دروغ مصلحت آميز، بحثى در مفهوم و گستره آن

سيد حسن اسلامى

- پى‏نوشت‏ها -
- ۴ -


700- سيد على اصغر كاظمى هفت ستون سياست ، ص 314
701- سيد على اصغر كاظمى هفت ستون سياست ، ص 315
702- سيد على اصغر كاظمى هفت ستون سياست ، ص 316
703- گفتنى است كه اين مثال و مثال هاى ديگرى كه در متن به آن ها اشاره شده است ، فرضى محض و زاده تخيلات نگارنده نيست . اين موارد همه واقعى است و كسانى كه اخبار و گزارش هاى مطبوعات را دنبال مى كنند، مى دانند كه اين اشارات ناظر به چه مواردى است .
704- سوره بقره (2) آيه 44
705- صف (61) آيه 3
706- (( اذا كذب الولاه حبس المطر؛ هرگاه حاكمان دروغ بگويند، از (بارش ) باران جلوگيرى شود )) ، (محمد باقر مجلسى ، بحار الانوار، ج 73، ص 373)
707- بحران اعتياد پندار يا واقعيت ، هفته نامه 19 دى ش 49 يك شنبه 5/4/ 1379 ص 6
708- هشدار دادستان كل كشور نسبت به گسترش اعتياد بين دانش آموزان روزنامه انتخاب ، ش 349 دوشنبه 6/4/1379،ص 3
709- شايد اين تعبيرات برابر نهادى است براى تعبير انگليسى victim به معناى قربانى . در متون انگليسى ، اين تعبير غالبا با قيد و اضافه اى است كه نوع قربانى شدن را نيز معين مى سازد؛ مانند قربانيان جنگ يا تجاوزهاى جنسى حال اين كه در زبان فارسى اين تعبيرات چنين گويايى ندارد.
710- سعيد افسر (( بادام تلخ )) (چاپ شده در روزنانه ايران ، سال هفتم ش 2025 سه شنبه 25/10/ 1380
711- لشك كولا كوفسكى ، درس هايى كوچك در باب مقولاتى بزرگ ، ص 39

712- white lies.
713- لشك كولاكوفسكى ، درس هايى كوچك در باب مقولاتى بزرگ ص 39
714- ادوارد براون ، تاريخ ادبيات ايران از فردوسى تا سعدى ص 277
715- محمد رضا مهدوى كنى ، نقطه هاى آغاز در اخلاق عملى ، 270
716- راجر ساليوان ، اخلاق در فلسفه كانت ، ص 98
717- مرتضى مطهرى مسئله حجاب ، ص 254
718- ايمانوئل كانت ، تعليم انديشه هايى درباره آموزش و پرورش ، ص 51
719- ر.ك . مارك اچ . مك كورمك ، هاروارد چه چيزهايى ياد نمى دهد، ص 135
720- محمد بن يعقوب كلينى ، اصول كافى ، ج 2 ص 34
721- محمد غزالى احياء علوم الدين ، ج 3، ص 149 طبق اين روايت ، پيرزنى از رسول خدا صلى الله عليه و آله خواست تا دعا كند كه به بهشت برود. حضرت در پاسخ گفت كه پيرزنان به بهشت راه نمى يابند. آن زن اندوهگين شد. حضرت نيز لبخندى زد و فرمود: كه در بهشت همه زنان جوان هستند و پيرزنان نيز نخست جوان مى شوند و آن گاه به بهشت راه مى يابند.
722- محمد غزالى احياء علوم الدين ، ج 3، ص 149 طبق اين روايت ، پيرزنى از رسول خدا صلى الله عليه و آله خواست تا دعا كند كه به بهشت برود. حضرت در پاسخ گفت كه پيرزنان به بهشت راه نمى يابند. آن زن اندوهگين شد. حضرت نيز لبخندى زد و فرمود: كه در بهشت همه زنان جوان هستند و پيرزنان نيز نخست جوان مى شوند و آن گاه به بهشت راه مى يابند. ص 150؛ محمد باقر مجلسى ، بحارالانوار، ج 69 ص 258 و احمد نراقى ، معراج السعاده ص 576
723- مسند ابن حنبل ج 6 ص 438؛ محمود بن عمر زمخشرى ، ربيع الابرار و نصوص الاخبار، ج 2 ص 753 و محمد غزالى ، احياء علوم دين ، ج 3 ص 150.
724- مرتضى مطهرى ، مسئله حجاب ، ص 133.
725- نور (24) آيه 28 (ترجمه عبدالمحمد آيتى )
726- مرتضى مطهرى ، مسئله حجاب ، ص 134
727- مرتضى مطهرى ، مسئله حجاب ، ص 135
728- شيخ حر عاملى ، وسائل الشيعه الى تحصيل مسائل الشريعه ، ج 12، ص 244
729- ورام بن ابى فراس ، تنبيه الخواطر و نزهه النواظر المعروف بمجموعه ورام ، ج 1،ص 114 (متن حديث در آغاز كتاب آمده است .)
730- شيخ حر عاملى ، وسائل الشيعه الى تحصيل مسائل الشريعه ، ج 12، ص 246.
731- شيخ حر عاملى ، وسائل الشيعه الى تحصيل مسائل الشريعه ،، ص 244 (متن حديث پيش تر گذشت ).
732- سيد نعمت الله جزايرى الانوار النعمانيه ، ص 59
733- سيد نعمة الله جزايرى ، الانوار النعمانيه ، ص 59 - 60
734- ر.ك : فصل دوم از بخش اول .
735- ميرزا حسين نورى ، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل ، ج 9 ص 85
736- ميرزا حسين نورى ، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل ، ج 9 ص 85-84
737- ارسطو، اخلاق نيكوماخوس ، ص 152
738- امام خمينى المكاسب المحرمه ، ج 2، ص 114.
739- مرتضى مطهرى ، فلسفه اخلاق ، ص 88
740- نهج البلاغه ، نامه 50 (ترجمه سيد جعفر شهيدى ، ص 323).
741- ميرزا حسين نورى ، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل ، ج 9، ص 88
742- عبد الرحمن بدوى ، الاخلاق النظريه ، ص 192
743- ميرزا حسين نورى ، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل ، ج 9 ص 88
744- شيخ حر عاملى ، وسائل الشيعه الى تحصيل مسائل الشريعه ، ج 12، ص 244
745- محمد عزه در روزه ، الدستور القرآنى و السنه النبويه فى شئون الحياه ج 2، ص 365
746- محمد باقر مجلسى ، بحار الانوار، ج 12، ص 221.
747- محمد باقر مجلسى ، بحار الانوار، ج 65، ص 235.
748- شيخ حر عاملى ، وسائل الشيعه الى تحصيل مسائل الشريعه ، ج 2 ص 250
749- اشاره به داستانى است ميان بو على سينا و يكى از مخالفانش به نام نظام العلما. نظام العلما، بو على را كافر خوانده بود. او نيز كه اين نسبت را تهمت و دروغ مى دانست ؛ با رباعى زير به او چنين پاسخ داد:

نظام بى نظام گر كافرم خواند   چراغ كذب را نبود فروغى
مسلمان خوانمش زيرا كه نبود   دروغى را جوابى جز دروغى

750- Honesty, Adrienne Rich, in The Experience of philosophy, edited by Daniel Kolak & Raymond Martin, California, Wadsworth
Publishing Company, 1990, 9.447.
751- عبدالله جوادى آملى ، مراحل اخلاق در قرآن ، ص 248
752- اغاثه اللهفان فى مصائد الشيطان ، ج 1، ص 566 (ظاهرا وى اين ماجرا را از سيره ابن هشام نقل كرده است .)
753- محمد بن حسن طوسى ، تهذيب الاحكام ، ج 6،ص 181.
754- ميرزا حسين نورى ، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل ج ،9، ص 83
755- Liar, Liar.
756- نهج البلاغه ، خطبه 41 (ترجمه سيد جعفر شهيدى ، ص 39)
757- How are we to live? Ethics in age of self-interest, Peter singer, Oxford, Oxford University Press, 1997.
758- state of nature.
759- مولوى ، جلال الدين محمد بلخى ، مثنوى ، ج 2، ص 133 - 134.
760- ر.ك . فردوسى ، شاهنامه ، ج 3، ص 158
761- در كتاب اين گونه آمده است .
762- الياس بن يوسف نظامى كليات خمسه حكيم نظامى گنجه اى ، ص 667
763- Overload Principle.
764- غلامحسين يوسفى چشمه روشن ، ص 231، 232
765- يكى از اين دروغ هاى مصلحت آميز را كه بن مايه داستانى شده است ، مى توان در داستان (( آقاى همه چيز دان )) يافت . اين داستان در عناصر داستان ، نوشته جمال مير صادقى ص 239، 250 چاپ شده است .
766- نهج البلاغه ، حكمت 381 (ترجمه سيد جعفر شهيدى ، ص 430 مترجم محترم اين بيت سعدى را متناظر با آن آورده است :

سخن تا نگويى بر آن دست هست   چو گفته شود يابد او بر تو دست
767- يوسف (12) آيه 18.
768- سعدى ، گلستان ، ص 186
769- سعيد افسر (( رازها و ناگفته ها )) روزنامه ايران 17/11/80، ص 5
770- هوشنگ ابتهاج ، حافظ به سعى سايه ، ص 368
771- مصطفى ملكيان ، سنت گرايى ، تجددگرايى ، پساتجددگرايى ، ص 63
772- ابو حامد محمد غزالى كيمياى سعادت ، ج 2، ص 80، 86
773- (واو حاليه ) حال آن كه بيع حلال است .
774- ايمانوئل كانت ، (( در باب حق پندارى دروغ گفتن به انگيزه هاى انسان دوستانه )) ترجمه سيد حسن اسلامى نقد و نظر سال ششم ، ش اول و دوم ، ص 374. 381
از نوشته كانت دو ترجمه انگليسى در اختيارم بود كه ترجمه حاضر براساس آن ها فراهم آمده است . مشخصات كتاب شناختى اين دو ترجمه از اين قرار است :
- Immanuel Kant, Grunding for the Metaphysics of Morals with on a suppused Right to Lie Because of Philanthropic Concerns. Translated by James W. Ellington, Cambridge, Hachett Publishing Company, 1999, pp. 63-67.
- Immanuel Kant, Critique of Practical Reason and other writings in Moral Philosophy, ed. and translated by Lewis White Beck, Chicago, University of Chicago Press, 1949, pp. 346-350 On a Supposed Right to Lie from Altruistic Motives.
775- هانرى بنژامن كنستان (Henry Benjamin Constant) سياست مدار و نويسنده نام دار فرانسوى (1767-1830
776- ايمانوئل كانت ، درس هاى فلسفه اخلاق ، ص 305، 309
777- jesuiten.
778- ملا مهدى نراقى ، علم اخلاق اسلامى ترجمه كتاب جامع السعادات ج 2 ص 425، 434.
779- اين دو حديث را با جامع الاخبار، باب 12 فصل 7 تصحيح كرديم .
780- مثل مضمون اين روايت در وسائل ، باب 138؛ مستدرك و سفينه البحار، ج 2، ص 473 آمده است .
781- بيش تر اين احاديث را با وسائل ، باب 138، 140؛ مستدرك ، ج 2، ص 100، 102؛ اصول كافى ؛ باب كذب و بحار، ج 15، ص 35 باب كذب تصحيح كرديم .
782- در اين فصل (فصل 19 كتاب ) به استناد بعضى از روايت سه مورد دروغ جايز انگاشته شده : جنگ و اصلاح و همسر. در مورد جنگ حرفى نيست ، زيرا در جنگ چه بسا اگر راست گفته شود، موجب شكست وى مى گردد (بنابر آنكه طرف جنگ ، دشمن اسلام و مسلمين است و جهاد و كوشش براى پيروزى اسلام و مسلمين است ، اگر گفتن دروغ باعث پيروزى و گفتن راست باعث شكست شود، در اين مورد البته دروغ جايز است ) اما در مورد اصلاح و همسر جاى بحث و گفتگوست كه در صورتى كه چنين روايات و اخبارى صحيح و معتبر باشد و صدور آن از طرف معصوم قطعى باشد (كه معمولا درباره اين گونه روايات نمى توان ادعاى چنين قطعيتى كرد) بايد روايات ديگر و اصول قطعى و مورد قبول را در نظر گرفت و به تفسير و تبيين آن ها پرداخت هم چنان كه مولف در چند جاى مبحث دروغ و در آخر همين فصل ذكر كرده : (( دروغ در اصل حرام است و دروغ فى نفسه محذور است )) و روايتى كه صريحا دروغ را در رديف شرك به خدا شمرده روايت از رسول اكرم صلى الله عليه و آله در مذمت دروغ در همين بحث . و روايات بسيار ديگر كه در اين كتاب نيامده ، و هم چنين مفسده هاى بزرگ و شديدى كه دروغ از لحاظ فردى و اجتماعى در بر دارد، از مجموع اين ها مى توان دريافت كه دروغى كه جايز است بايد مصلحتى چنان بزرگ داشته باشد كه جبران مفسده هاى مهم آن را بكند و به عبارت ديگر راست گويى مفسده اى بيش آورد كه از مفسده دروغ بزرگ تر و سخت تر باشد (مثل اين كه ظالمى بخواهد خون مسلمانى را بريزد يا مال و ناموسش را ببرد و از كسى بخواهد كه جاى وى را به او بگويد و وى در حالى كه مى داند، از دروغ بگويد: نمى دانم ) اين دروغ نه تنها جايز است ، بلكه واجب است . اما غير از اين موارد بسيار نادر، گفتن دروغ دليل شرعى قابل قبولى مى خواهد و آن وقتى است كه مصلحت بسيار مهمى در ميان باشد تا جبران مفسده هاى دروغ را بكند و به عبارت ديگر دروغ محذورى است شديد و چنين محذورى را نبايد مرتكب شد، جز به ضرورت شديد.
اما دروغ گفتن براى اصلاح ميان دو نفر و وعده دروغ دادن شوهر به زن براى دل خوشى او، اين موارد را نبايد از قاعده كلى يعنى اينكه مصلحت دروغ بايد بزرگ تر از مفسده بزرگ آن باشد و بايد ضرورت مهمى در كار باشد مستثنا كرد؛ مثلا بر اين فرض كه اگر ميان دو نفر اصلاح برقرار نشود، نزاع واقع خواهد شد و جان يكى يا هر دو به خطر مى افتد و رفع اين فتنه جز به گفتن دروغ امكان پذير نيست . چنين موردى نادر و استثنايى است ، اما در شرايط عادى در مقام اصلاح ميان دو نفر بايد كوشيد تا از راه نصيحت ميان آن ها اصلاح كرد و اگر از يكى سخن بدى شنيده شد، نبايد براى ديگرى گفت و آتش ‍ دشمنى و كينه را شعله ور ساخت ، نه اين كه به دروغ گويى دست يازيد، يعنى هر راستى را كه باعث فتنه مى شود نبايد گفت نه اين كه دروغى گفت ؛ نگفتن راست غير از گفتن دروغ است . و وعده دروغ نيز همين طور است . اولا دروغ گويى است و ثانيا اثر آن يكى دو بار بيش تر نيست زيرا وقتى به كسى وعده اى داده شود كه به آن وفا نشود، ديگر باور نمى كند و اثرى ندارد و ثالثا ممكن است خود وى را نيز به دروغ گويى و وعده دروغ دادن بكشاند و قبح آن از نظرش برود و به اين ترتيب كمك به گناه او شود. دروغ آن اندازه مفسده دارد كه حتى موارد جايز آن از مفاسد بر كنار نيست و بنابراين در گفتن آن بايد بسيار احتياط كرد و حد ضرورت شديد و مصلحت بسيار مهم را نگاه داشت .م .
783- اين اخبار را با اصول كافى ، باب كذب ؛ وسائل كتاب حج ؛ كنز العمال ، ج 2، ص 128 و احياء العلوم ، ج 3، ص 119 تصحيح كرديم .
784- با اين كه ممكن است مصلحت يا ضرورتى براى اين گونه دروغ گويى ها وجود داشته باشد كه آن را توجيه كند يا روا بشمارد، مع هذا ممكن است مفسده اى در برداشته باشد كه اهميتش كم تر از آن مصلحت نباشد، مثل آن كه ديگر به قول و وعده او اعتماد نكنند يا اين روش ، كودك را به دروغ گويى يا خلف وعده عادت دهد و بار آورد؛ پس بايد ديد كه مفسده اى كه از آن دروغ برمى خيزد بزرگ تر و مهم تر است يا مصلحتى كه در آن است . م .
785- براى اين موازنه ، به طور عام دليل شرعى ثابت نشده است و آن چه ثابت شده ، همان مواضع سه گانه مذكور است كه دروغ در آن ها جايز است ؛ يعنى اصلاح و جنگ و همسر و محدود بودن اين مواضع در روايات ، دليلى است بر جايز نبودن دروغ در غير آن ها بلى ، بعضى از مواضع استثنا ثابت شده ؛ مانند دفع ظلم ولى از اين موارد نبايد فراتر رفت مصحح .
786- ملا احمد نراقى ، معراج السعاده ، ص 573، 578
787- نحل (16) آيه 105
788- جامع السعادات ، ج 2، ص 322
789- بحار الانوار، ج 72، ص 262، ح 40
790- كنز العمال ، ج 3 ص 623، خ 8220
791- بحار الانوار، ج 72، ص 235 در بيان ح 2 و كنز العمال ، ج 3، ص 621، خ 8215.
792- محجه البيضاء، ج 5، ص 241، و احياء العلوم ، ج 3، ص 117.
793- محجه البيضاء ج 5، ص 241. و احياء العلوم ، ص 118
794- كافى ، ج 2، ص 340، ح 11.
795- كافى ، ج 2 ص 338، ح 3
796- كافى ، ج 2، ص 339، ح 4
797- بحار الانوار، ج 72، ص 263 ذيل ح 46.
798- كافى ، ج 2، ص 340، ح 9.
799- جمع مجاز است ؛ به معناى كلمه اى كه در غير معنى حقيقى خود استعمال شود و آن معنى ، از جهتى شباهت به معنى اصلى داشته باشد.
800- جمع استعاره است ؛ يعنى استعمال كلمه اى در غير معنى حقيقى خودش بر سبيل عاريت ، يا آوردن يكى از دو طرف تشبيه (مشبه يا مشبه به ) در كلام و در ضمير نگاه داشتن طرف ديگر.
801- بحار الانوار، ج 72، ص 258 در بيان ح 20
802- وسائل الشيعه ، ج 16 ص 150 ح 2 و بحار الانوار، ج 104، ص 207 ح 6
803- جامع السعادات . ج 2، ص 331
804- محجه البيضاء ج 5 ص 240. و احياء العلوم ، ج 3، ص 116 و 117
805- پادشاه داناى به همه پنهانى ها.
806- محجة البيضاء، ج 5، ص 240. و احياء العلوم ، ج 3، ص 117.
807- كافى ، ج 2 ص 364، ح 2
808- بحار الانوار، ج 75 ص 94، ح 9
809- انعام (6) آيه 79
810- به ضم (( كاف )) و تشديد (( باء )) يعنى : بسيار بزرگ و به كسر (( كاف )) به معنى بزرگان و جمع كبير است ، و به ضم (( كاف )) به معنى بزرگ .
811- فاتحه الكتاب (1) آيه 4
812- (( آزرم )) يعنى شرم و حياء
813- به قلم آقاى على دشتى ، (( دروغ مصلحت آميز )) آينده سال اول ، ش دوم شهريور 1304، ص 156، 159.
814- ظاهرا عبارت فكر دومى با فكر اولى جا به جا شده است .
815- غلام رضا كيان پور، (( دروغ مصلحت آميز، تحشيه اى بر عبارت افصح المتكلمين )) مجله يغما، سال 23، ش 8، آبان 1304، ص 466، 471،
816- روزنامه زبان آزاد و مجله آينده
817- تمام آيه : الذين ينفقون فى السراء و الضراء و الكاظمين الغيظ و العافين عن الناس و الله يحب المحسنين (آل عمران (3) آيه 128) (آيه 133يا 134 هم مذكور است .)
ترجمه آيه شريفه از اين قرار است : كسانى كه در غنا و تنگ دستى ، توان گرى و درويشى انفاق مى كنند و در حالى كه قدرت بر انتقام كشيدن دارند خشم خود را فرو مى خورند از نيكوكارانند و خداوند نيكوكاران را دوست مى دارد. حضرت رسول صلى الله عليه و آله مى فرمايد: هر كه خشم خود را فرو خورد، خداوند سبحانه و تعالى دل او را به نور ايمان منور كند. و نيز از آن حضرت روايت است كه صاحب قدرت كسى نيست كه مردمان بر زمين زند. بلكه كسى است كه مالك نفس خود باشد و غضب خود فرو برد. از محمد صلى الله عليه و آله مروى است هيچ جرعه اى گواراتر از فرو بردن خشم نيست . روايات زير نيز از آن حضرت است ... هيچ كس نباشد كه عفو كند، مگر اين كه خداى تعالى او را عزيز گرداند.... در روز قيامت منادى ندا مى دهد كجا هستند كسانى كه اجر ايشان با خداوند است ، پس ‍ برنمى خيزند جز آنان كه گناه ديگران را بخشيده اند.
روايت است كه فرمود در شب معراج در اعلى درجات بهشت كوشك ها ديدم . از جبرئيل پرسيدم اين ها؛ كراست ؟
گفت : الكاظمين الغيظ و العافين عن الناس .
در خبر است كه كنيزى به دست حضرت سجاد عليه السلام آب مى ريخت ظرف به سر آن حضرت خورد و جراحت وارد شد. از كثرت درد، قيافه حضرت به هم فرو رفت . كنيز گفت : يا سيدى ان الله يقول و الكاظمين الغيظ امام لبخندى زد و فرمود: (( كظمت غيظى )) كنيز گفت : (( و العافين عن الناس )) حضرت فرمود: (( عفا الله عنك )) كنيز گفت : (( والله يحب المحسنين )) على بن الحسين عليه السلام رو به آسمان كرد و فرمود: (( برو كه در راه خدا آزادى ))
818- در صحيفه معاويه بن عمار آمده است : (( المصلح ليس بكذاب ؛ )) اصلاح دهنده دروغ گو نيست .
از ابى عبدالله عليه السلام نقل است كه فرمود كلام به سه قسم است : راست و دروغ و اصلاح . پرسيدند اصلاح چيست ؟ فرمود از يك نفر ناهنجارى عليه كسى مى شنوى و خلاف آن را به طرف مقابل مى گويى كه شنيدم فلانى از تو به نيكى ياد مى كرد.
از على بن موسى الرضا (عليه السلام ) نقل است كه فرمود به درستى كه مردى به رفيق خود راست مى گويد و از اين حرف راست به او ناراحتى و مشقت مى رسد، او نزد خدا دروغ گو است و به درستى كه مردى به برادرش دروغ مى گويد و با اين دروغ اراده نفع او را مى كند او نزد خداوند راست گو است .
819- روايات زير مويد اين امر است :
الف ) قال : احلف بالله كاذبا و نج اءخاك من القتل .
ب ) قال الصادق عليه السلام : اليمين على وجهين الى اءن قال - فاما اليمين الذى يوجر عليه الرجل اذا حلف كاذبا و لم تلزمه الكفاره فهو اءن يحلف الرجل فى خلاص امرء(ى ) مسلم اءو خلاص ماله من متعد يتعدى عليه من خالص (لص ) او غيره فرمود سوگند بر دو نوع است اما سوگندى كه با اتيان آن شخص ماجور است و آن هنگامى است كه كفاره لازم نباشد و آن در حالى است كه براى رهايى جان و يا مال مسلمان از تجاوز، اتيان سوگند شود.
820- در سه مورد اخير روايتى است از امام صادق عليه السلام : كل كذب مسئول عنه صاحبه يوما الا كذبا فى ثلاثه : رجل كايد فى حربه فهو موضوع عنه و رجل اءصلح بين الثنين يلقى هذا بغير ما يلقى به ذاك ، يريد بذلك الاصلاح و رجل وعد اءهله شيئا و هو لا يريد اءن يتم له ؛ هر دروغى روزى مسئول است ، مگر در سه مورد: مردى كه هنگام جنگ حيله كند و كسى كه بين دو نفر آشتى دهد و به يكى سخنى را بگويد كه طرف ديگر بيان نكرده باشد و نيت وى اصلاح آن دو باشد و نيز مردى كه به خانواده خود وعده دهد و حال آن كه قدرت انجام دادن آن را نداشته باشد.
821- به قلم آقاى اعتصام زاده ، (( دروغ از لحاظ علمى )) مجله آينده سال اول ، ش 5 آذر 1304، ص ‍ 289،291.
822- به قلم آقاى درگاهى خاندانى كرمانى دروغ مصلحت آميز، مجله آينده سال اول ، ش 5، آذر 1304، ص ‍ 307، 315
823- دو قبر در طوس است ، يكى از بهترين ناس و ديگرى از شريرترين مردم و سخت عبرت انگيز است .
824- پادشاهان بنى عباس كه در كتاب ها مذكورند، هفت تن مى باشند و از هشتمين آنها سندى نداريم درست ؛ مثل اصحاب كهف كه هفت نفر بوده هشتمين آنها سگشان بود. من سگ را برترى مى نهم ، زيرا كه تو گناه كارى و سگ گناه ندارد.
825- به قلم آقاى نثرى (از همدان )، (( دروغ مصلحت آميز )) ، آينده ، سال اول ش ، 6 دى ماه 1304، ص 374، 376
826- دارالكتب الاسلاميه سخنرانى هاى راشد در راديو تهران ، ج 4، ص 156، 166 گفتار راديويى شب جمعه ، 8 اردى بهشت 1323 ش /4 جمادى الاولى 1363 ق
827- فلسفه اخلاق ، مرتضى مطهرى ، تهران ، صدرا، 1377، ص 82، 85
828- آل عمران (3) آيه 134؛ فروبرندگان خشم و عفو كنندگان مردم . (آيه در مقام توصيف متقين است )
829- (( گبر )) يعنى مجوس و (( ترسا )) يعنى مسيحى .
830- (( اخلاق از ديدگاه قرآن و سنت )) (مجموعه مقالات )، ص 321، 326
831- نقطه هاى آغاز در اخلاق عملى محمدرضا مهدوى كنى ، ص 263، 272
832- شگفت انگيز آن كه غزالى پس از آن كه دروغ را موضوع احكام پنج گانه دانسته است مى گويد: (( دروغ اولا و بالذات حرام نيست بلكه حرمت آن به خاطر ضرر و زيانى است كه بر مخاطب يا ديگرى وارد مى شود، )) سپس مى گويد: (( چون سخن گفتن وسيله رسيدن به مقاصد انسان است حال بايد ديد كه مقصد انسان چيست چنانكه مقصود چيز خوب و پسنديده اى باشد، در صورتى كه براى رسيدن به آن راهى جز دروغ وجود نداشته باشد، در اين جا دروغ گفتن جايز است و در صورتى كه هدف انسان امر واجب و مهمى باشد، دروغ گفتن واجب مى شود؛ چنان كه اگر راست گفتن در موردى ضرر داشته باشد (مثل آن كه موجب ريختن خون مسلمان بى گناهى شود) گناه و حرام است و هم چنين اگر پيروزى در جنگ يا اصلاح ميان دو نفر مسلمان بدون دروغ امكان نداشته باشد، دروغ گفتن مباح مى شود )) (احياء العلوم ج 3، ص 137)
مرحوم فيض كاشانى نيز عين اين مطلب را بدون هيچ گونه نقد و اعتراض از احياء العلوم بازگو كرده است (محجه البيضاء ج 5، ص 243،) ولى چگونه مى توان باور كرد كه دانشمندانى همانند غزالى و مرحوم فيض كاشانى دروغ گفتن را براى رسيدن به هدف هاى غير ضرورى جايز بدانند، با اين كه از رسول خدا، صلى الله عليه و آله نقل كرده اند: اجتنبوا الكذب و ان راءيتم فيه النجاه فان فيه الهلكه مستدرك الوسائل ، ج 2، ص 100 يعنى از دروغ خوددارى كنيد؛ هر چند نجات خويش را در آن ببينيد زيرا هلاكت و نابودى در آن نهفته است ؛ مگر آن كه بگويى مرحوم غزالى به اين اصل معتقد بوده است كه (( هدف وسيله را توجيه مى كند )) و چنين اعتقادى از مانند او بسيار بعيد به نظر مى رسد و بر فرض كه حسن و قبح ذاتى را نپذيريم و به اصل نسبيت در اخلاق قائل باشيم لكن با توجه به اين همه آيات و رواياتى كه به طور مطلق از دروغ نهى مى كند، چگونه ممكن است براى رسيدن به يك مقصد مباح و غير ضرورى و بدون اهميت ، دروغ را تجويز كرد؟ و حال آن كه در كارهاى واجب و ضرورى نيز، در صورتى دروغ جايز است كه امر واجب از چنان اهميتى برخوردار باشد كه شارع مقدس راضى به ترك آن نباشد؛ چنان كه در موارد دفع ضرر نيز در صورتى دروغ جايز است كه ضرر مهم و غير قابل گذشت باشد و در غير آن نمى توان دروغ را تجويز كرد.
آيا به خاطر حفظ مقدار ناچيزى از مال دنيا مى توان سوگند دروغ ياد كرد و آيا در موارد امر به معروف و نهى از منكر مى توان مطلقا به دروغ متوسل شد و يا با وعده هاى دروغين مردم را به معروف دعوت كرد و از منكر باز داشت ؟ اين ها و مانند آن ، از مسائلى است كه به سادگى نمى توان از آن گذشت و بودن ضرورت ، باب دروغ را به روى آنها گشود و شايد به همين دليل است كه غزالى در خاتمه بحث از باب احتياط مى گويد: سزاوار است كه انسان حتى المقدور از دروغ خوددارى كند، كه اگر اين راه به روى انسان باز شود بيم آن مى رود كه از حد مجاز تجاوز كرده و گرفتار گناه شود (سپس مى گويد: بنابراين اصل در دروغ حرمت است ؛ مگر در موارد ضرورت .)
به نظر نويسنده آن چه غزالى در خاتمه بحث آورده - كه اصل در دروغ حرمت است - عين حقيقت است ، ولى اين اصل با معيارى كه در صدر بحث آورده منافات دارد. والله اعلم بالصواب .
833- نحل (16) آيه 106
834- مكاسب محرمه ، شيخ انصارى .
835- وسائل الشيعه ، ج 16، ص 137، حديث 18
836- مكاسب محرمه .
837- به نظر نگارنده تا آنجا كه توريه امكان داشته باشد جدا از دروغ خوددارى كرد. گرچه مرحوم شيخ انصارى فرموده كه دليلى بر لزوم توريه نيافته ام ، ولى با تتبع و بررسى بيش تر در آيات و احاديث ذى ربط، به شواهد و اشاراتى برخورد مى كنيم كه مويد قول مشهور بر لزوم رعايت توريه و ترجيح آن بر دروغ است ؛ مثلا در ذيل آياتى كه موهم نسبت دروغ مصلحت آميز به حضرت ابراهيم و حضرت يوسف عليهما السلام است ، احاديثى در مقام تنزيه و تقديس ساحت قدس اين دو پيامبر بزرگوار وارد شده كه ظاهر آيات شريفه را با توريه تفسير و تاويل مى كند؛ به عنوان مثال ، در ذيل آيه شريفه (اءيتها العير انكم لسارقون ) (يوسف 70) كه جارچى يوسف برادرانش را به عنوان سارق مخاطب قرار مى دهد، امام صادق عليه السلام مى فرمايد؛ مقصود از اين سرقت ، سرقت پيمانه پادشاه مصر نيست بلكه مقصود از اين دزدى ربودن يوسف از نزد پدر و بردن او به صحرا و افكندن وى به چاه و سپس او را به غلامى فروختن است . در اين حديث جمله (( انكم لسارقون )) كه به حسب ظاهر دلالت بر حال دارد، به زمان گذشته تاويل شده و به عنوان توريه توجيه گرديده است (ر،ك . تفسير عياشى ، ج 2، ص 158).
و در ذيل آيه كريمه بل فعله كبيرهم هذا فاسئلوهم ان كانوا ينطقون (انبياء، 63) شبيه همين توجيه ديده مى شود، يعنى حضرت ابراهيم شكستن بت هاى كوچك را به بت پرستان كه از شكننده بت ها سوال مى كردند مى گويد اين كار بت بزرگ است ، از آنها بپرسيد اگر توان پاسخ دارند. ابراهيم با اين شرط، دو كار را انجام داد: اول پرهيز از دروغ ؛ دوم محكوم كردن بت پرستان از طريق جدل (ر.ك : بحارالانوار، ج 72، ص 240).
چنان كه ملاحظه مى شود و در هر دو حديث ظاهر كلام ابراهيم و يوسف عليهما السلام به خاطر تنزيه آن ها از دروغ با نوعى توريه و توجيه تاويل شده است .
838- ممكن است كسى بگويد مواردى از قبيل اصلاح يا جنگ و يا وعده دروغ به خانواده ، از مصاديق ضرورت و اضطرار است ، منتها ضرورت انواع گوناگونى دارد: ضرورتهاى فردى ، ضرورتهاى اجتماعى ضرورتهاى ، دينى و دنيوى ، ضرورتهاى سياسى و اقتصادى و... در علم اصول تحقيق شده است كه مقصود از ضرورت در اين گونه موارد، ضرورت عقلى نيست ، بلكه ضرورت عرفى است ؛ يعنى در مواردى كه موضوع از نظر عرف داراى اهميت حياتى باشد؛ بنابراين جلب منافع شخصى يا دفع ضررهاى اندك و ناچيز، از موارد استثنا خارج بوده و براى آن ها نمى توان مرتكب دروغ و خدعه شد برخلاف مصالح عمومى و حفظ كيان خانواده كه از ضرورت هاى قابل توجه در عرف و شرع به شمار مى رود. والله اعلم .
839- وسائل الشيعه ، ج 8، ص 578
840- وسائل الشيعه ، ج 8، ص 578
841- وسائل الشيعه ، ج 8، ص 579.
842- در پاره اى از احاديث منقوله از معصومان عليهم السلام در مفهوم اصلاح توسعه قائل شده و آن را به مطلق قصد خير و نيك انديشى در غير مقاصد شخصى تعميم داده است . مثلا در تفسير آيه (ايتها العير انكم لسارقون ) (يوسف ، 70) و آيه كريمه (بل فعله كبيرهم ) (انبياء 63) از امام صادق (عليه السلام ) نقل شده است كه چون كلام يوسف و ابراهيم عليهما السلام به قصد اصلاح بوده اشكالى ندارد.
843- اصول كافى ، ج 2، ص 209 حديث 4. (مشروح اين حديث در بحث (( اصلاح بين مردم )) آمده است .)
844- بحارالانوار، چاپ بيروت ، ج 74، ص 51
845- اصول كافى ، ج 2، ص 342، حديث 18
846- بعضى از بزرگان از اساتيد ما، مسئله دروغ را در اين مورد به شرح زير توجيه كرده و فرموده اند: چون وعده نوعى تعهد و التزام است و تعهد از مقوله انشاء است ، نه اخبار؛ بنابراين وعده به همسر تخصصا از مصاديق دروغ بيرون است ، زيرا صدق و كذب مربوط به خبر است و مقوله انشا از دايره صدق كذب خارج است و اگر گاهى به صفت صدق و كذب متصف مى شود، از باب تشبيه و مجاز است ؛ پس تعبير به وعده دروغ ، مسامحه در تعبير است و تعبير صحيح ، وعده غير جدى است ، نه وعده دروغ ، و چون وعده غير جدى تعهدآور نمى باشد، تخلف از آن اشكال و گناهى ندارد و در حقيقت اين گونه وعده ، دروغ نيست و استثناى آن از كذب حرام از قبيل استثناى منقطع است . ولى حضرت استاد در خاتمه اضافه مى فرمايد: در هر حال احتياط آن است كه در غير صورت اكراه و اضطرار به خانواده دروغ نگويد.
به نظر نگارنده انحصار دروغ در خبر از اصطلاحات اهل منطق و اصول است و در عرف و لغت چنين انحصارى ديده نمى شود، چنان كه در آيات و اخبار و اشعار، لغت صدق و كذب در غير از خبر فراوان استعمال شده است . در قرآن مجيد در آياتى مانند آيه شريفه : (انه كان صادق الوعد.) (مريم 54) و آيه رب اءدخلنى مدخل صدق و اءخرجنى مخرج صدق (اسراء 80) اطلاق صدق و كذب در غير خبر فراوان است ، چنان كه مى فرمايد: (الدنيا دار صدق لمن صدقها:) (نهج البلاغه صبحى صالح حكمت 131.) خلاصه صفت صادق تنها به راست گويان اطلاق نمى شود، كه به راست كرداران نيز گفته مى شود: (و كونوا مع الصادقين ) (توبه 119،) فجر صادق و كاذب از كلمات شايع الاستعمال است در اين تعابير به حسب ظاهر تاويل و تشبيه لحاظ نمى شود و به صورت حقيقت جريان دارد و در تمام اين موارد، معيار صدق و كذب انطباق و عدم انطباق با واقعيت ملحوظ است ، تا آن واقعيت چه باشد؛ گاهى يك امر خارجى و گاهى يك تعهد و احيانا يك اعتقاد قلبى است . خلاصه ملاك صدق و كذب انطباق و عدم انطباق با مطابق و واقعيت موردنظر است و تا اين معيار امكان دارد، چرا دست توسل به سوى مجاز و تشبيه دراز كرده و از حقيقت فرار كنيم ؟ روى اين تحقيق ، وعده دروغ از مصاديق واقعى دروغ است و كسى كه بدون جد وعده مى دهد، در اظهار اين تعهد دروغ گو است ، زيرا اظهارش ‍ با اسرار و آشكارش با نهان مطابقت ندارد؛ چه آن را به صورت خبر از آينده و چه به عنوان انشاى تعهد بپذيريم . در صورت اول كه دروغ بودن آن واضح است و در صورت دوم چون ظاهر كلام جدى بودن مفهوم آن است . بنابراين وقتى گوينده قصد جدى در اين تعهد ندارد. كلامش كه متضمن تعهد است با قصد جدى او تطبيق نمى كند و اين عدم تطابق نشانه كذب اوست . والله اعلم .
847- دروس فلسفه اخلاق محمد تقى مصباح يزدى ، تهران ، اطلاعات ، 1373، ص 90. 89
848- دكتر محمد لگنهاوزن (( راست گويى و دروغ گويى در فلسفه اخلاق )) فصل نامه معرفت ، زمستان 1374، ص 35. 39.
849- بقره (2) آيه 42
850- Imam Ja'far Al-sadiq, The Lantern of the path (Long mead : Element Books, 1989), p : 24.
851- Ct. Muhammad Mahdi ibn dahrr al-Naraqi, Jami al-Saadat (Tehran : Wofis, 985).
852- Mohamed A hmed sherif, Ghazali's Theory of virtue (Albany : State University of New york press, 1975), P : 117-119.
853- Cf. Allamah sayyid Muhammd Hussayn Tabataba'i shi'ite Islam ( Houston : Freelslamic Literature, 1979), PP: 223 - 225. For The development or The doctrine or taqyyah during The Imamate of Imam al-Baqir and Imam al-sadiq, see S.H.M jafri The origing and Development of shi'a Islam (Qom: Ansarian Publication, 1989), PP : 298 ff.
854- Sissela Book, Lying (New York : Vintage Books, 1979), PPs. 14-15, 37-38.
855- From Immanuel Kant, Critique of practical Reason and othet Writings in Moral Philosophy, ed. and tr. Lewis Whited Bock Chicago : University or Chicago Press, 1949), pp. 346-350, reprinted in Book, pp: 285-290.
856- سيسلاباك ، در ص 53، كتاب خويش دليل سودگرايان مبنى بر اينكه آنها پيش فرض را عليه دروغ گويى مى پذيرند ارائه مى دهد وى ادعا مى كند كه دروغ گويان - مخصوصا در محاسبه نتايج دروغ هايشان - متعصب هستند و در نتيجه به نفع خود توجيهى پيدا مى كنند. براى جبران اين تعصب سودگرايان خبره اظهار مى كنند كه دروغ گويى به ظاهر ارزش منفى دارد. به هر حال به دور از مسئله اعتماد اجتماعى ، يك سودگراى دقيق مى تواند چنين استدلال كند كه وقتى منافع خود شخص مطرح است ، از گفتن حقيقت دچار وسوسه مى شويم و در نتيجه طبق قائده سودگرايى ناگزير به گفتن دروغ مى شويم منافع خودخواهانه مى تواند با پيشنهاد اين كه راست بگوييم و با دروغ با سودگرايى مخالفت كند؛ پس تعصب ناشى از خودخواهى خنثا مى باشد و دليل اين امر نمى شود كه سودگرايان خبره بايد به دروغ ارزش منفى بدهند.
857- اصلاح منطقى براى نوعى برهان يا مغالطه .
858- سودگرايى قانون مند نوعى سودگرايى است كه براى سنجيدن فعل جزئى روش مستقيم ندارد و براى ارزيابى خوبى يا بدى كار به قانون متوسل مى شود.
859- Bok, op.cit 63-64.
860- Bok, op.cit 76.
861- Republic, 389b, cited in bok, p : 327.
862- نتيجه گرايى ، ديدگاه متقابل طرف داران كانت (deontotogists) است كه معيار ارزش گذارى كار را نتايج حاصل از آن كار مى دانند طرف داران كانت ، معيار ارزش و كار را - وظيفه طبق قانون كلى - مى دانند.
863- Bok, pp. 262-263.
864- E.g. Herbert Fingarette, Selt - Deception (London; humanities press, 1967); Mike W. Martin, self-Deception and Morality (Lawrence: university press of Kansas, 1986); mike W. Martin, ed. self-Deception and self-Under standing (lawrence; University) press of kansas, 1985); Brain p. Mclaughin and Amelie Rorty eds, Perspectives on Self-Deception (Berkeley : University of California Press, 1988); Lioya H. Steffen, self-Deception and The Common Life (New York : Peter lang, 1986).
865- Nahj al-Balagha, saying number 348.
866- سيد رضا صدر، دروغ ، ص 232، 235
867- وافى ، ج 5، ص 932