عالم ربانى و عارف صمدانى مولى عبدالصمد همدانى
تحقيق و ترجمه: حسين استادولى
- پىنوشتها -
- ۴ -
763- در مصدر نيافتم . 764- ((امالى صدوق))
مجلس 4،ص 12. 765- همان 766- ((اسرار
الامامة)) مخطوط. 767- بقره ، 133. 768- اسراء، 77. 769- احقاف ، 9 770- انعام ، 90. 771- ((كافى))
ج 1،ص 168، اول كتاب حجت . 772- ((بحار)) ج 8،ص 374، ط كمپانى . 773- به ((امالى
مفيد)) مجلس 15،ص 125 مراجعه شود. 774- ((الامامة و
السياسة)) ج 1،ص 20. 775- ((سيره ابن
هشام)) ج 4،ص 307. ((الصواعق المحرقة))ص
36. ((تاريخ طبرى)) ج 2،ص 446.
((شرح نهج البلاغه )) ابن ابى الحديد،
ج 1،ص 123. 776- بقره ، 124. 777- ابراهيم ، 40 778- ابراهيم ، 35. 779- ((مناقب))
ابن مغازلى ،ص 276. 780- به ((بحار
الانوار)) ج 38،ص 26 به بعد، و ((غاية
المرام)) مقصد دوم ،ص 539 به بعد مراجعه شود. 781- همان 782- ((صحيح بخارى))
ج 5،ص 177. ((صحيح مسلم)) ج 5،ص 153. 783- ((صحيح بخارى))،
ج 5،ص 178. ((صحيح مسلم)) ج 5،ص 154. 784- ((بحار))
ج 8،ص 535 ط كمپانى . 785- ((شرح نهج
البلاغه)) ج 1،ص 102. 786- همين كتاب ، ج 1،ص 135. 787- همين كتاب ج 2،ص 20. 788- همين كتاب ، ج 2،ص 20. 789- ((شرح نهج
البلاغه)) ج 3،ص 359. 790- همين كتاب ، ج 1،ص 130 - 135. 791- همين كتاب ، ج 1،ص 130 - 135. 792- همين كتاب ، ج 1،ص 130 - 135. 793- همين كتاب ، ج 1،ص 130 - 135. 794- همان 795- عتيق نام ابوبكراست ، و ابوبكر كنيه
اوست . 796- همان 797- ((خصال))
صدوق ، باب خصال دوازدهگانه ، ((النقض))ص
654 - 669. 798- و يتا آن اندازه با صداقت بود كه
رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم گواهى شخص او را به جاى گواهى دو كس مى پذيرفت
، از اين رو او را ذوالشهادتين ، يعنى صاحب دو گواهى ، ناميده اند. 799- سبا، 20. 800- سبا، 20. 801- همان 802- به صفحه 395 مراجعه شود. 803- ((صحيح بخارى))
ج 5،ص 26 و ج 7،ص 47. ((صحيح مسلم)) ج
7،ص 141. ((سنن ابى داود)) نكاح ، 12.
((سنن ترمذى)) مناقب ، 60.
((سنن ابن ماجه)) نكاح ، 56.
((مسند احمد)) ج 4،ص 5 و 326. 804- آيه اى با اين لفظ در قرآن كريم نيست
، ولى مضمون آن هست . 805- ((احتجاج))
طبرسى ، ج 1،ص 117 - 118. ((علل الشرايع))
باب 151،ص 191. ((كتاب سليم))ص 137. 806- همان 807- ((ايضاح))ص
157 - 158. 808- ((شرح نهج
البلاغه)) ج 1،ص 123. 809- در ((معجم
البلدان)) احساء آورده و احسايى مشهور است . و در
((مجالس المؤ منين)) لحصاوى است . 810- در ((معجم
البلدان)) احساء آورده و احسايى مشهور است . و در
((مجالس المؤ منين)) لحصاوى است . 811- سبا، 13: ((و
اندكى از بندگان من شاكرند)). 812- نساء، 114: ((خيرى
نيست در بسيارى از سخنان در گوشى آنان)). 813- بقره ، 249: ((چه
گروههاى اندكى كه به اذن خدا بر گروه هاى بسيارى غلبه يافتند، و خداوند با
صبرپيشگان است .)) 814- ((الامامة و السياسة)) ج 1،ص 15. 815- ((مقدمه ابن
خلدون))ص 242. 816- كمك و پشتيبانى 817- ((چون احتمال
آيد استدلال باطل مى شود)). 818- نشانه هاى زور و اجبار. 819- ((شرح نهج
البلاغه)) ج 1،ص 58: ((عمر همان كسى
است كه امر حكومت را براى ابى بكر فراهم ساخت و او بدان پرداخت تا آن جا كه بر سينه
مقداد كوفت و شمشير زبير را شكست ، شمشيرى كه زبير بر سر آنان كشيده بود.)) 820- عنكبوت ، 1 و 2: ((الم
، آيا مردم گمان برده اند كه همين كه بگويند ايمان آورده ايم ، ما آن ها را نمى
آزماييم ؟)). 821- ((شرح نهج
البلاغه)) ج 1،ص 73 - 74. 822- ((سعد را
بكشيد، خداوند سعد را بكشد)). 823- ((اى احمق ،
اگر توان حجت آوردن ندارى چرا خود را در اين مقام قرار داده اى ؟)). 824- در نسخه ها ((لراءيتكم))
بود كه غلط است و بايد ((لاريتكم))
باشد. و آن چه در متن آمده مطابق مصدر و صحيح است . 825- كنيز زبير بن عبدالمطلب بوده كه جد
عمر با او زنا كرده و خطاب پدر عمر را به دنيا آورده است . (بحار، ج 8،ص 54، ط
كمپانى). 826- ((اى بلال به
ابوبكر بگو با مردم نماز بگزارد، يا بگو پشت سر ابوبكر نماز بخوانند)). 827- خيبر - صحيح است . 828- به ((بحارالانوار))
ج 23،ص 76 به بعد مراجعه شود. ((مقاصد))
ج 2،ص 275. 829- ((مجالس المؤ
منين)) ج 1،ص 582 - 589. 830- ((فضيلت آن
است كه دشمنان بدان گواهى دهند)). 831- واقعه ، 35 - 37. 832- نساء، 163. 833- احزاب ، 7. 834- براى توضيح مطلب ، به تفاسير ذيل آيه
52، از سوره حج و آيه 20، از سوره نجم مراجعه شود. 835- انفال ، 33. 836- در نسخه ها ((اجسامهم
... افعالهم)) بود كه مطابق مصدر، اصلاح شد. 837- واقعه ، 10 و 11. 838- ص ، 1. 839- نجم ، 3 و 4. 840- ((تاويل
الايات)) ج 619. ((مناقب))
ابن شهرآشوب ، ج 2،ص 5. 841- در نسخه ها ((آل))
بود كه مطابق مصدر ديگر اصلاح شد. 842- در نسخه ها ((آل)) بود كه مطابق مصدر
ديگر اصلاح شد. 843- ((تاويل
الايات))ص 619، سوره واقعه . و در آن ((بخصائص))
است . 844- در مصدر و بحار: ((من
العشرة)) يعنى براى يكى از افراد عشره مبشره ... 845- نساء، 95. 846- دهر، 1 - 22. 847- دهر، 1 - 22. 848- در نسخه ها ((يا
اسحاق رويدة اشوقك بالقوارير)) بود كه البته تصحيف است . در
توضيح مطلب به پاورقى بحار ج 49،ص 197 مراجعه شود. 849- ابراهيم ، 17. 850- توبه ، 40 . 851- كهف ، 37. 852- مجادله ، 7. 853- توبه ، 40. 854- توبه ، 25 و 26. 855- توبه ، 31. 856- اين تعبير در تفسير آيه فوق از امام
صادق عليه السلام منقول است . 857- توضيح مطلب آن كه : يكى از انواع
روابطى كه افراد جامعه اسلامى با يكديگر دارند ((ولاء))
است . ولاء در اصل لغت به معنى قرب و نزديكى است كه وجوه مختلف مى تواند داشته
باشد، از قبيل ولاء محبت ، ولاء امامت ، ولاء زعامت و... از جمله ولاءها
((ولاء عتق)) است يعنى اگر مولايى
بنده خود را آزاد ساخت ، نسبت به او نوعى ولاء و رابطه پيدا مى كند كه در صورتى كه
بنده خويشان نسبى و سببى مثل زوج يا وزجه نداشته باشد، مولاى معتق (آزادكننده) از
او ارث مى برد. آزاد كننده را ((مولاى معتق))
به كسر تاء، و آزاد شده را ((مولاى معتَق))
به فتح تاء گويند.
زيد بن حارثه چون توسط رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم آزاد شده بود
((مولاى معتق)) و رسول خدا
((مولاى معتِق)) او بودند. ولاء عتق
از جمله چيزهايى است كه مانند مال قابل ارث است ، يعنى وابستگان مولاى آزاد كننده
مولاى آزاد شده را ارث مى برند. ولاى عتق در صورت نبودن طبقات مقدمب به پسر عمو
منتقل مى شود، از اين رو ولاء عتقى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم نسبت به
زيد داشتند به اميرالمؤ منين عليه السلام منتقل مى شد. بنابراين آن حضرت ولاء عتق
نسبت به زيد داشتند.
اهل سنت گويند: مراد از كلمه ((مولا))
كه در حديث غدير آمده ولاء عتق است ، و علت اين بيان رسول خدا اين است كه : روزى
ميان على عليه السلام و زيد نزاعى رخ داد، و زيد سخن تندى گفت . حضرت به اوف آيا با
مولاى خود چنين سخن مى گويى ؟ زيد گفت : تو مولاى من نيستى ، رسول خدا مولاى من است
. اين سخن به سمع رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم رسيد، حضرت فرمود:
((هر كس من مولاى اويم اين على مولاى اوست))
يعنى اى زيد، ولاء عتقى كه من نسبت به تو دارم به على عليه السلام منتقل شده و او
مولاى توست ، و تو نيز مولاى آزاد شده او هستى چنان كه مولاى من مى باشى .
شيعه اماميه در رد اين شبهه پاسخ هاى متعددى دارند كه مرحوم شيخ طوسى در كتاب
((تلخيص الشافى)) ج 2،ص 201 - 202
آورده است ، و ماءمون در اين جا به ذكر دو پاسخ اكتفا نموده : 1 - اين كه زيد در
جنگ موته در سال هشتم هجرى شهيد شد و پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم اين سخن را
در سال دهم هجرى بيان فرمود، لذا نمى تواند پاسخ زيد بوده باشد.
2 - مساءله انتقَالَ ولاء عتق به پسر عمو مساءله اى نبوده كه زيد از آن بى خبر بوده
باشد، و اين درست مثل اين است كه يك نفر در ميان مردم جار زند كه اى مردم بدانيد
مولاى آزاد شده من مولاى پسرعموى من است ، اين مطلب را بپذيرد. كه البته چنين كارى
بنا به اقرار مخالف از يك جوان نورس قَالَ قبول نيست چه رسد به رسول خدا صلى الله
عليه و آله و سلم ! پس مراد از مولا در حديث غدير ولاء عتق نيست بلكه ولاء امامت و
زعامت است . 858- اعراف ، 142. 859- لا- ظ. 860- در نسخه ها: و اءنْ. 861- طه ، 29 - 32. 862- حاصل اشكال اين كه : هارون در ميان
همه طبقات مردم جانشين بود و على عليه السلام در ميان مشتى ضعفا از زن و كودك . 863- يعنى همانطور كه هارون به اقرار خود
شما بر همه خليفه بود على عليه السلام هم كه منزلت هارون را داشت چنين بوده است . 864- در نسخه ها و نيز در مصدر همين طور
است و على القاعده بايد ((عاصيا و مطيعا))
باشد. و در ((بحار)) چنين است : اءن
فيهم العاصى و المطيع . 865- بقره ، 124. 866- بقره ، 30. 867- نساء، 65. 868- حجر، 85. 869- توبه 5. 870- حاقه ، 46. 871- ((صحيح بخارى))
ج 1،ص 31. ((كنز العمال)) ج 3،ص 355. 872- همان 873- انعام ، 12. 874- ((عيون اخبار
الرضا عليه السلام)) ج 2،ص 184 - 200. 875- ((الامامة و
السياسة)) ج 1،ص 18. 876- ((شرح نهج
البلاغه))، ج 2،ص 21. 877- ((نهج البلاغه))
خطبه 3. 878- ((نهج البلاغه))
خطبه 3. 879- ((شرح نهج
البلاغه))، ج 1،ص 62. 880- ((شرح نهج البلاغه))،
ج 1،ص 62. 881- احزاب ، 53 882- مدرك گذشته . و نيز
((تفسير الدر المنثور)) ج 5،ص 214 ذيل آيه 53 از سوره
احزاب . 883- ((شرح نهج
البلاغه)) ج 1،ص 63. 884- ((شرح نهج
البلاغه)) ج 1،ص 62. 885- همان 886- نظير آن را ابن ابى الحديد در شرح
خود ج 1،ص 62 از ابن عباس وص 63 از عباس نقل كرده است . ((مجلى))ص
445. 887- نظير آن در ((شرح
نهج البلاغه)) ج 1،ص 64. 888- اللغط - صح . 889- ((المراجعات))ص
281، مراجعه 86، مصادر آن را از كتاب عامه مفصلا آورده است . 890- همان 891- ((شرح نهج
البلاغه)) ج 3،ص 114. 892- ((كتاب خدا ما
را بس است)). 893- احزاب ، 57. 894- ((صحيح بخارى))
ج 1،ص 39 و ج 6،ص 11. 895- حجرات ، 1. 896- احزاب ، 36. 897- نساء، 65. 898- نجم ، 3. 899- يونس ، آيه 32: فماءِذَا بعد الحق
الا الضلال . 900- توبه ، 128. 901- كهف 6. 902- ((جامع الصغير))
ج 1،ص 103. 903- به ((ملل و
نحل)) ج 1،ص 24 مراجعه شود. 904- صف ، 5. 905- اعراف ، 138. 906- ((عوالى
اللئالى)) ج 1،ص 105. و در نسخه ها: احرمنا يا رسول الله فِى
الحج . 907- در فرق ميان حج و عمره و كيفيت و
موارد جواز تبديل حج به عمره ، به كتب مناسك حج مراجعه شود. 908- آل عمران ، 144. 909- ((عمده))
ابن بطريق ،ص 444. ((فضائل الصحابة))
احمد بن حنبل ، ج 2،ص 652. 910- ((عوالى))
ج 1،ص 140. و در پاورقى نظير سخن فوق را از وى آورده است . 911- ((عوالى))
ج 1،ص 140. و در پاورقى نظير سخن فوق را از وى آورده است . 912- ظاهرا كلام صاحب ((غوالى))
است ولى چون در نسخه ها ((قَوْله صلى الله عليه و آله و سلم))
بود اين گونه آورده شد. 913- ((عوالى
اللئالى)) ج 2،ص 57 - 58. 914- مجادله ، 12: ((اى
كسانى كه ايمان آورده ايد هرگاه خواستيد با پيامبر راز گوييد، پيش از رازگويى صدقه
اى دهيد... آيا ترسيديد از اين كه پيش از رازگويى صدقه دهيد...))؟ 915- مجادله ، 12: ((اى
كسانى كه ايمان آورده ايد هرگاه خواستيد با پيامبر راز گوييد، پيش از رازگويى صدقه
اى دهيد... آيا ترسيديد از اين كه پيش از رازگويى صدقه دهيد...))؟ 916- ((تفسير
درّالمنثور))، ج 6،ص 185. 917- دهر، 1. 918- مائده ، 55. 919- ((منهاج
الكرامة))ص 89 - 90. 920- منظور عبدالله بن جعفر و همراهان وى
حضرات حسنين عليهماالسلام و عبدالله بن عباس و... است . 921- سبا، 13. 922- يوسف ، 103. 923- ص ، 24. 924- طه : 72 و 88. 925- طه : 72 و 88. 926- مائده ، 21. 927- مائده ، 25 و 26. 928- مائده ، 25 و 26. 929- اين سخن را بنى اسرائيل در وقت
مشاهده گوساله سامرى گفتند، و گفتار آنان در وقت مشاهده آن بتها در ص 496 گذشت . 930- در نسخه ها: فيهم . 931- ((بحار))
ج 44،ص 98 - 99 با اندكى تلخيص و تغيير در بعضى عبارات . 932- نحل ، 83. 933- مائده ، 55. 934- ((كافى))
ج 1،ص 427. 935- ((اسرار
الامامة)) مخطوط. 936- همان 937- ((منهاج
الكرامة)) چاپ سنگى ،ص 23. 938- ((منهاج
الكرامة))ص 24، و در مصدر نيافتم . 939- ((منهاج
الكرامة))ص 24. 940- ((كافى))
ج 1،ص 57. 941- ((مسند احمد))
ج 3،ص 310. 942- نحل ، 90. 943- ((اسرار
الامامة)) مخطوط. 944- درنسخه هان تفاءلا. 945- ((اسرار نامه))
مخطوط. ((كنزالفوائد)) كراجكى ص 350. 946- و گويند: اين كه كوبه درهاى قديم را
به شكل نعل درست ميكردند يك وجهش همين بوده است . 947- بقره ، 145. 948- يوسف ، 105. 949- ((كافى))
ج 8،ص 344 - 345. 950- ((تفسير على
بن ابراهيم)) ج 2،ص 201. و آيه در سوره سبا، 20. 951- همان 952- احزاب ، 21. 953- آل عرمان ، 31. 954- همان 955- دهر، 9. 956- ((بحار))،
ج 49،ص 261. ((علل))ص 468، با اندكى
اختلاف . 957- همان 958- ((ذخائر
العقبى))ص 18، به لفظ: لا يحبنا اهل البيت ... 959- همان 960- قمر، 54. 961- در ((الغدير))
ج 8،ص 312 - 313، مصادر آن با تعابير گوناگون آن ها ذكر شده است . 962- ((بحار))
ج 37،ص 256: لا تصلح الا بى او بك . 963- ((بحار))
ج 38،ص 214. مدارك عامه در ((الغدير))
ج 2،ص 313. 964- به ((الغدير))
ج 10،ص 142 مراجعه شود. 965- نحل ، 106. 966- ((منهاج
الكرامة))ص 24. 967- به ((الغدير))
ج 10،ص 141 مراجعه شود. 968- همان كتاب ،ص 139. 969- حكيم سنايى گويد:
داستان پسر هند مگر نشنيدى
كه از او و سه كس او به پيمبر چه رسيد
پدر او در دندان پيمبر بشكست
مادر او جگر عم پيمبر بمكيد
او به ناحق ، حق داماد پيمبر بستاد
پسر او سر فرزند پيمبر ببريد
بر چنين قوم تو لعنت نكنى شرمت باد
لعن الله يزيدا و على آل يزيد
970- ((سيره ابن
هشام)) ج 4،ص 72. 971- ((بحار))،
ج 8،ص 459، ط كمپانى . 972- همان 973- همان 974- ((تذكرة
الخواص)) سبط ابن جوزى ،ص 280، به نقل از جدش در
((المنتظم)). 975- همان كتاب ،ص 278، از جدش در
((المعتمد فِى الاصول)). 976- همان كتاب ،ص 289 - 290. 977- مجموع بحثهاى اخير، تلخيصى است از
كتاب ((تعجب)) تاليف مرحوم ابوالفتح
كراجكى شاگرد شيخ مفيد - رحمهما الله - كه در آخر كتاب ((كنز
الفوائد)) آن مرحوم به چاپ رسيده است ، و در آن كتاب تناقهاى
صريح اقوال و اعمال واعتقادات اهل سنت به طور جالبى بيان شده است . اين كتاب به قلم
آية الله حاج شيخ محمد باقر كمره اى - حفظه الله - به نام ((گنجينه
معارف شيعه اماميه)) ترجمه و توسط انتشارات طهورى منتشر
گرديده است . و نيز ((منهاج الكرامة))ص
26 - 27. 978- ((ما گروه
انبياء ارث نمى نهيم ، و هر چه از ما بماند صدقه است)). 979- اسراء، 26. 980- ((احتجاج
طبرسى)) ج 1،ص 131. ((بلاغات النساء))
ابن طيفور،ص 12. ((شرح نهج البلاغه))
ج 4،ص 78. به ((طرائف))ص 247، به بعد
مراجعه شود. 981- ((شرح نهج
البلاغه)) ج 4،ص 80. 982- همان كتاب و همان صفحه . 983- ((منهاج
الكرامة))،ص 26. 984- احزاب ، 53. 985- ((بحار))
ج 47،ص 400، به نقل از ((احتجاج))
طبرسى . 986- احزاب ، 33. 987- ((مناقب
خوارزمى))ص 110. ((تفسير برهان))
ج 3،ص 308. 988- ((مناقب
خوارزمى))ص 110. ((تفسير برهان))
ج 3،ص 308. 989- احزاب ، 32. 990- توبه ، 73. ((مجمع
البيان)) ج 5،ص 71. 991- همان 992- ((مجلى))ص
435. 993- ((يستحققنه)) صحيح است . 994- كذا. 995- مجلى : الحدثان . 996- ((مجلى))ص
444. 997- حجرات ، 9. 998- حجرات ، 6: ((اى
كسانى كه ايمان آورده ايد، اگر فاسقى براى شما خبرى آورد درباره آن تحقيق كنيد)). 999- همان 1000- ((مروج الذهب))
ج 2،ص 345. 1001- اقتباس از آيه 3، از سوره توبه . 1002- حقوق ، مستمرى . 1003- به ((الغدير))
ج 9،ص 24 - 27 مرجعه شود. 1004- به ((الغدير))
ج 9،ص 24 - 27 مرجعه شود. 1005- همان 1006- به ((شرح نهج
البلاغه)) ج 1،ص 161 به بعد مراجعه شود. 1007- همان 1008- به ((بحار))
ج 38،ص 26 - 40 مراجعه شود. 1009- به ((كنز
العمال)) ج 12،ص 39 مراجعه شودو. 1010- ((بحار))
ج 8،ص 435، ط كمپانى ، ((حق اليقين))ص
275، هر دو از ((احتجاج)) طبرسى . 1011- همان 1012- فتح ، 18. 1013- فتح ، 10. 1014- مطالب اين چند فصل در مطاعن ، خلاصه
اى است از ((بحار)) ط كمپانى ج 8، و
((حق اليقين)) مرحوم مجلسى ،ص 154 -
278. و مرحوم سيد محمد قلى كنتورى در كتاب ((تشييد المطاعن))
در سه جلد قطور به طور مستوفِى همراه بحث هاى كلامى استوار آورده است . 1015- ((بحار))
ج 40،ص 200 - 207. 1016- ((مناقب))
ابن شهر آشوب ، ج 2،ص 32. 1017- ((بحار))
ج 40،ص 150 1018- ((صد كلمه
قصار)) گردآورى جاحظ. 1019- ((ارشاد))
مفيد،ص 23. 1020- سبعين مرة - ظ. 1021- ((نهج
البلاغه)) نامه 31. 1022- ((نهج
البلاغه)) نامه 45. و در آن به جاى ((المطعم))
((المقضم)) و به جاى
((خشونة ((جشوبة)) آمده است . 1023- ((نهج
البلاغه)) نامه 45. و در آن به جاى ((المطعم))
((المقضم)) و به جاى
((خشونة ((جشوبة)) آمده است . 1024- ((نهج
البلاغه)) نامه 45. 1025- ((شرح نهج
البلاغه)) ابن ابى الحديد، ج 1،ص 9. 1026- عفلة و غفلة ، هر دو در كتب رجال
ضبط شده است . 1027- ((بحارالانوار))
ج 40،ص 331. ((غارات)) ج 1،ص 87. 1028- ((مناقب))
خوارزمى ،ص 68. 1029- همان 1030- ((بحارالانوار))
ج 40،ص 328. 1031- همان 1032- همان 1033- به ((بحار))
ج 27،ص 1 - 12 مراجعه شود. 1034- نساء، 95. 1035- ((عدة الداعى))ص
194. 1036- حجرات ، 13. 1037- كذا. 1038- همان 1039- انعام ، 124 چنين است : الله اعلم . 1040- بقره ، 144. 1041- ((انوار
التنزيل)) ذيل آيه شريفه . 1042- ((مجمع
البيان)) ج 8،ص 431. 1043- ((مجمع
البيان)) ج 8،ص 421. 1044- همان 1045- فصلت ، 30. 1046- ((اسرار
الامامة)) مخطوط. و ((ثعلبى))
صحيح است . 1047- كذا. 1048- توبه ، 119. 1049- ((تفسير كبير))
ج 4،ص 1760. 1050- ((نورالثقلين))
ج 2،ص 280 - 282. ((الدر المنثور)) ج
3،ص 290. 1051- مائده ، 55: ((جز
اين نيست كه سرپرست شما خدا و رسول او و مومنانى هستند كه نماز را به پا مى دارند و
در حال ركوع زكات مى دهند.)) 1052- توبه ، 71: ((مردان
و زنان مؤ من دوست يكديگرند)). 1053- فصلت ، 31: ((ما
دوستان شما در دنيا [و در آخرت] هستيم .)) 1054- طه ، 10 و قصص ، 29. و در هر دو آيه
: فقَالَ لاهله امكثوا... است : ((پس به خانواده اش فرمود:
اندكى مكث كنيد)). 1055- بقره ، 177. 1056- حديث فوق در ((بحار))
ج 39،ص 39، از بيهقى . 1057- ((نهج
البلاغه)) خطبه 190. 1058- به ((بحار))
ج 40،ص 200 - 207 مراجعه شود. 1059- اين معنى به تعابير مختلف رسيده است
، به ((مناقب خوارزمى))ص 39 و 61
مراجعه شود. 1060- توبه ، 3. 1061- در نسخه ها ((الجور))
و ((الخور)) بود و طبق
((نهاية ابن اثير)) اصلاح شد. 1062- شرح ابن ميثم : انح نحوه . 1063- ((شرح صد
كلمه اميرالمؤ منين عليه السلام)) از ابن ميثم ،ص 52. 1064- ((نهج
البلاغه)) خطبه 19، معروف به قاصعه . 1065- شرح ابن ميثم : عقابك . 1066- ((جامع
الصغير)) ج 2،ص 95. 1067- نساء، 34. 1068- المكاتب ، ظ. 1069- فصلت ، 53. 1070- ج : بوقور. و ظاهرا
((موفور)) صحيح است . 1071- عبس ، 31 - 32. 1072- به ((الغدير))
ج 6،ص 94 مراجعه شود. و ((سبعين مرة))
صحيح است . 1073- به ((بحار)) ج 40، باب 93، و
((تلخيص الشافى)) ج 3،ص 22، پاورقى مراجعه شود. 1074- زمر، 17 - 18. 1075- ((جامع
الصغير)) ج 2،ص 15. 1076- به رساله استاد قوام الدين وشنوى در
حديث ثقلين ، چاپ دارالتقريب مراجعه شود. 1077- ممكن است مراد تحريف و تغيير معنوى
باشد كه وقوع آن مورد اتفاق علماى شيعه است . و شايد هم ايشان معتقد به تحريف لفظى
بوده اند، و الله اعلم . 1078- وى لقمان عادى از بقاياى قوم عاد
بوده و غير لقمان حكيم مى باشد. 1079- ((بحار))
ج 52،ص 122. به نقل از ((احتجاج)) ج
2،ص 50. 1080- بقره ، 159. 1081- مائده ، 67. 1082- يوسف ، 5. 1083- يس ، 14. 1084- مؤ من ، 28. 1085- به ((بحار))
ج 8، ط قديم و ج 32 ط جديد، باب اول مراجعه شود. 1086- و اين سال شهادت آن بزرگوار به دست
وهابيان عنود در كربلاى معلى بوده است . 1087- ((علل
الشرايع)) باب اول ، حديث 1.