(1) - آل
عمران / 159 .
(2) -
وسائل الشيعه، ج 8، ص 499 .
(3) - نهج
الفصاحه، ص 371 .
(4) -
وسائل الشيعه، ج 8، ص 512 .
(5) -
همان، ص 504 .
(6) -
مستدرك الوسائل، ج 2، ص 83، (چاپ رحلى) .
(7) -
غررالحكم، ج 1، ص 379 .
(8) -
وسائل الشيعه، ج 8، ص 504 .
(9) - همان
مدرك .
(10) -
وسائل الشيعه، ج 8، ص 614 .
(11) -
غررالحكم، ج 2، ص 687 .
(12) -
همان، ج 1، ص 378 .
(13) -
غررالحكم، ج 1، ص 376 .
(14) -
همان، ص 377 .
(15) -
همان، ج 2، ص 680 .
(16) -
همان، ج 2، ص 474 .
(17) -
همان، ص 676 .
(18) -
وسائل الشيعه، ج 8، ص 545 ـ 546 .
(19) -
حجرات / 12 .
(20) -
نهج البلاغه
فيض الاسلام، حكمت
211 .
(21) -
غررالحكم، ج
1، 154 .
(22) -
همان، ص 433 .
(23) -
همان، ج 2، ص
698 .
(24) -
همان، ج 1، ص
433 .
(25) -
همان، ص 152 .
(26) -
همان، ص 835 .
(27) -
همان، ج 2، ص
712 .
(28) -
همان، ج 1، ص
219 .
(29) -
غررالحكم، ج
1، ص 80 .
(30) -
مان در اصول روانشناسى مى گويد:«منظور از فرافكنى آن است كه افكار و احساسات و
انگيزه هاى خود را از خود بيرون افكنيم و به ديگرى نسبت دهيم اين نوع واكنش نيز
جبرانى و دفاعى است و به منظور جلوگيرى از اضطراب صورت مى گيرد فرافكنى نوعى قياس به
نفس است كه به صورت ناهشيار انجام مى پذيرد. وقتى حس نسبت دادن اميال و انگيزه
ها به ديگران زياد قوى شود گوييم شخص از راه سلامت دور گشته است و دچار بيمارى
روانى شده است. فرافكنى گاه نتيجه حس گناهكارى است، وقتى عملى را مرتكب شده
ايم كه اين حس ما را برانگيخته است كه براى دفاع در مقابل اين حس، آن عمل را به
ديگران نسبت مى دهيم».
(31) -
نحل / 105 .
(32) -
نهج الفصاحه، ص 418 .
(33) -
نهج الفصاحه، ص 118 .
(34) -
غررالحكم، ج 2، ص 605 .
(35) -
همان، ص 876 .
(36) -
اصول كافى، ج 2، ص 104 .
(37) -
غررالحكم، ج 1، ص 175 .
(38) -
جامع السعادات، ج 2، ص 333 .
(39) -
بقره / 8 - 12 .
(40) -
غررالحكم، ج 1، ص 146 .
(41) -
همان، ص 60 .
(42) -
نهج الفصاحه، ص 562 .
(43) -
بحارالأنوار، ج 72، ص 206 .
(44) -
اصول كافى، ج 2، ص 343 .
(45) -
غررالحكم، ج 1، ص 88 .
(46) -
بحارالأنوار، ج 72، ص 206 .
(47) -
بحارالأنوار، ج 74، ص 182، روايت 4 و 6 .
(48) -
غررالحكم، ج 1، ص 105 .
(49) -
حجرات / 12 .
(50) -
بحارالانوار، ج 70، ص 372 .
(51) -
نهج الفصاحه، ص 48 .
(52) -
همان، ص 613 .
(53) -
بحارالأنوار، ج 75، ص 258 .
(54) -
اصول كافى، ج 2، ص 234 .
(55) -
غررالحكم، ج 1، ص 36 .
(56) -
«مان» در اصول روانشناسى مى گويد: «و براى جبران شكست و پوشانيدن عيوب
خود، گاه از اين راه مى رويم كه گناه را به گردن ديگران بيندازيم و بدين طريق
حرمت ذات خود را در نظر خود حفظ كنيم. اگر در امتحانى شكست خورده ايم معلم و يا
سؤال امتحان را ملامت مى كنيم اگر نتوانيم به مقامى كه مى خواسته ايم برسيم قدر
مقام يا قدر كسى را كه آن مقام را اشغال كرده است پايين مى آوريم. گاه نيز
ديگران را مسؤول شكست خود مى شماريم كه در واقع هيچ مسؤوليتى نداشته اند .
(57) -
همزه / 1 .
(58) -
اصول كافى، ج 2، ص 247 .
(59) -
همان، ص 460 .
(60) -
غررالحكم، ج 1، ص 148 .
(61) -
همان، ج 2، ص 585 .
(62) -
غررالحكم، ج 2، ص 659 .
(63) -
همان، ص 559 .
(64) -
غررالحكم، ج 2، ص 488 .
(65) -
نساء / 32 .
(66) -
بحارالأنوار، ج 73، ص 255 .
(67) -
«مان» در اصول روانشناسى مى گويد:«پاسخ بعضى كسان به تعارضات نفسى خود،
آن است كه وجود تعارض را منكر شوند. در مورد اين كسان گوييم انگيزه ها و اميال
خود را سركوب كرده اند، كودك حسودى كه وجود برادر كوچك خود را قبول ندارد افكار
ناراحت كننده را سركوب كرده است سركوبى; به بيان دقيقتر منكر واقع شدن
است و نديدن چيزى كه هست، آنچه سركوب مى كنيم و از هشيارى خود بيرون مى رانيم
معمولاً چيزى آزار دهنده و دردناك است ».
(68) -
نهج الفصاحه، ص 365 .
(69) -
غررالحكم، ج 2، ص 494 .
(70) -
غررالحكم، ج 1، ص 32 .
(71) -
همان، ص 141 .
(72) -
غررالحكم، ج 1، ص 355 .
(73) -
«مان» در اصول روانشناسى مى گويد:«در بعضى موارد آزموده و ديده ايم كه
تفكر درباره عملى موجب مى شود كه آن عمل قبلا بصورت خفيفى انجام گيرد; مثلاً
اگر درباره بستن دست تفكر كنيم عضلات دست كمى كشيده مى شود و جريان عصبى ايجاد مى
گردد بصورتى كه مى توان آن را باد گالوانومتر اندازه گرفت. نيز بعضى كسان
آموخته اند و مى توانند به اراده، موهاى بدن خود را راست نگهدارند بعضى
ديگر توانسته اند رگهاى كوچك بازو را منقبض كنند بدين ترتيب كه فكر خود را
متمركز كرده اند كه دستشان را در آب يخ قرار داده اند و فكر آنان چنان تأثير كرده
است كه رگها مثل وقتى كه دست در آب يخ گذاشته شود منقبض شده اند در مواردى كه
كسان توانسته اند مردمك چشم خود را كوچك يا بزرگ كنند، فكر خود را روى كوچك
يا بزرگ كردن مردمك چشم تمركز داده اند و به خود تلقين كرده اند كه چنين خواهد شد».
(74) -
لقمان / 18 .
(75) -
نهج البلاغه صبحى صالح، خطبه 192 .
(76) -
نهج الفصاحه، ص 12 .
(77) -
اصول كافى، ج 2، ص 312 .
(78) -
همان .
(79) -
غررالحكم، ج 1، ص 147 .
(80) -
همان، ص 26 .
(81) -
همان، ص 651 .
(82) -
همان، ص 102 .
(83) -
همان، ص 378.
(84) -
همان، ج 2، ص 677 .
(85) -
همان، ج 1، ص 95 .
(86) -
غررالحكم، ج 1، ص 138 .
(87) -
كهف / 59 .
(88) -
حديد / 25 .
(89) -
مائدة / 8 .
(90) -
نساء / 58 .
(91) -
نهج الفصاحه، ص 66 .
(92) -
نهج الفصاحه، ص 8 .
(93) -
نهج البلاغه صبحى صالح، نامه 27 .
(94) -
غررالحكم، ج 2، ص 537 .
(95) -
همان، ص 768 .
(96) -
نور / 22 .
(97) -
فصلت / 34 .
(98) -
سفينة البحار، ج 2، ص 207 .
(99) -
نهج البلاغه صبحى صالح، حكمت 158 .
(100) -
غررالحكم، ج 1، ص 178 .
(101) -
همان، ص 85 .
(102) -
همان، ج 2، ص 490 .
(103) -
همان، ج 1، ص 106 .
(104) -
غررالحكم، ج 1، ص 21 .
(105) -
همان، ج 2، ص 666 .
(106) -
غررالحكم، ج 1، ص 399 .
(107) -
مجموعه ورّام، ج 1، ص 133 .
(108) -
اصول كافى، ج 2، ص 305 .
(109) -
غررالحكم، ج 2، ص 625 .
(110) -
«مان» در اصول روانشناسى مى گويد:«پژوهشهايى كه در جنبه فيزيولوژيك
هيجانها به عمل آمده است نشان مى دهد كه هنگام برانگيختگى هيجانى همه ارگانيزم
تحريك مى شود ضربان قلب و كار غدد، عروق و شيره هاى معده و امواج مغز و تراوش
غدد داخلى همه در وضع هيجانى تغييراتى نشان مى دهند بخصوص تراوش آدرنين اهميت بسيار
دارد; زيرا قند جگر را رها مى كند و سوخت تازه اى براى مصرف در اختيار ارگانيزم مى
گذارد».
(111) -
غررالحكم، ج 1، ص 147 .
(112) -
همان، ص 71 .
(113) -
همان، ص 133 .
(114) -
همان، ص 463 .
(115) -
بحارالأنوار، ج 73، ص 274 .
(116) -
همان، ص 272 .
(117) -
اصول كافى، ج2، ص 162 .
(118) -
مؤمنون / 8 .
(119) -
اسراء / 34 .
(120) -
بحارالأنوار، ج 72، ص 261 .
(121) -
مستدرك الوسائل، ج 2، ص 85 .
(122) -
غررالحكم، ج 1، ص 228 .
(123) -
نهج الفصاحه، ص 201 .
(124) -
غررالحكم، ج 1، ص 323 .
(125) -
اصول كافى، ج 2، ص 239 .
(126) -
انفال / 27 .
(127) -
نساء / 58 .
(128) -
غررالحكم، ج 2، ص 505 .
(129) -
همان، ج 1، ص 446 .
(130) -
همان، ص 150 .
(131) -
سفينة البحار، ج 1، ص 41 .
(132) -
بحارالأنوار، ج 75، ص 114 .
(133) -
نهج الفصاحه، ص 592 .
(134) -
غررالحكم، ج 1، ص 453 .
(135) -
همان، ص 53 .
(136) -
بحارالأنوار، ج 74، ص 15 .
(137) -
غررالحكم، ج 1، ص 224 .
(138) -
آل عمران / 181 .
(139) -
نهج الفصاحه، ص 549 .
(140) -
همان، ص 81 .
(141) -
نهج الفصاحه، ص 81 .
(142) -
همان، ص 8 .
(143) -
غررالحكم، ج 2، ص 497 .
(144) -
همان، ج 1، ص 368 .
(145) -
همان، ج 2، ص 488 .
(146) -
فروع كافى، ج 4، ص 39 .
(147) -
اصول كافى، ج 2، ص 316 .
(148) -
نهج الفصاحه، ص 199 .
(149) -
غررالحكم، ج 1، ص 135 .
(150) -
غررالحكم، ج 1، ص 50 .
(151) -
غررالحكم، ج 1، ص 255 .
(152) -
همان، ج 2، ص 544 .
(153) -
همان، ج 1، ص 77 .
(154) -
بحارالأنوار، ج 73، ص 165 .
(155) -
غررالحكم، ج 1، ص 16 .
(156) -
همان، ص 360 .
(157) -
سفينة البحار، ج 2، ص 522 .
(158) -
بحارالأنوار، ج 2، ص 43 .
(159) -
همان، ص 138 .
(160) -
همان، ج 78، ص 369 .
(161) -
بحارالأنوار، ج 14، ص 134 .
(162) -
اصول كافى، ج 2، ص 301 .