صفتبيست و دوم:
نفاق و دورويى، و مذمت آن
و مراد از آن در اين مقام، دورويى و دو زبانى است، به اين طريق كه: در حضوركسى
او را مدح و ستايش كنى، و اظهار دوستى و نيكخواهى نمايى.و در غياب او برخلاف آن
باشى، و مذمت او كنى و در صدد اذيت او باشى.يا آنكه ميان دو نفر كه با يكديگر
دشمناند، آمد و شد نمايى و با هر يك در دشمنى ديگرى موافقت كنى.وخود را دشمن او
وانمايى.و او را بر عداوت آن ديگرى تحسين كنى.و دشمنى او را درنظرش جلوه دهى.و چنان
نمايى كه تو هم يارى او مىكنى.و اين صفت از جملهمهلكات عظيمه است.
حضرت پيغمبر - صلى الله عليه و آله - فرمود كه: هر كه دو رو باشد در دنيا،
فرداىقيامت او را دو زبان از آتش خواهد بود» . (1)
و فرمود: «بدترين بندگان خدا در روز قيامت، كسى خواهد بود كه در دنيا دوروباشد.
- يعنى: شخصى را به رويى ملاقات كند و ديگرى را به رويى - » . (2)
و نيز فرمود كه: «در روز قيامت هر كه دو رو باشد خواهد آمد يك زبان از قفاى
اوآويخته، و يك زبان ديگر از پيش روى او، و شعله خواهند كشيد تا رخسار او
رابسوزانند.و ندا خواهد رسيد كه: اين است كه در دنيا دورو و دو زبان بود» .
(3)
موارد استثنا شده از
نفاق
و مخفى نماند كه: اين در صورتى است كه غرض از تردد ميان دو دشمن و موافقتبا
آنها، محكم كردن دشمنى ايشان و امثال آن باشد.اما هرگاه كسى آمد و شد با دونفر، كه
با هم دشمناند نمايد، و اظهار دوستى خود با هر يك نمايد، و فى الواقع هم با هردو،
دوستباشد، اين نفاق نيست.گو دوستى او با هر يك، دوستى صداقت و حقيقىنيست، چون
دوستى حقيقى با كسى، با دوستى دشمن او جمع نمىشود.و همچنين، اگركسى از شر كسى ديگر
ترسد، و به جهت دفع شر او با او اظهار دوستى كند، و مدح اونمايد به چيزى كه اعتقاد
به او نداشته باشد، و با او مدارا و او سلوك كند، اين نيز اگر چهنفاق است، و ليكن
تا ضرورت، دال به آن است، مذموم نيست، و جايز استشرعا.
همچنان كه مروى است: «مردى در در خانه حضرت رسول - صلى الله عليه و آله - اذن
دخول طلبيد حضرت فرمود: اذن دهيد او را كه بد مردى است از قبيلهاى.چونآن شخص داخل
شد، حضرت با او نيز به تكلم آمد، به نحوى كه حاضران گمان كردندكه آن شخص را در خدمت
آن سرور قدر و منزلتى است.چون بيرون رفت، عرضكردند كه: در اول چنين فرمودى و چون
داخل شد، با او حسن سلوك به جا آوردى؟ آن جناب فرمود كه: بدترين خلق خدا در روز
قيامت، كسى است كه احترام و اكرام او نمايند، كه خود را از شر او محافظت نمايند» .
(4)
و همه اخبارى كه در خصوص مدارا وارد شده است.دلالتبر تجويز اين نوعمىكند.
و از بعضى از صحابه منقول است كه: «ما بر روى كسانى چند بشاشت و خرمىمىكرديم،
كه دلهاى ما بر ايشان لعنت مىكرد» . (5)
و همچنان كه اشاره به آن شد.چون از اين نوع سلوك، در وقتى است كه ناچار باشدكه
با آن شخص شرير آمد و شد نمايد، و در ترك او و ترك مدارا، مظنه ضرر باشد.نهاينكه
مانند اكثر اهل اين زمان، كه به محض ردائت نفس، يا ضعف آن، يا به طمع بعضىاز فضول
دنيا، يا به توهمات بىجا با اكثر مردم بناى دورويى گذارده، و ايشان را بهسخنانى
مدح مىكنند كه اصلا دل ايشان از آن خبر ندارد، و اين را مدارا و حسنسلوك
مىنامند.
پىنوشتها:
1. بحار الانوار، ج 75، ص 204.
2. بحار الانوار، ج 75، ص 203، ح 6.
3. بحار الانوار، ج 75، ص 203، ح 5
4. بحار الانوار، ج 75، ص 205.و محجة البيضاء، ج 5، ص 282.
5. جامع السعادات، ج 2، ص 413
|