معراج السعادة
عالم ربانى ملا احمد نراقى (قدس سره)
- ۲ -
بسمه تعالى
زندگينامه و آثار مرحوم ملا احمد نراقى
«ملا احمد نراقى» ، فرزند مرحوم «حاج ملا مهدى نراقى» ، در سال 1185 هجرى قمرى
(1) مطابق با 1150 شمسى در نراق (2) متولد شد. او از فحول علماى
دين، و اكابر مجتهدين شيعه مىباشد، كه در علم فقه، اصول،حديث، رجال، نجوم، رياضى،
معقول و منقول، ادبيات و شعر تبحر داشته و علاوه بر علوممتداول عقلى و نقلى در
بسيارى از علوم ديگر مهارتى بسزا داشته (3) ملا احمد نراقى فردى زاهد،
متقى، و در اوصاف حميده و اخلاق فاضله زبانزد خاصو عام بوده و در فخر و فضل او
همين بس كه استاد خاتم الفقها مرحوم «شيخ مرتضىانصارى» - اعلى الله مقامه الشريف
- بوده است. صاحب «روضات الجنات» او را اينچنين ستوده: «...او دريايى مواج، بحرى
متلاطم، استادى ماهر، استوانه اكابر، اديبى شاعر، و فقيهى برازنده، از بزرگان دين و
عظماى مجتهدين به شمار مىآمد.از دانش پر، و از كودكى صدفى مملو از در بود. نراقى
مجتهدى جامع بود و از اكثر علوم، بويژه اصول، فقه، رياضى و نجوم بهره كامل و كافى
داشت..» . (4)
مرحوم نراقى از علماى طراز اول قرن سيزده هجرى و سر آمد آنان بوده، و در عينداشتن
رياست و شهرت، در توجه به احوال اشخاص ناتوان و بىبضاعتبسيار كوشا بودهو با شفقت
و ملاطفت همواره ملجا مراجعات بوده. تلاش بىوقفه او در تحصيل علم و كمالات، و
اخلاق وارسته او در ارشاد و هدايت، و اهتمام او به نگهدارى از طلاب و اداره زندگى
آنها نقشى بسزا در پيشرفت مذهب داشته. آثار گرانبهاى علمى او در زمينههاى گوناگون،
نشانه جامعيت اوست.و ويژگى ديگراو در پديدآوردن اين اثرهاى ارزنده، پيروى و متابعت
او از پدرش مىباشد، زيرا با تلاشاو تصانيف پدرش به دنياى علمى معرفى شد. پدرش
مرحوم ملا مهدى نراقى در فقه كتاب «معتمد الشيعه» را تاليف نمود و او كتاب «مستند
الشيعه» را.پدر كتاب «مشكلات العلوم» را در فنون مختلف به رشته تحريردر آورد، و
پسر كتاب «خزائن» را در تكميل آن.پدر در علم اخلاق كتاب شريف «جامعالسعادات» را
بنگاشت، و پسر كتاب «معراج السعادة» را.او همچنين بسيارى از آثارمرحوم پدر را شرح
نموده و بدين وسيله همواره نام و ياد او را در خاطرهها زنده نگهداشت، و به ادعاى
بسيارى باعثشهرت پدر گرديد. تاليفات مرحوم نراقى، هم در زمان خودش و هم پس از او
مورد عنايت و مراجعه علمابوده، به طورى كه فقيه بزرگ شيعه مرحوم «سيد كاظم يزدى»
صاحب «عروه» - رضوان الله تعالى عليه - هميشه سه كتاب مهم فقهى در نزدش عزيز و
مورد مراجعهبوده كه يكى از آنها مستند مرحوم نراقى است (5) مرحوم نراقى
از روحى لطيف و ذوقى سرشار برخوردار بوده، و اشعار عرفانى و اخلاقىبسيارى سروده كه
حاوى مضامين توحيدى است و در دو ديوان به نام او جمعآورى شده. يكى «ديوان اشعار» و
ديگرى ديوان مثنويات او كه به نام «طاقديس» مشهور است و بارهادر ايران چاپ شده.
كتاب طاقديس كه به سبك و روش مثنوى ملاى رومى است، شامل قصصو داستانهاى اخلاقى و
تربيتى است كه با نظمى شيوا و دلنشين به رشته تحرير در آمده.او دراشعارش به صفايى
تخلص مىكرده.از اشعار نغز اوست: ساقى به ياد يار بده ساغرى ز مى از آن گنه چه باك
كه باشد به ياد وى من ژنده پوش يارم و دارم به جان او ننگ از قباى قيصر و عار از
كلاه كى تا كى دلا به مدرسه طامات طرهات بشنو حديثيار دو روزى ز ناى نى واعظ مگو
حديثبهشت و قصور و حور ماتوسن هوا و هوس كردهايم پى ما عندليب گلشن قدسيم باغ ما
ايمن بود زباد خزان و هواى دى زاهد برو چه طعنه مستى زنى كه هست مست از خيال دوست
صفايى نه مست مى (6)
يا رب ز بخت ماست كه شد ناله بىاثر يا هرگز آه و ناله و زارى اثر نداشت زان بى
نشان ز هر كه نشان جستم اى عجب ديدم چو من ز هيچ نشانى خبر نداشت گفتم علاج غم به
دعاى سحر كنم غافل از اينكه تيره شب ما سحر نداشت دردا كه دوش طاعتسى سال خويش را
دادم به مىفروش به يك جرعه برنداشت دنيا و آخرت همه دادم به عشق و بس شادم كه اين
معامله يك جو ضرر نداشت گر ترك عشق كرد صفايى عجب مدار بيچاره تاب محنت از اين
بيشتر نداشت (7)
اى خدا خواهم برون از هر دو عالم عالمى تا ز رنج جسم و جان آنجا برآسايم دمى اين
خمار كهنه ما را كجا باشد علاج از سبو يا خم دريغا گر ز مى بودى يمى زخم دل را
مرهمى جستم طبيبى ديد و گفت زخم شست قاتلى هست اين ندارد مرهمى آدمى زادى كه
مىگويند، اگر اين مردمند اى خوشا جايى كه در آنجا نباشد آدمى (8)
نقش مرحوم حاج ملا احمد نراقى در جنگ دوم با روسيه تزارى:
مرحوم نراقى در عهد قاجاريه و در دوران پادشاهى فتحعلى شاه قاجار مىزيسته. دوره
قاجاريه از شگفتانگيزترين ادوار تاريخ ايران است.دورهاى است كه قدرتهاى بزرگ جهان
از اقصى نقاط دنيا به علل گوناگون چشم به آن دوخته بودند. و ايران مركزى شده بود كه
تمام قدرتها دور آن دايره زده بودند (9) . روسها قسمتى از نواحى شمالى
ايران را اشغال كرده، و به بدترين وضع با اهالى آنجارفتار مىكردند. پس از شكست
ايران در جنگهاى اول با روسيه (1230 مطابق با 1815 ميلادى) و از دست دادن برخى از
ولايات و نقاط سرحدى ايران و بدرفتارى روسها با سكنه آننواحى، در مردم حالت
انتقامجويى و آمادگى براى مقابله فراهم شد.مؤلف كتاب «تاريخسياسى و ديپلماسى» در
اين زمينه مىنويسد: «اجحافات و رفتار بى رويه مامورين دولت روس كه باعث تنفر مردم
در ايالات متصرفه گرديده و از همان سال 1230 سكنه اين نواحى را تكان داد و بالاخره
در سال1241 مبدل به يك شورش و هيجان عمومى گرديد» (10) . «...ظلم و
فجايع دولت روسيه علماى مسلمان را در مشاهد متبركه سخت مضطرب و نگران ساخته بود..»
. (11)
افكار مردم به حد اعلا بر ضد روسيه تهييجشده بود.ملت و روحانيون و اغلب زمامداران
تقاضاى اعلان جنگ بر ضد دولت روسيه داشتند.در تاريخ 5 ذيحجه 1241 (11 ژوئيه 1829)
«آقا سيد محمد مجتهد» به همراهى يكصد تن از روحانيون وارد سلطانيه شد. دسته ديگرى
از اهالى به سرپرستى «ملا احمد نراقى» نزد فتحعليشاه آمدند و به تظاهرات پرداختند
(12) و نتيجه اين شد كه: در اثر حمله نيروهاى ايران به قواى روس كه از ذيحجه
1241تا آخر محرم 1242 انجام گرفت تمام نواحى كه مطابق «معاهده گلستان» تسليم روسها
شده بود از جانب قواى ايران اشغال گرديد.
پدر او «حاج ملا مهدى بن ابى ذر نراقى» معروف به «محقق نراقى» است، كه در
سال1209 هجرى وفات يافته و در نجف اشرف مدفون است. او از اكابر علماى شيعه، مجتهد،
حكيم، عارف، رياضىدان و در جامعيت و احاطهو تخصص در علوم نقلى و عقلى كم نظير
است. «ميرزا ابو الحسن مستوفى» كه معاصر مرحوم نراقى است ضمن بيان شخصيت نراقىاز
او به: فيلسوف به حق، حكيم مطلق، جامع معقول و منقول المولى الاعظم و الحبر الاعلم،
استاد البشر و...تعبير كرده (13) عمده تحصيلات محقق نراقى در اصفهان
بوده و از اساتيدى بزرگ همچون «ملا اسماعيل خواجويى» ، «حاج شيخ محمد هرندى» ،
«ملا مهدى هرندى» و «آقاميرزا نصير اصفهانى» بهره جسته است و سپس از محضر اساتيد
بزرگ كربلا و نجفچون «آقا محمد باقر بهبهانى» و «شيخ يوسف بحرانى» (صاحب حدائق)
هم استفاده كرده. و پس از مراجعتبه ايران در كاشان مسكن گزيده و به بركت وجود
شريفش، آن شهر، دار العلم و دار التحصيل و مجمع علما گرديده است. (14)
مرحوم ملا مهدى نراقى داراى تاليفات زيادى در زمينه فقه، اصول، فلسفه، كلام،
تفسير، ادبيات، رياضى، و نجوم مىباشد كه در اكثر كتب تراجم و رجال به آنها اشاره
شده. آقاى «حسن نراقى» در مقدمه كتاب «قرة العيون» كه با تصحيح و تعليق و مقدمه
آقاى «سيد جلال الدين آشتيانى» بوسيله دانشگاه فردوسى مشهد چاپ شده، فهرست
تفصيلىآثار ايشان را با اشاره به نسخههاى آنها، نگاشتهاند.
اساتيد مرحوم نراقى
مرحوم ملا احمد نراقى تحصيلات خود را ابتدا نزد پدر بزرگوارش در كاشان شروعنمود،
و پس از مدتى تلمذ و بهرهجويى از محضر درس پدر، با فراست ذهن و ذكاوتخدادادى به
مرتبتى نائل شد كه خود، حوزه درس برقرار كرد.او ابتدا دروس سطح مثل «معالم» و
«مطول» را تدريس مىنموده و طلاب علوم دينى را جمع و با ايشان به مذاكرهو مباحثه
مىپرداخته كه اين طريق تاثيرى بسزا در پيشرفت علمى او داشته.تا اينكههمراه پدر،
سفرى به عتبات عاليات رفته و با پدر خود به درس «آقا محمد باقر وحيدبهبهانى» حاضر
شده و مدتى بهره جسته (15) . در سال 1212 بار ديگر به عراق رفته و در
شهر مقدس نجف مدتى نزد «سيدبحر العلوم» و سپس در محضر «شيخ جعفر نجفى كاشف الغطا»
و در كربلا نزد «ميرزا محمد مهدى موسوى شهرستانى» و «آقا سيد على طباطبايى» (صاحب
رياض) تلمذنموده و يكى از اجله علما و مشاهير فقها گرديده و به نراق مراجعت نموده
است. و پس از فوت پدرش در سال 1209 هجرى مرجعيت عامه به او منتقل شده و موردتوجه
عموم قرار گرفته و رئيس على الاطلاق گرديده است. (16)
مشايخ روايتى او
مرحوم نراقى از جماعتى از علماء و بزرگان - رضوان الله تعالى عليهم -
روايتمىنمايد از جمله: 1- والد ماجدش مرحوم ملا مهدى بن ابى ذر نراقى2- علامه
سيد مهدى بحر العلوم. 3- ميرزا محمد مهدى موسوى شهرستانى 4- شيخ جعفر نجفى كاشف
الغطا. 5- سيد على طباطبايى (صاحب رياض) . او به واسطه پدرش از «شيخ يوسف بحرانى»
، از «ملا رفيع گيلانى» ، از «ملا محمد باقرمجلسى» روايت مىنمايد. (17)
شاگردان او
عدهاى از مفاخر و بزرگان از حوزه درس مرحوم ملا احمد نراقى استفاده كردهانداز
جمله: 1- خاتم الفقها مرحوم حاج شيخ مرتضى انصارى. 2- مرحوم آقا محمد باقر هزار
جريبى. 3- مرحوم ملا محمد على آرانى كاشانى. 4- حاج سيد محمد شفيع جاپلقى. و بسيارى
از اجلاى وقت از تلامذه او بوده و از وى اجازه روايت داشتهاند. صورت اجازات مؤلف
از بيست مورد متجاوز است كه عينا به خط مولف يا صاحبان اجازات نزد فاضل معاصر جناب
آقاى «حسن نراقى» كه يكى از احفاد مرحوم نراقىاستباقى است. (18)
تاليفات مرحوم نراقى
آثار بسيارى از مرحوم ملا احمد نراقى به يادگار مانده كه قسمت عمده آنها بارهاچاپ
و مورد استفاده همگان قرار گرفته. تصنيفات و تاليفات مرحوم نراقى در مصادر مختلف تا
قريب 23 عنوان معرفى شدهو بر اساس دستخط مرحوم نراقى كه به وسيله آقاى حسن نراقى
در مقدمه كتاب طاقديسچاپ انتشارات اميركبير گراور شده تاليفات آن مرحوم تا سال
1228 هجرى قمرى يعنىزمان كتابت آن به 18 جلد مىرسد. اما با توجه به آنچه مرحوم
«شيخ آقا بزرگ» در كتاب گرانقدر «الذريعه» گرد آوردهو تعداد معدودى كه در ساير
مصادر معرفى شده و در دسترس مرحوم شيخ آقا بزرگ نبودهتاليفات آن بزرگوار به قريب
35 جلد مىرسد كه ذيلا اسامى آنها درج مىشود: 1- اجتماع الامر و النهى. 2- اساس
الاحكام فى تنقيح عمد مسائل الاصول بالاحكام (شرح شرايع الاسلام مرحوممحقق) . 3-
اسرار الحج (در سال 1331 چاپ شده) . 4- حجية المظنة. 5- الخزائن: مجموعهاى است
علمى و ادبى، داراى مطالبى مهم در زمينههاى: فقه،تفسير، حديث، تايخ، لغت، نجوم،
هيئت، رياضى، عرفان، طب، و علوم غريبه: اعداد،جفر، صنعت، كيميا و همچنين حاوى اشعار
و غزليات لطيف و ادبى و حكايتشيرينو خواندنى. اين كتاب به زبان فارسى به منزله
تتميم و ذيل براى «مشكلات العلوم» مرحوم پدرشتاليف شده. 6- ديوان صفايى نراقى:
همانطور كه قبلا ذكر شد مرحوم نراقى به صفايى تخلص داشته. و اين ديوان غير از
مثنويات اوست كه به نام طاقديس خواهد آمد. 7- رسالة الاجازات.شامل: اجازههاى مرحوم
نراقى به شاگردانش و اجازات مشايخش 8- رساله عمليه (فارسى در عبادات) . 9- سيف
الامة و برهان الملة: كتابى است فارسى در رد شخصى بنام «هانرى مارتين» (19)
معروف به «پادرى» كه مسيحى بوده و شبهاتى در دين اسلام وارد كرده كه منجر به تاليف
اين كتاب شد.اين كتاب دوبار در ايران چاپ شده و در اول آن فهرستى مبسوط به
قلمفرزند مصنف ملا محمد نراقى متوفاى 1297 نوشته شده. 10- شرح تجريد الاصول: متن
آن از پدرش مىباشد.اين كتاب در 7 جلد نگارش يافتهو شامل همه مباحث علم اصول است.
11- شرح حديث جسد الميت و انه لا تبلى الا طينته. 12- شرح رسالهاى در حساب (كه متن
آن را مرحوم پدرش نوشته است) . 13- شرح محصل الهيئة. (متن آن نيز از مرحوم ملا مهدى
نراقى پدر مصنف است) . 14- طاقديس.شامل اشعار عرفانى و اخلاقى به سبك مثنوى مولوى و
به زبان فارسىلطيف.اين كتاب هم اكنون به همت آقاى حسن نراقى به وسيله انتشارات
امير كبير منتشرمىشود. 15- رسالهاى در عبادات.ظاهرا اين كتاب غير از رساله
عمليهاى است كه نام آن تحتشماره9 ذكر شد.و مرحوم شيخ آقا بزرگ تهرانى در الذريعه
به طور مستقل آن را ذكر كرده است. 16- عوائد الايام من امهات ادلة الاحكام.مشتمل بر
88 عائدة و آخرين عائدة آندر تراجم روات احاديث است و مرحوم شيخ انصارى بر آن
حاشيه زدهاند. 17- القضا و الشهادات. 18- مستند الشيعه فى احكام الشريعة: كتاب
فقهى و استدلالى مرحوم نراقى كه در شهركاشان ده سال قبل از وفاتش پايان يافته، يعنى
سال 1234 هجرى قمرى. 19- مشكلات العلوم: اين كتاب غير از مشكلات العلوم پدرش و غير
از كتاب خزائن مىباشد. 20- مفتاح الاحكام فى اصول الفقه. 21- مفتاح الاصول. 22-
مناهج الاحكام: در اصول فقه شامل 2 جلد، جلد اول مباحث الفاظ و جلد دوم درادله
شرعيه. 23- رسالة فى منجزات المريض. 24- وسيلة النجاة: شامل دو رساله: يكى بزرگ و
ديگرى كوچك در دو جلد كه بهدر خواست فتحعليشاه نوشته شده. 25- هداية الشيعه:
رسالهاى است در فقه. 26- خلاصة المسائل: رسالهاى است در زمينه مسائل طهارت و
صلات. 27- الرسائل و المسائل (20) : فارسى است در جواب سؤالات، در اين
كتاب از كتابهاىپدرش و از كتاب «كشف الغطاء» تاليف استادش مرحوم شيخ جعفر نجفى
مطالبى نقلمىكند.اين كتاب در دو جلد است.جلد اول آن مسائلى است كه فتحعليشاه
قاجار و غيرهاز او سؤال كردهاند و جلد دوم در بيان بعضى از مسائل اصولى و حل بعضى
از مشكلاتاست.تاريخ كتابت آن 1230 مىباشد. 28- معراج السعادة (كتاب حاضر) . 29-
حاشيه اكر ثاودوسيوس، (21) به نقل مؤلف «تاريخ كاشان» (و بر اساس
دستخط خودمرحوم نراقى كه در مقدمه كتاب طاقديس گردآورى شده) . 30- جامع المواعظ.
(به نقل مؤلف «تاريخ كاشان» و مؤلف «مكارم الاثار» ، ج 4،ص 1236) . 31- مناسك حج،
(بر اساس دست نويس مرحوم نراقى در مقدمه طاقديس) . 32- الاطعمة و الاشربة: فارسى
است (به نقل مرحوم سيد محسن امين در اعيان الشيعه،ج 10، ص 184) . 33- تذكرة
الاحباب: فارسى است در فقه (به نقل مؤلف تاريخ كاشان) . 34- كتابى در تفسير. (به
نقل مرحوم سيد محسن امين در اعيان الشيعه، ج 10، ص 184) . 35- عين الاصول: اولين
كتابى است كه مرحوم نراقى تاليف نموده. لازم به توضيح است كه: مرحوم شيخ آقا بزرگ
بعضى از اجازات فاضل نراقى رادر الذريعه به عنوان كتابى مستقل ذكر كرده كه از ذكر
آنها خوددارى شد، تنها رسالهاجازات ايشان كه شامل بيست اجازه است در اين مجموعه
ذكر گرديد.
فرزندان مرحوم نراقى
از مرحوم ملا احمد نراقى دو فرزند پسر بجاى ماند يكى «حاج ملا محمد» ملقب به «عبد
الصاحب» و معروف به «حجة الاسلام» كه صاحب تاليفاتى بوده و بعضى از آنها چاپ
شده.وفات او بسال 1297 هجرى قمرى در كاشان در حدود هشتاد سالگى واقع شده (22)
و ديگرى به نام «نصير الدين» كه داراى تاليفاتى از جمله شرحى بر كتاب كافى مرحوم
كلينى است (23) .
وفات مرحوم نراقى
مرحوم نراقى در اثر وباى عمومى، كه كاشان و اطراف آن را فرا گرفته بود، در اول شب
يكشنبه بيست و سوم ربيع الثانى سال 1245 هجرى قمرى در نراق چشم از جهان فروبست.
(24)
جنازهاش پيش از دفن به نجف اشرف منتقل و در سمت پشتسر مبارك مولى الموحدين حضرت
على بن ابى طالب - صلوات الله و سلامه عليه - در جانب صحن مطهر مرتضوى در كنار قبر
پدرش دفن گرديد. صاحب «روضات الجنات» از قول بعضى از شاگردان مرحوم نراقى داستانى
را نقلمىكند كه نمودار علو مقام و درجات مرحوم نراقى است. او مىنويسد: در هنگام
انتقال جنازه مرحوم نراقى به نجف اشرف در يكى از منازل بين راه به خاطر گرمى شديد
هوا مىترسيديم جنازه متعفن شود، جنازه بر زمين و قراء در اطرافش مشغول به تلاوت
قرآن كريم بودند كه من براى اطلاع از اين موضوع به نزديك جنازه رفتم و در صدد تحقيق
بر آمدم اما جز رائحهاى طيب كه گوئيا بوى مشك ناب بود چيزى استشمام نكردم.و اين
وضع ادامه داشت تا دم قبر كه اصلا تغييرى در بدن شريفش حاصل نشد. (25)
مرحوم «مدرس تبريزى» صاحب «ريحانة الادب» پس از نقل اين داستان از صاحبروضات،
داستانى را كه خود شخصا از قول فرد موثقى از استادش كه مقدارى از شرحلمعه را پيش
او خوانده بود شنيده نقل مىكند، بدين مضمون كه: استادم آقاى سيد احمدخسروشاهى نقل
كرده، وقتى جنازه پدرش آقاى حاج سيد محمد خسرو شاهى را به نجف منتقل كردند خودش به
پاس احترام پدر وارد قبر شده كه جنازه را بگذارد، دو جنازه «حاجملا مهدى» و «حاج
ملا احمد نراقى» پدر و پسر را صحيحا و سالما ديده، به طورى كه هيچ آسيبى متوجه
آنها نشده. اين داستان در اواخر قرن سيزده و اوائل قرن چهارده واقع شده.و با اين
فاصله زمانى كهاز زمان مرگ پدر و پسر گذشته ملاحظه مىشود كه اين امرى عجيب و خارق
عادت و تنهادر اثر خدمات خالصانه دينى حاصل مىشود و بس. (26)
فاعتبروا يا اولى الابصار
كتاب معراج السعادة
كتاب معراج السعاده در بين كتب اخلاقى، نامى آشنا و اثرى بسيار گرانقدر است كه
ازديرباز هم در حوزههاى علميه و هم در محافل ادبى بين دانشدوستان، مورد استقبالو
توجه بوده و همواره خاص و عام آن را مورد مطالعه قرار داده و از مطالب ارزنده آن
بهرهبردهاند.تا جايى كه پارهاى از مطالب آن به عنوان متن درسى در كتابهاى درسى
گنجانده شده. اصولا عنايتبه مسائل اخلاقى و پيروى از الگوهاى صحيح اخلاقى يكى
ازويژگيهاى جامعه اسلامى است.و با تكيه بر اين امر مهم مىتوان بار سنگين
مسؤوليتهاىاجتماعى را به ثمر رساند. داشتن متونى قوى و سالم و بدور از تحريف و در
عين حال شيوا و جذاب مىتوانددر تحقق اين هدف مؤثر باشد. الحق كه به اعتراف همگان
كتاب معراج السعاده از نظر محتوا و سبك و شيوايى بيانمطالب و تنوع موضوعات مطرح
شده در زمينه مسائل تربيتى و اخلاقى، اثرى است در خور توجه، و با اينكه قريب 200
سال (27) از تاريخ تاليف آن مىگذرد هنوز تازگى خود را حفظكرده و عطش
جامعه در مورد آن فروكش نكرده.شاهد اين مدعا چاپهاى مكرر و متنوعىاست كه از كتاب
مزبور وجود دارد.و به ادعاى بعضى در بين آثار فارسى و حتى عربىاثرى مثل آن نوشته
نشده (28) . به طورى كه مرحوم نراقى در مقدمه كتاب اشاره كردهاند، كتاب
«معراج السعادة» راكه در واقع ترجمه «جامع السعادات» مرحوم پدرش مىباشد به
درخواست فتحلعيشاهقاجار به رشته تحرير در آورده.البته با اصلاحات و اضافاتى به
خاطر استفاده عموم.بااينكه اين كتاب بارها چاپ شده اما متاسفانه چاپى منقح و تحقيق
شده كه در خور اين اثرارزنده باشد از آن در دسترس نبود كه خوشبختانه اين كار به همت
«انتشارات هجرت» تحقق پيدا كرد.
در مورد چاپ كتابى
كه پيش رو داريد اين كارها انجام شده
ابتدا يكى از نسخ خطى معراج السعاده كه تاريخ كتابت آن 1239 هجرى قمرىو مربوط به
زمان حيات مؤلف مىباشد شناسايى و استنساخ شد (29) . اين نسخه با نسخه
مطبوع كتاب كه به همت عالم ربانى و دانشمند فرزانه مرحوم «آية الله شعرانى» تصحيح
شده مقابله گرديده، و سپس كارهايى ذيل بر روى آن انجام شده: 1- ويرايش 2- استخراج
مصادر آيات و روايات، اعم از آنهايى كه مصنف به آنها اشاره نموده و يااشاره نشده و
ليكن نقل به مضمون گرديده. در اينجا ذكر اين نكته لازم است كه: در برخى از موارد كه
اصل سند در مصادر موجود پيدا نشده خود كتاب جامع السعادات به عنوان مصدر، نقل و
معرفى شده. 3- ترجمه پارهاى لغات مشكل كه فهم آن براى همه آسان نيست. 4- توضيحى
بسيار مختصر راجع به بعضى از اصطلاحات فلسفى، كلامى، فقهى و.. 5- معرفى اجمالى
اشخاصى كه گاهى در كتاب از آنها نام برده شده. 6- ترجمه بعضى از عبارات عربى و آيات
و احاديث و اشعار عربى كه براى افرادمبتدى سودمند خواهد بود. 7- براى مطالبى كه
نياز به شرح و بسط و توضيح بيشتر براى اقناع و استفاده خوانندهداشته مصادرى معرفى
شده. از آنجايى كه كتاب معراج السعادة در زمينه مسائل تبليغى، كتابى جامع و ارزنده
است،و حتى طلاب عزيز در سفرهاى تبليغى خود مىتوانند به عنوان مصدرى كه مطالب
متنوعو گوناگون علمى، اخلاقى و تربيتى را به همراه دارد با خود داشته باشند تا از
جمع و حملكتابهاى متنوع بىنياز باشند، ابتدا به نظر رسيد، در بيان نام مصادر
روايات، تنها به نامكتاب و شماره روايتيا ذكر آدرس اكتفا نشود، بلكه به طور كامل
عين روايت نقل شودتا افاده و استفاده كاملتر گردد.اما پس از پايان كار به خاطر حجم
زياد كتاب از اين كارصرفنظر شد.و اين اقدام را به چاپ بعدى كتاب كه اميدواريم بزودى
در انجام آن موفقشويم موكول كرديم.بدون شك كتاب با آن محتوا به خاطر حجم زياد در
دو جلد چاپو عرضه خواهد شد. در چاپ 2 جلدى معراج السعاده، گذشته از بيان اصل
روايات، فهرستهاى متنوع علمىو مصادر تحقيق و مراجعه گنجانده خواهد شد. در پايان
لازم مىدانيم از همه عزيزانى كه در فراهم شدن اين اثر ارزنده ما را يارىدادند،
بخصوص برادران عزيز و گرامى مؤسسه تحقيقاتى حضرت ولى عصر - ارواحنافداه - كه در
مراحل مختلف انجام كار از استخراج مصادر، تصحيح، مقابله و ويرايش ازهيچ كوششى دريغ
نكردند، تشكر كنيم. قم - حوزه علميه محمد نقدى جمادى الثانى 1413 برابر با آذر 1371
مصادر مقدمه
1- مجمع الفصحاء، ج 2 ص 330، 331، 332. 2- قصص العلماء، ص 103 3- مستدرك الوسائل،
ج 3 ص 384 4- مرآة قاسان يا تاريخ كاشان ص 202 5- فوائد الرضويه، ص 41 6- هدية
الاحباب، ص 180 و 181 7- اعيان الشيعه، ج 10 ص 183 8- الكرام البررة، ج 1 ص 116 9-
معجم المؤلفين، ج 2 ص 162 10- مصفى المقال، ص 72 11- ريحانة الادب، جلد 6 ص 160،
161،162، 163، 164 12- اعلام زركلى، ج 1 ص 260 13- مكارم الآثار، ج 4 ص 1235، 1241
14- هدية العارفين، ج 1 ص 185، 186 15- ايضاح المكنون، ج 1 ص 331 و ج 2 ص20، 130،
478، 523، 563 16- معجم مولفى الشيعه، ص 415، 416 17- روضات الجنات، ج 1 ص 96، 97 ج
5 ص200، 201، 202 18- نجوم السماء فى تراجم العلماء، ج 1 ص343، 344 19- لباب
الالقاب، 94، 95، 96 20- رياض العارفين، ص 266 21- نخبة المقال، ص 233 22- تاريخ
ادبيات ايران (تاليف دكتر رضازادهشفق)، ص 201 23- زندگانى و شخصيتشيخ انصارى، ص
162 24- مقدمه جامع السعادات، چاپ نجف 25- مقدمه خزائن به كوشش على اكبر غفارى 26-
مقدمه كتاب طاقديس به اهتمام حسن نراقى 27- تاريخ ادبيات ايران تاليف ادوارد
براون،ترجمه رشيد ياسمى، ص 286 28- مقدمه كتاب قرة العيون محقق نراقى ازانتشارات
دانشگاه فردوسى (از تاليفات پدرمرحوم نراقى) 29- تاريخ اجتماعى كاشان، ص 161،
245،248، 283 و 289 30- لغت نامه دهخدا، ج 20 ص 419 31- طرائف المقال، ج 1، ص 57
32- پاورقيها و اضافات ترجمه روضات الجناتبه قلم آقاى حاج شيخ محمد باقر ساعدى،جلد
1، ص 144 33- اسناد المصفى، ص 7 34- فهرست كتابخانه آستان قدس رضوى، ج 4،ص 320 35-
تاريخ سياسى و ديپلماسى ايران، انتشاراتدانشگاه، ج 1 و 2 ص 200، 206، 211 و
مقدمهجلد 2 36- سير فرهنگ در ايران و مغرب زمين،ص 567، 568، 569، 570، 571، 572
37- الذريعة (30) ج 1 ص 267 ج 2 ص 4، 43 ج4 ص 364 ج 6 ص 151، 376 ج 7 ص
152 ج9 ص 612 ج 11 ص 12، 13، 212 ج 12 ص286 ج 13 ص 172، 195، 286ج 14 ص 55، 134،
208، 354 ج 17 ص 140ج 21 ص 14، 15، 66، 229، 315، 317ج 22 ص 340، 341 ج 23 ص 16 ج
25 ص177 ج 26 ص 290، 315 38- نقش روحانيت پيشرو در جنبش مشروطيت،ص، 144، 145، 146،
147 و 148 بسم الله الرحمن الرحيم معراج سعادت جاودانى، و مفتاح ابواب فيوضات دو
جهانى، ستايش و سپاسخداوندى استيكتا - جل شانه - و نيايش افزون از قياس، يگانهاى
استبىهمتا،بهر برهانه، (31) كه از لمعات اشراقات فيض كاملش مصابيح
قلوب اهل علم و عرفاندر مشكوة مهج روشن، و از لوامع تجليات لطف شاملش، سراج المنير
علوم بر زواياىضماير اولى البصائر پرتو افكن، اجرام علوى از علو شوق جمالش جملگى
احرام بندگىبسته، گرد حرم كعبه جلالش به حركات شوقى سرگشته طوف، و اجزاى عالم سفلى
ازعلو مرتبه ادراك كنه ذات لايزالش همگى در مقام بىخبرى ثابت و حيران، از
صفيرعنايتش هماى نفس نفيس لاهوتى گرفتار قيد تعلقات ناسوتى، به جناحين علم و عملدر
فضاى روح افزاى عوالم حقايق، پرواز نموده خود را به اوج سعادت مىرساند. و از فيض
هدايتش به تعليم معلم عقل، و تاديب مؤدب شرع، معشر بشر، و فرقه ناسخود را از ادناس
و ارجاس عالم طبيعت مصفا نموده به سير سر منزل حقيقت مىكشاند. خرد بخردان را در
ساحت قدس تجردش مجال تردد محال، و بال هماى وهم و خيالرا طيران در فضاى بىانقضاى
بقايش و بال، «فسبحانه ما اعظم شانه و اجل احسانه» . و افضل صلوات، و اكمل تحيات
به جناب مقدس پيغمبرى سزاوار است كه: دوحهلواى حمد به اسم ساميش مرشح، و توقيع و
قيع هدايت و تكميل، به نام ناميش موشح،غاليه ساى نكهت مكارم اخلاقش كريمه «و انك
لعلى خلق عظيم» ، و عنوان صحيفهاشفاق بيضاء اشراقش (هو) «بالمؤمنين روف رحيم» ،
محمود به محامد اخلاق و شيم،و ممدوح به محاسن الطاف و كرم، معلم معالم فروع و اصول،
صاحب فرمان: «و ما محمدالا رسول» . محمد شافع امت، قسيم دوزخ و جنتحبيب حضرت عزت،
شه دين خسرو دنياجهان را ناصر و ياور، جهانبان را پيامآوركزين پيك جهان داور، رسول
خالق يكتاپس از سپاس ايزد داور، و پس از درود جناب پيغمبر - صلى الله عليه و آله و
سلم - ،واسطه منقبت در خور سرورى است كه رفعت كاخ كرامتش از آن بالاتر كه: كمندرساى
مدارك اوهام بشر به شرف آن تواند رسيد، و عظم رتبه ولايش از آن والاتر كه: طوطى
شكسته بال مقال، در اداى شمهاى از شيم ولايش از قفس نفس، نفس تواند كشيد، صيت
مكارم اخلاقش عرصه آفاق را چنان گرفته كه منكر حسود را از سستىنطاق، طاقت ناطقه از
عرض حال لال گشته، و آوازه فضائل ملكاتش در بسيط زمينچنان انتشار يافته كه عدوى
عنود را از كثرت خجلت جبين، غرق عرق انفعال مانده، وسفينة النجاتى كه به ناخدائى
همتبلندش كشتى به چهار موجه افتاده خلافت از درياىفتنه زاى خلاف انديشى مخالفان،
سالما به كنار آمده، عين الحياتى كه تشنه كامانرحيق شوق را در ظلمات ضلالت، خضر
هدايتبدان راه نموده، جامع سعادات سنيه،و حاوى كمالات عليه. شير خدا شاه ولايت على
مظهر اسرار خفى و جلى درود نا معدود و تحيات غير محدود بر تتمه ائمه دين و اولاد
طاهرين او، كه همگىكيمياى سعادتاند و كليد گنج فيض سرمد، لمعات خورشيد امامتاند
و مصباحمشكوة كرامت، درر غرر خلافتاند و دره غره شرافت، مطالع لوامع قدساند و
زينتالمجالس مجامع انس، سراج المنير نهج المسترشديناند و مفتاح الفلاح ابواب
الجنانحق اليقين، فصلوات الله عليهم اجمعين الى يوم الدين. اما بعد: چنين گويد
گرفتار دام آمال و امانى، و طالب سعادت جاودانى، احمد بنمحمد مهدى بن ابى ذر -
لقنهم الله حجتهم يوم العرض الاكبر - كه: بر راى ارباب الباب واضح است كه: خالق
عالم، و موجد بنى آدم - جلت عظمته - به مقتضاى حكمت كاملهو قدرت شامله، قامت
قابليت نوع انسان را در مقام، «و فضلناهم على كثير ممن خلقنا تفضيلا» به تشريف، «و
لقد كرمنا بنى آدم» (32)
سرافراز، و اين صدف پاك را به وديعت نهادنگوهر ادراك و نفس ناطقه، شرف امتياز
ارزانى داشت.سلطان و الا شان عقلرا در مملكتبدن بر سرير مخروطى دل متمكن ساخت، و
معاشر مشاعر و حواسرا سر بر خط فرمان وى نهاد، تا اينكه طاغيان قواى سركش طبيعى را
تحت اطاعت و انقياد آورده، به كسب اخلاق حميده و صفات پسنديده طنطنه كوس كرامتبه
گوشسكان صوامع جبروت رسانده، در مضمار سعادت، گوى سبقت از ملائكه ملكوتربايد. نه
فلك راست مسلم، نه ملك را حاصلآنچه در سر سويداى بنى آدم از اوستو به حكم محكم
عقل، و نص مستفيض نقل، بر هريك از افراد سالكين منهجسداد،و طالبين طريق رشاد لازم
است كه: اولا از آئينه گيتى نماى دل، زنگ رذائل، زايل، وبعد از آن، ادهم همتبه
صورت تحلل به حلل فضائل مايل سازد، چه بدون تخليه،تحليه ميسر نشود، و انعكاس نقش
حبيب، صورت نبندد. شستشويى كن و آنگه به خرابات خرامتا نگردد زتو اين دير خراب
آلودهو خود ظاهر و روشن و ثابت و مبين است كه: دفع صفات ناپسند، و كسب
ملكاتارجمند، موقوف بر شناختن آنها، و اصول و اسباب هر يك، و كيفيت و معالجات
مقررهاست.و متكفل بيان تفاصيل اين مطالب، علمى است كه: تعبير از آن به «علم
اخلاق» ، و «حكمتخلقيه» مىنمايند. و بهترين نسخ كتب از حيثيت: نظم و ترتيب و
حسن تركيب و تعبير لايق، تحقيقرائق، و اشتمال بر آيات و اخبار وارده در شريعت، و
احتواى بر مقالات ارباب عرفان واساطين حكمت، كه در اين فن شريف، تاليف و تصنيف شده
كتاب موسوم به «جامع السعادات» است، كه از تاليفات عالم عامل، و عارف و اصل، و
حكيم كامل،و فقيه فاضل، والد ماجد بزرگوار (33) اين ذره بىمقدار - قدس
سره - است. و از آنجا كه همگى همتسپهر رفعت اعليحضرت، پادشاه جم جاه، ملايك
سپاه،گردون بارگاه، خديو زمان، قبله سلاطين جهان، سرور خواقين دوران، بانى مبانى
دينمبين، و مروج شريعتسيد المرسلين، طغراى زيباى منشور خلافت، رونق جمال كمال
مملكت، آفتاب تابان فلك سلطنت، خورشيد درخشان سپهر جلالت، ماحى مآثر ظلمو عدوان،
مظهر، «ان الله يامر بالعدل والاحسان» خسروى كه انجم، با آنكه همگىچشم شده،
صاحبقرانى چون او در هيچ قرنى نديده، و سپهر پير، با آنكه همه تن، گوشگشته، طنين
طنطنه كشور گشائى چنين، نشنيده. دارنده تخت پادشاهى داراى سپيدى و سياهى شاهنشه
آفتاب سايه كيخسرو كيقباد پايه قيصر به درش جنيبه دارى فغفور، گداى گشتبارى
شاهنشاهى كه سلاطين روم و فرنگ را آستان عرش اشتباهش پناه، و پادشاهان هندو خطا را
در درگاه جهان پناهش روى اميدوارى بر خاك راه. كمين مولاى او صاحبكلاهان به خاك پاى
او سوگند شاهان عدالت گسترى كه در چمن عدالتش «صعوه» و «باز» هم پرواز، و در مرتع
عنايتشگرگ با گوسفند، دمساز، از بيم سياستش بره گريخته را، گرگ، كشان كشان به سوى
شبانآورد.و «نسر» قوى پنجه، گنجشك گم كرده آشيان را به آشيان رساند.مرحمت پرورىكه
به دوران مرحمتش، فرياد، بجز از مرغان چمن برنيايد، و بيدادگرى كس بجز غمزهمعشوق
نيابد، فتنه در گوشه چشم خوبان به خواب، و آشوب در شكن زلف بتان قرارگرفته،
باصيتسخاوتش دعوى جود «معن» و حاتم، لفظى از معنى بيگانه، و با آوازهشجاعتش قصه
مردى زال و رستم افسانه، تيغش قاطعى استبه درجه طالع اعدا رسيده،و آفتابى است كه
چون به سمت الراس دشمن برسد، هنگام زوال خود را ديده، آئينهروشنى است كه عروس
حسناء، ملك چهره خود را جز در صفاى آن نتواند ديد، و پاكگوهرى است از خاندان «و
انزلنا الحديد» ، مهيب پيكرى كه صفتسطوت آن «فيه باسشديد» ، تيرش سهم الموتى است،
كه به حسب تسيير، به خانه نكبت دشمن انجاميد، وهمائى است تيز پر، كه اجل نامه اعداى
دولتش بر پاى بسته، پيكى است تندرو كه به رسمسفارت از عالم عدم به احضار مخالفان
آمده، چتر عظمتش بر سر آسمانى است كهخورشيد در سايه آن، آستانش ايوانى است كه «سبع
سموات» نردبان هفت پايه آن،يكران سبك خيزش تند بادى است كه سليمان زمان بر آن
سوار، آسمانى است كهخورشيد تابان را بر آن قرار، آب حسام خون آشامش نظارت بخش رياض
شريعتغراى احمدى، و تاب سنان آتش فشانش فروغ ملتبيضاى محمدى، سپر حمايتش برناو
پيراهل اسلام را جنة الامان، و جوشن حراستش زمره خاص و عام را پشتيبان، شير
بيشهجلادت، مرد ميدان سعادت، گوهر كان خلافت، و تاجدارى يكتا، در صدف سلطنت و
شهريارى، نسيم گلستان عدل و انصاف، شعله نيستان جور و اعتساف، مؤسس قوانينمعدلت،
مؤكد قواعد رافت و رحمت، داراى نيك راى، و اسكندر ملك آراى، ظلظليل آله و المجاهد
فى سبيل الله، صدر نشين محفل عنايات حضرت آفريدگار، السلطانابن السلطان، و الخاقان
ابن الخاقان، السلطان «فتحعليشاه» قاجار، لازالت اطناب دولته الىيوم القيام
ممدودة، و ثغور الاسلام بسيف حراسته مسدودة. جهانش به كام و فلك يار باد جهان
آفرينش نگهدار باد غم از گردش روزگارش مباد وزانديشه بر دل غبارش مباد دل و كشورش
جمع و معمور باد زملكش پراكندگى دور باد كه آفتاب خاطر همايونش از بدو طلوع صبح اين
دولت عظمى، بر ساحت ترويجشريعت غرا پرتو افكن است.و از راى سعادت مشحونش از حين
ظهور نور اين سلطنتكبرى، معالم دين مبين و منهاج شرع متين واضح و روشن است.بر صعود
كافه انامبر معراج سعادت مصروف، و عنان عزيمت قضا مشيتش به جانب سلوك خاص و عامبر
محجة البيضاى طريقه عبوديت معطوف، دست تربيتش را در تقويت ملتبيضا، يدبيضايى
استباهر، و انفاس عيسوى آيتش را در احياى علوم، معجزى است ظاهر،روزگار فرخنده
آثارش مركافه رعايا را جامع سعادات، دوران سعادت توامانشمرقاطبه برايا را حاوى
فنون كمالات، جهات صورى و معنوى را با هم قرين نموده،كشور سعادت جاودان را چون
اقاليم جهان مسخر ساخته، و ممالك دل و جان را از لوثفرنگيان رذايل صفات، پاك
نموده، ديار مكارم اخلاق را چون ممالك آفاق در قبضهتصرف درآورده، از ميامن التفات
آن كشور گشاى عالم، صورت و معنى ساخته،مقاصد علم اخلاق، كه بقيه جنود جهاد اكبر را
متكفل است، محل عساكر انظار طالبانعلوم دين، و عرصه مباحث اين فن شريف، كه تسويه
صفوف مجاهده نفس اماره رامشتمل است، مضمار فوارس افكار سالكان راه يقين گرديد.و
مدارس مهجوره آن رارونقى تازه، و معالم متروكه آن را رواجى بىاندازه به هم رسيد.و
چون لطف عميمشمقتضى تعميم اين نعمت عظمى نسبتبه كافه انام، و خلق كريمش مستلزم
نشر اينسعادت كبرى بين الخاص و العام بود، كتاب مذكور كه از جمله كتب مصنفه در اين
فن، مقبول طبع اشرف خاقانى، و منظور نظر عنايت گستر سلطانى شده، به زبان عربى
تعبير،و ارباب ايمان و اصحاب ايقان فارسى زبانان را از موايد فوايد آن بهره حاصل
نبود، لهذااز مصدر عزت و اجلال، و محفل حشمت و اقبال، اشاره لازم البشاره به اين
دعا گوىدولت مصون از زوال، صادر گرديد كه: خلاصه مطالب و جل مقاصد آن را به سياق
فارسى به عبارتى واضح بيان نمايد كه عموم ناس از فرايد فوايد آن نفع توانند يافت.
بنابرين با وجود عدم بضاعت، و قلت استطاعت، و تفرق بال، و تكسر احوال، بعداز
استعانت از حضرت رب الارباب و استمداد از ارواح مقدسه ائمه اطياب، شروعدر تاليف
اين كتاب شد.اميد كه مقبول طبع اشرف گرديده، و كافه انام از فوايد آنبهره ياب، و
ثوابش به روزگار فرخنده آثار پادشاهى عايد گردد.و آن را مسمى نمود به «معراج
السعاده» و آن مشتمل استبر پنجباب: باب اول: مقدمات نافعه باب دوم: قواى نفس
انسانى و اخلاق ذميمه باب سوم: محافظت اخلاق حميده از انحراف و... باب چهارم: فضائل
اخلاق حسنه و كيفيت اكتساب آنها باب پنجم: اسرار و آداب عبادات
پىنوشتها:
1. مرحوم «سيد محسن امين» در «اعيان الشيعه» (ج 10، ص 183) در تاريخ تولد ملا
احمد نراقى بينسال 1185 و 1186 ترديد دارد، اما مؤلف «لباب الالقاب» مرحوم «ملا
حبيب الله شريف كاشانى» تصريح مىكند كه دستخط مرحوم نراقى را در مورد تاريخ تولدش
ديده كه سال 1185 بوده.رجوع كنيد به: «لباب الالقاب» ، ص 96.
2. نراق - بفتح نون - نام يكى از قصبات قديمى است كه پيش از اين اهميتى بيش از اين
داشته (لغتنامهدهخدا، ج 20، ص 419) فاصله آن تا شهر كاشان ده فرسخ مىباشد.
3. ريحانة الادب، ج 6، ص 160
4. روضات الجنات، ج، 1، ص 95.
5. به نقل از استاد گرامى آقاى «سيد عبد العزيز طباطبايى» از قول نوه مرحوم «سيد
كاظم يزدى» (ره) . دو كتاب ديگر هم عبارتند از: «جواهر الكلام» و «جامع الشتات»
مرحوم «ميرزاى قمى» 6. كتاب خزائن، ص 219.
7. طاقديس، ص 456.
8. طاقديس، ص 467
9. مقدمه كتاب ديپلماسى ايران، جلد دوم.
10. ج 1، ص 200.
11. همان مدرك، ص 206.
12. همان مدرك، ص 206
13. مقدمه كتاب «قرة العيون» تاليف مرحوم «ملا مهدى نراقى» چاپ دانشگاه فردوسى
مشهد، ص 52.
14. ريحانة الادب، ج 6، ص 164
15. صاحب «مكارم الآثار» تاريخ اين سفر را حدود 1205 نگاشته.و اصحاب تراجم، تاريخ
وفات مرحومبهبهانى را بين 1205 تا 1208 نگاشتهاند.اما آقاى حسن نراقى در مقدمه
كتاب «قرة العيون» تاريخ اين سفر را1210 نوشته كه بدون شك مرحوم بهبهانى در قيد
حيات نبوده.در اينكه ملا احمد، حوزه درس آقاى بهبهانى رادرك كرده، شكى نيست اما
تاريخ دقيق آن را نيافتيم.
16. مكارم الآثار، ج 4، ص 1236
17. ريحانة الادب، ج 6، ص 162.
18. مقدمه خزائن به قلم آقاى على اكبر غفارى.
19. «هانرى مارتين» كشيشى انگليسى بوده كه به «پادرى» خزحچتشهرت يافت.او در
ژوئن 1811 ميلادىمطابق با 1226 هجرى از هند به شيراز آمد و وانمود به پذيرش اسلام
كرد و خود را يوسف ناميد و در مدارسعلوم دينى شيراز به تحصيل علوم پرداخت...ملا
احمد نراقى براى نوشتن رديه به شبهات او، ده تن ازخاخامهاى كاشان را دعوت كرد و
تعدادى از عبارات عهد عتيق و آثار مربوط به مذهب يهود را به فارسىبرگرداند.نگاه
كنيد به: «نقش روحانيت پيشرو در جنبش مشروطيت» كه نام اصلى آن «دين و دولتدر
ايران» است نوشته «پروفسور حامد الگار» ترجمه «دكتر ابو القاسم سرى» ، چاپ
انتشارات توس، از ص148 تا 144 كه مترجم شرح مفصل اين قضيه را نگاشته است.
20. صاحب كتاب «مكارم الآثار» در ج 4 ص 1236 در عنوان هفتم از كتبى كه براى مصنف
مىشمارد كتاب «الرسائل و المسائل» را نام مىبرد و اظهار مىدارد كه: شامل رسائل
عديده و مسائل كثيره است از جمله «اطعمة و اشربة» و «اجتماع امر و نهى» و «رساله
عبادات» و «منجزات مريض» .اما ظاهرا بر اساسآنچه مرحوم شيخ آقا بزرگ نوشته و
تاريخى كه براى كتابت آن ذكر كرده معلوم مىشود كه محتواى «الرسائلو المسائل» غير
از آن مىباشد كه صاحب مكارم الآثار ادعا كرده.
21. «ثاؤدوسيوس» (سچث) ژسشژرحرچثاز حكماى رياضى يونانى است كه در قرن اول
ميلادى مىزيستهو صاحب تاليفاتى در رياضى و هندسه است.كتاب «الاكر» از تاليفات
اوست كه در سه مقاله نوشته شده و ازبهترين كتب متوسط بين كتاب «اقليدس» و «مجسطى»
محسوب مىشده كه به عربى ترجمه گرديده
22. ريحانة الادب، ج 6، ص 164.و فوائد الرضويه، ص 41.
23. فوائد الرضويه، ص 41.براى اطلاع بيشتر از خاندان نراقى و نسلهاى متوالى آن تا
اواخر قرن گذشتهنگاه كنيد به: «تاريخ كاشان» ، چاپ دوم، از ص 286- 280 به قلم
آقاى حسن نراقى و كتاب «لباب الالقابفى القاب الاطياب» از ص 106- 92. 24. ريحانة
الادب ج 6 ص 162
25. روضات الجنات ج 1، ص 98.
26. ريحانة الادب، ج 6 ص 163
27. مرحوم شيخ آقا بزرگ در ج 21، ص 229 «الذريعه» اظهار مىدارند: قديمىترين
نسخه معراج السعادهرا كه من بر آن اطلاع پيدا كردم، در نجف اشرف كتابخانه حضرت
امير مىباشد كه تاريخ كتابت آن 1228هجرى است.اما قديمىترين نسخهاى كه ما بر آن
اطلاع يافتيم نسخه خطى كتابخانه عمومى حضرت آية اللهالعظمى گلپايگانى است كه در
سال 1259 وقف شده، و در پايان آن نسخه تاريخ اتمام تاليف 1226 ذكر شدهو با احتساب
اين تاريخ، 187 سال از تاليف كتاب مىگذرد.لازم به توضيح است كه: اين نسخه هنگام
شروع كارفهرست نشده و دسترسى به آن ميسور نبود. 28. مكارم الآثار، ج 4، ص 1238.
29. اين نسخه خطى متعلق به كتابخانه مسجد اعظم است
30. مرحوم شيخ آقا بزرگ و محدث قمى و برخى ديگر، يكى از مصادر ترجمه مرحوم نراقى
را «تكملهامل الامل» ذكر كردهاند. «تكمله امل الامل» شامل دو بخش علماى جبل
عامل و علماى غير جبل عامل استكه بخش علماى جبل عامل آن به همت آقاى اشكورى چاپ، و
بخش ديگر آن در كتابخانه شخصى مرحومصدر در كاظمين است كه به رؤيت مرحوم شيخ آقا
بزرگ رسيده و هنوز چاپ نشده است
31. نردبان سعادت جاودانى، و كليد فيوضات دو جهانى، ستايش و شكرگزارى خداوند يكتا
است، كه شان و مقامشبسيار با جلالت و عظمتش از قياس و اندازه افزون است.خداوندى
يگانه و بىهمتا، كه برهان وجودش آشكار و روشناست.خداوندى كه: از تابش نور و
روشنايى فيض كاملش، چراغ دلهاى اهل علم و عرفان، در قنديل دلها روشن، و ازشعاع
تجليات لطف فراگيرش، مشعل نور بخش علوم، بر گوشه دلهاى صاحبان بصيرت پرتوافكن است.
اجرام آسمانى از برترى شوق جمالش، همگى احرام بندگى بسته، و در گرد كعبه جلالش با
حركات مشتاقانه،سرگرم طواف، و چون درك كنه و حقيقت ذات لايزالش ممكن نيست، اجزاء و
ذرات جهان همگى در مقامبىخبرى ثابت و حيران، و در حال خوف و وحشت مىباشند از
آهنگ عنايت او، روح بلند مقامى كه وجودش از عالم بالا سرچشمه گرفته و گرفتار قيد و
بند تعلقات عالمخاك گشته، باد و بال علم و عمل، در فضاى روح افزاى جهانهاى حقايق،
پرواز مىكند و خويش را به اوج سعادتمىرساند.و از فيض هدايتش، انسانها در پرتو
تعليم آموزگار عقل، و پرورش مربى شرعى، خود را از آلودگيهاى عالمطبيعت، مصفا و پاك
كرده، و به سير سر منزل حقيقت مىپردازند.عقل عاقلان را در ساحت قدس عظمت و
تجردش،جولان و تردد محال، و پر و بال هماى وهم و خيال را پرواز در فضاى بى منتهاى
بقاى وى، وزر و وبال است.پس منزهاستخدايى كه چه شان عظيم و احسان جليلى دارد. با
فضيلتترين درودها و كاملترين تحيتها شايسته آن پيغمبرى است كه: صفحه پرچم حمد به
اسم با رفعتشمزين گرديده، و نوشته با موقعيت هدايت و تكميل بشريتبه نام ناميش
توشيح شده است. مبلغ و نشر دهنده بوى عطر جان افزاى مكارم اخلاقش، آيه مباركه: «و
انك لعلى خلق عظيم» (قلم «سوره 68» آيه 4) است.و عنوان كننده صحيفه مهربانيش،
گفتار خداوند است كه فرمود: (هو) «بالمؤمنين رؤوف رحيم» (توبه «سوره 9» آيه 128)
.اخلاق كريمانهاش به حدى كامل است كه محامد اخلاق، و شيمههاى نيكو، او را
مىستايند.و محاسنالطاف و كرم، به مدح او مشغول مىباشند.او برجستهترين آموزگار
عالمان فروع و اصول، و صاحب فرمان: «و ما محمد الا رسول» است. پس از سپاس ايزد
داور، و بعد از درود حضرت پيغمبر - صلى الله عليه و آله و سلم - ، مدح و منقبت،
شايسته آنسرورى است كه: بلنداى كاخ كرامت و عظمتش، بالاتر از آن است كه كمند بلند
ادراكات و عقول بشر به آن برسد.وعظمت ولايتش، والاتر از آن است كه طوطى پر شكسته
گفتار، در اداى مختصرى از مقامات ولايتش از قفس روح،بتواند نفس بكشد آوازه مكارم
اخلاقش، عرصه آفاق را آنچنان فرا گرفته كه: ناطقه منكر حسود، لال گرديده.و آوازه
عظمتو فضايل ملكاتش در پهناى زمين، آنچنان انتشار يافته كه دشمن عنود، از كثرت
خجالت و شرم غرق عرق شرم شدهاست.كشتى نجاتى است كه: به ناخدايى همتبلندش، كشتى
حركت انسانها به چهار موجه افتاده، و سطح درياىزندگى را به سوى ساحل سلامت در
نورديده.و از درياى فتنهزاى خلاف انديشى مخالفان به كنار آمده.عينالحياتى كه تشنه
كامان شربتشوق، كه در جستجوى او در ظلمات، راه گم كرده بودند را خضر به سوى او
هدايتنموده.جامع سعادات كامله، و صاحب كمالات عاليه، شير خدا، شاه ولايت، مظهر
اسرار خفى و جلى، على بنابى طالب - عليه السلام - .درود بيش از اندازه و عدد و
تحيات افزون از حد، بر بقيه ائمه دين، و اولاد طاهرين او، كههمگى كيمياى سعادت
مىباشند.و همه آنها كليد گنج فيض هميشگى الهى هستند.همگى اشعه خورشيد امامتند
وچراغ قنديل كرامت.همه آنها گوهرهاى ارجمند خلافت، و در و لؤلؤ شرافت.مشرق اشعه
قدس، و زينت مجلسمجامع انس، چراغهاى تابان، و راههاى طالبان رشادند.كليدهاى
رستگارى و درهاى بهشتحق اليقين مىباشند. درود خداوند تا روز قيامتبر همه آنها
باد. 32. اسراء، (سوره 17) آيه 70
33. ملا مهدى نراقى والد بزرگوار ملا احمد نراقى (مؤلف)، يكى از علماء و فقهاى
بزرگ شيعه در قرن دوازدهم هجرى است. صاحب روضات الجنات مىگويد: او از اركان
دانشمندان متاخر، و از اعيان فضلاء متبحر بوده...و از شاگردانعلامه مجلسى، صاحب
حدائق، و وحيد بهبهانى است.و از تاليفات او است در علم اصول: «التجريد فى
علمالاصول» ، و در فقه: «معتمد الشيعة في احكام الشريعة» و «لوامع الاحكام في
فقه شريعة الاسلام» - كه مؤلفدر كتاب مبسوط فقهى خود «مستند الشيعة» از اين دو،
زياد نقل قول مىكند - .و در علم اخلاق كتابى دارد به نام «جامع السعادات» - كه
كتاب حاضر (معراج السعادة) ترجمه آن استبا تغييراتى در اكثر ابواب و فصول - .و
چندكتاب ديگر.رك: روضات الجنات، ج 7، ص 200.و اعيان الشيعة، ج 10، ص 143.
|
|