و به اسانيد معتبره منقول است : هر جماعتى كه در مجلسى جمع شوند،
و خدا را در آن مجلس ياد نكنند، و صلوات بر پيغمبر و آل اطهار او صلوات الله عليهم
اجمعين نفرستند، آن مجلس در قيامت موجب حسرت و وبال ايشان خواهد گرديد.
يا اءباذر ان الله جل ثناؤ ه لما خلق الاءرض و خلق ما فيها
من الشجر، لم تكن فى الاءرض شجرة ياءتيها بنو آدم الا اءصابوا منها منفعة ، فلم تزل
الاءرض و الشجر كذلك ، حتى تتكلم فجرة بنى آدم بالكلمة العظيمة قولهم اتخذ الله
ولدا، فلما قالوا اقشرت الارض ، و ذهبت منفعة الاشجار.
اى ابوذر چون حق تعالى زمين را خلق فرمود و آن چه در زمين است از درختان ، هيچ
درختى در زمين نبود كه بنى آدم به نزد آن درخت آيند مگر آن كه از آن منفعتى مى
يافتند، و پيوسته زمين و درخت چنين پر منفعت بود تا هنگامى كه بنى آدم تكلم نمودند
به آن كلمه عظيم و ناسزاى بزرگ كه گفتند خدا فرزند دارد. پس چون اين را گفتند، زمين
بر خود بلرزيد، و نفع درختان بر طرف شد.
حق جل و علا مى فرمايد (تكاد السموات يتفطرن و تنشق الارض و
تخر الجبال هدا ان دعوا للرحمن ولدا) ترجمه اش اين است : نزديك است آسمانها
از هم شكافته شود از عظمت و شناعت اين سخن ، و زمين شكافته شود و در افتد كوهها و
ريزه ريزه شوند به جهت آن كه خواندند براى خداوند رحمان فرزندى ، و سزاوار نيست
خداى را كه فرزند بگيرد، بلكه هر چه در آسمان و زمين است همه مملوك و بنده اويند.
و اين كلمه شنيعه را كفار قريش گفتند كه ملائكه دختران خدايند، و يهود گفتند عزير
پسر خداست ، و نصارا گفتند عيسى پسر خداست ؛ تعالى الله عما
يقول الظالمون علوا كبيرا.
به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه حق تعالى هيچ درختى را خلق
نفرموده ، مگر آن كه ميوه داشت ، پس چون مردم گفتند خدا فرزند گرفته است براى
خود، نصف درختان ميوه ايشان بر طرف شد، و چون شريك از براى خدا قرار دادند، درختان
خار برآورد.
يا اءباذر ان الارض لتبكى على المؤمن اذا مات اءربعين صباحا.
اى ابوذر به درستى كه زمين مى گريد بر مؤمن بعد از فوت او چهل روز.
همان احتمالات فقره سابقه در اين جا جارى است ، با آن كه در اين جا مجاز شايع است
كه ميتى را به عظمت ياد مى كنند مى گويند آسمان و زمين بر او مى گريد، و اين قسم
اخبار را متوجه تاءويلشان نشدن و بر ظاهر گذاشتن به احتياط اقرب است .
و به سند معتبر از حضرت موسى بن جعفر عليه السلام منقول است كه چون مؤمنى مى ميرد،
گريه مى كنند بر او ملائكه و بقعه هاى زمين كه در آنها عبادت پروردگار مى كرده ، و
درهاى آسمان كه اعمالش را از آن درها بالا مى برده اند، و از فوت او رخنه در اسلام
مى شود كه هيچ چيز آن رخنه را نمى بندد؛ زيرا مؤمنان فقيه و عالم حصارهاى اسلامند
كه اسلام را از ضرر منافقان و كافران و شياطين حفظ مى كنند، چنان چه حصار شهر را
حفظ مى كنند.
و حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: به درستى كه مؤمن در آسمان معروف است
، و اهل آسمان او را مى شناسند، چنان چه آدمى اهل و فرزندان خود رامى شناسد، و مؤمن
گرامى تر است نزد خدا از ملك مقرب .
و به روايت ديگر فرمود مؤمن به نور الهى نظر در چيزها مى كند.
و از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه مؤمن را براى اين مؤمن مى نامند كه امان
مى دهد از جانب خدا از آتش عذاب الهى خود و ديگران را، و خدا امان او را اجازه مى
فرمايد.
يا اءباذر اذا كان العبد فى اءرض قى ، فتوضاء اءو يتيم ، ثم
اءذن و اءقام و صلى ، اءمر الله عز و جل الملائكة فصفوا خلفه صفا لا يرى طرفاه ،
يركعون بركوعه ، و يسجدون بسجوده ، و يؤ منون على دعاه .
يا اءباذر من اءقام و لم يؤ ذن ، لم يصل معه الا معه الا
ملكاه اللذان معه .
اى ابوذر چون بنده اى در بيابان تنها بوده باشد، وضو بسازد يا تيمم كند، اگر آب
نداشته باشد، پس اذان و اقامه بگويد و نماز گزارد، حق تعالى ملائكه را امر فرمايد
كه در عقب او صف بكشند، صفى كه دو طرف آن صف را نتوان ديد، ركوع كنند ملائكه با
ركوع او، سجود كنند با سجود او، و آمين گويند نزد دعاى او.
اى ابوذر هر كه اقامه گويد و اذان نگويد با او نماز نكنند از ملائكه ، مگر دو ملكى
كه با او مى باشند.
بدان كه اذان و اقامه از سنت هاى مؤ كد حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم ، و
احاديث در فضيلت هر دو بى حد و احصاست ، و بعضى از علما در نماز جماعت واجب دانسته
آن هر دو را، و بعضى اقامه را در همه نمازها و اذان را در نماز صبح و شام واجب مى
دانند، و احتياط در آن است كه اقامه را مطلقا ترك ننمايند، و اذان را در نماز صبح و
شام تا ممكن باشد ترك ننمايند. و احتياط آن است شرايطى كه در نماز رعايت مى بايد
كرد، از ايستادن و رو به قبله بودن و با طهارت بودن و سخن نگفتن و حركت نكردن ، همه
را در اقامه رعايت بكنند، و اذان و اقامه مخصوص نمازهاى واجب پنجگانه است ، و در
غير آنها از نمازهاى واجب و سنت بدعت است .
و از حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم منقول است ، هر كه خالص از براى خدا اذان
بگويد، حق تعالى ثواب چهل هزار شهيد، و چهل هزار صديق به او كرامت فرمايد، و به
شفاعت او چهل هزار گناهكار را داخل بهشت كند، به درستى كه چون مؤ ذن مى گويد اءشهد
ان لا اله الا الله ، نود هزار ملك بر او صلوات مى فرستند، و از براى او استغفار مى
كنند، و در قيامت در سايه عرش الهى خواهد بود، تا حق تعالى از حساب خلايق فارغ
شود، و ثواب گفتن اءشهد ان محمدا رسول الله را چهل هزار ملك بنويسند. و هر كه به
نماز جماعت حاضر شود و محافظت نمايد بر صف اول و تكبير اول امام را در يابد و آزار
مسلمانى نكند، خدا ثواب مؤ ذنان را در دنيا و آخرت به او كرامت فرمايد.
يا اءباذر ما من شاب يدع الله الدنيا و لهوها، و اءهرم شبابه
فى طاعة الله ، الا اءعطاه الله اءجر اثنين و سبعين صديقا.
يا اءباذر الذاكر فى الغافلين كالمقاتل فى الفارين .
اى ابوذر هر جوانى كه ترك كند از براى خدا دنيا و لهوهاى دنيا را، و جوانى خود را
به پيرى رساند در طاعت الهى ، البته حق تعالى به او عطا فرمايد ثواب هفتاد و دو
صديق را.
اى ابوذر كسى كه خدا را ياد كند در ميان غافلان ، مثل كسى است كه جهاد كند در ميان
گريختگان .
صديق كسى را مى گويند كه تصديق پيغمبران و متابعت ايشان در اقوال و افعال بيش تر و
بيش تر از ديگران بكند، و اين قسم احاديث كه در باب ثواب اعمال وارد شده است به دو
وجه توجيه ميتوان نمود:
اول : آن كه مراد صديق از امتهاى ديگر باشد، يعنى ثواب يك جوان صالح اين امت برابر
است با ثواب هفتاد و دو صديق از امتهاى ديگر.
دوم : آن كه هر عملى موجب استحقاق قدرى از ثواب ميگردد. و حق تعالى به فضل خود
اضعاف
(63) آن را كرامت مى فرمايد، پس مراد آن است كه آن چه حق تعالى به
آن جوان تفضل مى فرمايد برابر است با ثواب استحقاق هفتاد و دو صديق . و وجوه ديگر
نيز مى توان گفت ، و چون اين دو وجه ظاهرتر بود به همين اكتفا كرديم .
و به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام منقول است : سه كسند كه حق تعالى ايشان را
بى حساب داخل بهشت مى كند: امام عادل ، و تاجر راست گو، و پيرى كه عمر خود را در
طاعت الهى صرف نموده باشد.
و از حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم منقول است : هفت كسند كه در سايه عرش
الهى خواهند بود روزى كه به غير آن سايه اى نيست : امام عادل ، و جوانى كه در عبادت
الهى نشو و نما كرده باشد، و شخصى كه دلش به مسجد متعلق باشد وقتى كه بيرون آيد از
مسجد تا باز گردد، و دو نفر كه در طاعت الهى با يكديگر باشند تا مفارقت نمايند، و
شخصى كه در خلوت خدا را ياد كند و آب از چشمانش جارى شود از خوف الهى ، و شخصى كه
زن صاحب جمالى او را به حرام به سوى خود بخواند و او از ترس خدا مرتكب او نشود. و
شخصى كه تصدقى بدهد مخفى كه دست چپش نداند كه از دست راست چه چيز داده است .
و از حضرت صادق عليه السلام منقول است : هر كه قرآن بخواند، و او جوان و با ايمان
باشد، قرآن با گوشت و خون او مخلوط گردد، و حق تعالى او را با رسولان و نيكوكاران
ملائكه محشور گرداند، و قرآن در قيامت از جانب او حجت تمام كند، و گويد: خداوندا هر
عمل كننده اى مزد عمل خود را يافت ، من مزد عمل كننده خود را مى خواهم ، پس حق
تعالى دو حله از حله هاى بهشت در او پوشاند، و تاج كرامت بر سر او گذارد، پس به
قرآن خطاب فرمايد كه آيا راضى شدى ؟ قرآن گويد: زياده از اين از براى او اميد داشتم
، پس حق تعالى برات ايمنى را به دست راستش دهد، و برات مخلد بودن در بهشت را به
دست چپش دهد، و او را داخل بهشت كنند، پس به او گويند كه يك آيه بخوان و يك درجه
بالا رو، پس به قرآن فرمايد كه راضى شدى ؟ گويد: بلى . و كسى كه بر او حفظ قرآن
دشوار باشد مكرر خواند تا حفظ كند، حق تعالى اين ثواب را مضاعف به او كرامت فرمايد.
و به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام منقول است : كسى كه در ميان غافلان به ياد
خدا باشد مانند كسى است كه به عوض گريختگان جهاد كند، و كسى كه بعد از گريختن
لشكر جهاد كند بهشت از براى او واجب است . و احاديث بر اين مضامين بسيار است .
يا اءباذر الجليس الصالح خير من الوحدة ، والوحدة خير من
السكوت ، و السكوت خير من املاء الشر.
يا اباذر لا تصاحب الا مؤمنا، و لا ياءكل طعامك ، الا تقى ، و لا تاءكل طعام
الفاسقين . يا اباذر اطعم طعامك من تحبه فى الله ، و كل طعام من يحبك فى الله عزوجل
.
اى ابوذر همنشينى با مصاحب صالح و نيكو بهتر است از تنهايى ، و تنهايى بهتر از
خاموشى ، و خاموشى بهتر است از سخن بد گفتن .
بدان كه املا در لغت به معنى آن است كه شخصى سخنى بگويد كه ديگرى بنويسد، و حضرت در
اين جا گفتن شر را به اين عبارت تعبير فرمودند، براى اشعار به آن كه آن چه از سخنان
لغو و باطل مى گويى بر كاتبان اعمال خود املا مى كنى كه ايشان بنويسند، چنان چه
حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود به شخصى كه سخنان لغو مى گفت : اى مرد بر
كاتبان خود نامه املا مى كنى .
اى ابوذر مصاحبت مكن مگر با مؤمن ، و نبايد طعام خود را بخورانى مگر به پرهيزگارى ،
و مخور طعام فاسقان را.
اى ابوذر بخوران طعام خود را به كسى كه از براى خدا تو را دوست دارد، و بخور طعام
كسى را كه تو را از براى خدا دوست دارد.
بدان كه به حسب تجربه معلوم است كه مصاحبت را در اخلاق و اعمال دخل عظيم هست ، پس
بايد كه آدمى در مصاحبت نيكان اهتمام نمايد، كه شايد اطوار مرضيه ايشان در او
تاءثير نمايد، و به اخلاق پسنديده ايشان متصف گردد، و از مصاحبت بدان احتراز نمايد،
كه مبادا بديهاى ايشان در او تاءثير كند، و مصاحبين بد كه از شياطين انسند ضرر بيش
تر ميرسانند از شياطين جن ؛ زيرا آدمى از مشاكل
(64) و مجانس
(65) خود بيش تر قبول مى كند تا از غير مجانس خود، بلكه اكثر اغواى
شياطين انس مى شود.
چنانچه از حضرت امام موسى عليه السلام منقول است كه حضرت عيسى گفت : مصاحبت بد
همنشين خود را به درد خود مبتلا مى گرداند، و قرين بد آدمى را هلاك مى كند، پس
ببينيد با كى همنشينى مى كنيد.
و از حضرت امام محمد باقر عليه السلام منقول است كه پدرم حضرت على بن الحسين عليه
السلام فرمود: اى فرزند با پنج كس مصاحبت و هم زبانى و رفاقت مكن ، گفتم : اى پدر
ايشان را به من بشناسان ، فرمود: زينهار با دروغ گو مصاحبت مكن كه مانند سراب تو را
فريب مى دهد، و نزديك را براى تو دور مى گرداند، و دور را براى تو نزديك مى كند، و
با فاسق مصاحبت مكن كه تو را به يك لقمه يا كم تر مى فروشد و ديگرى را اختيار مى
كند، و زينهار با بخيل مصاحبت مكن كه تو را در مال خود فرو مى گذارد و يارى نمى كند
در هنگامى كه نهايت احتياج دارى ، و زينهار با احمق مصاحب مباش كه اگر خواهد به تو
نفع رساند ضرر مى زند، و زينهار كه با قطع كننده رحم مصاحبت مكن كه حق تعالى در سه
جاى قرآن او را لعنت فرموده .
و به سند صحيح از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه مصاحبت مكنيد با صاحبان
بدعتها، و با ايشان همنشينى مكنيد كه نزد مردم مثل يكى از ايشان خواهيد بود. و حضرت
رسول عليه السلام فرمود: آدمى بر دين يار و همنشين خود است .
و بدان كه اطعام مؤمنان فضيلت بسيار دارد، و اطعام بسيار مى يابد كرد، شايد كه در
آن ميان مؤمنى باشد و فضيلت اطعام مؤمن را در يابند.
چنان چه به سند معتبر از حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم منقول است كه هر كه
مؤمن گرسنه اى را اطعام نمايد، حق تعالى او را از ميوه هاى بهشت اطعام نمايد، و هر
كه مؤمن عريانى را بپوشاند، حق تعالى از استبرق
(66) و حرير بهشت بر او بپوشاند، و ملائكه بر او صلوات فرستند،
مادام كه از آن جامه رشته اى باقى باشد، و هر كه مؤمن تشنه اى را شربت آبى بخوراند.
خدا از شراب سر به مهر بهشت به او بخوراند، و كسى كه اعانت مؤمنى كند يا غمى از او
زايل گرداند، خدا او را در سايه عرش خود جا دهد در روزى كه به غير سايه عرش سايه اى
نباشد.
و به سند معتبر از حضرت امام على النقى عليه السلام منقول است كه حضرت موسى بن
عمران على نبينا و آله و عليه السلام از خداوند خود سؤ ال كرد: الهى چه چيز است
جزاى كسى كه مسكينى را اطعام نمايد خالص از براى تو؟ خطاب رسيد: يا موسى روز قيامت
امر مى كنم منادى را كه در ميان خلايق ندا كند كه او از آزادى كرده هاى خداست از
آتش جهنم .
و از حضرت امام محمد باقر عليه السلام منقول است : سه چيز است كه موجب رفع درجات
مؤمن مى گردد به همه كس : سلام كردن ، و طعام به مردم خورانيدن ، و در شب موقعى كه
مردم در خوابند نماز كردن .
و از حضرت صادق عليه السلام منقول است : هر كه مؤمنى را سير كند بهشت براى او واجب
شود. و فرمود: اگر من شخصى را از مؤمنان اطعام كنم نزد من بهتر است از اين كه
صدهزار كس يا زياده از غير مؤمن را اطعام كنم .
و به سند صحيح از حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم منقول است : هر كه سه نفر از
مسلمانان را اطعام نمايد، حق تعالى او را از سه بهشت اطعام نمايد در ملكوت آسمان :
از جنة الفردوس ، و جنة عدن ، و طوبى كه درختى است در بهشت كه حق تعالى در جنت عدن
، و طوبى كه درختى است در بهشت كه حق تعالى در جنت عدن به يد قدرت خود غرس نموده .
و از حضرت صادق عليه السلام منقول است : هر كه مؤمنى را اطعام نمايد تا او را سير
كند، هيچ يك از خلق خدا احصاى ثواب آن نتوانند نمود، نه ملك مقرب و نه پيغمبر مرسل
. مگر خداوند عالميان ، بعد از آن فرمود:از جمله چيزهايى كه مغفرت را واجب و لازم
مى گرداند اطعام مسلمانان گرسنه است .
و به سند معتبر منقول است حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: هر كه مؤ منى
را شربتى از آب بدهد از جايى كه قدرت بر آن داشته باشد، حق تعالى به هر شربتى هفتاد
هزار حسنه به او كرامت فرمايد، و اگر در جايى باشد كه آب كم باشد، چنان باشد كه دو
بنده از فرزندان اسماعيل را آزاد كرده باشد.
و به سند معتبر از حسين بن نعيم منقول است : حضرت صادق عليه السلام از من پرسيد كه
آيا برادران مؤمن خود را دوست مى دارى ؟ گفتم : بلى ، فرمود: به فقيران ايشان نفع
مى رسانى ؟ گفتم : بلى ، فرمود: بر تو لازم است كه دوست دارى كسى را كه خدا او را
دوست مى دارد، و الله كه تا ايشان را دوست ندارى نفع به ايشان نمى توانى رسانيدن .
آيا ايشان را به ايشان را دوست ندارى نفع به ايشان نمى توانى رسانيدن ، آيا ايشان
را به منزل خود دعوت مى نمائى ؟ گفتم : بلى ، هر وقت كه چيزى مى خورم البته دو كس
يا سه كس يا كم تر يا بيش تر از ايشان با من مى باشند.فرمود: فضل ايشان بر تو
زياده است از فضل تو بر ايشان ، گفتم : فداى تو گردم طعام خود را به ايشان مى
خورانم و بر بساط خود ايشان را مى نشانم ، و فضل ايشان بر من عظيم تر است ، فرمود:
بلى چون ايشان داخل خانه تو مى شوند، داخل مى شوند به آمرزش گناهان تو و عيال تو، و
چون بيرون مى روند، مى برند گناهان تو و عيال تو را.
و در حديث ديگر فرمود: داخل مى شوند با روزى فراوان ، و بيرون مى روند با مغفرت
گناهان تو.
و در حديث ديگر فرمود: هر كه مؤمن مال دارى را طعام بخوراند برابر است با اين كه
يكى از فرزندان اسماعيل را از كشتن خلاص كند، و هر كه مؤمن محتاجى را طعام نمايد
چنان است كه صد كس از فرزندان اسماعيل را از كشتن خلاص كرده باشد.
و در حديث ديگر فرمود: اطعام يك مؤمن نزد بهتر است از آزاد كردن ده بنده و ده حج .
يا اءباذر عزوجل عند لسان كل قائل ، فليتق الله اءمره ،
ليعلم ما يقول .
يا اءباذر اترك فضول الكلام ، و حسبك من الكلام ما تبلغ به حاجتك .
يا اءباذر كفى بالمرء كذبا اءن يحدث بكل ما يسمع .
يا اءباذر ما من شى ء اءحق بطول السجن من اللسان .
اى ابوذر حق تعالى نزد هر گوينده اى است ، يعنى بر گفتار هر كسى مطلع است ، پس بايد
آدمى از خدا بترسد، و بداند كه چه مى گويد، مبادا چيزى بگويد كه موجب غضب الهى
گردد.
اى ابوذر ترك كن سخن هاى زيادتى و لغو را، و كافى است تو را از سخن آنقدر كه به سبب
آن به حاجت خود برسى .
اى ابوذر از براى دروغ گفتن گوينده همين بس است كه هر چه بشنود نقل كند.
اى ابوذر هيچ چيز سزاوارتر نيست به بسيار محبوس داشتن و زندان كردن ، از زبان .
آن چه حضرت فرمودند كه هر شنيده اى را نقل كردن دروغ است ، ممكن است مراد آن باشد
كه اگر به جزم نقل كند دروغ است ، بلكه اگر نقل كند بايد به قائلش نسبت دهند.
چنان چه به سند معتبر از اميرالمؤمنين عليه السلام منقول است كه چون حديثى يا سخنى
نقل كنيد، آن را نسبت دهيد به آن كس كه به شما حديث كرده است ، اگر حق باشد ثوابش
از شما باشد، و اگر باطل و دروغ باشد گناهش بر او باشد.
و محتمل است مراد آن باشد كه نزد مردم ، دروغ گو مى شويد و به كذب مشهور مى شويد،
هر چند كه به قائلش نسبت دهيد دروغ نيست .
و ممكن است كه مراد آن باشد كه مى بايد سخنى كه نقل كنيد ماءخذش را معلوم كنيد، و
از مردمى كه بر قولشان اعتمادى نيست سخن نقل مكنيد كه حرفهاى بى اصل را شنيدن و نقل
كردن به منزله دروغ است در قباحت و شناعت ، و الله تعالى يعلم .
يا اءباذر ان من اجلال الله تعالى اكرام ذى الشبية المسلم ،
و اكرام حملة القرآن العالمين به ، و اكرام السلطان المقسط.
اى ابوذر از جمله اجلال و تعظيم حق سبحانه و تعالى است گرامى داشتن مسلمانى كه ريشش
سفيد شده باشد، و گرامى داشتن حاملان قرآن كه به احكام قرآن عمل نمايند، و گرامى
داشتن پادشاه عادل .
اكرام پيران مسلمان
بدان كه گرامى داشتن مسلمانان همگى لازم است ؛ خصوصا
پيران ايشان ، چون موى سفيد در سر اثر رحمت الهى است ، و حق تعالى آن را حرمت مى
دارد، پس حرمت داشتن آن تعظيم الهى نمودن است چنانچه در خطب و احاديث بسيار وارد
شده است كه رحم كنيد خردان خود را، و توقير نماييد پيران خود را.
و از حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم منقول است كه تبجيل و تعظيم نماييد مشايخ
و پيران خود را كه از تعظيم خداست تعظيم ايشان .
و به سند معتبر از آن حضرت منقول است : هر كه فضل و حرمت مرد پيرى را بداند، و او
را توقير و تعظيم نمايد، حق تعالى او را از فزع اكبر روز قيامت ايمن گرداند.
و از حضرت صادق عليه السلام به سند معتبر منقول است : سه كسند كه به حق و حرمت
ايشان جاهل نمى باشد مگر منافقى كه نفاقش معروف و ظاهر باشد: كسى كه در اسلام
ريشش سفيد شده باشد، و حامل قرآن ، و امام عادل .
فضيلت حاملان قرآن
به سند معتبر از حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم منقول است كه ديوانها
كه در قيامت حساب مى كنند سه ديوان است : ديوان نعمتها، و ديوان حسنات ، و ديوان
گناهان ، پس چون ديوان نعمت حسنات را برابر كنند نعمتها تمام حسنات را فرا گيرد، و
ديوان گناهان باقى ماند، پس فرزند آدم را طلبند و گناهانش را حساب كنند، در اين حال
قرآن به بهترين صورتها بيايد، و در پيش آن مرد روان شود، و گويد: خداوندا منم قرآن
، و اين بنده مؤمن توست كه خود را به تعب مى انداخت به تلاوت من ، و در طول شب مرا
به ترتيل مى خواند، و چون مرا در تهجد
(67) مى خواند آب از ديده اش جارى مى شد، خداوند او را راضى كن
چنانچه مرا راضى كرده . پس خداوند عزيز جبار فرمايد كه اى بنده من دست راست را
بگشا. پس پر كند حق تعالى آن را از رضا و خشنودى خود، و دست چپش را پر كند از
رحمت خود. پس به او گويد: اينك بهشت از براى تو مباح است ، قران بخوان و بالا رو،
پس هر يك آيه را كه بخواند يك درجه بالا رود.
و در حديث ديگر فرمود: حق تعالى به قرآن خطاب فرمايد: به عزت و جلال خود قسم كه
امروز گرامى دارم هر كه تو را گرامى داشته ، و خوار كنم هر كه تو را خوار كرده .
و از حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم منقول است كه اشراف و بزرگان امت من
حاملان قرآنند، و جمعى كه در شب عبادت مى كنند.
و در حديث ديگر فرمودند: حاملان قرآن بزرگان اهل بهشت اند.
و فرمود: خدا عذاب نمى فرمايد دلى را كه قرآن را حفظ نمايد.
و به سند معتبر از آن حضرت منقول است كه اهل قرآن در اعلاى درجات بهشتند بعد از
پيغمبران ، پس ضعيف و حقير مشماريد اهل قرآن را. و حق ايشان را سهل مدانيد كه ايشان
را نزد حق تعالى منزلت رفيع هست .
احوال سلاطين و امرا و معاشرت نمودن ايشان
بدان كه عدل ملوك و امرا از اعظم مصالح ناس است ، و عدل و صلاح ايشان موجب
صلاح جميع عباد و معمورى
(68) بلاد است ، و فسق و فجور ايشان مورث اختلال نظام امور اكثر
عالميان ، و ميل اكثر ناس به طور ايشان مى گردد.
چنانچه از حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم به سند معتبر منقول است كه دو صنفند
از امت من اگر ايشان صالح و شايسته اند امت من نيز صالحند، و اگر ايشان فاسدند امت
من نيز فاسدند، صحابه پرسيدند، كيستند ايشان يا رسول الله ؟ فرمود: فقها، و امرا.
و به سند ديگر منقول است از آن حضرت كه فرمود: دو كسند كه به شفاعت نمى رسند: صاحب
سلطنتى كه ظلم و جور و تعدى كند، و كسى كه در دين غلو كند و از دين خارج شود.
و از حضرت امام محمد باقر عليه السلام منقول است كه پدرم در وقت فوت مرا وصيت
فرمود: اى فرزند زنهار بپرهيز از ظلم كسى كه ياورى بر تو به غير از خدا نيابد.
و از حضرت صادق عليه السلام منقول است : هر كه متولى امرى از امور مسلمانان بشود، و
ايشان را ضايع بگذارد، خدا او را ضايع بگذارد.
يا اباذر لا يزال العبد يزداد من الله بعدا ما سيى ء خلقه .
اى ابوذر پيوسته آدمى از خدا دور مى شود مادام كه خلقش بد است .
بدان كه خلق صفتى را مى گويند كه ملكه نفس و عادات او شده باشد، و اخلاق حسنه نزد
حق تعالى بهتر است از اعمال حسنه ، و همچنين خلقهاى بد بدتر است از علماى بد، و بسا
باشد كه صاحب خلق بدى عبادت بسيار كند، و صاحب خلق نيكى آن عبادت را نكند، و درجه
او نزد خدا رفيع تر باشد.
به سند صحيح از حضرت امام محمد باقر عليه السلام منقول است : از مؤمنان كسى ايمانش
كامل تر است كه خلقش نيكوتر است .
و از حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم منقول است كه روز قيامت در ميزان عمل
چيزى بهتر از خلق حسن نيست .
يا اباذر الكلمة الطيبة صدقه ، و كل خطوة تخطوها الى الصلاة
صدقة .
يا اباذر من اجاب داعى الله و احسن عمارة مساجد الله ، كان ثوابه من الله الجنة ،
فقلت : بابى انت و امى يا رسول الله كيف نعمر مساجد الله ؟ قال ؟ قال : لا ترفع
فيها الاصوات ، و لا يخاض فيها الباطل ، و لا يشترى فيها و لا يبايع ، و اترك اللغو
ما دمت فيها، فان لم تفعل فلا تلومن يوم القيامة الا نفسك .
يا اباذر ان الله تعالى يعطيك ما دمت جالسا فى المسجد بكل نفس تنفس فيه درجة فى
الجنة ، و تصلى عليك الملائكه و تكتب لك بكل نفس تنفست فيه عشر حسنات ، و تمحى عنك
عشر سيئات .
يا اباذر اءتعلم فى اءى شى ء اءنزلت هذه الاية : (( اصبروا و
صابروا و ربطوا و اتقوا الله لعلكم تفلحون )) قلت : لا فداك
ابى و امى ، قال : فى انتظار الصلاة خلف الصلاة .
يا اباذر اسباغ الوضوء فى المكاره من الكفارات ، و كثرة الاختلاف الى المسجد، فذلكم
الرباط.
يا اباذر يقول الله تبارك و تعالى : ان احب العباد الى المتحابون من اجلى المتعلقة
قلوبهم بالمساجد، و المستغفرون بالاسحار، اولئك اذا اءردت باءهل الارض عقوبة ذكرتهم
، فصرفت العقوبة عنهم .
يا اءباذر كل جلوس فى المسجد لغو الا ثلاثة : قرائة مصل ، اءو ذكر الله ، اءوسائل
عن علم .
اى ابوذر كلمه پاكيزه و نيكو صدقه است . يعنى سخنى كه بگويى و به سبب آن نفعى به
مؤمنى برسد ثواب تصدق دارد، يا سخن خوب هر چه باشد از قرآن و ادعيه و اذكار و حكم و
معارف همه صدقه است .
زيرا صدقه هر نعمتى آن است كه آن را در راه رضاى حق تعالى صرف نماييد، پس صدقه زبان
آن است كه آن را با طالبانش بذل كنند، و صدقه پا آن است كه در راه قرب خدا سعى
نمايند، چنان چه بعد از اين فرمود: هر گامى كه به سوى نماز جماعت در مساجد يا مطلق
نماز بر مى دارى صدقه است .
اى ابوذر هر كه اجابت نمايد داعى خدا را، يعنى مؤ ذن را، كه از جانب خدا مردم را به
نماز مى خواند، و نيكو آبادان كند و معمور گرداند مساجد الهى را، ثوابش از جانب خدا
بهشت است . ابوذر گفت : پدر و مادرم فداى تو باد يا رسول الله چگونه آبادان كنيم
مساجد الهى را؟ فرمود: صدا در مسجدها بلند نكنند، و مشغول سخن لغو و باطل نشوند، و
چيزى نخرند و نفروشند، و ترك نمايند سخن لغو و بى فايده را مادام كه در مسجدند، و
اگر آن چه نهى شده بكنى در قيامت ملامت نخواهى كرد مگر خود را.
اى ابوذر به درستى كه مادام كه در مسجد نشسته اى حق تعالى به هر نفسى كه مى كشى
درجه اى در بهشت به تو عطا مى فرمايد، و بر تو صلوات مى فرستند ملائكه ، و طلب رحمت
از براى تو مى نمايند، و به هر نفسى كه در مسجد مى كشى ده حسنه در نامه عملت ثبت مى
كنند، و دو گناه محو مى نمايند.
اى ابوذر مى دانى كه اين آيه در چه چيز نازل شده است (اصبروا
و صابروا و رابطوا و اتقوا الله لعلكم تفلحون) ترجمه اش به قول اكثر مفسرين
آن است كه اى گروه مؤمنان صبر كنيد بر مشقت طاعات ، و بر آن چه به شما مى رسد از
سختيهاى دنيا، و شكيبايى ورزيد بر شدايد حرب با دشمنان دين ، يا با نفس و شيطان ،
قدم استوار داريد در ميدان محاربه ، و ساخته و مهيا و آماده باشيد در سرحدها براى
دفع دشمنان دين از مسلمانان ، و بترسيد از خدا و بپرهيزيد از معاصى شايد كه رستگار
شويد. ابوذر گفت : نمى دانم پدر و مادرم فداى تو باد يا رسول الله .
فرمود: اين آيه در باب انتظار كشيدن نماز نازل شده است . يعنى كسى كه از نماز ظهر
مثلا فارغ شود در مسجد بماند و مشغول تعقيب و ياد خدا باشد تا وقت فضيلت نماز ديگر
داخل شود و آن را به جماعت به جا آورد، و ميان اين دو نماز مشغول كار دنيا نشود، و
صبر كرده است بر مشقت طاعات و قدم استوار كرده است در معارضه نفس و شيطان ، و خود
را مربوط ساخته و بسته است بر عبادات ، و انتظار برده كه در نماز ديگر با نفس و
شيطان بار ديگر مجادله نمايد، و مهياى محاربه ايشان بوده است ، و در كمين شيطان
بوده كه در حصار ايمانش رخنه نكند، و همچنين در مابين نماز عصر و شام ، و مابين
نماز شام و خفتن و ساير نمازها، اگر كسى را شغل ضرورى نبوده باشد.
و ممكن است كه مراد حضرت اين باشد كه هر كه شامل اين عمل نيز هست ، گويا شامل جهاد
با دشمنان ظاهرى نيز بوده باشد، و ممكن است كه آيه در خصوص اين امر نازل شده باشد.
اى ابوذر وضو را كامل و تمام با شرايط و آداب و سنتها به جا آوردن در سختيها و هواى
سرد از كفارات است ، موجب كفاره گناهان مى گردد، و بسيار به مسجدها رفتن و ملازم
مساجد بودن رباط است كه حق تعالى در اين آيه به آن امر فرموده است .
اى ابوذر حق تعالى مى فرمايد: به درستى كه محبوب ترين بندگان به سوى من گروهى
اند كه با يكديگر دوستى مى كنند به مال حلال كه من به ايشان داده ام ، و دلهاى
ايشان بسته است به مساجد، و از گناهان خود استغفار مى نمايند در سحرها، اين جماعتند
كه هر گاه اراده مى نمايم كه به اهل زمين عذابى بفرستم به بركت ايشان عقوبت خود را
از اهل زمين باز مى دارم .
اى ابوذر هر نشستى و بودنى در مسجد لغو و بى فايده است ، مگر براى سه چيز: نماز
گزارنده اى كه در نماز خود قرائت قرآن كند، يا كسى كه به ياد خدا مشغول باشد، يا
كسى كه علم و مسائل دين خود را از علما سؤ ال نمايد.
بدان كه هر يك از مفاد مضامين مذكوره در احاديث بسيار منقول است ، و بعضى سابقا
مذكور شد. و بايد دانست كه ممكنات محتاج به مكان را يك خانه و يك بارگاه و يك درگاه
و يك تخت و يك كرسى مى باشد، اما خداوند بى نياز چون در مكان نيست . و نسبت همه
مكانها به او مساوى است ، براى طالبان عبادت و معرفت و قرب خويش بارگاهها و منظره
ها و جلوه گاهها مقرر فرموده ، چنان چه بلا تشبيه پادشاهان را عرشى مى باشد كه جلوه
بزرگى و كمال خود را براى مردم بر آن عرش مى كنند.
خداوند ذوالجلال را عرشها است ، و در هيچ يك محتاج نيست ، يك عرش او جميع ممكنات
است كه مستقر قدرت و عظمت اويند، و در هر ذره از ذرات ممكنات كه نظر مى كنى صفات
كمالش بر تو جلوه ها مى كند، و اثر قدرتش در آن ظاهر، و اثر علم و حكمتش باهر، و
اثر لطف و مرحمتش در آنه هويدا است ، نه به آن معنى باطلى كه آن ملحد مى گويد كه با
همه چيز يكى است و همه چيز اوست ؛ تعالى شاءنه عما يقولون ، بلكه آثار صفات كماليه
خود را در همه چيزها ظاهر گردانيده ، و در هر چيز كه نظر مى كنى چندين هزار آثار
قدرت و علم و لطف و رحمت او مشاهده مى نمايى .
و از اين عرشها يك عرش كه از همه بزرگ تر است ، و آثار قدرت او در آن بيش تر است ،
آن را عظيم و اعظم فرموده ، و دوستان خاص خود را به مشاهده آن عرش برده ، و اگر نه
نسبت او به آن عرش و زمين و آسمان و دريا و صحرا يكى است . و يك عرش ديگر محبت و
معرفت اوست ، يعنى دلهاى دوستان و مقربانش كه آن دلها را برگزيده و مستقر بارگاه
عظمت و جلال محبت و معرفت صفات كمال و جلال و جمال خود گردانيده ، چنان چه منقول
است كه دل مؤمن عرش خداوند رحمان است .
و ديگر براى طالبان عبادت و قرب خويش بارگاههاى مقرر فرمود، و آن بارگاه را مهبط
(69) فيضهاى بى نهايت و رحمتهاى بى اندازه خود گردانيده ، بارگاه
اعظمش عرش اعلا است كه خاص الخاص خود را به آن بارگاه راه داد. و در زمين بارگاهها
مقرر فرمود، و بسان بارگاه ناقصان و عاجزان و طلا و نقره و ياقوت و مرواريد
نياراسته ؛ زيرا كه حسن ذاتى را آرايشى نمى بايد، اينان زشت هاى معيوب خود را به
زيورهاى دنى مى آرايند، و چندان كه بيش تر مى آرايند وقاحتشان بيش تر ظاهر مى شود.
وليكن قادر ذوالجلال سنگ سياهى چندى را بر روى يكديگر مى گذارد، و صد هزار نور
معنوى در آن سنگها از فيوض نامتناهى تعبيه مى فرمايد، و عالميان را از اطراف و
جوانب به درگاه خود مى خواند، مى روند و رو بر آن سنگ و خاك مى مالند، و از آن
نورهاى معنوى بهره هاى نامتناهى مى برند، و اگر خانه كعبه را از يك دانه ياقوت مى
ساخت مردم به سير ياقوت مى رفتند نه به فرمان حى لا يموت ، و بزرگوارى و نفاذ حكمش
ظاهر نمى شد.
بعد از آن بارگاهها بسان بارگاه خود بى پيرايه و كم زينت براى مقربان خاص خود مقرر
فرمود، و از نور جلال خود چندان در آن جا جلوه داده كه پادشاهان با شوكت و نخوت چون
به آن آستانها مى رسند بى اختيار بر خاك مى افتند، و جبين را فرش آن زمين مى كنند،
و كسى را كه اندك بصيرتى داشته باشد مى داند كه به عوض طلا و مرواريد و ياقوت بر آن
در و ديوارها چه نورها و فيضهاى روحانى به كار رفته كه ديده عقلها را خيره مى كند.
ديگر از بارگاههاى قربش مساجد است ، كه آنها را محل قرب و فيض خود گردانيده ،
(( و ان بيوتى فى الاءرض المساجد
)) در شاءن آنها فرموده ، و بر روى بورياهاى كهنه
براى دوستان خود، كه ديده بصيرتشان را جلا داده ، فرشهاى زراندود عزت و مكرمت بر
روى خز و پرنيان لطف و مرحمت گسترده ، و در شبهاى تار مشعلهاى نور و هدايت و
محرابهاى عبادت براى ايشان افروخته است ، و دلهاى ايشان را چنان مايل به آن مكان
عاليشان گردانيده است كه يك تار بورياى كهنه آن را به ملك قيصر و خاقان نمى فروشند،
و اگر به ضرورت زمانى دور مى شوند، مانند ماهى كه از آب جدا شود قرار نمى گيرند تا
باز خود را به آن محل انس و راحت رسانند.
و از جمله فوايد عظيمه مساجد اجتماع و ملاقات برادران مؤمن است كه با يكديگر فوايد
عظيمه مساجد اجتماع و ملاقات برادران مؤمن است كه با يكديگر ملاقات مى كنند، و از
فوايد يكديگر بهره مند مى شوند، و در سلوك راه بندگى معين يكديگر مى گردند، و در
نماز به بركت يكديگر به فضيلت جماعت فائز مى شوند.
و نمازها را به جماعت ادا نمودن از سنن مؤ كد حضرت سيد المرسلين صلى الله عليه و
آله و سلم است ، و بر آن فوايد بى غايت مترتب مى شود، و به قبول اقرب است ، زيرا
ظاهر است كه اگر شخصى تنها به درگاه پادشاهى رود حاجتش به حصول آنقدر نزديك نيست كه
با جمعى كثير برود، و اين نيز معلوم است كه داءب
(70) بزرگان نيست كه چون جمعى به درگاه ايشان روند و عمل يكى شايسته
باشد عمل او را قبول كنند و ديگران را محروم برگردانند.
و ايضا چنان چه آدمى در نمازى يا كارى كه به تنهايى كند، به گوش و چشم و زبان و
ساير اعضا و جوارح احتياج دارد، و از هر يك كارى مى آيد كه از عضو ديگر نمى آيد، و
از مجموع اينها مطلوب به عمل مى آيد، همچنين در ميان افراد انسان كامل من جميع
الوجوه ناياب است ، پس جمعى كه در يك جا مجتمع مى شوند يكى علم دارد، و يكى
پرهيزگارى دارد، و يك رقت دارد، و يكى حضور قلب دارد، و همچنين ساير صفات ، چون همه
با هم در عبادت شريك شدند، و عمل خود را يكى كردن ، معجون تام الاجزائى به همى مى
رسد كه خاصيت آن قبول و استجابت دعا و قرب و ساير فوايد عظيمه است .
و ايضا به تجربه و اخبار معلوم است كه اين شركت موجب كسب كمالات از يكديگر مى شود،
و دلها را به يكديگر راهى به هم مى رسد، چنان چه به تجربه ظاهر شده است كه اگر يك
صاحب رقتى در ميان جماعتى كه با يكديگر نماز كنند باشد، همه را به رقت مى آورد، و
يك فايده ديگر آن است كه اين جمعيت ، لشكر صف بسته آراسته اند در برابر شيطان و
لشكر او كه جراءت نمى كنند كه بر ايشان مسلط شوند، چنان چه وارد شده است كه رخنه در
ميان صفها مگذاريد كه شيطان جا مى كند. و ايضا مروى است كه جدا از صف تنها مايستيد
كه گرگ ، گوسفند از گله جدا مانده را مى خورد. و فوايد نماز جماعت بى نهايت است ، و
به ذكر همه آنها سخن به طول مى كشد، در اين باب به ذكر چند حديث در فضيلت نماز
جماعت و تعقيب اكتفا مى نماييم .
به سند معتبر از حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم منقول است كه صفوف امت من در
زمين مانند صفهاى ملائكه است در آسمان ، و يك ركعت نماز جماعت برابر است با بيست و
چهار ركعت كه در هر ركعتى نزد حق تعالى محبوب تر باشد از عبادت چهل سال ، و در روزى
كه حق تعالى اولين و آخرين را براى حساب جمع نمايد، هر كه قدم به سوى جماعت برداشته
باشد خدا هولهاى قيامت را بر او آسان كند، و او را به بهشت رساند.