آزادى
آزادى و آزادگـى ، مرادف واژه (حرّيت ) و
(آزاده ) مرادف (حرّ) در زبان عربى است . حرّ به مـعـنـاى بـرگـزيـده
هـر چـيـز و انـسـان كـريـم نـيـز آمـده اسـت ، واژه مقابل آزادى بندگى
، رقيّت ، عبوديت ، اسارت و اجبار است .1
آزادى اين چنين در اسلام معنا شده است :
اسـلام ، قـانـون خويش را نخست بر اساس توحيد سپس بر اخلاق نيكو بنا
نهاده و هر چيزى كه مـتـعـلق بـه انـسـان اسـت يا انسان به نحوى بدان
وابسته است ، حكمى از احكام شرع را با خود دارد. خـواه خـرد بـاشـد يـا
كـلان ، فـردى بـاشـد يـا اجـتـمـاعـى ، و آزادى بـه مـعـنـاى مـتداول
آن در جهان امروز، جايى در اسلام ندارد. آزادى در اسلام به معناى رهايى
از بندگى غير خدا (و تنها بندگى خدا) است ، چنين عنوانى گر چه يك كلمه
بيش نيست ، ولى از گستره وسيعى بـرخـوردار اسـت كـه بـا آزادى ديـگـر
مـكـاتـب هـرگـز قابل قياس نيست .2
بـر اين اساس ، انسان تا در وادى بى خدايى و خارج از محدوده اطاعت به
سر مى برد، گر چه در ظـاهـر از قـيـد و بندهاى شرع ، خود را رها مى
بيند، ولى در واقع در هزاران نوع دام آشكار و نـهـان گـرفتار است و
گوسفند بى شبانى را مى ماند كه علاوه بر حيرت و سرگردانى ، هر لحـظه
ممكن است چنگال درنده بى رحمى به زندگى اش پايان دهد، ولى اگر به وادى
عبوديت گـام نهد و مهر بندگى خدا را بر پيشانى زند، همه خطرهاى خانمان
سوز و ضدّ آزادى را پشت سر نهاده به آزادى واقعى دست مى يابد.
نتيجه اينكه ، در اسلام (بندگى خدا) عين (آزادى ) و نافرمانى خدا مساوى
با بردگى است .
آزادى معنوى و اجتماعى
از نـظـر روان شـنـاسـى اسـلامـى ، انـسـان در مـسـيـر زنـدگـى بـا دو
نـوع عـامـل مـزاحـم : درونـى و بـيـرونـى درگـيـر اسـت ؛ گـروه
نـخـسـت عـبـارتـنـد از رذائل اخـلاقـى و خـواهـش هـاى نـفـسـانـى كـه
شـرافـت ، انـسـانـيـت ، عـقـل و وجـدان انـسـان را اسـير خويش مى
سازند. آزادى اى كه انسان در اين مصاف از دست مى دهد (آزادى معنوى )
نام دارد.
عـوامـل بـيـرونى نيز عبارتند از انسان هاى قلدر و استثمارگر كه با سوء
استفاده از توانمندى خـويـش ، انـسـان هاى ضعيف را به بردگى مى كشند و
با مكيدن خون آنها، به زندگى خويش ، زرق و بـرق بـيشترى مى دهند و عرصه
را بر آنها تنگ مى كنند تا خود راحت تر زندگى كنند. آنـچـه كـه انـسـان
ها در برابر اين قلدران و زور مداران از دست مى دهند، (آزادى اجتماعى )
است .3
جـايـگاه آزادى معنوى ، در اخلاق فردى است و آنچه اينجا پى مى گيريم
(آزادى اجتماعى ) است با اين تذكّر كه آزادى اجتماعى مولود آزادى معنوى
است و بدون آن معنا پيدا نمى كند.
نگرش اسلام به آزادى
هـمـان گـونـه كـه يـاد شـد، تـوحـيـد و فـضـائل اخـلاقـى ، دو ركـن
اسـاسـى شـريـعت اسلام را تشكيل مى دهند و اين دو تضمين كننده آزادى
هاى فردى و اجتماعى انسانند و تاءمين همه ابعاد آزادى ، از افـتخارات
اسلام به شمار مى رود؛ در ديدگاه اميرمؤ منان (ع ) خداوند سبحان سرشت
انسان را با آزادى عجين كرده است :
(لا تكَوُنَنَّ عَبْدَ غَيْرِكَ وَ قَدْ جَعَلَكَ اللّهُ سُبْحانَهُ
حُرّاً)4
هرگز بنده ديگرى نشو؛ در حالى كه خداوند سبحان ، تو را آزاد آفريده است
.
بـر ايـن اسـاس ، نـظام تكوين و قوانين اسلامى بر حرّيت انسان استوار
است و اگر كسانى راه بـردگـى را بـپـيـمـايـنـد هم در جهت مخالف فطرت و
وجدان خويش ، گام برداشته اند و هم بر خلاف خواست خدا عمل كرده اند.
از سوى ديگر، در جهان بينى اسلامى ، انسان در انتخاب راه زندگى نيز
آزاد است :
(اِنّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ اِمّا شاكِراً وَ اِمّا كَفوُراً)5
ما راه را به او نشان داديم ، خواه سپاسگزار باشد يا ناسپاس !
چـنـانـكـه (اصـل آزادى ) را در مـنشور جهانى خويش نيز گنجانده و به
همه پيروان اديان الهى اعلام مى كند:
(قُلْ يا اَهْلَ الْكِتابِ تَعالَوْا اِلَى كَلِمَةٍ سَواءٍ بَيْنَنا
وَ بَيْنَكُمْ اَلا نَعْبُدَ اِلاّ اللّهَ وَ لا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً
وَ لانَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً اَرْباباً مِنْ دوُنِ اللّهِ...)6
بـگو، اى اهل كتاب ، بياييد به سوى سخنى كه ميان ما و شما يكسان است (و
آن ) اين كه جز خدا را نـپـرسـتـيم و چيزى را همتاى او قرار ندهيم و
برخى از ما برخى ديگر را به جاى خداوند به خدايى نگيرد.
تاءمين اصل آزادى
اسـلام ، پـس از طـرح آزادى بـه عـنـوان يـك اصل فراگير و خدشه ناپذير،
ضمن دفاع از آن ، جـايـگـاه ويـژه اى در بـرنامه ريزى هاى زيربنايى
خود، بدان اختصاص مى دهد. كه برخى از نمودهاى آن را به اختصار توضيح مى
دهيم :
الف ـ توحيد
جمله ارزشمند (لا اله الاّ الله ) شعار توحيد و عصاره معارف اسلامى است
كه هربامدادان و شبان گـاهـان ، جان هاى مؤ منان را با نسيم آن مى
نوازد و مؤ من با زمزمه چنين شعارى در واقع ، آزادى را مـزمـزه مـى
كـنـد و مـوحّد حقيقى ، آزاده واقعى نيز هست چنانكه آيه شگرف (اِيّاكَ
نَعْبُدُ وَ اِيّاكَ نـَسْتَعينُ) نيز در هر نمازى ، انسان را از هر
گونه وابستگى مى رهاند و به خدا مى رساند و به همين دليل ، زيباترين
پرستش ، از آنِ آزادگان است ؛ حضرت امام حسين (ع ) مى فرمايد:
(...اِنَّ قَوْماً عَبَدوُا اللّهَ شُكْراً فَتِلْكَ عِبادَةُ
الاَْحْرارِ وَ هِىَ اَفْضَلُ الْعِبادَةِ)7
گـروهـى خـداونـد را سـپـاسـگـزارانـه عبادت مى كنند، كه اين عبادت ،
عبادت آزادگان و بهترين شكل عبادت است .
ب ـ ولايت
اصـيـل تـريـن وظـيـفـه سفيران الهى و جانشينان آنها، آزاد ساختن انسان
ها از همه قيدو بندهاست . قرآن درباره اين رسالت پيامبر مى فرمايد:
(... وَ يَضَعُ عَنْهُمْ اِصْرَهُمْ وَ الاَْغْلالَ الَّتى كانَتْ
عَلَيْهِمْ....)8
(پيامبر) بارهاى سنگين و زنجيرهايى را كه بر آن هاَبود، (از دوش و
گردنشان ) برمى دارد.
امير مؤ منان (ع ) نيز مى فرمايد:
(سـَمـِعْتُ رَسوُلَ اللّهِ (ص ) يَقوُلُ: اَنَا وَ عَلِىُّ اَبَوا
هذِهِ الاُْمَّةِ وَ لَحَقُّنا عَلَيْهِمْ اَعْظَمُ مِنْ حَقِّ
اَبَوَىْ وِلادَتـِهـِمْ فـَاِنـّا نـُنْقِذُهُمْ، اِنْ اَطاعُونا،
مِنَ النّارِ اِلى دارِ الْقَرارِ وَ نُلْحِقُهُمْ مِنَ
الْعُبُودِيَّةِ بِخِيارِ الاَْحْرارِ)9
از رسـول خـدا(ص ) شـنـيـدم كـه مـى فـرمـود: مـن و على ، پدران اين
امّت هستيم و حقّ ما بر مردم ، بـزرگ تـر از حق پدر و مادرى است كه
آنان را به دنيا مى آورند. چرا كه ما مردم را ـ اگر از ما اطـاعـت
كـنـنـد ـ از درون آتـش بـه سـراى پـايـدار رهـايى مى بخشيم . و از
بردگى رهانيده به بهترين آزادگان ، ملحقشان مى سازيم .
و به همين جهت در زيارت نامه امام على (ع ) آمده است :
(اَلسَّلامُ عَلى والِى الاَْحْرارِ)10
درود بر رئيس و سرپرست آزادگان .
كيست مولا آنكه آزادت كند
بند رقّيّت ز پايت وا كند.11
شـرط (عـدالت ) در مـناصب دينى همچون ولايت ، مرجعيت ، امامت جمعه و
جماعت ، قضاوت و شهادت و... نـيـز تـداعـى كـنـنده آن است كه رهبران
خرد و كلان جامعه اسلامى بايد از روحيه آزادمنشى و وارسـتـگى برخوردار
باشند تا بتوانند چنين منشى را در جامعه تقويت كنند و زيردستان خود را
نيز آزاده بار آورند.
ج ـ اخلاق اسلامى
مسلمانان وظيفه دارند با خودسازى و تزكيه نفس ، نخست در كسب آزادى
معنوى بكوشند، سپس به عـرصـه آزادى هـاى اجـتـمـاعـى پـا بـگـذارنـد.
وارسـتـگـى از رذائل اخـلاقى و آراستگى به فضائل آن ، زنجيرهاى وابستگى
انسان را يكى از پس از ديگرى پـاره مـى كـنـد و او را به قلّه آزادگى
مى رساند. انسان آزاده ، به آزادى ديگران نيز احترام مى گذارد و انسان
هاى آزاد منش ، جامعه آزاد را تشكيل مى دهند. از اين رو، امام على
صلوات الله عليه ، تقوا را رمز آزادى و رهايى مى داند و مى فرمايد:
(فـَاِنَّ تـَقـْوَى اللّهِ مـِفـْتـاحُ سـَدادٍ وَ ذَخـيـرَةُ
مـَعـادٍ وَ عـِتـْقٌ مـِنْ كـُلِّ مـَلَكـَةٍ وَ نـَجـاةٌ مـِنْ
كـُلِّ هَلَكَةٍ)12
همانا تقواى الهى كليد گشايش هر درى ، اندوخته قيامت ، آزادى از هر
عادت (زشت ) و نجات از هر تباهى است .
مـتـّقـيـان بـا پـشـت پـا زدن بـه زرق و بـرق دنـيـا بـه درجـه اى از
مـنـاعـت طـبـع و آزاد مـنـشـى نايل مى شوند كه كاه و طلا پيش چشمشان
يكسان مى شود.
رسـول اكـرم (ص )، روزى از اصـحـاب صـفـّه ديـدن مـى كـرد، يـكـى از
آنـان عـرض كـرد: يـا رسول اللّه ! من از دنيا دل بريده ام و سنگ و طلا
نزد من يكسان شده است !
پيامبر فرمود: تو اينك ، حرّ و آزاده اى !13
د - قوانين و روابط اجتماعى
احـكـام و مـقـررات اسـلامـى ، بويژه روابط اجتماعى آن به گونه اى
طرّاحى شده كه كم ترين خـدشـه اى به روحيه آزاد منشى افراد و آزادى
اجتماعى ، وارد نيايد؛ مسلمانان در چارچوب قوانين اسـلام ، از آزادى
كـامل برخوردارند و هيچ كس حق ندارد آزادى مشروع آنها را محدود يا
مشروط كند، به طور مثال :
ـ هـر كـسـى در انـتـخـاب شـغـل ، مـحـلّ سـكـونـت ، ازدواج ، كـسـب و
تـجـارت ، انـتـخـاب قـاضـى ، وكيل ، وكيل مدافع و مانند اينها آزاد
است .
ـ مـال ، جان ، ناموس و آبروى شهروندان مسلمان ، كاملا" محترم و محفوظ
است و هيچ كس مجاز نيست بدون و مجوز شرعى ، كم ترين اهانتى به آنان
بكند، يا زيانى به آنها برساند.
ـ همه در برابر قانون يكسانند و اسلام هيچ گونه امتياز نژادى ، اجتماعى
، سياسى ، اقتصادى و... را ـ كه به نحوى آزادى ديگران را محدود مى كند
ـ به رسميت نمى شناسد.
ـ قوانين مدنى اسلام به طور واقع بينانه و منصفانه از مظلوم دفاع مى
كند، تا در برابر ظالم ايستادگى كرده ، حقش را بگيرد و آزادى خدادادى
اش سلب نگردد.
ـ قـوانـيـن جـزايـى اسـلام ، بـشـدت ، گـلوى نابكاران را مى فشارد، تا
امنيت و آزادى ديگران را نگيرند و مردم با پشت گرمى به قانون ، احساس
آرامش كنند.
ـ به مردم اجازه مى دهد كه براى احقاق حقوق خويش از هيچ كوششى فروگذار
نكنند، در برابر مـتـجـاوزان بـه حريم آزادى مردانه قيام كنند و مانند
سرور آزادمردان ـ سيد الشهداء(ع ) ـ فرياد برآورند :
(لا وَاللّهِ لا اُعْطيهِم بِيَدى اِعْطاءَ الذَّليلِ وَ لا اَفِرُّ
فِرارَ الْعَبيدِ)14
نه ، به خدا سوگند! با خوارى ، دست بيعت به آنان نمى دهم و مانند
بردگان نيز فرار نمى كنم !و... .
نشانه هاى آزادمردان
فرد و جامعه اى كه از آزادگى برخوردار باشد، بايد به طور طبيعى ، آثار
آن را نيز از خود بروز دهد چرا كه (از كوزه همان برون تراود كه در اوست
) برخى از نشانه هاى آزادگى چنين است :
1ـ پايمردى
امام صادق (ع ) فرمود :
آزاده ، در هـر حال آزاده است ؛ اگر گرفتارى برايش پيش آيد، صبر مى
كند، اگر مصيبت ها بر او فـرو ريـزد، قـامـتـش را نـمـى شـكـنـد، اگـر
اسـيـر و مـقـهـور گـردد و راحـتـى اش به سختى بدل شود ـ مانند يوسف
صدّيق (ع ) ـ آزادى اش آسيبى نمى بيند...15
2ـ كسب حلال
انسان يا جامعه آزاده ، هرگز به خود اجازه نمى دهد كه از راه هاى
نامشروع امرارمعاش كند، يا با زد و بـنـدهـاى اقـتـصـادى ، خـون
ديـگـران را بـه شـيـشـه كـشـد، بـلكـه بـا جـوانـمـردى از راه حلال ،
زندگى خويش را اداره مى كند، چنانكه مولاى آزادگان ـ امام على (ع ) ـ
فرمود:
(مِنْ تَوْفِيقِ الْحُرِّ اكْتِسابُهُ الْمالَ فى حِلِّهِ)16
كسب در آمد حلال ، از توفيق هاى انسان آزاده است .
3ـ فضائل اخلاقى
آزادگـى و سـجـايـاى اخـلاقـى ، تـاءثـيـر مـتـقـابـل در يـكـديـگـر
دارنـد و هـمـان گـونـه كـه فـضـائل ، ريـشـه حـرّيـت هـسـتـنـد
آزادگـى نـيـز بـرخـى فـضـائل را در پى مى آورد، همانند: خوشرويى ، حيا
و عفّت ، و فا و تدبير و غيره . امام صادق (ع ) در روايتى به برخى از
آنها اشاره كرده مى فرمايد:
پـنـج خـصـلت اگـر در كـسى نباشد، چندان سودى نخواهد داشت ؛ وفا،
تدبير، حيا و حسن خلق و پنجمين آنها ـ كه همه اين خصلت ها را در خود
دارد ـ آزادگى است .17
4ـ دورى از زشتى ها
آزادمـنـشى ، با گناه ، شهوت پرستى و هر كار زشت و ننگ آورد ديگرى
ناسازگاراست ، از اين رو، آزادگان هيچ گاه گرد چنين كارهايى نمى گردند؛
زيرا همان گونه كه يادآور شديم دورى از رذئل اخلاقى شرط اساسى دستيابى
به آزادگى مى باشد و به تعبير امام صادق (ع ):
(اِنَّ صاحِبَ الدّينِ... رَفَضَ الشَّهَواتِ فَصارَ حُرّاً)18
شخص متديّن ، از شهوات ، دورى گزيده تا آزاده گشته است .
و آلودگـى بـه گـنـاه و شـهـوت بـه مـعـنـاى بـازگـشـت از مـسـيـر
آزادگـى اسـت و بـه هـمـيـن دليل اميرمؤ منان سلام الله عليه مى
فرمايد:
(جَمالُ الْحُرِّ تَجَنُّبُ الْعارِ)19
جلوه زيبايىِ انسان آزاده ، در پرهيز از ننگ و عار است .
امانت دارى
(امـانت ) به معنى وديعه ، گرو و رهن ، راستى و درستى ، و
(امانت دارى ) به معنى درستى ، امين بودن و ديندارى آمده است .20
از نـظـر عـقل و منطق ، راستى و درستى و پس دادن به موقع امانت كارى
ارزشمند و لازمه انسانيت است كه فطرت پاك انسان ها پايبندى به آن را
طالب و از خيانت در امانت ، سخت منزجر است .
در فـرهـنـگ اسـلام نـيـز (امانتدارى ) جزو اصول و پايه هاى اخلاقى
شمرده شده و بگونه اى شگفت مورد تاءكيد قرار گرفته است . قرآن مجيد مى
فرمايد:
(فَاِنْ اَمِنَ بَعْضُكُمْ بَعْضاً فَلْيَؤَدِّ الَّذِى اؤْتُمِنَ
اَمانَتَهُ وَ لْيَتَّقِ اللّهَ رَبَّهُ)21
اگـر كـسى از شما ديگرى را امين دانست ، آن كسى كه امين شمرده شده بايد
امانت وى را باز پس دهد و بايد از خداوند كه پروردگار اوست پروا كند.
(اِنَّ اللّهَ يَاءْمُرُكُمْ اَنْ تُؤَدّوُا الاَْماناتِ اِلى
اَهْلِها)22
خداوند به شما فرمان مى دهد كه امانت ها را به صاحبانش بازگردانيد.
خـداونـد در آيـه اوّل از فـرد مـسـلمان و در آيه دوم از عموم مسلمانان
مى خواهد كه امين باشند و در امانت ، خيانت نورزند و وديعه را، هر چه
باشد، به صاحبش برگردانند.
اميرمؤ منان (ع ) نيز، امانتدارى را مهمترين ويژگى مسلمان دانسته و
فرموده است :
(رَاءْسُ الاِْسْلامِ الاَْمانَةُ)23
امانتدارى در راءس دستورات ـ يا برنامه هاى ـ اسلام است .
در سخنى ديگر، اداى امانت را در راستاى تكميل دين دانسته و فرموده است
:
(مَنْ عَمِلَ بِالاَْمانَةِ فَقَدْ اَكْمَلَ الدِّيانَةَ)24
هر كس امانتدارى كند، ديندارى را كامل كرده است .
نـظـر بـه ايـن كـه قـبول يا ردّ امانت تا قبل از تحويل گرفتن آن ، در
اختيار انسان است ، بايد ابـتـدا قـدرى دربـاره آن بـيـنـديـشـد و اگـر
تـوان اداى آن را در خـود نـمـى يـابـد، از اوّل آن را نـپـذيـرد و در
جـايـگـاه شـريـف امـانـتـدارى وارد نـشـود كـه بـعـهـدهـا بـه سـبـب
سـهـل انـگـارى يـا نـاتـوانـى و بـى ارادگـى بـه ايـن اصل مهم اخلاقى
پشت پا نزند.
انواع امانت
امـانـت هـايـى كـه در اخـتـيـار انـسـان قـرار مى گيرد، ممكن است از
سوى خدا، پيامبر و امام يا مردم باشد. پس امانت بر سه نوع است :
الف ـ امانت الهى
قرآن مجيد بر عرضه امانت خدا به انسان ، تصريح دارد:
(اِنـّا عـَرَضـْنَا الاَْمانَةَ عَلَى السَّمواتِ وَ الاَْرْضِ وَ
الْجِبالِ فَاَبَيْنَ اَنْ يَحْمِلْنَها وَ اَشْفَقْنَ مِنْها وَ
حَمَلَهَا الاِْنْسانَ اِنَّهُ كانَ ظَلوُماً جَهوُلاً)25
مـا امـانـت را بـر آسـمـان هـا و زمـيـن و كـوه هـا عـرضـه داشـتـيـم
، از تـحـمـل آن سـربـاز زدنـد و از آن ترسيدند ولى انسان آن را برداشت
راستى او ستمكارى نادان بود.
مرحوم علامه طباطبايى فرموده است : (مراد از امانت در اين آيه ، ولايت
الهى است .)26
برخى مفسران عقيده دارند كه (امانت الهى ) شامل تمامى تكاليف الهى ،
اعضاء و جوارح ، قواى بشرى و هر نعمت و مالى كه از سوى خدا نصيبش گشته
، مى شود.27
معناى ديگر اين سخن آن است كه تمام نعمت هاى تشريعى و تكوينى ، امانت
هاى الهى محسوب مى شوند كه انسان به عنوان امين ، آنها را در اختيار
گرفته است .
ب ـ امانت پيامبر(ص )
رسول خدا(ص ) نيز به عنوان رهبر اسلام امانت هايى را به امّت سپرده است
. ازجمله خود، بارها فرمود:
(اِنـّى تـارِكٌ فـيـكـُمُ الثَّقـَلَيـْنِ: كـِتـابَ اللّهِ وَ
عـِتـْرَتـى وَ لَنْ يـَفـْتـَرِقـا حـَتـّى يـَرِدا عَلَىَّالْحَوْضَ)28
همانا من دو چيز گرانبها در ميان شما (به امانت ) مى گذارم : كتاب خدا
و خاندانم و اين دو هرگز از هم جدا نمى شوند تا آنكه كنار حوض (كوثر)
نزد من آيند.
ايـن دو گنجينه گرانبها، وديعه پيامبرند كه مسلمانان وظيفه دارند از
آنها به شايستگى مراقبت كـنـنـد. هـمين طور سنت و سخنان حكمت آميز آن
حضرت و بالتبع امامان نيز بايد مورد دقت و حفاظت قـرار گـيـرد و بـا
جـدّيـت و صـداقـت بـه نـسـل بـعـد تـحـويـل گـردد و هـر گـونـه
مـمـاشات و سـهل انگارى در صيانت از اسلام ناب محمدى از جانب هر شخص و
گروهى ، خيانت آشكار و جبران ناپذيرى است كه لعنت خدا و فرشتگان را در
پى خواهد داشت .
ج ـ امانت مردم
امـانـتـگـذارى و امـانـتدارى ، از لوازم زندگى اجتماعى است كه همواره
در ميان جوامع بشرى رواج داشـتـه و بـه تناسب افراد و موقعيت ها، تنوع
و دگرگونى يافته است . امانت گاهى يك مطلب علمى ، راز نظامى ، فرمول
صنعتى و گاهى سخنى يا چيزى نفيس و گرانبها و... بوده است .
تنوّع در امانتدارى
هر امانتى ، امانتدارىِ مناسب خود را مى طلبد به اين بيان كه حفاظت و
نگهدارى امانت الهى آن است كـه ولايـت الهى را در مسير خود قرار دهد.
بطور مثال وفادارى و پيروى فكرى و عملى خويش را نـسـبـت بـه رهـبـرى
الهـى ابـراز دارد و از پيروى ديگران كه خيانت محسوب مى شود بپرهيزد و
رهـبـران الهـى نيز نسبت به مقام ولايت امين هستند، چنان كه حضرت صادق
(ع ) در تفسير آيه (اِنَّ اللّهَ يَاءْمُرُكُمْ اَنْ تُؤَدّوُا
الاَْماناتِ اِلى اَهْلِها)29
فرمود:
(اَمَرَ اللّهُ الاِْمامَ الاَوَّلَ اَنْ يَدْفَعَ اِلَى الاِْمامِ
الَّذى بَعْدَهُ كُلَّ شَىْءٍ عِنْدَهُ)30
خـداونـد بـه امـامِ نـخـسـت ، فـرمـان داده اسـت كه هر چه (از ودايع
امامت ) نزد اوست به امام بعدى تحويل دهد.
امانتدارى نسبت به جوارح و اعضا نيز به اين است كه آنها را در اطاعت و
عبادت خدا به كار گيرد و نـعـمـت هـاى الهـى را در معصيت و نافرمانى او
صرف نكند، هنگام انجام دستورات خدا و پرداخت حـقـوق واجـب او مـتـوجـه
بـاشـد كـه در حـال ردّ امـانـت اسـت و آن را تـمـام و كـامـل
بـپـردازد، چـنـان كـه در حـالات امـيـرمـؤ مـنـان (ع ) نقل شده كه
هنگام نماز، سخت پريشان و مضطرب مى شد و رنگش تغيير مى كرد، مى
پرسيدند، اى امـيـرمـؤ مـنـان چه شده است ؟ مى فرمود: (وقت نماز رسيده
؛ وقت اداى امانتى كه خدا آن را بر آسمان ها و زمين عرضه كرد و آنها
ترسيدند (كه آن را بپذيرند).31
امـانـتدارى نسبت به قرآن ، قرائت ، احترام گزاردن و به كار بستن آن
است و در مورد سنت نبوى نـيـز بـه كـار بـسـتـن سـخـنـان آن بـزرگـوار
و اطـاعـت از اوامـر و نـواهـى آن رسول بزرگ الهى ، طرز صحيح اداى
امانت است .
قرآن مجيد خبر مى دهد كه روز قيامت ، رسول اكرم (ص ) ازامّت خود نزد
خدا چنين گله مى كند:
(وَ قالَ الرَّسوُلُ يا رَبِّ اِنَّ قَوْمِى اتَّخَذوُا هذَا الْقُرآنَ
مَهْجوُراً)32
پيامبر گفت : پروردگارا، قوم من اين قرآن را رها كردند.
نسبت به امانت هاى مردمى نيز بايد اقدامى شايسته انجام گيرد، اگر امانت
، گوهرى گرانبها و نـفـيـس اسـت بـايـد در جـاى محكم و امنى از آن
محافظت شود و اگر سخنى سربسته و سرّى است بايد در صندوق سينه نگهدارى
شود و مانند آن .
امانتدارى ، شاءن پيامبر و امام
نظر به اينكه امانتدارى از اصول اخلاق انسانى و مورد سفارش فراوان
خداست ، طبيعى است كه رهبران الهى از آن بهره كافى داشته و بيش از
ديگران به آن پايبند باشند، از اين رو خداوند همه فرستادگان خود را به
چنين زينتى آراسته است . امام ششم (ع ) فرمود:
(اِنَّ اللّهَ لَمْ يَبْعَثْ نَبِيّاً قَطُّ اِلاّ بِصِدْقِ الْحَديثِ
وَ اَدَاءِ الاَْمانَةِ)33
خداوند هيچ پيامبرى را جز به راستگويى و اداى امانت برنينگيخت .
چنين بود كه پيامبر بزرگ اسلام حتى پيش از بعثت از سوى مردم لقب (امين
) گرفته بود.
امام صادق (ع ) در اين باره فرمود:
(... ديـنـُهـُمُ الْوَرَعُ وَ الصِّدْقُ وَ الصَّلاحُ وَ
الاِْجـْتـِهـادُ وَ اَداءُ الاَْمـانـَةِ اِلَى الْبـِرِّ وَ
الْفاجِرِ...)34
ديـن امـامـان ، عبارت است از: ورع ، راستگويى ، صلاح ، كوشش و اداى
امانت به (همه افراد، اعم از) نيكوكار و بدكار .
هـمـچـنـيـن آن حـضـرت بـه يـكى از شيعيان فرمود: بنگر كه على (ع ) با
چه چيزى به آن مقام و مـنـزلت ، در نـزد رسـول خـدا(ص ) رسـيـد، تـو
نـيـز به آن پايبند باش : همانا آن حضرت با راستگويى و امانت بدان مقام
دست يافت .35
هـمـچنين به پيروان خويش رهنمود مى دهد كه اگر بخواهند شيعه واقعى
باشند، بايد امانتدارى پيشه كنند:
(مـَنْ كـانَ مـِنـّا فـَلْيـَقـْتـَدِ بـِنـا فـَاِنَّ مـِنْ
شَاءْنِنَا الْوَرَعُ وَ الاِْجْتِهادُ وَ اَداءُ الاَْمانَةِ اِلَى
الْبَرِّ وَ الْفاجِرِ...)36
كسى كه مى خواهد از ما باشد بايد به مـا اقتدا كند، براستى كه ورع ،
كوشش ، اداى امانت به نيكوكار و بدكار از شاءن ماست .
ملاك مسلمانى
ويـژگـى و اهـمـيـّت (امـانـتـدارى ) تـا آنجا مورد توجه اسلام است كه
آن را با ايمان ، ملازم و برابر دانسته و ايمان افراد را آن گاه مى
پذيرد كه با امانتدارى تواءم باشد. قرآن مجيد آن را از خصوصيات مؤ منان
واقعى دانسته و فرمود است :
(وَ الَّذينَهُمْ لاَِماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعوُنَ)37
آنان كه امانت ها و پيمان خويش را به انجام مى رسانند.
همچنين اميرمؤ منان (ع ) فرمود:
(لا اِيمانَ لِمَنْ لا اَمانَةَ لَهُ)38
كسى كه امانتدار نيست ، ايمان ندارد.
حـضـرت جـواد (ع ) از پـدرانـش از رسـول خـدا(ص ) چـنـيـن نقل مى كند:
(لا تـَنـْظـُروُا اِلى كَثْرَةِ صَلاتِهِم وَ صَوْمِهِمْ وَ كَثْرَةِ
الْحَجِّ وَ الْمَعْروُفِ وَ طَنْطَنَتِهِمْ بِاللَّيْلِ وَ لكِنِ
انْظُروُا اِلى صِدْقِ الْحَديثِ وَ اَداءِ الاَْمانَةِ)39
بـه كـثـرت نـمـاز ، روزه ، حـجّ، كـارهـاى خـوب و نـاله هـاى شـبـانـه
آنها نگاه نكنيد، بلكه به راستگويى و امانتداريشان بنگريد (و آن را
ملاك مسلمانى آنها قرار دهيد.)
بـنابراين ، حفاظت و نگهدارى امانت و بازگرداندن به موقع آن ، معيار و
ميزان مسلمانى افراد و جامعه است كه اگر به آن مقيد باشند داراى اسلام
واقعى اند و گرنه ايمان چندانى ندارند.
دامنه امانتدارى
از ويـژگـى هـاى مهمّ امانتدارى ، فراگيرى و شمول آن است كه تحت هيچ
شرايطى استثناپذير نـيـسـت و امـانت بايد به صاحب آن اعم از مؤ من و
كافر، كوچك و بزرگ ، سياه و سفيد، و دوست و دشمن مسترد گردد.
امام صادق (ع ) فرمود:
ثَلاثَةٌ لا عُذْرَ لاَِحَدٍ فيها، اَداءُ الاَْمانَةِ اِلَى الْبَرِّ
وَ الْفاجِرِ...)40
در (انجام ) سه چيز براى كسى عذرى نيست (اول ) اداى امانت به نيكوكار و
بدكار...
امـانـت هـر چـنـد از نـظـر ظـاهـر و ارزش مـادّى كـم بـهـا بـاشـد،
قـابـل احـتـرام و پـس دادن اسـت . در ايـن زمـيـنـه امـيـرمـؤ مـنـان
(ع ) نقل كرده كه رسول خدا(ص ) ساعتى پيش از ارتحال ، سه بار به من
فرمود:
(يـا اَبـَاالْحـَسـَنِ اَدِّ الاَْمـانـَةَ اِلَى الْبـَرِّ وَ
الْفـاجـِرِ فـيـمـا قـَلَّ وَ جـَلَّ حـَتـّى فـِى الْخـَيـْطِ وَ
الِْمخْيَطِ)41
اى ابـوالحـسـن ، امـانـت را بـه نـيـكـوكـار و بـدكـار پس بده ، كم
باشد يا زياد، حتى اگر نخ وسوزنى باشد.
امانت گذار هر چند از نظر فكرى و اجتماعى چهره اى زشت و كريه داشته و
مرتكب كردارى شنيع شـده بـاشـد و يـا حـتى حقوقى را بدهكار باشد، هرگز
از وديعه اى كه به امانت سپرده محروم نمى گردد.
عـبـداللّه بن سنان گويد: در مسجدى بر حضرت صادق (ع ) وارد شدم در حالى
كه آن حضرت ، نـمـاز عـصـر را بـه جاى آورده و رو به قبله نشسته بود.
عرض كردم : اى پسر پيامبر! يكى از پـادشـاهـان بـر اسـاس اعـتمادى كه
به ما دارد، اموالى را به رسم امانت نزد ما سپرده است . با تـوجـه بـه
ايـنـكـه خـمـس آنـهـا را بـه شـمـا نمى پردازد، اجازه مى دهيد ما خمس
آنها را به شما بـپـردازيم ؟ امام ، در پاسخ سه بار فرمود: به پروردگار
اين قبله سوگند! اگر ابن ملجم ـ قاتل جدّم على (ع ) ـ امانتى به من
بسپارد به اوبر مى گردانم !42
و در سخنى ديگر، به شيعيان چنين سفارش مى كند:
(اَدُّوا الاَْمانَةَ وَ لَوْ اِلى قاتِلِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلي (ع ))43
امانت را ادا كنيد گر چه به كشنده حسين بن على (ع ) باشد!
آثار امانتدارى
ايـن اصـل مـهم اخلاقى ، آثار ارزنده اى نيز در پى دارد كه به برخى از
پيامدهاى آن اشاره مى كنيم :
الف ـ خير و سلامت
حضرت رضا از پدرانش از رسول خدا(ص ) نقل كرده كه فرمود:
(لا تَزالُ اُمَّتى بِخَيْرٍ ما تُحابُّوا وَ تَهادوُا وَ اَدَّوُا
الاَْمانَةَ)44
پـيـروان مـن مادامى كه يكديگر را دوست بدارند و هدايت نمايند و اداى
امانت كنند پيوسته در خير خواهند بود.
لقمان حكيم به فرزندش مى گويد:
(اَدِّ الاَْمانَةَ تَسْلِمْ لَكَ دُنْياكَ وَ اخِرَتُكَ)45
امانت را رد كن تا دنيا و آخرتت سالم باشد.
ب ـ راستى و درستى
اگـر افـراد و جـامـعـه امانت يكديگر را حفاظت كنند و در آن خيانت
نورزند و همه امانت هاى الهى را پاس دارند، درستى و راستى فزونى خواهد
يافت .
امير مؤ منان (ع ) فرمود:
(اِذا قَوِيَتِ الاَْمانَةُ كَثُرَ الصِّدْقُ)46
وقتى امانتدارى تقويت گردد راستى فزونى مى يابد.
ج ـ روزى و ثروت
رسول خدا(ص ) فرمود:
(اَلاَْمانَةُ تَجْلِبُ الْغَناءَ)47
امانتدارى ثروت فراوان مى آورد.
امام على (ع ) نيز فرمود:
(اَلاَْمانَةُ تَجُرُّ الرِّزْقَ)48
امانتدارى ، روزى آور است .
د ـ امنيت روز جزا
امـام هـادى (ع ) فـرمود: حضرت موسى (ع ) در مناجات خود از خدا
پرسيد:پاداش كسى كه از تو شرم كند و خيانت را ترك نمايد، چيست ؟ خداوند
فرمود: امنيّت روز جزا.49
ه ـ رهايى از دوزخ
مـؤ مـن پـاك سـرشـتـى كـه در هـيـچ امـانـتـى خـيـانـت نـورزد و هر
وديعه اى را سالم به صاحبش برگرداند، حيف است داخل دوزخ شود، چنين كسى
روحى بهشتى دارد و در فضايى بهشتى زيسته و در آخـرت نـيـز جـايـگـاهـى
جـز بـهـشـت نـخـواهـد داشـت . ابـوذر گـويـد: از رسول خدا(ص ) شنيدم
كه فرمود:
(عـَلى حـافـَتَىِ الصِّراطِ يَوْمَ الْقِيمَةِ الرَّحِمُ وَ
الاَْمانَةُ فَاِذا مَرَّ عَلَيْهِ الْوَصُولُ لِلرَّحِمِ وَ
الْمُؤَدّى لِلاَْمانَةِ لَمْ يُتَكَفَّاْ بِهِ فِى النّارِ)50
روز قيامت در دو سوى صراط، (صله رحم ) و (امانتدارى ) قرار دارند و
هنگامى كه انجام دهنده صله رحم و امانتدار از روى آن عبور كند بدان
وسيله از لغزيدن در دوزخ نجات مى يابد.
اخوّت
تـضاد منافع ، برترى طلبى ، تنگ چشمى ، محدوديت نعمت ها و ثروت
ها و... انگيزه هايى است كه از روزهاى نخستين زندگى بشر، طعم شيرين صلح
و همزيستى مسالمت آميز را در ذائقه انسان هـا تـلخ كـرده و آنـان را ـ
كـه بـر اثـر خـلقـت و طـبـيـعـت ، همزاد، همراه و هم هدف هستند ـ به
جان يـكـديـگـر انـداخـتـه اسـت ؛ بـرادركـشى رسم روزگاران شده و خوردن
ميراث برادران ، قانون زندگى .... از سوى ديگر آدميزادگان هيچ چاره اى
جز زندگى انسانى در كنار يكديگر ندارند و همزيستى ، همكارى ، هميارى و
غمخوارى در سرشت آنان نهاده شده است .
شـريعت جاويد اسلام ، براى پايان دادن به برادركشى و نجات انسان از
ورطه انسانخوارى و خودمحورى ، بهترين طرح زندگى را در همان برادرى و
تحكيم احساسات پاك ديگر دوستى در شـاهـراه ايـمـان بـه خـدا طـراحـى و
ارائه داد واز ايـن رهـگـذر، فـرزندان آدم را به چنگ زدن به حـبـل
المـتـيـن (اخـوّت ) رهـنـمـون گـشـت و از يـكـايك آنان در خانواده
بزرگ اسلام ، ثبت نام به عمل آورد و به آنان يادآورى كرد:
(وَ اذْكـرُوُا نـِعـْمـَتَ اللّهِ عـَلَيـْكـُمْ اِذْ كـُنـْتـُمْ
اَعْداءً فَاَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَاَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ
اِخْواناً...)51
نـعـمـت خـدا را بـر خـويـشـتـن بـه يـاد آوريـد آنـگـاه كـه دشـمـن
يـكـديـگـر بـوديـد پـس مـيـان دل هايتان ، الفت انداخت تا به بركت
نعمت او برادران هم شديد.
از اين رو، (اخوّت ) در زندگى اجتماعى انسان مسلمان ، جانِ دوباره گرفت
و در گلستان اخلاق اسلامى ، بر كرسى اصالت نشست ؛ زيرا:
(اِنَّمَا الْمُؤْمِنوُنَ اِخْوَةٌ فَاَصْلِحوُا بَيْنَ اَخَوَيْكُمْ
وَ اتَّقوُا اللّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَموُنَ)52
در حـقـيـقـت مـؤ مـنـان ، بـرادر يكديگرند، پس ميان برادرانتان را
آشتى دهيد و تقواى الهى پيشه سازيد شايد مشمول رحمت (خدا) واقع شويد.
حقيقت نه شعار
(اخـوت ) يـك حـقـيقت جارى در همه ابعاد زندگى مؤ منان است و با ماهيت
ايمانى آنان گره خورده است . امام صادق (ع )، برادر دوستى را بخشى از
دين دوستى دانسته و فرموده است :
(مِنْ حُبِّ الرِّجُلِ دينَهُ حُبُّهُ اَخاهُ)53
برادر دوستىِ مرد، از دين دوستى اوست .
حضرت باقر(ع ) آن را پرتوى از نور الهى قلمداد كرده و فرموده است :
(مـَنِ اسـْتـَفـادَ اَخـاً فـِى اللّهِ عـَلى اِيـمـانٍ بـِاللّهِ وَ
وَفـاءٍ بِاَخائِهِ طَلَباً لِمَرْضاتِ اللّهِ فَقَدِ اسْتَفادَ
شُعاعاً مِنْ نُورِ اللّهِ...)54
هر كس براى جلب رضايت خدا فردى را بر اساس ايمان به خدا و رعايت پيمان
برادرى انتخاب كند در واقع ، پرتوى از نور خدا را يافته است .
رعـايـت پـيـمـان بـرادرى ، وظـيـفـه خـطـيـرى اسـت كـه بر عهده مؤ من
قرار مى گيرد و بخشى از اعمال دينى او را تشكيل مى دهد و بدين ترتيب
(اخوّت ) جايگاه خويش را در متن زندگى اسلامى بـاز مـى كـنـد. سـر آمـد
مؤ منان امام على (ع ) انجام وظيفه نسبت به برادران ايمانى را سرلوحه
كردار متقيان معرفى كرده ، مى فرمايد:
(قـَضـاءُ حـُقـوُقِ الاِْخـَوانِ اَشـْرَفُ اَعـْمـالِ
الْمـُتَّقـينَ؛ يَسْتَجْلِبُ مَوَدَّةَ الْمَلائِكَةِ الْمُقَرَّبينَ
وَ شَوْقَ الْحوُرِ الْعينِ)55
بـرآوردن حـقـوق برادران ، شريف ترين كردار پرهيزكاران است كه دوستى
فرشتگان مقرّب و اشتياق حورالعين را به خود جلب مى كند.