معراج السعادة

عالم ربانى ملا احمد نراقى (قدس سره)

- ۵۹ -


باب پنجم: اسرار و آداب عبادات

مقصد اول: در طهارت و نظافت

و آن اهم امور است از براى عبادت، زيرا طهارت ظاهر، وسيله حصول طهارت‏باطن است.و از اين جهت مدح آن در آيات و اخبار وارد شده.خداى - تعالى - مى‏فرمايد:

«و الله يحب المطهرين‏».

يعنى: «خدا دوست دارد طهارت كنندگان را» . (1)

و حضرت پيغمبر - صلى الله عليه و آله - فرمود: «بنا نهاده شده است دين بر پاكيزگى‏» . (2)

و فرمود: «پاكيزگى نصف ايمان است‏» . (3)

و نيز فرمود: «بد بنده‏اى است‏بنده چركين‏» . (4)

و حضرت امير المؤمنين - عليه السلام - فرمود: «پاكيزه كردن جامه، غم و حزن رابر طرف مى‏كند» . (5)

و از براى طهارت، چهار مرتبه است:

اول: پاك ساختن بدن، از حدث و خبث و فضلات.

دوم: پاك نمودن اعضا و جوارح، از معاصى و گناهان.

سوم: پاك نمودن نفس، از اخلاق ذميمه و ملكات رذيله.

چهارم: پاك ساختن خانه دل از آنچه غير از خدا است.و اين طهارت انبيا وصديقين است.و طهارت در هر مرتبه نصف عمل است، كه در آن مرتبه است، زيراغايت قصواى اعمال قلب آن است كه: انوار جلال و عظمت پروردگار بر آن بتابد ومعرفت كامل و حب و انس به خدا از براى او حاصل شود.و اينها ممكن نمى‏شود تا غيراز خدا از آنجا كوچ كند، زيرا خدا با غير، در يك دل جمع نمى‏شود. پس پاك ساختن‏دل از غير خدا نيمه عمل دل است.و نيمه ديگر، تابيدن نور حق است در آن.

و نهايت مطلوب از عبادت نفس، آباد كردن آن است‏به اخلاق حسنه و عقايد حقه.

و نفس به اينها متصف نمى‏شود تا از اخلاق ذميمه و اعتقادات فاسده پاك نگردد.

پس تطهير نفس، نصف عمل آن است.و نصف ديگر، آراستن آن به اخلاق شريفه‏و عقايد صحيحه است.

و اما عمل جوارح و اعضا: پس مقصود كلى از آنها تعمير اعضا است‏به طاعات وعبادات.و آن ميسر نمى‏شود مگر به پاك كردن آنها از معاصى و گناهان.پس اين‏طهارت، نصف عمل اعضا و جوارح است.و همچنين است طهارت از حدث و خبث.

و از اين روست كه پيغمبر - صلى الله عليه و آله - فرمود: «پاكيزگى نصف ايمان است‏» . (6)

و مراد آن است كه: پاك ساختن ظاهر، از خباثات و نجاسات، و اعضا و جوارح، ازمعاصى و سيئات، و دل از اخلاق ذميمه و غير خدا، نصف ايمان است.

چنان گمان نكنى كه مراد آن حضرت آن است كه: مجرد پاك ساختن ظاهر، به‏ريختن آب، نصف ايمان است اگر چه جوارح و اعضا به معاصى ملوث، و دل به‏نجاسات اخلاق ذميمه متنجس باشد! بلكه مراد حضرت چهار مرتبه طهارت است، كه‏بعضى به بعضى ديگر موقوف است، زيرا دل آدمى از غير خدا پاك نمى‏شود تا نفس اواز اخلاق ذميمه پاك نگردد.و نفس از آنها پاك نمى‏شود تا اعضا و جوارح از لوث‏گناهان، پاك نگردد.و اعضا از گناهان طاهر نمى‏شود تا از ظاهر بدن ازاله حدث و خبث‏نگردد.و كسى را كه ديده بصيرت نابيناست از طهارت و پاكيزگى همين مرتبه اول رامى‏فهمد.و سعى مى‏كند در تنظيف و پاكيزگى ظاهر و شستن جامه خود و تحصيل‏آبهاى جارى، و وسواس در امر نجاسات.و چنان پندارد كه: پاكيزگى‏اى كه خواسته‏اندهمين است و بس! بلكه بسيارى از اهل اين زمان، از طريقه پيشينيان غافل، و به شيوه بزرگان دين‏جاهل‏اند، كه ايشان پاى برهنه در كوچه‏ها راه مى‏رفتند. و بر روى زمين مى‏نشستند ومى‏خوابيدند.و دستهاى خود را به جامه‏هاى خود پاك مى‏كردند.و تا يقين به نجاست‏چيزى نمى‏كردند از آن اجتناب نمى‏كردند.و اين رفتار ايشان بود.و اهل اين روزگار، هرگاه چنين كسى را به اين حالت‏ببينند او را ملامت و سرزنش مى‏كنند.بلكه قيامت‏بر پامى‏نمايند.و خود را چون زنان بيارايند و مشاطگى را پاكيزگى و طهارت نام مى‏نهند.وحال آنكه همه اعضا و جوارح ايشان از نجاسات گناه ملوث، و دل ايشان از كثافات‏اخلاق ذميمه آلوده، پاى تا سر به قاذورات معاصى و رذايل اخلاق ذميمه فرو رفته و ازآن مضايقه نمى‏كنند.و اگر مسلمانى را ببينند كه: اندكى جامه او چرك است از او نفرت‏مى‏كنند.و اينها همه از تلبيسات شيطان است.

و بدان كه: بيان شرح طهارت نفس و دل، و آداب آن به طريقى است كه در اين‏كتاب مذكور شد.و بيان طهارت اعضا و جوارح از گناهان، در كتب اخلاق و فقه مذكور است.و همچنين آداب طهارت ظاهر بدن از حدث و خبث در كتب فقهيه‏مشروح است.

و مقصود در اينجا بيان شمه‏اى از آداب باطنيه طهارت بدن است.

و آن بر سه قسم است:

يكى: تطهير بدن از نجاسات.

دوم: تطهير بدن از حدث، كه ازاله آن به وضو و غسل و تيمم مى‏شود.

سوم: پاك ساختن بدن، كه از كثافات بدن حاصل مى‏شود و اين قسم را در سه‏فصل بيان مى‏كنيم.

فصل اول: آداب باطنيه طهارت بدن از خبث

از جمله آداب باطنيه طهارت از نجاسات و ازاله آنها در وقت قضاى حاجت دربيت الخلا آن است كه: به فكر پستى خود و اندرون پر از كثافات خود افتد و نقص وقصور خود را به نظر آورد و تصور خود را كند كه چگونه اندرون او آكنده ازقاذورات، و خود حامل نجاسات است.و چون به فراغت از قضاى حاجت‏به استراحت‏افتد و سبكبار گردد ياد آورد اخلاق ذميمه را كه نجاسات باطنيه و در باطن او مجتمع‏گشته‏اند، اگر از خود دور كند از آنها فارغ شود و نفس او به استراحت مى‏افتد.و دل اواز چركينى آنها مطمئن مى‏شود.و لايق وقوف بساط خدمت مى‏گردد.و اهليت وصول‏به حرم قرب رب العزة را به هم مى‏رساند.

پس همچنان كه سعى مى‏كند در دفع نجاسات ظاهريه از براى استراحت چند روزه‏بدن خود، بايد سعى كند در دفع كثافات باطنيه و نجاسات داخله كه در رگ و ريشه‏فرورفته، تا روح و بدن او هر دو در دنيا و آخرت ابد الآباد به استراحت افتد.

حضرت امام همام جعفر بن محمد الصادق - عليه السلام - فرمود كه: «بيت الخلا رامستراح مى‏گويند از جهت اينكه مردمان در آنجا از ثقل كثافات و قاذورات فارغ‏مى‏شوند، و از سنگينى نجاسات به استراحت مى‏افتند.و مؤمن در آنجا عبرت مى‏گيردكه كسى كه خود را از ثقل اموال دنيويه فارغ و از بار شهوات نفسانيه خالى سازد به‏استراحت مى‏افتد.و دل او به فراغت از اشتغال دنيا شاد مى‏گردد.و بايد خود را از جميع‏آنها دور دارد همچنان كه خود را از جميع نجاسات و غايط دور مى‏دارد».

و همچنين بايد آدمى در آن وقت تامل كند كه: آنچه از غايط و نجاست از او دفع‏شده ساعتى پيش از اين طعامهاى لذيذه بود كه بر طلب آنها حريص بود و به رغبت تمام آنها را مى‏خورد و عاقبت آنها چنين شد.پس چيزى كه عاقبت او اين باشد بايد عاقل‏حذر كند از اينكه آن را از حرام تحصيل نموده و به واسطه آن ابدالآباد در دوزخ‏معذب و مورد بحث‏حضرت احديت گردد.

فصل دوم: آداب باطنيه طهارت بدن از حدث

از جمله آداب باطنيه طهارت از حدث كه عبارت از وضو و غسل است آن است‏كه: در آن وقت متذكر آن گردد كه: امر به آنها، به جهت عبادات و مناجات خالق يگانه‏است از آن سبب شده كه اعضايى كه در آن وقت امر به شستن آنها شده است چون‏مباشرت امور دنيويه بوده‏اند و در كدورات طبيعت فرو رفته بودند از اهليت ايشان درخدمت‏خداوند - سبحانه - بيرون رفته‏اند پس امر به شستن آنها شد تا از اين كدورات‏پاك شود.

و بعد از آن تامل كند كه شك نيست كه: محض شستن، آنها را از چركينى دنيا وكثافات جسمانيه، پاك و مطهر نمى‏سازد تا دل خود را از علايق خسيسه دنيويه واخلاق ذميمه پاك نگرداند و عازم به بازگشت‏به خدا نباشد.

پس بايد در وقت وضو و غسل، دل او نيز پاك شود از صفات رذيله و شهوات‏خبيثه.و جازم باشد بر اينكه اعضاى خود را كه لت‏شهوات هستند از شهوات دنيابازگيرد تا نورانيت و صفاى آنها سرايت در تطهير همه اعضا نمايد.و ابتدا در وضوء امربه شستن رو [صورت] شد كه اكثر حواس ظاهره و اعظم اسباب مطالب دنيويه را درآنجا قرار داده‏اند.و بعد از آن، تكليف به شستن دستها شد، زيرا آدمى معظم اموردنيويه را به آنها مباشر مى‏گردد.

پس امر شد به مسح پيش سر كه منبع اكثر خيالات فاسده است.پس به مسح پاها كه‏واسطه بسيارى از مطالب دنيويه هستند.

و اما در غسل امر شد كه جميع بدن شسته شود، زيرا كه پست‏ترين حالات انسان‏حال جماع است كه در آن وقت‏بالمره مقهور تحت قوه شهويه است و لذت به همه‏بدن او عايد مى‏گردد.

و از اين جهت‏حضرت رسول - صلى الله عليه و آله - فرمود كه: «در زير هر مويى‏جنابتى است.پس در آن وقت همه جسد او غرق لذت دنيويه است، پس بايد همه شسته‏شود تا صلاحيت توجه به جانب حق - سبحانه و تعالى - را داشته باشد».

و اما در تيمم امر شده است كه: اعضاى خود را خاك آلود نمايد در وقتى كه آب‏ميسر نباشد.و بايد در آن وقت متذكر آن شود كه حال كه شستن آنها ممكن نيست‏بايد ايشان را به جهت اينكه مباشرت امر دنيا را كرده‏اند پست و ذليل نمود و شكستگى وفروتنى را پيش آورد پس آنها را خاك مال نمايد.

و چون بر اينها مطلع شدى و دانستى، بايد به فكر كار دل افتى كه رئيس و اعظم همه‏اعضا و جوارح است، و همگى خدمتكار اويند. و موضع نظر الهى است.و با وجوداين، انديشه كنى كه: هرگاه تطهير اعضا و جوارح لازم باشد پاك ساختن دل اولى و اهم‏است.پس اگر در آن وقت‏به جهت علايق دنيويه و رسوخ محبت دنياى دنيه پاك‏ساختن آن به شستن همه اخلاق رذيله و صفات ذميمه ممكن نباشد، آن را خاك مال‏نمايى و در مقام شكستگى و تواضع به تازيانه ذلت و خوارى آن را برانى شايد خدا به‏شكستگى و فروتنى آن رحم نمايد و نفحه‏اى از نفحات قدسيه او را دريابد، زيرا خدادر نزد دلهاى شكسته است.

فصل سوم: ازاله فضلات و كثافات بدن

سزاوار بنده مؤمن آن است كه: بدن خود را از چرك و رشح و فضلاتى كه نجس‏هستند نيز پاك نمايد.مثل اينكه: سر را بتراشد و موى بينى و شارب و زيادتى محاسن رابچيند.و موى زهار و زير بغل و ساير موهاى زايده اعضا را به نوره زايل سازد.وناخنهاى پا و دست را بگيرد.و در هر جمعه گرفتن آنها سنت است.

و وارد شده است كه: «هيچ چيز، روزى را چنان فراخ نمى‏كند كه چيدن ناخن وگرفتن شارب در روز جمعه‏» . (7)

و بايد آنچه از چرك و شپس كه در موى سر و ريش جمع مى‏شود به شستن و شانه‏كردن زايل سازد.و سنت است كه: چون شانه كرد، شانه را بر روى سينه خود بكشد كه‏غم را زايل مى‏كند.و آنچه از چرك، كه در گوش جمع مى‏شود پاك سازد.و چرك‏دندان و دهن را به مضمضه و مسواك ازاله كند.و رطوباتى كه در بينى مجتمع مى‏گرددبه استنشاق دفع نمايد.و آنچه در دست‏حاصل مى‏شود به شستن زايل سازد.

و آنچه در بدن حاصل مى‏شود از رطوبات عرق و غبار خارجى، به حمام، آنها راپاك نمايد.

و در حمام، آداب ظاهريه را كه در كتب فقهيه مذكور است مراعات نمايد.و به‏حرارت حمام، متذكر حرارت آتش جهنم گردد.و حبس يك ساعت در آب گرم راتفكر كرده حبس در جهنم را بر آن قياس نمايد.

حضرت امام جعفر صادق - عليه السلام - فرمود كه: «چون داخل خانه سوم حمام‏مى‏شوى كه خزانه به آن باشد مكرر تا وقت‏بيرون آمدن بگو: «نعوذ بالله من النار و نسئله الجنة‏» . (8)

خلاصه كلام اينكه: عاقل بايد لحظه‏اى از فكر آخرت غافل نگردد، زيرا عاقبت،سر و كار او به آنجاست.پس بايد به هر چه نظر مى‏افكند از آب يا آتش يا غير اينها پند از وى بگيرد و عبرتى بردارد.و نظر هر كسى در هر چيزى به حسب همت اوست.

نمى‏بينى كه هرگاه خانه‏اى معمور و مفروش و در آنجا جامه‏هاى نيكو باشد، بنا چون‏داخل آن خانه شد نگاه به سقف و ديوار و كيفيت‏بنايى آن مى‏كند.و نجار به در وپنجره و چگونه ساختن آن مى‏افكند.و بزاز تامل در جامه‏ها و قيمت آنها مى‏كند.

پس سالك راه آخرت بايد به هيچ چيز نظر نكند مگر اينكه به فكر آخرت افتد.پس‏چون ظلمتى را بيند متذكر ظلمت لحد شود.و چون آتشى بيند به فكر آتش جهنم افتد.

و چون مارى به نظر او آيد انديشه افعى‏هاى دوزخ را كند.و چون صداهاى هولناك‏بشنود متذكر نفخه صور شود.و چون صورت مهيبى به نظر او در آيد نكير و منكر وزبانه جهنم را ياد آورد.و چون قومى را مشغول محاسبه ببيند به فكر محاسبه روز جزاافتد.و هر چيز مطلوبى را ببيند ياد بهشت كند، و همچنين.

پى‏نوشتها:


1. توبه (سوره 9)، آيه 108.

2. كنز العمال، ج 9، خ 26002، ص 277.

3. بحار الانوار، ج 80، ص 237.

4. كافى، ج 6، ص 439.

5. كافى، ج 6، ص 444

6. بحار الانوار، ج 80، ص 237

7. كافى، ج 3، ص 418، ح 5

8. بحار الانوار، ج 76، ص 70، ح 3.