راه روشن ، جلد چهارم
ترجمه كتاب المحجة البيضاء فى تهذيب الا حياء

ملامحسن فيض كاشانى رحمه اللّه عليه
ترجمه : محمّدرضا عطائى

- پى‏نوشت‏ها -
- ۱ -


1- در احياء العلوم به جاى بين التّابعين ، بين النّابغين آمده است .
2- به كلمه ((عزلت )) در هيچ يك از كتابهاى احاديث شيعه جز در مصباح و ارشاد ديلمى برخورد نكرديم و بيشترين روايات در اين مورد از طريق سفيان ثورى و نظاير اوست .
3- مصباح الشّريعه باب بيست و چهارم .
4- اين دو روايت را ابن فهد حلّى در كتاب التحصين به طورى كه در المستدرك الوسائل ج 2، ص 323 آمده به صورت مرسل نقل كرده است .
5- اندك غم كسى راست كه نه فرزندى دارد كه بميرد، و نه كارى دارد كه بيم از دست رفتنش داشته باشد، دوران كودكى را سپرى كرده و از علم بهره اى برده ؛ پس پايان كارش تنهايى و خاموشى است .
6- آل عمران / 105: مانند كسانى نباشيد كه پراكنده شدند و اختلاف كردند.
7- انفال / 63: در ميان دلهاى ايشان الفت ايجاد كرد.
8- هيتمى در مجمع الزوائد ج 8، ص 87، مى گويد: اين حديث را طبرانى در الا وسط از طريق على بن بهرام از قول عبدالملك بن ابى كريمه نقل است ، اين دو تن را من نشناختم ولى بقيه رجال سند، صحيح است .
9- اين حديث را مسلم در ج 6، ص 20 از قول ابن عباس و ابوهريره نقل كرده است .
10- اين حديث را طبرانى و خطايى در العزله از قول ابن عباس - چنان كه در المغنى آمده است - با سندى مطلوب نقل كرده است .
11- اين حديث را ابوداوود، در ج 2، ص 577 از قول ابوهريره نقل كرده است .
12- صدر اين حديث را بخارى در ج 8، ص 24 و مسلم در ج 8، ص 10 كتاب خود نقل كرده اند و طبرانى تمام آن را از قول انس روايت كرده است .
13- اين حديث را ابوداوود، در ج 2، ص 577 از حديث ابوخراش سلمى نقل كرده است .
14- عراقى گويد: رسول خدا (صلى اللّه عليه و اله ) در اين حديث از زينب دورى كرد همچنان كه ابوداوود حديث عايشه را نقل كرده است و عراقى با اين كه ابوداوود را صالح مى داند، از نقل آن خوددارى كرده است .
15- اين حديث را طيالسى در مسند خود، ص 168 از قول عسعس بن سلامه نقل كرده است .
16- اين حديث را حاكم در ج 2، ص 68 كتاب خود آورده و گفته است : با شرايط نقل مسلم صحيح است .
17- اين حديث را احمد در مسند خود ج 5، ص 232 نقل كرده است .
18- مريم / 48 و 49: و از شما و آنچه غير از خدا مى خوانيد كناره گيرى مى كنم ... هنگامى كه از آنها و از آنچه غير خدا مى پرستيدند كناره گيرى كرد، ما اسحاق و يعقوب را به او بخشيديم و هر يك را پيامبر بزرگى قرار داديم .
19- اين حديث را طبرانى در الا وسط از قول ابن عمر نقل كرده است و - به طورى كه در المغنى آمده - در آن حديث ضعيفى وجود دارد.
20- عراقى گويد: اين حديث را ارزقى در التّاريخ از قول ابن عباس به سند ضعيفى و از روايت طوس نقل كرده است كه در آن نيز ضعف وجود دارد.
21- دخان / 21: و اگر به من ايمان نمى آوريد لااقل از من كناره گيرى كنيد.
22- كهف / 16: و هنگامى كه از آنها و آنچه را جز خدا مى پرستند كناره گيرى كرديد، به غار پناهنده شويد كه پروردگارتان ، (سايه ) رحمتش را بر شما مى گستراند.
23- اين حديث را احمد در ج 4، ص 148 نقل كرده و ترمذى نيز آن را روايت كرده و مى گويد: آن حَسَن است .
24- اين حديث را بخارى در ج 4، ص 18 و ابن ماجه به شماره 3978 نقل كرده اند.
25- اين حديث را احمد از حديث سعد بن ابى وقاص - به طورى كه در الجامع الصغير آمده - به سند صحيح نقل كرده است . و در احياء العلوم ، ان اللّه يحب العبد التقى النقى الخفى آمده و آن را مسلم - چونكه در المغنى است - از حديث سعد نقل كرده است .
26- اين حديث را احمد در ج 5، ص 365 از قول مردى از اصحاب پيامبر (صلى اللّه عليه و اله ) نقل كرده است و راوى مى گويد: من گمان دارم كه آن مرد ابن عمر باشد.
27- در احياء العلوم ،
اضافه كرده است : ((مرد گوشه گيرى كه پروردگارش را عبادت مى كند و شرش را از مردم باز مى دارد)) اين حديث به كسى اشاره دارد كه طبعا شرارت دارد و مردم از معاشرت او در آزارند. و قول پيامبر (صلى اللّه عليه و اله ): ((خداوند... دوست مى دارد.))
28- اين حديث را طبرانى از حديث امّ مبشّر نقل كرده است با اين تفاوت كه - به نقل المغنى - به جاى المغرب ، المشرق آورده است .
29- من طالب چرت زدنم در حالى كه چرتى نيستم ، شايد خيال تو رويايى را بر من القا كند و از ميان همنشينان بيرون مى روم تا شايد در خلوت تنهايى به ياد تو باشم .
30- در احياء العلوم به جاى فى الوحشة ، فى الخلوة آمده كه همين صحيح است .
31- اين حديث را ابوداوود، در ج 2، ص 436 از حديث قيس بن مسلم نقل كرده و ابن ماجه به شماره 4005 آن را آورده است و ترمذى گويد: آن روايت صحيح است .
32- اين حديث را ابن ماجه به شماره 3017 از حديث ابوسعيد خدرى نقل كرده است .
33- و چه بسا در آثار شما نصيحتى جريان دارد كه گاهى نتيجه اش كينه و دشمنى شخص طرف نصيحت است .
34- در احياء چنين آمده : اگر با هر دو مسامحه كنى ، از بدترين مردم خواهى بود. پيامبر (صلى اللّه عليه و اله ) فرمود: از جمله مردمان بد، افراد دو رو هستند كه با گروهى به صورتى و با گروهى به صورت ديگر برخورد مى كنند.
35- هيچ ماءخذى براى اين حديث پيدا نكردم و تنها ابن جوزى در مقدمه صفوة الصّفوه از قول سفيان بن عيينه آن را نقل كرده است ، به موضوعات الكبير ملا على قارى ص 83 مراجعه كنيد.
36- اين حديث را ابوداوود، در ج 2، ص 558، و نسائى در كتاب اليوم و الليله آورده و به طورى كه در الرغيب ، ج 4، ص 50، در ضمن حديثى آمده ، اين چنين است : مثل الجليس السوء كمثل صاحب الكير ان لم يصبك من سواده اصابك من دخانه : ((مثل همنشين بد همانند صاحب دم آهنگرى است اگر از سياهى اش به تو نرساند، از دودش ‍ خواهد رساند.))
37- اين بخشى از خبر قبلى است .
38- در كتاب احياء العلوم ، به جاى كلمه مرموق (تيزبين )، موّفق آمده است .
39- زمر / 20: كسانى كه سخنان را مى شنوند و از بهترين سخن پيروى مى كنند.
40- اين حديث را ابن ماجه به شماره 4172 از قول ابوهريره نقل كرده است و در سلسله حديث ، على بن زيد بن جدعان است كه ضعيف مى باشد.
41- اين حديث را ابوداوود، در ج 2، ص 43 و نسائى - به طورى كه در الترغيب ج 3، ص 443 آمده - با سندى حسن نقل كرده اند.
42- اين حديث را بخارى ، در ج 9، ص 66 و ابوداوود در ج 2، ص 418 كتاب خود نقل كرده اند.
43- اين حديث را بيهقى در كتاب الزهد - به طورى كه در الترغيب ، ج 3، ص 444 آمده - از حديث ابوهريره نقل كرده است و ابويعلى از حديث حذيفه روايت كرده و خطابى در كتاب العزلة آن حديث و حديث ابى امامه و همه اينها را با اندك اختلاف و به اختصار نقل كرده است و من در مصادر موجود، اين حديث ابن مسعود را نيافتم .
44- اين حديث را ابوداوود، در ج 2، ص 415 به اختصار و خطابى در العزله تمام آن را با سند منقطع - آن طورى كه در المغنى آمده - نقل كرده است .
45- اگر خواستى در شب سخن بگويى صدايت را آهسته كن و در روز هم پيش از سخن گفتن ، توجه كن ! زيرا وقتى كه سخن برملا شد، چه زشت باشد و چه زيبا راه برگشت ندارد.
46- وقتى كه عمل كسى بد شد، پندارهاى او نيز بد مى شود و آنچه را كه بدان عادت دارد، از سر پندار تصديق مى كند. يا دوستاش به گفته دشمنانش ، در ستيز مى شود و در شبى تيره و ظلمانى از شك و ترديد قرار مى گيرد.
47- هر كه مردم را نيازموده ستايش كند، پس از آزمودن ، ستايش شدگان را نكوهش خواهد كرد و با تنهايى انس مى گيرد در حالى كه از افراد نزديك و دور وحشت مى كند!
48- شاعرى پارسى گو درباره دفتر شعرش چنين مى گويد:
 

دفتر شعر من اى ميوه دل   اى ز تو كام دل من حاصل
رازدار غم و غمخوار منى   روشنى بخش شب تار منى (م )
49- بقره / 273: از شدت خويشتندارى ، افراد بى اطلاع آنها را غنى مى پندارند.
50- اگر آزاد مرد نعمتى را از دست بدهد براى او ننگ نيست ، ليكن اگر استقامت در برابر مصائب و شكيبايى را از دست دهد، ننگ است .
51- دشمن تو نتيجه و پديده دوست تو است پس نبايد دوستان زيادى داشته باشى زيرا هر دردى را كه نخستين بار احساس مى كنى از خوردن يا آشاميدن است .
52- حجر / 88: (بنابراين ) هرگز چشم خود را به نعمتهاى (مادى ) كه به گروه هايى از آنها (كفار) داديم ، ميفكن .
53- اين حديث را احمد، مسلم ، ترمذى و ابن ماجه - به طورى كه در الجامع الصغير آمده - به سند صحيح از ابوهريره نقل كرده اند.
54- فرقان / 20: و بعضى از شما را وسيله آزمايش بعضى ديگر قرار داديم ، آيا صبر مى كنيد؟
55- هرگاه باب ذلت از جانب توانگرى گشوده شود، تو از سوى تنگدستى به بالاترين مرتبه مى رسى .
56- اين حديث را طبراى با اسناد ضعيف - به طورى كه در المغنى آمده - از حديث جرير نقل كرده است و احمد در ج 5، ص 258 نظير آن را از قول ابوامامه با اسناد نيكو نقل شده است .
57- يعنى زمان تاءليف كتاب . ظاهرا مؤ لف از اوضاع زمانه خود بسيار گله مند بوده است - م .
58- عراقى گويد: آنچه را كه مطين در مسند خود از حديث على بن ابى طالب عليه السلام به سند ضعيف نقل كرده اند، چنين معروف است : ((آفت علم فراموشى و افت زيبايى تكبّر است .))
59- اين حديث را مسلم در ج 2، ص 190 و حاكم در مستدرك ، ج 1، ص ‍ 59 نقل كرده است ، و قبلا از قول عايشه و ديگران نقل شد.
60- اشاره به سخن آن حضرت دارد كه فرمود: ((اين دين استوار است ، با مدارا در آن وارد شويد.))
61- اين حديث را احمد در مسند ج 2، ص 300 و حاكم در مستدرك ، ج 4، ص 171 و ترمذى و ابوداوود همگى از حديث ابوهريره نقل كرده اند و از كافى ، ج 2، ص 242 نظير آن گذشت .
62- از كمال شخص كامل چيزى كاسته نمى شود، مادامى كه سودى به خانواده اش مى رساند.
63- اين حديث را ابويعلى از قول ابوهريره درباره حمل پيامبر (صلى اللّه عليه و اله ) جامه هايى را كه خريده بود، و همچنين ابن عساكر و طبرانى - به طورى كه در الجامع الصغير آمده - به سند ضعيف در الاوسط نقل كرده اند.
64- كتاب الفنون از احمد بن مؤ دب و نزهة الابصار از ابن مهدى - به طورى كه در مناقب ابن شهر آشوب ، ج 4، ص 23 آمده است .
65- هركه با مردم رقابت كند. از غم و اندوه بميرد، ولى شخص پر جراءت از آسايش و راحتى برخوردار است .
66- اين حديث را ترمذى در سنن ، ج 10، ص 157، باب ما جاء فى فضل الفقه على العبادة در ابواب علم از حديث ابوامامه نقل كرده است كه در ج 1، ص 16 اين كتاب گذشت .
67- فاطر / 10: سخنان پاكيزه به سوى او صعود مى كند و عمل شايسته آنها را بالا مى برد.
68- آل عمران / 169: (اى پيامبر) هرگز گمان مبر آنها كه در راه خدا كشته شده اند مردگانند، بلكه آنها زنده اند و نزد پروردگارشان روزى داده مى شوند، به سبب نعمتهايى كه خدا از فضل خود به آنها داده ، خوشحالند.
69- اين حديث را ترمذى و ابن حبان از فضالة بن عبيد به سند صحيح - به طورى كه در الجامع الصغير آمده است - نقل كرده اند.
70- جعفريات ، باب صفة الجهاد الاكبر، ص 78.
71- در ميان عيبهاى مردم هيچ عيبى را همچون نقص آنانى نمى بينم كه توانند به كمال برسند (ولى در بى كمالى نيستند).
72- فصلت / 53: بزودى نشانه هاى خود را در اطراف جهان و در درون جانشان به آنها نشان مى دهيم .
73- ذاريات / 20 و 21: و در زمين ، آياتى براى طالبان يقين است و در وجود خود شما، آيا نمى بينيد؟
74- صافات / 137 و 138: و شما پيوسته صبحگاهان از كنار (ويرانه هاى شهرهاى ) آنها و شبانگاه عبور مى كنيد، آيا نمى انديشيد؟
75- يوسف / 105: و چه بسيار نشانه اى (از خدا) در آسمانها و زمين وجود دارد كه آنها از كنارش مى گذرند و از آن روى مى گردانند!
76- اين جملات اقتباس از قرآن است و در سوره فصلت / 46 آمده است : و ما ربك بظلام للعبيد.
77- در كتاب احياء العلوم ، دو باب آمده كه از اين سه باب ، اولى و دومى را يكى شمرده است .
78- اين حديث را ترمذى در سنن ، ج 10، ص 116 آورده و مى گويد: اين حديث عجيبى است كه در ج 1، ص 19 گذشت .
79- اين حديث را ابوداوود در سنن ، ج 2، ص 325 روايت كرده است و در ج 1، ص 20 اين كتاب گذشت .
80- اين حديث را حاكم در مستدرك ، ج 2، ص 437 نقل كرده و بخارى در صحيح ، ج 1، ص 29 به آن اشاره كرده است .
81- برگرفته از آيه 37 سوره ق - م .
82- برگرفته از آيه 7 سوره روم - م .
83- و هرگاه نفوس اشخاص ، بزرگ باشند، در راه هدفشان جسمها را رنج دهند.
84- آدمهاى ترسو، ترس را دورانديشى مى پندارند در حالى كه آن حيله نفس فرومايه است .
85- من لا يحضره الفقيه ، باب ثواب زيارت پيامبر (صلى اللّه عليه و اله )، ص 296.
86- من لا يحضره الفقيه ، باب ثواب زيارت پيامبر (صلى اللّه عليه و اله )، ص 296.
87- من لا يحضره الفقيه ، باب ثواب زيارت پيامبر (صلى اللّه عليه و اله )، ص 296.
88- من لا يحضره الفقيه ، باب ثواب زيارت پيامبر (صلى اللّه عليه و اله )، ص 296.
89- من لا يحضره الفقيه ، باب ثواب زيارت پيامبر (صلى اللّه عليه و اله )، ص 296.
90- من لا يحضره الفقيه ، باب ثواب زيارت پيامبر (صلى اللّه عليه و اله )، ص 296.
91- من لا يحضره الفقيه ،باب فضل تربة الحسين 7، ص ‍ 304.
92- من لا يحضره الفقيه ،باب فضل تربة الحسين 7، ص ‍ 304.
93- من لا يحضره الفقيه ،باب زياة قبر النبى (صلى اللّه عليه و اله )، ص 296.
94- من لا يحضره الفقيه ،باب زيارة قبر النبى (صلى اللّه عليه و اله )، ص 296.
95- من لا يحضره الفقيه ،باب زيارة قبر النبى (صلى اللّه عليه و اله )، ص 296.
96- من لا يحضره الفقيه ،باب زيارة قبر النبى (صلى اللّه عليه و اله )، ص 296.
97- من لا يحضره الفقيه ،باب زيارة قبر النبى (صلى اللّه عليه و اله )، ص 296.
98- من لا يحضره الفقيه ،باب زيارة قبر النبى (صلى اللّه عليه و اله )، ص 296.
99- من لا يحضره الفقيه ،باب زيارة قبر النبى (صلى اللّه عليه و اله )، ص 298.
100- من لا يحضره الفقيه ،باب زيارة قبر النبى (صلى اللّه عليه و اله )، ص 298.
101- من لا يحضره الفقيه ،باب زيارة قبر النبى (صلى اللّه عليه و اله )، ص 298.
102- من لا يحضره الفقيه ،باب زيارة قبر النبى (صلى اللّه عليه و اله )، ص 298.
103- من لا يحضره الفقيه ،باب زيارة قبر النبى (صلى اللّه عليه و اله )، ص 298.
104- من لا يحضره الفقيه ،باب زيارة قبر النبى (صلى اللّه عليه و اله )، ص 298.
105- من لا يحضره الفقيه ،باب زيارة قبر النبى (صلى اللّه عليه و اله )، ص 298.
106- من لا يحضره الفقيه ،باب زيارة قبر النبى (صلى اللّه عليه و اله )، ص 298.
107- من لا يحضره الفقيه ،باب زيارة قبر النبى (صلى اللّه عليه و اله )، ص 298.
108- من لا يحضره الفقيه ،باب زيارة قبر النبى (صلى اللّه عليه و اله )، ص 298.
109- من لا يحضره الفقيه ،باب زيارة قبر النبى (صلى اللّه عليه و اله )، ص 298.
110- من لا يحضره الفقيه ،باب زيارة قبر النبى (صلى اللّه عليه و اله )، ص 298.
111- من لا يحضره الفقيه ،باب زيارة قبر النبى (صلى اللّه عليه و اله )، ص 298.
112- من لا يحضره الفقيه ،باب زيارة قبر النبى (صلى اللّه عليه و اله )، ص 298.
113- من لا يحضره الفقيه ،باب زيارة قبر النبى (صلى اللّه عليه و اله )، ص 298.
114- من لا يحضره الفقيه ،باب زيارة قبر النبى (صلى اللّه عليه و اله )، ص 298.
115- من لا يحضره الفقيه ،باب زيارة قبر النبى (صلى اللّه عليه و اله )، ص 298.
116- من لا يحضره الفقيه ،باب زيارة قبر النبى (صلى اللّه عليه و اله )، ص 298.
117- من لا يحضره الفقيه ،باب زيارة قبر النبى (صلى اللّه عليه و اله )، ص 298.
118- اين حديث را بخارى ، مسلم و احمد و ابوداوود و نسائى و ابن ماجه از حديث ابوهريره ، ابوسعيد و ابن عمر - به طورى كه در الجامع الصغير آمده است - به سند صحيح نقل كرده اند.
119- ج 2، ص 159 همين كتاب .
120- اين حديث را مسلم در صحيح ، ج 7، ص 27 نقل كرده است .
121- اين حديث را احمد در مسند، ج 6، ص 145 نقل كرده و در آن آمده است : ((امت من از بين نمى روند مگر با نيزه و طاعون ...)) و سند حديث نيكوست و شايد منع قرار از طاعون به خاطر نقل و انتقال بيمارى از شهرى به شهرى باشد، لذا از رفتن به آن جا نيز منع شده است .
122- آخر اين حديث را احمد در ج 6، ص 421 و بيهقى آن را در الشعب نقل كرده و مى گويد: حديث مرسل است .
123- ابوحامد غزالى از آن سفرى كه انسان ، از شهرى به سبب عدم امكان انجام واجب دينى مهاجرت مى كند؛ غفلت كرده و از اين آيه فراموش كرده است : ان الذين توفاهم الملائكة ظالمى انفسهم قالوا كنا مستضعفين فى الارض قالوا الم تكن ارض اللّه واسعة فتهاجروا فيها.
124- اين حديث را مسلم و بخارى نقل كرده اند و چند جا قبلا گذشت .
125- من لا يحضره الفقيه ، باب ما جاء فى السفر الى الحج و غيره من الطاعات ، ص 221.
126- من لا يحضره الفقيه ، باب ما جاء فى السفر الى الحج و غيره من الطاعات ، ص 221.
127- من لا يحضره الفقيه ، باب ما جاء فى السفر الى الحج و غيره من الطاعات ، ص 221.
128- من لا يحضره الفقيه ، باب الزاد فى السفر، ص 227.
129- من لا يحضره الفقيه ، باب اتخاذ السفرة فى السفر، ص ‍ 226.
130- من لا يحضره الفقيه ، ص 226.
131- من لا يحضره الفقيه ، ص 226.
132- من لا يحضره الفقيه ، باب ما يجب على المسافر فى الطريق ، ص 224.
133- من لا يحضره الفقيه ، باب الرفقاء فى السفر، ص 226.
134- من لا يحضره الفقيه ، باب المروة فى السفر، ص 230.
135- به موطّاء ملك ، ج 2، ص 247 و مسند احمد، ج 2، ص 24 و 34 و 86 و 81 آمده است سه سواره ولى در من لا يحضره الفقيه ، ص 225 مطابق متن است .
136- اين حديث را ابوداوود در ج 2، ص 34 از ابوهريره و طبرانى از ابن مسعود، به طورى كه در المغنى آمده - به سند حسن روايت كرده است .
137- اين حديث را ابوداوود در سنن خود، ج 2، ص 35 ضمن حديثى نقل كرده است .
138- من لا يحضره الفقيه ، باب كراهة الوحدة فى السفر، ص ‍ 225.
139- من لا يحضره الفقيه ، باب كراهة الوحدة فى السفر، ص ‍ 225.
140- من لا يحضره الفقيه ، باب كراهة الوحدة فى السفر، ص ‍ 225.
141- من لا يحضره الفقيه ، باب كراهة الوحدة فى السفر، ص ‍ 225.
142- من لا يحضره الفقيه ، باب كراهة الوحدة فى السفر، ص ‍ 225.
143- من لا يحضره الفقيه ، باب كراهة الوحدة فى السفر، ص ‍ 225.
144- من لا يحضره الفقيه ، باب الرفقاء فى السفر و وجوب حق بعضهم على بعض ، ص 226. و محاسن برقى ، ص 357.
145- من لا يحضره الفقيه ، باب الرفقاء فى السفر و وجوب حق بعضهم على بعض ، ص 226. و محاسن برقى ، ص 357.
146- من لا يحضره الفقيه ، باب الرفقاء فى السفر و وجوب حق بعضهم على بعض ، ص 226. و محاسن برقى ، ص 357. و نيز محاسن ابوعبداللّه برقى ، ص 357.
147- من لا يحضره الفقيه ، باب الرفقاء فى السفر و وجوب حق بعضهم على بعض ، ص 226. و محاسن برقى ، ص 357. و نيز محاسن ابوعبداللّه برقى ، ص 357.
148- من لا يحضره الفقيه ، باب الرفقاء فى السفر و وجوب حق بعضهم على بعض ، ص 226. و محاسن برقى ، ص 357. و نيز محاسن ابوعبداللّه برقى ، ص 357.
149- من لا يحضره الفقيه ، باب الرفقاء فى السفر و وجوب حق بعضهم على بعض ، ص 226. و محاسن برقى ، ص 357. و نيز محاسن ابوعبداللّه برقى ، ص 357.
150- المكارم ، ص 288.
151- المكارم ، ص 288.
152- من لا يحضره الفقيه ، باب تشييع المسافر و توديعه ، ص ‍ 225.
153- من لا يحضره الفقيه ، باب تشييع المسافر و توديعه ، ص ‍ 225.
154- من لا يحضره الفقيه ، باب تشييع المسافر و توديعه ، ص ‍ 225.
155- من لا يحضره الفقيه ، باب يستحب للمسافر من الصلاة اذا اراد الخروج ص 223 و محاسن برقى ، كتاب السفر، ص 358 - 345.
156- من لا يحضره الفقيه ، ص 224 - 222.
157- من لا يحضره الفقيه ، ص 224 - 222.
158- من لا يحضره الفقيه ، ص 224 - 222.
159- من لا يحضره الفقيه ، ص 224 - 222.
160- المكارم ، ص 284.
161- المكارم ، ص 284، تمام اين اخبار در كتاب محاسن باب السفر، ص 350، با سند آمده است .
162- المكارم ، ص 284، تمام اين اخبار در كتاب محاسن باب السفر، ص 350، با سند آمده است .
163- المكارم ، ص 284، تمام اين اخبار در كتاب محاسن باب السفر، ص 350، با سند آمده است .
164- من لا يحضره الفقيه ، باب ذكر اللّه عز و جل و الدعاء فى المسير، ص 224.
165- من لا يحضره الفقيه ، باب ذكر اللّه عز و جل و الدعاء فى المسير، ص 224.
166- من لا يحضره الفقيه ، باب ذكر اللّه عز و جل و الدعاء فى المسير، ص 224.
167- من لا يحضره الفقيه ، ص 229.
168- من لا يحضره الفقيه ، ص 229.
169- اين حديث را خرائطى - به طورى كه در كتاب المغنى آمده - از جابر نقل كرده و دارمى در ج 2، ص 214 و تمام صاحبان سنن از حديث صخر غامدى روايت كرده اند.
170- اين حديث را ابوداوود، در ج 2، ص 34 و احمد در ج 3، ص 455 از حديث كعب بن مالك نقل كرده اند.
171- من لا يحضره الفقيه ، باب الايام و الاوقات التى يستحب فيه السفر، ص 211.
172- من لا يحضره الفقيه ، باب الايام و الاوقات التى يستحب فيه السفر، ص 211.
173- من لا يحضره الفقيه ، باب الايام و الاوقات التى يستحب فيه السفر، ص 211.
174- من لا يحضره الفقيه ، باب الايام و الاوقات التى يستحب فيه السفر، ص 211.
175- من لا يحضره الفقيه ، باب الايام و الاوقات التى يستحب فيه السفر، ص 211.
176- من لا يحضره الفقيه ، باب الايام و الاوقات التى يستحب فيه السفر، ص 211.
177- من لا يحضره الفقيه ، باب افتتاح السفر بالصدقة ، ص ‍ 222.
178- من لا يحضره الفقيه ، باب افتتاح السفر بالصدقة ، ص ‍ 222.
179- من لا يحضره الفقيه ، باب افتتاح السفر بالصدقة ، ص ‍ 222.
180- اين حديث را ابن ماجه با سند ضعيف به شماره 2824 در كتاب خود آورده است .
181- اين حديث را طبرسى در كتاب مكارم ، ص 285 به طور مرسل نقل كرده است .
182- التهذيب ، ج 1، ص 316. بديهى است كه مقصود، روزه استحبابى است نه واجب - م .
183- اين حديث را حاكم در مستدرك ، ج 1، ص 445 نقل كرده و صدوق در كتاب من لا يحضره الفقيه ص 222. و ابويعلى ، بزاز و ابوداوود به طورى كه در مجمع الزوائد، ج 3، ص 213 آمده نقل كرده اند.
184- ج 2، ص 165، همين كتاب .
185- من لا يحضره الفقيه ، ص 232.
186- من لا يحضره الفقيه ، ص 232.
187- مكارم ، ص 298؛ اين روايت را پيامبر (صلى اللّه عليه و اله ) نقل كرده است كه به على (عليه السلام) فرمود و به او تعليم داد.
188- من لا يحضره الفقيه ، ص 222، شماره 5 و 6.
189- من لا يحضره الفقيه ، ص 222، شماره 5 و 6.
190- اين حديث را ترمذى از قول ابوقتاده در كتاب الشمائل ، ص ‍ 19، چاپ لكنهو كه به ضميمه سنن چاپ شده ، نقل كرده است و در ج 2، ص 165 گذشت .
191- ج 2، ص 165. همين كتاب .
192- اين حديث را مرحوم طبرسى در كتاب مكارم ، ص 292 نقل كرده است .
193- اين روايت را طبرسى در كتاب مكارم ، ص 292 نقل كرده است .
194- من لا يحضره الفقيه ، باب دعاء الضال عن الطريق ، ص ‍ 232.
195- من لا يحضره الفقيه ، باب دعاء الضال عن الطريق ، ص 232.
196- اين حديث را طبرسى در كتاب مكارم و ابن سنى در كتاب عمل اليوم و الليله ، ص 140 نقل كرده است . غول نوعى از جن و شيطان است و همچنين به معنى معصيت و هلاكت آمده ، بعضى تصور مى كنند كه در بيابانها غول وجود دارد و آنها را از راه گمراه مى سازد و هلاك مى كند.
197- من لا يحضره الفقيه ، باب ارتياد المنازل و الامكنه ، ص ‍ 230.
198- من لا يحضره الفقيه ، باب ارتياد المنازل و الامكنه ، ص ‍ 230.
199- من لا يحضره الفقيه ، باب حق الدابة على صاحبها، ص ‍ 228.