فصل: فقر و غنا و
حالتهاى آنها
دانستى كه دنيا عبارت است از: هر چيزى كه در آن از براى بنده پيش از مردننصيبى
هست.خواه نعمت و مال باشد، يا منصب و جاه، يا متابعتشهوت شكم و فرج،يا طلب علو و
برترى و تكبر و انتقام و غضب و تشفى غيظ يا غير اينها.و بالجمله از براى دنيا شعب و
فروعى بىحد است.وليكن اعظم آفات آن كه متعلق به قوه شهويه استمال است، زيرا كه:
هر زندهاى محتاج به آن است.
و از براى مال، فوايد بسيار، و آفات و «غوايل» (1) بىشمارى است.و
تميز خوب و بدآن در نهايت صعوبت و اشكال است، زيرا كه: از نبودن مال، صفت فقر و
احتياج به هممىرسد.و از وجود آن، وصف غنا و ثروت حاصل مىشود.و اين هر دو صفتى
استكه خدا بندگان خود را به آنها امتحان مىفرمايد.
و از براى فقير، دو حالت متصور است: حرص و قناعت.كه يكى محمود و ديگرىمذموم
است.
و حريص بر دو قسم است:
يكى: حريصى است كه: حرص آن به كسب و صنعت كردن است، بدون طمع درمال مردم.
و ديگرى آنكه: حرص او به گرفتن مال مردم به زور و ظلم، يا به تكدى و سؤالاست.
و هر دو طايفه هلاكاند.گو طايفه آخر بدتر از اولى باشد.
و از براى غنى نيز دو حالت است: امساك و بذل.يكى ممدوح و ديگرى مذموم.
و بذل هم بر دو نوع است: ميانهروى و اسراف.اول محمود و ثانى مذموم.و غيراينها
از جميع اين امور، امورى هستند كه فهميدن آنها مشكل است.و كسى كه طالبمال باشد
بايد اول تميز ميان نيك و بد اين حالتبكند و طريقه نيك آن را پيشنهاد خودسازد تا
نجات يابد.
فصل: مذمت مال و
مالدارى
چون دانستى كه: يكى از شعب دنيا مال است.پس بدان كه: در قرآن و احاديثمذمت مال
و بدى محبت آن بسيار وارد شده است.
خداوند عالم مىفرمايد:
«يا ايها الذين آمنوا لا تلهكم اموالكم و لا اولادكم عن ذكر الله و من يفعل ذلك
فاولئك هم الخاسرون».
يعنى: «اى كسانى كه ايمان آوردهايد مشغولنسازد مالها و اولاد شما، شما را از
ياد خدا.و كسانى كه چنين كنند ايشاناندزيانكاران» .
(2)
و باز مىفرمايد:
«انما اموالكم و اولادكم فتنة»
يعنى: «جز اين نيست كه: اموال و اولادشما، فتنهاند از براى شما» . (3)
كه به آنها شما را امتحان مىنمائيم.
و حضرت رسول - صلى الله عليه و آله - فرمود كه: «دوستى مال و بزرگى، نفاق
رامىروياند، همچنان كه آب گياه را مىروياند». (4)
و فرمود كه: «دو گرگ صياد، كه داخل حصار گوسفندى شوند اين قدر از گوسفندان را
فاسد نمىكنند كه دوستى مال و جاه، دين مسلمانان را فاسد مىكند» . (5)
و فرمود: «بدترين امت من مالداراناند» . (6)
و فرمودند كه: «دوستان فرزند آدم سه چيز است: يكى تا وقت مردن با او است، و آن
مال است.و ديگرى تا لب گور، همراه اومىآيد، و آن اهل و عيال است.و سوم، تا عرصه
محشر همراهى او مىكند، و آناعمال است» . (7)
و فرمود كه: «چون روز قيامتشود صاحب مالى را مىآورند كه مال خود را بهمصرفى
كه خدا فرموده است رسانيده است، و مال او نيز در پيش روى او مىآيد وچون به صراط
مىرسد هر جا كه مىايستد و رفتن بر او مشكل مىشود مال او مىگويدبگذر كه تو حق
خدا را در من به جا آوردى.پس ديگرى را مىآورند كه اطاعتخدارا ننموده است، و مال
او در پشتسر او مىآيد چون به صراط رسد هر جا كه ايستدمال او گويد واى بر تو كه در
حق خدا كوتاهى كردى.پس چنين خواهد گفت تا او بهجهنم افتد و هلاك شود» . (8)
و نيز از آن حضرت مروى است كه: «دينار و درهم به هلاكت افكندند كسانى را كهپيش
از شما بودند و شما را نيز هلاك خواهند نمود» . (9)
و در حديثى ديگر از آن حضرت مروى است كه: «در روز قيامت مردى را بياورندكه از
حرام در دنيا مال جمع نموده بود و در حرام صرف كرده بود، پس امر شود كه: اورا به
جهنم افكنند.و ديگرى را بياورند كه مال از حلال جمع كرده و در مصرف حرامخرج نموده.
خطاب رسد كه: او را هم به جهنم برند.و مردى ديگر را بياورند كه مال از حرام جمع
كرده و به مصرف حلال خرج نموده.خطاب رسد كه: او را نيز به جهنماندازند.و مردى ديگر
را بياورند كه مال از حلال جمع نموده و به حلال خرج نمودهباشد خطاب رسد كه: او را
بازداريد، شايد در طلب اين مال ضرر به يكى از امورى كه براو واجب است رسيده باشد،
مثل اينكه: نمازى را از وقتش تاخير انداخته يا كوتاهى درركوع يا سجود يا وضوى آن
نموده باشد.عرض كند كه: پروردگارا! از حلال كسبكردم و به حلال خرج كردم و هيچ يك
از واجبات خود را ضايع نكردم.خطاب رسد:
شايد به جهت اين مال، بر اقران و امثال فخر كردهاى.و به مركبى يا جامهاى
مباهات نموده باشى؟ عرض نمايد: پروردگارا! چنين عملى نيز از من سر نزد.و خطاب رسد
كه:
شايد كوتاهى و منع نموده باشى حق كسانى را كه من امر كردم كه بدهى از: سادات و
يتيمان و مساكين و راه گذران؟ عرض كند كه: نه پروردگارا! هيچ حقى را كه امر
فرمودهبودى ضايع نكردم.
در اين وقت اين جماعتحاضر مىشوند و در مقام مخاصمه با آن شخصبرمىآيند و
مىگويند: خداوندا! مال به او عطا كردى و او را غنى گردانيدى و به او امرفرمودى كه
به ما بدهد.اگر از جواب مخاصمه آنها بر آمد و معلوم شد كه حق آنها راداده.و هيچ
فخرى و مباهاتى نكرده.و واجبى از او ضايع نشده.خطاب مىرسد كه:
بايست و به جا بياور شكر نعمتى را كه به تو عطا فرمودهايم از آنچه خوردهاى
وآشاميدهاى و لذتى كه يافتهاى» . (10)
آه، آه اى جان برادر! كسى كه مداخل و مخارج او حلال، و همه واجبات خود رابه جا
آورده باشد، و حقوق الهى را ادا نموده باشد، به اين دقت محاسبه او را مىرسند.
پس آيا چگونه خواهد بود حال امثال ما كه غرق فتنه دنيا گشتهايم و خود را به
حلال وحرام آن آغشتهايم؟ ! نه از شبهات آن اجتناب مىكنيم و نه از شهواتش، نه از
اموالشمىگذريم و نه از لذاتش.شكمهاى گرسنه در جوار ما سر به بالين مىنهند و
انواع اطعمهرا مىخوريم، و به شكر آن نمىپردازيم.
آه! چه بزرگ خواهد بود مصيبت ما! و چه عظيم خواهد بود بليه ما! بسا حيرتها
وپشيمانيها كه به ما رو دهد.و چقدر اندوه و ماتمها كه از براى ما باشد در وقتى كه
هيچسودى نبخشد، نمىدانيم كه دنيا با ما چه خواهد كرد؟ و فردا در حضور پادشاه
قهار، ازعهده جواب چگونه برخواهيم آمد؟ ! خوشا به حال كسانى كه از دنيا محروم
وبىنصيباند.
از زبان سوسن آزادهام آمد به گوش
كاندرين دير كهن حال سبك باران خوشست
حافظا ترك جهان گفتن طريق خوشدليست
تا نپندارى كه احوال جهانداران خوشست
و از اين جهتبود كه بعضى از اصحاب سيد مختار گفت كه: «راضى نيستم روزىهزار
مثقال طلا از حلال كسب كنم و در راه خدا صرف كنم، با وجود اينكه از هيچعبادتى مرا
باز ندارد.گفتند كه: چرا؟ گفت: مىترسم از آنكه روز قيامت مرا باز دارند وبپرسند
كه: از كجا آوردى؟ و به چه مصرف رسانيدى؟ پس سزاوار مؤمن آن است كه:
خود را به دنيا آلوده نسازد، و به قدر كفاف از دنيا بسازد.و اگر زيادتى به او
رسد بهجهتخود پيش فرستد.و اگر بعد بماند مفاسد و آفات بسيار دارد» . (11)
برگ عيشى به گور خويش فرست كس نيارد ز پس تو پيش فرست
مروى است كه: «مروى به حضرت پيغمبر - صلى الله عليه و آله - عرض كرد كه: چرامن
شوق به مرگ ندارم؟ حضرت فرمود: آيا مالى دارى؟ عرض كرد: بلى يا رسول الله.
فرمود: مال خود را پيش روى خويش بفرست، زيرا كه: دل هر كسى همراه مال اوست،اگر
پيش فرستاد مىخواهد زود به آن برسد و اگر گذاشت مىخواهد با آن باشد» . (12)
حضرت امير المؤمنين - عليه السلام - درهمى به دست مبارك گرفتند و فرمودند: «تاتو
از دست من بيرون نروى نفعى به جهت من ندارى» . (13)
در بعضى روايات رسيده كه: «اول روزى كه سكه درهم و دينار زده شد شيطان آنهارا
برداشت و بر روى خود گذاشت و بوسيد و گفت: هر كه شما را دوست دارد بندهبر حق من
است» . (14)
و بعضى از بزرگان گفتهاند كه: «دو مصيبت است از براى بنده در مالش در
وقتمردن، كه اولين و آخرين مثل آنها را نشنيدهاند: يكى آنكه: همه آنها را از او
مىگيرند. و ديگر آنكه محاسبه همه آن را از او مىخواهند» . (15)
مدح مال
و مخفى نماند كه همچنان كه در آيات و اخبار مذمتبسيار از براى مال رسيده،
همچنين مدح آن نيز وارد شده است.
و خداى - تعالى - آن را در قرآن كريم خير ناميده است. (16)
و پيغمبر خدا - صلى الله عليه و آله - فرمود: «خوب چيزى است مال صالح از
براىمرد صالح» . (17)
و همه اخبارى كه در ثواب صدقه دادن و ميهمانى و سخاوت و حج، و غير اينها
ازچيزهائى كه تحصيل آنها به مال بسته است رسيده، دلالتبر خوبى مال مىكند.
و «توفيق» (18) ميان اين اخبار آن است كه: مال مىتواند شد كه
وسيله وصول به سعادتاخرويه، و فوز به درجات عليه گردد.و ممكن است كه: به واسطه
رسيدن به مقاصدفاسده، كه سد راه علم و عمل و حجاب سعادت ابدند شود.پس هر مالى كه:
به مصرفاول رسيد، ممدوح و مستحسن است.و آنچه به مصرف دوم رسيد، مذموم و
مستهجناست.و اخبارى كه دلالتبر مدح آن مىكند، بر اول محمول، و آنچه دلالتبر
مذمتآن مىنمايد، حمل بر دويم مىشود.و چون اكثر طبايع بنىآدم، به پيروى
شهواتنفسانيه مايل، و آن به واسطه مال حاصل مىشود، به اين جهت زايد بر قدر كفاف
آندر محل خطر و حذر از آن بهتر است.
و طوايف انبياء، و خيل اوليا، از شر آن پناه به خداوند منان بردند.
حتى اينكه پيغمبر آخر الزمان - صلى الله عليه و آله - فرمود: «پروردگارا! قوت
آلمحمد را به قدر كفاف كن» . (19)
و گفت: «خداوندا! مرا زندگانى عطا كن، چون زندگى مسكينان، و بميران، چونمردن
مسكينان» . (20)
فصل: مفاسد مال
از آنچه گذشت روشن شد كه: مال مانند مار است، كه هم در آن زهر است و هم
«ترياق» . (21)
مفاسد آن زهر آن، و فوايد آن ترياقش است.و هر كه آنها را بشناسدمىتواند از شر
مال احتراز، و خير آن را اخذ نمايد.
و به جهت اين مطلب مىگوئيم: اما مفاسد مال بر دو قسم است: مفاسد دنيائى.ودينى
و آخرتى.
اما مفاسد دنيائى آن، زحمتها و شدايدى است كه: ديده مىشود كه اغنيا و
مالداران،از ترس و بيم و حزن و اندوه و هم و غم و پريشانى خاطر و تفرق احوال و تلخى
عيش وزحمت در تحصيل مال، و محافظت و نگاهبانى آن، و دفع دزد و ظالم و حاسد از آن،به
آن مبتلا و گرفتارند.
آرى:
خوش فرش بوريا (22) و گدائى و خواب امن
كاين عيش نيست در خود اورنگ خسروى
و اما مفاسد دينيه آن، سه نوع است:
اول آنكه: باعث ارتكاب معاصى گردد، زيرا كه به واسطه مال، قدرت بر معاصىحاصل،
و راه وصول به آنها آسان مىگردد.پس هر گاه شهوت معصيتبه حركت آيدو انسان خود را
قادر بر آن ببيند و به سهولتبه آن تواند رسيد بسا باشد كه مرتكب آنشود و گناهى از
او سرزند.و اما اگر مايوس از امكان آن گناه باشد و قدرت بر آننداشته باشد داعيه آن
معصيت را نمىكند.
و از اين جهت است كه گفتهاند كه: يكى از اسباب عصمت از معصيت، عدم قدرتبر آن
است.پس كسى كه به واسطه مال، بر گناه قادر شد، اگر مرتكب آن شود هلاكمىشود.و اگر
مرتكب نگردد و صبر كند، آن نيز شدت و زحمتى است، زيرا كه: صبر باوجود قدرت نيز
بسيار شديد است.
دوم آنكه: باعث غرق خوش گذرانيدن و فرو رفتن به نعمتها مىگردد، زيرا كه:
همچنان كه مىبينيم، غالب آن است كه: مالداران مشغول تنعم مىشوند.و
بهخوشگذرانيدن الفت و عادت مىكنند.و نمىتوانند از نعمتها بگذرند.و هر يك لذتى
راكه يافتند ميل به لذت ديگر مىكنند.و چون به اين معتاد شدند، و به
خوشگذرانيدنعادت كردند، بسا باشد كه: از حلال ميسر نگردد پس دستبه مال مشتبه دراز
مىكنندو به تدريج از آن تجاوز نموده به حرام فرو مىروند. و به اين جهتبه انواع
اخلاقرذيله، از: كذب و ريا و حسد و غير اينها مبتلا مىگردند.
و بسيار كم اتفاق مىافتد كه: كسى صاحب مال و ثروت باشد و به خوشگذرانيدن وتنعم
عادت نكند و در صدد آن نباشد.و كسى كه انواع اطعمه لذيذه و لباسهاى فاخره از براى
او ميسر باشد كجا مىتواند آنها را ترك كند و به نان جوى و جامه كهنهاى قناعتكند؟
! آرى: اين شان كسى است كه صاحب نفس قوى قدسيه باشد، مانند: سليمان بن داود - عليه
السلام - و امثال او.علاوه بر اين، بعد از آنكه مال آدمى بسيار شد محتاج بهاعوان و
انصار مىگردد و سروكار او با مردم مىافتد.و كسى را كه سروكار با اهل دنياباشد
چاره ندارد كه با ايشان به نفاق و دوروئى سلوك نمايد.با وجود آنكه سروكار بااهل
دنيا داشتن، باعث عداوت و كينه و حسد و كبر و ريا و غيبت و بهتان و سخن چينىو ساير
معاصى مىگردد.
و اين همه از شومى مال، و احتياج به حفظ اصلاح آن هم مىرسد.
سوم: و آن مفسدهاى است كه: هيچ صاحب مالى از آن خالى نيست.و آن، ايناست كه:
نگاهداشتن و حفظ مال، و انجام دادن امور متعلقه به آن، آدمى را از ياد خداباز
مىدارد.و هر چه به واسطه آن انسان از ياد خدا غافل شود، نيست مگر خسران و وبال.
و از اين جهتحضرت عيسى - عليه السلام - فرمود: «در مال سه آفت است: يكىآنكه:
آن را از غير وجه حلال اخذ كنى.عرض كردند كه: اگر از ممر حلال به دستآيد؟ فرمود:
آفتى ديگر دارد كه آن را در غير موقعش صرف نمايى.عرض كردند كه:
اگر در موقعش صرف كنى؟ فرمود كه: آفت ديگر دارد كه در جابهجا كردن ونگاهداشتن
آن آدمى را از ياد خدا باز مىدارد» . (23)
و اين دردى است كه بىدوا، و مرضىاستبىشفا، زيرا كه: روح عبادت و حقيقت آن،
ياد خدا و تفكر در عظمت و جلالاوست.و اين دلى مىخواهد فارغ، و خاطرى جمع.
بىغم و انديشه سود و زيان نه خيال اين فلان و آن فلان
و صاحب ده و مزرعه، صبح و شام در فكر حساب سر كار و خيانت آن، و كوتاهى برزگران
در امر مزرعه و زراعت و عمارت است. گاهى مشغول فكر منازعه با شركاءاراضى و قنوات، و
زمانى متوجه خيال خصومتبا اهل «خراج» (24) و «مالوجهات» ،
(25) لحظهاى در ياد گاو و خر، و ساعتى در فكر اسب و استر.
گاه اندر فكر گاو و استرى گاه آلوده غم اسب و خرى
شب در خيال طويله و انبار، روز در كار آبيارى و شيار، و غير اينها از افكار
بسيار.وتاجر مسكين روز و شب با صد فكر قرين، گاهى در فكر خيانتشريك، و زمانى در
تهيه اسباب سفر دور و نزديك، گاه مىگويد: فلان شريك همه سود را برد، و زمانى
فكرمىكند كه: فلان«مضارب» (26) سرمايه را تمام خورد، يا فلان كس در
عمل كوتاهى كرد يانه، و فلان شخص مال را ضايع نمود يا نه، و فلان محاسبه سهو استيا
درست، فلانحريف در معامله سخت استيا سست، در اغلب اوقات در غربت محزون و مغموم،
وبه جهت كساد بازار و ناروائى مالش اندوهناك و مهموم.و همچنين ساير مالداران.
و بالجمله فكرهاى اهل دنيا را نهايتى، و خيالات ايشان را غايتى نيست.و كسى
كهبجز فكر قوت سال خود را ندارد، و زيادتر از آن را نمىطلبد، از همه خيالات فارغ،
واز جميع اين آفات سالم است.
غلام همت آنم كه زير چرخ كبودزهر چه رنگ تعلق پذيرد آزاد است
فوايد مال
و اما فوايد مال: پس آن نيز بر دو قسم است: دنيائى و آخرتى.
اما فوايد دنيائى آن، چيزهائى است كه: فايده آن پيش از مرگ ظاهر مىشود،
مثلخلاصى از ذلتسؤال، و خجلت عيال، و خوارى و پستى و حقارت و تهيدستى وعزت و
بزرگى در ميان مردمان، و بسيارى دوستان و اعوان، و حصول وقع و اعتبار دردلها، و
امثال اينها.
و اما فوايد آخرتى آن، سه نوع است:
اول اينكه: صرف خود نمايد از براى به جا آوردن عبادات، و قوت يافتن برطاعات، و
ستر عورت، و جهاد و حج و امثال اينها.
دوم اينكه: به مصرف مردمان برساند، يا به جهت فقرا و استحقاق ايشان.و ثواباين
ظاهر و روشن است.يا به جهت رعايتشان و مروت خود، و زيادتى صداقت ومحبت مردمان،
مانند مهمانى كردن و هديه دادن و اعانت مردم نمودن و نحو اينها.و ازبراى هر يك از
اينها ثواب بسيار در اخبار رسيده است.و فقر و استحقاق در ثواب اينهاشرط نيست.
بلى شرط ثواب در اينها نيت قربت است، يا از براى حفظ آبروى خود، چون دفعشر
ظالم، و بستن زبان هرزه گويان و امثال اينها.و اين نيز موجب ثواب مىشود.
و حضرت رسول - صلى الله عليه و آله - فرمود كه: «هر مالى را كه آدمى به جهت
محافظت آبروى خود صرف كند حكم صدقه دارد» . (27)
يا به كسى دهد كه خدمت او را كند و شغلى كه به او رجوع كند به انجام رساند.
و شكى نيست كه اين نيز از امور متعلقه به آخرت است، زيرا كه: كارهائى كه
انسانبه جهت زندگانى به آن محتاج استبسيار است. و اگر همه را خود متوجه شود وقت
اوضايع مىشود.و روزگارش به حيف مىرود.و از كار آخرت باز مىماند.و شكىنيست كه:
كسى را كه هيچ مالى نيستبايد همه اين كارها را خود متوجه شود.و از ذكرو فكر و
عبادت و طاعتبازماند.
سوم آنكه: آن را به مصرف خيرات جاريه، و باقيات الصالحات رساند.از: ساختنمسجد و
مدرسه و «رباط» (28) و پل و اجراى قنوات و نوشتن قرآن و كتاب و
نشاندناشجار، و امثال اينها از چيزهائى كه بعد از آدمى باقى مىماند، و مدتها ثواب
آن روز بهروز عايد مىگردد، و باعث دعاى بندگان خدا از خوبان و صالحان مىشود.و
اسمآدمى به خير مذكور مىگردد.
فصل: طرق رهايى از
مفاسد مال
هر كه خواهد از مفاسد مال رهائى يابد بايد چند چيز را مراعات نمايد:
اول اينكه: غرض از مال داشتن، و فايده آن، و سبب آفريدن آن، و علت احتياج بهآن
را برخورد تا در طلب زيادتر از قدر اجتبرنيايد.
دوم اينكه: جهت «مداخل» (29) آن را ملاحظه نمايد.و از حرام، بلكه
از مشتبه اجتنابنمايد.و همچنين از مداخلى كه مكروه هستند، يا باعث نقص مروت و زوال
حريتنفساند احتراز نمايد، چون هديهاى كه بوى رشوه دهد، يا سؤال از خلق كه
موجبذلت و خوارى است.
سوم اينكه: راه خرج را مراعات كند، و در آن اقتصاد، يعنى ميانه روى
نمايد.نهاسراف كند، و نه تنگ گيرى.
حضرت رسول - صلى الله عليه و آله - فرمود كه: «محتاج نشد هر كه در خرجميانه روى
كرد» . (30)
و از براى اقتصاد در خوراك و پوشاك و سكنى، سه درجه است: ادنى و وسط واعلى.و
ظاهر آن است كه: ميل به طرف ادنى بهتر و اولى باشد، تا در روز قيامت ازجمله
سبكباران بوده باشد.
چهارم اينكه: آن را به مصارف حقه خرج كند.و در باطل صرف نكند، كه گناهخرج
نمودن به باطل با كسب كردن از حرام يكسان است.
پنجم اينكه: نيتخود را در كسب و خرج و اقتصاد، و جميع وجوه، خالص كند.
پس آنچه را تحصيل مىكند، به جهت استعانتبر امر آخرت تحصيل كند.و از
آنچهاجتناب مىكند، به جهتخدا اجتناب نمايد.و هرگاه چنين رفتار نمايد، مال
داشتنضررى به او نمىرساند.
از اين جهتحضرت امير المؤمنين - عليه السلام - فرمود كه: «هرگاه مردى
جميعآنچه در روى زمين است جمع كند و در آن نيت قربت داشته باشد او از جمله
زاهداناست.اگر همه را دستبردارد و از براى خدا نباشد زاهد نيست» . (31)
پس لايق مؤمن، آن است كه: هر كارى مىكند از براى خدا كند تا آن كار از براى
اوعبادت باشد.پس هر كه از مال به قدر اجتخود و عيال ضبط، و فاضل آن را صرفبرادران
مؤمن كند، آن كسى است كه ترياق مال را گرفته و زهر آن را ريخته است. وبسيارى مال،
ضرر به او نمىرساند، و ليكن اين، كار هر كسى نيست.و از براى همه كسميسر نه.بلكه
اين شان آن كسى است كه او را ديده بينا، و دل دانا، و قوت دين، و كماليقين بوده
باشد.و اين چنين كسى هرگاه همه مال عالم از براى او جمع شود او را ازخدا مشغول
نمىسازد، و به هلاكت نمىرساند.
آشنايان ره عشق در اين بحر عميق غرق گردند و نگردند به آب آلوده
اما عامى كه خواهد در مالدارى، خود را شبيه به اين اشخاص نمايد مانند اين
استكه: افسونگرى صاحب وقوف، مارى را بگيرد كه ترياق آن را بكشد و طفلى آن راببيند
و شكل مار و خط و خال آن و «نعومت» (32) و نرمى آن در نظر او جلوه
كند، اقتدا بهآن افسونگر نموده، مارى را بگيرد، و دفعة آن مار، او را بكشد.
بلى: فرق ميان كسى كه او را مار كشته باشد، و كسى كه مال او را كشته باشد اين
استكه: كشته مار، در همان حال مىفهمد.اما كشته مال، بسا باشد كه نداند كه كشته
شدهاست.و وقتى برمىخورد كه ديگر سودى ندارد.
آرى: اگر كور مىتواند كه مانند بينا در كنار دريا و قلههاى كوه و بيشهها و
جنگلهاراه رود، عامى جاهل نيز مىتواند مانند عالم ديندار كامل، مال بسيار داشته
باشد.و ازمفاسد آن نجات يابد.
پىنوشتها:
1. شرها، فسادها.
2. منافقون، (سوره 63)، آيه 9
3. انفال، (سوره 8)، آيه 28.
4. محجة البيضاء، ج 6، ص 40.و احياء العلوم، ج 3، ص 200.
5. محجة البيضاء، ج 6، ص 41.و احياء العلوم، ج 3، ص 200.
6. محجة البيضاء، ج 6، ص 41.و احياء العلوم، ج 3، ص 201، (با اندك تفاوتى) .
7. محجة البيضاء، ج 6، ص 42.و احياء العلوم، ج 3، ص 201.
8. محجة البيضاء، ج 6، ص 42.و احياء العلوم، ج 3، ص 201 و 202.
9. كافى، ج 2، ص 316
10. جامع السعادات، ج 2، ص 47
11. جامع السعادات، ج 2، ص 48.
12. محجة البيضاء، ج 6، ص 42.و احياء العلوم، ج 3، ص 201.
13. محجة البيضاء، ج 6، ص 43.و احياء العلوم، ج 3، ص 202.
14. محجة البيضاء، ج 6، ص 43.و احياء العلوم، ج 3، ص 202.
15. محجة البيضاء، ج 6، ص 43.و احياء العلوم، ج 3، ص 202
16. بقره، (سوره 2)، آيه 180.
17. محجة البيضاء، ج 6، ص 44.و احياء العلوم، ج 3، ص 202.
18. جمع بين اخبار مختلف.
19. محجة البيضاء، ج 6، ص 45.و احياء العلوم، ج 3، ص 203.
20. كنز العمال، ج 6، ص 470، خ 16592 و ص 489، خ 16668.
21. داروى ضد زهر
22. حصير
23. محجة البيضاء، ج 6، ص 49.و احياء العلوم، ج 3، ص 205.
24. ماليات.
25. چپاول
26. كسى كه به او سرمايه مىدهند تا به كار اندازد و سودش را با صاحب سرمايه
تقسيم كند
27. كنز العمال، ج 3، ص 407، خ 7175.
28. كاروانسراى ميان راه.
29. راه درآمد.
30. كنز العمال، ج 3، ص 49، ح 5431.
31. حقائق فيض (ره)، ص 119.
32. ملايمت و نرمى.
|