دروغ

آية الله سيد رضا صدر

- ۲۰ -


نمونه‏هايى از خلاف حقيقت

تصوف ملامتى

منطق ملامتى درست در برابر منطق ريا كارى قرار دارد. ريا كار مى‏كوشد كه به‏مردم نزديك شود، ولى ملامتى مى‏كوشد كه از مردم دور شود. ريا كار در پى مردم‏مى‏دود و آن‏ها را مى‏پرستد، ملامتى از مردم مى‏گريزد و به آن‏ها لگد مى‏زند. آن،دوستى خلق را مى‏خواهد و اين دشمنى خلق را مى‏جويد.

درويش ملامتى، مى‏نماياند كه مرتكب كارهاى زشت مى‏شود، در صورتى كه‏واقعا از آن كارها پاكيزه و مبرا مى‏باشد. او تظاهر مى‏كند كه شراب مى‏خورد، ولى‏شراب‏خوار نيست. او تظاهر به گناه مى‏كند، ولى گناه كار نيست. او رفتارى مى‏كند كه‏مردم در باره‏اش عقيده بد پيدا كنند، مى‏نماياند كه روزه رمضان مى‏خورد، ولى درواقع روزه خوار نيست.

شيخ تارك الصلاة

كسى مى‏گفت: يكى از طلاب حوزه علميه مشهد مشهور بود كه تارك الصلاة‏است، لذا در ميان طلاب، بسيار بسيار منفور شده بود، بلكه منفوريت او از ميان طلاب‏تجاوز كرده بود و به دگران رسيده بود. همه از وى بد مى‏گفتند و مورد اشمئزازعمومى قرار گرفته بود.

بعد از چندين شبى در جايى با او ميهمان بوديم، پس از صرف شام به علتى‏ميهمانان همان جا ماندند و خوابيدند و نتوانستند به خانه‏هاى خود بروند.

هنگامى كه چراغ خاموش شد و همگى به خواب رفتند، من هنوز بيدار بودم وخوابم نبرده بود، ناگهان صداى ريزش قطرات آب را شنيدم. سر از لحاف بيرون كرده‏تا ببينم از كجاست، ديدم صدا از گوشه اتاق است. دقت كردم، ديدم شيخ تارك الصلاة‏به وضو گرفتن مشغول است، بسيار تعجب كردم ولى دم نزدم.

شيخ وضو گرفت و به عبادت برخاست. تا صبح اشتغال به تهجد و عبادت داشت.در دل شب، حال خوشى داشت. من عبادت او و حال او را بدون آن كه خودش ملتفت‏شود، مى‏نگريستم. هنگامى كه سپيده صبح زد، شيخ اذانى بگفت و نماز صبح را به جاآورد و سپس بخوابيد. نزديك طلوع آفتاب بود كه رفقا از خواب برخاستند و آماده‏براى خواندن نماز صبح گشتند. به يكديگر مى‏گفتند: شيخ را بيدار كنيم نماز بخواند.يكى فحشى به شيخ داد و گفت: ولش كنيد. بالاخره شيخ را بيدار كردند. شيخ‏برخاست و گفت: مى‏روم در مدرسه نماز مى‏خوانم و از خانه بيرون شد، در صورتى‏كه چند دقيقه‏اى بيش‏تر به طلوع آفتاب نمانده بود و شيخ قبل از طلوع آفتاب به‏مدرسه نمى‏رسيد و اين نكته بر همه روشن بود. رفقا از شيخ به بد گويى مشغول شدندو از او ابراز انزجار مى‏كردند. من به آنان چيزى نگفتم تا شيخ را ببينم. نزديك ظهر،شيخ را در صحن مطهر امام رضاعليه السلام ديدم. به او گفتم: شيخ اين چه بازى است؟! چراچنين مى‏كنى؟! گفت: مگر چه شده؟ گفتم: من ديشب بيدار بودم و هر چه كردى ديدم.اشك از ديدگان شيخ جارى شد و دانست كه سرش فاش شده است. اشاره‏اى به قبرمقدس امام هشتم‏عليه السلام كرد و مرا به آن حضرت سوگند داد كه تا او زنده است، داستانش‏را براى كسى ذكر نكنم. چيزى نگذشت كه از دنيا رفت و مردمش همچنان او راتارك‏الصلاة مى‏پنداشتند!

راه كج

ملامتى بودن، هر چند اخلاص در عمل را نشان مى‏دهد و كاشف از صفات‏برجسته‏اى است، ولى از نظر دين و عقل، پسنديده نيست. نخست آن كه دروغ عملى‏است و ناپسندى دروغ پيش خرد ثابت است، اضافه بر اين، خلق را مورد اعتنا قرارندادن و آنان را مانند حيوانات پنداشتن، يك جور خود خواهى و تحقير بشر است.

ظاهر بد را اسلام نمى‏پسندد. قرآن مى‏گويد: هم ظاهر بايستى خوب باشد و هم‏باطن. در كشور اسلامى بايستى شعائر دين محفوظ باشد و گرنه با كشور كفر تفاوتى‏ندارد. مسلمان بايستى در رفتار و گفتارش، از كافر ممتاز باشد. اگر نظريه ملامتى‏رواج پيدا كند، ارتكاب گناه به طور علنى روا مى‏باشد، زيرا ميان اين دو تفاوتى نيست‏و گناه كارها ادعاى ملامتى بودن خواهند كرد، پس بازرسى ويژه براى هر فردى لازم‏است تا معلوم شود كه او حقيقتا مرتكب گناه است‏يا ملامتى مى‏باشد و كشف سرملامتى، بر خلاف نظريه او مى‏باشد.

در اسلام ريا كارى زشت است، ولى ملامت كارى هم ناپسند مى‏باشد. عباداتى‏است كه بايستى به طور آشكار، آورده شود. نماز جماعت، حج‏خانه خدا، جهاد در راه‏حق، زيارت رسول اكرم و ائمه اطهار و مانند اين‏ها و واجبات و مستحبات بسيارى‏است كه شايسته است‏به طور آشكار در پيش ديدگان مردم انجام شود.

در برابر اين‏ها، عبادات و نيكو كارى‏هايى است كه بايستى در نهان و سرى انجام‏گردد. نماز شب زيباست كه سرى انجام گردد. كمك و اعانه مستمندان، به ويژه آنان كه‏هيچ گونه سؤال نمى‏كنند، شايسته است كه در نهان باشد. امام سجادعليه السلام مى‏گويد:

«ان صدقة السر تطفئ غضب الرب; (1) .

نيكو كارى پنهانى آتش غضب پرورگار را خاموش مى‏كند.»

قرآن، به هر دو كار دعوت مى‏كند:

«الذين ينفقون اموالهم بالليل و النهار سرا و علانية فلهم اجرهم عند ربهم‏ولاخوف عليهم و لا هم يحزنون; (2) .

كسانى كه در شب و روز، آشكارا و نهان، مال خود را در راه خدا صرف مى‏كنند، پاداش‏آن‏ها نزد پروردگارشان مى‏باشد، نه ترس و بيمى بر آن‏هاست و نه محزون خواهند شد.»

اسلام، عمران و آبادى دنيا و آخرت را مى‏خواهد، آبادى دنيا تحقق‏پذير نيست،مگر به وسيله نيكو كارى‏هاى آشكار. مسلمان، بايستى ظاهر و باطنش هر دو زيباباشد. ريا كار باطن زيبا را از دست مى‏دهد و ملامتى، ظاهر زيبا را. ريا كار روشى‏سخريه آميز پيش مى‏گيرد. ملامتى ادب را در محضر حق، مراعات نمى‏كند.

جهان سرتا سرش محضر حق مى‏باشد. مسلمان بايستى با دو چشم نگاه كند.ريايى چشم راست ندارد و ملامتى چشم چپ.

تدليس

تدليس، فاقد را واجد، وا نمود كردن است. بر سر كچل، زلف مصنوعى‏مى‏گذارند، تا مو دار نشان داده شود. چاله‏هاى آبله صورت را پر مى‏كنند، تا عروس درنظر داماد، آبله رو ديده نشود. خانه را سفيد كارى مى‏كنند و سر و صورتى به آن‏مى‏دهند تا مشترى گير گردد. سيب‏هاى درشت را در روى جعبه مى‏نهند و سيب‏هاى‏ريز را زير. دانه‏هاى درشت زغال را رو مى‏گذارند و هر چه بخواهند در ته جوال جاى‏مى‏دهند. مريمى پست را آب طلا مى‏دهند تا به جاى مريمى عالى قالب بزنند. كيلومترشمار اتوموبيل را عوض مى‏كنند تا كهنگى اتوموبيل معلوم نشود و كار كردگى آن رامشترى نداند.

تدليس خيانت است، تقلب است، كلاه بردارى است، دروغ عملى است، پيغمبراسلام از آن بيزار است و مسلمان بايستى از اين كار زشت‏بپرهيزد.

نجش

نجش (بر وزن بخش) آن است كه كسى تصميم به خريدن متاعى را ندارد، ولى‏بهاى آن را به عنوان خريد، بالا مى‏برد تا دگرى آن را گران‏تر بخرد. نجش، يكى ازنمونه‏هاى خلاف حقيقت مى‏باشد. نجش دروغ در گفتار مى‏باشد و دروغ در كردار.اين كار در ميان سمسارهاى قديم معمول بوده، چنان كه در حراج‏ها نيز معمول‏مى‏باشد. در فقه اسلام اين كار را «نجش‏» اصطلاح كرده‏اند. به خاطر دارم كه فقهاتصريح به حرمت آن مى‏كنند. زشتى نجش، اختصاص به وقتى كه فروشنده، توطئه‏كرده باشد ندارد، بلكه بدون توطئه با فروشنده نيز زشت و قبيح است.

در مجالسى كه امروز به عنوان مزايده تشكيل مى‏شود، گاهى اين روش پليد به كاربرده مى‏شود. اين دسته مردم، از خداى بزرگ شرم نمى‏كنند، اينان به نداى وجدان،پاسخ نمى‏دهند و شايد هم اين كار كثيف را زيركى و خرد بدانند!

كم‏فروشى

كم فروشى، يكى ديگر از مصاديق خلاف حقيقت است. كم فروشى، جنسى را به‏اندازه معينى فروختن و در وقت تحويل، از آن اندازه، كم‏تر تحويل دادن و به همان‏اندازه حساب كردن است.

گاه ممكن است در ترازو تصرفى بشود، به طورى كه جنس را در وقت‏سنجش ازمقدار واقعى بيش‏تر نشان بدهد و شايد هم كه سنگ كم‏تر را به جاى سنگ بيش‏تربگذارند. كم فروشى از قبيل دزدى و خيانت و از دروغ‏هاى عملى است.

غش

غش را به اصطلاح بازار امروز، بايستى تقلب در جنس ناميد كه بدبختانه درروزگار ما رواج بسيار دارد. غش، آميختن جنس عالى است‏با جنسى كه همقدر درقيمت‏با آن نيست، آن گاه مجموع را به نام آن جنس خالص عالى و به همان قيمت‏فروختن.

آب در شير كردن و به نام شير خالص فروختن، غش است. طلا را با مس مخلوطكردن و به نام زر ناب فروختن، غش است.

وقتى يكى از دوستان صورتى داد كه در آن، تقلب‏هايى كه در اجناس مى‏شود،نوشته شده بود. صورت عجيبى بود كه نقلش در اين جا، چندان پسنديده نيست.به طور كلى در هر صنفى از اصناف بازار، مردمانى نادرست پيدا مى‏شوند وتقلب‏هايى ويژه متاع خود دارند، تقلب‏هايى كه به تعبير عاميانه، عقل جن بدان‏نمى‏رسد.

دين مقدس ما، دين راستى و درستى است. كسى كه خود را پيرو اين دين مى‏داند،بايستى از اين نادرستى‏ها بر كنار باشد و خود را به اين ناپاكى‏ها آلوده نكند.

خلاف قرار داد

از دروغ‏هاى عملى بسيار زشتى كه بسيار در اين كشور معمول شده است، عمل‏نكردن بر طبق قرار دادى است كه دو طرف با آن موافقت كرده‏اند. كنتراتچى‏ها،شركت‏ها، مؤسسات ديگر، قرار دادهايى را بر طبق شرايطى مى‏بندند، ولى بدان پاى‏بند نيستند; در موقع تحويل، ديده مى‏شود كه به بسيارى از شرايط عمل نكرده‏اند.

آيا اين نادرستى در پيمان هم از ارمغان‏هاى فرنگ است؟

آيا بر اثر نادرستى و خيانتى است كه در اين مملكت‏حكومت مى‏كند؟ آيا از رشوه‏خوارى تحويل گيران، سرچشمه مى‏گيرد؟ آيا تكيه گاه كنتراتچى نادرست در موقع‏تحويل، پول است‏يا زور؟

به خدا قسم اگر دستورات طلايى اسلام در جهان اجرا مى‏شد، گلستان و بهشت‏آسايش مى‏گرديد. آيا اين آرزو به گور برده خواهد شد؟

تظاهرهاى ادارى

كارمندى از كارمندان دولت‏به كثرت كار تظاهر مى‏كند، پرونده‏هاى بيشمارى‏گرداگرد ميز خود مى‏چيند و در مقابل، كارمندان ديگر به كمى كار تظاهر مى‏كنند. دراين اخلاق، ميان ترس از اداره و اعضا تفاوتى نيست. تظاهر به كثرت كار، در ميان‏طبقات ديگر هم، گاه به گاه پيدا مى‏شود. خصوصياتى اخلاقى كه در كارمندان دولت‏يافت مى‏شود، از نمونه‏هاى روحيات همين ملت است، آنان هم از افراد همين ملت‏مى‏باشند; از اين رو، معتقدم كه كسانى كه دم از رهبرى و اصلاح مى‏زنند، بايستى‏اصلاحات را از افراد ملت‏شروع كنند. ملت كه درست‏شد، دولت درست‏خواهد شد.دولتيان مانند پرهاى كاهى هستند كه به روى سيل قرار دارند، آنان قدرت مقاومت دربرابر سيل را ندارند، بلكه هر كجا كه سيل مى‏رود آن‏ها هم با سيل مى‏روند، آن‏ها فقطمى‏كوشند كه خود را روى سيل نگاه دارند.

خود نمايى دروغين

خود خواهى شديد، انسان را وادار به خود نمايى مى‏كند. خود نمايى اگر به راست‏ممكن نشد، به وسيله دروغ انجام مى‏گيرد. خود نما مانند زن فاحشه‏اى است كه‏به‏وسيله آراستن خويش، در پى مشترى مى‏گردد و پيوسته در اين فكر است كه نادانى‏را به دام بيندازد. خود نمايى در ميان تمام طبقات موجود است و هر كسى به نوعى‏خود نمايى مى‏كند: يكى به وسيله داشتن اتومبيل خود نمايى مى‏كند، يكى با لباس ويكى با خانه مجلل و يكى از راه‏هاى ديگر و به طور كلى هر كسى اين خيال باطل خودرا به وسيله‏اى جامه عمل مى‏پوشاند. خود نما گاهى پارچه گران بهايى يا چيز ديگرى‏را كه از لحاظ قيمت قابل توجه است، در حضور جمعى لگد مال يا پاره مى‏كند تانشان دهد كه در نظرش ارزشى ندارند.

پيرانى به جوانى تظاهر مى‏كنند. جوانانى به پيرى. ثروتمندانى به فقرتظاهر مى‏كنند، و فقيرانى به ثروت. بيشتر ثروتمندانى كه به فقر تظاهر مى‏كنند، باشهرهاى كوچك و محيطهاى محدود سر و كار دارند; تظاهر آن‏ها از اين نظر است‏كه كسى به آن‏ها چشم نزند، يا خويشان و دوستان، توقعى از آن‏ها نداشته باشند، اينان‏گاه لباس پاره يا كم قيمت مى‏پوشند و در خانه خراب زندگى مى‏كنند و به چيزهايى كه‏علامت ثروت است نزديك نمى‏شوند. ثروتمندان پست فطرت، آنان هستند كه‏تظاهر به فقر مى‏كنند تا از كمك و اعانه دگران بهره‏مند شوند، اينان از لحاظ مال گدانيستند، ولى گدايى مى‏كنند، چون سرشت آن‏ها با گدايى و پست فطرتى آميخته شده‏است.

دسته‏اى به اروپايى گرى خود نمايى مى‏كنند. دسته‏اى به زندگى سبك قديم وباستانى و عتيقه دارى تظاهر مى‏كنند. اين‏ها يا دروغ در گفتار است‏يا رفتار يا هر دو.

كسى كه كتاب‏خانه پر ارزشى دارد، شنيدم از اين كه كسى او را ثروتمند بداندناراحت مى‏شده و مى‏گفته كه من اين كتاب خانه را به وسيله قند تهيه كرده‏ام. ازكودكى كه به من چايى با قند مى‏دادند چايى را تلخ مى‏خوردم و حبه‏هاى قند را جمع‏مى‏كردم، وقتى كه به وزن قابل توجهى مى‏رسيد، مى‏فروختم و پولش را كتاب‏مى‏خريدم و گاه مى‏گفت كه اين كتاب‏خانه، خانوادگى و اجدادى است كه به ميراث به‏من رسيده است!

تبليغات

يكى از ارمغان‏هايى كه اخيرا از فرنگستان به ايران آمده است، تبليغاتى است كه‏براى فروش كالا مى‏كنند. تبليغات هر چند بى اثر نيست، ولى قسمتى از آن، بسيار كارزشتى است و آن تبليغى است كه به يكى از دو وسيله محقق مى‏شود: يكى مردم راگول زدن، ديگر به مردم، دروغ گفتن. آيا ثروتى كه به يكى از اين دو راه به دست‏مى‏آيد، مشروع است؟ آيا اين كار، تجارت است‏يا كلاه بردارى؟

منظور از تبليغات، اگر اخبار مردم به بودن چنين كالايى باشد، كار صحيحى‏است، اگر بيان فوايد كالا باشد، خوب است، اگر روشن كردن اذهان، نسبت‏به خوبى‏كالا باشد بد نيست، ولى:

ميان ماه من تا ماه گردون.

تفاوت از زمين تا آسمان است.

از خود سازمان‏هاى تبليغاتى بپرسيد كه منظور چيست.

ديكتاتورهاى سياه و سرخ

ناجوان‏مردترين دروغ گوها ديكتاتورهاى سياه و كمونيست‏ها هستند. اين‏دودسته، حقيقت ظلم را در پيش بسيارى از مردم، عدل مجسم جلوه مى‏دهند. اين‏هامحروميت ملت را (البته به استثناى اقليت محدودى) آسايش همگانى و رفاه عمومى‏لقب مى‏دهند.

كمونيست‏ها، سرمايه دارى دولتى را كه خطرناك‏ترين رژيم براى توده ملت‏مى‏باشد، اشتراك مى‏نامند، تشكيلاتى را كه جز با زور و ديكتاتورى، قابل دوام نيست،آزادى مى‏خوانند، انتصابات را انتخابات عمومى مى‏گويند و به وسيله همين دروغ‏هاساده لوحانى را گول مى‏زنند. استعمار نو گمان مى‏كند كه برگ برنده در مبارزه باكمونيسم را سر نيزه انجام مى‏دهد.

عجب اشتباهى! مگر در روسيه سر نيزه نبود؟ مگر در چين سر نيزه نبود؟ مگر دركوبا و هند و چين نبود؟ زهى تصور باطل! زهى خيال محال! خاكستر، آتش را پخته‏ترمى‏كند. قدرت‏هايى كه خود را پناهگاه آزادى، لقب داده‏اند، ظالمانه‏ترين حكومت‏هارا بر ملل ضعيف تحميل كرده‏اند تا مبادا كمونيست آن‏ها را استعمار كند. پروردگارا،ملل ناتوان از ظلم ديكتاتورهاى سياه و سرخ به كه پناه ببرند؟ جز ذات مقدس تو،پناهگاهى نيست، پس به همه پناه بده.


پى‏نوشتها:

1) مستدرك‏الوسائل، ج 7، ص، ح 798 به نقل از رسول الله‏صلى الله عليه وآله .

2) بقره (2) آيه 274.