داستانهايى از پوشش و حجاب

على ميرخلف زاده

- ۳ -


دخترك مسيحى در رشت 
مرحوم حاج شيخ يوسف جيلانى در كتاب طومار عفّت مى نويسد:
در گيلان ما دختر قشنگ و خوشگلى كه مسيحيهّ بود و پدر وى هم دكتر بود.
دكتر و مادر و جدّه دختر كه در سبزه ميدان رشت ساكن بودند، پيوسته در حفظ و حراست آن دختر بودند كه مبادا شهوت پرستان و دزدان ناموس ‍ او را بربايند. ولى آن دختر بيچاره چون زيبا و بدحجاب بود و هميشه خود را آرايش مى كرد به جوانان عرضه مى نمود هدف گلوله قرار گرفت .
پدر و مادر به خاطر حفظ آبرويشان به ناچار او را براى معالجه به خارج بردند و پولهاى زيادى خرج او كردند تا بلكه بتوانند او را از منجلاب مرگ تدريجى و بى آبرويى نجات دهند. گرچه دخترك از مرگ نجات يافت ، اما چه فايده آنكه ديروز از زيارتش مسرور بود، امروز از ديدنش ناراحت مى شد، و مى هراسيد، من اين قضاوت را به خود شما واگذار مى كنم ، آيا اين كار بر اثر حجاب و پوشش بود يا در سايه بى حجابى ؟!...(76)
خاطره اى از آيت اللّه مرواريد 
بنده در مراجعت از عراق بعد از قضاياى مسجد گوهر شاد به واسطه قطع ارتباط بين مشهد و تهران كه از ناحيه خود دولت به وجود آمد.
هر كس مى خواست عبور كند مى بايد تحت كنترل باشد و مراقبت شود.
چند روزى در تهران ماندم و بعد آمدم ، بالاخره خيلى فشار مى آوردند هم از جهت لباس و هم از جهت كشف حجاب زنان ، وضع خيلى فجيعى به وجود آورده بودند.
حتى در حرم مطهّر به خُدّام و پاسداران حرم دستور داده بودند كه چادر و چارقد را از سر زنها بكشند و به يك تعبير گفتند كه گاهى شنيده مى شد، عده اى خودشان در پاى ضريح مى گفتند: خجالت بكش با روسرى نيا.
زنهاى خانواده ما و منسوب به ما، سحر از منزل بيرون مى رفتند وصله ارحام به جا مى آوردند.
حتى يكى از خانمها را كه مامور تعقيب كرد، حالتى برايش به وجود آمد كه بعد از دو سه روز ناراحتى در منزل ما فوت شدند.
از حجاب به شدت جلوگيرى مى كردند و دخترها را با اوضاع بدى در خيابانها رژه مى بردند، كاملاً روشن بود كه همه اين كارها براى از بين بردن مظاهر دينى است .(77)
خاطره حجاب زنى از كشمير 
خانم سيده آسيه آندرابى از كشور كشمير مى گويد:
سال 1360 نقطه عطفى در زندگى من بود، در آن سال من به كتابى تحت عنوان افكار عميق زنان مسلمان برخوردم كه تاءثير زيادى در روح من گذاشت و سپس با آثار خواهر مريم جميله آشنا شدم كه باعث گرايش ‍ من به درك عميق مفاهيم قرآن شد.
به آخرين تفسير مولانا مودودى پى بردم با مطالعه در سيره پيامبرانى چون حضرت ابراهيم ، موسى عيسى و محمد (ص ) به اين واقعيّت پى بردم كه همه آنها به خاطر مبارزه با خدايان دروغين زمان خود همواره در رنج بوده اند.
اين مطالعات باعث ايجاد يك انقلاب درونى من گرديد و من حجاب را به عنوان اوّلين اقدام انتخاب نمودم و آن را در بين تمام اعضاء خانواده ام رواج دادم و سپس خانه به خانه و مدرسه به مدرسه شروع به تبليغ نموديم و جايگاه والايى را كه اسلام به زن اختصاص داده براى زنان جامعه معرفى كرديم .(78)
طاغوتى ها از حجاب مى ترسند 
(قسمتى از خاطرات اسداللّه اعلم وزير در بار شاه )
سه شنبه 17 ارديبهشت ماه 1350 شرفيابى شاه از من به خاطر سخنرانى ديروزم در دانشگاه پهلوى شيراز تمجيد كرد، به او گفتم كه چه استقبال گرمى از من به عمل آمده بود 300 دانشجو در استاديوم ورزشى (دانشگاه ) اجتماع كرده بودند، البته از ديدن اين همه دختر با چادر وحشت كردم .
در زمان خودم در مقام رياست دانشگاه چادر كم و بيش منسوخ شده بود.
هر دخترى كه مى خواست آن را بر سر كند تحقير مى شد. ليكن در كنفرانس ديروز سى نفرشان بودند، مناسب نديدم كه در آن لحظه اظهار نظرى بكنم .
ضمنا به من اطلاع داده شد كه بعضى از اين دختران از دست دادن با فرهنگ مهر، رئيس جديد دانشگاه خوددارى كرده اند، و مدّعى بودند كه اسلام هر نوع تماس جسمانى را با جنس مخالف خارج از چارچوب ازدواج ممنوع كرده است . شاه خيلى اوقاتش تلخ شد.(79)
حجاب زن آلمانى 
به نام خدا اسم قبلى من زابنيه است ماجراى تشرفم به اسلام از اين قرار است كه در آلمان در همسايگى ما يك خانواده مسلمان اهل تركيه زندگى مى كردند.
دختران آنها در مدرسه با من دوست بودند و با هم رفت و آمد داشتيم وقتى كه من به خانه آنها مى رفتم مى ديدم آنها نماز مى خوانند كم كم جذب آنها شده و با اسلام آشنا شدم در تاريخ 4/12/1990 در مسجد اسلامى هامبورك به سرپرستى برادر محمد مقدم به دين اسلام تشرف يافتم .
آيا فكر نمى كنيد الگوى حجابى كه اسلام براى زن در نظر گرفته زحمت دارد؟
هر موجودى براى مصونيت از آسيب دشمن و بيگانه به دنبال حفاظ و مأ من و پناهگاهى مى گردد تا در پناه آن احساس امنيت و آرامش كند شما اگر يك لاك پشت را در نظر بگيريد، مشاهده مى كنيد كه چگونه درون پوستى سخت و مقاوم مى رود تا از گزند و دشمن ايمن باشد.
چرا انسان وزن مسلمان اينگونه نباشد آدم وقتى كه دنبال محافظى مى گردد تا اورا انگشت نماى غير نكند و او را از جلب توجه بديگران حفظ كند چه بهتر كه حجاب را انتخاب نمايد.
حجاب براى من نه تنها زحمت و تحميل نيست ، بلكه يك اصل مسلم و خدشه ناپذيراست كه از عقيده ام سرچشمه گرفته است و در صددم كه عقيده و حجابم را براى همگان ابراز داشته و توضيح بدهم .
اين من بودم كه در حجاب وارد شدم و دريافتم كه حجاب يك ارزشى است و ارزشهاى ديگر در كنار حجاب به من ارزانى مى شود، نه اينكه حجاب بر من تحميل شده باشد. من خودم اينطور تصميم گرفتم .(80)
بهترين خدمت به نسل جوان 
نامه اى از يك برادر دلسوز و دردمند انقلابى از بوشهر:
غم ها و رنج هاى زيادى است كه بر قلب جوانم سنگينى مى كند از مسئولين كشور گله مندم ، امّا نه براى تورّم و گرانى و نه هشت سال جنگ و نه از براى مسائل مادى و دنيوى ديگر، مسائلى كه بر دل من سنگينى مى كند اين است كه چرا مسئولين كشور كه حاميان عزّت و شرف اين ملتند به حرف ميليونها حزب اللّهى اين مرز و بوم توجّه نمى كنند؟
آيا به دستورات به پيامها و وصيت نامه آن بزرگوار عمل مى كنيد؟
آيا از بى حجابى و بدحجابى ، از عروسى هاى كذائى ، از پخش و توزيع عكسها و نوارهاى مبتذل جلوگيرى مى كنيد...؟
راديو، تلويزيون فرهنگ اسلام را تبليغ مى كند يا....؟
بسيجيان ، طلاّب و روحانيون و تمامى افراد مومن متعهد از دست مسئولين مى نالند كه چرا در برخورد با مفاسد اقدامى جدّى صورت نمى گيرد؟
چرا مسئولين به درد دل برادران ، خواهران ، مادران و پداران شهدا گوش ‍ نمى دهند؟
مسئولين كشور! انقلاب را دريابيد، خدا مى داندحيف است كه آن همه رنجها و زحمت امام راحلمان و آن همه رشادتها و دليرى فرزندان انقلاب در ميادين نبرد هدر برود....
مسئولين بدانند كه در مبارزه با مظاهر فساد و تلاش براى فرهنگ اسلام مردم حامى آنها هستند، ولى چنانچه در انجام وظيفه كوتاهى نمايند پيش ‍ خدا و ملّت و امام راحلمان مسئولند.
مگر نه اين است كه مقام معظم رهبرى آية اللّه خامنه اى فرمودند:
فلسفه وجود ما خدمت به مردم است مگر نه اين است كه مسئولين خادم اين ملّت هستند پس بايد به مردم خدمت كنند و اكنون شايد خدمتى بهتر و ارزشمندتر از مبارزه با فساد بى حجابى و بدحجابى نباشد و اين بهترين خدمت خصوصا به نسل جوان است .(81)
خاطره اى از امام خمينى در مورد حجاب 
برادر خادم يكى از محافظين بيت امام :
يكى ديگر از موارد خاطرات من مساله دقّت در رعايت حجاب نزديكان امام از جانب ايشان بود بعضا لازم مى شد كه ما به طور سر زده به خدمت ايشان برسيم و مطلبى را عرض نماييم .
بلافاصله بعد از زدن درب و تقاضاى ورود از جانب ما، اگر از بستگان امام نزد ايشان بودند، خيلى سريع مى گفتند: كه كمى صبر كنيد و بعد به بستگان خويش تذكر مى دادند چادر خود را بر سر گذارند، تا وارد شويم و بالعكس اگر ما در داخل خانه بوديم و يكى از بستگان امام قصد دخول داشتند، بلافاصله امام مى فرمودند كه : يا اللّه يا اللّه ... نامحرم داخل اتاق است .
البته امام براى تذكر اعلام كرد و گرنه بستگان امام هميشه رعايت حجاب خويش را مى نمودند.(82)
نصايح خانم مجتهده امين 
چنانچه از قرائن معلوم مى شود از صدر اسلام تا اين زمان اخير گفتگو در حجاب زنان نبوده و معمول نوع زنان اسلام اين بوده كه خود را موظّف مى دانستند كه از نامحرمان احتراز نموده و خود را بپوشانند و تارك آنرا فاسق و گنه كار مى دانستند.
در اين دوره اخير بعضى از آزاديخواهان بشر خواستند زن را از قيد حجاب و چادر نجات دهند و زن را در كار و فعاليت ، رديف مرد قرار دهند، اين بود كه به اسم آزادى و دلسوزى و حُرّيت حجاب زنان را دريدند و چنانچه مى بينيم در اين دوره آنقدر بى عفّتى و فساد اخلاق در بين جامعه شيوع پيدا نموده ....
اى خواهران مى دانيد اين نگارنده ناچيز از صنف زن مى باشم و دشمنى با هم صنف خود ندارم و طبعيت زن را بهتر از مردها مى دانم و طالب سعادت و خوشبختى و آسايش و آزادى شما هستم و كشف حجاب اگر چه در ظاهر چون موافق با طبعيت زن است كه مايل به خودنمايى و جلوه گرى است بسيار خوش مى آيد و البته اگر بدون چادر و حجاب آزادنه در معابر و خيابانها گذر كند و مقيّد به حجاب نباشد، خيلى راحت تر است .
لكن ببين صلاح دين و دنياى تو در چيست ؟ حكم حجاب تكليف است و تكليف البته زحمت دارد.
و شايد بعضى خانمها و دوشيزگان خيال مى كنند با حجاب بودن و خانه نشستن اسباب ضعف و نقص آنها مى شود.
لكن اين فكر اشتباه است ، شهوت پرستى است كه منكرات را به صورت زيبا در نظر جلوه مى دهد، قدرى فكر خود را به كار بياندازيد و از دريچه عقل خود وضعيّت امروزه را بنگريد و انصاف دهيد، آيا اين وضعيت با دين دارى و ايمان و تقوى مناسبت دارد؟
البتّه نفس بشر طالب هرزه گرى ، ولگردى و انجام هواهاى گوناگون است ، خدا پرستى غير از نفس پرستى است ....
از عموم مسلمين كه پاى بند به ديانت اسلامند تقاضا مى نمائيم كه همّت گمارند كه اين گم گشته را باز آرند كه شايد اندازه اى از اين وحشيگرى و بى عفتى كه سرتاسر ممالك اسلامى را گرفته و شيوع پيدا نموده جلوگيرى شود...
خواهران : گمان نكنيد اگر شما شيك و مُد و بدون حجاب از منزل بيرون آئيد شرافتمند مى شويد مردها به نظر تقديس به شما نگاه مى كنند، همان كسانيكه شما را خانم خطاب مى كنند.
اينها روى اصل قواى شهوانى است و نگاه آنها نگاه شهوت آميز است نه روى اصل فضيلت ! همان كه با صورت بشّاش شما را استقبال مى كند و به شما دست مى دهد و احترام مى گذارد در دل شما را خانم بى عفّت مى داند و اگر قدرى با غيرت باشد، هيچ وقت امثال شما را به همسرى نمى گيرد.
خواهر: تو مسلمان و مسلمان زاده اى و مقدّسات مذهب در تمام ملل محترم است خود را هدف تير چشمهاى ناپاك بعضى مردهاى بى عفت قرار مده .(83)
سخنى از حجة الاسلام قرائتى در مورد حجاب 
شما جنس مرغوب را در كادو مى پيچيد، روى تلويزيون پارچه مى اندازيد، كتاب قيمتى را جلد مى كنيد، طلا و جواهرات را ساده در دسترس قرار نمى دهيد.
بنابر اين جلد وحجاب نشانه ارزش است .
خداوند براى چشم كه ظريف است و خطرات آنرا تهديد مى كند، حجاب قرار داده حجاب باعث تمركز فكر مردان كه بخش عمده توليد جامعه به دست آنان است مى گردد.
در كشورهايى كه بى حجاب است نظام خانواده از هم گسسته و آمار طلاق غوغا مى كند. اسلام به خاطر حفظ حيا، كرامت و جلال ، جلوگيرى از تشتّت و هوسبازى و گسستن نظام خانواده حجاب را واجب فرموده .
بايد دانست كه حجاب مانع توليد نيست ، بزرگترين صادرات ايران بعد از نفت ، قالى است كه توليدش به دست زنان با حجاب است .
حجاب مانع تحصيل نيست صدها هزار دانشمند زن در كشور اسلامى ايران شاهد اين ادعّاست حجاب آرم جمهورى اسلامى ايران است .
دنيا انقلاب اسلامى ايران را باحجاب بانوان مى شناسد و ابرقدرتها از اين نشانه پرارزش انقلاب آنقدر هراس دارند كه چند دختر مسلمان را با پوشش اسلامى بر سر درس تحمل نمى كنند.(84)
مقابله با بى حجابى 
عيد نوروز سال 1306 ش بود، زائران بسيارى در حرم حضرت معصومه (عليهاالسلام ) حضور داشتند خانواده رضاخان پهلوى بدون حجاب براى زيارت مرقد مطهر حضرت معصومه (عليهاالسلام ) به قم آمده بودند و مى خواستند با همان وضع وارد حرم شوند، اين گستاخى و بى احترامى خانواده شان ، موجب خشم مردم مى شود و يك نفر روحانى به نام سيدناظم واعظ مردم را به امر معروف و نهى از منكر فرا مى خواند.
در اين ميان خبر به آيت اللّه شيخ محمد تقى بافقى رسيد، ايشان نخست به خانواده رضاخان پيام داد كه اگر مسلمان هستيد نبايد با اين وضع در اين مكان مقدس حضور يابيد، و اگر مسلمان نيستيد باز هم حق نداريد. زيرا كافر نبايد در حرم باشد.
خانواده رضاخان به پيام آية اللّه بافقى ، ترتيب اثرنمى دهند، آنگاه مرحوم آية اللّه . .. بافقى شخصا به حرم آمده و به خانواده رضاخان شديدا اخطار كرد، و همين حادثه نزديك بود موجب قيام و شورش مردم بر ضد حكومت شاه شود.
از طريق شهربانى قم به رضاخان اطلاع دادند كه خانواده شما (يعنى همسر و دو دختر شما شمس و اشرف ) به دستور روحانيون در اتاقى محبوس شده اند و به آنها اخطار شده كه حق ندارند بدون حجاب وارد حرم گردند.
رضاخان شخصا با يك واحد نظامى به قم آمد و خانواده خود را نجات داد، او با چكمه وارد صحن مطهر شد، آية الله بافقى را مورد ضرب و شتم قرار داد.(85)
چادر نورانى 
روزى حضرت اميرالمؤ منين على (ع ) محتاج به قرض شد، چادر حضرت فاطمه (عليهاالسلام ) را پيش مرد يهودى كه نامش زيد بود، رهن گذاشت آن چادر از پشم بود، قدرى جو قرض گرفت .
يهودى آن چادر را به خانه برد و در اتاقى گذاشت ، وقتى شب شد زن يهودى به آن اتاق رفت ، ناگاه نورى را از آن چادر ديد كه تمام اتاق را روشن كرده بود وقتى زن آن حالت شگفت را ديد فرياد زد:
شوهر خود را خواست آنچه را ديده بود براى شوهرش بازگو كرد.
يهودى شگفت زده شده بود و فراموش كرده بود كه چادر حضرت فاطمه (عليهاالسلام ) در آن خانه است ، با سرعت داخل اتاق شد، ديد كه اشقه نورانى چادر آن خورشيد عصمت است كه مانند بدر منير خانه را روشن كرده است .
يهودى از مشاهده اين حالت تعجبش بيشتر شد، يهودى همراه با زنش ‍ به خانه خويشان خود دويدند و 80 نفر از ايشان حاضر شدند و اين را ديدند از بركت شعله چادر فاطمه (عليهاالسلام ) همگى به نور اسلام مشرف و منور گرديدند.(86)
حجاب در اجتماع 
فاطمه زهرا (عليهاالسلام ) با گروهى از زنان مسلمان كه بنا به نقل واقدى 14 نفر بودند، از مدينه حركت كردند و روانه اُحد شدند تا از نزديك جريان كار و حادثه هولناك را ببينند و پيامبر خدا را ملاقات نمايند.
حضرت فاطمه زهرا(عليهاالسلام ) با آن گروه از زنان كه دلشان مى تپيد و از آسيب رسيدن به پيامبر(ص ) نگران بودند پس از مدت كوتاهى توانستند خود رابه اُحد يا بهتر بگوئيم به ميدان رزم برسانند.
وقتى آمدند كه ، پيامبر خدا چند روز پيش در هنگام رزم سراسر بدنش ‍ مجروح شده بود، ناراحتى حضرت زهرا (عليهاالسلام ) به اندازه اى بود كه نمى توانست آب بياشامد، در اين صحنه زنهاى مسلمانى كه با حضرت زهرا(عليهاالسلام ) بودند، نگفتند: چون ما زن هستيم بايد در خانه بنشينيم ، بلكه آنها را تعليم به حقايق و درخشان اسلام را به خوبى از رسول خدا مى آموختند و به وظيفه خود آشنا بودند، حجاب اسلامى آنها موجب نمى شد كه دست از وظيفه خود بردارند از اينرو هر كدام مشكى پر از آب كرده و به دوش مى گرفتند و به رزمندگان آب مى دادند، زخم خوردگان را مداوا مى نمودند.
تا آنجا احساس وظيفه مى كردند كه خود حضرت زهراى اطهر (عليهاالسلام ) نيز غذا و آب به دوش مى كشيد و از پادر آمدگان ميدان رزم پرستارى مى كرد و به كمك اميرالمؤ منين على (ع ) زخمهاى پيامبر را شستشو و مداوا مى نمودند.(87)
پس از اين داستان مى آموزيم كه زنان هم مى توانند با حجاب كامل در اجتماع خدمت كنند.
حجاب و نماز 
فلسفه رعايت حجاب در حال نماز ممكن است از چند جهت زير باشد:
1- حجاب براى زنان بهترين حالت است ، نماز نيز بهترين عمل عبادى است و چه بهتر كه زن نماز خود را در بهترين حالت ، كه حالت پوشش ‍ است انجام دهد.
2- نماز در عين آنكه يك عبادت است ، يك فرهنگ است ، يك كلاس ‍ بزرگ و پر بار است كه درسهاى مختلف مى آموزد، يكى از درسهاى آن اين است كه درس حجاب را به زنان مى آموزد، و آنها را عملاً به حجاب دعوت مى كند.
3- با توجه به پنح بار نماز واجب در شبانه روز، زنان مسلمان پنج بار با حجاب كامل اسلامى با خدا رابطه برقرار مى كنند، و همين تكرار عمل ، چگونگى حجاب را به آنها ياد مى دهد.
و اين دستور مقدس را براى آنها به صورت يك عادت خوب ، درمى آورد، و پيوند آنها را با حجاب محكم مى سازد، قطعا چنين تكرارى آن هم در نماز، تمرين عميق و خوبى براى رعايت حفظ پوشش خواهد بود.(88)
الگوى زنان 
مطابق پاره اى از روايات ، حضرت وقتى كه از خانه بيرون مى آمد شمله مى پوشيدند، (شمله روپوش فراگيرى بود كه كاملاً سر تا پاى حضرت زهرا (عليهاالسلام ) را مى پوشاند).
و نيز حضرت زهرا(عليهاالسلام ) در وصيت خود به على (ع ) فرمود: جنازه ام را با تابوت (كه پوشاننده است ) حمل كن .
و در اين مورد، وقتى اسماء بنت عُميس ، تابوت پوشاننده ساخت ، حضرت زهرا(عليهاالسلام ) خرسند شد و فرمود: بسيار خوب و عالى است اين حوادث بيانگر آن است كه حضرت زهرا(عليهاالسلام ) كه بايد الگوى زنان خداپرست و مسلمان باشد، براى خود حجاب برتر را برگزيند، و سفارش مى كرد كه حتما مسلمانان در لباس ، در مسكن ، در رفت و آمد و زندگى و تقسيم كار و... آن را رعايت كنند.(89)
زن در اجتماع 
چگونگى وضع ظاهرى خطبه خواندن حضرت زهرا (عليهاالسلام )
يكى از امورى كه بعضى براى وسعت دادن به اختلاط زن و مرد، به آن تمسّك مى كنند موضوع خطبه خواندن حضرت زهرا(عليهاالسلام ) در مسجدالنبّى است ، موضوع خطبه خواندن حضرت زهرا(عليهاالسلام ) در مسجدالنبى در برابر مردان است ، در صورتيكه با تشريح چگونگى ورود حضرت زهرا (عليهاالسلام ) و خطبه خواندن او به روشنى به دست مى آيد كه اين ماجرا هيچ گونه دلالتى بر اختلاط يا بى تناسبى آن با حريم حجاب و عفاف ندارد، بلكه بيانگر آن است كه بايد حتى در موارد ضرورت خطبه خواندن حضرت زهرا (عليهاالسلام ) براى تبيين امامت حق ، بايد حريم عفاف را كاملاً حفظ نمود، اينك در اينجا نظر شما را به ذكر متنى كه بيانگر ورود حضرت (عليهاالسلام ) به مسجد و خطبه خواندن اوست ، و سپس به شرح كوتاه آن ، جلب مى كنيم :
عبداللّه بن حسن (نوه امام حسن مجتبى (ع )) از پدران خود نقل مى كند، هنگاميكه ابوبكر و عمر به اتفاق هم ، فدك را غصب كردند و اين خبر به حضرت زهرا(عليهاالسلام ) رسيد در اين هنگام : حضرت زهرا(عليهاالسلام ) روسرى خود را بر سرش پيچيد و عباى خود را كه (روپوشى مانند چادر بود) بر سر نمود و همراه گروهى از همفكران و ياران و زنان خويشاوند به سوى مسجد حركت كرد، آن حضرت در حال راه رفتن بر اثر شتاب يا بلندى لباس به قسمت پايين لباسش ، پا مى گذاشت (يعنى قسمت پائين پيراهن بلند يا چادرشان ، زير پايش قرار مى گرفت ) راه رفتن او در (متانت و وقار) از راه رفتن رسول خدا(ص ) هيچ كم نداشت و همانند او بود، تا اينكه آن حضرت بر ابوبكر وارد شد، در حاليكه ابوبكر در ميان گروه بسيارى از مهاجر و انصار و ساير مسلمانان قرار گرفته بود، در اين هنگام ميان آن حضرت و مردم پرده اى نصب شد.
حضرت زهرا(عليهاالسلام ) نشست ، سپس ناله جانسوزى نمود كه بر اثر آن صداى همه حاضران به گريه بلند شد، به گونه اى كه گويى از صداى گريه ، مسجد به لرزه در آمد، سپس حضرت زهرا (عليهاالسلام ) اندكى سكوت كرد، تا مردم آرام شدند، و جوش و خروششان بر اثر گريه ، فرو نشست ، آنگاه خطبه را شروع كرد.(90)
اعتراض شديد زينب (س ) به يزيد 
در ماجراى اسارت زينب (عليهاالسلام ) زنان خاندان رسالت و همراهان پس از حادثه خونين عاشورا، زنان خاندان رسالت و همراهان را به گونه اى وارد دمشق كردند كه به آنها هتك حرمت شد، به طورى كه روپوش آنها را غارت كردند.
هنگاميكه زينب و همراهان را به مجلس يزيد وارد كردند، حضرت زينب (عليهاالسلام ) در همانجا سخنرانى شديدى بر ضدّ روشهاى ظالمانه يزيد و يزيديان نمود، از جمله بر سر يزيد فرياد زد و فرمود:
آيا اين عدالت است كه زنان و كنيزان خود را در پشت پرده بنشانى ، ولى دختران رسول خدا(ص ) را به صورت اسير حركت دهى ، حريم پوشش ‍ زنان ما را بشكنى و نقاب از چهره آنها بردارى .
سپس فرمود: سوگند به خدا جز پوست خودت را نكنده اى و گوشت خودت را پاره پاره نكرده اى ، حتما تورا در (قيامت ) نزد رسول خدا (ص ) ببرند، با بار سنگين گناه ، گناه ريختن خون اهل بيت آن حضرت ، و هتك حرمت (حجاب ) آنها، آنگاه حق ما از تو گرفته خواهد شد، و در آنجا عزّت ما و ذلّت خود را خواهى ديد.
اين فراز بيانگر آن است كه خاندان رسالت در مورد، قداست حريم حجاب بسيار حساّس بودند، به طوريكه هتك آن را در كنار گناه بزرگ ريختن خونشان ، عنوان يك گناه بزرگ مى شمردند، و با ذكر آن به سلطان ستمگر وقت ، اعتراض مى نمودند.(91)
شهادت آيت اللّه آقا زاده در راه 
مبارزه با بى حجابى 
شهيد آيت اللّه ميرزا محمد خراسانى مشهور به آقا زاده فرزند آخوند آيت الله شيخ كاظم خراسانى صاحب كتاب كفاية الاصول است ، وى در نيمه شعبان 1294 ه‍ ق در نجف اشرف به دنيا آمد، و پس از رشد علمى و دريافت درجه اجتهاد، در سال 1325 ه‍ ق (يك سال بعد از رويداد مشروطيت ) به مشهد هجرت نمود، و در آنجا سكونت نموده علاوه بر تدريس و تربيت شاگرد، در امور سياسى دخالت مى كرد، و تا سر حد جهاد و تبعيد و زندان ، با هر گونه فساد مبارزه مى نمود.
هنگاميكه رضاخان كشف حجاب اجبارى را به اجرا گذاشت ، مرحوم آية اللّه آقا زاده همراه علماى ديگر، اعتراض شديد خود را اعلام نمود.
علماى برجسته مشهد مانند: آيت اللّه العظمى حاج آقا حسين قمى ، آيت اللّه حاج شيخ محمد آقا زاده ، آيت اللّه شيخ هاشم قزوينى ، آيت اللّه سيد عبداللّه شيرازى ، آيت اللّه سيد على اكبر خويى ، آيت اللّه شيخ غلامحسين قزوينى ، آيت اللّه سيد على سيستانى و... در بيت آيت اللّه العظمى سيد يونس اردبيلى (ره ) اجتماع كردند و اعتراض خود را طىّ تلگرافى به رضاخان ، ابلاغ نمودند، اين تلگراف ، با امضاى 31 نفر از علماى برجسته مشهد، مزيّن شده بود.
پس از كشتار فجيع مسجد گوهر شاد به دست مزدوران رضاخانى ، چون رژيم پهلوى احتمال قيام عمومى را مى داد، همه علماى مبارز را دستگير كرده و از مشهد تبعيد نمود.
از جمله تبعيدشدگان به تهران سه نفر از مراجع برجسته بودند كه عبارتند از: آيت الله حاج آقا حسين قمى ، آيت اللّه سيديونس اردبيلى و آيت الله شيخ محمد آقا زاده .
مرحوم آيت اللّه آقازاده وقتى به تهران رسيد، به دستور رضاخان خلع لباس شد، و در دوره سرپاس مختارى (رئيس شهربانى وقت ) با تزريق آمپول هوا به دست دكتر احمدى به شهادت رسيد، و در روز 31 ذيقعده سال 1356 در جوار مرقد حضرت عبدالعظيم (ع ) به خاك سپرده شد.
آرى او در حاليكه بيش از 62 بهار از عمر پر بار و شريفش نگذشته بود، به خاطر مبارزه با كشف حجاب ، جان خود را فدا كرد تا امّت اسلام بيدار گردند، و دستور حجاب را پاس دارند، و در برابر بى حجابى ، مقاومت نموده و حريم حجاب وعفاف را از گزند دشمنان و غرب زدگان ، و مزدوران استعمار حفظ نمايند.(92)
چند فراز از گفتار شهيد مطهرى پيرامون حجاب 
استاد شهيد، علامه مرتضى مطهرى در ضمن بيان تشريح فلسفه حجاب ، و بيان چهار اصل به عنوان شاخصه هاى فلسفه حجاب كه عبارتند از: 1- آرامش روانى . 2- استحكام پيوند خانوادگى . 3- استوارى اجتماع . 4- ارزش و احترام زن ، مى نويسد:
حجاب در اسلام از يك مساله كلّى تر و اساسى ترى ريشه مى گيرد، و آن اين است كه اسلام مى خواهد انواع التذاذهاى جنسى ، چه بصرى و لمسى و چه نوع ديگر، به محيط خانوادگى و در كادر ازدواج قانونى ، اختصاص ‍ يابد، اجتماع منحصرا براى كار و فعاليت باشد.
بر خلاف سيستم غربى عصر حاضر كه كار و فعاليت را با لذّت جوئيهاى جنسى به هم مى آميزد، اسلام مى خواهد اين دو محيط را كاملاً از يكديگر تفكيك كند

وظيفه پوشش كه اسلام ، براى زنان مقررّ كرده است ، به اين معنى نيست كه آنها از خانه بيرون نروند، زندانى كردن و حبس زن در اسلام ، مطرح نيست ... پوشش زن در اسلام ، اين است كه زن در معاشرت خود با مردان ، بدن خود را بپوشاند، و به جلوه گرى و خودنمايى نپردازد، آيات مربوطه همين معنى را ذكر مى كند، و فتواى فقهاء هم موّيد همين مطلب است .
از نظر استعمار گران اگر زن ايرانى بخواهد خود را فقط براى همسر قانونى يا براى حضور در مجالس اختصاصى زنان بيارايد، نه مصرف كننده لايقى براى سرمايه داران غربى خواهد بود، و نه وظيفه و ماموريت ديگرش ‍ را كه عبارت است از انحطاط اخلاق جوانان ،و ضعف اراده آنان ، و ايجاد ركورد در فعاليّت اجتماعى ، به نفع استعمار غرب ، انجام خواهد داد.
به عقيده ما براى آرامش غريزه جنسى ، دو چيز لازم است :
1- ارضاء غريزه جنسى در حد نياز طبيعى (با ازدواج .)
2- جلوگيرى از تهييج و تحريك آن (با پوشش .)(93)

عوامل بى حجابى يا بدحجابى 
از مطالب گذشته و بررسى ريشه ها و زمينه ها چنين نتيجه مى گيريم كه عوامل بدحجابى را بايد در امور ده گانه زير خلاصه كرد:
1- هجوم فرهنگ غرب ، و تلاش استعمار براى نابودى حجاب .
2- اعتقاد به آزادى غلط، و ناآگاهى از آزادى صحيح و معقول .
3- اعتقاد به دست و پاگير بودن حجاب براى كار و تلاش .
4- پيروى از هوسهاى نفسانى و خوشگذرانى بدون قيد و بند.
5- دگرگونى ارزشها، و اعتقاد كاذب به اينكه شخصيت زن در اين است كه زيبائيهايش آشكار باشد، كه چنين حالتى بر اثر آگاهى يا عقده هاى درونى ، و تربيت هاى ناصحيح است كه موجب كمبودهاى عاطفى شده ، و زن را براى جبران آن به شيوه هاى غير طبيعى و ناهنجار سوق مى دهد، از جمله او را به بى حجابى و يا بدحجابى مى كشاند.
6- الگوهاى دروغين ، عامل ديگرى براى بى حجابى و بدحجابى است ، با توجه به اينكه انسان به طور فطرى ، الگوپذير و الگو گزين است . اگر در اين راستا، هدايت صحيح ، او را راهنمايى نكند چه بسا با گزينش ‍ الگوهاى غربى و غرب زده ، و به بى حجابى و بدحجابى كشانده شود.
7- تقليد كوركورانه و بدون دليل كه از جهل و عدم اعتماد به نفس و كمبود نشأ ت گرفته و انسانها را از راه راست منحرف مى سازد.
8- جايگزينى فرهنگهاى بيگانه ، و دور شدن از فرهنگ اصيل اسلام .
9- بى محتوايى ، و عدم استقلال فكرى و ضعف تجربه و تحليلهاى عقلى و منطقى يكى از عوامل ديگر رو آوردن به ناهنجاريها از جمله ناهنجارى بى حجابى و بدحجابى است .
10- سستى و سهل انگارى ، و زندگى بيمار گونه همچون زندگى معتادان كه معلول ضعف اراده است ، قطعا ضعف اراده از عوامل مهم انحرافات و كج انديشى ها و كج روشى خواهد شد.(94)

رضاخان مامور كشف حجاب 
قبل از انقلاب اسلامى ايران ، بى حجابى و برهنگى در ايران آنچنان توسعه يافته بود كه در تهران و بعضى از شهرها بين پسر و دختر تشخيص ‍ داده نمى شد، و موجب مفاسد بسيار شده بود و روز به روز بر دامنه فساد و انحراف جنسى مى افزود، رژيم منهوس پهلوى ، بى حجابى را به عنوان تمدّن و رشد فرهنگى ، عنوان مى كرد، و با انواع ترفندها از آن ترويح مى نمود، براى اينكه نسل جوان ما كه در آن عصر نبودند، دورنمايى از آن عصر و وضع خاندان پهلوى را در رابطه با حجاب دريافت نمايند، دو داستان زير را بخوانيد تا بيشتر قدردان جمهورى اسلامى ايران باشيد.(95)
در آن زمان كه رضاخان سلطنت مى كرد به روشنى معلوم بود كه از طرف انگليس ، به نام تمدّن ، ماءمور كشف حجاب است ، لذا او خود پيشتاز اين گناه بزرگ شد، به عنوان نمونه مى نويسند:
در عيد نوروز سال 1360 ه‍ ش برابر با 27 رمضان 1346 ه‍ ق ) رضاخان همسر و دو دخترش به نامهاى شمش و اشرف را بدون حجاب به قم فرستاد، اين سه زن بى حجاب مى خواستند با همان وضع براى به اصطلاح زيارت حضرت معصومه (عليهاالسلام ) وارد حرم گردند، مردم قم و زائران اجتماع كردند و بر اثر خطابه سيدناظم واعظ احساس مسئوليت كرده و تنفّر خود را از ورود اين سه زن با سربرهنه به حرم مطهر اعلام نمودند.
در اين ميان ، عالم مجاهد حضرت آية اللّه محمد تقى بافقى كه از علماى نزديك به مرجع آن عصر آيت اللّه العظمى شيخ عبدالكريم حائرى بود، از حادثه اطلاع يافت و براى سه زن نامبرده چنين پيام داد:
اگر شما مسلمان هستيد مسلمان نبايد با اين وضع در اين مكان مقدس ‍ حاضر شود، و اگر مسلمان نيستيد باز حق نداريد، (زيرا كافر نبايد وارد حرم گردد).
خانواده رضاخان به اين پيام گوش نكردند، آيت الله بافقى شخصا به حرم آمد و به آنها اخطار شديد كرد و مردم را براى جلوگيرى از ورود آنها با سر برهنه فراخواند، همين موضوع از طريق شهربانى به رضاخان گزارش ‍ شد، رضاخان شخصا با يك واحد نظامى خود را به قم رسانيد، و خانواده خود را از دست مردم نجات داد و با كمال گستاخى ، با چكمه وارد صحن مطّهر گرديد و آيت اللّه بافقى (ره ) را مورد ضرب و شتم قرار داد، سپس به دستور او، دژخيمان آن عالم ربّانى را به زمين خواباندند و شاه با عصاى ضخيم بر پشت او مى زد و او با فرياد مى گفت : اى امام زمان ! به فرياد برس .
سپس آيت اللّه بافقى را به جرم مبارزه بابى حجابى ، مدّتى زندانى كردند و بعد از آن او را به شهر رى تبعيد نمودند، او در آنجا به عبادت اشتغال داشت تا از دنيا رفت ، سپس جنازه مطهّرش را به قم آوردند و در مسجد بالاسر حرم ، به خاك سپردند.(96)
زن بى حجاب 
چه قدر ارزشمند است محل نشستن و سوار شدن زنان و مردان در اتوبوسهاى شركت واحد، در اكثر نقاط ايران ، جدا گشت ، و در آن حريم حجاب رعايت شده است و.. اين وضع زيبا را با وضع رژيم شاهنشاهى مقايسه كنيد كه دوستى مى گفت :
در اتوبوس شركت واحد سوار بودم ، دو نفر جوان جلف كنارم نشسته بودند، دخترى آرايش كرده و بى حجاب وارد اتوبوس شد، آن دو جوان حريصانه به او نگريستند يكى به ديگرى گفت :
بنويس ! اين دختر از نظر قد و قامت ، نمره اش 20 است ، ديگرى گفت : بنويس ! در مورد بينى نمره اش 18 است و ... دختر سخنان آنها را شنيد و با تندى به آنها گفت : برويد گم شويد، مرده شور ريختتان را ببرد، يكى از آنها بى درنگ گفت : بنويس از نظر اخلاق نمره اش صفر است .
آيا براستى به نظر شما مقصّر چه كسى بود؟ اگر عميق فكر كنيد و با انصاف باشيد خواهيد گفت : مقصّر آن دختر و يا آن بانو بود كه با آن وضع ظاهر شده بود.(97)
علّت شكست سپاه موسى (ع ) 
حضرت موسى (ع ) با تلاشهاى پى گير خود به تدريج بر ستمگران پيروز شد و پرچم توحيد و عدالت را در نقاط زمين به اهتزار آورد، او براى توسعه خدا پرستى و عدالت همواره مى كوشيد، در آن عصر شهر انطاكيه (كه فعلاً در تركيه واقع شده ) شهر با سابقه و پر جمعيتى بود ولى ساكنان آن همراه در تحت حكومت خود كامگى ستمگران به سر مى بردند و از نظرات گوناگون در فشار قرار داشتند.
موسى براى نجات ملّت انطاكيه راهى جز سر كوبى ستمگران و فتح آن شهر و حومه نمى ديد، براى اجراى اين امر سپاهى به فرماندهى يوشع و كالب تشكيل داد و آن سپاه را به سوى انطاكيه رهسپار كرد.
عده اى از مردم نادان و از همه جا بى خبر و اغفال شده انطاكيه گرد عابد خود بلعم با عور كه اسم اعظم را مى دانست جمع شده از او خواستند تا درباره حضرت موسى (ع ) و سپاهش نفرين كند، بعلم در ابتدا اين پيشنهاد را رد كرد، ولى بعد بر اثر هواپرستى و جاه طلبى جواب مثبت به آنها داد، سوار بر الاغ خود شد تا به سر كوهى كه سپاه حضرت موسى (ع ) از بالاى آن پيدا بودند برود و در آنجا در مورد حضرت موسى (ع ) و سپاهش نفرين كند، در راه الاغش از حركت ايستاد، هر چه كرد الاغ به پيش نرفت حتى آنقدر با ضربات تازيانه اش آن را زد كه كشته شد، سپس آنرا رها كرد و پياده به بالاى كوه رفت ، ولى در آنجا هر چه فكر كرد تا اسم اعظم را به زبان آورد و نفرين كند به يادش نيامد و خلاصه چون به نفع دشمن و به زيان حق و عدالت گام برمى داشت شايستگى استجابت دعا در موردش از او گرفته شد و با كمال سرافكندگى برگشت .
او كه تيرش به هدف نرسيده بود و به طور كلّى از دين و ايمان سرخورده شده بود، ديگر همه چيز را ناديده گرفت و سخت مغلوب هوسهاى نفسانى خود گشت از آنجا كه دانشمند بود، براى سركوبى سپاه حضرت موسى (ع ) راه عجيبى را به مردم انطاكيه پيشنهاد كرد، كه همواره براى شكست هر ملتى ، استعمار گران از همين راه استفاده مى كنند، آن راه و پيشنهاد، اين بود.
مرد انطاكيه از راه اشاعه فحشاء و انحراف جنسى و برداشتن پوشش و حجاب از زنان و دختران وارد عمل گردند، دختران و زنان زيبا چهره و خوش اندام را با وسايل آرايش بيارايند و آنها را همراه اجناس مورد نياز به عنوان خريد و فروش وارد سپاه حضرت موسى (ع ) مى كنند و سفارش كرد كه هر گاه كسى از سربازان سپاه حضرت موسى (ع ) خواست قصد سوء با آن دختران و زنها كند مانع او نشوند.
آنها همين كار را انجام دادند طولى نكشيد كه سپاه حضرت موسى (ع ) با نگاههاى هوس آلود خود كه به پيكر سفير عريان زنان آرايش كردند و كم كم در پرتگاه انحراف جنسى قرار گرفتند، سپس كار رسوايى به اينجا كشيد كه : رئيس يك قسمت از سپاه حضرت موسى (ع ) زنى را به حضور حضرت موسى (ع ) آورد و گفت : خيال مى كنم نظر شما اين است كه هم بستر شدن با اين زن حرام است ، به خدا سوگند هرگز دستور تو را اجرا نخواهم ساخت ، آن زن را به خيمه برد و با او آميزش نمود.
كم كم بر اثر شهوت پرستى ، اراده ها سست شد، بيماريهاى مقاربتى و طاعون زياد گرديد، لشكر حضرت موسى (ع ) از هم پاشيد تا آنجا كه نوشته اند بيست هزار نفر از سپاه حضرت موسى (ع ) به خاك سياه افتادند و با وضع ننگينى سقوط كردند، روشن است كه با رخ دادن چنين وضعى ، شكست و بيچارگى حتمى است . اين داستان يك واقعيت تاريخى است ، به خوبى بيانگر يكى از فلسفه هاى پوشش ، براى زنان است .
خدا را شكر كه در پرتو جمهورى اسلامى ، در كشور ايران ، از بى حجابى و سبكسرى ها جلوگيرى شد، اميد آنكه با هوشيارى بيشتر، از بدحجابى و ورود فرهنگ ننگين غرب ، نيز پاكسازى گردد و جامعه سالم بماند.(98)
حقيقت زن 
چنانچه زن مايه مباهات است ، حجاب سند شخصيت زن است نه وسيله عقب ماندن او در اجتماع ، حجاب حريم مقدس و قلعه آرامش زن است ، رسم است كه هر چيز با ارزش را پنهان دارند تا از دستبرد نااهلان مصون باشد.
اى زن ، تو نيز با حجاب باش تا اسرار وجوديت ، از ارزش نيفتد.
حجاب پوشش جسم تو است .
چرا كه پيامبر اكرم (ص ) آن را براى تو به ارمغان آورد، تا با استفاده از آن به امنيت برسى و باوقار آزادى در جامعه ظاهر شوى و جذابيت وجودت باعث نشود كه ميكروبها و انگلهاى جامعه حقيقت وجود تو را تهديد نموده و آن را به فساد و تباهى بكشاند.
حجاب صدف است و گوهرى گرانبها، با حجاب شدن به نمايش ‍ گذاشتن شخصيت واقعى زن و محدود كردن جسم و آزاد گذاشتن روح و عقل است و بى حجابى يعنى پنهان شدن حقيقت زن و در پوشش جاذبه جنسى و بدحجاب ميكروب جامعه است كه بر روح و افكار افراد رسوخ مى كند و آن را مشوش مى كند.
حجاب به عنوان سرمايه عظيمى براى زن است ، اين نقش مهم را ايفا مى كند،
پرده سياهى بر چشم هوسبازان كشيده و به او اجازه مى دهد سرمايه هاى وجود خويش را در كانون گرم خانواده متمركز نموده و با عرض ‍ استوار و خلل ناپذير اولين هسته اجتماعى را پى ريزى كند.
اگر خداوند متعال حجاب را بر زن واجب كرد، چون زن يك موجود زينتى و ظريفى است و مى خواسته با اين حجاب زن را يك موجود محترم بداند نه اينكه فقط وسيله اى باشد براى دفع شهوت مرد.(99)
هتاكى و خشونت براى مبارزه حجاب 
در خاطرات صدرالاشرف آمده است :
در اتوبوس زن با حجاب را راه نمى دادند ودر معابر پاسبانها از اهانت و كتك زدن به زنانى كه چادر داشتند با نهايت بى پروايى و بى رحمى فرو گذار نبودند.
حتى بعضى از مامورين به خصوص در شهرها و دهات ، زنهايى كه پارچه روى سرانداخته بودند، اگر چه چادر معمولى نبود از سر آنها كشيده پاره پاره مى كردند و اگر زن فرار مى كرد او را تا توى خانه اش تعقيب مى كردند،و به اين اكتفا نكرده ، اتاق زنها و صندوق لباس آنها را تفتيش كرده ، اگر چادر از هر قبيل مى ديدند، پاره پاره مى كردند يا به غنيمت مى بردند.
محمدرضاشاه راجع به كشف حجاب در كتاب ماموريت براى وطنم اشاره دارد، مى گويد: اقداماتى كه پدرم براى ترقى و پيشرفت معنوى بانوان به عمل آورد، طبعاً با مخالفتهايى مواجه مى گرديد، ولى با آن شهامت و دورانديشى فطرى كه داشت موانع را از پيش برداشته و راه را هموار مى ساخت چنانكه مثلاً در سال 1307 كه مادرم به زيات عتبه منوره (حضرت معصومه (عليهاالسلام ) به قم مشرف شده بود، با وجود آنكه خود و همراهانش در نقاب بودند، ولى باز چون چادرشان كمى كوتاه بود، از طرف بعضى از متعصبين جاهل مورد طعن و توهين قرار گرفتند.
به مجردى كه اين خبر به تهران رسيد، پدرم با چند كاميون سرباز به آن شهر رفت و عامل آن اهانت را شخصا تنبيه فرمود ...
پدرم در آغاز به رفع حجاب زنان اقدام كرد و در اثر تشويق و تحريص ‍ وى در سال 1309 نخستين بار بعضى از بانوان طبقه اول در خانه هاى
خود و مجالس مهمانى به لباس اروپايى در آمدند وعده كمى هم جرات كرده ، بدون حجاب در خيابانها ظاهر مى شدند.
در سال 1313 آموزگاران و دختران دانش آموز، با داشتن حجاب ممنوع شدند و افسران ارتش با زنانى كه حجاب داشتند راه نمى رفتند. بالاخره در سال 1314 روز هفدهم دى پدرم با اعلام كشف حجاب قدم نهايى را در اين راه برداشت و از مادرم و خواهرم خواست كه بدون حجاب همراه وى در يكى از جشنهاى مهم رسمى كشور حاضر شوند.
جشن مزبور به مناسبت اعطاى دانشنامه به بانوانى كه از دانش سرا فارغ التحصيل شده بودند، برگزار مى شد و موقع بسيار مناسبى براى اين تصميم عمومى بود.
تا آنجائيكه اطلاع دارم اين اولين بارى بود كه در تاريخ جديد ايران بانوان بدون حجاب در مراسم رسمى عمومى شركت مى جستند و پرواضح است كه موقعيت در اين آزمايش بزرگ مرهون ابتكار پدرم و تا درجه اى مديون شجاعت مادر و خواهرانم بود كه در برابر رسوم كهنه و مورد حمايت اكثريت مردم از جمله بسيارى از روحانيون بزرگ و رجال كشور بود، قيام كنند.
اما رضاشاه مى دانست كه بسيارى از مردم ترقى خواه كشور و روحانيون دانشمند و كسانيكه در خارج يا در تهران در مدارس خارجى تحصيل كرده بودند، طرفدار تصميم عاقلانه او هستند.
اقدام رضاشاه موفقيت كامل يافت و متعاقب آن پدرم دستور منع حجاب را صادر كرد.
به موجب اين دستور هيچ زن و يا دوشيزه اى حق پوشيدن چادر و نقاب نداشت و اگر زنى با روبند و چادر در كوچه پيدا مى شد، پاسبان از وى تقاضا مى كرد كه روبند خود را بردارد، و اگر امتناع مى كرد اجبارا او را برمى داشتند.
سرانجام بااعلام رسمى ‍كشف حجاب زنان از طرف رضاخان در سالهاى قبل و بعد از 1314 جامعه ما با دو گروه مواجه بود دسته اى كه فرهنگ غربى را پذيرفته بودند و به دنبال آن به خاطر آزادى و تساوى حقوق تغيير لباس را نيز پذيرفتند.
و گروهى دوم اين تغيير لباس را قبول نكردند و دقيقا آنها بودند كه آن فرهنگ را نپذيرفته بودند و گول آن به اصطلاح ترقى و آزادى و تساوى حقوق صد البته به اصطلاح غربى را نخورده بودند و همانهايى بودند كه در برابر آن همه زور و قلدرى مقاومت كردند. مساله به ظاهر خيلى ساده بود، رضاخان مى خواست زنان را از چادر بيرون آورد و آنان را وارد دنياى پرنور و مدرن كند، ولى اكثريت عظيم اين مردم در برابر اين پيشنهاد ساده ، تا سر حد جان مقاومت كردند و حتى حاضر شدند جان خود را فدا كنند و كفن بپوشند اما لباس غربى نپوشند.
راستى كه دفاع زنان ما از لباس و حجابشان در قضيه كشف حجاب رضاخانى ، يك حماسه غرورانگيز در تاريخ ملت ماست .(100)
چادر سياه سرگرفتن زنها از چه زمانى آغاز شد 
در تفسير ابن كثير آمده :
امّ سلمه روايت كرده ، وقتى كه آيه فوق نازل شد، زنان طايفه انصار جامه هاى پشمى سياه به سر مى كردند، و در سياهى مانند زاغها بودند، و با همين وضع از كنار رسول خدا (ص ) عبور مى كردند.
رسول اكرم (ص ) در اين مورد به آنها اعتراض نكرد، و همين دليل تقرير و امضاء آن حضرت است ، و تقرير او مانند قول او حجت مى باشد.(101)
انهدام خانواده 
در يكى از خانواده هاى محترم ، زنى زيبا و خوش اخلاق زندگى مى كرد، او با شوهر و چهار فرزندش با وجوديكه شوهرش چندين سال از او بزرگتر بود. در يك جوّ پر مهر و محبت و با تفاهم كامل روزگار را سپرى مى كردند.
نزديك خانه ايشان كاسب خبيثى بود كه هميشه به زيبايى آن زن (كه بى حجاب بود) چشم دوخته و در او طمع مى كرد، كم كم با كلمات و نغمه هاى عاشقانه اى او را فريب داد و به او گفت : تو زنى زيبا و كم سن هستى ، چگونه به زندگى با اينمرد بزرگسال تن مى دهى ؟!
و پيوسته در گوش او زمزمه مى كرد... تا اينكه شوهر آن زن تحت فشار همسر فريب خورده اش مجبور شد طلاقش دهد تا با آن مرد جوان كاسب ازدواج كند، به اين ترتيب (بى حجابى ) كانون گرم خانواده اى را منهدم ، ميان دو همسر جدايى و بالا خره : فرزندان آنها را ضايع و آواره ساخت .(102) و همه بلاها بر اثر بى حجابى بود. اگر اين زن حجابش را در دست مى گرفت چشم دزدان ناموس به او نمى خورد و زندگى شيرين منهدم نمى گشت .