسائل علمى مى‏انديشند و بحث مى‏كنند، كه تعدادى از استادان وى عبارتند از:
1- شيخ سليم بشرى مالكى، استاد دانشگاه ((الازهر)) مصر.
2- امام فقيه، شيخ بدر الدين دمشقى.
3- علامه، شيخ محمد بن عبد الله خانى نقشبندى شافعى.
4- شيخ محمد، معروف به توفيق ايوبى انصارى دمشقى.
5- شيخ محمد عبد الحى بن عبد الكريم كنانى فاسى ادريسى.
آرى، نابغه بزرگ سيد عبد الحسين شرف الدين با اين عالمان بلند پايه، در دمشق، بيروت و مصر بحث و گفتگوهاى فراوان علمى انجام مى‏دهد، آنان عدالت و مقام علمى او را مورد تاييد قرار مى‏دهند و حتى به او اجازه روايت و اظهار نظر در فقه و حديث را مى‏دهند.
از سوى ديگر، بين سالهاى 1320 تا 1321 سيد عبد الحسين به حدود 31 سالگى رسيده، كه مقام بلند اجتهاد او از سوى حاج آقا رضا همدانى، شيخ محمد كاظم خراسانى، شيخ الشريعة اصفهانى، شيخ محمد طه نجف، شيخ عبد الله مازندرانى و سيد اسماعيل صدر، استادان بلند پايه حوزه علمى نجف اعلام مى‏شود، و پس از 12 سال تحصيل و تحقيق و تاليف و دور از وطن، وى به همراه مادر، همسر، فرزندان و برادر كوچكتر خود، 9 ربيع الاول 1322، از نجف به ((جبل عامل)) مراجعت مى‏كند.
به هنگام بازگشت از مسير ((دمشق)) تا ((شحور)) محل وى، مردم و عالمان شهرها و مناطق مختلف از او استقبال و تجليل فراوان به عمل مى‏آوردند، او حدود سه سال در محل خود مى‏ماند و به تبليغ و ارشاد و اصلاح امور مردم مى‏پردازد، كه مردم ((صور)) با اصرار از پدر سيد شرف الدين مى‏خواهند فرزند والامقام و دانشمند خود را به رهبرى دينى و اصلاح امور نزد آنان اعزام دارد.
اين دعوت پذيرفته مى‏شود و سيد شرف الدين نيمه ذيحجه سال 1325 به ((صور)) وارد مى‏شود، اما آن منطقه نياز شديد به خدمات فرهنگى و امكانات زندگى اجتماعى دارد، بدين جهت سيد شرف الدين كمر همت مى‏بندد و با تلاش شبانه روزى و همكاريهاى مادى و معنوى مردم تحت رهبرى او، ظرف يك سال براى مركز اجتماعات عمومى حسينيه بزرگى تاسيس مى‏كند، بعد براى مركزيت عبادت همزمان با جنگ جهانى اول ((1332)) مسجد بزرگى مى‏سازد، و مسجدهاى قديمى و فرسوده‏اى را تعمير و آباد مى‏نمايد.
اما با توجه به اينكه براى نسل جوان هم بايد كارى در خور نياز آنان انجام داد، و آنان با تحصيل در مدارس تحت تاثير فرهنگهاى بيگانه قرار مى‏گيرند و از فرهنگ درخشان اسلام بيگانه مى‏شوند، سيد شرف الدين شعار معروف خود ((از آنجا آغاز كنيم، كه دشمن آغاز كرده)) را به كار مى‏گيرد، و در سال 1357 ((مدرسه جعفريه)) در صور را تاسيس مى‏كند تا نوجوانان بطور رايگان در آن تحصيل كنند، بعد اين مدرسه داراى شعبه‏هاى متعدد در سطوح مختلف براى پسران و دختران مى‏گردد، بعد او به قول خود: با اشك چشم و خون دل ((دانشكده جعفريه)) را تاسيس مى‏كند.
آن گاه براى تامين زندگى نيازمندان، جمعيت خيريه جعفريه، جمعيت نيكوكارى و دراالايتام را براى صور و لبنان بوجود مى‏آورد و با اين اقدامات در آن سرزمين تحولات چشمگيرى حاصل مى‏شود.
سپس سيد شرف الدين مسافرتهاى علمى و زيارتى، به ((دانشگاه الازهر مصر)) مكه و مدينه، عراق و ايران آغاز مى‏كند، با عالمان و مجتهدان كشورهاى اسلامى بحث و تفاهم به عمل مى‏آورد اما حركت فرهنگى ضد استعمارى او، استعمار فرانسه را كه آن روز بر لبنان و نواحى آن قصد سلطه داشت به خشم مى‏آورد، تا جائى كه حكم اعدام او را صادر مى‏كنند، به خانه او هجوم برند و خانه و كتابخانه او را به آتش مى‏كشند و هر چه بود مى‏سوزانند، كه 19 كتاب از تاليفهاى خطى او طعمه حريق مى‏شود، و او ناچار مى‏شود با خانواده خويش لبنان را ترك بگويد و به ديار ديگرى هجرت كند.
سرانجام اين مصلح فرزانه صبح دوشنبه هشتم جمادى الثانى سال 1377 هجرى به 87 سالگى در لبنان چشم از جهان فرو مى‏بندد، پيكر او را به نجف منتقل مى‏كنند و در جوار امام على عليه السلام به خاك مى‏سپارند.
در سوگ سيد شرف الدين و به پاس خدمات آن زعيم بزرگ، تعطيلى و سوگوارى، در لبنان، سوريه، نجف، كربلا، كاظمين، سامرا، بغداد، هند، پاكستان، تهران اصفهان و مشهد برگزار مى‏شود.
معروفترين كتابهاى گرانقدر سيد شرف الدين، كه از سوزاندن دشمن جان سالم به در برده، نخست به زبان عربى بوده، و سپس به زبانهاى فارسى، انگليسى، فرانسوى و اردو، بارها تجديد چاپ شده، و از آثار كم نظير در جهان اسلام مى‏باشد، از اين قرار است:
1- الفصول المهمه فى تاليف الامة. اينجانب نيز آن را تحت عنوان ((وحدت امت اسلامى)) به فارسى ترجمه كرده‏ام.
2- المراجعات، پنج نفر آن به زبان فارسى ترجمه كرده‏اند.
3- النص و الاجتهاد، دو نفر آن را ترجمه نموده‏اند.
4- ابو هريره.
5- المجالس الفاخره.
6- الكلمة الغراء.
7- سبيل المومنين.
8- مولفوا الشيعه فى صدر الاسلام.
9 زينب الكبرى.
10- اجوة مسائل جار الله. - حياة الامام شرف الدين فى سطور، شرف الدين، مقدمه مباحث عميقى در جهت وحدت امت اسلامى، از مولف اين كتاب ?


next page

fehrest page

back page