1-
امالى صدوق ، ص 142. خصال صدوق ، ج 2 ص 172. بحار، ج 11، ص 30.
2-
احقاف /35.
3-
اصول كافى ، ج 2 ص 17.
4-
اصول كافى ، ج 1، ص 175.
5-
تفسير صافى ، ذيل آيه فوق ، ج 1، ص 51.
6-
توضيح در سفينه البحار، ج 1، ص 74.
7-
مجمع البيان ، ج 10، ص 476.
8-
اصول كافى ، ج 1، ص 174.
9-
زندگانى آيت الله بروجردى ، على دوانى ، ط جديد، ص 350.
10- روضه الكافى ، ص 114.
11- تاريخ حبيب السير ج 1، ص 29.
12- بحار، ج 11، ص 287و 286.
13- لئالى الاخبار، ج 2، ص 200.
14- انوار البهيه ، ص 110.
15- بحار، ج 11، ص 290.
16- بحار، ص 285 - امالى صدوق ، ص 306.
17- بحار، ص 288.
18- بحار، ج 1، ص 313.
بعضى هم به او خيانت مى كردند، از جمله همسرش به او خيانت كرد و مطابق
بعضى از روايات نام او كه (( والغه
)) بود به مردم مى گفت : ((
نوح ديوانه است )) و اگر كسى به نوح عليه السلام
ايمان مى آورد، او آن را به اشراف قوم نوح خبر مى داد. (آيه 10 تحريم
). بحار، ص 308 - 309 و پيرش (كنعان ) حتى حاضر گرديد در طوفان نوح غرق
گردد ولى به دعوت پدر ايمان نياورد، چنانچه اين مطلب در آيه 43 سوره
هود آمده است .
19- مطابق بعضى از نقلها، نوح عليه السلام 126 سال بعد از وفات آدم
، متولد شد و هنگام بعثت ، 150 تا250 سال داشته است . به گفته بعضى ،
در اين وقت 50 سال داشت . (تاريخ حبيب السير ج 1، ص 29، - بحار، ج 11،
ص 313.
20- روضه الكافى ، ص 114 و 115 (به طور اقتباس و تلخيص ).
21- نام اين پنج بت در آيه 23 نوح آمده است .
22- مجمع البيان ، ج 10، ص 362.
23- نوح / 23.
24- هود / 25.
25- كامل ابن اثير، ج 1 ص 69.
26- تاريخ انبيا (عمادزاده ) ص 201.
27- بحار، ج 11، ص 287.
28- مجمع البيان ، ج 10، ص 361.
29- نوح / 8.
30- نوح / 5.
31- اقتباس از تاريخ انبيا (عمادزاده )، ص 202 و203.
32- اقتباس از آيه 8و9 سوره نوح .
33- بحار، ج 11، ص 298.
34- همچون حضرت لوط (س ) كه او نيز همسر بدى داشت (در قرآن آيه 10،
سوره تحريم به اين مطلب اشاره شده ).
35- و نقل شده است كه به مردم كفته بود: ((
نوح مجنون است )) بحار، ج 12، ص 146.
36- با توجه به اين كه ، بيرون كردن او، مفسده بيشترى داشت و صلاح
اين بود كه با صبر و تحمل ، او را نگهدارى كند.(لئالى الاخبار)
37- هود / 33و36.
38- هود، آيه 37.
39- امام باقر عليه السلام فرمود: خداوند براى كشتى سازى ، نخست به
نوح عليه السلام فرمود: هسته درخت را بكارد، تا درختهايى به وجود آيد و
از چوب آنها كشتى بسازد.
40- هود/ 38و39.
41- بحار، ج 11، ص 323. توضيح اينكه اين كشتى ، يك كشتى بسيار بزرگ
بوده ، كه بعضى : نوشته اند داراى هفت طبقه و داخل هر طبقه (در جهت عرض
) داراى 9 بخش بوده و به نقل بعضى ديگر؛ داراى سه طبقه . حضرت نوح عليه
السلام هنگام طوفان ، چهار پايان را در طبقه اول و انسانها را در طبقه
دوم و پرندگان را در طبقه سوم جاى داد.
نخستين حيوانى كه وارد اين كشتى شد، مورچه و آخرينشان الاغ و ابليس
بود.
(اعلام قرآن ، دكتر خزائلى ، ص 644).
نيز روايت شده از امير مومنان عليه السلام در پاسخ مردى از اهالى شام
كه اندازه كشتى نوح را پرسيده و ايشان فرمود: ((
آن بخشى كه حيوانات قرار داشتند، داراى نود اطاق بود.
)) (بحار، ج 11، ص 319)
اين كشتى در بيابان كوفه ساخته شد و مطابق بعضى از روايات ، حضرت نوح
آن را در سرزمين كنونى مسجد اعظم كوفه ساخت . (بحار، ج 11، ص 335 -
حبيب السير، ج 1، ص 30)
42- يعنى ذرع = اندكى طولانى تر از يك متر.
43- تاريخ انبيا، ص 207.
44- ديوان مثنوى ، به خط ميرخانى ، ص 272 (دفتر سوم ).
45- حياه الحيوان ، ج 2، ص 209 - بحار، ج 65، ص 52.
46- لئالى الاخبار، ج 5، ص 454.
47- هود / 40
48- بحار، ج 11، ص 293.
49- بحار، ج 11، ص 293.
50- سوره هود / آيه 33.
51- هود / 36.
52- هود / 27-26.
53- هود / 42.
54- بحار، ج 11، ص 303.
55- بحار، ص 303.
56- كه به زبان عربى (( يام
)) مى گفتند.
57- مضمون آيات 42 تا 47 سوره هود.
58- تفسير و نقد و تحليل مثنوى ، استاد محمد تقى جعفرى ، ج 7، ص
152- 154.
59- ديوان مثنوى ، به خط ميرخانى ، ص 234 (دفتر سوم )
60- ديوان مثنوى ، به خط ميرخانى ، ص 235(دفتر سوم )
61- بحار، ج 11، ص 290.
62- مجمع البيان ، ج 6، ص 399.
63- عيون الاخبار، ص 29 -بحار، ص 291.
64- ديوان مثنوى ، به خط ميرخانى ، ص 235(دفتر سوم ).
65- هود / 41
66- اقتباس از بحار، ج 75، ص 133.
67- امالى صدوق ، ص 274 - بحار، ج 11، ص 285.
68- اصول كافى ، ج 2، ص 124.
69- بحار، ج 11، ص 313.
70- اينكه كوه جودى كجا قرار گرفته ، در تاريخ و روايات اختلاف
بسيارى است . مطابق پاره اى از روايات و بسيارى از گفتار مفسران ؛ كوه
جودى ، كوه معروفى است كه در نزديكى موصل يكى از شهرهاى شمالى عراق
قرار دارد. (مجمع البيان ، ج 5، ص 165 - روح المعانى ، ج 12 ص 57.
بعضى نيز گويند: اين كوه در حدود شام يا نزديك ((
آمد )) و (( جزيره
)) كه جزء مناطق شمالى عراق است ، مى باشد.
و بعضى ديگر آن را از كوههاى آرارات كه در شرق ارمنستان و در دشت
(( رس )) مى باشد، دانسته
اند. (اقتباس از اعلام قرآن ، خزائلى ، ص 281.)
يكى از محققين مى گويد: جودى كوهى است در نزديكى موصل به كوههاى
ارمنستان پيوسته است و اكراد در جوار آن زندگى مى كنند و آن را به زبان
خود (( كاردو )) يا
(( جاردو )) مى نامند.
يونانيان آن را تحريف كرده (( جوردى
)) گفته اند و پس از آنكه به لغت عربى وارد شد.
قصص قرآن ، صدر بلاغى ، ص 348.
71- به نقلى ؛ برگ درخت انجير بوده است .
72- اعلام قرآن ، خزائلى ، ص 645. قابل توجه اينكه در داستان فوق ،
سخن از برگ زيتون و طوق زيبا آمده است . شايد اينكه از دير زمان تا
كنون در بين ما رسم است طوق گل را به عنوان جايزه بر گردن افراد پيروز
مى اندازند و يا در جهان عرب ، شاخه زيتون ، نشانه صلح و صفاست ، از
ماجراى فوق سر چشمه گرفته است .
73- هود / 44 و 48.
74- بحار، ج 11، ص 313.
75- اعلام قرآن ، خزائلى ، ص 281.
76- تاريخ حبيب السير، ج 1، ص 31
77- بحار، ج 11، ص 285و 288.
78- تفسير برهان ، ج 4، ص 390.
79- انوار البهيه ، ص 110.
80- منتهى الامال ، ج 1، ص 133.
81- كامل ابن اثير، ج 1، ص 73.
82- امالى صدوق ، ص 306 - بحار، ج 11، ص 286.
83- بحار، ج 76، ص 91
84- قصص الانبياء، عبد الوهاب نجار، ص 70.
85- اقتباس از ترجمه الميزان ، ج 14، ص 40 - بحار، ج 12، ص 45.
86- بحار، ج 12، ص 10 - 11.
87- اصول كافى ، ج 1، ص 175
88- نحل / 120
89- بين دجله و فرات ، واقع در كشور عراق كنونى .
90- بحار، ج 12، ص 36
91- بحار، ج 12، ص 36
92- به نوشته بعضى از تاريخ نويسان 77 تا 100 هزار نوزاد كشته شد.
(ناسخ التواريخ ، پيامبران ، ج 1 ص 160).
93- تاريخ طبرى ، ج 1، ص 217-164.
94- اقتباس از مجمع البيان ، ج 4، ص 325 - تفسير جامع ، ج 2، 319.
95- بحار، ج 12، ص 30و42.
96- اقتباس از آيات 75تا 79 سوره انعام - عيون اخبار الرضا، ج 1، ص
197 - بحار، ج 12، ص 30.
97- مضمون آيه 260 سوره بقره - مجمع البيان ، ج 2، ص 373.
98- بط = اردك يا مرغابى . زاغ = كلاغ . انيت = آرزوى دراز. (ديوان
مثنوى ، آغاز دفتر پنجم )
99- چنانچه بعضى ، پيامبرى ابراهيم در نوجوانى را از آيه 43 سوره
مريم ، استفاده كرده اند، آنجا كه او آزر را به سوى توحيد دعوت مى كند
و به او مى گويد: (( اى پدر! دانشى براى من آمده
كه براى تو نيامده )) با توجه به اينكه در نو
جوانى ، آزر را دعوت كرد.
100- طبق بعضى از روايات ، امام صادق عليه السلام فرمود: ابراهيم
همراه مادرش وارد شهر شد و به خانه مادرش وارد گرديد، هنگامى كه نگاه
آزر به چهره ابراهيم عليه السلام افتاد به مادر ابراهيم گفت :
(( اين كيست كه در سلطنت شاه (نمرود) باقى مانده
است ، با اينكه به فرمان شاه ، پسران را كشند؟! ))
مادر گفت : (( اين پسر تو است در فلان وقت ،
هنگامى كه از شهر بيرون رفته بودم ، متولد شده است . ))
آزر گفت : (( واى بر تو! اگر شاه با خبر شود ما
را از مقامى كه در پيشگاهش داريم عزل خواهد كرد. ))
مادر گفت : (( اگر شاه باخبر نشد كه زيانى به تو
نرسد، و اگر با خبر شد من جواب شاه را مى دهم ، به گونه اى كه موجب حفظ
مقام تو خواهد شد. بگذار نزد ما بماند و پسر ما باشد.
)) (بحار، ج 2، ص 31)
به اين ترتيب مى توان گفت يكى از علل ظاهرى حفظ ابراهيم عليه السلام
وجود آزر بوده است ، چنانچه موسى عليه السلام در دامن فرعون تربيت شد،
همان گونه كه گفته اند: (( عدو شود سبب خير گر
خدا خواهد. ))
101- مضمون آيات 41 تا 49 سوره مريم .
102- انعام / 74
103- مضمون آيات 54 تا 56، سوره انبيا.
104- بحار، ج 12، ص 31
105- قصص قرآن ، صدر بلاغى ، ص 58 - بعضى اين واقعه را بعد از
حادثه آتش ، آورده اند. (بحار، ج 12، ص 34)
106- انبيا / 57.
107- امام صادق عليه السلام فرمود: روزى كه ابراهيم عليه السلام
بتها را شكست عيد نوروز بود (بحار، ج 12، ص 43).
108- صافات / 87. ابراهيم از نظر بدنى بيمار نبود، ولى وقتى كه مى
ديد مردم ، غرق در فساد و هوسبازى غوطه مى خوردند، از نظر روحى كسل و
ناراحت بود و منظور او از اينكه گفته بود من بيمارم ، يعنى كسل است .
109- انبيا / 58تا67.
110- بحار، ج 12، ص 32.
111- انبيا/ 69
112- مثنوى مولانا.
113- مجمع البيان ، ج 7، ص 74 - بحار، ج 12 ص 32 و 33.
114- اعيان الشيعه ، ط ارشاد، ج 1، ص 635 - انوار البهيه ، ص 166.
115- خداوند در آيه 26 سوره نحل اين مطلب رابيان نموده و به گفته
ابن عباس ، خداوند با اين آيه ، روحيه مسلمانان را تقويت مى كند، كه
نمايشهاى پوشالى طاغوتها آنها را نفرييد و مرعوب نكند تا به امدادهاى
الهى تكيه كنند و در پرتو آن با روحيه اى نيرومند به آرمان خود ادامه
دهند.
116- اقتباس از بحار، ج 12، ص 43، 44.
117- اقتباس از روضه الصفا، ج 1 - حيوه القلوب ، ج 1 ص 175.
118- انبيا / 70. از نكات جالب اينكه ؛ امير مومنان عليه السلام در
ضمن به پرسشهاى يكى از اهالى شام فرمود ((
دشمنان در روز چهار شنبه ابراهيم عليه السلام را در ميان منجنيق نهادند
و در درون آتش پرتاب نمودند. سرانجام خداوند در روز چهار شنبه ، پشه
اى را بر نمرود مسلط گردانيد... ))
و امام صادق عليه السلام فرمود: (( خداوند
ناتوانتزين خلق خود، پشه را به سوى يكى از جبارترين خودكامه (نمرود)
فرستاد. آن پشه در بينى او وارد گرديد، تا به مغز او رسيد و او را به
هلاكت رسانيد. اين يكى از حكمتهاى الهى است كه با ناتوانترين مخلوقاتش
، قلدرترين موجودات را از پاى در آورد (بحار، ج 12، ص 37) .
و از ابن عباس روايت شده : پشه ، لب نمرود را گزيد. نمرود تلاش كرد تا
آن را با دستش بگيرد، پشه به داخل سوراخ بينيش پريد، او تلاش كرد كه آن
را از بينى خارج سازد، ولى پشه خود را به سوى مغز او رسانيد. خداوند به
وسيله همان پشه ، چهل شب او را در عذاب كرد تا به هلاكت رسيد.(بحار، ج
12، ص 18)
119- پروين اعتصامى .
120- مطابق بعضى از روايات ، ماجرا را به نمرود اطلاع دادند، نمرود
گفت : ابراهيم را گرچه همراه اموالش باشد، بيرون كنيد تا از سرزمين
برود، زيرا او اگر در اينجا بماند دين شما (بت پرستان ) را فاسد مى
كند. (اقتباس از تفسير الميزان ، ج 7، ص 241)
121- صافات / 99
122- اقتباس از الميزان ، ج 7، ص 241-242.
123- مضمون آيه 100 صافات .
124- مضمون آيات 69 تا 72 سور هود - مجمع البيان - ج 5، ص 175.
امام صادق عليه السلام فرمودن (( ابراهيم در اين
هنگام 120 سال ، و ساره 90 سال داشت . )) (بحار،
ج 12، ص 111-110)
125- ابراهيم / 37.
126- كامل ابن اثير، ج 2، ص 103 - بحار، ج 12، ص 98 - 99.
127- بقره / 127-128
128- مجمع البيان ، ج 7، ص 80
129- يا ابت افعل ما تومر ستجدنى ان شاء الله من الصابرين (صافات /
102)
130- ماجراى رمى جمره سه گانه حج در مراسم در سرزمين منى ، يادآور
همين خاطره است .
131- صافات / 105
132- بحار، ج 12، ص 8.
133- بحار، ص 13
134- در آيه 69 هود به اين مطلب اشاره شده است .
135- بحار، ج 12، ص 11
136- ابراهيم با شنيدن اين واژه ها يارآور خداى يكتا و بى همتا
بود. چنان لذت مى برد كه قابل توصيف نيست .
137- اقتباس از معراج السعاده ، ص 491.
138- بحار، ج 12، ص 79
139- بحار، ج 13، ص 6
140- تاريخ انبيا، (عماد زاده )، ص 492
141- در بعضى از تواريخ نام فرعون عصر موسى ((
وليد بن زياد )) ذكر شده است . (كامل ابن اثير،
ج 1، ص 96)
142- نانكه اين مطلب از آيه 18 شعرا، با توجه به داستان مورد اشاره
اش استفاده مى شود.
143- قصص قرآن ، صدر بلاغى - فرهنگ قصص ، ص 301-392.
144- اقتباس از بحار، ج 13، ص 51 - تاريخ انبيا، ص 493.
145- تاريخ انبيا (عمادزاده ) ص 495.
146- بايد توجه داشت كه كارهاى سخت مانند نگهبانى شب
و... به بنى اسرائيل واگذار شده بود.
147- اقتباس از بحار، ج 13،ص 50 - 53 - آيه 49 سوره
بقره به شكنجه شدن بنى اسرائيل و كشته شدن پسران آنها به
دست فرعونيان اشاره شده است .
148- در مورد نام خواهر موسى عليه السلام ، دو قول است
: بعضى گفته اند نام او مريم و به گفته بعضى ديگر كلثمه
بود. (مجمع البيان ، ج 7، ص 242 - ج 3، ص 55.
149- قصص / 7.
150- مجمع البيان ، ج 7، ص 241 - بحار، ج 13، ص 54.
151- مجمع البيان ، ج 7، ص 241 - بحار، ج 13، ص 54.
152- بحار، ج 13، ص 54. مطابق بعضى از روايات ، اين
نجار همان (( حزقيل
)) (يا حزبيل ) بوده كه همين حادثه موجب شد به موسى
عليه السلام ايمان آورد و بعدها به عنوان
(( مومن آل فرعون )) شناخته
گرديد كه ايمان خود را پنهان مى كرد. (بحار، ج 13، ص 163.
153- قصص / 7
154- پروين اعتصامى .
155- آسيه اصلا از نژاد بنى اسرائيل و از نوه هاى
پيامبران بود، كه با فرعون ازدواج كرد.
156- در آيه 9 سوره قصص ، اين مطلب چنين آمده :
(( همسر فرعون (آسيه ) گفت او را
نكشيد، نور چشم من و شماست ، شايد برايمان مفيد باشد و او
را به پسرى برگزينيم )) .
157- وقتى موسى از آب گرفته شد، (با توجه به پيشگويى
قبل ) انيسا دختر فرعون ، از آب دهان كودك به بدنش ماليد و
شفا يافت .
158- اقتباس از بحار، ج 13، ص 54-55 - مجمع البيان ج
7، ص 141
159- به گفته بعضى ، غيبت موسى از مادرش بيش از سه روز
طول نكشيد.
160- و به گفته بعضى با چوب كوچكى بازى مى كرد، با
همان چوب بر سر فرعون كوبيد.
161- بحار، ج 13، ص 56 - مطابق بعضى از روايات روزى
موسى عليه السلام عطسه كرد، بى درنگ گفت :
(( الحمد لله )) فرعون از
شنيدن اين سخن عصبانى شد و به موسى سيلى زد. موسى ريش
بلند فرعون را گرفت و كشيد. فرعون سخت عصبانى شد و تصميم
گرفت او را به دست جلادان بسپارد تا او را را بكشند. آسيه
همسر فرعون پا در ميانى كرد و به عنوان اينكه موسى كودك
است و به كارهاى خود متوجه نيست او را از چنگال فرعون نجات
داد (نور الثقلين ، ج 4، ص 117).
162- و به گفته بعضى ، موسى ديد يكى از آشپزهاى فرعون
مى خواست يك نفر بنى اسرائيلى را براى حمل هيزم به بيكارى
كشد، بر سرب همين موضوع با هم گلاويز شدند.
163- مضمون آيات 14 تا 17 سوره قصص .
164- مضمون آيه 18 تا 21 سوره قصص ، و اقتباس از مجمع
البيان ، ج 7، ص 245 و 246.
165- قصص / 24
166- بحار، ج 13، ص 21و 58
167- قصص / 26
168- بحار، ج 13، ص 59-58.
169- قصص / 28-27.
170- جابربن انصارى مى گويد: ما به رسول خدا صلى الله
عليه و آله عرض كرديم : گويا چوپانى گوسفندان كرده اى ؟
فرمود: (( آرى ، مگر پيامبرى هست كه
چوپانى نكرده باشد؟ ))
(صحيح مسلم ، ج 6، ص 125)
171- ديوان مثنوى ا به خط ميرخانى ، ص 610 - 611 -
تفسير و نقد مثنوى (استاد جعفرى ) ج 14، ص 293تا 266.
روايت شده ، آن روز هواى تابستان گرم بود و آن گوسفند
فرارى بز بود. موسى عليه السلام در بالاى كوه او را گرفت و
صورتش را بوسيد و دست نوازش بر سر و پشتش كشيد و با زبان
عذرخواهى به او گفت : (( اى حيوان
امروز تو را به زحمت افكنده ام ، ولى منظورم حفظ تو از
حمله گرگ بود )) .
سپس آن را بر دوش گرفت و به گله رسانيد.
روزى موسى عليه السلام عرض كرد: ((
خدايا! براى چه مرا شايسته مقام پيامبرى داشتى و هم كلام
خود نمودى ؟! )) خداوند فرمود:
(( به خاطر مهربانيت در فلان روز به
آن بز )) .
(لئالى الاخبار، ج 2، ص 152.)
172- اين عصا در عصر نوح عليه السلام در دستش و در عصر
ابراهيم عليه السلام به دست ابراهيم افتاد. از اين رو به
هر دو منسوب بود.
173- بحار، ج 13، ص 29 - 30 .
174- مضمون آيات 29 تا 32 سوره قصص - بحار، ج 13، ص
61.
175- دو معجزه عصا و يد بيضا، در آيه 20 تا 22 آيه طه
نيز ذكر شده است .
176- طه / 42 و 46
177- طه / 56 تا 64.
178- اقتباس از تفسير ابوالفتوح رازى ، ج 8، ص 464 -
تفسير نمونه ، ج 16، ص 85تا88.
179- بحار، ج 13، ص 151.
180- اين استدلال در آيه 23 تا 28 سوره شعرا آمده است
.
181- شعرا / 28 و 29
182- مضمون آيه 30 تا38 شعرا و آيه 109 تا 183 اعراف .
183- در تعداد و چند نفر بودن ساحران اختلاف مى باشد.
184- بحار، ج 13، ص 148.
185- نانچه در آيه 116، سوره اعراف آمده :
(( و جائوا بسحر عظيم .
))
186- شعرا/ 44.
187- بحار، ج 113، ص 149.
188- طه / 67. امير مومنان على عليه السلام فرمود:
(( موسى عليه السلام به خاطر خودش
احساس ترس نكرد، بلكه از آن ترسيد كه جاهلان غلبه كنند و
طاغوتهاى گمراه پيروز شوند. ))
189- (نهج البلاغه - خطبه 6) 189طه / 69.
190- طه / 70تا74.
191- بايد توجه داشت : ساحرانى كه ايمان به موسى آورده
بودند به فرمان فرعون به دار آويخته شدند و به شهادت
رسيدند. (بحار، ج 13، ص 150.)
193- از اين رو در قرآن ، فرعون به عنوان ذوالاوتاد
(صاحب ميخ ) ياد شده است (فجر / 89)
194- بحار، ج 13، ص 164 - مجمع البيان ، ج 10، ص 319.
195- مضمون آيات 127 تا129 سوره اعراف .
196- اين معجزات نه گانه ، در آيات 106، 107، 130، 133
سوره اعراف دكر شده است .
197- ديوان مثنوى ، به خط ميرخانى ، ص 411 (دفتر چهارم
).
198- مضمون آيه 134تا 136 سوره اعراف .
199- فاوحينا الى موسى ان اضرب بعصاك البحر...
(شعرا / 63).
200- طه / 77.
201- اقتباس از قصص قرآن بلاغى ، ص 146.
202- يونس / 90
203- مضمون آيه 90 تا 92 سوره يونس
204- تاريخ انبيا، ص 531.
205- مضمون آيات 138 تا 141 سوره اعراف
206- نهج البلاغه ، حكمت 317.
207- مضمون آيه 83 تا 90 سوره طه
208- طه / 92تا96.
209- تاريخ انبيا، ص 155.
210- بجار، ج 13، ص 246.
211- بحار، ج 13، ص 252.
212- قصص / 76.
213- اما لواشتغا ثوابى لا جبتهم و لا غثتهم . (اقتباس
از تاريخ طبرى ط بيروت ، ج 265-1).
214- بحار، ج 13، ص 251.
215- مضمون آيات 67 تا 71 سوره بقره .
216- اقتباس از بحار، ج 13، ص 259 به بعد - عيون اخبار
الرضا، مجمع البيان و تفسير قمى ، ذيل آيات مورد بحث .
217- ديوان مثنوى ، به خط مير خانى ، ص 397 (دفتر
چهارم ).
218- بحار، ج 27، ص 180.
219- اصول كافى ، ج 2، ص 123.
220- بحار، ج 13، ص 365 تا366.
221- بحار، ص 253.
222- واژه عيسى (ع ) ترجمه عربى ((
يشوع )) به معنى نجات دهنده مى
باشد.
223- بحار، ج 14، ص 214 (پاورقى )
224- بحار، ص 194 و 202 - اعلام قرآن خزائلى ، ص 267.
225- رچه مطابق آيه 30 سوره مريم ، عيسى عليه السلام
هنگامى كه در گهواره بود سخن گفت و خود را پيامبر معرفى
كرد (و جعلنى نبيا) ولى آشكار شدن و رسميت پيامبرى و
رسالتش ، از سى سالگى به بعد بود.
226- بحار، ج 14، ص 250.
227- بحار، ج 14، ص 195-194.
228- مضمون آيه 35 و 36، سوره آل عمران .
229- بحار، ج 14، ص 202.
230- مضمون آيه 37و 38 سوره آل عمران .
231- آل عمران / 45تا 47.
232- بحار، ج 14، ص 223.
233- مريم / 16تا21.
234- اين مطلب در قرآن با تعبير ((
فنفخنا فيها من روحنا )) آمده است .
(انبيا/ 91 -تحريم / 12).
235- مريم / 23.
236- مضمون آيه 23 تا 25 سوره مريم .
237- آيه 27 تا 29 سوره مريم - بحار، ج 14، ص 228.
امام باقر عليه السلام فرمود: هفتاد نفر زن ، اطراف مريم
(س ) را گرفته و او را با ناسزايى سرزنش مى نمودند. در
اين هنگام عيسى عليه السلام در گهواره به آنها گفت :
(( واى بر شما! آيا به مادرم نسبت
ناروا مى دهيد. من بنده خدا هستم ، خداوند به من كتاب داده
، سوگند به خدا بر هر يك از شما به خاطر تهمتى كه به مادرم
مى زنيد، حد تهمت را جارى مى كنم . ))
يكى از حاضران از امام باقر عليه السلام پرسيد:
(( آيا بعد از اين (هنگامى كه عيسى
بزرگ شد) بر آنها حد جارى كرد؟ ))
امام باقر عليه السلام فرمود (( آرى
بحمد لله )) (بحار، ج 14، ص 215.)
238- مريم / 30 تا 33.
239- بحار، ج 14، ص 229.
240- بحار، ج 14، ص 218.
241- آل عمران / 48.
242- با توجه به اينكه در عصر عيسى عليه السلام علوم
طب و درمان ، پيشرفت فوق العاده كرده بود، معجزات عيسى
عليه السلام در اين راستا بود كه بر درمان همه اطبا، برترى
داشت .
243- آل عمران / 48 و 51 .
244- تاريخ انبيا، ص 731.
245- ديوان مثنوى ، به خط ميرخانى ، ص 327.
246- روضه الكافى ، ص 337.
247- سفينه البحار، ج 1، ص 560.
248- اعلام قرآن خزائلى ، ص 268.
249- بحار، ج 14، ص 327.
250- ديوان مثنوى ، به خط ميرخانى ، ص 117، (دفتر دوم
)
251- بحار، ج 14، ص 281 تا283.
252- لازم به تذكر است كه حكومت اگر وسيله اجرا و
انجام احكام و دستورات الهى باشد، نه هدف براى هوسهاى
هوسبازان ، چنين حكومتى شايسته و لازم است ، ولى اگر عاملى
براى قدرت طلبى و انحراف و فساد گردد، از آن بايد دورى جست
كه حكومت طاغوتى است ، ماجرايى كه در داستان فوق آمده ،
براساس اجتناب از حكومت طاغوتى مى باشد.
نقل شده ؛ حضرت امام خمينى (ره ) به يكى از دخترانش فرمود:
(( هيچ كس در دنيا مانند حضرت
سليمان عليه السلام داراى حكومت جهانى و مقتدر، با تمام
امكانات نشد، ولى مورچه اى به او گفت : ((
دنيا ارزش ندارد. ))
اين سخن امام ، نيز بر همين اساس است كه حكومت مادى ، بى
ارزش است و بايد از آن دورى نمود. ولى حكومت الهى و معنوى
، صحيح و لازم است و بايد آن را تشكيل داد و از آن پيروى
كرد.
253- اصول كافى ، ج 1، ص 37.
254- اصول كافى ، ج 2، ص 307.
255- اصول كافى ، ج 2، ص 318.
256- اصول كافى ، ج 2، ص 400.
257- بحار، ج 14، ص 270و
258- مضمون آيات 112تا 115، سوره مائده .
259- بحار، ج 14، ص 294 و صفحه 260 تا265.
260- اقتباس از تفسير صافى ، ص 416، ذيل آيه 13 و 14
سوره ياسين .
261- بحار، ج 14، ص 253.
262- مجموعه ورام ، ج 1، ص 224.
263- فروع كافى ، ج 1، ص 72.
264- تاريخ انبيا، ص 734.
265- مصابيح القلوب .
266- بشارت عيسى عليه السلام به آمدن پيامبر اسلام صلى
الله عليه و آله به نام احمد در آيه 6 سوره صف آمده است و
در كتاب انجيل ، بشارت به نام ((
فارقليط )) است كه نظر فرهنگ يونانى
به معنى (( ((شخص مورد ستايش
)) معادل احمد و محمد صلى الله عليه
و آله مى باشد.
267- تاريخ انبيا،ص 730. در روايات اسلامى آمده كه
هنگام ظهور حضرت مهدى عليه السلام ، حضرت عيسى عليه السلام
از آسمان به زمين مى آيد و در بيت المقدس پشت سر آن حضرت
نماز مى خواند و از ياران حضرت شده و پيروانش را به پذيرش
رهبرى او دعوت مى نمايد و موجب تقويت و گسترش امر آن
حضرت مى گردد و بر فراز گردنه ((
افيق )) بيت المقدس ، حربه اى در
دست دارد و در قتل دجال شركت مى كند و در صف نماز، امام
مهدى عليه السلام به او مى گويد: به پيش برو تا به تو
اقتدا كنيم . عيسى عليه السلام مى گويد: ((
شما خاندانى هستيد كه بر هيچ كس تقدم بر شما روا نيست .
))
(منتخب الاثر، باب 48، ص 316 و 317.)
268- اعلام قرآن خزائلى ، ص 268 تا 270.
269- نساء / 157 (( قصص قرآن
بلاغى ، ص 252 - 243.
270- نسا / 157 - بل رفعه الله اليه - در عالم ملكوت و
كروبيان حادثه عروج عيسى عليه السلام به آسمان ، حادثه
بسيار مهم بود كه ابليس هنگام تولد پيامبر اسلام صلى الله
عليه و آله به شيطان گفت (( از زمان
عروج عيسى عليه السلام به آسمان تا كنون (يعنى 537 سال )
چنين حادثه اى رخ نداده است . ))
اين سخن ابليس ، بيانگر عظمت حادثه عروج عيسى عليه السلام
و تولد پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله مى باشد. (بحار،
ج 15، ص 258).
271- مستدرك السفينه ، ج 3، ص 335.
272- كحل البصر (محدث قمى )، ص 12 تا 37.
273- المجالس السنيه ، ج 5، ص 10.
274- يامبر صلى الله عليه و آله فرمود:
(( مرا از اين رو محمد ناميدند كه در سراسر زمين ،
ستوده هستم و احمد ناميدند از اين رو كه در سراسر آسمان ،
ستوده تر از زمين هستم . (الميزان ج 19، ص 29.)
275- بحار، ج 15، ص 258.
276- بحار، ج 15، ص 392.
277- اقتباس از بحار ج 17، ص 309 - شرح نهج البلاغه
ابن ابى الحديد، ج 13، ص 208.
278- بحار، ج 17، ص 309.
279- نهج البلاغه ، خطبه 192 (خطبه قاصعه )
280- اقتباس از سيره ابن هشام ، ج 1، ص 337.
281- مناقب آل ابيطالب ، ج 1، ص 49 - 50
282- بحار، ج 18، ص 203.
283- بحار، ج 17، ص 227.
284- بحار، ج 17، ص 227.
285- فروع كافى ، ج 5، ص 494.
286- اصول كافى ، ج 2، ص 668.
287- اقتباس از مجمع البيان ، ج 5، ص 67 - اسد الغابه
، ج 5.
288- اقتباس از مجمع البيان ، ج 9، ص 269 - سيره ابن
هشام ، ج 4، ص 41.
289- الاصابه ، ج 4، ص 104، رياحين الشريعه ، ج 5، ص
80.
290- بحار، ج 17، ص 418.
291- سيره ابن هشام ، ج 3، ص 95 و 135
292- اقتباس از الخرائج و الجرايح ، ص 52-51 - بحار، ج
18، ص 111.
293- سيره ابن هشام ، ج 3، ص 354.
294- يعنى : (( مثل عيسى عليه
السلام در نزد خدا همچون آدم است ، كه خدا او را از خاك
آفريد و سپس فرمود: (( موجود باش
)) او هم فورا موجود شد. (بنابراين
ولادت مسيح عليه السلام بدون پدر هرگز دليل خدايى او نيست
) - اينها حقيقتى است از جانب پروردگار تو رسيده ، باز
كسانى با تو به محاجه و ستيز برخيزند به آنها بگو:
(( بياييد ما فرزندان خود را دعوت
كنيم ، شما هم فرزندان خود را، ما زنان خويش را دعوت
نماييم ، شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت كنيم ،
شما هم از نفوس خود، آنگاه مباهله كنيم و لعنت خدا را بر
دروغگويان قرار دهيم . ))
295- مباهله ، يعنى نفرين كردن دو نفر يا دو گروه عليه
همديگر، تا خداوند لعنت و عذابش را بر طرفدار باطل فرود
آورد.
296- ترجمه ارشاد مفيد، ج 1، ص 155تا157.
297- مجمع البيان ، ج 2، ص 452.
298- ممتحنه / 12
299- انوار البهيه (محدث قمى )، ث 34-33.
300- غريب يستاءذن على رسول الله صلى الله عليه و آله
اتاءذنون للغربا؟
301- انوار البهيه ، ص 32
302- انوار البهيه ، ص 41 - 42.