صفتششم: مذمت قهر
كردن و دورى از برادران دينى
و اين، نتيجه عداوت و كينه، يا بخل و حسد است، و از افعال ذميمه مىباشد.
حضرت رسول - صلى الله عليه و آله - فرمود: «هر دو نفر مسلمى كه از يكديگر قهرو
خشم كنند و از هم دورى جويند و سه روز چنين باشند و با هم صلح و آشتى نكنند،از
دايره اسلام بيرون مىروند.و هر كدام كه ابتدا به صلح و سخن گفتن كند در روزقيامت
زود داخل بهشتخواهد شد» . (1)
و نيز از آن حضرت مروى است كه: «از براى مسلمانان، حلال نيست كه: زيادتر ازسه
روز از برادر خود دورى و قهر كنند» . (2)
از حضرت امام جعفر صادق - عليه السلام - مروى است كه: «هيچ دو مردى از روىقهر
از يكديگر جدا نمىشوند مگر اينكه يكى از آنها مستوجب لعنت مىگردد.و بسا باشد كه
هر دو مستوجب شوند.شخصى عرض كرد: آنكه مظلوم است چرا مستوجبمىگردد؟ فرمود: به جهت
اينكه: او چرا برادر خود را به صلح نمىخواند و ابتدا به كلامنمىكند.از پدرم
شنيدم كه مىفرمود: هرگاه دو نفر با هم نزاع كنند و يكى از آنها قهركند، آنكه مظلوم
استبايد به نزد آن ديگرى بيايد و بگويد: اى برادر! تقصير با مناست و من ظلم
كردهام، تا نزاع از ميان ايشان بر طرف شود.به درستى كه خدا حاكمعادل است و از
ظالم، حق مظلوم را مىگيرد» . (3)
و حضرت امام محمد باقر - عليه السلام - فرمود كه: «خدا رحمت كند كسى را
كهالفتبيندازد ميان دو نفر از دوستان ما.اى گروه مؤمنين! سعى كنيد و با يكديگر
مهربانىنمائيد» . (4)
و اخبار به اين مضامين بسيار است.پس لازم استبر هر كه طالب نجات آخرتباشد كه
در اين اخبار تامل كند و آنچه در ثواب «اضداد» (5) آن، از: دوستى و
الفتبابرادران رسيده ملاحظه نمايد، و خود را از شر شيطان نگاهدارد، و به جهت مطالب
پوچدنيويه پيوسته از گرد كدورت و رنجش يكديگر، چون زنده در گور نباشد.و اگر
نزاعىفيمابين او و كسى واقع شود خود را بر آن بدارد كه: ابتدا به صلح و ديدن او
كند تا برشيطان و نفس اماره غالب گردد، و به درجات رفيعه و ثوابهاى اخرويه برسد.
و بداند كه: هر كه چون شيطان لعين، دشمنى در كمين، و چون نفس اماره
بدخواهىهمخوابه و «قرين» (6) او باشد.چون فرصت كدورت و رنجش و دشمنى
با ديگران دارد،چگونه از مكر و نيرنگ دو عدوى تيزچنگ فراغتيافته، با برادران دينى
راه دشمنىمىپويد؟ !
فصل: فضيلت و ثواب
آشتى و الفت
همچنان كه اشاره به آن شد: ضد قهر و دورى از برادران مؤمن، آشتى و الفتباايشان
است.و اين از اوصاف جميله و اعمال فاضله است.و ثواب آن بىحد، و فايدهآن بىنهايت
است.
از حضرت رسالت مآب - صلى الله عليه و آله - مروى است كه: «جبرئيل خبر داد مراكه
خداى - عز و جل - فرشتهاى بر زمين فرو فرستاد، آن فرشته مىرفت، تا به در خانهاى
رسيد، كه مردى ايستاده اذن داخل شدن مىطلبد.فرشته گفت: با صاحبخانه چه كاردارى؟
گفت: برادر مسلمان من است، براى خدا به ديدن او آمدهام.فرشته گفت: كارديگر ندارى؟
گفت: نه.پس آن فرشته به او گفت: به درستى كه من فرستاده خدايم بهسوى تو.و خداى -
تعالى - تو را سلام مىرساند، و مىگويد: بهشت از براى تو واجبشد.و گفت: خداى -
تعالى - مىگويد كه: هر مسلمانى كه زيارت مسلمانى كند، نه آناست كه او را زيارت
كرده، بلكه مرا زيارت كرده است و ثواب او بر من بهشت است» . (7)
و از حضرت امام محمد باقر - عليه السلام - مروى است كه: «چون مؤمن از منزلخود
بيرون مىآيد، كه برادر خود را زيارت كند، پس خداى - تعالى - فرشتهاى به اوموكل
مىگرداند، كه بالى از بالهاى خود را در زير قدم او مىافكند.و بال ديگر راسايبان
او مىكند.و چون به منزل برادر مؤمن داخل مىشود، خداى - تعالى - ندامىفرمايد كه:
اى بنده تعظيم كننده حق من، و پيروى كننده آثار پيغمبر من! لازم استبر من كه تعظيم
تو كنم.از من سؤال كن تا عطا نمايم.بخوان مرا تا اجابت ترا فرمايم.
ساكتشو تا بىطلب حاجت تو برآورم.پس چون مراجعت كند، آن فرشته مشايعت اوكند.و
همچنان بال خود را سايبان او مىسازد، تا به منزل خود داخل شود.بعد از آن،خداى -
تعالى - ندا فرمايد كه: به تحقيق واجب گردانيدم براى تو بهشتخود را.و تو رااذن
شفاعت دادم از براى بندگان خود» . (8)
و نيز مروى است كه: «هر مؤمنى كه از منزل خود برآيد، كه زيارت برادر مؤمنخود
كند، و عارف به حق او باشد، خداى - تعالى - براى هر قدمى حسنهاى از براى
اومىنويسد.و سيئه او را محو مىكند.و درجه او را بلند مىگرداند.و چون در خانه
رابكوبد، درهاى آسمان از براى او گشوده مىشود.و چون با هم ملاقات كنند و
مصافحهنمايند، و دستبه گردن يكديگر كنند، خداى - تعالى - متوجه ايشان گردد، و به
ايشانبر ملائكه مباهات كند.و فرمايد: نظر كنيد به اين دو بنده من كه زيارت
يكديگرنمودند، و در راه من با هم دوستى كردند.بر من لازم است كه ايشان را عذاب نكنم
بهآتش.بعد از اين، پس چون بازگردد، به عدد نفسها و قدمها و سخنهاى او
ملائكهمشايعت او كنند.و او را از شدائد دنيا و عذاب آخرت محافظت نمايند، تا مثل آن
شباز سال آينده.پس اگر در اثناى آن سال بميرد از حساب روز قيامت معاف باشد» .
(9)
و از حضرت امام جعفر صادق - عليه السلام - مروى است كه: «هر كه به ديدن برادر
مؤمن خود برود، خداى - تعالى - مىفرمايد كه: مرا ديدن كردى و ثواب تو بر من است. و
راضى نمىشوم از براى تو ثوابى را كمتر از بهشت» . (10)
و فرمود كه: «زيارت برادر مؤمن از براى خدا بهتر است از آزاد كردن ده
بندهمؤمن.و هر كه يك بنده مؤمن را آزاد كند، به هر عضوى از بدن او همان عضو او
ازآتش محفوظ مىگردد» . (11)
و از حضرت رسول - صلى الله عليه و آله - مروى است كه: «دو نفر كه يكديگر
راملاقات كنند، مثل دو دستاند كه يكديگر را مىشويند.هيچ دو نفر مؤمنى يكديگر
راملاقات نمىكنند، مگر اينكه به واسطه هر كدام، خدا خيرى به آن ديگر مىرساند» .
(12)
و اخبار به اين مضمون از حد افزون است.و سر در تاكيد در زيارت برادران
مؤمنيكديگر را آن است كه: ملاقات ايشان با يكديگر، باعث رفع ناخوشى و عداوت، وحصول
الفت و محبت مىگردد.و اين اعظم اسباب اصلاح امر دنيا و آخرت است، زيراحصول وحشت
ميان دو نفر، موجب فرصتشيطان و شادى او است.و سببگرفتگى خاطر و مشغول شدن دل و
بازماندن از اصلاح خود مىشود.و چون الفت ومحبت در ميان برادران دينى بوده باشد،
بسيارى از اسباب فراغتحاصل، و گرفتارىخاطر زايل مىشود.و از اين است كه: خداى -
تعالى - در مقام امتنان بر مؤمنينمىفرمايد:
«لو انفقت ما فى الارض جميعا ما الفتبين قلوبهم و لكن الله الف بينهم»
يعنى: «توهر گاه آنچه در روى زمين است، همه را صرف مىكردى كه الفت ميان دلهاى
بندگانمن بيندازى نمىتوانستى، و ليكن خدا خود الفت افكند ميان ايشان» .
(13)
و به اين سبب، امر شده استبه سلام كردن بر يكديگر.و مصافحه نمودن و
معانقهكردن.
حضرت رسول - صلى الله عليه و آله - فرمود كه: «سزاوارترين مردم به خدا و
پيغمبركسى است كه ابتداء به سلام كند» . (14)
و از حضرت امام محمد باقر - عليه السلام - مروى است كه: «خدا دوست داردفاش كردن
سلام را» . (15) و فرمود كه: «از جمله تواضع و فروتنى آن است كه به هر
كه ملاقات كنى بر او سلامنمائى» . (16) و از حضرت امام صادق - عليه
السلام - مروى است كه: «با يكديگر مصافحه كنيد كهمصافحه كينه را از دلها مىبرد» .
(17) و فرمود كه: «مصافحه كردن با مؤمن، افضل است ازمصافحه كردن با ملائكه»
. (18)
و نيز مروى است كه: «چون دو مؤمن با يكديگر ملاقات كنند و مصافحه نمايند،خداى -
تعالى - دستخود را در ميان دستهاى ايشان داخل مىكند، و با آنكه محبتبهبرادر
مؤمن خود بيشتر دارد مصافحه مىكند» . (19) و حضرت پيغمبر - صلى الله
عليه و آله - فرمود كه: «چون يكى از شما برادر خود راملاقات نمايد، بر او سلام كند
و با او مصافحه كند» . (20) و از حضرت امام جعفر صادق - عليه السلام -
مروى است كه: «چون دو مؤمن بايكديگر معانقه كنند، و دست در گردن يكديگر نمايند رحمت
الهى ايشان رافرو مىگيرد.و چون همديگر را در آغوش كشند، و از آن، غير از رضاى خدا
نخواهند،و منظورشان غرضى از اغراض دنيويه نباشد، از جانب رب العزة به ايشان خطاب
رسد كه: گناهان شما آمرزيده شد، عمل را از سرگيريد» . (21)
و به اين سبب است كه: امر به مهمانى كردن، و عيادت مريض، و تشييع جنازه، وتعزيت
اهل معصيت، و امثال اينها شده.
و از اين اخبار مستفاد مىشود كه: اهتمام حضرت بارى به الفت و دوستى
ميانبندگان خود تا چه قدر است.و از براى حفظ اين صفت، چه سنتهاى سنيه قرار
داده.وچه قاعدهها وضع فرموده.و در اين زمان، اكثر سنتها متروك و فراموش شده.و
طريقهجاهليت در ميان مردم شيوع يافته.از آثار نبوت، بجز رسمى، و از طريقه شريعت،
بجزاسمى نمانده.شيطان صفاتى چند هم رسيدهاند كه به جهت پيشرفت غرضهاى فاسدهدو
روزه دنياى خود، نفاق و عداوت ميان بندگان خدا مىافكنند.و آنچه را كه
پروردگارايشان اين همه اهتمام به آن دارد، پشت پا مىزنند.به ديدن يكديگر نمىروند،
مگر ازروى ربا و نفاق، و مبنى بر اغراض فاسده.و همديگر را پرسش، نمىكنند، مگر از
راه فساد و نيتهاى باطله.سلام را يكى از علامات پستى مىشمرند، و از هر كسى توقع
سلاممىكنند.و مصافحه را شيوه «بلها» مىدانند.
گر مسلمانى از اين است كه حافظ دارد آه اگر از پى امروز بود فردائى
صفت هفتم: قطع صله
رحم و اسباب آن
و به اجماع علما، از جمله محرمات عظيمه، و گناهان شديده است.و موجب عذابآخرت و
بلاهاى دنياست.و از اخبار مستفاد مىشود و به تجربه ثابت است كه: قطع رحم موجب فقر
و پريشانى و كوتاهى عمر مىگردد.و به اين سبب كه هر خانوادهكه در آن نفاق و شقاق
ميان ايشان حاصل شد، و خويشان با يكديگر بناى نزاع وناخوشى گذاردند، همگى به فقر و
فاقه مبتلا، و در اندك وقتى سلسله ايشان از هممىپاشد، و زندگى ايشان به سر
مىآيد.
و در مذمت قطع رحم همين قدر بس است كه: قاطع رحم را خداوند عالم در قرآنمجيد
لعن فرموده و مىفرمايد:
«و الذين ينقضون عهد الله من بعد ميثاقه و يقطعون ما امر الله به ان يوصل و
يفسدون فىالارض اولئك لهم اللعنة و لهم سوء الدار».
يعنى: «كسانى كه عهد خدا را مىشكنند، بعداز پيوند كردن آن، و قطع مىكنند آن
چيزى را كه خدا امر به وصل آن كرده - كه رحمباشد - و در زمين فساد مىكنند،
ايشاناند كه از براى آنهاست لعنت و بدى عاقبت» . (22)
و از حضرت پيغمبر - صلى الله عليه و آله - مروى است كه: «دشمنترين اعمال
بهسوى خدا شرك به خداست، و بعد از آن قطع رحم» . (23)
و فرمود كه: «خدا فرمود كه: من خداوند رحمن هستم و اين رحم است.اسم آن رااز اسم
خود مشتق كردهام، هر كه صله آن را به جا آورد، من هم صله او را به جا آورم.وهر كه
آن را قطع كند من هم او را قطع مىكنم» . (24)
و حضرت امير المؤمنين - عليه السلام - در خطبهاى فرمودند كه: «پناه مىبرم به
خدااز گناهانى كه تعجيل مىكنند، تا بر طرف كردن صاحب خود.عبد الله بن كوا عرض كرد
كه: يا امير المؤمنين! آيا گناهى هست كه در فناى آدمى تعجيل كند؟ فرمود: بلى، قطع
رحم.به درستى كه: اهل خانوادهاى با هم اجتماع مىكنند و دوستى مىنمايند، ومواسات
و نيكوئى مىكنند با يكديگر، در حالى كه ايشان اهل فسق و فجورند، ولى بهجهت دوستى
و نيكوئى با هم، خدا روزى ايشان را وسيع مىنمايد.و اهل يك خانوادهاز هم دورى
مىكنند، و قطع رحم مىنمايند، ايشان را محروم مىسازد و حال اينكه ازاهل تقوى و
پرهيزكارى هستند» . (25)
و از حضرت امام محمد باقر - عليه السلام - مروى است كه: «در كتاب امير المؤمنين
- عليه السلام - نوشته شده بود كه: سه خصلت است كه صاحب آنها نمىميرد، تا و
بالآنها را نبيند: سركشى، و قطع رحم، و قسم دروغ.و ثواب هيچ طاعتى، زودتر ازصله
رحم به صاحب آن نمىرسد.به درستى كه: طايفهاى از اهل معصيت هستند كهبا هم نيكوئى
مىكنند، اموال ايشان زياد مىشود.و به درستى كه قسم دروغ، وقطع رحم، خانههاى آباد
را ويران مىكند، و از اهلش خالى مىكند» . (26)
و حضرت امام جعفر صادق - عليه السلام - فرمودند كه: «بپرهيزيد از «حالقه» ، كه
آنمردها را مىميراند.شخصى عرض كرد كه: «حالقه» چيست؟ فرمود: قطع رحم» .
(27)
و حضرت امير مؤمنان - عليه السلام - به بعضى از گماشتگان خود در يكى از
ولاياتنوشتند كه: «امر كن خويشان را كه به ديدن هم روند، و ليكن همسايگى با هم
نكنند» . (28)
زيرا كه: همسايگى، باعثبغض و حسد و قطع رحم مىگردد.و اين امرى استمشاهد،
همچنان كه در اكثر اهل روزگار مىبينيم كه چون خويشان از هم دور هستند،دوستى ايشان
با يكديگر بيشتر، و شوق ايشان بهم افزونتر است.
آرى! مثلى است مشهور كه: دورى و دوستى.
وجوب و فضيلت صله
رحم و فوايد آن
چون معصيت قطع رحم را دانستى، بدان كه: ضد آن، كه صله رحم باشد، به اتفاقجميع
علماى شيعه واجب، و كتاب و سنتبه آن ناطق است، و از افضل طاعات، واعظم قربات است.
خداى - تعالى جل شانه - مىفرمايد:
«و اعبدو الله و لا تشركوا به شيئا و بالوالدين احسانا و بذى القربى».
يعنى: «بندگى كنيد خدا را.و هيچ چيز را شريك و انباز از براى او قرارمدهيد.و
نسبتبه والدين و خويشان، نيكى و احسان به جا آوريد» . (29)
و مىفرمايد:
«و اتقوا الله الذى تسائلون به و الارحام».
يعنى: «و بپرهيزيد از خدا، كهدر حقوق او و حقوق ارحام، در مقام سؤال باز داشته
خواهيد شد» . (30)
جناب رسالت مآب - صلى الله عليه و آله - فرمودند كه: «وصيت مىكنم
حاضرينامتخود، و غائبين ايشان را، و كسانى كه در پشت پدران و رحم مادران هستند،
تا روزقيامت، كه صله رحم به جا بياورند، اگر چه دورى ميان ايشان يك ساله راه
باشد.بهدرستى كه: اين، جزء دين است» . (31)
و فرمود: كه: «هر كه خوش داشته باشد كه اجل او تاخير بيفتد و روزى او زياد
شود،بايد صله رحم به جاى آورد» . (32)
و نيز فرمود كه: «به تحقيق قومى خوب نيستند، و از اهل معصيت هستند، و ليكنصله
رحم به جاى مىآورند، به اين سبب مالهاى ايشان زياد مىشود.و عمرهاى ايشانطولانى
مىگردد.پس اگر خوب باشند چگونه خواهند بود» . (33)
و در حديثى ديگر فرمودند كه: «به درستى كه خانوادهاى از اهل فسق و فجور
هستند،و به سبب صله رحم مالهاى ايشان بسيار، و عدد ايشان زياد مىگردد» . (34)
و فرمود كه: «ثواب صدقه، ده مقابل است.و ثواب قرض هجده مقابل.و ثواباحسان با
برادران دينى بيست مقابل.و ثواب احسان با خويشان، بيست و چهار مقابلاست» .
(35)
و نيز فرمود: «هر كه خواهد كه خدا عمر او را زياد كند، و روزى او را وسيع
گرداند،بايد صله رحم به جا آورد» . (36)
و از حضرت امام محمد باقر - عليه السلام - مروى است كه: «صله ارحام، خلق رانيكو
مىگرداند.و دست را گشاده مىكند.و روزى را وسعت مىدهد.و اجل را بهتاخير
مىافكند» . (37)
و در حديث ديگر از آن سرور منقول است كه: «صله ارحام، اعمال را پاكيزه مىكند.
و بلاها را دفع مىكند.و حساب روز شمار را آسان مىسازد.و اجل را به تاخير
مىافكند» . (38)
و از حضرت امام جعفر صادق - عليه السلام - مروى است كه: «صله رحم، حسابروز
قيامت را آسان مىكند.و صله رحم است كه عمر را طولانى مىكند، و از بديهاآدمى را
محافظت مىنمايد» . (39)
و فرمود كه: «صله رحم، و نيكى با همسايگان، خانهها را آباد مىكند.و عمرها
رازياد مىكند» . (40)
و نيز از آن حضرت منقول است كه: «نمىدانم چيزى را كه عمرها را زياد كند مگرصله
رحم.حتى اينكه مىشود كه: از عمر كسى سه سال باقى مانده باشد و صله رحم به جاآورد
خدا عمر او را سى سال زياد كند، و سى و سه سال بگرداند.و مىشود كه: از عمركسى سى و
سه سال باقى مانده باشد و قطع صله رحم نمايد خدا سى سال عمر او را كم كندو سه سال
بگرداند» . (41)
و اخبار به اين مضمون بسيار است. (42) و علاوه بر آنچه از اخبار
متواتره مستفاد مىشود، و به تجربه و معاينه ثابت است كه:
صله رحم، باعث زيادتى عمر، و وسعت رزق، و جمعيت احوال مىگردد.و ظاهر آناست
كه: زياده بر ثواب آخرت، و فوايد دنيويه، هيچ عملى از اعمال خير به صله
ارحامنرسد.و اثر هيچ طاعتى زودتر از آن به ظهور نرسد.
فايده: مراد از رحمى
كه صله آن واجب و قطع آن حرام است
چون وجوب صله رحم را شناختى، و فوايد آن را دانستى، و ضرر قطع رحم رامعلوم
كردى، بدان كه: مراد از رحم، كه صله آن واجب، و قطع آن حرام است، هرخويش نسبى است
كه به خويشى معروف باشد، گرچه نسبتبسيار دورى داشته باشد ومحرميتى در ميان
نباشد.خلاصه اينكه: همين كه كسى منسوب به ديگرى باشد، اگر چه بسيار دور باشد از
جمله ارحام او است.و صله او واجب، و قطع آن حرام است.
و قطع رحمى كه حرام است، اين است كه: به گفتار، يا كردار، ايذاء به او برسانى.و
بااو رفتار ناشايست كنى، يا سخن ناخوش سبتبه او بگوئى، كه دل او شكسته گردد.يا
اورا احتياجى و ضرورتى باشد به سكنائى يا لباسى يا خوراكى يا نحو آن و تو قدرت بر
رفعاحتياج او داشته باشى و زيادتر از قدر ضرورت خود را متمكن باشى و از او مضايقه
كنى.
يا ظالمى نسبتبه او ظلمى كند و تو بتوانى آن را دفع كنى و كوتاهى نمائى.يا از
راه كينهو حسد از او كناره كنى و دورى جوئى، و بدون عذر «مسموع» (43)
در وقت مرض عيادتاو نكنى.و چون از سفر آيد به ديدن او نروى.و چون او را مصيبتى روى
دهد به تعزيه اوحاضر نشوى، و امثال اينها.و جميع اينها قطع رحم است.و صله رحم ضد
آنها است، كهخود را از سخن درشت و كردار زشت سبتبه او نگاه دارى.
پىنوشتها:
1. كافى، ج 2، ص 345، ح 5.
2. محجة البيضاء، ج 3، ص 362
3. كافى، ج 2، ص 344، ح 1.
4. كافى، ج 2، ص 345، ح 6.
5. جمع «ضد» .
6. همدم
7. كافى، ج 2، ص 176، ح 2.
8. كافى، ج 2، ص 178، ح 12.
9. كافى، ج 2، ص 183، ح 1
10. كافى، ج 2، ص 176، ح 4.
11. كافى، ج 2، ص 178، ح 13.
12. احياء العلوم، ج 2، ص 139.
13. انفال، (سوره 8)، آيه 63.
14. كافى، ج 2، ص 644، ح 3.
15. كافى، ج 2، ص 645، ح 5
16. كافى، ج 2، ص 646، ح 12.
17. كافى، ج 2، ص 183، ح 18.
18. كافى، ج 2، ص 183، ح 21.
19. كافى، ج 2، ص 179، ح 2.
20. كافى، ج 2، ص 181، ح 11.
21. كافى، ج 2، ص 184، ح 2
22. رعد، (سوره 13)، آيه 25.
23. الترغيب و الترهيب، ج 3، ص 336. (با اندك تفاوتى) 3- كافى، ج 2، ص 347، ح
6.
24. الترغيب و الترهيب، ج 3، ص 338، ح 17
25. كافى، ج 2، ص 347، ح 7.
26. بحار الانوار، ج 74، ص 134، ح 104.و كافى، ج 2، ص 347، ح 4.
27. كافى، ج 2، ص 346، ح 2.
28. محجة البيضاء، ج 3، ص 429
29. نساء، (سوره 4)، آيه 36.
30. نساء، (سوره 4)، آيه 1.
31. كافى، ج 2، ص 151، ح 5.و بحار الانوار، ج 74، ص 105 و 114، ح 68 و 73.
32. كافى، ج 2، ص 152، ح 16.و كنز العمال، ج 3، ص 65، ح 6967.
33. كافى، ج 2، ص 155، ح 21.
34. كنز العمال، ج 3، ص 364، خ 6957.
35. من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 67، خ 1738.و بحار الانوار، ج 74، ص 104، ذيل ح
62.
36. كافى، ج 2، ص 156، ح 29.
37. كافى، ج 2، ص 152، ح 12
38. كافى، ج 2، ص 150، ح 4.و بحار الانوار، ج 74، ص 111، ح 71.
39. كافى، ج 2، ص 157، ح 32.
40. كافى، ج 2، ص 152، ح 14.
41. كافى، ج 2، ص 152، ح 17.
42. رك: كافى، ج 2، ص 157- 150
43. شنيده شده، (اينجا به معنى قابل توجه است) .
|