علم اخلاق اسلامى
ترجمه كتاب جامع السعادات
جلد اول

تاليف: عالم ربانى علامه مولى مهدى نراقى
ترجمه: دكتر سيد جلال الدين مجتبوى


فصل 8: (فرق بين آرامش دل و ايمنى از مكر خدا)
ضد خوف مذموم، اطمينان و آرامش دل است.و شكى نيست كه اين اطمينان فضيلت و كمال است، زيرا آرامش و بى‏تشويشى دل نسبت‏به چيزهائى كه عقل به عدم احتراز از آنها حكم مى‏كند صفت كمال است و نقيض آن نقص و رذيلت است.

و اما ضد خوف ستوده ايمنى از مكر خداست، و آن از مهلكات است و در آيات و اخبار از آن نكوهش شده است، چنانكه خداى سبحان مى‏فرمايد:

«فلا يامن مكر الله الا القوم الخاسرون‏» (اعراف، 99) «جز گروه زيانكار از مكر خدا ايمن ننشينند.» و به تواتر رسيده است كه ملائكه و انبياء از مكر خدا در خوف بوده‏اند چنانكه در روايت آمده كه: وقتى شقاوت ابليس ظاهر شد جبرئيل و ميكائيل به گريه افتادند. خداوند به آنها وحى كرد كه از چه مى‏گرييد؟ گفتند: خداوندا! از مكر تو ايمن نيستيم، و خداوند فرمود: چنين باشيد و از مكر من ايمن و آسوده نمانيد.و روايت‏شده است كه: «پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم و جبرئيل از خوف خداى تعالى مى‏گريستند. خدا به آنان وحى كرد كه چرا مى‏گرييد كه شما را در امان قرار دادم؟

گفتند: خدايا چه كسى مى‏تواند از مكر تو ايمن باشد؟» گويا پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم و جبرئيل آسوده خاطر نبودند كه قول خدا كه «شما را در امان قرار دادم‏» براى ابتلا و آزمايش نباشد، تا اينكه خوف آنها آرام گيرد و آشكار شود كه از مكر خدا ايمن‏اند و به قول خود (كه از مكر خدا ايمن نيستيم) وفا نكرده باشند.چنانكه وقتى ابراهيم عليه السلام را در منجنيق نهادند گفت: خدا مرا كافى است.و اين سخن از دعاوى بزرگ بود.پس امتحان شد و جبرئيل در هوا خود را به وى عرضه كرد و گفت: آيا حاجتى دارى؟ ابراهيم گفت: به تو نه.و اين پاسخ وفا به قولش بود، و خداى تعالى از اين وفاى او خبر مى‏دهد:

«و ابراهيم الذى وفى‏» (نجم، 37) «و ابراهيم كه وفا كرد.» و بالجمله: مؤمن را نسزد كه از مكر خدا ايمن باشد، چنانكه ملائكه و انبيا ايمن نيستند، و چون از مكر خدا ايمن نبود پيوسته از او خائف خواهد بود.

تتميم
(خوف و رجاء ملازم يكديگرند)
رجاء و اميدوارى عبارت است از انبساط و سرور در دل به سبب امر محبوبى، و آن همراه با خوف است.زيرا خوف - چنانكه دانستى - عبارت است از ناراحتى و اضطراب در انتظار رسيدن پيشامد مكروه و ناگوار.و البته آنچه حصولش ممكن است عدم حصولش نيز ممكن است و آنچه پديد آمدنش مكروه است پديد نيامدنش محبوب است.پس همان‏گونه كه توقع و انتظار حصولش رنج‏آور است توقع و انتظار عدم حصولش شادى بخش است.بنابراين خوف از بود چيزى با اميدوارى به نبود آن چيز و خوف از عدم چيزى با رجاء به وجود آن همراه است.

پس خوف و رجاء ملازم يكديگرند، هر چند ممكن است‏يكى بر ديگرى از جهت‏بسيارى حصول اسباب آن غلبه كند.ولى اگر به جاى احتمال حصول يا عدم حصول چيزى يقين به يكى از آن دو حاصل شود ديگر خوف و رجائى وجود ندارد، بلكه انتظار مكروه يا انتظار محبوب ناميده مى‏شود.

سپس بايد دانست كه همان‏طور كه خوف از متعلقات قوه غضب است و نوع پسنديده و ستوده آن، به دليل اينكه مقتضاى عقل و شرع و باعث‏بر عمل به سبب بيم و ترس است، از فضائل آن به شمار مى‏رود همين‏طور رجاء متعلق به آن و از فضائل آن است، زيرا به مقتضاى عقل و شرع و باعث‏بر عمل از حيث رغبت است.

و تفاوت اين است كه خوف چون پى آمد ضعف دل است‏به طرف تفريط نزديكتر است و رجاء چون نتيجه قوت قلب است‏به طرف افراط نزديكتر است، اگر چه هر دو ممدوح و پسنديده‏اند.

نكته ديگر اين است كه براى اينكه نام رجاء بر انتظار كسى صدق كند ناگزير بايد اكثر اسباب حصول محبوب فراهم باشد، مانند توقع درو و برداشت محصول از كسى كه بذر خوبى در زمين پاك و سالمى كاشته و آبيارى كرده است.

و اما انتظار چيزى كه هيچ يك از اسباب آن را آماده نكرده باشد آن را رجاء نگويند بلكه غرور و حماقت نامند مانند كسى كه تخم را در زمين شوره‏زار بى‏آبى كاشته باشد.و انتظار آنچه اسبابش مشكوك است تمنى و آرزو نامند، مثل آنكه تخم را در زمين قابلى بيفشانند اما آب ندهند.

تفصيل اين مطلب: دنيا كشتزار آخرت است و دل آدمى به منزله زمين و ايمان مانند بذر است، و طاعات حكم آبى دارد كه زمين را بدان آبيارى مى‏كنند، و پاك ساختن قلب از گناهان و اخلاق ناپسند به منزله اصلاح زمين از خار و خاشاك و سنگ و كلوخ و علفهاى هرزه است، و روز قيامت هنگام درو و برداشت محصول است.با اين بيان مى‏توان اميدوارى بنده مؤمن را به مغفرت الهى به اميد كشاورز براى برداشت محصول خوب و فراوان تشبيه كرد.و همان‏طور كه كسى كه تخم را به زمين پاك افكنده و آن را به موقع آبيارى كند و كشتزار را از سنگ و خار و علف هرزه پاك سازد و آنگاه به انتظار لطف و كرم خداوند بنشيند و اميد داشته باشد كه مثلا از يك تخم صد تخم برگيرد انتظار او رجاء پسنديده و ممدوح ناميده مى‏شود، همين‏طور بنده‏اى كه زمين دل را از خار و خس اخلاق زشت و پست پاك سازد و بذر ايمان در آن افشاند و با آب طاعات آبيارى كند و آنگاه به لطف و فضل خدا اميدوار باشد كه هنگام مرگ او را ثابت قدم نگه دارد و سرانجام نيك و آمرزش نصيب او كند اين اميدوارى او رجاء حقيقى و پسنديده است.

و همچنانكه كسى كه از كشت غفلت كند و همه سال خود را به راحت‏طلبى به سر برد يا تخم در زمين شوره كه آب به آن نمى‏نشيند بيفشاند و در اصلاح زمين از گياهان تباه كننده كشت نكوشد و آنگاه بنشيند و منتظر روئيدن كشت و درو كردن آن باشد انتظارش را حمق و غرور نامند، همچنين كسى كه بذر ايمان در زمين دل خود نيفكند يا بيفكند ولى خانه دلش آكنده از رذائل و اخلاق بد و در درياى شهوات و لذات پست غوطه‏ور باشد و آن را به آب طاعتى سيراب نكند و با اين همه انتظار مغفرت داشته باشد انتظار وى حمق و غرور است.

و همان‏طور كه كسى كه بذر را در زمين خوب و پاك ولى بى آب بيفشاند و بنشيند و به انتظار باران باشد در صورتى كه باران در آنجا معمولا فراوان و كافى نمى‏بارد، اگر چه ممتنع هم نباشد، انتظار او تمنى و آرزو ناميده مى‏شود، همين طور كسى كه بذر ايمان در زمين دل بيفكند و ليكن با آب طاعات سيرابش نكند و به انتظار بنشيند كه لطف و فضل الهى او را مورد مغفرت قرار دهد انتظارش تمنى و آرزوست.

بدين سان اميدوارى و رجاء در وقتى صدق مى‏كند كه آدمى توقع و انتظار محبوبى را داشته باشد كه اسبابى را كه در اختيار اوست فراهم كرده باشد و ديگر چيزى نمانده باشد مگر آنچه در اختيار او نيست، و اين همان فضل خداى تعالى است در برطرف كردن موانع براى رسيدن به مقصود.پس احاديثى كه در ترغيب اميدوارى و در وسعت عفو پروردگار و رحمت و مغفرت او وارد شده مخصوص كسانى است كه رحمت و غفران را با عمل خاصى كه زمينه و وسيله آن را فراهم مى‏كند و ترك گناهانى كه آن زمينه و وسيله را از ميان مى‏برد توام و همراه كرده باشند.

پس اى برادر بهوش باش كه شيطان ترا فريب ندهد كه از عمل (طاعات و عبادات) باز دارد و تو را به اميد و آرزوى صرف دلخوش سازد.و نظرى به حال انبياء و اولياء بيفكن و كوشش آنان را در طاعات و صرف شب و روز عمرشان را در عبادات بنگر.مگر آنان به عفو و رحمت پروردگار اميدوار نبودند؟ چرا به خدا سوگند! ايشان به وسعت رحمت‏خدا داناتر بودند و از تو و هر كس به آن اميدوارتر.

و ليكن مى‏دانستند كه اميد به رحمت‏بدون عمل غرور محض و سفاهت صرف است.پس عمر خويش در عبادات گذراندند و شب و روزشان را در طاعات به سر بردند.

ما نخست‏به بعضى از آيات و اخبارى كه درباره اميدوارى و رجاست اشاره مى‏كنيم سپس به اخبارى كه رجاء بدون عمل را بى‏معنى مى‏داند مى‏آوريم تا دانسته شود كه اطلاق آيات و اخبار دسته اول همان حكم دسته دوم را دارد.پس مى‏گوئيم:

آيات و اخبار مربوط به رجاء بى‏شمار است و آنها بر چند قسم است:

(اول) آيات و اخبارى كه در آنها از ياس و نااميدى نهى شده است مانند:

«يا عبادى الذين اسرفوا على انفسهم لا تقنطوا من رحمة الله‏»

(زمر، 53) «اى بندگان من كه بر خود ستم و اسراف كرده‏ايد، از رحمت‏خدا نااميد نشويد» .

و على عليه السلام به مردى كه به سبب ترس از بسيارى گناه به نااميدى كشانده شده بود، فرمود: «اى مرد! ياس تو از رحمت‏خدا از گناهان تو بزرگتر و بدتر است.» و از پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم روايت‏شده است كه فرمود: «اگر آنچه را من مى‏دانم شما هم مى‏دانستيد كمتر مى‏خنديديد و بسيار مى‏گريستيد و سر به كوه و بيابان مى‏نهاديد و بر سينه‏هاى خود مى‏زديد و به خدا پناه مى‏برديد.جبرئيل فرود آمد و گفت: پروردگارت مى‏فرمايد بندگانم را نااميد مكن.پس پيغمبر آنان را به اميد و شوق آورد» .و نيز روايت‏شده است كه:

«مردى از بنى اسرائيل مردم را از رحمت‏خدا نااميد مى‏كرد و بر آنها سخت مى‏گرفت و آنها را مى‏ترسانيد.خداوند در قيامت‏به وى خواهد گفت: امروز من تو را از رحمت‏خود مايوس مى‏كنم همچنان كه بندگان مرا از من نااميد ساختى‏» .

(دوم) آنچه در ترغيب بر رجاء و اينكه اميدوارى سبب نجات است وارد شده، چنانكه در اخبار مربوط به يعقوب آمده: «خداوند به او وحى كرد مى‏دانى چرا بين تو و يوسف را جدائى انداختم؟ براى آنكه گفتى:

«و اخاف ان ياكله الذئب و انتم عنه غافلون‏» (يوسف، 13) .

«مى‏ترسم از او غافل شويد و گرگش بخورد.» چرا از گرگ بيم داشتى و به من اميدوار نبودى؟ و چرا به غفلت‏برادرانش توجه كردى و به حفظ من نظر نداشتى؟» و سخن امير مؤمنان عليه السلام به مردى كه در حال جان دادن مى‏گفت: من از گناهانم مى‏ترسم و به رحمت پروردگارم اميدوارم: «در دل هيچ بنده‏اى در اين وقت اين ترس و اميد جمع نمى‏شود مگر آنكه خدا به او آنچه را اميد دارد مى‏دهد و او را از آنچه مى‏ترسد ايمن مى‏كند» (16) .

و از حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم روايت‏شده كه فرمود: «در روز قيامت‏خداى تعالى به بنده مى‏فرمايد: چه چيز تو را مانع شد از اينكه منكر را ديدى و از آن نهى نكردى؟

اگر چنين عذر آورد كه پروردگارا به تو اميدوار بودم و از مردم مى‏ترسيدم، خدا مى‏فرمايد: اين گناه ترا آمرزيدم‏» .و نيز از آن حضرت صلى الله عليه و آله و سلم منقول است كه:

«مردى را داخل دوزخ كنند و او هزار سال آنجا مى‏ماند و فرياد مى‏كند يا حنان يا منان (اى بخشاينده و اى منت نهنده) خداوند به جبرئيل مى‏فرمايد: برو بنده مرا بياور، جبرئيل او را به پيشگاه پروردگار مى‏آورد.پس خطاب الهى مى‏رسد كه:

جاى خود را چگونه يافتى؟ عرض مى‏كند: بد مكانى بود.خطاب رسد كه او را به جائى كه داشت‏باز گردانيد.آن بنده راه جهنم پيش گيرد و روانه شود در حالى كه مرتب به پشت مى‏نگرد.خداى عز و جل فرمايد: به چه چيز نظر مى‏كنى؟

عرض مى‏كند كه اميد داشتم كه چون مرا از جهنم بيرون آوردى ديگر به آنجا برنگردانى.خداى تعالى فرمايد: او را به بهشت‏بريد» .

و نيز پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم مى‏فرمايد: «قال الله تبارك و تعالى: لا يتكل العاملون على اعمالهم التى يعملونها لثوابى، فانهم لو اجتهدوا و اتعبوا انفسهم - اعمارهم - فى عبادتى كانوا مقصرين غير بالغين فى عبادتهم كنه عبادتى فيما يطلبون عندى من كرامتى و النعيم فى جناتى و رفيع الدرجات العلى فى جوارى و لكن برحمتى فليثقوا و الى حسن الظن بى فليطمئنوا و فضلى فليرجوا، فان رحمتى عند ذلك تدركهم و منى يبلغهم رضوانى، و مغفرتى تلبسهم عفوى، فانى انا الله الرحمن الرحيم و بذلك تسميت‏» .

«خداى تبارك و تعالى فرمايد: آنها كه به اميد ثواب من اعمالى انجام مى‏دهند نبايد به اعمال خود تكيه كنند، زيرا هر چند بكوشند و تمامى عمر خود را در راه عبادتم به زحمت اندازند باز هم مقصرند و در عبادت خود حق عبادت مرا بجا نتوانند آورد نسبت‏به آنچه از من از كرامت و نعمتهاى بهشت و درجات عالى در جوارم طلب مى‏كنند، و ليكن بايد به رحمت من اعتماد كنند و به حسن ظن خود نسبت‏به من اطمينان نمايند و به فضلم اميدوار باشند، كه هرگاه چنين باشند رحمت من آنان را درمى‏يابد و رضوانم به آنها مى‏رسد و لباس عفو خود را به ايشان مى‏پوشانم، زيرا من خداى رحمان و رحيمم و خود را به اين نام ناميده‏ام.» و از امام باقر عليه السلام روايت‏شده كه فرمود:

«وجدنا فى كتاب على عليه السلام ان رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم قال - و هو على منبره - : و الذى لا اله الا هو ما اعطى مؤمن قط خير الدنيا و الآخرة الا بحسن ظنه بالله و رجائه له و حسن خلقه و الكف عن اغتياب المؤمنين، و الذى لا اله الا هو لا يعذب الله مؤمنا بعد التوبة و الاستغفار الا بسوء ظنه بالله و تقصيره من رجائه و سوء خلقه و اغتيابه للمؤمنين، و الذى لا اله الا هو لا يحسن ظن عبد مؤمن بالله الا كان الله عند ظن عبده المؤمن لان الله كريم بيده الخيرات يستحيى ان يكون عبده المؤمن قد احسن به الظن ثم يخلف ظنه و رجاءه، فاحسنوا بالله الظن و ارغبوا اليه‏» .

«در كتاب على عليه السلام يافتيم كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم بالاى منبر خود فرمود كه:

قسم به خدائى كه به غير از او خدائى نيست كه به هيچ مؤمنى هيچگاه خير دنيا و آخرت داده نشد مگر به سبب خوش گمانيش به خدا و اميدواريش به او و حسن خلقش و خوددارى از غيبت مؤمنين، و قسم به خدائى كه غير از او خدائى نيست كه خدا هيچ مؤمنى را بعد از توبه و استغفار عذاب نكند مگر به سبب بدگمانيش به خدا و كوتاهى در اميدوارى به او و بداخلاقى و غيبت مؤمنين، و قسم به خدائى كه غير از او خدائى نيست هيچ بنده‏اى به خدا گمان نيكو نمى‏برد مگر اينكه خدا مطابق ظن او با او رفتار مى‏كند.زيرا خدا كريم است و همه خيرات به دست اوست و شرم دارد از اينكه بنده مؤمنش به او گمان نيك برد و او برخلاف گمان و اميد بنده رفتار كند.پس گمان خود را به خدا نيكو كنيد و به سوى او رغبت نمائيد.» (سوم) از چيزهائى كه باعث اميدوارى است اين است كه در آيات و احاديث تصريح شده كه ملائكه و انبياء براى مؤمنين طلب مغفرت مى‏كنند و از خدا آمرزش ايشان را مى‏طلبند، مانند اين آيه:

«و الملائكة يسبحون بحمد ربهم و يستغفرون لمن فى الارض‏»

(شورى، 5) «فرشتگان پروردگار خود را تسبيح و ستايش مى‏كنند و براى كسانى كه در زمينند آمرزش مى‏طلبند.» و پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: «حياتى خير لكم و موتى خير لكم، اما حياتى فاسن لكم السنن و اشرع لكم الشرائع، و اما موتى فان اعمالكم تعرض على، فما رايت منها حسنا حمدت الله عليه و ما رايت منها سيئا استغفرت الله لكم‏» «زندگى و مرگ من براى شما خير است.اما در حياتم براى شما احكام و سنن شريعت را مى‏آورم و قوانين و شرايع را بيان مى‏كنم، و اما بعد از مرگ من اعمال شما به من عرضه مى‏شود، آنچه را كه ديدم نيك است‏خدا را سپاس مى‏گويم و آنچه را كه ديدم بد است‏براى شما از خدا طلب آمرزش مى‏كنم‏» .

(چهارم) آنكه رسيده است كه به بنده گناهكار مدتى مهلت داده مى‏شود تا استغفار كند، مثل قول امام باقر عليه السلام:

«ان العبد اذا اذنب ذنبا اجل من غدوة الى الليل، فان استغفر الله لم يكتب عليه (17) » .

«بنده وقتى گناهى كند از بامداد تا شب مهلت دارد، اگر آمرزش خواست گناهش بر او نوشته نخواهد شد» .

و قول امام صادق عليه السلام: «من عمل سيئة اجل فيها سبع ساعات من النهار، فان قال: استغفر الله الذى لا اله الا هو الحى القيوم ثلاث مرات، لم تكتب عليه‏» .

«هر كس گناهى كند هفت‏ساعت از روز به او مهلت دهند پس اگر سه بار گفت: «استغفر الله الذى لا اله الا هو الحى القيوم‏» آن گناه بر او نوشته نشود» .

(پنجم) آنچه درباره شفاعت پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم وارد شده مثل قول خداى تعالى:

«و لسوف يعطيك ربك فترضى‏» (ضحى، 5) .

«پروردگارت در آينده به تو بخششى خواهد كرد تا خشنود شوى.» و در تفسير اين آيه رسيده است كه حضرت محمد صلى الله عليه و آله و سلم راضى نخواهد شد كه يك نفر از امت او در جهنم باشد، و قول رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم كه: «ادخرت شفاعتى لاهل الكبائر من امتى‏» «من شفاعت‏خود را براى مرتكبين گناهان كبيره از امت‏خود ذخيره كرده‏ام‏» .

(ششم) بشارت و مژده‏هائى است كه براى شيعيان وارد شده كه مخلد در جهنم نخواهند بود و دوستى پيغمبر صلى الله عليه و آله و عترت او (يعنى ائمه عليهم السلام) ايشان را هر چه كرده باشند از عذاب نجات خواهد داد.

(هفتم) آياتى كه دلالت مى‏كند كه خداوند دوزخ را براى دشمنان كافر خود آماده كرده، و دوستان خود را فقط به آن مى‏ترساند:

«لهم من فوقهم ظلل من النار و من تحتهم ظلل، ذلك يخوف الله به عباده‏» . (زمر، 16) .

«بالاى سرشان سايبانهاى آتش است و زيرشان نيز سايبانهاست، اين است كه خدا بندگان خويش را بدان مى‏ترساند.» و نيز:

«و اتقوا النار التى اعدت للكافرين‏» (آل عمران، 131) «و از آن آتش كه براى كافران آماده شده بترسيد.» و نيز:

«لا يصلاها الا الاشقى الذى كذب و تولى‏» (ليل، 15- 16) «جز بدبخت‏ترين مردم، همان كه تكذيب كرد و (از حق) روى بگردانيد وارد آن (آتش) نشود» .

(هشتم) آنچه درباره وسعت عفو و مغفرت خداوند و فراوانى رافت و رحمت او رسيده است، چنانكه مى‏فرمايد:

«و ان ربك لذو مغفرة للناس على ظلمهم‏» (رعد، 6) «و همانا پروردگارت به مردم، درباره ستم كردنشان (گناهانى كه كرده‏اند) صاحب مغفرت و آمرزش است.» و در تفسير اين قول خداى تعالى:

«يوم لا يخزى الله النبى و الذين آمنوا معه‏» (تحريم، 8) «در آن روز كه خدا پيامبر و كسانى را كه با وى ايمان آورده‏اند خوار نكند.» روايت‏شده است كه «خداوند به پيغمبر خود وحى فرستاد كه من محاسبه امت تو را به تو وا مى‏گذارم.پيغمبر عرض كرد كه: پروردگارا تو براى آنان از من بهترى.خداوند فرمود: پس ترا در ميان ايشان (درباره شفاعت) خوار نخواهم كرد» .

در روايت ديگرى رسيده است كه: پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم گفت: «يا كريم العفو! جبرئيل گفت: مى‏دانى تفسير يا كريم العفو چيست؟ يعنى بديهاى بندگان را به رحمت‏خود عفو مى‏كند و آنگاه آنها را به كرم خود به حسنات مبدل مى‏سازد.» و وايت‏شده است كه: هرگاه بنده‏اى گناهى كند و استغفار نمايد خداوند به ملائكه مى‏فرمايد:

ببينيد بنده مرا كه گناهى از او سر زد، و دانست كه او را پروردگارى است كه هم گناهان را مى‏آمرزد و هم به گناه بازخواست مى‏كند، شما را گواه مى‏گيرم كه او را آمرزيدم.

و در حديث قدسى آمده است كه:

«انما خلقت الخلق ليربحوا على، و لم اخلقهم لاربح عليهم‏» «من خلق را آفريدم تا آنها سودى برند نه آنكه من از آنها سود برم‏» (18) .و روايت‏شده است كه: «اگر مردم گناه نمى‏كردند خداى تعالى خلقى را مى‏آفريد كه گناه كنند تا آنها را بيامرزد» .و حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:

«و الذى نفسى بيده، الله ارحم بعبده المؤمن من الوالدة الشفيقة بولدها» .

«به آن خدائى كه جان من در دست اوست كه خدا به بندگان مهربانتر است از مادر مهربان به فرزند خود» .و در حديث آمده است كه «خداى سبحان در روز قيامت چندان آمرزش و مغفرت كند كه به خاطر هيچ كس خطور نكرده باشد تا اينكه ابليس هم به طمع افتد كه مغفرت خدا شمال او نيز بشود.» و آيات و اخبارى كه در اين معنى رسيده فراتر از حد تواتر است.

(نهم) اخبارى كه دلالت دارد كه هر بلا و ناخوشى و مرضى كه در دنيا به مؤمن مى‏رسد كفاره گناه اوست، مانند سخن حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم: «الحمى من قيح جهنم، و هى حظ المؤمن من النار» ، «تب از پلشتى جهنم است و همين است نصيب مؤمن از آتش دوزخ.» (دهم) اخبارى كه در اين خصوص وارد شده كه با وجود ايمان هيچ كارى زيان نمى‏رساند، همچنان كه با وجود كفر هيچ عملى سود نمى‏بخشد، و اينكه گاهى خداوند بنده‏اى را به واسطه مقدار ذره‏اى از ايمان يا يك عمل جزئى از اعمال شايسته مى‏آمرزد و به بهشت مى‏برد.

(يازدهم) اخبارى كه در ترغيب بر خوش گمانى به خدا رسيده است، مانند قول نبى اكرم صلى الله عليه و آله و سلم:

«لا يموتن احدكم الا و هو يحسن الظن بالله‏» .

«هر يك از شما كه مى‏ميرد بايد به خداوند خوش گمان باشد.» و نيز قول او صلى الله عليه و آله و سلم كه:

«يقول الله تعالى: انا عند ظن عبدى بى فليظن بى ما شاء» «خداى تعالى مى‏فرمايد: من نزد گمان بنده خود هستم، پس هر چه مى‏خواهد به من گمان برد.» و قول حضرت رضا عليه السلام:

احسن الظن بالله، فان الله عز و جل يقول: انا عند ظن عبدى لى، ان خيرا فخير و ان شرا فشر» .

«به خدا خوش گمان باش، زيرا خداى عز و جل مى‏فرمايد: من نزد گمان بنده خود هستم، اگر گمان او خوبست، رفتار من خوب است و اگر بد است، رفتار من هم بد باشد.» و سخن حضرت صادق عليه السلام:

«حسن الظن بالله: ان لا ترجو الا الله و لا تخاف الا ذنبك.» «حسن ظن به خدا اين است كه به غير خدا اميدوار نباشى و جز از گناه خود نترسى‏» .و اخبار ديگرى در اين معنى قبلا ذكر شد.و در اينكه حسن ظن موجب اميدوارى است‏شكى وجود ندارد.

(دوازدهم) احاديثى كه دلالت دارد بر اينكه در روز قيامت كافران و ناصبان (دشمنان اهل بيت) فداى مؤمنان و شيعيان خواهند شد.چنانكه از رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم روايت‏شده است كه فرمود: «امت من مورد رحمت‏خداست و در آخرت براى ايشان عذابى نخواهد بود، و آنچه از عقاب بايد به آنها برسد در دنيا با زلزله‏ها و رنجها مى‏رسد، و چون روز قيامت آيد در برابر هر يك از امت من مردى از اهل كتاب فدا شود و گويند اين فداى تو است از آتش.» و از اهل بيت عليهم السلام رسيده است كه: «ناصبان و دشمنان ما را به سبب بدى و ظلمى كه به شيعيان ما كرده‏اند فداى ايشان خواهند كرد.» و از امام صادق عليه السلام روايت‏شده است كه: «در قيامت‏يكى از شيعيان ما را كه در اعمال خود تقصير كرده اما در ولايت و تقيه و حقوق برادران خود محافظت كرده باشد مى‏آورند، و در مقابل او بين صد تا صدهزار از دشمنان را نگه مى‏دارند و مى‏گويند اينها فداى توست از آتش دوزخ، پس آن مؤمنان به بهشت مى‏روند و اين ناصبان به جهنم، و اين است معنى و مقصود قول خداى تعالى:

«ربما يود الذين كفروا لو كانوا مسلمين‏» (حجر، 2) «بسا باشد كه كافران آرزو كنند كاش مسلمان بودند.» يعنى كاش در دنيا مطيع و منقاد امامت‏بودند تا مخالفانشان عوض آنان به آتش مى‏رفتند.

و اما (دوم:) - يعنى آيات و اخبارى كه دلالت دارد بر اينكه اميدوارى به مغفرت و عفو و رحمت‏بايد بعد از عمل (طاعت و عبادت) باشد - بى‏شمار است، مثل قول خداى تعالى:

«ان الذين آمنوا و الذين هاجروا و جاهدوا فى سبيل الله اولئك يرجون رحمة الله‏» (بقره، 218) «كسانى كه ايمان آورده و كسانى كه هجرت كرده و در راه خدا به جهاد پرداخته‏اند آنها به رحمت‏خدا اميدوارند.» و نيز:

«فخلف من بعدهم خلف ورثوا الكتاب ياخذون عرض هذا الادنى و يقولون سيغفر لنا» (اعراف، 169) «از پس آنها (امتهاى گذشته) جانشينانى بجا ماندند كه كتاب [آسمانى:

توراة] را به ميراث بردند و متاع اين دنيا را گيرند و گويند: ما را خواهند بخشيد» .

و قول پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم: «الكيس من دان نفسه و عمل لما بعد الموت، و الاحمق من اتبع نفسه هواها و تمنى على الله الجنة‏» .

«زيرك و هوشيار آن است كه بر نفس خويش مسلط است و براى بعد از مرك عمل كند، و احمق آن است كه از هوى و هوس پيروى كند و از خدا آرزوى بهشت دارد» .و روايتى است از امام صادق عليه السلام كه شخصى به ايشان عرض كرد:

مردمى گناه مى‏كنند و مى‏گويند ما اميدواريم (به رحمت‏خدا) و پيوسته چنين‏اند تا مرگشان فرا مى‏رسد، فرمود:

«هؤلاء قوم يترجحون فى الامانى كذبوا ليسوا براجين، ان من رجا شيئا طلبه، و من خاف من شى‏ء هرب منه‏» .

«اينها مردمى هستند كه به آرزوها دلخوشند، دروغ مى‏گويند كه اميدوارند، هر كه به چيزى اميدوار باشد آن را طلب مى‏كند، و هر كه از چيزى بترسد از آن مى‏گريزد» .و مردى گويد به امام صادق عليه السلام عرض كردم: گروهى از دوستان شما مرتكب گناهان مى‏شوند و مى‏گويند ما اميدواريم، فرمود:

«كذبوا، ليسوا لنا بموال، اولئك قوم ترجحت‏بهم الامانى، من رجا شيئا عمل له، و من خاف شيئا هرب منه‏» .

«دروغ مى‏گويند، دوست ما نيستند، آنها مردمى هستند كه به آرزوها مى‏گذرانند، هر كه به چيزى اميدوار باشد براى رسيدن به آن كار مى‏كند، و هر كه از چيزى بترسد از آن مى‏گريزد» .و نيز از آن امام روايت‏شده است كه فرمود: «لا يكون المؤمن مؤمنا حتى يكون خائفا راجيا، و لا يكون خائفا راجيا حتى يكون عاملا لما يخاف و يرجو» «مؤمن، مؤمن نباشد تا اينكه ترسان و اميدوار باشد، و ترسان و اميدوار نباشد تا براى آنچه مى‏ترسد و اميدوار است عمل كند.»