دروغ

آية الله سيد رضا صدر

- ۲ -


پيش‏گفتار

حضرت آية‏الله حاج سيدرضا صدرقدس سره (1300 - 1373) فقيهى عالى مقام، حكيمى توانا،بقية‏السلف دودمانى عريق و مشهور به علم و تقوا و فقاهت، در مشهد مقدس متولد شد. پس ازفراگرفتن دروس مقدماتى در حوزه علميه مشهد، همراه پدر بزرگوارش حضرت آية‏الله العظمى‏سيدصدر الدين صدرقدس سره - كه از مراجع آن زمان بود - به قم مهاجرت كرد. دروس سطح و همچنين‏دروس خارج فقه و اصول وفلسفه و عرفان را از محضر اساتيد بزرگ حوزه علميه قم از جمله‏مرحوم والدشان و مرحوم آية‏الله العظمى حجت و مرحوم آية الله العظمى امام خمينى‏قدس سره بهره برده ودر مدتى كوتاه در سايه تلاش و نبوغ خويش، در رديف برجستگان حوزه در آمد و به خاطر جامعيت‏منحصر به فرد خويش بين اقران مشار بالبنان گرديد.

آن بزرگوار، در عين دارابودن مراتب عالى اجتهاد در حد مرجعيت و تدريس علوم حوزوى،بيانى شيوا و قلمى محكم و نثرى روان داشت و به علت اين آمادگى علمى و قلمى، توانست آثارى‏بس گران‏بها در علوم مختلف از خود به‏جا گذارد; آثارى كه مى‏تواند الگوى بسيار مناسبى در ارائه‏علوم اسلامى در سطوح مختلف باشد.

توام بودن اتقان مطلب با تقواى صاحب قلم، اگر همراه با ژرف انديشى و امانت دارى در ارائه‏مطلب باشد، مى‏تواند آثارى بس گرانقدر بيافريند و تشنگان حقيقت را از چشمه‏سار زلال معرفت‏سيراب گرداند، و ما در آثار باقى مانده علمى مرحوم آية‏الله صدر، اين چنين مشخصاتى را به‏وضوح‏مشاهده مى‏كنيم.

از خداوند متعال مسالت داريم كه توفيق عنايت فرمايد تا بتوانيم تمام آثار آن مرحوم را به نحوشايسته در اختيار حوزه‏هاى علميه و امت اسلامى قراردهيم.

زندگى نامه مشروح آية‏الله صدر در اولين شماره از سلسله آثار ايشان يعنى تفسير سوره حجرات‏آمده است.

در پايان از مسؤولان محترم مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم كه امكان‏انتشار اين آثار را فراهم مى‏كنند، تشكر مى‏كنم.

سيد باقر خسروشاهى.

سرآغاز

اينك جلد سوم كتاب «شب پنج‏شنبه‏» به دوستان عزيز تقديم مى‏شود.

موضوع جلد يكم، استقامت‏بود كه از بهترين صفات است و به وسيله آن مى‏توان خود رابه‏صفت‏هاى پسنديده آراست.

موضوع جلد دوم، حسد بود كه از بدترين صفات است و صفت‏هاى زشت را نيز به ارمغان‏مى‏آورد.

بحث از حسد كه پايان يافت، يكى از دوستان پيش‏نهاد كرد كه موضوع سخن را وجود مقدس‏حضرت ولى عصرعليه السلام قرار دهيم. اين پيش‏نهاد به تصويب رسيد و افتخار آن كه يك سال، موضوع‏سخن ما در شب‏هاى پنج‏شنبه در باره آن حضرت باشد، نصيب ما گرديد; اميدوارم كه روزى‏يادداشت‏هاى آن، منتشر شود و تقديم دوستان گردد.

پس از اتمام آن بحث، به خاطر رسيد كه در باره يكى از گناهان، سخن گفته شود... دروغ، براى‏اين كار در نظر گرفته شد.

دروغ، گناهى است‏بزرگ و كليد گناهان مى‏باشد و از نظر ارتكاب، آسان‏ترين گناه است وهمه‏كس در خطر آن، قرار دارد.

بسيارى از گناهان را هر كسى نمى‏تواند مرتكب شود، ارتكابش شرايطى لازم دارد، ولى دروغ‏را ناتوان‏ترين اشخاص و بى شعورترين آن‏ها در بيش‏تر اوضاع و احوال مى‏تواند مرتكب گردد; ازاين رو شايستگى دارد كه بيش از گناهان ديگر، مورد بحث قرار گيرد، چون خطر ارتكابش بيش ازگناهان ديگر مى‏باشد.

آيا مى‏شود با اين گناه شوم، مبارزه كرد؟ آيا مى‏توان، اين ميكرب خطرناك را، تا اندازه‏اى، ازپيكر جامعه دور كرد؟ بايستى توفيق اين كار از خداى بزرگ خواسته شود.

هفته‏اى چند، در باره دروغ بحث‏شد، ولى به عللى نوشته نشد، ليكن خوش بختانه توفيقى‏حاصل شد كه دروغ بار ديگر مورد بحث قرار گيرد; اينك نوشته‏هاى آن تقديم مى‏گردد.

سيد رضا صدر.

9 محرم 1382 / 21 خرداد 1341.

مقدمه

دين راستى و درستى

بحث ما درباره دروغ از نظر مكتب اخلاقى و اجتماعى اسلام است.

اسلام، هم از نظر سلبى با دروغ مبارزه كرده است و هم از نظر ايجابى و ترغيب به راستى. از نظرسلبى، راهنمايى‏هايى براى ريشه كن كردن اين ماده فساد نموده كه در اين كتاب به طور تفصيل به‏نظر خوانندگان ارجمند، خواهد رسيد.

اكنون به طور مختصر و كوتاه به مبارزه اسلام با دروغ، از نظر ايجابى و ترغيب به سوى راستى ودرستى اشاره مى‏شود:

آرى، اسلام دينى است كه براى دعوت به راستى و درستى آمده است و بس.

در قرآن، آيه‏هاى بسيارى در باره راستى و راست گويان، وجود دارد، براى نمونه:

1. «هذا يوم ينفع الصادقين صدقهم، لهم جنات تجرى من تحتها الانهار خالدين فيها ابدا،رضى‏الله عنهم و رضوا عنه، ذلك الفوز العظيم.» (1) .

قرآن در اين آيه بهترين ارزش‏ها و بالاترين پاداش‏ها را براى راست گويان بيان مى‏كند.

2. «يا ايها الذين آمنوا اتقوا الله و كونوا مع الصادقين.» (2) .

و در اين آيه مسلمانان را به تقوا و به‏هم قدم بودن با راست گويان، امر مى‏كند.

3. «و قل رب ادخلنى مدخل صدق و اخرجنى مخرج صدق.» (3) .

و در اين آيه به پيغمبر خود فرمان مى‏دهد كه راستى را در آغاز و انجام بخواهد.

پيغمبر اسلام، ملاك مسلمانى را راستى و درستى اعلام فرموده; امام رضاعليه السلام به وسيله پدرانش،سخن جد بزرگوارش رسول خداصلى الله عليه وآله را چنين روايت مى‏كند:

«نگاه نكنيد به نماز بسيار خواندن و روزه بى شمار گرفتن و حج فراوان رفتن و نيكى چندان‏كردن و شب را به ذكر زنده داشتن، ولى نگاه كنيد به راستى در گفتار و درستى در امانت دارى.» (4) .

از سخن امام جعفر صادق‏عليه السلام، كه تفسير فرمايش رسول است، استفاده مى‏شود كه عبادت بسيار،گواه ايمان كامل نيست، زيرا ممكن است‏بر اثر عادت باشد كه اگر ترك عبادت كند ناراحت گردد:

«فان ذلك شى‏ء قد اعتاده; فلو تركه استوحش لذلك.» (5) .

پس نشانه ايمان كامل، همان راست گويى و درست كارى است.

باز هم امام صادق‏عليه السلام مى‏فرمايد: فريب نماز خواندن و روزه گرفتنشان را نخوريد: «لا تغتروابصلاتهم ولا بصيامهم فان الرجل ربما لهج‏بالصلاة و الصوم حتى لو تركه استوحش.» ولى آن‏ها را درراست گويى و امانت دارى آزمايش كنيد: «و لكن اختبروهم عند صدق الحديث و اداء الامانة.» (6) .

باز هم امام جعفر صادق‏عليه السلام مى‏فرمايد:

«خدا پيامبرى نفرستاد، مگر براى دعوت به راست گفتن و در امانت‏خيانت نكردن.» (7) .

مردى براى كسب فضيلت‏به حضور امام پنجم، محمد باقرعليه السلام شرفياب مى‏شود. حضرتش، اين‏سخن را نخستين درس قرار مى‏دهد:

«راستى را پيش از سخن گويى بياموزيد.» (8) .

امام صادق‏عليه السلام براى يكى از دوستانش چنين پيام مى‏فرستد:

«در نظر بگير كه على، نزد رسول خدا، بر اثر چه به اين قرب و منزلت رسيد؟ على به اين مقام‏نرسيد، مگر بر اثر راستى و درستى.» (9) .

از حديث ديگر چنين استنباط مى‏شود كه درستى در كردار، معلول راستى در گفتار است; يعنى‏كسى كه راست گو باشد، درست كار مى‏باشد.

امام ششم مى‏فرمايد:

«من صدق لسانه زكى عمله; (10) .

كسى كه زبانش راست‏بگويد، رفتارش پاكيزه خواهد بود - يا پاكيزه خواهد شد.»

راستى كليد نيكى و خوبى‏هاست. كسى كه بدين صفت عالى آراسته باشد و بتواند آن رانگه‏دارى كند كه شيطان از كفش نربايد، به او مژده بايد داد كه به كردارهاى نيك، آراسته مى‏باشد و ياآراسته خواهد شد و راستى، وى را به سر منزل نيكان خواهد رسانيد. گفتار پاك از دل پاك ريشه‏مى‏گيرد و به رفتار پاك بارور مى‏شود.

پس حقيقت‏سه كلمه‏اى را كه مى‏گويند از زردشت‏به جاى مانده (گفتار نيك، رفتار نيك وانديشه نيك) به يكى تحقق پيدا مى‏كند و آن، همان گفتار نيك است; زيرا گفتار نيك از انديشه نيك‏برمى‏خيزد; تا انديشه نيك و پاكى دل نباشد، گفتار نيك پيدا نخواهد شد. گفتار نيك، رفتار نيك راثمر مى‏دهد، بلكه دل را هم نيك مى‏كند. گفتار نيك كه دگران را نيك مى‏كند، رفتار گوينده را هم نيك‏خواهد كرد و چگونه مى‏شود در خود گوينده تاثير نكند؟!

راست گويى از عظمت روحى ريشه مى‏گيرد، راست گو، نماياندن حقيقت‏خويش را بر خودعيب نمى‏داند و همان كه هست‏خود را نشان مى‏دهد. پاكى، درستى، بزرگوارى، نقطه سياهى نيست‏كه آشكار شدنش ايجاد ناراحتى كند. راست گو اگر چيزى را نداند، ندانستن را براى خويش ننگ‏نمى‏شمارد تا به دروغ ادعاى دانستن كند، او با كمال سربلندى مى‏گويد: نمى‏دانم و در پى ياد گرفتن‏مى‏رود. راست گو، داراى شخصيتى است كه دروغ گو فاقد آن مى‏باشد. راست گو، شجاعت وعظمت روحى دارد و از حقيقت گويى بيمى ندارد.

عظمت روح، عظمت موقعيت مى‏آورد. راست گو، مورد اعتماد همه مى‏باشد; اين خود،بالاترين عظمت‏ها ست. امير المؤمنين‏عليه السلام مى‏فرمايد:

«الا فاصدقوا فان الله مع الصادقين; (11) .

راست‏بگوييد، چون خدا با راست گويان است.»

اين سخن، بالاترين مژده‏ها براى راست گويان مى‏باشد، كه خدا با آن‏ها است; خدايى كه بزرگ‏است، بى نياز است، قدرتش بالاترين قدرت‏ها ست، كرمش نامتناهى و نعمش بى پايان است.هر ناتوانى چنين قدرتى با او باشد، تواناترين فرد خواهد بود. نيازمندى كه خداى بى نياز و كريم با اوباشد، بى‏نياز و توانگر خواهد بود. كسى كه خدا با او باشد، چه غم دارد، زيرا چه كم دارد... على‏عليه السلام‏بدين وسيله ساده و آسان، راه خدا را با خود يار كردن نشان مى‏دهد. خدا هم در قرآنش فرموده:

«كونوا مع الصادقين; (12) .

با راست گويان باشيد.».

على‏عليه السلام خودش برترين فرد راست گويان است. هر كس خود را پيرو قرآن مى‏داند، بايد باعلى‏عليه السلام باشد.

اگر راستى و درستى در جهان حكومت كند و هدف رهبران بشر، يعنى فرستادگان خدا،جامه‏عمل بپوشد، جهان، بهشت‏برين خواهد شد و آسايش همگانى سرتاسر گيتى را فرا خواهدگرفت. اكنون اين، آرزويى بيش نيست، ولى آرزو بر جوانان عيب نيست.

سيد رضا صدر.

شب‏جمعه 10 شعبان 1383/6 دى 1342.


پى‏نوشتها:

1) مائده (5) آيه 119.

2) توبه (9) آيه 119.

3) اسراء (17) آيه 80 .

4) شيخ صدوق، امالى الصدوق، ص 249، مجلس 50، ح 6.

5) محمد بن يعقوب، الكافي، ج 2، ص 105، باب الصدق و اداء الامانة، ح 12.

6) همان، ح 2.

7) همان، ح 1.

8) همان، ح 4.

9) همان، ح 5 .

10) همان، ح 3.

11) بحارالانوار، ج 69، ص 260.

12) توبه (9) آيه 119.